نتایج جستجو برای عبارت :

[ فاصله‌ی دانشگاه تا دانشکده رو دوست دارم پیاده برم ]

یه ماه میشد که دیگر بهش فکر نمیکردم و تصورم این بود که حالم بهتر شده و میتوانم به زندگی ام سر و سامانی بدهم. همه چی خوب بود تا اینکه پایم را گذاشتم در آن دانشکده لعنتی قشنگ حس کردم کل دانشکده روی من خراب شده است و دوباره همه حس ها به سراغم برگشت و این برایم خیلی سخت بود که من و تو دیگر در دانشکده باهم نیستیم. تو با من چه کردی که این همه دارم اذیت می شوم... به پیش روانشناسم میروم و همه این ها را برایش تعریف میکنم او می گوید طبیعی است باید بگذاری زمان
⭕️آسیب شناسی دانشگاه‌ها
 
 
          علی سرزعیم _ تحلیلگر اقتصاد
 
 
 
⭕️‌ اگر دیدید در دانشکده‌ها، سمینارهای تخصصی هر چند ماه یک بار برگزار می‌شود ولی انجمن‌های اسلامی هر یکی دو هفته از یک شخصیت دعوت می‌کنند تا در مورد یک موضوع صحبت کنند باید دانست یک جای کار می‌لنگد. وقتی عرصه نقد و نقادی در امور تخصصی در دانشکده‌ها تعطیل است ولی بازار روشنفکری داغ، می‌توان حدس زد که دانشگاه نقش درست خود را ایفا نمی‌کند.
ادامه مطلب
تصویر بالای یاد آور خیلی چیزهاس ... یاد آور اولین روز دانشگاه روز معارفه دانشجوی چیزی که به نظرم چرت ترین روز دانشگاه برای یه بچه دانشگاهی محسوب میشه از این که بچه های ترم بالایی بهت بگن ورود چُس ترم های عزیز به دکه رو خوش آمد میگیم...
لقب های دانشکده فنی حرفه ای  اینا بودن مام میگفتیم میگفتم نَر کرده ، دِکه قم ، دانشگاه سیبلو ها . این دانشکده بیشتر شبیه مدرسه بود تا دانشکده که الان کردنش دانشگاه... 
این دانشکده یاد آور روز های بود که الکی الکی شر
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
دانلود آهنگ بهنام بانی هنوز دوست دارم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * هنوز دوست دارم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
 
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Hanooz Dooset Daram With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام هنوز دوست دارم
فاصله میگیری خب بیشتر دلم میخوادتورو خوب نگاه کن تو چشام جون همین چشما نروساده دل بستم ول
دانشگاه چارلز
دانشگاه چارلز (Charles University) یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های جهان است و به قدیمی‌ترین دانشگاه جمهوری چک شناخته می‌شود. این دانشگاه در قلب اروپا، شمال ایتالیا و شرق فرانسه واقع‌شده است. دانشگاه چارلز جزو دانشگاه‌های دولتی کشور جمهوری چک می‌باشد و در سال 1348 میلادی توسط امپراتور چارلز تأسیس و به همین نام معروف شده است. این دانشگاه دارای 17 دانشکده مختلف در رشته‌های مهندسی، انسانی و پزشکی می‌باشد که 51000 دانشجو داخلی و بین‌المللی
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
اول. رفاقت عمیقی با دندون‌پزشکیا دارم. بیشتر از هم‌دانشکده‌ای‌ها. امین و سعید هم خب نزدیک‌ترینا هستن. و متفکران و مفید‌های دندون. همیشه غبطه‌ی دانشکده ما رو میخورن. سعید به خاطر خیل متفلسفین و استارتاپی‌های دانشکده‌مون. امین به خلطر استادای ۱۰ مقاله‌ای و اچ‌ایندکس ۹ای. به خاطر سلطه بی‌چون‌وچرای ما، به پژوهش دانشگاه. و باید بگم که منم افتخار میکنم به این موضوع. بی‌راه نیست اگه بگم دانشکده ما، با توجه به حجمش، فعال‌ترین دانشکده دانش
حق
بنشینم قدری رطب و یابس به هم ببافم!
استادی دارم که الحق علامه هستند در فلسفه؛ ایشان می‌فرمودند که در محله ما کسی نمی‌داند که من استاد فلسفه هستم و فقط بعضی میدانند که دانشگاه تدریس دارم و استاد صدایم می‌زنند و بعض دیگر که بخواهند خیلی احترام بگذارند آقای مهندس!
ای آقا چه روزگار عجیبی!
گفته‌اند که می‌خواهند دانشگاه را این ترم تعطیل کنند و به گمانم فکر کنم به وزان یک بازنده در ورزش که فقط برای سلامتی ورزش می‌کند، من باید برای سلامتی درس
می‌گه دمت گرم که پیگیر شدی و فکر می‌کنم به این که کاش می‌شد بیشتر پیگیر بود. که ای کاش یه سری چیزا قابل بیان بود و یه سری کارها قابل اجرا.
داشتیم راه می‌رفتیم. می‌گم این جا محل کار فلانیه. یه نگاه انداخته می‌گه یه روز از 8 صبح تا 12 همین جاها پلاس باش، بالاخره که می‌بینیش. گفتم ببینمش بعد چی کار کنم؟! شونه‌ش رو بالا انداخت و گفت خودمم نمی‌دونم. و فکر می‌کنم به این که کاش یه سری آدما نزدیک‌تر بودن. دردسترس‌تر بودن.
لایو گذاشته بود داشت رپ می‌
امروز یه روز تعطیلی بود که من باز دانشکده بودم !
راستش تصمیم گرفتم کمتر از اینی که الان هست برونگرا باشم!انقد همه چیزمو به همه نگم!
شاید باید کمتر حرف بزنم اصن!نمیدونم
اروز مثل هر روز بحث رفتن خیلی عمیق بود تو دانشگاه!
مهرزاد بهم میگفت زبان بخون و پشت گوش ننداز!ولی من امروزم کماکان نخوندم!
این همه ساعت رو کتاب بودم فقد تونستم تا اونجا که استاد درس داده کتابو بخونم و دو تا سوال حل کنم!فقط دو تا دونه!خیلی زمان میذارم رو سوالا و واقعا این درست نیست!
متنفرم از بی نتی!
همین الان فیلم جوکرو دیدم و‌ دوست دارم برم نقدهاشو بخونم دوست دارم برم تو اینستا انقدر توی هشتگ جوکر غرق بشم که بمیرم دوست دارم‌ انقدر برم‌ توی اینستاگرام نظرات زیر پست های جوکرو بخونم که مغزم بپاچه روی گوشی.
دوست دارم بتونم برم خود فیلمو دانلود کنم و هزاردفعه ببینمش نه فقط یبار با برنامه ی لنز رو صفحه ی کوچیک موبایل!دوست دارم برم تو سینما جوکرو ببینم.دوست دارم برم هزار تا فیلم دیگه از خواکین فینکس دانلود کنم ببینم دوست دا
هم دانشکده ای بودیم در مقطع کارشناسی.
 
چهارتا دوست که همگی قبل از قبولی در دانشگاه دو به دو با هم دوست بودیم و تقریبا بچه محل و بعد قبولی در یک دانشکده زمینه ساز دوستی های بیشتر و طولانی تر بین مان شد و بعد هم که همگی در سازمانهایی مشغول به کار شده بودیم، این نزدیکی و ارتباط بیشتر شده بود. دو نفرمان حسابداری خوانده بودیم و دو نفر دیگر مدیریت.
 
ادامه مطلب
باا سلام و خسته نباشید
طبق این اعلامیه افرادی که تمایل دارند برای دانشکده دانشگاه شریف طراحی لوگو انجام دهند می توانند به لینک زیر مراجعه کنند
https://ssc.ce.sharif.edu/blog/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%88%D8%AA%D8%B1/
و من یک زمانی عاشق پاییز بودم و تنها قدم زدن زیر نم نم باران. از خوابگاهمان  در پردیس ارم تااااااا پارک آزادی و اطلسی و حافظیه!! 
و حالا اما... از آن عشق ها فقط عشق به پاییز مانده !
دیگر نه حوصله خودم را دارم که خودم را بردارم ببرم بیرون ، نه توان قدم زدن را... و نه دیگر حافظیه را دوست دارم! 
اگر هم خواستم خودم را ببرم جایی، اولین جا حتما "شاینار" است و خوردن یک آب انار ملس به یاد کلاس های انقلاب دانشکده مهندسی با زهره ! :)
و من یک زمانی عاشق پاییز بودم و تنها قدم زدن زیر نم نم باران. از خوابگاهمان  در پردیس ارم تااااااا پارک آزادی و اطلسی و حافظیه!! 
و حالا اما... از آن عشق ها فقط عشق به پاییز مانده !
دیگر نه حوصله خودم را دارم که خودم را بردارم ببرم بیرون ، نه توانش قدم زدن را... و نه دیگر حافظیه را دوست دارم! 
اگر هم خواستم خودم را ببرم جایی، اولین جا حتما "شاینار" است و خوردن یک آب انار ملس به یاد کلاس های انقلاب دانشکده مهندسی با زهره ! :)
وسط کتابخونه ای ک طبقه همکف دانشکده پزشکیه یه کاج مصنوعی داریم. دلم میخاد برم یه دونه ازین گولی های قرمز شیشه ای ک مال کاج های کریسمسه رو بهش وصل کنم و فرار کنم:)) شاید جنبشم ادامه دار بشه و کلن تزعینش کنن!
پ.ن: میگن نت دانشگاها رو وصل کردن، برای اولین بار دارم لحظه شماری میکنم ک برگردم دانشگاه
از چه می رنجیم؟
هفت روز از تجمعی که برای مخصوص استادان شدن آسانسور دانشکده راه انداختیم می گذرد و علی رغم قولی که رئیس دانشکده تحت فشار به عمومی شدن دوباره آسانسور داد، کماکان آسانسور به شکل خصوصی باقی مانده است.
به عنوان کسی که اتاقم در خوابگاه در طبقه دوم قرار دارد و عادت دارم پله ها را دو تا دو تا و حتی سه تا سه تا بپرم بالا و پایین و از بالا پایین رفتن در پله ها لذت ببرم و بعنوان کسی که در ایستگاه های مترو و پل های عابرپیاده اکثرا به جای سکون
بسم الله الرحمن الرحیم 
وقتی که کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم، خیلی به بارش برف و لذت برف بازی فکر می‌کردم. یعنی از طبیعت دانشگاه بیشتر همین به ذهنم می‌رسید.  
وقتی که دوران دانشجویی شروع شد تعامل ما هم با طبیعت وحشی! دانشگاه شروع شد. دانشگاه روی دامنه‌ی کوه ساخته شده. به طوری که بسیاری از مسیر‌های دانشگاه شیب دارند که بعضی‌هاشون تنده. این‌قدر ارتفاع در دانشگاه تأثیر‌گذاره که به یک نحوی دانشگاه به سه منطقه‌ی پایین و وسط و بالا تق
شهرى که در گوشه اى از آن خانه دارم، در حاشیه ى پایتخت است؛ شلوغ ترین شهر حاشیه اىِ پایتخت.
پایتخت را در نقشه ببین . در این دوره از زمان ، تهران پایتخت است. پایتختى کوچک پرامکانات شلوغ آلوده؛ آلوده به همه چیز.
در پایتخت سالها خاطره دارم. دانشگاهم آنجا بود ؛ شش سال تمام. دانشگاه تهران در مرکز شهر و شلوغى شهر. خیابانى پر از ماشین و آلودگى و کتاب. تمام کتابفروش ها را در این خیابان افقى بکار ، تاکسى هاى زرد را پراکنده کن در خیابان ، دانشگاه تهران را نی
پسره پررو تمام صندلی های خالی کلاس را ول کرده، آمده کنار من و طلبکارانه نگاه می‌کند تا وسایلم را از صندلی کناری جمع کنم که بنشیند!
اینقدری که توی این دانشگاه دختر و پسرها در هم میلولند و اوضاع حجاب دخترها افتضاح است، کسی اگر چادر سر کند یا پایبند به حریم ها باشد، به چشم موجود مریخی نگاهش می‌کنند!
توی دانشگاه به این عظمت، برای پیدا کردن یک نمازخانه باید چند کیلومتر راه بروم تا در فلان دانشکده یک کانکس یک در دو متر با فرش های بوگندو پیدا شود تا
پسره پررو تمام صندلی های خالی کلاس را ول کرده، آمده کنار من و طلبکارانه نگاه می‌کند تا وسایلم را از صندلی کناری جمع کنم که بنشیند!
اینقدری که توی این دانشگاه دختر و پسرها در هم میلولند و اوضاع حجاب دخترها افتضاح است، کسی اگر چادر سر کند یا پایبند به حریم ها باشد، به چشم موجود مریخی نگاهش می‌کنند!
توی دانشگاه به این عظمت، برای پیدا کردن یک نمازخانه باید چند کیلومتر راه بروم تا در فلان دانشکده یک کانکس یک در دو متر با فرش های بوگندو پیدا شود تا
شهرى که در گوشه اى از آن خانه دارم، در حاشیه ى پایتخت است؛ شلوغ ترین شهر حاشیه اىِ پایتخت.
پایتخت را در نقشه ببین . در این دوره از زمان ، تهران پایتخت است. پایتختى کوچک پرامکانات شلوغ آلوده؛ آلوده به همه چیز.
در پایتخت سالها خاطره دارم. دانشگاهم آنجا بود ؛ شش سال تمام. دانشگاه تهران در مرکز شهر و شلوغى شهر. خیابانى پر از ماشین و آلودگى و کتاب. تمام کتابفروش ها را در این خیابان افقى بکار ، تاکسى هاى زرد را پراکنده کن در خیابان ، دانشگاه تهران را نی
دیروز که انتخاب رشته کردم، اول ادبیات تهران رو زدم، بعد روان بهشتی بعد روان و ادبیات بقیه ی جاها. حتی روان و ادبیات و زبانشناسی اصفهان و روان و ادبیات و گردشگری شیراز رو هم زدم و همه ی اینا با گردشگری تبریز بزور شد ۱۷ تا.
ولی دوباره امروز پشیمون شدم و الان اولویت اولم روان بهشتی و بعد ادبیات تهرانه‌. هرچند فرقی هم نمیکنه و احتمالا با رتبه ی خودم روان بهشتی رو نیارم و الان قشنگ وقت دارم که عین آدم فکر کنم. که نه تنها اصلا روان یا ادبیات؟ بلکه کدو
سلام سلام سلام بهتون خوش آمد میگم به وبلاگم
در اینجا قراره درباره ی زیر و بم دانشکده ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز مطلب بذاریم تا وقتی به دانشگاه اومدید یه خورده کاربلد باشید و توی انتخاب رشته دانشگاه رو درست انتخاب کنید.
ادامه مطلب
با وجود اینکه دوست دارم زندگی زودتر نرمال شه ولی شروع دانشگاه استرس‌زاست و من از دوستانم دور خواهم بود تو دانشگاه. تحمل اون حجم تنهایی و عادت به شرایط جدید و شاید هم جابجا شدن تو روتیشن‌ها سخت خواهد بود. نمی‌دونم با چی مواجه خواهم شد.
این روزا درس خوندن با کاغذ تا کردن همراهه. لذت بخش‌ه و استرس رو کم می‌کنه. خوشحالم که یه دنیا کاغذ دارم هنوز. ولی نیاز به کاغذهای تک رنگ دارم. بیشتر کاغذهام طرح دار هستن.
 
+ خ میگه هر آدمی که تولید محتوا داره و م
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از دغدغه های اصلی دانشجو در زمان ورود به دانشگاه دغدغه های ناشی از حضور برای اولین بار در یک محیط مختلط است و معمولا این قضیه کلی از ذهن و انرژی جوانان رو به خودش اختصاص می ده. حتی اگر شخصی دچار انحرافات جنسی نشه لا اقل برای دفع مضرات حضور در محیط مختلط کلی از انرژی و وقت و فکرش گرفته می شه.
شکر خدا رشته ی ما یه جوری بود که تو کلاسهامون بیش از نود درصد پسر بودن و خیلی تهدید متوجهمون نشد.
الحمدلله اخیرا دانشگاه های تک جن
چقدر این فاصله ها با هم و تا هم توی زندگی مهم میشن . فاصله ی آشتی تا قهر یا حتی قهر تا آشتی . فاصله ی لیوان آب با تخت . فاصله ی یزد تا مشهد . یا کرج تا تهران . حتی فاصله ی سامان تا روستای چم چنگ . فاصله ی طبقاتی ما با شما که همه میگن . یا حتی همین یه بند انگشت فاصله ی دوست داشتن تا تنفر . این فاصله ها که هیچ وقت معلوم نیست دقیقا چند ساعت یا چند روز طول میکشه تا برسی بهشون یا اتفاق بیافتن اما انقدری مهم هستن که تا همیشه تو یادت بمونن و گاهی همه ی راهی که رف
به نام خدا
دکتری روابط بین المللمهندس صنایع...مدرس سیستم های الکترونیک هوا و فضا...مدرس سیستم های ابزار دقیق و ناوبری...مدرس زبان تخصصی(انگلیسی) سیستم های مختلف...مدرس و مجری و مدیریت و صاحب نظر در سیستم های حفاظتی و امنیتی...مدرس دانشگاه...عضو شورای صنفی اولین دانشگاه الکترونیکی کشور...فعالیت در حوزه های هنری...مدرس دانشگاه هوافضا دانشکده پرواز
مبتلا شدن ۱۸۰ نفر و فوت ۲۰ تن بر اثر ابتلای قطعی به ویروس کرونا در نیشابور
دبیر کمیته مراقبت و درمان دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: دانشکده علوم پزشکی نیشابور با ۱۸۰ شهروند مبتلا به کرونا پس از دانشگاه علوم پزشکی مشهد بیشترین شمار بیماران کرونایی را در خراسان رضوی دارد.
دکتر علی اصغر انجیدنی در گفتگو با ایرنا افزود: ۲۰ بیمار مبتلا به کرونا نیز در حوزه دانشکده علوم پزشکی نیشابور فوت کرده اند
✅ کانال خرو آنلاین
@Kharv_Online
مشاهده مطلب در کانال
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم فرهاد

انشا در مورد تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
معنی بیت تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم
دانلود کتاب تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم

معنی شعر ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
دانلود آهنگ تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم
انشا درمورد تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترجمه شعر کهن بوم و بر
الان یه چیزی به ذهنم رسید گفتم بیام اینجا بنویسم اونم این که ما تو دانشگاه سر کلاسای کارگاهی اهنگای سنتی و قدیمی و فاخر و اینا گوش میدادیم مثل چارتار و بیکلام های خوب و علی زند وکیلی و ... اما الان کارمون به اهنگ های بندری و پاپ های بیخود کشیده شده حتی من به گوش خودم شنیدم که ترم پایینیامون رپ های بی مفهوم و خز گوش میکنن :ا
+: به کجا چنین شتابان ؟ بعد میگن بچه های دبستانی و دبیرستانی چرا ساسی مانکن گوش میدن :ا داداااششش ؟ دانشکده هنرش اینه ، معلوم
من هومانم چیز هایی را دوست دارم که هیچ کس دیگر دوست ندارد یا افراد کمی دوست دارند و از چیز هایی بدم می آید که همه دوست دارند تنها چیزی که هم من دوست دارم و هم شما ها ادبیات است پس اکثرا راجع به ادبیات حرف میزنم ولی درباره ی چیز های دیگری هم که دوست دارم هم مینویسم
نکته :من نه نردم نه گیگ نه آدم معمولی 
بعضی از هفته ها برای اینکه بتوانم در محیط جدی تری مطالعه کنم به جای سالن مطالعه خوابگاه می آیم سالن مطالعه دانشگاه. طبیعتا دانشگاه تعطیل است و تک و توک دیده می شوند کسانی که یا مثل من آمده اند سالن مطالعه یا همایشی چیزی. ولی سوژه بحثم 30 تا 40 ساله هایی است که معمولا جلو و داخل دانشکده مدیریت می چرخند و در حال رفت و آمد به بوفه-رستوران دانشگاهند. از آنجایی که دانشکده مدیریت روبروی ساختمان فناوری اطلاعات (که سالن مطالعه اصلی دانشگاه هم در آن است)
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
 
چه خبر دکتر؟
 
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
 
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه یک سری از خاطراتی که از دانشگاه و خوابگاه دارم براش تعریف می کنم
 
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم
 
ادامه مطلب
کنسرهای دهانی وحشتناک‌ن و خوندن درس هاش دو جون از جون هام کم می‌کنه. هر بار به پسرعمه‌م فکر می‌کنم و زجر بی‌پایانِ مادرش. که فیلم های عروسی‌ش رو میذاره و زار می‌زنه. به سیگار. به الکل. به دود. به مشکی پوشیدن‌ها، به حلوا و خرما. لعنت به مرگ سی سالگی.
 
+ لیلا می‌گه خودتو خیلی محکم بغل بگیر. خودتو بیش از حد دوست داشته باش. جای همه. باشه. بغل. دوستت دارم.
++ کاش زودتر شروع شه دیگه دانشگاه. خسته و کوفته و منتظر. صبح ها پباده رفتن و تند تند گام برداشتن
هوا خوب است. از قضا این یک هفته، روزی دو سه کیلومتر پیاده روی به تورم خورده است. از این ورِ دانشگاه به آن ور دانشگاه. کتابخانه مرکزی تا تریا و درِ شمالی و دانشکده و برگشت به خانه و مسیر خانه تا دفتر و دوباره تکرار. جدی جدی جوری راه می روم و نفس می کشم که انگار آخرین باری است که دارم در هوای سرد قدم می زنم و «ها» می کنم. آخ! همه چیزش یک طرف، «ها» کردن توی هوا یک طرف. بی استثنا، هربار که رفته ام بیرون، ایستاده یا در حال حرکت، سی چهل بار «ها» کرده ام تا
ازین بالکن های ساختمون دانشکده اومده بودم بیرون و عکس میگرفتم از منظره،
منتظرِ سمانه بودم که از سالن امتحان بیاد بیرون
اون لحظاتی که داشتم عکس میگرفتم به اون هم فکر میکردم، منظره تکراری بود و ناجذاب، به حرفای دیشبش فکر میکردم و عکس میگرفتم، میگفت آخه دانشگاه چه قشنگی‌ای داره که اینقد ازش عکس میگیری، میگفتم دوس دارم، بش گفتم دانشگاه رو از خونمون بیشتر دوست دارم بهش گفتم دانشگاه برام مثله مدرسه هاگوارتزه واسه هری پاتر، بش گفتم شاید علته ای
دانشگاه ساپینزا یکی از قدیمی ترین دانشگاههاس ایتالیا است که در سال 1303 توسط پاپ بونیفیس هشتم تاسیس شد . این دانشگاه در شهر رم قرار دارد . رتبه 203 را در بین دانشگاههای جهان در رنکینگ 2020 دارد . دانشگاه ساپینزا رم دارای 11 دانشکده و 63 دپارتمان است و به طور کلی دارای 74000 دانشجو است .
ادامه مطلب
دیگر از باریدن خبری نیست. دیگر از خندیدن اثری نیست زیرا دیگر دوست داشتن در کلبه دلم اقامت نمی کند! مثل همیشه کلمه معروف را بازگو می کنم: پشیمانم...
اما بی تاثیر هست زمانی که ابرها دیگر از این آسمان گذشته اند و از انسانیت به دور است باد را دشنام بگویم!
دوست دارم عصبانی نشوم و دوست دارم بی اختیار گریه کنم. 
 دوست دارم در مقابل آینه به ایستم و رخ در رخ چهره رو به رو بگویم: دوستت دارم...
دوست داشتن چرا اینقد زیبایی؟ 
دوستم داری، دوست داشتن؟
 چه کسیست ک
میخوام بدونی عزیز دلم 
تو رو دوست دارم، بیشتر از هر کس و هر چیزی که دوست داشتم 
جوری که هیچ چیز و هیچ کس رو اینجوری دوست نداشتم تا الان 
عشق من
دوست دارم 
اونقدر که میتونم چیزی یا کسی رو دوست داشته باشم، شاید هم بیشتر
اونقدری که کسی مثل من میتونه عشق چیزی بشه، حتی بیشتر 
دوست دارم 
 چقدر دوست داشتن تو خوب است. دوست داشتن تو  ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیست. دوست داشتن تو عین ساعت تحویل سال است. ــ همیشه منتظرش مانده ایم. ــ دوست داشتن تو  عیدی اول فروردین است. کاش همیشه عید بود. کاش همیشه تو را عیدی می گرفتم. تو را دوست دارم زمین از چرخیدن می ماند. و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند. تو را دوست دارم. سیب ها  همه ی فصل ها به شکوفه می نشینند. چلچله ها کوچ نمی کنند. وقتی تو را دوست دارم دختر کوچک آسمانم هنوز.
اولین پست ۹۸مون
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مه تاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو ر
دارم کم کم به خوابگاه عادت میکنم ,به اتاق آروم و تخت قشنگم,به دانشگاه خیلی خوشگلمون و به کلاس های درس... از خوابگاه تا دانشکده مسیر واقعا قشنگی داره که از کنار جنگل رد میشه  و گاهی صدای پرنده ها این فضا رو روح نواز تر میکنه... تعطیلات اخیر رو رفته بودم خونه , خونه که برای هر کسی معنای خودشو داره ,واسه من خونه یعنی خونواده یعنی پدر و مادر.... قشنگ بود ,,به تنم چسبید و با حس خوبش راهی شهر دانشگاهم شدم... 
توی اتوبوس ,صندلی جلو نشسته بودم و تمام مسیر به ر
دانشگاه خاور نزدیک یک موسسه آموزش عالی با امکانات آموزشی سطح بالا و کادر آموزشی صالح است که با تأیید شورای وزیران در سال 1988 تحت تصویب شورای ملی آموزش و پرورش به شماره 17/1986 وزارت معارف ملی TRNC در نیکوزیا تأسیس شده است. دانشگاه خاور نزدیک ، انجمن  دانشگاه های اروپا (EUA) ، انجمن دانشگاه جهانی یونسکو (IAU) ، فدراسیون جهانی اسلامی دانشگاه ها (FUIW) انجمن بین المللی آموزش مهندسی مهندسی (IGIP) ، سیستم اعتباربخشی پزشکی معتبر بین المللی (JCI) و این عضو کامل 118 سا
مداح با صدایی که نایی برایش نمانده و از عمق دلش می‌آید می‌خواند.‌..
تو این دنیا
من تو رو دارم...
بهت خیلی
خیلییی بدهکارم...
بذار عالم همه بدونن من... دوست دارم...
کمم اما
عاشقت هستم...بهت خیلیی خیلییی وابستم...
به غیر از تو، من کی رو دارم
دوست دارم...
.
قبلا هم پرسیده بودم آیا ما را هم با همه خطاهایمان به اندازه علی اکبرتان دوست دارید؟
حال عجیبی دارم شاید دلم می خواد با زمان تبانی کنم برای یه بار هم شده امشب مادر بزرگ رو ببینم دلم براش تنگ شده کاش آخرین بار صدام می کرد کاش من رو به یاد می آورد فقط همین نیست به خاطر دانشکده سرم خیلی شلوغ شده احساس می کنم از هدفم دور موندم کاش می شد بنویسم بدون ترس از قضاوت شدن 
 
یه دوست جان جانی بهم می گفت همه توی مسیر اهدافمون تنها هستیم راست می گفت به کی می تونم بگم کجام یا سرگیجه امونم رو بریده برای هیچ کس جالب نیست جز خودم که می دونم عشقم در
دیروز گفت برنده رابطه های راه دور در اکثر مواقع فاصله است. حرفش منطقی و به نظر خودش دور از منظور بود اما به من حس بدی داد. حس ناامنی کردم. هیچوقت دلم نمیخواد از طرف آدم هایی که دوستشون دارم احساس ناامنی کنم.
و فاصله پدیده ای بیهوده بود!
امروز به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه واخنینگن رفتم تا با دکتر کاریا بوتین، استاد جامعه‌شناسی در این دانشکده دیدار کنم. دقیقاً یک‌سال پیش بود که به ایشان ایمیل دادم و شش‌ماه بعد و پس از پذیرش پروپوزال‌ تحقیقی‌ام در این دانشکده از طرف او دعوتنامه‌ای دریافت کردم تا با آن بتوانم پرونده‌ فرصت مطالعاتی دوره دکتری را تشکیل بدهم. و امروز پس از یک‌سال مکاتبه با ایشان فرصت دیدار فراهم شد. بسیار خوش‌برخورد و دوستانه از من استقبال کرد و من را
دستام خواب رفته‌.
ذره‌ای می‌دونم چی درسته؟ نه.
ذره‌ای تلاش می‌کنم در جهت فهمیدن؟ نه.
حال دارم؟ نه.
خوش‌حالم؟ نه.
ناراحتم؟ نه.
مهمه برام چیزی؟ نه.
با خودم روراستم؟ نه.
حوصله‌ی چیزی رو دارم؟ نه.
اصلا ایده‌ای دارم چی کار دارم می‌کنم؟ نه.
اصلا کاری می‌کنم؟ نه.
این جا رو دوست دارم؟ نه.
جای دیگه‌ای رو دوست دارم؟ نه.
todo: add more useless q&a
آه... الکی سخت می‌گیرم. :)
ما دوست معمولی ایم، اون عاشق یکی دیگستما دوست معمولی ایم، به روی هم نمیاریم احساسمون رو
ما دوست معمولی ایم، از دلتنگیش دارم دق میکنم
ما دوست معمولی ایم، هیچ گزینه ی دیگه ای نیس
شب تا صبح تو بغل هم میخوابیم، ما دوست معمولی ایم
بهم میگه تب داری؟ ما دوست معمولی ایم
دستم رو میپیچم دور گردنش، ما دوست معمولی ایم
واسه دیدنش لحظه شماری میکنم، ما دوست معمولی ایم
دوسش دارم، ما دوست معمولی ایم
ما دوست معمولی ایم، من عاشقش نیستم
برای آگاهی از جدیدترین موقعیت‌های اجاره خانه در امیرآباد با این گزارش همراه باشید.امیر آباد نام یکی از محله‌های قدیمی و اصیل تهران است که در سال‌های دور توسط میرزا تقی خان امیر کبیر در فاصله ۵ کیلومتری شمال غربی شهر تهران ساخته شد. این خیابان زیبا بعد از انقلاب به خیابان کارگر شمالی تغییر نام داد.
این محله دارای محیطی بسیار آرام و دلنشین است و سایه درختان سر به فلک کشیده‌ی آن، منظره‌ی خوبی را برای شهر به وجود آورده‌اند. کوچه‌های ساکت
ساعت هشت بیخیال حال دلم
 همینجوری ک وایسادی...یهو چشاتو ببندم..
بگم
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم
با تموم بی قراریام دوست دارم
با تموم نفسام دوست دارم
با تموم من دوست دارم
دستمو بردارم از رو چشمات
بوسشون کنم
آروم زل بزنم بهت بگم
دارمت.......
عشقش داشت میخندید بهش بلند بلند قهقه میزد 
مرد از جاش بلند شد اروم گف بسه!
زن ادامه داد بلندتر و بیشتر خندید مرد سمتش اومد و فریاد زد ایوی بسه! 
مرد گلوی زنش فشرد گریه کرد و فریاد زد بسه! 
اونقدر فشار داد که از بی جان تو بغل مرد افتاد.
گریه‌ی مرد شدت گرفت سر زن توی سینه اش فشرد و محکم بغلش کرد و بین هق هق های مردانش مدام میگف "دوست دارم" ...."دوست دارم"..."دوست دارم"
بعد از کلی حرف زدن با مریم وقتی سمانه خوابش برده بود ، درباره ی همه چیز ، اول از رسانه شروع شد ، عاملیت و این داستانا، بعد انقلاب اسلامی و بعدش امام ها و احادیث...آخرش مریم گفت اینکه از این بحث میپریم به اون بحث یعنی اینکه هیچی نمیدونیم...:)
بعد سر کلاس روان شناسی خوابیدم:]]]
بعد کلاس تصمیم گرفتیم بریم بوفه چای بزنیم،  وای که چه بارونی :)
وای که چقد بهار قشنگه ... فک کنم بعد از ۱۸ سال فصل مورد علاقه مو پیدا کردم^^
چایی رو آوردیم تو حیاط و فروغ همینطور ا
صبح‌ها با کوله‌ا‌ی پر از وسیله می‌رم به دانشگاه. ۱۲-۱۴ ساعت بعد به خونه برمی‌گردم. از روز‌ها رو در دانشگاه شب کردن خوشم میاد. دانشکده روز به روز با من دوست‌تر می‌شه. آدم‌هاش آشنا‌تر می‌شن. رشته‌م به من نزدیک‌تر می‌شه.  دارم آهسته آهسته قطعات پازل رو سرجاشون می‌ذارم و از کرده‌ی خود خرسندم!
+
شنبه امتحان پایان‌ترم آناتومی نظری و عملی تنفس داریم. اونقدر استاد این درس برای ما زحمت کشیده که هر نمره‌ای به جز بیست لکه‌ی ننگ است بر پیشانی! م
درخشش دانشکده مراغه 
در بیست و چهارمین المپیاد علمی کشور
دانشجویان دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم با کسب حدود 25 درصد از رتبه های رشته الهیات و معارف بیست و چهارمین المپیاد علمی دانشجویی کشور افتخاری دیگر را برای این دانشگاه کسب کردند.
میلاد شریفی، دانشجوی مقطع کارشناسی از دانشکده علوم قرآنی مراغه در این دوره از المپیاد، موفق به کسب رتبه پنجم گردید.
ادامه مطلب
درخشش دانشکده مراغه 
در بیست و چهارمین المپیاد علمی کشور
دانشجویان دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم با کسب حدود 25 درصد از رتبه های رشته الهیات و معارف بیست و چهارمین المپیاد علمی دانشجویی کشور افتخاری دیگر را برای این دانشگاه کسب کردند.
میلاد شریفی، دانشجوی مقطع کارشناسی از دانشکده علوم قرآنی مراغه در این دوره از المپیاد، موفق به کسب رتبه پنجم گردید.
ادامه مطلب
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
چه خبر دکتر؟
من هم خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه یه سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار در دانشگاه و خوابگاه براش می شود قرار بدهم

ادامه مطلب
حدس می زنم همه چیز دیگر تمام شده باشد. جایی برای جبران نیست.شرایط هیچ کدام از ما به آن چه که بود باز نمی‌گردد. از این آرزو که برای همیشه کنار هم باشیم گذشته‌ام. نه فقط زندگی‌ها و مشغولیت‌هامان دیگر با هم نمی‌خواند، می‌خواهد ازدواج کند و کسان دیگری را بیشتر از من دوست دارد، به نظرم سبکبالی فیلسوفانه‌اش را هم یک جایی در این چهار سال گم کرده. دلم برای عدالتفر می‌سوزد، قلب زیبایی دارد. اگر چه تفاوتهامان بسیار باشد، اما تنها دیدنش چیزی را در م
برای اجاره سوئیت مبله در تهران همراه شما هستیم . ریاست این دانشگاه را دکترعلی خاکی صدیق عهده دار است.
امروزه دانشکده های این مجموعه ی عظیم افزایش یافته است و دانشگاه در زمینه های زیر دارای دانشگاه مجزا می باشد:
دانشکده ریاضی، دانشکده شیمی، دانشکده فیزیک، دانشکده مهندسی برق، دانشکده مهندسی صنایع، دانشکده مهندسی عمران، دانشکده مهندسی کامپیوتر، دانشکده مهندسی مکانیک ، دانشکده مهندسی وعلم مواد ، دانشکده مهندسی نقشه ‌برداری ، دانشکده مهند
سلام خدمت همه ی دوستان خانواده برتری
جوانی هستم فارغ التحصیل رشته مهندسی برق در مقطع کارشناسی. سطح درسی من راستش خیلی خوبه و ان شاء الله در مقطع ارشد در یکی از بهترین دانشگاه های مهندسی همراه با چند مقاله isi و معدل بالا سال آینده فارغ التحصیل خواهم شد. به خاطر شرایط نا مناسب اقتصادی قصد مهاجرت به کانادا دارم و مطمئن هستم که از بهترین دانشگاه های این کشور میتونم پذیرش همراه با تمام هزینه های زندگی بگیرم چون روزمه ام خوبه.
من دوست دارم ازدواج ک
همون روزای اول خیلی از زمانم رو با محمدرضا میگذروندم رسیدیم به شب شهادتش توی وبلاگ ها و سایت ها و اینیستا دنبال آشنایی بیشتر با این بزرگوار بودم یه جایی دیدم خواهر عزیز و دوست داشتنیش گفته بود شب شهادت محمدرضا ازش چیزای بزرگ بخوان منم اون شب ازش شهادت رو خواستم بهشم گفتم دوست شهیدم من خیلی فاصله دارم از شهادت ولی تو این فاصله رو برام جبران کن تو دستمو بگیر هوامو داشته باش مراقبم باش مراقب باشم برام دعا کن شهید بشم من یه دخترم چجوری و به چه نح
یه تیکه بنر گذاشتن تو دانشگاه بالاش نوشتن: "اگر دانشجوی ترم یک بودم...."
داشتم فکر میکردم که خب من اگه دانشجوی ترم یک بودم چیکار میکردم!
راستش تازگیا دارم فکر میکنم که منم اشتباه کردم یه جاهایی!قبلنا میگفتم درسته اشتباه بوده ولی تجربه شده!و از این داستانا!
الان دارم فکر میکنم نه واقعا اشتباه بوده و پشیمونم!و اگر برگردم به قبل ، به اون موقع که ترم یک بودم ، شروع میکنم معاشرت بیشتر با ادم ها ولی باهاشون همون اول راه دوست نمیشم!دوست پسرمو از دانشگا
یه پست توی فیس بوک یه نفر دید که نوشته بود یکی از استادا، بعد دو سال تحمل بیماری به دیار باقی شتافت. 
تعجب زده شد! گویی هیچ وقت باخبر نشده بود.
تاریخشو نگاه کرد... خبر واسه سه سال پیشه!
یادش اومد کم کم که مراسم ترحیم هم توی دانشگاه با هم برگزار کردن. اینکه با دختر اون استاد حرف زده بود.
اینکه استادو توی دانشگاه توی اون دو سال دیده بود... اینکه یه درسو از بخش برق دانشکده گرفته بود و استاد بهش گفته بود که از من فرار کردی؟
.
انگار یه قسمتی از خاطره های ا
 
رشته پزشکی درآلمان
تحصیل پزشکی در آلمان یکی از رشته های تحصیلی پرطرفدار و رقابتی در آلمان بشمار می رود و همه ساله هزاران دانشجوی بین المللی در دانشکده های پزشکی این کشور پذیرفته می شوند. کشور آلمان جزء اهداف متعالی بسیاری از متقاضیان  برای مهاجرت تحصیلی به آلمان و به ویژه مهاجرت پزشکان به آلمان می باشد. تحصیل پزشکی در آلمان به سبب داشتن دانشگاه های تراز اول متقاضیان کثیری دارد. ازمعتبرترین دانشگاه های کشورآلمان می توان دانشگاه هایدلبرگ
خدایا درد تویی 
درمان تویی 
خدایا دوست دارم همه اتفاق های خوب دنیا برای همه بیفته 
خدایا همه آدما رو به خودشون متکی کن 
خدایا مواظب من باش...معبود من...بعد از سال ها وجودت رو حس کردم..
خدایا منو زرنگ کن...بهم قدرت بده و تمرکز تا بتونم کارام رو انجام بدم 
خدایا من و بنیامین رو زود بهم برسون ک فاصله ای پیش نیاد ...
خدایا اگر فاصله ست بینمون ناشکر نیستم خدا، دلامون همیشه بغل هم باشه 
اوسکریم عاشقتم...
حدود ۱۴ ماه پیش در اوج درگیری هایم با سید مسعود حسینی رئیس دانشکده‌مان سر خواسته های غیر قانونی اش از انجمن علمی (که من دبیر آن بودم) علاوه بر یکی دو پست ناشی از انزجار در وبلاگم، در بیوی تلگرام هم نوشتم « نمی داند طول مدت دانشجویی من قطعا از ریاست او بیشتر خواهد بود... ». با اینکه طبق تجربه این را نوشته بودم ولی هیچ قرینه ای مبنی بر تحقق این گزاره نبود. آن روز من دانشجو بودم و او رئیس دانشکده. امروز اول اردی‌بهشت ماه ۹۸، نیمه شعبان ۱۴۴۰، من هنوز
اولش صدای آروم فرزانه بود که اومد تو کلاس و گفت آرش و پونه هم تو اون هواپیما بودن.
بعد لیست ایسنا بود که به امید "پیدا نکردنِ" این دو تا اسم و اسم‌های آشنای دیگه گشتم و همین که می‌خواستم به فرزانه بگم خبری ازشون نیست و خیالش راحت باشه، تو صفحه‌ی آخر، اسم‌هاشون به چشمم خورد.
بعد اسم اونا، همراه ۱۲ تا اسم دیگه بود که کانال دانشگاه اعلام کرد.
بعد دیدن استوری بچه‌های دانشکده بود و همون اسامی که هی تو استوری‌ها تکرار می‌شد.
بعد زمزمه‌های آدم‌ها
باسلام و درود
در رابطه با دانشگاه وزارت اطلاعات تحقیق کردم، اما بعضی موارد با هم تناقض دارن، میخواستم در رابطه با این دانشگاه ازتون اطلاعات بگیرم.
چه مشاغلی میشه باهاش به دست آورد و چقدر درآمد داره؟، آخه بعضی‌ها میگن بدرد نمیخوره، و خطرناکه، چه خطری داره؟،  از رشته انسانی نظام جدید باید چه تراز و رتبه ای بیارم؟، من سهمیه ۵ درصدی دارم اما دیدم هر کس با این سهمیه کنکور داده رتبه اش بدتر شده!، به نظرتون با سهمیه منطقه یک کنکور انسانی بدم
سلام
من دختر کمال گرایی هستم. دوست دارم تو هر چیز بهترینش رو داشته باشم. تا الان زندگی متعادلی داشتم ولی حالا برام ازدواج مسئله شده، به این صورت که دوست دارم بهترین پسر و تو زندگیم داشته باشم.
تو اطرافیان اصلا چنین موردی نمی بینم. با توجه به این که دانشگاه تهران و بهترین دانشگاه میدونم و همچنین اساتیدش رو، فرض کردم که بهترین افراد جذب اون جا میشن و اگه من بتونم با یکی از اون افراد ازدواج کنم، میتونم بهترین زندگی رو داشته باشم. پس تصمیم گرفتم ه
پارت 1.روزی که جواب های انتقالی اومد خوش حال بودم با اینکه من اینجا و ادماش  رو هیچ وقت دوست نداشتم ولی حداقل میخواستم خوش حال باشم میخواستم به چشم یه خبرخوب یا شایدهم یه معجزه نگاه کنم
پارت2.روز اول دانشگاه شیراز
صبح که از خواب بلند شدم دیدم تویه خونه تاریک و ساکت باید اماده بشم وبرم دیگه نه صدای حدیث میومد که داشت نیمرو درست میکرد و غرمیزد که اسمان دل بکن از این تخت و نه سارایی که هیچ وقت8 کلاس نداشت و حرص مارو درمیاورد که تا لنگ ظهر میخوابید
میثاق نامه دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
با مقام معظم رهبری در گام دوم انقلاب
باتوجه به انتشار بیانیه گام دوم انقلاب از سوی رهبری معظم انقلاب، میثاق نامه دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم با مقام معظم رهبری در گام دوم انقلاب منتشر شد.
بسم الله الرحمن الرحیم«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا»؛  (اسراء/ 9)
ادامه مطلب
Shirazart.blog.ir 
۳ - از فیلمسازان مطرح نقاشی متحرک ایران که جوایز جهانی نیز به دست آورده است .
       ۱- رسول ملاقلی پور                  ۲- سینا صادقیان                                            ۳- ابراهیم مختاری                  ۴- پرویز کلانتری 
******* جواب : گزینه ی ۴
۴- از مراکز آموزش فیلمسازی در ایران :
     ۱- دانشکده ی صدا و سیما - کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان - مرکز فیلمسازی اسلامی - مجتمع دانشگاهی هنر 
     ۲- مرکز باغ فردوس - سینمای تجربی - کارگاه آزاد ان
خب امروز وقتی رفتم کتابخونه دانشگاه بعد از 45 دقیقه اومدم بیرون که استراحت کنم...از ساعت (15:15 تا 15:30)
تو حیاط دانشگاه قدم میزدم خیلی حال خوبی بود از اون موقعیت و حال هایی که دوست دارم همیشه تجربه کنم ...خیلی قشنگ 
روی یکی از صندلی های دانشگاه نشستم و از نسیم خنک و دلچسبی که می وزید لذت میبردم ...
یادش بخیر 
 
 
من که دوست دارم برم دانشگاه بشینم درس موردعلاقه مو بخونم، پژوهش کنم و مرز های علم رو بشکافم مجبورم برم کار کنم برم واسه چندرغاز منت این و اونو بکشم بهم کار بدن یا حتی واسه کار پیدا کردن دوره ای رو ثبتنام کنم تا چیزی یاد بگیرم که با روحیه ام سازگار نیست! 
به جاش خیلی ها که جاشون تو دانشگاه نیست دارن گند میزنن به پایه های علمی مملکت درحالی که هیچ اعتقادی به درس ندارن و یکی دیگه خرجشونو میده و غم پول ندارن!
چرا همه چی برعکسه؟ چرا واقعا؟
امثال من ن
بسم الله الرحمن الرحیمخودم را دوست دارم!همه جا همراهم بوده؛ همه جا☺️یکبار نگفت حاضر نیستم با تو بیایمآمد و هیچ نگفتحرف نزدگفتم و او شنیدرنجش دادم و تحمل کرد.خودم را سخت دوست دارم!خودم را آنقدر دوست دارم که میخواهم برای حال خوبش تلاش کنم...خودم را آنقدر دوست دارم که میخواهم فقط برای او زندگی کنم...هرچندهراز گاهی دلم را میشکند اما باز هم دوستش دارم و میبخشمش تا بایستد و اشتباهش را جبران کند☺️خودم را آتقدر دوست دارم که هرروز در آغوشش میگیرمش..
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
 درخشش دانشکده علوم قرآنی مراغه
در مسابقات حفظ غیر حضوری قرآن کریم
منتخبین مسابقه حفظ غیر حضوری قرآن کریم در دانشکده­ های علوم قرآنی، توسط معاونت فرهنگی دانشگاه اعلام شد.
این مسابقه در دوبخش کتبی و شفاهی برگزار و از تعداد 454 نفر متقاضی شرکت در  مسابقه، تعداد 187 نفر در آزمون کتبی حد نصاب لازم را کسب و جهت شرکت در آزمون شفاهی به دانشکده های علوم قرآنی معرفی شدند. پس از برگزاری دو آزمون مذکور تعداد 101 نفر به عنوان منتخب این مسابقه برگزیده شدند.
به گزارش پایگاه اخبار فرهنگی و به نقل از کانال انجمن‌های علمی دانشجویی وزارت علوم تحقیقات و فناوری، نشریه PPPC ، نشریه تمام انگلیسی دانشکده‌های فنی دانشگاه شهید بهشتی با همکاری شاخه IEEE دانشگاه فنی و مهندسی بویین زهرا منتشر شد.
ادامه مطلب
حدس می زنم همه چیز دیگر تمام شده باشد. جایی برای جبران نیست.شرایط هیچ کدام از ما به آن چه که بود باز نمی‌گردد. از این آرزو که برای همیشه کنار هم باشیم گذشته‌ام. نه فقط زندگی‌ها و مشغولیت‌هامان دیگر با هم نمی‌خواند، می‌خواهد ازدواج کند و کسان دیگری را بیشتر از من دوست دارد، به نظرم سبکبالی فیلسوفانه‌اش را هم یک جایی در این چهار سال گم کرده. دلم برای عدالتفر می‌سوزد، قلب زیبایی دارد. اگر چه تفاوتهامان بسیار باشد، اما تنها دیدنش چیزی را در م
دارم فکر میکنم این سبک نوشتم موضوعات و مطالبم چی رو در خواننده در مورد من القا میکنه؟ نمیدانم. مهم هم نیست چون دیس ایز وات ای ترولی ام!
یس آی کر ابوت دیز سینگز!
۷ و ۱۵ صبح: نرمال استراکچر و فانکشن و تموم کردم‌.
9 و 50 صبح: اومدم دانشکده بلکه خانوم دکتر خوشگل فقط خوشگل رو ببینم ولی خب نبودن! نشستم خودم اینقد با این اپه ور رفتم که فهمیدم جریان چیه و چه اشتباهی میکردم! میخاستم پیش ایزاک هم برم و چسناله کنم که دانشجوهات تنبل اند ولی منشی اش گفت سرش خیلی
خب ...
سلام...
روز دانشجو بود امروز ...مبارک همه!
استاد عزیز ما امروز فرخنده رو گذاشته بودن واسه میانترم...فک نکنین لغوش کرد یا چی ها...نه...میانترمو گرفت عین چیییییی...
بعدشم همه کلاسو بستنی مهمون کرد...که دستش درد نکنه...
بعدش من فهمیدم آزمونم به جایی که فردا باشه پس فرداس ...
بعدش من حساب کتاب کردم که پس فردا میانترم جزا هم دارم:||||
بعدش اون رفیقم که شکست عشقی خورده بود با یه صحنه پرفکت دیگه مواجه شد و اون طرف اومد به قصد عذر خواهی و غلط کردم....
بعدش ایشو
برگشته‌ام به اتاق کارم در دانشگاه. تحقق همین جمله حالم را بهتر می‌کند. بساطم را روی میز پنجم پهن کردم این‌بار. قبلا روی میز دوم بودم. حالا ولی یکی از دانشجوهای جدید کتاب‌هایش را چیده بود آنجا. هنوز سجاده‌ و لیوان‌های کاغذی و کاغذ‌هایم در کشوی آن میز بود. همه را منتقل کردم به میز جدید. این میز هم کنار پنجره است. پنجره نه به بیرون. به دیوار سبز گیاهان زنده‌ی روبرویی با چک‌چک آبش و مرکز منابع تحقیقی دانشکده. پنجره‌های این ساختمان بیشتر از دی
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_شصت_و_چهارم
.
خوشحال چون حس می کردم راهم رو کمی روشن تر می بینم و امید جای ناامیدی رو گرفته بود و فهمیدم خدا خیلی بیش تر از قبل هوام رو داره و ناراحت چون دیگه بهونه ای واسه صحبت با محمد نبود
چند روز تا اربعین مونده بود
صبح شنبه محمد زنگ زد
تو راه دانشگاه بودم و تو متروی آنتن درست نمی داد
رسیدم دانشگاه رفتم پایگاه بسیج اما بسته بود
نزدیک شروع شدن کلاس بود رفتم طرف دانشکده
تو راه محمد رو دیدم که از دانشکده ی ما میومد بیرون
سلام
حدس می زنم همه چیز دیگر تمام شده باشد. جایی برای جبران نیست.شرایط هیچ کدام از ما به آن چه که بود باز نمی‌گردد. از این آرزو که برای همیشه کنار هم باشیم گذشته‌ام. نه فقط زندگی‌ها و مشغولیت‌هامان دیگر با هم نمی‌خواند، می‌خواهد ازدواج کند و کسان دیگری را بیشتر از من دوست دارد، به نظرم سبکبالی فیلسوفانه‌اش را هم یک جایی در این چهار سال گم کرده. دلم برای عدالتفر می‌سوزد، قلب زیبایی دارد. اگر چه تفاوتهامان بسیار باشد، اما تنها دیدنش چیزی را در م
این چند روز احساس می کنم که دارم توی شهر مردگان زندگی می کنم. امروز وقتی داشتم مسیر بین خوابگاه و دانشگاه رو می رفتم، احساس میکردم که دارم توی خرابه ها قدم می زنم. نه فقط من که توی خوابگاه توی دانشگاه هر کی رو می بینم احساس می کنم روی همه مون گرد افسردگی و ناامیدی نشسته.
بعله؛ گربه ای که روی نقشه ی جغرافیا، آشناست رو سگ سیاه افسردگی بلعید.
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
 
چه خبر دکتر؟
 
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
 
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه سعی می کنم یک سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
 
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم
 
ادامه مطلب
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
چه خبر دکتر؟
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه سعی می کنم یک سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم

ادامه مطلب
الهــی . . .
إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ
أَعْلَمْتُ أَهلَهــَا أَنِّی أُحِبُّڪَ
خدایا
اگر در آتشم افڪنی
بہ دوزخیان خواهم گفت :
ڪہ تو را دوست دارم
 #فرازی_از_مناجات_شعبانیہ
پ ن:
آن شاالله خدا هم ما ها رو دوست داشته باشه
با این که خیلی گناهکاریم
الهی امید به عفو تو دارم....خیلیییی
 امروز رسما ترم اولم تموم شد ⁦ ⁦〜(꒪꒳꒪)〜⁩
به نظرم به جز ماه مهر بقیه ی ماهاش زود گذشتن . نمیدونم اینجا هم گفته بودم اوایل که دلم نمیخواست با کسی صمیمی شم و دوست پیدا کنم یا نه اما الان تقریبا پس میگیرم حرفمو حداقل در حد دانشگاه چند تا دوست میخوام! میخوام برای ترم دوم حسابی درسخون بشم و اشتباهات ترم اولمو نکنم . امیدوارم محیط دانشگاه هر ترم به تازگی و هیجان انگیزی ترم اولم بمونه ^^
قصد دارم برای تعیین سطح زبان درس بخونم تا زبانمو ادامه بدم بعد
تاریخچه کوتاهی در مورد دانشگاه شهید بهشتی
دانشگاه شهید بهشتی یکی از معتبرترین دانشگاه‌های دولتی ایران است که در منطقهٔ اوین، غرب ولنجک و شرق درکه در شمال غربی شهر تهران واقع شده‌است. دانشگاه شهید بهشتی دارای ۱۹ دانشکده، ۳ پردیس و ۱۶ پژوهشکده و مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی است. در حال حاضر سعدالله نصیری قیداری رییس این دانشگاه می باشد. این دانشگاه در سال ۱۳۳۸ با نام دانشگاه ملی ایران به‌دستور محمدرضا پهلوی و توسط علی شیخ‌الاسلام تأسیس شد و ت
ا اینکه الان ساعت یک و بیست و چهار است و من پشت پنجره ی اتاقم افتاده ام و گلدون ها را دید میزنم و یک مشت کتاب هم جلویم پهن است، و فقط پهن است ، دارم میمیرم . نه راستش اصلا مردنم از این ها نیست :/ من ا اینکه نمیتوانم با کسی که دوست دارم، ارتباط داشته باشم  به شدتِ فاکی ناراحتم:/ و بدتر از آن ا اینکه چیزهایی که دوست دارم اینقد دور از دسترس اند و حداقل فاصله شان با من به اندازه ی فاصله‌ی کهکشان راه شیری و آندرومدا است ، میخواهم خودم را بکشم:/ و به طور کل
جناب آقای……….
ریاست محترم دانشگاه ….
موضوع : درخواست انتقالی یا مهمان به دانشگاه …………….
با سلام و احترام
بدینوسیله اینجانب ……………. دانشجوی ورودی مهر ماه سال …………….بعلت…………… ،
تقاضای میهمان به مدت ……………… به دانشگاه ………………( نزدیک ترین محل به دانشگاه
) دارم . خواهشمندم مساعدت فرمائید.
با تشکر و سپاس
سلام 
اگه حالمو بخواین بپرسین باید بگم زندگی من مثل پرده های نمایش نامه ی پرنده آبیه دوست دارم خوشبختی رو پیدا کنم زندگی جدال بین خیر و شره خوب حالا فلسفی نمی کنم قضیه رو 
 
می دونی می خوام بگم برای خودم هم عجیبه چرا این قدر عاشق نوشتنم طوری که نمی تونم از فکرش در بیام بهش فکر می کنم اما کاری نمی کنم حالا ذهنم قفله به خودم باور ندارم می تونم می نویسم 
 
دارم به آیده های مختلف فکر می کنم خوب ولی چرا نمی نویسم خودم هم نمی دونم 
 
مگه رویام این نبود
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
سلام   حدود یک سال و خورده ای میشه که دیگه مطلبی ننوشته ام، تو طول این مدت چندین بار به وبلاگ سرزدم و قصد نوشتن کردم، اما دستِ دلم به هیچ وجه به نوشتن نمی رفت. تو همین ماه فروردینی چندین بار با خودم کلنجار رفتم که شروع کنم به نوشتن ... اما باز هی بهانه ی اتمام کارهای عقب افتاده، توی ذهنم باعث پس  زدن این هدف می شد. خلاصه امروز صبح، صبح هفتمین روز ماه رمضون خیلی اتفاقی نشستم پشت میز و میخوام شروع کنم به نوشتن.
شاید خیلی با من آشنا نباشین و ندونین م
سلام 
پرده اول:کلمات 
چند وقت پیش داشتم کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی رو میخوندم و متوجه شدم چقدر انتخاب و هم‌نشینی واژه‌ها مهم و جذاب هستش.بعضی وقتا فکر کردن به واژه‌ها واقعا دل‌انگیز و جذابه.مثلا کلمه اجتناب‌ناپذیر که امروز در مقابل حرف‌های شریف که داشت درمورد تغییرات حرف میزد،استفاده کردم.یا کلمه محبت یا درهم‌تنیدگی و... .
پرده دوم: امتحانات
دانشکده به طرز وحشتناکی خسته‌ست.مثل اینکه علیرضا امروز درخواست انصرافش رو ثبت
چرا اینجا رو یادم رفته بود؟ چرا برام بی اهمیت شده بود؟
بعدا باید به این سوالا جواب بدم ولی قبلش باید بخوام از خدا و امام‌زمان که کمکم کنن ،من میخوام برم با بچه های هیئت برم رودهن ، و الان نیازمند اجازه ی بابا عم... و باید امشب اگه حالش خوب بود بهش بگم ، واقعا از خدا میخوام کمکم کنه و اجازه بده...♡
چون واقعا نیاز دارم به اجازه ش ، و واقعا آبرو بریه اگه نذاره، دوست دارم باشم تو هیئت و نقش داشته باشم...ایشالا که خدا کمکم کنه...
.
بعدا باید راجع به روز شک
نون بهترین دوست دوران دانشگاهم بود. روز اولی که قدم به دانشگاه گذاشتیم در فضای جلوی دانشکده کنار هم نشستیم و اولین کلام را در ان محیط  با هم رد و بدل کردیم. هم رشته بودیم و ورودی جدید و شدیم بهترین دوست هم. و از قضا هر دو متولد شهریور.مخصوصا که خانه هامان هم به هم نزدیک بود. و دانشگاه برای هردوی ما بسیار دور محسوب میشد. چهارسال تمام  با هم بودیم و البته او لیسانسش را شش ساله گرفت. یک و سال و نیم مانده بود به پایان درس که مادرش فوت کرد و این موضوع ت
بهروز اکبری۱، فائزه شیرخان۲، مریم سلامی۳
۱- آزمایشگاههای مرجع کنترل کیفی و ایمنی غذاسازمان غذا و دارووزارت بهداشت۲- دانشکده مهندسی علوم و صنایع غذایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم داروئی، تهران، ایران۳- پردیس کشاورزی دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، گروه علوم و صنایع غذایی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
چکیده:   (۳۳۱۸ مشاهده)
مالت، محصول جوانه زدن طبیعی جو و دارای ارزش غذایی بالا و کاربردهای فراوان در صنایع غذایی و دارویی است.
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها