نتایج جستجو برای عبارت :

پیر مردی در دنیای ارزوهای مثلا محال

سوال:
آیا امامان و پیامبران معصوم، قدرت بر گناه دارند یا ندارند؟ زیرا اگر قدرت بر گناه داشته باشند نمی­شود به آنها در راه رسیدن به کمال اعتماد کرد، از آنجا که احتمال دارد مرتکب گناه شوند و ما بی­خبر باشیم، و اگر قدرت بر گناه نداشته باشند که اصلاً عصمت و اعمال نیک آنها ارزشی ندارد.
در کتاب اصول تشیع آمده است:[1]
پاسخ:
صادر شدن معصیت از پیامبران و امامان محال است در عین حالیکه تحت قدرت و اراده آنها است، یعنی چون هیچگاه اراده گناه نمی­کنند لذا صدو
عرض کنم حضور با سعادت شما، هاشم خان دماوندی ِ چارشونه و لوطی که ذکر خیر شخصیتش در سریال زیبا و با اصالت "شهرزاد" را قبلا هم اینجاگفته  ام وقتی معشوق قدیمی اش "قرص قمر "را از دست داد و در سکوت و پنهانی عزادارش بود به شهرزاد گفت: "عروس! عشق مثل جنگ می مونه ، اولش آسونه ، آخرش سخت ِ و فراموش کردنش محال ".  خواستم بنویسم که مسئله ی  دست و پنجه نرم کردن با محالات کأنَّهه  همخوابگی با مرگ است . آدمیزاد آبستن رنج می شود از آن و تا فارغ نشود از این بار ، در م
عرض کنم حضور با سعادت شما، هاشم خان دماوندی ِ چارشونه و لوطی که ذکر خیر شخصیتش در سریال زیبا و با اصالت "شهرزاد" را قبلا هم اینجاگفته  ام وقتی معشوق قدیمی اش "قرص قمر "را از دست داد و در سکوت و پنهانی عزادارش بود به شهرزاد گفت: "عروس! عشق مثل جنگ می مونه ، اولش آسونه ، آخرش سخت ِ و فراموش کردنش محال ".  خواستم بنویسم که مسئله ی  دست و پنجه نرم کردن با محالات در واقع همخوابگی با مرگ است . آدمیزاد آبستن رنج می شود از آن و تا فارغ نشود از این بار ، در می
عرض کنم حضور با سعادت شما، هاشم خان دماوندی ِ چارشونه و لوطی که ذکر خیر شخصیتش در سریال زیبا و با اصالت "شهرزاد" را قبلا هم اینجاگفته  ام وقتی معشوق قدیمی اش "قرص قمر "را از دست داد و در سکوت و پنهانی عزادارش بود به شهرزاد گفت: "عروس! عشق مثل جنگ می مونه ، اولش آسونه ، آخرش سخت ِ و فراموش کردنش محال ".  خواستم بنویسم که مسئله ی  دست و پنجه نرم کردن با محالات کأنَّهه  همخوابگی با مرگ است . آدمیزاد آبستن رنج می شود از آن و تا فارغ نشود از این بار ، در م
بین دو گزینه مرگ پای همین لپ تاب و مرگ توی حموم موندم
توی حموم به جای اینکه اب بیاد همه فکراتو بشوره ببره بیشتر تازشون میکنه.فکرای من مثل ماهیای دور از اب میمونن بیچاره گم شده دور از حیات و وقتی میرم حموم یهو اب پیداشون میکنه و اونارو در اغوش میگیره و من بیچاره باید ورجه وورجه های شادیشونو به جون بخرم.
اینهمه فکر کردن راجب اینده افتضاحه. از این دوران خوشم نمیاد. مثل بقیه دوستام نیستم. نوشتن ارومم نمیکنه چون همه چیز برای نوشتن به یادم نمیاد. انگ
فروش انواع راهبند امنیتی در استان زیبای چهار محال و بختیاری 
نصب و تعمیرات انواع راهبند در استان چهار محال و بختیاری 
شرکت حافظان حریم سپاهان بزرگترین مجموعه در زمینه تولید سیستم های امنیتی و کنترل تردد در نظر دارد در راستای ایجاد نظم و امنیت عمومی ارائه خدمات راهبندی راه دراستان زیبای چهار محال و بختیاری  به حداکثر ارائه برساند . 
این شرکت با در نظر گرفتن نیاز مبرم مردم الخصوص همشهریان عزیز چهار محال و بختیاری  در نظر دارد تمامی محصولا
محال است، محال است ،محال است. یاد یک آهنگ افتادم که آنجا هم خواننده به عنوان ترجیع بند می خواند: محاله...محاله....محاله...آنجا او دختری را میخواست که اصلا و ابدا در سطح و اندازه ی هم نبودند و این محال بودن تقریبا عادی بود. نفهمیدم چرا چنین معادله ی منطقی را باید در هوا و زمین داد زد که محاله!
در مورد بحث اینجا هم تقریبا با چنین طول و تفصیلی باید گفت کنار هم قرار گرفتن یک کله ی کوچک و محدود، و انتظار نتیجه ی بزرگ محاله.
این در هر زمینه ایی هست: هر رشته
گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد.   اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم".  بودن" وقتی میسّر است  که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و  صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد.  در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.  
اگر "بودن " منوط به "نبودن " است.  هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است.  اگر" بودن " منوط به " بودن " است.  حافظ می
روزهایی هستند مبهم و گنگ - طولانی و بی انتها - شاید خیره به یک نقطه ساعت ها بگذرد و ساعت روی دیوار تنها دقایق محدودی از این زمان طولانی را نشان می دهد- روزهایی پر از حرف های ناگفته حرف هایی که به قول شریعتی تن به ابتذال گفتن نمی دهند- در تمام این روزهای طولانی بی انصاف تنها و در سکوت فقط خداست که می ماند فقط اوست که می داند
همیشه کسی هست
با تو می ماند
میان غربت آن روزهای محال
که هر چه زینت دنیا است غرق دلتنگی است
همیشه کسی هست
پاک تر از یاس
و دلر
شاید محال نباشدپس از هزار سالدر صحرای سر سبزی...خاکی باشم، مرغوبباران، نمناکم کند
عطر گِل به مشام بذری برسد...شاید محال نباشدتو دانه‌ای باشیکه از سمت گندمزارپی بستری در نهری غلتیده‌ای...و از کنار خاک نمناک می‌گذری...شاید محال نباشد باران بزند!باران که بزندنهر آب بالا خواهد آمد...شاید محال نباشد بعد هزار سال و چند دقیقهجریان نهرتو را در بسترم بنشاند...قول می‌دهم چنان تو را آغوش بگیرمکه در چشم به هم زدنی سبز شوی...
قول می‌دهم من همان پایین بمان
از حرف های مهسا محب علی.کتاب های خانم محب علی را نخوانده ام. از این بابت هم ناراحتم. چون نویسنده ایی است که از حرف زدنش ، نوشتنش شروع می شود. جمله هایی از او شنیده ام که برایم فوق العاده عجیب و همینطور عادی و طبیعی و بی هیچ تصنع بر زبانش جاری میشد.او می گفت: 
«نویسنده که نه دنیا داره و نه آخرت، نه آینده داره و نه احترام، و نه درآمد و کتاب هاش هم راحت سانسور میشه، هیچ و هیچ از این کار نصیبش نمیشه و فقط با عشق و دیوونگی می نویسه، حیفه حالا بیاد و خود س
میگم فکرشو بکن امشب خدا عشقش بکشه عدالت رو روی زمین بر قرار کنه و هر کسی اون جایی باشه که باید باشه!
بعد یهو ببینیم آقای جوانی که با فوق لیسانسش سر چهار راه روزنامه می فروخته، شده سر دبیر همون روزنامه و حسابی روزنامه برای خودش طرفدار پیدا کرده...
پسرک فال فروش با استعداد، بورسیه گرفته و سر کلاس درس نشسته و فارغ از دنیا و مشکلاتش داره مثل بلبل جواب سوال معلمش رو میده...
فلان تاجر بی سواد مفت خور، داره شیشه ماشین ها رو پاک می کنه و به خاطر یه سکه چ
مسافت نزدیک«غریب» برایم نوشته است: امروز، میان نماز ظهر و عصر، دعای ابوحمزه - از امام سجاد علیه‌السلام - را خواندم. در برخی از دعاها و مناجات‌ها قید زمان و مکان را برمی‌دارم؛ یکی از آن‌ها همین دعای ابوحمزه است. مناجات شعبانیه، دعای کمیل، و مناجات خمس‌عشر نیز اینگونه‌اند. برای خواندن این‌ها نباید در انتظار فلان زمان یا رسیدن به فلان مکان بود. در دعای ابوحمزه، وقتی به جمله «ان َالراحل إلَیکَ قَریبُ المَسافَةِ؛ آن‌کس که به‌سوی تو آید، را
 
یه سری مشکل و درگیری دارم این روزا، برا اروم شدن دل هممون پلاس اعصاب خط خطیمون ممنون میشم دعا کنید:دی
دلم اتفاق خوب میخواد،
مثلا سیستمای دانشگاه یه هفته خرااب شن راحت شیم
یا بستنی شکلاتی خصوصا اون قیفیایی که نزدیک حرم امام رضا(ع) شبا بعد افطار تو سرما میخوردم
یا پیتزا پر پنیر
یا مثلا کادو بگیرم
یا مثلا ازین کیکایی اینستا نشون میده برش میدن از وسطش یه عالمه شکلات روون میشه ازونا بخورم
مثلا هوا خنک و بهاری بشه
یا مثلا کادو بگیرم.. خب میدونم گف
اخر که میبوسم تو را در انتهای این کتاب♥️اخر بغل می گیرمت در چهار راه انقلاب
اخر که می فهمند همه محو نگاه تو منمیک شب تورا میبوسمت حتی اگر باشد به خواب♥️
هر بار اسمت امده شعری شدی در دفترمشب ها بغضم گریه شد وقتی نبودی وقت خواب♥️
یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنیگفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب♥️
اغوش تو در خواب و چون دیوانه ها بوییدمت♥️ای کاش روزی هم نبود و خواب بودش افتاب
چون ماه دوری و دلم در ارزویت مانده استوقتی به فکرم نیستی
اصل باطل بودن تسلسل و نیاز مندی هرچیز به علت ابتدا باید تعریف درستی از این دو اصل ارایه شودباطل بودن تسلسل بدین معنس است: در قهقرای معلول ها افتادن و پیدا نکردن stop place . و دلیل باطل بودنش این است که اصل علت العلل در اینجا کمک میکند و به سیر قهقرایی پایان میدهد. چکن هرچیزی علتی دارد و معلول بدون علت نداریم.به stop place همان علت العلل میگویند .در الهیات و اخصوصا اثبات خداوند بی نهایت و بدون حد و حدود و واجب من جمیع جهات از این اصلول استفاده می سود. در
اصل باطل بودن تسلسل و نیاز مندی هرچیز به علت ابتدا باید تعریف درستی از این دو اصل ارایه شودباطل بودن تسلسل بدین معنس است: در قهقرای معلول ها افتادن و پیدا نکردن stop place . و دلیل باطل بودنش این است که اصل علت العلل در اینجا کمک میکند و به سیر قهقرایی پایان میدهد. چکن هرچیزی علتی دارد و معلول بدون علت نداریم.به stop place همان علت العلل میگویند .در الهیات و اخصوصا اثبات خداوند بی نهایت و بدون حد و حدود و واجب من جمیع جهات از این اصلول استفاده می سود. در و
پدرم همیشه نقل میکنند ان جمله ی معروف را که برای یک انسان عاقل یک اشاره کافیست و چیزی که امروز مرا بعد از مدت ها به سمت کیبورد بی جان این لب تاپ اورده است بی شک همان اشاره ای است که اتفاق افتاد و می تواند برای یک عمر مهم ترین اشاره ی زندگی من باشد.
از جول اوستین بارها و بارها میشنیدم که باید ایمان داشت به چیزی که قابل رویت نیست و باید امید داشت به رویایی که از نظر ذهن محال است به واقعیت بدل شود اما راستش با اینکه کلمات و حرف های این ادم برای من در
 
 
در سپیده دمی که بی ظهور تو، سیاهی می زاید،
دلم مجالِ خیالی محال می خواهد...
 
 
یادم نیست، آن روز در چه حال و هوایی بودم که این جمله را نوشتم...
اما می دانم هرجا از نسیم و سپیده و سحر، حرفی به میان می آید، بی اختیار ذوق نداشته ام گل می کند و شعر وسواسم را با گلواژه هایی از جنس هور و نور و رهایی و ظهور، رنگِ پاکی و طهارت می بخشم. 
و هرجا از سردی و سکوت و هجران، حرفی روایت شود، قلم احساسم را با غم واژه هایی از جنس حسرت و اندوه و آه، چالاکی و حرارت می
استان چهارمحال و بختیاری ، یکی از استان های مرتفع کشور است. این استان ، به لحاظ داشتن منابع طبیعی در منطقه زاگرس میانی یکی از استان های خاص در ایران محسوب می شود.به علت وجود منابع سرشار آب، کوه های مرتفع و برف گرفته ، طبیعت زیبا ، جنگل های طبیعی بلوط ، مراتع و خاک حاصلخیز، لقب هایی چوه همسایه آفتاب، سرزمین طلای جاری ، سرزمین گنج های پنهان ، سرزمین آب و آیینه و آفتاب ، هند کوچک و سوییس ایران را به خود اختصاص داده است.از جمله مزایای ثبت شرکت در چه
دست مزن! چشم، ببستم دو دست    
                                       راه مرو! چشم، دو پایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن    
                                     نطق مکن! چشم، ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن  
                                     خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کر شوم     
                                   لیک محال است که من خر شوم
چند روی همچو خران زیر بار؟          
                           
   نشر  شایستگان منتشر کرد:  دنیای وارونه.   تعبیر رویای محال.   دو اثر جدید بلند. بقلم شین براری. در آذر ماه خزان 1397 چاپ و منتشر گردیده بود ک ه با استقبال. خوبی از جانب مخاطب قشر خاص مواجه. گردید و اکنون. با توجه به وضعیت بحران کاغذ. زمینه ی چاپ مجدد آن. فراهم نمیباشد. و در این پست به جملاتی محدود از این دو اثر پرداخته ایم 
اثر داستانی بلند بنام #تعبیر رویای بلند. 
ادامه مطلب
خدایا پنج شنبه ها را از من نگیر.خانم کاف را از من نگیر.این کتابِ هر روز تازه تر از دیروز را از من نگیر.که اگر به محال بگیری،دنیا که سهل است،خود مرا از من گرفته ای.
+اگر هر کس یا خودش یک خانم کاف بود یا یک خانم کاف داشت او هزاران سال پیش بازگشته بود.شک ندارم!
 
 
مثلا با حال خوب بیدارشی وروزتو شروع کنی.
 
قطعه مورد علاقتو گوش کنی.
 
روی نیمکت دلخواهت توی پارک بشینی چشماتو ببندی وعطر پاییزو نفس بکشی .
 
ورزش کنی و مردمو دوست داشته باشی...
 
مثلا توی پیاده رو از دختربچه غریبه عکس بگیری ودلت بره برای لبخند ونگاهش ...ببوسیش.
 
و قطعه مورد علاقتو گوش کنی.
 
به هوای خرید گل نرگس بری گل فروشی ولی چشمت خیره کاکتوسا بشه...
 
مثلا آشپزی کنی و دست پختتو دوست داشته باشی  .
 
غروب پیاده روی کنی و با حوصله  از  دست فروش
 
قطعا تک‌مضراب برای بنده دارای برکات معنوی زیادی بوده است که آشناشدن با دوستانی دغدغه‌مند در عرصه‌های گوناگون خاصه ادبیات و مخصوصا شعر یکی و شاید مهم‌ترین آن‌ها باشد.
چندی پیش توفیق میزبانی بی نظیر آقای حسین صیامی را در کیمیا داشتیم و حالا توفیق ارائه‌ی اولین مجموعه‌ی شعر جناب آقای غلامرضا آقاسی نصیب کیمیا شده است.
احتمال محال که به صورت الکترونیکی و به صورت یک فایل پی‌دی‌اف و در قالب‌های گوناگون شعری آماده و ارائه شده است را می‌ت
کسی که تو رو دروغ گو خطاب کنه و الفاظ رکیک بکار ببره ظاهرا که نه حتما عاشق نیست و فقط دنبال سپری شدن روزگارشه. 
میگن تو محال ترین اتفاق ها یه هَست وجود داره ،دیشب فهمیدم که هست
قرار بود وبلاگ رو کامل کنم کلی متن نوشته بودم هرچند این وبلاگ حذف شه بهتره
من با بعضی از صفاتی که رو حیوونا میذارن مشکل دارم و به نظرم این‌کار نامناسبه. مثلا یه جوری میگن خر نفهمه، انگار بقیه‌ی حیوونا اوقات فراغتشون رو به حل معادلات لگاریتمی می‌پردازن! یا مثلا همچین میگن کوالا‌ها فقط می‌خورن و می‌خوابن، انگار مثلا گوسفند‌ها هر‌ روز صبح ساعت ۵ بیدار میشن، یه چای تلخ می‌خورن، می‌رن بالا سر دکل نفت تا آخر شب!!
آنچنان به او نزدیک شد که خود را گم کرد و او را خود پنداشت و خود را او... گفت: یک لحظه صبر کن، من توام یا تو من... مگر نه اینست که جمع نقیضین محال است؟ گفت: در اینجا جمع همه ی محال ها ممکن است...
 
نی من منم و نی تو تویی و نی تو منی 
هم من منم و هم تو تویی و هم تو منی 
من با تو چنانم ای نگار ختنی 
کاندرغلطم که من تو ام یا تو منی
 
نحن اقرب الیه من حبل الورید
 
 
با توجه به معناى «قدرت»، پاسخ به این پرسش روشن مى ‏شود. قدرت عبارت است از: مبدأ بودن فاعل مختار، براى کارى که ممکن است از او سربزند. 
هر قدر فاعل از نظر مرتبه وجودى، کامل‏تر باشد، داراى قدرت بیشترى خواهد بود و طبعآ موجودى که داراى کمال بى ‏نهایت باشد، قدرتش نامحدود خواهد بود. امّا باید توجه داشت که کارى که متعلّق قدرت قرار مى‏ گیرد، باید امکان تحقق داشته باشد. پس چیزى که ذاتآ محال یا مستلزم محال باشد، مورد تعلق قدرت واقع نمى ‏شود. چنان‏که ن
حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایده‌اى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته اس
یا من هو صانع کل شیء
 
 
امروز داشتیم با بچه ها حرف میزدیم، الهه میگه :« پاشیم بریم چهارسو.»
منم با ذوق از تجربه دفعه قبل که رفتم چهارسو گفتم. الهه گفت که اونها که رفتن، رستوران هم رفتن یه چیز خوردن.
بعد میگفت سفارش که میدادی بهت یه چیز میدادن حالتِ بن مانند. میتونستی بری تو پاساژ بگردی تا سفارشت آماده شه. سفارشت آماده میشد اون بُن عه ویبره میکرد متوجه میشدی میرفتی سفارشو دریافت میکردی :)))
با شوخی قرار گذاشتیم در هزینه ها صرفه جویی کنیم پاشیم ب
چو یاد روزهای رفته خود
من از خود می روم روزی،
که روزی می رود از من
به صد درد و به صد سوزی.
من از خود می روم روزی،
ز خود رفتن اگرچندی محال است.
ز خود بگریختن کار خطا نیست،
که با خود ماندنم خواب و خیال است.
من از خود می روم روزی،
نبینم گر شرر در خود.
پنه جستم اگر عمری ز دشمن،
ندیدم من ولی دشمنتر از خود.
من از خود می روم روزی،
دگر بر خود نمی آیم،
به خود آیم، نبخشم خویشتن را،
به خود آیم، نبخشاید خدایم.
دوباره یک نفر آمد مرا به هم زد و رفتو سرنوشت مرا با جنون رقم زد و رفتکسی که مثل همه گفت: دوستت دارم!درست مثل همه آمد و به هم زد و رفتدرست مثل همه بی‌مقدمه از راه-رسید و سنگ بر آیینه‌ی دلم زد و رفتمرا سپرد به کابوس‌ها، به هرچه محالبه لحظه‌های من این‌گونه رنگ غم زد و رفتکسی که برکه‌ی آرامش مرا آشفتبه هستی‌ام -که نبود- آتشِ عدم زد و رفتبه چشم‌های سیاهش دچار کرد مراکنار رویاهایم کمی قدم زد و رفتتمام حرف من این است: آخر این‌گونهچگونه می‌شود از ع
یک.
ششم آذر، زمان شروع ثبت نام کنکور دکتری.
هنوز در چند درس خاص آمده نیستم که باید میزان مطالعاتم برلی کنکور رو ببرم بالا.
دو.
پایان‌نامه و پر کردن پروپوزال برای دفاع که این از جمله اهداف میان مدته و باید سعی کنم تا قبل از خرداد ازش دفاع کنم.
سه.
آدم شدن به عنوان هدف لا بشرط که آن به آن باید درصدد رسیدن بهش باشم که الحق قسمت سخت ماجرا اینه.
عالم شدن چه سخت است
آدم شدن محال است
بنام خدا
شیخ فضل‌الله نوری در مقابل یکی از مواد قانون مشروطه آنجا که آمده بود «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود»، به طور مشخص به مخالفت پرداخت و گفت: «محال است با اسلام حکم مساوات».
برگرفته از:
رساله «حرمت مشروطه» 
امام یازدهم ع در این حدیث شریف بقسمتی از این شرایط اشاره کرده فرموده است اکر خدا ودیده شود باید در ان شرایط باشد زیرا رابطه بین و مشروط و سبب و مسبب حتم
ی است و اگر بر فرض محال این شرابط موجودلازم میاید که خدا هم مانند مخلوق خود باشد زیرا که هدف دید قرار گرفته است و هدف دید چنانکه گفتیم باید جسم کثیف باشد  وخدا بزر گتر  از اینستکه جسم باشد 
مثلا انقدر حرف تو دِلت جمع شده باشه که نتونی بزنی و ندونی که از کجا باید شروع کنی و سکوت رو ترجیح بدی،مثلا بیکار باشی ولی کلی کار داشته باشی،مثلا ناخواسته تمام احساسات منفی بهت هجوم بیارن و تبدیل بشن به غبطه خوردن(شایدم حسادت!)،مثلا از یه جایی به بعد فقط لبخند بزنی،لبخند زدن همیشه به معنی اوکی بودن نیست.مثلا انقدر دلسرد شده باشی که دیگه حتی نخوای شانست رو امتحان کنی و بقول "سین" تیری توی تاریکی بزنی!مثلا حتی شادترین آهنگ ها هم واست غمگین ب
         یه کانالی هم هست توی بله به اسم توئیتر فارسی. هی پیام های قسمت های مختلف کشور رو فوروارد میکنه که ببینن اونجا اینترنت وصل شده یا  نه؟ خب که چی؟ حالا مثلا اصفهان وصل شده باشه من جمع کنم برم اونجا؟ یا مثلا از شمال کشور شیلنگ اینترنت گرفتن تا بیاد پایین کشور رو خیس کنه طول میکشه و باید ببینیم تا کجا رسیده؟ یا مثلا مسولین این کانال درپیت رو چک میکنن و تا پیام ها رو ببینن با خودشون میگن: شت ببین شیراز رو یادمون رفته وصل کنیم یا چی؟
خب کاری ک
یه بار شب بیست و دو بهمن بودبرف اومده بود سنگینمن خونه شما بودممن بودم و تو..رفتیم از حیاط سینه پر برف اوردیم تو... نشستیم دم در حیاط.. تو یه صورت آدم برفی درست کردی... یادمه شکلش هنوز.. بعد ساعت ۹ که شد شروع کردیم دوتایی الله اکبر گفتن...اون روزا، این روزا دور بود و محال ولی خب ما که نمیدونیم چی قرار پیش بیاد....کاش بیشتر قبولت داشتیم
نمیدانم حضور دوباره ات را در زندگیم به فال نیک بگیرم یا 
هستی و من عجیب حس خوبی دارم 
نمیدانم آیا چیزی که در ذهن دارم یک نتیجه گیری قطعی است یا نه ولی وقتی سه فرصت خوب بریدن بود ولی چیزی بریده نشد اگر این معنایش بودن نیست پس چیست
خدایا ممنون
دلم میخواهد دفعه دیگری که بخواهم بنویسم در شهر محبوبم باشم و مشکلم حل شده باشد خدایا می شود این محال را ممکن کنی جان من
محال شوند... هانیه عابدینی،۱۶ ساله از شهرری قلب تنـگی درخت، تجهیزات هایش را همه جا ریخت تا به همه ثابت بطی ء بیرونی سبو باران است! نازنین حسن پور، ۱۷ ساله از تهران ملاقات به دیدنت با سایبان آمدم با کرجی برگشتم بهنام عبدالهی از تبریز افت تو سال هاست از چشمانم  محذوف ای؛ برقرار درون مرکز قلبم! نرگس دارینی ،۱۶ ساله از کرج تصویرگری: زینب علی سرلک،۱۶ساله از پاکدشت
تو و من می دانیم
غمت از جنسِ خیال
نه امید است محال
دست در دست رهایی بسپار
تو و من می دانیم
که بهاران تهی از تاریکی است
نه بهار است اما
خطه ای سبز در این نزدیکی است
تو و من می دانیم
آنکه در ساحل جزری زد جا
بی خبر از مَدِ دریا برجاست
تو و من می دانیم
آنچه باید ز تماشا دانست
آنچه بایست که از دیدنِ دنیا دانست
تو و من می دانیم
زندگی واهمه ای بوده و هست
ترس ، توفیق ، شکست ، یا مساویِ عدم
تو و من اسلحه در دست و قلم
در جیب
با خلافی پنان
خوب می دانیم
زندگی پشت
به چه می‌اندیشی!
نگرانی بیجاست...
عشق اینجا
و‎ ‎خدا هم اینجاست،
لحظه‌ها را دریاب
زندگی در فردا
نه، همین امروز است!
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
 
یك زن
برای زیبا ماندن
به دوستت دارم های
مردی نیاز دارد
كه هرروز آرام
در گوشش زمزمه كند
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه کوتاه
 
وقتی انسان‌ها همدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را می‌بخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتن دست برمی‌دارند...!
 
++++++++++++++++++++
[Forwarded from M . J Farokhi]بنام خدامبارزه ، متولی ،     مبارزه متولی  ،   متولی مبارزه      البته همه واژگان معنای خودشان را دارند . اصلا اگر اینطور نبود واژه نمی شدند .  مثلا همین واژه مبارزه معلوم است باید ضد باشد . باید با موضوعی به مقابله برخیزد  . اگر اینطور نباشد که مبارزه نیست . حالا اگر مبارزه نکرد خوب پس چیست ؟    اینطور فهمیدم مبارز که مبارزه نکرد متولی است .  و در اینجا به این کشف رسیدم که مبارز میتواند متولی بشود . اصلا متولی بود ، مبارز نام
هنوز هم برام قابل هضم نیس ولی از  96.11.1 تا الان چیزی حدود یه سال و نیم باید میگذشت تا بفهمم چقد تغییر کردم و مطمئنم اگه تایم کمتری میگذشت محال بود بتونم قبول کنم این واقعیتو.
نمیخام و نمیتونم راجع به خوب یا بد این تغییرات یکی دوساله حرف بزنم ولی کاملا مشهوده برام که از اون محمدحسین دوسال قبل فقط یه سایه خیلی کمرنگی مونده. واقعا آدم چطور میتونه سخت معتقد باشه به پایبندی به اصول ثابتش و تو یه سال نصفشونو زیرپا بزاره؟
چطور؟؟
هرچی به مح التماس کردم فایده نداشت. اون بر نمی‌گرده... خیلی زار زدم... بسمه ۱۵ سالگی من لااقل ۲۰ ساله اون دوران رو رد کردم
دیگه عاشق نمیشم... هیچ وقت... محاله .... محال ... یا از میم جدا میشم و یا به همین زندگی تن میدم و خب طبیعتا همین زندگیم خواهد بود... پس دیگه بسه... 
خیر همین بود که تموم شه و من برگردم به درس و زندگیم...
لعنت به من .... لعنت .... لعنت ....... لعنت به این زندگی و محدودیت و تمامیت خواهی و بچگی و عدم عقلانیت و و و ...... لعنت
دوست دارم اینجوری فکر کنم که حتما حکمتی بوده که گوشیم یدفعه هنگ کرد و از بیان اومد بیرون و نذاشت که آرزوم رو منتشر کنم
چون گوشی من هنگ نمیکنه و از طرفی هم خلاف دلم نوشته بودمش. 
 
اما بعد ها شاید درباره‌ش بنویسم. 
 
اما این شب ها وقت خواستنِ...شب های رجب.. 
شب های رجب آرامشش یجور دیگه ست، با همین حال خوشی که داره باید با امام علی حرف زد، درد دل کرد، معامله کرد... ازش خواست.. 
محال که امیر مومنان بذاره ناامید برگردیم از در خونش.. 
 
 
از اون همه نوشته
حالا که فکر می کنم انگار سال هاستکه چشم تو در آینه این خیال هاستآیینه ای که جز تو در آن منعکس نشدآیینه ای که فارغ از این قیل و قال هاستامکان نداشت هیچ کس... اما کنار توامکان اتفاق تمام محال هاستفرصت برای با تو نشستن، قدم زدنآماده باش فرصت پرواز بال هاستشاید خدا مرا به تو... شاید خدا تو راذهنم پر از تمامی این احتمال هاست
کسی به روی درختی نوشته بود به کارد
جمال چون تو درختی ربوده عقل و قرار
ندیده شکل تو دنیا به هیبت و عظمت
تو خود دلیل طراوت تو خود دلیل بهار
فقط برای جمالت کمی هرس بشوی
هزار مرتبه بهتر تو دل ربا بشوی
درخت سرو از آن سو شکسته آه کشید
بترس از آن که اسیر غم و جفا بشوی
کسی ندیده که سروی هرس شود چون که
محال بوده که از سرو هم ثمر برسد
کسی که کارد بگیرد چنین هنر دارد
بترس از آن که به دستان او تبر برسد
#حمید_رفائی
#کمی_متفاوت
@hamidrefaeipoem
عالم بر مثال کوه است. هرچه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی. و اگر گمان بری که: «من خوب گفتم کوه زشت جواب داد»، محال باشد؛ که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید یا بانگ آدمی یا بانگ خر؟ پس یقین دان که بانگ خر کرده باشی.
بانگ خوش دار چون به کوه آیی
کوه را بانگ خر چه فرمایی؟
منظور از سفید امضاء بودن چک، امضاء نداشتن بر روی چک نمی باشد؛ زیرا در چنین صورتی سند مزبور چک نمی باشد (دارای اعتبار نمی باشد). بلکه چک سفید امضاء حالتی را بیان می کند که چک امضاء دارد؛ اما از جهت محتوا همانند مبلغ، تاریخ و سایر موارد سفید است.
 تعریف چک (سفید امضاء)
در مورد چک سفید امضاء‌تعاریف گوناگونی از سوی نویسندگان حقوقی ارائه شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود: – چک سفید امضاء چکی است که صادر کننده آن را فقط امضاء کرده و به طرف مقابل
پرسش : تفاوت شرط فعل و شرط نتیجه چیست؟شرط نتیجه یعنی اثر حقوقی یک عقد یا یک ایقاع ضمن یک عقد یا یک ایقاع دیگر شرط شود بنابراین شرط نتیجه ۴ حالت دارد :عقد ضمن عقد : مثلا خانه ام را فروختم ۱۰۰ هزار تومان به شرط آنکه وکیا من باشیایقاع ضمن عقد: مثلا من تو را ابرا کردم به شرط اینکه وکیل من باشیعقد ضمن ایقاع: مثلا خانه ام را به تو فروختم به شرط اینکه از دینی که به تو دارم بری باشمایقاع ضمن ایقاع: مثلا تو را بری کردم به شرط اینکه علی از دینی که به تو دارد ب
دلم میخواد ازدواج نکنم
اگ کردم بچه دار نشم
دوس دارم نسلم منقرض بشه
هیچی تو این زندگی ارزش ادامه دادن ندار
اشتباه پشت اشتباه
خطا پشت خطا
سیاهی پشت سیاهی
این اسمش زندگی نیس!
سقوط آزاده تو ی چاه تاریک و عمیق
ولی بی انتها!
هرچی عمیق تر تاریک تر
تلخ تر
از سقوط خسته شدم!
یکم استراحت نمیدی؟
مثلا ادم بره کما بیدار شه بیینه سالهاست خوابیده
مثلا ادم شب بخوابه صب پا نشه
تا مدتها پا نشه
مثلا زمان وایسه!
از صحنه بیایم بیرون
بشینیم کنار کاتب سرنوشت یه چای بخ
دلم میخواد ازدواج نکنم
اگ کردم بچه دار نشم
دوس دارم نسلم منقرض بشه
هیچی تو این زندگی ارزش ادامه دادن ندار
اشتباه پشت اشتباه
خطا پشت خطا
سیاهی پشت سیاهی
این اسمش زندگی نیس!
سقوط آزاده تو ی چاه تاریک و عمیق
ولی بی انتها!
هرچی عمیق تر تاریک تر
تلخ تر
از سقوط خسته شدم!
یکم استراحت نمیدی؟
مثلا ادم بره کما بیدار شه بیینه سالهاست خوابیده
مثلا ادم شب بخوابه صب پا نشه
تا مدتها پا نشه
مثلا زمان وایسه!
از صحنه بیایم بیرون
بشینیم کنار کاتب سرنوشت یه چای بخ
دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم  آسمان ها را به صورت
سافاری (به انگلیسی: Safari) به سفر گردشگری ماجراجویانه می‌گویند که با هدف تماشا و تهیه فیلم و عکس از جانوران بزرگ‌جثه حیات وحش در آفریقا انجام می‌شود. سافاری در کویرهای ایران لذتی بسیار خاص دارد. ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
کاش می‌تونستم بعضی لحظه‌ها رو ذخیره کنم، اونموقع می‌شد گوشه‌ای تویِ همهمه‌های این دنیا وقتی بیقرارم حسشون کنم، درست مثل این روزای گرمِ   نفس گیر  ، اگه میشد  بتونم  اون حسو بگیرم میون دستام، چشمامُ ببندم و به جونم تزریق بشه... حتی تصور و فکر بهش هم هرچند گذرا اما حالمُ خوب میکنه.شاید اگه اینطور بود سخت‌ترین تصمیمات هم تو شرایط بد با خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن گرفته می‌شد... 
+یادداشت شماره ۷
 
اسم تمام قاره‌ها با همان حرفی که آغاز شده است پایان می‌یابد.
مقاوم‌ترین ماهیچه در بدن، زبان است.
کلمه «ماشین‌تحریر» (TYPEWRITER) طولانی‌ترین کلمه‌ای است که می‌توان با استفاده از حروف تنها یک ردیف کیبورد ساخت.
محال است که آرنج‌تان را بلیسید.
جلیقه ضد گلوله، ضد آتش، برف‌پاک‌کن‌های شیشه جلوی اتومبیل و چاپگرهای لیزری توسط زنان اختراع شدند.
پروانه‌ها با پاهایشان می‌چشند.
نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است.
 
 
 
ادامه مطلب
و مثل همیشه، دو نفر دوست بودند. دو دختر با مقنعه و کوله پشتی و تشکیلات. خستگیِ یک روز طاقت فرسا در دانشگاه را با دو ظرف سیب زمینی با سس مخصوص از تن به در می کردند.  پشت یکی از میزهای کوچک فودکورت نشسته بودند و به یک موضوع فوق العاده بی مزه از ته دل می خندیدند. یکی شان درحالی که خودش را با برگه ی منو باد می زد، پرسید:
-ینی هیچ وقت از همدیگه خسته نمی شین؟!
دومی که هنوز لبخند به لب داشت سرش را محکم بالا انداخت و گفت:
-نچ. محال ممکنه. همیشه برام هیجان انگی
همکار محترمی تصمیم گرفته در اعتراض به اتفاق دیروز و اخراج شدن یکی از پرسنل به علت صبحانه خوردن خارج از تایم صبحانه ، آتش به اختیار عمل کنه و دست به اقدامات اعتراضی بزنه 
میگم مثلا چیکار قراره کنی که نشونه اعتراض باشه ؟
میگه مثلا همیشه بین ساعت هشت تا ده صبح یک لیوان چایی میخوردم ، امروز سه تا لیوان خوردم !!!! :| :|
میترسم… خیلی هم میترسم…
از این غبارآلودِ رو به روم میترسم… 
از نرسیدن و داغِ پشتِ داغ میترسم…
از حسرت میترسم…
از گذشته و حال و آینده میترسم…
از آخرین باری که از ته دل خندیدم و ماضی خیلی بعید بوده میترسم…
از این جنون و گرداب هایل میترسم…
از این حیرونی و ویرونی و خودِ ترس میترسم…
از این بغض بی سرانجام و دو پای ناتوان میترسم…
از سنگینی نگاه و پچ پچ عوام میترسم…
از این ابرهای تیره و تار… از سیل میترسم…
از تکرار پشت تکرار… تکرار… تکرار… و
هرگز فکر نمیکردم،
سر اینکه فکر میکنم که توی مثلا جامعه غرب اینقدر به مرد فشار میارن و اذیتش میکننش و این انصاف نیست،
یا مثلا سر نحوه نگاهم به دنیا،
اینقدر ادم و مخصوصا پسر از من خوششون بیاد!
هر شبی که مهمونی میرم به این میرسم.
درسته که خدا به بعضیا نه قد میده نه هیکل نه قیافه نه پول، ولی میبینی یهو یه طرز تفکر میده و سر همون خواستگار میاد واسه ادم :))
 
خنگولتونم :)
در ماه جاری آزمونی برگذار شد که به اسرار همسری شرکت کردم.
از اونجا که هیچی نخونده بودم فقط رفتم که روی همسری رو زمین نزده باشم.
با شرایطی که در حال حاضر برام پیش اومده
فقط لازم دارم که توی اون ازمون قبول بشم.
احتمال قبول شدنم محال نیست.
چون پنجاه درصد سوالهارو جواب دادم.
ولی الان به دعا احتیاج دارم.
برای دعا کنید که قبول شده باشم.
در همین لحظه خیلی خیلی به این قبولی احتیاج دارم. خیلی زیاد.
شاید تاکنون به گزارشهایی برخورده باشید که در آنها نمودارها را با عنوان YTD یا MAT ارائه کرده اند. در این پست به تفاوت این دو شاخص خواهیم پرداخت. YTD و MAT به ترتیب خلاصه عبارتهای Year to Date و Moving Annual Total است. YTD در واقع نمایشگر دوره زمانی از ابتدای سال تا لحظه گزارشگیری است. مثلا سهم بازار YTD 1398 یعنی سهم بازار محصول x از ابتدای سال 1398 تاکنون.
همجنین MAT نمایشگر میزان فروش یک متغیر، مثلا فروش، در مدت زمان یک ساله گذشته. مثلا اگر هم اکنون در اردیبهشت ماه هستیم
گفتم برم مودم ُ بعد یک هفته روشن کنم، بلکه به‌فرض‌محال فرجی شده‌باشه؛ ولی طبق معمول همیشه‌ی برآوردهای ذهنی‌م، این‌بار دسترسی‌م به همین سایت‌های بی‌خطر [ ~~ ] هم محدود شد و شیفت‌کردم به نت همراه. 
 
هر ساعت می‌رم توی سایت خبری‌ای که آدرس‌ش یادم مونده، خبرهایی که برچسب «اینترنت» دارن رو می‌خونم: 
وزیر ارتباطات : اینترنت به زودی برقرار می‌شود.
اعتراض نمایندگان مجلس به ادامه‌ی قطعی اینترنت.
توییت حسام‌الدین آشنا ... [ ولی برای کی توییت ک
چرا باید ترکی استانبولی یاد بگیریم؟
با توجه به حجم روزافزون مراودات تجاری ایران و ترکیه و همچنین سفرهای ایرانیها به ترکیه از جمله مسافرت های کاری، توریستی، تحصیلی و... بسیاری از ایرانیان نیاز دارند تا ترکیه استانبولی را یاد بگیرند.
 
قابل توجه علاقه مندان به ادامه تحصیل در دانشگاه های ترکیه
در این میان یادگیری ترکی استانبولی به خصوص برای کسانی که می خواهند امتحان تومر بدهند و در ترکیه ادامه تحصیل دهند، لازم و ضروری است و بدون یادگیری ترکی
آموختم که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمیدهد...
تصمیم گیری در زمان شکست همواره نیمی از راه نجا و رهایی است...
تو یی که مرا درحال سقوط می بینی ؟آیا تابه حال اندیشیدی که شاید تو وارونه ایستاده ای شاید بدونی که حتما میدونی خودتو زدی به نداستن...
دست پازدنمو دوست داری میدانی شنا بلدنیستم ...اقیانوس باهمه بزرگی و ترفتندهایش فرزند پدری کوچک به نام قطره است...
من یاد گرفتم در زندگی هیچ چیزی محال نیست ولی زمان باعث شد بدانم در آب گل آلود میشه ماهی گرفت
از انجا که شن و ماسه عایق خوبی برای حفظ دما نیستند نمی توانند گرمای خورشید را در  روز جذب کنند تا هم روز ها خنک باشد و هم در شب دمای ذخیره شده را آزاد سازند و هوای شب را متعادل سازند. بنابراین دمای هوای در شب به شدت سرد می یابد.ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
یکی از نعمت های خداوند برای بشر و از جمله ایرانیان، وجود مناطق کویری ست که علاوه بر زیبایی ویژه خود و همچنین برکت بی همتای آفتاب و آسمان شگفت انگیزش، از تفریحات هیجان انگیز و لذتبخش برخوردار است. ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
آموختم که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمیدهد.......تصمیم گیری در زمان شکست همواره نیمی از راه نجا و رهایی است ...تو یی که مرا درحال سقوط می بینی ؟آیا تابه حال اندیشیدی که شاید تو وارونه ایستاده ای شاید بدونی که حتما میدونی خودتو زدی به نداستن ......دست پازدنمو دوست داری میدانی شنا بلدنیستم .......اقیانوس باهمه بزرگی و ترفتندهایش فرزند پدری کوچک به نام قطره است ......من یاد گرفتم در زندگی هیچ چیزی محال نیست ولی زمان باعث شد بدانم در آب گل آلود میشه ما
کویر ورزنه در 105 کیلومتری اصفهان و ۱۵۰ کیلومتری غرب یزد واقع شده و جزئی از بیابان خارا به‌حساب می‌آید. فاصله ی تهران تا ورزنه حدود ۵ ساعت و نیم می باشد. باید قم، کاشان و نائین را پشت سر بگذارید تا به ورزنه اصفهان برسید. ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
معمولا شخصیت های محبوبم آدم های خیلی معروفی نبودن! مثلا نیکیتا! اون بهترین زنی است که دوستش دارم 
از استیج شناختمش و هنوزم شدیدا پیگیرشم و هنوزم خییییلی دوستش دارم
اصلا حرف که می زنه من عشق می کنم 
جدیدا که ربل رو هم به دنیا آورده دیگه علاقه مو دوبل کرده :)
الان یه مصاحبه جدید ازش دیدم
× شاید داره مثلا زندگی نزیسته من رو زندگی می کنه
آره آقا...
هی هر چه قدر به روز های ظهور نزدیک تر میشویم٫ فضا سمی تر میشود٫ نفس ها تنگ تر میشود٫ قلب ها زیق تر ...
مثلا شب ها باید برود آدم راحت بخوابد...ولی اشک امانش نمی‌دهد... که باید آقای‌ش می‌بود و نیست...
مثلا باید خوشی کند تفریح کند بگوید بخندد...ولی خنده هایش از گریه هایش تلخ تر است...
که باید می‌بود و نیست...
که باید می‌بود و نیست...
که باید می‌بود و نیست...
×مثلا خدا میومد میگفت هر کی تو این دنیا میتونه یک آرزو بکنه ... 
اصلا هم نگران نباشه، من برناممو جوری تنظیم میکنم که عاقبتش ختم بخیر بشه.
بعد من هم همان یک آرزو را از خدا میخواستم.
 
+مثلا میگفتم خدایا من بمیرم و تو تضمین کن بهشت فردوس به من میدی!!!
بنظرتون خدا به بندهاش میگه، چی شد انقدر پررو شدی؟!؟
 
÷ دلم میخواد خدا ذهنم رو باز کنه و نفوذ کلامم رو زیاد
 
#موقت_تاهروقت_حس_کنم_هزیان_گفتم
سربار غم خود شده ام  میچکم از سر یک خار درون دل شب
که از ساقه ی یک گل بی رنگ به بیرون جسته
میچکم از دل یک فرض محال به یک کاسه ی شک
یا که از فرط فراق من و اندیشه ی روز
میچکم روی زمین یک خواب
به زمان می نگرم 
راهزن می آید در یک آن
کاروان رویا را به یغما می برد
به زمان می نگرم 
در مرگی به تن مردی خوش آمد میگفت 
مرد بی چاره به دربان خیره
به امید خواب دیدن زیر لب از طرب صبح میگفت 
به زمان می نگرم 
سربار غم خود شده ام
جام از دست من افتد به درون یک راز
راز از
عید های شعبان یک ته مایه ی غربتی درونش نهفته است. یعنی هر چه هم سعی کنی شادباشی و بخندی باز از  ته دلت نمی‌توانی شاد باشی.
مثلا همین ولادت ارباب اصلا نمی‌توانم درک کنم که با اسم ارباب کف می‌زنند و دست می‌زنند... یا مثلا همین امشب شب ولادت جوان ارباب، که تمام تلاشت را می‌کنی که فکر نکنی به .....
ولی درد ناکترین ولادت‌ش نیمه‌اش است...اصلا مگر می‌شود...شب تولد پدر را بدون پدر جشن گرفت... مثلا میشود تصور کرد بابا زندان باشد بعد همه دور هم بگوییم و بخ
یه خواب واقعی دیدم.. خواب دیدم یه دانشگاه تو فرانسه قبول شدم. بعد حالا چرا فرانسه اش رو نمیدونم، فقط رفتم سوار هواپیما شدم ، مدارکم رو تحویل  دادم و میخواستم یه روزه برگردم. بعد اونجایی که خوابیده بودم، اینقدر همه چیز واقعی بود که جز جز رفتار آدمها و خودم رو  یادمه... 
مثلا یه ظرف بزرگ قند اونجا وجود داشت، خواست چایی بریزم یهو چاییو چپه کردم تو قندها همه اش خیس شد! 
مثلا اتاقی که برای یک روز اجاره کرده بودم، وقتی داشتم تخلیه میکردم یه خانواده د
داشتم روی پایان نامه ام کار میکردم که به یه مشکل برخوردم.
من تونستم با راهنما، عدد هر صفحه رو عوض کنم. مثلا صفحه 1 تا 5 با حروف الفباست و عدد صفحات 6 تا آخر عدد از 1 شروع میشه تا آخر.
اما وقتی index table رو میزدم، بر اساس صفحه واقعی فهرست میکرد.
یعنی مثلا اگر صفحه 7 نوشته بودم فارابی، دقیقا همین صفحه 7 رو مینوشت بجای اینکه بزنه مثلا صفحه 2.
خب چه باید میکردم؟
وقتی manuel page Break رو میزدید، کافیه تیک chang page number رو بزنید!
اینطوری index تشخیص میده که صفحات رو چه جوری
از یه چیزایی توی خلقیات و شخصیتم ناراضی ام که دوست دارم تغییرشون بدماز اینکه ریز بینم ، از اینکه ناخوداگاه جنبه های پنهان هرکسی رو واسه خودم اشکار میکنم ، از اینکه زیادی میفهمم راجع به مسائل و آدمها (این ویژگی مثبت نیست اصلا) ، از اینکه دنبال اینم که ته هر موضوعی رو بفهمم
نصف آرامش جهان در بی خبریه.
نمیدونم چرا زیادی حواسم به آدمهایی که دوست دارم هست.اشتباست
کلا از یه سری افراط و تفریط هایی در وجودم ناراضی ام.چرا؟ چون داره باعث میشه آدمهای اطر
دچارم به ملال و چیزی‌رو می‌خوام که هیچ وقت نخواهد بود. یک انیس و مونس، یک عاشقِ تا همیشه عاشق، یک دوست... می دونم محقق نخواهد شد. می‌دونم ظرف دنیا گنجایش چنین چیزی رو نداره. می‌دونم همه‌ی این فکرها عبثه. می‌دونم اگر بخوام در این حال بمونم باید فقط درد بکشم. چرا واقعا من فقط همین رو از دنیا می‌خوام؟ کوچیک نیست؟ کم نیست؟ شاید چون دست نیافتنیه می‌خوام و الا چیزی چنان خواستنی‌ هم نیست که باید. چی بخوام جاش؟ مطالعه پیشرفت. این محقق شدنیه و این چ
ما امشب یعنی پنجشنبه مراسم شب یلدا رو گرفتیم با عمه ها و عموم و خیلی خوش گذشت. میدونید خانواده ی من یعنی من مامانم بابام و خواهرم مراسما رو معمولا مثل بقیه جشن نمیگیریم مثلا همین یلدا رو اکثر اوقات حدود ۹۹ درصدشو تو خونه ایم هر کس جدا:/ ولی خب پارسال مامانم میخواست کمی تنوع بده مثلا آجیل و.. خریده بود که مثلا بشینیم باهم بخوریم !! یه باز هم خالم گفت شب یلدا بیاید خونمون که خاله داییا همه جمع شدیم اما چون متاسفانه تنها خاله ی با ذوقم کمی از نظر مال
سریال "از سرنوشت" رو فقط به خاطر بازی دارا حیایی میبینم! ولی داستانش بامزه ست؛ دوتا جوون که یه مهارت فنی رو یاد گرفتن و یه ایده ای به ذهنشون میرسه و قابل اجرا هم هست و امکاناتشم قاچاقی دارن و با کله گنده ها سر و کله میزنن تا بتونن سفارش بگیرن و خودشونو اثبات کنن و انسانیت اون کله گنده ها که عمری تو بازارن، کلی آدم دیدن و خلاصه آدم شناسن و به این یه الف بچه ها اعتماد میکنن و اینا به یه کار و نونی میرسن.
قشنگه! این دقیقا چیزیه که باید تو جامعه دیده ب
فکرش را بکن
مثلا صدایت بزنم بگویم عاشقت شده ام!
شاکی نشو بابا...
فقط گفتم فکرش را بکن!
بعد بلا به دور ! 
مثلا بگویی وای عزیزم... 
من هم مدتهاست میخواهم همین را بگویم!
چشم غره نرو دختر ...
گفتم مثلا بگویی!
بعد زندگی کنیم...بچه دار شویم...
نوه دار شویم !
اوووه اخمش را ببین...
داریم فرض میکنیم فقط!
حواست باشد نوه دار که شدیم
هر بار قربان صدقه اش بروی...
از من یک پس گردنی خواهد خورد!
ها؟ 
چشمهایت را چرا گرد میکنی!؟
حسادت پیر و جوان و بچه و نوه ندارد که!
خب...
نظرت
تاریکی بَدر است و دیگری در آغوشِ کسانِ دیگر است؛ جوشیدنم بسانِ نوشیدنیِ تلخِ زمانه‌ام، بی‌آغوشت همانندِ شب‌های دیگر است. کفر می‌گویم و چله به جای می‌آورم، شرابی که جام‌جام از آن نوشیده‌ام، بی‌آغوشت همانندِ چله‌گانِ دیگر است. به یاد آر روزی را که برای رسیدن به دیگری، دیگران را بسانِ کسانِ‌دیگر چوب خط کشیده‌ام، آن‌گاه که این محال ممکن شد، این‌‌بار من به پاسِ دیگران مِنحَت این رنج را به پیشانی کشیده‌ام. خاموشی‌ات ناشی از خلقِ کریه
باربری تهران
    حمل انواع بار و خرده بار و کالا و محصول و اثاثیه از تهران به بروجن و دیگر شهرهای استان چهار محال و بختیاری توسط باربری تهران به انجام می رسد. اختصاص خدمات ویژه و تخفیفات استثنایی در این مسیر به مدت محدود جهت رفاه  حال مشتریان عزیز به انجام می رسد.
خدمات تخفیف حمل بار بروجن تهران
- خواب دیدم طلا و دلار ارزون شده 
واقعا میگن برو مگه دیگه تو خواب هم چین چیزیو ببینی همینه ها...
شب به سان من چه میگذرد؟؟
چرا انقدر خواب اشفته و محال میبینم؟
- تقریبا دو ماهه چند تا مشکل جدی به زندگیم هجوم اوردن 
و حل کردنشون نمیدونم کار منه یا حضرت فیل...
اما برای کم نیوردن تنها راهکاری که دارم اینه
درحال خوردن دمنوش بابونه مرتب به خودم بگم 
درست میشه درست میشه این روزا هم میگذره 
اصلا نشد هم گور باباش ( این جمله اخر تاثیرش بیشتره)
تا چقدر این راه
بهترین زمان برای سفر به کویر و شب مانی در آنجا، نیمه ی دوم سال می باشد.
آب و هوای کویر معمولاگرم و خشک است. اما در فصل‌های پاییز و زمستان  می توان گفت تا حدی معتدل و ملایم است و در هنگام شب هم رو به سردی می‌رود. این یکی از دلایلی است که بسیاری از گردشگران معتقد هستند که بهترین زمان برای سفر به کویر در نیمه دوم سال است. 
ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
استان خوزستان در جنوب غرب ایران و در مجاورت استان های کهگیلویه و بویراحمد،‌ چهار محال بختیاری، لرستان و ایلام واقع است. از سمت جنوب با خلیج فارس و از سمت غرب با کشور عراق هم مرز است. مردم خوزستان در تاریخ ایران تاثیر به سزایی داشته اند از زمان پادشاهی هخامنشیان گرفته تا ورود اسلام به ایران و یا جنگ تحمیلی و … و را نام برد.
 

ادامه مطلب
راز این خاطر پریشان را میکشم بر نگاه ناز آلود نرم و سنگین حجاب مژگان را دل گرفتار خواهشی جانسوز از خدا راه چاره می جویم پارسا وار در برابر تو سخن از زهد و توبه می گویم آه ... هرگز گمان مبر که دلم با زبانم رفیق و همراهست هر چه گفتم دروغ بود دروغ کی ترا گفتم آنچه دلخواهست تو برایم ترانه میخوانی سخنت جذبه ای نهان دارد گویا خوابم و ترانه تو از جهانی دگر نشان دارد شاید این را شنیده ای که زنان در دل ”آری و نه“ به لب دارند ضعف خود را عیان نمیسازند راز دا
شاید شما از آن دسته افرادی باشید که علاقه ی زیادی عکاسی دارند.اگه چنین است به شما پیشنهاد می شود عکاسی در کویر را از دست ندهید.می توان گفت عکاسی  یکی از کم هزینه ترین تفریحات کویری به حساب می آید.  اما  به راحتی که اکثرا فکر می کنند نیست، مهارت خاص خود را می طلبد. ادامه مطلب
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
به این هفت روز که نگاه می کنم، باورم نمی شود در مقابل قطعی اینترنت و خوابیدن کسب و کار آنلاینم، این همه حوصله و صبر به خرج داده باشم. اگر شرایط روحی دیگری داشتم احتمالا زود به هم می ریختم، دستپاچه می شدم و سعی می کردم در اولین فرصت سایت هایم را از سرور خارجی به سرور ایرانی انتقال بدهم. اما این هفت روز کلا ماجرا را جدی نگرفم.
برای اینکه حالم بدتر از آن بود که اجازه بدهم این مسئله هم بار روانی بیشتری بهم وارد بکند. با خودم گفتم شده است دیگر و این و
مثلا هرروز طلوع را از انعکاسش روی برف های کوه روبروی پنجره ببینم جوری که کش آمدنش روی دامنه اندازه ی قد خانه طول بکشد ، قهوه و سیگارم را توی بالکن سردی ببرم که نگاه به نارنجی روی سفیدی گرمش می کند . دوش بگیرم ، لباس بپوشم و توی آیینه ی جلوی در به خودم بگویم که تو قهرمان زندگی من هستی و بعد بروم .
 
مثلا عصر ها غروب را توی آسمان بنفش و زرد و نارنجی ببینم و از ندیدن خانه ها ناراحت شوم که چقدر تهران امروز آلوده است و در فکر این فرو روم که اگر مدرسه بچ
من یه بدبختی دارم‌همیشه ، اونم اینه که همه ی حالت های درونی م تو صورتم‌مشخص میشه ، مثلا موقع فکر کردن ، یا وقتی ناراحتم ، همه هم از چهره م هم از صدام‌متوجه میشن ، خب واقعا بدبختیه!
اره مثلا همین یه ساعتی که طبق توقعم یه نفر باید یه رفتاری که پیش بینی میکردم بکنه ، یه رفتار عجیب کرد ، خب خیلی ناراحت شدم ، الان زنگ زدم به مامانم و بهش میگم که دارم‌میام ، میگه گریه کردی؟ :)
اخه من هر خری رو بعنوان دوست حساب میکنم اخرشم میرسم به خود خودت *_*
۹۸۰۱۲۸ ،
چرا باید ترکی استانبولی یاد بگیریم؟
با توجه به حجم روزافزون مراودات تجاری ایران و ترکیه و همچنین سفرهای ایرانیها به ترکیه از جمله مسافرت های کاری، توریستی، تحصیلی و... بسیاری از ایرانیان نیاز دارند تا ترکیه استانبولی را یاد بگیرند.
 
قابل توجه علاقه مندان به ادامه تحصیل در دانشگاه های ترکیه
در این میان یادگیری ترکی استانبولی به خصوص برای کسانی که می خواهند امتحان تومر بدهند و در ترکیه ادامه تحصیل دهند، لازم و ضروری است و بدون یادگیری ترکی
مثلا من بگویم:
منع خویش از گریه و زاری نمی آید ز من 
طفل اشکم خویشتن داری نمی آید ز من 
یا بگویم:
مشعلی در دست بادم حال و روزم خوب نیست
در دل آتشفشان هم این چنین آشوب نیست
و تو بگویی:
 هان مشو نومید چون واقف نیی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
یا چه می دانم مثلا بگویی: 
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند...
و من روشن شوم، لبخند شوم، جوانه امید در دلم شکوفه بدهد!
 
* لاهوتی.     
رهی، انسیه سادات هاشمی، حافظ  
 
زندگی سخت بود؛ سخت‌تر شد. رنگش طوسی بود؛ نوک‌مدادی شد. اما آدم باید میان مرداب هم برای خودش نیلوفر پیدا کند. مثلا یکی از نیلوفرهای زندگی من این است که آدم‌ها را در ذهنم با جملاتی از قبیل «فلانی که در ریاضی نفهم است» و «او که قشنگ می‌خندد» و «فلانی که صدایش خوب است» به یاد نمی‌آورم. به‌جایش با خودم می‌گویم «استعدادش در ریاضی یواش است»، «خنده‌هایش بوی سیب گلاب می‌دهد» و «در گلویش انگار سهره نشسته». این‌جور نگاه کردن به آدم‌ها قشنگ‌تر نی
دو شب پیش وقتی فاصله ی مهد کودک تا اتاقم در خانه ی جدید را طی میکردم با خودم فکر میکردم اگر آدم ها به جای اینکه در موقعیت های بد به معبودشان ، رفیقشان ، یا حالا هر کس که میتوانند در هر موقعیتی به او پناه ببرند ، در شرایط خوب پناه میبردند ، چقدر اختلاف شرایط این دنیا با بهشت کمتر میشد . مثلا یکهو یکنفر زنگ میزد روی خطمان و میگفت فلانی من در بهترین شرایط زندگی ام به فکرت افتادم ، دلم خواست تو هم باشی ، دوستت دارم . خداحافظ . همین .
مشاور انتخاب رشته رتبه ام را میپرسد و من هول میکنم و میگویم هزار و هشتصد. تازه تا میخواهم نفس راحتی بکشم که گفتمش و تمام شد میگوید افرین! و من میفهمم که رتبه را اشتباه گفته ام چون مال من افرین ندارد.  صفر دوم را هم اضافه میکنم و باز از همان موقع تا به حال بغضم میگیرد. 
تنها درسی که از کنکور گرفتم این بود که ای بسا مثل سگ تلاش میکنی و نتیجه تلاشت پودر میشود. همین. حالا هم جر خواهم داد حنجره ای را که زیر گوشم بگوید: عرق سعی محال است که گوهر نشود!
عرق
اساساَ یک سری چیزها را به سختی می توان بیان کرد.... به سختی می توان توصیف کرد....
مثلا.. مثلا نگاه تو.... یا مثل خنده های تو... مگر این کلمه ها میتوانند بار اینهمه گرما و زندگی رو بکشن بردوش و گیج نخورن!!!
اصلا شاید سرهمین باشد ک من هر وقت بخواهم از تو بنویسم سخت می شود کار... مگر ساده است!....
اصولا یک سری چیزها بدیهی است.... بدیهی است ک من با هر خنده ات که هیچ, با هر آوای صدایت... با هر داغ نفس هایت.... بمیرم برایت.... و زنده شوم ابدی.... بدیهی تر از این هم مگر هست!!..
پیشنهاد میکنم اول پست پایین رو بخونید
 
یک سفر با اسنپ در قالب یک مسافر ( کلیک )
 
در اونجا و بخش اولش متن زیر رو نوشته بودم که ....
" ....   در انتها هم یک مقایسه بین 2 اپلیکیشن راننده و مسافر خواهم داشت و یک نکته فوق العاده مهم در خصوص کارکرد و کیلومتر که ارتباط مستقیم با بحث بنزین داره و تبعیضی که بین مسافر و راننده گذاشته شده! قضاوت با شما.... "
 
خب در این پست مقایسه آپ اسنپ مسافر و راننده هست که ببینید اسنپ چقدر به نفع مسافر گرفته و چقدر به نفع ؟؟؟؟
 
خیلی از افرادی که شب‌ها دیر می‌خوابند، به هیچ‌وجه حاضر نیستند از این عادت دست بکشند. این افراد از سکوت و تاریکی شب برای طرح ایده‌های خلاقانه الهام می‌گیرند و به قول خودشان، جرقه‌ی نوآوری‌هایی در ذهن‌شان زده می‌شود که در روشنایی روز محال است به فکرشان خطور کند.
در این مقاله قصد داریم به مرور پژوهش‌های انجام شده پیرامون تأثیر دیر خوابیدن روی هوش و خلاقیت بپردازیم تا ببینم آیا افرادی که دیر می‌خوابند، واقعا باهوش‌تر و خلاق‌تر هستند
به شدت خسته‌ام پای چپم از بس روی پدال بوده درد می‌کنه. به بدبختی ظرف‌هامو شستم. به سختی از پله‌ها بالا اومدم. کاش حداقل می‌دونستیم از بین مسیرهای پیش رو تو کدوم یکی راه بریم؟ زانوی پای راستم خرچ خرچ می‌کنه... فرسودگی...
کاش حداقل بلد بودیم نه بگیم. کاش کارمون گیر نبود مثلا و لنگ نمی‌موندیم بعد به حال و روز و ته دلمون نگاه می‌کردیم. شنبه نمی‌رفتیم مثل الان که نمی‌ریم ولی پشیمونی و عذاب وجدان نبود.
یا جمعه مثلا می‌رفتی مثل حالا که می‌خوای ب
میدونید چی از صبح تو فکرمه؟
یه مستند خارجکی در مورد مرگ میدیدم ،آخرین جمله ی همه ی آخرین پیغامهای اون آدمایی که در حال مرگ بودن I love you بود. آیا این معنیش این نیست که چیزی مهم تر از عشق ورزیدن تو زندگیمون وجود نداره؟
مثلا هیچکدوم از اون آدما تو یک قدمی مرگ نگفتن یادت نره قبض هارو بدی. یا مثلا عزیزم اون خونه ی بزرگ رو حتما بخر. یا مثلا نگفتن از قول من به فلانی بگو ازش بدم میاد. یا نگفتن چه حیف که فلان نمره رو نگرفتم. فقط زنگ زدن به عزیزشون و گفتن دوس
می دونم که یکی از مشکلات همه ما اینه که همه ما رو ترغیب میکنن تا بگیم مثلا چند تا مخ زدیم یا آخرین قرارمون کی بوده.خب مشکل اینه که اگر ما مخ نزده باشیم از خجالت آب می شویم یا دروغی میگیم مثلا فلان موقع بوده. اما اگه دوست دارین راه حل این مشکل رو بدونید مطلب های بعدی من را بخوانید( فقط بدونید که بنده خودم اینطوری نیستم. این رو می دونم چون توی مدرسه کلی از این پسرا دیدم )
- نژاد کلکو : این گونه گوسفندان دارای حجم پشم بالایی هستند . توانایی پیاده روی در این گونه گوسفندان به دلیل کشیده بودن قامتشان بالا است .
- نژاد لری بختیاری: اصالتا این نژاد به چهار محال و بختیاری بر می گردد. این گونه گوسفندان دارای سرها و گوش ها و دنبه های بسیار بزرگی هستند .
- نژاد زل ( آریایی ) : این گونه گوسفندان در سواحل دریای خزر و در شهر گرگان مشاهده می شوند . دارای سرهای کوچکی هستند و دارای شاخ های بزرگی هستند .
مجموعه گوسفند زنده از تمامی انو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاور|خانواده|ازدواج|طلاق|خیانت|زوج|روانشناس