نتایج جستجو برای عبارت :

آرامش صبحگاهی دریا . یا آتشی زیر خاکستر

کتزیاس(طبیب یونانى اردشیر دوّم) می گوید: ترتیب خفه کردن در خاکستر چنین بود، که اطاق یا برجى را پر از خاکستر می کردند و بعد محکوم باعدام را در آن می انداختند و او خردخرد در خاکستر فرو میرفت، تا اینکه خفه می شد. سغدیان توسط برادرش (داریوش دوم) اینگونه کشته شد.(1)
در وقایع بعدیِ زمان داریوش دوم، همسرش پروشات (که خاله یا خواهرش) بود وی را به قتل برادر دیگرش آرسی تس و فرمانده یاغیش که هر دو به شرط امان تسلیم شده بودند به وعده خود وفا نکرده یک شب هر دو را
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی که من آتش شوم سیلی به گوشت میزنماین ذات منفور تو را از روی صحنه می برموقتی که من آتش شومهر خشک خاکستر کنمدر کوچه های عاشقیبا عشق هم بستر شوم_______________________وقتی که من آتش شومسیلی به گوشت میزنماین کشور مهروهنراز لوس تو خالی کنموقتی که من آتش شومهر خشک خاکستر کنمدر کوچه های شهر خودبا عشق هم پیمان شوممرتضی متقیان
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمی خیزند و دوباره قوی بال می گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر می کنند. ققنوی آنانی هستند که برای آرزو هایشان می جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی می کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی می کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته می شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمی خیزند و دوباره قوی بال می گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر می کنند. ققنوس آنانی هستند که برای آرزو هایشان می جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی می کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی می کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته می شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
جمعه هایادامام مهربان آرامش است/بندگی حق درآن نیمه شبان آرامش است/گریه واشک وتوسل میرودتا عرش رب/برولی حق توجه هرمکان آرامش است/زمزم هرگریه ای در ربنای بندگی است/دلبری ازبهر مهدی عاشقان آرامش است/او ولی حضرت حق افتخارخلقت است/وصل برمولای عالم باامان آرامش است/ندبه های صبح جمعه باکمیل مرتضی/هردعا ویادمهدی دوستان آرامش است/درنمازجمعه ها هم نام اوگل میکند/هردفاع ازولایت بی گمان آرامش است/خطبه هاداردبصیرت بهرمهدی باوران/لشکری سوی شکست دشمن
توی جاده ی زندگی ام که قدم برمیداشتم ، از جنگل ها گذشتم ، از علفزار ، از سایه ی آن دیوار بلند که گل‌های کاغذی بغلش کرده بودند در یک عصر تابستانی با پیراهن زرشکی که دامنش در باد شنا میکرد گذشتم ، رفتم و گذشتم ، رفتم و رفتم . حالا اینجا ام . یخ زده ام . اینجا سرد است ، خیلی سرد.خاکستری است . بوی خاکستر هم میدهد . منجمد و خاکستری. آدمهای اینجا همان اسم های قبلی را دارند . اما انگاری این یک تشابه اسمی است. اینجایی که  جاده ی زندگی ام مرا آورده هوا گرگ و م
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
آرامش برای آدم های بدون مشکل نیست، یه گزاره ی عمومی که همه می فهمنش، ولی عده ی کمی در عمل بهش باور دارن و منتظرن مشکلات رفع بشه و خوشی های مطلق بیان تا آروم بشن...
آرامش چیزی از جنس ایمان نه، خود ایمانه، اونم از مدل یقینی و اطمینان قلبی گونه ش...
بقیه آرامش ها عمیق و دقیق نیست...
گاهی آنقدر اینه به در ودیوار خود میزند تا بیابد نشانه ای از نوری که در آن طفل را دریابد و از احوالش باخبر شود
اما حتی باخبری گاهی هزاران بار سنگین تر از بی خبری است
آرامشی که نمیداند در زیر این ارامش صبح گاهی دریا چه میگذرد ...
آیا واقعا دریا ارام است
و یا شاید آماده میشود برای طوفان دیگری
آنجاست که آینه دست به آسمان بلند میکند و میخواهد از خالق مهربان هستی که آرامش را لایه لایه عمیق تر کند و در اعماق آن دریا بگستراند
به همان سخن که
برای آرامش دل
گرد خاکستری را پاشیدم امروز بر جهانم!
و در نقطه ای در تاریک ترین و عمیق ترین جای دریایی ک ماورای سیاه است، زانوی غم بغل گرفته و زیر فشار آب... یکی شده ام با غم...!
اجسام جانداری شناورند اینجا...
با چشمهای خاکستری و قلبهایی ک ب دست گرفته اند و از آن خون میچکد!
از احساس، چیزی جز نقطه ی گندیده ای گوشه ی مغزها باقی نمانده...
اما من...
اینجا عجیب احساس آرامش میکنم!
قلبم را دادم ب عزاداری ک قلبش شکسته بود...
و چشمهایم را به کودکی ک عاشقانه خیال میکرد اینجا نور
به دنبال آرامش نگردید، 
در پى هیچ حالتى به جز حالتى که اکنون در آن هستید نباشید، 
وگرنه تضاد درونى و مقاومت ناآگاهانه در خود ایجاد مى کنید. 
از این که در آرامش نیستید، خود را ببخشید. 
همین که نا آرامى خود را به طور کامل بپذیرید، 
عدم آرامش شما به آرامش تبدیل مى شود. 
هر چیزى را که به طور کامل بپذیرید، 
شما را به مقصد، 
به آرامش مى رساند. 
این معجزه تسلیم است. 
هنگامى که آنچه را که هست مى پذیرید، 
یکایک لحظات،
 بهترین هستند.
 این پذیرش، 
همان رو
آخ خدای من! تکرار دل آشوبی های این دخدر تا کی باید سیاهی های این دنیا را سیاه مشق کند؟
خسته از نجوای خود آزارانه "ببین و دهان به تحسین بگشای"، بال های ترکیده از فهم عظمت نقصان بنشسته بر گردنه ی کردارم را بر سر خاکستر باورم گشوده فریاد دردا دردا درمانا مانا ماناگر به گلو می اندازم.
هان! ای دهل‌چی بختِ برگشته‌ی زندگیِ من! کی نوای "بهاران آمدت" دیگر صرف کاست غم عمو نوروز از فراغ ننه سرما نمی شود؟
کی دستم به قلم می رود تا برای رضای خدا و یکبار هم که ش
آرامش درونی که به واسطه داشتن امکانات بیرونی باشد می تواند وضعیتی مطلوب باشد. اما این آرامش متکی به متغیرهای بیرونی است که هر آن احتمال محرومیت از آنها را می توان پیش بینی کرد. 
آرامش حقیقی بی اتکا به امکانات بیرونی است و آرامشی است که ریشه در بلوغ روحی انسان دارد. اما این مقوله تشویق به کنار گذاشتن امکانات نیست، محروم شدن از امکانات مادی هرگز نمی تواند یک فضیلت معنوی باشد. آرامش حقیقی در تعادل بین نیروهای درونی و بیرونی انسان است. 
 
کوروش
آرامش درونی آرزوی همه انسان ها است فرقی نمی کنه پولدار باشید یا نه، فرق نمی کنه زن هستید یا مرد در هر صورت آرامش درونی می تواند تجربه فوق العاده از زندگی را برای شما به ارمغان بیاورد. در این پست سایت روانشناسی اعصاب و روان به بررسی راه های دستیابی به آرامش درونی از دید علم روانشناسی می پردازیم.
چگونه به آرامش درونی برسیم؟
لینک مطلب : http://www.asaboravan.ir/inner-peace
ادامه مطلب
نقش های زندگی آنقدر متفاوتند آن هم در لحظه که گاهی گم می شوی در تغییرشاناما خوبیش اینه که موقت هستنهمه موقت ها هم بد نیستنمثلا درد موقتش خوبهغم و غصه موقتش خوبهدلخوشی هم حتی موقتش خوبهدلتنگی موقتش خوبهولی دلتنگی مگر موقتی می شه؟! دلتنگی انگار همیشگیه، مثل یک زخم کهنه؛ گاهی درد میکنه گاهی ساکت می شه گاهی سرباز می کنه  گاهی ... مثل همون آتش زیر خاکستر.... تظاهر کردن هم همیشه بد نیستمثل تظاهر به خوشحالیتظاهر به آرامشتظاهر به همه چی آرومهتظاهر ب
همه نشدن‌ها با تو آغاز شد. بعد از تو دیگر هیچ چیزی نشد. دست به خاکستر زدم طلا که نشد هیچ، به طلا هم که دستم خورد، خاکستری شد و بر باد رفت. حکایت عمر و جوانیمان هم همین‌گونه رقم خورد. بانو پس از تو، هر روز نمی‌شود. بیا برگرد، و مسبب شدن‌ها باش!
چگونه آرامش داشته باشیم؟بیایید لحظاتی بیندیشیم! به زمانی بیندیشیم که خشم، سراسر وجودمان را فرا می گیرد و دیگر جایی برای شور و شوق، باقی نمی ماند؛ به جای آرامش، تنش و اضطراب بر وجودمان مستولی می شود و از همه کس و همه چیز - و شاید بیش تر از همه از خودمان - خسته و دلزده می شویم؛ از کنش ها و واکنش هایی که می توانست به گونه ای دیگر رقم بخورد؛ از واژه هایی که کاش هرگز به زبان ما نمی آمدند! کاش می شد قدری از رفتارهای شتابزده و نابجای خود بکاهیم و با آرام
پروفسور عزیز سلام.امیدوارم که روحت در آرامش کامل باشد،که قطعا هست.چه کسی سزاوار تر از تو برای یک آرامش همیشگی؟تو بیشتر از هر کسی  لیاقت این آرامش ابدی را داری.
قصدم از نوشتن این نامه ی کوتاه چیزی نیست جز کمی مرور خاطرات و کمی هم درد و دل.
ادامه مطلب
سلام...
چه زمانی به آرامش الهی می رسیم؟
از نظر من زمانی به آرامش الهی می رسیم که در برابر همه سختیها و مشکلات و مریضی و بلاهایی که در زندگی با آن روبرو می شویم به جای ناله کردن و گله کردن خدا را شکر کنیم و بگوییم خدا دمت گرم ممنونتم خدا عاشقتم می دانم که همه این اتفاقات حکمتی دارد و به صلاح من است...
نظر شما چیه؟
دوست دارم نظراتتان را بیان کنید...
نزدیک چهل و دوسال از عمرم را در حسرت به دست آوردن آرامش به سر کردم. آرامش بزرگترین گم شده و یک چیز دست نیافتنی و رویایی شده بود برایم. همیشه انسانی مضطرب و اغلب بی قرار و بلاتکلیف بودم حتی زمان هایی که ظاهری شاد و راضی از خود بروز می دادم در درون خودم احساس خوبی نسبت به خودم، دیگران و زندگی نداشتم.
ادامه مطلب
طرز تهیه کباب تابه ای
از بهترین و محبوب ترین غذاهای ایرانی، انواع کباب ها هستند. کباب دیگی یا کباب تابه ای از جمله این کباب ها، و غذای مخصوص و بسیار خوشمزه و پر طرفدار بین عشایر ایل سنگسری است که به طور سنتی آن را با آتش هیزم پخت می کردند. طرز تهیه کباب تابه ای و کباب دیگی سنگسری به این صورت است که مقدار زیادی گوشت را در دیگ مسی که درب آن محکم بسته می شود می ریزند و به همان مقدار گوشت، برنج را نیز در دیگ ریخته و آب و نمک و روغن و چاشنی ها را به مقدا
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی یک «پایان » است.
ماده ای است ماندگار و ابدی.
تا ابد می ماند و ساختاری است که تا ابد هیچ نوع ترکیب دیگری به خود نمی گیرد.خاکستر از این لحاظ، قسمتی است که بعد از سوختن بدن یعنی خاموش شدن خصوصیات حیاتی انسان از آن به جای می ماند.
از نظر مادی این عنصر دیگر هیچ ارزشی ندارد.
زندگی با رنگ سفید و مرگ با رنگ سیاه تمثیل می شود.
در حالی که زندگی انسان با رنگ سفید تمثیل شده، مرگ با رنگ سیاه خود ب
می فروشند، با ترازویی  که لحظه را اندازه می گیرد.دوره گردهایی در کوچه داد می زنند و آرامش همسایه ها را می گیرند که آرامش بفروشند.
کسی را از خواب زمستانی بیدار می کنند که آرامش، سالهاست ترکش کرده است، فروشنده فریاد می زند: حقیقت می فروشم، رازهای کهنه می خرم! بشتابید، راستی می فروشم، اکراه ناگفته ها را می خرم!
لبخند می فروشم، بیایید توانایی درک آدم می فروشم.
هنوز عابران عبوس از کنارش می گذرند و او با لبخد از یکی می پرسد: چیزی نمی خری؟ به تو رایگا
درحریم پاک رضوان خداآرامش است/باادب درمحضراو هرکجا آرامش است/خالق یکتاهمیشه مهربان و پرعطاست/معرفت را کسب کن که دردعاآرامش است/اهل بیت مصطفی رایادکن از عاشقی/قلبهای باصفای باولا آرامش است/نینوا یک صحنه ای دارد ز شور وبندگی/یادمان لحظه های کربلا آرامش است/گنبد پاک رضا هم متصل برعرش حق/درجوار روضه ناب رضاآرامش است/کشورایران ماشد باشهیدان اسوه ای/باولایت لطف حق گرددعطا آرامش است/یادکن از مهدی و روز ظهورحضرتش/همره یاران او بامقتداآرامش است/
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی یک «پایان » است.
ماده ای است ماندگار و ابدی.
تا ابد می ماند و ساختاری است که تا ابد هیچ نوع ترکیب دیگری به خود نمی گیرد.خاکستر از این لحاظ، قسمتی است که بعد از سوختن بدن یعنی خاموش شدن خصوصیات حیاتی انسان از آن به جای می ماند.
از نظر مادی این عنصر دیگر هیچ ارزشی ندارد.
زندگی با رنگ سفید و مرگ با رنگ سیاه تمثیل می شود.
در حالی که زندگی انسان با رنگ سفید تمثیل شده، مرگ با رنگ سیاه خود ب
‌و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهای من بازخواهی گشت
تو مرا ربوده
مرا کشته
مرا به خاکستر خواب‌ها نشانده‌ای
هم از این روست که هر شب
تا سپیده‌دم بیدارم
عشق همین است در سرزمین من
من کشنده‌ی خواب‌های خویش را
دوست می‌دارم!

 سیدعلی صالحی
در مقام مقایسه مقام حضرت سید الشهدا با عمه حضرت مهدی خوابی عجیب دیدم.
آیه ای که دقیق خاطرم نیست چه بود برای به آرامش رسیدن حضرت فاطمه (عمه حضرت مهدی) قرائت میشد به این مضمون که آرامش داشته باش و رضا به داده بده.در همان حین یاد آیه شریفه یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ افتادم که چطور حضرت حسین خودشان آرامش رسیده بودند و خداوند او را که به آرامش مطلق یقین رسیده بود به سمت عرش دعوت میکرد.
ای کاش آیه اولی را یادم می ماند.آیه ی زیبایی بو
علاوه بر تنهایی افراطی که داشتم / بودن با چند نفر بهم آرامش خاصی میده / اولیش خدا / هر وقت ازش دور میشم و کاری که باعث ناراحتیش میشه انجام میدم ناراحتیش رو از درون خودم حس میکنم / امیدوارم منو ببخشه / با خدا بودن خیلی لذت بخش و آرامش بخشه / دومیش مادر / نمیدونم در وصفش چی بگم / خلاصه که مادره مادر! / و با خانواده بودنو دوست دارم...تمام اشخاص زندگی من...
سلام
در گوشی میگه:
+ همیشه بهم آرامش میدی... ممنونم ازت!
_ چرا بس خودم اصلا آرامش ندارم؟
+ تو همه ی آرامشت رو به دیگران منتقل می کنی!!!
_ تا خودم آرامش نداشته باشم که نمی تونم به دیگران بدم؟! باید درون خودم باشه تا بتونم به بقیه بدم؟
+ نه! تو مثل انقلابی، که همشو صادر کردیم، هیچیش رو برا خودمون نگه نداشتیم!!! :))))
ب.ن. : خواستم جریان سفر رو بنویسم اما بس که جزییات قشنگ داشت و دلم نمیاد از خیر نوشتنشون بگذرم، خیلی طولانی میشه! بنابراین از خیر کلش احتمالا م
در مقاله قبل (طب سنتی -بخش۱۰- شناخت حالات سودا- بخش۲) نقش طحال را در کنترل سودا بررسی نمودیم. همچنین در مقاله های قبلی با نوع طبیعی این خلط آشنا شدیم. در این مقاله به بررسی نوع غیر طبیعی خلط سودا خواهیم پرداخت. با سالم یاب همراه باشید.
سودای غیر طبیعی چهار نوع است:
۱- بقایای سوختگی و خاکستر صفرا بوده و مزه آن تلخ است.
۲- خاکستر و سوخته بلغم است، هرگاه بلغم بسیار لطیف و آبکی باشد، خاکستر آن به شور مزگی می زند وگرنه به ترش مزگی یا تلخ گس نزدیک است.
۳
آرامش، گمشدۀ اصلی بشر است و انسانها با هر دین و عقیده ای به دنبال آرامش و راحتی هستند. جمعی از انسانها آرامش را در جمع مال می دانند، عده ای رسیدن به مقامات دنیوی را آرامش می دانند، لذا شاهان و حاکمان با زیر پا گذاشتن تمام ارزشهای انسانی تلاش کردند به آرامش خیالی خود برسند، عده ای نیز پناه بردن به مواد مخدر و قرصهای آرامش بخش و امثال آن را وسیلۀ آرامش تشخیص داده اند و جمعی نیز آزادی مطلق را در شهوات، اعم از تماشای فیلمهای مبتذل، ارتباط آزاد با
یکی از مهمترین صحنه هایی که برای من با حس آرامش همراهه اینه که بعد از اومدن از دانشگاه و خوردن ناهار (قبل از اذان) و گفته شدن اذان، سجاده رو توی هال خونه که درش رو به ایوون باز میشه و آفتاب گیر هم هست، پهن کنی و در حالیکه درب رو به ایوون هم بازه و یکی از اعضای خانواده هم داره رو فرش ایوون استراحت میکنه (به شرطی که نمازش رو خونده باشه)، نماز رو تو سکوت و آرامش نسبی خونه بخونی.....
و بعدش هم بری تو اتاقت سر درست تا چند ساعت دیگه و حس آرامش بعدی، مثلا مو
دنیا محل آسایش نیست و نمی‌شود به‌ طور کامل  به آسایش کامل رسید ولی باید به حدّ اعلای آرامش  برسیم و این امکان دارد. آسایش زیاد عقل انسان را زایل می‌‌کند و آرامش زیاد موجب  رشد انسان می‌شود آدم‌های راحت‌طلب به خاطر آسایش حاضرند آرامش خود را از دست بدهند و آدم‌های عاقل وعاشق حاضرند برای رسیدن به آرامش، آسایش خود را از دست بدهند.
 منبع: بیان معنوی
همه‌ی ما در زندگی به صلح و آرامش نیاز داریم و کمتر کسی است که این موضوع چندان اهمیتی برایش نداشته باشد. زندگی در آرامش یعنی با خودمان، دیگران و همه‌ی موجودات اطراف‌مان مسالمت‌آمیز رفتار و زندگی کنیم. اینکه چگونه آرامش داشته باشیم در واقع به باورها و شیوه‌ی زندگی شخصی خودمان برمی‌گردد.
در این قسمت با یک شربت آشنا خواهید شد که شامل عرقیجاتی آرامش بخش مانند بهارنارنج ، گلاب ، بیدمشک و نسترن میباشد.

ادامه مطلب
دلی: شرمنده همتونیم
آرامش: هوم اونم بدجور
 
دلی: تا آخر هفته پست نداریم
آرامش: به بزرگیتون ببخشید
 
دلی: اری جونم به نظرت کسی اینجا رو میخونه؟
آرامش: نمیدونم شاید
 
دلی: اگه میخونین اعلام حضور کنین ما یذره انرژی بگیریم
آرامش: هوم با دلی موافقم
موضوع: تنها در خانه
مدت‌هاست، صدای فریادهای گمنام و نامفهومی در انتهای مغز و گوشم، به طور ممتد زنگ می‌زند. روزهای روز است، که اینجا تاریک است. ماه‌های ماه است، که هوا گرفته است. سال‌های سال است، که همه جا را خاک و خاکستر پر کرده است؛ نه تنها پر کرده که همچنان در حال باریدن است. از جای‌جای این سقف، در هر اتاق، حتی در ایوان نیز، دانه‌های پفکی و پنبه‌ای دوده و خاکستر، در ابعاد و اشکال گوناگون، آرام و آهسته پایین می‌آیند، و روی لایه‌ی نازکی ک
آرامش و اطمینانه که آدم رو به عشق می رسونه .. و رسیدن به عشق آرامش و اطمینان می آفرینه ..
در حقیقت، عاشق شدن انسان، دلیل وجود عشق در جاییه_ دور یا نزدیک، درون یا بیرون وو .. _ که میشه نیروی محرکه حرکت انسان به سوی آرامش و طمأنینه
 
رابطه ای دوسویه .. با شدت و ضعفی متنوع 
که به مرحله رشد انسان بستگی داره .. 
 
به هر میزان که عاشق تر باشی، به همون شدت هم دقت و توجه و درک تو به پدیده ها بیشتر میشه .. 
این مفهوم پدیده ها می تونه بسیار گسترده باشه .. 
 
 
الهی ب
من خوبم، کار هم... ولی به قول الف نباید تو این مرحله ساکن بشم و اهدافااصلیم رورکنار بذارم چون اگه بمونم و به همین قانع بشم، دو سال بعد این کار دیگه راضیم نمیکنه...باید به این آرامش نسبی به چشم یه پلتفرم نگاه کنم برای صعود بعدیم. دارم براش تلاش میکنم.
سال‌ها دلم آرامش می‌خواست. یعنی دلم می‌‌خواست جایی باشم که الان هستم. 
اما خیلی طول کشید که به این حال رسیدم. شاید این حال اسمش آرامش نباشه، انگار اینقدر سختی کشیدم و فشار روحی تحمل کردم که این روزها برام به مثابه آرامشه. اما به هر حال دلم میخواد که همین حال بمونه. هر چند میدونم و از لحاظ فکری هم کاملا آماده‌م که ممکن هست کلی سختی حتی بیشتر از قبل در پیش رو داشته باشم. 
این متن توی پیش‌ نویس‌هام بود. که در تاریخ 15 مرداد 97 نوشته بودم. بله همون
سلام واژه هایم را بپذیرکه در تب نگاه توبه پرتگاه سکوت می روندتو امابسان خورشیدتازه می کنی زمزمه بهار راکه چندیست خو کرده به نغمه زمستاناز خروش نگاهتعشق فرو می ریزدو جاری می شوددر این سرزمین بی نام و نشانتو را اعجازی می بینمبسان دم مسیحاکه کالبد خاکستر گرفته رابه سلام صنوبرها زنده می کند
پ ن: ندارد.
دل داده ام بر باد، بر هرچه بادا باد                       مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری                   از تیره ی دودی، از دودمان باد
آب از تو توفان شد خاک از تو خاکستر                  از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران               هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند                       ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می آید              
گفتم از آتش عشقت ، که مرا سوزاندهکان منی برده و خاکستر آن جا ماندهگفتم از نور دو چشمت که به راهم اوردمطلع شعر مرا ، بیت تو زیبا کردهگفتم از ساغر ساقی ، که به جانم میریختمستی ی هر شب ما ، ذکر تو بر پا کردهگفتم از حال خوشم ، شور سماعی خاموشپر شدن از خود و هر چیز که او پر کرده
برای آرامش روان سفر بهترین گزینه است که می
تواند روان شما را بعد از مدتی که زندگی پر مشغله آن را آزرده، به خوبی تسکین
ببخشد. این سفر باید به معنای واقعی کلمه آرامش بخش باشد. چه چیز بهتر از دریا
برای آرامش روان؟ و چه بهتر اگر مقصد در دل دریا باشد؛ جزیره کیش جایی است که
آرامش در سفر را خواهید داشت و برای مدتی شما را از مخاطرات زندگی شلوغ به دور می کند.
این تسکین روح و روان تنها تاثیر دریا نیست چون هتل های کیش شما را یاری می دهند
که بدون درگیری ذهنی
فردا قراره یه تصمیم بزرگ بگیرم. یه اتفاق بزرگ تو زندگیم قراره بیفته.
بعد از اون همه روزهای سخت و طاقت فرسا، چند روز خوب به لطف خدا رسید. حالا که اون مشکلات حل شده و امیدوارم آتش زیر خاکستر نباشه، فردا باید یه تصمیم بزرگتر بگیرم.
اینجا می نویسم که یادم باشه
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
نرمال و طبیعی بودن حس خیلی خوبی ه! شاید آنرمال بودن، جزو دسته‌ی آخر طیف بودن، جزو خواص بودن حس هیجان و متفاوت بودن داشته باشه، اما آرامش نداره! بعد حدوداً ۶ سال احساس آرامش رو تجربه می‌کنم. احساس آرامشی که از "نبود مشکل" نیست؛ بلکه از توانایی حفظ آرامش و ایمان و لازم دانستن حفظ سلامتیِ روانی و جسمی ه. احساسی ه که از بهبودی روانی حاصل شده.
بعضی وقتها میشینم و به این فکر میکنم که زندگی قراره در ادامه چه مشکلی برام پیش بیاره؟ به گزینه‌های مختلفی
بسم الله الرحمن الرحیم
میدونی مردم دنبال چی هستن؟ دنبال یک آرامش دائمی. هیچکی از آرامش بدش نمیاد. گاهی یک سری چیز ها آرامش رو از آدم میگیره. اگه به چیزی یا به کسی وابستگی پیدا کنیم اون چیز آرامش رو از ما میگیره و خلاصه از ما سواری میگیره! و اگه وابسته بشی دل کندن از اون، کار حضرت فیله! پس باید اول سعی کنیم وابسته نشیم. نه اینکه وابسته شدیم بخوایم بعد دل بکنیم.
ادامه مطلب
گاهی باید ماشه را بکشی...
و بعد ملافه را...!
روی تمام احساسات و دلبستگی ها و اعتماد ها و تعهدات پوچ زندگی!
و به حرمت اشکهایت...
لبخندی ب خون جاری بزنی
و جریان آرام خشم را به جان دقایق بیندازی!
و سوگند ب آرامش... زمانی ک رها شوی از احساس ، هرچه نداشته ای را خواهی داشت...
و داشته هایت را طوفان فراموشی خواهد برد...
گاهی از خودم تعجب می‌کنم. چه شد در همین مدتِ کوتاه که این‌قدر تغییر کردم؟ حالا مسیری که به دلِ تاریکی می‌رفت را دارم قدم قدم برمی‌گردم عقب. می‌دانم که دانسته پیش می‌رفتم. می‌دانم که می‌دانستم دارم چه می‌کنم. می‌دانم که فهمیده بودم انتهای تاریکی چیزی جز تباهی نبود. و باز هم به پیش رفتن‌ام در فراموشی ادامه می‌دادم.
«خاکستر» را با شوق می‌گیرم توی دستم. خوب جلدِ آبیِ فیروزه‌ای‌ش را از نظر می‌گذرانم. صفحۀ اولِ کتاب را باز می‌کنم و به گوش
تا حالا فکر کردید چجوری میتونید به آرامش برسید ؟!به نظرم آرامش ، محصول نظم دادن به یه سری از افکار ماستوقتی شما خیالتون از یه چیزی راحت باشه تو اون مورد خاص آرامش داریدمثلاً اگر یه آدم مورد اعتماد و کاربلد رو برای سپردن یه کاری در نظر بگیرید ، تو اون مورد آرامش ذهنی پیدا میکنیدحالا بیاید فکر کنید که یه تیم حرفه ای ، مسئولیت برنامه ریزی یه سفر تفریحی رو براتون از ابتدا تا انتهاش بعهده گرفته باشند و تنها کاری که شما باید انجام بدید اینه که فقط ب
برجسته ترین اثر نماز، رسیدن به آرامش روحی و روانی است، چراکه نماز یاد خدا را در دل زنده می‌کند و یاد خدا ریشه تمام خوبی ها و زیبایی ها است که باعث آرامش دل می گردد. در آیه 28 سوره رعد آمده است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب.» آگاه باشید که یاد خداوند مایه آرامش دلهاست. نماز باطن دل را آرام می‌کند و به صراحت می‌توان گفت نماز عامل سازنده‌ای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در فراز و نشیب زندگی حفظ می‌کند و نمازگزار در سایه این مقاومت، در مقابل هر
عشق یعنی خوبی 
عشق یعنی صداقت 
عشق یعنی آرامش ، گذشت 
عشق یعنی هر صفت خوب که تو این دنیا هست 
عشق یعنی زندگی که با تمام درد هاش باز پای اون ایستاده ایم 
عشق یعنی یه دنیا حرف ، آرزو ، آرامش که با یه اخم به هم میریزه .
عشق یعنی کسی که نیست و سال هاست کنارته و بهت امید میده .
عشق یعنی انتظار و صبر که هر روز دلت مثل شمع بسوزه اما به خاطر اطرافیانت روشنایی رو نگه داری .
 
زمان میگذره و میفهمی که باید از آدما دور بشی 
بری به سمت آرامشی 
آرامشی بدون حضور هیچ آدمی 
هیچ دختری 
خودت و خودت 
و شاید با یه دوست صمیمی 
توی یه کلبه ی کوچیک 
جایی که دور و برت بشه دشت و دمن پیدا کرد 
همینطور کوهستان 
و ساحل و دریا 
جایی که بتونی بدون ارتباط با ادما در آرامش کامل زندگیتو بکنی 
بدون اینکه اهمیتی بدی به هیچ کس و هیچ چیزی 
این زندگی هیچ چیز جدیدی نداره 
همه ی فشاراشو داره وارد میکنه با تمام قدرت با تمام وجود 
نمیدونم چی باید ب
محبوب من
خدایا به هر که دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هرکس را که به دل گرفتم، تو او را از من گرفتی. هر کجاخواستم دلِ مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، و در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپروم و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در ددل خود احساس نکنم. خدایا، تو این چنین کردی تا به غیر از تو محیوبی نگیرم و به جز تو آرز
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می‌کنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه.....
ادامه مطلب
دانلود آهنگ باراد آرامش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * آرامش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , باراد باشید.
دانلود آهنگ باراد به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Barad called Aramesh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری
دانلود آهنگ باراد آرامش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * آرامش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , باراد باشید.
دانلود آهنگ باراد به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Barad called Aramesh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری
هیجده سالشه ، هیجده سالگی خودمو یادم میاد آرمان گرایی انسان رو به تصمیمات عاقلانه ای هدایت نمیکنه، برای من که دیر شد ،حدودا  یک دهه از جوونی  به پای آرمان ها سوخت و خاکستر ماند از او و پوست سیب زمینی ، خیلی ضرر محسوب میشه نه؟
امیدوارم برای زهرای عزیزم اینطور نشه ولی حتی نمی‌دونم میتونم حالیش کنم یا نه ، یا بذارم زمان بهم نشون بده، کاش
کاشکی بد نشود آخر این قصه بد
احتیاج آدم‌ها به یک خونه امن جزو ضروریات زندگی هر شخصیه
یه خونه‌ای که نه صرفا از لحاظ جسمی در امان باشی، بلکه از لحاظ روحی نیز برات آرامش‌بخش باشه و حس خوب وجود رو برات به ارمغان بیاره.
واژه خونه صرفا یک اسمه وگرنه این آرامش و احساس امنیت می‌تونه در هر فضایی وجود داشته باشه. 
همین که از خیلی اتفاقات و استرس‌ها و تنش‌ها دور بشی و مدتی رو در آرامش محض بگذرونی
فوق العاده حس خوبی داره
حتی اگه در اون فضا باز هم افکار منفی و استرس‌هاتون همراهتون
احتیاج آدم‌ها به یک خونه امن جزو ضروریات زندگی هر شخصیهیه خونه‌ای که نه صرفا از لحاظ جسمی در امان باشی، بلکه از لحاظ روحی نیز برات آرامش‌بخش باشه و حس خوب وجود رو برات به ارمغان بیاره.
واژه خونه صرفا یک اسمه وگرنه این آرامش و احساس امنیت می‌تونه در هر فضایی وجود داشته باشه. 
همین که از خیلی اتفاقات و استرس‌ها و تنش‌ها دور بشی و مدتی رو در آرامش محض بگذرونی
فوق العاده حس خوبی داره
حتی اگه در اون فضا باز هم افکار منفی و استرس‌هاتون همراهتون
سال دارد نو می شود و حالم بد نیست. عجیب ترین اتفاق سال همین است. عمری بود روزها می رفت و می آمد و آتش دلم همه ی نو شدن ها را می سوزاند و خاکستر می کرد. حالا اما کسی روی دلم مرحم گذاشته. نمی شود به عقب برگشت. نمی شود آب ریخته بر خاک را جمع کرد. درسم را خوب یاد گرفته ام. 
اگر قرار نیست باشید، اگر نمی خواهید بمانید، اگر نمی توانید ادامه دهید، این زندگی شماست. و زندگی آنقدر کوتاه است که حق داشته باشید دلتان نخواهد زنجیر شوید. فقط شما را به خدا، آدم ها را
❆ #تمام:از تمامیِ تومهر می باردو سیراب می کندتمامی مرا. ❆ #سایه:سایه نیستم اما نفس می کشم هنوزدر سایه ی عشق ❆ #آتش:من آتش امو غرق خاکستر خویشرحمی بنماآبی بگردبر آتش این دلِ ریش #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
سلام عزیزم
با تو ام ای ابر
ابر سیاهی که زمانی سفید بودی
تو سفید می ماندی اگر ابر دیگری تو را نمی آزرد
و خود را به تو نمی کوبید
تو سفید می ماندی اگر تنها بودی
اگر تکه ای کوچک
در گوشه ای دور
در آسمان بودی
اما
حالا که تنها نیستی
حالا که در گوشه ای دور نیستی
این را بدان
که حتی هنگامی که سیاه می شوی نیز زیبایی!
هنگامی که می باری 
آرامش خواهی یافت
و آرامش خواهی داد
این را بدان که اشک هایت
هنوز طعم آرامش دارد
ببار ببار که غم هایت
ابدی نخواهد ماند
ببار که
و اگر کمی کوتاهی کنیم عشق نیز...
بهانه ها جای حسّ عاشقانه را خوب می گیرند.
اینطور است. همیشه هم اینطور بوده.
نگذاریم شعله بمیرد، فریب حرارت را نخوریم.
اصل، رقص شعله هاست نه گُل های سرخی زیر قبای خاکستر
همیشه باید مراقب بود .....‌‌‌
Add a commentمشاهده مطلب در کانال
صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شورگرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشتای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشقکه به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهیگوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور
تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو بادتا غباری ننشیند به تو از اهل قبور
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزاشو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور
شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویشز
قرآن میگوید اعتماد نکنید به ظالمین. دیدیم در بعضی کشورهای اسلامی یک بیداری ای بوجود آمد، منتها مثل شعله ای که رویش خاکستر بریزند، خاموش شد. چون رکون کردند به آمریکا و رژیم صهیونیستی/ اگر خدای متعال کمکی کرد به یک ملتی و آن ملت قدر ندانستند، کتکش را میخورند، سیلی اش را میخورند/ ملت ما قدر دانست. امام یادمان داد که چکار کنیم و حرکت کردیم. امروز هم راه همین است و جز ایستادگی مقابل شیاطین و کفار راهی وجود ندارد.
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
در جای جایش می ش
اعجازِ قرص کامل درخشان ماه همیشه برایم تسلی خاطر بوده است. اینکه اگر خورشید رفته است، ماه را فرستاده است تا تو در تنهاییِ بی نور نمانی. اما خیلی وقت‌ها آنقدر با حسرت به غروب خورشید خیره میشویم که یادمان میرود که ماهی بالای سرماست که خورشید به مهر نورش را به صورتش پاشیده است.
من آرامش را در کمی دورتر ایستادن و از کمی دورتر نظاره کردن میبینم. وقتی دورتر می‌ایستم میبینم هیچ چیزی آنقدر ارزشش را نداشته که یادم برود زندگی کنم. آرامش خودِ خودِ بی و
آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
 





اگر آتش می دانست که سرانجامش خاکستر است،
هرگز با اینهمه غرور زبانه نمی کشید
وقتی عصبانی هستید مواظب حرف زدنتان باشید
عصبانیت شما فروکش خواهد کرد
ولی حرفهایتان یک جایی باقی می مانند
برای همیشه...
گفت از تنهایی نمی ترسی؟
گفتم احساس تنهایی نمیکنم. ولی جمع گاهی خسته م میکنه و نیاز دارم بخزم در خودم تا سکوت بهم آرامش بده.
مامان و مریم و منصوره دوشادوش هم ده سال تلاش کردن کمکم کنن از رستوران و سینما و کنسرت و سفر و خرید به تنهایی _و بدون حضور دیگران هم_ لذت ببرم.
اونچه به زحمت آموختم نقطه قوت بزرگی شده که آغوش آرامش بخش من هست.
 
1-جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.2- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید.3- افراد آرام به خود می‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی‌توان کرد، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می‌برند.
4- وقتی احساس می‌کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آن‌ها را پاک کنید.5- اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین‌تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط
سلام
این روزها که پروپوزال می نویسم، به آرامش و سکوت نیاز دارم.
سکوت هست، آرامش نیست.
فکرم بیشتر از هر وقت دیگه ای مشغوله. درگیر سوالاتی هستم که هیچ جوابی براش پیدا نمی کنم. سوالاتی که تموم نمیشن و توی مغزم جا خشک کردن.
روزنه امیدی نمیبینم. چیزی خوشحالم نمیکنه. خنده هام مصنوعیه. دلم خوش نیست.
 
دیشب خواب دیدم شغلم را تغییر دادم و رفتم یه شرکت دیگه. یادمه درسم تموم شده بود. فیش حقوقم دستم بود. اونقدر زیاد بود که باورم نمیشد.
نمیدونم کجا کار میکردم
شکوه از عمرم ندارم، شکو ه از آب و گلم،
مشکل است آن، که نپرسی تو گهی از مشکلم.
روح توفانی من در بحر قلبم آرمید،
مد و جذر حادثاتش بگذرد از ساحلم.
شهر من آباد هست و شهر دل آباد نه،
از خراباتی خزانبادی وزد بر منزلم.
خرمن مه در گرفت از آه سوزان دلم،
مشت خاکستر بشد این خرمن بی حاصلم.
هم طبیب و هم حبیب از درد من نادیده رفت،
هم رفیق و هم عدو همدست شد با قاتلم.
خوشدلم، از خوشگلم بار ملامتها کشم
، خوشگلا حرف خوشی گو بر مراد این دلم.
روزها در حال دویدن هستن و من رو محکم به دنبال خودشون می کِشَن ...
خیلی هفته گذشته رو خوب شروع کردم بر عکس این هفته،کلاً این هفته انگیزه هام نابود شدن و خاکسترشون رو تو فضای اتاقم می بینم،خاکستر شدن اتفاق خوبای آینده رو هم ...
کاش سر عقل بیام و اون گذشته رو همون جا،جا بذارم و تو حال زندگی کنم ...
این 5شنبه مهمونی دعوتیم و تهِ دلم یه خوشیِ کوچولو دارم و نمی دونم چرا؟!!!
عجیب ترین اتفاق تو این یه سال گذشته رو از سرگذروندم و هنوزم زنده ام ...
چیه این انسان
در زندگی مواقعیست که آرامش داشتن غیرممکن به نظر می رسد، از بیماری تا تصادف رانندگی و حتی حوادثی به مراتب تلخ تر که باعث می شود از نظر روحی مچاله شویم، اما چرا باید آرامش مان را تحت هر شرایطی حفظ کنیم؟
 
اضطراب داشتن: به معنای از کارافتادن عقل و شعور است
روی دیگر آرامش، اضطراب است وقتی پر از اضطراب هستیم، واکنش هایمان کاملا تخرب کننده است و وضعیت را از چیزی که هست برایمان بدتر می کند، وقتی اضطراب داریم عقل مان از کار می افتد و فرقی ندارد یک فرد
روزی روزگاری، بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟و یا اشک ریخت؟نه...او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته
در کمال آرامش به تهران رسیدم. چه رسیدنی!
ساعت پنج و نیم بامداد بود که به ترمینال رسیدم ولی انگار نه انگار که صبح است، آفتاب هنوز درنیامده است، خواب و خور ندارند! مردم مثل مور و ملخ در همه جا فشرده شده بودند. دزدی و جیب بری به حدی بود که آدم آرامش راه رفتن را از دست میداد. حماقت و خود بزرگ بینی عجیبی که از چشم های آنها میبارید مرا فراری میداد. 
ادامه مطلب
من همان کهنه نفیرم که به پا خاسته ام # صحبت پیر مغان را ز خدا خواسته ام
آتش خفته به خاکستر علم و ادبم # چهره را از بزک و حیله چه پیراسته ام
پله را یک شبه از یک به هزاران نشدم # همچو مغزم که اسیر بدن و پوسته ام
یار ارتشیار بودم در اوان زندگی # شرکت طراح بود و خاطرات بسته ام
قطعه سازی هم پس از آن کار من # اندک اندک طی نمودم با قدم آهسته ام
در غذا وارد شدم با صد هزاران دلخوشی # گرچه اینک از تمام مردمانش خسته ام
گرجی طناز گوید از توان و کار خود # همچو حافظ که
 
ای همه خانه نشینانتاب بیاورید زندگی را هنوز!
رنج انقلاب و جنگ و هزاران بی درمان درد دیگر را از سر گذرانده اید،کنار ما هست هنوز موسیقی نگاهتانآنگاه که شقایق بهاری می روید از کناره مقبره کوروش!
چکه نمی کنند دردها از زخم های کهنهاین امتداد یک رنج عظیم است، در قرنطینه تنهایی
 
با رویش هر دردبهانه ایی به دست کفتار ها می دهیمتا افق های سبز باغ را به خاکستر تریاک بفروشند...
تاب بیاورید،اختلاس نخواهد کرد کسی آمدن بهار رااگرچه دور است منزل خورشید،
می‌دانم، خیلی وقت بود ننوشته بودم. دست و دلم نمی‌رفت به نوشتن، و هنوز هم نمی‌رود. ولی هفته‌ی پیش به خودم آمدم و دیدم بلاگ را باز کرده‌ام و می‌نویسم. نوشته‌ی بیو را تازه به روز کردم، بیست و سه ساله به جای بیست و دو. با چند ماه تاخیر. ولی چرا ننوشتم؟ چرا ا می‌نویسم؟ آیا بیشتر خواهم نوشت؟ راحت‌تر است که جوابی ندهم. اینجا خانه‌ی من است، می‌توانم حتی سال‌ها خالی بگذارمش و هر از چند گاهی برگردم و دستی به سر رویش بکشم. این کنترل نسبی روی داشته‌
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
دست را به زانوی خود میگیرم
تو دست یاری نداری
و سر را هر شب
عصیان گرانه
روی شانه های نامردانه ی خودم میسرانم
تو را سری با ما نیست
هر صبح، میشنینم روی طاقچه ی خورشید زده
موهایم را اتش میزنم 
تا خاکستر رویاهای پنهان در سر، به چشم نیایند
تو اتشی... 
 تو تیشه ای! به زانوان این درخت خموده! 
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
تو دست تفنگداری...
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
دست را به زانوی خود میگیرم
تو دست یاری نداری
و سر را هر شب
عصیان گرانه
روی شانه های نامردانه ی خودم میسرانم
تو را سری با ما نیست
هر صبح، میشنینم روی طاقچه ی خورشید زده
موهایم را اتش میزنم 
تا خاکستر رویاهای پنهان در سر، به چشم نیایند
تو اتشی... 
 تو تیشه ای! به زانوان این درخت خموده! 
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
تو دست تفنگداری...
اگر صاحب یک کسب و کار آنلاین هستید باید آگاه باشید که نباید به یکبار تنظیم و کانفیگ وب سایت بسنده کرد و آن را فراموش کرد. این که آیا وب سایت خود را مرتبا ویرایش می کنید ، یا اصلا نمی دانید ؟ شاید زمانی که وب سایت خود را رها کردید ، تنظیمات وبسایت شما با مشکلی مواجه شود یا یک نفوذ امنیتی باعث از دست رفتن وب سایت شما شود. هر لحظه می بایست در برابر خطرات احتمالی و غیر قابل پیشپینی آماده بود. در این پست ما به نحوه مراقبت از وبسایت در برابر مشکلات احتم
هر گهی که کاکلت در آب دریا تر شود،
آب گردد قلب دریا، باز دریاتر شود.
می زند باران به رویت، روی زیبا تر شود،
روی زیبا را بشوید، باز زیباتر شود.
عشق تو شد کیمیاگر طالع و بخت مرا،
زر بگردد بی تو خاک و خاک با تو زر شود.
نوشدارو در تنم زهر است بی لبهای نوش،
نیش گردد نوشها و بوس هها نشتر شود.
رفته از آغوش تو، افتاده بر آغوش غم،
بخت گنگ و ذوق کور و گوش قسمت کر شود.
همقد و همسالها هستند، لیکن همزمان
نه دلی همسوز باشد، نه تنی بستر شود.
شعلة عشق زمینی کرده عمر
- جلوی گریه خود را نگیرید وگاهی گریه کنید.
 
- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید. 
 
- وقتی احساس میکنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست ، با قدم زدن ، آنها را پاک کنید.
 
- اگر نتوانید کسی را ببخشید ، افکار خشمگین‌ تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد کرد. کارهای خیریه وشاد کردن دیگران ، باعث آرامش میشود.
 
 - آرامش را از کودکان بیاموزید ، ببینید که چ
آنچه در کتاب قدرت روحی می خوانید:♦️قدرت روحی چیست؟♦️آیا مرتاض هندی دارای قدرت روحی است؟♦️داستان بزرگانی که قدرت روحی داشته اند؟♦️در برخورد با مشکلات و گرفتاریهای زندگی چگونه عمل کنیم؟♦️اهمیت پذیرش مشکلات ♦️روشهای صبر کردن♦️اهمیت نوشتن در حل مشکلات♦️اهمیت فوق العاده آگاهی از حکمت بلاء در رسیدن به آرامش و قدرت روحی♦️و.....وچندین مطلب کاربردی مهم همراه با داستانهای واقعی زیبا و کار بردی
تعداد صفحات کتاب:232صفحهـــــــــــــــــ
اولین بار که باهاش تلفنی صحبت کردم رو یادمه
در اتاق رو قفل کردم که کسی با اومدنش به اتاقم استرسم رو صد برابر نکنه
قلبم رسما توی دهنم بود
رفتم گوشه‌ی اتاق رو زمین نشستم 
بهش پیام دادم که " زنگ بزن "
زنگ زد، اینقدر سختم بود جواب بدم :)
الو ...
قلبم رو دیگه سر جاش حس نمیکردم 
چقدر صداش آرامش داشت...
چقدر صدات آرامش داشت!
چند روز گذشته از اون روزا... نمیدونم که
متن اهنگ باراد به نام آرامش
دور تو گشتم نباشه دور تو به جز من چشماتو ببند تا دل همه ی شهرو ندزدندیوونه ی دیوونگی چشمای نازت میرقصی و میرقصه ببین دل ما به سازتآخه مگه میشه اینجوری بشم پابند تو ای جان میریزه قلبم با یه لبخند توجونم واسه توئه قلب تو برای من عشقم ببین عاشق شدی با صدای منآرامش قلب منی میشه باهام حرف بزنی منو دیوونه کنی دلو از جاش بکنیعشقت فقط مال منه چشات چی داره مگه دیوونه نگات میشم که همه جوره دنبال منهدور بشی از من میمیرم اینا خ
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه که دید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توکه سفید پوشیدند جان به کَفانِ  رَهِ عشقکه تو اما کردی دوده به تنمرگِ دل باور شد آنگاه کهتو سیه پوش شدی ما سیه پوش شدیماما لاله ای می‌زند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت...#دلساخته_های_آنی
به نام انسانیت
امروزجمعه ۱۳۹۸.۰۳.۱۰
وجدان صادق
زندگی یعنی آرامش، آرامش با یه وجدان آروم بدست میاد، وجدان آروم نتیجه ی صداقت و درستکاری هست و کل این زنجیره از تو یه آدم خوب توی یک زندگی آروم و خوب میسازه؛
یک پسر و دختر کوچیک مشغول بازی با هم بودن، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه رو به دختر داد
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت...برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق ...بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست...دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر الزمان میگفتم، از شروعش از پاریس...از روزی که فرانسوی های رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت...برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق ...بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست...دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر الزمان میگفتم، از شروعش از پاریس...از روزی که فرانسوی های رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
میگن:هر چی بیشتر دنبالش باشی کمتر بهش میرسی(یعنی فکر بدون عمل کردن)
میگم:درسته،ولی مگه میشه جلوی این اقیانوس بزرگ رو گرفت؟
میگن:پس منتظر باش یروزی تو این اقیانوس غرق بشی.
به دنبال جست و جوهای بنده برای پیدا کردن هدف و معنای زندگیم،گفت و گوهایی با افراد مختلف میکنم.مثلا میپرسم به نظرت عشق چیه؟یا دلخوشیت تو دنیا چیه در حال حاضر؟
دیروز به دنبال یه سوال کوچیک به یه بحث مفصل درباره آرامش رسیدیم.
ازم پرسید:آرزوت چیه؟
گفتم:نویسنده بزرگی بشم و همه دن
ادام در میان خرابه های خانه،روی مبل(یا چیزی که از مبل باقی مانده بود) نشسته بود و دست هایش را به حالت جادوگرواری به هم چسبانده بود. جلوی چشمانش،دیوید،روی زمین نشسته بود و مانند یک بچه ی خردسال پاهایش را بغل کرده بود. همه در اطراف او،دنبال زندگان و مردگان میگشتند. در میان خاکستر های لیوان های کاغذی و بوی بد دود. ادام نمیدانست بعد از میخواست چه کار کند. میدانست که هیچکس دیگر هم نمیداند.
پسر نوجوانی که ادام اورا از ماموریت میشناخت،با چشمان غمگین
بخاطر آرامش خودم
 
- بخاطر آرامش خودم تا پایان سال پایان رفتن به دیار بزرگترین عزیر قدر نشناس تا کوچکترین عزیز قدر نشناس
 
- بخاطر آرامش خودم نرفتن در میهمانی ، تفریح ، سفر  و تمام جاهایی که آن عزیزان قدر نشناس و دل شکن هستند .
 
-- امیدورام محکم باشم و با ارامش کامل انجام دهم .
 
 
گاهی زندگی سخت است...و گاهی ما سخت ترش می کنیم...
گاهی آرامش داریم ، خودمون خرابش میکنیم...
گاهی خیلی چیزا رو داریم اما محو تماشای نداشته هامون می شیم.
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش می کنیم..
گاهی میشه بخشید اما با انتقام اِدامش می دیم...
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه می دیم...
و گاهی
گاهی...
تمام عمر اشتباه می کنیم...و نمی دونیم یا نمیخواییم بدونیم...
کاش بیشتر مراقب خودمون ، تصمیماتمون و گاهی... گاهی های زندگیمون باشیم.
-----------------
هرچقدر سن‌ات بیشتر شه، و ارتباطاتت بیشتر شه، و بالغ‌تر شی، بیشتر به این نتیجه می‌رسی که توی روابطت، تنها کاری که می‌تونی بکنی و باید بکنی، اینه که واسه دیگران تا جایی که می‌تونی خوب باشی؛ اما یه اپسیلون هم انتظار خوبی از هیچ‌کس نداشته باشی.نه واسه آرامش دیگران، بلکه واسه آرامش خودت...
این، به نظرم اساسی‌‌ترین اصل روابطه.
احساس میکنم از درون نابود شدم.. دل آدم ها رو نشکونین.. شاید دل شکسته ى اون آدم براى شما مهم نباشه..شاید حتى متوجهش نباشین اما فقط همون آدمه که دیگه نمیتونه به زندگى عادیش برگرده و از اون نقطه به بعد تو زندگیش دلش با هیچکس صاف نیست..نمیتونه.. و این داغون کنندست.. بذارین آدمها تو حال خودشون باشن. جورى باهاشون تا کنین که دوست دارین با خودتون رفتار بشه..از درون دارم میسوزم.. یه سوختنى که هیچ جوره آروم نمیگیره.،یه آتیش داغ و ویران کنندست.. فقط و فقط یه آت
فونت فارسی جدید آرامشفونت آرامش برای استفاده ی بیشتر از فضا ( بخصوص تابلو های تبلیغات محیطی )و انواع عناوین و تیترهای کوتاه گرافیکیو به منظور ایجاد تفاوت در متون طراحی و ارائه شده است .این قلم با ضخامت قلم یکسان و پرهیز از شکستگی ابتدا و انتهای حروفخوانایی خوبی از راه دور داشته و به دلیل تناسبات خاص خود جلب توجه و گیرایی مناسبی دارد .این فونت اثر سعید پونکی است و به جامعه ی گرافیک و کاربران محترم تقدیم می شودامیدوارم با خرید فونت و عدم واگذار
بهتر است حداقل روزی ۱۵ دقیقه را در سکوت بگذرانیم و به نیازهای واقعی خود و چیزهایی که داریم فکر کنیم، سکوت عصاره آرامش است. البته با اجبار نمی‌توان سکوت کرد. بلکه بهتر است زمانی که فرا رسید آن را بپذیریم، روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانیم و حتی اگر لازم شد در را روی خود ببندیم.
بهتر است هیچگاه جلوی گریه خود را نگیریم و گهگاهی گریه کنیم این کار باعث تخلیه تنش‌هایمان شده و به ما آرامش می‌‌بخشد.
بهتر است وقتی احساس می‌کنیم که سرمان پر از فکرها
دستم به قلم رفت وهیچ واژه ای وصف تو نشد!...
قلم از وصف تو بی رنگ ماند...
و به لرزش در آمدند دستان بی جانم...
کاغذ از هق هق به کنجی لغزید...
سوسوی نیمه جان چراغ به خاموشی گرایید...
تمام کائنات اطرافم را دیدم که به احترام تو بر زمین فرود آمده بودند...
و من خاکستر شدم از تمام وصفی که نتوانست تورا در خود بگنجاند!...
این چنین شد که به سخن بزرگواری*رسیدم که می گفت:"فاطمه.فاطمه است"
*دکتر علی شریعتی
شستشوی فرش
روش‌های مختلفی برای شستشوی فرش وجود دارد. با توجه به امکانات و جنس فرش بهترین روش شستشوی فرش را انتخاب کنید. استفاده از شوینده مناسب و نحوه شستشوی فرش در حفظ کیفیت و دوام فرش موثر است. نحوه خشک کردن،
پس از شستشو نیز از موارد مهم است. چنانچه فرش به درستی و در ظرف ۲۴ ساعت
خشک نشود، امکان رشد قارچ و عوامل بیماری زا در آن بیشتر می‌شود. قبل از
شستشوی فرش همه جوانب را در نظر بگیرید.

شاید تعجب کنید چرا باید روش های کهنه کردن فرش وجود داشت
سفر برای تمدد اعصاب و آرامش خیال بسیار موثر
است و بسیار افرادی هستند که حتی به توصیه پزشک به سفر می روند. از جمله مقصد های
مناسب جهت تسکین خاطر، جزیره کیش است. در کنار زیبایی ها و آرامش خود جزیره، هتل
های کیش محلی خواهند بود که آَسایش و آرامش را برای شما معنا خواهند کرد تا حتی
اگر خودتان و بدون توصیه پزشک این جزیره را انتخاب کرده اید با روانی آسوده به شهر
خود برگردید.
فراموشت کرده امای نور دسته دستهکه بر هم می گذارمو تو را می سازم.ماه سیاه !که پیشانی داغت را برف شسته استاقیانوس عاشق !که در پی قویی کوچک روانه رود می شوی !از یادت برده امهم چون چاقویی در قلبهم چون رعدی تمام شدهدر خاکستر شاخه هایم .
 
"محمد شمس لنگرودی"
 
پ.ن:
خورشیدی سیاهکه میان شاخه ها می درخشد .نگاه تو را آزرده نمی کنداز شیشه ها دانه ای نور بچینبه این شاخه ها بیاویز .
 
"بیژن الهی"

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها