نتایج جستجو برای عبارت :

رویای این روزا (۱)

بعضی روزا اونجوری ک تو نیخوای پیش نمیره
بعضی روزا عجیب سردرگم میشی
گیج میشی
نمیدونی درست چیه غلط چیه
هر کاری میکنی انگار یه حرکت اضافه زدی که چیزی جز پشیمونی نداره برات
بعضی روزا چهره ی قشنگی ندارن
اومدن که حالتو بد کنن
چند روزی میشه که تو این بعضی روزام
سیر که شدم، از پنجره بیرونو نگاه کردم
مثل همین ساعتای همون روزا  کامیون شهرداری اومد، آشغالا رو جمع کردن و رفتن
اما این‌بار نترسیدم
عصبی هم نبودم
تو اتاق‌ هم بودم
گوشیم هم تو شارژ
پنیر هم مال خودم
 
یه احمق خودهمه‌چیزدان‌دان
این اواخر خیلی درگیرِ گذشته هام. 
فک کردن به کنار، همش تو وبلاگای قدیمیم چرخ میخورم، همش دفترای قدیمیمو ورق میزنم، همش فایلای قدیمیِ باقی مونده از گوشیامو میبینم (که خیی کم اَن).
یکی دو هفته پیش اینقد تو این فاز بودم اولین وبلاگم و اولین نوشته هامو پیدا کردم. البته اولین وبلاگِ ثابتم. چون همیشه وبلاگ میساختم و باز یکی دیگه میساختم. 
اولین وبلاگ ثابتم مال شهریورِ 87 بود. دقیقا 11 سال پیش. که از اینور و اونور توش کپی میکردم و چیزای کودکانه مینوشتم
زندگیِ ما مثل طبیعت می مونه
چهار فصل داره
بعضی روزا بهاری هستن، همش خبرهای خوب، هم سرحالی هم موفق
گاهی پاییزی و زمستانی میشن، خبرهای خوب کم میشه و سرمای شدیدی به زندگیت حاکم(تو این روزا فقط مواظب باش خودت رو نبازی)
گاهی تابستانی، با اینکه داغ و سوزانه ولی خوشحالیم و شاد
این روزا جدی جدی دارم دنیای واقعی میبینم ! 
+ چرا نقاب ها تون دارید دونه دونه برمیدارید ؟ لطفا برندارید ! من واقعا تحمل مواجه شدن با واقعیت ها رو ندارم ! لطفا نقاب ها یتون دوبار بزارید 
+ از این به بعد می خوام برای یه سری آدم ناشناس باشم برای همیشه 
 
علی یاسینی این روزا
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام این روزا
Ali Yasini - In Rooza
ترانه و موزیک : علی یاسینی ؛ تنظیم : سهیل شمس
+ متن ترانه این روزا از علی یاسینی
خودت بگو نباشی میمونه / چی از من با همه میجنگم
آخ نمیدونی چقدر درد میکنه / این جای خالیت
 

ادامه مطلب
یه بار شب بیست و دو بهمن بودبرف اومده بود سنگینمن خونه شما بودممن بودم و تو..رفتیم از حیاط سینه پر برف اوردیم تو... نشستیم دم در حیاط.. تو یه صورت آدم برفی درست کردی... یادمه شکلش هنوز.. بعد ساعت ۹ که شد شروع کردیم دوتایی الله اکبر گفتن...اون روزا، این روزا دور بود و محال ولی خب ما که نمیدونیم چی قرار پیش بیاد....کاش بیشتر قبولت داشتیم
10:10
11:11
12:12
13:13
14:14
15:15
16:16
17:17
18:18
19:19
20:20
21:21
22:22
23:23
24:24(حیف ممکن نیست عدد مورد علاقم بودش :(
خب مسئله اینجاست این روزا هروقت میخوام به ساعت نگاه کنم این اعدادد و میبینم یادمه چند سال قبل خودم عمدی منتظر موندم که بتونم این اعداد و کنار هم ببینم اما این روزا هر وقت نگاه میکنم میبینمشون اخرشم همین چند دقیقه پیش 12:12 و این یواش یواش داره نگرانم میکنه
کسی از شما چیز خاصی در مورد این اعداد میدونه ؟ 
دلبر این روزا یکم بیشتر دلشوره دارم
 یکم بیشتر نگرانم این روزا هوا بس ناجوانمردونه سرد است
 تو یکم بیشتر مراقب خودت باش 
اون لباس خوشگلای بافتنیتو از طاقچه در بیار 
راستی مراقب دستکشات باش روی صندلی پارک دیوونه خونه جاشون نذاری اون انگشتای ظریف و کشیدت یخ نزنن 
دلبر این روزا که دوری ،دستام بس ناجوانمردونه یخ زدن 
چایی دم میکنم تو لیوان میریزم جوری لیوان و میچسبم که انگار دستای توِ
تو بالکن دو تا صندلی گذاشتم یکی واسه تو یکی واسه خودم 
هی ب
امروز از آن روزهایی بود که بعد ها قطعن از آن یاد خواهم کرد.
مدت هاست روزها از ساعت سه بعد از ظهر برایم شروع میشود و به هفت صبح میانجامد.
در این بین هیچ کار مفیدی انجام نمیدهم
نه فیلم میبینم
نه کتاب میخوانم
حال این روزهایم طور عجیبیست
این روزا کتاب ضدخاطرات نوشته آندره مارلرو با پفک نمکی برایم فرق خاصی ندارد
جفتشان را به یک اندازه دوست دارم.
این روزا همه را به یک اندازه دوست دارم
به اندازه هیچ
نمیدونم چه اتفاقی میفته که آدما انقدر سطحی میشن و دیگه چیزی نیست که براشون جذاب باشه!رفاقت، محبت، صمیمیت! ما عمیقا بهشون نیاز داریم.اما انقدر سطحی از همه چیز، آدما‌ و احساسات میگذریم که یادمون میره، شاید اینا آخرین بار باشه.شاید هرگز تکرار نشه...میدونی، نمیشه دلگرم‌ بود به بودن کسی این‌روزا... عجیبه.خیلی عجیب‌...
دانلود آهنگ جدید روزبه بمانی من باهاش کار دارم این روزا ‌
آپ موزیک ♫ برای شما کاربران ترانه زیبای من باهاش کار دارم این روزا ‌از روزبه بمانی ♫ با متن و دو کیفیت 320 , 128
Download New Song By : Roozbeh Bemani – Man Bahash Kar Daram In Rooza With Text And Direct Links In UpMusic

ادامه مطلب
این روزا اوضاع از این قراره:
همه کلاسام رو میرم، مشخصا غیر از کلاس های حل تمرین :)) و حتی بعضی اساتید مزخرف رو تحمل میکنم(فقط به این خاطر که حضور بخورم تو کلاسشون) بعد هم کلی تلاش می‌کنم که درس بخونم گاهی میشه گاهی نه، ولی نسبت به قبل همین دو تا کافیه که کلی به خودم آفرین بگم، بعد میام خوابگاه و دپرشن منو فرا میگیره و هیچ کاری نمیکنم و لش میکنم رو تختم و پشه ها از اقصی نقاط ایران به سمت بدن بیچاره من حمله ور میشن.
نیازمند یاری سبز همگیتان برای فرا
دانلود مداحی بعضی روزا فکر میکنم بار گناهم
Download Madahi Bazi Roza Fekr Mikonam
دانلود مداحی بعضی روزا فکر میکنم بار گناهم از محمود کریمی از سایت پلی نیو موزیک
برای دانلود نوحه به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن مداحی بعضی روزا فکر میکنم بار گناهم
بعضی روزا فکر میکنم بار گناهم کاری کرده با من که پیش تو رو سیاهم
از خجالت بسته نگاهم درونم میسوزه از سوز گناهم
یاد گرفتاریم می افتم ، یاد اون لحظه ای که میبرنم
به یاد غسل و کفنم
یاد فشار قبرمو فریاد زدنم یاد ع
نزدیک ترمینالم دارم کیفم رو مرتب میکنم ک پیاد شم،میگه حاج سلیمانی! کشتنش!گیجم، میگم سلیمانی کیه؟ میگه حاج قاسمپرت میشم به یه دنیا خاطره!به روزای اول دبیرستان همون روزا ک چادر میپوشیدم، همون روزا که یکم سبیلو بودم، همون روزا ک زیادی توی افکار پدرم غرق شده بودم! اون روزا طرفدار سرسخت قاسم سلیمانی بودم!با دوستی به اسم راضیه! من و راضیه از سلیمانی می‌گفتیم و دلاوری هاش!دوم دبیرستان بودم اون موقع تازه چیزی به اسم مدافع حرم دراومده بود! توی شهر م
 من آدمِ دلتَنگی هستم، ازون دلتنگا که یادشون نمیره آدمارو، ازونا که لیستِ مخاطبین گوشیشون پٌر از شمارَست، شماره ی آدمایی که شاید یه بار اتفاقی دیدمشونو دیگه هرگز تکرار نشدن ...
 من آدمِ دلتنگی هستم، من حتی دلم واسه اون راننده ی پیر که پارسال بِهِم زردآلو داد تنگ شده یا اون خانومه که روزِ درختکاری تو پارک باهم درباره ی محیط زیست حرف زدیم حتی واسه اون دختره که ازم بدش میومد و همیشه پشت سرم حرف میزد !..
 من آدمِ دلتنگی هستم و دلتَنگیام یه روزا او
در نهایت هیچ چیز قرار نیست فراموش بشه. هیچ اثری از گرد و غباری که بیاد و بشینه روی خاطرات نیست. شاید بشه خاطرات رو هل داد تو یه اتاق تاریک گوشه ذهن و درش رو قفل کرد، اما همچنان کلیدش تو دست آدم میمونه.
منِ این روزا رو از خودِ علی تا مامانم و تا صد پشت غریبه پخته و عاقل میدونن. منِ این روزا شاید چون تنها پناهش خودشه، شده من این روزا. شاید چون به قول بابا ترس از دست دادن درونش فرو ریخته. منِ این روزا برای سپیده سمبل مقاومت و رد شدن از روزای سخته. کسی ک
این روزا دارم خوب درسا رو می خونم
فقط یکم ساعت مطالعم کم بوده که از فردا اونم میبرم بالا
خدا رو شکر کارا داره خوب پیش می ره و عمومی ها که خیلی مشکل داشتم واقعا بهتر شدن 
راستش این روزا بعضی از اطرافیان و دوستان به خاطر شروع دیر و امیدواریم به قبولی رشته پزشکی به من انرژی منفی میدن و میگن که نمیشه
ولی من میتونم ...
راستی فرداشب کریسمس و سال نوی میلادی هستش
کریمستون مبارک... 
تَحمل حرف های آدمای دورم رو دیگه ندارم ، چون بلد نیستم حمایت کردنو ، بلد نیستم دلیل آوردنو ، بلد نیستم توضیح دادنو...! 
دیگه یکی که با ۴۰ سال زندگی هیچی نمیفهمرو من ِ ۱۹ ساله نمیتونم حالی کنم میتونم؟!
این روزا فقط شنیدم توهین ، تهمت ، این تهمت هایی که میزنیم به آدما یه روزی جوابشو باید بدیم ، هرچی یادمون رفته باشه ، خواهشا خدا نره ، تمام قضاوت هات به آدمایی که نمیشناسیشون خوب اون دنیا یقمونو میگیره...!
این روزا بیش از حد میشه گناه کرد، اونم از نو
خیلی وقته اینجا ننوشتم. اولین دلیلم حال خیلی خیلی بد روحی اون روزا یعنی ۴ماه اخیر بود.. دوست ندارم چیزی بنویسم که توش گله و شکایت و غم و غصه اس.. بعدم کنکور و بعدشم فعالیت اینستایی (فعالیت کاری) باعث شد دور بشم ازینجا
بشدت دارم کار میکنم.. تا جایی که مدت طولانی و چندین بار سخت مریض شدم و الانم اثرات کلر کماکان پابرجاست.. خدا رو شکر که کاری هست برای انجام دادن
اگر گفتنی مفیدی بود میام مینویسم.. فعلا این روزا همش خسته و خوابالودم وگرنه همچنان وبلاگ
یا رحمان 
من یه آدم زود رنجم و آرام و البته خسته ... 
من یک فاطمه ی خسته م این روزا تا یک فاطمه ی خوشحال 
حالم از این روزا داره بهم میخوره اما مجبورم به اظهار خوب بودن ... 
من جایی باختم که فکرکردم دارم به آرزوهام میرسم ... 
من خیلی وقته صبر کردم و خسته شدم 
اما انگار باز هم باید صبور باشم 
و تنها تو خدای مهربان من از دل ها و رفتار ها و قصد های آگاهی 
و دلم فقط به بودن خودت گرم میشود از سردی این روزها 
موقعه ظرف شدن بهت گفتم پناه من فقط خودتی خدا 
و تا
نمیدونم چرا چند روزه این ساعت که میشه دلم میگیره با اینکه این روزا که میگذرن همه چی خوبه خداروشکر ولی این دلگرفتگی شبونه تا جایی پیش بره که کل انرژی رو که توی روز داشتمو بگیره ازم ولی اجازه نمیدم بهش و تلاشمو میکنم بهش غلبه کنم و تا حالا که موفق بودم خداروشکر 
این روزا بیشتر از قبل باهات حرف میزنم ولی کمتر صداتو میشنوم؛ نمیدونم تو رو گم کردم یا خودمو و چقدر دلتنگتم.....
یادمه قبلا یه متنی نوشتم که دلتنگی اینه که دلتنگ جایی و یا کسی باشی که نمیدو
صدای آهنگ بی کلامی که از کامپیوتر پخش می شه توی موزه پیچیده، بوی غلیظ قهوه های علی کافه میاد و صدای کار کردن بخاری برقی زیر میز هم تو پس زمینه است. من نشستم پشت میز و دارم فیزیولوژی جانوری می خونم، یکم اونطرف تر آقای صاد و خانم سین دارن برای امتحان جامع میخونن و تو فضای اصلی موزه الف و آقای میم، هر کدوم به نحوی مشغولن بوی قهوه و صدای آهنگ سینما پارادایزو و متن کتاب رو می بلعم و با خودم فکر می کنم احتمالا چند سال دیگه، هر جایی باشم حسرت این روزا،
عاقا امروز  داشتم توی پست های پیش نویس شده سالها قبلم توی همین وبلاگ میگشتم اون روزا که  هنوز اینستا نرفته بودم یه عالمه پست پیش نویس شده قدیمی دارم برای سالهای نود و چهار و پنج که بعد از ترک وبلاگ هیچ وقت ثبت نشد بین اون پستا این دست نوشتم رو پیدا کردم خیلی خوشم اومد نمیدونم کی این رو نوشتم ولی خب جالب بود برام تصمیم گرفتم امروز انتشارش بدم 

من برایت یک غزل گفتم 
یک غزل ساده 
یک غزل بی ادعا 
یک غزل از جنس شبهای بلند بی تو در آوار سرد آرزو هایم
این روزا همه شدن مثل من...
چند روز پشت سر هم تو خونه!
با این تفاوت که دوست دارن درآن بیرون اما نمیتونن و من همیشه دوست دارم بزنم بیرون ولی دوستایی رو ندارم که پایه ی همیشگیم باشن!
واسه همینه که فشار این چند روز رو خیلی خیلی خیلی کمتر از بقیه حس میکنم؛تازه از طرفی هم خوشحالم حالا که تو خونه م میتونم راحت insta رو باز کنم و حسرت خوش گذرونی و بیرون رفتنای بقیه رو نخورم.
من تحمل دوری و دلتنگی رو ندارم! و از خدا ممنونم که به واسطه ی دوستای نصفه نیمه من
تو تاریکی اتاقم، توی تختم لمیدم. هوا ناجوونمردونه سرد شد یهو. شومینه و شوفاژ و لباس پشمی خلاصه. فردا امتحان عفونی دارم. اما از ساعت هفت و نیم کتابو بستم و فکر و شعر و سیگار و کتاب. شایدم همین روزا همشون رو ترک کردم. شاید همین روزا خیلی چیزا رو ترک کردم. شایدم نه. خلاصه که نه حالی برای نوشتن هست، نه خوندن، نه هیچی. اما من هنوز همونم، همون منِ من. فقط سردرگم و خسته، احتمالا کمی غمگین، بیشتر تنها و ساکت، در خود فرو رفته و منتظر
دیشب جشن یلدا رو خونه مامان بزرگم گرفتیم و همه هم بودن. حسابی خوش گذشت خداروشکر و البته جای پدربزرگم حسابی خالی بود. امروز هم کیک خامه ای پختم واسه اولین بار، برخلاف تصورم خامه کشی اصلاااا خوب نشد. خامه شل شد و یه وضعی اصن. اما خب به هرحال خوشمزه بود. 
این روزا خیلی کار میکنم خداروشکر. حوصله درس هم ندارم. مینویسم که بدونم درس بده و من نمیخوامش و بعدا واسه دانشگاه دلم تنگ نشه! البته بگم بازم خوبه ادم تحصیلات دانشگاهی داشته باشه، خوش میگذره دانشگ
یه سری روزام هستن که هیچی دلم نمیخواد مثل امروز...حس میکنم همه باید به یه زمانی تو زندگیشون برسن که از آدمیزاد ناامید بشن. از اینکه هیچ کسی تو دنیا قرار نیست برای فهمیدنشون تلاش کنه. این روزا که هم فشار دانشگاه هست هم فشار روحی بیشتر از هر وقت دیگه به این فک میکنم که هر بار که این اتفاق میوفته دردناک تر از دفه ی قبله و هر بار من عذرخواهی بزرگتری به خودم بدهکارم و هر بار فک میکنم دیگه نمیتونم دووم بیارم اما هر بار دووم میارم هر بار عادت میکنم و ان
سلام حورای منکم پیش میاد برات بنویسم بابا چرا ؟ چون فکرم درگییره خیلی چیزایی که نمی دونم گفتنش اصلا به دردت می خوره یا نه. سر بابات این روزا حسابی مشغوله درگیر اینکه چیکار بکنه تا به یه درد این مملکت بخوره. چیکار کنه که درد یه نفر از مردم این مملکت رو فقط یه دره کم کنه. و خب همه اینا با داستان هیولای کوچیکی به اسم کرونا خیلی سخت تر از قبل شده. هیولایی ریزی که یادمون انداخت ما گنده تر از فرعون ها با ریزتر از پشه ای می تونیم نابود بشیم. کلیات این رو
سال اول دانشگاه واقعا سال سختی بود برام! نمی‌دونید چی گذشت بهم پس فقط یه گرا بدم! من از اول ترم یک تا آخرش اول یه ۱۵ کیلو وزن اضافه کردم و بعد یه ۱۰ کیلو کم کردم. بی‌ثباتی روحی و فیزیکی رو از این دریابید!
یه سری چیزا شدیدا یادآور اون ایامن برام. وقتی اون چیزا برام اتفاق میفتن، یاد اون سال میفتم و یه بویی حس می‌کنم(واقعا به معنی لغوی: بو)
فک کنم نورونای مغزم آچمز شدن =)))
از بین همه‌ی این‌چیزا یکیشون صدای محمدعلیزاده‌س تو آهنگ عشقم این روزاست. او
سال اول دانشگاه واقعا سال سختی بود برام! نمی‌دونید چی گذشت بهم پس فقط یه گرا بدم! من از اول ترم یک تا آخرش اول یه ۱۵ کیلو وزن اضافه کردم و بعد یه ۱۰ کیلو کم کردم. بی‌ثباتی روحی و فیزیکی رو از این دریابید!
یه سری چیزا شدیدا یادآور اون ایامن برام. وقتی اون چیزا برام اتفاق میفتن، یاد اون سال میفتم و سه بویی حس می‌کنم(واقعا به معنی لغوی: بو)
فک کنم نورونای مغزم آچمز شدن =)))
از بین همه‌ی این‌چیزا یکیشون صدای محمدعلیزاده‌س تو آهنگ عشقم این روزاست. او
خب خب وارد فصل مدرسه ها شدیم و هممون کلی روزای خوبو تو این دوران گذروندیم. خیلی دلم برای اون روزا تنگ شده و طبق این چالش قراره یکی دوتا خاطره تلخ و شیرین تعریف کنم.
حقیقتش من خاطره ی تلخ آنچنانی ندارم و از اون روزا بیشتر خاطرات شیرین و خنده دار یادمه، الانم کلی فکر کردم ولی بازم چیز خاصی یادم نیومد.
فقط اولین چیزی که یادم اومد این بود که سال پیش دانشگاهی مدرسه ای
ادامه مطلب
تهران ؛ روز های سخت ۹۸ 
وسط فشار همه جانبه ی زندگیمم ... جوری که امید به آینده ندارم 
مدام با خودم تکرار میکنم ... سحر ندارد این شبِ تار ...
دقیقا همونی شدم که یه عمر با غرور میگفتم من هیچوقت اینجوری نمیشم 
همه ی کارها پیچیدن تو هم ... 
خدا میدونه تو این یه ساله چند شبو گریه کردم ساعتها ...
خدا میدونه کلمه به کلمه ی حرفای اطرافیانم چجوری درد میشه یکی یکی به قلبم شلیک میشه 
خدا میدونه چقد حالم بده 
خدا میدونه من درونم چی میگذره 
خدا میدوته چقد برام سخت
دانلود آهنگ ناصر عبداللهی یه رویا
Download Music Naser Abdollahi Ye Roya Ye Roz Az Hamin Rouza
دانلود آهنگ بسیار زیبای ناصر عبدالهی با نام یه روز از همین روزا “یه رویا”
این اهنگ با اسم (یه روز از همین روزا) هم شناخته میشود
دانلود آهنگ یه رویا ناصر عبداللهی
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید…
تکست و متن آهنگ یه روز از همین روزا با صدای ناصرعبدالهی
یه روز از همین روزا روی شب پا میذارم توی قاب لحظه ها عکس فردا میذارم
تا که خوب خوب بشه زخمای دلواپسی عشقو مرهم میک
بعضی روزا انگار با آدم سر لج دارن. امروز از اون روزا بود؛ برنامه‌ها پشت هم کنسل می‌شدن یا درست پیش نمی‌رفتن. تیر خلاص چی بود؟ عصر اس‌ام‌اس اومد که سفر فردا لغو شده.
شما شاهد باشین، من این دفعه بدون این که دیگه منتظر دوستام بمونم تنهایی ثبت نام کرده بودم با تور دانشگاه برم یه طرفی، خودشون کنسل کردن :(


پ.ن. عوضش خوب شد نمایشگاه الکامپ رو رفتم. برام جذابه! این که سر چند تا از غرفه‌ها (که یه کم به رشته‌م و چیزایی که بلدم نزدیک بودن) بیشتر وایس
دانلود آهنگ سیروان خسروی خیلی روزا گذشت
طراح کاور: علی قاضی زاده | آهنگساز، تنظیم، میکس و مسترینگ و خواننده: سیروان خسروی | سبک آهنگ: دلتنگی و احساسی | ترانه سرا: علی بحرینی
دانلود آهنگ خیلی روزا گذشت سیروان ‎خسروی در ادامه مطلب

ادامه مطلب
بسم الله 
نمیتونم بگم این روزا پر اضطراب‌ترین روزای زندگی منه، چون بدتر از این رو هم گذروندم... ولی در نوع خودش سختیِ بی سابقه ای داره
داشتیم زندگیمونو میکردیم، هر روز با تکرار جمله ی " تا به شلوغی و گرونی دم عید نخوردیم خریدامونو تموم کنیم"، سرگرم بودیم با گیر دادن به فلان جمله ی خواهرشوهر و برادرشوهر، مشغول تلاش برای برنامه ریزی سال جدید، کرونای منحوس از راه رسید.  راستی راستی کی فکرشو میکرد که دیگه هیچی سرجای خودش نباشه
خدا کنه این روزا زو
سلااااااام :))
دلم تنگ شده بود برای اینجا...برای نوشتن...برای شما! :)
اول یه خبر خوب بدم!
حال نباتِ هیجده ماهه خوبه...خداروشکر به هوش اومده :)
[خدایا مرسی]
روزای قشنگیه،مگه نه؟ :)
از اون روزاست که خدا مدام داره قربون صدقه ی آبنباتش میره :)
از اون روزاست که مدام داره قند تو دل نباتش آب میشه :)
چه خدایی...چه نباتی...جانم!
دلم میخواد هر روز این ماه قشنگ رو نقاشی کنم،قابش بگیرم :)
روزهایی که تنهایی افطار میکنم...
روزهایی که ح میمونه پیشم تا تنها نباشم...
نصف شبای
صبحا که بچه ها پا میشن با شبکه آموزش درساشون رو پیش میبرن تا حدودی.مدرسه شون هم گروه ایجاد کرده برای تدریس معلم ها.بازم خوبه تا حدودی تو درس هستن و خیلی از درس پرت نمیشن.
دیشب همسر لطف کرد پرده هایی رو که شسته بودیم آویزون کرد.هنوز کار زیاد مونده..
صبح متوجه شدم که سه روز نانوایی ها و مراکز خرید و.. تعطیلن.یادم اومده نون نداریم ساعت 7 پاشدم رفتم ببینم بازه یا نه باز بود و خلوت خدا رو شکر.این اطلاعیه ها رو الکی صادر می کنن یا واقعا از اصنافه؟!آخه مگ
اعصابم خورده،
نه نمیگم ولی باید رفت، تا خستگیم در ره...
اون روزا دیگه بر نمیگرده، باید رفت
رفتنم بهتره بودنت عادتِ
کاش بر نمیگشتم
نمیدونم چیکار دارم میکنم، نمیفهمم، هی میخوام ادیتش بزنم میگم نه، نه، نهه!با اینکه میدونم ببینه شاید یکم ناراحت شه... یکم؟ 
تو کارکترام ندارم کلک یکم.
بیشتر اَ یکم. ولی نه! ادیتش نمیزنم. نمیدونم میخام تلافی چیو سرش خالی کنم؟ چرا خوبم میدونم، ولی این مشکل توعه کوثر... اینو بفهم.
شرت مثل غمت کم 
 
اه ، به من چههههه، بهت گ
از اونجایی که ملت تو شبکه های اجتماعیشون دارن هایکو کتاب میذارن گفتم مام بی نصیب نمونیم
ولی برای اینکه نوآوری کنیم علاوه بر هایکو کتاب به یه تاریخ یا حادثه تو سال ۹۸ ربطش میدیم!(پسر عجب نوآوری مزخرفی)
 
ماجرا فقط این نبود
من نوکر بابا نیستم
حقیقت دارد من یک فیلسوف کوچکم...
(خبببب ربطش میدم به جمعه ی هفته ی پیش که میخواست بابام پنجره ها رو تمیز کنه ولی من نق زدم که سرده بعدشم سرتق بازی درآوردم...تو سال جدید واقعا باید کمتر سرتق باشم)
 
 
روی تخته س
دانلود آهنگ عزیزم از وقتی رفتی خیلی مریضم اشک توی آغوش کی بریزم (علی سفلی)
Ahang azizam az vaghti rafti kheili marizam ashk toye aghoshe ki berizam az Ali Sofla
دانلود آهنگ عزیزم از وقتی رفتی خیلی مریضم اشک توی آغوش کی بریزم (علی سفلی)
عذابم نده که من این روزا خرابم♬!
یه قایق شکسته رو آبم♬!
تموم دنیا کرد جوابم♬!
دانلود آهنگ علی سفلی عذاب
عزیزم از وقتی رفتی خیلی مریضم♬!
اشک توی آغوش کی بریزم♬!
باید تو تنهاییم بسوزم♬!
عذابم نده که من این روزا خرابم♬!
یه قایق شکسته رو آبم♬!
تموم دنی
دانلود آهنگ غمگین محسن لرستانی خیانت
Download Music Mohsen Lorestani Khianat
دانلود اهنگ خیانت محسن لرستانی – این روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
دانلود آهنگ کردی محسن لرستانی بنام خیانت با لینک مستقیم
دانلود موزیک و ترانه های کوردی با صدای محسن لرستانی
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تکست و متن آهنگ محسن لرستانی خیانت
این روزا قصه ها همش قصه ی دل سوزوندنی
خلاصه این حرفا همه حرف زدن و نموندنیست
جنس دلای آدما این روزا سخت و سنگیه
فقط توی نق
این روزا قایم باشک بازی می‌کنم...
چند نفری از بچه‌های دانشگاه هستند که اصلا دلم نمی‌خواد ببینم‌شون و از قضا مجبورم به دانشکده‌های دو نفرشون رفت و آمد کنم، چون دروس سرویس ارائه می‌دن.
هندزفری رو می‌چپونم تو گوشم، زیر چشمی نگاه اطراف می‌کنم که ببینم یه موقع آشنایی نباشه، بعد یه جوری که یعنی من خیلی گیجم و اصلا حواسم به دور و برم نیست، شروع می‌کنم به راه رفتن. حالا در مواقع عادی گزاره‌ی بالا معمولا درسته و کلا از مرحله پرتم، ولی این روزا خو
 یکی از رویاهای این روزام اینه که وقتی خواستم ازدواج کنم مراسمی بگیرم که توی اون فقط دوست و رفیق و همکارام باشن. همکارها و دوستای من و همسرم. 
نه اقوامی که تمام رابطمون خلاصه شده توی تبریک و تسلیت اونم مجازی. حضوریش هم که فقط همدیگه رو توی عروسی و مراسم ختم میبینیم. 
یه عصر تا شب دعوتشون کنیم به عصرونه و شام و کلی خنده و خوش گذرونی. 
پول چیزی که اینقدر ارزش و اهمیت داره این روزا و از پول مهم تر معرفت و زمان رو ادم باید خرج کسایی بکنه که به دردش می
میدونی خوشبختی یعنی چی؟! :)وقتی عشقم میره اتاق مامان اینا بخوابه تامن تو اتاق خودم یکی دوساعت درس بخونم بعدیه ساعت که فکرمیکنم خوابه یهو صدام کنه بگه بیا کنارمن باش تا من خوابم ببره بعدش برو به درست برس!بدون تو خوابم نمیبره .. :)
وچه لذتی داره نوازش کردن موهات و صورتت چشم رنگی من...
کی فکرش رو میکرد من تو این وبلاگ همچین پستایی بزارم؟! :)
داره بارون میباره ... فکرکنم تواین حوالی فقط چراغای خونه ی ما روشنه !!! خب چیکارکنم تنهایی تو اتاق میترسم !!! :) چرا
پنج روزه که هم اتاقی هام رفتن خونه هاشون و من خوابگاه موندم چون هم راهم دوره هم اینکه میدونستم اگر بعد از دو ماه برم خونه اونقدر همه چیز تازه هست و اونقدر دلم تنگ شده که درس نخونم! لذا تصمیمم بر این شد که همینجا بمونم و منم که عاشق داشتن فضای خصوصی ... این روزا دارم از تنهاییم توی اتاق لذت فراوان میبرم!یه چیزی هم که کشف کردم اینه که خوابگاهمون علاوه بر اتاق دونفره ، اتاق یک نفره هم داره.یعنی ممکنه به بچه های لیسانس هم تعلق بگیره؟! آخه دختری که من
#دختر_است_دیگر
اگر احساساتمان را نشان دهیم، میگویند نمایشی است.اگر رویای فرصت برابر داشته باشیم میگویند متوهم شده،اگر عصبانی بشویم، میگویند هیستریک و غیرمنطقی یا دیوانه شده اید.‌اگر آرزوهای بزرگ داشته باشیم،‌ میگویند رؤیایی ست...‌زنی که اولین بار به فضا رفت، دیوانه بود،زنی که وارد رینگ بوکس شد، دیوانه بود،زنی که ریاضی دان جهان بود، دیوانه بود،زنی که نخست وزیر است، فرماندار است، مدیر است،زنی که رقابت میکند،زنی که میجنگد،زنی که میوفتد و
بعضی روزا هم هست که خیلی به مرگ فکر میکنم 
روزایی که خسته میشم از همه ی چیزایی که ندارم 
خسته میشم از پرولتاریا بودن 
این روزا خیلی زندگی برام بی ارزشه 
نمیدونم تا کی میتونم ادامه بدم، این زندگی مزخرف رو 
یه زندگی احمقانه و اعصاب خورد کن 
مشکل اصلی اینجاست که هر کاری کردم به در بسته خوردم!
هنوزم همینطوره! هر کاری میکنم هزار تا مشکل اساسی پیش میاد!
در این حد که در یه مورد خاص اصلا جنگ شد هنوزم فک کنم جنگه دقیق نمیدونم دیگه دنبال نکردم اخبارشو!
ح
تو زندگیتون هر کاری دوست دارید بکنید اما نذارید که انرژیتون فقط از یه طریق تامین بشه. شارژرتون رو فقط به مادر، پدر، خواهر، برادر، رفیق یا عشقتون وصل نکنید. منبع انرژیتون رو از خرید کردن و نقاشی و عکاسی و درس خوندن و کوفت و زهر و مار پر نکنید... دارم عذابشو میکشم که اینا رو بهتون میگم.
این روزا که نه فرصت کافی برای عکاسی و کتاب خوندن دارم. نه زمان کافی برای درس خوندن. تا چشم به هم میزنم پولام خرج شدن و کسایی که ازشون انرژی میگیرم خودشون نیازمند ان
متعهد بودن به یه نفر اصلا کار سختی نیست ...ولی همیشه بودن یه نفر و دوست داشته شدنم توسط یه ادم دیگه و خسته و تنها نبودن برای من خیلی حس عجیب و سختیه...۲۱ فروردین نامزد کردیم و به زودی هم عقده...قرار نبود به این زودی عقد کنیم ولی بخاطر اصرار های مامانم مجبوریم زودتر عقد کنیم...الف یا اسم مستعار دندون موشی...این روزا خیلی به فکر منه...میخواد من دیگه به تنهایی فکر نکنم ...میخواد نیازی به سیگار کشیدن و مشروب خوردن نداشته باشم...میخوام همونقدر که خودش خوشح
کم کم داریم به یک سالگی زندگی مشترک مون نزدیک میشیم . یه سال غم و شادی، یه سال قهر و آشتی، یه سال تلخ و شیرین، زندگی بالا پایین زیاد داشت واسمون . پارسال یه همچین روزایی بود که خیلی تنها بودیم . تو تنهاتر از من، من تنهاتر از تو ، خدا رو داشتیم و همدیگه رو . من تنهایی جهیزیه میخریدم تو تنهایی دنبال وام میدویدی که بتونی خونه اجاره کنی، من تنهایی وسیله میچیدم تو تنهایی دنبال پول بودی که بتونی مراسم عروسی بگیری اونجوری که من دلم میخواد، اصلا چرا میگ
دلم لک زده برای اینجا نوشتن اما اونقدررر درگیر زندگی م که نمیرسم 
نصفه شبه و من زیر کولر دراز کشیدم مدتهاس شبها دیر و سخت خوابم میبره ...اینروزا دقیقا سالگرد اون روزای کذایی ه . پارسال همچین شبایی دلم خون بود سرد بود تاریک بود شکسته بود ... روزایی بدی بود ...یکسال گذشت و چقدر زندگی بالا و پایین داره ... یادتونه؟اون روزهامو یادتونه؟؟ چرا مرور میکنم؟ از اینجا حذفشون کردم که نخونمشون . چرا نمیذارم اون زخم ها خوب شن؟ مگه با عماد قرار نذاشتیم حرف اون ر
به تازگی آهنگ جدید سیاوش قمیشی به نام ببخش منتشر شده است که شما در ادامه می توانید این آهنگ را با کیفیت 128 و 320 دانلود کنید.
 
دانلود آهنگ سیاوش قمیشی - ببخش با کیفیت 320
دانلود آهنگ سیاوش قمیشی - ببخش با کیفیت 128
 
منو ببخش که حرمت اون همه خاطره شکستمنو ببخش که قایق یه زندگی به گل نشستمنو ببخش که بودی و این همه سال ندیدمتتنهایی گریه کردی و حتی یه بار نشنیدمتزیبا ترین خاطره پاییز پشت پنجرهخواستم بدونی این روزا حال من از تو بترهصداقت ترانمه بغضی که
خب من اومدم با کلی غر...این روزا که کرونا همه رو خونه نشین کرده فرصت خوبیه تا به همه کارهای عقب افتاده برسم ولی  انقدر کار زیاد برای خودم تراشیدم که واقعا شبا پا درد و کمردرد و گردن درد وحشتناک میرم تو تختخواب :( 
با این اوضاع زبان باید کلیییی مقاله ترجمه کنم که همشون اونقدر فونتاشون ریزه دیگه مجبورم آخرای کار کورمال کورمال پیش ببرم ترجمه رو.. خلاصه که خیلی خسته ام این روزا.. باید زبانم رو خیلی قوی کنم خیلی..برای آزمون هایی که باید بدم کلی برنامه
وقتی مطمئنی و میدونی که هیچی درست پیش نمیره اونوقته که میترسی.آدم تو تاریکی ممکنه نترسه،بالاخره شبم صبح میشه دیگه نه؟ولی این تاریکیش فرق داره.نمیدونی کی صبح میشه،نمیدونی اصلا صبح میشه یا همه چی تو تاریکی تموم میشه؟دیوارا بلندن،نور رو نمیبینی و باید پاشی بری دنبال نور ولی نمیتونی،راهو بلد نیستی.مجبوری بشینی همونچا و اینقد منتظر بمونی تا صبح بشه،تا بالاخره صبح شدن بتونی زنده بمونی.اینه داستان این روزای ما.
دلم بدجور میسوزه برای اینترن و
۱) یه نفر به من بگه راه فرار از خونه تکونی کدوم وره؟
از هر طرف که میرم این خونه تکونی سر راهم سبز میشه! O_o
سالی یه بار نداشتن خواهر رو خیلی احساس میکنم اون هم آخر ساله -_-
اصلا یه کثیفیایی توی خونه تکونی پیدا می‌کنی که در طول سال حتی یه بار هم ندیده بودیشون! :|
ولی میدونم روزی میرسه که دلم واسه این روزا تنگ میشه. پس قدرشو میدونم ^_^
Tolooeman.blog.ir
۲) این روزا دلم لک زده واسه رفتن به رستوران و کافی شاپ! حالا نه اینکه مواقع دیگه همیشه میرفتم ها! اما خیالم راحت
فکرش رو میکردی یه روز دلت برای قدم زدن تو آفتاب تنگ بشه؟ دلت نشستنِ بی‌استرس پشت میز کافه بخواد؟ فکرشو میکردی دلت برای دورهمی و بغل کردن محکم دوستات یه ذره شده باشه و از اینکه همه در فاصله چند کوچه و خیابون از همین و همدیگه رو نمیبین ناراحت شین ؟ فکر میکردی بجای فلان رستوران معروف اون سر دنیا، دلت برای رستوران و شامی تو همین محله خودت تنگ شه؟ اصلا فکرشو میکردی یه روزی برسه که بترسی به نیوه‌های نوبر بهاری دست بزنی و دلت تره‌بار رفتن بدون ماس
دانلود آهنگ سینا سرلک دلشوره 
Download New music Sina Sarlak – Delshoreh
دانلود آهنگ جدید سینا سرلک به نام دلشوره با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
ترانه : اشکان حیدری   آهنگ : مصطفی پاشایی   تنظیم : مهدی حسنی
متن آهنگ دلشوره سینا سرلک 
هر شب توی خیال نبودت سر میکنه این دل سادم
ای وای از عمری که پای عشق تو دادم
جا مونده تو دست تو قلبم عشق تو یه زخم تو سینم
مونده به دلم که دوباره تورو ببیننم
 
باز دل منو دلشوره ، با عکسای تو درگیرم
تو میری و من ، ا
بعضی روزا تو سال یادآور گذر عمرن. مثل روز تولد آدم که یک عدد به سن آدم اضافه میکنه یا همین عید سال نویی که چند روز دیگه در پیش داریم. این روزا خیلی بیشتر از یه روزن. اندازه یک سال به نظر میان. چون تقریبا کل سالی که گذروندیم تو اون لحظه ها جلو چشم آدم میاد. درسته که تو اون لحظه ها معمولا اطراف آدم شلوغه و کلی برنامه براش داریم. ولی برا من همیشه یه حس عجیب هم باهاش عجین بوده. ترکیبی از یک حس ناراحت کننده که یه یک سال دیگه از عمرم گذشت، عمری که شاید دوس
دارم به این فکر میکنم که چرا روز تولدم باید تو خوابگاه بمونم و روی پروژه ی دوروز بعدش کار کنم؟
کاش منم ازینا بودم که کارامو تند تند انجام میدادم و میتونستم پونزدهم بزنم بیرون و به خودم خوش بگذرونم.
یازدهِ یازده چه تاریخِ باحالیه :)
فقط خدا میدونه این روزا چه فشار روحی رو تحمل میکنم ... 
کاش این روزای بد تموم بشه ..
حالم داره از خودم بهم میخوره .. 
کاش یه روز دنیا جابه جا میشد و ادم ها جای هم دیکه قرار میگرفتن 
اون روز احتمالا روز حسرت خوردن بود ... که به چه کارای کوچیکی چقدر ادم ها رو رنجوندیم از خودمون !!!
.خوشی های بزرگ زیاد مهم نیستند مهم اینه که آدم بتونه با چیزهای کوچک خیلی خوش باشه.بابا جون من رمز بزرگ خوشبختی رو پیدا کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته رو خورد و یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده رو برد. • جین وبستر——داستان همین روزهای ماست درسته خیلی تنوع نداره ولی میشه ازش استفاده کرد،باور کنید خیلی وقتا حسرت این روزا رو داشتیم،چقد به خودمون قول دادیم فلان کتاب و بخونیم و فل
امروز ... 
۸ رجب ۱۳۹۸
روزای اخر سال داره کم کم می گذره ... داره سال نو میشه ..‌
یه غم عجیبی تو دلمه ... نمیدونم چطورمه ... گیج و سر درگم ...دلهره دارم ترس دارم ...
دوست دارم میرفتم روضه ...کاش محرم بود ... کاش تنها بودم کاش ادم ها و نگاه هاشون نبود ... کاش یه کوشه برای خودم داشتم که هیشکی منو نمیشناخت ... 
نمیدونم حرفام رو بنویسم یا ننویسم ... ولی نمیدونم چرا امروز باهات حرف زدم اینقدر حالم بد شد ... نمیدونم چرا ینی واقعا نمیدونم .... حس بدی دارم ... 
حس بد شاید به خ
روزهای سردرگمی ...
چقه حال و احوالاتم قاطی و پاطی این روزا ...
نه میدونم چی میخوام نه میدونم چی خوشحالم میکنه نه میدونم چی ناراحتم میکنه ... نه میدونم کار درست چیه نه میدونم کار غلط شده ....
یه عالمه حرف تو گلوم گیر کرده که نمیتونم به کسی بگم نمیتونم ته ته دلم ارووم باشه ...
نمیدونم چرا نمیتونم باهات حرف بزنم ... ترجیج میدم لحظه های باهم خوش باشیم و حرف ناراحت کننده نزنم ... ولی اگه حرفیم بزنم خیلی کش دار میشه و حوصله اشو ندارم ..‌. این روزا فرق کردیم ... خ
وای جزا اینقد تابستون زود میگذره من اصلا نفهمیدم کی تیرماه تموم شد
یکی جلوی تعطیلات تابستونی رو بگیره....امروز چهار مرداده نمیدونم این سه روزی چجوری گذشت.
...روزا مث برق و بار میگذرند وایسا دنیاااآاا:).....بسلامتی همه کنکوریا
ک تابستونم درس خوندن تا سربلند بشن:)
متن آهنگ سینا سرلک بنام دختر گل فروش

سختیای زندگی رو نمیشه آسون گرفت با حلب پاره نمیشه سقفی تو بارون گرفت نون بیار کباب ببر اسم یه بازى بود فقط تو صف شلوغ فقر حتى نمیشه نون گرفت این روزا از رو ندارى عاشق و معشوق میشن من یه لیلى میشناسم مهرشو از مجنون گرفت دختر گل فروش از بس که گلاشو نفروخت کاسه ی گدایى رو به سمت این و اون گرفت مردی که گلیمشواز توی آب در نیاورد یه اتاق بی اجاره گوشه ی زندون گرفت هیچ کسی زیر پرش گله رو به چرا نبرد نی شکست و رنگ زوز
کانال ما در سروش کلیک کنید
وقتی فهمیدم دوستش دارم تقریبا ١٤ ١٥ سالم بود. یادمه اون روزا انقدر سرم تو کتاب و درس و منطق بود که اصلا نمی دونستم عشق چیه!تو منطق من عاشق شدن تو اون سن و سال معنا نداشت. همیشه فکر میکردم آدم باید قشنگ که بزرگ شد، درسش که تموم شد و رو پاهای خودش وایساد اون وقت عاشق بشه.یه دختر ١٤ ١٥ ساله رو چه به عشق!یادمه یکی مدام می زد رو شونه هام و می گفت «دختر آدم باش و سراغ این چرت و پرتا نرو بشین درستو بخون ببینم...»منم طبق معمول درس
هیچ کس نمیتونه باور کنه که این روزا واقعا فشار زیادی رومه. و البته این که بی دلیل هست یا حداقل من نمیدونم دلیلش رو. نمیتونی فکر کنی چجوری خودمو نگه میدارم تا از کار کردن فرار نکنم. تا به خواب پناه نبرم، چیزی که انگار منو از همه چی دور میکنه تو یه بی خبری شیرین فرو میبره. یه خلسه. خب گاهیم اینجوری میشه دیگه. تو خودت رو هرجوری هست وادار به  تلاش میکنی تا فرو نریزی تا جا نزنی. میدونی که واقعی شدن رویاهات به تلاش این روزات فقط بستگی داره و اگه دست ب
1)هر موقع سرم زیاد تو گوشی بود مامانم میگفت الهی بسوزه این گوشیت:|
خدای عزیزم هم  که بقیه دعاهای مادرمو درباره ی من تقریبا نادیده میگرفت واسه اینکه دل مامانم نشکنه سریعا این دعاشو بر اورده و کرد گوشی نازنینم  داغان شد..به همین راحتی
خلاصه مراقب دعا های پدر مادراتون باشید..
یه هفته ای هست گوشی ندارم و به زور دارم ترک میکنم گوشی  و نت رو ،امیدوارم زود تر درست بشه!
این اتفاق هم دقیق زمانی افتاد که کار فوق واجب با نت داشتم و دارم:|
2)این روزا به این نت
از هر منظر که بنگری صبح پاییزی ابری یه چی تو مایه های ترکیب خربزه با عسله... میفمی که چی میگم یا بازترش کنم؟ 
این روزا نشستم پای لرزش، پاییزو میگم. هستم ، میرم، میام اما یه پتو کشیدم رو سرم بی حرف و حدیث نگاهمو دوختم به در تا پاییز هر سال
 
تنها دلخوشی این روزام باغ عمو یکی مونده به اخریه.بعضی روزا میریم اونجا.من خورشید رو میبینم بدون اینکه ساختمونای بلند مانعش بشنمن اسمون ابی رو با تمام پهناش میبینم و حالم خوب میشه!اونجا قدم میزنم و شکوفه های سفید و صورتی گیلاسو بو میکنم.اونجا صدای بوق و گاز دادن ماشینا نمیاد.اونجا فقط صدای نسیمه که لابه لای درختایی که پراز شکوفه هستن میپیچه و صدای پرنده ها و اگه اتیشی باشه صدای جرقه های اتیش.اونجا چایی اتیشی هست!من لیوان چاییمو دستم میگیرم و
اون روزا...بهت پیام دادم...یادته؟ 
گفتم :همین روزا اگه شنیدی مردم شکه نشو...خودم خواستم...این پیامو تو‌این دنیا فقط می تونستم به تو بدم...
جواب دادی: پس اگه می تونی فقط تا فردا صبر کن... تا فردا نمیر، کارت دارم.
لعنتی...فقط تو می تونستی اونجوری وسط گریه بخندونیم، وسط فکر مردن....
فرداییش اومدی ، رفتیم بام....
بهم گفتی تو یکی از اونایی هستی که تنهایی می تونی دنیا رو تکون بدی سارا...ولی اگه تصمیمت جدیه بگو‌ قرار بذاریم با هم تمومش کنیم. حله؟ 
گفتم کارت همی
در انتظار پنجشنبه، حکایت این چند روز منه.
دارم سعی می کنم به این فکر نکنم که پنجشنبه وقتی تموم بشه، باز تا یه مدت زندگی روال عادی رو در پیش میگیره.
البته شاید اومدن نی نی جدید، که اوایل اردیبهشت میاد، کمی حال و هوای این روزا رو عوض کنه .. اسمش هم آریا. کاشکی موهاش فر باشه!
سلام نفسم:)
ببخش مامان جونم یه مدت نبودم چون یهو خیلی سرم شلوغ شد، خیلی چیزا توی این مدت ریخت بهم، خیلی چیزا درست شد، خیلی چیزا خراب شد،خیلی چیزا ساخته شد،خیلی سعی کردم بیام و حتی شده چند کلمه برات بنویسم ولی واقعا نشد.
امروز، به عبارتی دیروز تو هفت ماهگی رو پشت سر گذاشتی و وارد هشت ماهگی شدی:))
روزا کلی باهات کلنجار میرم که سرلاک و حریره بادوم و سوپ بخوری ولی اصلا .نمیخوری:| بعدا اگه یادت بود دلیلش و بهم بگو از بین تمام آزمون و خطاهام فعلا فهمید
 
+ میدونم یه روزی میرسه حسرت این روزا رو میخورم. که چه چیزایی رو به خاطر یه دروغ بزرگ و ادامه دار از دست دادم!! چه ثانیه ها و لحظاتی رو...
 
+ ضربانم از صبح نا منظمه و قلبم تو حلقمه. پالسای دستگاهم رو  حس میکنم همش.
 
+ پرتو های لعنتی... 
 
+ خیلی حالم افتضاحه امشب. وحشتناکم!!
 
:|
 
 
سلامشنیدی میگن دنیا خیلی بیخود شده؟
منظور این گفته رو این روزا به وضوح حس میکنم. زندگی از خودم تهی شده. از اون خودی که میشناختم. براش وقت کم میذارم و کم تغذیش میکنم با فکرایی که ماه‌ها رو اجاق ذهنم تو خلوت گذاشته بودم دم بکشه. تنهایی گوهر کمیابی شده، همونی که مثل ریگ توی زندگی ریخته بود و عذابت میداد حالا شده اون چیزی که کمتر داریش.
میدونی خیلی وقتا تنهایی اون نیست که کسی کنارت باشه یا نباشه، اونه که ذهنت تنها باشه، یا تنهایی و به رسیدن فکر میک
شاید عشق این‌روزا هفتاد درصد از مغزمو اشغال کرده باشه؛ اما نتونم حتی یک درصدش رو به کار بکشم. مثل اینه که صرفاً یک مسیر تودرتو رو بری و برسی به نقطه‌ی اول. اول که نه؛ نقطه‌ای که هیچ اثری تو دنیای قابل لمس نداشته باشه. هیچ نقشی هم حتی. پنج‌تا حس، اسیر یه حس سردرگم.
خب مثل اینکه اینجام کسی نیست که متنام و بخونه و منم نمیدونم حقیقتش فرایند وبلاگ ها چجوریه و چجوری میتونم خواننده جذب کنم
خلاصه که همه چی خیلی خیلی خسته کننده است این روزا و هیچ راه چاره ای هم نیست انگار...
ای کاش یه نفر منو میخوند...
حال استمراری؛ اجتماع آدم‌های که باهاشون میشه بینهات خل بود و بی‌نهایت خندید و لحظه‌های شادی رو تجربه کرد، اما انگار آدمی که این روزا منه نمیتونه توی این جمع اونقدری که باید و حقیقتا شاید(شایسته است) خوش باشه و خوشی برای چند ساعت هم که شده زیر دلش بزنه و فارغ و مست و بی‌خود‌ش کنه...
متن درادامه مطلب
این روزا پای علم---غم میزنه به دلم
شبا تا صبح میبینم---خواب حرم تاحرم
چی میشه خط نزنی---دوباره اسم منو
پاهام طلب میکنه---پیاده اومدنو
گناه این دله من---چیه که جوری شده
همه میان حرم و کارمن---فقط صبوری شده
منم باید برم به مدد امام رضا-پیاده از نجف تا به دیار عاشقا
به مرکز جنون تا برسم به کربلا
 
حسین آقام آقام- حسین آقام آقام آقام
 
آهای مسافری که---عازم این سفری
قول میدی کرببلا---اسم منم ببری
گریه ها وقتی گرفت---فضای چشم تورو
یه بارحرم ب
میدونم مطالبم مسخره و شاید اسپمه
اما این روزا کشش عجیب غریبی به نوشتن پیدا کردم
=======================================
یه حدیث از امام صادق بود که خلاصش میشد
هر کس بنده ای را به خاطر گناهی سرزنش کند از دنیا نمیرود تا به آن گناه دچار شود
به عینه دیدم تو زندگیم
سرزنش نکنید هیچ وقت
خواستم یک روز عادی از زندگیم رو ثبت کنم که بعدنااا بخونم و لذت ببرم :)
از خواب پا میشم، کمی کتاب میخونم یا مستقیم میرم سراغ صبحونه و بعد کمی حرف میزنیم با مامان و خواهرم؛ بعدشم کار. البته ممکنه اول کار کنم کمی بعد صبحانه بخورم، اگه مامان بعد من از خواب پاشه.
وسط کار کمی استراحت میکنم، بعدش نماز و ناهار. ممکنه ظهر کمی کتاب بخونم و عصر بقیه کارامو شروع کنم. البته این واسه کرونا هستش، قبلا عصرا خیلی بیرون میرفتیم الان خیلی کم. و رستوران و کافه هم که
میدونی شاید من قبلا هم همینجوری بودم هرچند که علتش رو نمیدونستم. همیشه فکر میکردم مشکل دارم که خب واقعا داشتم اما اون موقع ها کاری ازم بر نمیومد. شاید الانم جز خوردن قرصها کاری ازم برنیاد. الان امیدوارم که همه چیز درست بشه اون موقع ها حتی نمیدونستم که میشه درست بشه. این روزا واقعا انگار روز به روز دارم بدتر میشم. خودم میدونم اما نمیدونم اشکال کارم کجاست. نمیدونم چجوری باید درستش کنم. وقتی میگم صبح زود بیدار میشم اما حتی برای لحظه ای هم از خواب
من به تو خونه موندن عادت دارم...اصلا دوست دارم که تو خونه باشم...و نرم بیرون بین آدمها...این روزا برای من اصلا سخت نمیگذره...ولی خانواده ام نهه...اونا عادت ندارن...اونا حوصله شون سر میره...این روزا تبدیل به یه مامور بهداشت عصبی شدم که همش مواظبم بقیه بیرون نرن...دستشونو بشورن...و کارای بهداشتی لازمو انجام بدن... 
ولی...خیلی ها رعایت نمیکنن...خیلی ها فکر میکنن شوخیه...و باعث شدن ویروس بیشترو بیشتر منتشر بشه...برای همین دلم میخواد یه گروه شکار تشکیل بدم با
این روزا خیلی اتفاقا برام افتاده خیلی اتفاقی خیلی اتفاقا افتاد 
وسط این همه اتفاق شکستن پای دوستم از همه چی بدتر بود 
داره تموم‌میشه دیگ 
چند روز دیگ برمیگردم خونه تفریبا برا ۳ هفته 
خوب یا بدشو نمیدونم اما میدونم دلم تنگ میشه 
چیزی که این روزا مدام به خودم میگم اینه که تو دیگه بزرگ شدی!
تا الان هرچی بقیه رو دیدی و خودتو ندیدی بسه!
گور بابای حرف و فکر مردم
و... پدر و مادر گرچه که خیلی عزیزن و احترامشون واجب اما بعضیاشون هیچ وقت راضی نمیشن کاملا جز اینکه تو یه عروسک کوکی باشی تو دستشون..
مرگ عزیز خیلی سخته،حالا ناگهانی باشه،هنوز سخت تر...
این روزا روحیم حسابی پایینه...
بخاطر همین ناارومم....خواب خوبی ندارم...همش سر درد....
خداروشکر خونه رو دارم میگیرم  و یکی از دغدغه هام کم میشه...
اتاقم بمب زده ترین حالت ممکنه رو داره چون دارم وسیله جمع میکنم...
چند وقتی می شد که نیامدم بنویسم.
همش کارو بخودم سخت میگیرم.
اوایل که وبلاگ می نوشتم میگقتم کاش میشد از روی موبایل وبلاگ نوشت
حالا می بینم تایپ از روی کیبورد چنان برام عادت و آسان شده که اصلا نمی تونم از موبایل بنویسم. پس چرا همیشه این فکر و داشتم!؟
چند روزیه که افتادم به جون کتابام. هی میخونم. چندتایی هم قرضی دستم بود که همه رو خوندم و پس دادم. دیگه مثل سابق طرفدار کوئلیو نیستم. نتونستم برای بار دوم کتابشو بخونم.
اینجا یه سرگرمی دارم اونم اینه که
چقدر این روزا منتظر شنیدن یه خبر خوب هستم.....دوس دارم یکی تو این بحبوحه، تو این وضعیت غیرقابل تحمل، تو این حال بد بیاد و بهم یه خبر خوب بده!
مهم نیست که اون خبر چی باشه! مهم اینه که بعد مدت ها کمی دلم آروم شه... لااقل میون سیل حوادث بد یچیزی باشه تا خنثی کنه.... کمی از اون تلخی هارو بشوره ببره
واقعا، شدیدا به شنیدن یه خبر خوب نیاز دارم......
دقت کردین چقدر افسردگی و غم و غصه تو جامعمون زیاد شده؟ هر طرف که سرتو میچرخونی یه بدبختی رو میبینی! همه از دم درگی
یادمون باشه: آدما متفاوتن+ آدما تغییر میکنن.
با اینکه یه مقدار دپ هستم ولی باید مهم ترین کاری که بیشترین تاثیر مثبت رو رو روند کل زندگیم داره رو این روزا انجام بدم.
باید شادی درونی بدست بیارم بقیه چیزا کشکن، با یه فوت می خشکن.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان
یه سوال داشتم...
زندگی رو چطور میگذرونید؟(حس و حالش رو بگین لطفا)
مثلا با ناامیدی یا باخوشی یا افسردگی البته خدانکنه مثال زدم...کامل شرح بدید ببینم زندگی شماها چجوریه...من خودم این روزا حس و حالم خیلی کلافه کننده هست...
بعد دو سال دیدمش جواب سلامم رو هم نداد بی ادب :|
آهنگ خونده میگه واسه تفریح خوندم، میخواد عصر جدید شرکت کنه.
امروز سالگرد فوت عزیزترین کسمه، چه زود گذشت.
فیلم رقص چاقوم تو ده دوازده سالگیم رو فرستاده برام، میگم دمم گرم چه اعتماد به نفسی داشتم
کاش روزا بگذره زودتر یکشنبه برسه.
به نام خدا
این روزا حس درماندگی و تنهایی بیشتر از هر چیزی گلویم را می فشرد.
کاش زمان به عقب بر می گشت و هرگز با مردی که نامش حالا در شناسنامه ام است پای سفره عقد نمی نشستم.
اشتباه بزرگی کردم که جبران شدنی نیست.
مدام در دعای مشلول می گویم یا راد ما قد فات.
 
یعنی ای کسی که انچه را که از دست رفته بر می گردانی. اما نمی دانم این بار چگونه می خواهی نجات دهی این بنده ات را...
الان که چهارم فروردین شده،که وارد سال نود و نه شدیم،که از نود و هشت زنده بیرون اومدیم ،که این روزا که شش روز است که خواهرزاده به دنیا اومده و  خونه ابجیم قرنطینه ایم از صبح که بیدار میشی با بچه چهارساله که حالا با اومدن ابجیش بیش تر از گذشته حساس شده بازی کنی نقاشی بکشی،کاردستی درست کنی،لباس های نی نی رو بشوری،ظرف بشوری موقع شستن بچه کمک کنی ،و شب خسته دراز بکشی و تازه اگر فکر ها اجازه بدن چند خطی کتاب بخونی،
حالا بگم از نود و هشت،از سالی که پ
دانلود آهنگ سوگند و زخمی|می گذره+ پخش آنلاین + متن
♬♪♪♫♪♬
Download Music Sogand |Migzare +Text

Download Ahang Jadid Sogand ,Zakhmi |Migzare 
♬♪♪♫♪♬
برای دانلود آهنگ میگذره از سوگند و زخمی لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
دانلود آهنگ سوگند زخمی میگذره
متن آهنگ جدید سوگند و زخمی بنام می گذره
♬♪♪♫♪♬
این روزا می گذره ، وقتی دوده می پره
وقتی تازه می فهمی ، چیه زندگی بهتره
چرا زندگی بهتره ، چرا زندگی بهتره
بزار آروم بگیرم ، بزار روزام بگذره
♬♪♪♫♪♬
زندگی جدیداً تلخ
دی ماه... همیشه برای من ماه شادیه. من عاشق ماه دی ام. امسال هم که از همیشه عاشق ترم و حال دلم از همیشه بهتره اما... انقدر دور و برم غم هست که نمیدونم روزا دارن چطوری میگذرن. هر طرف سر بر میگردونم غصه میبینم. دوستام، کسایی که دوسشون دارم، عزیزام، اطرافیام... همه! انگار این روزا حال دل هیچکس خوب نیست. فقط لحظه هایی که با توام غصه ها یادم میره... گور پدر دنیا و فردا!
نگاه کن... چی به سر آسمونمون اومده که لبخند از رو لب همه ی آدمای دور و برمون رفته؟ تا با هر ک
قاعدتا هیچ آدم عاقلی از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود‌.. ولی من با این میزان تجربه گزش باز هم سرعقل نمی‌آیم 
و همه کارهایم را در وقت اضافه انجام می‌دهم...
اصلا انگار تا حجم کار کمر شکن نشود، دست و دلم به کار نمی‌رود...
همین است که همیشه به حد ضرورت کار میکنم... هیچ کدام از کارها و اتفاقات شبیه آنچه می‌خواستم نیست... و این خود مصیبتی است...
.
.
یه حالتی دارن این روزا که آدم دلش میخواد بگه بکشید ما را بیدارتر میشویم 
امتحاناتم دیروز تموم شد. به هر نحوی که بود ...
اولین کاری که بعد از امتحان کردم این بود که زنگ بزنم یه وقت آرایشگاه بگیرم. بعدش خوابیدم تا 9 شب:)
یه حس دلتنگی و پوچی عجیبی دارم ... 
امیدوارم زود تر به حالت نرمال برگردم ... این روزا خیلی به مرگ فکر میکنم و بغض می کنم.
پ.ن : عنوان از بیدل
چه حس قشنگی داره
اول صبحی
صدای باد و بارون؛ وزیدن یه نسیم مدایم از پس پنجره...
چه خوبه؛ شکل یه موسیقی که سکوت این روزا رو میکشه و به آدم انگیزه میده برای بیدار موندن؛ برای زندگی کردن...
منظورم از بیداری صرفا بُعد فیزیکی خواب و بیدار بودن نیست؛ منظورم بیدار شدن و بیدار موندن و زندگی کردنه نه زنده بودن
شاید جالب باشه نظاره‌ی بهار رو از پشت پنجره ؛ بین در و دیوار؛ بین یه مکعب که بهش میگیم اتاق...
درسته این بهار میتونست قشنگ‌تر باشه ولی میشه هم از ی
بعضی وقتا چقدر دنیا تنگ میشه، فضا سنگین میشه به حدی که فکر میکنم دیگه حتی یه لحظه هم نمیتونم تحمل کنم. و واقعیتش اینه که این روزا خیلی این حس به سراغم میاد. فقط خداروشکر میکنم که صبح که میشه میرم کلاس و اونجا اینقدر با بچه ها درگیرم که به کل فارغ میشم. حداقل برای چند ساعت..
ارنی انظر الیک...
پی نوشت:
یادمه بهش گفتم می خوام بهت هدیه بدم اما دستم بهت نمیرسه
گفت به جای من بده به کسایی که منو دوست دارن
فلیصل شیعتنا 
الان یادم افتاد وقتی به خیالم خواستم چنین کاری بکنم باز هم با دعوت نامه او اجازه پیدا کردم و از طرف آستان او راهی شدم
چرا همیشه یک قدم جلوتری...
یه وقتایی میشینم آرشیو و موضوعات وبلاگ رو میخونم... چه حسی داره، گذشته، گذشتن... اصلا انگار یه کس دیگه ای نوشته از حس و حالش. اینقد که برام دوره، اینقدر که همشون تموم شده ان... عجیب تر این که بعدا هم همین حس رو پیدا میکنم نسبت به حال این روزا...
هم شگفت انگیزه، هم عجیب و هم ترسناک!
این روزا با هر آدمی که حرف میزنم میرنجم. با هرکسی که نشست و برخاست میکنم عصبی میشم. نمیتونم خودمو کنترل کنم. 
اصلا به خودم که میام میبینم چیزی برای از دست دادن ندارم. حقیقتا مگه من چه چیزی به دست آورده ام که حالا برای از دست دادنش مغموم باشم؟
شده ام چوب دو سر نجس، از هر طرف به غم آلوده شده ام...
 
 
ساعت 4 صبح بعد از کلی اصرار و درد با پتدین تونستم بخوابم. در این حد شدید!! :| 
 
+ عیدتون مبارک...
 
+ رزیدنت جراحی آمد و فرمود فردا توده سمت راست رو در میارن. :| 
دیروز تا حالا هم پورتم هی قطع و وصل میشه درست کار نمیکنه! دکتره گفت شاید به خاطر بزرگ شدن همین توده باشه. 
 
+ میشه این روزا سریع بگذره؟؟ :(

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها