نتایج جستجو برای عبارت :

بخواب عزیزم

لای لای لای لای عروسمای عروس ملوسمبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون.وقت خوابت رسیدهخورشید خانم خوابیدهبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون.ساکت بچه‌ها جونمنازی رو می‌خوابونمبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون.نازی جونم خوابیدهمهتاب به روش تابیدهبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون 
 
لای لای لای لای عروسم
اون روزی که بدن من بفهمه پنج صبح وقت بیدار شدنه نه خوابیدن اون روز عید منه. مث این زن حامله ها که ویار میکنن ۴ صبح پا شدم رفتم تو آشپزخونه خوراکی مد نظر را می بلعم :| کسایی که فیزیک سنجشو منفی میزنن بعدش میرن رگ خودشونو می زنن تو میری کیک میخوری؟ :| بخواب زن بخواب :|
شاهزاده از دیروز مریضه. 
شب یهو بیدار شد گفت: وااای سروییم. 
گفتم بخواب عزیزم. ۱۱ شبه تازه. با خیال راحت بخواب تب داری فردا نمی‌خواد بری مدرسه. 
میگه: پس‌فردا می‌خوام برما، کلاس کاردستی دارم!!
گفتم: حالا بخواب
حالا امروز رفتیم دکتر ۲ روز دیگه مرخصی داده.
میگه: نه من می‌خوام برم مدرسه. فردا کاردستی و ورزش داریم. چهارشنبه‌ام شنا داریم!!
یعنی این حجم از علاقه به درس و علم‌آموزی پسرم رو موندم چی کار کنم؟!!
#شعر الایی 
یه لالایی قشنگ
بخواب ای گل، گل زیبالالا لالا، لالا لالا گل سوسن، گل کوکبگل مریم، گل مینا به روی مثل ماه توستاره می زنه سو سو
بخواب ای ماه تابانملالا لالا گل شب بو بگو آهسته زیر لبخدای مهربان من          به امید تو می خوابملالا لالا گل لادن
کوچولوهای قشنگ و نازمامیدوارم شب خوشی داشته باشین و راحت بخوابین
دانلود آهنگ جدید مهدی جهانی به نام بخواب دنیا
Mehdi Jahani - Bekhab Donya
ترانه و موزیک : مهدی جهانی ؛ تنظیم : عماد لاریجانی
+ متن ترانه بخواب دنیا از مهدی جهانی


دانلود آهنگ با کیفیت اصلی دانلود آهنگ با کیفیت 128
پخش آنلاین کیفیت های مختلف (قبل از دانلود می توانید آنلاین گوش کنید)

ادامه مطلب
یه بار دیگه شاهد بخور بخواب سپاه بودیم اما اینبار یه بخور بخواب درست و حسابی ... بخور بخواب دیده بودیم ولی نه در این حد ... یه اتوبوس آدم تیر و ترکش خوردن و راحت خوابیدن ... تا الان که من میدونم 27 شهید و 13 مجروح 
 
 
شما به این میگین اتوبوس ؟؟؟ اتوبوس که بشه این ، اونایی که داخل اتوبوس بودن چی میشن ؟؟؟ چی میخوان به خونواده هاشون تحویل بدن ؟؟ قراره چی تشییع و تدفین بشه مگه چیزی ازشون باقی مونده ؟؟
 
شهر شهدا : اصفهان ، آران و بیدگل ، سمیرم ، کاشان ، نجف
دست من نیست
 اگه اینقدر دلم هواتو داره
اگه نمیتونه تنهات بذاره
توکه خوب میدونی نداره چاره
دست من نیست
اگه بارون میاد یادت میفتم
به کسی از تو من چیزی نگفتم
اگه دستات بیاد باز میشه مشتم
بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره
دل بی کس من یاری نداره
دل من میل دلداری نداره
خودتو دادی تنهایی یادم
نشست روی دلم غصه عالم
مگه میشه نریزه اشک آدم
مگه میشه که من یادت نباشم
دیگه این دل بلد نمیشه راشم
یه جوری زخم زدی نمیشه پاشم
بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری ند
عمری به آرامش خوابیدیم و تو شدی حافظ امنیتمان در حالیکه روی کوه ها و تپه ها به دنبال شهادت میدویدی...سرانجام وقتی که ما هنوز در خواب بودیم شهادت, تو را در آغوش کشید و زمان خواب آرام تو هم فرا رسید....سردار... آرام بخواب  که پیکر در خون طپیده ات نیز آرامش را از چشمان از حدقه بیرون زده ی دشمنانت ربوده و خواب را برایشان حرام کرده است. سردار .... آرام بخواب که علمت بر زمین نخواهد ماند... امشب مهمانی عرشیان است و اندوه فرشیان. یارانت به استقبال آمده اند و م
دانلود آهنگ جدید محسن لرستانی بچه یتیم
Download New Music Mohsen Lorestani Bache Yatim
دانلود اهنگ بچه یتیم از محسن لرستانی با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن آهنگ محسن لرستانی بچه یتیم
بابای قشنگ و نازم چرا تنها نشستی
بابا چشاتو باز کن ، بابا زوده بخوابی عروسک قشنگم تنهام نذار بابایی
لالالا لالا بخواب بابا ، لالا لا بخواب بابا ، لالالالا بخواب بابا
عروسک قشنگم لالالا بابایی
همه میگن یتیمم بابا اینا چی م
گفته بود هفت صبح بیدارم می کنه، منم دیگه آماده بودم صدام کرد سریع پاشم پیشگیری کنم از بلایا:))
ولی با نوازش موهام بیدار شدم،وقتی فهمیدم کنارم دراز کشیده، یعنی چنان جهشی کردم که ازش دَر برم از اونور تخت افتادم پایین -_- 
گفت 
-یوااااش چرا اینجوری می‌کنی؟
سرم درد گرفته بود یه کم، گفتم:
+ شما چرا اینجوری میکنید خب ترسیدم.
-نترس بابا بیا بخواب کاریت ندارم...
+خب بیدار شدم دیگه کجا بیام؟
- آفرین بیا بیا بخواب خوابت‌ میپره ها
اصلا خیلی مشکوک بودم‌ می ت
نفس اومدجواب بده من نذاشتم گفتم:-نفس جان بعداجواب بده الان ایشون بایدپول غذاهارو بده..سامیار:افرین نگاه کن این بااین مغزنخودیش فهمیدتونفهمیدی..یکهو اتردین گفت:اتردین:هوی سامیاربامیشادرست حرف بزن.همه باچشمای گردشده نگاهش کردیم که گفت:-باباچیه من سریک قضیه ای باید به این میشاحداقل یک تشکرمیکردم.حالاتشکرم اینجوری شد.سامیار:»چه قضیه ای شیطون.من:اقاسامیار چیز خاصی نیست شاخکاتو خسته نکن..اتردین زحمت کشیدشرمزاحممو کم کرد منم بهش اجازه دادم 2شب
...
+(ارسال تصویر صفحه روشن تلویزیون وسط تاریکی سالن)
× فوتبال میبینی
+ والنسیا-رءال
× در تاریکی
+ بله
× تنهایی
+ بعله
× مزاحم نباشم
+ نع بابا، چه حرفیه. والنسیا همچین مالی نیست. گل به خودی زد دقیق هشت بازی
× مثلا بریم کلبه من چرت بزنم تو هی گوشت به فوتبال باشه بالا پایین بپری. بعد من غر بزنم ن............(بلند و کشیده صدا کردن اسمش)
+
× تو بگی ببخشید ببخشید. بعد دوباره گل بزنن تو بالا پایین بپری
+
× بعد من عصبانی بشم بالشو پرت کنم
+
× بعد تو باز بگی ببخشید ب
امروز صبح هم مثل همیشه پرهام برای اینکه به مدرسه برود، از خواب بیدار شدد، به دستشویی رفت و دست و صورت خود را شست. بعد سر سفره رفت. وقتی سر سفره رسید، پدربزرگ، مادربزرگ و مامان، همینطور در چشم های پرهام نگاه می کردند. سکوت عجیبی خانه را پر کرده بود. پرهام سکوت خانه را شکست و گفت:«اتفاقی افتاده؟»
پدربزرگ گفت:«نه عزیزم! فقط ما این همه وقت منتظر بیدار شدن شما بودیم. خب زود بخواب بچه.»
بعد ادامه داد:«ساعت را نگاه کن.»
پرهام یک نگاه به ساعت انداخت. ساع
ساعت شش از خواب بیدار شدم 
سرحال بودم و هوشیاریم‌سر جاش بود 
کلنجار میرفتم با خودم مگه میشه 
شش صب جمعه بیدار باشی و سرحال !
منی که شنبه تا پنج شنبه رو با خودم جنگیدم تا زودتر از دوازده بیدار شم 
نهایتش رسیدم به ساعت نه و نیم 
واسم قابل باور نبود 
صدایی درونی بهم میگفت بخواب بخواب 
و دوباره خوابیدم 
دوازده و نیم از خواب بیدار شدم 
ولی این بار سرحال نبودم 
انگار دچار کوفتگی شده باشم عضلاتم درد میکرد 
و سوزس شدید ادرار داشتم که
برای اروم کردن
به نام خدا
رمال چهارشنبه ها
پیرمردی خمیده با چشمانی آبی ریز و تو رفته چشمانی که انگاری از ته حوض با من صحبت میکرد ابروهایش مثل دیوار کنار حوض آجری بود پهن و خاکستری و البته تو خالی چشم‌هاش حرفهای زیادی داشت انگاری خیلی وقته که از دنیا و تمام زیبایی هاش فرارکرده بودغرق خودش و بیهودگیهاش غرق هزیان و در جازدن،کیسه اش خوب معلوم بود، هیچی داخلش نبود جز یک تکه نان فکر کنم کپک زده بود و پر از خالی 
باتمام خستگی خودشو به سکویی رسوند و ته استراحتی کر
دوباره باید از اول شروع کنم
یک برنامه دقیق از همونایی که باید بدویی تا بهش برسی بنویسم و خودمو عادت بدم به کار کردن
یک مدت خیلی عالی روی ریل افتاده بودم و عین چی :)) کار میکردم
الان چند وقتی هست که به زور باید کنده بشم و برم سراغ انجام کاری و مثل چی :)) در حال بخور و بخواب و گیم بازی کردن هستم
بخواب هلیا،دیر است.دود دیدگانت را آزار می دهد.دیگر نگاه هیچ کس 
بخارپنجره ات را پاک نخواهد کرد.دیگرهیچ کس از خیابان خالی کنار
خانه ی تو نخواهد گذشت.چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟ سگ ها 
رویای عابری را که ازآن سوی باغ های نارنج می گذرد پاره می کنند.
شب از من خالی است هلیا.گل های سرخ میخک،مهمان رومیزی طلایی 
رنگ تو هستند،اما گل های اطلسی شیپورهای کوچک کودکان.عابر
در جست و جوی پاره های یک رویا ذهن فرسوده اش را می کاود.
آنها که تا سپید صبح بیدار م
بخواب هلیا،دیر است.دود دیدگانت را آزار می دهد.دیگر نگاه هیچ کس بخار
پنجره ات را پاک نخواهد کرد.دیگرهیچ کس از خیابان خالی کنار خانه ی تو
نخواهد گذشت.چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟ سگ ها رویای عابری
را که ازآن سوی باغ های نارنج می گذرد پاره می کنند.شب از من خالی ست
هلیا.گل های سرخ میخک،مهمان رومیزی طلایی رنگ توهستند،اما گل های
اطلسی شیپورهای کوچک کودکان.عابر در جستجوی پاره های یک رویا
ذهن فرسوده اش را می کاود.آنها که تا سپید صبح بیدارمی نشینند
‍♂ نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار رافردا اعدام کنید 
نجار آن شب نتوانست بخوابد ...
همسر نجار گفت :                             مانند هر شب بخواب ...    پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار "
کلام همسرش آرامشی بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید ...
صبح صدای پای سربازان را شنید...چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که د
به نام خدا
رمال چهارشنبه ها
پیرمردی خمیده با چشمانی آبی ریز و تو رفته چشمانی که انگاری از ته حوض با من صحبت میکرد ابروهایش مثل دیوار کنار حوض آجری بود پهن و خاکستری و البته تو خالی چشم‌هاش حرفهای زیادی داشت انگاری خیلی وقته که از دنیا و تمام زیبایی هاش فرارکرده بودغرق خودش و بیهودگیهاش غرق هزیان و در جازدن،کیسه اش خوب معلوم بود، هیچی داخلش نبود جز یک تکه نان فکر کنم کپک زده بود و پر از خالی 
باتمام خستگی خودشو به سکویی رسوند و ته استراحتی کر
چندمدت پیش...  شب ... عمم از تلفن خونه...  شماره پسرعممو گرفته بود بعد اشتباه گرفته بود همین که طرف گوشیو برداشت عمم گفت مهدی دیروقته بیا خونه تا تو نیای من خوابم نمیبره.بعد اون طرفم مرد بوده گفته مادر جان اشتباه گرفتی من مهدی نیستم ولی تو بخواب مهدی خودش میاد
به قول صادق که امروز باهاش آشنا شدم -صادق "انسان‌شناسی" می‌خونه- :همه‌چی از ادبیات شروع می‌شه.
 
به قول یه بنده خدایی که امروز توو مترو باهاش صحبت کردم:مسخره‌تر از ادبیات نیست! فرض کن یه روانی که آدم‌ها بهش می‌گن نویسنده (!)، می‌شینه برای خودش هفتصد صفحه کتاب می‌نویسه. آخه مرتیکه احمق (!)، آخه خَر (!!)، تو اگه دیوانه‌ای و می‌خوای مُخِت رو با این خُزَعبَلات و چَرَندیات پُر کنی، به ما چه! برو توو کوه با سنگ‌ها صحبت کن تا خالی بشی بدبخت (!). بعد حا
وقتایی که اقدس خونمونه خواب درست وحسابی ندارم.
مدام حرف میزنه و پاروی خط قرمزم که خوابه میزاره! نه تنها پامیزاره بلکه سه ثانیه یکبار هم مثل نوار ضبط شده میگه
- خوابیدی؟؟ گوش بده جان من!
بادستکش وماسک کنارم خوابیده وبهش میگم مگه مجبوری ؟ برو یجای دیگه بخواب!
میگه: میخوام روزای آخر عمرت کنارت باشم!!
راضی ام از لگدی که بعد این حرفش نثارش کردم:)
میگه: میدونستی من بمیرم ازنظر حقوقی تویکی ازوارثامی چون مجردم؟؟
میگم: بابات که زنده اس شکرخدا انقدرم بچه
الله اکبر...!
الله اکبر....!
صدای اذان را میشنوی؟‌خدا با تو سخن میگوید...
خدایا حافظ وطنم ، مردمانش ،سربازانش ،سردارانش باش.... :)
رهبرم... !
خدایا.... 
سردارم جایگاه ابدیت تو در قلبِ ماست‌‌....حاج قاسم، سلیمانی های دیگری هستند که دارند انتقام خونت را میگیرند....!! تو آرام بخواب سردار خیالت راااااااحت ....❤️ #انتقام_سخت ✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️
 
 
توی دهی اون دور دورا
یه جای خوب و با صفا
یه پسری بود اسمش حسن
بازی میکرد تو دشت و دمن
همش ولو تو کوچه ها
بازی میکرد با بچه ها
صبح می خوابید تا 10 صبح
چه بچه ای آه و آه و آه
تنبلی میکرد نمیرفت حموم
همه کارش بد و ناتموم
توی خونه یا کنار آب
از صبح تا شب بخور و بخواب
با بچه ها دعوا میکرد
سروصدا به پا میکرد
حسنی به مکتب نمی رفت                وقتی میرفت جمعه می رفت
 
توی دهی اون دور دورا
یه جای خوب و با صفا
یه پسری بود اسمش حسن
بازی میکرد تو دشت و دمن
ه
آسوده بخواب کوروش، آسوده بخواب آتئیست، آسوده بمیر مسئولی که نمیتونی حتی FATF رو تلفظ کنی. بمیر که تروریست واقعی را زدند! کسی که قلب‌های ما را ترور کرده بود‌ زدند.
به من بگو پرچم آمریکا را آتش نزنم، به من بگو صلح طلب باشم، تو سینمای دفاع مقدس را تحلیل کن به سینمای خشونت و جنگ.
برایم از قبرستان بگو، از پول‌هایی که خانواده‌های شهید گرفته‌اند، اعتراض کن به شهید گمنامی که اندازه یک بالشت حجم دارد و قرار است مهمان دانشگاهت شود.
بگو باز هم بگو، از گ
دانلود آهنگ جدید مهدی جهانی به نام بخواب دنیا با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Mehdi Jahani Called Bekhab Donya
همراه با متن آهنگ بخواب دنیا


برای دانلود این آهنگ ادامه مطلب رو کلیک کنید  


دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید


ادامه مطلب
خرس خیاط نشسته است و خمیازه می‌کشد و همزمان گردنش را می‌خاراند. با پاهای دراز شد و باز از هم. لباس هایی که دوخته و در باد کولر می رقصند را نگاه می‌کند. با چشم‌های گرد و ناامید و خسته. این‌ تصویر ظاهری قضییه‌ی خرس خیاط است.
 از قیافه و پوسته‌ی هر کسی تا همین حد می‌شود فهمید یا دید. در واقع یک بچه این گونه همه چیز را می‌بیند. هر آنچه می‌بیند را کمال‌یافته می‌داند و تمام. غافل از اینکه در کُنه فرد چیزهایی است که یا باید به زبان آورده شود یا خود
تو قرنطینه هم میشه ردیف اول و جلو چشم استاد نشست!
وقتی همه مشغول بخور و بخواب و اشپزی و فیلمن میشینی درسارو میخونی و سوال میپرسی
به همین راحتی!
از درس خوندن خسته نشدم اما پاتولوژی سخته، دستگاه عصبی کلا سخته
قبل ازین تنهاییامو تو پارک و ورزش و قدم زنان میگذروندم حالا تو یه اتاق ۱۲ متری شلوغ با یه خروار کتاب..
اونی ک زندان انفرادی رو اختراع کرد خوب میدونست داده چیکار میکنه!
س میکردم دیگه غرزدن فایده نداره یه مدت کمرنگ باشم تو خلوت خودم دعا کنم و از چیزای ازاردهنده دوری کنم... رفتم... هیچ چیز بهتر نشد... مریم بدتر شد که بهتر نشد.. یه روز انقد باد کرده بود نیمه بیهوش هیچی نمیتونست بخوره... یه روز انقد درد داشت که ناله میکرد و باز بیهوش میشد... امروز ولی از صبش بدبیاری بود... نحس و شوم... دلم گواهی بد میداد... ساعت یک و دو که اسمون سیاه و کبود شد و گرمب گرمب رعد و برق زد بیشتر دلم لرزید و ترس کل وجودم و گرفت... بی اعتنا به خودم گفت
نمیدونم اون فیلم که امام دستش رو جلو گرفته و جماعت صف کشیدن برای دستبوسی رو دیدید یانه !؟ در گوشه تصویر ایت اله طالقانی نشسته بودن که با دیدن این صحنه این جمله رو گفتن
امروزه که این رویه کلا باب شده و به مزاج حضرات از جمله جنتی و علم الهدی و جزایری و ... خوش اومده !!! (بخواب ممدرضا ! که راهت ادامه دارد )
 
عطر اسطوخودوس 
طبع گرم و خشک✅ بدون مواد نگهدارنده✅ خلوص بالا
✅ خواص: ▫️ آرام بخش▫️ خواب آور▫️ تسکین دهنده▫️ افزایش اعتماد به نفس▫️ کمک به تمدد اعصاب
این عطر برای استفاده در رختخواب برای آرامش و زودتر بخواب رفتن فوق العاده است و همچنین استشمام این عطر و یا ماساژ با آن در حمام باعث شادابی میشود.
بمونه به یادگار برای خودم که کل پرستارها و سوپروایزر صبح به استادم گفتن که اگر اینترن فلانی زاده نبود ، مریض مرده بود... 
و استاد به من با مقنعه ی کج و کوله و صورت چرب و عرقی و موهای پریشون بیرون زده ، نگاه کرد ، خندید ، گفت مطمئن بودم میتونی نگهش داری ، حالا برو خونه و بخواب... 
و خب من خوشحالم از این که دیشب با همه ی خستگی هاش ، یه تجربه ی بی نظیر بود از این که مستقلا و در لحظه تصمیمی برای مریض گرفتم و قاطعانه اجراش کردم که منجر به زنده موندن مریض
تجربه ی خواب تدریجی را بر خواب دفعی ، ترجیح می دهم. تجربه ی انتقال را دوست دارم. حس سبکی به خواب رفتن  و انتقال به دنیای خواب به تجربه ی مستی می ماند .مستی بدون «می» . جسمت سبک می شود و کم کم ...  .
چه حیف که بیشتر اوقات این حس را نمی یابم و این اتفاق به یک باره می افتد.
تدریج در بخواب رفتن را دوست دارم.
تومثل التماس من میمونی
 نمیدانم چه باید گفت و داغ کدامین درد را باید گریست ، این تصویر در منتهی الیه تمام دردهای ماست دخترک کار، آرمیده در کنار سطل زباله در مملکتی که سیزده درصد کل ثروت جهان را داراست در بی تفاوتی نگاه رهگذران، کنار برجهای آسمانخراشی که ستونهایش بر تاراج هزار هزار میلیاردی بیت المال پی افکنده ، دخترکی که با دستهای کوچک و قلب بزرگش قهرمان روزگار مدرن ماست شاید واقعاً عصر قهرمان‌ها پایان گرفته‌. در اجتماع پلشتی که نمودارها
+خب اصال من بلد نیستم چطور دوست پیدا کنم.
-من بهت یاد می دم اصال چندا از رفیقای خودمو بهت پیشنهاد می کنم. از اون چشم رنگیا
+من سنمم کمه ؛ اعصابم نمیکشه؛..... نمی دونم به کی اعتماد کنم ،.......... اصال نمی دونم باید چیکار کنم.
-تو کارت نباشه من هر چی گفتم انجام بده . فعال از وجود من استفاده کن ؛ پاشو بریم.......... پاشو........
وجدان:چی شد ؛ حداقل میزاشتی پسرای دیگه بهش نزدیک نشن !! آخه تو مردی!
تو داداشی اون بودی ........بعد ؛ االن شدی الشی..............
چیه؟ طلبکاری؟ چون که
آبجی دو روز بینی‌شو عمل کرده ،صبح پیشش بودم از اونجا اومدم شرکت و بعد از تایم کاری رفتم پیشش و شب هم پیشش موندم فردا صبحش اومدم شرکت و و بعد هم رفتم خونه خودمون 
شب با هم دعوامون شد ،میگه یه ذره بهت رو بدم پررو میشی ؛گفتم نبودی محبت کنم بهت .جنبه نداری!!!
حالا بگو محبتش چی بوده،عصر رو کاناپه خوابیده بود گفتم بیا پیش ما بخواب (محبت رو داشته باش خدا وکیلی!) 
ملت کادو میخرن ،گل میخرن ،این جای خوابشو عوض میکنه من جنبه ندارم :))
حاج احمد آرام دستش را بالا آورد و به انتهای افق اشاره کرد و گفت:
بسیجی، آنجا انتهای افق است...
من و تو باید پرچم خود را در آنجا، در انتهای افق برافرازیم.
هروقت پرچم را آنجا زدی زمین، آن‌وقت بگیر راحت بخواب... ولی تا آن زمان نه!
 شیرِ در زنجیر اسرائیل، جاویدالاثر
حاج_احمد_متوسلیان
اولا. لازم میبینم مجدد تاکید کنم: کاریز خوش دارد خیال کند رودها برای او به حرکت در می‌آیند(خب کاریزه دیگه اسکله)
ثانیا: دوستی توصیف فوق‌العاده‌ای داشت چندساعت پیش از شرایطش که خیلی قابل انطباقه، میگفت تو وضعیتیم که برم جلو باخته، وایسم سر جام هم باخته
ثالثا: از غریبه‌ای خوندم که میگفت آینده رو خیالبافی نکن، سورپرایز شی بهتر از اینه که ناامید شی
رابعا: هم کاریزم هم اسکلم هم هر حرکتی بزنم باخته، هم خیالبافم هم ناامید شدم
خامسا: که با این درد
 
آقای هاشمی جهت یاد آوری: شما به عنوان یه مسئول اجرایی که دهه ها شما و آشنایانتان مسئولیت در نظام داشته اند و دولت و مجلس و شورای شهر در این ادوار هم از لیست شما و ابوی مرحومتان می باشد.
 
اما یک سوال ذهن من حقیر را درگیر کرده 
 
آیا واقعا شما وقوع چنین اتفاقاتی را در سیستان می دانید و اقدامی انجام نمی دهید؟؟؟
آقای هاشمی می دانی و کاری نمی کنی؟؟؟
آقای هاشمی شب می توانی راحت بخوابی؟؟؟
 
بخواب و بخواب بزن خودت را شاید آه بلندی دامن خیلی از شما را
هفته پیش رفتم نوبت گرفتم و یه جلسه آموزشی هم رفتم
به بابا گفتن روز امتحان تا پر نشده زود بیا نوبت بگیر چون تعداد زیاده
هفت و نیم صبح اومد گفت بگیر بخواب شصت نفرشون پر شده :/
کلیییی آدم دیگه م وایسادن ببینن می تونن نفر آخر امتحان بدن
الان دیگه امتحانم رفت واسه تابستون تا اون موقع هم همین چس مثقال رانندگی یادم میره :/
من این گواهینامه ره بگیرم یه نفس راحت بکشم تموم شه نکبتِ نحس
معلوم نیست چرا انقدر نحسی افتاده توش
اغا من برگشتم خخخ
کنکورم به لطف خدا قبول شدم (رتبه منم بسی خوبه)دعا کنید مشکلاتم از سر راه برن کنار
جاتونم حسابی خالی بود مشهد البته خیلیییییییی شلوغ بود
30 شهریور باید برم دانشگاه ثبت نام کنم ورودی بهمنم هستم ینی این چندماه فقط بخور بخواب دارم من استراحت تمام خخخ
 
 
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد
نمیدونم الان باید این متن رو بنویسم یانه.
اصن نمیدونم نوشتنش درسته یا نه.
وقتایی که دیر وقت با هم چت میکردیم اینجوری میگذشت.: آقای دکتر که بابا صداش میکردم یا میگفت چرا تااینوقت شب بیداری؟!! برو بخواب تا نیومدم بخورمت! عکس یه ببر هم میفرستاد!
یا میگفت خوابم میاد یه عکس از خودت بده ببینم اگه نداری اسکلم نکن میرم بخوابم!
یا وقتی میومدیم صحبت کنیم تا خوابمون ببره همیشه اون زودتر بیهوش میشد!
میگفتش دختر من از اون بچه هاییه که مثلا بابا  میاد بخوابو
دیشب پروانه بزرگا اومده بود تو اتاقم. منم میترسیدم بیرونش کردم خوابیدم از پنجره خم نمیرفت بیرون. منم بگه خوابیدم بعد عی سروصدا میکرد بیدار میشدم! یهو مامانم اومد پنجره رو ببنده منم بیدار شدم گفتم بهش. گفت بیا پیش ما بخواب. بعد بابام صداشو بچگونه کرد گفت پروانه ترس داره؟! مامانم هم صبح صداشو بچگونه کرد گفت پروانه بچمو اذیت کردخ. منم کلی خودمو لو کردم :))))
راستی ستاره صب گفت هروقت اومد پروانه به خودم بگو بیرونش کنم :***
دانلود آهنگ جدید یوسف زمانی مصمم
Download New Music Yousef Zamani – Mosamam
یوسف زمانی مصمم
 
دانلود آهنگ جدید یوسف زمانی مصمم با لینک مستقیم
 
متن آهنگ مصمم از یوسف زمانی
 
تو تا حالا عاشق نبودی که مثل منکه بفهمی دارم چی میگمدوری عذابه حاله خرابه نرو نرو جون منخونه رو گرد و غبار میکشهلااقل بهم بگو چی شدهکه انقدر مصمم شدیاز پیش من بری زود یه جای دورشب که بشه حال ما شه خراب خرابتو با خیال راحتت بگیر بخوابمن خیره به ستاره های آسمونتو ولی دلت خوشه با این و اونحیف
ساعت ۱ صبح دو تا بستری کردم ، تو دستور نوشتم که آزمایشاشون بهم اطلاع داده بشه از بخش ! 
حضوری هم رفتم تو بخش گفتم آزمایشاشون اومد هر ساعتی بهم زنگ بزنین که اگر لازم بود بیام آنتی بیوتیک بذارم ...
ساعت ۲ از اورژانس زنگ زدن که یادت رفته دستور بستری یکی رو تو یه قسمت اورژانس وارد کنی ... یه مکثی کرد ، گفت من میفرستم بخش اونجا وارد کن ... (خدا خیرش بده)...
ساعت ۴ بهم زنگ زد پرستار آزمایش ها رو خوند ؛ یکیشون آنتی بیوتیک لازم بود ، گفتم میام ۱ ساعت دیگه ...
ساع
‍♂ نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار رافردا اعدام کنید 
نجار آن شب نتوانست بخوابد ...
همسر نجار گفت :                             مانند هر شب بخواب ...    پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار "
کلام همسرش آرامشی بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید ...
صبح صدای پای سربازان را شنید...چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که د
بعد از ظهر داشتیم میخوابیدیم داداشم نشسته بود بهش گفتم خب بخواب اومد بخوابه بالشو از زیر سرش کشیدم
 بابام اینو دید اومد یکی خوابوند زیر گوش راستم بعد یکی هم زیر گوش چپم
مادرم اینو دید اومد یه عالمه داداشمو زد
بابام اینو دید یه مشت زد تو کلیه ام
 ‌رفتم تو اتاق داداشم با کمربند بابام منو زد
اومدم بیرون دیدم داداشم داره بابامم میزنه
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت د
حس میکنم این همه غم واقعا حقم نمیباشد و این بیشترغمگینم میکند.ازصبح برق اتاقم را روشن نکرده ام اینستاگرام و واتساپ انلاین نشده ام فقط فکرمیکنم به اینکه چه راهی درست تراست؟اینکه چه باید کرد؟ خاله دیشب گفت بخواب الان کله ات داغه هیچ تصمیمی نگیر، راست میگفت حال صبح شده است هنوز کله ام داغ است؟نه الان عصبانیت همه چیزفروکش کرده است فقط غم درونم بالا پایین میشود.سیم کارتم را در اوردم دوست ندارم هیچ صدای زنگی را بشنوم اهنگ هیچ رضابهرام را صدبارگو
یه دوست جدید دارم
حدودا دو ماه حرف میزنیم
دقیقا نمی دونستم دوست هستیم یا نه
چون فقط روی یه کار مشترک کار میکردیم
و حرف میزدیم
ولی امروز فهمیدم دوستیم
از اونجایی که هرچقدر بهش غر میزنم هیچی نمیگه
بهش میگم زیاد سیگار میکشی هیچی نمیگه
میگم بیشتر بخواب
میگه مثل دکتر سلامتی می مونی!
کل شب میشین روی پروژه هاش کار میکن
صبح هم فقط چند ساعت میخوابه
خب ضرر داره دیگه
تازه فهمیدم هم سن هستیم
چند تا اهنگ براش فرستادم
چندتا از همون سبک فرستاد
بعد با تعجب م
غروب بی تو بودن را در حالی بر روی کاغذ  می‌آورم که این قلم توانایی روزهای تنهایی‌ام را ندارد. رضای عزیزم سلام: با بندبند انگشتانم شمارش کرده‌ام، که چند روز است از سفر عشق  بازگشتی نداشته‌ای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با انگشتانم شمارش می‌کردم. اما افسوس که نیامدی و مرا مات و مبهوت تا ابد در انتظارت گذاشتی. هر بار که به نبودنت فکر می‌کنم اشک از چشمانم سرازیر می‌شود. روزی که خبر پر گشودنت را شنیدم با خود گفتم نه ... می‌آید ... خودش قول
خوابیده بدون لالایی و قـــــــــصه *** بگیر آسوده بخواب بی دردو غصه
دیگه کابوس زمستون نمیـــــــــبینی***توی خوابگلای حسرت نمی چیـنی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه *** جای سیلی های باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونـــــی*** یا با تردید که بری یا ک بمونی
****
رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی *** قانونه جنگلو زیره پا گذاشتی
اینجا قهرن سیده ها با مهربونی*** تو تو جنگل نمیتونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جایه دیگه *** اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">













دریافتحجم: 8.73 مگابایت

متن آهنگ:


دست من نیست
اگه  اونقدر دلم هواتو داره
اگه نمیتونه
تنها
یکی از مهمترین فواید عسل این است که اگر مادران ۳ ساعت قبل از خواب، عسل و یا کشمش بخورند و سپس به نوزاد خود شیر دهند نوزاد هنگام شب، با آرامش خاطر بخواب می رود. علاوه بر این عسل حاوی خواص زیر میباشد.
یک شیرین کننده سالم است.
از سرطان و بیماری قلبی جلوگیری می‌کند.
می‌تواند کولیت، نشانه های سرماخوردگی و گلودرد را درمان کند.
حاوی آهن و مقدار کمی کلسیم، اسید فولیک، ویتامین C و B است.
عسل محلی حتی می‌تواند به تقویت سیستم ایمنی مادر کمک کند.
برای درما
میان کلافگی ها، کتاب های نخوانده و نیمه خوانده ی طاقچه را نگاه می کنم. بی میلم اما .. یکی را بر میدارم. که بخوانم و از یاد ببرم. که بخوانم و گم شوم لای سطور ... بار دیگر، شهری که دوست می داشتم ... به قول آن مستند ساز، بار دیگر، مردی که دوست می داشتم ... گاه به انتهای ِ صفحه ای می رسم بدون اینکه هیچ از آن صفحه فهمیده باشم. فقط خوانده ام. پیش رفته ام. تند، تیز، بد احوال. رسیده ام به نقطه ای که همه چیز زیر ِ اشک مدفون است. واژه ها می آیند و می روند. اشک که به گ
 
عطر اسطوخودوس 
طبع گرم و خشک✅ بدون مواد نگهدارنده✅ خلوص بالا
✅ خواص: ▫️ آرام بخش▫️ خواب آور▫️ تسکین دهنده▫️ افزایش اعتماد به نفس▫️ کمک به تمدد اعصاب
این عطر برای استفاده در رختخواب برای آرامش و زودتر بخواب رفتن فوق العاده است و همچنین استشمام این عطر و یا ماساژ با آن در حمام باعث شادابی میشود.
 
 لینک کانال محصولات فروشگاه رمان در پیام رسان ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/277479424C02bb116a12
ناموسا ۸ پس لرزه. منم که کلا رو ویبره ام. چرا مری گواهینامه نداره با ماشین بریم بیرون؟ همه بیرونن. حاجی سنجش فردا رو چیکار کنم. قلبم تو دهنمه خوابم نمی بره. اصن من مامانمو میخوام. ری ری اینا تا دم خونمون اومدن ماشینشون پر بود ولی :( آقا گیر ندید امشب هم پست زیاد میذارم هم غر زیاد میزنم. خب مری هم خوابیده :( همه خوابیدن :(  بخواب زن :( اصن برا چی بیداری خب؟ میمیری دیگه مث بقیه. این وسط اون سایت کوفتی لرزه نگاری دانشگاه تهران چرا رگ به رگ شده؟ 
میدونید
میان کلافگی ها، کتاب های نخوانده و نیمه خوانده ی طاقچه را نگاه می کنم. بی میلم اما .. یکی را بر میدارم. که بخوانم و از یاد ببرم. که بخوانم و گم شوم لای سطور ... بار دیگر، شهری که دوست می داشتم ... به قول آن مستند ساز، بار دیگر، مردی که دوست می داشتم ... گاه به انتهای ِ صفحه ای می رسم بدون اینکه هیچ از آن صفحه فهمیده باشم. فقط خوانده ام. پیش رفته ام. تند، تیز، بد احوال. رسیده ام به نقطه ای که همه چیز زیر ِ اشک مدفون است. واژه ها می آیند و می روند. اشک که به گ
کارتو دادم به خانومه ...گفت رمز !گفتم فلان...و همون لحطه که صدای جیرینگ موفقیت عملیاتو شنیدم...میخواستم به خیار مجلس عقد بیع به موضوعیت لوازم ارایشی مسخره ای رو که به گمونم باعث حس بهتری در وجودم میشه یه جانبه فسخ کنم!
اما چون با دختر خاله محترم بودیم و فروشنده از بی عقلی و ناشی گری من تو این مقوله به ستوه اومده بود و میخواست چشمامو با عینکم ممزوج کنه به طوری که با فریم عینک شریک بشم در داشتن بخشی از چشمها!...نوعی اکراه درونی مانع این شد که فسخ کنم..
میخندید.کنار جسم غرق در خون او دراز کشیده بود و میخندیدبه دست های لرزونش نگاه کردباید نگاه میکرد.ذهنش متلاشی شده بود و جوابی نداشتاین همان دیوانگی بود!؟هنوز نفس میکشیدقفسه سینه اش تکان میخوردناله میکردخندید!چاقو را برداشت و دوباره درسینه اش فرو کرددوباره و دوباره و دوباره.گریه کرد.گریه کرد و ضجه زدنگاه کرد اما نباید میکردچشماش بازه اما باید ببندتشونچاقو رو داخل چشماش فرو کرد.کور شد.دیگه چشم های سبزش پیدا نبودندهمش خون بوداز رنگ قرمز متنف
دانلود آهنگ رضا صادقی راحت رفت + متن و کیفیت عالی
ترانه زیبا و بسیار شنیدنی رضا صادقی بنام راحت رفت همراه با متن و دو کیفیت 320 و 128 از جاز موزیک
Exclusive Song: Reza Sadeghi – Rahat Raft With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ رضا صادقی راحت رفت
───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── 
توو سادگی کسی نمیرسه بهت
دلش نخواست دلیلشو بگه بهت
یه روز یه جا نگاش میوفته باز به چشمت
بگیر بخواب دلِ دیوونه یِ خودم
ببین که آب گذشته از سرِ تو هم
بگیر بخواب ، نبینی سختی های عشقو
راحت رفت ، بدونِ دله
به شعرم واژه های تلخ با انکار می چسبدهوای شهر تهران و شبی بیدار می چسبدبه حالم بغض می خندد،درونم از تهی سرشارنگاهم بر سکوت سرد این دیوار می چسبددر این دنیای نا امید تویی تنها امید منمیان گریه ها لبخند هم انگار می چسبدمیان ظلمت شبهای من ای ماه روشن باشکه نورت در کنار شامگاهِ تار می چسبدبخواب ای کودک تنهایی و رویای خاموشمبخواب آرام آرامم ولی بیدار می چسبددرون سینه ام شعری ست اما تلخبه کام شاعر غمگین فقط سیگار می چسبد
زنگ زد...رسیده وین...یک ساعت و نیم دیگه پروازشه به زوریخ، اه چقد این پروازهای دو توقفه رو اعصابه..البته توقفاش کمه بازم خوبه...گفت دیگه بگیر بخواب ولی گفتم بیدارمو قبل پرواز زنگ بزنه...تازه نمی دونه میخوام بیدار بمونم تا برسه زوریخ و وقتی از زوریخ پرید دیگه میخوابم....میشه چهار صبح....
چهار صبح میخوابم تا ده..ساعت 12 میرسه...میخوام برم استقبالش فرودگاه...
سوپرااااااااااااایز :))))
اما اونقدر هم ساده نیست ماجرا
و خیلی هم ساده هست ماجرا
وقتی از همه حرف هام اون چیزی رو می شنوی که خودت میخوای بشنوی، دیگه مهم نیست چیزی
تو یادت میره همه چیز
ولی من یادم نمیره. چه خوب ها رو چه بدهاشو 
نه اسم رفیق برام مهمه نه رفاقت
اگه یه طرف این ماجرا منم ، اون طرف ماجرا تویی
ولی تو بخواب خسته شدی
دیگه هیچی مهم نیست
 
× خیلی نرم و مجلسی ، اون با تکست و من با وویس حرف زدیم و گفتم که دیگه همدیگه رو نبینیم 
چه قدر هم خوب و عالی
با اینکه همیشه روزنه برا
مدرسه به دلیل بارون شدید(کلا یه کوچولو بود) تعطیله
خب امروزو خوش باشین که فردا درسا سنگینه پدرمون قراره در بیاد
 
«بعد کلی تحقیق این خبرو گذاشتم یعنی یکیتون بره مدرسه کشتمش... مدیر میگه تعطیل ینی تعطیل»
اینم سخن مدیر گرام: بچه هاتونو نفرستین من داشتن میرفتم مدرسه جلومو نمیدیدم
 
+الان دیگه تقریبا بند اومده ولی خب حرفیه که زدن پس بخور بخواب (درستم بخون)
آیت الله بهجت می فرمود:
تکان می خوری بگو یا صاحب الزمان، می نشینی بگو یا صاحب الزمان،برمی خیزی بگو یاصاحب الزمانصبح که ازخواب بیدار میشوی مؤدب بایست، صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن وبگو آقا جان دستم به دامنت،خودت یاریم کن، شب که می خواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو   السلام علیک یا صاحب الزمان بعد بخواب، شب و روز را به یاد محبوب سر کن. اگر اینطور شد شیطان دیگر در زندگی توجایگاهی نداره، دیگرنمی توانی گناه کنی، دیگرتمام وقت بیمه
یکی نیست بگه که بشر، بگیر بخواب، مگه مجبوری پست می‌ذاری؟!
منم بهش میگم که مغزم اضافه بار داره، باید درستش کنم...
____
دلم یه کیسه بوکس می‌خواد! نه، حسش نیس. دلم اصلا چیزی نمی‌خواد، غلط کرده اصلا چیزی بخواد...
____
بزرگ‌ترین لذت این روزا که از پروژه‌های درسیم آزاد شدم، خوردن آب یخه... در این حد والا و متعالی.
____
شنبه همین هفته برای اولین بار توی چهار سال دانشگاه، به یکی از دخترهای دانشگاه سلام دادم‌. اعتراف می‌کنم که تو عمل انجام شده قرار گرفتم.
____
طاووس تیر
خورده ی من غافلی هنوز ؟!
دنبال دانه
های اسیر گِلی هنوز ؟!
باغ تو را به
نام کلاغی سند زدند
از خواب
برنخیز که بی حاصلی هنوز !
دنیا کنار
آمده با مرگ رنگ ها
درگیر 
راه حل همان مشکلی هنوز؟!
از
حال من نپرس که دیوانه تر شدم
از
حال و روز تو چه خبر ؟ عاقلی هنوز؟!
این ماه هم
تمام شد اما هلال نه …
در چشم های مه
زده ام کاملی هنوز
با تخته پاره
ها به توافق رسیده ام
من جزر و مدم
و تو همان ساحلی هنوز
من ماضی بعیدم
و گم بین جمله هات
اما تو در
مضارع من فاعلی هن
یه روز پرکاری داشتم 
هرکاریم تموم میشد میرفتم سر بعدی 
میتونم بگم ۸ _۹ساعت اصلا فرصت نکردم بشینم
تااون لحظه ی دوست داشتنی رسید
نعمت نشستن.....
یادم اومد چندتاکاره دیگه هم دارم
لب تاپ را روشن کردم ونشستم سربقیش
دخترکوچولوم چادر گل گلیشا سرش کرده بودومامان بازی میکرد
طفلکی ازصبح پا به پای ما راه اومده بود وغرغرم نکرده بود 
فقط اگه آبی میخواست 
غذایی میخواست یا.....
میومدکارشا انجام میدادم میرفت 
اونم خودش کلی کار داشت فکرکنم با عروسکاش جلسه دا
هم حس خوبی دارم هم حس بد. هم خوشحالم هم نیستم. خوشحالم چون شاغل شدم هدف دارم برای تایمم و خب این سرآغاز خیلی چیزاست برای.
ناراحتم چون بخور و بخواب تموم شده. دوست دارم هروقت دلم میخواد برم مسافرت بدون دغدغه. بدون مرخصی. مخصوصا تو پاییز و زمستون که همه جا خلوته و جون میده برای مسافرت.
تو تابستون هم ساعت کاریم از ۸:۳۰-۹ شروع میشه تا ۱ ظهر.
بابام میگن باید قرارداد کاری بنویسی.. ولی من مخالفم چون تا همین الانشم چند تا سمت دادن به منی که هنوز مدرک لیسانس
+خب اصلا من بلد نیستم چطور دوست پیدا کنم. 
-من بهت یاد می دم اصلا..... چندا از رفیقای خودمو بهت پیشنهاد می کنم. از اون چشم رنگیا 
+من سنمم کمه ؛ اعصابم نمیکشه؛..... نمی دونم به کی اعتماد کنم ،.......... اصلا نمی دونم باید چیکار کنم. 
-تو کارت نباشه من هر چی گفتم انجام بده . فعلا از وجود من استفاده کن ؛ پاشو بریم.......... پاشو........ 

وجدان:چی شد ؛ حداقل میزاشتی پسرای دیگه بهش نزدیک نشن !! آخه تو مردی! 
تو داداشی اون بودی ........بعد ؛ الان شدی لاشی اون.............. 
چیه؟ طل
دخترک با موهای ژولی پولی در را باز میکند و ارام آرام سمت تخت خواب برادرش حرکت میکند ...برادرش که یک پایش از پتو بیرون افتاده و با دهان باز خرناس های عجیب و غریب میکشد با تکان های دست های کوچک خواهرش آب دهانش را جمع میکند و منگ میپرسد...ها؟!؟چیه؟!
دخترک که سعی میکند بغضش را پنهان کند ... تن صدایش را در پایین ترین حد ممکن نگه میدارد :داداشی...و آهسته پیک نوروزی اش را از لای لباسش بیرون میکشد و تحویل برادرش میدهد...برادر که دارد دوباره به خواب میرود خو
سلام بنده ی من ، چرا غصه میخوری ، چرا چشمای قشنگتو انقدر پر از اشک میکنی؟
من وقتی اینجوری می‌بینمت هزار برابر از موقعی که خطا می‌کنی غمگین تر می شم.
گاهی که دلت گرفت میای و باهام درد دل می‌کنی اما بعضی وقتا که میبینی در و باز نمیکنم همش به خاطر اینه که اونی که می خواهی رو صلاح نمی‌دونم بهت بدم و دارم یه چیز بهتر پیدا می کنم که بهت بدم و یا اگر بتونم گذاشتم به موقع ازت پذیرایی کنم و به قول خودتون سوپرایزت کنم.
پس نگران نباش؛ غمگین نباش ، چشماتو
قدیما وقتی بچه ها واقعا سه ماه تعطیلی تابستان داشتند،روزهای آخر بهم میگفتند بیا بیشتر تا لنگ ظهر بخوابیم و عصرها توی
کوچه کلی بازی کنیم تا هنوز مدرسه ها باز نشده.میگم بچه های قدیم و سه ماه تعطیلات تابستان،چون الان تابستان با فصل
های دیگه برایشان فرقی نداره،از بس هر روز یک کلاس جدید می روند.
خلاصه این جمعه از ان جمعه هایی هست که بچه ها میگن: هفته دیگه فردا باید برویم مدرسه.
تازه وقتی ماها میگفتیم باز آمد بوی ماه مدرسه،واقعا بوی مدرسه می یومد.
هیچکس را در زندگی مقصر نمی دانم...از خوبان "خاطره"و از بدان "تجربه"میگیرم...!بدترین ها "عبرت" میشوند...!وبهترین ها"دوست"حرف اشتباهیست که میگویند...با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد.اگر چنین بود!!!از منیت و شخصیت هر کس چیزی باقی نمیماند.هرکس هر چه به سرت اورد فقط خودت باش.اگر جواب هر جفایی بدی بود.داستان زندگی ما خالی از ادم های خوب بود.اگر نمیتوانی ادم خوبه ی زندگی کسی باشی.اگر برای یاد دادن تنها همان خوبی هایی که خودت بلدی ناتوانت کردنداگر همان اندک
من: میدونی من برای مردن ۳ تا فانتزی دارم.اون: هوووم، خوب...؟
من: اولیش، شب بخوابم و صبح بیدار نشم، دومیش توی خیابون توسط شلیک گلوله بمیرم، سومیش....
پرید وسط حرفم و گفت 
مگه آدم مهمی هستی که یکی بخواد تورو با گلوله بکشه؟!
من: همین که بنده‌ایی از بندگان خدام برای مهم بودن کافیه.
اون: لطفا بگو چه غلطی کردی که میخوان بکشنت و کیا هستن که ما بعد مردنت دنبالش نگردیم و وقتمونو حروم نکنیم. همون شب بخواب صبح بیدار نشو، ما حوصله گشتن نداریم...
من: بیخیال بابا
دخترک بیچاره، تنهاکه شدی، اخرشب که شد، هیس، یواشکی، هیچکس نفهمد، جلوی اینه بنشین، دستت را روی تصویرت بکش، روی گونه ات، ارام لپ خودت را بکش و ریز بخند. همان کوفتی ها را بردار و صورتت را نقاشی کن. شاد. خیلی خیلی شاد. مثل دلقکها. بعدلبخند بزن. زورکی. زیاد. ارام ارام بلندتر و بلندتر. قهقهه بزن. مثل دیوانه ها. بعد گریه کن.میان همان خنده ها یکهویی بزن زیر گریه. به چشمهای خیست در اینه نگاه کن! زیباترشده اند، تیرگی زیرچشمهایت هم شاعرانه بنظرمیرسد نه؟ بع
اخر که میبوسم تو را در انتهای این کتاب♥️اخر بغل می گیرمت در چهار راه انقلاب
اخر که می فهمند همه محو نگاه تو منمیک شب تورا میبوسمت حتی اگر باشد به خواب♥️
هر بار اسمت امده شعری شدی در دفترمشب ها بغضم گریه شد وقتی نبودی وقت خواب♥️
یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنیگفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب♥️
اغوش تو در خواب و چون دیوانه ها بوییدمت♥️ای کاش روزی هم نبود و خواب بودش افتاب
چون ماه دوری و دلم در ارزویت مانده استوقتی به فکرم نیستی
#بودن_یا_نبودن
درهای شب را بستهحواسم را در  چادر شب پیچاندهاماچه بی قرارم باز امشب!دلم،دلم آکنده از هیاهودم به دم آکنده ام از حسی که می دانم و نمی دانم چیست!  امشب سرشار  از انبوه دلشوره های آشنا رقص هزاران سایه طنین آشنای یک صدا! چه کشنده است مرز بین بودن و نبودن ها!تنهایم اگردلم از چه بی قرار است امشب!
گاهی می ترسم از خودم!گاهی فرار می کنم از آنکه می دانم هست،و نیست اما دیگر در این روزها کنارم! گاهی دروغ می گویم که نیست آنکه رفته و رفته تا که
الامام الحسین علیه السلام قال لی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)
یابنی ،نم علی قفاک یخمص بطنک 
واشرب الماء مصا یمراک اکلک 
واکتحل وترا یضی لک بصرک 
وادهن غبا تتشبه بسنه نبیک 
دعائم الاسلام ج 2 ص164 حدیث 591
امام حسین علیه السلام فرمود رسول خدابه من فرمود: ای فرزندم به پشت بخواب تاشکمت کوچک شود،آب رابامکیدن بنوش تاخوردنت برتوگوارا آید .به شمار دفعات فردسرمه بکش تاچشمانت روشن شود.یک روزدرمیان روغن بزن تابه سنت پیامبرخویش عمل کرده باشی.
میفرستم به تو پیغام پس از هر پیغام!پاسخت مثل نجات پسری از اعدام !
مثل یک‌ طفل زمین خورده‌ء بازی بودم!قبل تو خسته و با عشق موازی بودم!
مثل سیگار خطرناک ترینت بودم!خودکشی بودم و هولناک ترینت بودم!
مثل حالِ بَده " ماه دل من بیداری؟"مثل زوری شدنِ "بنده وکیلم؟ آری!"
مثل مردی که شبی در تو وطن میگیرد!یک شب آخر منِ تو در تنِ من میمیرد!
نکند موی مرا دست کسی شانه کند؟خاطره جان مرا خسته و دیوانه کند؟
نکند جان مرا باد به یغما ببرد؟نکند بوی تو را باد به هر جا ب
سلام والی شهر قلبم .دیشب درب شهرتو باز گذاشته بودی ..نگهبانهای دروازه ی شهر  بخواب رفته بودند .حواست به شهرت هست ؟ سر دیوارها کماندارهارو مرخص کرده بودی ؟!! صدایجارچی نیمه شب رو نشنیدم ! کسی نگفت " اسوده بخوابید ...شهر در امن و امان است !"دیشب شهرت در امن و امان نبود ؟ !!!کجا رفته بودی  که ملازمان از غیبت چشمان بیدارتو  نه بیدار بودند و نه جار زدند و نهکمان بدست گرفتند ؟؟حواست به شهرت نیست عزیز...حواست به شهرت نیست .!!!!
دیشب ساعت ۳ بود رفتم بخوابم. چشم‌هام رو که بستم بعد از چند ثانیه یک صدای خیلی یواش نایلون شنیدم. پاشدم نشستم نور موبایل انداختم به اطراف چیزی نبود. دوباره خوابیدم و دوباره صدا تکرار شد. دفعه سوم دیگه بلند شدم از تخت و چراغ‌ها رو روشن کردم و رفتم دنبال صدا... متوجه شدم صدا از اتاق بغلیه.
رفتم مستر رو بیدار کردم بهش میگم : پاشو از اتاق کناری صدا میاد. با حالت خواب و بیدار میگه : عزیزم بخواب صدای لوله هاست، آب توش میره صدا میده!! 
:| صدای لوله؟ :| 
میگ
 
" یک جمعه شب معمولی بود و من داشتم تا دیروقت با دوستم بردلی تو چتروم مجازی ای که به تازگی پیدا کرده بودیم چت میکردم.اون به من و بقیه اعضای چتروم تو صفحه اصلی که تازه دیده بودیم گفت که میتونه تا هروقت که دلش میخواد بیدار بمونه چون پدر و مادرش تا آخر هفته رفتن مسافرت و خونه در اختیار خودشه. ما چند ساعتی اونجا موندیم و با این آدم های تصادفی چت کردیم و اوقات خوشی رو گذروندیم و من متوجه شدم که بردلی از یک دختری خوشش اومده، خیلی زود مادرم صدام کرد و
ای کاش ، روزی که طاقتم طاق شد و بعد ، فروریخت ؛
ای کاش ، روزی که دیگر ذهنم تاب نداشت ، و از فرط گرمای زندگی سوخت ، 
و در برگه ی اعتراض تازیانه های روزگار نوشت : دلم خواست و رد دادم ، 
ای کاش ، روزی که دست در دست جنون ، به سمت گور می روم ، و دنبال راه راه های سفید و سیاه می گردم ...
کسی باشد که در گوشم بخواند « بلند نشو از رختخوابت 
ای که واژه ها را هم یک یک و هم دسته دسته فراموش کردی ،
تو را به خدا ، بلند نشو از رختخوابت 
مثل آسمانی که پرندگانش را فوج به
هر روز آلارم می‌گذارم. در تخیل‌هایم فکر می‌کنم که فردا ساعت هفت و نیم صبح بر‌می‌خیزم و آب پرتقال و پنیر و کره عسل و نان سنگک می‌خورم و با شور و شوق به کار‌هایم می‌رسم.
آلارم به صدا در می‌آید و گوشی صداهای پرنده‌های جورواجور، آبشار، پتک و آواز در می‌آورد. من  یکی یکی آن‌ها را خاموش می‌کنم. حتی یاد گرفته‌ام که می‌توانم گوشی را زیر بالشم بگذارم و دیگر از این به بعد صدای آلارم را نخواهم شنید. ساعت ده صبح که از خواب بلند می‌شوم صبحانه‌ام م
امروز (یعنی در واقع دیروز) روزی بس شلوغ بود.
صبح ساعت هشت اینا بیدار شدم یعنی هلیا بیدارم کرد. چند روز بود میگفت کنکور دادی بعدش تو منو ببر کلاس زبان و بیار !حالا خوبه کنار خونمونه! بچه چپ دسته و میخواست که بپرسم از اموزشگاه که صندلی چپ دست دارن یا نه و نداشتن. قرار شد دوتا صندلی برداره کنار هم بذاره:)
بعدش رفتم بانک بغل خونه که حساب باز کنم و حدود یک ساعت و نیم اونجا بودم . خدارو شکر که یه کارمند خیلی خوب و وظیفه شناس به پستم خورد
بعدش خرید و ارایش
چند صباحی بمان، یا حسن عسکریبار مبند ای جوان، یا حسن عسکریلحظه ی دردسرت، آمده بالاسرتمهدیِ صاحب زمان، یا حسن عسکریشکرِ خدا در گذر، حضرت نرجس ندیددست تو در ریسمان، یا حسن عسکریتشنه لب سامرا، ماه ربیعت چراگشته شبیه خزان؟! یا حسن عسکریدر دل زهرایی ات، خاطره ی محسنشریخته داغی گران یا حسن عسکریداغِ دلت این شده، از غم محسن شده...فاطمه، قامت کمان، یا حسن عسکریرنگِ رخت را عجیب، زهر بهم ریختهتشنه لبی بی گمان، یا حسن عسکریخورد اگر ظرف آب، بر لب و دند
صبح با سرو صدای یکی از خواب بلند شدمکامران داشت لباس می پوشیدپتو رو از خودم کنار زدمولی تاجایی که من بادم بود دیشب پتو رو خودم ننداخته بود چون همش رو کامران بودحتما کار این بشر بودهاروم بلند شدم-چرا بیدار شدی ؟بگیر بخواب-نمیخوام خوابم نمیادبهش نگاه کردم که جلوی اینه داشت کرواتشو میبستاهکی میره این همه راه و اق چه شیک میرن سرکار-کجا میری؟-قبرستون-سرقبرت؟از تو اینه یه چپ چپی نگام کرد-هان چیه؟-سر صبحی باز شروع نکن بهارشونه هامو انداختم بالا و
پر از تشویش و نگرانیم. جنس این تشویش فرق داره. دارم بالا میارم.
یکی داره تو گوشم میگه حسین حسین حسین شهیدا. اون یکی داره اذان میگه. یکی دیگه داره یه داستان سورئال مینویسه. 
من خودخواه نشدم. عجیب نیست؟ عجیبه. این من نیستم. گفتم نگو، بخواب. داشت اذیت می‌شد، درد داشت، گفت حرف بزنیم. خیلی مهمه؟ من کثافت خیلی مهمم؟ چه گوهیم؟ بقیه چی؟ بس نیست؟ گوشیو بذار کنار کپه مرگتو بذار. چه زود سحریو خوردن تموم شد. سحریو تو گوشی خوردم. تو گوشی خوابیدم. مامان تو صفح
دانلود رمان سلبریتی با لینک مستقیم با این رفتارت یعنی باهام قهری نگام کرد وگفت :-تو سرم داد زدی لب تر کردم وگفتم :-باشه معذرت میخوام-اما ...نذاشتم ادامه بده. وسریع گفتم :-اما نداره ... خوب میدونی که قهر کنی باهام بد اخلاق تر میشم کتاباشو هل داد گوشه ی تخت دراز کشید رو تخت و پشت کرد بهم  وگفت :-برو بیرون خوابم میاد با کلافگی زیادی دست به موهام بردم و عصبی گفتم :-قهری دیگه ؟-حالا تو این جوری فکر کن -رُز داری با این رفتارت اذیتم میکنی  حواست هست ؟-نه ا
دو روز اول همه چی خیلی سخت بود خودم رو الکی مقصر میدونستم 
حالا همه چی بهتر شده یکم که فکر میکنم میبینم اصلا فکرام منطقی نبود خدا رو شکر تموم شد دیگه اون حس قبلی رفت. ما برا هم ساخته نشده بودیم.
وووووو به جز قانون رابین که میگفت بعد هزارامین ابجو همه چی اکی میشه قانون من میگه بعد len()/60 روز عقل باز میگرده :)) و میشه قانون طلاییم =))
 
و قانون طلاییم میگه توی این len()/60 روز از این به بعد بهش میگیم دوران قاراشمیش(می‌خواستم دوران به‌گایی باشه ولی دیدم ذ
خیلی بی دلیل یا شایدم با دلیل تصمیم گرفتم بهت بگم دوست دارم .خیلی هم دوست دارم. از اینکه دیروز همش منتظر بودی بهت زنگ بزنم و من تو خواب غفلت بودم عذر میخوام . از اینکه تمام دیروز ناخوش بوم و بعدش دیدم یه تماس از طرف تو دارم و بهت زنگ زدم و گفتی حالت خوبه و دکتر گفته که خداروشکر  معاینه ت هم خوب بوده خیلی خوشحالم ؛ ولی امروز وقتی "ط" گفت که کلی منتظرم بودی که خودم ساعت یازده / دوازده بهت زنگ بزنم و مدام میپرسیدی که من زنگ زدم یا نه دلم شکست . صدای ترک
 
هو سمیع
.
#قسمت_سی_و_یکم
.
قبل از اذان اولین نفر یا بهتره بگم نفراتی که اومدند سمت مسجد سعید و مولوی بودند
نیمه هوشیار بودم و صداهای نامفهوم می شنیدم
نمی دونم چه جوری ولی چشمام رو وقتی باز کردم نور آفتاب از پنجره رو چشمم بود و روی یه تخت بودم اما تمام بدنم درد می کرد
خواستم تکون بخورم اما از شدت درد حتی نیم سانت هم نتونستم جا به جا بشم
نگاهم افتاد به کنار دیوار 
سعید بود
سرش رو روی زانو هاش گذاشته بود و در حالی که تسبیح دستش بود خوابش برده بود
ام
ساعت رو نگاه می کنم، عقربه داره هشت رو نشون میده، من نیم ساعت دیگه جلسه ی مشاوره دارم، نگاهم رو زیر پتو می برم و پتو رو میارم بالاتر، به خودم میگم که تو می خوای بری بشینی یه ساعت حرف بزنی که حالت خوب شه؟ من یه پیشنهاد دیگه دارم، از خوابت نزن و دوساعت بخواب ... 
حس آدمایی که شکست عشقی خوردن رو ندارم خدایی، حس افسردگی ناشی از ظلم و تحقیر شدن رو دارم. خیلی مهمه که انسانیت کسی رو زیر سوال نبری، خیلی مهمه که در پرسش محترمانه پاسخی مبهم و غیر اخلاقی ندی
یک وقت یک دهاتى با لباس معمولى با یک کلاه نمدى مشهد رفته بود. این دهاتى، کار و بارش خیلى خوب بود، اما رنگ و آب دهاتى گرى را نریخته و شهرى نشده بود. وقتى که مشهد پیاده شد، سوار تاکسى شد، گفت: مرا ببر کنار یک هتل! راننده تاکسى در آینه نگاه کرد، قیافه دهاتى را دید، پیش خودش گفت: این بنده خدا، کرایه ما را هم ندارد بدهد، چرا مىگوید مرا ببر هتل؟ او را کنار یک هتل درجه یک مشهد، پیاده کرد، گفت: آقا چقدر مىشود؟ گفت: پنج تومان! این پنج تومان! آمد کنار دفتر هت
دختر جوانی رفت ،بی سرو صدا آنهم فقط برای دیدن یک بازی ، گویا هنوز درون ما انسانها خفته است . خفته از بوی انسانیت ، بوی عقلانیت ، سحر و سحرها برای ابتدایی ترین حقوق خود ، نه ،شاید گزاف گفته باشم حتی کوچکتر از بدیهی ترین حقوق خودسوختند .چرا ؟!به چه جرمی ؟!در کدام شرع و دین و قانون و مسلکی این همه تبعیض تبلور میکند ؟در چه قرنی زندگی میکنیم ؟ حتی در دوران زنده به گور کردن دختران ، زن ها حقوقشان بیش از این بود .چه میکنید با جوانان این وطن ؟با عزیزان و
آن شب.
آخ آن شب. چه برایم مانده بود بعد از سر و صدا و شب شدگی‌های یک دختر ساده؟ که آن طور میانه‌ی تاریکی به روبرو خیره شده بودم و زیر لب چیزی نمی‌گفتم. چه شده بود که از سرما نمی‌لرزیدم و برای اولین بار سیگار نمی‌خواستم و شاش نداشتم. چه بود که آن طور دقیقه‌ها برایم پرستیدنی بود و من نفس می‌کشیدم دردها و تنهایی‌هام را به جای زجه زدن؟ چه شده بود که وقتی کله‌ی کسی مرا به حد مرگ ترساند، گفتم دوست دارم با خودم تنها باشم. حالا چیست؟ چیست آن خود که م
سلام ! 
خب بچه‌ها من دیروز و امروزو بیدار نموندم. خواهرم تو اتاق خوابیده بود و نمیتونستم چراغو روشن کنم! اعصابمم خورد شد گرفتم خوابیدم :/ امروز هم البته ساعت ۹ کلاس داشتم. مجبور بودم بخوابم. ساعت ۹ هم پاشده‌م استادمون اومد گفت برین فلان ویدیدی یوتیوبو گوش بدین. درستون همونه D: منم گرفتم خوابیدم! 
ولی با این وجود باید برا روزای بعد فکری کنم. امروز بهش میگم من میخوام برقو روشن کنم برو جای دیگه بخواب :/// 
راستی فردا موقع غروب آفتاب ماهو ببینید. ماه
دانلود آهنگ جدید یوسف زمانی به نام من خیره به ستاره های آسمون با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang man khire be setarehaye asemon Yousef Zamani
دانلود آهنگ من خیره به ستاره های آسمون (با کیفیت عالی 128 و 320 و متن شعر ترانه)
شب که بشه حال ما شه خراب خراب … ./!♬!
تو با خیال ـه راحتت ، بگیر بخواب … ./!♬!
♪♪......
من خیره به ستاره های آسمون … ./!♬!
تو ولی دلت ./!♬!
دانلود اهنگ من خیره به ستاره های آسمون (با کیفیت عالی 128 و 320 و متن شعر ترانه)
لینک دانلود آ
شب قدر بگیر بخواب

شبهای قدر جون میده واسه ی خوابیدن

نه خودتو آزاری میدی نه دیگران  را !

نه فرشتگان زا برا میشن

نه لج خدا رو در میاری

بگیر بخواب.!  چیزی پیش نمیاد .

نه آزاری برسان  نه آزاری ببین

بقول سعدی :

تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق
را نیازاری.1

بد میگم؟!

قران به سر که چی؟!

وقتی که  قرار نیست خودم را عوض کنم ،  خدا برایم چیکار کنه؟!

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم 2

خدا را قسم می دهم به  چه
امشب خیلی تو وبلاگم گشتم تا ببینم سال قبل چه حس و حالی داشتم.
حالا فک میکنم خاطره نوشتنم خوبه ها :)
از خیلی وقت پیش مینوشتم، ولی نه خاطره؛ چرندیات مبهم بی سر و تهی که در لحظه تو ذهنم جریان داشت
البته همونام الان که میخونمشون ارزشمندن
مثلا متن هایی هست در بد حالی عجیبی که ناشی از افسردگی شدیدم بوده نوشتم و یادم میاد در لحظه ی نوشتنشون بی هیچ اغراقی از شدت ناراحتی و حس سنگینی قفسه سینه رو به مرگ بودم
حالا که حالم کمی بهتره و اون متنا رو میخونم به
زمانی که مهدی تازه زبان باز کرده بود از اولین کلمه هایی که گفت این بود: شهیدم کن... .
خیلی برایم عجیب بود. بزرگ تر که شد، می گفت مامان، این دنیا با همه قشنگی هایش تمام می شود.
بستگی به ما دارد که چطور انتخاب کنیم. مامان شهدا زنده اند.
سر نمازهایش به مدت طولانی دستش بالا بود و گردنش کج! من هم به خدا می
گفتم: خدایا! من که نمی دانم چه می خواهد هر چی می خواهد به او بده.
می دانستم دنبال شهادت بود. هیچ گاه هم زیر بار ازدواج نرفت. مهدی همه زندگی ام بود.
شب های

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها