نتایج جستجو برای عبارت :

نخواب!

باید شروع کنم به غر زدن از غذای سلف دانشگاه! البته چون همه این حرف رو میزنن دلیلی نداره من بازم تکرار کنم. دارم یه پادکست گوش میدم و سعی می‌کنم با خواب مقابله کنم، چون 5 دقیقه دیگه باید برم سر کلاس. تمرکز زیادی در حین گوش دادن به پادکست ندارم اما برای تمرین تمرکز گوش دادنش خوبه. کلاس ساعت 10 رو نرفتم چون اعصاب و روانم رو دوست داشتم. به جاش کمی درس خوندم و برنامه ریزی کردم. از نظر روحی خسته ام و نیاز به حرف زدن دارم؛ اما حتی نمی‌تونم با بهترین دوست
نسخه ی پی دی اف این شماره را می توانید از این جاببینید و بخوانید. ورق ی اول: اگر این مکان بوسیله  گیتی می آمدم فیلسوف خواه آشپز می شدم! بازگشایی مدرسه ها همراه با شهرداران مکتب گوین، جایزه ای برای نوجوانان نوظهور ترین مکتب های گیتی! صفحه ی دوم: تولد امشب نخواب برگ ریزان ۵۹ به روایت ایلا ورق ی سومین: مونولوگ های شهریوری شناخت دیگر بگذاریم خیابان ها نفس بکشند صفحه ی چهارم (آثار نوجوانان): خاطره سازی تابستان خود را چگونه گذراندید؟ پنجره
⚡️ حالات خوابیدن در زبان گیلکی
⬇ دؤمبره (دیمبرۊ، دمرۊ)
⬆ دیماجؤر
⬅ یه‌پلی (یه‌وری)
چند مثال:
دؤمبره زیمی سر کته بؤ.
(فارسی: دمر بر روی زمین افتاده بۊد)
دیماجؤر نۊخؤس خاوخۊره کۊنی.
(فارسی: به پشت نخواب خرؤپف می‌کنی)
وچه' یه‌پلی بۊخؤسأن.
(فارسی: بچه رؤ به پهلۊ بخوابۊن)
کسی که 6 صبح خوابیده رو 9 صبح بیدار نکنین،بیدار هم کردین اذیتش نکنین (من حداقل یک ساعت زمان میخوام تا وقتی از خواب بیدار شدم نرمال بشم)، نامه بدبختی خودتون رو امضا کردین....ساعت3 شب آب ریختم رو صورتتون هیچی نگین....به چه دلیل چنین کاری کرده؟؟ چون دیشب فرمود نخواب حرف بزنیم ، بعد خودش خوابید ، صبح بیدارم کرده که چرا خوابیدی!؟:/ میگم بابا، خودت خوابیدی ، میگه نه ربطی نداره:/:/وعده دیدار ما امشب،مبهم نیستم بزارم راحت بخوابی......
 
 
پ.ن:بچه اش میگه صورتت
بإسم رب الجمیل
«درس
امام رضا علیه‌السلام به همه‌ی ما این است که ای مسلمان! از مبارزه خسته
نشو. نخواب چون دشمن همیشه بیدار است و در شکلهای مختلف و در لباسها و
نقابهای گوناگون و با آرایشهای رنگارنگ ظاهر میشود؛ چشم تیزی داشته باشید،
دشمن را بشناسید و راه مبارزه‌ی با دشمن را بلد بشوید و مثل علی بن موسی
الرضا از اول تا آخر مبارزه را ادامه بدهید.» ۶۳/۹/۳
یادم می آید ترمک که بودم، وقتهایی که سرکلاس خوابم می آمد و سرم را روی میز می‌گذاشتم، بغل دستی ام سقلمه ای میزد که زشته! نخواب سر کلاس! مجبور میشدم تا آخر کلاس سیخ بنشینم و زجر بی‌خوابی بکشم. 
بعد از 3، 4 سال که آب دیده تر شده ام، فهمیده ام آنچه زشت است، اعتنا به حرف و سلیقه مردم و نداشتن استقلال روحی است. حساب کرده ام هر 5 دقیقه خواب سرکلاس معادل 1 ساعت خواب در خوابگاه است! برای صرفه جویی در وقت و افزایش تایم مفید در خوابگاه، به کار می آید.
مورد داش
یادم می آید ترمک که بودم، وقتهایی که سرکلاس خوابم می آمد و سرم را روی میز می‌گذاشتم، بغل دستی ام سقلمه ای میزد که زشته! نخواب سر کلاس! مجبور میشدم تا آخر کلاس سیخ بنشینم و زجر بی‌خوابی بکشم. 
بعد از 3، 4 سال که آب دیده تر شده ام، فهمیده ام آنچه زشت است، اعتنا به حرف و سلیقه مردم و نداشتن استقلال روحی است. حساب کرده ام هر 5 دقیقه خواب سرکلاس معادل 1 ساعت خواب در خوابگاه است! برای صرفه جویی در وقت و افزایش تایم مفید در خوابگاه، به کار می آید.
مورد داش
مدتیه که نه میتونم بخونم نه بنویسم و نه مثل ادم بخوابم.شبا خیلی با خودم کلنجار میرم اما بی فایده س همش افکار مزاحم، چیزایی که طول روز هم دست از سرم برنمیدارن.الان که دارم مینویسم میزم روبروی آینه س و طبق عادت هرچند دقیقه خودم رو تماشا میکنم.
هفته ی گذشته و هفته ی قبل ترش،طولانی ترین زمان استفاده مکرر در عمر این لپ تاپ محسوب میشن،گودال چشمام هم به همین دلیل عمیق تر شده.
این روزا بیشتر از هر وقت دیگه ای یاد ادمای گذشته میکنم.خیلی کار برای انجا
سلام آقای آزاد!

خوب هستی؟ اصل حالت چطور است؟ اوضاع بر وفق مراد است؟ احمدرضا چکار می‌کند؟ با هوای اصفهان ساخته‌ای یا هنوز در سرماهای زمستانش پوستت زمخت می‌شود و زخم می‌شود؟ از این برایم بگو که عاشقی یا فارغ؟ چه؟ نمی‌شناسی مرا؟ انتظار داشتی بشناسی؟ لابد فکر کردی که من از آن دخترهای شر و شور هستم که در خیالت صد بار عاشقت شده‌ام و الان هم در به در به دنبال ریش و سبیل تازه سبزشده‌ات هستم. چقدر که تو خوش‌خیالی پسر!

من کیستم؟

بگذار قبل از آن‌ک
یادداشت ششم
 
کتاب خوب می‌تواند آدم را معتاد کند.
یک‌هو نگاه کنی ببینی ای دل غافل! جلد پنجمی و کلی کتاب نیمه خوانده یا در نوبت خواندن که نسبت به این رمان بلند اولویت داشته‌اند، با دل‌خوری نگاهت می‌کنند.
من این‌جور وقت‌ها کتاب‌های دیگر را همه جای خانه پراکنده می‌کنم تا اگر فرصتی دست داد و نشستم و همه چیز آرام و روبراه بود بخوانم‌شان.
و این کتاب دوست  داشتنی را تنها زمانی که یحیا را می‌خوابانم، بخوانم. البته که خودم می‌دانم بیشتر یکی دو
خلاصه جلسه 28:
ادامه علت پنجم مستقیم ابتلا به بیماری : شیطان
کاری نکنید که شیطان بر شما آسیب بزند
روایت: شب نخوابید در حالی که دست و دهان را بعد از غذا نشسته باشید یا اثر غذ در دست نباشد و اگر کسی با دست نشسته بخوابد و اگر شیطان به او مسلط شود کسی را بجز خودش ملامت نکند
روایت: شیطان به بوی باقیمانده غذا حساس است و میلیسد و نفس خود را بر حذر بدارید از شیطان و کسی که شب بخوابد در حالی که در دست او بوی باقیمانده غذا هست و اگر بیمار شد کسی به جز خودش ملا
از خواب بیدار میشم... میبینم جلوم نشسته...
ناراحت و مکدر...
هنوز خواب آلودم ،یه لحظه چشمهام رو میبندم ...
-- : نخواب... میخوام باهات حرف بزنم...
++: (چشمهام رو باز میکنم) چی شده؟!!... (میبینم گوشیم دستشه)
-- : اینا عکسای کیه توی گوشیت؟!!! (عکس چند زن نیمه عریان رو نشونم میده)
++: وااای اینا کجا بودن؟... گوشیم رو چک میکردی؟!!!
--: نه... داشتم دنبال یه عکس توی گوشیت میگشتم که به اینها برخوردم... (با لحن محکمتری میگه) اینا کی هستن؟!!!
++: (کم کم ویندوزم بالا میاد)... گوشی رو بده
ساعت از 6 صبح گذشته بود که بیدار شدم. جایم نا راحت بود. بالشت سفت بود و بابتش سردرد گرفته بودم. روز قبلش هم بد خوابیده بودم و گوش راستم درد داشت. پشتش به من و خواب بود. یه ربع بیست دقیقه‌ای را از این طرف به آن طرف شدم. فایده‌ای نداشت. همیشه با خوابیدن در جاهای تنگ مشکل داشتم. توی سفر و کمپ همیشه قیافه‌ام شبیه مُرده‌هاست چون شب‌ها خواب ندارم و مدام بیدار می‌شوم. تخت و تشک نفره که جای خوابیدن دو نفر نیست. حتی کیسه‌خواب یک نفره هم جای خوابیدن یک نف
اولن که با دیدن تیتر هوا برتون نداره خواهشا. تمام این کلمات اثر بودن مقداری سم در غذاست.امشب هرجوری شده خودمو بیدار نگه میدارم تا فرداشب که خوابم ببره. دارم کم کم شبیه عکس هادی حجازی‌فر کنار صفحه میشم. موهام بلند شده همشم بعد خوابیدنم شکلهای عجیب غریب درست میشه رو سرم. اصلاح نمیکنم. و روزگار سختی رو در پیش رو دارم.
یک سناریویی زد به ذهنم میخوام تو این پست بنویسمش و فرداشب با مراسم شبگاهی در خدمتتون هستم.از اونجایی که اکثر پسرها (غیر از من) بویی
همیشه دفعه اولی که از اینترنام میخوام یه کار جدیدی انجام بدن ، خودم میرم بالاسرشون تا ترسشون بریزه. اینجوری هم اینترن احساس امنیت میکنه و هم بیمار. حوالی ساعت ۴ و نیم امروز که سرمون خلوت شد با اینترنم رفتیم بالا سر بیمار. روی تخت به حالت نشسته چشماشو بسته و بنظر داره چُرت میزنه. آروم بیدارش میکنم و شروع میکنم باهاش حرف بزنم. همینطور که حال و احوال می کنم پرده ها رو میکشم و از همراهش میخوام چند دقیقه بره تو راهرو استراحت کنه. به بیمار میگم دراز
دوشنبه با یه حال بد و دل درد شدید از خواب بیدار شدم با همون حال بد و دلدرد بعد مدرسه با هاجر رفتم بازار،مولوی،هفت حوض که خرید لوازم فردا رو انجام بدم
یادم نمیره تو مترو خط تجریش در حالی که داشتیم با یه هدفون ابی گوش میکردیم و در نهایت تلاش میدوییدیم که هم به قطار برسیم هم هنزفیری از گوشمون در نیاد،با فریاد یه عابر که داد زد گل در همین حین شادی ام کردیم:/
هرچند وقتی تو مغازه فهمیدیم سه تا گل خوردیم پنچر شدیم
سه شنبه صب برای انجام پاره ای کار و جمع
NASAبه دنبال ایجادبسترحیات موجودات برروی سیاره زمین بود.شهاب سنگ هاازنگاه دانشمندان فقط مدفوع خشک شده بزرگ وکوچک محسوب میشدند.برنامه اول این بودکه ازلیزرجهت دفع شهاب سنگ های بزرگ که خطربرخوردبازمین دارنداستفاده شود.شهاب سنگ هاازسیاه چاله خارج میشدندوپرتاب میشدنددرفضای فاضلابی مانندجهان زیستی.انگارواقعابهشت وجهنم وتفاوت زمان ومکان درزمین وجهنم وبهشت مفهوم داشته باشد.مطابق بااقدام انهدام شهاب سنگ بزرگ زمین درمدارخودباقی میماند.اماNASA
NASAبه دنبال ایجادبسترحیات موجودات برروی سیاره زمین بود.شهاب سنگ هاازنگاه دانشمندان فقط مدفوع خشک شده بزرگ وکوچک محسوب میشدند.برنامه اول این بودکه ازلیزرجهت دفع شهاب سنگ های بزرگ که خطربرخوردبازمین دارنداستفاده شود.شهاب سنگ هاازسیاه چاله خارج میشدندوپرتاب میشدنددرفضای فاضلابی مانندجهان زیستی.انگارواقعابهشت وجهنم وتفاوت زمان ومکان درزمین وجهنم وبهشت مفهوم داشته باشد.مطابق بااقدام انهدام شهاب سنگ بزرگ زمین درمدارخودباقی میماند.اماNASA
بسم الله الرحمن الرحیم
ما آدم ها دوست داریم موفق شیم؛ فرد مفیدی باشیم و خلاصه وقتی کار میکنیم یک احساس غرور و لذتی به ما دست میده که در اون تنبلی کردن نیست. برای رسیدن به عادت خوب یکسری کارها باید انجام بدیم که در ادامه توضیح خواهم داد.
 
اول از همه به یک شبهه و ابهام پاسخ بدم.بعضی ها میگن:
ما نباید به هیچ چیز عادت کنیم. عادت خوب نیست. نماز از روی عادت به درد نمیخوره و ...
این حرف اگه ازش بد برداشت بشه خطرناکه. زندگی انسان رو عادت ها تشکیل میده و کسی
سلاااااام سلاااااااام سلااااااام سلااااااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که دیروز ساعت یازده و نیم بیدار شدیم دیدیم همچنان مثل دو سه روز قبل چه بارونی داره می یاد شر شرررررررررر...دیگه کوه نور که همیشه از پنجره مون دیده میشه توی یه مه سفید غلیظ فرو رفته بود و کلا محو شده بود و انگار نه انگار که اصلا کوهی اونجا وجود داشته ...قبلا وقتی که من میاندوآب بودم اصلا دوست نداشتم کوه از شهر دیده بشه نمی دونم چرا اصلا خوشم نمی اومد!کلا انگار کوه دوس
سلام سلام
ببخشید که دیر شد. خیلی معذرت می‌خوام. درگیر درس و مشق بچه‌ها هستم و حس نوشتن هم یه جایی این دور و بر گم شده. اعتراف می‌کنم که اصلاً برای معلمی ساخته نشدم. یعنی تا مشق رضا نوشته بشه من اشکم درمیاد. الهی سلامتی باشه و خیر.... منم ناشکری نکنم 
 
 
مهمانها تا نزدیک غروب بودند و بالاخره رفتند. بنفشه در اولین فرصت توی حمام پرید و دوش گرفت و تاپ آستین حلقه‌ای با شلوارک زیرزانویی را که سامان برایش خریده بود پوشید. بعد چمدانش را وسط اتاق خالی ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها