زندگی میگذرد...
برای ماهم میگذشت،صبحا خواب وشبها تا صبح پای گوشی!!!زندگی ایده عالی داشتم ولی یه چیزایی بدجور توچشم بود...به کارهام نمی رسیدم و وقتی بهم میگفتن کتاب بخون میگفتم وقتی نیست...یه شب تصمیم گرفتم روزها بیدارباشم برای همین مجبورشدم۲۴ساعت نخوابم تا خوابم تنظیم شه...خلاصه چرخید و چرخید تا اینکه همه چی به اولش برگشت...اما بازهم کتاب برام یه چیز بی معنی بود تا اینکه یک فرمایش از رهبرو دیدم
((حتی اگر کتاب رمان و قصه هم باشد خیلی بهتر است از تم
درباره این سایت