نتایج جستجو برای عبارت :

سرخاب سفیداب

کلیات کتاب مستطاب سرخاب رمل یا همان نادرالرمل بهترین کتاب برای
یادگیری علم رمل است. این کتاب به دستان قوی استاد شیخ عبدالله معین نگاشته
شده است و برای کسانی که میخواهند به صورت اصولی و گام به گام علم پر رمز و
راز جفر را یاد بگیرند مناسب است. این کتاب منصوب به هیچ فروشگاه
خاصی نیست و ادعای برخی فروشگاه های اینترنتی مبنی بر مالکیت و انتشار اول
این کتاب ادعاهای دروغ و کذب میباشد
ادامه مطلب
درد شدیدی در ساق پاهاش میپیچد،،راه طولانیی را بی وقفه دویده است ،نفس نفس زنان دستش را به نیمکت پارک میگیرد ،روی نیمکت ولو شده است ،کفشش را با حرص به کناری پرت می کند ،داخل کفش از خون خیس شده است ،پاهایش زخمی و خون آلود است ،می ایستد ،بدون کفش بدون چشم،چشم هایش رفته اند! گودی چشم در صورتش از تاریکی پر شده است و رگه های خون سرخاب گونه هایش شده ،ارام ارام قدم بر میدارد ،ارام،ارام،ارام ...می رود تا انتهای دنیا!
درد شدیدی در ساق پاهاش میپیچد،،راه طولانیی را بی وقفه دویده است ،نفس نفس زنان دستش را به نیمکت پارک میگیرد ،روی نیمکت ولو شده است ،کفشش را با حرص به کناری پرت می کند ،داخل کفش از خون خیس شده است ،پاهایش زخمی و خون آلود است ،می ایستد ،بدون کفش بدون چشم،چشم هایش رفته اند! گودی چشم در صورتش از تاریکی پر شده است و رگه های خون سرخاب گونه هایش شده ،ارام ارام قدم بر میدارد ،ارام،ارام،ارام ...می رود تا انتهای دنیا!
گرچه کلا اهل آرایش کردن و بقول قدیمیا آدار_وادارهای روزانه نیستم و اعتقاد دارم که زیبایی باید طبیعی باشه و آرایش فقط آسیب رسوندن به پوسته، اما یه کار آرایشی رو خیلی دوست دارم و اون ماسک سیاه لایه برداره!
یعنی بعد از استفاده کردن از این ماسک، علاوه براینکه پوست یکی دو درجه روشنتر و زیباتر میشه، احساس میکنی یکی با کاردک افتاده به جون پوستت و سلولهای خراب و مرده رو کنده و پوست جدید اومده رو... انقدر حس طراوت داره که فکر میکنی پوستت داره از عمق ری
ارغوان با صدای هزار هزارتا گنجشگ که داشتن جان عشاق شجریان رو زمزمه میکردن بیدار شد، رفت کنار پنجره و صورتش رو چسبوند به شیشه و گرمای صورتش  شوق زندگی رو انژکسیون کرد تو رگ سرد پنجره، پنجره جونگ رفت و کم کم رنگهای مداد رنگی برگ درختا رو نقاشی کردن، رنگ کردن.
برگشت نشست روبروی آینه و زل زد تو قاب عکس، زل زد تو چشمای ارسلان که تو عکس نشسته بود روی کنگره دیوار و دست دراز کرده بود سمت ارغوان.
گره موهاش رو باز کرد و ریخت روی شونه هاش، تمام برفی که آسم
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبیرستانی که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبیرستانی که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
 
با غرور و سرافرازی نگویید که از همه بالاتر هستید که هر کس خود را از دیگران بالاتر بداند از همه پایین‌تر است .
با جرات باشید و راست بگویید که موسیقی بد را دوست دارید .
سرخاب و سفید آب و دورنگی و دورویی را از صورت خود بزدایید و بگذارید که چهره‌ ی واقعی شما را ببینند .
مهم آن است که صادق باشید ، حتی اگر هنر به خاطر حقیقت قربانی شود ، باید حقیقت را پذیرفت که حقیقت به معنای زندگی است و مرگ به معنای دروغ !
#رومن_رولان
چشم هایم کمی یاری نمیکردند ، به گمانم باید عینکم را تعویض مینمودم .
به مقصد چشم پزشکی اسنپ گرفتم آدرس چشم پزشکی را به خوبی بلد بودم به اتوموبیل ۱۰ دقیقه ای بیش نبود
درب اتوموبیل را باز کردم و نشستم
راننده مرد جوانی بود با چشمانی که حس خوبی به آدم نمیداد
راننده:چشم پزشکی میری؟چشات ضعیفه؟
من: بله 
راننده:میخوای عینک بگیری؟
من:بله
راننده: به دنبال دوا درمون نری ان شاءالله 
من: ممنون 
دلهره به جانم افتاده بود . راننده مدام خیابان های سر راست و پر
از همان بچگی لوازم آرایش مادرم برایم جذاب بودند و خیال می‌کردم با آن سایه‌های فاسد شده‌ی سبز و آبی قرار است شبیه سیندرلا شوم و همه‌ی احساسات بد از بین می‌روند و دیگران به من علاقه‌مند خواهند شد! نوجوان شدم و علاقه‌م به آرایش کردن بیشتر شد. اعتماد به نفس کافی نداشتم و خیال می‌کردم که زشت هستم. یک دوره از زندگی‌ام، گمان می‌کنم اوایل بیست و یک سالگی بود، که شروع کردم به خریدن تعداد زیادی لوازم آرایش. دوستانم که مرا می‌دیدند، طبق معمول و بر
از همان بچگی لوازم آرایش مادرم برایم جذاب بودند و خیال می‌کردم با آن سایه‌های فاسد شده‌ی سبز و آبی قرار است شبیه سیندرلا شوم و همه‌ی احساسات بد از بین می‌روند و دیگران به من علاقه‌مند خواهند شد! نوجوان شدم و علاقه‌م به آرایش کردن بیشتر شد. اعتماد به نفس کافی نداشتم و خیال می‌کردم که زشت هستم. از وقتی که وسط ابروهایم را برداشتم حس کردم که زیباتر شده‌ام. یک دوره از زندگی‌ام، گمان می‌کنم اوایل بیست و یک سالگی بود، که شروع کردم به خریدن تعد
روزها منتظر می مانی ...نه که چشم به مسیر آمدنی بدوزی و تک درخت خشک کنار جاده را سایه بان کنی و باد گرم بیابانی به صورتت بکوبد و دامن گلدارت را تکان بدهد...نهتو که بهتر میدانی منتظر ماندن برای آمدن آدمها انواع مختلفی دارد ...یکی چشمش را از پنجره برنمیدارد...یکی وقتی از کوچه خاصی میگذرد یک لحظه چشمش به یک در کوچک قرمز رنگ مات میماند...یکی موهایش را همیشه بلند نگه میدارد...و یکی همیشه رنگ لب هایش را...بوی عطرش را ثابت نگه میدارد...تا یکی که باید؟ ببیند...
واقعیت این است که من هرچه بخواهم شئونات ادبی را به جا بیاورم، بازهم ابتذال از زیر و بم کلماتم بیرون میریزد. حقیقت این روزها و این سالها تلخی است. یک جور تلخی که تا نسلها زیر زبان همه ما میماند ولی کسی زهره ندارد از آن دم بزند یا لب بگشاید.
من هرچقدر هم بخواهم نبوغ خودم را به حد اعلی برسانم، باز هم فکر یک لقمه نان امانم را میبرد. علم بهتر است یا ثروت؟ نان شب!
هرچقدر هم بخواهم نسبت به دانش حقوق مشعوف محظوظ باشم، باز هم بوی مشئومی زیر اینهمه کتاب قا
کتاب
قصه های مرزبان نامه از سری کتابهای "قصه های خوب برای بچه های خوب" نوشته مهدی آذر یزدی و
از انتشارات کتابهای شکوفه وابسته به انتشارات امیرکبیر است.چند داستان کوتاه این
کتاب مانند "پندخرگوش" و "انوشیروان و باغبان" توسط دانش آموزان شرکت
کننده در جلسه خوانده شد.
مرزبان‌نامه
عنوان کتابی است در اصل به زبان مازندرانی، نوشته اسپهبد مرزبان بن رستم بن شهریار
بن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن معروف به سعدالدین وراوینی که از نسخه اصلی که به
زبان ط
 
بعد از اتمام ساخت بنا مراحلی را جهت دریافت پایان کار باید طی کرد،در وب سایت ویلاسل مرجع فروش ویلا قصد داریم این مراحل را جهت آشنایی کاربران شرح می دهیم .
شهرداری برای صدور پایان کار برخی ساختمان‌ها، مالک را ملزم به تهیه و ارائه برگه استحکام بنا می‌کند. بر اساس این برگه، مهندس اعلام می‌دارد که از ملک مورد نظر بازدید کرده و ایستایی ساختمان مذکور را تایید می‌کند؛ بنابراین، اگر در حین بهره برداری از ملک اتفاقی بیفتد، مهندس مذکور مسئولیت
دیشب میم اومد داخل اتاق و هیجان زده گفت "حاجی ببین چی پیدا کردم! نوشته این نامه واسه صد سال پیشه و الان توی موزه یزد نگه داری میشه! " بعد شروع کرد با صدای بلند این نامه رو واسه من خوندن:
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدقت گردم، دردت به جانم، من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد، این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده، زن جماعت را کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و وردار و بگذار نکُشد، همین بی‌همدمی و فراق می‌کُشد. مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید، در دلمان
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخان، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته‌اند، بلکه به افراط ها و سخت‌گیری‌های بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده‌اند. در کتاب حجاب در اسلام آمده است: «گر چه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می‌کردند، حجا
۲۸ فروردین ۱۳۹۸ خورشیدی
۱۱ شعبان ۱۴۴۰ هجری
۱۷ آوریل ۲۰۱۹ میلادی
 
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( ۲۸ فروردین ۱۳۹۸ )
• پایان ساختمان سد ساحلی بندرعباس (۱۳۴۰ ش)
• اعطای وام ۶۵ میلیون دلاری به عراق از جانب اردن جهت جنگ با ایران(۱۳۶۲ش)
• درگذشت "محمد امین مکری" شاعر و نویسنده کرد (۱۳۶۵ ش)
• بازپس‏گیری فاو توسط رژیم بعث عراق (۱۳۶۷ ش)
• رحلت علامه "سید ذی شأن حیدر جوادی" عالم و اصلاح‏گر مسلمان هندی (۱۳۷۹ ش)
• شهادت شهید امیرحسین رضاپور
گاهی بیکاری در یک جامعه به حدی می‌شود که آمار شغل‌هایی که سودی برای اقتصاد کشور ندارند؛ اما برای صاحب آن درآمدزایی می‌کنند بالا می‌رود. در این گزارش با عجیب‌ترین شغل‌های کاذب آشنا می‌شوید. 
 
 «بیکاری» مادر تمام مشکلات اقتصادی است. فقر، بزهکاری، اعتیاد و ... گوشه‌ای از این مشکلات هستند که بیکاری بزرگ‌ترین عامل آنها به‌حساب می‌آید و جامعه‌ای که نتواند از نیروی کار خود به‌خوبی استفاده کند، به‌ناچار پس از مدتی با تعداد زیادی از آدم‌ه
صنایع دستی تبریز
از صنایع دستی تبریز می توان به سفال‌گری ، سوزن‌دوزی ، قالی‌بافی ، قلمزنی روی مس ، کفش‌دوزی ، کنده‌ کاری ، گلدوزی ، گلیم‌بافی ، معرق‌کاری ، منبت‌کاری ، نقاشی روی سرامیک ، نقره ‌کاری و نگارگری را نام برد .
 
سفالگری ( خاک سفید )
 
سفالگری با خاک سفید بومی منطقه با پیشینه سفالگری در زنوز پیوند تنگاتنگی دارد . چرا که حدود شصت سال پیش استاد عباس و مرحوم استاد احمد قابچی از زنوز به تبریز آمده و با تأسیس کارگاه سفالگری در محله در
"چیزی عزیزتر زتمام دلم نبود ...ای پاره ی دلم که بریزم به پای تو ..."
معنی شعر تیتر
یک:
دستت رو شد از درون چشم ات عشق ...
خزید لابه لای مژگانت و ... اشک شد!
دو:
فروختمت انگار طلا بودی و با قیمت بالا ...
وقتی جای خالی تو ...روی دست من " هیچ" شد!
سه:
پرسیدمت و توی آمار ... کسی نبودی !
وهیچ جا ... روح!آدم نیست!
نه خارج ... نه ایران!
دهانم را بستم ... تا کسی نداند که من ...
روح را آدم حساب می کنم و ... می عشقمش !
 
چهار:
روی صندلی من!تو آه بودی ... سال ها ...
یاسی!
دلت نمی خواست من بنش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارت اعتباری