دکتر محمد فاضلی مطلبی تحت عنوان نااستادان و نادانشجویان در روزنامه ایران منتشر کرده است. در آنجا به این مطلب میپردازد که دانشگاهها تحت فشار کمبودهای مالی دست به دامان تأسیس پردیسهای دانشگاهی شدهاند و دانشجو را به چشم پول میبیند. دانشجویی که قرار است به عنوان نیروی انسانی متخصص و مشارکتجوی جامعه تربیت شود اما به فرد سرخوردهای تبدیل میشود که نه جامعه خود را میشناسد و نه حتی حوصله شناختن دغدغه جامعه خود را دارد.
ایشان به نقل ا
دکتر محمد فاضلی مطلبی تحت عنوان نااستادان و نادانشجویان در روزنامه ایران منتشر کرده است. در آنجا به این مطلب میپردازد که دانشگاهها تحت فشار کمبودهای مالی دست به دامان تأسیس پردیسهای دانشگاهی شدهاند و دانشجو را به چشم پول میبینند. دانشجویی که قرار است به عنوان نیروی انسانی متخصص و مشارکتجوی جامعه تربیت شود اما به فرد سرخوردهای تبدیل میشود که نه جامعه خود را میشناسد و نه حتی حوصله شناختن دغدغه جامعه خود را دارد.
ایشان به نقل ا
✅ عبدالحسین آذرنگ کتابی دارد با عنوان «استادان و نااستادانم» (انتشارات جهان کتاب، 1390) که خودزندگینامه سلوک علمی اوست و میکوشد تا مرز میان استادی و نااستادی را مشخص کند و خواندنش لطف بسیار دارد. او در مقایسه جوّ دانشجویی پرشور دانشگاه معتبر شیراز و دانشگاه تازهتأسیس اصفهان در میانه دهه 1340 به نکتهای بسیار بدیع اشاره میکند و مینویسد «اکثریت دانشجویان این دانشکده را معلمان و دبیران آموزش و پرورش و کارمندان دولت تشکیل میدادند که م
بابا میگه تو خیلی باید خداتو شکر کنی. میگم چرا؟ میگه به هر جا که رسیدی، پشتت یه معلم خوب بوده...
به حرفش فکر کردم و به نظرم باید این رو اضافه میکردم به حرفش، که از بین اون همه معلم و استاد، یه عده نا استاد بوده و یه عده استاد. نااستادان معمولا به ورطه ی فراموشی سپرده میشن و استادان، درخشان میمونن...
شیوا، یکی از اونهاست که همیشه برام درخشان میمونه. مربی باشگاهم! من رو با ورزش آشتی داد، چطوری؟ با جدیتش، با بلد بودنش تو کجاها مهربون بودن و کجاها ب
درباره این سایت