نتایج جستجو برای عبارت :

اصلا خودم قراره افتتاح کنم

خب از اونجایی که شواهد نشون میده گویا من فردا پرواز دارم به تهران و بالاخره امسال هم قسمت شد بریم نمایشگاه کتاب :دی
امسال تصمیم گرفته بودم یا نرم نمایشگاه تهران یا اگه میرم روزهای اول نرم! ولی دقیقا برعکس شد و همین روزهای اول دارم میرم :دی
با این حساب من پنجشنبه نمایشگاهم :)
دانلود آهنگ شهاب مظفری اتفاقا عشق
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * اتفاقا عشق * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , شهاب مظفری باشید.
دانلود آهنگ شهاب مظفری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Shahab Mozaffari called Etefaghan Eshgh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ شهاب مظفری به نام اتفاقا عشق
اتفاقا عشق یعنی راه را گم کرده باشی اشتباهی را برای بار چندم کرده باشیاتفاقا بهتر است از چشم عاقل ها بیو
دنبال کوچیک ترین چیزم برای گلاویز شدن بهش!
دنبال کوچیک ترین بهونه برای فرار و تنها بودن!
من هیچ وقت یاد نگرفتم حال خودم رو،خودم خوب کنم.
منتظرم انگار یه جایی سوت بزنن و بگن که شروع شده ولی نمیدونم چی!
چی قراره شروع بشه؟کجا قراره بریم؟چی رو دارم هدر میدم؟
بهترین روز های ۲۲ سالگی رو!
محدودیم!مجبوریم!
کاش میشد تنهایی رفت به سفر!
چند ساله‌ام؟ فکر می‌کنم توی 16_ 17 سالگی گیر کردم. روزها جلو می‌ره، معلومه که منتظر من وای‌نمیسته تا به خودم بیام و یه حرکت خفن بزنم. اصلا قرار نیست همه تو زندگیشون یه کار بزرگ بکنن. کاش همین روزای معمولی بی‌اتفاق رو الکی هدر ندم بابت منتظر همه چی اوکی شدن. همه چی قرار نیست عالی بشه تا من به خودم بیام. نه فقط برای من، برای هر کسی روز خوب هست و روز بد، اتفاق خوب هست و اتفاق بد. حالا این دوز ترکیب‌شون تو زندگیا با هم فرق داره. 
اینا رو تو تئوری خی
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
قبل تر ها نسبت به همه چی واکنش نشون میدادم.عید یلدا تولدم فوتبال و..
و سریع پست میگذاشتم تو اینستا..بعدتر تو توییتر
یک سالی هست که همه چی بی اهمیت شده.برای سال تحویل و تولدم به استوری بسنده کردم..دربی را بردیم و واکنش نشون ندادم نه با کسی کل انداختم و نه هیچی که یکی از همان استقلالی ها تعجب کرده بود ازین قضیه |:
این چند روز که تایم لاین توییترم تو دو موضوع دو طرفه شده 
یکی طرفداران انصاری فرد و کالدرون که به شدت هم دعوا راه افتاده و دیگری مخالفان و
ماجرا از این قراره که امروز اصلا خوب نبودم. اصلا از خودم راضی نبودم و نتونستم درست بشینم پای کار کردنم از خودم متنفرم به خاطر اینجوری بودنم. ولی دوباره تلاش میکنم هنوز میشه کار کرد هنوز زمان دارم باید فردارو جدی شروع کنم پس چی شد مائده شوق یاد گرفتنت. پس چی شد اون ماجراجویی بین کتابها. قبول دارم لعنتی کتاب سختیه اما توش کلی چیز باحالم داره جا نزن بشین کار کن. میگفت باید از تلاشو پیگیریم مواظبت کنم. همین که ول کنی ول شدی. والا به خدا چیه اینقدر م
نمیدونم واسه اینجا قراره چه رویه‌اییو در پیش بگیرم، چقدر واقعی بنویسم، چقدر رک حرف بزنم،اصلا مودب باشم یا نه
ولی میدونم از فکر کردن به این که قراره چیکار کنم خسته‌ام در نتیجه با وبلاگ شلم شورباریی مواجه خواهیم بود؛ زیرا که نویسنده‌اش شل کرده 
سلام دوستان 
من یه پسر ۱۹ ساله م که یه اخلاقی دارم، اونم اینه که یه کاری رو دوست دارم خودم از ۰ تا ۱۰۰ ش رو خودم انجام بدم و از کسی کمک نگیرم.
حالام موضوعی که پیش اومده اینه که پدر من مغازه دارن و کارشون و موسسه تبلیغاتی هستش و پدر من چند وقت پیش یه مغازه جدید خریدن و قراره اون رو بدن به من و یه دستگاه چاپ بنر که من قراره خودم کار کنم و اقساط اون دستگاه رو بدم.
حالا طبق اخلاقی که من دارم و اصلا دوست ندارم از کسی کمک بگیرم و این مغازه توسط پدرم خریدا
من از ساعت چهار بیدارم. فکر کنم شبایی که دیر میخوابم صبح ها زودتر بیدار میشم تا وقتی که زود میخوابم. یه خورده شهرام ناظری گوش دادم نمیدونم چرا صبح ها میلم بهش میکشه الانم که میخوام شروع کنم به کار کردن و راستش بر عکس این چند وقت اصلا خوابم نمیاد. چقدرم هوا خنک شده. کاش میشد هوارو هم به اشتراک گذاشت تو مجازی. خود هوارو ها نه میزان دماشو. امروز قراره یه روز پر کار باشه. روزایی که صبح زود بیدار میشم عاشق خودم میشم. احساس میکنم یک هیچ جلوام از خودم :د
امروز فهمیدم پولی که قراره برای کارم بگیرم خیلی کمتر از اون چیزیه که انتظارش رو داشتم . خیلی زیاد نبود اما چون اصلا انتظارش رو نداشتم ، بد جوری خورد تو برجکم . رو حال و هوام و نمازم تاثیر گذاشت اصلا :( داشتم با خودم فکر می کردم با مرگ می خوام چیکار کنم که قراره همین طور غیر منتظره تمام دنیا رو ازم بگیرن ...
+ برام خیلی مهمه که پسرم بهم به عنوان یک تکیه گاه نگاه کنه . این که کنارم احساس امنیت کنه . این که وقتی دستش رو میگیرم انگار که دیگه هیچ چیز نمی تو
رفته بودیم برای افتتاح حساب وام ازدواج، آقای بانک دار پرسید قبلا اینجا حسابی نداشته اید؟ گفتم : نه! فرم افتتاح حساب را داد دستم . پر کردم. تحویلش دادم.
اطلاعات را که وارد سیستم کرد گفت شما قبلا اینجا حساب داشتید! دوباره گفتم : نه! مطمئنم که نداشتم. 
گفت: سال فلان، از طرف مدرسه فلان! 
شوکه شدم! اسمِ مدرسه ابتدایی ام بود، یادم افتاد که آن سال برای همه بچه ها حساب باز کردند و یک کارت دادند دستشان. یادم نبود، اصلا! اصلا!
مامان آه کشید و گفت: امان از آن ر
اولین مسجد و مرکز اسلامی شهر اتلبرو (Attleboro) در ایالت ماساچوست آمریکا افتتاح شد.
به گزارش شریعت نیوز ؛ به نقل از روزنامه «سان کرونیکل»، مسجد یاسین، دیروز یکشنبه طی مراسمی در این شهر افتتاح شد.
محل این مسجد قبلاً یک فروشگاه بوده است. به گفته عمر صلوات، تاجر بازنشسته محلی،‌ این فروشگاه طی یک ماه تغییر کاربری داد و به یک مکان مناسب برای جامعه مسلمان منطقه تبدیل شد.
در مراسم افتتاح این مسجد شماری از مقامات شهری از جمله شهردار، نماینده سنای ایالت
من دیشب خیلی دیر خوابیدم و ساعت رو برای ۷ کوک کردم و گفتم خدا کنه بیدار شم. الان ساعت ۶ هست و من بیدارم. میدونم امروز قراره خیلی سخت بگذره، اعصابم خرد شه، تمام کمبودها و کم‌کاری‌ها با هزاربرابر بزرگ‌نمایی به چشمم بیاد و درمقابل تمام اینا باید صبر کنم و خودم همه چیو درست کنم. قراره حرف بشنوم و رو بزنم و دلم برای خونه تنگ شه. امروز از اون روزایی هست که هزار دفعه آرزو میکنم کاش خونه بودم، کاش خواب بودم و کاش امروز زودتر تموم شه. امروز قراره جور خی
کلاس آموزش  مداحی به زودی افتتاح میشود
افتتاح کلاس دوشنبه ۹۸/۱۰/۹
 ✨با حضور  استاد مجرب 
مکان :موسسه قرآنی شیفتگان وحی شماره تماس: ۳۷۲۳۳۳۹۰/۹۲کانال خبرهای بروز موسسه قرآنی شیفتگان وحی♦پیام رسان سروشhttps://sapp.ir/shifteganvahy♦پیام رسان ایتاhttps://eitaa.com/qom_02537233390
یکی از دوستانِ جان نگرانه که من به خاطر گفتن جمله "من تا اول خرداد کارگاهمو افتتاح میکنم" چشم بخورم!!! برای رفقای چشم‌شور احتمالی این توضیح رو میدم که... من هنوز مکانی برای کارگاهم پیدا نکردم. مشکلات خیلی زیاد سد راهمو حل نکردم. و حتی وضعیت این روزا به شدت سخت شده. این جمله‌ها صرفا جمله‌های انگیزشی‌ای هستن که قراره روحیه منو حفظ کنن. همین :)
شهاب مظفری اتفاقا عشق
دانلود آهنگ جدید شهاب مظفری به نام اتفاقا عشق
Download New Music Shahab Mozaffari - Etefaghan Eshgh
​​​​​​​
اتفاقا عشق یعنی راه را گم کرده باشی اشتباهی را برای بار چندم کرده باشیاتفاقا بهتر است از چشم عاقل ها بیوفتی کارهایی بر خلاف میل مردم کرده باشیگوش به حرف مردم نمیدم اصلا به ما چه مردم چی میگناتفاقا افتادن این اتفاقو مردم شنیدم ...گوش به حرف مردم نمیدم اصلا به ما چه مردم چی میگناتفاقا افتادن این اتفاقو مردم شنیدم ...خودم بودم خودم ک
شهاب مظفری اتفاقا عشق
دانلود آهنگ جدید شهاب مظفری به نام اتفاقا عشق
Download New Music Shahab Mozaffari - Etefaghan Eshgh
​​​​​​​
اتفاقا عشق یعنی راه را گم کرده باشی اشتباهی را برای بار چندم کرده باشیاتفاقا بهتر است از چشم عاقل ها بیوفتی کارهایی بر خلاف میل مردم کرده باشیگوش به حرف مردم نمیدم اصلا به ما چه مردم چی میگناتفاقا افتادن این اتفاقو مردم شنیدم ...گوش به حرف مردم نمیدم اصلا به ما چه مردم چی میگناتفاقا افتادن این اتفاقو مردم شنیدم ...خودم بودم خودم ک
شهاب مظفری اتفاقا عشق
دانلود آهنگ جدید شهاب مظفری به نام اتفاقا عشق
Download New Music Shahab Mozaffari - Etefaghan Eshgh
اتفاقا عشق یعنی راه را گم کرده باشی اشتباهی را برای بار چندم کرده باشیاتفاقا بهتر است از چشم عاقل ها بیوفتی کارهایی بر خلاف میل مردم کرده باشیگوش به حرف مردم نمیدم اصلا به ما چه مردم چی میگناتفاقا افتادن این اتفاقو مردم شنیدم ...گوش به حرف مردم نمیدم اصلا به ما چه مردم چی میگناتفاقا افتادن این اتفاقو مردم شنیدم ...خودم بودم خودم کردم خودم خوا
بی پناه شدم که دوباره سراز وبلاگم دراوردم
 
توخونه ی خودم غریبم
 
تو خونه ی خودم اختیار بچه م رو ندارم
 
یک کلمه حرف بزنم تز سمت همسر متهم میشم به نامهربون بودن
 
به بد بودن
 
دلم یه گوش میخواد که باهاش حرف بزنم بدپن اینکه قضاوت بشم
 
بدون اینکه دنبال مقصر بگردن
 
بدون اینکه بهم بگن تو فقط باید از اون خونه بری
 
دلم گریه میخواد
 
دلم دادکشیدن میخواد
 
حتی گاهی دلم میخواد بزارم برم، برم و به هیچکی نگم کجام
 
میدونم نیاز به مشاور دارم
 
ولی امکان ر
سلام ...
naze به معنای "ناز عه" به کار نرفته :))
naze به معنای なぜ یا همون "چرا" به کار رفته :))
صرفا گفتم سو تفاهم نشه :)) 
------------
سه بار سعی کردم یه چیزی بنویسم ... :)) هر کدوم یه چیزی بود و در نهایت به نتیجه ای نرسید ...
از یه طرف نوشتن یا کلا حرف زدن دوست دارم
از یه طرف بعضی مواقع حتی با حرف های خودم ارتباط برقرار نمی کنم ...
هی می گم یعنی چی آخه :))
یه سری استدلالم وجود داره که چرا اینجوری می شه ... ولی تهش یه سری حرفن :)) فقط "حرف" . اونم حرفایی که باهاشون ارتباط برق
بخشدار آب پخش از افتتاح پروژه های عمرانی با اعتباری بالغ بر 8 میلیارد تومان در دهه فجر خبر داد.
 
به گزارش سفیر جنوب؛مهندس علی تنگ ارمی با اعلام این خبر اظهار داشت:دهه فجر سالجاری بخاطر شهادت سردار سرافراز اسلام رنگ و بوی خاصی دارد و تمامی برنامه های این دهه باید با محوریت انقلاب اسلامی و راه مقاومت برگزار شود.
وی افزود:در دهه فجر سالجاری،چندین پروژه عمرانی با اعتباری بالغ بر 8 میلیارد تومان در بخش آب پخش افتتاح  می شوند که می توان به افتتاح س
من پیشنهادش رو رد کردم با دلیل و بــرهان های خودم فقط نه اون چون ایشون بسیار بسیار اسیب پذیر هستن  و اونی که ممکنه باز ضربه بخوره منــم
اخه من واقعا خیلی کارای نکرده دارم چرا به خودم اسیب بزنم
من خودم رو دوست دارم و برای این خوده عزیز قراره تلاش های بسیاری بشه!!
اومدم دکتر فکر کردم فقط پانسمان قراره بکنن. بستریم کردن برم اتاق عمل نمیدونم چیکار کنن میبینی گرفتاری شدماااا. نمیدونم چی بشه یه ذره می ترسم. که قراره حالا چی بشه. کاش کتاب اورده بودم با خودم حوصله ام سر نمیرفت. به دستم سرم زده خیلی خوب نمیتونم بنویسم. فقط بدون حالم خوبه اینا میگن خوب نیست ظاهرا اگه نمونم جاش میمونه. امممم حالا چی میشه. عجب داستان مزخرفی شد. از این حال متنفرم. 
قبل تر ها نسبت به همه چی واکنش نشون میدادم.عید یلدا تولدم فوتبال و..
و سریع پست میگذاشتم تو اینستا..بعدتر تو توییتر
یک سالی هست که همه چی بی اهمیت شده.برای سال تحویل و تولدم به استوری بسنده کردم..دربی را بردیم و واکنش نشون ندادم نه با کسی کل انداختم و نه هیچی که یکی از همان استقلالی ها تعجب کرده بود ازین قضیه |:
این چند روز که تایم لاین توییترم تو دو موضوع دو طرفه شده 
یکی طرفداران انصاری فرد و کالدرون که به شدت هم دعوا راه افتاده و دیگری مخالفان و
با ایران موندن واقعا قراره چی بشه؟
یه کسخول مثل جدی بشم؟
بچه ها من ناراحتم.
من فکر میکنم نیاز دارم که برم سخنان جدی و کار ها و رفتار هاش رو ببینم؛ مسخره ش کنم و بهش بخندم. تحقیرش کنم.
نمیدونم چمه و چی شده.
من عصبانیم.
نمیدونم باید جدی رو بکشم یا خودمو

حس میکنم به یه روانشناس احتیاج دارم.
هنوز سردرگمم. خیلی سردرگمم. عصبانیت حس میکنم. ظلم و دروغ حس میکنم. حسم دیگه بهش خوب نیست. هیچوقت فکر نمیکردم فانتزیم این بشه که یه روز بیاد دنبالم و برینم بهش. اصل
اسپند دود کنین که قراره امروز طراح وب بشین! تو این قسمت از وبلاگ زدایان امروز قراره ببینیم مرورگر ها چطور وبسایتمون رو نمایش میدن و اصلا HTML CSS که میگن چی هستش؟! پس با ما همراه باشین :)
تا حالا با خودتون فکر کردین که :
مرورگر هایی مثل فایرفاکس و گوگل کروم چطور کار میکنن؟
ادامه مطلب
 
من فضا رو دوست دارم. آدم فضایی‌ها رو هم. اصلا هرچی از فضا بیاد...
بعد از اون سیگنال‌ها یه خبر اومد که قراره یه شهاب‌سنگ بخوره زمین و همه چیز رو به فنا بده. خبر اینقد هیجانی و بدون بازتاب بود که اصلا نیاز نداشت پیگیری کنم واقعیه یا نه؟! خب معلوم بود این خبر اگه واقعی باشه مثه بمب میترکید نه اینکه فقط ما ایرانی‌ها با میانگین ضریب هوشی ۸۴ بهش توجه کنیم!
اما کاش واقعی بود. چه لذتی داشت خبر اینکه قراره همه باهم نابود شیم. خیالمون راحت باشه دیگه هیچ
خب..نمیدونم از کجا شروع کنم..انقدر که این روزها دست و دلم به نوشتن نمیره..گاهی فکر میکنم فلج شدم..خیلی خوب داشتم پیش می رفتم..الان طلسم نوشتن شکسته شد و من می نویسم..سال جدید رو افتضاح شروع کردم.. نمی دونم چرا.. ولی هنوز نه مقاله خوندن ..نه وویس .. نه رمان سرخ و سیاه رو..امشب قراره با خودم عهد ببندم.. بهت قول میدم بترکونم.. زبان .. مقاله .. فلسفه.. امسال برای من سال سرنوشت سازیه.. باید خوب حواسم به این موضوع باشه..
 
امروز که نیاورد احتمالا فردا قراره رنگی ر
اینو درحالی دارم می نویسم که هم میدونم و هم نمیدونم چی می خوام بنویسم !
نشستم فکر کردم  دیدم من چی بودم ولی خب چی نشدم!!! یعنی در واقع هرچی برگشتم به قبل و با الانم مقایسه کردم دیدم باز همونم ، این همون بودن شاید یه اشتباهه!
من همون فتل سابقم که شاید درسای زیادی گرفته و پخته تر شده ولی بازم همونم ، میدونید همیشه حس میکردم من کلا پخته به دنیا اومدم ، همیشه همه چیزو میدونستم و بزرگ تر از سنم میدونستم و رفتار میکردم ، رفته رفته تجربه های بیشتری رو کس
دیشب وقتی به مامان گفتم بابا چی گفته و قراره هفته دیگه برگردم شکه شد...بعدم پرسید بلیط که نگرفته گرفته؟
لعنت به من لعنت به من لعنت به من که دروغ نگفتم...لعنت بهم که یه تاریخ الکی رو نگفتم و فقط گفتم هنوز نه..منه احمق...
خیالش راحت شد بعدم گفت اصلا حرفشم نزن... بهش بگو فعلا هستی! اصلا خودم بهش زنگ میزنم...
گفتم آخه همون اولم قرار بود یه ماه بمونم.
گفت فکر قرار نباش گفتم که خودم صحبت می کنم باهاش..
دیدم داره فک می کنه که فقط بابا می خواد برگردمو میخواد او
این سربازی هم که شده قوز بالا قوز.. قدرت تصمیم‌گیری و تمرکز رو ازم گرفته.. مغشوش‌ه مغزم.. داغونم مثل یه انبار پر از جنس که منفجر شده... برم، نرم؟ بالاخره که باید برم، زودتر برم یا دیرتر با این وضع مردد چه فرقی میکنه اصلا.. اصلا قراره به کجا برسم؟ چیکار بکنم؟ چیکاره بشم؟ وای به من وای، این حرفها حرفهای یه پسر ۱۵ساله است نه من. هنوز سوالهای بچگی‌م هم حل نشده انگار؛ پس چرا فکر میکردم حل شده بعضیاش؟ چیکاره بشم، این آخه سوالیه که الان بخوای بپرسی؟ خب
 
 
خب! این وبلاگ قراره که چی باشه؟ قراره یه جایی باشه که روند فکری من، و چیزایی که برام مهم‌ان توش نوشته بشن و یه تمرینی باشه برای نویسندگی‌ام. بازتابی باشه از هر روزم.
قرار نیست که از توش هیچ شاهکار، و هیچ ناتور دشتی در بیاد. قراره که یه جا برای حرف زدن و لذت بردن از نوشتن باشه، همین و بس.
اسمش چرا رواقه؟
این وبلاگ از نظر سنتی رواق نیست، مجموعه فضای شکل گرفته از تکرار طاق‌ها نیست. نه قراره وامدار سنت باشه، و نه وامدار تجدد - بلکه این اسم به روا
سلام دو هفته است که تو مریضی حالت خوب نیست بیمارستان بستری شدی خیلی با خودم درگیرم بیام ملاقاتت اما غرورم این اجازه رو بهم نمی ده سعی می کنم زیاد گوش ‌وایستم ببینم چی در موردت می گن اما هیچی در موردت نمی گن خودم هم نمی تونم از کسی بپرسم کدوم بیمارستان بستری هستی اصلا  خوب هستی یا نه 
سعی می کنم بی رحم باشم خیلی بی رحم  
از خودت پرسیدی من چی کار کردم که یهو تنهام گذاشت ازم رو برگردوند نه نپرسیدی فکر نکنم برات مهم باشه هر کس بهم نگاه می کنه می تر
سلام اگر این هفته کیش هستید اصلا این فستیوال را فراموش نکنید !
هفته فیلم ایتالیا در 3 شهر ایران افتتاح می شودتهران ، 18 فوریه (MNA) - هفته فیلم ایتالیا که توسط سفارت ایتالیا در تهران و سینما هنر و تجربه برگزار می شود ، این هفته در سه شهر ایران افتتاح می شود.عنوان "توجه به سینمای ایتالیا" ، این رویداد فیلم در سینماهای تهران ، شیراز و جزیره کیش برگزار می شود.به همت سفارت ایتالیا در تهران و سینما هنر و تجربه ، هفته فیلم از 20 فوریه افتتاح می شود و تا 26 فو
خانوم نسرین ر. که امروز توی بانک جلوی باکسِ شغلِ فرمِ افتتاح حساب نوشته‌بودین «آموزگار» و به همه می‌گفتین برای افتتاح حساب بازنشستگی اومدین و ازم خواستین برگه‌هاتون رو چک کنم و موقعی که داشتم می‌‎رفتم کلی ازم تشکر کردین؛ وقتی که به‌تون می‌گفتم باید این‌جا رو امضا کنید می‌گفتین «چشم»، من بی‌اندازه خجالت‌زده‌ می‌شدم. 
خلاصه این‌که خیلی دلبرید شما. 
سلام
چرا انقدر لوازم تحریر گرون شده؟ مردم قراره چجوری برای بچه هاشون وسیله بخرن؟ خداروشکر که دوران تحصیلم تموم شده واقعا :)) 
دیروز چهار تا دفتر خریدم، دو تا دفترچه یادداشت، چهار تا از این کاور های جلد کتاب، دو تا اتود، دو تا مغز اتود ( من خودم مداد رو خیلی بیشتر از اتود دوست دارم ولی خب گفتم شاید بچه ی مردم دوست نداشته باشه ) دو تا پاک کن و شش تا خودکار.
اون خانواده ای که قراره این وسائل رو بهش بدیم نمیدونم پسر دارن یا دختر فقط تخمینی گفتن یا راه
گاهی کار به این جا میرسه که
دلم می خواد.... ننویسم
فقط مدل خودم باشم
هر چی هم این "خودم" شعاری باشه
.. خب معلومه که خودم بودن سخته
اصلا همین که میام واقعی باشم . همین که میام چشم باز کنم رو به خودم تا کشفش کنم . تا بفهمم رنگ و بوی دنیام رو
چشمم میافته به صفحه رنگی رو به روم  که پر شده از کادوهای تولد،ولنتاین ، show off طوری های جذاب خلاصه .
اون وقت تو از راه می رسی. رنگت پریده .یه قلمو دستت گرفتی. می فهمم که چه بی حوصله ای . اصلا مثل یه سیاه چاله شدی از بس که
وچقدر با شین جان همچی رنگی رنگی است :)
کُلی با شین جان قدم زدیم حرف زدیم اب هویج بستنی  خوردیم :)
چیزای دیشب رو برای شین جان تعریف کردم کلی خندید
و خلاصه الان با پاهای ورم کرده که نمیتونم تکونش بدم سر میکنم
آی درد میکنه ها
دارم فکر میکنم سخت نگیر و خوب باش ، غصه نخور اشک نریز ،حداقل تا وقتی که رتبه ها میاد غصه نخور و استفاده کن...
حقته یکم خوب باشی و اعصابت اروم باشه،تایمِ توئه،تو که نمیدونی تهش قراره چی به سرِ آیندت بیاد،شاید اصلا دیگه این شهر نب
اصل اصل زندگی دقیقا چیه و کجاست? هنوز هیچی از ۲۱ سالگیم نفهمیدم که به زودی وارد ۲۲ میشم...  جوونی کردن یعنی چی? چرا احساس خوشبختی نمیکنم? 
خودم از گوشه امنم می کشم بیرون اما باز هم نمیشه,امروز رفتم که کمی قدم بزنم ,اما آروم نبودم ,میترسیدم ,تپش قلبم بالا رفته بود و احساس امنیت نمیکردم ,هر مردی که از کنارم رد میشد نگران میشدم نکنه دزد باشه ,نکنه متجاوز باشه... .تنهایی پیاده روی توی تاریکی عذاب آوره.
اما ادامه میدم ,این هفته میانترم دارم و قراره من به
مثل ماهی میمونم که از کنج تنگ نقلیش درش میارن و میندازنش تو دریا،نمیدونه کجاس، واسه چی اینجاس ؟اصن قراره چی بشه !از کدوم طرف باید بره؟این روزا ذهنم پر از سواله،یعنی من اشتباه انتخاب کردم؟ نکنه به خودم ضربه بزنم آیندم چی میشه؟قراره چکار کنم من.دورم پر از آدماییه که با تجربه ای که خودشوندارن میگن بلید چکار کنم ،میگن داری راه اشتباهی رو میری ،این راه تهش هیچی نداره برات فقط عمرت و هدر میدی.راستش و بگم من از اولش مطمئن بودم به انتخاب رشته ام،.یع
اقا سلام چطورید؟ قراره یه دوره توپ به شما بدیم که به نظر من حرف نداره واسه اولین زبان ها از بین این همه زبان برنامه نویسی (html , css) بنظرم برای شروع خوبه فقط اینا زبان برنامه نویسی نیستن . با استفاده از اینا بخش های مختلف رو تشکیل میدن اسونه اصلا نگران نباشید تا حد امکان به شما رک و راست توضیح داده ام که اصن جریان از چی قراره خب اگه اماده اید لینک های دوره در زیر قرار دارند 
برای اولین کار اینها را یاد بگیرید چون هم اسون هستند و انگیزه پیشرفت را د
متاسفانه ۱۸ سالگی خیلی "مضخرفی" داشتم و اصلا دوست ندارم راجبش حرف بزنم. دو ماه پیش هم نوزده شدم
تنها چیزی که یادم می آید این بود که یک روز کامل را به خودم اختصاص دادم و منفردانه برای خودم پاستیل و شکلات خریدم و در خیابان در حال خوردن قدم زدم . یک عدد مجسمه بدنسازی به قیمت ۱۰۰ خریدم‌. هرچند اصلا خوشگل به نظر نمی آمد چون یک مرد نیمه برهنه بود .ولی  مجبور بودم عقده های چندین ساله ام را که از پشت ویترین های مغازه   درباره وسایلشان خیالپردازی میکردم
میخوام سعی کنم از این به بعد آرامش داشته باشم
و آروم آروم سعی کنم چیزایی که بلد نیستم رو یاد بگیرم و استرس الکی نداشته باشم. 
امشب کلی استرس داشتم و به جایی نرسیدم. همین الان اومدم بخوابم، یهو به خودم اومدم دیدم برای فردا و اینکه این همه درس رو کی بخونم دارم دچار استرس میشم و بعدش به این فکر میکنم که وای قراره دوشنبه برگردم تهران و فلان و بهمان. بعدش به این فکر کردم که چرا خب واقعا؟ استرس بکشم که مریض شم؟ نشد؟ نرسیدم؟ خسته بودم؟ اصلا عشقم کشید د
دیدین چطور کلی از زمستون گذشت،چطور این ترم تموم شد،دی که رفت یادم اومد چطور خودمو از کتاب خوندن عقب کشیده بودم،جز کتابای درسی دست به هیچ کتابی نزدم و راستش زیاد به خودم بابت امتحانا سختی ندادم هنوز نتیجه ی تنبلیام نیومده و نمیدونم چه کردم من هنوز امیددارم که اتفاق خوبی قراره بیوفته اما از تایمش اطلاعی ندارم،خیلی کارا انجام دادم،از دیدن ح.ه و آشنایی با م.آ و و ونوشتمشون ازم رمز نخواین من خجالت میکشم.
به زودی قراره استارت یه کتاب رو بزنم که حس
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین مسجد اروپا، امروز، اول شهریورماه، در شهر «شالی» جمهوری چچن افتتاح شد.
به گزارش شریعت نیوز این مسجد با حمایت «رمضان قدیروف»، رئیس‌جمهور چچن و با نام «فخر المسلمین»(افتخار مسلمانان) افتتاح شد و بزرگترین مسجد در سطح قاره اروپا محسوب می‌شود.
این مسجد یک شاهکار معماری اسلامی مدرن است که به سبک چهار ورودی متقارن ساخته شده که ورودی‌ها با یکدیگر مطابقت و در مقابل یکدیگر قرار دارند.
مساحت این مسجد ۹۷۰۰ متر مربع است که ظرفیت ۲۰ هزار نماز
مامانم پا شده رفته پیش اون مشاور آشناهه اونم مخشو زده که آره بابا این حیفه ادبیات بخونه و این چرت و پرتا.  حالا قراره منم بزور برداره با خودش ببره که یارو مخ منم بزنه-__- زهی خیال باطل ولی
بعد بچه ها خودمم میدونم و مطمئنم قطعا تنها انتخابم قراره ادبیات باشه ولی در عین حال دارم به مطالعات زنان الزهرا هم فکر میکنم هم پر دختره هم مطالعات زنانه دیگه بعد خودم میزنم پس کله ام میگم "کصخل! اینجا ایرانه، نه با دختراش به دردت میخورن نه مطالعات زنانشون. بر
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
روز آخر عمرم است و یک هارد اکسترنال به دستم میرسد، ویدئوی کامل تمام لحظات زندگی ام به تفکیک موضوع: زمان خواب، زمان عبادت، مطالعه نوشتن گریه کردن خندیدن رابطه جنسی گناه کردن ها به هیئت رفتن ها بیرون رفتن با رفقا سوار ماشین بودن سفر رفتن همه شون رو میشه دید.
خب شما بودید کودوم قسمت رو میشستید نگاه میکردید؟ اصلا نگاه میکردید؟
یک کارنامه هم به دستم میرسه، که ساعت دقیق همه چیز رو بهم خدمت میکنه و آخرش یک نمره بهم میده و جام توی اون دنیا هم روشن میک
در چهارمین روز از هفته دولت،24 منرل مدجویی کمیته امداد در آب پخش افتتاح شدند.
رئیس کمیته امداد آب پخش در آئین افتتاح این منازل مسکونی اظهار داشت:این منازل مسکونی با اعتباری بالغ بر 8 میلیارد ریال و با همکاری سپاه پاسداران،استانداری بوشهر و کمیته امداد ساخته شده است.
رمضان غلامی افزود:36 منزل مددجویی نیز در حال انجام است و انشالله در آینده ای نه چندان دور تحویل مددجویان عزیز خواهد شد.
ادامه مطلب
کسی آهنگ عاشقانه تحصیلی نداره؟ درمورد شکست درسی مثلا... !
 
 
پ. ن. اول: می‌دونم هنوز فعالیتی نکردم که کسی از اینجا با خبر بشه و الان اینو ببینه، ولی خب، خواستم یه جایی اعلام کنم که یکی از بدترین آزمون‌های عمرم رو دادم، حالم رو هم حسابی داغون کرد، البته شاید چون حالم داغون بود خراب کردم، درهرصورت فکر می‌کردم قراره برم بترکونم. هیچی اصلا، تا دوهفته بعد خدا بزرگه، بریم برای بعدیش.
پ.ن. آخر. می‌ترسم کسی رو دنبال کنم، احساس می‌کنم باید یه مدت این
خودش به خودش تولدش رو تبریک گفته بود داشتم بی هدف چرخ میزدم که چشمم بهش افتاد 
جمله اش که خوندم یاد چند روط پیش خودم افتادم که تولدم بود و کسی جز خودم نبود که بهم تبریک بگه 
بهش تبریک گفتم ...
نمیدونستم همین تبریک ساده ، قراره شروع چه ماجرایی باشه 
به خودم اومدم دیدم 4 ماهه هر روز جویای حالش میشم و بحث میکنیم 
دلمو باختم ،ناخواسته .... 
امروز زیر بارون قدم میزدم و لذت میبردم ، گفت جدی تموش کنیم ... همراه باد بهاری رفت، آروم و دوست داشتنی ...
باید میر
خودش به خودش تولدش رو تبریک گفته بود داشتم بی هدف چرخ میزدم که چشمم بهش افتاد 
جمله اش که خوندم یاد چند روز پیش خودم افتادم که تولدم بود و کسی جز خودم نبود که بهم تبریک بگه 
بهش تبریک گفتم ...
نمیدونستم همین تبریک ساده ، قراره شروع چه ماجرایی باشه 
به خودم اومدم دیدم 4 ماهه هر روز جویای حالش میشم و بحث میکنیم 
دلمو باختم ،ناخواسته .... 
امروز زیر بارون قدم میزدم و لذت میبردم ، گفت جدی تموش کنیم ... همراه باد بهاری رفت، آروم و دوست داشتنی ...
باید میر
خودش به خودش تولدش رو تبریک گفته بود داشتم بی هدف چرخ میزدم که چشمم بهش افتاد 
جمله اش که خوندم یاد چند روز پیش خودم افتادم که تولدم بود و کسی جز خودم نبود که بهم تبریک بگه 
بهش تبریک گفتم ...
نمیدونستم همین تبریک ساده ، قراره شروع چه ماجرایی باشه 
به خودم اومدم دیدم 4 ماهه هر روز جویای حالش میشم و بحث میکنیم 
دلمو باختم ،ناخواسته .... 
امروز زیر بارون قدم میزدم و لذت میبردم ، گفت جدی تموش کنیم ... همراه باد بهاری رفت، آروم و دوست داشتنی ...
باید میر
پیرو عنوان طولانیم... مث مهمونای دوست‌نداشتنیم که چندین روز منو منتظر گذاشتن و نگفتن کی قراره بیان و شنبه زنگ زدن گفتن هفته دیگه میایم و امروز اس‌ام‌اس دادن و گفتن فردا میرسیم. که اصن کاری ندارم به هیچ‌چی... فقط از این ناراحتم که قرار بود یه سری وسیله برام بیارن که نیاوردن. که گفتن بابات نگفته بود. که بابام گفته بود. که حتی اگه نگفته بود، شما دارید دو روز راهو تا اینجا میاین، نباید از ننه بابای من بپرسین میخوان چیزی برا دخترشون بفرستن یا نه؟!!
هوالرئوف الرحیم
بعد از اینکه این دو هفته حس حرف زدن زیاد داشتم و هیچ کس نبود باهاش حرف بزنم، پیش خودم گفتم بهترین گزینه باباست. و بابا نبود. 
بابا که اومد، حرفها بیات شده بود. دیگه چیزی برای گفتن باقی نمونده بود.
تا امشب.
بلاخره که یه چیزی پیدا کردم برم حرف بزنم، هم ریحانه بود نشد، هم بعدش کلی گرفتار شد و مشغول پرونده ها و حساب کتابها و مستند سازی ها.
پیش خودم گفتم دیگه قراره از این به بعد اینطوری باشه.
قراره فقط بنویسی. اگر نشد بنویسی هم فقط بای
بچه که بودم عاشق سیب بودم. هر چی می خوردم سیر نمی شدم. یادمه یه شب توو مهمونی مشغول بازی بودم که چشمم افتاد به آخرین سیب توی ظرف میوه. تا اومدم بِرَم بَرِش دارم یکی دیگه از مهمونا برش داشت! منم اصلا به روی خودم نیاوردم!
 
چندوقت پیش دلم می خواست کنسرت خواننده ی مورد علاقه مو برم. وقتی رفتم توو سایت فقط یه جای خالی مونده بود. تا اومدم رزروش کنم یکی پیش دستی کرد. منم اصلا به روی خودم نیاوردم!
حالا اگه می بینی من عجله دارم، اگه می بینی من هولم، اگه می
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
حقیقتا چند وقتی است که خیلی با خودم میگم: که چی؟ تهش قراره چی بشی؟‌کی بشی؟ قراره مردم تو رو یادشون بمونه یا نه؟
و اون قسمت فیلم ویپلش یادم میاد که سر میز نشسته بودن و پسره گفت ترجیح میده تو 30 سالگی مست و پاتیل وسط خیابون بیوفته بمیره و مردم اونو به خاطر بیارن تا این که خیلی رگیولر تا 90 سالگی زندگی کنه و در سکوت بمیره. من دلم نمیخواد فراموش بشم. دلم میخواد جاودانه بشم. خیلی ها میخوان ولی من واقعا میخوام. اما نمیتونم خودم رو توی اون سطح انرژی لازم
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
سلامبه این دلیل:اخیرا زیاد تو فکر رفتم و خودم رو تحلیل کردمتو این یه ماه قراره از شرایط قبلی برسم به شرایط مطلوبیعنی اینکه میخوام از بچه مثبت نمای کم علم و پر حرف و سلیقه ای عمل گرای ولخند خود تمجید گر انتقاد ناپذیر، تبدیل بشم به اونچه باید باشم (همه در اندیشه تغییر دنیا اند; ولی هیچ کس در فکر تغییر خود نیست. من با تغییر خودم گامی برای تغییر دنیا برمیدارم)در آخربرا عزیزان کنکوری از جمله رهام و چند نفر دیگه، برا همکلاسی(های) گلم، برا آقا صدرا، ب
سلامبه این دلیل:اخیرا زیاد تو فکر رفتم و خودم رو تحلیل کردمتو این یه ماه قراره از شرایط قبلی برسم به شرایط مطلوبیعنی اینکه میخوام از بچه مثبت نمای کم علم و پر حرف و سلیقه ای عمل گرای ولخند خود تمجید گر انتقاد ناپذیر، تبدیل بشم به اونچه باید باشم (همه در اندیشه تغییر دنیا اند; ولی هیچ کس در فکر تغییر خود نیست. من با تغییر خودم گامی برای تغییر دنیا برمیدارم)در آخربرا عزیزان کنکوری از جمله رهام و چند نفر دیگه، برا همکلاسی(های) گلم، برا آقا صدرا، ب
بزرگترین فروشگاه آنلاین عرضه لوازم خانگی بوش در تهران افتتاح شد. فروشگاه اینترنتی بوش تهران با نماد اعتماد دو ستاره و مجوز رسمی بوش به عنوان نمایندگی رسمی بوش در حال فعالیت می باشد. لازم به ذکر است به مناسبت افتتاح فروشگاه لوازم خانگی بوش تهران، در حال حاضر اکثر کالا های موجود در سایت با تخفیفات باورنکردنی عرضه می شود. شما می توانید  قیمت های بوش تهران را با سایر فروشگاه های اینترنتی مانند دیجی کالا مقایسه نمایید .
ادامه مطلب
واقعا چرا نمیخوابم؟!
عایا هنوز شک دارم که چشمام از کاسه در اومده از بس ب گوشی نگاه کردم؟
کاش حداقل دو قسمت از سریالو میدیدم یا دو صفه کتاب میخوندم!
این عمر تباه شده پای گوشی از همه تباهی ها تباه تره!
پس کی میرسه اون زمان موعود ک توش شبا زود بخوابم و صبحا قبل طلوع آفتاب بیدار باشم به خورشید سلام کنم؟؟!!
اونهمه برنامه ریزی رو کی قراره بشینی بنویسی و بعد بهشون عمل کنی؟
کی قراره برم باشگاه؟
کی قراره برم کلاس زبان؟
کی قراره برم کلاس حفظ؟
پس خبرم کی قر
با استعانت از خداوند متعال و ذیل توجّهات امام عصر (عج)، انجمن شعر و ادب منهاج سلماس در تاریخ 25 تیرماه امسال ثبت و در اوّل امردادماه افتتاح شد. برای اطّلاع از فعّالیّت‌های این انجمن به وبلاگ اختصاصی انجمن به نشانی: www.menhaj98.blog.ir مراجعه کنید. چشم‌به‌راه نظرات سازندۀ همۀ دوستان جهت پیشبرد هرچه‌بهتر برنامه‌های انجمن هستیم. با سپاس پیشاپیش
نقیِ سریال پایتخت : خدایا با من مسله داری ؟ 
اما غزاله ی داستان خودش مدتهاست گم شده حوالی احساساتش ، واقعیت ، حرف و نگاه اطرافیان ، اعتقاداتش و واقعیت ها ...
کاش یه اتفاق بیفته حال همه ی آدمای کشورم خوب شه 
حالم اصلا خوب نیست ...اصلا ...
به خودم و تصمیماتم و همه چی و همه چی شک کردم 
از خودم میپرسم آیا ما هم روزای خوبو خواهیم دید ؟ 
از بچگی مشکل اضطراب داشتم و الان هم نفسمو بریده این اضطراب ...
یه سوال دیگم میدونی چیه ؟ 
کجا دستاتو گم کردم ؟ که پایان من
+ احساس بدی دارم ... حس تهوع
+ چرا هر چی میگذره بیشتر دلم میخواد فرو برم توی خودم ... تو پناهگاه های قبلیم .. مثل یک ادم ترسیده شدم ، از چیزایی که فکر نمیکردم اتفاق بیفتن حتی.. از آدما ، دقیقا موجودات اطرافم ...هیچ چیز جای نفع و سودشونو نمیگیره .. نه دوستی ، نه رفاقت ، نه محبت و به قول خودشون معرفت . حتی تو که داری اینو میخونی واسه نفع خودت خیلی کارا رو کردی که روحتو گول بزنی ..که با خودت بگی من درست ترین کارو کردم . حتی خودم ...
+ پر از خشمم و این نزدیکترین ه
+تبلت رو جا گذاشتم تهران. اگه می‌دونستم قراره ایییین همه بمونیم خب برمی‌گشتم میاوردمش!
+دارم از بی‌حوصلگی می. می. رم.!
+همین که گوشی رو برمی‌دارم داد و بیداد راه می‌ندازن. خب شما بفرمایید من الان دقیقا چه غلطی بکنم؟
+کارلا هم که رفته زنجان، نیست بریم ببینیمش دلمون وا شه!
+امین و مهدی دارن می‌رن مشهد. و هی از خودم می‌پرسم که ارزششو داشت که به جای اقیانوس آرام رفتی نمایشگاه؟ و هی به خودم جواب می‌دم که آره، داشت!
+این قدر بی‌حال و بی‌حوصله‌م، ا
همیشه با خودم یه عهد نانوشته داشتم؛ زمانی به ازدواج فکر کنم که در اوج بی نیازی از همسر باشم. اینطوری خیالم راحته که تو رو فقط برای خودِ خودت میخوام. همیشه گمون میکردم تا دور و برای 30 سالگی به این استقلال عجیب و غریب شخصیتی و روحی نرسم. استقلالی که شاید دور از دسترس اکثریت باشه. اما انگار ده سالی جهش کردم، انگار قراره دهه ی سوم زندگی با تو بگذره.
الان می تونم تنهایی در یک سلول سه در چهار تا آخر عمر زندگی کنم و کاملا هم خوشبخت باشم و از زندگیم لذت ب
دل تو دلم نبود که عکسای امشب برسه دستم و ببینم که چه شکلی شدم با اون آرایش دست و پا شکسته ی خودم و آقا نگم که خودم عاشق خودم شدم و منتظرم کار وخونه و ماشین و غیره جور شه برم خواستگاری خودم! ( مزاح) 
ولی جدی باید با آرایش آشتی کنم رژگونه ی هلویی معجزه میکنه
سایه اسموکی خیلی به من میاد
رژ لب زرشکی هم بهم میاد
و بعد قرن ها تونستم مدل مویی که بهم میاد رو پیدا کنم و عشق کنم با موهای بلندم
چقدر اون پیراهن سفید با گل های مشکی هم به تنم نشست اصلا از واجباته
سلام!
امروز یه پیام برام اومد با این مضمون که یه حساب برای من تو بانک سپه افتتاح شده و من باید برم و کارت عابر رو بگیرم از بانک این در حالیه که من قبلا خودم یه حساب باز کرده بودم و شماره حساب رو تو فرم ها نوشته بودم..نمیدونم چرا اینطوری شده و قضیه چیه؟
به نام او...
شب ها تا بعضی اتفاقات راننویسم‌خوابم نمیبرد.
باید بیخیال تر باشم و خیلی خودم را درگیر نکنم در هر زمینه ای!
باید دلم را برای خیلی چیز ها بزرگ کنم و بی تفاوت تر باشم!
باید کمی بیشتر برای خودم وقت بگذارم و از خیلی چیز ها سطحی بگذرم و حواسم به همه چیز هم نباشد همیشه!
البته قراره یه روز با هانیه بریم خرید!حس میکنم بزرگ شدیم جفتمون و چقدر دلم براش تنگ شده:)
اقا یه اتفاق خوب قراره بیفته. یکشنبه ی دیگه یه نشست تو دانشگاهمون هست که قراره آیدین رحیمی پور آزاد بیاد ، در مورد عکسها و کتاب ها. دانشگاه هم که به من نزدیک شده راحت میرم میام :دی خیلی ذوق دارم براش خب میخوام ببینم چجوریه و چی میشه. منو این همه خوشبختی محاله :دی اون از کنسرت که جور شد. این از نشستی که قراره برگزار بشه و توسط یه ادم درست حسابی.خب ادم خوشحال میشه دیگه. 
کتاب رو از صبح تا حالا کلی خوندم الان پدر سرگیم. امشب تمومش میکنم. 
همراهان گرامی :کلاس آموزش خوشنویسی توسط استاد مجرب سرکار خانم بمانی یکشنبه ۹۸/۱۰/۸ افتتاح میشود
✅لطفا جهت ثبت نام به دفتر پذیرش موسسه مراجعه نمایید .
تلفن :۳۷۲۳۳۳۹۰
کانال خبرهای بروز موسسه قرآنی شیفتگان وحی
♦پیام رسان سروشhttps://sapp.ir/shifteganvahy♦پیام رسان ایتاhttps://eitaa.com/qom_02537233390
مینویسم اینجا ،
میخوام با امام زمانم صحبت کنم ، 
یه صحبت خصوصی .
آقا من اصلا نمیدونم چم شده ، اصلا اصلا اصلا.
یعنی اصلا نمیفهمم چه اتفاقی افتاد که من تونستم برم‌این همه فیلم ببینم ، این همه کار بکنم ، آقا واقعا من اینجوری نبودم ، آقا خودت میدونی ، من عهد بسته بودم تا یه سری جاها هم تونستم مطابق عهدم پیش برم، ولی یهو اصلا نمیدونم چی شد.
خب حالا که کار از کار گذشته،  من واااقعا پشیمانم این‌رو میتونی حس کنی خودت آقا،  به خدا بگو که من چقد پشیمونم.
فکر کنم یه مدت شب بیدار بمونم نه؟ عصری بالاخره خوابم برد. یعنی بیهوش شدم تا ده نیم این طورها. الان نشستم سر کارو کتابرو زود تر بخونم که برم سر کتاب دربارهٔ عکاسی. اما اولش میشینم یه دید کلی از برنامه شهریورم مینویسم دلم میخواد کلی کتاب بخونم اگه بخوام جدا از کتابای کنکور کتاب آزادم بخونم باید وقت رو هدر ندم. باید یه فکریم به حال عکاسی رفتنم کنم. یعنی مجموعه جدید که نه اما کارکردن روی مجموعه هام اره. یعنی فکر میکنم. 
توی زبانم اشتباه شنیداریم د
خب ! 
من دیگه رسما از امروز به بعد از بابا پول نمیگیرم :)) 
خیلی هم بابا استقبال کرد از این جریان، برخلاف تصورم ...:)) 
تا شهریه ی دانشگاهمم خودم قراره بدم :))
یه مقداری هم قراره *************************************سانسور :))
ریسکه دیگه ، ولی تصمیم دارم ریسک کنم... 
هم ترسناکه ! هم راضیم از این جریان...
هزینه ی زندگی و تحصیلم رو تا سال دیگه میتونم جور کنم...
دارم به این فکر میکنم که چطور میتونم پول یه ماشین رو هم جور کنم :) 
باید فکر کنم...
با کشیک اضافه خریدن و ... پول ماشین
بازار بولت ژورنال درست کردن این روزا خیلی داغه. من‌م دارم نسخه‌ی خودم ُ درست می‌کنم؛ ولی این چیزی نیست که می‌خوام در موردش حرف بزنم. من منتظرم؛ منتظرم در آینده همه‌چیز درست شه، وقتایی که به رفتن فکر می‌کنم بیشتر به این دلیله که قراره چیز متفاوتی در انتظارم باشه، قراره بالاخره دنیای رمانتیک-کمدی‌ها یه روز اتفاق بیفته. 
رسیدم به آخرای پاییز و تازه به این نتیجه رسیدم که « OH MY GOD ، چه‌قدر یک سال زمان کوتاهی‌ست و اون انتظار بی‌اندازه گمراه
یه وقتایی دلم میخواد به حال زن های اطرافم زجه بزنم. زن هایی که نمیدونن یا نمیخوان بدونن که باارزشن .
دختر بیست و چند ساله ایی که از دوست پسرش! کتک میخوره و وقتی بهش میگم چرا تحمل میکنی؟ میگه دوستش دارم.
میگم این دوست داشتن نیست. میگه تو تجربه اش نکردی، نمیفهمی! 
یا دختری که نامزدش جلوی چشمش با زن دیگه ای رابطه ج داره و دختر خودشو زده به نفهمی که مست بود ،نفهمید ،پیش اومد...(به نظر من این میشه دو تا گناه نابخشودنی.مست بودن و خیانت)
نمیفهمم...
.این مد
توجه توجه
افتتاح دوره آموزشی.
 استاد ارجمند سر کار خانم مجیدی  پیرامون نکات مهم 
خانه داری وتربیت فرزند 
        فردا ساعت ۸الی ۱۰ صبح
      موسسه قرآنی شیفتگان وحی
آدرس :میدان پلیس ،ابتدای بلوار شهید محلاتی ،کوچه ۲
تلفن :۳۷۲۳۳۳۹۰
ارتباط ما با شما در پیام رسانهای  اجتمایی
  
لینک کانال موسسه قرآنی شیفتگان وحی
sapp.ir/shifteganvahy           سروش
       ایتا   https://eitaa.com/qom_02537233390
نمیدونم از کجا شروع کنم.. دوباره نزدیک سال نو شده.. دوباره بهار تو راهه.. و حس های بد هست که بهم دست داده..نمیدونم این طلسمیه افتاده تو زندگیم دوساله ..که نزدیک بهار ... درست وقتی همه چیز در حال شکوفا شدنو نو شدنه .. این حال و روز منه .. الان نمیتونم به نوشتن ادامه بدم.. اما میام مینویسم باز حالم ک بهتر شد...
+یادم نمیاد اون موقع ها شب امتحان چه جوری تند تند وویس مینوشتم و میخوندمو درس پاس میکردم!!! الان اصلا موندم توش!!! والا به قرعان! چه وضیع آخههه ؟+از ظه
من قبل از ازدواج اینطوری بودم که هر چند وقت یکبار دچار بحرانِ روحی "خب که چی؟" میشدم! جهان برام از معنا تهی میشد. حوصله هیچ کاری رو نداشتم. انقدر بین سوالاتم دست و پا میزدم تا بالاخره یه راه نجاتی پیدا کنم.
الان غیر از یه دوره بحرانی اول ازدواج که الان که بهش می نگرم بسیار آشفته بودم و حق هم داشتم آشفته باشم ( چون برام کنار اومدن با این سبک زندگی جدید خیلی سخت بود، داده های جدید انقدر زیاد بود که نمیتونستم تحلیلشون کنم، چیزایی تازه داشت برام پرر
اقا من زنده هستما ، ولی چندوقته اصلا دست و دل وب رو ندارم نمیدونم چرا یعنی میدونما ولی خب بی خیالش ، با شرمندگی فراوان به هیچکدومتونم سر نمیزنم ، فقط هعی وبو چک میکنم ببینم کسی کامنت داده یا نه ! 
حتی دوبار به حذف وب فکر کردم که اصلا خودم به خودم فحش دادم حتی به حذف و راه انداختن یه وب دیگه فکر کردم حتی یجورایی اسمشو هم انتخاب کردم ولی باز به خودم نهیب زدم .
یه مقدار این روزا حالم گرفته شده ولی من بی خیالشون ادامه میدم ( یعنی یه اتفاقایی پیش اومد
برای پدرم ماجرای انصراف تمام دوازده رزیدنت زنان دانشگاه شیراز رو در اعتراض به ابیوز سال بالایی هاشون تعریف کردم،کمی توی فکر رفت و گفت بابا نگرانتم و من با صدای بلند خندیدم...چند دقیقه ی بعد صداش رو میشنیدم که آروم خطاب به مادرم میگفت این با یه وجب قد میخواد بره اُرتوپدی اذیتش میکنن بخدا...از توی اتاقم صدا زدم که واقعا تا الان فکر میکردین قراره نازم کنن بابا?
 
من این روزها اضطراب تمام درس های فراموش شده ام رو دارم و واقعا برای اولین بار طی این
● امروز آزمایش خون داشتم و طبق معمول رگ دستم رو پیدا نمیکردن :| ● فردا تا ظهر کلاس دارم و بعد از ظهر هم مصاحبه دارم که بابتش نگرانم.نمیدونم قراره چی بشه و ایده ای هم راجع به سوالهاشون و سختیش ندارم
اما خب خوشبین باشیم! تا اخر شب وقت دارم بخونم یه چیزایی
● پنجشنبه قراره با دوستهای دوران دبیرستانم بریم سمت یه آبشار فوق العاده زیبا ... میخوام خواهرم رو با خودم ببرم اما یکم نگرانم که مسئولیتشو قبول میکنم
چون هم جایی که میریم از خونه دوره ، هم انقدر
امروز جلسه تیم داشتیم. 
من عضو تازه وارد این جلسه هستم و عملا وسط بچه های قدیمی و با سابقه و مدعی شرکت حرفی برای گفتن ندارم. 
امروز رئیس شرکت (همون مرد دوست داشتنی و مقتدر) نیم ساعت اخر جلسه رسید و گفت یک کار تحقیقی رو در رابطه با بازار خارج از کشور و تحلیلش میخواد به دو تا تیم واگذار کنه و افراد تیم رو از قبل مشخص کرده و یکی از مدیران رو سرپرست تیم ها گذاشته که روند کار رو بررسی کنه.
در مورد کلید واژه  ها و سرتیترهای گزارشی که قراره تهیه بشه توضی
قراره برم به ۲۰ سال آینده، موقعی که ۴۲_۴۳ سالم شده.
قبلا مطلبی مشابه این مطلب نوشتم ولی این بار میخوام از حالت آرزویی بودن و فانتزی بودن و چیزایی که اصلا ممکنه اتفاق نیفته فاصله بگیرم و چیزایی که به عنوان هدف میخوام و اگه خدا بخواد قراره بهشون برسم رو بنویسم.
ادامه مطلب
دیروز با خنجری رفتیم پان...
خیلی خوش گذشت...
بعدشم بستنی
امروزم قراره فلافل بگیره که تا الان نیاورده!صبح دیر اومد .یه برگه تقدیر نامه از رییس بزرگ بود و باید برای دوره آموزشی نامه میزدیم.مهی امروز زود میره و شنبه نیست.
بچه ها خواستن برن باشگاه برای تمرین مسابقه ولی من نرفتم.با رقی هم کمی دعوام شد...
رضاز اومد و از کتابخونه ام یکی از کتاب هامو برداشت.قبلا خودش بهم اهدا کرده بود.گدای بدبخت.کلی هم پز کلاس ها و ... داد
بعدشم گفت یه متن براتون می فرستم ب
افتتاح سد لاستیکی با حضور وزیر نیرو
امروز در جریان سفر یکروزه رضا اردکانیان، وزیر نیرو به گیلان لاستیکی گالشکلام شهرستان لنگرود با هزینه ۲۰۰ میلیارد ریال به بهره‌برداری رسید.سد لاستیکی گالشکلام با هدف بهبود آبیاری ۲۵۰۰ هکتار شالیزارهای منطقه بر روی رودخانه شلمانرود لنگرود با حجم تنظیمی سالیانه ۱.۱ میلیون مترمکعب، با حجم مخزن سالیانه ۲۸۰ هزار مترمکعب و طول تاج ۵۳ متر احداث و افتتاح شد.
 
 
 
 
از چی بگم براتون؟
از عیدی که میگن آجیل توش تحریمه؟
از عیدی که میگن قراره آخرین فصل گیم آو ترونز بیاد؟
از عیدی که قراره کلی فیلم جذاب اکران بشه؟
از عیدی که تا حدود هفدهم تعطیلیه؟
از عیدی که هنوز هیچ خریدی براش نکردم؟
از چی بگم از چی نگم براتون
دو روز دیگه کنکوره اندر احوالاتم بگم واقعیتش اینکه داره قلبم میاد تو
دهنم برام مهمه چون زندگیم قراره تغییر کنه من هر جوری هست باید برم
بیوتکنولوژی پزشکی .خنده های اونو یادم نرفته وقتی گفتم من علاقه ی اصلیم
اینه اشتباهی اومده بودم .بعدش سرد شدیم باهم من دور شدم چون نیازی نمیدیدم
بمونم البته دیگه دلیلی هم نداشتم .همیشه تصورم از رفتن اینکه یا آدم
میمونه یا میره برا همیشه !ولی رفتن برا همیشه واقعا سخته انتظار رو به
همراه داره دلتنگی رو !مث من
میدونید چرا اینقدر میگم
چون اثراتش هنوز تو زندگیمونه 
بهنام ماشینم ۵۰۰ میلیونی خریده میگه عموهام بلد نبودن کار کنن
اخه بچه جون اون کاری که الان شما دارید میکنید حق خوریه که اینقدر براتون سود داشته 
اصلا داداش چیع؟!؟!
بیچاره بابام سهمش از اون کارخانه از همه  بیشتر داراییش کمتر ..چرااا؟!
چون همش میگفت اول داداشم ماشین بخره بعد من..
اول داداشم خونه بخره بعد من...
بیچاره بابام 
آقا تهش قراره چی بشه من ازشون نمیگذرم  
ضرر مالی به کنار گند زدن این 
* همونطوری که نشستم و آهنگای مضخرف اما دوست‌داشتنیِ وانتونز و لیتو رو میشنوم، یادم میاد که مامان قبل اینکه بره بیرون ناهار امروز رو به من سپرد:/ ( نمی‌دونم بالاخره کِی قراره از آشپزی خوشم بیاد! )
* با یه حسِ خنثایِ رو به زوال که چند روزی میشه همراهمه به این فکر می‌کنم که من به چرت ترین نوع ممکن دارم حس‌ها و افکار خودمو نابود می‌کنم و تنها چیزی که به خورد خودم می‌دم تناقضه و تناقض!
اینکه می‌دونم تقریبا ۵۰ روز تا پاس کردنِ سه تا امتحانم وقت دار
حقیقتا دلم میخاد از خانواده جدا شم تنها زندگی کنم،و نمیفهمم بدی این کار چیه ک انقدر در. کشور ما با چشم بد بهش نگاه میکنن!!!مستقل شدن یکی از مراحل تکامل انسانه که این سنتی بودن کشورمون و خانواده هامون نمیذاره ازش بهره ببریم!همه میخان بقبولونن به آدم که کسی ک تنها زندکی میکنه زندگی بدی داره و براش قراره اتفاقی بدی بیوفته و یا هرزه اس و یا دختر بازه!در صورتی ک به نکات مثبتش اصلا نگاه نمیکنن و اصلا به حس استقلال ادم توجهی نمیکنن!یکی دیگه از مسکلات
دارم زبان اچ تا ام ال رو یاد میگیرم با لپ تاپ خودم و از حداکثر امکاناتم دارم استفاده میکنم کف زمین میشینم فایل کتاب آموزشیش رو از گوگل پیدا کردم  و قراره درآینده با کارهای دیگم به دستاوردهای عالی ای برسم. موفقیت در انتظار من
این مطلبی که قراره بنویسم قراره خیلی طولانی باشه، قراره خیلیم پراکنده و نخراشیده باشه، چون به زبون ذهنم ترجمش نکردم،... دستامو گذاشتم رو کیبورد و اجازه دادم با صدای محکمترین باورا و قویترین احساساتم برقصن. ازت میخوام همشو دقیق بخونی، حتی اگه بنظرت چرتوپرت اومد، یا اگه ادامه دادنش اذیتت میکرد... چون ممکنه این مطلب اخرین مطلبی باشه که تو این خونه به دیوار زده میشه...
Updated
2X
3X
4X
5X
یه کامنت به بلاگت فرستادم، اگه نیاز داری بهش فکر کن. هر چقدرم خواست

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها