یه بار نوشته بودم میشه همه چیز بدون اینکه من بخوام، درست شه؟ من امیدم رو به اومدن آفتابگردانها بسته بودم، به فصلی که ممکن بود گیلزاد بیاد خونهمون، به روزی که فکر میکردم بالاخره یه کاریش میکنم و درست میشه. اما الان بدون اینکه من بخوام درست شده؛ در حالی که یه گوشه جهان نشسته بودم، مشغول دنیای خودم. امروز یه راه دیگه شروع میشه؛ نمیدونم چقدر درسته ولی احساس میکنم مثل نیم ساعت اول یه فیلم دو ساعتهست که دارم دقیقههای بعدیش رو
آیا تخم آفتابگردان برای سلامتی مناسب است؟
دانه های آفتابگردان در میادین دنباله دار ، نان های چند دانه ای و میله های غذایی و همچنین برای میان وعده مستقیم از کیسه محبوب هستند.
آنها سرشار از چربی های سالم ، ترکیبات گیاهی مفید و چندین ویتامین و مواد معدنی هستند.
این مواد مغذی ممکن است در کاهش خطر ابتلا به مشکلات سلامتی مشترک از جمله بیماری های قلبی و دیابت نوع 2 نقش داشته باشند.
در اینجا همه چیزهایی را که باید در مورد بذور آفتابگردان از جمله تغ
مرکز خرید تخمه آفتابگردان در تهران بسیار زیاد است و به دلیل لذیذ بودن و تنوع این محصول بازار پر رونقی دارد. از بازار تهران می توانیم به عنوان اصلی ترین مرکز خرید تخمه آفتابگردان نام ببریم. گروه برنا نیز با قرار دادن پایگاه خود در مرکز بازار آمادگی تامین انواع آجیل و خشکبار به خصوص انواع تخمه آفتابگردان با قیمت و کیفیت مناسب ،برای مشتریان عزیز خود دارد.
کاربران گرامی نیز می توانند از طریق سایت سیمیشکا و به صورت آنلاین اقدام به تهیه انواع تخم
آیا روغن آفتابگردان برای پوست مفید است؟
روغن آفتابگردان حاوی چندین ترکیب است که فوایدی برای پوست دارد. آنها شامل موارد زیر هستند:
روغن آفتابگردان یک روغن حامل غیر comedogenic است که بسیار جاذب است و منافذ مسدود نخواهد شد. برای اکثر افراد غیر تحریک کننده است و می تواند در انواع پوست از جمله خشکی ، طبیعی ، روغنی و مستعد آکنه استفاده شود.
آنتی اکسیدان هاویتامین E یک آنتی اکسیدان است که می تواند به محافظت از پوست در برابر رادیکال های آزاد و در براب
خواص روغن آفتابگردان برای پوست !
غیر comedogenic
آنتی اکسیدان ها
محافظ
التیام زخم
چگونه
اشکالاتی
منابع نفتی
روغن آفتابگردان حاوی چندین ترکیب است که فوایدی برای پوست دارد. آنها شامل موارد زیر هستند:
اسید اولئیکویتامین Eکنجداسید لینولئیکغیر comedogenicروغن آفتابگردان یک روغن حامل غیر comedogenic است که بسیار جاذب است و منافذ مسدود نخواهد شد. برای اکثر افراد غیر تحریک کننده است و می تواند در انواع پوست از جمله خشکی ، طبیعی ، روغنی و مستعد آکنه استفاده شود.
دوست دارم آفتابگردان باشم، به سمتت بیایم، آغوشت را برایم بگشایی، مرا سخت به آغوش بگیری، دوست دارم در آغوشت غرق شوم، با تو یکی شوم، آخر تو تمامِ جهانِ منی، تو نهایتِ عشقی، تو برای قلبم حکمِ آفتابی، آفتابِ قلبم، تو را بسیار دوست میدارم... خدای من، خدای آفتابگردان.
1-دانشمندان دریافتهاند، در گل آفتابگردان رشد دانهها از مرکز به سمت بیرون بر اساس الگوی دنباله اعداد فیبوناچی صورت میگیرد. طبق تحقیقات انجام شده، نسبت قطر هر مارپیچ به مارپیچ بعدی 618/1 است. این الگو علاوه بر آفتابگردان در بسیاری از برگها، گلبرگها و دانهها نیز دیده میشود. دانشمندان میگویند، علت تبعیت آفتابگردان و دیگر گیاهان از این الگو کارایی آن است. به عبارت دیگر، اگر اندازه زاویه هر دانه با دانه دیگر یک عدد گنگ یا ناگویا باشد د
خرید تخمه آفتابگردان و مصرف یک مشت از آن به دلیل اهمیت این خوراکی و داشتن مقدار فراوانی فسفر، روی، آهن، پتاسیم، فولات و ویتامین B5 برای مصرف روزانه توصیه می شود. تخمه های آفتابگردان، دارای اسیدهای چرب اشباع نشده چند باندی بوده و همانند ماهی،حاوی امگا۳ هستند و مصرف به اندازه تخمه می تواند بر روی سلامت قلب و عروق تاثیر مثبت داشته باشد.
علاوه بر این شما با مصرف تخمه می توانید ویتامین E روزانه خود را تامین کنید. میزان آهن موجود در تخمه آفتابگردان
مشاور پرورش شترمرغ
کنجاله آفتابگردانآفتابگردان یکی دیگر از موادی است که برای تأمین پروتئین جیره از آن استفاده می کنیم . میزان انرژی آن 1900 و پروتئین آن از 28 تا 40 % متغییر می باشد . میزان لیزین آن پایین و ترئونین آن قابلیت هضم بسیار کمی دارد. این ماده دارای مقدار زیادی پکتین (محدودکننده )، گزیلان و آرابینوزایلان است و در مواقع مصرف حتماً باید یک مولتی آنزیم حاوی پکتیناز به آن اضافه شود.بدون آنزیم می توان مقدارکمی ازآن را در جیره جایگزین سویا ن
روغن ماهی
به خاطر مزایای زیادی که برای سلامتی انسان دارد مشهور و شناخته شده است
اما پژوهش های جدید نشان می دهد که مصرف طولانی مدت روغن ماهی یا روغن
آفتابگردان ممکن است خطر کبد چرب را بعدها در زندگی افراد افزایش دهد.
با مطالعه ای که بر روی موش ها انجام شد، محققان دریافتند که مصرف طولانی مدت روغن آفتابگردان
یا روغن ماهی می تواند کبد را به گونه ای تغییر دهد که در مقابل
استئاتوهپاتیت غیرالکلی (NASH) آسیب پذیر باشد. استئاتوهپاتیت غیرالکلی یک
نوع
گیاه آفتابگردان و مزارع آن همیشه جلوهای از زیبایی و طراوت است و به خودی خود میتواند باعث شادابی انسان شود اما آنچه که اثرات آن را بر روی زندگی انسانها بیش از یک مزرعه گل میکند، استفاده از دانههای آن به عنوان تخمه آفتابگردان است. آفتابگردان گیاهی عاشق آفتاب و بومی امریکای جنوبی است.
بیش از ۵۰ نوع آفتابگردان در سراسر دنیا وجود دارد. آفتابگردان به واسطه داشتن دانههای پر از خاصیت در میان ده گیاه مفید و سرشار از منابع مغذی برای انسان قر
خوردن تخمه آفتابگردان این دانه خوش طعم و پرخاصیت بین ما ایرانیها بسیار متداول است.تخمه آفتابگردان از دانه های مغذی و محبوب در سراسر جهان و در حقیقت میوه گل آفتابگردان است .
از جمله خواص تخمه آفتابگردان می توان به کاهش کلسترول و فشار خون بالا، آلزایمر، سلامت قلب، درمان افسردگی و کاهش استرس، احتقان سینه و درمان یبوستاشاره کرد. تخمه آفتابگردان برای بدنسازی، لاغری، بارداری و باروری ونیز سلامتی کودکان مفید است.
به گزارش مجله پیام دلتا؛ د
یاد بگیر در محل کار یا پیش آدمهای به اصطلاح بزرگ ، زودتر از اینکه اونها دستشون را بیاورند جلو شما زودتر دست نده .
من بعد از نماز جماعت با امام جماعت خواستم دست بدهم و عبارت قبولی نماز بگویم ولی دست من نزدیک 20 ثانیه جلو ماند و ایشان مشغول خوش و بش کردن با یک نفر دیگه بود.
یزید شرابخوار، بوزینهباز، فاسق و ابنهای
جاحظ از مورخین و علمای بزرگ اهل سنت عمری در مورد یزید مینویسد:
ثم ولی یزید بن معاویة یزید الخمور ویزید القرود ویزید الفهود الفاسق فی بطنه المأبون فی فرجه، فعلیه لعنة الله و ملائكته.
آنگاه یزید بن معاویه به خلافت رسید (خلافت را غصب کرد)؛ همان یزید شرابخوار و بوزینهباز و پلنگباز و فاسقی که به بیماری ابنه (همجنسباز مفعول) مبتلا بود؛ پس لعنت خدا و فرشتگانش بر او باد.
البیان و التبیین، تالیف جا
خانهی روستایی در لهستاندور از آدمهای آشنا، دور از شلوغی دنیای مدرن، دور از تکنولوژیخانهای با شیروانی قرمز، روی تپهای بلند در میان آفتابگردانها، مزرعهای کوچک برای خودمنزدیک به ابرهای جیب و جادویی لهستان
بخوانم، بنویسم، ترجمه کنم، بکارم، نقاشی کنم، غرق در موسیقی و سکوت
عصر جمعه در حال درس خوندن و استفاده از ته مونده های انرژیم میدونی یهو چی یادم اومد؟!تمام روزهایی که با شوق من زودتر رسیدم و کل تئاتر شهر رو زیر نظر گذروندم که پیداش کنم!
اینکه هر آدمی از کنارم میگذشت یه لبخند گنده روی لب من میدید و بس
این اواخر حس میکردم میاد یه جا قایم میشه منو زیر نظر میگیره :]]
درسته هربار شوخی میکنم که دیگه از این به بعد زود نمیرم اما مطمئنم که بازم زودتر از اون میرسم.
راستش عمدا زودتر میرسم که این حس قشنگ رو از خودم نگیرم :)
د
بارها شده روزهایی رو در زندگی داشتم
که گفتم ای کاش زودتر بگذره راحت شم
روزهایی که از خدا خواستم زودتر تموم شن
اما
بعد که زمان گذشته
از اون روزها بیشتر یاد کردم و حسرتش رو خوردم
دیدم که اون روزها زندگیم رو عوض کرده
خیلی چیزها یاد گرفتم
ضرورت دوستی و دشمنی (تولی و تبری) برای خداوند
ابن شعبه حرانی رضوان الله علیه روایت کرده است:
وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام : اَوْحَى اللّهُ اِلى بَعْضِ الأنبِیاءِ: أمّا زُهْدُكَ فی الدُّنیا فَتُعَجِّلُكَ الرّاحَةَ وَامّا انْقِطاعُكَ اِلىَّ فَیُعَزِّزُكَ بی، وَلكِنْ هَلْ عادَیْتَ لی عَدُوّا وَ والَیْتَ لی وَلیّا.
امام جواد علیه السلام فرمودند: خداوند به یكى از پیامبران وحى كرد: اما زهد تو، آسایشى را به دنبال دارد كه به زودى به تو خواهد رس
آنیونگ وانس
خب راستش یه چند روزیه من هر چی پست میزارم لینکاش میپره و دلیلشو هم نمیدونم و خیلی متاسفم باور کنید تقصیر منم نیست ولی سعی میکنم هر چه زودتر این مشکل رو بر طرف کنم و از شما هم خاهش میکنم زیر همین پست تمام لینک های خراب رو کامنت کنید تا هرچه زودتر ما درستشون کنیم
خوبم:
خوبم؛
شبیه فانوس کنج انباری
که دل پری از لامپ ها دارد
خوبم،
شبیه گلدان کنار پنجره
که با حسرت
گل های آفتابگردان مزرعه را می نگرد
خوبم؛
شبیه قایق خسته
در خشکی
که می داند دیگر به آب نمی افتد
خوبم؛
شبیه نوار کاستی
که سال هاست آواز عشق اش
در پس خاطره ها جا مانده
خوبم...
تو چطوره؟!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
واقعا برات متاسفم...
واقعا متاسفم..
چرا وجودت از روی زمین پاک نمیشه؟
چرا اینقد وجودت شیطانی شده؟
حالم بهم میخوره ازت.. حالم بهم میخوره ازت!
فقط کاش بشه زودتر خدا رو ملاقات کنی چیزاییکه لیاقتته نوش جونت بکنه
خواهش میکنم زودتر
در اعماق چمنزار، زیر درختِ بید
رختخوابی از چمن، بالشی لطیف و سبز
سرت را بگذار و چشمان خواب آلودت را ببند
وقتی دوباره چشمانت باز شدند، خورشید طلوع خواهد کرد
اینجا امن است، اینجا گرم است
اینجا گل های آفتابگردان محافظ تو خواهند بود
اینجا رویاها شیرینند و فردا آن ها را به واقعیت تبدیل می کند
اینجا جاییست که من تو را دوست دارم
«مسابقات عطش»
هربار که از پشت تلفن صدای پدرم رو میشنونم، مهربون تر و آروم تر از دفعه قبل باهام حرف میزنه ... امشب حتی صداش میلرزید و دلم میخواست همونجا بهش بگم نمیشد یه کم زودتر مهربون میشدی؟نمیشد؟نمیتونستی زودتر نرم بشی؟اون موقع که باید نرم میبودی...دلم میخواست اینارو فریاد بزنم و بهش بگم که این مهربونیت آزارم میده...بیشتر از هر چیزی توی این دنیای لعنتی
کاش یکی بود که زودتر بهم میگفت زیادی باور نکن. یا مثلا "به این دختره بگم به هر کسی اعتماد نکنه." وای باورم نمیشه که روز اول این تو ذهنش بوده. زجر میکشم از همهی اینها.
+ من آدم اعتماد نکردن نبودم. وقتی به خودش اعتماد نداشت، منم اعتمادمو ذره ذره از دست دادم.
دیگه اینجا ناله نمیکنم.
دوستش دارم و تامام. باید آزاده باشم. باید هر آنچه از دست دادم رو فراموش کنم. هر آنچه از دست رفته.
خدایا زودتر و بیشتر بیحسی بده بهم.
دیشب برای اولین یار بعد از مدتها دوست داشتم زودتر برسم خونه ، با مامان حرف بزنم و برمتو تختم، بخوابم!
برای خودم خیلی خیلی عجیبه ،اصلا غریبه...
اصلا حالم داشت از جایی که همیشه دوست داشتم تا دیروقت اونجا باشم(بیرون) به هم میخورد ، خیلی خیلی حال غریبی بود...
_ دستها، انگشتها، گوشها و پاهای سرد_ اسهالی که بیش از یک هفته طول میکشد؛_ یبوست_تب خفیف_ حساسیت به نور خورشید_ریزش مو_ خشکی چشم_ زرد شدن پوست_ دردهای مفصلی
بهترین غذاها برای تقویت سیستم ایمنی:
_ تخمه آفتابگردان_مرکبات سرشار از ویتامین C_ کلم بروکلی _ زنجبیل _ هویج_ بادام_ سیر_ اسفناج_ چای سبز _کفیر_ فلفل دلمه قرمز و فلفل تند_ میگو_ شکلات تلخ_ آووکادو_ کیوی_ انبه _ زردچوبه_ سوپ مرغ_ ماهیهای چرب_ صدف خوراکی_ سرکه سیب _ جینسینگ_ آب لیمو_ تخم کت
کاش چهل سال زودتر به دنیا آمده بودم. تولدم همزمان میشد با اوایل پادشاهی محمدرضا پهلوی. چند سالی از کودتای سال 32 گذشته بود و احتمالا در صحبت بزرگترهایم از آن میشنیدم. فضای سیاسی عاشورای 42 را از نزدیک حس میکردم. شروع همهگیری مبارزات سیاسی گروههای مختلف را میدیدم.
ادامه مطلب
دیگه حوصله ی هیچی رو ندارم .دوس دارم مامان بابام زودتر جدا شن.و دنیا به آسایش برسه.دوس دارم زودتر درسم تموم شه و من بتونم احساس آزادی کنم . دوس دارم یکی رو داشته باشم که حوصله ی منُ داشته باشه . فقط یکی.فقط همون یدونه رو میخوام. دوس دارم به کامک بگم یه نازپروده ی لوسِ گریه اوی آب دماغیه و مادرش گند زده با تربیتش.و بهش بگم ازین ضعیف بودنش متنفرم. و اونم بدش بیاد و ناراحت شه و بیشتر به قول خودش احساس خشم و نفرت کنه .
دیشب تا 3 بیدار بودم. میتونستم زودتر بخابم اگه زودتر مباحث دیروزمو تموم کرده بودم. یعنی اگه یک ساعت یا میم وقتم گرفته نمیشد یا آقای پ بهونه گیری نمیکرد از رفتارم و مجبور نمیشدم باش حرف بزنم ک رابطه م خوب بمونه.
امتحانای سنگینی دارم و تلاشم ب استفاده از چندروز فرجه س. الان خسته ام. از مباحث امروزم عقب افتادم و مغزم از یک هفته گذشته ای ک بد خوابیدم خسته س.
امیدوارم بتونم نمره های خوبی بگیرم.
+چرا دور و برم پر شده از تظاهر؟
در حال حاضر از بسیاری از کشورها می شنویم که برای ورود و گسترش ویروس کرونا در کشوورشان آماده می شوند. بعنوان مثال در حال تجهیز بیمارستان ها هستند. اقلام مورد نیاز بهداشتی را تولید و ذخیره می کنند و ....
جالبه که ما قبل از اعلام رسمی مرگ و میر در کشورمان فقط و فقط می گفتیم که دروغه و ...
خب نمی شد بجای این حرفها آماده بشیم؟ نمی شد زودتر به تولید الکل و ماسک و غیره مبادرت ورزید؟
نمیشد زودتر یه کاری کرد؟
واقعا ما دیگه کی هستیم؟!!!!
چند دقیقه دیگه میرسم خوابگاه.توی مرخصیم خیلی تفریح کردم.عموم و زن عموم و دخترشون سارینا اومده بودن ایران و من با ماشین کلی گردوندمشون.همه فامیل رو خدا رو شکر توی این مرخصی دیدم.
اما این دو روز آخر کلی اتفاقای بد کوچولو کوچولو برام افتاد که روحیم رو خیلی خراب کرد.امیدوارم زودتر روحیه بگیرم و اتفاقای بهتری برام رقم بخوره چون واقعا الان احساس بدی دارم.
بهتره کمی تندتر راه برم که زودتر برسم خوابگاه...فعلا...
شعر درباره گل ها
خانهی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد.
رهگذر شاخهی نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
« نرسیده به درخت،
کوچهباغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازهی پرهای صداقت آبی است.
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر به در میآرد،
پس به سمت گل تنهایی میپیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فوارهی جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا م
شرکت فاکسکان، سازنده گوشی تلفنهای آیفون اپل در اقدامی غیر عادی، به تولید ماسک پزشکی میپردازد.
این شرکت همچنین در پی آن است تا خط تولید قطعات الکترونیک خود را که به خاطر انتشار ویروس کرونا متوقف شده از سر بگیرد.
شیوع ویروس کرونا باعث افزایش شدید تقاضا برای ماسک شده و در سراسر جهان اکنون کمبود ماسکهای پزشکی وجود دارد.
فاکسکان میخواهد تا پایان ماه جاری، روزانه دو میلیون ماسک تولید کند.
این شرکت در شبکه اجتماعی ویچت گفته "در نبرد با ای
باران می بارید
پدربزرگ
آفتابگردان ها را
زیر خاک خیس خورده باغچه
قرنطینه کرد
و به خواب رفت
(پدر بزرگ خسته بود)
آفتابگردان ها از قرنطینه فرار کردند
آفتاب می تابید
عمر پدربزرگ به قد آفتابگردان ها نرسید
باران می بارید
پدربزرگ را
زیر خاک خیس خورده قرنطینه کردند
آفتابگردان ها
روی قبر پدربزرگ تکثیر شدند
متن آهنگ بزار برو
تو خوب بودی هیچ شکی نیست میخوای بری خب حرفی نیست دیگه بهونه نیار بروخاطرات زود از بین میرن حرفاتم که بی تاثیرن پس معطل چی ایحالم از وقتی رفتی مثل آسمون گرفته داغونه داغونههوا هم که با ما قهره انگار پره باد و تگرگ و بارونه بارونهدل من هواتو کرده میون این همه ویرونی ویرونیتوی این شهر شلوغو تاریک مثل من دیگه داغون نیستتو خوب بودی هیچ شکی نیست میخوای بری خب حرفی نیستدیگه بهونه نیار بذار خوب تموم شه زودتر بذار بروخاطرات زود
بسم الله
صدایش می آمد و خودش نبود، شصت هفتاد ساله میزد صدایش؛ پیر، ناهماهنگ، خش دار. انگار تارهای صوتی اش چین خورده بودند و لای چین ها دود اگزوز اتوبوس های فکسنی جمع شده بود و اصوات هنگام عبور لابلای آنها گیر می کردند . یک همچین صدای ناجوری داشت . همینطوری که داشت حرف میزد از جلوی اتاقمان رد شد . سی سالش هم نبود . شوکه شدم و فکر کردم : صدایش زودتر از خودش پیر شده و ناگهان دلم گرفت .
کدام بخش وجودم زودتر از خودم پیر شده بود ؟
همیشه بخش هایی از وج
شامپو ولوم سونیا
فرمول منحصر به فرد این محصول، حجمی کامل و درخششی بی نظیر به موهای شما می دهد و به شما این امکان را می دهد تا موهایتان متعادل و در کنترل شما باشند. دو عنصر اصلی این شامپو، آلوئه ورا و رویال ژلی است که موهایتان را پر پشت تر و ضخیم تر می کنند. شامپو حجم دهنده سونیا بدون هیچ ماده تقویتی اضافه شده، سلامت و درخشندگی موهایتان را افزایش می دهد. این محصول برای موهای رنگ شده کاملا مناسب است.
آلوئه ورا به مرطوب کردن و حفظ پی هاشِ پوست سر
نمیدونم چرا هیچوقت اونجوری که دلت میخواد پیش نمیره
ای کاش یه روزی برسه همه آدما به مراد دلشون برسن..
مراد ما همون آرزو شما هست.
دلم میخواد یه روزی بیاد همه حالشون خوب باشه
روزی برسه همه چشاشونم بخنده و کلا شاد باشن..
نمیدونم چرا همیشه اونجوری که دلم میخواد پیش نمیره..
هوف...
پس کی منم مثل بقیه میتونم به آرزوهام برسم و خوشحال باشم؟
هوووم؟؟
مغزم پیچاپیچ هست و نمیدونم چی بگم که بتونم تموم اون حس های
مختلفمو بریزم بیرون تا یکم از شر این سردرد های مز
تمام مساله این است که هیج چیز را برای همیشه در تعلیق نمی توانی نگه داری. تاریخ به انتظار تصمیم تو نخواهد نشست، تو میتوانی زودتر از ان لحظه که انتظار به اوج خود می رسد و ظرف بلور میان زمین و هواست، ضربه ات را بزنی و انتظار را پایان بخشی، اما هرکز نمیتوانی کاسه را میان زمین و هوا رها کنی، زودتر شکستن، اری، دیرتر شکستن، شاید.اما به هر حال، شکستن ، نقش بلور است.هنگامی که معرکه، معرکه ی عبور است نه توقف و عبور، ذات همه چیز است.
نادر ابراهیمی
آتش بدون
امروز روز دفاع پروپوزال پایاننامه ام بود. البته کمی دیر شده و باید
زودتر از این انجام می دادم. فکر می کردم سخت گیری و بگیر ببند زیادی داشته
باشه و کلی روی آن کار کرده بودم مخصوصا دیشب که شب دفاع بود تا دیروقت
روی آن کار کردم. خوشبختانه زیاد سخت نگرفتند و بجز ایرادات جزئی با
پروپوزال موافقت شد.
امیدوارم هرچه زودتر جمع آوری دیتاها تکمیل شود و به نگارش برسم. واقعا
این پایاننامه مزخرفترین و بیهوده ترین کار در کشور ما است. وقت و هزینه و
انرژی آدم
جهان را به شاعران بسپارید
دیوارها فرو میریزند و
مرزها رنگ میبازند
درختان به خیابان میآیند
در صف اتوبوس به شکوفه مینشینند
و پرندگان سوار میشوند
و به همهی همشهریان
تخمهی آفتابگردان تعارف میکنند.
| محمدرضا عبدالملکیان |
دو هفته پیش به عوض گرفتن قطار از قم، از طهران قطار گرفتم و فکر کردم که از قم قطار گرفتم!
زودتر از موعد به راهآهن رفتم که صدا زد قطار ۱۸۶ مشهد سوار شن و من با خودم گفتم که چرا یک ساعت زودتر داره مسافر میزنه؟!
بلیط رو نگاه کردم و دیدم ای دل غافل، من از طهران قطار گرفتم و خدا رحم کرد که در محوطه راهآهن حاضر بودم و قطار هم از قضا از قم میگذشت و القصه به خیر گذشت.
امشب هم فکر میکردم که قطار قراره ساعت ۲۲:۱۵ بره سمت طهران و و سلانهسلانه کارهام ر
یکی از کارای قشنگ عروس چهارمی، اینه که گاهی زنگ میزنه به گوشیه مامانم بعد میگه: مامان یه چیزی بگم؟ مامانم میگه : بگو فرشته ی من زنداداشم میگه چیز مامان، میدونی، خب، راستش، ببخشید چقدر صلوات خونده بودین که هنوز صدقه اش نکردین؟ مامانم هم میگه مثلا فلان قدر بعد زنداداشم میگه خب دیشب محمد ابراهیم دندونش درد میکرد منم از صلوات های شما خرج کردم گفتم دعای شما زودتر مستجاب میشه مامانمم میگه دعای خودت زودتر میگیره دلت پاکتره، ولی خوب کردی دخترم هر و
آیین خیلی زودتر از هم سن و سالهاش توی فامیل زودتر به حرف اومد و شروع به جمله سازی کرد، کلماتی را به کار میبره که ما بهش یاد ندادیم و خودش از محیط دریافت کرده.
امروز به مریم میگفتم فکر میکنم آیین نسبت به هم سنهاش خیلی خوشبخته، چون میتونه خواستههاش و احساساتش را بیان کنه، ولی اونها نه، اگر چیزی بخوان باید با گریه و ایما و اشاره بفهمونن که خب خیلی سختتره. اما آیین چیزی توی دلش نمیمونه، موقع بازی با اسباببازیهاش حرف میزنه یا
میدانی کجایم ؟! قبرستان
همانی که اولین بار آنجا پای حرفهایت نشستم البته تو که چیزی نمیگفتی همه ی حرفها را من میزدم ، برایت از صنعت موسیقی آمریکا گفتم ، از فوتبال ، از دین ، سیاست ، از همه چیز به جز احساس . دلتنگ آن روزهایم ...
همنشینی با تو تنها فایده ای که داشته این است که وقتی شبی وحشتناک را پشت سر میگذاریم ، برخلاف اغلب ادمها که آرزو میکنند ،صبح بیدار نشوند ، ما آرزو میکنیم زودتر خواب مان ببرد تا صبح را زودتر آغاز کنیم ... گویی همه چیز سرجا
قطراتم اشکم گوله گوله میاد پایین..
چه حال غم انگیزی دارم من..من لیلام۱۹سالم هست:)
گاهی وقت ها باید کنار گذاشت همه چیزها و فقط خودت
را نگه داری برای ثانیه ای...من خوشحال نیستم.ادای خوشحال هارو
درمیارم..من خوشبختم؟
نه..
دلم عین یک گنجشک تازه به دنیا آمده است،،همانقدر کوچک همانقدر
ترسیده،،باهمانقدر تپش قلب بالا..
این دنیا چیز خوبی نبوده برای من..بدو تولد از پا گذاشتن به این دنیا
هراس داشم و با کلی جیغ و چشمانی گریان مرا به زور به این دنیا
آوردند و
جشن فارغالتحصیلی میتواند یکی از قشنگ ترین مراسمهای تحصیلی باشد به همراه احساسات خوشایند زیاد؛ من هم همین را تصور میکردم اما هر روزی که به تاریخ موعود نزدیک میشوم، حجم اعصاب خوردی و احساسات بدم شدیدتر میشود.
جشن فارغالتحصیلی را دوست ندارم چون هم کلاسیها با رفتارهای رئیسمابانه احساس بدی به من منتقل میکنند و احساس ناراحتی میکنم.
جشن فارغالتحصیلی را دوست ندارم چون با رویاهایم خیلی متفاوت است، همراهی نیست تا کنارم باشد و م
سال 1399 هم در حالی شروع شد که واژه کرونا بیشتر از واژه تبریک عید در بین ما در جریان است.
همه در مورد کرونا و آمار تلفاش صحبت میکنن. این وسط دلم برای بچه ها می سوزه!
زمان ما مثلا سال 82 و اینا که خیلی کوچیک بودم خبری از این چیزا نبود و کلی شور و امید داشتیم برای زندگی برای بزرگ شدن! اما این روزها وقتی همش می بینن دنیای آدم بزرگ ها پره از مرگ و غم و موشک دلشون میخواد همینطور کوچیک بمونن.. منم دلم میخواد کوچیک بمونن..
به قول عبداله په شیو همیشه بهشون میگ
بسم الله
نمیتونم بگم این روزا پر اضطرابترین روزای زندگی منه، چون بدتر از این رو هم گذروندم... ولی در نوع خودش سختیِ بی سابقه ای داره
داشتیم زندگیمونو میکردیم، هر روز با تکرار جمله ی " تا به شلوغی و گرونی دم عید نخوردیم خریدامونو تموم کنیم"، سرگرم بودیم با گیر دادن به فلان جمله ی خواهرشوهر و برادرشوهر، مشغول تلاش برای برنامه ریزی سال جدید، کرونای منحوس از راه رسید. راستی راستی کی فکرشو میکرد که دیگه هیچی سرجای خودش نباشه
خدا کنه این روزا زو
ساعت خواب پسر رو به سختی یکی دو ساعت جلو کشیدم حالا هرکاری میکنم ساعت خواب خودم درست نمیشه امشب سعی میکنم یکساعت زودتر بخوابم که ازونور زودتر بیدار شم و وقت بیشتری داشته باشم برای ساختن روز بهتر
باید عادت کنم به زندگی منظم و با برنامه تا بتونم موفق باشمو به کارام برسم
اگه همینطور جلو برم فقط به خودم آسیب میزنم
دوست ندارم یکسال دیگه از عمرم رو نابود کنم
پس باید سختی بکشمممم :( برای رسیدن به بهترین ها
الان مثلا دارم خودم رو برای فردا آماد
پخت نان در خانه لذت خاصی دارد و کار سختی نیست. نان زیره و سیاهدانه هم از نانهایی است که ترد و خوشمزه است و آسان تهیه میشود.
نان زیره و سیاهدانه به دلیل داشتن زیره و سیاهدانه، علاوه بر طعم متفاوت، دارای ارزش غذایی و درمانی هم است. زیره و سیاهدانه از ادویههایی هستند که در خاورمیانه در انواع غذاها استفاده شده و پرطرفدارند. این نان را بهراحتی میتوان آماده و با غذا یا بهتنهایی میل کرد.
زیرۀ موجود در این نان خواص بسیاری دارد و
اطلاعات زیادی را میتوان از ضمیر ناخوآگاه انسان کسب کرد. این اطلاعات حقایقی جالب و باورنکردنی را راجع به شخصیت هر فرد آشکار میکند. روانشناسان طی تحقیقی پی بردهاند که ضمیر ناخودآگاه انسان مرجع تمام خاطرات، ترسها، آرزوها و اطلاعاتی است که انسان از کودکی تا بزرگسالی کسب کرده است. در واقع هرچیزی که ما دانسته یا ندانسته در پیرامون خود حس میکنیم به نوعی در ضمیر ناخودآگاه ما ثبت میشود. آزمونهای متعددی برای پی بردن به شخصیت افراد با تو
۱. دوستی هر بار زخم میزنه با حرفاش و بعد برام چسب زخم اکلیلی اعلای خارجی میفرسته...
امشب عوض تیکه هایی که پرونده بهم پیام داده تو یه دختر خودساخته ای....
به من زخم نزن....من چسب زخم نمیخوام دوست عزیز....
۲. درین شب قدر شیعیان جهان اومدم بنویسم خاک بر سرت دوست من....اما دلم نیومد...تو هم گناه داری....مثل همه جوونای بلاتکلیف...مثل همه آدمایی که زندگی گاهی اوقات سالهای سختی و غیر منصفانه ای رو براشون رقم میزنه...
میدونم اشفته ای چون جای تو اینجا نیست....
و برای
ی پیچ بزرگ تو زندگی اونجایی عه که آدم به خودش میاد میبینه دیگه چیزی براش مهم نیست. این که خیلی ها چطور رفتار میکنن؟ چقدر میتونم تغییرشون بدم و این که بیش تر از همیشه فکر میکنی لحظه هایی که میرن دیگه هرگز بر نمیگردن. اون وقت دیگه فرقی نمیکنه تا اینجای عمرتو باهاش چیکار کردی دوس داری هر چی سربع تر هرچی هست رو رها کنی که میبینی این همه بند بهت داغونت کرده. خود خواه تر میشی و میگی زندگی باید همونی بشه برای من که می خوام. دیگه حال غصه خوردن نداری و به
وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (زادهٔ ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - درگذشتهٔ ۲۹ ژوئیهٔ ۱۸۹۰) یک نقاش پسادریافتگر هلندی بود، که کارش تأثیر گستردهای بر هنر قرن بیستم داشت. کار او شامل پرترهها، خودنگارهها، مناظر، طبیعت بیجان، سروها، مزارع گندم و گلهای آفتابگردان است. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت ولی تا اواخر دههٔ
دوم زندگیاش نقاشی نکرد. او بسیاری از کارهای شناختهشدهاش را در دو سال
آخر زندگیاش تکمیل کرد. وی در یک دهه بیش از۲٬۱۰۰
و امروز درخواست ویزای دانشجوییم هم ریجکت شد...
بعد از کلی انتظار که CAQ لعنتی صادر بشه که آخرم هنوز نشده، بعد از گرفتن وقت برای آماده شدن CAQ امروز ویزای دانشجوییم با ۳ دلیل ریجکت شد.
تای خانوادگی (دلایل بازگشت به کشور)
هدف از سفر
و مالی
پرونده دانشجوییم هم ریجکت شد
خدا جون خودت میدونستی چقدر دوست داشتم و دارم برم، چقدر براش تلاش کردم، اما نمیدونم چرا به صلاحم نبود که برم کانادا
البته فکر کنم تو دوستم داری چون اذت خواسته بودم اگر قراره ریجکت ب
ایرانیان، شیرینی ها را معمولا در دو دسته اصلی خشک و تر دسته بندی کرده و به نوعی از شیرینی که در آن از خامه استفاده نشده باشد و بتوان آن را در خارج از یخچال نگهداری کرد، شیرینی خشک می گویند.
معروف ترین شیرینی های خشک شامل شیرینی زبان، کشمشی، دانمارکی، مربایی، گردویی و شیرینی نخودچی هستند. انواع شیرینی خشک به طور گسترده در اعیاد، جشن ها و مهمانی ها برای پذیرایی استفاده می شوند.
آیا شما هم تا به حال فکر کرده اید که شیرینی های عید نوروز را خودتان
دعا کنید اگر خیر و صلاحه هر چه زووووووود تر بریم سر خونه زندگی خودمون و مستقل بشیم!
موندن توی این تعلیق و اوامر و نواهی و دلسوزی و نصیحت های والدینم داره برام غیر قابل تحمل و اذیت کننده میشه، و هی طبق قانون " و لا تقل لهما اف" هیچی نمیگم و میریزم تو خودم و احساس میکنم دارم افسرده میشم.
دعا کنید زودتر مستقل بشیم و اگه قراره با کسی چالش و اختلاف نظر داشته باشم کسی باشه که واقعا شریک زندگیمه و باید در جریان تصمیم ها و برنامه هام باشه..
ولی خب گفتن
سلام
برای من چند تا سوال در مورد ازدواج موقت (صیغه) پیش اومده که ممنون میشم جواب بدین.میگین پسرای مجرد چون به خاطر تحصیل و شغل و مسکن نمیتونن ازدواج کنن و برای اینکه گناه نکنن خودارضایی نکنن!و زنا نکنن! پس باید راهی باشه برای جواب دادن به نیازشون!
خب این سوال برای من پیش میاد که دخترا که زودتر از پسرا به بلوغ میرسن و زودتر از پسران این نیاز رو احساس میکنن خودتون هم در وبلاگ تون شاهدین که متاسفانه تعداد دخترانی که بر اثر فشار این نیاز مبتلا به
بهار فصل رویش گلهای رنگارنگ و سرسبزی دشتهاست و جان گرفتن طبیعت در اردیبهشت ماه جلوه دیگری دارد. دشت کالپوش شهرستان شاهرود هم از آن دشتهایی است که در بهار زیبایی خیره کنندهای دارد. هر ساله از اواسط اردیبهشت تا اوایل خرداد، جلوه آتشین شقایقهای سرخ در سرتاسر دشت گسترده شده و تا چشم کار میکند شقایق روییده است. این دشت که در حد فاصل میان شهرستان شاهرود و گنبد کاووس واقع شده است، همه ساله دوستداران طبیعت را به دیدن جلوهای از بهشت دعوت
خب ما سوار شدیمو داریم میریم سمت رشت. اینقدر خوابم گرفته که نگو. کاش زودتر میرسیدیم الان توقف کرده برای صبحانه. ما که نشستیم منتظر تا باز حرکت کنیم. کاش اصلا زمان حس نمیشدو چشم بهم زدن ادم میرسید. اما اینجوری نیستو مسافت زیادو باید تحمل کرد. رشت جان کاش زودتر میرسیدیم بهت که دلم برای هوای دلبرت بدجور تنگ شده. امروز که هیچکار نکردم. تو ماشین در حال حرکت نمیتونم چیزی بخونم چون سردرد میگیرم. اما وقتی برسم خونه دوباره میشم همون مائده ی پر کار. قول م
شنیده بودم بعضیها در رابطه با سریال فرندز میگفتند که ای کاش میتوانستند سریال را دوباره و چند باره ببینند، این حس در من برای فیلم "Kal Ho Na Ho " وجود دارد، ای کاش ندیده بودمش و میتوانستم در این شرایط از نو فیلم را بدون هیچ پیش فرضی ببینم. اما به گمانم به جای هر دفعه که در نقش اَمان فرو میروم این بار باید نقش نِنا را بازی کنم.
*از این فاصله چقدر دور و غیر ممکن به نظر می رسی، ای کاش زودتر از انتظار ممکن شوی، خیلی زودتر..
فردا بابا میره... ساعت شیش پرواز داره،قرار شد صبح زودتر بیاد و تا سه چهار که باید بره فرودگاه با هم باشیم.
ولی خیلی بی معرفته..فهمید اوضاع چجوریه...می دونه که شاید آخرش مجبور شم برم اونجا و..بعدش دیگه لحظه لحظه اش واسم عذابه...ولی بازم داره میره...تنها:((
ولی فردا دیگه نمی خوام آه و ناله کنم،فردا ر و خوشحال میمونم..بذار با خیال راحت بره ولی کارد که برسه به استخونم دیگه نمی تونم ساکت بمونمو نمی مونم...از راه دور حتما بیشتر دلواپس میشه،بیشتر دلش میسوزه
دانلود آهنگ جدید ایرانی آنیتا بزار برو
آهنگ بزار برو را با کیفیت128 و 320 برای کاربران همیشگی رسانه تاپ موزیک آماده دانلود کرده ایم + متن آهنگ
بزار برو موزیک جدید آنیتا با کیفیت بالا
Anita – Bezar Boro From Resaneh Top Music
تو خوب بودی هیچ شکی نیستمیخوای بری خب حرفی نیست دیگه بهونه نیارخاطرات زود از بین میرن حرفاتم که بی تاثیرن پس معطل چی ای
حالم از وقتی رفتی مثل آسمون گرفته داغونه داغونههوا هم که با ما قهره انگار پره باد و تگرگ و بارونه بارونه
دل من هو
با اینکه فناوری ساخت باتری گوشی ها به جایی رسیده که ظرفیت بالایی در نگهداری شارژ دارند. اما پس از مدتی که از استفاده آنها بگذرد مثل روزهای اول شارژ نگه نمیدارند، مشکل از کجاست؟
این درست است که هر باتری عمر مشخصی برایش تعیین می شود، اما موارد متعددی وجود دارند که اگر رعایت نشوند باعث خرابی زودتر از موعد باتری می شود. کارهایی مثل شارژ و استفاده هم زمان از گوشی، داغ شدن بیش از حد و ... هر کدام به نحوی در خرابی باتری تاثیرگذارند.
در این مقاله به موا
در طی اثاث کشی، توی یه پوشه سه تا برگه از شهریور سال قبل پیدا کردم. با میکا قرار گذاشته بودیم هر روز، بر اساس یک کلمه/ترکیب از پیش تعیین شده، حداقل بیست خط بنویسیم و برای هم دیگه بفرستیم، بی هدف یا با هدف، خاطره، داستان یا دلنوشته. بعد از سه روز دیگه ادامه اش ندادیم و دلیلش رو به یاد نمیارم. نوشته های میکا رو ندارم، اما نتونستم برگه های خودم رو دور بریزم، از تنها چیزهاییه که سارای اون زمان رو یادم میاره. اینجا مینویسمشون تا فقط باقی بمونن.
7 شهری
شما بههرحال از میلِ ما به مرگ سوءِ استفاده کردید. ما دلمان میخواست بمیریم، با شما؛ که طرحِ ناگهانی مرگاید. اما شما مردن ما را صرف زندهبودنتان کردید. و انصاف اگر بدهید، ناجوانمردانهست. که شما زودتر از گور بلند شوید.
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
آنچه تحقیقات درباره بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی می گوید:
مواد معدنی موجود در بدن، مواد خام ضروری برای ایجاد اتصالات مغزی هستند. یکی از دلایل اینکه بعضی از کودکان زودتر از دیگران سینه خیز و راه رفتن را می آموزند، این است که مواد معدنی مورد نیاز دوران رشد خود را زودتر می سازند....برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید...
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
خلاصه ای از کتاب "یخی که عاشق خورشید شد" اثر رضا موزونی :
زمستان تمام شده و بهار آمده بود !تکه یخ کنار سنگ بزرگ جای خوبی برای خواب داشت از میان شاخه های درخت نوری را دید با خوشحالی به خورشید نگاه کرد و با صدای بلند گفت:سلام خورشیدمن تا الان دوستی نداشته ام با من دوست می شوی? خورشید گفت:سلام اما....یخ با نگرانی گفت: اما چی?! خورشید گفت: "تو نباید به من نگاه کنی !باور کن من دوست خوبی برای تو نیستم .....اگر من باشم تو نیستی ! می میری می فهمی ؟!یخ گفت: چ
بیماری جسمی خوبیش اینه نمود خارجی داره میبینیش میشه دردشو بروز داد میشه تنهایی عذاب کشید و هوار زد که مریضم و تمام ضررش فقط برای همون شخص میمونه.
ولی امان از وقتی که بیماری روحی داشته باشید و روانتون مریض شه نه تنها خود شخص درگیره بلکه توی تربیت کسایی که باهاشون زندگی میکنن باقی میمونه و گند هایی که به روح و روان اون افراد خورده میشه نسل به نسل انتقال پیدا میکنه و گاهی شدت میگیره گاهی هم خفیف میشه و سخت ترین قسمت ماجرا اینجاست که بخوای وجود
طرز تهیه پیراشکی سیب خوش طعم
پیراشکی اگر با طعم سیب باشد حتما پرطرفدار خواهد بود و برای دورهمی ها گزینه اول برای پذیرایی می باشد.پس شما هم حتما آن را امتحان کنید.
مواد لازم جهت تهیه پیراشکی سیب :
1. آرد معمولی : 100 گرم2. نمک : به میزان لازم3. پودر دارچین : نصف قاشق چای خوری4. آب گرم : 175 میلی لیتر5. روغن نباتی : 4 قاشق چای خوری6. سفیده تخم مرغ : 2 عدد7. سیب , پوست کنده : 2 عدد8. روغن نباتی یا روغن آفتابگردان جهت سرخ نمودن : مقداری9. شکر دانه ریز جهت تزیین : مقد
من خیلی حرف دارم به خودم بزنم، به منی که توی این پنج سال گذشته باعث شد الان اینجا باشم. پشت کنکور نمون؛ زودتر به فکر «خودت» باش و اینقدر رهاش نکن؛ زودتر برو اونجا و درخواست کار بده؛ نترس، نترس، نترس، هر جا که نترسیدی باعث شدی بهترین خاطرهها رو داشته باشم ازش، فقط اونها شبیه زندگی بودن؛ نه بقیه روزهایی که ترسو بودی و کز کردی گوشه اتاقت. اینها و هزار تا چیز دیگه رو براش مینوشتم. ولی تهش یه پاراگراف اضافه میکردم و میگفتم لطفا راه
درست وقتی که دارم به جزییات یه مسئله فکر میکنم، به اینکه چطور میشه اون کار رو پیش برد، کدوم راه بهتره کدوم زودتر به نتیجه میرسه..همون موقع اون حس بهم هجوم میاره که اصلاً اصل و اساس ماجرا درسته یا چی.
و خب فرو میریزم.
زودتر از چیزی که فکر میکردم زبانو تموم کردم یعنی پنج درس اول رو. اما هنوز درسای اخرو دیکته اش رو مشکل دارم باید بخونم اما الان خسته شدم دیگه میزارمش واسه عصری. میخوام کتابمو بخونم. خب اون روز قبل شنیدن خبر فوت، ارسطو رو تموم کرده بودم الان رسیدم به قرون وسطا. راستی دیدی براین مگی هم فوت کرد ؟؟ خیلی ناراحت شدم خیلی. :( تازه داشتم ازش یاد میگرفتم. ولی خب چیکار میشه کرد ولی ادم میخواد بمیره هم اینجوری بمیره. :/ من اینور دنیا از مردنش نناراحت شدم و ک
هرسال ۲۱ بهمن، ساعت ۲۱ همصدا اللهاکبر میگوییم
آخرین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها در حسینیه امام خمینی(ره) شامگاه ۲۰ بهمنماه ۱۳۹۷ برگزار شد، یکشب زودتر نسبت به سالهای پیش، برای انجام سنت اللهاکبر گفتن در شب ۲۲ بهمن.
۱- یکشب زودتر
امسال مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها در حسینیه امام خمینی(ره) یکشب زودتر از برنامه معمول هرسال شروع شد و این تغییر برنامه به دلیل توجه ویژه آقا و التز
از اونها که هر کاری میکنن و هر حرفی میزنن منفورتر میشن
دیده بودم اما فکرشم نمیکردم خودم هم مثل اونا بشم
بیچاره چه زجری کشیده
شرم بر من
کاش زودتر میفهمیدم
باید برگردم و دوباره "نفرت" رو معنی کنم
این بار نه از نگاه خودخواه خودم
گاهی زندگی لحظه های جالبی هم داره مثلا" اینکه : من و داداشم با 17 سال تفاوت سنی باهم میشینیم برنامه نویسی می کنیم! یا اینکه باهم میریم یه کلاس مشترک! بنظرم خیلی قشنگه و عجیبه روزگار چه چیزایی رو نشون آدم میده :) خدایا شکرت * امشب هر دو در تلاش بودیم برنامه راه انداز سون سگمنت رو با آردوینو بنویسیم ، امیرعلی میخواست زودتر از من بنویسه من میخواستم زودتر از امیرعلی بنویسم :) از اونجا که جنس مرد عاشق رقابته ، امیرعلی پیروز شد :) اما خب منم عاشق ت
آخرین جزییات بازار اقلام اساسی در ایام پایانی سال/ آیا قیمت گوشت، مرغ و آجیل کاهش مییابد؟آخرین بررسیها از سطح بازار عمده فروشیهای مولوی نشان میدهد که قیمت هر کیلو برنج ایرانی ۱۳ تا ۲۰ هزار، برنج پاکستانی ۸ تا ۱۱ هزار، برنج هندی ۸ تا ۸ هزار و ۵۰۰، شکر ۳ هزار و ۸۰۰ تا ۴ هزار و ۵۰۰، قند ۵ هزار تا ۶ هزار و ۵۰۰، لیموعمانی ۶۰ هزار، نخود ۱۰ تا ۱۲ هزار، لوبیا قرمز ۱۳ تا ۱۵ هزار، لوبیا چیتی ۱۲ تا ۱۵ هزار، عدس ۸ تا ۱۰ هزار، لپه ۱۰ تا ۱۳ هزار، رب گو
تو هم ما رو در حالت "استخوان در گلو" و "خفهخون گرفته" دوست داری انگار. باشه! مگه جز اینم میتونم بگم؟ مگه اصلا چیزی میتونم بگم؟!
زود "مرا به من باز دادند" خیلی زودتر از اونکه مسیری که شروع کردم حتی به شکوفایی و باروری برسه. اول کار گفتن بردار برو نبینیمت!
امروز یه باد خنکی میاد که نگو روح آدم تازه میشه اصلا حس شاعرانگی آدم بیدار میشه مخصوصا با صدای این برگ درختا ، خوش به حال اونایی که تو مناطق سردسیر زندگی میکنن
کاش زودتر پاییز بشه ...
دلم برای سرما و کاپشن و بافت پوشیدن تنگ شده
یک روزی با آهنگ توی آسانسور بغضم میشه و به قیافه ام تو آینه نگاه میکنم و یک روز بعد با همون آهنگ تو اون جعبه ی کچیک در حال حرکت قر میدم. امروز رو کامل نوسان نداشتم و توی اتوبوس یک کتاب جدید شروع کردم و رفتم ورزش و از سلف جدید ناهار گرفتم و با خواهرزاده ام حرف زدم و جواب سوال کلاس فردا را نوشتم. نمی دونم چی میشه به دخترداییم که چهار سال پیش از علاقه ام به رشته ام میگفتم پیام دادم و لا به لاش گفتم خیلی پول پرست شدم . مدتیه دارم یه کتاب می خونم که نشو
یک روزی با آهنگ توی آسانسور بغضم میشه و به قیافه ام تو آینه نگاه میکنم و یک روز بعد با همون آهنگ تو اون جعبه ی کوچیک در حال حرکت قر میدم. امروز رو کامل نوسان نداشتم و توی اتوبوس یک کتاب جدید شروع کردم و رفتم ورزش و از سلف جدید ناهار گرفتم و با خواهرزاده ام حرف زدم و جواب سوال کلاس فردا را نوشتم. نمی دونم چی میشه به دخترداییم که چهار سال پیش از علاقه ام به رشته ام میگفتم پیام دادم و لا به لاش گفتم خیلی پول پرست شدم . مدتیه دارم یه کتاب می خونم که نش
سال گذشت و به پای ثانیه ها افتادیم تا که شاید زودتر بگذرند و آرزو کردیم....
آرزو کردیم و آرزو کردیم تا که سال دهم کابوسی آرزوی محالمان را با بی حوصلگی جامه ی عمل پوشاند
در اسفند روزها را میشمردیم تا که شاید زودتر بگذرند .
شمردیم و شمردیم تا این شماره ها به آمار عزیزان از دست رفته مبدل شد
معلم را خسته کردیم ناراحتش کردیم اما دم نزد...
دم نزد و دم نزد تا که سکوتش کلاس ها را خاموش کرد و امید را هم .
می دانی پزشکی که از تو آموخت عشق را طبابت را و ام
روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم. آفتاب گفت: چگونه؟ باد گفت آن پیرمرد را می بینی که کتی بر تن دارد؟ شرط می بندم من زودتر از تو کتش را از تنش در می آورم. آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن گرفت.
ادامه مطلب
در حال گوش دادن به : delam mikhad -ebiاین روز ها با هر کسی به معاشرت بنشینی خنجر غلاف شده ی ترسش را بیرون می آورد و نشانت میدهد . گفت و گوهای هر روزه مان شده تزریق نا امیدی. تمام آدم های دلسوز دورو برمان ، هلمان میدهند توی یک ماراتن ! ماراتن هرکه زودتر رفت . هرکه زودتر خودش را نجات داد!من به نا امیدی فکر نمیکنم ، نه اینکه امیدوار باشم ! شرایطم چاره ای جز بیخیالی به دستم نمیدهد. میدانی ، بیست و چند ساله بودن سن خوبی نیست ، اگر مثل من هنوز دریایت تلاطم داشته ب
در حال گوش دادن به : delam mikhad -ebiاین روز ها با هر کسی به معاشرت بنشینی خنجر غلاف شده ی ترسش را بیرون می آورد و نشانت میدهد . گفت و گوهای هر روزه مان شده تزریق نا امیدی. تمام آدم های دلسوز دورو برمان ، هلمان میدهند توی یک ماراتن ! ماراتن هرکه زودتر رفت . هرکه زودتر خودش را نجات داد!من به نا امیدی فکر نمیکنم ، نه اینکه امیدوار باشم ! شرایطم چاره ای جز بیخیالی به دستم نمیدهد. میدانی ، بیست و چند ساله بودن سن خوبی نیست ، اگر مثل من هنوز دریایت تلاطم داشته ب
وبلاگ عزیز؛
باور کن من هم خیلی دوست دارم هر روز حرفی برای تو داشته باشم، اصلا مگر برای همین این فضا را باز نکردم؟ اما قبول کن، این روزها باقی شبکههای نوشتاری آنچنان زودتر به چشم میآیند که دیگر حتی فرصت باز کردن مرورگر دست نمیدهد. لعنت بر همهشان!
اومدم برم بخوابم دلم نیومد اینو ننویسم...
صدای جیرجیرک شنیدم . تابستونای دوست داشتنی برام زنده شد. تابستونایی با آب پاشی حیاط. خوابیدن تو پشه بند... پهن کردن یه ساعت زودتر رختخوابا که خنک شه بعد بخوابیم... صدای جیر جیرک و حتی گاهی واق واق نیمه شب سگ ها...
+ ای روز شادی ها کی باز آیی؟؟
قبل از ماموریت اخرش به سوریه پایش در فوتبال شکسته بود! برای اینکه زودتر برود سوریه، زودتر از موعد گچ پایش را در آورد. کمی می لنگید. اصرار می کردم برود عصا بگیرد. قبول نمی کرد. ته دلم فکرش را هم نمی کردم با این پا برود مأموریت! خوشحال بودم که به مأموریت نمی رود. اما محمود می گفت: «خانم، تو دعا کن هرچه خیر هست خدا همان را انجام دهد». گفتم: «آخرتو چطوری می خواهی توی درگیری با این پایت فرار کنی؟» خندید و گفت: «مگر من می خواهم فرار کنم؟ آن قدر م
21 خرداد ساغت 23:45 ....
و چون زودتر از موعدش بود 2 روز زمان برد تا به آغوشم برسه .
و 9 روز طول کشید تا لباس بپوشه و به خونه بیاد .
روزهای تلخی بودند .
آرزو می کنم روزگار دخترم شیرین باشه.
حالا باید یک برچسب دیگه به اینجا اضافه بشه : دخترام
از صبح که بیدار شدیم خبرای بد پشت سر هم می رسن حتی اگه نری دنبالشون
نمیدونم خدا چ جوری میخواد از خجالت مردم خاورمیانه در میاد
خودش بخیر کنه ما دیگه ظرفیتمون پره
امروز به بیخودترین شکل ممکن گذشت قبول نکردن تو شهر خودمونم بیام نمیدونم چی میشه منتظرم زودتر بیس و دوم بیاد.
پرچم یا حسین ماه محرم و صفر رو از سر در خونمون کندم.
هرچی گشتم ماه رو ببینم و با خدا حرف بزنم نشد.
خواستم بگم خدایا من میدونم که زودتر کشاندنم به شهر خودمون و کار پیدا کردنم حتما یک حکمتی داشته.
تا اینجا رو که خودت درست کردی، بقیش رو هم درست کن...
ماه ربیع تون مبارک...
با نام خودت...
نمیدونم این چه سریه که وقتی میریم مدرسه و دانشگاه دوست داریم زودتر تموم بشه و سرکلاسا چرت میزنیم اما وقتی تعطیل میشه دوست داریم زودتر شروع بشه کلاسا:/
توی این روزای کرونایی دارم فکر میکنم چه کارایی رو همیشه میخواستم انجام بدم و به بهونه ی اینکه وقت ندارم مینداختمشون عقب...
الان کلی شنبه هست که همیشه منتظر بودم برسه برای استارت زدن،از همینجا میگم دوستان از همین الان شروع کنین و بالاخره یه قدم بردارین؛دویدن از همین قدم های کوتاه
امروز پاسم را تحویل گرفتم و خلاص. پاس خواهرم را هم برده بودم برای تمدید، تاریخ را اشتباه خوانده بود و ۹ روز دیرکرد داشت، باید جریمه میشد. رفتم دفتر معاون و همانطور که مسئول نوبتدهی گفته بود تقاضای "بخشایش" کردم! ظاهرا اصطلاح مصطلحی است. بخشایش کرد و فرستاد رفتم نوبتدهی. یک صف طولانی جلویم بود، تعداد زیادی مرد و یکی دو تا زن. فاصله را رعایت کرده بودند، ولی همه در یک صف بودند. آخر صف ایستادم. بعد از ایستادن من، چهار پنج تا خانم دیگر هم
شبا یک عالمه مسکن و آرامبخش میزنم و میخورم و میخوابم که از درد یه کم جدا شم...فرداش پا میشم میرم باز خودم رو له میکنم...الان باز شب شده و من غرق در درد و تب. و دارو هم که... :|کاش خفه شم زودتر...
+ ای پرتو لعنتی کی تموم میشی پس؟ :((
+ ببخشید که اینقد منفی شدم...:(
+میشه برام انرژی مثبت و موج دعا و حس خوب بفرستید؟؟ جوری که حس کنم! لطفااااا... خیلی نیاز دارم.
محصولات حاصل از نشا را می توان زودتر از آن هایی که از دانه روییده اند برداشت نمود. پرورش دهندگانی که از نشا استفاده می کنند، می توانند از بازارهای اول فصل بهره مند شوند و زمان لازم برای تولید یک محصول را کاهش می دهند تا کشت دوم و سوم را در طی یک فصل رشد تولید نمایند.
روش تولید نشا صیفی و سبزی
1- نشا و نشاکاری
محصولات حاصل از نشا را می توان زودتر از آن هایی که از دانه روییده اند برداشت نمود.
پرورش دهندگانی که از نشا استفاده می کنند، می توانند از ب
کرت وانه گت … چه فکرایی تو سرش می گذشت وقتی این شاهکار ، سلاخ خانه شماره پنج (Slaughter House 5) رو نوشت ؟؟!!
شاهکار
شاهکار
شاهکار
ونه گات به شیوه ای نو و وسیع در باب تاریخ خشونت انسان می پردازد...
هر بار که شروع به خوندن این کتاب خوب می کردم این جمله تو ذهنم رژه می رفت:
کاش زودتر از این میخوندمت
کاش زودتر از این میخوندمت
کاش زودتر از این میخوندمت
کاش زودتر از این میخوندمت
کاش زودتر از ای
دیروز رفته بودم با بچه های پردیس علوم تمرین کنم والیبال رو که مربی شون گفت هرچی زودتر گواهی اشتغال به تحصیلت رو بگیر از دانشگاه بیار که 1 شنبه بازی داریم
الان که فردا تعطیله من از کجا بیارم گواهی رو؟
کِی تحویل بدم؟
کِی لباس های تیم رو بگیرم؟
صبح باید برم دانشگاه بعداز شش ترم درس خوندن بهتر بگم از دانشگاه اخراج شده ام بخاطر مشروطی دوباره ازمون داده ام و قبول شده ام همون دانشگاه !!! درس خوندن با مشکل جسمی خیلی سخت و طاقت فرسا هست بهرحال همه ی سعی و تلاشمو میکنم که بتونم زودتر درسموتموم کنم
معلمشون نیومده بود و من به جاش سر کلاسِ بچهها رفتم. کلاسِ پایه شیشمِ الف. بچههایی که تازه یادگرفته بودند که شیطون باشن. چند زنگ رو با بچهها قرآن کار کردیم و فارسی. اما زنگ آخر بچهها حوصلۀ کتاب و درس نداشتن ، مخصوصاً که روزِ اولِ مهر هم بود! بچهها بازی میخواستند و هیجان. قبول کردم! یکی از بچهها ماژیکش رو از جامدادیش در آورد و داد دستم. از یک تا بیست و یک رو رویِ تخته نوشتم و هر عدد را دادم به یکی از بچهها.
شروع کردم... :
- مرغ ما امروز شی
دیشب سی نفر مهمون داشتیم که به مناسبت خریدن و اومدن تو خونه جدید،اومده بودن خونه مون.من خیلی مهمون دوست دارم اما نهایتا تا پونزده نفر،نه بیشتر...
با اینکه مادرم و خاله ام هم خیلی کمکم کردن اما باز فشار زیادی بهم وارد شد.تو خونه مون یه دست مبل ده نفره داریم و چند تا صندلی میز ناهار خوری که برای پنج نفر کافی بود.برای ۱۵نفر باقی مونده با همسرم رفتیم صندلی اجاره گرفتیم.بعد برو بهترین قنادی شهر که دقیقا اون سر شهره شیرینی بخر،کلی بگرد میوه خوب بخر،
الان نشستم توی این آژانس تا ماشین بیاد. یعنی مها رفته پول بگیره کارت نمیکشه اینجا. از صبح که بیدار شدم زمان مثل چی گذشت تا الان شد. نهارم نخوردیم منتظریم فقط زودتر بریم. امروز دیدی که همونجور که گفتم رفتم پای تخته ریدینگ رو خوب خوندم سوالم جواب دادم یه سوال رو اشتباه شنیدم :( که معلم فهمید چون اونجوری که شنیدم جوابشو دادم. ضایع شدم؟ به هر حال رایتینگم قوی تر از سپیکینگم هست و نمرش هم بالاتر شد 88 اسپیکینگ هم 82 . خب زیادم بد نیست باید رو خودم کار کن
جاده همیشه برای من فوق العاده جالب و جذاب بوده
مخصوصا کشش لاستیکها روی آسفالت
مسیر هیپنوتیزم کننده میشه
مخصوصا وقتایی که جاده رو برای دیدن مـهلام طی میکنم
و هفته ی دیگه میرم دیدار یارم
از همین الان دب تو دلم نیست و میخوام هرچه زودتر این هفته هم بگذره
اما یچیزی الان بدجور داره عذابم میده
اونم اینه که هفته دیگه اینموقع بعد از دو روز و نیم کنار مـهلام بودن درحال جمع و جور کردن برای برگشتنم
و احتمالا عشقم داره سعی میکنه زودتر شام آماده کنه
تا
ولی جوری نباشین که اعضای خانوادتون از کنارتون بودن حس ناراحتی داشته باشن!اینجوری نباشه که من بعد این همه وقت اومدم خونه از همون روز اول بگم کاش زودتر بگذره این چند روز که اینجام!که از همون روز اول باز بخوام هزار جور تیکه و طعنه تحمل کنم و همش به جر و بحث و دعوا ختم بشه.کاش یکم خانوادم درک میکردن فقط!و خب خدارو عمیقا شکر میکنم که اینجا یا شهرای نزدیک قبول نشدم که بیشتر از این بخوام مجبور به تحمل کردنشون باشم!
چقدرم برام مهم نیست عیده!عین بقیه رو
قدر سلامتیو الان میفهمم،، خیلی حال بدی داشتم امروز، نمیدونم چرا
اینقدر تحمل می کنم دردامو... وقتیم حرف دکتر میشه روحیه مو میبازم ولی
وقتیم میرم دیگه ترجیح میدم باهاشون همراهی کنم تا زودتر حالم خوب بشه...
فقط خدا کنه دیگه اینجوری نشم. طفلک علی وقتی زنگ زد فهمید حالم بده اومد
پیشم تا وقتیکه خیالش ازم راحت شد. بااینحال دلش میخواست امشب پیشم باشه
ولی فهمید تنهایی راحتترم فقط پیشونیمو بوسید رفت گفت از حالت بی خبرم
نذار. جلو خانواده ! ولی خوشحال
درباره این سایت