نتایج جستجو برای عبارت :

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازدمجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیندبر آتش تو به جز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جویکه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
 "حافظ" @ashenayershgh 
هجران رفیق بخت زبون کسی مباد
خصمی چنین دلیر به خون کسی مباد
یارب حریف گرم کنی همچو آرزو
گرم اختلاط داغ درون کسی مباد
این شعله‌های ظاهر و باطن گداز هجر
پیراهن درون و برون کسی مباد
آن گریه‌های شوق که غلتید کوه از و
سیل بنای صبر و سکون کسی مباد
سد بند شوق پاره کند زور آرزو
یارب که بخت شور و جنون کسی مباد
نعلم به نام جملهٔ اجزا در آتش است
جادوی او به فکر فسون کسی مباد
وحشی هزار بادیه دورم ز کعبه کرد
این بخت بد که راهنمون کسی مباد
وحشی
می گویند خاک غم را سرد میکند... خاک سردی می آورد.اما مگر خاک ایران خاک است که خاصیت سرد کنندگی داشته باشد؟؟؟خاک ما ترکیبی است از خون و پاره های جگر داغداران پوشیده بر زخم های اندرون.با پاره های جگر مردم سرزمینم سرد شوم یا بر زخم های دل رهبرم آرام گیرم؟اصلا چرا باید سرد شوم؟ چرا نباید اشک بریزم؟ چرا. نباید از بار این درد سنگین بمیرم؟بر زخم هایم مباد که پینه ببندد.بر خون دلم مباد که د´لمه بزند.زخم هایم باید همیشه تازه بماند و خونم ابد در جریان... ت
✍✍
درانفرادی چشمان تو...
ای  برانگیخته!  برگزیده ! ای  بَلَد جان !  فروریخته کاخ سنگینِ دل . ای  لرزه انداز  در مقدّرات  مغرضانه!
 رُسته از خاک  حَسَنات! 
هستی گرفته از حرارت  حضور !
 ای در مَطلَع نظر ؛   من سلول  به سلولِ تن ؛ درانفرادی چشمان  توأم ...
خود ؛  آویخته ام از بام های بندگی ات .
خود به نقد جان ستانده ام زنجیرو پای بند از شرم فروشان  شهر شقاوت .
این  منم  اَعو ذُبا لعشق از سنگ آباد سِحر نامحرمان .
هرگزم مباد رهایی  از  مرز های  مهربانی
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام
آرزو می‌کنم مشکلات مردم عزیز سیل‌زده‌ی کشور به زودی زود حل و فصل شود. دست تمام کسانی که در این مدت به انحاء مختلف کمک کردند -به قول قدیمی‌ها- جلوی نامرد دراز نشود و هیچ‌کدامشان محتاج دوا و دکتر نشوند.
اما جمعه‌ی دیگری و تفالی دیگر به دیوان جناب حافظ شیرازی؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده
دست را با دست نگاه می‌دارم، مباد رقصش عبور مهیبت از جانم را رسوا کند. دست را با دست نگاه می‌دارم، کس نفهمد چه در جانم می‌گذرد، هرچند دوست راز دل دوست می‌داند و به رو نمی‌زند.
بر این ارتفاع مهیب می‌لرزم. هرگز اینجا نبوده‌ام. بر جاده‌های باریک همچو مو می‌گذرم. دست را با دست نگاه می‌دارم، مباد عریان کند راز در پرده را. هرچند نزد دوست عریانم. دوست می‌داند و به رو نمی‌زند.
من خوار می‌گذرم، من ذلیل و ناتوان از این همه حرکت عظیم در جانم. من خود ر
من در طول این سه سال دبیرستان واقعا خیلی اذیت شدم. یعنی از اول میدانستم باید بروم سمت شیراز و آب رکن آباد و شیخ اجل و... ولی همه میگفتن وای تو که درست خوبه چرا بری تو شعر و شاعری؟ تو میتونی دکتر بشی، مهندس بشی. مهندس هم نه، برو دکتر بشو!
خلاصه ما رفتیم تجربی... تو این مدت که اذیت میشدم مدام برای مدیر نامه مینوشتم. به جهت بسط خاطر و دورهمی نگاهش کنید، نه یک مساله جدی. بفهمید من چقدر موجود شوخ طبعی ام!
به مدیر محترم دبیرستان فلان، عرض درود و تهیت 
هربا
سلام
بهار هفده
به قول گرامی دوستی: همه از گرانی می‌نالند ولی خداروشکر برای رفتن به رستوران‌ها باید از قبل رزرو کرد
و
همطاف اضافه می‌کند همه از ناداری و گرفتاری می‌نالند ولی خداروشکر برای سفر (مثلا تعطیلات پیش رو - نیمه خرداد و عید فطر) باید از قبل‌تـــــر رزرو کرد. همه ظرفیت‌ها تکمیل!؟


* سعدی عزیز
جهانت به کام و فلک یار باد... جهان آفرینت نگهدار باد
غم از گردش روزگارت مباد...وز اندیشه بر دل غبارت مباد
درونت به تأیید حق شاد باد... دل و دین و
زنده‌تر از تو کسی نیست، چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آن‌که تو را گریه کنیم..
هفت پشتِ عطش از نام زلالت لرزید،
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟
ما به جسم شهدا گریه نکردیم مگر؟
کِی توانیم به جان شهدا گریه کنیم؟
گوش جان باز به فتوای تو داریم بگو،
با چنین حال، بمیریم؟ و یا گریه کنیم؟
ای تو با لهجه‌ی خورشید سراینده‌ی ما،
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم؟

+محمدعلی بهمنی.
+یکی از نعمت‌های بزرگ خدا بر من،
اینه که شما رو دوست دارم... 
الحمد
بسم الله الرحمن الرحیم
 
➖یه وقت‌هایی هست که آدم دلش می‌خواهد واژه‌های اسیرش را آزاد کند. ➖یه وقت‌هایی هست که زندانِ دلِ آدم تنگ می‌شود برای این همه واژه که یک‌ریز به در و دیوارِ دل می‌کوبند. این‌طور وقت‌ها یاد گرفته‌ام زندانِ دلم را برایشان بزرگ کنم تا گلوم، تا چشم‌هام. بعد قدری رهاشان کنم که بغض بشوند و کز کنند گوشه گلویم. که اشک بشوند و بچکند روی گونه‌هام. من چندی‌ست بیرحمانه، واژه‌هایی را به بند کشیده‌ام که مباد به بندم بکشند.
م
شاید باورش برایت سخت باشد، که هنوز هم در تلاطمم.
اما دگر رد این تلاطم را در چهره ام نمی‌بینی، چون قلبم را در چاله ای عمیق دفن کرده ام؛ مباد صدای آه و ناله اش به جایی برسد.
و تناقض...آری همان‌ کک‌هایی که مسبب ازهم گسیختگی تار و پودم اند.
همان‌ها که جانم را به لبم میرسانند.
همان‌ها که آهم را بغض و طاقتم را طاق میکنند.
خودت ببین:
تک تک سلول های مغزم "Bella ciao" را فریاد می زنند.
قلبم پوزخند میزند: آخر مقاومت؟در برابر چه؟ ای چشم های نابینا جز پوچی چه می‌
زندگی مثلِ آفتابِ لطیفِ دمِ صبح، خودش را می‌پاشد روی پوستِ دستانم و میخزد در لایه های عمیق وجودم.حالا می‌فهمم که قبل تر ها درکِ من از حیات چقدر محدود بود، چقدر سطحی، چقدر عطر گل ها کم در جانم نفوذ می‌کرد، چقدر لطافتِ باران فقط پوستم را قلقلک می‌داد، از غم فقط اشک بر چشم هایم می‌نشست و آشفتگی مهمانِ دلم می‌شد، و از شادی فقط لب هایم فرم لبخند یا خنده ی بلند می‌گرفت و توی دلم یک چیزی قلقلک می‌شد.
حالا انگار رسیده ام به طبقات تازه تر، نفوذ پذی
امام سجاد (ع):
«اى
خداوند، ما‌ را‌ از‌ فریب سراب آرزوها به‌ سلامت دار ‌و‌ از‌ شر ‌و‌ فساد ‌آن
ایمنى بخش ‌و‌ مرگ را‌ در‌ برابر ما‌ بدار ‌و‌ روزى مباد که‌ از‌ یاد مرگ غافل باشیم.
اى خداوند،
در‌ این جهان، ‌آن چنان از‌ عمل صالح برخوردارمان فرماى که‌ وعده دیدار تو‌ را‌ با‌
همهٔ ‌نزدیکى‌اش دیر شماریم ‌و‌ آتش اشتیاق ما‌ در‌ پیوستن به‌ تو‌ در‌ دل زبانه کشد،
آن‌سان که‌ مرگ سراى انس ما‌ شود که‌ بدان دل بربندیم ‌و‌ آشیانهٔ‌ اُلفت م
غیر دعوا سر ظهور شما، گشته ام! در جهان مصافی نیست 
همه ی جنگ ها سر صلح است، و از این بدتر اعترافی نیست 
وای از این خواص خالی بند! مفت شمشیر را فروخته اند 
آن چه زیر عبایشان دارند بخدا که به جز غلافی نیست 
دود شد هر چه بود و رفت به باد آه ای ماه پشت ابر! مباد
به غمت خو کنی که بی تو زیاد آسمان آسمانِ صافی نیست 
جز همین اختلاف در طبقات آن هم از لطف بعضی از حضرات
شکرلله که از جمیع جهات بین یارانت اختلافی نیست 
تو امیری! مراد تو عشق است، عمل و اعتقاد تو ع
ﺑﻪ ﺩﻧﺎ ﺳﺎﺳﺖ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪ
ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺮﺳﺪﻡ ﻪ ﻭﻗﺘ ﺑﺰﺭ ﺷﺪ ﻣ ﺧﻮﺍﻫ ﻪ ﺎﺭﻩ ﺑﺸ؟ ﻧﺎﻫﻢ ﺮﺩ ﻭ ﻔﺖ ﻪ ﻣ ﺧﻮﺍﺩ ﺭﺋﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺑﺸﻪ.
ﺮﺳﺪﻡ ﻪ ﺍﻪ ﺭﺋﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺑﺸ، ﺍﻭﻟﻦ ﺎﺭ ﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪ ﻪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺮﺳﻨﻪ ﻭ ﺑ ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ ﻤ ﻣ ﻨﻢ.ﺑﻬﺶ ﻔﺘﻢ: ﻧﻤ ﺗﻮﻧ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﻮﻧ ﻪ ﻭﻗﺘ ﺭﺋﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺷﺪ ﺍﻦ ﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪ، ﻣﺗﻮﻧ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧۀ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻭ ﻤﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺰﻧ، ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺭﻭ
به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سربلندمرتبه پیکر، بلندبالا سرفقط به تربت اعلات، سجده خواهم کردکه بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سرقسم به معنی لا یمکن الفرار از عشقکه پر شده است جهان، از حسین سرتاسرنگاه کن به زمین! ما رأیت إلّا تنبه آسمان بنگر! ما رأیت إلّا سرسری که گفت: «من از اشتیاق لبریزمبه سرسرای خداوند می‌روم با سرهر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنممباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»همان سری که "یحبّ الجمال" محوش بودجمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سرسری
من به‌خاطر بچه‌ها مانده‌ام!این جمله از بدترین جمله‌های قاموس زندگی خانوادگی است. برخی از زن و شوهرهای فرزنددار، هردو، آن‌را هنگام نزاع‌های‌شان به‌کار می‌برند؛ گاهی از سر عصبانیت، گاه دیگر به عنوان فحش، گاه سوم برای کوبیدن طرف، گاه چهارم برای خنکی دل، و گاهی نیز واقعاً چنین است؛ یعنی زن یا شوهر یا هردو، به دلیل وجود فرزند نزد هم می‌مانند و اگر فرزند نبود، به زندگی مشترکشان ادامه نمی‌دادند.در هیچ‌یک از این "گاه‌"ها، نباید از این جمله
  
اگر یه روز دیگه اینترنت همچنان همین باشه که هست منم روز بعدش به جمع معترضین خواهم پیوست ! 
البته اگر الان تو مرکز شهر بودم بی برو برگرد منم تو اعتراضات مردمی بودم !! ولی خب متاسفانه تقدیر چنین خواسته تو جایی باشم که نمیدونم کجاست و از همه بدتر اون سر شهر تهران است :| حتی  خبری از مترو هم نیست :| 
  
ریس امنیت ملی که حَسن  باشند از بس خودش و حکومتی ها  از مردم و خیل جمعیت 
میترسن که اینترنت رو قطع کردند!!
از اونور مدارس رو  به بهانه ی واهی برررف ت
روزهای اول اسفند بود که اعلام کردند کرونا تو ایران شیوع پیدا کرده و دقیقا همون هفته من سرما خوردم گلودرد و تب و آبریزش بینی_مطمئن بودم سرماخوردگیه چون دو روز قبلش بیرون شهر بودیم و من لباس مناسب نپوشیده بودم و از سرما دندونام به هم می خورد. ولی خوب از طرفی چند روز قبل از اعلام شیوع، من تقریبا ۱۰۰ نفر آدم و دیده بودم و باهاشون حرف زده بودم‌و با همه شونم دست داده بودم. جالب اینکه دونفرشون اهل شهر قم بودند و یکنفر هم دانشجو بود که ماه قبلش از چین
ندانی که ایران نشست منستجهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بــسندادند شـیر ژیان را بکس
همه یکدلانند یـزدان شناسبـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شودکنام پلنگان و شیران شـود
چـو ایـران نباشد تن من مـباددر این بوم و بر زنده یک تن مباد
ای دوست تو این پند گوهربار شنواز یار شنیده ام، تو از یار شنو
سرّت به معلّمان خودخوانده مگوبا وصل‌فروشان ز ره‌ مانده مگو
بی‌تاب مشو، حرف نهان جار مزنبا هیچ کسی دم از دم یار مزن
بی‌عذر برو کلام استاد بخوانهر نامه که هر ماه تو را داد بخوان
هر پرسش اگر هست به آن ماه نویسبا خون دل و خامه‌ی پرآه نویس
گر حکم کند سوی خط یار شتابهر جا بدهد اذن پی کار شتاب
با هیچ کسی ساز دلت ساز مکنطومار سکوت هیچ دم باز مکن
یک واژه مباد چشم اغیار دهییک لحظه سکوت عشق آز
۴۶۳ – برخاست بوی گل ای آفتاب آینه دار جمال تو         مشک سیاه مجمره گردان خال تو صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود     کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو در اوج ناز و نعمتی ای آفتاب حسن   یارب مباد تا به قیامت زوال تو مطبوع … برخاست بوی گل – ای آفتاب آینه دار جمال تو – غزل ۴۰۸ – ۴۶۳
منبع : فالگیر
۱۰۹- جانانه کیست ؟ یارب این شمع دل افروز زکاشانه کیست ؟   جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست ؟ حالیا خانه برانداز دل و دین من است     تاهم آغوش که می باشد و همخانه کیست باده لعل لبش کز لب من دور مباد         اح روح که و … جانانه کیست ؟ – یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست – غزل ۶۷ – ۱۰۹
منبع : فالگیر
((به نام خداوند مهربان))
 
من در طواف عشقم ، حول وجود صیّاد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
جز نقش روی ماهت چیزی نمانده در یاد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
دار و ندار ِ دل را ، چشم ِ تو داده بر باد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
هرگز مباد ای عشق ، دل بی تو گردد آباد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
در سرزمین ِ احساس ، یاد تو کرده بیداد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
 

 
عباس من! عهدهایی با تو بسته ام به جهت جلب عناییت. سخت است اما تلاشم در جهت حفظ عهود است. من ضعیفم . من عاجزم. تو خود در عمل و پایداری بر سر پیمان ، یاریم کن. مباد که خجل شوم و داغ روسیاهی پیمان شکنی، بر پیشانی من بنشیند.
#شهید_عباس_دانشگر
دوست داشتم ثبت بشه اتقاق امروز. قطعا ترجیح می دادم رمزدار باشه اما به دلایلی ترجیح دادم دیدنش برای همه آزاد باشه شاید نیم درصد کسی که امروز دیدمش از اینجا هم اتفاقی رد بشه. دوست داشتم بدونه. 
برای عین و قلب روشنش ...
حالا که می نویسم، بعد از کلی تلاش به خودم احساس تزریق کردم تا قلبم بجنبه. زندگی منم شده مثل فیلم ها! چند روزی بود یادت بودم. یاد حرف هات. یاد خواسته هات از من برای پرواز کردنم! یاد باورهایی که بهم داشتی! 
دقیقا داشتم به خودت و گذر روزه
دستشان باز شد آلوده به خون، جانی‌ها
 بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها
 کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا
 کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها
 جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت
 کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟
 آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
 رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها 
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
 کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها
 برسانید به آنها که پشیمان نشوند
 ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها
 غیرت است این که همه پیر
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد ، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو
زان یار دلنوازم شکریست با شکایتگر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردمیا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کسگویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجاسرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندیجانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصوداز گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزودزنهار از ای
 رفتم که یادش از دل و سر در‌به‌در شود
رفتم که فکرِ جمعی‌مان بی‌پدر شود
رفتم ، نرفت ، آمده در خانه‌ی جدید
باید سَرَم را تَرک می کردم که سَر شود
لم داده روی مبل، آغوشی که لب‌به‌لب...
تصویرِ لکه های سیاهی که از عَصَب...
بیدار می‌کُن‍َدَم ،نَفَسی نصفه‌های شب
لای پتو که خاطره‌ای در تکامل و تب...
توی اتاق راه می‌افتند بوسه‌ها
شکلِ مونّثِ غم و ذوقِ عروسه‌ها
می‌ترسم از صدای کسی تویِ...، بیخیال
ماهیِ تُنگ ، گریه نکن پیشِ کوسه‌ها
بوی انار ، وای ک
 رفتم که یادش از دل و سر در‌به‌در شود
رفتم که فکرِ جمعی‌مان بی‌پدر شود
رفتم ، نرفت ، آمده در خانه‌ی جدید
باید سَرَم را تَرک می کردم که سَر شود
لم داده روی مبل، آغوشی که لب‌به‌لب...
تصویرِ لکه های سیاهی که از عَصَب...
بیدار می‌کُن‍َدَم ،نَفَسی نصفه‌های شب
لای پتو که خاطره‌ای در تکان و تب...
توی اتاق راه می‌افتند بوسه‌ها
شکلِ مونّثِ غم و ذوقِ عروسه‌ها
می‌ترسم از صدای کسی تویِ...، بیخیال
ماهیِ تُنگ ، گریه نکن پیشِ کوسه‌ها
بوی انار ، وای که
بسم الله
 
در مسلخ عشق جز نکو را نکشندروبه‌صفتانِ زشت‌خو را نکشند
 گر عاشق صادقی ز مردن مهراسمردار شود هر آن‌که او را نکشند...
برای امثال حاج قاسم عزیز ما انتظاری جز چنین پروازی خطاست. او به آن‌جایی که باید رسید. امروز که عزیزی - که خود بیش از من می‌گریست - از من خواست آرام باشم گفتم گریه‌ام بیش‌تر بر خودم است... بارها در حسرت مدافعان حرم با خود خوانده‌ام «چون ناکسان ننگ سلامت ماند بر ما...». شهادت اتفاق نیست؛ فرآیند است. اگر شما هم مثل من می‌
همه چیز به دل است.
 زنده شدن با دل است و مردن نیز هم.
دل و دلبر و دلداده ، سه عنصراصلی آفرینش آدمی هستند.
دل است که آدم را آدم نگه می دارد و فقدان آن آدم را از حیز انتفاع آدمیت می اندازد . مهم این است تا چقدر دلدار باشیم.؟!
دل که عاشق شد جوانی می کند  دل که عاقل شد ادعای راهدانی می کند...
دلت را خوب و عاشق نگه دار تا بتوانی آدم باشی!
بگذار برای جاودانگی ات آرام و مطمئن  بتپد.
 إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْع
ایرانِ من ؛ زیبای من ؛ 
مام وطن ؛ مهرآوه ی آریایی نَسَب،
ای   شکوهمندِ شوریده جان ؛
پیراهنت یکسره پرگل
دامنت ؛ رنگین کمان رنگ،
 در پیچ وتاب؛ قشنگ .
خرمن گیسوانت  درتنگنایِ آغوشِ باد ،
ای  خوش صورت ِدیو ودلبر  کُش !
ای  رشیدِ رَشک برانگیز ؛
ای آرمان شهرِ بی آرام  ؛
 تاریخ ؛ تا ابدیت ،
شرمسار تلخ کامی توست !
ای نجیبِ افتاده ازنفس؛
پای  دربندِ دست درزنجیر !  
ای بیگانه ویار ، جدایت ؛ شکسته دل! 
 ای صبور صمیمی !
اینک ؛ این تویی ، رنجیده خاطر  ؛پاره پ
{بسم الله قاصمِ الجبّارین}
انا لله و انا الیه راجعون...به راستی چه زیبا به نمایش گذاشت از خدا بودن را...
و چه نابخردانه  #ترس خود را به نمایش گذاشتند
و افسوس
که در پریشان حالی و ناآرامی ابدی دست و پا میزنند...

دستشان باز شد آلوده به خون ، جانی ها
بی دوام است ولی خنده ی شیطانی ها
کم #علمدار ندادیم در این کرب و بلا
کم نبودند در این خاک ، #سلیمانی ها
جای هر قطره ی خون صد گل از این باغ شکفت
کِی جهان دیده از این گونه فراوانی ها
آرزو داشت به یارانِ شهیدش برس
زمینه احساسی حضرت زهرا (س)
فاطمیه اول 98
هیئت رایه العباس تهران
حاج محمود کریمی
دردا که پیر گشتم در موسم جوانی

فایل صوتی + متن مداحی در ادامه مطلب ...
(کربلا نصیبتون + شهادت)


متن مداحی:
دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی 
این موسم جوانی، این قامت کمانی!

گردون به خون نشیند، چشم کسی نبیند 
ابر سیاه سیلی، بر حُسن آسمانی 
وقتی که باغ می سوخت، بلبل به گریه می گفت: 
آتش زدن ندارد، باغی که شد خزانی 
ما داغدیده بودیم، امت به جای لاله 
هیزم به خانة ما، آ
 
پیش من کام رقیب از لعل خندان می دهد
از یکی جان می ستاند بر یکی جان می دهد
 
می گشاید تا ز هم چشمان خواب آلوده را
هر طرف بر قتل من از غمزه فرمان می دهد
 
می کشد عشقم به میدانی که جان خسته را
زخم مرهم می گذارد، درد درمان می دهد
 
خوابم از غیرت نمی آید مگر امشب کسی
دل به دلبر می سپارد جان به جانان می دهد
 
گر چنین چشم ترم خون آب دل خواهد فشاند
خانهٔ همسایه را یک سر به توفان می دهد
 
من که دست چرخ را می پیچم از نیروی عشق
هر دمم صد پیچ و تاب آن زلف پیچان می
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در سوره مبارکه حجرات خداوند می فرماید آنانکه صدای خود را در محضر پیامبر ص پایین می آورد قلبش به ایمان امتحان شده است
و آنکه فریاد میزند اعمالشان پوچ و باطل شده 
و لا یعقلون هستند؟
حال وقتی عمر در محضر پیامبر فریاد میزند و در جایی اورا به هزیان گفتن متهم می کند آیا جزء افرادی نیست که لایعقلون هستند و اعمالشان پوچ و باطل شده است؟
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوٓا أَصْوَ
نی دیر جای ما شد نی کعبه متکا شد
در هرکجا رسیدیم ثابت قدم نبودیم
همت چه سر فرازد اندیشه بر چه نازد
اینجا صمد نگشتیم آنجا صنم نبودیم
...
یادم آمد در رهت ذوق ز سر غلتیدنی
همچو اشک خویش از سر تا قدم، پهلو شدم
....
دست و پا گم کرده ی شوق تماشای تو ام
افکند یارب سر افتاده در پای تو ام
اینکه رنگم میپرد هر دم به ناز بیخودی 
انجمن پرداز خالی کردن جای تو ام...
هیچکس آواره گرد وادی همت مباد
مطلب نایاب خویشم بسکه جویای تو ام
کیست گردد مانع مطلق عنانی* های من
موجِ
گذران زندگی این را به من آموخته که بیشتر آدم‌ها از خودشان غافل‌اند و تا مشکلی برایشان پیش نیاید، هیچ حواسشان به سلامت روح و جسمشان نیست. این‌گونه افراد معمولا تا بیمار نشوند یا بیماری و نقصی در کسی نبینند، یاد سلامت خودشان نمی‌افتند. تازه بعد از بیمارشدن است که می‌گویند «آخ خدا! هیچی بهتر از سلامتی نیست.» و تازه بعد از دیدن یک آدم نابینا یا ناشنوا یا آدمی که دست و پایش را از دست داده، یادشان می‌افتد که باید قدر سلامتی و عافیت را بدانند، و
 
تا نزدیک ظهر دنبال کار بانکی بودم. فرصتی که دست داد رفتم سراغ تلگرام. دیدم از آی دی سید علی حسینی ایمنی پیامی برایم ارسال شده. نوشته شده بود: حال آقای حسینی خوب نیست. در آی سی یو بستری است. برایش دعا کنید.
زنگ زدم به شماره همراهش. گفتم لابد خانمش یا بچه ها گوشی را بر می دارند. مردی بود که گفت باجناق سید علی هستم. خبر تلخی داشت. سید علی ساعتی قبل بر اثر ابتلا به ویروس کرونا جان به جان آفرین تسلیم کرد. گفتند مراسم تشییع و تدفین هم نداریم.
رحمت الله ع
به نظر من برچسب کم عقلی تعبیر صحیحی نیست. همچنان که عقلِ بسته نیز تعبیر صحیحی نیست...
اگر دریچۀ عقل انسان بسته باشد، حتماً دیوانه است. با این همه، دلیل کم عقلی این است که گاهی لایه هایی از ترس و خودخواهی و تکبر و گاهی هم پرده هایی از اوهام و احساسات کاذبانه، بر عقل انسان سایه می اندازد و او را از اتخاذ یک تصمیم صحیح و شجاعانه باز می دارد. تا جایی که حتی نمی تواند نفع و ضرر شخصی خود را تشخیص دهد. اونوقت ما به غلط او را کم عقل یا بی تدبیر و یا ناکار
به نظر من برچسب کم عقلی تعبیر صحیحی نیست. همچنان که عقلِ بسته نیز تعبیر صحیحی نیست...
اگر دریچۀ عقل انسان بسته باشد، حتماً دیوانه است. با این همه، دلیل کم عقلی این است که گاهی لایه هایی از ترس و خودخواهی و تکبر و گاهی هم پرده هایی از اوهام و احساسات کاذبانه، بر عقل انسان سایه می اندازد و او را از اتخاذ یک تصمیم صحیح و شجاعانه باز می دارد. تا جایی که حتی نمی تواند نفع و ضرر شخصی خود را تشخیص دهد. اونوقت ما به غلط او را کم عقل یا بی تدبیر و یا ناکار
۴۱سال پیش الله اکبر گفتیم و شاه را سرنگون کردیم و خیال‌مان راحت شد. اما دوتا شاه دیگر باقی مانده بود. یکی همان به قول فیدل کاسترو در سفرش به ایران: «شاه بزرگ‌تر» یعنی آمریکا و دیگری به قول بنده «شاه‌های کوچک‌تر» در داخل ساختارهای خود جمهوری اسلامی. آنانکه پیش از سال ۵۷ شاید رعیت بودند اما پس از انقلاب با حضور در بعضی موقعیت‌ها و مدیریت‌ها خوی شاهی و عقدهٔ پادشاهی خویش را آشکار کردند. مجال‌دادن به این جماعت مایهٔ تحریف انقلاب و انتقاد حق‌
یاد آن" شیخ" بخیر که در انتخابات قبل ادعا کرده بود ، وقتی شب خوابیدیم و صبح بیدار شدیم نتیجه رای عوض شد! در حالی که می دانیم حتی مسئول ستادش به ایشان رای نداد!
*در حالی که مردم حرف روحانی را از یاد نمی برند که با طعنه به دولت قبل گفته بود " بنزین دو نرخی فساد ایجاد می کند!
*در حالی که حرف ژنرال بیژنی وزیر نفت را در ماههای اخیر نیز از یاد نمی برند که گفته بود " دولت هیچ برنامه ای برای افزایش قیمت سوحت ندارد و حتی قانون هم این اجازه را به دولت نمی دهد!"
ش
امیرالمؤمنین (ع):
«مردم! شما را به یادآورى مرگ سفارش مى‌کنم،
از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش مى‌کنید، در حالى که او شما را فراموش
نمى‌کند؟ و چگونه طمع مى‌ورزید، در حالى که به شما مهلت نمى‌دهد؟ مرگ گذشتگان براى
عبرت شما کافى است. آنها را به گورشان حمل مى‌کردند، بى آن که بر مرکبى سوار باشند؛
آنان را در قبر فرود آوردند بى آن که خود فرود آیند.
چنان از
یاد رفتند گویا از آبادکنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه‌شان بود. آنچه را
وطن
خب ما شنبه رفتیم شهر خواهر و همون فرداش صبح باز رفتیم بیمارستان پسره رو ببینیم و برگردیم
شهر خودمون ...  همین هم شد
و چه خوب شد که برگشتیم ... عصر روز یکشنبه بابام اومد بره دستشویی یه دفعه داد زد چه کار کنم
الان فاضلاب مباد تو خونه م ... رفتم ببینم چی شده ... چشمتون روز بد نبینه ... فاضلاب همینجوری
داشت از توالت بیرون میزد دیگه خلاصه سریع رفتم سراغ مردهای همسایه و گفتم تو رو خدا بیایید
کمک ... بابام که داشت دیونه میشد از ترس میگفت الان زندگی مامانتو فا
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوستسلاماز اون جایی که خودم وقتی داستان رو میخوندم کنجکاو بودم ادامشو ببینم چی میشه یک شب در میان سعی میکنم قسمت جدید از داستان لیلی و مجنون رو ارسال کنم.
لیلی و مجنون 
قسمت اولقسمت دومقسمت سوم
پدر مجنون عزم قبیلۀ لیلی می‌کند و اهالی قبیله که از آمدن سید عامری باخبر می‌شوند به استقبال او می روند.سران قبیله لیلی دلیل آمدن سید عامری را پرسیدند و او پاسخ داد:
گفتا که مرادم آشناییست
آن هم ز پی  دو روشناییست
 سپس
دست عشق از دامن دل دور باد!می توان آیا به دل دستور داد؟می توان آیا به دریا حکم کردکه دلت را یادی از ساحل مباد؟موج را آیا توان فرمود: ایست!باد را فرمود: باید ایستاد؟آنکه دستور زبان عشق رابی گذاره در نهاد ما نهادخوب می دانست تیغ تیز رادر کف مستی نمی بایست داد
بخشی از خطبه غدیر پیامبر اکرم (ص)
 
مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ.مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ.أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنی عَنِ الله تَعالی بِذالِکَ وَیَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِیّاً وَلَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی»، (وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَت
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم


الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم


جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم


ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم


جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم


اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جا
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم


بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم



الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم


جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم


ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم


جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم


اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من ج
من هستم آن اسیر نِگون در وبال خویش
چون طفل گم شدم به دل قیل و قال خویش
آن بِسملم که می تپد از بال بال خویش
حالی نمانده است که پُرسم ز حال خویش
من بی جواب می گذرم از سوال خویش

بهر تو بس که طاقچه بالا گذاشتم
هر شب قرار خویش به فردا گذاشتم
من بخت خویش کشته، تو را وا گذاشتم
از خون خود حنا به کف پا گذاشتم
چون من مباد خون کسی پایمال خویش

آن کس که رو به روی تو اِستاده، آن منم
آن ناتوان که داده ز دستش توان، منم
آن کس که قهر کرده از او آسمان، منم
آن کس که جای
به نام خدای مهدی عج
چرا ما یک شهید اصلاح طلب نداریم؟ اصلا چرا در طول ۸سال دفاع مقدس ما شهید ملی مذهبی هم نداریم؟ چرا؟چرا یک شهید اصلاح طلب نداریم؟ چرا اینها که اینقدر شعار جانم فدای ایران و چو ایران نباشد تن من مباد سر میدهند، برای دفاع از وطن جان خود را فدا نمیکنند، و خود را خرج وطن نمیکنند؟آیا اینها فقط باید در پست های سیاسی حضور داشته باشند؟مگر غیر این است اگر همین بچه بسیجی هایی که خود را محب انقلاب و ولایت مینامند و جان خود را در دست گرفت
کشور من غم ز جانت دور باد
رنج و بیماری برای تو مباد
دور باشی از بدی های زمان
نعمتت باشد فراوان و زیاد
سایه سارانت همیشه برقرار
در تو جاری خیر و عدل و اعتماد
چشمه سارانت زلال و دائمی
منتشر از تو نسیم اعتقاد
چون همیشه برقرار و ماندگار
معتبر باشی برای استناد
روح نیکی را دمیده در جهان
کرده بازار بدی ها را کساد
ایستاده روبروی کجروی
دور باشد از تو هر درد و عناد
سرفراز و صخره سان ، مانند کوه
چون ستونی بوده در هر اتّحاد
رنجها پایان بگیرد از تلاش
محکم و
اردیبهشت سال ۹۵، در مراسم یادواره شهدا، آقای سلیمانی را دیدم. گفتم: سردار! اون متن «یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم» که توی فلان مصاحبه‌ ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی؟ (یک مصاحبه قدیمی از ایشان دیده بودم که در آن کلمات شعر گونه‌ ای را خوانده بودند با این مضمون):یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منمحسرتا این گل خارا، همه جا رانده منمپیر ره آمد و طریق رفتن آموختآنکه نا رفته و جا مانده منم
خندید و گفت: چطور؟فاتحانه گفتم:، چون نه وزن
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! اولین جمعه از ماه مبارک رمضانه. نمی‌دونم تا امروز و این ساعت -با توجه به شرایط خاص حاکم بر کشورمون به خاطر ویروس کرونا- رو چطوری سپری کردین؛ بیشتر مساجد و هیئات و اماکن زیارتی تعطیله و مثل سال‌های قبل توفیق شرکت در مجالس ذکر و وعظ برای بیشرمون وجود نداره، مگه از طریق دنیای مجازی بتونیم از خیری که بعضی‌ها انجام می‌دن و جلسات تک‌نفره و چندنفره‌شون رو به صورت صوتی ی
 
بسم اللّٰه الرحمن الرحیم :) 
 
"تردید"
 
گفتی که میمانی ، کمی تردید دارم 
یک آرزوی مبهمی تردید دارم 
 
تقدیر را هم زیر و رو کردیم با هم 
یک سرنوشت «درهمی» تردید دارم 
 
آیینه ای بودم مرا درهم شکستی 
آری ! تو سنگی محکمی تردید دارم 
 
من مستقیم و تو ولی چالوس ماندی 
لبریز از پیچ و خمی تردید دارم 
 
گیریم اسماعیل من ، در شعر هایم 
شفاف همچون زمزمی ؟! تردید دارم 
 
با چتر قلبم لحظه ای باران نبودی 
یک قطره ی کوچک «نَمی» تردید دارم
 
از آرزو ها گفتن و م
امام سجاد (ع):
«حمد و سپاس خداوندی را که دینِ خود به ما ارزانی فرمود و ما را به آیین خویش اختصاص داد و به راه‌های احسان خود درآورد، تا به مدد احسانش در طریق خشنودی‌اش گام برداریم، حمد و سپاسی که شایان قبولش افتد و بدان از ما خشنود گردد.
حمد و سپاس خداوندی را که یکی از آن راه‌ها که در برابر ما گشوده ماهِ خود، ماه رمضان، است، ماه صیام و ماه اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگی‌ها، ماه رهایی از گناهان، ماه نماز، ماهی که در آن قرآن نازل شده، قرآنی که راهن
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار ا
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
سلام
وقت دوستان بخیر! حرف خاصی ندارم جز تفال به دیوان جناب حافظ شیرازی
بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
 
به مژگان سیه کردی هزارا
متن نوشته های زیبا در وصف پدر

جمله درباره پدر
 
جوراب لایق یک مرد نیست...
برایت کفشهایی از جنس طلا هدیه می دهم که لایق مهربانی هایت باشد
تا بپوشی و مردانه قدم برداری چون 
نان آور خانه تو هستی
تویی که تکیه گاهى ستون هر خانه ای با وجود توست که پا بر جاست
تا تو نباشی پای هر زنی لنگ است
زندگی با وجود تو قشنگ است
تقدیم به همه پدران عزیز کشورم
 
متن تبریک روز پدر و روز مرد
 
ــﺪﺭ است که ﺩﺭ ﺘﺎﺏ ﺟﺎیی ﻧﺪﺍﺭد ﻭ ﻫﻴ ﻴﺰ ﺯﻳﺮ ﺎﻳش ﻧﻴﺴﺖ ....
 بی ﻣِﻨَﺖ
دوستان و عزیزان سلام و صد سلام
قبل از صحبت از داستان نویسی، امیدوارم در هر حالی که هستید خوش و خرم باشید. آرزو دارم در این آخرین ساعات سال 1397 در کنار خانواده باشید و با کمال تندرستی منتظر سال جدید باشید. اگر سال 97 برای شما یک سال ایده‌آل نبوده و یا اگر اتفاق تلخی برای شما در این سال رخ داده؛ با تمام وجود آرزو می‌کنم در سال 1398 تنتان نیازمند طبیب مباد. امیدوارم تلخی نبینید. امیدوارم با دوستان و عزیزانتان شیرینی‌های بیشتری را تجربه کنید. و امید
از سم به من به تو و خاصه به همه انهایی که منتظر اعلام نتایج اند: 
همه مان به نوعی در ماشین قانونمند قرن ۲۱ اسیر شده ایم. دنیایی که برای همه چیز اولتیماتوم های خاص خودش را دارد. برای موفق بودن، برای شاد بودن، برای ادم معقولی در جامعه شدن و در انتها برای رسیدن. رسیدن به هر چه! اگر رویایتان آنی است که برای رسیدنش گرفتار سد متعفن و نجس آموزش این مملکت شده اید، آه فرزندانم! آغوش سم از شما دریغ مباد! کارتان به پدرکشی سهراب بی شباهت نیست از شدت تراژدیک
این انصاف نیست.
دیروز شیراز بودم. کلۀ صبح با پری رفتیم باغ عفیف آباد. شیرکاکائو دااااغ آورده بود ^_^ چون یه بار بهش گفته بودم من عاشق شیرکاکائو هستم. نشستیم رو صندلیهای جلوی باغ و شیرکاکائو رو با بیسکوئیتهایی که من از هواپیما آورده بودم خوردیم تا 8 و نیم باغ باز بشه و بلیط بخریم بریم داخل. باغ عفیف آباد در اختیار ارتشه. یه موزه هم داخلش هست مربوط به ارتش. از بلیط فروش سراغ سرویس بهداشتی که گرفتم، گفت از دژبان بپرس. دژبان یک سرباز فوق العاده خوش بر
✍✍✍
اگرتونبودی بانو...
به خاطرتوبوده است،نیمی از جنگهای جهان .
ازسرخاطرخواهی توست، ثُلثی ازکشمکش های مردان.
دروصف روی توست اعمّ اشعار شورانگیزشاعران !
گرنباشی تو ، کجاست عشق،موسیقی،
ادبیات، ابیات !؟
اما  ازلحظه ی پرسش این سؤال ؛ دختراست یاپسر ؟!
 تو در قطاردیگری به ناکجا خواهی رفت...
تو که ناگریزند همگان ازخواستنت .
توکه بی سِحرِ سرانگشتانت خانه وخلوت به گور می ماند!
شهروندشماره ی دو ،جنسیت دوم ...
وگواهی وشهادتت به نیم تنزّل می یابد.
دربامد
180-  و من خطبة له (علیه السلام)> فی ذم العاصین من أصحابه <أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَی مَا قَضَی مِنْ أَمْرٍ وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْلٍ وَ عَلَی ابْتِلَائِی بِکُمْ أَیَّتُهَا الْفِرْقَةُ الَّتِی إِذَا أَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ وَ إِذَا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ إِنْ أُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ وَ إِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ وَ إِنِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَی إِمَامٍ طَعَنْتُمْ وَ إِنْ أُجِئْتُمْ إِلَی مُشَاقَّةٍ نَکَصْتُمْ. لَا أَبَا لِغَیْرِکُمْ مَا تَنْت
پدر!
 گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه ‏ات، کودکیهایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصه ‏هایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود ...
 و
 ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛
 امّا
 امروز، بیدارتر از همیشه، آمده ‏ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندا
قبل از این طلوع، بعضی از رفتارهای مرتضی من رو خیلی دل‌گیر می‌کرد. اما امروز، خورشید از مغرب طلوع کرد.
-مهندس به‌نظرت اگه کل پایان‌نامه رو برای استاد بفرستم اشکالی داره؟ نسخه اصلاح شده رو بفرستم یا نهایی؟
-به‌نظرم کل‌اش رو بفرستی ایرادی نداره، اما استاد چی ازت خواسته؟
-گفته فقط دو فصل اول رو بفرستم.
-خب فقط دو فصل اول نسخه نهایی رو براش بفرست.
-پس می‌تونم فقط دو فصل اول رو براش ایمیل کنم؟!
-قطعا.
-امروز خونه هستی؟
-آره، الآن باید برم دوش بگیرم
قبل از این طلوع، بعضی از رفتارهای مرتضی من رو خیلی دل‌گیر می‌کرد. اما امروز، خورشید از مغرب طلوع کرد.
-مهندس به‌نظرت اگه کل پایان‌نامه رو برای استاد بفرستم اشکالی داره؟ نسخه اصلاح شده رو بفرستم یا نهایی؟
-به‌نظرم کل‌اش رو بفرستی ایرادی نداره، اما استاد چی ازت خواسته؟
-گفته فقط دو فصل اول رو بفرستم.
-خب فقط دو فصل اول نسخه نهایی رو براش بفرست.
-پس می‌تونم فقط دو فصل اول رو براش ایمیل کنم؟!
-قطعا.
-امروز خونه هستی؟
-آره، الآن باید برم دوش بگیرم
قبل از این طلوع، بعضی از رفتارهای مرتضی من رو خیلی دل‌گیر می‌کرد. اما امروز، خورشید از مغرب طلوع کرد.
-مهندس به‌نظرت اگه کل پایان‌نامه رو برای استاد بفرستم اشکالی داره؟ نسخه اصلاح شده رو بفرستم یا نهایی؟
-به‌نظرم کل‌اش رو بفرستی ایرادی نداره، اما استاد چی ازت خواسته؟
-گفته فقط دو فصل اول رو بفرستم.
-خب فقط دو فصل اول نسخه نهایی رو براش بفرست.
-پس می‌تونم فقط دو فصل اول رو براش ایمیل کنم؟!
-قطعا.
-امروز خونه هستی؟
-آره، الآن باید برم دوش بگیرم
دوشنبه: کیک خرما و گردو پخته‌ام. عطرش با عطری بسیار آشنا و بسیار شگفت و شیرین درمی‌آمیزد و مستم می‌کند. از آن شیرینی‌هایی که حیفت می‌آید روایتش کنی تا از شکوهش بکاهد و در قالب کلمات، تنگ و کوچک و بی‌رنگ شود.
سه‌شنبه: با همکارهای خانم صبحانه را میرویم بیرون، با کیک دیشب و تخم مرغ آبپز عسلی و چند لیوان چای دم کشیده. خنده‌هایشان را شادی‌هایشان را دوست دارم.
شب‌های چهارشنبه شب زندگی است و عاشقی. من آن ساعات بی‌مانند شب را دوست دارم. آن ساعتها
تقویم شیعه
بیست و یکم رمضان
۱- شهادت امیر المومنین علیه السلام
امام المتقین امیر المومنین علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان مقارن طلوع فجر به شهادت رسید، در حالی که از سن مبارک حضرتش ۶۳ سال گذشته بود. در بیستم ماه رمضان اثرات سم در پاهای مبارک امیر المومنین علیه السلام ظاهر شد و پاهای مبارک ورم کرد. در شب بیست و یکم اثر زهر بر بدن مبارک امیر المومنین علیه السلام بسیار شد. حضرت فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود و وصیت‌های
#
دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟
 
می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
 
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
 
آنکه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد
 
خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد
 
قیصر امین پور
 
خیلی اتفاقا افتاده و داره می افته و من منتظرم همه چیز تموم بشه بعد بیام اینجا یه پست بنویسم با عنوان آنچه گذشت
 
بلاگ هم قدرت خدا بالاخره پیشرفت کرد و دیگه شکلک  هم براحتی میشه گذاشت.
 
دیشب داشتیم با جنی رویدادهای دیروز رو تحلیل میکردیم تا اینکه رسیدیم به اونجا که برای چی روز اول ندیده و نشناخته اینقدر به من اعتماد کرده بود خلاصه ش اینکه از اینکه اینقدر تصادفی همه چیز خوب پیش رفته بود هر دو راضی بودیم و من بهش گفتم واسه چیزای این مدلی هست که
دو هفته پس از انتشار بیانیۀ گام دوم، در دفتر بسیج و گروه‌هایی که می‌شناختیم و دستمان می‌رسید اعلامیه زدیم و درخواستیم بنشینیم آن را بررسی کنیم. برنامه آن بود که آن را اولاً یکبار کاملاً بخوانیم، سپس نگاه و فهم هم را از آن بدانیم تا تکلیفمان را نسبت به آن روشن کنیم و نقش خود را در این زمان و در این زمین بیابیم و برای همین نامش را نشست خیز گذاشتیم که مباد فراموش کنیم و بنشینیم و برپا نخیزیم. چند جلسۀ ابتدایی بیانیه را خواندیم، پس از آن بسته به
داستانهای پیامبر (ص): دعا و نفرین امام علی (ع)
 
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: هنگامى که جنازه براء بن معرور را آوردند تا حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) بر او نماز بخواند. فرمود على بن ابیطالب (علیه السلام) کجاست ؟ عرض کردند براى انجام درخواست یکى از مسلمین به قبا رفته ، فرمود: خداوند مرا امر کرده که نماز خواندن بر جنازه براء را تاخیر بیندازم تا على (علیه السلام) بیاید و از سخنى که براء در حضور پیغمبر خدا به او گفته در گذرد و او را ببخ
دانلود آهنگ جدید امید آریا پرشیا
دانلود آهنگ امید آریا به نام پرشیا کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده پرشیا با صدای امید آریا از جوان ریمیکس
Download New Music Omid Aria – Persia

آهنگ جدید امید آریا منتشر شد.
جدیدترین ساخته امید آریا، پرشیا نام دارد.
امیدوارم موزیک دارای کیفیت بالایی باشد.
با آرزوی بهترین ها برای این خواننده.
متن آهنگ پرشیا از امید آریا
چو ایران نباشد تن من مباد
وجرخا ونما نیذالهیا ای
ج
خاطره‌ای از دکتر زرین‌کوب :
 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل‌کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی،  نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم  را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه‌ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می‌گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی‌خواستم فعلاً کسی متوجه حضورم
یک:
سوخت انتهای قلب شمعیت و دیگر نداشتی ...
با نور چشم تو ... نشستیم و ساختیم!!!
دو:
ابر خوردیم زیر چتر و چای هم!
کلوچه ها گریستند که جای ما کجاست؟!
سه:
خوردیم غصه تورا و تو با داستان عشق ...
چون سعدی گلستان ساختی و ...مسجع جوابمان!

چهار:
نیاز پشت نیاز که پنجره ی اتاق ....
باید رو به ماه باشد ...
چقدر درگیر حرف های زندگی چقدر ...
حتی یکبار هم فرصت دیدار ماه ...نشد!
پنج:
لوله ی تفنگ رو به گلوی من مرتب ... حرف می زد!
حتی یکیش هم!به گوش گلوی من ... نمی رسید!
شش:
مزار شش گو
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
 
127-  و من کلام له (علیه السلام)> و فیه یبین بعض أحکام الدین و یکشف للخوارج الشبهة و ینقض حکم الحکمین <فَإِنْ أَبَیْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآل
وقتی ازَم میپرسَن بینِ کسی که  دوسِت داره و کسی که دوسِش داری کدومو انتخاب میکنی یکم این پا اون پا میکنم و با بی مِیلی میگم کَسی که دوسِش دارم ولی هم من میدونم و هم
بقیه که بودن با آدمی که دوستِش داری و دوسِت نداره مرگِه
موندن با کسی که
دوست داره و  دوسِش نداری هم مرگه.. بین مَرگ و مَرگ نباید دنبالِ زندگی
گَشت!!
 پگاه صنیعی
------------------------------------
اگر روزی از من بپرسند قوی ترین زنان دنیا چه کسانی هستند جواب خواهم داد زنانی که تنهایی را یاد گرفته ا
گزیدهٔ اشعار رشحه
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار
 
بیگم دختر هاتف، متخلص به رَشحه (۱۱۹۸ قمری - ؟) شاعر ایرانی در دوران قاجار بود.
پدر بیگم (هاتف اصفهانی)، شوهرش (میرزا علی اکبر، متخلص به «نظیری»)، پسرش (میرزا احمد متخلص به «کشته») و برادرش (سید محمد متخلص به «سحاب») نیز همگی شاعر بودند.
مقام شعری بیگم از برادرش «سحاب» بلندتر بود. او از سادات بود و مدح بعضی از دختران و پسران فتحعلی شاه قاجار می‌گفت. محمودمیرزا در تذکره نقل مجلس می‌نویسد رشحه شاعر
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نت
جلال الدین رومی ،سراینده مثنوی معنوی د رکتاب خود راجع به لزوم شناسائی انسان از طرف خود می گوید : 
صد هزاران فصل داند از علوم 
جان خود را می نداند آن ظلوم 
داند او خاصیت هر جوهری 
د ربیان جوهر خود چون خری 
که همی دانم یجوز و لا یجوز 
خود ندانی تو یجوزی یا عجوز
این روا آن نا روا دانی و لیک 
خود روا یا نا روائی بین تو نیک 
قیمت هر کاله میدانی که چیست 
قیمت خود را ندانی احمقی است 
.حاج ملاهادی سبزواری در زمان ناصرالدین شاه در خراسان می زیسته است . او
                           گردآوری و تألیف: حسین کوچکیان فرد          
 
مقدمه
انسان از ناکجا آباد بدون آنکه خود بخواهد به زیر این گنبد دوار هبوط کرده است و باز بدون آنکه بخواهد به جایی که هیچ چیزی از آن نمی داند از این نشئه برده خواهد شد و در این دو راهی هستی که چون کاروانسرایی بیش نیست و همه دنیای ماست چند روزی رحل اقامت می گستراند. پس در این گذرگاه چه خوب که یادگاریی نیک برجا گذارد و چه چیز زیباتر و نیک تر از نغمه های درون می تواند باشد که
   گردآوری و تألیف:حسین کوچکیان فرد          
 
مقدمه
..... دوست واقعی آنست که ..... درکنارش جرأت نماییم همان که هستیم باشیم .......
هزاران سال مردم این نقطه از زمین در جایی که به شرق میانه شهرت یافته است احساس و منظور خود را برای اثربخشی بیشتر در مخاطب و شنونده تلطیف ، روح نواز و موزون کرده اند و ما امروز وارث این فرهنگ غنی هستیم . جفای بزرگی ابتدا به خود و سپس به آنان است که این گنج بزرگ را که برای ما به میراث گذاشته اند در زندگی روزمره از آن استفاده
یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند چه بکند؟ یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند جهانی را چنانچه تو فهم توانِ آن بکنی «راه» بنماید و به یاریِ این آشفتگیِ آدم های گُمگشته یِ آن در آید اما، کو ذِهن رها و گوش شنوا و دو چشمان بینا و یک تنِ بِخرَد که حرف خدا درک بکند و با عمل، «آن» بِخَرَد؟
 
قرآن، کتاب ساختِ انسان برای هر دو جهان، بر مبنای: * یکی آسان، همراه با درس های ساده شده و روان و فراوان است و * دیگری فشُرده، با درس های اندک ولی پُر از مفاهیم
آموزش و اهمیت آن
    در مطلب پیشین، و همینطور مطالب قبلی، بسیار از نقش آموزش و اهمیت آن داد سخن دادیم.  اما این اهمیت بدون ذکر مثالی عملی در ذهن افراد اثر گذار نیست.  تا اینکه دیروز شاهد از غیب رسید.  وزیر محترم بهداشت با ناراحتی و چهره ای خسته و درمانده از مردم گلایه کرد که چرا حرف گوش نمیکنید و بجای ماندن در پناه امن خانه راهی سفرهای دور و نزدیک و گسترش بیشتر ویروس کرونا میشوید.  راستی چرا مردم توجه نمیکنند؟  مگر گوش شنوا ندارند؟  البته که
اس ام اس و جمله های استاد گپ  بسیار زیبا درباره روز پدر
دخـتــَــر کـه بــاشیمیـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـهدخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآآغــوش گــَرم پـــِدرتـهدخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــیکـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری ودیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسیدســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـههَر کـجای دنیـا هم بـــاشیچه بـاشه چـه نبــاشهق
 
احوال دنیا در روز غدیر
پارچه ای از جنس سکوت، عایق وار، پیکر دنیا را فرا گرفت. اصلا سرشت دنیا چگونه است ؟ پاسخ، تاملِ بسیار لازم ندارد.دنیا، بازیچه ای کودکانه است با تاریخ مصرفی کوتاه مدت و متاعی ناچیز. این راهمه می دانند.
آنچه دنیا را با تب و تاب بچه گانه اش، وادار به سکوت می کرد؛ رشد درختی شاداب و تناور بر زمینِ دنیا بود تا مسافران و رهگذران خسته  دنیا، لحظاتی را در سایه سار آن بنشینند و به آسایش برسند. درختی به نام ولایت.
دنیا در حال انتظار،
در اینجا بیشتر به بررسی وب سایت کیسه خواب آمریکایی (123kif.shop) - www.123kif.shop - .
برای شروع دوخت کیسه خواب کودک ابتدا هر کدام از پارچهها را از جسارت جفت کنید واحد دو لخت پارچه دولا با طول حدود ۱۴۰ سانتیمتر داشته باشید، جاه هر کدام هم خوابه باید حدود ۹۰ سانتیمتر باشد. الگوی نوک را که سر تصویر بالا می بینید دردانه پایگاه دلپسند پرینت دلگیر یا بکشید سپس روی پارچه دولا نهاد داده و ببرید. 1- کیسه خوابهای سنتی یا تابستانه: این نوع مخصوص کمپینگ دروازه هوای صمی
شعر در مورد غم
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد غم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
وقت آن شد که سر خویش، من از غم شکنم
آهی از دل کشم و حلقهٔ ماتم شکنم
گر مراد دل من را ندهد این گردون
همه اوضاع جهان، یکسره در هم شکنم
شعر در مورد غم
زان دم که شدیم آشنای غم تو
بیگانه زخویشم از جفای غم تو
با عشق تو عهد ما چو محکم بودست
کردیم جهان و جان فدای غم تو
شعر در مورد غم و اندوه
ز بازا
پایان زمان (آخرالزمان)
      در بحران اخیر شیوع ویروس کرونا در سطح جهانی، بازار داغی برای اظهار نظرهای گوناگون بوجود آمده که مخاطره برخی از آنها و پیامدهایشان کمتر از ویروس کذائی نیست.  مخاطره از این بابت که اگر شیادان کسب و کار دین بار دیگر بر  امواج شایعات سوار شوند آینده ای پر مخاطره تر از آنچه امروز هست انتظار میرود.  لذا بر روشنفکران و ارباب خرد فرض است که با روشنگری و اطلاع رسانی مناسب از شیوع نوع دیگری از ویروس پیشگیری کنند.  ویروس جه
حضرت سجاد ( ع ) وی فرزند حسین بن علی بن ابیطالب ( ع ) و ملقب به "سجاد" و "زین العابدین " می باشد . امام سجاد در سال 38هجری در مدینه ولادت یافت.حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری  و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد ، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش- با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت- به او اجازه جنگ کردن نداد . مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، یعنی ام
حضرت سجاد ( ع ) وی فرزند حسین بن علی بن ابیطالب ( ع ) و ملقب به "سجاد" و "زین العابدین " می باشد . امام سجاد در سال 38هجری در مدینه ولادت یافت.حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری  و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد ، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش- با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت- به او اجازه جنگ کردن نداد . مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، یعنی ام

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها