نتایج جستجو برای عبارت :

چرا والدین بچه های کوچکتر رو بیشتر دوست دارن

سلام دوستان 
من پارمیدا هستم ، چرا مامان ها یا بابا ها بچه های کوچک تر رو بیشتر دوست دارن ؟ سر کوچیک ترین موضوع تو باید  پاسوز بشی ، وای دارم روانی میشم ، تو رو خدا کمکم کنید .
روزی پنجاه بار آهنگ خدا پشتمه ماکان بند رو گوش میکنم ، زندگی ناممه فعلا !
کمکم کنید تو رو خدا
ادامه مطلب
بهم گفت که اگه اومدم تهران دوست دارن که با اونا زندگی کنم! و من فکر کردم که صرفا تعارفه ولی تاکید کرد که تعارف نیست و واقعا دوست دارن برم پیششون :)))))))))))
و در توصیف میزان خفن بودن این پیشنهاد باید بگم که یه اتاق دارن که کلا کتاب چیده‌ست توش از کف تا به سقف! و تفریح روتین، کوه رفتن جمعه هاست که چندساله وقفه ای توش ایجاد نشده! و تا بهشتی یک خیابون فاصله ست و میشه پیاده رفت!
 
اصولا آدم عاقل الان به جای بندری زدن میره خودش رو با تست خفه میکنه!
وقتی از ۹ سالگی وبلاگ نویس بودم یاد نگرفتم بدون اینجا خوشحال باشم. تو دنیای واقعی آدمای واقعی چرا نمیبینن منو.؟ واسه شکوایه نیمدم . دوست دارم بنویسم. دوست دارم دوست پیدا کنم. همینجا دقیقا همینجا. ولی به خودتون بیاید خودتونو تبدیل کردید به یه قهرمان توی توییتر توی فیش بوک وبلاگ تلگرام اینستاگرام همه جا فقط یه عده دیده میشن. نمیگم لیاقتشو ندارن دارن قلم خوبی دارن فوق العاده . ولی دوست نمیشن انقد دورتون شلوغه که ما معمولیارو نمیبینید. خیلی ازتو
نمی دانم واقعا فاز این خواهر کوچکتر های وسواسی چیه، که از آدم انتظار دارن کمد شریکیمونو عین دسته گل بکنه.
درحالیکه همون آدم مورد نظر، تصور میکنه روزی که تخت خودشو عین دسته گل کرده، رهبر نشان استقلال رو شخصا بهش اهدا می کنه :)
تو هر سایت انگیزشی و سازشی و اینا بری، یا به پیج هر روان‌شناسی سر بزنی، می‌گه خودتو دوست داشته باش.همیشه واسم سوال بود که یعنی چی این جمله؟ خیلی بی‌معنی بود واسم.اما الان حس می‌کنم می‌فهمم یعنی چی.دخترا وقتی موبایلی که دوست دارن رو می‌خرن، قابِ اجق وجق واسش می‌خرن. برچسب می‌چسبونن بهش. النگ دولنگ بهش آویزون می‌کنن.پسرا وقتی ماشینی که دوست دارن رو می‌خرن، رینگشو اسپرت می‌کنن، چراغشو نئون می‌کنن. هزار قِر و فِر...این کارا فقط یه معنی دار
دوست دارم خودمو باز کنم 
و کف دست کسایی بزارم که دوستم دارن 
ولی اگر می دونستم طاقت تماشای تقلای اون شعله ی کوچیکو دارن که خودمو نمی بستم ... گره نمی زدم 
گره کوری که سرش دست هیچ کس نیست
دوست دارم خودمو باز کنم 
اما نمیشه 
فقط می تونم وقتایی که شعله م زبونه می کشه ، امیدوار باشم که یه روزی می رسه که دیگه اینجوری نباشه 
فقط می تونم امیدوارم باشم که این گره ها پیله ی تن منن 
شاید یه روزی پروانه شم ...
فکر کنم که (این جدیده و حاصل تجربیات دو سه ماه اخیرم)،
یک مرد
وقتی که واقعا یه دختر رو دوست داره
همه زندگی و عمرش و وقتش و همه چیزش رو صرف میکنه که اون دختر رو خوشحال کنه و اون دختر کلا خوشحال باشه.
 
ممکنه سعی هم حتی بکنه که یکمی بهش زور هم بگه،
به دو دلیل:
1. کاری که دختره میکنه ممکنه اون لحظه به نفعش نباشه و پسره نمیخواد اسیبی به دختره وارد بشه
2. مردها معمولا دوست دارن یکمی قدرت و کنترل هم روی دختری که دوسش دارن داشته باشن.
 
دوشنبه ها به طرز بی رحمانه ای دنیا و کائنات دوست دارن منو دل تنگم کنن... بیشتر از هر روز دیگه ای تنها موندنم رو به رخم میکشن. چراش رو نمیدونم .شاید هم بدونم ... 
هی دوست دارن این سیکل سوال تکراری منزجر کننده رو تو مخ من تکرار کنن... که چرا هیچ کس به اندازه کافی خوب نبود؟ چرا هیچ کس نموند؟ مشکل از منه ... مشکل از منه یحتمل .... 
از سیل پل دختر یه عکس دیدم چند وقت پیش ،یه نیمکت کامل تو گل و لای فرو رفته بود... حکایتش ،حکایت احوال این روزای منه ... طوفانها و سی
مهم نیست اگر دوست دارن درباره‌ی هر هنوز مبهمی حرف بزنن، عیبی نداره اگر اصرار دارن روی هر سبک‌سری و قصوری اسمای قشنگ و پیچیده بذارن، حلالشون اگه خوششون میاد با کلمه‌ها لاس بزنن و اغراق کنن و مهمل ببافن ولی کاش اونقدر بفهمن که هرکس زخمیِ جنگ خودشه و انصاف نیست از جنگی که هیچ وقت تووش نبودی حرف بزنی....
خط رو پیشونیم چشمای بارونیم
دستای لرزونم پاهای بی جونم
روح سر گردونم گلای ایونم
حتی چوب سیگارم فندک تب دارم
دوست دارن برگردی
خنده غمگینم پلکای سنگینم
الکل تو خونم خونه زندونم
خونه متروکم گلای گلدونم
بار روی دوشم شونه داغونم
دوست دارن برگردی
تو آن عهدی که با من بسته بودی
مگر بهر شکستن بسته بودی
تو سنگین دل چرا از روز اول
نگفتی دل به رفتن بسته بودی
بغضهای پنهونم چشمای گریونم
حال خوب و بدمو به چشات مدیونم
خیلی دل تنگ توام نمیخوای برگردی؟
دوست دارن برگردی؟مگه با دوست داشتن آدما برمی گردن؟ اگه قرار بود بمونن وقتی می دیدن دوستشون داری می موندن، حالا که رفتن اگه صدهزار بار هم بگی "دوست دارم برگردی" برنمی گرده اونی که رفته.
چرا برگرده؟ آدم مال رفتنه، اصلا به نظرم آدم هرچی بیشتر بره، بیشتر آدمه!یه روز هم مطمئنا وقتی سوت قطار شنیده می شه یا خلبان هواپیما می گه "با آرزوی سفری خوش" و بعد می پره هوا و یا اون روزی که اتوبوس از توی جاده ای که کنارش پر از درخت های خوشگله رد می شه؛ یکی داد می ز
وقتی کسی باشی که پیشرفت رو دوست داشته باشی ، قطعا کار هم برات سخت می شه . . اگر یکم استعداد داشته باشی باز سخت تر ! چون آدمای بااستعداد احساس می کنن که توی هر رشته ای می تونن موفق باشن و یه جورایی به هر رشته ای ناخنک هم می زنن اما اکثر مواقع تا آخرش پیش نمی رن !
گاهی وارد یه سری مسیرها می شی که برات خیلی هم خوشایندن و کلی لذت می بری اما بعد از سپری شدن زمان ، احساس می کنی انگار یه گمشده داری ، یه چیزی که تا وقتی به اون نرسی رسیدن به اهداف دیگه برات چند
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه!
واقعیت اینه که درونگراها حرف نمی زنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌
اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌
درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و می بینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمی شن!
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه! واقعیت اینه که درونگراها حرف نمیزنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌ درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و ببینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمیشن!
بچه ها همیشه دوست دارن به خاطر کارای خوبی که میکنن جایزه بگیرن البته نه تنها کار خوب بلکه چیزای جدیدی که یاد میگیرن شیرین کاریهای که دوست دارن به بقیه هم نشون بدن. بابا خیلی قبل تر ها عکاسی زیاد میکرد عکسای قشنگ میگرفت و از خواهر برادرام زیاد عکس گرفته. یکی از عکسای خواهرم رو زیاد دوست دارم یه توپ رنگی که بالای سرش گرفته با یه پیرهن سبز رنگ همرنگ چشماش به تنش کرده. این عکس رو قاب کرده گذاشته بالای تخت خواب اتاق خوابش. نقلی خودشم الان کاراش مثل
کلا موی بلند به من نمیاد بابای خیلی از دخترا تعصب دارن رو مو های دخترشون و دوست دارن موهاشون بلند باشه ولی به نظر من این که دخترشونو مجبور میکنن اونطور که دل خودشون میخواد باشه در حقش ظلم کردن ، حالا اینا رو گفتم که بگم بابای خودمو عشقه که هر جور باشم بازم دوستم داره .
ریا نباشه ولی وقتی موهای کوتاهمو دید از اون خنده مهربوناش کرد و گفت چه خوشگل شدی :))
خلاصه منم دخترم و دلم به همین قوت قلب دادنای بابام خوشه و کلی ذوق میکنم از این مهربونییاش
دوست
مگه میشه آدم , خدا رو دوست داشته باشه 
ولی کارایی کنه که خدا دوست نداره؟!

آره میشه 
چرا نشه؟!
من یکیو میشناسم که خیلی رفیقشو دوست داره 
اما همش کارایی میکنه که رفیقش دلخور میشه 
بعدش ازش معذرت خواهی میکنه 
و به شدت هم همدیگه رو دوست دارن!
قبول دارم که 
اگه عالم و عاقل برخورد کنه 
عزیزتره 
اما مییییشه 
باور کنید.

اونم خدایی که ستارالعیوبه 
خدایی که از مادر مهربون تره
خدایی که درِ توبه رو برا همین باز گذاشته
خدایی که سرزنش خطاهارو به سر بنده اش
سلام بچه ها ، این مدتی که تصمیم گرفتم وبلاگمو فعال کنم فکرم بد مشغول شد ، تصمیم گرفتم دیگه نیام ،تا بعد کنکور م ، اون موقه میامو یه خبر خوش میدم ، 
لیمو امیدوارم فعال باشی همچنان ، قدیمی ترین دوست وبلاگی من ، (فکر کنم چیزی حدود ۴ سال پیش اولین بار به وبت اومدم ، ). فقط یه چیزی رو از طرف من بخاطر داشته باش ، بدترین ادم ها هم ویژگی های قابل ستایش دارن ، و بهترین ادم ها هم ویژگی های منفی دارن ،، به هر حال نباید غافل شد ❤❤ 
خداحافظ همه تا مرداد ماه ، 
این فیلم مال حدود 16 سال پیشه ولی با این حال و با وجود گذشت این همه سال، یکی از اون هندی های خوبه بخصوص برای اونایی که فیلم هندی عاشقانه دوست دارن. اینجا عشق مثلثی برعکسه! فیلم راجع به سه تا دوسته که تو کودکی از هم جدا می شن و پسرِ داستان با پدرو مادرش میره یه شهر دیگه و به تینا می گه که برای هم ایمیل بفرستن اما تینا اهل این کارا نیست پس پوجا که راج رو دوست داره به جای تینا و با امضای تینا برای راج ایمیل می فرسته... سالها می گذره و این دوستی عمیق تر ش
یک داستان دیگری که روی دلم مانده ، خواهرم است. او هیچ وقت یادش نیست که من پنج سال ازش بزرگترم. و من هم هیچ وقت یادم نیست پنج سال از من کوچکتر است . برای همین همیشه همه چیز خراب میشود . گفته بودم که همیشه اشتباهی هستم .به قول خودش من رو اعصاب و اشغالم ، من باحال نیستم . اگر خواهرش نبودم هرگز دوست نداشت با من دوست شود . نمیدانم چرا این ها را میگوید . او هم مقدمه را بلد نیست و یکهو همه چیز را میگذارد کف دست آدم . اینجوری خیلی بد است . بدجور درد می‌گیرد . ا
از وقتی بهم گفته دوستِ صمیمیش هستم! بیشتر دوستش دارم خب.
حتی امروز فکر کردم اگر یک روز پیشش باشم و ناخوداگاه با صدای بلند گفتم " الهی قربونت بشم"
( خودش نگفت! من ازش پرسیدم صمیمیِ تو هستم یا نه؟ گفت هستی. 
کُشت منو تا گفت! از بس هیچیش معلوم نیس:////)
پ.ن: ملت دوست پسر دارن ما هم  اندر خمِ دوست دخترمون موندیم. #سینه_بزن
سر کلاس دوست نداشتنی فیزیک ۲ با استاد سخت گیرمون بودیم که وسط مبحثای پیچیده برگشت گفت کیا این فیزیک رو دوس دارن؟ پنج نمره میدم به کسایی که بگن دوس دارن. بار اول یک نفر دستش رو برد بالا و استاد گفت ۵ نمره بهت میدم. بار دوم گفت یه فرصت دیگه میدم هرکی بگه دوست داره ۵ نمره میگیره. اینبار نصف کلاس دستاشون بالا بود. بار سوم پرسید و تعداد بیشتری به دروغ دستشون رو بالا برده بودن تا نمره بگیرن و بغل دستیم در حالی که دستش رو بالا گرفته بود توی گوشم زمزمه م
یه چیزو متوجه شدم.
ادمایی که همیشه به من سردرد میدن
یا ازشون سعی میکردم دوری کنم
همه شون یه اخلاق مشترک رو حتما داشتن:
too much drama
 
ادمایی هستن که یا وقت ازاد زیاد دارن
یا یه سری اختلالات و به هم ریختگی های روحی و روانی دارن
یا به هر دلیلی به اهدافشون نرسیدن و میخوان بقیه رو اذیت کنن
یا دیکتاتورن
یا هرچی
 
بلاخره توی شخصیتشون یه مسئله ای دارن که بیشتر ادمها نمیتونن باهاش کنار بیان.
 
اغلب ادمهای کانادا
و نه همه
ولی اغلب ادمها
دنبال دراما هستن
 
دل
سلام
خواهران گرامی، شما دوست دارین همسر آیندتون چیکاره باشه؟، یعنی این طور که شواهد و قرائن نشون میده بعضی از دخترها دوست دارن همسرشون کارمند باشه یا هر شغلی رو پسند نمیکنن، مثلا خود من لیسانسم ولی جدیدا یه سوله کوچیک زدم و چند تا گوسفند آوردم و میخوام شغلم رو ادامه بدم با وجود مخالفت پدر و مادر و خانوادم چون به این کارم هم علاقه مندم.
یعنی از بچگی کار با حیوانات رو دوست داشتم، ولی پدر و مادرم میگن نه، مخصوصا خواهرهام. چند تا کار بهم پیشنهاد
این روزها درگیر عاشقی با یه پسر بچه‌ام. کی فکرش رو می‌کردم به اینجا برسم؟ من؟ ح ۸ سال کوچکتر از منه اما عاقله مهم اینه که عاشقی می‌کنم. دلم می‌خواد یکی رو بخوام و دوست داشته باشم و ح مخاطب جهان من است. جهان عاری از عشق و احسلس من قرار است از خط خشک زمان بدر آید و منعطف شود به سوی او. از عشق چه چیز بیشتری نی‌خواهم جز انعطاف زمان و مکان؟
این پسرهایی که دانشجو هستن و تو خوابگاه تشریف دارن یا کسانی که به واسطه کاری با هم خونه گرفتن، اگر باردار میشدن، آخر ترم یا پایانِ کاری با بچه به بغل برمیگشتن خونه!
یا اگر تست کنن میبینید که علی رغم ادعایی که دارن، از عقب .... بله...
بعد بازم ادعا دارن که دخترها و زن ها چنین و چنانند.
دیدم که میگم ها.
البته من کسی نیستم که قضاوت کنم کسی رو. اینکه گناه داره یا نداره به من یا کسی مربوط نیست. فقط منظورم اینه جا نماز آب نکشید. همونی باشید که هستید.
اینکه دنیا صفر و یک نیست٬ سیاه و سفید نیست سختش می کنه. اگه سیاه و سفید بود یا آدما رو سفت می چسبیدی و نگهشون می داشتی یا می نداختی دور و فرار می کردی. 
اینکه هر چیزی خاکستریه باعث میشه یه وقتایی سیاهیاش رو ببینی و یه وقتایی سفیدیاش... باعث میشه یه دقیقه ببخشیش و دقیقه ی بعد نبخشیش. باعث میشه یک لحظه دوستش داشته باشی و یاد چیز خوبی ازش بیفتی٬ اما دقیقه ی بعد با خودت هزار بار تکرار کنی که چرا نباید هیچ چیزی رو ادامه داد...
آدما خاکستری ن و دوست دارن
این گوشه از سالن مطالعه که من میشینم، ظاهرا کارهایی جز مطالعه هم درش انجام میشه!!
مثلا چن شب پیش دوستان برای آماده شدن جلسه دفاع اومدن و دوست عزیز مدافع خودشون رو پیراستن. تو همون گوشه.
یکی میاد و فقط با گوشیش ور میره...تو همون گوشه.
اصلا یکی میاد و میگیره اینجا میخوابه ...اونم تو همون گوشه.
.
.
.
الان تو همون گوشه  دو نفر چنان دارن با هم حرف میزنن که احساس میکنی اینا از تو شکم مادر همدیگر رو میشناختن...چ چیز عجیبیه این دوستای خوابگاهی ...عجیب ترش اونج
سلام
چرا انقدر لوازم تحریر گرون شده؟ مردم قراره چجوری برای بچه هاشون وسیله بخرن؟ خداروشکر که دوران تحصیلم تموم شده واقعا :)) 
دیروز چهار تا دفتر خریدم، دو تا دفترچه یادداشت، چهار تا از این کاور های جلد کتاب، دو تا اتود، دو تا مغز اتود ( من خودم مداد رو خیلی بیشتر از اتود دوست دارم ولی خب گفتم شاید بچه ی مردم دوست نداشته باشه ) دو تا پاک کن و شش تا خودکار.
اون خانواده ای که قراره این وسائل رو بهش بدیم نمیدونم پسر دارن یا دختر فقط تخمینی گفتن یا راه
خب بیاید همینجا همون کسایی که واقعا این واژه براشون عجیب و ناملموسه.
اینجا وبلاگ خودمه و من دوست دارم نظر شخصیم رو درباره این افراد بنویسم.
اصولا وقتی یه کلمه اینقدر براتون جنبه کنجکاوی و طنز داره؛ انگار مثلا گفتی سیب لاکپشتی و صندلی مغناطیسی. همینقدر براتون عجیبه.
این دسته از افراد دو رو دارن  اکثرا: خب اینکه ه واقعا نمیدونن و ندونستن شون دست خودشون نیست. در عین حال خودشون میخوان که ندونن خودشون دارن انتخاب میکنن که اطلاعات روانشناسی شون د
احساس تنهایی عمیقی میکنم ... 
یه حس بد ... 
اینکه انگار به هیچ جا تعلق نداری .... 
در عین اینکه همه دوست دارن هیچکس دوست نداره
با اینکه میگن میخوان که کنارشون باشی اما بودنتو نمیخان 
میدونی چیه غم انگیز تر از همه اینا اونجاشه که مثلا تو یکی از لحظه های شاد زندگی خنده های ادم یهویی از رو لباش محو بشه تهش بشه یه پوزخند فقط
کاش میتونستم راجب اینا حرف بزنم اما حتی حرف زدنم دیگ ارومم نمیکنه 
تفکر غالب ماها (یعنی من و میم و اغلب اطرافیانمون) اینه که روز تولد آدم هم یه روزی هست مثل روزهای دیگه.یعنی در این حد بی ذوقیم ما.ولی خوب آدم هرچقدر هم بی تفاوت باشه بالاخره اون احساس خاص به روز تولدش رو داره.آدمها همیشه مورد توجه قرار گرفتن و دیده شدن رو دوست دارن.ولی من واقعا واقعا الان و تو این سن هییییچ توقعی از هیییچ کس ندارم که یادش بمونه و تبریک بگه.اونم با این دغدغه های متعددی که آدم ها این روزها دارن.
امروز تولدمه و رسما وارد 33 سالگی میشم.
امروز داشتم تو کتابخونه به این فکر میکردم واقعا دخترای دور و برم همچین وضعیتی دارن؟! بعد اونوقت پسرا دوس دارن بااین آدما باشن و برن زیر یه سقف!!! تازه عاشقشونم میشن؟! :) بعدش یادم افتاد پسرامونم دست کمی از دخترامون ندارن و به احتمال زیاد بدترن :)
ینی دانشگاه هم دخترا همچین اوضاعی دارن؟! :)
همون بهتر زمین تا آسمون با دخترای هم سن و سالم فرق دارم :) میخوام صد سال سیاه بقیه از من خوششون نیاد☺
مخاطب اکثر دخترا و پسرا بود نه همشون :)
سلام 
خدمت دوستان عزیز
بنده 34 ساله هستم و 6 ماه هست که عقد کردم، خانمم 8 سال از بنده کوچکتر هستن، من یه آدم کاملا خود ساخته هست و وضع مالی بسیار بسیار خوبی دارم و شخص خودم خیلی بالاتر از خانومم هستم ولی خانواده هامون یه سه پله خانواده من بالاتر هستن، (سطح مالی من از فامیل هامون خیلی بالاتره)، خیلی از اقوام ما هستن مثل خاله، عمه و عمو که خیلی خیلی ضعیف هستن.
این ها رو گفتم که یه موقع فکر نکنید ما طایفه ای پولداریم، فقط شخص من این جوری هستم، من با
... یا رفیق من لا رفیق له ...
 
نگاهی به برنامه ام میندازم، دوباره باید ســــی صفحه حقوق بین‌الملل بخونم! می‌دونم تا غروب وقتم رو می‌گیره. 
دلم می‌خواد کاری که دوست دارم رو انجام بدم و کلی توجیه میاد تو ذهنم برای اینکه از زیر خوندن اون کتاب شونه خالی کنم: امروز هوا آلوده است و تو هم زمین‌گیر شدی _ اصلاً شاید گلو درد و سوزش چشمت به خاطر سرماخوردگی باشه _ فردا بخونش. 
دلم می‌خواد بشینم پای اون مقاله‌ی انگلیسی...یا یه فیلم خارجی ببینم، اما...
اما ب
خیلی دوست دارم به خودم نوید بدم که بعد از تموم شدن این ماجراها و برگشتن کشور به روال عادی در اولین فرصت میرم و تو گروه های گردشگری عضو میشم و یه سفر میرم. (بدون حضور خانواده!)
ولی حیف که نشدنیه و منم حوصله ی جنگیدن باهاش رو ندارم و شایدم حدس میزنم به اون جذابی که تصور میکنم نباشه و ارزشش رو نداشته باشه.
نگرانیشون از اینکه با کی میری؟همسفرات معلومن؟کی میری؟شب تو جاده این؟راننده ش کیه؟کار بلده؟غذا چی؟مجوز دارن؟از طرف کجاست؟
و در آخرم به این برس
خدا لطفی کرده و چند نفری مطالب وبلاگ رو دنبال می کنن و گهگاهی نظر هم می گذران و لطفشون رو ابراز می کنن اما یک سوال ذهنم رو درگیر کرده و درخواست دارم بعنوان کسی که مطالب دیگران رو دنبال می کنید و براش نظر می گذارید حس واقعیتون رو بگید !
وقتی نظری برای کسی می گذارید دوست دارید اون طرف بهتون پاسخ هم بده یا نه ؟ منظور نظراتی که حالت پرسشی دارن نیست بلکه یک سری از نظرات که حالت تایید مطلب یا تشکر و یا مثال هایی از این دست دارن !!
مثلا وقتی بر می گردید و
عزیزان، بانوان ایرانی، مادران ایرانی❤️
 
جا داره در کنار تشکر از کادر پزشکی و پرستاران عزیز،
 تشکر ویژه ای از بانوان جان برکف داخل خانه بکنیم 
که درحالیکه عیدنوروز رو دوست دارن استراحت کنن و خوش بگذرونن، 
دربست درخدمت آ شپزخانه و سرویس دهی و خدمات، از قبیل شستشوی لباسها و نظافت و ضدعفونی کردن همه جا از میوه و خرید بگیر تا ضدعفونی لوازم منزل و کف و روی تموم سطوح هستن 
و علاوه بر این باید دیوانگیها و خل بازیهای کل أعضاء خانه را تحمل و مدیریت
دخترای کانادایی که وایت هم هستن
یه سری دیوونگی ها دارن
یه سری اخلاقای خوب
دیوونگی هاشون اینه که مثلا روانی هستن
روانی بازی دارن
یا مثلا خیلی سیگار میکشن
یا خیلی وید میکشن
یا کوک میزنن
خوبیاشون اینه که ساده ن
مهربونن
اهل کمکن
دوست داشتنی ان
حسودی نمیکن معمولا
یعنی تو با اینا ازدواج کنی با یه سری اخلاقای خوب و بدشون سر و کار داری
دخترای ایرانی
اغلب:
موهامو قهوه ای روشن رنگ کنم بیکاز آم عم عه به لاند
خیلی بی خیالن
از یه طرف به شدت احساس حقارت دار
دو چیز معرفت تو رو تعریف میکند:
صبرت موقعی که هیچی نداری و طرز برخوردت موقعی که همه چی داری...
........................
یاد بگیرید آدمو با کمبودش دوست داشته باشید وگرنه آدم کاملو که همه دوست دارن...
...........‌‌‌.‌............
به خدا اعتماد کن...
گاهی بهترین ها را بعد از تلخ ترین تجربه ها به شما میدهد تا قدر زیباترین چیزهایی که بدست آوردی را بدانی...
.......................
و آخرین جمله:دوست داشتن آدما از توجهشون پیداست بیخودی دنبال کلمات نگرد
تا حالا شده هیچ کاری نکرده باشی اما گند زده باشی؟
با هیچ کاری نکردن، با منفعل بودن باعث شدم تبدیل بشم به آدمی که همیشه تلاش می‌کردم نباشم.
ترس، ترس از مورد قبول واقع نشدن، ترس از اشتباه کردن باعث شده منفعل باشم.
ترس از تصمیم گرفتن باعث شده هر چیزی که اتفاق میفته رو بپذیرم و نتونم واسه تغییرش تلاش کنم.
امشب تصمیم گرفتم کاری که دوست ندارم رو رها کنم و از این میترسم اگر موقعیت بهتری پیش نیاد چی؟حالا که فلانی و فلانی دارن همین کار رو می‌کنن، نکنه
واقعا برام سواله که خدا چه جوری نعمت هاش رو قسمت کرده؟ چرا یک سری همه چی دارن و یک سری هیچی ندارن؟
البته منظورم این نیست همه چی ولی خیلی نعمت ها رو دارن، این ها رو هم معمولا از نزدیک میشناسم و شاید یا یک و دو تاشون هم دوستم، پس لطفا نگید ظاهر بینی و از باطن خبر نداری، مثلا یک سری پول دارن, خوش قیافه هستن, صدای خوبی دارن, خانواده دارن, سالم و تندرستن, خوش تیپ و خوش هیکل هستند، خوش سر و زبونن، کلی استعداد و هنر دارن.
البته قبول دارم با داشتن همه این ه
برف و دوس دارم برف بازی هم دوست دارم 
بودن زیر برفم دوست دارم ولی شماهم چارتا لودر بندازین تو خیابون دیگه بابا 
دیروز یه مجری داشت با یکی از مسئولین صحبت می‌کرد 
یهو طرف گفت مردم دیگه خیلی به مسئولین وابسته شدن 
مردم وابسته شدن
حرفش بهم برخورد :/
 
چند دیقه پیشم که زلزله اومد... منو چنگیز جامون امن فعلا... حالمون خوبه اما همشهری هم استانیامون الان شریط بدی دارن :/
نه تنها زن دارین، بلکه دوست دخترم دارین و کنارشم چندتا دوست اجتماعی دارین و تعداد زیادی رو هم صرفا میشناسین و باهاشون سلام علیک دارین .
شما خوش مشرب، اجتماعی یا روشن فکر نیستین . هرزه‌این . 
شاید نیمه گمشده منم اون تو باشه . با نیمه گمشده من نپر دیوث . 
جدا از این که هرزه هستین بیاین جور دیگه‌ای به قضیه نگاه کنیم . فک کن یه کیک شکلاتی داری . از نظر من بهترین حالت اینه که خودم تنهایی اون کیک و بخورم ولی شایدم ترجیح بدم کیک و با یکی قسمت کنم . حالا م
من به شخصه، از حرف زدن و دوستی با کسانی که همون پیر درون رو دارن یا به عبارتی، دیکتاتور، غرغرو، متعصب الکی، خودبرتربین و کسانی که همه ش پاچه این و اون رو میگیرن، به شدت اجتناب میکنم.
بحث با اینها فایده نداره چون وقتی کم میارن میگن: ادب مسئله مهمیه من ادامه نمیدم، ولی همون آدم تا دو دقیقه قبل میگفت کی من شش نفر رو بیارم بهت تجاوز گروهی کنن من لذت ببرم (چون اینها خودشون فاقد میل جنسی و الت تناسلی هستن و دوست دارن بقیه اینکارو انجام بدن تا اون ها ل
نام مستعار:ماریانا(mariyana)
سن:14    سال:2006
رنگ مورده علاقه:قرمز...بنفش
حیوان مورده علاقه:سگ...گربه
سبک:pop
بهترین دوست:ریونا(riyona)
یه کاسپلی که قراره تو کره کار آموز شه و بره به جمع آیدل ها
ماریانا با شنیدن آهنگ های گروه BTS به موسیقی kpop علاقه مند شد 
ماریانا یه دوست صمیمی به اسم ریونا دارد که همدیگر رو خیلی دوست دارن 
او از 7 سالگی عاشق فیلم های کره ای بود و اولین فیلم کره ای که دید افسانه خورشید و ماه نام دارد
تو پست اول وبلاگ گفتم بهتون که می خوام‌ بازاریابی‌ یه سری ادویه جات رو شروع کنم و قرارمون این بود که هر شب براتون از تجربیاتم بنویسم اما متاسفانه همین اول کار بدقولی کردم و دلیلش هم چیز خاصی نیست 
فراموش کردم! 
مشغله کاری و خستگی باعث شد فراموش کنم اما سعی‌ می کنم از این به بعد به قرار روزانه نویسیمون پایبند باشم و پرچم روزانه نویس ها رو بالا نگه دارم.
تو این ۲روزی که بازاریابی کردم‌ به این قانون ایمان آوردم:
هر ۱۰ تا مغازه یکی‌ ازت خرید می
هر جامعه ای نقاط قوت و ضعفی داره.
توی جامعه ایران
یه مسئله ای که من میتونم بهش خرده بگیرم
علاوه بر مردسالاری که توی بعضی خانواده ها حاکم هست (باید این خانواده ها دختر داشته باشن تا اینو درک کنن)
مسئله بعدی نگاه به مادر خانواده هست.
با مادر خانواده مثل یه آدم معمولی رفتار نمیشه.
فکر میکنن چون مادر هست (مخصوصا پسرها) و توی موضع ضعف هست و باید ازش محافظت بشه،
پس خیلی وقتها حرفاش حجت هست و حرفاش به حرفای بقیه اعضای خانواده و حتی همسرشون رجحان داره.
ح
سلام دوستان
یه سوالی داشتم در رابطه با روابط تو اجتماع، دیدین بعضی ها خیلی با نفوذ هستند و همه بهشون احترام میذارن؟، و به نوعی ازشون حساب می برن، ولی این احترام ناشی از ترس نیست بلکه ناشی از ارزشی هست که به اون شخص میذارن.
مثلا بعضی اساتید خیلی کاریزما دارن و همه دوست شون دارن، جدا از قدرت فن بیان یا سواد استاد انگار یه نیروی نامرِئی هم هست یا برخی از مدیران حتی تو محیط کار شاید شخص شغل و سمت خاصی نداره، شاید یه سرایدار باشه، ولی همه یه پرده ها
وای خدا من این قضیه پیر درون داشتن رو برای دو نفر که به شدت این اخلاق رو دارن، توضیح دادم،
یکیشون همون جا بغض کرد و گریه کرد و تایید کرد که درسته،
یکی دیگه شون هم کلا سیستمش به هم ریخت!
حرفای من اینقدر واقعی هست؟! ترسیدم! اون بنده خداهایی که این ها رو خوندن اینجا و در نهان دارن خودکشی میکنن رو معذرت میخوام ازشون.
سلام
همیشه واسم ی جیزی سوال بوده، این که دختر خانوم هایی که لباس باز میپوشن توی خیابون، یعنی ساپورت میپوشن موهاشون رو از پشت بیرون میندازن، مانتو جلو باز می پوشند، پاچه شلوار شون هم بالاست. 
فکر کنم فهمیدین کدوم خانوم ها رو میگم که خب تعداد شون هم کم نیست واقعا، بحث من نحوه لباس پوشیدن شون نیست، چون راجع به این موضوع زیاد بحث شده، بحث من اینه که عقایدشون چه جوریه ؟ خیلی واسم جالبه این موضوع.
یه سری میگن عقاید ربطی به پوشش نداره، ولی به نظر م
جلسه آخر کلاس فیزیک یهو "س" یه آه عمیق و آروم کشید. زیر گوشش گفتم چی شده؟گفت هیچی،دارم فکر میکنم خوشبحال اونایی که الان دارن اناتومی میخونن...
و بعدش من هم یه آه عمیق و آروم کشیدم ...
پ.ن :راستی امروز روز سمپاده !روزمون مبارک!هرچند فارغ التحصیل شدم اما دلم هنوز تو اون مدرسه ست...!
پ.ن :پشت کنکور مثه برزخه. من برزخ رو دوست ندارم. میخوام تکلیفم روشن باشه.
خوشبحال اونا که فردا امتحان دارن و صبح زود میرن مدرسه!فکر نمیکردم یه روز حسرتم این باشه ...
خدایا گوش
اسکرچر گربه
 
این سوال خیلی از صاحبان گربه است که اصلا چرا گربه‌ها چنین عادتی دارن و چرا این کارو می‌کنن. در طبیعت گربه‌ها معمولا روی تنه درخت ها اسکرچ می‌کنن و با ناخن کشیدن روی پوسته درخت، محدوده قلمرو خودشون رو تعیین می‌کنن و به بقیه گربه‌ها نشون می‌دن که این جا قلمرو منه!
علاوه بر این، اسکرچ کردن روشی طبیعی برای تیز کردن ناخن‌ها و آماده شدن برای شکاره. موقع ناخن کشیدن، پوسته‌های قدیمی ناخن جدا می‌شن و یه جورایی مثل مانیکور و سوهان ک
لطفی بزرگ در این کار خدا میبینم
از طرفی یکی از همکارانم بارها بهم گفت اگر شما نبودی اینجا ،من نمی موندم... جدا من نمی تونم هیچ کدوم اینها رو تحمل کنم... و این همکار عزیز با اونکه در مقام اعتقادات ، خیلی بلند اندیشه اما یه سری انسدادهایی هم داره که موجب میشه انعطاف پذیری لازم رو در عمق برخی اعتقادات نداشته باشه و در مقام بحث کارش به جدل بکشه و عصبانی بشه... مثلا خیلی با عرفا و برخی از فلاسفه سرخوش نیست... و برخی از انسدادهاش اگر برطرف نشه اصلا خوب نی
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
سلام...
مجموعه قصه های سرزمین اشباح رو من 1_2 سال پیش شروع کردم و جلد اولش رو خوندم ولی چون از کتابخونه میگرفتم و میخوندم جلد دومش دست کی امانت بود و نتونستم بخونمش...جلد سوم رو شروع کردم ولی متوجه نمیشدم بعضی ماجراهاش رو...
تا اینکه چند روز پیش با پاییز رفته بودیم کتابخونه و دیدم جلد دومش هم اومده...
و من دوباره افتادم تو دور خوندن این مجموعه:)

داستانش:یه پسره به اسم دارن (همون اسم نویسنده ش دارن شان)با دوستش میره به یک سیرک عجایب که نمایش ببینه...تو
سلام...
مجموعه قصه های سرزمین اشباح رو من 1_2 سال پیش شروع کردم و جلد اولش رو خوندم ولی چون از کتابخونه میگرفتم و میخوندم جلد دومش دست کی امانت بود و نتونستم بخونمش...جلد سوم رو شروع کردم ولی متوجه نمیشدم بعضی ماجراهاش رو...
تا اینکه چند روز پیش با پاییز رفته بودیم کتابخونه و دیدم جلد دومش هم اومده...
و من دوباره افتادم تو دور خوندن این مجموعه:)

داستانش:یه پسره به اسم دارن (همون اسم نویسنده ش دارن شان)با دوستش میره به یک سیرک عجایب که نمایش ببینه...تو
بیکاری وکرونا
 
تو این  روزا که یهو کسب وکارت به مشکل خورده ومدام فکر میکنی چکاری میتونی انجام بدی تا اوضاع را درست کنی؟
من بهت میگم بیشتر از هرچیز دنبال نشونه بگردسرنخ نشونه ها رو بگیر وتا انتهاش برو...
نزدیک به دوماهه که درگیر این مهمون ناخوانده ونحس هستیم  ومدت زیادی را مجبور شدیم تو خونه بشینیم یادم میاد هر سال قبل عید سرکار بودیم وحسابی شلوغ و آرزومون بود یه ماه تعطیل باشیم واستراحت کنیم آرزوی ما به شکلی عجیب وغم آنگیزی برآورده شد بیر
بابا ماشینش رو فروخته .همون که عید کم مونده بود آتیشمون بزنه اگه من بودم عید میفروختمش...
حالا هر کی چپ میره راست میاد میگه بهار ماشین بخر.
من ماشین نمیخرم اصلا دوست ندارم ماشین بخرم از اون طرف اگر ماشین بخرم میشه یه چیزی تو مایه های بی آرتی و اتوبوس هر کی بگه ماشین بده باید بدم بره و اگر هم ندم میشم آدم بده .چرا باید پولی رو که ریال ریال جمع کردم و بدم یه جا چیزی رو بخرم که هیچ وقت رویای داشتنش رو نداشتم؟ دیگه دارن میرن روی اعصابم
سلام
توی این شرایط مردم بیشتر مناطق غرب کشور احتیاج دارن به کمک. من شلوغش نمیکنم و نمیخوام جو بدم ولی خودم هم ساکن یکی از همینم مناطق هستم در غرب کشور و خبر دارم از وضع دوست و آشنا و این و اون. به خدا فاجعه ست وضع خیلی از هموطن هاتون. 
الان به شدت دارو و نوار بهداشتی و خیلی چیزهای اساسی رو مردم نیاز دارن در روستاهای لرستان و ایلام و گلستان. حالا بماند شهرهاشون که اونا هم خودش فاجعه ست. تو رو خدا هر کی هر چی میتونه کمک کنه به امید دولت نایستین. بعضی
یه فیلم خیلی خوب با بازی "ریچل مک آدامز" که من خیلی دوسش دارم
فیلم حول محوری به نام "عشق" می چرخه.
پسری وکیل که تا به حال دوست دختر نداشته و دنبال عشق حقیقی زندگیش می گرده تا این که به صورت اتفاقی با یه دختر خوب و خوشگل آشنا می شه (که نقشش رو مک‌آدامز بازی می کنه)
فیلم ماهیتی درام و کدمی داره و خب فرا تصور هم عمل می کنه و نکته ای که جالبش کرده اینه که خانواده ی این پسر وکیل این قابلیت رو دارن که در زمان سفر کنن! درسته فقط این قابلیت دارن که برن به گذش
احساس وقتی در رابط با خونواده معنی شه معنی کاملتری به خودش میگیره.
اینکه پدر یا مادر چقدر با تو یا با همدیگه مشکل دارن دارن هیچ چیزی رو عوض نمیکنه نسبت به زمانیکه بچه بودی و عاشقانه میپرستیدنت.
عاشق باش. عاشق خونواده ای که شاید دیر قدرشونو بفهمی.
زر زده هرکی گفته. جسارتا :)
بعضی از کارشناس ها میگن انقد به پسرها فشار نیارین که تو مردی نباید ناله کنی، نباید از خودت نقطه ضعف نشون بدی، باید همیشه مثل کوه باشی و جایی برای استراحت و درد دل نیست. میگن مردها هم گاهی نیاز دارن درد دل کنن و از مشکلاتشون صحبت کنن.
ولی چرت گفتن.
من امشب امتحان کردم.
- یه مشکلی رو با خونواده در میون میذاری
- حالا دوتا مشکل داری!
تا قبل این یه فشار عصبی روم بود به یک علت بیرونی. الان صرفا مامان بابامم ناراحتن که من ناراحت
حقیقتش
دنیا قاعدتا باید خیلی ساده تر ازینی باشه که مردم ما توی ایران
یا مردم ایران ما توی خارج دارن تجربه میکنن
اینکه همش بک اپ پلن داشته باشی همش مثل مارکو پولو ازین کشور بری اون کشور هر جا پا میذاری برنامه های مهاجرت رو عوض کنن
حتی اونایی که پاسپورت دارن وضعشون بهتر از ماها نیست
توی شت و بدبختی خودشون گرفتارن
زندگی باید قاعدتا خیلی ساده تر ازینها میبود.
یه مشت کسخل دارن به دنیا ریاست میکنن و میلیارد میلیارد ادم رو درگیر حماقت خودشون کردن.
دوستای واقعی من فقط همونان که باهاشون عکس یادگاری دارم، از نظرتون شاید مسخره باشه این استدلال. حتی حس میکنم آدما از وقتی با هم عکس ندارن دارن دور میشن از هم :)
همین سه تا:
محبوبه  بیشترین تعداد عکس! 
زهرا ش، زهرا ژ (دومین رده)
زهرا ن، الهام در رده سوم
:)
 
آیا می دانستید که ترازوسین و داکسازوسبن نسبت به پرازوسین نیمه عمر و طول اثر بیشتری دارن؟! 
عیبی نداره من باید بدونم ! نه فقط برای امتحان فردا! بلکه برای کل طول عمرم ! 
و آیا میدانستید که آلفابلاکر ها بر خلاف بتا بلاکر ها اثر مثبتی بر lipid profile دارن ؟ 
حالا اینکه الفا و بتا رسپتور کجان و هر کدوم چند تا ساب تایپ دارن وبر هر کدوم چه دارویی موثره، بماند ! 
بازم عیبی نداره ! چند سال بعد برای فشار خون کنترل نشدتون باید اینارو تجویز کنم! 
بعد یک مشت پوپ
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلا
خب بدی شغل من اینه که همیشه با ادمای مایه دار که بچه هاشون همسن من هستند سر و کار دارم ...بدیش به اونجاست که خیلی به بچه هاشون حسودیم میشه که مامان باباهای جوونی دارن 
به اینکه مایه دارن..زمین و ویلاهای آنچنانی...
خب این بده خیلی بد...شاید هم از اون لحاظ که توقعم از زندگی بالا میره خوبه
چرا مادر زن ها انقدر دومادشون رو دوست دارن؟ خیلی عجیبه ! یه ذوق و شوق عجیبی دارن برا دوماد، قبل از اینکه بخواد بیاد پا میشن با شوق همه جارو مرتب میکنن، غذاهایی که صد سال یبار میپزن بار میذارن، به دختر تشر میزنن که برو به خودت برس، هی میپرسن کجاست؟ پس چرا نمیاد؟احساس میکنم عقب گرد میزنن به دوران جوونی خودشون، شوق و ذوق های خودشون، یا شاید شوق و ذوق هایی که اون موقع تو دوران عقد کردگی خودشون از ترس چشم غره های باباها سرکوب میشد حالا میاد رو!
نمید
 
از این به بعد میخوام یه سری پست  داستان های من و عروس ها  بزارم کیا دوس دارن بخونن ؟! 
میخوام از یه سری خصلت های خوب و بد عروس هامون رونمایی کنم :|:)
کیا دوست دارن رمز عبور بگیرن؟!
اینجا محل ثبت نام هستش اگر خواستین اعلام آمادگی کنید :)
درضمن رمز به دوستانی که هم من اونا رو بشناسم هم اونا منو تا حدودی خونده باشن و بشناسن 
رمز داده میشود :)
 
با تشکر 
یادمه بچه بودم یه نوع شکلات (تافی) بود که پوستش مثه تلق بود، دو رنگ داشت قرمز و زرد
همیشه ازینا دوست داشتم آخه بعد ازینکه میخوردیم پوستش و میگرفتیم جلو چشمون و دنیا قرمز یا زرد میشد (مردم واسه طعمش شکلات دوست دارن من واسه چی)
من همیشه زردشو دوست داشتم، انقدر ذوق میکردم وقتی دنیا رو زرد میدیدم، بچه بودیم با دنیای بچگونه
ادامه مطلب
یه سری آدمها،
پیر درون دارن.
یعنی از یه سنی به بعد، احتمالا از مثلا 20 سالگی به بعد، یهو پیر میشن، و پیر میمونن.
بالغ ترن، آینده نگرترن، سنگینن. معمولا باوقارتر به نظر میرسن.
جدی تر میشن.
این ادمها مغرورتر میشن، یه دنده تر، گاهی خودخواه تر، عصبی تر.
در اصل چیزایی که میگن خیلی وقتا درسته.
ولی لحنشون بده و بقیه ازشون فراری میشن.
چون فکر میکنن کارشون درسته و باتجربه ن، پس باید هم مثل ادمای باتجربه و پیر و فرتوت کم حرف باشن هم اینکه خب اتومانیک بقیه ا
انتخاب یک دوچرخه در سایز مناسب همانند یک کت و شلوار است. شما نمی توانید یک دست کت و شلواری که 4 سایز از شما بزرگتر یا کوچکتر است را بپوشید. به همان شکل هم نمی توانید یک دوچرخه که  چند سایز از شما بزرگتر و یا کوچکتر است را استفاده کنید. عدم استفاده از سایز مناسب دوچرخه برای هر فرد باعث آسیب رساندن به بدن می شود بنابراین باید به این نکته توجه ویژه ای داشت. پس در ابتدا می بایست یک دوچرخه که مناسب و نزدیک به سایز خود را انتخاب نمایید و بعد برای اینکه
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
ما دوست معمولی ایم، اون عاشق یکی دیگستما دوست معمولی ایم، به روی هم نمیاریم احساسمون رو
ما دوست معمولی ایم، از دلتنگیش دارم دق میکنم
ما دوست معمولی ایم، هیچ گزینه ی دیگه ای نیس
شب تا صبح تو بغل هم میخوابیم، ما دوست معمولی ایم
بهم میگه تب داری؟ ما دوست معمولی ایم
دستم رو میپیچم دور گردنش، ما دوست معمولی ایم
واسه دیدنش لحظه شماری میکنم، ما دوست معمولی ایم
دوسش دارم، ما دوست معمولی ایم
ما دوست معمولی ایم، من عاشقش نیستم
 
مادرم میگه مطهره چیکار میکنی ؟ میگه هیچی ، سختی های روزگارو میگذرونم  - مطهره میگه خاله پیتزایی که خریدم چی شد؟ خاله رفتم پیتزا خریدم تازه 3 تومنم تخفیف گرفته بودم :) اینقدم خوشحال بودم اما نمیدونم چی شد موتوری خورد بهم دیگه بعدشو یادم نمیاد خاله پیتزا هام چی شد؟ کی خوردشون؟ مامانم میگه هیچی ، حتما پرس شد با زمین ، کسی نخوردشون داییم گفت از این ب بعد برا مطهره جشن پیتزا میگیریم :)
- میگه خاله من این اتفاق برام افتاد فهمیدم همه منو خیلی دوست د
به نام او...
                                                              
 یه بسته ی کادوپیچ شده که شبیه یک شکلات بزرگ بسته بندی شده بود، هدیه ای بود که برایم آورده بود. قد شکلاتی که درست کرده بود فقط دووجب از قد خودش کوچکتر بود...وقتی بسته رو به دستم داد با صدای دوست داشتنی اش گفت: شکلاته ها، باید بخوریش؛ بعد هم زد زیر خنده...
ادامه مطلب
ادم ها چیزای نداشته،
یا چیزایی که با بدبختی به دست اوردن و ممکنه با یه باد هوا از دست بدن
رو خیلی پز میدن.
 
چون میترسن که بزودی از دستشون بره بنابراین سعی میکنن تا وقت یدارنش پزش بدن.
 
ادمای قوی
ادمایی که مطمئن هستن از خودشون
و به خودشون تکیه دارن
 
مطمئنن که هیچی رو بیخودی و بی تلاش به دست نیاوردن پس بیخودی هم از دستش نمیدن.
 
پس خیلی اطمینان دارن به خودشون.
شب ها راه رفتن رو خیلی دوست دارم.
 
باید حتما غروب بشه و تاریک بشه البته.
 
غروبها از ساعت شش تا هفت میرم استارباکس، و از ساعت هفت تا نه راه میرم توی تاریکی.
بهم خیلی قدرت میده.
کمک میکنه متمرکز بشم و تصمیمات درست بگیرم.
 
با اینکه شبه و هیچ کس نیست معمولا،
چون کاناداییا از همه چی رونده ن،
نه تفریح میرن،
نه خانواده دارن،
نه احتماعی هستن،
ولی شاید بگم بهترین حسش همون شب بودن و هیچ کس نبودن هست.
به جرات میتونم بگم هر کشور و شهری که رفتم توی زندگیم، د
- یکی از موهبت هایی که به یه آدم خدا می ده اینه که مردم دست از سرش بر دارن یه مدتی!
 
- آنم آرزوست... خصوصا از supervisor بی درک و کنترلگر.
 
- بدون پول چجوری می شه زندگی کرد؟ اگه بدونم دیگه چیزی از زندگی نمی خوام! (مگه می شه دیگه چیزی نخوام؟، شایدم شد.)
 
- توی دنیای ایده آل، هر کسی هر کاری دلش بخواد می کنه. پولم همه دارن یا به عبارتی پولم لازم نیست.
سلام
من کنکوری هستم و چادری ، همیشه شیک میپوشم و یه کم عطر میزنم و سعی کردم ساده ی ساده هم نباشم تو کلاس های کنکوری که میرم دخترا یجوری تیپ میزنن که منه همجنسشون هم یه جوری میشم دیگه چه برسه به استادامون که حتی بعضیاشونم مجرد و جونن.
واقعا یعنی این دخترای ساپورت پوش مانتو کوتاه و تنگ پوش و موهای شدیدا بیرون دوست دارن کسی زیباییشونو ببینه؟ از طرفی نمیدونن چه اثراتی روی مردا میذارن با ظاهرشون؟
یه نکته هم اینکه میگن ساپورت اول تو آکادمی گوگوش در
سلامم. من پریام .مدیر این وبلاگ
الان هیچ فعالیتی نمی کنم تا موقعی که چند نفر داوطلب بشن و نویسنده بشن و داستان بزارن.هر نوع داستانی که دوست دارن
فقط تنها قانون مهم این وب اینه که ادب باید رعایت بشه .
سپاس فراوان از همکاریتون 
اگه می خواین نویسنده شین تو این وب ثبت نام و نام کاربری تون رو  تو همین پست اطلاع بدین
متنفرم از آدم هایی که بعد از شکست تو یه رابطه سعی در جایگزین کردن دارن ... 
اونقدر این موضوع باب شده و تبعات وحشتناکی داره که واقعا موندم ...
یک علت هم داره ، اون هم دوستی ها و روابط بی فکر و بی هدف و از سر تنهایی و بیکاریه !
اصلا یه عده فکر نمیکنن به روابطشون ! فقط میخوان یه دوست پسری یه دوست دختری بگیرن محض تفنن ! 
به هفته و ماه نمیکشه به هم میزنن میرن با یکی دیگه ! 
باز این چرخه تکرار میشه ! 
تکرار میشه! 
تکرار میشه! 
+خواهش میکنم ، تمنا میکنم ، برای
سلام
دختری ۱۸ ساله هستم. اطرافیانی دارم که درک کافی ندارند، البته بعضی اشون که متاسفانه دیدن شون دست من نیست. جالبه که در سنین مختلف هستند از کوچکتر از خودم مثلا ۱۰ ساله تا ۷۰ ساله .
مثلا یکی از همین ها یه پیرمردی بود که من همیشه بهش احترام میذاشتم، یه بار که توی جمع بودیم بهم گفت چرا انقدر صورتت زشته! در حالی که من زشت نیستم، انصافا زشت نیستم! یکی دیگه از این دوستان دائم جوری که نتونم جواب بدم منو دست میندازه و کلا از بچگی مثل بعضی ها که کتک خور
با پسر کوچکتر ازدواج کنیم
اساس کار در انتخاب همسر، تقدم عقل بر احساس در زمان انتخاب و آمادگی پذیرش مسئولیت در رابطه ای بر پایه تعهد، اطمینان و علاقه و داشتن مهارت های زندگی برای مقابله با مشکلات زندگی با بیشترین فایده و کمترین ضرر به خود و همسر و جامعه و لذت بردن از لذایذ مادی و معنوی زندگی با بیشترین فایده و کمترین ضرر به خود و همسر و جامعه است.
بعد از آن باید به شخصیت سالم و همخوان (یعنی داشتن شخصیتی در طیف سلامت و تطابق ویژگی های شخصیتی و سا
حس یه قطعه پازل رو دارم که متعلق به کسیه که عاشق پازله . تیکه ی پازل قبلا کامل کننده ی پازلی بوده که صاخب پازل ها خیلی دوستش داشته . اما هنه ی قطعات این پازل گم شدن و فقط یه این یه قطعه مونده . صاحب پازل این یه قطعه رو خیلی دوست داره . ازش مراقبت و می‌کنه کلی و حواسش بهش هست . صاحب پازل ها طبق معمول کلی پازل جدید می‌خره . پازل های هر کدوم صدها یا حتی بیشتر قطعه دارن . اما صاحب همجنان به یاد تک قطعه ی پازل هست . اما به نظر شما ، یه قطعه ی پازلی که هیچ حفر
یکاهای فرعی را متناسب با اندازه و مقدار کیمیت استفاده میکنیم.
یعنی :برای اجسامی با طول های کوچکتر از سانتی متر ( نوک مداد) از میلی متر استفاده میکنیم.
برای اجسامی با جرم های کوچکتر از کیلوگرم ( جرم میوه) از گرم استفاده میکنیم.
نکتهتکرار اندازه گیری و میانگین گرفتن از اعداد به دست آمده دقت اندازه گیری را بالا می برد.
 
t.me/fizik_haftom
نام مستعار:ریونا(Riyona)
سن: 15         سال: 2005
رنگ مورد علاقه: آبی... سفید... سیاه
حیوان مورد علاقه: گربه
(کاسپلی)
سبک:رپر
بهترین دوست:ماریانا(Mariyana)
ریونا یه کاسپلی که قراره تو کره کارآموز بشه و بره به جمع آیدل ها
ریونا یه دوست خیلی صمیمی داره که خیلی همدیگه رو دوست دارن
ریونا با شنیدن آهنگ های گروه بی تی اس به موسیقی kpop علاقه مند شد
اولین انیمه ای که دیده و باعثث شده که ریونانا اوتاکو بشه انیمه عاشقان شیطانی هست
ریونا دوست همیشه دوست داره یه انیمهه بسا
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
آمار خودکشی در این شهر احتمالا بالا خواهد رفت! آخه آقا گلزار اینجا کنسرت دارن چند روز دیگه:)مورد داشتیم پیام داده که توروخدا معصومه برو کنسرت من طاقتشو ندارم اون اونجا باشه ولی تو نری!!!!! :|الان من دوست ندارم برم اصلاااا ،ولی اون طاقتشو نداره من نرم خووووو :)
پ.ن:نخییر! چشمای رنگی خیلی برام عجیب نیست!بابام چشم رنگی بودن و جفت داداشام چشم رنگی هستن! یعنی فکر کن چنین موضوعی فقط جذابیت باشه:| ولی آقا احسان بیاد میرم:))علیخانی:))  ، اجججراشو دوست دارم
داشتم فکر می‌کردم چه خوب می‌شد اگر بیان یک اپلیکیشن برای موبایل می‌داشت. وقتی توی گوگل جست‌وجو کردم متوجه شدم انگار سرویسای وبلاگ‌نویسی بزرگ مثل وردپرس، ویکس، بلاگر، تامبلر و ... هم نرم‌افزار و هم اپلیکیشن دارن. حالا که همه دارن، ما چرا نداشته باشیم؟ البته من تا حالا نه از سرویسای خارجی استفاده کرده‌م، نه با اپلیکیشن‌هاشون کار کرده‌م که بدونم دقیقاً چه امکاناتی دارن. فقط به‌طور کلی یه همچین پیشنهادی به ذهنم رسید، گفتم مطرح کنم ببینم
ارنی انظر الیک...
پی نوشت:
یادمه بهش گفتم می خوام بهت هدیه بدم اما دستم بهت نمیرسه
گفت به جای من بده به کسایی که منو دوست دارن
فلیصل شیعتنا 
الان یادم افتاد وقتی به خیالم خواستم چنین کاری بکنم باز هم با دعوت نامه او اجازه پیدا کردم و از طرف آستان او راهی شدم
چرا همیشه یک قدم جلوتری...
عمر خیلی خیلی زود میگذره ها!
انگار دیروز بود اومدم این کشور و اینجوری چمدون هام رو گذاشتم کنار تختم.
یادمه سرم بردم زیر پتو
کلی گریه کردم
و گفتم چرا اومدی این کشور؟!
ریختن؟
البته هنوز هم اعتقاد دارم که من متعلق به این کشور نیستم. و برای همینم هست که دارم میرم ازینجا. نه که بد باشه نه، تا وقتی میرم که بتونم جایی که واقعا بهش تعلق دارم رو پیدا کنم. اینجا وگرنه کشور خوبیه.
با اینکه بسیار دوست داشتنی هست و بسیار زیبا. و با مردم خوب.
ولی جالبه کار دنیا.
همه ی دخترا دوست دارن یه وقتا 
یکی باشه که فارغ از همچی فقط به حرفاشون گوش بده.
درد و دلاشونو گوش کنه و چیزایی که نمیتونه دختر درست شون کنه رو راست و ریس کنه.
بگیرشون تو بغلش و با تمام عشقش نگاهش کنه.
براش هدیه های خیلی خوشگل و باسلیقه بخره.
دلم برا جدی تنگ نشده.
چرا؟؟
چون اون یه ترسوی بی عرضه هست.
و عقده هایی داره که میخواد سر یه دختر بچه خالی شون کنه.

پ ن: ...
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
استارت از #صفربرای پزشکی درمدت باقیمانده باجزوات رتبه های برترکنکورجهش
یادت نره لایق بهترینایی
 
ویدیوی اول:
راز موفقیت رتبه برتر کنکور
 
رازموفقیت رتبه برتر و دانشجوی دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
شاید با خودتون بگید این همه رتبه ی برتری که گروه جهش داشته راه موفقیتشون چی بوده؟!اگه توهم فکرمیکنی دندونپزشکی برات مثل یک رویاشده و میخوای اونو به واقعیت تبدیل کنی این کلیپ رومشاهده کن
کیا دوست دارن همه بهشون بگن خانوم یا آقای دکتر⁉️
سیمین بهبهانی راست میگه 
عشق ورزیدن یه هنر مردانه هست وقتی زنها شروع میکنند به ناز کشیدن تعادل دنیا بهم میخوره
ولی مردهای الان اینجوری شدن دوست دارن یکی نازشون رو بکشه
دخترای الان هم اینجوری شدن یعنی برای بدست اوردن همسر حاضرن کلی دار و ندارشون رو به پای یه مرد بریزن تا فقط بیاد بگیردشون
وقتی نگاه میکنی میبینی انگار جای زن و مرد عوض شده 
من حاضرم تنها باشم ولی حاضر نیستم هیچکسی رو با پول بخرم کنار خودم نگه دارم .
تمام اون کارهایی که انتظار د
واقعا از ته دلم احساس میکنم این د.و.ل.ت ما رو مسخره کرده! ببخشید ولی به نظرم دارن باهامون مثل یک حیوان رفتار میکنن که هروقت سرکشی کرد میندازنش توی قفس
دیگه داره بهم فشار میاد
حتی درسامم ناقص میخونم.یه سری جزوه هام توی تلگرامن و یه سری دیگشون نیاز به سرچ کردن دارن
از این طرف هم توی یه اتاق 15 متری بدون هیچ هم صحبتی گیر افتادم
این چه وضعیه واسمون ساختید
دلمون به چی خوشه که توقع داریم با اعتراض چیزی درست شه واقعا :/
یه اتفاق جالبی برام افتاده که بعضیا سختشون میشه اگر بخوان به تک پیام دوستشون جواب بدن. البته تو نت و بدون هزینه ی شارژ.یا دارن فرار میکنن تا مثلا کسی تو زندگیشون سرک نکشه یا که دوست ندارن به کسی که ازشون سوالی کرده یا سلامی گفته جواب بدهند. تا اینجاش درسته منم دوست ندارم کسی تو زندگیم سرک بکشه.ولی جالبه وقتی پیا محبت آمیز و سلام و احوال پرسی هم میفرستی بازم بدشون میاد که جواب بدهند یا که خودشون سوال میکنند و بعدش فرار میکنند.این هم از شانس من د
تولدت مبارک سولین بانو
الهی موفق ترین باشی و همیشه دلت شاد باشه:) بسی کنار مامان اینا بهت خوش بگذره:)
خوشبخت ترین بشی جانم:)
بیا شمع هارو فوت کن ، تا صدسال زنده باشی:)
دخترمون چون بنفش دوست دارن کیکمونم این رنگیه:)من نمیدونم چرا تو بنفش دوست داری شومارِ دومِ من؟!
تولد بازیه ، فرداهم تولد داریم ؛) دست و جیغ هوراا
مادرا بچه‌هاشونو دوس دارن، اولا که بچه‌ها به دنیا میان هر لحظه نگاهشون می‌کنن، هر لحظه به فکرشون هستن، ولی بچه‌ها به یه سنی می‌رسن که دیگه لازم نیس دائم حواسشون به بچه‌شون باشه و دائم به فکرش باشن، یه نوعی از دوست داشتن هم همینه، استقلال دادن به بچه‌ها.
ادامه مطلب
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
 
خطرناک ترین آدم ها اونایی هستن که با اعتماد به نفس تمام، احساس دانستن و راه بلد بودن دارن، ولی دارن اشتباه میرن. اما ظاهر کارشون اینو نشون نمیده!
تازه هر کی هم همراهشون نشه با تمسخرشون مواجه میشه.
سفسطه گرهای ِ پرحرفی که هیچ وقت کم نمیارن و حرف هیچ کس جز خودشون رو قبول ندارن.
اما...
کاملا برعکسش رو ادعا میکنن!
با خودتون صادق باشید حداقل!
 
 
 
* یا لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا، لقد اضلنی عن الذکر...
 
* شد یه هفته پاکی
گفتم: ای محدثه، آمدم اما سزاوارت نیستم. گفتی؛ خاموش باش ای محمد، بیا و کنارم باش. حالا که عاشق شدم، چه کنم؟! چه کنم که دلیل بیدار شدنم هستی، چه کنم که دلیل آرزوهایم هستی. به کدام سر منزل سر کشم تا تو را در ایوان ببینم. به کدام آسمان بال زنم تا تو را در آبی آن ببینم.ای دوست، از دور ات دارم هم سان شمعی آب می شوم و هر چه کوچکتر، عشقم بزرگتر. هر چه به مرگ نزدیکتر می شوم، اشتیاق بوسیدنت افزونتر. دیگر چاره ای جز آمدن و دست بر روی گیسونات بردن، ندارم. دیگر
بعضی وقتا به خودم میگم آخه بدبخت، مشکل دار، روانی،
اخه گفتن این حرفا به ادمایی که وقتی میرن ترکیه کلی ذوق میکنن که خارج رفتن، تازه اول راهن، دوست دارن تجربه کنن، خود منم توی این مرحله بودم، اخه چه فایده ای داره؟!
 
نمیدونم.
 
درد دل هام رو مینویسم و شما بخونین و جدی نگیرین.
یه فاز هست که باید خودتون واردش بشین و نیازهاتون عوض بشه و بعد درک کنین چی میگم.
:(

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موزیکسیتی بیع