نتایج جستجو برای عبارت :

صدای قلبت خیلی اذیتم میکنه.

_ چون تو به صدای قلبت گوش میدی و قلبت میگرده و اونو پیدا میکنه،قلبت می‌بینه و میفهمت‌ش ، چون قلبت متعلق  به تو نیست 
قلبت قایمکی ماله یکی دیگه شده.
اینجوریه که فرقی نمیکنه اون کجا باشه ، دور یا نزدیک ، بین هزاران ادم ، شاد یا غمگین.
تو پیداش میکنی ، چون تو به صدای قلب‌ت گوش میدی..
به صدای تپش‌هاش..
 
دانلود اهنگ قلبت یه دیوونه خونست از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
قلبت یه دیوونه خونست {بدون تبلیغات}
دانلود راه محمد مهراد دیوونه خونه کیفیت خوش و عالی در این زمان آپ موزیک برای شما کاربران دانلود راه آرون افشار خط و نشان دانلود راه رضا آهن لعنت به شام های بعد از در دانلود قلبت ی دیوونه خونست مجموع جهان حریفم نابود دلم بند پاره کرده. دانلود راه دیوونه خونه محمد مهراد دانلود اهنگ زیبا و زیبای قلبت یه دیوونه خونه دست ب
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند،  یکی خدا بود و یکی بنده. بنده در میدان نبرد بود و خدا میان او و قلبش! بنده میخواست بداند در این معرکه چه کار باید کرد. 
ابلیس گفت به قلبت رجوع کن اگر قرار باشد زنده باشی یا زنده کنی، قلبت باید بتپد!
خدا گفت من از قلبت به تو نزدیکترم آن را سپر کن و خودت فقط شمشیر رسول باش تا زنده شوی و زنده کنی...
بنده استجابت کرد و به ایمان حقیقی زنده شد.
ابلیس و لشگریانش ترسی
این‌طور نیست که آدما نتونند دوباره عاشق بشند یا وقتی بزرگ می‌شند دلدادگی رو فراموش کنند؛ اما از یه جایی به بعد «دیدی بهت گفتم» عقلت به قلبت پرتکرارتر میشه. از یه جایی به بعد به عقلت بیشتر اعتماد می‌کنی تا به قلبت؛ چون شاید تو رو از مسیرای خسته‌کننده و بی‌منظره ببره ولی حداقل می‌تونی دلگرم باشی که تا آخر پشتت رو خالی نمی‌کنه و مثل قلبت وسط راه فرمون رو دست تو نمیده که «باقیش با خودت»... اما با همه اینا حق با محمود درویشه:

گاهی در وجودمان 
ب
حوزه علمیه مشکات رفته بودیم دوره دو روزه.
کلاسمون تموم شد و استاد اومد ایستاد نمازجماعت.
بین دو نماز، پا شد یه نکته گفت دل منو برد!
 
یک نکته از کتاب آداب الصلاه امام خمینی (ره).
گفت امام می فرمایند که برا کنترل حواست در نماز، وقتی داری ذکر نماز یا حمد و سوره رو میخونی، اون رو برای قلبت بخون. یعنی توجه کن که زبانت داره به قلبت یه چیز رو میگه. براش بازگو می کنه.
بعد از چند وقت می بینی که برعکس میشه این قضیه. یعنی اذکار نماز از قلبت بر زبانت جاری میشه.
زمانی می رسد که دلت را به غرورت ترجیح می دهی.و چقدر تلخ است که دلت را به غرورت ترجیح بدهی و باز هم ببازی!خودت هم خوب می دانی که دیگر چیزی برای از دست دادن نداری.چون روح ات زودتر از این ها از دست رفته است...قلبت میدان رینگ است و باید با احساست بجنگی.دستکش های چرمت را دستت می کنی و جلوی کیسه بوکس می ایستی.آپرکات... آپرکات... کراس... هوک...تند تند ضربه می زنی به قلبت... به احساست‌‌‌... به غرورت...می شکند، می شکند، می شکند...همه اش می پاشد از هم...گردن کج می کنی
خبرها را چرخی زدم و امار مرگ این چند روز اخیر را دیدم، دوباره یادم آمد که چقدر مرگ نزدیک است و ترسناک. ترسناک از این جهت که وقتی اصلا فکرش را نمیکنی به سراغت می آید. وقتی خیال می کنی شب برمیگردی و بچه ات را بغل می کنی، عزیزانت را میبینی و شاید بالاخره یکی از آن هزارتا دوستت دارمی که توی قلبت جمع شده را به زبان بیاوری، به مادرت زنگ میزنی که نگران نباشد و بعد تق، یک گلوله از نمی دانم کجا می آید و دوستت دارم هایت را همان جا توی قلبت دفن میکند. بچه ات
حتّی اگر دریمکچر بالای سر خودت آویزان کنی باز هم خوابش را می بینی. همان روباهی که توی قلبت برایش خانه ساخته ای، ولی او در جایی خانه می کند که هفت یا هشت تا در داشته باشد تا هر زمان که خواست از یکی برود. حتّی اگر گیاهِ عنصل به پایش بریزی باز می رود. خیال می کنی حقیقت ندارد. همانی که متزورانه دوستت دارد. 
حتّی اگر از پشت خنجرش را با ضربه فرو کند، باز می خواهی اش. 
حتّی اگر به هر آنچه که دوست داری چشمِ طمع دوخته، هنوز دوستش داری‌.
انگار دچار سندرم اس
سکوت شب مرا در بر گرفته
اشک هایم صورتم را قاب گرفته
دست هایت شانه هایم را گرفته
اما من
گرفتن قلبت را می خواهم ولی نمی توانم
چون تو
خیلی وقت است که
دور قلبت حصاری پولادین کشیدی
چرا نمی دانم
اما بدان
اشک های امشبم در این سکوت و در آغوش تو
فقط برای تو
می ریزند
انگار که با سرانگشت‌هایت بال کاشته باشی روی شانه‌هایم، تمام من میل به پروازه و پرواز. من با تو یاد گرفتم و می‌گیرم. رشد کردم و بزرگ شدم و میشم. صبور و آرام موندن، توکل و تلاش کردن، محبت و عشق و مهر بی‌دریغ داشتن. مردِ من، من همراه تو دارم زندگی کردن یاد می‌گیرم. دلم به چیزی وسط قلبت قرصِ برای ساختن؛ که بمونه بین خودم و قلبت. نشود فاش کسی..
شش روز است که تهرانم و فقط دو بار از خانه‌ی مادرم بیرون رفته‌ام؛ یک بار برای رفتن به استادیوم و بار دیگر برای دیدن یک دوست وبلاگی. در صورتی که حداقل به پنج نفر دیگر وعده‌ی دیدار داده بودم. خسته‌ام. چند هفته‌ی اختیار مدام کرخت بوده‌ام. خوابم می‌آید. از زندگی یکنواخت خسته شده‌ام. دیشب که با مهرداد توی بازار تعطیل و خیابان‌های خلوت تهران قدم می‌زدیم حالم خوب بود. برای اولین بار گوشفیل خوردم. موقع خوابیدن دلم می‌خواست که روی حس خوبم تافت بز
برای توی مینویسمبله، خود خودت. همان جوهر. همان که آدم‌ها نمیفهمندش. من میفهمم. میدانم.من فروغ چشمان تو را میشناسم. پشت صدای بلندت، ضربان نازک قلبت را میشناسم. خنده‌های تو حتما به معنای خنده‌ی چشمانت نیست. من خنده‌های قلبت را میشناسم. تو همان آشنای دوری که دیر دیدمت. ای تو که دلت به وسعت دریاست، به کوچکی قرص ماه از روی زمین و به نازکی ساقه‌ی گندمی در تابستان. با توام.‌ تویی که بوی تلخ تنهایی‌های دنجم را میدهی. و رنگ دوست داشتن‌هایت تاریک است
با اینکه کم خوابیده بودم صبح پاشدم کل خونرو جمع کردمو یه نهار درست کردم (کتلت )
مامان بیمارستان بود گفت بابات امروز مرخص میشه
ساعت ۱۵ بابارو آورد خونه ، و یه دوش گرفت
یه سوپ خوشمزه براش درست کرده بودم و نوش جون کرد
پزشک بیمارستان گفت که از آنژیو و استندگذاری که قبلا برای قلبت انجام دادی(با ۳ تا رگ کاملا مسدود سکته کرده بود قبلا) ۱ رگ رو پزشکت باز نکرده بوده و همینجور مونده بود ، و اینکه قلبت ورم داره
حال داریم از این مطب به اون مطب زنگ میزنیم بلک
این شبا یجورین مثل همون شبان که خونه مادربزرگم جمع می شدیم اصلا شبای پاییز یه چیز دیگس اصلا یه جور خاصین اصلا هم ربطی به این نداره که فصل تولدمه اصلا .دیروز خواهرم گفت از آبان بدم میاد نحسه عصبانی شدم قشنگ ترین ماه سال آبانه فقط باید اهل معرفت باشی تا بفهمی.
امسال شباش از جمله شبایی که با ترس اضطراب نمی خوابم امسال سال خوبیه.
دلتنگم دلتنگ گوشه ای از قلبم که جا گذاشته ام بین چهاردیواری یک خانه و آمده ام دیروز حس مسافری را داشتم گه خانه اش اینجا
کتاب هشت کادو : نگاهی متفاوت به شیوه های عشق ورزی…
کتاب هشت کادونویسنده: مسلم شوبکلائیانتشارات وحدت بخش
معرفی:
نیشی که زن می زند مانند نیشتری است که جراح می زند.سوز دارد اما شیرین است…این ترجمه ی روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) است.توصیه می کنیم مرد ها برای فهم این جمله ی امیرالمؤمنین هم که شده این کتاب را بخوانند.جملات مولا درّ گرانباری است…
بریده کتاب:
امروز بر سر همسرم داد زدم. خب او هم، چنین کرد.اینک از کرده ی خود پشیمانم. اورا نمی دانم.بای
بدترین حس دنیا چیست؟ شاید بگویید تنهایی...  دلتنگی...
  و... اما بدترین حس دنیا "دل زدگی" ست.
دل زدگی، بعد از یک خواستن عمیق می آید. کاری را، چیزی را، کسی را با تمام وجود خواستن.دل زدگی یعنی کاری...  چیزی...  کسی که مدت ها حس خوب برایت داشت دیگر در ذهن و قلبت جایی نداشته باشد.
دل زدگی یعنی احساس خستگی شدید آدمی که دل زده می شود وسط یک جنگ است... یک جنگ نا برابر....یک طرف تمام خاطرات روزهای خواستن جلوی چشمش هست... 
طرف دیگر حقیقتی که زورش بیشتر از تمام خا
کانال ما در سروش
یک روز بر می گردی و خاطره های پشت سر گذاشته را نظاره میکنی، به دنبال نشانی از من ...یک روز برمیگردی و در میان هیاهوی شهر صدایم میزنی به امید اینکه شاید پاسخی بشنوی ... چشم هایت در انبوهی از جمعیت سوسو میزند تا شاید کسی شبیه مرا بیابی ...یک روز برمیگردی که من دیگر دچارت نیستم و آن روز برای همیشه معنای دیر کردن را میفهمی...صدایم میزنی ... نگاهت میکنم ...برایم از عشق میگویی از تک تک لحظاتمان...برایم آواز میخوانی ، مثل قدیم تر ها در کوچه ه
دستت رو بذار روی قلبت. ضربان قلبت رو حس میکنی ؟! این قلب حتما برای یه دلیلی داره میزنه!!!
سعی میکنم به ازای هر نفسی که به بطالت میگذرونم به خودم یاد آوری کنم که اکسیژن رو دارم حروم میکنم.
6 روز تا ازمون بعدی...!این فیزیک وهندسه لامصب رو فردا برسونم بقیه ی درسا اوکیه...
+ گوشیم رو دادم مامان که گم وگور کنه ودوباره رو اوردم به این گوشی به ظاهر داغون و عهد بوقی که عاشقشم. و دلم خوشه به همون چهار پنج تا کاری که ازش برمیاد! وخداروشکر اینستاگرام روش نصب نمی
*این داستان خیلی زیباست* *مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید* *پسرکوچکش از او پرسید:* *-چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟* *پدر گفت پسرم سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور* *پسر گفت:غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.* *پدر گفت امتحان کن پسرم.* *پسر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد* *سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دویدولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند* *پس به پ
اگر بدانید امام زمان ارواحنافداه چقدر مشتاق هستند که بین شما باشند! وقتی شما چه با توجه و چه بی توجه در خانه ات نشسته ای و به یاد امام زمان ارواحنافداه می افتی،امام زمان ارواحنافداه به یادت می افتد. 
یعنی آقا خواسته و یادت بوده، تو هم قلبت متوجه شده و یک دفعه به آن مغناطیس بزرگ کشیده شده که همه عالم را جذب کرده است. قلبت یک دفعه به یاد امام زمان ارواحنافداه می افتد. می گویی: آقاجان! می فرماید: جانم! (حالا تو نمی شنوی و گوش تو به خاطر گناه سنگین اس
دانلود آهنگ علیرضا جاوید ماه تمام + متن و کیفیت عالی
امروز ترانه ماه تمام به صدای علیرضا جاوید را با دو کیفیت آماده کرده ایم
Exclusive Song: Alireza Javid | Mahe Tamam With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ ماه تمام علیرضا جاوید
ای ماه تمامم شیرین سخنم جانم عشق سینه سوزت آتش زده بر جانماز حال دل من تو چه دانی …دیوانه ترم کن با زلف پریشانت من مست نگاهت خیره به دو چشمانتاز حال دل من تو چه دانی …ای کاش ای کاش دلت حال مرا داشت قلبت ای کاش مرا بی تو نمیذاشتای کاش ای کاش
شب چقدر درازه 
ماه چقدر بلنده
دل آدم میگیره
 
تو دیگر نیستی که زخم های قلبت را ببوسم، عطرت را بو بکشم...
عزیزدلم، فصل بهار که بیاید، تو بازخواهی گشت؟ غنچه ها که باز میشوند، خنکی صبحدمان که بدن را مورمور میکند، بر سر شاخه ها که جوانه سبزی پیدا  میشود؛ عزیزدلم...
هیجده سالم که بود مجبور شدم یک نفر رو فراموش کنم و چون بلد نبودم، مثل بچه ها گریه میکردم.
آدمها برام پر از حرفای نامفهوم بودن... حرف هایی مثل «بعدا به حال این روزهات میخندی» یا «جاش رو آدمهای دیگه پر میکنن.»
تا مدت ها، شب ها رو بی خواب بودم. بعضی از آدما رو تو خیابون از پشت با اون اشتباه میگرفتم، بعضی وقت ها دلم برا صدا کردن اسمش تنگ میشد و با هر آدمی که اسم اون رو داشت دمخور میشدم. خودم رو مقصر میدونستم و احساس میکردم اگر آدم بهتری میبودم اون هیچو
شرف دارم
 
 
بمونم پای تنهاییام.
بمونم و دیگه اعتماد نکنم.
بمونم و تف سربالا بندازم تو صورت خودم تا یاد بگیرم دلمو دست هر کسی ندم.
 
موندم پات
شاید ندیدی
ولی بودمبودیبودی تو فکرمتو قلبمتوآرزوهام
 
 
ولی گویامن پاک شدم
از دلت
از قلبت
از نگاهت
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
یادت نره که قبلا چی کشیدی. یادت نره که همیشه دلت میخواست قلبت خالی از هر حسی باشه. نباید اینارو یادت بره.
حس دوست داشتن و بودن یکی توی زندگیت شاید بنظر خیلی رمانتیک بیاد ولی درونش درده. یادت نره بزرگترین نقطه ضعف تو احساساتته.
هنوز یادمه. من یه آدم کاملا تک بعدی ام. و بخاطر حال روانیمم که شده بهتره تنها باشم.
یه ضربه دیگه مبتونه به کل منو از پا دربیاره. باید تا جاییکه میتونم از احساسات فاصله بگیرم وگرنه آسیب میبینم.
همش میترسیدم از اینکه آیا عشق
ده بار زمین میخوری یازده بار بلند شو!
تلاش کن!تلاش کن!تلاش کن!
سه بار روی برگه ای که جلوته و داری درس میخونی بنویس:نتیجه میده!نتیجه میده!نتیجه میده!
چقد دوست دارم این قسمت resilience تو اون ویدیویی که گفتم رو بنویسم تک تک جمله هاشو!
اینکه وقتی تو حرکت میکنی بری سمت هدفت چقد همه چیزای عجیب غریبی اتفاق میافته!
یه کاری نکن که زندگی فکر کنه زمینت زده.
وقتی یه هدف مشخص کردی ... براش بجنگ!حتی اگه قلبت باهات راه نیاد!
حتی اگه سخت باشه...
باید بدویی...راه بری...بخز
+ فکر می کردم دارم زندگی می کنم تا اون اومد
- زندگی تو بهم ریخت؟
+ نه بهم زندگی کردن یاد داد
- عجب
+ اگه قلبت گفت: بمیر، بمیر
- چرا؟!
+ آخه فرداش می فهمی زندگی بدون قلب از مرگ بدتره
- اگه عشقت بره، اونوقت میمیری؟
+ هنوز عاشق نشدی
- چطور؟!
+ از سوالت مشخصه
کتاب مردان راه نویسنده: محمد افشین فر انتشارات بقیه العتره
کتاب مردان راه : قلبت برایش می تپد؟ عاشقان حسین فراوان بودند ولی مردان راه فقط ۷۲نفر
 
کتاب مردان راهنویسنده: محمد افشین فرانتشارات بقیه العتره
بریده کتاب:
خیلی‌ها حسین‌بن‌علی را دوست داشتند از طنین صدایش جانی تازه می‌گرفتند با خنده‌اش می‌خندیدن و به حال مناجات عرفه اش های‌های گریه می‌کردن، اما آیا این محبت به آن اندازه بود که آن‌ها را به کربلا هم بیاورد تا روز عاشورا با او با
ای شعر کوتهم خبر امتحان بگوبا اینکه ساده‌ای فقط احوالمان بگو
 
گفتی که «محرمان خلوت انسیم غم مخور»؟با ما مگو که غمت چیست، داستان بگو
 
هر جا که رفتی و قلبت گشوده شداز خواب‌های پریشانِ پلکمان بگو
له شد وجودمان از بس کنایه خورداما تو بگذر و از ایمانشان بگو
اصلا نگو! شاید درست نیستباشد میانمان ک چنین و چنان بگو
 
شعر: فاطمه افشاری
تو یکی از قسمت‌های مدار صفر درجه، بین حبیب و سارا دیالوگی با این مضمون رد و بدل می‌شه.
سارا: خدا مرده حبیب!
حبیب: خدا نمرده سارا، فقط اونقدر ظلم و سیاهی جلومونو گرفته که نمی‌تونیم ببینیمش. خدا نزدیکه سارا. باید با قلبت حسش کنی.
 
یه روزی تکنولوژی طوری شه که لحظه‌ی دلتنگی بتونی بری توی عکس‌ها. لابلای خاطراتت؛ حس کنی وزش آرامِ باد رو، اون لبخند و اون داغیِ خورشید رو. بشنوی تپش‌های تندِ قلبت رو و بنشینی به تماشا؛ دوباره و چندباره. بچرخی بین اون لحظه‌ها و فشارِ به آغوش گرفته شدن دوباره زنده‌ات کنه.. 
دلنوشته های زیبا و عاشقانه عشقی
اگه کسی شمارو بخواد حتما جایی براتون باز میکنه‎خودتون رو مجبود نکنید که به زور برای خودتون جا باز کنید‎خودتـــو به کسی که قــدرتـــو نمی دونــه تحمیـــل نکن‎توهم اعجوبه بودن به سرش میزنه و با احساست بازی میکنه‎نه عروسک بـــاش و نه عروسک گـــردان‎فـــقـط خـــــودت بـــــاش‎ ...!‎الهی قمشه ای‎
‎‎
دلنوشته های زیبا و عاشقانه‎
زخمی اگر بر قلبت بنشیند؛ تـــو، ‏‎نه می توانی زخم را از قلبت وا بکنی، ‏‎و نه
میگفت تو خودت ، قلب خودت رو زیادی ناراحت میکنی . میگفت با خودت جوری رفتار کن که یه عاشق با معشوقش ! مگه عاشق انقدر معشوق رو اذیت میکنه بهش گیر میده ؟
آخرش هم گفت قلبت رو برای کسایی که دوستت دارن ، نگه دار لطفا !
مجبور شدم بگم چشم ... نگم چشم زنگ میزنه فحش میده
 
<<...اما من هنوز حیات داشتم، با همه اقتضائات و دردها و مسئولیت هایش. می بایست بار زندگی را بکشم، نیاز تن را برطرف کنم، رنج و مرارت را تحمل کنم، و به وظیفه و مسئولیت عمل کنم. پس راه افتادم.>>
جین ایر
 
اگه دوست داشتید کمی برام بنویسید هرچه که دوست داشتید رو، اونجا، تو تکلم :)
تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت /تو خیالت راحت می روم از قلبت ،میشوم دورترین خاطره در شبهایت /تو به من میخندی!!و به خود میگویی؛ باز می آید و میسوزد از این عشق ولی برنمیگردم نه !!میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد /عشق زیباست و حرمت دارد " سهراب سپهری "+ میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد فکر نکردن به این چیزیه که اشتباه خیلی از آدم هاست
قلبت را بگیر...پُر از سیاهی آن بیرون منتظر توستلقمه ی حرام مثل تیزی در قلب انسان ها فرو رفتهو ....امان از قلبِ زخمی ای که حتی نمتواند از تیغه های غل و زنجیر و حصار کرده رها شودمگر به خلاصیمگر به آب شدن قلبشآه که در این دوره ی آخرالزمانقلب مومن اگر نخواهد در چنگِ حرامی ها باشد باید ذوب شودباید ذوب شودباید ذوب شود....قلبت را بگیر...دُنیا سیاه استمردمان هم خر را میخواهند هم خدا را..و خودشان نه مالِ خر هستند..و نه مالِ خُدانقاب ها را بر رُخ بیفکنید..آماد
قلب آدم مثل یک اتاقِ بایگانی ست؛ پُر از پوشه و پرونده. پرونده های ریز و درشت، پرونده های سبک و سنگین، پرونده های هزار صفحه ای، و آنهایی که فقط دو سه برگه بیشتر ندارند.
 بعضی از پرونده ها خالی اند، و خودت هم نمیدانی چرا اینجایند.
بعضی از پرونده ها هستند که نمی توانی بهشان دست بزنی، البته برای توانستن که میتوانی، اما نمیخواهی که به آنها دست بزنی،چرا که قلبت را درد می‌آورند، اذیتت می کنند، آزارت می‌دهند، تو را می رنجانند. پس می‌گذاری همانجایی
یه وقتا هم میشه با وجود داشتن خانواده، فامیل و دوست نگاه میکنی اطرافتو می‌بینی تنهایی. هیچ کسی رو نداری باهاش حتی درد و دل ساده بکنی، کسی نمیفهمه تو رو، درکت نمی‌کنه، نمیدونه یه وقتا قلبت می‌خواد از جاش دربیاد، نمیتونی بفهمونی به دیگران که دیگه نا نداری تو این دنیا نفس بکشی.
با خدا حرف میزنم. درد و دلم رو می‌برم پیش خدا، اما کاش خدا پیشم بود بغلم می‌کرد. دستمو می‌گرفت دلداریم می‌داد.
این حجم از اتفاق بد تو یه روز بی‌سابقه‌ست. 
دیروز که دیدمت داشتم فکر میکردم تو هم اگر مرا میدیدی قلبت مثل من شروع به تپیدن میکرد؟
 
(بله میگویم شروع به تپیدن. تند تر زدن مال کسیست که قلبش خود به خود بتواند کار کند. نه من.)
 
یا تو هم بغض گلویت را میگرفت؟
 
یا تو هم پاهایت را به زور نگه میداشتی که سمت من مسیرشان را کج نکنند؟...
 
دلم را خواستم به این ها خوش کنم اما یادم آمد تو حتی من را ندیده باشی هم من میتوانم دو ساعت تمام به تصویر کارتونی ات خیره شوم و هی طراحش را فحش بدهم که چرا چشمانت را خوب
وقتی فشار روانی خیلی زیاد بشه ... از همه جهت فکرت مشغول باشه ... فشار خونت میشه مثل من و میره ۱۴ رو ۱۰ ! ضربان قلبت مثل من از ۱۰۰ پایین نمیاد! سر کلاس اصلا نمیتونی تمرکز‌کنی و گوش بدی! 
تو این شرایط حتی حضور گنگ آدم ها هم استرس زاست! چه برسه به فکر یک لحظه نبودن یا بی خبری ازشون! 
چی بنویسم که همه چیز تو همین ۲ خط بالاست ... 
+ همه این استرس ها برام شیرینه !!!
 
ایمان یعنی ابراهیم
و تو اسماعیلِ منی
خدا گفت تو رو قربانی کنم
و اطاعت کردم
تو میدونی قلبت پشت ایمانت قامت ببنده یعنی چی
تو میدونی نگاه کردنت و گذشتن ازت چقدر سخته؟
برای اجرِ روزه های ندیدنت و روزهای ندیدنت، بهشت کافی نیست.
تو نورِ کنارِ کوهِ طوری...
خدایا با من حرف بزن؛ با من که کفشهام رو چند قدم دورتر رها کردم.
من دیگه نمیتونم با همه چی بجنگم 
خسته شدم دیگه تحمل ندارم 
دیگه بدنم طاقت نداره
اگه همین جوری پیش بره فک کنم سکته رو زدم
اصلا چرا من باید اینقدر با همه بجنگم
اصلا دیگه نمیخوام
وقتی دکتر میگه قلبت یه جوریه انگار همش تو در حال ورزشی همش رو ۱۲۰ شده
من ۴ روزه از دست درد دارم میمیرم
#دوست_دارم_غرر_بزنم 
سکوت درمانی 
 
ﺳﻮﺕ ﻦ !..
ﻫﻨﺎﻣﻪ ﻧﻤﺪﺍﻧ ﻪ ﺑﻮ، ﻪ ﺎﺳﺦ ﺩﻫ ﻭ ﺎ ﻄﻮﺭ ﺑﻮ, ﻓﻘﻂ
ﺳﻮﺕ ﻦ!
ﺎﻫ ﻧﻔﺘﻦ ﺷﺮﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺳﺒ ﻣﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﻮﺕ ﻦ .
ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺳﻌ ﻦ ﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻧﺶ ﺩﺍﺭ، ﺳﻮﺕ ﻨ
ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫ ﺳﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﻦ ﻨﺪ ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻪ ﻧﻔﻬﻤﺪ ﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﺒﺖ ﺁﻣﺪ، ﺴ ﺭﺍ
ﻣﻘﺼﺮ ﻧﻦ, ﺳﻮﺕ ﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﻞِ ﺍﺻﻠ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁ
خواستم بگویمت سادات خانم، لطفا روی توحید در قلبت کار کن. خدا را، با تمام هستی‌ات بخواه و قبل از این که وارد این مرحله‌ی حساس از زندگی‌ات بشوی، بخواه چشم و گوش و عقلت را آن جور که لازم است و خوب می‌داند روشن و بیدار کند. زن سکان‌دار عاطفه‌ی کل جهان است. سکان‌دارهای ورزیده، کشتی را اگر وسط طوفان باشد هم هدایت می‌کنند. این ورزیدگی را از قادر مطلق و حافظ و بصیر مطلق بخواه.
دانلود آهنگ بردیا با استعداد 
Download New Music Bardia – Ba Estedad
دانلود آهنگ جدید بردیا بهادر به نام با استعداد با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
ترانه و اهنگ : بردیا بهادر    تنظیم : پازل بند
متن آهنگ با استعداد بردیا 
دل تو چرا دیگه بیقراره؟
دل منه که هنوز حس بهت داره
ولی بلیطت واسم سوخت و
دیگه هیچ وقت نمیام، استقبالت
ادامه بده این استمرارت
 
حیف نشه یه موقع این استعدادت؟
بذار برسه به استحظارت؛ که رفتم و برو پی کارت
♥♥♥
برو کسی دیگه ا
ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺴﺮ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﻣﻦ ﻧﺰ ﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﺯﺒﺎﻢ ؟
ﺴﺮ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﺴﺘ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻧﺎﻫ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻪ ﺍ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫ ؟
ﺴﺮ ﺧﻨﺪﺪ ﻭ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﺪﻫﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺮﻪ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺩﺭ ﻫﻨﺎﻡ ﺟﺪﺍ ﺮﻪ ﺧﻮﺍﻫ ﺮﺩ ؟
ﺴﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﻨﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﻟ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟ ﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﺍﺷ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﺮﺩ 
ﺍﻣﺎ ﺴﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺮﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺧﺮ
✔ زندگی، باغی است که با "عشق" باقی است.
✔ مشغول دل باش،‌ نه دل‌مشغول.
✔ بیشتر غصه‌های ما از قصه‌های خیالی ماست.
✔ پس بدان اگر فرهاد باشی، همه چیز شیرین است.
☫ خداوندا امروز را برای همه ما به گونه‌ای ورق بزن که لحظه لحظه‌ی آن، عشق باشد و امیـد.
✔ از دوست جدید، رازت را پنهان کن؛ و از دشمن قدیمی که طرح دوستی دوباره با تو ریخته، خنجرت‌ را.!چون اولی باورت را نشانه می‌گیرد، و دومی، قلبت را.
ادامه مطلب
گاهی فکر می‌کنم شاید مسلم بود که باعث شد هزاره‌ای بگذرد و هنوز زمین در اغما به سر ببرد
و اهل آن بگویند طبیب دوار بطبه سخن از گذشته‌هاست و در عصر ما جایی ندارد
وقتی کسی که همه قلبت عاشق اوست در آخرین نجوایش بخواند
اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد
 و گمان کنی که ذره‌ای از حس شرمش کوه‌ها را آب می‌کند
شاید حق داشته باشی که نخواهی مسلمی دیگر، چنین زخمی بردارد
 
پ ن:
یک‌بار دیگر بیا و بگو فلیرحل معنا...
 
 
 
سلام
امشب، شب تولد توست
حواسم هست، یادم نرفته
حتی هدیه هم برات انتخاب کردم
صددرصد هم میدونم‌ ازش خوشت میاد
ولی
فقط انتخاب کردم
نیستی که باشم و پیشونیتو ببوسم و ذوق زدت کنم
من جای خالی تورو هر لحظه کنارم احساس میکنم
تو چی؟ جای خالی منو پر کردی؟
ته قلبت که مال من بود
الان کسی خونه کرده؟
دردودل زیاده
ولی چشمام‌ تار شده
نمیتونم بیشتر از این بنویسم
فقط خواستم بگم
تولدت مبارک زندگی
از تاریکی نمی‌هراسی، این شبحِ ظلمت است که چنگ می‌اندازد به قلبت. چه سود از دیده فروبستن‌ها به گاهی که هرم نفس‌های ابلیس پشت گوشت دمیده و سایه‌ها به زیر پوستت خزیده‌اند؟ وحشتِ ندیدن و به دام افتادن بیشتر است؛ نگاه کن، دستی بر گلویت می‌ساید و راه فراری نیست. این تویی و تاریکیِ دنیا... و جز خیال خوابی سبک که فراگیردت، چه رویایی را می‌شود پرورد، وقتی که وحشتِ دیدن و به دام افتادن نیز، کم از اسارتی کور ندارد...؟ 
قبلا هم گفته ام؛کلمات جان دارند.روح دارند.احساس دارند.و قدرت،قدرت بسیار.کلمات میتوانند جان ببخشند،میتوانند جان بگیرند.
و بعضی هاشان مثل تیر در قلبت فرو میروند.و تا مغز استخوانت را میسوزانند.
من باختم.من دیگر کلمه ای ندارم.نه از جنس ابلغ من الکلام.از جنس بازندگی.از جنس خستگی.سکوت خواهم کرد.سکوتی تهی.سکوتی سرشار؛سرشار از اندوه.
#واین‌من
ﺳﻮﺕ ﻦ!..
ﻫﻨﺎﻣﻪ ﻧﻤﺪﺍنى ﻪ ﺑﻮیى، 
ﻪ ﺎﺳﺦ دهى ﻭ ﺎ ﻄﻮﺭ ﺑﻮیى 
ﻓﻘﻂ ﺳﻮﺕ ﻦ!
ﺎهى ﻧﻔﺘﻦ ﺷﺮﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺒ ﻣﻨﺪ... 
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﻮﺕ ﻦ.
ﻭﻗﺘﻬﺎ سعى ﻦ ﺸﻤﺎﻧﺖ 
ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻧﺶ ﺩﺍﺭ، 
ﺳﻮﺕ کنى ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩهى ﺳﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﻦ ﻨﺪ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻪ ﻧﻔﻬﻤﺪ ﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﺒﺖ ﺁﻣﺪ، کسى ﺭﺍ
ﻣﻘﺼﺮ ﻧﻦ ﺳﻮﺕ ﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﻞِ ﺍصلى ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁﺭﺍ
اومدم به روی خودم نیارم که چی شده،اومدم هیچی نگم و عادی برخورد کنم اما نشد؛
نمیشه ادم دلش تنگ نشه،نمیشه ادم خاطره هارو فاکتور بگیره،نمیشه.
میخوام بدونی دلم برات کلی تنگ شده.
کل زندگیم شده دلتنگی هرگوشه ش نگاه کنی میبینی یه نفر هست که از صمیم قلبت هوس کردی باهاش وقت بگذرونی اما نمیشه.
دیدین چیزای نشدنی چطور میچسبن به مغز ادم و هی حسرت شون میره به خوردمون؟.
گریه که کردم یادم افتاد یه سُرم زده بودم به صورتم که با اشکا رفت پایین.
آزادگی و شجاعت، حق طلبی و زلالی روح در حرکت زیبای حسین به اوج می رسد. اشک بر حسین لجن روزمرگی را از قلبت می شوید تا روحت از اسارت پلیدی ها آزاد گردد و دست در دست مولای خوبی ها در آسمان جاودانگی حقیقت به پرواز درآید.اگر عزاداریت از این معنا خالی است،سرگرمی ای بیش نیست.
مجموعه اشعار کوتاه 
لیلا طیبی(رها) متولد ۱۳۶۹ نهاوندکارشناسی ارشد مشاور خانواده
❆ دلتنگی:این روزها که دلتنگ می شومحرف هایماز چشم هایم سرازیر می شوند.
❆ بازوان تو:روانشناس اند بازوان توتا می گیرند به آغوشمرام می شوداسب چموش خیالم.
❆ انتظار:نقاشی بلد نیستماما انتظارت راخوب میکشم!.
❆ تنهایی:کاش یکی بیایدو بگویدمچرا لبخندهای تو؛اینقدر بی رنگ است!؟و من همه چی رابیاندازم گردن تنهایی...
❆ تپش قلبت:تپش قلبت پر است از دوستت دارم های مکرر،به زبان
گاهی وقت ها قلبت اون قدر پر از غمه که نیاز به درد و دل داری.ولی یه نکته ی عجیبی این وسط وجود داره که با هیچ آدمی درد و دل هم نمی تونی بکنی.فقط با خدا می تونی صحبت کنی.اون جاست که آرامش قلبت رو پر می کنه و بغضت می ترکه و اشک هات جاری می شن.
+ببخشید اگه این پست پر از حس غمه.
+نظرات قبلی رو بعدا پاسخ می دم و تایید می کنم.الان ناراحت تر از اونی هستم که بتونم به نظرات پاسخ بدم.لطفا شما دیگه من رو درک کنید.
+حداقل خدا رو شکر که همایش صنعت امروز خوب بود و خوش
بسم الله
وقتی عاشقی یعنی اینکه اگه دنیا رم بهت بدن ، اگه همه دنیا برات کف بزنن اگه همه مواظبت باشن اگه همه بهت افتخار کنن، اگه همه دوستت داشته باشن ، اگه همه بگن تو بهترینی....
ولی اگه اونکه باید، بهت نگاه نکنه ، هیچکدوم از اینها برات ارزش نداره... اخرش اشک تو چشمات جمع میشه و قلبت میشکنه..... اخرش.... تف توی این دنیا.... :"(
دلم برات تنگه.. و کم کم بوی فاصله داره به مشامم میرسه...
و مثل همیشه من کاری از دستم برنمیاد...
کسی را دوست بدار که دوستت دارد،
حتی اگر غلام درگاهت باشد ...
و دست بکش از دوست داشتن کسی که
دوستت ندارد
حتی اگر سلطان قلبت باشد ...
فراموش نکن که زمان آدم وفادار را مشخص می کند نه زبان ...
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست ...
اما برای ماهی زندگیست ...
برای کسی که دوستت دارد
زندگی باش نه تفریح.
دارد آن بوی هم آغوشی تو آغوش من،
بوسه ات مهر خموشی لب خاموش من.
غصه ها با بوسه ها از دل رود چون قافله،
می برد یاد خوشت از سر خیال و هوش من.
دیدة بیدار دارم، دولت بیدار نه،
حرف زیبایت نیاید لحظه ای بر گوش من.
خنده های شکّرینت لذّت شعر ترم،
آتش قلبت شرار این دل پرجوش من.
آشنایی کرده ای با دشمن غدار من،
طعنه های دشمنم باری شود بر دوش من.
شیشة قلبم شکستی و خمارت در دلم،
شوق وارستن ندارد از دل خون جوش من.
متن آهنگ فرصت رامین بی باک
نیستی شب و روزم خاطره بازی شدقلبت به این دوری چجوری راضی شددلتنگم و شب گرد تو هر خیابونیدلتنگ تر میشم روزای بارونیاشکایی که توو بارون گم میشهرو گونم یعنی به من برگردیعنی نمیتونم گرماتو کم دارهآغوشِ سرده من
ادامه مطلب
حق
زندگی  تعداد نفس هایی هست که باید همراهشان کارهایی را انجام بدهی! باید راه ها را پیدا کنی، انتخاب کنی و قدم هایت را در مسیرش هل بدهی...
چند دوراهی و xراهی رو به رویت قرار میگیرد؟
چند بار باید انتخاب کنی؟
چند بار قرار است شک کنی؟
چند بار باید به یقین برسی؟
چند بار با عقلت راه میروی؟
چند بار با قلبت قدم برمیداری؟
چند بار پشیمان میشوی از قدم هایت؟
چند بار خوشحالی و راضی از راه رفته؟
 
از قدم هایتان بگویید: )
نفس هایتان پر از رضایت.
و اگر قرار باشد از ۴آذر اینجا نگویم درش را نیامده باید گل بگیرم‍♀️
 
الغرض که ما هیچ نمی‌دانستیم از گردش روزگار...
تو نمیدانی ادمی که سهمت از شناخت او، فقط لبخندهاییست که بعد هر تلاقی نگاه عمیق بر لب می‌نشیند...
گردش روزگار او را عزیزترین زندگیت می‌کند...
مهم این است که کار را بسپاری دست کاردان... خووش در بهترین وقت ممکن، بهترین را می‌گذارد عمیق‌ترین جای قلبت... خودش نگهش می‌دارد... خودش مراقب همه چیز هست...
ما را بجز تو در همه عالم عزیز نیست...
و آن لحظاتی که کنار عزیزترینت غریبیچونان مشتی است که قلبت را در هم میفشاردو سکوت اختیار میکنی و بغضت را فرو میدهی و لبخند ژکوندی راهی لبهایت میکنی 
و تلنبار شدن بغض هارا پیش میگیری
و ادامه راه را پیش رو میگیری
#آنی
#دلساخته_های_آنی
من جنگنده‌ی جنگی بودم که وجود نداشت. میخواستم جون بدم تو جنگی که وجود خارجی نداشت. من رو چی چیده بودم این همه خواستنت رو؟ رو یه فرض اشتباه؟ امید اشتباه تر؟ چرا فکر کردم میتونم عاشقت کنم؟ چرا فکر کردم دوسم داری؟ واسه چیزی تلاش می‌کردم که اصلا واسه من نبود. قلبت.
"مثلا بنویس: برگرد خونه منتظرم."
نشستیم هی برات شعر خوندیم، شعر نو، غزل، مثنوی، دو بیتی‌های زیر لبی، حافظ، مولانا، حتی آقا شاملو! گفتیمت "دلبرا، صنما، جان جانا؟" دلبرونه خندیدی. گفتیم "اون قلب قشنگت خونه ماست، نشه یه‌وقت بیرونمون کنی بگی دیگه نمی‌خوامتااا! قلبت که هیچی، آخه خودتم خونه‌ی مایی! هرجا که بریم تهش برمی‌گردیم و ختم می‌شیم به خودِ خودت." ایندفعه دلبرونه نگریستی. چیزی که یه عمرِ تموم منتظرش بودیم! زیر لبی گفتی: 
"پس برگرد خونه منتظ
بهش گفتم: «ببین بعد به یه جایی می‌رسی که این آتش‌فشان تو قلبت رو می‌تونی کنترل کنی، می‌تونی تصمیم بگیری کی و کجا گدازه‌ها بریزن بیرون. می‌تونی گدازه‌ها رو آروم بریزی تو قالب کیک که شکل بگیرن و آتیش دلت رو شسته‌رفته و تر‌وتمیز بذاری جلوی بقیه.
می‌تونی موقع نوشتن عمیق‌ترین دردای روحت، حواست به رعایت همهٔ علایم نگارشی و نیم‌فاصله و... باشه.
این‌جا جای خاصیه.»
به تو می اندیشم و به صبر و درایت تو
نمی‌دانم شاید هم صبر نیست، بلکه بی علاقگی توست به قلب من
اما هر چه هست، گویا تو خوب هوای قلبت را داری که درگیر آدمی چون من نشود. 
حق هم داری شاید، آدم هایی چون من ساده هستند و صادق،  برق علاقه در چشمانمان داد می‌زند و نمی‌توانیم تپش قلب مان را پنهان کنیم و ساده عبور کنیم. ما همیشه پر حرفیم و پر از شیطنت،  به جایگاه شما نمی‌خوریم. خوبان و پاکان و اهل سکوت با شما بیش از ما رفت و آمد دارند. 
میدانی بیش از آنکه از
بسم رب الزهرا سلام الله علیها
سلام بابای عزیزم
سلام پدر برادرم "جابر"
با نوشتن برای جابر، درکنار حس سبک بالی و نزدیکی بیشتر به خود داداش،
بغض و سنگینی عجیبی هم در قلبت احساس میکنی و با هرجمله که نوشته میشه،تیکه ای از وجودت کنده میشه..
اما حالا که دلم هوای شما رو کرده،و میخوام با شما حرف بزنم،پر از بغضم،لبریزم از بغض
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید حسین تهی و ماسارى به نام عاشقت منم Download New Song by Tohi Ft Massari Asheghet Manam
ما که دادیم رفت دلو دست شما برعکس شما
...تمومه واژه ها...
...بزار وصف شما تو ...باشه یه دنیا تو نگاشه...
...نزار درای قلبت به روی کسی وا شه...
...تو که تو قلبم ...یه جای دیگه ای...
...دلیل زندگیم شدی برام همیشگی...
...دلم دست تو باشه خودش میدونه جاشه...
...نزار درای قلبت... به روی کسی وا شه...
عاشقت منم تویی بالو پرم
...کنارم باش تو هر قدم دلتو بده دست من...
عاشقت منم توی بالو پرم


برای نازلیِ عزیز ،زندگی هایمان شده گره کور، وَبـال! بگذار از تو بگوییم، بانو تو به اندازه تمام مرد ها مردی، تو به درد پیوسته بارداری، برای دنیات بجنگ، بجنگ بانوی آفتاب. برای خودت برای چشم هایت من خوبی دعا کردم، شفایی از خودش با دل صدا کردمـ، و تسکینی سوی قلبت من نشان کردم. شاید دوستی مان برمیگردد به پانصد شب قبل! اما تو ندیده زیبایی، سوگلی قرنِ خزان زده ی آفاقی. بانو تو بی اندازه رهـایی، پروانه ای، دردانه ای .
نه اینکه ازت بخواهم به خودت سخت بگیری، نه اتفاقا دلم میخواهد تا آنجا که میشود کاری کنی که به تو خوش بگذرد! ولی خواسته ی قلبی و واقعی من از تو این است که با تموم وجود زندگی کنی! سعی کن از تک تک لحظه هایت لذت ببری، گذشته را فراموش کنی و امروزت را خیلی زیبا نقاشی کنی، دلم میخواهد به ندای قلبت گوش کنی و دست کودکی را بگیری و به خانوم میانسالی لبخند بزنی، دلم میخواهد همراه با افتادن برگ های پاییزی، غرور و خودخواهی را از خودت دور کنی و نفس بکشی در آسمان
نه اینکه ازت بخواهم به خودت سخت بگیری، نه اتفاقا دلم میخواهد تا آنجا که میشود کاری کنی که به تو خوش بگذرد! ولی خواسته ی قلبی و واقعی من از تو این است که با تموم وجود زندگی کنی! سعی کن از تک تک لحظه هایت لذت ببری، گذشته را فراموش کنی و امروزت را خیلی زیبا نقاشی کنی، دلم میخواهد به ندای قلبت گوش کنی و دست کودکی را بگیری و به خانوم میانسالی لبخند بزنی، دلم میخواهد همراه با افتادن برگ های پاییزی، غرور و خودخواهی را از خودت دور کنی و نفس بکشی در آسمان
راه همنشینی با ملائک:
بهاره و فصل شکفتن گلها ، وقتی درختان شکوفه می کنند پروانه ها و زنبور های عسل و پرندگان نغمه خوان رو میارن طرف شکوفه های درختان. برای همنشینی با ملائک و همچنین محبوب قلب ها شدن باید سخاوتمند بود و از خود بینی به در آمد. باید از زمین فاصله گرفت و به آسمان اوج برداشت باید شکفت و خوشبو شد تا خود به خود ، فرشتگان زیبای الهی به قلبت نازل شوند. تا خشک باشی و بی حرکت پروانه های رحمت خدا به سراغت نخواهد آمد.
http://ziarani1.blog.ir/
 
 
 
هر آدمی با پاگذاشتن به دنیات ، ردِّ پای مخصوص خودش رو به جا میذاره
ردّ پاهایی که درد همراه خودشون میارن ویک عمر تلاش میکنی پاکشون کنی، هرچه محوتر، آرامش‌بخش تر
اما بعضی ردِّ پاها خواستنی‌اَن، دلت میخواد که به تمام وجودت پا بذارن
جای جایِ ساحلِ اقیانوسِ قلبت قدم بزنن 
و هیچ وقت پاک نشن، وهروقت بهشون نگاه میندازی، تو دشت قلبت، گلهای لبخند جوونه بزنن وگوشه‌ی لبهات بشکفند
مثلِ ردِّ پای خدا که روحت رو جلا می‌ده
ردِّ پاهایی که ردّ درد و
نیم ساعت میشه که از مدرسه اومدم خیلی خسته ام خیلی...
امروز یکی از بهترین روزها بود ولی فردا از الان میدونم که دو زنگ اول افتضاحه...
خانوم(ٰد)یکی از بهترین معلم هاست خیلی دوسش دارم....
مامان بابام هنوز خونه نیومدن...............................
خیلی وقته بهش پیام ندادم یعنی از وقتی مدرسه ها شروع شده،شاید باهم قهریم و من نمیدونم....دلم براش تنگ شده...بعضی وقتا حسم میگه اون آدمی که من فکر میکردم نیست..................
تو مدرسه با (ل) صمیمی شدم ،سرما خورده بود گفت شاید فردا ن
همیشه اینطور نیست که آدمهایی که دوستت دارند برای همیشه دوستت داشته باشند، شاید هم برای همیشه دوستت داشته باشند اما برای همیشه با تو نمی مانند و تو، یک روز از خواب بیدار میشوی و میبینی اویی که دوستت داشته بی هوا و یکهو رفته و خروار خروار خاطره جاگذاشته توی قلبت و خروار خروار حسرت روی دوشت و تو می مانی و یک عمر این پرسش بی پاسخ که چرا بلد نیستی کسانی را که دوستت دارند دوستشان داشته باشی.
گاهی فکر می‌کنم شاید مسلم بود که باعث شد هزاره‌ای بگذرد و هنوز زمین در اغما به سر ببرد
و اهل آن بگویند طبیب دوار بطبه سخن از گذشته‌هاست و در عصر ما جایی ندارد
وقتی کسی که همه قلبت عاشق اوست در آخرین نجوایش بخواند
اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد
 و گمان کنی که ذره‌ای از حس شرمش کوه‌ها را آب می‌کند
شاید حق داشته باشی که نخواهی مسلمی دیگر، چنین زخمی بردارد
 
پ ن:
قول می دهم که همه چیز عوض می‌شود
یک‌بار دیگر بیا و بگو فلیرحل معنا..و قسم به خدا
متن آهنگ میثم ابراهیمی روشن کن
روشن کن شمع هارو بیا برام جمع کن من خرابو بیا رومو کم کن
دیگه به هر حال من پررو میخوامت …
تو قلبت یه ریزه برام جا وا کن همون گوشه کنارا یه نگاه کن
تهش این دیوونه یه جوری میاد بهت
برای دانلود آهنگ اینجا کلیک کنید
سخته ساعت ها به لپ تاپ زل بزنی و بنویسی راستش می ترسم چون که با اختیار خودت یه چاقو رو تا ته توی قلبت فرو می کنی خیلی درد داره مخصوصا که من اماده نیستم نمی دونم چه طور اولین رمانم رو بنویسم و ساعت ها خودمو توی اتاق زندانی کنم  وای خدای من چه لحظات
نقس گیری یا امسال اولین رمانم رو تموم می کنم یا این که قید همه چیز رو می زنم 
می دونم هنوز دو سه خط ننوشته بهونه می یارم که دیگه ادامه ندمش و همه چیز رو می ندازم گردن شرایط 
کاش این بار واقعیت داشته باش
و اما معنی کار کردن با عشق و علاقه چیست؟ آن است که لباسی ببافی که تار و پودش را از قلبت بیرون آورده ای و فکر کنی که معشوقت آن لباس را خواهد پوشید. یعنی؛ خانه ای با سنگ هایی از جنس محبت و مهربانی بنا کنی و فکر کنی که محبوبت در آن خانه خواهد زیست.
یعنی کاشتن دانه ای از روی عشق و علاقه و جمع کردن محصول از روی لذت و شادی، چنان که گویی دلدارت میوه اش را خواهد خورد. یعنی در هر کاری که انجام میدهی از روح خویش در آن بدمی و ایمان بیاوری که همه مردگان پاک و آم
دانلود آهنگ گرشا رضایی به نام دل ندارم
Download New Song Garsha Rezaei Called Del Nadaram
متن آهنگ دل ندارم از سایت دوتار موزیک
دل ندارم که بمونی دل ندارم که بریدل ندادم که ببینم واسه رفتن حاضری
چی عوض شد توو وجودم این نبودم قبل تومطمئن باش هرچی بودم این نبودم قبل تو
اینم از من اینم از تو اینم از این زندگیگاهی رازاتو نمیشه حتی به خودت بگی
اون دوتاییا تموم شد اما باز دوسِت دارمدوست دارم گوشه ی قلبت خودمو جا بذارم
من بهونت کرده بودم تا نفس باشی براممیرم و میری و میدو
شب جمعه برو یکدم وضوکن/سر سجاده ات برقبله روکن/نمازی رابخوان باعشق ایزد/رضایت از خدا را جستجوکن/نمازت با ولایت هست تکمیل/توعشق آل احمد آرزو کن/بریز اشکی زخوف وخشیت حق/ دلت را از گناهان شستشوکن/دعاخوان کمیل مرتضی باش/بصیرت درکلامت گفتگوکن/نما قلبت پر از گنج معارف/برای تشنگی پرآن سبوکن/به یاد مهدی وروز ظهورش/خودت آماده یاری او کن/چه خوش اندررکاب ناب رهبر/به نزدحق توکسب آبروکن/
من به صدای باد فکر کردم و دیدم که دارد از من دور می شود. من به چشمانش نگاه کردم و فهمیدم که مایل ها با آن درخشش درون چشم هایش فاصله دارم. من سرزمین ها را سفر کردم و فهمیدم قلبی که می گویم آن چیزی نیست که خودم باور دارد. من به ردهای خون و شلاق بر روی بدن موجودات نگاه کردم و سعی کردم تا می توانم روی آن ها بوسه بگذارم تا مرحمی برای زخم های کوجک و بزرگ آن ها باشم. من دیدم که خاطراتم در کنار چشمانم در حال محو شدن هستند. من محور کلماتم را بر روی دفتر خاطرا
خوشحالی وقتی که بعد از چند وقت بالاخره به فکرت برسه با قلبت دوست بشی
ازش بپرسی چرا ناراحته
چرا رنج میکشه؟
 
میخواست چی بشه؟و ببینی میگه اگر چطور میشد خوشحال میشدم؟
اونوقت به خواسته هاش فکر کنی ببینی منطقی؟
یعنی واقعا اگر خواسته هاش براورده میشد تو خودت گارانتی میکنی که اخرش خوشحال میشد؟
 
وقتی یک سوال ازش پرسیدم و فهمید از چه چیزی ناراحته و فکر کردم مسلما چیزی که میخواد با واقعیت خیلی فرق داره به حرفم گوش داد
 
راستی یک کتاب پی دی اف خوانده ش
به خاطر داشته باش که: وقتی قلبت رنج می کشد، به معنی این است که در حال ورود به لایه های عمیق تر وجودت هستی. قلب هرگز دروغ نمی گوید. ذهن در دروغ زندگی می کند. ذهن از دروغ تغذیه می کند و در تمامی نادرستی ها غرق می شود اما قلب همیشه امین و راستگوست. قلب، ساده و صادق است. هرگز زرنگی به خرج نمی دهد. کلک بازی بلد نیست. بی نهایت با هوش است اما به اندازەی سر سوزنی حیله گر نیست. دقیقا همان چیزی که هست را منعکس می کند. زیبایی و اصالت او هم از همینجا ناشی م
کاش گاهی زمان متوقف می شد
اصلا کاش گاهی جهان متوقف می شد
اصلا بهتر بود می توانستیم از جهان به بیرون پرتاب شویم و مدتی به تماشای کائنات و تلاششان بنشینیم
روز ها می گذرد و احساسات گوناگون بر ما مستولی می گردد
کدامشان حقیقی است
دوست داشتن
عشق
نفرت
بی تفاوتی
کدامشان؟
عشق انسانی را اگر بعد از ازدواج باشد چه کسی می تواند کتمان کند که تعهد موجب آن است و روابط انسانی؟
و اگر قبل از ازدواج باشد چه کسی می تواند اثبات کند که هوس و طمع موجب آن نیست؟
طمعی که
هرچند بنظرم جلسه 5نفره دیروز، بولشت محض بود! و کاملا واضح مهسا منو ایگنور کرد و حتی برای نپیچوندن جلسه بهم گفته بود باید بیام و روش مطالعه و منابعم رو بگم، ولی یه چیز رو بهم یادآوری کرد! مائده! تحت هیچ شرایطی حق فراموش کردن چیزی که پی ش رو مهر گذاشتی، رویایی که پروروندی، قولی که دادی، و شوری که در قلبت جریان داره رو نداری. هیچوقت و تحت هیچ شرایطی. تحت هیچ شرایطی. خب؟
 
+توجلسه یکی ازم پرسید فلان آزمون چجوری فلان درس رو فلان درصد زدی؟ و من واقعا خس
چند باری تا مرز پرتگاه می‌برد، حتی پایین دره را می‌بینی، می‌لرزی و برمی‌گردی! ریسمانی چنگ می‌زنی تا نیفتی. برده ای و از سقوط نجات یافتی. ناامید نمی‌شود، دوباره و دوباره سر فرصت، به بهانه‌های رنگارنگ، می‌کشاند و تا بیخ سقوط پرتگاه می‌برد. دره را می‌بینی، اما هیجان سقوط پخش می‌شود در سلول‌هایت. می‌پرد و می‌پری! می‌بازی و سقوط می‌کنی. درد مهلک ترس از سقوط قبل از تزریق هیجان، قلبت را می‌گیرد، به پایین هم که برسی و خار و بیابان بیابی، نگ
همه ی روز خوبه همه چی عالیه و من ناراحت نیستم. همه چی خوبه تا وقتی که شب میشه سرتو میزاری روی بالشت بعد به خودت میگی : خب وقتشه دیگه بخوابم. اینجا اونجایه که تمام تلاشات برای سرپا موندن فرو میریزه و متلاشی میشی ، با خودت گرمای تنش و اصور میکنی، لبخندهاشو، به این مثفک نیکنی که الان میتونستیم با هم بخندیم و خوشحال باشیم، اینا رو که یادت میاد همه چی شروع میکنه به ترک خوردن و قلبت برای هزارمین بار صدای شکستنشو ظبط میکنه! اما الان وقتشه، این اونجایی
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
بی وقفه در ذهنم گذار می کند...
کسی نیست به من بگوید بس کن !؟ بعد از 5 ماه چه می خواهی؟
آخرش شوق دیدارش مرا خواهد کشت...
دیدار کسی که برایش ارزنی مهم نیست...
و من.... این جا.... در چه سیر می کنم ؟
آخرش آن بالا سری لبخند می زند و می گوید " دیدی تمام حرف هایت یادت رفت ؟ دیدی هنوز هم قلبت به خاطرش می کوبد..."
فراموشش خواهم کرد !!!!
 
 
----------------------------
 
 
سلام علیکم دوستان...
امید وارم کرونا نگرفته باشید :)
 
قراه بچه های مدرسه رو ببرن ورزنه...
سه نفر به علاوه معاونمون
خداوند این امکان را برای شما فراهم کرده است که در برابر مصیبت ، صبور باشید و مانند شیطان در راه غیب رفتار نکنید.
وَع .عَلِ الْجَنَّةَ لی مَنْزِلًا وَمَقلالًا یا قضِیَ حَوَئِجِ الطَالِبِینَ.
جهت ها …
شما نماینده هستید ، سفیردر را باز کنید ، که باز می شود ، شما
زنگ زنگ زد ، قلبم تکان خوردخدا تو را حفظ کند
اگر خداوند از ما “چگونگی دیدن” خواسته است ، “راهی” نیز برای دستیابی به آن تعریف کرده است ، و “هدف” و “جهت” را برای رسیدن به یک هدف رضای
متن آهنگ جاده از سامان جلیلیقلبا تورو میخوام تویی دنیام مثه قبلاقبلا تو هم میگفتی با منه قلبت الانا اصلامن دلم میخواد بزنیم به جادهبریم لب دریا با پای پیادهدلم میخواد بارون بشوره غمامونخیره شی به چشمام بدون اراده

ادامه مطلب
به "دوستت دارم" ها فکر کن...
به دوستت دارم هایى که تا به حال شنیده اى، فکر کن. به تمام شان.
لحظه اى رها کن تیرگى ها و زخم ها را. و خوب به تک تکشان فکر کن. فقط به دوستت دارم ها. به لحنشان ، صدایشان، نوشتارشان، احساسى که پشتش بود، به زبانى که گفته شد.خوب گوش کن. روى تک تک ثانیهایش مکث کن و تمرکز کن روى تمام جزییاتش، صدا و بو و حس و قلبت....
شیرینند.
لبخندآورند.
قلب را گرم مى کنند.
بخشش تولید مى کنند.
احساس زنده بودن به انسان مى دهند.
-لوس نشو. چیزی به اسم عشق وجود نداره.
+وجود نداره؟
-نه نداره.
+پس این که ما این جاییم یعنی چی؟
-رابطه، اسمش رابطه ست. ببین همه آدما یه روز رابطه شون تموم می شه. مثلا امروز ازدواج می کنن و یه سال بعد طلاق می گیرن. خب پس عشق کجا میره؟ تموم می شه؟ مگه می شه عشق تموم شه؟
-عشق تموم نمیشه؟
+نه، معلومه که نه!
-پس وجود داره! فقط تموم نشده... یه چیزی درست وسط قلبت، چیزی که تموم نشده!
+اوهوم، خب تو بردی. آره تموم نمیشه. تمومت می کنه مثل خنجری که آروم آروم تا خود اس
#برشی_از_یک_کتاب
#رمان_مذهبی
عشق موهبتی خدایی است که تنها بر اساس ظرفیتی که خودت برای روحت رقم زده ای، اتفاق می افتد. دلیلش خودت هستی. در جست و جوی علّتی نباش. عشق، خود بالاترین دلیل و راهنماست بر مقصدی که جز سعادت نیست. مبارکت باشد که عشق، درِ خانه ی قلبت را کوبیده است. پاسخ به فطرت، آغاز رستگاری است.
فصل فیروزه، محبوبه زارع، صفحه 92
امروز یاد گرفتم 
وقتی میتونم خییییلی خوشحال باشم که بتونم هیچ توقعی از دیگران نداشته باشم تصمیم گرفتنش آسونه ولی وقتی پای عمل میاد وسط کارو سخت میکنه اینکه وقتی از ته قلبت برای کسی کاری انجام میدی فقط بخاطر خدا باشه 
نه تایید بقیه و یا منتظر عکس العمل طرف مقابلت باشی واقعی واقعی از خواسته دلت انجامش داده باشی
اونوقت میبینی یه جایی گه فکرشم نمیکنی عین همون کاری که انجام دادی خدا دستتو میگیره 
یه موقعی که توی دلت میگی خدایا چیکار کنم؟
اما نی
نقّاش شعر باشم، با خامه خیالم،
سیمای دلکش تو در لوح جان کشیدم.
با آب و رنگ تازه چشمان آبیت را
در چشمه های صاف شعر روان کشیدم.
از مژّه های چشمم یک موقلم بسازم،
با صد خیال رنگین سازم رخت منقّش.
در عقل من نگنجد سیمای دلکش تو،
با خون دل کشیدم عکس ترا چه دلکش.
رخسار صبح سایت همرنگ صبح صادق،
در برگ گل کشیدم لبهای لاله رنگت.
رنگین کمان خورشید همرنگ کرتة تو،
نازکتر از نهال است این قامت قشنگت.
عکس رخت بجویم از چشم اختر شام،
دزدم ترا ز چشم هر سفله رو و بدنام
تمام اتفاقات چند سالی که گذشت رو مرور می کنم ،قلبم به درد میاد اشک توی چشمهام حلقه میزنه یه بغضی عجیب داخل گلوم میشینه که می خواد منو خفه کنه. دنیای سراسر سختی .
هر بار که اتفاق جدیدی پیش میاد این سختی رو بیشتر حس می کنم .بعد چند وقت دوباره برای من عادی میشه 
همیشه با خودم می گم همه ما ادما مشکلاتی داریم .ولی یه نفر از همون دوران کودکی سختی بکشه و دردهای روحی زیادی رو تحمل کنه سخته :/. نگاه دیگران و دلسوزی اونا بدتره 
گاهی اوقات همین آدمهای دلسوز
من شهروند عشقم در کشور دل تو،
خوانده مرا مهاجر از ملک دل براندی.
از شهر عشق بی شرح اخراج کرده من را،
دلنامه مرا تو بی اعتبار خواندی.
دستم بگیر یارا هنگام تنگدستی،
مأمور قهر و خشمت دلگیر کرده من را.
بر دست و پای قلبم زنجیر مهر بسته،
با صد گمان و شبهه تحقیر کرده من را.
مگذار، چون قلندر از یک دری به یک در
در کوچه های عشقت من خوار و زار باشم.
چون شهروند فخری با ارج و سربلندی
در سبزشهر قلبت تا شهریار باشم. ا
ز کشور دل خویش دیگر مرا مکن پیش،
چون شهروند فخ
#سر:
سر به هوایم کردی
به خیالت بگو
گاهی در تب و تاب رویا
سری به خواب من بزند

#چشم:
مژگان چشمانت
عشق را ماهرانه
بر ایوان مداین دل
و آب و آیینه چشمم دوخته است

#سکوت:
به دیوار ترک خورده سکوت
تکیه داده ام
واژه های دلتنگی
همراهی میکنند
با آواز پر هیاهو غصه
قصه سکوت ام را

#دلتنگی:
طوفان دلتنگی
شاخه های صبرم را
به پنجره خاطرات میکوبد
و تو فراموش کرده ای
در قهقهه ی خوشیهایت
هق هق دلتنگی ام را

#خدا:
آغوش خدا همیشه باز است
اگر بنشینی 
عاشق وار پشت درب
با
....
یه جوری داغونم...
که پناه بردم به قانون مدنی خوندن!
فک کنین؟
کار از حافظ و سعدی و بیدل گذشته ...
و فک کنم این صحنه بی بدیل ترین صحنه تاریخ باشه که یه روز یببینین یه دختر چشم تو چشم ماده ۱۹۰ داره زار میزنه!
...شرایط صحت عقد!
گاهی لازمه صدای شکستن زانوهاتو از ته قلبت بشنوی تا بفهمی هیچ کس هیچ وقت  هیچ آدم عادی و غیر معصومی !قرار نیس واسه درست کردن این شرایط داغونت بیاد!یا بهتربگم هیچ کس قرار نیس دستتو بگیره و بلندت کنه!یا نه حتی !حتی تر!مراعات کنه و
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدیعبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدیآن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان راوقتی غریبانه می‌رفت بی‌یار و یاور ندیدیآری در آوردن تیر بی‌دست از دیده سخت استامّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدیحیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دستیا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدیشد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکتمثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدیبر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتادچون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدیدلخ
خانواده‌ای را تصور کنید که زلزله‌ای بی‌هوا آمده باشد و خانه و زندگی‌شان را بر سرشان آوار کرده باشد و حالا سیل، همه‌ی دار و ندارشان را که خلاصه شده در یک کانکس کوچک با خودش برده. تصور کنید خانواده، پناه گرفته‌اند بر بلندی‌ای جایی و بی‌تفاوت، بر آب رفتنِ باقی‌مانده‌ی آنچه که داشتند را نگاه می‌کنند.
تصور کنید صدای سوزناک دودوک بپیچد توی هوا. یک کسی یک گوشه‌‌ای نشسته باشد و تمام غم‌های عالم را بریزد توی آن تکه چوب بی‌جان و صداش، صدای غم
گاهی آدم دلش برای خودش می‌گیرد
برای همه‌ی از خود گذشتگی‌های بی  جواب،  برای  لحظه لحظه خستگی هاش،برای  هر لحظه ای  که  با مرورش چشمات تار میشه و غم خودشه مهمون ِ قلبت میکنه.
گاهی همین طور  که کُنج مبل نشستی  ُ چشم دوختی به قاب  تی وی  ،  فکرت میره سمت  تمام ااتفاقات و روزهای گذشته زندگی ، متوجه میشی  چقدر جان سخت بودی ، چقدر بیش از توان دوام آوردی!  
 فنجون چای به دست میگیری ،  اینبار با لبخندی  که  به لب داری  به این  فکر میکنی بیشتر برای

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه فلز