نتایج جستجو برای عبارت :

شعر: یه روز میاد بهارو پس می‌گیریم

یه‌روز میاد بهارو پس می‌گیریمگلدون زخمیو رو دس می‌گیریمیه‌روز میاد شکوفه‌ها وا میشنحیاطامون پاک و مصفا میشنهی نگو پس بهار ما کی میشه؟زمستونم دوره داره، طی میشهبهار میاد که گل‌فشونی کنهکه باغچه رو‌ ضدعفونی کنهزنبورا از گلا عسل می‌گیرنپروانه‌ها همو بغل می‌گیرنکلیدِ خنده می‌ره تو گوشمونوامیشه این قفلای آغوشمونبدون ترس و بی‌اجازه فورنبوسه‌ها روی گونه‌ها می‌شینن..بد شده بودیم همه‌مون قبول کنبه خاطر یه لقمه نون قبول کنهرکسی فکر ب
قناری های دشتمون، اومدن
امروز که همراه برادرام، برای سمپاشی مزارع رفتن منم رفتم، دیدمشون
پروانه ها هم...
درختا هنوز سر سبز نشدن
اما دشت چرا...حتی روی کوه ها هم میشه طراوت بهار رو به وضوح دید
هرچند پشت این کوه ها، قله های کوه های بزرگتر عقبی، پوشیده از برف هستن و آدم تو یه منظره واحد میتونه دو تا فصل زمستون و بهارو با هم ببینه
میخواستم از یه آشیانه پرنده روی درخت براتون عکس بذارم، که چون درخت مال همسایه بود واجازه نگرفته بودم، عکس ننداختم
کود کامل 20.20.20 یا 18.18.18 برای بیشتر گیاهان آپارتمانی کود 12.12.36برای گیاهانی که گل میدن کود 3.11.38 برای کاکتوس ها کود18.18.18 برای ازدیاد شاخ و برگ#اندازه_مصرف_کود کودهایی که به صورت پودر بوده یک قاشق چایخوری در یک لیتر آب حل کرده و بصورت ابیاری به هر گلدان بصورتی که مقداری آب از ته گلدان خارج شه بدید(هرماه بهارو تابستون) کوددهی از بهار تا اواسط پاییز هرماه انجام شه و زمستون کود ندید
روزای قبل اصلا حالو هوای عید نداشت. نمیدونم چرا اما امروز حال و هوا یجوریه. با این که امروز نه مامان خونه است و نه بابا. به هر حال امروز صبح زود بیدار شدم ساعت هشت الانم رو تختم خوابیدمو دارم کتاب میخونم تا شب بقیه برنامم انجام میدم. یه خورده نگرانم برای امسال نمیدونم چرا فقط امیدوارم بخیر بگذره. دیروز بیشتر کتاب خوندم تا کارای دیگه اما امروز دیگه اینطوری نمیشه. مهمون هم که خبری نیست :/ بابا که سر کاره مامانم یروز در میون خونه باباحاجی. شاید واس
بعد از اینکه تست های حسابان و زدم و تحلیلشون کردم ( مثل اینکه سال و با درس خوندن شروع کردم D:) بعد رفتم سراغ فیلم دیدن 
جنایات گریندل والد ( حالا مفصل راجبش حرف خواهم زد ولی خیلی از از چیزاشو دوست داشتم  ) و چهارتا اپیزود از فصل دوم arrow رو دوباره دیدم ( من بشدت این سریال رو دوست دارم ولی به طور کلی ممکنه اعصابتونو خرد کنه ..) 
و خب ساعت یک و و ده دقیقه شد  و چشمام دیگه یاری نمیکرد و تیر میکشید اما باید میرفتم با سبزه و نون میومدم داخل ( به اصطلاح سالی م
اگه از توی خونه موندن خسته شدید،اگر مثل من از پشت پنجره به نظاره ی بهار نشستین؛اگر بوی گل و سبزه و هوای لطیف و خنک هواییتون کرده که از خونه بیرون بزنید ؛ بهتون نمیگم که بیرون نرید.همینطور نمیگم که برید.چون احتمالا به دلایلی مجبور شدید که توی این مدت از خونه بیرون برید.اونموقع حتما مثل من با تمامِ وجودتون حس کردید که "هیچی" مثل قبل نیست.هممون حس کردیم که کثافت از شهر خلوت و بی عبور و مرور میباره.حس کردیم که از دیدن ادمها خوشحال نمیشیم و ازشون ف
بوی کیک توی فر که پیچیده بود تو خونه ی تمیزم،شوق سفر در دلم و کمکها و صبوریهای همسر،،عصر دل انگیز چهارشنبه ای رو ساخته بود که هنوز مزه ش زیر دندونمه..دونه دونه پنکیک هارو هم سرخ کردمو تو ظرف چیدم..کرم کیکمو زدمو سلفون کشیدم..کوله هامون رو بستم،،میوه هارو آماده کردم..کرم صورتم رو هم زدمو کتاب به دست راهی تختم شدم..از خستگی زود خوابم برد،،صبح پنج شنبه ساعت 7 بیدار شدم،،دوش گرفتم..صبحانه آماده کردم..همسر از سر کار رسید...آماده شدیم و وسایل رو جمع کر
+ هر روز همه بهم میگن «خیلی مراقب باش، اونجاها میری مواظب باش»خداروشکر خوبم. و بنظرم توی قرنطینه بیمارستانی، جزو امن ترین جاهاست! حداقل تکلیف خودتو میدونی، که کجا داری میری، که چه پوشش و محافظی باید داشته باشی. ولی بعضیا چطوری و با چه جرأت و عقلی میرن توو خیابون و سفر و جاهای دیگه میچرخن؟! اکثرا بدون محافظ و رعایت ،، و تقریبا نصف اطرافیانت و خودت احتمالا ناقلید؟! واگاوا
 
+ چند روزه یه اکیپهایی پخش شدن توی بیمارستانها، باهاشون که صحبت کردم از
میدونی این طبیعی هست که فکر کنی من برای در اومدن از این وضع که دچارشم هیچکاری نمیکنم. چون احتمالا بهبودی برام هنوز اتفاق نیفتاده. اما من هر روز که بیدار میشم فقط با این امید چشم باز میکنم که بتونم روز بهتری رو بسازمو بیشتر کار کنم. به خودم تشر میزنم که باید بلند شمو دست از خوابیدن بردارم. بعضی وقتها واقعا همین یک فعل که برای بقیه شاید ساده باشه برای من سخت ترین چیز ممکن هست. این که مست خواب میشم و بعدش بیهوش. یا این که اگه باز به خودم باشه یسری کا
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
یکشنبه صبح نوبت اولین جلسه ی روانکاوی بود...
مامان با کردن جفت پاهاش تو کفش که الا و بلا باید بابا ببردت یه کم پی پی کرد تو اعصابم... فکر کنم بابا همه چیزو بهش گفته... روزی صد بار میگه قرصاتو خوردی؟ یا میپرسه دکتر بهت چی گفت؟؟ بعد من میگم گفت به مامانت سلام منو برسون.. بعد فحشم میده.. بعد میگه نگفت خاک تو سرت که انقدر حرص میخوری؟ آقا مامان یه روز داشت جگر به سیخ میکشید من گفتم جای همسر خالی عاشق جگره... از اون روز دارم فحش میخورم که چرا به فکر اونم و بی
قلم به دست گرفتم به‌نامِ کوچکِ انسانبه‌نامِ خیسِ مهاجر، به‌نامِ بی‌وطنی‌هابه انتحار به کودک به انفجار به سربازبه‌نامِ خونیِ افغان، به‌نامِ بی‌بدنی‌هاچقدر دشمنِ هم‌خون و هم‌قبیله و هم‌خاکچقدر شاعرِ مرده، چقدر شعرِ خطرناکچقدر حسرت و افسوس برای داغِ یه ملتچقدر خنده‌ی ماسیده روی صورتِ غمناکتمامِ کشور و مردم‌رو دستِ جنگ سپردنسیاستایی که چندین ساله رو به زوالنسیاسیون همه جای جهان همیشه همیننروزا میگن کمونیستن شبا ولی لیبرالنبذار
زمان کشت گندم :

گندم های پاییزه به دلیل طولانی بودن دوران رویش و این که مدت زمان
بیشتری بر روی زمین هستند، فرصت بیشتری برای جذب آب و مواد غذایی دارند و در نتیجه
امکان و فرصت برای تبدیل این مواد در این نوع گندم ها بیشتر است. از این رو حجم
پروتئینی که در واحد سطح تولید می کنند بیشتر از گندم های بهاره است. چون مقدار
تولید آنها بالاتر است.
گندم های بهاره به خاطر این که طول
رویششان کمتر است و مدت زمان کمتری بر روی زمین باقی می مانند هم حجم ماده غذایی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها