نتایج جستجو برای عبارت :

مستانه

​​​​​شیری گرسنه از میان تپه‌های کوهستان بیرون پرید و گاوی را از پای درآورد. سپس در حالی که شکمی از غذا درمی آورد، هر از گاهی یکبار سرش را بالا می گرفت و مستانه نعره می کشید. 
صیادی که در آن حوالی در جستجوی شکار بود صدای نعره های مستانه شیر را شنید و پس از ردیابی با گلوله ای آن را از پای درآورد.
 
هنگامی که مست پیروزی هستیم بهتر است دهانمان را بسته نگه داریم.
غرور، منجلاب موفقیت است.
موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است
 
نام رمان: تمنای وجودم
ژانر: عاشقانه، طنز
خلاصه:
مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابی است که از روز اول مستانه سوتی های زیادی جلوی او داده است. تا اینکه شیرین به دلیل حاملگی دیگر به شرکت نمی آید و مستانه به تنهایی باید در این شرکت کار کند. او می فهمد که ش
چندوقت پیش مستانه یه مطلب توی کانالش گذاشته بود با این مضمون
که یکی از اقوامشون ادرس یه دکتر خوب میخواد اینم میده وقتی میره اونجا میگه دکتر مستانه از شاگردای شما هستن و کلی هم تعریف و تمجید میکنه درصورتی که اصلا اون دکتر بنده خدا استاد دانشگاه نبوده
حالا من هرچی بیشتر به این قوم مستانه فکر میکنم بیشتر یاد مامانم میوفتم هرجا دکتری چیزی میریم بالاخره یه حرفی میزنه که منو معرفی کنه
مثلا چتدماه پیش ما رفتیم پیش یه متخصصی که هیچجااااای شغلش به د
باید برود راه خودش راعشق،اما !چیسترازِ درکمندِ نگاهگیسوی های بارانی
ناز بی تکرار کمانی ابرویطناز
خنده های مستانهبا لبهای کبودِازآتش خشمْدر آتشکده ِخاموشی
جان می آید به لبتا از لبتکلامی عاشقانه رامهمان باشمدر بستر فردایت
 

من از سرچشمه ی عشقش عجب مستانه نوشیدم
دل از کون و مکان دیگر به جز پیمانه پوشیدم
بیا ساقی تو لطفی کن کُلوخ از خمره ها برگیر*
خُمِ من را دَرَش بُگشا،که در دل من بجوشیدم 
اگر بینی که یاقوتی* درون سینه ام دارم
ز یاقوت لبش باشد که لعلش من ببوسیدم 
دلم دیگر نمی خواهد که ساقی باده ای بخشد
که من از چشمه ی عشقش بسی مستانه نوشیدم
چو او لیلی بُوَد داند، که مجنون در چه حالی است 
به محمل در نشنید او، کلامی گفت و بشنیدم
دوان اندر پی محمل، که آمد نیزه ای خونر
رند مستی جو دمی با او برآ
از در میخانهٔ ما خوش درآ
مجلس ما را غنیمت می شمر
زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا
جام می بستان و مستانه بنوش
قول ما می گو سرودی می سرا
خوش خراباتی و خم می سبیل
ما چنین مست و تو مخموری چرا
آب چشم ما روان بر روی ما است
باز می گویند با هم ماجرا
ماه من امشب برآمد خوش خوشی
تو بیا تا روز امشب خوش برآ
نعمت دنیی و عقبی آن تو
نعمت الله از همه عالم مرا
صحبت اصحاب عشق صحبت مستانه هاستاوج شهیدان عشق برکت پیمانه هاستدر طلب آمد دمی گشت عیان شمس ماجمله ی دیدار ها رحمت و لطف خداستگفت نمی خوانی ازآیه ی شکر و حضورگفتمش این آیه هادرک جمال شماستگفت نظر بر مجاز میکنی اندر سماءصاحب اعجاز هامطرب این ساز هاست
نعمت الله است دائم با خدا
نعمت از الله کی باشد جدا
در دل و دیده ندیدم جز یکی
گر چه گردیدم بسی در دو سرا
میل ساحل کی کند بحری چو شد
غرقه در دریای بی پایان ما
ما نوا از بینوائی یافتیم
گر نوا جوئی بجو از بینوا
از خدا بیگانه ای دیدیم نه
هر که باشد هست با او آشنا
سروری خواهی برآ بر دار عشق
کز سر دار فنا یابی بقا
سید سرمست اگر جوئی حریف
خیز مستانه به میخانه درآ
زنگ زدم به بابا و حالش رو پرسیدم.گفت حالا حالاها میمونم روستا...گفت کارگرها دارن میوه ها رو میچینن و میبرن برای فروش خودم باید باشم بالاسرشون...
فرداش صدای بوق ماشین بابا از پشت در اومد و بعد خودش...گفتم اومدی که?
گفت سر صبح یادت افتادم،دلم برات تنگ شد،بغض کردم،چشام خیس شد،اومدم ببینمت...
~که دورش بگردم
.شهدِ وصال .ساقی قدحم پرکرد ، امشب می نابم داد/ .گیسو به رخ افکنده ، مستانه جوابم داد/.از باده شدم سیراب، وانگاه بخوابم داد/ .هشیارنخواهم شد ، چون سرخ شرابم داد/ .تشنه ام بر رخِ یار، گاهِ سحر// .......حبیب رضائی رازلیقی .پ ـ ن شهید نظر میکند به وجه الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ .عاشقانه ای در قالب سروش اما به زبان کهن تقدیم به برادر عزیز استاد رضاپور مبتکر شیوه های نوین شعر
ساعتی از اذان مغرب گذشته است و خنکای نسیم شبانه به جانمان حیات طیبه ای نهاده
روبروی قرص نیمه کامل ماه تابم را به عقب و جلو هول میدهم و هر از گاهی پس از تایپ هر دو سه کلمه،یک دقیقه ای از نگاهم را نخ به نخ گره کوری میزنم به طنازی ستاره ها از پشت شاخ و برگ درختان روبرویم
مستانه های چند دخترک روی یک تاب دسته جمعی سی متری آنطرف تر،میهمان گوشم میشود....
ادامه مطلب
ای تو چون شمعی ومن باشم ترا پروانه ایمن همه سرمست از عشق تو چون فرزانه ایدل به عشقت مبتلا،اما جفا کاری چرا؟ای که دربزم دل ما ساقی میخانه ایدر میان عاشقان ای دل غریبی می کنیای که در این انجمن با عشق ما همخانه ایگفتم از فرهاد پرسم راه ورسم عاشقیگفت شیرین بامن مجنون مگر دیوانه ایبی جهت از ساغر ومی گفتم ای آرام جانعذر خواهم زین سخن چون نور این کاشانه ایجان (ناظم)باش عاشق همچو لیلی و چو مجنونعاشقی کن روز و شب تا گویمت مستانه ای
ای خوب تر از خوب تر از خوب تر از خوب 
از روز ازل یاد تو در سینه محجوب
ای زلف تو گره خورده به پیچ و خم بسیار 
ای روی تو برخاسته با ماه به پیکار 
ای باده مستانه تقدیر الهی 
ای آمده در کار تو تدبیر الهی 
ای برده شراب لب تو هوش ز هشیار 
ای داده به یک اشاره تو خواب به بیدار 
ای آنکه نگفته غم دل لیک بدانی 
از خانه دل هرچه غم است نیک برانی 
ای حضرت جان حضرت جان حضرت جانی 
ای پادشه دین و جهان دلبر آنی! 
اندوه من از دوری تو باز فزون شد 
وقت است طبیب دل من خود
بده ساقی دمی جامی از آن مخمور مستانهاز آن جامی که می سازد مرا از خویش بیگانهبده کامی مرا آخر از آن مجنون نما افیونکه می سوزد دلم از غم زهجر روی پروانهبیا جانم بگیر آخر که من شرمنده وعاصیشدم از هجر روی گل چو بلبل مست و دیوانهطریق دیگرم بنما که یابم گنج پنهانیروم راهی که امیدی بیابم اندر این خانهبنوشم جرعه ای زآن می ،همان جام سعادت پیکه امید شب و روزم شده محبوب بتخانهسعادت یافتی آخر چو این پیک سروش آمدتبسم کن براین (ناظم)شدی واصل به جانانه
بسم الله
اول وادی حیرانی آن است که ضمیری جز او نباشد و هر چه هست و نیست همه اوست 
حیرت از مقامات عالیه عرفان اسلامی است .بر خلاف آنچه در عرف به حیرت یاد میگردد و آن ظلالت و سرگردانی است ،در عرفان حیرت بدیهه ای است که بر قلب عارف وارد میشود و این نهایت معرفت او به ذات اقدس الهی است .
برخی حیرت را نهایت دین ورزی میدانند . در حدیث از قول حضرت محمد مصطفی (صلوات الله علیه) میخوانیم : اللهم زدنی تحیرا فیک
ابن عربی معتقد است عقل عاجز از ادراک ذات اقدس اله
دعای امروزم اینکه خدایا خودت مواظب تموم پرسنل بیمارستانا باش از نگهبان دم در تا فلان متخصص
کانال مستانه،آذین و شادی رو دم به دقیقه چک میکنم برای سلامتیشون دعا میکنم
+دیشب contagion رو دیدم پشمام از این حجم شباهت ریخت
امشب برنامم چیه؟lion یا marriage story رو میبینم
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر
حرفی نیست جز تمنای دعا در لحظات تکرارنشدنی‌ای که در آن به سر می‌بریم. بسم‌الله...
 شنیدن و دریافت
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد   
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
 
کو حریفی کشِ سرمست که پیش کرمش        
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
 
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم         
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
 
رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایم
آخرالزمان، خییییلی شدت سختی زیاد میشه، گاهی دچار شدیم، اما چون هنوز باور نداریم، خودمون رو در جایی ورای واقعیت موجود می بینیم
 
هنوز شاید انکار می کنیم، که گناه زیاد شده .. چون گناه رو برامون آسون کردن، و زشتی گناه رو هم از بین بردن .. در این وضعیت گناه رو تشخیص می تونیم بدیم آیا؟؟؟؟!!!! آیا درک درستی و شناخت درستی از وضعیت موجود خواهیم داشت؟؟!! 
انسان امروز، بدون مِی، مَست مَسته ..
 
دلم بوسه های بی هوا می خواهد
از همان هایی که میان لبهای تو تلمبار شده
و سهم من است!
 
"امیر ارسلان کاویانی"
 
 
پ.ن1:
بانو
من شاعرم
مبادی آداب نیستم!
گاهی رندانه و مستانه
پا می کوبم
بوسه می دزدم!
 
"امیر ارسلان کاویانی"
 
پ.ن2:
صورتش پر است از بوسه...
او که خندید
دنیا خندید
عشق خندید
خدا هم خندید و من...
مثل باران یک ریز بوسیدمش!
 
"حامد نیازی"
 
 
 
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیممستیم اگر ساکن میخانه نباشیمما را چه غم ار باده نباشد، که دمی نیستاز عمر که با نالۀ مستانه نباشیمسرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرتعاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیمچون می نرسد دست به دامان حقیقتسهل است اگر در پی افسانه نباشیمهر شب به دعا می طلبیم اینکه نیایدآن روز که ما در غم جانانه نباشیم#مهدی_اخوان_ثالث
مزون جامه ترمه پرنیانآدرس مزون جامه ترمه پرنیان: حکیمیه، فاز یک، بلوار فجر، جنب مسکن آشیانه، پلاک 12مزون نار و نیآدرس مزون نار و نی: فلکه دوم تهرانپارس، مجتمع تجاری نگین شرق، طبقه اول، واحد 18مزون کتی عبدالهی آدرس مزون کتی عبدالهی: منطقه الهیهمزون عالمیآدرس مزون عالمی: محدوده مرزدارانمزون متینآدرس مزون متین: خیابان ولیعصر، بالاتر از چهار راه امیراکرم، پاساژ امیر، طبقه زیر همکف، پلاک 6مزون شایستهآدرس مزون شایسته: دولت، انتهای معتمدی، جنب پ
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گ
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
 
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
 
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

تو لیلة القبری برو تا لیلة القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
 
قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل‌های ما
مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو
 
گوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر را
دامی و م
▫️
به نوزائی از برکه سترون روانه ام مکن
چو بارشی از آذرخش به بستان نمی ریزد
به شراب پیر مغان سحر و جاودانه ام مکن
#وحید_محمدزاده
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
چه میشود این ایام را بر اینه ...
ترک های فراغ و زنگارهای زمانه انچنان در این روزهای پاییز بر دستان خود را بر اینه میگشایند گویی یارای مقاومت آینه در برابرشان نیست...
شاید باید آینه دست باز کند و بگوید
ای ترک ها مرا در اغوش گیرید و این زنگار زمانه مرا در خود محو کنید که شاید شما آن گم گشته ام باشید
شاید این حسرت در این تاریکی فراغ و دلتنگی های شبانه پرده براندازد...
اما باز نه...
هیچ نشد
چه میشود آینه را خدا ... نظری و عنایتی

پدر را مست در میان یارانی ک
معجون هفتگی☕☕☕☕ساعت ۳ به وقت کافه روزگارطبق معمول من جایی زهره شیک و معجون ازین تیپ‌نوشیدنیاطبق معمول یه عالم کاغذ خودکار رو میز کافی شاپاینبار میخواستم جبران کنمهفته ی پیش فقط زهره خلاصه گفته بودخوشبختانه با حذف کردن چند تا از حاشیه های بیهوده ی زندگیم ک فقط ذهنمو شلوغ میکرد برنامه هام منسجم تر شده بودمن و زهره دوست اینستاگرامیم‌ک اشتاییم باهاش از اتفاق های نااااب زندگیم بود هر هفته میریم و با هم از مهندسی انگیزش حرف میزنیم اون بهرا
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
 
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
 
بعضی روزها به اینجا سر میزنم و برایتان یک سبد کوچک شعر می‌آورم تا میان این شلوغی ها و زشتی‌های روزگار روحتان تازه شود و زیر سقف این خانه‌های بدقواره شهری شش‌هاتان با هوای کوه و جنگل پر شود.
اینها دو بیت اول غزلی از حافظ است.می‌دانم حوصله‌تان ممکن است یاری نکند و به همین دو بیت بسنده می‌کنم.همین دو بیت
به پایان نزدیک تر شدم
به آن تاریکی عظیم
که مستانه منتظر است
آغوش بگیرد و بخوابد
...
به پایان نزدیک تر شدم
به آن پوچی هم رنگ زندگی
که لحظه لحظه میمیرد
تا جاودان بماند
...
به پایان نزدیک تر شدم
به آن مقصد اجباری
که دل میخواهد
نفس بکشد پنهانی
            بگفتم من ز آن یک باغ گردو       که دعوت می نمود حامد به اردو
گذشت از آن زمان چندین و چند سال        دقیق تر گویمت پانزده و اند سال
در این مابین آن سال تا به الآن                 بی افتاد اتفاقات فراوان
ببستند درب آن افزار ماشین                    فروختند هرچه افزار هرچه ماشین
به جای آن همه دستگاه و افزار                شده آن هر دو سالن همچو انبار
تمام کارگران و کارکنانش                        برفتند جای دیگر از
باران که شدی مپرس این خانه کیست … سقف حرم و مسجد و میخانه‌ یکیست
باران که شدى، پیاله‌ها را نشمار … جام و قدح و کاسه و پیمانه‌ یکیست
باران! تو که از پیش خدا مى‌آیی … توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست
بر درگه او چونکه بیافتند به خاک … شیر و شتر و رستم و موریانه یکیست
با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى … حمد و فلق و نعره مستانه یکیست
این بى‌خردان، خویش، خدا مى‌دانند … اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار … در خلقت تو، و بال پ
 عشق آباد
ای دامنت عشق آباد، درخویش رهایم کنبادرقص وغزل هرشب، این گونه صدایم کن
برخیز و غزل خوان کن، گیسوت گل افشان کندر پای چنین عشقی،خود بی سروپایم کن
"دل بی تو به جان آمد"، در آه وفغان آمداز ناله واندوهم، مستانه جدایم کن
هم دینی وهم ایمان، هم جانی وهم جاناننه کفر نمی باشد، خود را تو خدایم کن
پیمانه ی عشقت را، برکامِ دلم  آورازخویش جدایم کن، درخویش فنایم کن
یک عمرفراقت را، وین غصه وداغت راچون لاله به دل داریم، یک جرعه دوایم کن
گفتیم غزل اما
ذکر مستانه حسن شمع کاشانه حسن
آرامش قلب منه دیوانه حسن
کریم عالمین برادر حسین
تویی تو پور حضرت زهرا و دلاور حنین
زغصه های بیکرانت افتاده ام به شور و شین
آرامش قلب منه دیوانه حسن
ارباب من حسن
******
مسموم زهر جفا غصه دار تو خدا
چشم تو رو خون میکنه این درد و بلا
میون کوچه ها شدی تو بی پناه
گرفت جلوی مادرت رو اون مرد پست بی حیا
یه طوری زد که صورت مادر شد مثه شبا سیاه
چشم تو رو خون میکنه این درد و بلا
ارباب من حسن
 
دانلود صوت
 
 
تا یه مدتی کلا ذهنم درگیر یه فکرایی بود. فقط فکر میکردم و حسرت میخوردم. اونم این که چی میشد  خودمون میتونستیم ادمای اطرافمونو انتخاب کنیم؟! مثلا خیلی از ادمهایی هستند که می بینیمشون و با خودمون میگیم چی میشد این با من نسبت نزدیک داشت؟ چی میشد این دوست من میشد؟ مثلا با خیلیا توی فضای مجازی اشنا میشدیم و این غریبه گاها از صد تا اشنا اشناتر میشد با ما. اونقدری که از تمام جیک و پوکمون خبر دار میشد. با اون راحت بودیم و با خودمون میگفتیم ای کاش هم
هرجا نظر اندازم، طرحی­ست ز فیزیکش  هم نوع کوانتیکش هم نوع کلاسیکش
بر سفره ی درویشان، پنهان ز بداَندیشان  پیدا شده بر ایشان، طرحی ز مکانیکش
از میکده واماندم، دانشکده­ شد جایم تقدیر بزد گولم، با شیوه و تکنیکش
از جانب میخانه، رفتم به رصدخانه  با خنده­ ی مستانه، دلشاد ز اُپتیکش
دیدم ز تلسکوپ هم پنهان شده آن مه­ رخ  گفتا بُود این خارج، از قدرت تفکیکش
این شاعر شوریده، زان زلف کوانتیده هرچند جفا دیده، کی آمده دَر جیکش؟!
چشمش شده چون لاله، خیس
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
 
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
 
جای آن است که در عقد وصالش گیرید
دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
 
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
 
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
 
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
 
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عرض و
من به امید بهار تو دلم گل دارد
باغ احساس من از عشق تو بلبل دارد
شکل گلخند تو باران بهاران من است
بودنت مژده خوشرنگ تحمل دارد
عشق، وقتی که تو باشی، به حقیقت جاریست
غنچه در مرتبه ی  آن لب تو بازاریست
تپش قلب من از قلب تو مالامال است
آفرین بر توو عشقت که به این حد، کاریست
 
من برای تو و تو مال منی تا هستیم
هردو از معرکه عقل، سلامت جستیم
در دل حادثه بودیم ولی نشکستیم
بودم و بودی و مستانه ترین سرمستیم
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شوم
بند را پاره کنم
خلوت گزیدگان
ماییم و اشک دیده و سودای عشق یاروز بارگاه بخشش جرمش امیدوار پوشیده نیست زیور مهر از لقای دوست روز الست لطف مزیدش شد آشکار
گر رهروی به ملک یقین در طریق عشق پاینده باش که کار جهان نیست پایدار باید که در طریق طلب جمله جان شوی تا جان به پای دلبر جانان کنی نثار
گر سقف آستان جهانی شود خراب ما را غم فراق نگار است و درد یار
مجلس به بزم عشرت مستانه می رود از فیض جام و ساقی گلفام و گلعذار
ساقی به تیر غمزه مزن بر دل سبو ساغر به لطف باده بگرد
زهرای بابا سلام
 
امروز صبح خبر از دست دادن عمو قاسم را از "ماما" شنیدم. بهت زده سکوت کردم و در خودماندم. باورم نمی شد.نمی خواستم قبول کنم.مثل لحظه ای که تو را از دست داده بودم. سریع رفتم کامپیوتر را روشن کردم و اخبار را نگاه کردم.همانی بود که نباید می بود. چطور می شد این قدر راحت"حاج قاسم" را از دست داده باشیم. باباجان دوستش داشتم مثل برادر بزرگترم،مثل عموی تو. نگاهش که می کردم مردانگی را در چهره اش می دیدم. احساس می کردم تکیه گاه من است.انگار که بر
در این پست سعی شده است قیدهایی که در زبان گیلکی با تکرار واژگان تحقق می‌یابند، لیست شود. اگر شما نمونه‌ای دیگر سراغ دارید، آن را ذکر کنید تا این مجموعه تکمیل گردد.
توضیحات بیشتر در وبلاگ خۊرتاو
*بۊنابۊنی (=پنهانی)
*دۊزادۊزی (=دزدکی)
*زۊرازۊری (=زۊری؛ به زۊر)
*تۊراتۊری (=دیوانگی؛ بی‌عقلی)
*غۊلاغۊلی (=با تمام نیرۊ؛ غۊل‌گۊنه!)
*کۊلاکۊلی (=لنگ لنگان)
*تۊنداتۊندی (=با عجله)
*ولاولی (=کجکی)
*کتاکتی (=مستانه)
*دمادم (=همون لحظه)
*سراسر (=از سر)
*تکاتک (=از پهلۊ)
در این یادداشت سعی شده است قیدهایی که در زبان گیلکی با تکرار واژگان تحقق می‌یابند، لیست شود. اگر شما نمونه‌ای دیگر سراغ دارید، آن را ذکر کنید تا این مجموعه تکمیل گردد.
توضیحات بیشتر در وبلاگ خۊرتاو
*بۊنابۊنی (=پنهانی)
*دۊزادۊزی (=دزدکی)
*زۊرازۊری (=زۊری؛ به زۊر)
*تۊراتۊری (=دیوانگی؛ بی‌عقلی)
*غۊلاغۊلی (=با تمام نیرۊ؛ غۊل‌گۊنه!)
*کۊلاکۊلی (=لنگ لنگان)
*تۊنداتۊندی (=با عجله)
*ولاولی (=کجکی)
*کتاکتی (=مستانه)
*دمادم (=همون لحظه)
*سراسر (=از سر)
*تکاتک (=از پ
نام خالق عشق
من پروانه ام و همانطور که از نامم پیداست از آتش پروا ندارم و هیچ ترسی به دل راه نمی دهم.
من پروانه ام و هر جا که شمعی و چراغی روشن بیابم به گِردش می چرخم و آن  قدر خویش تن را به نور و روشنایی اش میزنم تا بسوزم و جان دهم. شراره آتش هماره در وجودم شعله ور است و دیوانه وار به دورش طواف میکنم، بال و پرم میسوزد و جان می سپارم تا جاودانه شوم.
من پروانه ام و شیدا و خستگی ناپذیر به استقبال آتش میروم و این چنین رسم عاشقی را پاس میدارم.
من پروانه
میدونید سختترین کار دنیا تو این برهه زمانی چیه؟
اینکه بخوای اطلاعات غلط خانوادتو درست کنی
اطلاعاتی که منشاش گلین گلین و گیزمیز و پیجای فیک اینستاگرامه
اینقدر من پستای مستانه رو براشون فوروارد کردم اینقدر این بنده خدا به زبون ساده درباره دستکش و الکل صعنتی توضیح داد
اینقدر از جاهای معتبر براشون چیز میز میفرستم..اینقدر هی میشینم چیزای بدردبخوری که میدونم تصور غلطی دارن براشون پیدا میکنم به زحمت با گوگل ترنسلیت ترجمه میکنم
اخرش داداشم میاد
به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
این روزها فضای مجازی و غیر مجازی پر شده است از یک نام  بی سر سربلند،نامی که یک سال پیش حجتی شد برای همه #حجت_خدا_روی_زمین
‌این روزها سالگرد اسارت و شهادت شهید بی سر #محسن_حججی است، شهیدی از نثل ما که به تعبیر من خنده ای مستانه بر همه ما زد و رفت، هرگاه تصویری و نوشته ای از شهید حججی عزیز می بینم سوای تمامی صفات و واژه ای که از ذهنم میگذرد، واژه عزت برآیم تداعی میشود که هر کس به دنبال عزت
توی کتابفروشی هستم، چند کتاب را انتخاب کرده ام و به سمت صندوق می روم.ناگهان تو را می بینم! خشکم می زند. اما تو که نمی دانی من در شهر توام .یکهو متوجه نگاه خیره من می شوی، من دستپاچه مسیر نگاه را کج می کنم.افکار صاعقه وار از ذهنم می گذرد و صدایی در درونم می گوید الف دور شو! دورشو!من با دستهای مضطرب و لرزان کتابها را روی میز جا میدهم. یکی دوتا کتاب روی زمین می افتد و من بی اعتنا با سرعتی نامناسب آن فضا می دوم و تو بی معطلی به دنبال من...به درب خروجی که
وزن شعر:
"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار
ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار
مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم
او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار
جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم
خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار
در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست
انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار
گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم
گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار
شب ها
حرفی، سخنی، کلامی برای گفتن دارم امّا موضوعی که راجع به آن بنویسم، در هیچ کجای ذهنم نمی یابم. دکتر شریعتی، صادق هدایت، در گذشته دو منبع الهام من در نوشتن بودن. تأثیری که از چینش کلمات و بینشی که نسبت به انسان و نگرشی که راجع به جهان داشتن، موتورم بحرکت در می آید ک مستانه به بفکر قوافی و وزن و آهنگ بودم. 
امروز با آن دوران خیلی تفاوت کردم. جای لغت بازی را معنایابی و معناجویی گرفته. تفکر، ترس، تنهایی، طرد، نارو، گرفته است. امروز با دشمن می نشینم
در جمعی بودیم که دوستان در خصوص انحرافات اخلاقی کسی صحبت می کردند و تمسخر می کردند و مستانه می خندیدند!
به دوستان عرض کردند بنده که ایشان را نمی شناسم ولی آیا به این فکر کردید که اگر ما نیز در موقعیت آن کسی که تمسخرش می کنید ، قرار می گرفتیم، سربلند بیرون می آمدیم؟!!باید از خدا بخواهیم ما را در موقعیت های سخت آزمون قرار ندهد! با این گفته همگان به تایید ، ساکت شدند!
آقای نجفی دانش آموخته ی آمریکا در زمان جنگ تحمیلی! همسر دومش خانم استاد نیز هنرپی
شعر در مورد گریه
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد گریه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شعر در مورد گریه
گفتم مگر به گریه دلش مهـــربان  کنم         در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد
شعر در مورد گریه مرد
گریه آبی به رخ سوختگان بـــاز آورد         ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
شعر در مورد گریه نکن
ای آمده گــــریان تو و خندان همه کس         وز آمدن تو گشته شادان همه کس
در ره دیدار لیلی درد بی پایان خوش است
عاشقی با جان سپردن در ره جانان خوش است
 
همچو یاران شهید کربلا گلگون بدن
بر زمین افتاده در مرداب خون غلطان خوش است
 
از « نمر » غیر از شهادت در تصورها نبود
شیعه را مرگی چنین مستانه و حیران خوش است
 
ادامه مطلب
 
 
 
 
 
ای مونس پنهان من
ای تو همه جانان من
ای راز من اسرار من
ای درد وهم درمان من
درخرمن مستانه ام
نقش تو و دامان من
از شعله های نقش تو
رقصان شده اوزان من
درجان من آتش زدی
تا جان شوی درجان من
 
حمیدرضا ابراهیم زاده
1394/11/30
 
 
تمامی حقوق مربوط به نشر این اثر درانحصار مولف محفوظ است
    پروانه
خاطراتم روزهایی ساده بود         قصه های ساغی و پیمانه بود 
نبض عطر کوچه های احساس      قصه های عطر ناب و پونه بود
خانه ام خشت اسیابم ابی             هر سحر بانگ نماز اکنده بود 
پرچم صلح و سفید دهکده       روی هر بام  عطر یاس مستانه بود 
قصه ی   دور   اجاق    اتشی       خاطرات شمع  چون پروانه بود
بغچه ای از ریس ابریشم سفید   سفره ای از شور عشق ونان بود
واژ ها را کوچه های خاکی            هاله هاله مو به مو پیمان بود 
خرمن گندم کشت و چشمه نور    
 خواب پروانه
خاطراتم روزهایی ساده بود         قصه های ساغی و پیمانه بود 
نبض عطر کوچه های احساس      قصه های عطر ناب و پونه بود
خانه ام خشت  آسیابم ابی         هر سحر   بانگ نماز دلداده بود 
پرچم صلح و سفید دهکده     روی هر بام  عطر یاس مستانه بود 
قصه ی   دور   اجاق    اتشی       خاطرات شمع  چون پروانه بود
بغچه ای از ریس ابریشم سفید   سفره ای از شور عشق ونان بود
واژ ها را کوچه های خاکی            هاله هاله مو به مو پیمان بود 
خرمن گندم کشت و چشمه نور  
دانلود آهنگ راغب دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Didi Ke Rosva.. With online playback , text and the best quality in mediac
 
 
متن اهنگ راغب به دنبال دل
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلمدیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدمبا آن همه آزادگیبر زل
 
 
با نام علی یادعلی حضرت سلطان
با اذن ولی نعمتمان شاه خراسان
لب تر بکند سید علی گوش به فرمان
آماده ی جنگ است همه ملت ایران
پیچیده خبر وای که سردار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
احلی من عسل روی لب قاسم لشکر
بر پا شده طوفان سلیمانی حیدر
تکرار شود قصه ی مستانه ی خیبر
دنیا بشود پاک از این قوم ستمگر
فریاد بر آرید سپهدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
تاریخ دهد تا ابد دهر گواهی
تاریکی مطلق برود رو به تباهی
سردار کشیده است چنین نقشه راهی
ب
خاک من را ز کَرَم بر در میخانه ببر 
یا سبو گیر و بیا در ره جانانه ببر 
جان بی طاقت من را بده از بند رها 
بهر آن شمع شب افروز، چو پروانه ببر
ساقی از، باده نابی که جهان بر هم زد 
جرعه ای آر مرا، لیک چو دیوانه ببر
بر سرائی که مرا خاک درش سرمه ی چشم 
تا به قربانگه دل، سرخوش و مستانه ببر 
رهروا خون دلم را، ز وفایت تو بگیر 
بر در میکده ها، ساغر و پیمانه ببر
اشک خونین که من از، درد فراقش ریزم 
گر به کعبه نخریدند، به بتخانه ببر 
ساقیا فتنه مکن، بر دل خونین
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام و وقت بخیر! آخرین جمعه‌ی سال ۱۳۹۸ و یک تفال دیگر به دیوان حافظ شیرازی. یک سال دیگر هم گذشت...
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم          
که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم
 
در پس آینه طوطی‌صفتم داشته‌اند    
آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم
 
من اگر خارم و گر گل چمن‌آرایی هست
که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم
 
دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید 
گو
اگر می‌شد برای تو می‌نوشتم که: «حال همه‌ی ما خوب است. ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که به آن شادمانی بی سبب می‌گویند.» یا نه، می‌نوشتم: « امروز برای من، روز خوبی نیست. روزِ بدِ تنهایی‌ست. این‌جا را غباری گرفته است. پنجره‌ها نمی‌خندند و آب نمی‌جوشد..»
اما، راستش را اگر بخواهی بدانی، نه' تنها ملالِ ما، گم‌گشتگی خیالی دور است و نه کرانه‌ی دیدمان پوشیده از غبار. بیشتر، انگاری که روزگارِ رنگ و صدا است. سمفونی نامنظم ِ ضربآهنگ‌هایی
 
 
 
با نام علی یادعلی حضرت سلطان
با اذن ولی نعمتمان شاه خراسان
لب تر بکند سید علی گوش به فرمان
آماده ی جنگ است همه ملت ایران
پیچیده خبر وای که سردار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
احلی من عسل روی لب قاسم لشکر
بر پا شده طوفان سلیمانی حیدر
تکرار شود قصه ی مستانه ی خیبر
دنیا بشود پاک از این قوم ستمگر
فریاد بر آرید سپهدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
تاریخ دهد تا ابد دهر گواهی
تاریکی مطلق برود رو به تباهی
سردار کشیده است چنین نقشه راهی
بر بلندای شام، زینب، این خالق بزرگترین اثر هنری صبر، جادوی شاعرانههای مستانه یزید، را با تک مصرعی، بهم میریزد و تک مصرعش زیباترین شعر دوران و دورانها شود که: ما رأیت الا جمیلا....
انتشار: هفته نامه فرنامه شماره 15 مورخ 16 شهریور 1398 صفحه 2 -
ادامه مطلب
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد؟!
باشد دل من
نام اثر: پا تو کفش من نکن
مخاطب: بزرگسالان
نوع فیلم: سینمایی
محصول: ایران
موضوع: اجتماعی
کارگردان: محمد حسین فرحبخش حسین فرح بخش متولد 1338 در تهران است. شروع فعالیت سینمایی از سال 1361با فیلم ریشه در خون در مقام تهیه کننده گی بود. از آثار هنری وی در مقام کارگردانی می توان به پا تو کفش من نکن! (۱۳۹۵), آبنبات چوبی (۱۳۹۴), مستانه (۱۳۹۳), خصوصی (۱۳۹۰) و عطش (۱۳۸۱) نام برد.
نویسنده: زهرا پیرهادی
تهیه کننده: عبدالله علیخانی
با هنرنمایی: رضا ناجی، سحرقریشی، به
 
بخند سردار! تو از جنس آسمان بودی.
بخند که به  آغوش آسمان رفتی.
در قهقهه مستانه و در شادی وصولت، جاماندگان قافله عشق را هم دریاب. انّا انشاءالله بکم لاحقون.
همه این بازی ها و آشوب های منطقه فقط برای همین یک لحظه بود. لحظه ای که تو دیگر نباشی، غافلگیرت کنند و ظلمت شب به خیال خام خفاش ها، عالمیگر شود.
ان الله اشتری من المومنین انفسهم؛ همان خدایی که خریدار جان های عاشق پیشه ای مثل توست وعده داد: ان الباطل کان زهوقا.
خون تو هدر نمی رود سردار آنگونه ک
دوست میدارم که با خویشان خود بیگانه باشم
همدم عقلم چرا همصحبت دیوانه باشم
دل به هر کس کی سپارم من در دلها مقیم
تا نتوانم شمع مجلس شد چرا پروانه باشم
آزمودم آشنایان را فغان از آشنایی
آرزومندم که با هر آشنا بیگانه باشم
مرغ خوشخوانم وگر در حلقه زاغان نشینم
کی توانم لحظه ای در نغمه مستانه باشم
مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم
با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم  مهدی سهیلی
خداگو با خداجو فرق دارد
حقیقت با هیاهو فرق دارد
بسا مشرک که خود قرآن
بر بلندای شام، زینب، این خالق بزرگترین اثر هنری صبر، جادوی شاعرانههای مستانه یزید، را با تک مصرعی، بهم میریزد و تک مصرعش زیباترین شعر دوران و دورانها شود که: ما رأیت الا جمیلا....
انتشار: هفته نامه فرنامه شماره 15 مورخ 16 شهریور 1398 صفحه 2 - روزنامه شیرازنوین شماره 796 مورخ 20 شهریور 1398 صفحه 5 -
ادامه مطلب
این چند روز اینقدر حرکات عجیب و غریب از همکلاسیام دیدم که متوجه شدم اون تصور غلطم از فرهنگ هیچ ربطی به اینکه تو پولدار باشی مهندس و دکتر باشی نداره
هرچی که هست ربط به اینا نداره
هفته پیش که یروز رفتم دانشگاه همین خانم ز که ادعای اینو داره خواهرش رزیدنت فلانه و خونش سه تا دکتر!!!!!!!داره(حالا من که میدونم چجور فرت و فرت دکتر شدن ولی به روش نمیارم فقط کافیه یکبار بگم بالای تاییدیه انتخاب واحدتو بخون نمیخواد ما رو گول بزنی که خیلی باهوشین نوشته سهم
من آدم روزهای بلند تابستان نبوده و نیستم. هیچ وقت، حتی روزهای کودکی و در ایام تحصیل هم نزدیک شدن به این فصل برایم خوشحال کننده نبوده. جنب و جوش پاییز، سرما، شب های بلند، چای ِ داغ دور هم، مدرسه و درس و هزاران چیز دیگر همیشه دلم را می بُرد و باعث می شد در پاییز مست شوم و مستانه وارد زمستان و سال جدید شوم.
این روزها اما حس عجیبی دارم. حسی که در آن خبری از شور و شوق همیشگی نیست و به جایش تا دلت بخواهد غم هست. این روزها غمگینم. شاید چون اولین مهری است ک
68 شعار و پیام ویژه مراسم میلیونی 22بهمن ماه گردآوردی نموده است که در زیر می آید:
 
به آمریکای شیاد / نمی کنیم اعتماد
از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن
در غیرت ما ذلت نمی گنجد
خیبر خیبر یا صهیون، جیش محمد(ص) قادمون
ما از عربده های مستانه شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار و رجزهای توخالی محاصره اقتصادی نمی ترسیم.
ما آمریکا را زیر پا می گذاریم
ادامه مطلب
به نام نگارنده احساسات
وقت کمی داشت، نمی‌دانست کدام گزینه برای زدن درست است. هوای دلش در 
حال ابری شدن بود و بغض بی‌رحم به شیشه نازک احساسش پنجه می‌کشید.
می‌دانست اگر وقت تمام و او بهترین را به دست نگیرد، دیگر هرگز رنگین‌کمان دلی
که خدا آن را نقاشی کرده را نخواهد دید.
ناامیدی با سیاهی هر چه تمام‌تر به وجود لرزانش هجوم برده و آخرین توانش را به
یغمای دستان نابودگرش گرفت؛ تا فاتح بازی باشد که شروع شده و در کمین آن
فرصت آخری بود، تا قهقهه مستا
باخشم هلش داد، پاش پیچ خورد، نزدیک بود ازپله ها بیافته، مثل برق بازوی محسن رو گرفتم، و باچشمهای اشکی به صورتش، سرم رو به نشانه‌ی نه‌تکان دادم:
- اون ارزشش رو نداره دردت به جونم، بس کن، نمی‌خوای که بخاطر یه آدم ناچیز توی دردسر بیافتی.
محسن که تمام بدنش از شدت خشم می‌لرزید، نعره زد:
-این بی‌آبروی همه جایی به چه جراعتی پاش رو گذاشته توی این خونه ومی‌خواد اسمتو به زبون نجسش بیاره؟! هــان.
دستم رو پس زد، انگار دیونه شده بود و به جنون رسیده بود،
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام و وقت بخیر، اولین جمعه از آخرین ماه سال ۱۳۹۸ و روز انتخابات مجلس شورای اسلامی و تفال به دیوان جناب حافظ شیرازی؛ بسم‌الله...
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
شب وصل است و طی شد نامه هجر    
سلام فیه حتی مطلع الفجر
 
دلا در عاشقی ثابت قدم باش  
که در این ره نباشد کار بی‌اجر
 
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
 
برآی ای صبح روشن دل خدا را         
که بس تاریک می‌بینم ش
 
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد
دانلود فیلم کلاغ پر
دانلود فیلم ایرانی کلاغ پر با لینک مستقیم و کیفیت عالی (اچ دی)
شما عزیزان میتوانید فیلم کلاغ پر را از رسانه مجاز تب مووی با سرعت بالا دریافت نمایید.
کارگردان : شهرام شاه حسینی
نویسنده : حسن انصاریان
تهیه کننده : عبدالله علیخانی , محمدحسین فرح بخش
ژانر : اجتماعی
مدت زمان فیلم : ۸۳ دقیقه
نمونه کیفیت : کلیک کنید
بازیگران : محمدرضا گلزار , مهناز افشار , اکبر عبدی , بهنوش طباطبایی , حسام نواب صفوی , مریم سعادت , شیوا خنیاگر , رحمان مق
 
عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان
،

جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ، ویرانه میکردم

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم
عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه میکردم

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده
از صد جامۀ رنگین

زمین و آسمانرا

واژگون ، مستانه می
سیاهی لزج شب سرد و افتاده در ته چاهی تاریک که نور ماهش نیست. هی دست بر دیوار بردن و بالا رفتن و افتادن و خسته و ناامید قانع به این سرنوشت پست. نه انگشتی مانده و نه ناخنی و نه نایی برای بالا رفتن. عاجز. ناتوان. بازنده. نه از آن بازنده های خوب که کل سالن برایش کف و هورا می کشند. نه. از آن بازنده هایی که آرام، زمانی که همه غرق در برنده‌اند از گوشه میدان بیرون می رود. سیاهی. سیاهی. سیاهی. شب. نمی دانی چندمین سیگار است که دودش را به درون فرو می دهی و این رق
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت د
حالا که بعد چند ماه برگشت دلم میخواد شونصد تا مطلب بنویسم 
یکی از پستام راجع امتحان تاریخم بود یادش بخیر جوگیر بودم میخواستم کلشو بخونم :| ولی بیشتر صفحات مهمی که معلممون گفته بود  (که تقریبا شامل کل میشد !) رو خوندم 
بگذریم مدرسه منم تموم شد و حتی کنکورمم دادم و الان منتظرم ببینم نتایج دانشگاه چی میشه ^^ دلم میخواد علاوه بر اینجا یه کانال هم تو تلگرام داشته باشم از وقتی که پامو میزارم تو دانشگاه تا آخرش و بعد ترش رو ثبت کنم برای کسایی که میخوان
آیا از خودت پرسیدی؟
عمیق ترین لحظاتی که حسرتش  را داشتی کدام هاست؟
احساسی که به باران ، درخت ، کوه، ستاره و یا آسمان نگفتی؟
یا احساسی که به عزیزترین کس و دوستت نگفتی؟
سوال هایی نپرسیده ای که از هستی باید تا حال پرسیده بودی
یا سرزمین های کشف نکرده ای که سفر باید می کردی؟
کتاب های نخوانده ای که حتی اسم اش را هم نشنیده ای
یا کتاب هایی که خودت باید می نوشتی؟
تولد دوباره ای که در وجودت می افتاد و هنوز نیفتاده است
یا تحولی که در نزدیکانت باید ایجاد م
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! سال جدید رو -هرچند با مشکلات عجیب و غریب و بیماری و سختی شروع شد- بهتون تبریک و تهنیت می‌گم و امیدوارم هر چه زودتر این بلیه از سر مردم عزیز کشورم و مردم دنیا دفع و دور بشه. در اولین جمعه‌ی سال ۱۳۹۹ بریم سراغ دیوان حافظ شیرازی و ببینیم ایشون چی می‌گه؛ نیت کنید و بسم‌الله...
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
بیا که قصر امل سخت سست‌بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
 
غلا
کوچه های آبی احساس
 
پیشوای قصه یک قدم جلو آمد و گفت :
امام داستان سلام رساند و گفت :
از پیامبر افسانه شنیدم که گفت :
دوش از حضرت سَمَر ندا آمد که گفت :
همانگونه که خوابیده اید ، بخوابید
تا وقتی که در خواب غفلت هستید
برای شما ، سحرگاهی به نام بیداری نیافریدم ...
 
چند خط بالا ، پاسخی بود به مطلبی بسیار زیبا از وبلاگ :
کوچه های آبی احساس  htt://taranom134.blog.ir
 
آنچه در این متن پُر شکوه ( همان وبلاگ ) بیش از همه جلوه میکند ، اعجاز ترکیب دو کلمۀ « ابر تیره »
ای دل خسته گرت عقده عالم به گلوست

داستان تو وغم صحبت سنگ است و سبوست

آستان بوس حرم باش و بپرس از در دوست

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست


 

دل هرکس که حسینی است زخود بی خبر است

کشته عشق حسین از همه کس زنده تر است

بس که آن نور جمالش همه جا در نظر است

هر کجا می نگرم نور رخش جلوه گر است

هر کجا میگذرم جلوه مستانه اوست

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست


 

ه
عسکر یعنی لشکر. آن جا پادگان نظامی خلفای عباسی بود. علت انتقال پادگان نظامی از بغداد به سامرّاء حرکات مغرورانه و مستانه اسب سواران سپاه دولتی و ناراحتی و شکوائیه های مردم بود. هر که را می خواستند زیر نظر بگیرند تا به طور محسوس و غیرمحسوس تحت مراقبت شدید باشد و دیدارها و ارتباطاتش توسط مأموران خشن و سبک سر به طور کامل کنترل گردد، جایش عسکر بود.
خلفای عباسی که در آن سال ها تعادل خود را از دست داده بودند و هر کدام چند صباحی بیشتر بر اریکه قدرت باق
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! به همین سرعت جمعه‌ها با حافظ آخرین جمعه‌ی فروردین سال ۹۹! عجب عمر گران می گذرد...؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن ال
دختر نازم رو با خودمم ها. فقط نگام کنید چقدر در صلحم من با خودم:)چند سالمه؟ ۲۴سال. خیلی جوونم. جوونی فصل تلاشه، فصل انجام دادن کارهایی که بعد سی‌سال عارت میاد انجام بدی، بعد چهل سال جون نداری انجام بدی. پس دیر میشه‌. باید جنبید. ریچل رو یادتونه؟ توی تولد سی سالگیش نشست به برنامه ریزی برای زندگی و یهو فهمید خیلی عقبه. من از یهویی‌هایی که میکوبن توی سر آدم میترسم. عین ماهی‌تابه‌هایی که جری توی سر تام میکوبید.توی یک پرانتز پت و پهن اینو بهتون بگ
دلم
دلم باران ...
دلم دریا ...
دلم لبخند ماهی ها ...
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور ...
دلم بوی خوش بابونه می خواهد ...
 
دلم یک باغ پر نارنج ...
دلم آرامشِ تُرد و لطیفِ صبح شالیزار ...
دلم صبحی ...
سلامی ...
بوسه ای ...
عشقی ...
نسیمی ...
عطر لبخندی ...
نوای دلکش تار و کمانچه ...
از مسیری دورتر حتی ...
دلم شعری سراسر دوستت دارم ...
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد ...
 
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند ...
دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد ...
 
 
 
آباژور طرح ونوس با پایه از جنس رزین پلی استر تهیه شده
است.آبکاری آن با دستگاه وکیوم انجام شده که قابلیت شستشو را به محصول
اضافه کرده است. این آباژور علاوه بر روشنایی.، با توجه به طراحی خلاقانه و چشم نواز خود، جلوه ی خاصی را به محیط اطراف خود می بخشد. خدمات آبکاری مجسمه فایبرگلاس
آباژور ایستاده و تاثیر آن در دکوراسیون
انتخاب سبک و نوع روشنایی مناسب، تأثیر عمیقی بر زیبایی و دکور
محل، علاوه بر تأمین روشنایی لازم دارد.در ایران مردم بیش‌تر روشن
" آقا جّان ! تو رو به فاطمه ی زهرا قسمت می دیم ، آقا جّان ! ظهور آقامون امام زمان برسان
آقاجّان ! تو رو به فاطمه ی زهرا قسمت می دیم آقا جّان ! همه ی مریضای اسلامو شفا بده 
آقا جّان ... " .
این ها دعاهاییه که معمولا هر روز صبح وقتی میرم حرم یک نفر دمِ بست نوّاب فریاد می زنه ! هر کس رد مشه پوس خندی می زنه و رد میشه . انگار که همه فکر می کنن که یارو دیوونه است . شاید من هم اولش همین فکر رو می کردم . اما فک نمی کردم یک روز با نواش بغض کنم و اشک بریزم . 
+ هر که را مج
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام
بی‌مقدمه برویم سراغ حافظ
بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد   
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله تعالی فرجک
 
سلام
دومین جمعه‌ی سال ۱۳۹۹ و توفیق تفالی دیگر؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل ب
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام و وقت بخیر! حرفی نیست جز تفال... بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد      
که خاک میکده کحل بصر
 
آباژور طرح نغمه با پایه  از جنس رزین پلی استر تهیه شده
است.آبکاری آن با دستگاه وکیوم انجام شده که قابلیت شستشو را به محصول
اضافه کرده است. این آباژور علاوه بر روشنایی.، با توجه به طراحی خلاقانه و چشم نواز خود، جلوه ی خاصی را به محیط اطراف خود می بخشد. خدمات ابکاری
آباژور ایستاده و تاثیر آن در دکوراسیون
انتخاب سبک و نوع روشنایی مناسب، تأثیر عمیقی بر زیبایی و دکور
محل، علاوه بر تأمین روشنایی لازم دارد.در ایران مردم بیش‌تر روشنایی را
متمرکز
سلااام دوستان
قرنطینه چطور میگذره؟ به شخصه مسئول ضد عفونی کردن وسایل مامان بابامم وقتی که از خرید برمیگردن و همش دارم گیر میدم دستتو بشوررر و..:|
خودمم همش پای گوشیم یا دارم ول میچرخم تو تلگرام و اینستا یا پابجی بازی میکنم -__-
جمعه عیده کسی باورش میشه؟
حالا از کرونا و قرنطینه و عید بگذریم میرسیم به صد فاکینگ گیگ وزیر جوان که مفت هم نمی ارزه ! خودمون 50 گیگ خوب داشتیم  حالا این صد گیگ مسخره رو نخوایم چه باید بکنیم؟ اصلا به درد دانلود نمیخوره ! نت
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! حرفی نیست جز تفال به دیوان حافظ شیرازی؛ البته راستش حرف که هست اما حوصله‌ی شرح غصه (قصه) نیست...؛ پس بگذریم. بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آور
السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام! وقت بخیر! بی‌مقدمه بریم سر اصل مطلب؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام
حلول ماه ربیع الاول رو تبریک عرض می‌کنم؛ بریم سراغ اصل مطلب امروز
بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
عمریست تا من در طلب هر
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام
یکی دو هفته توفیق جمعه‌ها با حافظ رو نداشتم، اما باز شکر خدا که این هفته قسمت شد؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
نقد صوف
چون خلقت مصوّر گشت، هر ذره خاک در پیچ و خم هستی، به دنبال مرکز و محور حقیقت سرگشته و حیران به عشق پیوست و با جان یافتن ز منبع نور، در قالب انسان به ظهور رسید. این حقیقت، جلوه ای از جمال یار بود که ظهور معرفت را در زیباترین تصویر آفرینش، به حقیقتی جاوید پیوند زد. در این هستی بی کران ذرات خاک، سرگشته و مست یار، عاشقانه غرق نور همبستر زمین خاکی گشتند تا زین وصل و هجر، چهره نوینی از آفرینش را مزین به لطف و رحمت یار نمایند.
هر ذره بی نشان چو فریاد نمود
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام و وقت بخیر
بریم سراغ تفال این هفته
بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد            
یک نکته از
باسمه تعالیحضرت فاطمه (س)قصیده اولمرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه       گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه چند بیت این قصیده گفته ام اندر بقیعگریه و شیون کنم چون چشم زار فاطمهروزها سر می برم بر پشت دیوار بقیعبلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمههر کجا دل میرود مستانه اندر جستجوکی بجوید بی نوا ، آن لاله زار فاطمهمن ندانم در کنار احمدی یا مجتبیحضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویشچون ستم شد باعث آن احتضار فاطمهگریه و شی
تمنای وجودم | مهرنوش
نام رمان: تمنای وجودم
نویسنده: مهرنوش
ژانر: عاشقانه 
خلاصه رمان تمنای وجودم :
مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین به سختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول به کار می شوند و…
دانلودpdfرمانعنوان: Tamanaye Vojoodam.pdfحجم: 2.97 مگابایت
 


دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت


آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد


اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار

طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد


برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد


ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب

نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد


آن که پرنقش زد این دایره مینایی

کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد


فکر عشق آتش غم در دل ح
 


دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت


آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد


اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار

طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد


برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد


ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب

نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد


آن که پرنقش زد این دایره مینایی

کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد


فکر عشق آتش غم در دل ح
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و عرض ادب! ایام اربعین حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه‌السلام رو خدمت دوستانم تسلیت عرض می‌کنم و از همه‌ی شما خوبان التماس دعا دارم. امروز بعد از دو هفته توفیق دست داد و دوباره رفتم سراغ دیوان حافظ؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با ا
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام ووقت بخیر! آخرین جمعه‌ی ماه شعبان و در اولین شب از ماه مبارک رمضان و تفالی دیگه به دیوان حافظ؛ از تمامی دوستانم و مخاطبین کیمیا، برای لحظات ناب و تکرارنشدنی‌ای که به فضل الهی توفیق لمس‌کردن‌ش رو خواهند داشت، التماس دعا دارم؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن ب
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! اولین جمعه از ماه مبارک رمضانه. نمی‌دونم تا امروز و این ساعت -با توجه به شرایط خاص حاکم بر کشورمون به خاطر ویروس کرونا- رو چطوری سپری کردین؛ بیشتر مساجد و هیئات و اماکن زیارتی تعطیله و مثل سال‌های قبل توفیق شرکت در مجالس ذکر و وعظ برای بیشرمون وجود نداره، مگه از طریق دنیای مجازی بتونیم از خیری که بعضی‌ها انجام می‌دن و جلسات تک‌نفره و چندنفره‌شون رو به صورت صوتی ی
السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام! وقت بخیر! سال‌روز شهادت حضرت امام محمد باقر علیه‌الصلاة و السلام را تسلیت عرض می‌کنم. برای روزهای عزیز آینده، مخصوصا روز بزرگ عرفه از همه‌ی دوستان بزرگوار التماس دعا دارم. حرفی دیگری نیست، پس برویم سراغ اصل مطلب امروز؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها