نتایج جستجو برای عبارت :

خانه دوست .

نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
همه چیز شکل بهار است. گنجشک ها آواز می خوانند‌‌. خانه به هم ریخته و خالی از فرش است. عطر گوجه پلوی مامان خانه را برداشته. هوای کرمان گرم است. آفتابی است. درخت خرمالو نزدیک به جوانه زدن است. چند روز دیگر خانه مرتب می شود. سین های سفره هفت سین را تهیه می کنیم و باغچه را هرس می کنیم. خودم را در آیینه نگاه می کنم و به امسال فکر می کنم. به امسال که جز دوست داشتنت، سخت و باشکوه دوست داشتنت هیچ نداشت‌‌. اگر دوست داشتنت نبود آبان و دی و بهمن و اسفند را چگو
      یک خانه داریم مانند گلدان                                                                                گل های خانه مامان و بابا                                                                             من دوست دارم پروانه باشم                                                                              فرزند خوب این خانه باشم                    
توی کارش موفق بود عروس که شد، قید کار کردن را زد. چهار گوشه ی کار را بوسید به کل خانه نشین شد. گفت:" شوهرش دوست ندارد کار کند." گفت:" خیلی کیف دارد به خاطر کسی که دوستش داری، خانه نشین شوی، حتی اگر عاشق کارت باشی، حتی اگر توی خانه ماندن را دوست نداشته باشی." لبش می خندید چشمهایش اما نه. غم چشمهایش را نمی توانست قایم کند. این آخرها هر وقت می دیدمش توی خودش بود. دلم می خواست ازش بپرسم برای آدم ِ دیگری عوض شدن، چطور است، مزه دارد؟ بعد دیدم بهتر است آدمها
پیرمرد نامش حسین بود. دوست داشت در محله ی یافت آباد تهران دفنش کنند با حمالی در بازار و بار اندازها و گاراژهای میدان محمدیه (اعدام) زندگی اش را گذرانده بود خانه ای خریده بود که برای کارهای خیر از آن استفاده می کرد از فامیل و دوست و آشنا و همسایه هرکس ولیمه حج یا عروسی میخواست بدهد خانه پیرمرد در اختیارش بود . یک اتاق خانه اش همیشه در اختیار زوجهای جوانی بود که خانه نداشتند و از پس مخارج اجاره خانه بر نمی آمدند برای کار خیر همیشه پیشقدم بود. بعد
در فلق بود که پرسید سوارآسمان مکثی کردرهگذر شاخه نوری که به لب داشتبه تاریکی شن ها بخشید و به انگشتنشان داد سپیداری و گفتنرسیده به درختکوچه باغی است که از خواب خداسبز تر استو در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی استمیروی تا ته آن کوچهکه از پشت بلوغ سر به در می آردپس به سمت گل تنهایی می پیچیدو قدم مانده به گلپای فواره جاوید اساطیر زمین می مانیو تو را ترسی شفاف فرا می گیرددر صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:کودکی می بینیرفته از کاج بلندی بالاجو
خانه را تکاندم
منتظر بهارم
زمستان با کرسی از خانه ی ما رفت
آسمان های های گریه کرد از صبح تا چند ساعت پیش که خوابش برد
دیگر نمیترسم
نه از زوزه های سگ ها،درشب
نه از رعد و برق و آسمان قلمبه ها
و این یعنی تو نیستی،تو تمام شدی،یک توهم قشنگ و دوست داشتنی و تلخ
 
خانه های قدیمی را دوست دارم چونکه... 
چایی همیشه دم بود
روی سماور
توی قوری. 
در خانه همیشه باز بود
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواست. 
غذاها ساده و خانگی بود
بویش نیازی به هود نداشت
عطرش تا هفت خانه می رفت
کسی نان خشکه نداشت
نان برکت سفره بود. 
مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را زیاد می کرد
بوی شب بو ها و خاک نم خورده حیاط غوغا میکرد
خبری از پرده های ضخیم و مجلسی نبود، نور خورشید سهمی از خانه های قدیم بود!
دلخوری ها مشاوره نمی خواست
دوستی ها حساب و کتاب
 
 
تفاوت اصلی خانه های هوشمند با خانه های معمولی در این است که همه ی وسایل در خانه های هوشمند به یکدیگر متصل هستند و با یک دستگاه مرکزی کنترل می شوند. کنترل آب و هوا، چراغ ها، لوازم، قفل ها و انواع مختلفی از دوربین ها و مانتیورهایی که می توانند به خانه های هوشمند و خودکار اضافه شوند از هر جای خانه و حتی دور از خانه قابل کنترل می باشند.
 
 
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
گاهی اوقات بر سر راه آدمیزاد
آدم هایی قرار میگرند
که فراتر از یک دوست معمولی هستند؛
که می شود با آن ها به هر چیزی بخندی
دوست هایی هستند در زندگی
که بی دغدغه می شود بدون نقاب بر صورت با آنها معاشرت کرد؛
می شود یادت برود که میزبانی یا مهمان!
جایی که هستی خانه اوست یا خانه خودت!
حتی می شود ناگفته های دلت،
آن هایی که جرأت گفتنش به خودت هم نداری، بهشان بگویی
و …
مطمئن باشی می شنوند و نشنیده می گیرند!
چقدر خوبند این آدمها
و چقدر همه ما نیاز داریم
به حد
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلا
چگونه در منزل در آمد داشته باشیم ؟خیلی ها دوست دارند در خانه بمانند و یک کار در منزل یا کسب و کار خانگی را اداره کنند. آیا شما دوست ندارید یک درآمد ثابت یا درآمد متغیر هنگفت داشته باشیدبدون این که از خانه تان خارج شوید؟ این ایده های آسان کار در منزل که در این جا می خوانید خیلی زود شما را به درآمد می رساند.
ادامه مطلب
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
ما دوست معمولی ایم، اون عاشق یکی دیگستما دوست معمولی ایم، به روی هم نمیاریم احساسمون رو
ما دوست معمولی ایم، از دلتنگیش دارم دق میکنم
ما دوست معمولی ایم، هیچ گزینه ی دیگه ای نیس
شب تا صبح تو بغل هم میخوابیم، ما دوست معمولی ایم
بهم میگه تب داری؟ ما دوست معمولی ایم
دستم رو میپیچم دور گردنش، ما دوست معمولی ایم
واسه دیدنش لحظه شماری میکنم، ما دوست معمولی ایم
دوسش دارم، ما دوست معمولی ایم
ما دوست معمولی ایم، من عاشقش نیستم
شهر تبریز به واسطه رشادت های آزاد مردانی همچون ستارخان و علی مسیو در دوران انقلاب مشروطه نقش برجسته ای در تاریخ معاصر ایران دارد، به همین خاطر بازدید از خانه های باقی مانده از مشروطه خواهان که روزگاری محل تشکیل جلسات و ستاد جنگ بوده برای ما یاداوری میکند که این شهر بزرگ چه تاریخی را پشت سر گذاشته است.
خانه های تاریخی تبریز
موزه قاجار (خانه امیر نظام)
خانه تاریخی ستارخانموزه علی مسیوخانه بهنام (خانه قدکی)خانه مشروطه تبریزخانه حیدر زاده تبری
توی فرودگاه نشستم و کمتر از دو ساعت مونده به رفتن...
سفر این بار کاملا چشیدن خانه بود...خانه و دیگر هیچ...
نه مهمانی و نه سفر و نه دور همی زیادی...
زیبایی خانه مزین به حضور علی و ارغوان بود...
چند روز اول علی برایم علی پارسال نبود... جمله های شمرده ی علی تبدیل شده بود به ور ور حرف زدن... معصومیت بچگی به شیطنت پسرانه... اما کم کم من هم علی جدید را دوست داشتم... علی عزیزی که کلاس میرفت و جمله های کوتاه انگلیسی میگفت... علی که حاصلش دست گاز گاز شده و بازوی دردنا
وقتی خدا به ما نعمتی می دهد دوست دارد ببیند ما با این نعمتش چه خیری به دیگران می رسانیم به عنوان نمونه اگر خدای والامرتبه از فضل و کرم خود به ما خانه ای عطا کرد دوست دارد که ما آن خانه مازاد بر نیاز را خالی نگذاریم و با قیمت مناسبی به نیازمندان اجاره دهیم.
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
وقتی به شپش موجود در خوابگاه فکر می‌کنم، تمام تنم شروع به خاریدن می‌کند.
احتمالا دوست داشتن هم چیزی شبیه به همین است. 
وقتی به تو فکر می‌کنم، تمام سلول‌هایم با فریاد دوستت دارم، میخوانندت و خواهان داشتن تو هستند.
چیزی شبیه به یک تلقین و توهم فکری است انگار‌‌.
شپش باعث خارش می‌شود. پس وقتی به آن فکر کنی، خارش شدیدی را حس می‌کنی. تو هم باعث دوست داشتنی، یعنی وجودت باعث می‌شود که دلت بخواهی کسی را دوست داشته باشی. پس وقتی به تو فکر می‌کنم، ن
تنها زندگی کردن همه‌اش حسن است، یک سری بدی‌های کوچک دارد و یک بدی بزرگ. بدی‌های کوچکش را بگذارید رازی بماند میان من و همه‌ی کسانی که تجربه‌ی تنها زندگی کردن را دارند اما بدی بزرگش این است که ناگهان بعد از چند سال به خودت می‌آیی و می‌بینی دیگر نمی‌توانی تنها زندگی نکنی.
می‌بینی حتا وقتی جایی هستی که دارد به تو خوش می‌گذرد، چشمت مدام به ساعت است که کی تمام می‌شود و کی می‌توانی برگردی به خانه‌ی خلوتت و انزوایت و تنهایی‌ات. می‌بینی بیشتر
بسم الله النور
این سلاممم از جنس خوشحالی خبری است که به تازگی شنیدم و آن خبر داشتن فرزند از رفیقی که خیلی فرزند دوست دارد
که من را هم بینهایت خوشحال کرد
خب باید بگویم از این دو ماه و دوازده روزی که گذشت از خانه جدید و شهر جدید و زندگی جدید...
در پست های بعد از اول خدمتتان میگویم
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
زن ها قلب خانه اند .. 
زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد ...
 زن ها اگر موهایشان را شکل دهند، اگر صورتشان را آرایش کنند، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند.
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند، اگر شوخی کنند، بخندند، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند.
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد، اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد، تمام اهل خانه را به غم کشیده است.
آری زن بودن دشوار است، خدا
پشت مانتیتور آیفون که می دیدمش دلم پر از شوق میشد
چادر سفیدم برمیداشتم یا مانتو روسری مینداختم روی شانه و سرم و میدویدم به استقبال در راه پله ها...
به ندرت پیش می آمد در خانه منتظر باشم تا رسیدنش.
آدمها مگر چند ساعت از خانه دور می مانند. اما برگشتنش برگشتنِ "خانه" به "خانه" بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها حال مملکت درون ما خوب است الحمدلله.....
هوای اش بارانی است با رگبارهای پراکنده.....
و گاهی هم رعد و برق های شدید.....
رعد و برق هایی که از جهت اختلاف ولتاژ شدید است
و گاهی فیوز می پرد
و سیم کشی ها 
به صورت کلی می سوزد.....
مغز شده شبیه یک کامپیوتر هفت هسته ای
که حتی با دکمه خاموش هم
خاموش نمی شود....
شب ها برای خودش جلسه دارد
و روزها فکر و فکر و فکر.....
گاهی می داند که تنها بهانه می گیرد، 
می داند دلیل بهانه گیری های اش چیست
و
خانه هوشمند چیست؟ویکی پدیا، درباره اینکه خانه هوشمند چیست و اتوماسیون خانگی یعنی چه، اینطور می نویسد که:
«خانه هوشمند یک فناوری نوظهور و در حال گسترش است. خانه هوشمند در پایین‌ترین سطح خود می‌تواند به همهٔ خدماتی اشاره داشته باشد که بدون دخالت صاحب‌خانه عملی را در محیط خانه اجرا می‌کنند»
چیزی متوجه شدید؟!بله، قرارمان سرجای خودش باقی ست. قرار است به زبان ساده با شما درباره هوشمند سازی صحبت کنیم و بگوییم که خانه هوشمند چیست ؟
پس بی خیال وی
تو مرا از دست دادی ای دوست
من که زندگی دارم ای دوست
هرچه از عشقت کنارم ماند
به خودت میسپارم ای دوست
بعد از تو باران هنوز می بارد
بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خوابم نمیبینی مثل مرا دیگر
غرور من این جاست تنها نمیمانم
راحت برو بگذر 
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
نداری ارزش ماندن کنارم را نداری
هیچ نشانی تو از عاشق ها نداری
نه نداری تو دگر در قلب من جا نداری
آقای هابلوت را فقط یکبار دیدم. به نظرم باید چند بار می دیدم تا ازش چیزی می فهمیدم. البته نکته عجیبی هست که فقط دنبال تفسیر هستم و در بسیاری از موارد لذت بردن را کنار می گذارم.
فیلم کوتاه قشنگی بود و اولین چیزی که برای نوشتن به ذهنم رسید این بود که هابلوت به یک سگ علاقه مند می شود و آنقدر به این سگ می رسد و غدا می دهد که بزرگِ بزرگْ می شود و کار به جایی می رسد که سگ دوست داشتنی در خانه جا نمی شود. در خانه ای که مورد علاقه آقای هابلوته و آقای هابلوت دل
چگونه در منزل در آمد داشته باشیم ؟
خیلی ها دوست دارند در خانه بمانند و یک کار در منزل یا کسب و کار خانگی را اداره کنند. آیا شما دوست ندارید یک درآمد ثابت یا درآمد متغیر هنگفت داشته باشیدبدون این که از خانه تان خارج شوید؟ این ایده های آسان کار در منزل که در این جا می خوانید خیلی زود شما را به درآمد می رساند.
اگر هر روز با اکراه به محل کار می روید، یا یافتن یک کار موقتی در نزدیکی محل زندگی تان برایتان دشوار است، حالا وقت اش در خانه بمانید و با یک کا
کتاب دوست خوب خدا : دوست خوب که باشد هم خیال راحت است هم مسیر گلباران
کتاب دوست خوب خدانویسنده: مسلم ناصریانتشارات: جمال
بریده کتاب:
در خانه کوچک یک زن بود به نام تونا که همسری مهربان داشت.شوهرش تارخ، صبح زود به بازار می‌ رفت و شب خسته برمی‌ گشت. غروب که می‌ آمد سرباز را می‌ دید سلام می‌ کرد، ولی سرباز جواب نمی‌ داد، فقط مثل سنگ نگاهش می‌ کرد. شوهر تونا آهسته به خانه‌ اش می‌ رفت او هم می‌ ترسید. تونا هم نگران بود…ص۸
بریده کتاب(۲):
تونا نگران
اول مهر ماه بازسازی مان تمام شد و آمدیم به خانه جدید.
من هیچ وقت خانه های ویلایی را دوست نداشته ام.
چون تمام کودکی و نوحوانی من در بالاترین طبقه یک آپارتمان گذشت.
هر صبح کنار پنجره اتاقم مینشستم و به کلاغهایی که روی بلندترین درخت باغ پشت خانه مان قار قار میکردند نگاه میکردم و نسیم صبح صورتم را خنک میکرد و از آن بالا که قلمرو کوچک من بود تا چندین کوچه آنطرف تر را میدیم که آدمها ریز در رفت و آمد بودند و من قلم به دست، عاشقانه ترین شعر هایم را مینوش
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
۱-  انجام کارهای خانهتقسیم-کارهای-خانهخیلی از خانم ها از انجام تنهایی کارهای منزل خسته می شوند. ممکن است در یک خانواده زن و مرد هر دو شاغل باشند و حتی بیشتر از یک شغل در بیرون از خانه داشته باشند، اما فراموش نکنید که کارهای خانه نیز باید به‌صورت عادلانه میان شما تقسیم شود.راه حل این مشکل:این مشکل بیشتر همت آقایان را می طلبد. در انجام کارهای خانه احساس مسئولیت داشته باشید و برنامه‌ریزی درستی انجام دهید. مسئولیت‌ها را عادلانه تقسیم کنید تا ط
غولی بود با چشمان آبی که به زنی باریک اندام دلداده بودرویای زن خانه ای  کوچک بود خانه ای با باغچه‌ای پر از یاسکه باروری در آن شکوفا بود غول او را دیوانه وار دوست داشت دست هایش برای کارهای بزرگ ساخته شده بود نمی توانست خانه ای این چنین بسازدنمی توانست درِ خانه ای با  باغچه‌ای پر از یاسو سرشار از باروری را بکوبد غولی بود با چشمان آبی که عاشق زنی باریک اندام شده بودزنی باریک اندام و ریز نقش زنی که آغوشش برای آسودگی بازو از  گام‌های بلندِ د
ﺳﺨﺖ ﺗﻼﺵ ﻨﺪ ﻭ ﺭﻫﺎ ﻨﺪ . ﺯﻥ ﺑﺎﺪ، ﻮﻝ ﺎﻓ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ خانه ای ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩ ﺗﻬﻪ ﻨﺪﺣﺘ ﺍﺮ ﻧﺎﺯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .یک ﺯن ﺑﺎﺪ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﺪﺍﺯ ﺷﻐﻠ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺩﻫﺪﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻨﺪ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺩﻭﺳﺘ ﺩﺭ ﺑﺎﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻨﻪﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘ ﺷﺎﻥ ﺁﺳﺐ ﺑﺒﻨﺪ .ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻮﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﻧﺪ ﻨﺪ، ﺣﺘ ﺍﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .ﺑﺎﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻪ ﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﻪ ﺎﺭﻫﺎ
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
 
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
.
.
.
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه دل
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
 
آدمی یه گوشه ای از قصه ی زندگیش، یه نقطه ای از عالم، توی تعامل و ارتباطش .. در نهایت باید به او برسه
تا آروم بگیره 
آدمی نیاز به عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن داره
 
الا بذکر الله تطمئن القلوب ..
 چقدر دوست داشتن تو خوب است. دوست داشتن تو  ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیست. دوست داشتن تو عین ساعت تحویل سال است. ــ همیشه منتظرش مانده ایم. ــ دوست داشتن تو  عیدی اول فروردین است. کاش همیشه عید بود. کاش همیشه تو را عیدی می گرفتم. تو را دوست دارم زمین از چرخیدن می ماند. و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند. تو را دوست دارم. سیب ها  همه ی فصل ها به شکوفه می نشینند. چلچله ها کوچ نمی کنند. وقتی تو را دوست دارم دختر کوچک آسمانم هنوز.
اولین پست ۹۸مون
این پست به صورت هفتگی به روزرسانی می شود و تا تکمیل داستان پرونده این متن وجود خواهد شد.
 
"اوایل همه چیز مرتب بود. دخترک شیرین زبانمان که به تازگی شروع به حرف زدن میکرد با خود می نشست و یکسره حرف میزد. یکسالی که گذشت رفتار هایش برایمان نگران کننده می شد مثلا یکهو سر سفره انگار که دنبال چیزی بکند بلند می شد و می دوید و یا مثلا به گوشه ای از اتاق خیره می شد و لبخند میزد و تقریبا همه وقتش را با دوست های خیالی اش میگذراند و بازی و صحبت میکرد. این رفت
من هومانم چیز هایی را دوست دارم که هیچ کس دیگر دوست ندارد یا افراد کمی دوست دارند و از چیز هایی بدم می آید که همه دوست دارند تنها چیزی که هم من دوست دارم و هم شما ها ادبیات است پس اکثرا راجع به ادبیات حرف میزنم ولی درباره ی چیز های دیگری هم که دوست دارم هم مینویسم
نکته :من نه نردم نه گیگ نه آدم معمولی 
کار در منزل یکی از بزرگترین دغدغه بسیاری از افراد است که قصد دارم در منزل کسب درآمد کنند. خیلی از افراد با من تماس می‌گیرند و می گویند که چطور می توانیم یک کسب و کار در منزل راه اندازی کنیم. که در این مقاله قصد دارم به صورت کامل و جامع شما را با ایده های پولساز کسب و کار در منزل و خانه آشنا کنم.
خیلی از افراد اصلا کار کردن در خارج از منزل را دوست ندارند و بنا به یک سری دلایل نمی‌توانند در بیرون از خانه کار کنند و مشغول به کاری بشوند به همین دلیل ب
 
اول بزارید ماجرای خانه ی نور رو براتون بگم یه روزی توی شهرم دنبال خانه ی نور میگشتم، مثل قصه ها بود توی بازار از مغازه دارا و رهگذرا پرسیدم خانه ی نور کجاست؟ خب خیلی هاشون مثل الان شما، با تعجب بهم نگاه میکردن، یکیشون که مغازه ش سر کوچه ی خانه ی نور بود، بهم نشونش داد
ادامه دارد...
اگر خدا را دوست داری
اگر خدا را دوست داری،✨خدا گفته است:✨(لا یسخر قوم من قوم)همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، ✨خدا گفته است:✨(ولا تلمزوا انفسکم)از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،✨خدا گفته است:✨(ولا تنابزوا بالالقاب)«لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، ✨خدا گفته است:✨(و انفقوا فی سبیل الله)در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،✨خدا گفته است:✨(و بالوالدین احسانا)و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا
روزهای تکراری و پردغدغه می‌گذشتند. کارها لاکپشتی پیش می‌رفت. حوصله‌ها ته کشیده بود. انگیزه‌ها خاک می‌خورد. زندگی خمیازه می‌کشید و عقربه‌ها خوابیده بودند که آمد! 
یک دوست خیلی نزدیک یک دوست خیلی دور! آمد و هیاهویی به جان خانه‌ انداخت. به روی طاقچه‌ی دل دستمالی نم داری کشید. آفتاب را روی پنجره پهن کرد. امید را آب داد. رادیو را روشن کرد. باتری زندگی را نو کرد و رفت :)
کل سال یک طرف  و روز اول عید و خانه ی باباجان هم یک طرف....
من شش تا عمو دارم و همه یمان خانه هایمان با یک دریچه به هم راه داشت و نیازی نبود از کوچه به خانه ی هم برویم...
سال که تحویل می شد یک آن میدیدی پسرها از در و دیوار دارند میریزن توی خانه ی ما که بعد از آنجا بدو بدو بروند خانه ی بابا جان
دخترها هم پشت بندشان ..
ادامه مطلب
از زمانی که دیدم تو را همانند چراغی خانه ام را روشن کردی در تاریکی های محض شب های تنهایی و بی کسی، آمدی و شدی سبب، که دوست بدارم این سیاهی مطلق را . نه ،نه فقط چراغ خانه بلکه چراغ دل من شدی ، اما حال... .در پیچ و تاب حوض برای چندمین بار خانه ی کوچک، آسمانی، بدون ابرم را دور زدم که نگاهم به خورشید افتاد ، آرام آرام گل روغنی خورشید به پوست پرتقالی تبدیل شد و پایین و پایین تر رفت وآسمان را تنها گذاشت.رنگ آبی آسمان به سیاهی تبدیل شد و سکوتی محض بر دل آسم
کسب درآمد اینترنتی 300000 تومان در خانه در کمتر از 30
این محصول آپدیت شد تاریخ 1398/09/16 اضافه شدن ویدیوی جدید بسم الله الرحمن الرحیم کسب درآمد اینترنتی سلام در دنیای اینترنت خیلی از آدم ها هستند که دوست دارند کسب درآمد کنند و به خیلی چیزها و ایده ها فکر میکنند . همه ما دوست داریم در کمترین زمان بهترین درآمد را داشته باشیم...
دریافت فایل
برنامه ی بعدی شرکت G.M.P به نام بدن سازی در خانه است لطفا با دانلود کردن برنامه ما را حمایت کنید و اگر نظر درباره برنامه ی ما داشتید به ما بدهید و اگر پیشنهادی برای ساخت برنامه ای که شما دوست دارید را ما برای شما می سازیم فقط کافی به یکی از راه های ارتباط باما سر بزنید هم می توانید از اینجا به ما پیام بدید و هم در قسمت ارتباط با ما در خود برنامه ممنون می شیم که ما را حمایت کنید باتشکر    G.M.P
یکی از دوستام می گفت، هر کسی خیلی خودش را دوست داشته باشه آنگاه سایرین را هم دوست خواهد داشت. 
 
ایده ایشان این بود که دوست داشتن دیگران به دلیل دوست داشتن خود است و هر چه خود را بیشتر دوست داشته باشید آنگاه دیگران را نیز دوست خواهید داشت.
 
ادامه مطلب
میخوام بدونی عزیز دلم 
تو رو دوست دارم، بیشتر از هر کس و هر چیزی که دوست داشتم 
جوری که هیچ چیز و هیچ کس رو اینجوری دوست نداشتم تا الان 
عشق من
دوست دارم 
اونقدر که میتونم چیزی یا کسی رو دوست داشته باشم، شاید هم بیشتر
اونقدری که کسی مثل من میتونه عشق چیزی بشه، حتی بیشتر 
دوست دارم 
بر همکاران سخت می گرفت. فکر همکاران مشغول او بود: از خانه تا محل کار، از محل کار تا خانه، در محل کار، در خانه...
بهترین ایده ها و طرح ها را می‌توان از خانه تا محل کار طراحی کرد. اما من او نمی گذاشت...
حق الناس مخفی یعنی اینکه
فکر دیگران را مشغول من خود بکنیم... 
روز جهانی دوستی یادی هم بکنیم از اون بزرگواران که در قالب دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه ، دوست داری با دوست من که که دوست داره با دوست تو دوست بشه، دوست بشی ! اومدن جلو... بعد نگو اون زیر میرا یه هدفای دیگه داشتن. از جنس آستین بالا زدن واسه شازده پسرشون. بعد چون از نه شنیدن هراسان بودند واسطه بدبخت رو پاس میدادن سمت ما خودشون مشغول جا باز کردن تو دل ما بودند. بعد ما به واسطه که گفتیم نه، دیگه رویی ازشون ندیدیم! یه جوری نیست شدند که انگار هیچ
چندروز پیش بود که پاییز امد. از روز اول سرما خوردم. البته انقدرها هم سرد نبود ولى خانه ى من یک زیرزمین است و سردتر از بقیه ى خانه هاست. خانه ى من تفاوتى با زندان ندارد. من در طول روز نور افتاب را حس نمیکنم و صداى هیچ پرنده اى را نمیشنوم. یکبار دامادمان گفت که خانه ات مناسب خودکشى ست. دامادمان بسیار قدبلند و تو دل برو و اردیبهشتى ست! مادرم او را پرستش میکند. البته که خداى مادرم، برادرم است ولى دامادمان هم پیغمبر همان خداست! و هرچه باشد دختر تحصیل ک
احساس سرگردانی دارم احساس میکنم تمام دنیا دور سرم میچرخد و من وسط یک سیاهچاله ی بزرگ گیر کردم و هی از درون مرا میکشد احساس میکنم هیج کدام از این حرف ها معنی ندارد یک مشت کلمه ی پوچ است .
دو دقیقه پیش باران میبارید دلم میخواهد بدانم کسی در اسمان کار نیمه وقت نمیخواهد ؟ مثلا میتوانم بالای سر فرشته هایی که دارند برای مومنان خانه میسازند به ایستم یا میتوانم برای دیزاین کردن کتابخانه ها کمکشان کنم یا مثلا بشینیم باهم بنده های خطا کار را از گناهکار
دیر برگشته بودم خونه؛ خیلی زیاد.
رسیدم خونه و مامان هیچی نگفت. بابا هم. آخر شب که چای قبل از خواب رو با مامان میخوردیم گفتم مامان مهم نبود براتون دیر اومدم؟ نه تذکری نه اعتراضی. گفت آدمی که خونه ش رو دوست داره آسمون رو به زمین میدوزه کارهای واجبش رو زودتر تموم کنه برسه خونه. به زور نمیشه بهت بگم دوستت داریم خونه ت رو دوست داشته باش. بچه که نیستی. گفتم مامان من خونمون رو دوست دارم. گفت دوست داشتن یعنی وقت گذاشتن. آدمی که دیر میاد وقت نداره که کسی و
سلام
دوستان خانه ما برای ما مهم است و باید هم اینگونه باشد چون
محل زندگی ما است و ما در خانه باید راحت و ارام باشیم وقتی
از سر کار به خانه برمی گردیم اگر منزلمان زیبا باشد هنگام ورود به خانه با
دیدن زبایی ها و تمیزی ها حالمان خوب می شود و انژی میگیریم و این بسیار زیباست .
دوستان یکی از راه های تمیز نگاه داشتن خانه و زیبایی منزل
می تواند نقاشی ساختمان باشد چرا که خانه روحی تازه خواهد
گرفت و خانه نو و نوار خواهد شد البته باید از نقاش ساختمان خوب و
قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند :1.من خانه فقر هستم با خود تان گنج بیاورید2.من خانه ترس هستم با خود تان انیس بیاوردید 3. من خانه مار ها و عقرب ها هستم با خود تان پادزهر بیاورید 4. من خانه تاریکی ها هستم با خود تان روشنایی بیاورید5. من خانه ریگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش بباوردید
1. گنج . لا اله الا الله 2. انیس . تلاوت قرآن کریم3. پادزهر .صدقه و خیرات4. روشنایی . نماز نماز شب 5. فرش . عمل صالح
┈┈•✾✾•┈┈
 
تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مدامصدای غریبه‌ای‌ست که سراغ دیگری را می‌گیرد از منیک‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست که آسمان ابری‌اش ذرّه‌ای آفتاب نداردحرف‌های بی‌ربطی‌ست که سر می‌برد حوصله‌ام را
تنهایی زل‌زدن از پشت شیشه‌ای‌ست که به شب می‌رسدفکرکردن به خیابانی‌ست که آدم‌هایش قدم‌زدن را دوست می‌دارندآدم‌هایی که به خانه می‌روند و روی تخت می‌خوابند و چشم‌های‌شان را می‌بندند امّا خواب نمی‌‌بینندآدم‌هایی که گرمای اتاق را تاب نم
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست  کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند. [خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار]


اد
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوستتا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفسطوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه ان دام و منبر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشرهر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
بس نگویم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنکدردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
گر دهد دستم کشم در دیده هم چون توتیاخاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
 
حض
گفت سعدی مصرعی ، این بس نکوست # دوست آن باشد که گیرد دست دوست
این سخن اکنون چه بی معنی شده # یا که این سان گفتمان در عصر اوست
مردمان اینک ملون گشته اند # می کنند از کله ی هر دوست پوست
دست کس را گر نمی گیری مگیر # اینچنین رفتار خنثی از چه روست
بخت بد را منتظر گشتی به دوست # غیبت و تهمت تو را یک گفتگوست ؟
خورده ای از سفره اش صد من نمک # چشم بر هر لقمه انگاری که موست
گرجی از دنیا تو خود تنها برو # همره یکرو فقط یک آرزوست
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
76 ایده های تجاری مبتنی بر خانه | اکنون شروع به کسب درآمد کنید!آخرین بار توسط جف رز ، CFP® در تاریخ 15 نوامبر 2019 اصلاح شدشما احتمالاً در حال تعجب هستید ، "بعضی از کارهایی که می توانم از خانه انجام دهم چیست؟"
سرمازدگی در شلوار راحت شما هنگام حصر در خانه شما و در همان زمان پرداخت هزینه ، جذابیت دارد.
ادامه مطلب
عشق در لحظه پدید می آیددوست داشتن در امتداد زمان؛این، اساسی ترین تفاوت میان "عشق و دوست داشتن" است.عشق، معیارها را درهم می ریزد...دوست داشتن بر پایه ی معیارهابنا می شود...عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشددوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد...عشق، قانون نمی شناسد!دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست...عشق، فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم ...دوست داشتن، جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم
هروقت خواستم خودم را بلاگر خطاب کنم و یکجورایی وارد این گروه شوم،دقیقا حس پنگوئنی را داشتم که در حضور جمعی از پرندگان،خودش را جزو پرندگان به حساب آورده!
بله،خودم هم به این نکته اذعان دارم که در دوران طلایی وبلاگنویسی تنها به نقشِ خواننده ای خاموش اکتفا کردم و سال ها دست به کیبورد نشدم،بنابراین همانند شما بزرگواران نه قلم خاصی دارم و نه سابقه ای طولانی.هرچند در گوشه ای از بیان برای خودم خانه ای مجازی دست و پا کرده ام و با شلوار راحتیِ گل گلی
مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.مادرجان می گوید: ((اسم مادر امام
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال + ویدئو
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
از خرید برگشته ام
در کوچه با نایلون های زیادی که حاصل ساعت ها گشتن در پاساژها هستند دارم به خانه بر میگردم
درست زمانیکه احساس رضایت از زندگی دارم در کوچه و از پشت سر بهم شلیک می کنن تق
مغز استخوانم می سوزد و حرکت چیز گرمی را در بدنم حس می کنم
خون و خون و خون جاری می شود
کلید خانه در دستم بود
قبل از اینکه به خانه برسم
کارم را ساخته بودند
می خواستم تلاش کنم خود را به خانه برسانم
ىلی زمانیکه به خاطر اوردم در خانه کسی منتظرم نیست
در سکوت خود مردم
سال
گویند عارفی قصد حج کرد. 
فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ 
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ 
گفت: مناسب تو نیست. 
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ 
پدر گفت: خدا در آسمان است. 
پسر بیفتاد و بمرد! 
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ 
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو ب
کلافه‌ام. دارم به زحمت تایپ می‌کنم. انگار وظیفه دارم که بنویسم! از روز دوشنبه ایده‌ای به ذهنم رسیده تا درباره‌ی آن ویدیو بسازم. البته ایده‌های زیادی هم برای نوشتن دارم. نمی‌دانم چرا هی وقت نمی‌کنم. البته می‌دانم؛ وقتم را به کس گاو می‌زنم. داشتم می‌گفتم؛ دو روز است که ایده‌ی ویدیو عملی نمی‌شود. چرا؟ چون نه دکور خانه مناسب است و نه نورپردازی درستی می‌شود پیدا کرد. من هم که تجهیزات ندارم. حتی دریغ از یک پایه‌ی گوشی. حالا هم که دلار گران ش
مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
 
مداد رنگی های هفته
بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.مادرجان می
در این بخش از آموزش آرایشگری می خواهیم به شما بیاموزیم چگونه موی بالای لب خود را در خانه بردارید . این آموزش از زبان یک متخصص لیلیوم سرخ بیان می شود .
من مو های زیادی دارم ، روی سرم ، صورتم و بدنم . مو ها به ناچار در تمامی صورت شما رشد می کنند حتی اگر آن ها را نخواهید . در واقع به نوعی این مو ها حکم مهمان ناخوانده را دارند . موی بدن چیزی است که من از مادرم به همراه شخصیت طنز او به ارث برده ام . در حالی که مورد دوم را دوست دارم ، تمایل دارم از شر مو های ز
نوروز و بهار است ولی خانه بمانیدویروس کروناست، بدانید بدانید
تعطیلی امسال نه از بهر سفرهاستدر خانه بمانید و به هر جاده نرانید
هر شهر که هستید همان شهر بمانیددر ساری و سمنان و اگر در همدانید
دور از هم و در فاصله دور بایستیدگر در صف بانکید و اگر در صف نانید
یا در لگن خانه به استخر روید وبر بالش خود نیز کمی اسب دوانید
از تلوزیون فیلم ببینید به تکرارتاریخ و رمان و هنر و شعر بخوانید
در غار قرنطینه به هم غُر نزنید وبر یک دگر اشیاء گران را نپرانید
خو
«مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» مانند دیدن دو فیلم با یک بلیط است. اولی درباره ی یک دانش آموز خجالتی و غیراجتماعی سال دوم دبیرستان است که با مشکلات نوجوانی دست و پنجه نرم می‌کند، در حالیکه سعی می‌کند کارآموزی‌اش را حفظ کند. دومی درباره‌ی یکی از دوست‌داشتنی‌ترین و نمادی‌ترین ابرقهرمانان کمپانی مارول (Marvel) است که سرانجام به جهانی باز می‌گردد که در آن سایر قهرمانان این کمپانی نیز زندگی می‌کنند. اگر «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» شش ماه پیش م
 
در این نوشته به صفر تا صد بازسازی منزل با کمترین هزینه می پردازیم. آیا تا به حال این سوال برایتان پیش آمده است که چرا بازسازی خانه اهمیت دارد؟ ایده برای بازسازی خانه چیست و آیا تفاوتی میان خانه های جدید و قدیمی برای بازسازی وجود دارد؟ آیا مایل به تغییر دکوراسیون برخی از قسمت های خانه خود هستید؟ آیا میدانید هزنیه بازسازی منزل کلنگی و مدرن چقدر است؟ یک نفس عمیق بکشید و با ما همراه باشید تا پاسخ این سوالات را پیدا کنید …
چند نکته در خصوص باز
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
خیلی‌ها دوست دارند در خانه بمانند و یک کار در منزل یا  کسب و کار خانگی را اداره کنند. آیا شما دوست ندارید یک درآمد ثابت یا درآمد متغیر هنگفت داشته باشیدبدون این‌که از خانه‌تان خارج شوید؟ این ایده های آسان کار در منزل که در این جا می خوانید خیلی زود شما را به درآمد می‌رساند.

ادامه مطلب
راستش این شب‌ها که دیر می‌خوابم، نصفه‌شب‌ها را همش با خاطرات گذشته سپری می‌کنم و هراتفاق کوچکی مرا یاد قبل‌ترها می‌اندازد.
مثل همین الآن که با خواندن یک توییت، یاد شهریور سه سال پیش افتادم، روز آخری که در خانه بودم و قرار بود فردایش بروم خوابگاه!
آن‌ شب نرگس خانه‌مان بود، جواب کنکورش آمده بود و قبول نشده بود، نرگس به‌خاطر خانواده‌اش مدام رعایت می‌کرد و دوست‌نداشت دانشگاه آزاد برود، وقتی دید سازمان نه‌ چندان محترم سنجش بی‌رحمانه ن
با چشمان بازبا بدن‌های خشکشبیه به پروانه‌های قاب شده به دیوار خانه‌ی پیرزنی روس...
 
 
+ دوست عزیزی که یک ماه پیش آدرس ایمیلت رو گذاشتی؛ تو هم انگار مثل من خیلی دیر به دیر چکش می‌کنی. اگه اینجا رو می‌خونی  کاش یه جوابی بدی. واقعا نگرانتم.
به نفس های گرم لیوان چای دردستم  چشم میدوزم پرنده خیالم پرمی کشد به سالها پیش دران خانه قدیمی که اکنون جز حیاطی که مملو از برگ های خشک زرد ونارنجی شده ودیوارهایی که انگار از حمل کردن خاطرات ان روزها کمرشان خم شده  چیزی باقی نمانده...
دیگرصدای خنده های ان پسر دخترهای کم سن وسال به گوش نمیرسد
دیگر کسی با شور وشعف در ان خانه را بازنمی کند وباصدایی بلندنویدامدنش رابدهد ...
دیگر بوهای غذای خاله فضای خانه پراز عشق به زندگی نمی کند...
دیگر خبری از شب ن
 
.
مگذار که عشق، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود.مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه، به عادتِ آب دادنِ گل های باغچه بدل شود.عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن.تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه .جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میت
تیرامیسو نوعی دسر ایتالیایی است که چند سالی است بین ما ایرانی‌ها محبوبیت زیادی پیدا کرده است و در انواع کافه‌ها و قنادی‌ها به چشم می‌خورد. این دسر را اما در خانه هم می‌توان به راحتی درست کرد و از طعم آن لذت برد. اگر طعم قهوه را دوست دارید حتما تیرامیسو را امتحان و آن را به دسر محبوبتان تبدیل کنید.
مواد لازم:
تخم مرغ: ۴ عدد
شکر: نصف فنجان
قهوه: سه‌چهارم فنجان
پودر کاکائو: به مقدار کم
پنیر ماسکارپونه: ۴ پیمانه
شکلات تیره رنده‌شده: ۲ فنجان
بیسک
هارون گفت: «این حرف های مدرسه ای را بگذار. اگر خواسته ای داری می شنوم.» 
دعبل تأملی کرد و گفت: «بالاترین خواسته ام این است که موسی کاظم از بند رها شود و نزد خانواده اش بازگردد.» 
هارون جامش را به لب برد و شراب را مزه مزه کرد. «خدا می داند که من هم او را دوست دارم. دوست داشتن اهل بیت، فرض است. افسوس که مولایت سر سازگاری با ما را ندارد. دوست داشتم بزم امشب مان به افتخار او برپا شده بود و اینک کنارمان نشسته بود! وقتی ما را غاصب حق خودش می داند، با او بای
خواب دیدم توی یک خانه‌ی خیلی بهم ریخته هستم. آدم‌های توی خانه همکارانم توی شرکت قبلی بودند.دوست نداشتم آنجا باشم. به دلیل نامعلومی حتا نمی‌توانستم بنشینم. بعد یکی از دندان‌های خرد شد و من تکه‌هایش را از داخل دهانم جمع کردم. هیچ جای خانه حتا سطح اشغال نبود و من نمی‌تواستم تکه‌های دندان را از خودم دور کنم. کمی جلوتر یکی دیگر از دندان‌هایم کاملا خرد شد و من تکه‌هایش را تف کردم توی دستم. توی خانه می‌گشتم که خرده دندان‌ها را جایی دور بریزم ا
امام علی علیه السلام  : 
أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ َأَصْدِقَاؤُکَ صَدِیقُکَ وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ وَ أَعْدَاؤُکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّکَ
دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نیز سه دسته اند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است. و اما دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.نهج البلاغه ، حکمت ۲۹۵
نیروهای جهاد، سریع خاکبرداری را شروع کردند ... به نوبت خانه های مردم را می ساختند. مردم هم کمکشان می کردند و برایشان غذا می پختند. تا وقتی خانه ها درست شود، با چوب و شیروانی برای خودمان کپر درست کردیم. حتی داخلش را گِل و گچ کردم و خوشگل شد. 
 
یک روز آمدند  گفتند امروز نوبت شماست تا خانه تان را بسازند و بعد کاغذ و خودکار دستشان گرفتند و گفتند: اینجا خانه علیمردان حدادی است، دلم پر از شادی شد. خانه ها را با سنگ و چوب و تخته بالا آوردند. هر روز برایشا
احساس سرگردانی دارم احساس میکنم تمام دنیا دور سرم میچرخد و من وسط یک سیاهچاله ی بزرگ گیر کردم و هی از درون مرا میکشد احساس میکنم هیج کدام از این حرف ها معنی ندارد یک مشت کلمه ی پوچ است .
دو دقیقه پیش باران میبارید دلم میخواهد بدانم کسی در اسمان کار نیمه وقت نمیخواهد ؟ مثلا میتوانم بالای سر فرشته هایی که دارند برای مومنان خانه میسازند به ایستم یا میتوانم برای دیزاین کردن کتابخانه ها کمکشان کنم یا مثلا بشینیم باهم بنده های خطا کار را از گناهکار
 
 
۲۴ سال پیش وقتی سال آخر دبیرستان بودم از خانه های سازمانی به این خانه آمدیم. خانه ای در طبقه ی نهم یک مجتمع مسکونی بزرگ در غرب پایتخت.
سال کنکورم بود. مدام در رفت و آمد مدرسه بودم و غرق در کتاب و تست. بعد از قبولی در دانشگاه دولتی شهرستان، به مدت چهار سال از این خانه دور بودم و به عنوان مهمان چند روزی می آمدم و میرفتم‌. معلم که شدم فقط به مدت سه سال در این خانه زندگی کردم و بعد راهی خانه ی بخت شدم.
هر چند کوتاه بود حضور من در این خانه ولی جای ج
فردا سینا بر میگرده خونه ، چقد خوبه که هست و من و بهار سینا رو داریم.
تو این چند روز خونه رفت رو هوا ، بریز و بپاش حسابی 
فردا صبح باید دست به کار شم و قبل رسیدن سینا خونه رو کن فیکون کنم.
ناهار چی درست کنم؟
آها یه قرمه سبزی جاافتاده
زن ها به جنگ نمی‌روندفقط موقع خداحافظیبا نگاه شان به مردها می‌گویندزنده بمانید و برگردیدخانه ای برای آرام گرفتنقلبی برای دوست داشتنو امیدی برای بزرگ شدندر انتظار شماستو همۀ مردها برای برگشتن به خانه استکه می‌جن
کم‌تر کسی را می‌شود پیدا کرد که لواشک دوست نداشته باشد و انواع برند لواشک‌های موجود در بازار را امتحان نکرده باشد. از لواشک‌های خانگی گرفته تا لواشک‌های بازاری. تنقلاتی که هرجا هوس خوردن آن را داشته باشیم به راحتی می‌توانیم آن را تهیه کنیم. طعم لواشک‌های خانگی اما هیچ‌وقت به پای دیگر لواشک‌ها نمی‌رسد. طعی که از دوران کودکی‌مان زیر دندان مانده و تصویر سینی‌های گرد در بالا پشت بام خانه‌ها و ناخونک‌زدن به آن از ذهنمان پاک نمی‌شود. لوا
بازسازی خانه های قدیمی با استفاده از کناف
برای باسازازی خانه های قدیمی گزینه های زیادی وجود ندارد و هزینه کوبیدن و از نو ساختن ساختمان هم بسیار زیاد است اما کناف بهترین گزینه برای ترمیم خانه های قدیمی است.
با کناف می توان شکل و طرح های مدرن و ظاهری زیبا به خانه قدیمی بخشید.
این طرح های زیبا را می توان در دیوار ها و سقف های خانه های قدیمی ایجاد شوند.
کناف در واقع یک محصول ترکیبی از گچ و سیمان و سازه فلزی است به همین دلیل این حصول کارامد و پر استف
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
دیگر از باریدن خبری نیست. دیگر از خندیدن اثری نیست زیرا دیگر دوست داشتن در کلبه دلم اقامت نمی کند! مثل همیشه کلمه معروف را بازگو می کنم: پشیمانم...
اما بی تاثیر هست زمانی که ابرها دیگر از این آسمان گذشته اند و از انسانیت به دور است باد را دشنام بگویم!
دوست دارم عصبانی نشوم و دوست دارم بی اختیار گریه کنم. 
 دوست دارم در مقابل آینه به ایستم و رخ در رخ چهره رو به رو بگویم: دوستت دارم...
دوست داشتن چرا اینقد زیبایی؟ 
دوستم داری، دوست داشتن؟
 چه کسیست ک
نظافت و پاکیزگی خانه نماد و پیام‌آور یک خانم خانه‌دار و یک بانوی خانواده دوست و مسؤلیّت‌پذیر است.یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث می‌شود یک محیط برای انسان آرامش‌بخش باشد و حال و هوای آسودگی پیدا کند تمیزی و نظافت حاکم بر آن محیط است و در مقابل هم کثیفی و بی نظمی حاکم بر خانه اصلی‌ترین  علّت پنهان برای ایجاد اضطراب و تشویش خاطر در همسرمان است.رسول‌اکرم(صلی‌اللّه‌علیه‌‌اله)«إِنَّ اللّه‏َ تَعالی جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، سَخیٌّ یُحِب
یوسف زهرامرا تاکوی سرور میبری/درمدینه خانه پاک پیمبرمیبری/دوست دارم دررکابت فیض گیرم ازعلی/تانجف آن بارگاه خوب حیدرمیبری/درحمایت ازولایت جرعه نوش فاطمی/همره اهل ولا تانزدکوثرمیبری/دوست دارم زائری بامعرفت اندربقیع/تابگیرم دست دردامان رهبرمیبری/کربلاآتشفشان قلبهای شیعه است/باخودسجاد وزینب تابه آخرمیبری/کاظمین وسامرا خلوت نشین اهل دل/جان من رااز برای لطف وباورمیبری/دوست دارم همنشینی با رضای اهل بیت/تاخراسان آن حریم پاک وبرتر میبری/گری
 
کتاب‌های «ایمنی در خانه»، «به بهانه مسیح»، «پرواز باپاراموتور را دوست دارم» و «دیدار در هاید پارک: آخرالزمان» در طرح کتاب‌خوان دی ماه، معرفی شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، طرح کتاب‌خوان دی ماه با ارائه کتاب‌های «ایمنی در خانه» نوشته پتی مِیرز گراس و ترجمه فراز پندار، «به بهانه مسیح» نوشته سعید زاهدی، «پرواز باپاراموتور را دوست دارم» نوشته علی آرمین و «دیدار در هاید پارک: آخرالزمان» نوشته علی‌اکبر کاظ
 
براى اینکه خانه اى، خانه باشد باید کسى مدام در آن راه برود. باید یکى باشد که ظرفهاى کثیف را بگذارد توى سینک. تمیزها را بچیند سر جایش. تختها را مرتب کند. زنگ بزند سوپر  رب گوجه فرنگى و ماکارونى سفارش بدهد. میوه ها را بشورد. قبضها را پرداخت کند.
ادامه مطلب
متن در مورد خانه مادربزرگ توصیف مادر بزرگ انشا در مورد صندوقچه مادربزرگ انشا در مورد مادربزرگ مهربان متن در مورد خانه قدیمی مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی توصیف حیاط خانه مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی در پاییز
ادامه مطلب
من را دوست داشته باش؛در امتدادِ زمان،از شکوفه بارانِ درخت هاتا عرق ریزانِ گل هااز خش خشِ زرد و نارنجی ها زیرِ قدم هایِ دخترکان عاشقتا نفس هایِ گرم پسرک رویِ دستهایِ از سرما قرمز شده معشوقش...من را دوست داشته باش؛اندک و فراوانش مهم نیست،من را در گذران فصل هاهمچون روزِ اول دوست داشته باش...با هر بوسه ؛حسی شبیه اولین بوسه را تویِ رگهایت حس کنو با هر بار دیدنمبازفکر کنکه معشوقت حتمااز جایی جز زمین آمده...من را دوست داشته باش؛در امتدادِ شبهایِ طول
روزی فقیری به در خانه مردی ثروتمند می‌رود تا پولی را به عنوان صدقه از او بخواهد.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنید که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگیری دارد که چرا فلان چیز کم ارزش را دور ریختید و مال من را این طور هدر دادید؟! 
مرد فقیر که این را می‌شنود قصد رفتن می‌کند و با خود می‌گوید وقتی صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضای خانواده‌اش این طور دعوا می‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقیری ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خان
از قدیم می گفتند و راستش این روزها هم میگن که: خانه ها روح دارند.
نه از آن روح های ترسناک و داستانی که روح آدم هایی که قبلا اینجا زندگی میکردند،هنوز هم هستند.منظور من از روح هر خانه 
یک چیز دیگه است.
وقتی پات رو توی یک خانه میگذاری اینقدر حال خوب میاد طرفت که شب موقع خداحافظی به صاحب خانه میگی: خیلی خوش
گذشت،نمیدانم چرا اما خیلی حال و هوای خونتون خوبه.اما یک وقت هایی از بعضی خانه ها هم که میای بیرون ته دلت میگی:
چقدر دلگیر بود،چقدر خسته ام،چرا یه
امام باقر ع فرمود هرگاه بدانی در توخیریهست بدلت نگاه کن اگر اهل طا عت خدا را دوست و اهل معصیت خدارا دشمن دارد در تو خیر است و خدا هم ترا دوست دارد واگر اهل طاعت خدا را دشمن واهل معصیت خدا دوست دارد در تو خیر نیست وخدا دشمنت دارد دشمنت دارد و هر کس همراه دوست خود است وفرمود دو مومن هرگز با هم بر خورد نکنندجز انکه برادرش را بیشتر دوست دارد بهتر است  و فرمود هرکه برای دین دوست ندارد و برای دین دشمن ندارد دین ندارد پیداست که شخص متدین حد اقل باید پی
در ٤ سالگی … موفقیت یعنی: کثیف نکردن شلواردر ٦ سالگی … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانه از مدرسهدر ١٢ سالگی … موفقیت یعنی: داشتنِ دوستدر ١٨ سالگی … موفقیت یعنی: گرفتن گواهی نامه رانندگیدر ٣٥ سالگی … موفقیت یعنی: پول داشتندر ٤٥ سالگی … موفقیت یعنی: پول داشتندر ٥٥ سالگی … موفقیت یعنی: پول داشتندر ٦٥ سالگی … موفقیت یعنی: تمدید گواهی نامه رانندگیدر ٧٠ سالگی … موفقیت یعنی: داشتنِ دوستدر ٧٥ سالگی … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانهدر ٨٠ سالگی … مو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها