نتایج جستجو برای عبارت :

ماموکا را به پیوندها بردند

چند روزی این ادرس ماموکا به ادرس عزیز پیوندها گره خورده بود. درواقع دامنه نازنین جدیدم را انداخته بودند در زباله دانی و مسدود کرده بودند. اعتراض کردم. جوابی نگرفتم. فعلا برگشتم به همان دامنه قبلی تا ببینم ماجرا بر سر کدام نطق غرا من است که محتوای ناپسند داشته!
در سمرقند بودیم و خوارزم‌شاه سمرقند را در حصار گرفته بود و لشکر کشیده، جنگ می‌کرد. در آن محلّه دختری بود عظیم صاحب جمال، چنان‌که در آن شهر او را نظیر نبود. هر لحظه می‌شنیدم که می‌گفت:«خداوندا کِی روا داری که مرا به دست ظالمان دهی؟ و میدانم که هرگز روا نداری و بر تو اعتماد دارم.» 
چون شهر را غارت کردند و همه خلق را اسیر می‌بردند و کنیزکانِ آن زن را اسیر می‌بردند، او را هیچ المی نرسید و با غایت صاحب جمالی کس او را نظر نمی‌کرد. تا بدانی که هر ک
افرادی که سر مرگ را کلاه گذاشتند :آیا قبول دارید که بعضی از افراد به صورت خدادادی و یا شانسی خیلی سخت جان و خوش شانس هستند؟ خیلی سخت است که از هواپیما سقوط کنین و یا از حمله ی خرس جان سالم به در ببرید اما خب استثنا پیدا میشود و افرادی هستند که از موقعیت ها و حادثه هایی جان سالم به در بردند که باورش خیلی سخت است. در این پست قصد داریم تا افرادی را برای شما معرفی کنیم که حتی از مرگ هم جان سالم به در بردند. با ما همراه باشید. 
ادامه مطلب
خداحافظ ای کوچه های مدینهخداحافظ درب و مسمار سوخته
خداحافظ ای تازیان و بلاخداحافظ ای شهر کرب و بلا
خداحافظ ای تشت پر خون ز حسنخداحافظ ای تشت با سر ز حسین
خداحافظ ای سنگ های یهودانخداحافظ ای دروازه ی ساعات
مجلس بزم شراب یادم هستمجلس و چوب و دهان یادم هست
به به چه قرآنی تو میخوانیاما چه چوب خیزرانی میخوری
یادم نمیرود آزار شام رایادم نمیرود بازار شام را
من که به طول عمر به بازار، نرفته امحالا ببین مرا که به بازار رفته ام
مرا به اسم کنیز به هر کج
ساواک در اوین واقعا فعال بود. در هر شب و روز یکی-دو نفر از بچه ها را برای سوال و جواب می بردند، بعضی حرف می زدند و از داخل بند خبر می دادند. مسعود رجوی از جمله کسانی بود که او را خیلی می بردند، تحلیل و جزوه و کتاب در اختیارش می گذاشتند تا بخواند. او حتی جزوه تغییر مواضع ایدئولوژیک مرتدین را در همان جا خوانده بود. منتهی هر وقت بر می گشت نمی گفت که در بازجویی بوده است. می گفت من بهداری بودم و چند تا قرص هم نشان می داد و می گفت: سر درد دارم! فقط سران سازم
این باشگاه در سال ۱۸۸۲ با نام هاتسپر اف.سی. شروع به فعالیت کرد و قبل از آنکه به لیگ دسته دوم فوتبال راه یابد، تا سال ۱۹۰۸ درلیگ جنوب بازی می‌کرد. قبل از این پیشرفت، آن‌ها جام حذفی انگلستان در سال ۱۹۰۱ به خانه بردند تا اولین باشگاه غیر حرفه‌ای باشند که این جام را صاحب می‌شود.
پس از آن، تاتنهام اف ای کاپ را هفت بار دیگر، لیگ را دو بار، جام اتحادیه را چهار بار، جام یوفا را دوبار و جام برندگان جام را یک بار به دست آورد. با قهرمانی در جام برندگان جا
به ما وعده‌ی بهشت روی زمین داده بودند، راست گفتند، بردند، همه‌ی ما را بهشت زهرا بردند. عده‌ای از مردم توی کرمان زیر دست و پا له شدند، قفس‌های سینه‌شان باز، نفس‌هایشان باد هوا شدند. اگر آقا محمد خان چشم‌ها را توی کرمان کور می‌کرد این بار چشمان کور، آدم‌ها را توی کرمان ترور کور می‌کردند. منادی صدا می‌زد بی آن که خونی از دماغ کسی ریخته شود انتقام سخت از عربستان و حادثه‌ی مِنا گرفته شد. عده‌ای از مردم توی آسمان پر پر شدند، این بار هوا بود،
این صندلی راک ها هست؟
من عااااشقشووووونم
چند روز پیش به پسرجان گفتم اگر یک روز به آخر عمرم مونده باشه بالاخره یکی از اینا میخرم و حالشو میبرم
دیروز که از سر کار برگشتم 
همسر و پسر منو بردند سمت اتاق پسرجان با چشمای بسته
و وقتی چشامو باز کردم ی دونه خوشگلش اونجا منتظرم بود :)
بالاخره به یکی از آرزوهای مهم زندگیم رسیدم :)))
خیلیییی باحاله 
 
اینک در کثرت نسل ماهی و ویژگیهای آن تأمل و اندیشه کن. اگر می بینی که در درون یک ماهی آنقدر تخم (خاویار) هست که به شماره نیاید، به خاطر آن است که کار بر ماهیخواران که شماره آنها اندک نیست آسان گردد. حتی درندگان جنگلها هم برای شکار ماهی به آب پناه می آورند. در این وقت این حیوانات اگر ماهی را بیابند آن را از آب می ربایند. حال که درندگان خشکی ماهی می خورند، پرندگان ماهی می خورند، مردم ماهی می خورند و حتی ماهیان هم ماهی می خورند حکمت و تدبیر چنان به ک
ته که دنیبی من بیبمه مریض
مه ره بوردنه تهران و تبریز
خدا دونه درمون بونه مه مریض
اگه مه یار مه ره ونگ هاده عزیز
 
ترجمه
تو که نبودی مریض شدم، من را برای معالجه به تهران و تبریز بردند
خدا میدونه مریضی من درمان میشود اگر من را عزیزم صدا بزنی
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارندچند تن جای همه دلهره و غم دارندداغ سنگین که شود، پیر شدن هم داردخانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم داردهر که یک گوشه از این خانه عزادار شده استجای جایِ حرم فاطمه گلدار شده استخانه از بوی گل یاس معطر ماندهروی دستاس رد پنجه ی مادر ماندهسرخ شد پلک علی بس که جراحت می دیدآسمان سوخت دلش وقت غروب خورشیدآب می ریخت ولی آب دگرگون می شدنه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شدداغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت استوای بر بازوی او رد غلافی سخت
بازنده‌ها دوست دارند بازی که باختند را دوباره شروع کنند
برخلاف برنده‌ها که دلیلیبرای شروع بازی که بردند نمی‌بینند.
ما گاهیبازیچه دست آدم‌هایی می‌شویمکه نه بردن برایشان مهم استنه باختن!
آن‌ها فقط دوست دارند بازی کنند...!
#حکایت‌آشنا
 یه بنده خدایی از روستا گوسفندی برای فروش به شهر می برد به گردن قوچ زنگوله ای آویزان کرد و با تنابی گردن قوچ را به دم خرش بست و حرکت کرد
بین راه دزدان زنگوله را باز کردند و به دم خر بستند و قوچ را بردندخر هم با چرخاندن دمش و صدای زنگوله خرکیف شده بود
 
ادامه مطلب
این یکی از قشنگ ترین چیزایی بود که خوندم:
گویند دویست نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفتهو به صف کرده و می بردند و تعدادی نظاره گر بر این جماعت اسیرمی خندیدند و با خود می گفتند : 
ای بیچاره ها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و اینچنین خوار شدید؟ 
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها!
·•●✿●•·
ابو سعید غانم هندی  گوید من در یکی از شهرهای هندوستان که بکشمیر داخله    گویا در ان زمان شهر کشمبر دو قسمت  بوده  که یک قسمت ان را داخله  میگفتند  معروفست بودم و رفقایی که کرسی نشین دست راست سلطان بودند انها 40 مرد بودند  همگی چهار کتاب  معروف تورات  انجیل  و زبور  وصحف ابراهیم  را مطالعه میکردند من و انها میان مردم قضاوت میکردیم و مسایل دینشانرا بانها تعلیم نموده راجع بحلال و حرامشان فتوای میدادیم و خود سلطان و مردم دیگر در ابن امور بما رو
نوبخت: علت افزایش تورم موجود در جامعه بخاطر هجوم عده‌ای سرمایه‌دار بود که قیمت کالاها را با تهدید امریکا بالا بردند.
یعنی اگه علم الهدی این حرف رو زده بود، تاجزاده خودش رو از برج میلاد پرت میکرد پایین، زیباکلام با مرگ موش خودکشی میکرد، آشنا هم خودش رو مینداخت زیر تریلی ۱۸چرخ!
اغلب اهل جهنم جهنمی زبان هستند. گناهان زبانی بسیار است مثل آبرو بردن! فکر نکنید همه شراب می خورند و دزدی می کنند ، یک مشت مومن مقدس ظاهری را می آورند جهنم که اینها در صفوف نماز جماعت یا هیئت می نشستند و آبروی دیگران را بردند.
آیت الله سید محمدصادق حسینی طهرانی : مومن باید در طول روز یک ساعت خلوتی با خدا داشته باشد و در آن ساعت به او توجه کند و در طول اشتغال به امور دنیا نیز خلوت درون خود را حفظ نماید بدون خلوت و عزلت از مردم و از کثرات، عشق الهی برای کسی حاصل نمی شود؛ حتی انبیاء الهی نیز مقداری از عمر خودشان را در عزلت یعنی خلوت با خدا به سر می بردند.
ای سایه یِ بالا سرِ خواهر، برادر
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت می شوم مادر، برادر
**
ای سوره ، چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یک بار دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
**
چیزی به غیر از چشم تر دارم؟ ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمی دانم پدر دارم ؟ ندارم؟
دیدم کمالاتِ پدر را در برادر
**
از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟
با التماس من دعایی می فرستی
http://WWW.NEGARSKIN.IR
 
درمان میگرن
 
با شناختی که اکثریت ما داریم میگرن بیماری است که شامل نشانه‌هایی چون سردردهای شدید، استفراغ و حالت تهوع می‌باشد، افراد زیادی پس از تزریق بوتاکس برای از میان بردن چین و چروک‌های صورت خود در کمال تعجب دریافتند که بیماری آن‌ها (میگرن) بهبود پیدا کرده است.
 
به بیان ساده تر افرادی که از میگرن رنج می‌بردند پس از انجام تزریق بوتاکس به این پی بردند که میگیرن آنها به طور ناخودآگاه بهبود یافته.
 
پس از پی بردن به اتفاق
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه دوم ۹۸
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارندچند تن جای همه دلهره و غم دارندداغ سنگین که شود، پیر شدن هم داردخانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم داردهر که یک گوشه از این خانه عزادار شده استجای جایِ حرم فاطمه گلدار شده استخانه از بوی گل یاس معطر ماندهروی دستاس رد پنجه ی مادر ماندهسرخ شد پلک علی بس که جراحت می دیدآسمان سوخت دلش وقت غروب خورشیدآب می ریخت ولی آب دگرگون می شدنه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شدداغ صد
در پیامی درگذشت عالم مجاهد مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی را تسلیت گفتند: ایشان عنصری خستگی ناپذیر در تبلیغ معارف اسلامی به وسیله ی نگارش مقالات و ترجمه ها و کتابهای متعدد در مدت ۶۰ سال از زندگی خویش بودند و انگیزه و همتی کم نظیر در تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی و اتحاد مسلمین به کار می بردند. تلاشهای دیپلماسی در دوران جمهوری اسلامی در واتیکان و قاهره نیز بخش دیگری از مجاهدت این رفیق دیرین این جانب بود.
همسایه کوچولو
در کنار یک جنگل زیبا و قشنگ درخت بزرگی زندگی می کرد که شاخه های بلندش را به زیبایی پخش کرده بود. مردمی که به جنگل می آمدند برای فرار از گرمای بسیار شدید خورشید به سایه خنک این درخت پناه می بردند. حتی تعداد بسیار زیادی از پرندگان و موجودات کوچک هم در شاخه های آن زندگی می کردند.
در پای درخت گیاه کوچکی در آمده بود. این گیاه بسیار ظریف و باریک بود و با ملایم ترین نسیم بر روی زمین می افتاد.
روزی این دو همسایه کمی با هم صحبت کردند.
درخت تن
گفتنی‌هایم بسیارند. خسته‌ام. نیاز به نوشتن دارم. ولی بیشتر از نوشتن، نیاز به استراحت کردن و حمام گرم دارم. نیاز دارم خودم و همه‌ی لباس‌هایم را بشویم تا بوی سگ و موهای چسبیده به لباس‌هایم را فراموش کنم. آنفولانزا گرفته‌ام و آمده‌ام خانه‌ی مادرم. مادربزرگم را با اورژانس به بیمارستان بردند و همین کافی بود تا اضطراب بخواهد مرا قیمه قیمه کند. خوشبختانه حالش بهتر است.
امام رضا ع فرموددر یکی از جنگها جماعتی را نزد رسولخدا  بردند فرمود این مردم چه کسانند گفتندیا رسول الله مومنین تند  فرمود ایمان شما در چه پایه است وگفتند بردباری هنگام بلا و و سپاسگزاری زمان نعمت  ورضای بقضاخدا  رسولخدا  ص فرمود اینما صفات خویشتن داران دانشمندانی است که از کثرت دانش بپیغمبران نزدیک شده اند اگر چنانکه. گفتید هستید پس ساختمانی را که در ان سکونت نمیکنبدنسازیدو چیزی را که نمیخوریدگرد نیاوریدو از خداییکه بسویش باز گشت میکنید
بعد از ماجرای حکمیّت در جنگ صفّین و پیروزی سپاه معاویه با نیرنگ و فریب، بسیاری از یاران امیرالمؤمنین(ع) به نشانه اعتراض و مخالفت در قبول حکمیّت، از آن حضرت(ع) جدا شدند و فرقه خوارج را تشکیل دادند. از آنجا که بعد از جنگ صفّین و جدا شدن از آن حضرت(ع)، برای مدّتی به روستائی نزدیک کوفه به نام «حروراء» پناه بردند، به آنها «حروریّه» نیز می­گویند.
انشا از زبان یک درخت کوتاه انشا از زبان یک درخت تنها در بیابان انشا تخیلی درخت انشا در مورد تک درختی در بیابان انشا در مورد درخت علم انشا درمورد درخت تشنه و جویبار انشا در مورد درختکاری سوم ابتدایی جملاتی از زبان درخت
 
انشای خودم را از زبان یک درخت تنومند و بزرگ که تبدیل به نیمکت شد آغاز میکنم . 
من یک درخت تنومند بودم با شاخه‌ای درشت و برگ‌های سبزرنگ.
من کنار دوستان و همسایگانم به‌خوبی زندگی می‌کردیم
و در روزها چندنفری زیر سایه‌ی ما استر
سلام علیکمطاعاتتون قبول
امروز آخرین جمعه مبارک رمضان امساله...
شوخی شوخی ماه رمضون داره تموم میشه...واقعا حیف...
خوش به حال اونهایی که به معنی واقعی کلمه، از این فیض الهی بهره بردند و بهره می برند....انصافا برای همه دعا کنید...
راهپیمایی امروز را فراموش نکنید...
یادمون نره که مقاومت پیروز خواهد شد ان شاءالله چه با ما چه بی ما اما حیفه که از همین چند قدم همراهی بخواهیم دریغ کنیم...
ادامه مطلب
خوب عرض شود خدمتتون که آقا وبانو سوسکه که باهاشون آشنایی دارید و باهاشون کمو بیش شب وروز آشنا شدید :دی و با جیغ بنفش پذیرایی 
فرمودید شما بانوهای عزیز باهاشون :دی 
 
حالا با چند نکته مهم که شاید تابه حال نشنیدید در خدمتتون هستم .
 
آیا میدونستید که اگه کله ی مبارک جنابین سوسک رو بزنید تا پنج روز میتونه بدون کله زنده بمونن ؟
 
آیا میدونستید تنها موجوداتی که از حمله اتمی در ژاپن جون سالم به در بردند همین جنابین سوسک بودندی ؟
 
تا اطلاعت با ارزش ب
عسل معروف ترین اکسیر طبیعی 
از گذشته های دور تا کنون عسل و خواص آن برای همگان هویدا بوده و تمام جامعه بشری به شکل های مختلف از این ماده ی طبیعی شگفت انگیز بهره بردند.سالیان سال عسل بعنوان یکی از مهمترین داروهای درمانی در طب سنتی شناخته شده و برای درمان بیماری های مختلف مورد استفاده قرار گرفته است . . .
ادامه مطلب
 یه بنده خدایی از روستا گوسفندی برای فروش به شهر می برد به گردن قوچ زنگوله ای آویزان کرد و با تنابی گردن قوچ را به دم خرش بست و حرکت کردبین راه دزدان زنگوله را باز کردند و به دم خر بستند و قوچ را بردندخر هم با چرخاندن دمش و صدای زنگوله خرکیف شده بود بعد از چند متر یکی از دزدان جلوی مرد روستایی را گرفت و گفت : چرا زنگوله به دم خر بستی کدام عاقل این کار را میکندروستایی ساده پیاده شد دید ان مرد درست می گوید گفت : من زنگوله را به گردن قوچ بسته بودمدز
مجاهدین در اوایل انقلاب از نظر مادی هم بار خودشان را بستند، به خیلی جاها دستبرد زدند. از جمله سرقت از شرکت آمریکایی بل هلیکوپتر و تعدادی شرکت های دیگر. آنها حتی بنیاد پهلوی را هم چپاول کردند و تعداد زیادی فرش و جنسهای عتیقه را به یغما بردند. حدود پنجاه قطعه فرش 12 متری و حتی بزرگتر را از طریق محمد ضابطی که پدرش در بازار فرش بود، فروختند. وقتی خبر به گوش ما رسید رفتیم فرشها را جمع کردیم و پدر ضابطی را هم گرفتیم. در این میان سه – چهار قطعه فرش از بی
Shirazart.blog.ir 
*اطلاق لفظ مینیاتور : به معنای عام یا خاص واژه مینیاتور که بنگریم این لفظ در مورد نقاشی شیوه ی ایرانی مصداق ندارد .
* این واژه به معنای ریز نقش است .
* واژه ی (miniature) را اروپائیان عموماً در مورد تک چهره های کوچکی که در سده ی هجدهم. م روی عاج با آبرنگ نقاشی می شد بکار می بردند.( در اینصورت گویا : از ریشه minuere به معنای کاستن و کوچک کردن مشتق شده است ( که در این صورت ، احتمالاً از کلمه ی لاتین ( miniare) یعنی رنگ کردن با سرنج ریشه گرفته است .
تکه های تنش را از آن سر شهر آورده بودند. می گفتند آفتاب که زده سیاهی جسمی را روی آب دیده اند. به گمان اینکه نیمه جان می گیرندش به آب زده بودند. وقتی رسیدند چیزی جلوی چشمانشان شناور بود که گویی هیچگاه نفس نمی‌کشیده. انگار هیچگاه راه نرفته است، شعر نخوانده است، انگار که هیچ شبی عشق نورزیده است. انگار از ازل روی آب شناور بوده .
دنبال خانواده اش می گشتند. کسی نمی دانست از چه وقت روی آب بوده. چشمانش بیرون زده و پلک هایش طوری ورم کرده بودند که نمی بستن
وقتى صداقت یک روباه زیر سوال می‌رود..! ﺍﺯ ﺎﻧﺎﻟ‌‌‌ﻬﺎ خارجی یک ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﺭا ﺨﺶ می کرد...نشاﻥ مى داد یک ﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ تعدادى ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭا ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻮﺭ ﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩند ﻭ ﻨﺪ ﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند،ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗ یک ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﻤ ﺑﻮ ﺸﺪ ﻭ یک ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﻦ ﻻﺷﻪ ﻯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ؛ ﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﻦ ﺮﺩ ﻭ ﻔﺖ ﺍﻦ ﺍلآﻥ مى رود ﻭ ﺑﻘﻪ ﻯ ﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎ
 
[روز تاسوعا که دستگیر شدم] مرا به پاسگاه پلییس بردند و این نخستین تجربه من از دستگاه تحقیقات پلیسی بود. تا پیش از آن روز، من درون پاسگاه پلیس را اصلا ندیده بودم. مرا نزد افسر جوانی با درجه ستوانی بردند. او با لحنی تند و با رگ های گردنِ برآمده، به سرزنش و توبیخ من پرداخت. با آرامش به او پاسخ دادم: تو کاری بیش از اعدام من نمی توانی انجام دهی. صلاحیت اعدام مرا هم نداری. آنچه در قدرت و اختیارات تو است، کمتر از اعدام کردن است؛ پس هر کاری می خواهی بکن؛
این اردو یک روزه  در مکانی بنام روستای دره دُر، واقع در شهرستان رفسنجان که همه در استان کرمان به واسطه چشم انداز سرسبز، کوهستانی زیبا و چشمه های روانش می شناسند، توسط کادر بسیج دانشجویی دانشگاه حضرت نرجس برگزار شد. که در کنار آن دانشجویان را به خانه خشتی حاج علی که در شمار بزرگترین خانه های خشتی جهان می باشد، نیز بردند.
این اردو از استقبال ویژه دانشجویان این دانشگاه برخوردار شد.
داستان مردی را که هرگز نمی شناختم شنیدم٬ که حتماً خدا می خواست که این داستان را بشنوم.او رئیس امنیت شرکتی بود که باقیمانده اعضای خود را از حمله به برجهای دوقلو دعوت کرده بود تا فضای اداره خود را با آنها قسمت کنند. با صدایی پراز وحشت داستان اینکه چرا این افراد جان سالم بدر بردند و همکارانشان کشته شدند را تعریف کرد.تمام داستانها تنها چیزهای کوچکی بودند. شاید شما میدانید که مدیر آن شرکت بخاطر اینکه پسرش مهدکودکش شروع شده بود٬ آنروز دیر به سرکار
گزارش توسط مهندس متین > بخش سیاسی سایت
 
از مجموع ۱۲۳ هزار میلیارد تومان یارانه پنهان بنزین، حدود ۱۱ هزار میلیارد تومان سهم سه دهک پایین (کم درآمد) و حدود ۶۷ هزار میلیارد تومان سهم سه دهک بالا (پردرآمد) بود؛ یعنی سه دهک بالا حدود شش برابر بیشتر از سه دهک پایین از یارانه‌های بنزین نفع می‌بردند.
ادامه مطلب
او از همان سنین کودکی به نماز
اول وقت اهمیت می داد و فضیلت نماز اول وقت را با هیچ چیز دیگر عوض نمی
کرد. در دوران جوانی که به ورزش کشتی می رفت روزی برای انجام مسابقات به
اتفاق هم به سالن رفتیم. مسابقات فینال بود، در میان جمعیت به تماشا نشسته
بودم که چند نفر از رقیبان با هم مبارزه کردند. نوبت به عباس [۱] رسید. چند
بار نام او را برای مبارزه خواندند، امّا او نبود و حاضر نشد، تا اینکه
دست رقیب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند
ادامه مطلب
تقویم شیعه
هفتم ذی الحجه
۱- شهادت امام باقر علیه السلام
در چنین روزی مصادف با دوشنبه، در سال ۱۱۴ هجری قمری امام باقر علیه السلام توسط هشام بن عبد الملک مسموم و شهید شد. در شب شهادت به امام صادق علیه السلام فرمودند: «من امشب جهان را بدرود خواهم گفت. هم اکنون پدرم علی بن الحسین را دیدم که شربتی گوارا نزد من آورد و نوشیدم و مرا به سرای جاوید و دیدار حق بشارت داد.» در روایت دیگری فرمودند: «ای فرزند گرامی، مرگ نشنیدی که حضرت علی بن الحسین از پس دیوار
بروید و در کارهایی که به آن علم ندارید، دخالت نکنید و فتواهای صد من یک غاز ندهید... دیالوگ ماندگار #مختار برای این روزهاست که دیروز #ضریح را #لیس میزدند و امروز درب #حرم_حضرت_معصومه #حرم_امام_رضا را شکستند:
شیعه از دست فتواهای ناسنجیده امثال شما کم غرامت نداده هیچوقت ضرورت‌های زمانه خود را درک نکردید اگر بگویم خون مسلم ابن عقیل به گردن امثال شماست اغراق نکرده‌ام ... فریادهای #مختار_ثقفی بر سر پیروان #تشیع_انگلیسی و جماعتی از #دینمداران_احمق که
کسانی که آبگیری دریاچه ی ارومیه را به کارنامه ی خود اضافه  کردند، عوامفریبی قهارند که از سر عجر و بی تدبیری دست به سرقت از نعمات خداوندی زدند! 
کسانی که با دروغ و نیرنگ، و وعده های پوچ،  اعتماد مردم را به سرقت بردند، و احیانا سرقت علمی نیز در کارنامه دارند، به سرقت بردن مواهب خداوندی کار دشواری نیست!
عاصم بن حمید گوید با امام صادق ع در باره انچه راجع بدیدن خدا روایت کنند مذاکره میکردم حضرت این خورشید یک هفتادم نور کرسی است  وکرسی یک هفتادم نور عرش و عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نورستر اگرانها راستگویند چشم خودرا بهمبن خورشید وقتیکه در ابر نباشد بدوزد  8 حضرت رضا ع فرمود رسولخدا میفرمود چون مرا باسمان بردند جبرییل مرا بجایی رسانید که جبرییل هیچ گاه بانجا گام ننهاده بود سپس از پیش دیده پیغمبر ص پرده  برداشته شدوخدا از نور عظمت
✳️ روزی که رضاشاه آرزوی مرگ کرد!
سر شام رفتم. صحبت‌های مختلف شد، ولی دو قسمت بسیار مهم پیش آمد. یکی صحبت ۱۷ دی[۱۳۱۴] و آزادی بانوان که علیاحضرت ملکه پهلوی تعریف کردند روزی که رضاشاه مرا [به همراه شمس و اشرف پهلوی] از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند، در بین راه در اتومبیل به من گفتند: من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح می‌دادم که زنم را سر برهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است و گرنه ما را وحشی
باپیدایش فرقه های صوفیه از قرن دوم هجری ، افطاب و مشایخ متعددی در راس فرقه قرار گرفتند که هر کدام شان، براساس نظریات شخصی وابداعی خود، مسلک فرقه را پیش می بردند. با رواج باورهای صوفیه در ممالک اسلامی و تنوع باور های شخصی و قطبیت سلیقه ای روسای فرقه،  زمینه های انشعاب و تفاوت های فرقه های صوفیه از یکدیگر ایجاد شد. 
ادامه مطلب
سیزده آبان از راه می رسد و با خود حماسه های جاوید آن روزها را زنده می کند، آن روز دانش آموزان این مرز و بوم حماسه ها آفریدند، حماسه هایی که چون درختان تنومند قد برافراشتند و سبزی خویش را از قلبهای سبز و مالامال از عطوفت نونهالان عاشق به عاریه گرفتند و سربلندی خود را از استقامت و پایمردی بزرگ مردانی کوچک به ارث بردند. گرامی باد یاد و خاطره آن روزه روز گریه خورشید
سیزده آبان روز فریاد بود و روز شهادت، روز مشت های گره کرده امت، روز فتح بود، روز خر
 
مطالعات علمی به متخصصان این امکان را داده است تا دریابند که چگونه آنفولانزا بر بدن تأثیر می گذارد. بیشتر مردم قبلاً از این وضعیت رنج می بردند و می دانند که خوشایند نیست. در این مقاله خواهید فهمید که علائم شبه آنفلوانزا پدیدار می شود.
آنفلوانزا یک بیماری ویروسی است که همچنین فصلی است . بسیاری از آنها قبلاً از آن رنج برده اند و می دانند که آنفولانزا به دلیل تجربه آنها با آن چه تاثیری در بدن دارد. مکانیسم های خاص بدن در برابر عفونت فعال شده و
زنی گمنام در کوفه معرفت داشت که مسلم نایب امام زمانش است و مردانگی کرد و با اخلاص هر چه داشت در اختیارش گذاشت و نامش به خیر در تاریخ ماندگار شد و بزرگانی سرشناس در کوفه بودند که به خاطر دنیا طلبی مسلم را تنها گذاشتند و ننگ ابدی را خریدند و در تاریخ گم یا بدنام شدند.
مسلم نایب امام زمان (ع) بود ، مردم تنهایش گذاشتند و امام حسین ع را به قتلگاه بردند. مسلم زمان ما ولی فقیه است اگر مردم در آزمون ولایتمداری  ولی فقیه استوار  بمانند امام زمان عج تشریف
سربازی اگه معافیت خاصی نداشته باشید 21 ماه طول کشه، بنابراین چندان غیرمنتظره نیست که در یک انتخابات سطح کشور، شما نیز وظیفه حراست از صندوق رو پیدا کنید.
در طول دوران آموزشی ما (اعزام اردیبهشت 96) بسیار مسئله انتخابات رو به ما گوشزد می کردند و حتی بارها ما رو بخاطر این قضیه می ترسوندند. حقیقتا خودمون هیچ ایده ای نداشتیم که نقش ما در انتخابات چه خواهد بود. آشنایانی که سابقه داشتند احتمال می دادند که ما رو به یک روستا بفرستن و حسابی چیزمیز بخوریم.
امروز روزى نیست که استفاده چی ‏ها راه بیفتند و بخواهند استفاده
کنند؛ روز حمایت است امروز. از برادرانشان باید حمایت کنند؛ نه اینکه یک جنسى را
که به ده تومان میخرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشى امروز خیانت است به یک
مملکت اسلامى. این خیانت را نکنند اینها؛ یک قدرى با مردم ملایمت کنند. برادران
خودتان هستند. با این برادرهایى که خون داده‏اند ... شما تاجرهاى محترم که نبودید
در این میدانها. من که میدانم شماها نبودید؛ آنهایى که بودند این کاسب جزء ب
امام باقر ع فرمود در رسول خدا ص سه چیز بود که در هیچ کس جز او نبود 1 سایه نداشت نور تحتاشعاع خورشید نمیگشت 2 ازراهی نمیگذشت جز انکه هر کس بعد از دو روز و سه روز از انجا میگذشت واسطه بوی خوشش میفهمید پیغمبر از انجا عبور کرده است 3 از هیچ سنگ ودرحتی عبور نمیکرد نمیکرد جز انکه برای او سجده میکرد واین بعنوان احترام بود نه عبادت و معنوی بود نه ظاهری نظیر نظیر تسبیح موجودات خدا را امام صادق ع فرمود چون رسولخدا ص را بمعراج بردند جبرییل او را بجایی رسانی
سخنران پول را مچاله کرد. بعد دوباره پرسید :«چه کسی این را می‌خواهد؟» باز هم دستها بالا رفت.
سخنران اسکناس را روی زمین انداخت و آنرا لگد کرد. دوباره سوالش را تکرار کرد و بازهم همه‌ی دستها بالا رفت.
سخنران گفت:
بارها در زندگی پیش آمده است که به دلیل تصمیماتی که می‌گیریم یا بر حسب تصادف احساس کنیم که مچاله و کثیف شده‌ایم اما این را بدانید که هیچگاه ارزش خود را از دست نخواهید داد
Add a commentمشاهده مطلب در کانال
✨﷽✨
خاطرات
✍حاج آقا قرائتی
در خیابان هاى مدینه قدم مى زدم که یکى از ایرانى‌ها نظرم را به خود جلب کرد.
او با یکى از کاسب هاى مدینه حرفش شده بود. بحث بر سر جنگ ایران و عراق بود. مرد کاسب مى گفت: قرآن مى گوید: (والصلح خیر) حالا که صدام پیشنهاد صلح داده، چرا شما صلح را نمى پذیرید؟ زائر ایرانى نمى توانست او را قانع کند. زائران ایرانى نگاهشان که به من افتاد گفتند: آقاى قرائتى! بیا جواب این آقا را بده.
من به یکى از ایرانى‌ها گفتم: یکى از طاقه هاى پارچه
⚪️تولدِّ کرّه الاغ کوچولو⚪️یکی بود یکی نبود
 ننه گلاب و بابا حیدر پیرزن و پیرمرد مهربان و زحمتکشی بودند که یک مزرعه و دوتا الاغ داشتند. اسم یکی از الاغها خاکستری و اسم دیگری گوش بلند بود. الاغها برای ننه گلاب و باباحیدر کار می کردند و بار می بردند و گاهی هم  به آنها سواری می دادند.
توی مزرعه یک گاو شیرده هم بود که گوساله ی قشنگی داشت. اسم گاو خال خالی و اسم گوساله اش چشم سیاه بود. ننه گلاب و بابا حیدر یک مرغدانی پر از مرغ و خروس داشتند ومرغها ه
♦️هشدار فرمانده نیروی دریایی سپاه به آمریکا: مانند یک شاهین دنبالتان می‌کنیم
دریادار "علیرضا تنگسیری" با تاکید بر اینکه راهی جز این که آمریکایی‌ها از منطقه بروند وجود ندارد، گفت:
اگر گفتیم آمریکایی ها از منطقه بروند چون با رفتن آنها، منطقه عاری از مشکلات شده و امنیت در خلیج فارس برقرار خواهد شد.
آمریکایی ها دنبال تنش و آتش افروزی در منطقه هستند و به هر کجا که رفتند نا امنی به ارمغان بردند لذا در خلیج فارس که منطقه آرامی بوده است و سال ها کش
دوران سیاه حزب کمونیزم از زمان قدرت  استالین که پایه های ظلم و خفقان و قتل میلیونها انسان بیگناه را به واسط افکار این مرد رقم زد و تا سالهای متمادی این تفکر بعنوان سنگ زیر بنای سیستم اتحاد جماهیر شوری و بلوک شرق قرار گرفت چیزی جزء تنفر از حزی کمونیسیم و استالین و خروشچف بجا نگذاشته .سالهای که مردم شوریوی و سایر کشورهای بلوک شرق در زیر چکمه های یک نظام تمام دیکتاتوری بسر بردند.
گلی بودی گلستان از تو آبادتو رفتی و گلستان رفت بربادتو بودی ماه از تومشق شب داشتاز اینرو ماهرویی گشت ایجادشب مهتابی از فرط خجالتکشیده ماه پایش را زبنیادچکاوک ها عجب شیرین زبانندورسم عشق را بردند از  یادخوشم با خاطرات تیر وخردادوصد انگیزه دارم من زمردادبیا ای مهربانم دست من  گیرکه جز تو نیست من را یار امدادبه کوی عشق  پرچم ها بلندندبه خاک عشق تو این پرچم افتادمرا سودای عشق و عاشقی کشتزدرد عشق صدها داد وفریادفراموشم نخواهد شد عزیزمتو بودی
۲۷۱۴ - «اسدالله علم» معتمد «محمدرضا پهلوی» در خاطرات می‌نویسد: "سر شام رفتم. صحبتهای مختلف شد، ولی دو قسمت بسیار مهم پیش آمد. یکی صحبت ۱۷ دی (۱۳۱۴) و آزادی بانوان که علیاحضرت ملکه پهلوی تعریف کردند روزی که رضاشاه مرا از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند، در بین راه در اتومبیل به من گفتند «من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح می‌دادم که زنم را سر برهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است و گرنه (غربی‌
به نام خدای مهدی (عج)


امام خمینی بعد تصویب قانون کاپیتولاسیون در 21 مهر 1343:بسم الله الرحمن الرحیمانالله و اناالیه راجعون. من تاثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است؛ این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده (گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تاثرات قلبی روز شماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. (گریه شدید حضار)ایران دیگر عید (گریه حضار) ندارد، عید ایران را عزا کرده اند، (گریه حضار) عزا کردند و چراغان
(بخش های از کتاب سفر شهادت؛ امام موسی صدر)
یکی از دوستان اندیشمند ما می‌گوید که دشمنان حسین سه گروه‌اند:
دشمن نخست: کسانی که حسین و یارانش را کشتند. آنان‌ ستمکار بودند، اما اثرِ ستمشان ناچیز است، زیرا‌که جسم را کشتند و اجساد را پاره‌پاره کردند و چادرها را به آتش کشیدند و اموال را به غارت بردند. آنان چیزهای محدودی را از میان بردند. اگر حسین در سال 61 هجری به شهادت نمی‌رسید، در سال دیگری از دنیا می‌رفت. پس خطرِ اصلی چیست؟ آنان با کشتن حسین چه
 
برای کربلایی شدن باید از همه چیزت بگذری حتی از خودت ...
وگرنه هیچوقت از قبرستان تعلقات بیرون نخواهی آمد و اگر هم بیایی یا به بیراهه خواهی رفت یا در میانه راه به یزید خواهی پیوست ...کم نبودند آنها که سینه چاک حسین (ع) می نمودند اما آنجا که باید فریاد بزنند،سکوت کردند و آنجا که باید پا در رکاب کنند،گوشه انزوا برگزیدند و سر در گریبان دنیا فرو بردند.
برای رسیدن به حسین (ع) هم شور می باید و هم شعور ...
 
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَل
خزیدند و شب مسکین گرفتندشکن در هم زدند و چین گرفتند
تمام کوه بر معراج می‌رفتشهان در جان من شاهین گرفتند
سرم بر باد می‌شد دل بر آتشزبان از وعده‌ی دیرین گرفتند 
کمر در قتلگه بستند و در برمرا در خرقه‌ی نسرین گرفتند
امان بردند و جان در خطّه‌ی نو به غسل باده‌ی تکوین گرفتند
سخن کوتاه و خاموشی وزان بادکه حلمی بهر این تضمین گرفتند
موسیقی: الف - راه بازگشت
حاکمیت ترسو همیشه پشت سانسور و خفقان مخفی می‌شه. الان ۲۴ ساعته نت قطع شده و ما نهایتا تحت شبکه‌ی اینترانت به سایت‌های داخلی راه داریم. چرا؟ چون بنزین رو گرون کردن، چون بار معیشتی خانواده رو بالا بردند، چون بنزین سه برابر یعنی باقی چیزها شش برابر. چون کم‌بود بودجه رو قرار هست از جیب ما مردم بگیرن، چون عرضه‌ی اداره ی یک نونوایی رو هم ندارند، چون آقازاده‌هاشون تو کشورهای خارجی و بالای شهر تهران با ماشین‌های آنچنانی ویراژ میدن و ما ملت باید
بادی شدید در پایگاه به وزش امد و شروع به جمع اوری گرد و خاک کرد. همه لحظه ای به هم نگاه کردند. 
گردو خاک امیخته با باد بالاخره در یک جا ثابت شد و شروع به چرخیدن کرد. از میان ان گردباد،مردی پدیدار شد.
واکنش جادوگران قابل پیش بینی بود. عده ای به زیر میز پناه بردند و عده ای نیروهای جادوییشان را فرا خواندند،ادام نیز یکی از انها بود.
دیوید ناگهان جلو رفت و گفت:
_همگی اروم باشین،این کاله.
مرد که به نظر میرسید کمی ازرده شده باشد گفت:
_استاد کال!
به هر حال،
جنگ اعصاب 
صبح به صبح بیدار 
تمام شب بی خواب
مغز بیمار 
خسته از جنگ، خسته از کار 
راه مرگ هر روز 
مسیر زندگیمان بود 
کارمان این است، مرگ تدریجی 
دود ماشین و، پیچ های پی در پی
خسته از تکرار، خسته از مردم 
حس تو این است، از همه عقب ماندی 
راه برگشتی نیست، پیر و بی هدف ماندی 
مرگ تلخ است اما 
راه دیگر چیست؟ 
جز به بیهودگی رفتن 
جز به روح خود را کشتن 
نه دگر قلب و، نه دگر احساس 
نه کمی عشق و، ذره ای اخلاص 
همه شان را کشتند، همه شان را بردند 
آنچه باق
Shirazart.blog.ir 
*( در زبان فرانسه به معنی" چسباندن" )  روشی که پیکاسو و براک در مرحله ی کوبیسم تحلیلی خود ابداع کردند .آنان تکه هایی از روزنامه و نقوش چاپی را به عنوان باز نمودی از واقعیت قابل لمس ، که کوبیست های تحلیلی قصد کشف آن را داشتند ، به ترکیب بندی هایشان الحاق می کردند .بعدها دادائیسم و سورئالیسم از کلاژ به عنوان ابزاری برای خلق ترکیبات نامعقول تصاویر اتفاقی ، بهره بردند ( > هنر حاضری ) .اگر چه از کلاژ فراوان استفاده می شود ، اما به نظر می رسد
غرق در افکار خود در بیکراندلخورم از حال و روزِ حاکمانرفته اند دنبال ثروت مانده امغرقِ تردید و حواشی های آندل سپردم دست نااهلان ولی،شد خیانت پاسخم از سویشانداده بودند وعده ی خدمت به خلقکرده بودم باور آن را دوستانبا صداقت اهلِ باور بوده امشد ندامت حاصل تعریفشانعدّه ای هم پاک و خوب و سالمندنیست حرفم رو به خوبان بیگماندر پشیمانی تمامِ لحظه هابوده اند آتش ندیدم هُرمِشانشد کنون رو دست‌ها از سوی حقبرده بیت المال را غارت کنانظاهراً اهل دیانت بو
پیرمرد نامش حسین بود. دوست داشت در محله ی یافت آباد تهران دفنش کنند با حمالی در بازار و بار اندازها و گاراژهای میدان محمدیه (اعدام) زندگی اش را گذرانده بود خانه ای خریده بود که برای کارهای خیر از آن استفاده می کرد از فامیل و دوست و آشنا و همسایه هرکس ولیمه حج یا عروسی میخواست بدهد خانه پیرمرد در اختیارش بود . یک اتاق خانه اش همیشه در اختیار زوجهای جوانی بود که خانه نداشتند و از پس مخارج اجاره خانه بر نمی آمدند برای کار خیر همیشه پیشقدم بود. بعد
هکرها با طراحی حمله فیشینگ و سو استفاده از بحران کرونا در یکی از بزرگترین ایالت ‌های آلمان ده ‌ها میلیون یورو را به یغما بردند.
مقامات ایالت «نوردراین-وستفالن» (NRW) سایتی را برای ثبت نام و دریافت کمک‌ های دولتی اختصاص داده بودند اما این سایت در روند تایید هویت شهروندان با مشکلات امنیتی مواجه بوده است. هکرها با طراحی کپی این سایت و انتشار لینک ‌های آن از طریق ایمیل شهروندان را به جای ثبت نام در سایت اصلی به صفحات جعلی هدایت کرده و اطلاعات
دوست تازه‌ای در گودریدز یافته‌ام که در بیان هم خانه دارد. او به هنگامه‌ی آغاز دوستی‌مان خواندن کتاب «جوانمرد نام دیگر تو» را به من پیشنهاد کرده بود. دیروز از فیدیبو خریدم و امروز خواندمش. نوشته‌ی عرفان نظر‌آهاری است که قبلا چند کتاب دیگر از او خوانده بودم و قلمش را دوست می‌داشتم.
این کتاب کوچک گنجینه‌ای است از چهل روایت از شیخ ابوالحسن خرقانی، عارف نامی که از نورالعلوم و تذکرالاولیا دست چین شده‌اند، به همراه مقدمه‌ای خوب از نویسنده.
ا
بسم رب الشهدا

***تکلیف: ماجرایی بنویسید که یکی از شرهای سوره مبارکه فلق درون آن ماجرا نمایان شود.

یک قدم تا جهنم
دست هایش  را مشت کرده بود و محکم قدم بر می داشت، از اخم روی صورتش می توان فهمید که از چیزی عصبانی است. او در کلاس و حتی مدرسه هیچ دوستی نداشت به غیر از یه نفر یعنی علی. او از بچگی با علی دوست بوده و علی تنها دوست بود.
وقتی که علی او را دید سمت او رفت و به او گفت: احمد...چیزی شده؟
اما او پاسخی نداد.
دوباره پرسید: احمد با تو ام، اگه چیزی شده ب
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان مورخ ۱۳۹۸/۳/۰۱
در تبیین توطئه‌های نرم دشمنان فرمودند: «‌یکی از مهم‌ترین توطئه‌هایی که
امروز علیه کشور و انقلاب ما دارد انجام میگیرد، توطئه‌ی فلج کردن نسل جوان
است» و چند مورد از راه‌های آن را نام بردند.
«مردکی را چشم درد خواست.پیش بیطار (دام پزشک)رفت که دوا کن.بیطار از انچه در چشم ستوران می کرد ،در دیده او کشید و کور شد.حکومت (شکایت)به داور بردند.گفت:براو هیچ تاوان نیست.اگر این خر نبودی بیش بیطار نرفتی»
در روزگاران قدیم مردی چشم درد گرفت وپیش دام پزشک روستا رفت که بیماریش را مداوا کند.دام پزشک از دارویی که برای چشم درد چهارپایان و حیوانات می زد به مرد داد.زیرا که تنها چنین دارویی داشت برای مداوای چشم درد. دام پزشک داروی حیوانات را در چشم مرد کش
در زمان‌های‌ دور، کشتی‌ بزرگی‌ دچار توفان‌ شد و باعث‌ شد که‌ کشتی‌ غرق‌ شود. مسافران‌ کشتی‌ توی‌ آب‌ افتادند. در میان‌ مسافران، مردی‌ توانست‌ خودش‌ را به‌ تخته‌پاره‌ای‌ برساند و به‌ آن‌ بچسبد
موج‌ها تخته‌پاره‌ و مسافرش‌ را با خود به‌ ساحل‌ بردند. وقتی‌ مرد چشمش‌ را باز کرد، خود را در ساحلی‌ ناشناخته‌ دید بدون‌ هدف‌ راه‌ افتاد تا به‌ روستا یا شهری‌ برسد. راه‌ زیادی‌ نرفته‌ بود که‌ از دور خانه‌هایی‌ را دید. قدم‌هایش
اولین سمینار محمود نامی نابغه فیزیک و زبان دنیا در شهر آتن یونان برگزار شد.
در این سمینار نزدیک به بیش از پنج هزار و ششصد نفر شرکت کردند.
بعد از سمینار محمود نامی نظرش را در شبکه جهانی تی وی تویلر در مورد یونان اینگونه گفت : درسته یونان شهر تاریخی و زیبایی هستش ولی مردم سرد و بی جونی داره 
مردم آتن صبح روز بعد با راهپیماییه کاملا بزرگ جلوی درب هتل برای محمود نامی دسته گلی بزرگ بردند.
برای اینکه محمود نامی حرف خود را رک زده بود مردم یونان از او ت
تفاوت های نسل قدیم
در قدیم وسیله رفتن به مکانی دیگر الاغ یا اسب و غیره.... بود که الودگی ایجاد نمی کرد.در قدیم خانواده در یک خانه زندگی می کردند و صمیمیت و مهربانی حکم فرما بود،درقدیم مرد و زن برای تامین نیاز خود کار و تلاش می کردند مانند کشاورزی و غیره.....،هر وقت پدر و مادر از نوجوان یا جوانان خود کمک می خواستند نوجوان با شور و اشتیاق به کمک انها می رفت،در قدیم خانواده دید و بازدید می کردند و از حال یکدیگر خبردار می شدند،در قدیم زیاد ماشین نبود
تفاوت های نسل قدیم
در قدیم وسیله رفتن به مکانی دیگر الاغ یا اسب و غیره.... بود که الودگی ایجاد نمی کرد.در قدیم خانواده در یک خانه زندگی می کردند و صمیمیت و مهربانی حکم فرما بود،درقدیم مرد و زن برای تامین نیاز خود کار و تلاش می کردند مانند کشاورزی و غیره.....،هر وقت پدر و مادر از نوجوان یا جوانان خود کمک می خواستند نوجوان با شور و اشتیاق به کمک انها می رفت،در قدیم خانواده دید و بازدید می کردند و از حال یکدیگر خبردار می شدند،در قدیم زیاد ماشین نبود
خودمان را به خانه یکی از فامیل ها به نام مشهدی فتاح رستمی رساندیم.
 
زنِ خانه، تا ما را دید، به سینه کوبید. تندی به پیشواز آمد و بچه ها را از کولمان پایین آورد. همان جا، دم در خانه، نزدیک بود از هوش برویم. توی خانه، دست و صورت و پاها را شستیم. خانه پر از آواره ها بود. زن فامیل، سریع دسته های نان کُردی را روی سفره چید و کاسه ای ماست وسط سفره گذاشت. بچه ها به طرف نان و ماست هجوم بردند ...
 فرنگیس، ص 132
عروسک آنابل
مادری یک عروسک از مغازه دست دوم فروشی برای دخترش که دانشجوی پرستاری بود به عنوان هدیه تولد خرید.
 دختر که نامش دُنا بود عروسک را خیلی دوست داشت و در آپارتمان مشترک خود و دوستش آنجی نگهداری می‌کرد، اما خیلی زود ماهیت عجیب عروسک برای آن‌ها آشکار گردید و اتفاقات عجیبی برای آن‌ها رخ داد.
عروسک آنابل در ابتدا کار‌های کوچکی مانند تکان دادن دست‌هایش و افتادن از روی صندلی به زمین انجام می‌داد که دُنا و انجی می‌توانستند آن را توجیه ک
 
 
 
می‌گویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیم‌الایام کاروان‌ها از دست راهزنان که هر آن و لحظه، شبیخون می‌زدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت می‌بردند، در امان نبودند.
اما کاروان ایرانی خود را به سلامت به مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهزنان گرفتار آمدند و تمام اموال و دارایی‌شان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصرف راهزن
خلاصه رمان :
دانلود رمان زاده تاریکی داستان یه دختر، دختری که میره توی دنیایی که حتی
توی تخیلشم نیست، به خواست خودش نمیره. اون رو با زور و اجبار به دنیایی که
از نظر انسان ها خیالی ست، بردند و پای دخترک، به دنیای اسرارآمیز، باز
شد…
در برشی از این رمان بلند آمده :
و بعد به طرف پنجره رفت و ازش رد شد … روی تخت دراز کشیدم .. دلم برای ملکه
و بقیه تنگ شده بود ! ای کاش میشد یه بار دیگه آرمیتا رو ببینم ..

ادامه مطلب
فَلَمّا رأینَهُ
زنهای مصری زلیخا را ملامت می کردند ک چرا دل ب یوسف داده ای؟
آنها ک دربند قیود زنانگی خویش بودند،
قدرت درک قلبی و باطنی یوسف را نداشتند،
طلب رؤیت ظاهری کردند.
وقتی ک او را رؤیت نمودند؛
أکبَرنَهُ
او را بزرگ داشتند؛
وَ قَطَّعنَ أیدِیَهُنَّ
چنان یوسف نزد آنان جلوه کرد ک قوای حسی وظیفه از یاد بردند و آنها
 دستهای خود را بریدند؛
وَ قُلنَ حاشَ لِلّهِ ما هذا بَشَراً
گفتند: حاشا لله اگر این بشر باشد!
 إن هذا إلّا مَلَکٌ کریمٌ
این جز
حضرت هاجر به دنبال آب ۷ بار بین صفا و مروه  دنبال آبی برای سیراب کردن طفل ۶ ماهه خود دوید ؛ که خدا چشمه آب زمزم را از زیر پای طفل جاری ساخت و خدا به احترامشان بر همه حاجیان واجب کرد سعی بین صفا و مروه را ؛
 خدا چشمه عشقی از داغ شش ماهه امام حسین ع جاری کرد که تا قیامت دل میلیونها مسلمان و غیر مسلمان را از حب الحسین سیراب می کند.
حضرت زینب س بارها و بارها  بین تل زینبیه و خیمه گاه می دوید و داغ عظیم اینکه دختر غیرت الله را از کربلا تا کوفه و تا شام به
تفاوت های نسل قدیم
در قدیم وسیله رفتن به مکانی دیگر الاغ یا اسب و غیره.... بود که الودگی ایجاد نمی کرد.در قدیم خانواده در یک خانه زندگی می کردند و صمیمیت و مهربانی حکم فرما بود،درقدیم مرد و زن برای تامین نیاز خود کار و تلاش می کردند مانند کشاورزی و غیره.....،هر وقت پدر و مادر از نوجوان یا جوانان خود کمک می خواستند نوجوان با شور و اشتیاق به کمک انها می رفت،در قدیم خانواده دید و بازدید می کردند و از حال یکدیگر خبردار می شدند،در قدیم زیاد ماشین نبود
وقتی که کوچک بودم و برف می‌بارید انتظار داشتم آدم‌ها از کار و زندگی بیوفتند اما روی فرش سفیدی که آسمان برایمان پهن کرده قدم نزنند. آقای همسایه‌ای که پارو برمی‌داشت تا راه جلوی دروازه‌اش را باز کند، ماشین‌هایی که توی خیابان بودند و آن بولدوزری که می‌آمد برف‌ها را سر و ته می‌کرد و برایمان یک تپه‌ی سیاه و سفید باقی می‌گذاشت را دوست نداشتم. از آن‌هایی که روی قسمت‌های یکدست سفید راه می‌رفتند و باکرگی‌اش را از بین می‌بردند هم لجم می‌گرف
ببینید | یک جو غیرتی که در وجود رضاخان نبود!
۲۵ شهریور ۱۳۲۰، سالروز تعویض پادشاهی در حکومت پهلوی توسط انگلیسی‌ها ‌

رهبرانقلاب: رضای پهلوی -رضاخان- به وسیله‌ی انگلیس‌ها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ، گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید، اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت.
خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند [به رضاخان] که باید تو بروی! تو
 ارتش‌ سرخ‌ شوروی، به‌رغم‌ مقاومت‌های‌ سرسختانه‌ قوای‌ آلمانی‌ در سایر نقاط‌ شوروی، به‌ پیشروی‌ ادامه‌ داد و توانست‌ همه‌ سرزمین‌های‌ تصرف‌ شده‌ را پس‌ بگیرد. بدین‌ ترتیب‌ در اوایل سال‌ ۱۹۴۳، دولت‌های‌ محور، ابتکار عمل‌ را در کلیه‌ جبهه‌ها از دست‌ داده‌ بودند.
پس‌از گردهمایی‌ سران‌ انگلیس ‌و آمریکا و شوروی‌ در اجلاس‌ تهران‌ (۲۸ نوامبر ـ اول‌ دسامبر ۱۹۴۳)، آمریکا و انگلیس‌ مشغول‌ تدارک‌ حمله‌ای‌ شدند که‌ بزرگ‌ت
#داستان_کوتاه
روزی اسب پیرمردی فرار کرد ، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
فردا اسب پیرمرد با چند اسب وحشی برگشت. مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
پسر پیرمرد از روی یکی از اسب ها افتاد و پایش شکست.مردم گفتند: چقدر بدشانسی!پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
فردای آن روز از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند ، به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
زندگی پر از خوش
دلم میگیرد از روزی که می گیردسراغم را ولی دیگر نمیخواهم ببینم چشم هایش راهمان چشمان بی همتا پر از عشق و پر از گرما در آن دوران که بی پروا چه خوش بودیم اما رفتدلش را دیگران بردندولی آن روزدلم میگیرد از آن روز همان روزی که میدوزی به راهم چشم هایت راولی دیگردگر من را نخواهی دید نخواهی داشت مرا از دور خواهی یافت فراز قله ها در جستجوی بیشتر هافقط بالاترین ها رانشان کرده وَ میپویم وَ میجویم در آن لحظهدر آن لحظه نشان از قلب سنگینم مگیر ای یارکه
تفاوت‌های میان تلویزیون های OLED و LED


زمانی که تلویزیون های OLED
برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ عرضه شدند بیشر به خاطر ارائه سطح بی نظیری از
رنگ مشکی و رنگهای فوق العاده طبیعی مورد تحسین قرار گرفتند اما از نظر
سطح روشنایی به هیچ وجه با تلویزیون های ال سی دی یا ال ای دی قابل مقایسه
نبودند . هم چنین بین تلویزیون های OLED و ال سی دی و ال ای دی یک فاصله
قیمتی بسیار زیادی وجود داشت که همه چیز را تغییر می داد . با گذر زمان
تلویزی
تفاوت‌های میان تلویزیون های OLED و LED
زمانی که تلویزیون های OLED برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ عرضه شدند بیشر به خاطر ارائه سطح بی نظیری از رنگ مشکی و رنگهای فوق العاده طبیعی مورد تحسین قرار گرفتند اما از نظر سطح روشنایی به هیچ وجه با تلویزیون های ال سی دی یا ال ای دی قابل مقایسه نبودند . هم چنین بین تلویزیون های OLED و ال سی دی و ال ای دی یک فاصله قیمتی بسیار زیادی وجود داشت که همه چیز را تغییر می داد . با گذر زمان تلویزیون های OLED برای پر کردن این فاصله س
یه بنده خدایی از روستا گوسفندی برای فروش به شهر می برد
به گردن قوچ زنگوله ای آویزان کرد و با طنابی گردن قوچ را به دُم خرش بست و حرکت کرد
بین راه دزدان زنگوله را باز کردند و به دُم خر بستند و قوچ را بردند.
خر هم با چرخاندن دمش و صدای زنگوله خرکیف شده بود
بعد از چند متر یکی از دزدان جلوی مرد روستایی را گرفت و گفت : چرا زنگوله را به دُم خر بستی؟ کدام عاقل این کار را میکند
روستایی ساده پیاده شد دید آن مرد درست می گوید
گفت : من زنگوله را به گردن قوچ بسته
 برّه موم و خواص درمانى آن 
برّه موم یک مادۀ رزینى (صمغى) چسبناک است که زنبور عسل آن را از روى گیاهان خاصى جمع‌آورى مى‌کند و از آن معمولاً براى به‌هم چسباندن اجزاى داخلى کندو استفاده مى‌کند.
نام برّه موم (ProPolis) از (pro) (یونانى) به معنى «در جلوى» و (Polis) (یونانى) به معنى «شهر» است.
به طور ساده برّه موم ماده‌اى است که زنبورهاى عسل از آن براى مستحکم کردن و درزگیرى شهر خودشان استفاده مى‌کنند. زنبورها همچنین دیواره‌هاى داخلى حجرات 6 ضلعى مومى را
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ۱۶۵
پس هنگامى که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند از یاد بردند کسانى را که از [کار] بد باز مى‏ داشتند نجات دادیم و کسانى را که ستم کردند به سزاى آنکه نافرمانى میکردند به عذابى شدید گرفتار کردیم (۱۶۵)
فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِی
 
‏البته که تنها مدالی که واسم می‌مونه و بهش افتخار می‌کنم شیعه‌ی علی ع بودن و نوکر این خاندان بودنه ولی در هر صورت دوست دارم که نتایج المپیاد دانشجویی بیاد و سریع‌تر خرج اهدافم کنم‌ش
(۲۳رشته‌ی المپیاد جوابش اومده و صنایع هنوز در هر حال بررسی هست!)
مگه قرار نبود مامانا راز دار پسرهاشون باشن و اگه یه چیزی بهشون گفتیم تو دلشون بمونه و هعی ابزاری نشه واسه منت گذاشتن و تیکه انداختن و این داستانا؟
چرا این آپشن واسه مامان من فعال نیست؟
چرا من م
چکیده
پـاسـداران بـرجسته انقلاب اسلامی برای خدا اخلاص داشتند. از هر فرصتی برای ذکر خـدا بـهـره مـی بردند، به نماز اول وقت اهمیت می دادند و به قرآن مجید عشق می ورزیدند. آنان به فهم حدیث اهمیت می دادند، از قوانین نظام اسلامی اطاعت می کردند، به رهبری عشق مـی ورزیـدنـد و پـرداخـت خمس را جدی می گرفتند. پاسداران برجسته انقلاب اسلامی در رابـطـه بـا انجام وظایف شغلی خود با جدیت عمل می کردند. به شناسایی دقیق هدف اهمیت مـی دادنـد. بـا نـیـروهـای خـود
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
...آیا بی غیرتی نیست زنان شیعه برای سونوگرافی پیش مرد نامحرم حجاب بر میگیرند؟
غیرت  کجا رفته؟
انقلاب و جنگ و این همه فقر برای این نبود که غیرت هم برود...
ایران با این همه ثروت آیا توان آموزش دادن به خانم ها را برای کار با دستگاه سونوگرافی را ندارد ؟
آیا اشتغال زنان در اداره ها و شرکت ها مهم تر است یا اینکه طی چهار هشت دوازده سال آموزش دهیم و تخصص لازم برای کار با دستگاه های سونگرافی برای ر
عامه‌پسندی، در قامت یک رذیلت، از توهین ها تلخ به کسی‌ست که خودش را روشن‌فکر می‌خواند. روشن‌فکر خودش را برتر از آن می‌داند که توسط عامه درک شود. آدرونو هم این مفهوم را با لیبرالیسم صنعتی و صنعت فرهنگ فرموله می‌کند و پسندِ عامه را، کنترل شده توسط حکومت معرفی می‌کند. کنترل عامه، با کنترل فرهنگ راحت‌تر است و حکومت ها با فراپروپاگاندا و هدایت افکار، فرهنگ عامه و جامعه را کنترل می‌کند.این‌ها می‌خواهد درست باشد، می‌خواهد نباشد؛ بیان از آن
عامه‌پسندی، در قامت یک رذیلت، از توهین های تلخ به کسی‌ست که خودش را روشن‌فکر می‌خواند. روشن‌فکر خودش را برتر از آن می‌داند که توسط عامه درک شود. آدرونو هم این مفهوم را با لیبرالیسم صنعتی و صنعت فرهنگ فرموله می‌کند و پسندِ عامه را، کنترل شده توسط حکومت معرفی می‌کند. کنترل عامه، با کنترل فرهنگ راحت‌تر است و حکومت ها با فراپروپاگاندا و هدایت افکار، فرهنگ عامه و جامعه را کنترل می‌کند.این‌ها می‌خواهد درست باشد، می‌خواهد نباشد؛ بیان از آ
دم غروب، داشتم به خانه بر می گشتم که ناگهان کسی صدایم زد:- علیرضا!برگشتم سوی صدا، تعجب کردم. مسجد ثامن الائمه بود که با لبخندی، در آن سوی خیابان ایستاده بود و مرا صدا میزد. یعنی بروم پیشش؟ چقدر دلم برایش تنگ شده. مدتی است که الکی الکی درس را بهانه کرده ام و مسجد نرفته ام. چه می شود اگر فقط چند دقیقه بروم پیش مسجد و زود زود برگردم کنار درس ها؟ در این فکر ها بودم که عقل‌ با گستاخی به حرف آمد که: - بیخیال بابا! دلت خوش است! برگرد خانه درس هایت را بخوان
ماه در آن شب تار وهول انگیز، لب فرو بسته بود و مرتب به اطرافش نگاه می کرد.‌تا چشم کار می کرد ، سیاهی بود و ظلمت. ماه ، در حالی که ناگفته های حزن آلودی را در دلش تلمبار کرده بود، بی صدا، رازهایش را بر ریل شب، حرکت می داد.خورشید ، مغرورانه به دنیا چشمک زد و با ناز و ادای خاص زنانه اش، به تماشای جهان مشغول شد. خورشید مغرور، مرا یواشکی می پایید. ( این تنها جمله ایست که ماه ناخدآگاه، از جریان سیال ذهنش به بیرون پرتاب کرد) بخوبی پیدا بود که خورشید، پی به
در این کتاب پنج محور تبلیغی بهائیت به علاوه‌ی مهم‌ترین اقداماتی که بهائیان برای رصد یا به دام انداختن نسل جوان و خانواده‌ها به کار می‌بردند را رصد کردیم و میزان نفوذ بهائیان در برخی خانواده‌ها و به خصوص افراد و خانواده‌های امنیتی را مورد بررسی قرار دادیم تا در حقیقت معجونی از مسائل مهم و و مورد نیاز کنارهم جمع شوند و به مخاطب گفته شود که بهائیان به چه شکل در حال ورود به عرصه هستند.
ادامه مطلب
اینترنت خطوط ثابت (ADSL) در استان‌های هرمزگان، کرمانشاه و بخش‌هایی از تهران برقرار شده است.
به گزارش مشرق، موضوع وصل شدن اینترنت این روزها به موضوع داغ کشور تبدیل شده است.
از ابتدای هفته جاری با تصویب شورای امنیت و در راستای ایجاد محدودیت در برابر سوءاستفاده اغتشاشگران، دسترسی به شبکه‌های پیام‌رسان خارجی قطع شده بود اما وب‌سایت‌های داخلی از جمله سایت بانک‌ها و ادارات دولتی، خبرگزاری‌های داخلی و ظاهراً تمامی‌ وب‌سایت‌هایی که از سرور
موضوع پدافند غیرعامل در جهان هستی از قدمتی به اندازه تاریخ زندگی انسان برخوردار است. انسانهای اولیه برای در امان ماندن از خطر تهاجم حیوانات و تهدیدات پیرامونی خود به غارها و بالای درختان و دیگر مأمن های طبیعی پناه می بردند ، با متمدن شدن تدریجی جوامع بشری و شکل گیری زندگی شهری،احساس نیاز به امنیت بیشتر گردید و جوامع شهری برای ایجاد امنیت و حفاظت شهر از تهاجم دشمنان ، اقدام به ساخت و احداث دژها، قلعه ، حصار، خندق، دیوارها و موانع دفاعی در پی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها