نتایج جستجو برای عبارت :

خیاط در کوزه افتاد!

در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
 یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.
هر
"در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش"
دیشب به جهانِ هستی وارد شدم.
"دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش"
هر کسی یا مشغولِ خودش بود یا گهگاهی هم می‌خواست خبری از اسرار بگیره!
"ناگه یک کوزه برآورد خروش"
ناگهان یکی به خودش اومد و هُشیار شد:
"کو کوزه‌خر و کوزه‌گر و کوزه‌فروش!"
که کجاست اونی که من رو شکل داده و اونی که مالک منه و اونی که من رو می‌بره پیش خودش؟!
ادامه مطلب
یک پیرزن چینی دو کوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده میکرد. یکی از کوزه ها ترک داشت، در حالی که کوزه دیگری بی عیب و سالم بود و همه آب را در خود نگه میداشت.
 
یک پیرزن چینی دو کوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده میکرد. یکی از کوزه ها ترک داشت،در حالی که کوزه دیگری بی عیب و سالم بود و همه
آن اوایل که وبلاگ زده بودم،چندین شعر از شاعر ها و شاعرنماها منتشر کردم چون دوستشان داشتم و کمی عاشق(تر)!بودم!،بعدا فهمیدم که اینجا باید از خودم و آنچه درونم میگذرد بنویسم،اینجا پناهگاهیست برای من و نویسنده و دانشجو و آدم(!)درون من!وگرنه که هرجایی سرک بکشی یک دوبیتی عاشقانه از پیشینیان مثل سعدی و حافظ و معاصران مثل فاضل نظری ،حامد عسکری و ... می بینم.بدگویی نیست !ناله هم نیست،خیلی هم عالی...اما...
چند روز پیش در کانال تلگرام محمد کاظم کاظمی خبری خ
چند سال پیش، پای سخنرانی حاج آقا عالی نشسته بودم. حکایتی را روایت کرد که هنوز هم که هنوز است در ذهنم زنده است. می گفت روزی حضرت صادق از کوچه ای عبور می کرد. در جهت مخالف او، سید حمیری که شاعر بود، می آمد. منتهی ... با کوزه ای شراب در دست. مرد، ترسید. احساس خجالت کرد. سرش را چرخاند تا با امام رو به رو نشود. امام صدایش زد. مرد نمی دانست چه کند. شرمسار راه ِ امام را پیش گرفت. سلام کرد. امام پرسید در کوزه چه داری ؟ مرد دستپاچه شد. نمی توانست بگوید شراب. گفت
✨﷽✨
✅راه حلی برای گناه نکردن
✍جوانی نزد عالمی آمد و از او پرسید: من جوان هستم اما نمیتوانم خود را از نگاه کردن به دختران منع کنم، چاره ام چیست؟ عالم کوزه‌ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد و هیچ چیز از کوزه نریزد...
به یکی از طلبه‌هایش هم گفت او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت جلوی همه‌ی مردم او را کتک بزند. جوان نیز شیر را به سلامت به مقصد رساند. و هیچ چیز از آن نریخت. وقتی عالم از او پرسید چند دختر را
بسمه تعالی
یک جوان از عالمی پرسید: من جوان هستم و نمی توانم خود را از نگاه به نامحرم منع کنم،چاره ام چیست؟عالم نیز کوزه ای پر از شیر به او داد و به اوتوصیه کرد که کوزه را سالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد و از شخصیدرخواست کرد او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت جلوی همه ی مردم او را کتک بزند!.جوان کوزه را سالم به مقصد رساند و چیزیبیرون نریخت. عالم از او پرسید: سر راهت چند دختر دیدی!؟!.جوان جواب داد: هیچ!؛ فقط به فکر آن بودم که شیر را نر
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
‍"عذاب شمر"
✍علامه امینی می فرمودند:
مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهداعلیه السلام  را چگونه به او می‌دهد؟ تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام  در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشستن و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمودند : این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی کردند :
نشانه های گنجکوزه خالی در گمانه اول ، کوزه خالی  معمولا با دهانشان سمت گنج را نشان میدهد ،احتمال دارد پایین باشد احتمال دارد بالا باشد یا خوابیده باشد .این جهت معمولا در جهت جنوب غرب می باشد .در کوزه خالی که ایستاده هستند هم باید زمین بالا کوزه خالی را جستجو کنید .
 سمته جستجو رو جنوب غرب در نظر بگیرید .اگر کوزه خالی داهنش رو به پایین باشد باید زیرش رو بررسی کنیم .سر مال در آنجاست و باید 7 تا 9 متر رو بگردید تا گنج اصلی رو پیدا کنید .با دیدن کوزه خ
               همین که نامِ بلندت به هر زبان افتاد 
                                            چه شور و وِلوِله ای در دل جهان افتاد
 
                برایِ ذکرِ مصیبت دلم گرفت آتش
                                            و سیلِ گریه و ماتم به عمقِ جان افتاد 
 
               به وقتِ غارت و حمله چه بر سرت آمد؟ 
                                           که شمر خسته شد و خولی از توان افتاد! 
 
               به روی نیزه و در جمع این حرامی ها
                                       
بسیاری از گیاهان گوشتخوار عجیب هستند، کبری لیلی نیز یکی از گیاهان گوشتخوار کوزه ای شکل است که به مار کبری شباهت دارد، نام دیگر این گیاه، گیاه کوزه ای شکل کالیفرنیاست. تنها گونه گیاهی از جنس دارلینگتونیا که یک خانواده جدید از گیاهان کوزه ای شکل در دنیا هستند. این گیاه نادر، گیاه بومی شمال کالیفرنیا و اورگان است. برگ های آن شباهت زیادی به نیش و یا زبان مار دارد. از آنجایی که گیاهان گوشتخوار در محیط های متخاصم زندگی می کنند، برگ ها و شاخه های آن
خانه
کوزه کنانی در سال 1247 شمسی در دوران قاجاریه ساخته شده است.ورودی با هشتی بسیار
زیبایی که با آجر پوشش داده شده است جلوه خاصی به خانه کوزه کنانی بخشیده است.
خانه کوزه کنانی در سال های 1316 تا 1326در اجاره روس ها بود و بعضی ها آن را به
عنوان کنسولگری روسیه نیز می شناسند. جالب است بدانید که بنای کوزه کنانی در محله
چهار باغ واقع شده است دلیل آن هم خوش آب و هوا بودن این منطقه و وجود درختان و
جوی آب بود. خانه کوزه کنانی دارای 42 اتاق است که این ویژگی حیرت
خانه
کوزه کنانی در سال 1247 شمسی در دوران قاجاریه ساخته شده است.ورودی با هشتی بسیار
زیبایی که با آجر پوشش داده شده است جلوه خاصی به خانه کوزه کنانی بخشیده است.
خانه کوزه کنانی در سال های 1316 تا 1326در اجاره روس ها بود و بعضی ها آن را به
عنوان کنسولگری روسیه نیز می شناسند. جالب است بدانید که بنای کوزه کنانی در محله
چهار باغ واقع شده است دلیل آن هم خوش آب و هوا بودن این منطقه و وجود درختان و
جوی آب بود. خانه کوزه کنانی دارای 42 اتاق است که این ویژگی حیرت
خانه
کوزه کنانی در سال 1247 شمسی در دوران قاجاریه ساخته شده است.ورودی با هشتی بسیار
زیبایی که با آجر پوشش داده شده است جلوه خاصی به خانه کوزه کنانی بخشیده است.
خانه کوزه کنانی در سال های 1316 تا 1326در اجاره روس ها بود و بعضی ها آن را به
عنوان کنسولگری روسیه نیز می شناسند. جالب است بدانید که بنای کوزه کنانی در محله
چهار باغ واقع شده است دلیل آن هم خوش آب و هوا بودن این منطقه و وجود درختان و
جوی آب بود. خانه کوزه کنانی دارای 42 اتاق است که این ویژگی حیرت
 
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتادپر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاکدمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی‌مهری دریا، قسی‌القلب شد آتشبه جان دودمان رحمة للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیستکه چشمش سوی خیمه، لحظه‌های واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته می‌گویمزبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخم‌هایت رااگر خواهر مسیرت سوی من
نام کتاب : ساعت ۱:۲۵ دقیقه شب به وقت شام
نویسنده : اسماعیل امامی و مریم احدپور
انتشارات : سوره مهر
توضیحات :
این کتاب خاطرات اسیر آزادشده  ایرانی  است عادل خانی که در سال ۱۳۴۴ در مشکین شهر استان اردبیل به دنیا آمده است ایشان در مناطق جنوب و غرب رو در روی عراقی‌ها ایستاد و در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه حاجی عمران اصیل شد و بعد از( ۴ سال و ۳ ماه و ۵ روز ) به رهن خود بازگشت این کتاب ۱۶۷ صفحه و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان کلاس هفتم تا دوازدهم می باشد
های خشکیده گل، شبیه سفال
روسیاهی نکن تو مثل زغال
کوزه گی کن برای کوزه گرت
بکن ابلیس را تو دربدرت
خبری نیست، آب گندیده
از بزرگی تو را پسندیده
تا که حیوان خود زمین بزنی
تا بفهمی که اهل آن وطنی
عاشقی در زبانِ عاشق نیست
مثل من هر که گفت، صادق نیست
محمد رحیمی
 
 
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز ودیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت ، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسی
مردی که در باغچه‌اش کار می‌کند،
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه واژه‌ای لذت می‌برد.
آن دو کارگری که در کافه‌ای در جنوب، سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزه‌گری که درباره رنگ یا شکل کوزه‌ای می‌اندیشد.
حروف‌چینی که این صفحه را خوب می‌آراید، هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراع‌های بند معینی از یک شعر بلند را می‌خوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفته‌ای می‌کشد.
دیس پپسی و علایم گوارشی وحشتناکی که اخیرا داشتم وادارم کرد بدون دادن آزمایش،درمان  H.pyloriمعده را برای خودم شروع کنم...رژیم دارویی سنگینی که مجبورم کرده به خوردن یازده قرص در روز...
یک استادی داشتیم که میگفتن فلان متخصص اطفال تمام داروهایی که تجویز میکنه رو خودش شخصا چشیده و دقیقا میفهمه این بچه موقع خوردن اون دارو چه طعمی رو خواهد چشید و چه حالی خواهد داشت...بنظرم بد نیست گاهی خودمون رو بذاریم جای بیماری که قراره نسخه ی مارو مصرف کنه...شاید اینج
21 خرداد آسمانم یک ساله میشه و دختر بزرگم کلاس ششم را تمام میکنه بزرگ کردن کوچولو خیلی وحشتناک نیست و لحطه های شیرینی برای همه ما ساخته دیروز به من می گفت نَ نَ آخه اطراف ما کسی به مامان ننه نمی گه این یک آوای خود ساخته بود و وسط گریه ک منو صدا میزد نَ نَ نَ منم می گفتم ننه باباته .
خواهرش رو آیا و یا آیی صدا می کنه و پدرش رو آدا به غذا خوشمزه و همیشگیش مِ مِ 
کلاغ پر یاد گرفته قربونش برم .
کلاس های درس تمام شدند و روزهای مراقبت و ازمون و برگه شروع شد
همون معلم این پستم یه سری دیگه یه داستان خیلی جالب راجع به خیالات برامون تعریف کرد که هنوز با وجود این همه سال تو ذهنم مونده.داستان یه شیرفروشی رو تعریف میکرد که یه روز برای استراحت کوزه شیرش رو میذاره کنارش و به تنه درختی تکیه میده و میره تو عالم خیالتو عالم خیال میبینه پولدار شده و ازدواج کرده و دو تا هم بچه داره و زندگی خوب و خوشی داره تو همین خیالاتش غرق بوده که پاش میخوره به کوزه شیر و اون چیزی رو هم که داره از دست میدهاین داستان رو برامون
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
« با آل علی هر که درافتاد، ور افتاد»
هر کس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد
« با آل علی هر که درافتاد ور افتاد »
https://www.instagram.com/p/B3wWLOABiwC/?igshid=12q1vnxsv28v5
https://www.hoorsa.com/p/NjIxMjM3MA%3D%3D
https://rubika.ir/post/BYcLRcGUCT
[عکس 640×640]
مشاهده مطلب در کانال
 
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتادپر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاکدمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی‌مهری دریا، قسی‌القلب شد آتشبه جان دودمان رحمة للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیستکه چشمش سوی خیمه، لحظه‌های واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته می‌گویمزبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخم‌هایت رااگر خواهر مسیرت سوی من
بعد از:

 8 شهریور 97 که توسط شرکت بیان به مناسبت  عید غدیر هدیه ای اعتباری به کاربران بیان تعلق گرفت..
30 اردیبهشت 98 و نامه بنفش من به مدیر بیان
17 خرداد 98 و پویش درخواست از «بیان» برای توسعه خدمات «بلاگ»
29 خرداد98 و دعوت به جلسه مدیر بیان با جمعی از بلاگرها
31 خرداد 98 که دیدار برخی از بلاگرها با آقای علی قدیری مدیر بیان صورت گرفت وایشان گفته بودند:


" رسم ما ایرانی هاست که کوزه گر باید از کوزه شکسته آب بخورد ولی قول دادند که وبلاگ بیان را بیشتر از قب
به نام خدا
 
صابری اکبری، دوست و همکلاسی‌ام، متنی منتشر کرده که آن را اینجا بارگزاری کرده‌ام و می‌خواهم ملاحظه خودم را در ادامه بنویسم:
ماجرای چاقو و دسته اش
نسخه PDF نوشته‌ی خودم
 
 
 
روزی روزگاری خیاطی در مسیر قبرستان دکان داشت. این خیاط عادتی داشت. کوزه‌ای را مخصوص گذاشته بود و هرگاه پیکر مرده‌ای را به قبرستان می‌بردند سنگی در کوزه می‌انداخت. یک روز خودش مرد. از قضا مردی به دنبال خیاط می‌گشت. سراغ او را از دکان همسایه گرفت. همسایه گفت:
به نام خدا
 
صابری اکبری، دوست و همکلاسی‌ام، متنی منتشر کرده که آن را اینجا بارگزاری کرده‌ام و می‌خواهم ملاحظه خودم را در ادامه بنویسم:
ماجرای چاقو و دسته اش
نسخه PDF نوشته‌ی خودم
 
 
 
روزی روزگاری خیاطی در مسیر قبرستان دکان داشت. این خیاط عادتی داشت. کوزه‌ای را مخصوص گذاشته بود و هرگاه پیکر مرده‌ای را به قبرستان می‌بردند سنگی در کوزه می‌انداخت. یک روز خودش مرد. از قضا مردی به دنبال خیاط می‌گشت. سراغ او را از دکان همسایه گرفت. همسایه گفت:
سایت سرگرمی چفچفک : باستان شناسان کوزه بزرگی از تخم مرغ‌ ها به نام «تخم مرغ صد ساله» را در چین یافته اند که قدمت آن به ۲۵۰۰ سال پیش بازمی گردد. این کوزه شامل بیست عدد تخم مرغ است که در منطقه کاوشگری در شهر «شانگ شینگ» شرق چین یافته شده است، به علاوه مجموعه‌ای از لیوان‌های سفالی، بشقاب و وسایل طبخ و آشپزی نیز در این مقبره یافت شده است. صاحب نظران تخم مرغ‌ ها را در ظرف سفالین با درپوش محکمی قرار داده و قصد دارند مطالعات بیشتری روی آن‌ها انجام د
خرید کوزه آب سفالی را به همراه بالاترین کیفیت و قیمتی بسیار مناسب در فروشگاه اینترنتی گیلی شاپ تجربه کنید. کوزه های آب سفالی در سه سایز کوچک، متوسط و بزرگ در این فروشگاه موجود است. به دلیل ساخت این محصولات، با استفاده از دست و چرخ های سنتی، کیفیت آن ها در مقایسه با سایر محصولات موجود در بازار دارای ارزش و اعتبار بیشتری است.
لیست قیمت کوزه آب سفالی:
برای تهیه کوزه آب سفالی می توانید سری به فروشگاه اینترنتی گیلی شاپ و قسمت محصولات سفالی بزنی
هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با
عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد پر می شود. این کوزه اگر روزی پر
شود یاد گرفتنِ آدمی تمام می شود. نه که نتواند، دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد
بگیرد. پس تفکر را کنار می گذارد و با تعصب
از کوزه ی باورهایش دفاع می کند و حتی برای
آن می میرد اما آدم غیرمتعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است و صدها بار محتوای
آن را تغییر می دهد.
آنچه ما را ویران می کند باورهای غلط و
تعصباتی است که به خودمان اجازه ی دگ
باید یک کاغذ آچهار به خودم الصاق کنم و روش بنویسم بدهکار!
این ایده رو میتونم با یک طراحی خفن روی یک تیشرت هم پیاده کنم ولی خب طبق قانون "کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره" نمیتونم این ایده رو اینجوری عملی کنم. حتی پیاده سازی ایده اول هم مشکل به نظر میرسه.
در حالی که من دارم به شدت کار میکنم و در عین این همه تلاش باز دارم از فرط بدهکاری کپک میزنم، کسایی هستن که بدون هیچ تلاشی هر امکاناتی رو دارن و خیلی ساده به زندگی معمولی شون میپردازن و ازش لذت میبر
 
 
امروز مرسوم است که افراد برای تفأل، دیوان حافظ شیرازی را باز می‌کنند. اما در قدیم، علاوه بر تفأل به کتاب‌هایی چون دیوان حافظ و سعدی و حتی شاهنامه، در بسیاری از روستاهای البرزکوه، نظیر روستاهای طالقان، مازندران و گیلان، یک نفر که مشهور به «امیری‌خوان» بود در مراسم‌های دورهمی حضور می‌یافت و از قصه‌های معروفی چون امیرارسلان صاحب قران نامدار یا امیر حمزه و ملک بهمن و مانند اینها اشعاری را که معمولاً به صورت دوبیتی بودند، می‌خواند و بر
آورده اند که مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد فروختی با او همسایگی داشت ، و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قُوت (غذا ) زاهد فرستادی ، زاهد چیزی به کاربردی باقی را در سبویی(کوزه ای) کردی و در ظرفی بنهادی ، آخر سبو(کوزه ) پر شد ، روزی در آن می نگریست اندیشید که اگر این شهد و روغن به ده درهم بتوانم فروخت و آن را پنج گوسفند خرم ، هر پنج بزایند و از نتایج ایشان رمه ها (گله گوسفند)پیدا آید ، و مرا استظهاری (پشت گرمی) باشد ، و  زنی از خاندان بز
 
 
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و
نام ترانه : دختر ده
با صدای دلنشین پوریا سازنده
شعر  : محمدطاها
ملودی : صادق فرجادی
⏬برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
دانلود آهنگ محلی سبزواری
آمدی بر سر چشمه دختر کوزه به دست
دیدمش با ناز و اشوه بر لب چشمه نشست
کوزه را پر کرد و لبخندی بزد بروی من
مهر چال گونه هایش توی قلب من نشست
دختر ده ده بالایی ما
آروم آروم میشینه تو قلب ما
همش برام میکنه ناز و ادا
بیا بشین لحظه ای کنار ما
مادرم تاج سرم عاشق شده فرزند تو
جا گرفته دختری در قلب این دلبند تو
نشانه های گنجکوزه شکسته در اکثر مکانها از اولین آثاری که برای شروع کار از آن استفاده می شد  .کوزه شکسته بود این لایه نشان دهنده درست بودن راه و شروع کار ماست .از کوزه هم به عنوان علامت هم به عنوان استحکام خاک استفاده میشد و باعث میشد .که خاک را به هم گره بزند و کار کردن و حفاری در آن قسمت سخت بشود .کوزه شکسته تا ۲ متر اول خودش را نشان میدهد .البته در ۵۰ سانت دوم مخلوط سنگ هم با آن است که کاملا استحکام را بالا میبرد .​

کارشناسی نشانه های گنج  شرکت
وهابیت موریانه ای که به جان اسلام افتاد
افکار پوچ وپوسیده ای که در قرن هشتم توسط ابن تیمیه مطرح شد ولی این افکر باطل بلای جان اسلام ومسلمین شد ودر قر ن دوازده توسط محمد عبد الوهاب زنده شد وبا قدرت گرفتن حرم مظلوم ائمه بقیع وسایر بزرگان تخریب شد
چه خونها که ریخته  شد وچه ظلمها که به مظلومین شد
نتیجه آن افکار غلط وکج اندیشی ونفهمیدن درست دین امروز داعش را به وجود آورد و....
در سال 1344یعنی 96سال قبل این جنایت اتفاق افتاد .
این سوال برام پررنگ تر می‌شه که چرا قدیس‌نمایی باید حکومت رو بخواد، وقتی که حتی حدس بزنه به جماعتی زیر پرچمش ظلم می‌شه، اصلا چرا سنگ نجات‌دهنده رو به سینه بزنه؟البته این سوال‌هام اگه اون صفت قدیس‌نما توشون نبود پاسخ راحتی داشت، مثلا خیلی راحته بفهمی چرا یک فرد با ساختن یک امید، یک دورنمای موهوم، به مردم حکومت می‌کنه. چون این راحت ترین راه برای مکیدن جماعته، آرمانی نه قابل دستیابی و نه شفاف، بل متکی به زمانی نامعلوم. مشخصه چرا حکومتی که
یا خبیرفصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر
سخن نشانگر اندیشه است
سعدی شیرازی میگوید: « دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی»ضربالمثل ها میگویند: « تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد.» یا اینکه: « از کوزه همان برون تراود که در اوست.» پس کافی است کوزه را تکان دهی و بشنوی چه خبر است؟
اندیشمندان بشری به ارتباط متقابل زبان و تفکر پی برده اند. ⚡⚡سخن گفتن، نوعی تفکر با صدای بلند است. لذا چگونه سخن گفتن نمایانگر چگون
استاده از یکی از دانشگاههای امریکا بهم ایمیل زده
میگه من مقاله اخیرت رو خوندم. قصد ادامه تحصیل داری؟
میگم بله یکی از تصمیماتمه. میگه خوبه شش ماه دیگه حاضری درستو شروع کنی؟!
بسم الله!
بعد کانادا به ما مدرک داده و دقیقا گذاشتیم در کوزه مدتی.
دانلود اهنگ دیدمت ای وای عقل از سرم افتاد 
دانلود اهنگ امیرحسین گلاب دیدمت ای وای عقل از سرم افتاد
دانلود ترانه جدید امیرحسین گلاب به صورت کامل با نام وقتی دیدمت ای وای عقل از سرم افتاد با کیفیت عالی و لینک مستقیم همراه با متن و شعر در وبلاگ دی ال موزیک
متن اهنگ وقتی دیدمت ای وای عقل از سرم افتاد
ادامه مطلب
امروز تولدمه....ارزو دارم منو یادتون نره....دلم میخاست خیلیا میبودن ک نیستن
 
از همه کسایی ک امروزو پیشم بودن....مچکرممم
 
دلم دلتنگ همتون  میشه
 
اتفاقای خوب زیاد افتاد اما دو اتفاق بد افتاد برام...
 
یکیش ترک اینجا بود
 
ویستا عاشقتونههه.....
آخه کوزه اندازه م نیست
بگم چی شد؟
یکی از پسرای هم دانشگاهی و تقریبا هم کلاسیم تو توییتر فالوم کرد
بک دادم
تا چه پیش آید

پی نوشت1:از بعیداته که آگاهانه فالو کرده باشه احتمالا شانسی بوده
خلاصه که باید بحواسم چیزی از دانشگاه ننویسم سوتی بدم
پی نوشت2:من واقعا دارم در مورد وبم نگران میشم☹️
 
 
گویند گویند گویند که روزی مهر یه دلبری به دل یکی افتادای کاش نمی افتادگویند که هرشب توویِ دستش یه پیاله با من آن نیستاصاً عین خیالش چرا استاد آخه چه کاریه استادگویند که کشته مرده میدادتار مژگونشو من، من به قربونشو ای وایافتاد افتاد افتاد به دلم مهر تو ای کاش نمی افتاد نمی افتاداسفند و دی و خرداد و مرداد
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  NITROMUSIC.IR  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
که همش مهمونی آخه چه کاریه استاد استــاددلا دلا دلا دلا استادچرا چرا چرا چراگویم گو
در فصلی هستیم که دلمان می خواهد حالمان خوب باشد، هوا خوب باشد، بوی شکوفه های بهاری از پنجره بیاید، باران ببارد، بشود عزیزانمان را در آغوش بکشیم و بوسیدن هم !
آن یار مطبوع بهاری که جایش هزاران بار خالیست! 
گاهی حس خوب درون کوزه ایست که تشنه ی آنیم!   عشق همین نزدیکیست!
 
در فصلی هستیم که دلمان می خواهد حالمان خوب باشد، هوا خوب باشد، بوی شکوفه های بهاری از پنجره بیاید، باران ببارد، بشود عزیزانمان را در آغوش بکشیم و بوسیدن هم !
آن یار مطبوع بهاری که جایش هزاران بار خالیست! 
گاهی حس خوب درون کوزه ایست که تشنه ی آنیم!   عشق همین نزدیکیست!
 
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشایدز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دمجرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
#حافظ
این چند روزه سر مسائلی کمی دلگیر و ناراحت بودم؛ اما امروز صبح خبری شنیدم که گل از گلم شکفت. گفتند فعلا رسانه ای نشود.
مدیر نهادی بود که نیروهای انقلابی و مبارز و عدالتخواه از دستش به ستوه آمده بودند. ید طولایی داشت در پرونده سازی و نامردی. متصل بود به باندهای قدرت و ثروت.
یک بار من هم با او درگیر شدم که به خیر گذشت!
دل خیلی از بچه های مستقل را خون کرد.
دیشب دستگیر شد. خوشحال شدم نه از بابت انتقام شخصی، از این بابت که بالاخره مبارزات بچه های مستقل ا
بسم الله الرحمن الرحیم
هر که این سوره را بخواند بعدد هر تصدیق کننده یونس وتکذیب کننده او و بعدد هرکه با فرعون غرق شده برایش حسنه نویسند و از جاهلان نباشد و در قیامت از مقربان بارگاه عزت باشد جهت درد پا یا روماتیسم این آیه را بر کوزه شامل روغن زیتون خوانده آنرا بجوشانند و بر پا بمالند (آیه ۱۰ و ۱۱و ۱۲ )
هوالرئوف الرحیم
بهم که گفت: "کی رو برای خودت نگه داشتی"، بلند بلند تک تک نفراتی که دورو برم بودن رو براش نام بردم شاید یادش بیاد هر کدومشون باهام چه کردن.
و اومدم.
از اونچه که جلوی روی رضوان برام اتفاق افتاد هم، نمی تونم بگذرم. که به گریه وادارش کرد. و چقدر دلم سوخت. اول از همه برای خودم.
چیزی به رضا نگفتم. هنوز هم حرفی نزدم. تا دو روز به شدت درگیر بودم. به شدت سرخورده بودم. به شدت خالی بودم. الان خیلی بهترم. حتی می تونم بخندم.
هرچند که رضا خراب کرده
از عمده ترین مشکلاتی که در بحران ها بوی‍ژه در زلزله گریبانگیر مردم و آسیب دیدگان می شود مشکل مربوط به آب است. این مشکل چه در هنگام حادثه و چه بعد از حادثه همواره سلامت مردم را تهدید کرده و در صورت بی توجهی یا کم توجهی در تأمین و نظارت بر آن به شدت بحران افزوده خواهد شد.
روش های ساده تصفیه آب سالم در شرایط بحران
اگرچه سالم بودن آب از مهم ترین نکات در انتخاب منبع تامین آب است ولی در شرایط اضطراری که استفاده از خروجی تصفیه خانه ها، پکیج تصفیه فاض
 
دانلود آهنگ جدید ساسی به نام استاد با کیفیت 128
گویند گویند گویند که روزی مهر یه دلبری به دل یکی افتادای کاش نمی افتادگویند که هرشب توویِ دستش یه پیاله با من آن نیستاصاً عین خیالش چرا استاد آخه چه کاریه استادگویند که کشته مرده میدادتار مژگونشو من، من به قربونشو ای وایافتاد افتاد افتاد به دلم مهر تو ای کاش نمی افتاد نمی افتاداسفند و دی و خرداد و مرداد
که همش مهمونی آخه چه کاریه استاد استــاددلا دلا دلا دلا استادچرا چرا چرا چراگویم گویم گویم
بررسی مشخصات و ویژگی های کوزه ماست سفالی (سایز: کوچک)
کوزه ماست سفالی (سایز: کوچک)– تک نفره یکی از متداول ترین و پرکاربرد ترین ظروف مصرفی در استان گیلان است، از مزیت های استفاده از ظروف سفالی می‌توان به جذب آب اشاره نمود که این خود دلیلی بر افزایش کیفیت و نیز سفید شدن ماست است. ماست چکیده با توجه به اینکه در ظروف سفالی قرار دارد دارای طعمی بسیار خوشمزه بوده و از کالری بالایی برخوردار می باشد. این ظروف سفالی تماما توسط دست و  چرخ سفالگری سا
آمد به دنیا در فضای سرد و ناپاکی
آلوده شد روح و روانش در هوسناکی
مانند گل در مزبله بالید و زیبا شد
در دام او افتاد یاسی مظهر پاکی
با صید خود برپا نمود او کاخ آمالش
شد سرنگون در قعر خودخواهی به بیباکی
چون پرتوقّع بود و از خودراضی و مغرور
افتاد از عرشش درون برزخی خاکی
باد جدائی ها به طوفانی بدل گشته
در عاقبت درگیر با وضع اسفناکی
او مُرد و در گور سیاه خود فرو رفته
شد سرنوشتش تلخ با پایان غمناکی .
 
بسم الله الرحمن الرحیم
اسد شاملو (1)
ساعت 4 بعد از ظهر بود من و داود ذالفقار بیگی توی قرار گاه قلاجه از سمت گردان میثم به سمت ستاد میرفتیم اسد شاملو را دیدیم خوشحال شدیم چون اسد توی عملیات الی بیت المقدس بشدت مجروح شده بود مدتی امکان امدن به جبهه را نداشت دید و بوسی وخوشحالی از دیدار که تمام شد اسد گفت این دفعه اگر شهید نشم دیگه میروم بر نمیگردم خدا هم مسخره دراورده
بهم برخورد امدم جواب بدهم داود مانع شد حرف را عوض کرد ساعتی با هم بودیم از هم جد
جایت اوج است و از این فاصله کوتاه قدم
و نگاهت به من افتاد که در جزر و مدم 
 
هر که خوبست خدا دارد و بد شیطان را
من ولی با که بسازم که نه خوب و نه بدم
 
از دل خویش صدای کمکی می شنوم
که به فریاد خودم هم نرسیده مددم
 
مرده یا زنده اگر عشق نباشد یکی است
سر سودا به تنم نیست در این جسم بدم
 
در سقوطش رود از پلک اگر از چشم افتاد
بسته از جنس دل او شده سنگ لحدم
 
دو نفر می شوم آن دم که تو را می بینم
گفته ام با دل بی تاب صبور بلدم
 
یک نگاهت بس و کافی ست که دیوانه
هر روز که از دانشگاه برمیگردم خوابگاه یه جون از جونام کم میشه
عین مبارزای مورتال کومبات(درسته؟)
مگه میشه ۱۹ واحد داشته باشی
از شنبه تا چهارشنبه
۸ صبح تا خود شب
؟؟
آیا انصافه؟
این حجم از فعالیت درسی برای دانشجویی که مدرکشو میخواد بزاره سر کوزه آبشو بخوره یکم زیاد نیست؟
خسته‌ام...مثل خرس قطبی که وسط خواب زمستونی پیدارش کردن میگن پاشو دستت زیر سرت مونده کبود شده...هعی
1. دیشب خوابم نمی گرفت. یادم افتاد طی روز یک بیت از یک شعر منزوی را توی گوشی ام سیو کرده بودم. از بی خوابی، موبایلم را برداشتم و شعر کاملش را سرچ کردم. نمی دانم دیشب هر بیت را چند بار خواندم و با خودم زمزمه کردم که امروز یکهو توی مترو به خودم آمدم و دیدم دارم از حفظ می خوانمش ... نمی دانم دیشب چه قدر سر بیت به بیتش ماندم ... فکر کردم ... غصه خوردم ... 
از زمزمه دل تنگیم، از همهمه بیزاریم // نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم // آوار پریشانی ست، رو سوی که بگری
اولینش توی دستت افتاد... بعد رفت زیر بالش و فرشته مهربان یک ذره بین گذاشت کنارش. حسابی خوشحال شدی عزیز دلم.
کودکی های شیرینت گاهی مخلوط با بزرگسالی می شود و دلبر تر از هر روز می شوی.
دومی را بابایی از لثه ات جدا کرد و ناراحت شدی.
سومی وقتی افتاد مهمان عزیز بودی.
چهارمی درد داشت و خونریزی کرد خودم برداشتمش. دل نداشتم اما ناچار بودم عزیزم.
پنجمی جالب تر بود:-)
بعد از نماز پریدی توی بغلم و زود برگشتی و گفتی آخ دندوونم افتاد! کلی دنبال دندان جان گشتم تا
چهارشنبه سوری یکی از جشن های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبهٔ سال (سه
شنبه شب) برگزار می شود.در شاهنامهٔ فردوسی اشاره هایی درباره بزم
چهارشنبه ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهندهٔ کهن بودن این جشن
است. مراسم سنّتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان
ایران زنده نگاه داشته شده است.واژهٔ «چهارشنبه سوری» از دو واژه
چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به معنی سرخ است ساخته
شده است. مردم زمان غروب آفتاب آت
افسوس که نامه جوانی طی شد 
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
وآن مرغطرب که نام او بود شباب 
فریاد ندانم کی آمدوکی شد خیام
 
یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم خیام
 
در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من گفتند
کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش خیام
 
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتگ
دخترک اومد از جوب بپره، خورد زمین
زدم بغل ببینم کمک نمی‌خواد که بلند شد و راه افتاد
یه وانت هم که این صحنه رو دید، زد بغل و پیاده شد
اما راننده‌ی سرویسش که خانوم هم بود از جاش تکون نخورد
بعد اینکه راه افتاد متوجه شدم ماشینه سرنشین داره
وگرنه یه چیزی بهش می‌گفتم که هم نونش بشه، هم آبش
بی‌انصاف سنگ‌دل!
خلاصه صبح اول صبحی یه ضد حال خوردم
حاج منصور راست می‌گفت:
تمام بچه‌ها حاضر بودن شهید بشن، اما یه دختربچه زمین نخوره
صلی‌الله علیک یا اباعبدا
 این بار پروپاگاندا جواب نداد و کوزه گر (بنیاد) در کوزه ی زرد منتخبین ملت افتاد
 
 
محور سؤال کمیسیون فرهنگی مجلس این گونه مطرح شده است: آیا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر عملکرد ضعیف و شائبه‌دار بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای و مدیر عامل آن نظارت دارد؟ (اینجا) که متاسفانه نمایندگان مجلس از پاسخ های وزیر فرهنگ درباره عملکرد ضعیف و شائبه‌دار بنیاد ملی بازیهای رایانه‌ای قانع نشدند و وزیر محترم فرهنگ و ارشاد بابت مدیریت آقایان که قبلا بارها
باید بنویسم تا هیجانم تخلیه بشه 
امروز اتفاقی افتاد که مدت ها بود منتظرش بودم اما وقتی اتفاق افتاد من تمام بدنم داشت میلرزید از خجالت داشتم منفجر میشدم و دلم میخواست بلند بلند بخندم و به طور کلی هیچ کدوم از واکنش هام دست خودم نبود و خیلیییی خوشحالم که وقتی اتفاق افتاد تنها نبودم وگرنه قطعا افتضاح تاریخی به بار میومد D:
+من هیچ کاری رو پنهانی نمیتونم انجام بدم هیچ وقت کلا بلد نیستم و بشدت ادم ضایعی هستم و همیشه اولین کسایی که متوجه میشن ادم ها
کم پیش می آید که سرآشپزهای حرفه ای اسرار و فوت و فن های کوزه گری طبخ غذاها را فاش کنند. اما ما به شما آن نکته های طلایی را آموزش می دهیم تا با رعایت آن ها قدرت کدبانوگری تان را به رخ همگان بکشید.
برنج جزو اصلی ترین بخش وعده غذاهای ما ایرانی هاست و در فرهنگ عامه، طبخ درست و صحیح آن نشان دهنده قدرت کدبانوگری زن خانه است.
ادامه مطلب
مواد لازم ترشی شوید:1 1/2 اونس کربی یا خیار فارسی4 سیر میخک پوست گرفته و خرد می شود2 قاشق چایخوری دانه شوید1/2 قاشق چایخوری تکه های فلفل قرمز اختیاری است1 فنجان سرکه سیب1 فنجان آب1 1/2 قاشق غذاخوری نمک ترشی یا نمک کوثر
طرز تهیه ترشی شوید:یک گلدان بزرگ آب را به جوش بیاورید و 2 قوطی حلقوی پهن و درب آن را استریل کنید. اگر قصد دارید ترشی یخ زده درست کنید ، کافی است کوزه ها و درب ها را بشویید.خیارها را بشویید و خشک کنید. شکوفه یا انتهای ساقه خیار را مرتب کرده
من واقعا نمی‌فهمم که چرا وقتی یکی به شما توهین می‌کند، یا بد جوابتان را می‌دهد، یا تحقیرتان می کند یا آن‌طور که انتظار دارید به شما احترام نمی‌گذارد، این شما هستید که ناراحت می‌شوید؟
بابا جانِ‌من! از کوزه همان برون تراوَد که در اوست. 
رفتارِ هر کس متناسبِ شخصیتش است. 
وقتی گفتار یا رفتارِ یکی زشت یا بی‌ادبانه است، او دارَد شخصیتش را به نمایش می‌گذارد؛ شما چرا به خودتان می‌گیرید و بیخود ناراحت و خشمگین می‌شوید، خودخوری می‌کنید، به‌ه
باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضرت واژه‌ی برخواستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز نگاهت می‌شد
شمع بزم فقرا صورت ماهت می‌شد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخم‌های دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقد
برخی آدم ها به یک دلیل از مسیر زندگی ما می گذرند
تا به ما درس هایی بیاموزند
که اگر می ماندند،هرگز یاد نمی گرفتیم...
 
(( خسرو شکیبایی))
 
یک سیب از درخت افتاد،
جهان از قانون جاذبه با خبر شد
میلیون ها جسد افتاد،
ولی بشر معنای انسانیت را درک نکرد...
 
((چارلی چاپلین))
از گل رویت چمن صد رنگ و بو دزدیده است،
بادة چشم ترا جام و سبو دزدیده است.
شانه می سازد جدا گر مو به مو موی ترا،
موشکافی را ز مویت مو به مو دزدیده است.
 شب برای خواب ما خورشید میدزدد، چرا؟
خواب را از چشم ما خورشید رو دزدیده است.
اعتماد و اعتقادی نیست در صدق و وفا،
سایه از اصل خودش گر آبرو دزدیده است.
شیشه قدر خویشتن را هدیة پیمانه کرد
کوزه قدر خویش را از آب جو دزدیده است.
قصة حال تو گوید کیسة خالی تو،
منمنی را فقر ما از ما و تو دزدیده است.
کهنه کالای خ
اما جمعی از اهالی این ده هم سفالگرند. در لب کوزه گری اشتغال سنتی اهالی سبو کنان بوده و بیش از۵۰ کارگاه سبو گری در این منطقه دائر است. کوزه کنان از سال های گذشته تاکنون یکی از مراکز واقعی سفالگری نه عزب در استان، بلکه تو کشور و تا اینکه یک محل شناخته شده بین المللی نیز است. مردم این شهر سابقه چندین هزار ساله در این هنر- صنعت دارند. بر همین اساس شهرداری کوزه کنان، داخل کنار اقدامات عمرانی شهری، به توسعه سفالگری بی قراری همت گمارده است. «رضا پورمه
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نما
تکثیر ماهی سیچلاید گورخری
باله های پشتی و مقعدی نر ها تیز تر و بلند تر و پر رنگ تر از ماده ها می باشد و همچنین ماهی ماده داری لکه های نقطه نقطه نارنجی در زیر شکم خود است.
مشاوره و آموزش درمان بیماری ماهیان زینتی
پس از اینکه ماهی ها کوزه یا محل منتخب خود را برای تکثیر پاکسازی می کنند ماهی ماده شروع به تخم گذاری می کند و ماهی نر آن ها را به اسپرم خود آغشته می سازدد. پس از پایان تخم ریزی ماهی نر و ماده دائما با حرکت باله های خود سطح اکسیژن را بر روی ت
حضرت صادق برای.  حفظ و نگهداری از چشم. و بلا ها فرمود. کوزه. تازه اب ندیده ای  بگیر و ان، را اب کن سپس بر ان سوره انا انزلناه فی لیله القدر را سی بار بخوان سپسان را. اویزان. کن واز ان بیاشام ووضو  بگیر و هر چه بخواهنددر ان اب بیفزاید ان. شاالله. شرح یعنی هر گاه اب ان رو  بانمام رفت چنانچه اب روی ان بریزند همان تاثیر وخاصیت را اضافات نسخه نویسان باشد و از شرح مجلسی ره نیز برای حدیث چنین بر اید  زیرا فرمایدو مای ان شاالله ای کلمانقص ماوه یصب  علیه ما
حسین..هر جا که میرفتم حضورت باورم بودتنها نبودم، در کنارم مادرم بود..با اینکه ساقی روضه خوان معجرم بود،سایه ی تو مثل حجابی بر سرم بودای کاش خواهر وسعش از این بیشتر بود..اینجا برایش لااقل یک دو پسر بوداما حسین جان..وقتی مسیر ما سر بازار افتادبر روی گل های تو، رنگ خار افتاد..حسین،از ترس قلب دخترت از کار افتاد..
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آ
سلام دوستان عزیز، از اینکه در حال مطالعه این مطلب هستید ممنونیم
با ساخته شدن بلاک شماره ۶۳۰,۰۰۰ در بلاک چین بیت کوین، هاوینگ (نصف شدن پاداش بلاک) اتفاق افتاد. به این ترتیب، از این پس به‌طور میانگین در هر ده دقیقه به جای ۱۲.۵، ۶.۲۵ واحد بیت کوین تولید خواهد شد.
 
جهت مشاهده ادامه مطلب برروی فلش سمت چپ در بالا کلیک نمایید 
ادامه مطلب
آنکس که بداند و بخواهد که بداند  خود را به بلندای سعادت برساند...آنکس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند ...آنکس که بداند و نداند که بداند  با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند ...آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند ...آنکس که نداند و بخواهد که بداند جان و تن خود را ز جهالت برهاند ...آنکس که نداند و نداند که نداند  در جهل مرکب ابدالدهر بماند ...آنکس که نداند و نخواهد که بداندحیف است چنین جانوری زنده بماند...!(وا
برای بار سی و چهارم تمام در و پنجره ها رو چک کردم و وقتی از قفل بودن همه شون مطمئن شدم دست بردم سمت کلاه حولم و با تکون های اروم مشغول خشک کردن موهام شدم.
چطور قبلا بدون هیچ مشکلی ساعت ها و حتی روزها تو خونه تنها می موندم؟
رو به روی آینه نشستم و به تصویر خودم خیره شدم. نگاهم از چشم هام سر خورد و افتاد رو پوست صورتم... شقیقه ام... گونه ها... لب ها... به اینجا که رسیدم صحنه ای تو ذهنم جرقه زد.
صورتی چرک و حس انزجاری که با برخوردش با صورتم در من به وجود اومد.
 از شخصی پرسیدند: روزها و شب‌هایت چگونه میگذرد؟
با ناراحتی جواب داد :چه بگویم! امروز از گرسنگی مجبور شدم کوزه سفالی که یادگار ۳۰۰ ساله اجدادم بود را بفروشم
و نانی تهیه کنم .
گفت: خداوند روزی ات را ۳۰۰ سال پیش کنار گذاشته و تو اینگونه ناشکری می کنی؟!
در حال حاضر، نیاز مبرم به مانتو شلوار برای سرکار دارم و واقعا لباسام بد شدن و خسته شدم از بس همیشه این لباس ها را پوشیدم!!! مردم نمیگن این چقدر بی عرضه و خسیسه که حتی دو تا مانتو نداره.. مخصوصا این دوره زمونه که مردم از شکمشون که بزنن، از لباس و پزشون نمیزنن
این کر.ونا کاسه کوزه همه را شکونده و‌ بازار رفتن را ترسناک کرده

ساعت ۱۸:۲۹ نوشت:
کارای دوخت و دوز و اتوکشی لباس های فردام تموم شد و از شدت بیحالی پفک و شیرینی جات خوردم:)
چند ساله موقع بیحالی و
می روی قدری آرام ترروی نی آرام مادراز دل گهواره رفتیروی نی الله اکبرسایه می اندازی روی سر منسرو قدت رو نیزه گل پسر منیک شبه مردی شدی دلاور منبسته شده چشمات ای وایمادر فدا لب هات ای وایمیوفتی از بالا ای وایپیش سر بابات ای وایعلی لای لایآب که شد بعد از تو آزادآتشی بر جانم افتادآب رسید اما تو رفتیای خدا ای داد ای بی‌ دادبس که به دنبال نیزه دویدمبس که به روی خود پنجه کشیدماز بغل نیزه تا خدا رسیدمگهواره شد دستم ای وایدنبال تو هستم ای وایمی‌شد خدا
ماه بالای سر آبادی است اهل آبادی در خواب روی این مهتابی خشت غربت را می بویم باغ همسایه چراغش روشن من چراغم خاموش ماه تابیده به بشقاب خیار به لب کوزه آب غوک ها می خوانند مرغ حق هم گاهی کوه نزدیک من است: پشت افراها سنجد ها وبیابان پیداست
ادامه مطلب
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل‌الله فرجک
 
سلام و وقت بخیر! به همین سرعت جمعه‌ها با حافظ آخرین جمعه‌ی فروردین سال ۹۹! عجب عمر گران می گذرد...؛ بسم‌الله...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

بسم‌الله الرحمن ال
لازانیا یک غذای ایتالیایی بسیار معروف است که تقریبا در همه دنیا طرفداران زیادی دارد. معمولا همه افراد خانواده از افراد کم سن و سال گرفته تا افراد مسن، این غذا را دوست دارند. شاید شهرت آن به خاطر مواد خوشمزه، سس و پنیری است که در درست کردن آن استفاده می شود.
 
موادی که در تولید لازانیا به کار رفته است، تقریبا همانند ترکیب پاستا و یا ماکارونی است. تفاوت آنها تنها در فرایند تولید شان در کارخانه است.
 

ادامه مطلب
تلفن را برداشتم که به مامان زنگ بزنم و بخواهم که برایم دعا کند، گفتم شاید خواب باشد و پشیمان شدم. بعد یادم افتاد که مدت‌هاست دیگر دعاهای مامان مشکلاتم را حل نمی‌کند. بعد به این فکر افتادم که نکند برایم دعا نمی‌کند؟ بعد به این فکر افتادم که نکند او هم دیگر دوستم ندارد؟ بعد بغض کردم. بعد خیره شدم به آسمان ابری صبح جمعه که سفیدی‌اش چشم‌هام را اذیت می‌کرد ولی چشم‌هام را نبستم. بعد یادم افتاد که چه‌قدر تنهام. تنهاتر از این بچه‌ گربه‌ی پشت بام
قیمه نثار برای کجاست ؟این غذای خوش رنگ و شیک از جمله دستور پخت های قزوین می باشد که گاهی اوقات در برخی مراسمات رسمی و حتی عروسی ها نیز طبخ می شود.
مواد مورد نیاز قیمه نثارهمراه ما در این بخش از آشپزخانه نمناک از سایت نمناک باشید تا آموزش درست کردن قیمه نثار اصیل را برای شما بیان کنیم :
ادامه مطلب
قبای کهنه ی تقدیر به جان و دست و تن افتاد خیال روی تو شب بنام آینه افتادبه لطف آینه هر شب نگاه خاطره چیدن ودیعه های شکر خند در نگاه تو چیدن بگو جان عزیزت به سهم عشق غریبی که مبتلای سجودی و مبتلای قریبی به مردمی که برایت دعای خیر ندارند دعای خیر بخواهی که سهم درد نکارند چه آتشی که بسازند و خاطری که ببازند چه نقشه ها که ندارند دسیسه ها که بسازند امید وصل ندارند که رسم درد بخوانند برای روی تو شب دعای صبر بخوانند برای شرح حقیقت به آسِمان گریزند &gt
بسم رب الرفیق

پ.نعلیرضا رو بغلم کردم و از ماشین پیاده شدیم. نگاهش که به آسمون افتاد، گفت: بابایی ماه! منم با ذوق گفتم: آره پسرم! ماه! از پله برقی اومدیم بالا و دوباره آسمون رو نگاه کرد و گفت: اِ بابایی ماه! گفتم: آره بازم ماه. گیت رو رد کردیم و وارد حرم شدیم، این بار هم دقیقا مثل قبل، دوباره چشمش به ماه افتاد و همون داستان! دیدم انگار این قصه سر دراز داره؛ گفتم پسرم ماه همیشه توو آسمونه و جایی نمیره و تو هر بار که به آسمون نگاه کنی ماه اونجاست. با با
بهت قول میدم وقتی کنکور تموم شد میتونی مثل قبل شاد باشی.
انگیزه و حسو حالت برمیگرده.خمودیت از بین میره.همه ی اون آرزو ها و علایقت که الان دیگه حتی فکر کردن بهشونم حالتو خوب نمیکنه، برمیگرده.باور کن.آخ آخ...
چند روز بود آروم شده بودم.مغزم ساکت شده بود.ولی امروز از صبح تا حالا درس نخوندم همش فکرو فکرو فکر.
چرا من فقط میتونم واسه بقیه شعار بدم ولی خودم از کوزه ی شکسته آب میخورم؟!
۴۱۳ – خون دل گرچه افتاد ززلفش گرهی در کارم           همچنان چشم گشاد از کرمش میدارم به طب حمل مکن سخری رویم ه چو جام   خون دل عکس برونمی دهداز رخسارم پرده مطربم ازدست بورن خواهد برد   آه اگر زانکه درین پرده نباشد بارم منم آن شاعرساحر که … خون دل – گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم – غزل ۳۲۴ – ۴۱۳
منبع : فالگیر
البته امروزه در سرتاسر جهان از این سس غلیظ ، خوش طعم و خامه دار برای تهیه لازانیا، گراتن سبزیجات و انواع غذاهای دیگر استفاده می شود.
مشکلی که در خصوص تهیه این سس به وجود می آید این است که از هر دو باری که اقدام به تهیه آن می کنید یکبار موفق می شوید سس خوبی داشته باشید. یعنی باوجود اینکه در ظاهر تهیه این سس ساده به نظر می رسد اما گاهی در حین ترکیب کردن، کره آب شده با آرد و شیر مشکلاتی به وجود می آید که کار را خراب می کند. مانند هر کار دیگری تهیه این
دامنه برفی به لب ِ چشمه سار، کبک ِ خرامان بهار اینهمه؟خنده نکن ناز نکن گُل نچین، وسوسه کردن به شکار اینهمه؟
 
اسب ِ سپید ِ قد و بالا بلور! یال به توفان زده ی ِ شوق و شور!سرکش و طغیانگر و مست ِ غرور! دلبری از ایل و تبار اینهمه؟
 
طاق زده نصف ِ جهان کاشی ات، فرشچیان خیره به نقاشی اتسرمه کشیدی به طلا پاشی ات، آینه و نقش و نگار اینهمه؟
 
گرمی ِ پُرشور ِ بغل وای ِ من، ناب ترین بیت ِ غزل وای ِ من،از لب ِ تو باز عسل.. وای ِ من، کوزه ی ِ پُرشهد ِ انار اینهمه؟
1_از وقتی که اینجا گفتم که رو یکی کراش زدم دیگه طرفو ندیدم یعنی من سه جلسه است میرم کلاس هی عین بچه گربه سر میچرخونم طرف نیست که نیست-__-2_امروز دوستام سورپرایزم کردن
یعنی من تا رفتن سر کار در وهله ی اول کمک مربیمون یهو افتاد رو کله ام که وایسا سلام خوبی با یه لبخند گنده که خب ازونجایی که این بشر کلن اخلاقش عجیبه شک نکردم
بعد لباسامو درنیاورده بودم مرضیه و بچه ها اصرار که بریم تو حیاط بشینیم منم گفتم خب بشینیم:/
تو حیاط بودیم یهو کمک مربیه در حیاطو
یک سال و خورده‌ای می‌گذره از آخرین باری که اومدم دانشگاه. حالا اما نشستم روبروی کتابخونه مرکزی و خوشگل دانشگاه که کلی دوسش داشتم و غصه می‌خورم که چرا با وجود اینکه تحویلدار کتابخونه منو می‌شناسه ورودم رو غیرقانونی می‌دونه. جایی که پنج سال تحصیلی لذت‌بخش‌ترین مکان دانشگاه بود. بی‌خیال میشم و میرم مدرک تحصیلیم رو می‌گیرم. میگم یه نسخه کپی هم ازش کافیه اما میگه ما که دیگه کاریش نداریم باشه واسه خودت. باید به استاد مشاورم سر بزنم تا حس کن
#غزل_تبری #روح_اله_نظرنژاد_کدخدا #درسوگ_حضرت_زهرا_سته غم جِم شیعه ماتم دارنه بی چَماَتی تیفون ِ، مَلهم دارنه بی چَمته داغ اول بَزو تش، زینبِ دلته اسلی وسّه، زمزم دارنه بی چَممه دل کِندایِ سَر ، دارنه اَلامتمِخْایته* شَرْف ِ پرچم دارنه بی چموَلْاکرده* تِه پهلو سِفتِ مِخْ رهندینه محسن ِ چم دارنه بی چَم ته ریش ریش ِ بسوته چادرِ تشکَمِل زن، کَرب زن، سَمْ دارنه بی چَمتِریجه زَنده تی خون، خاشک ناونهمحرم جِم محرم دارنه بی چَمپِشو بَزّو تی وا، دردهِ
طرز تهیه مربای انبه
 
 
تهیه مربا یک روش عالی برای گرفتن شیرینی طبیعی و طعم ظریف انبه است. انبه ها را به قطعات ریز خرد کنید و آنها را با مقدار زیادی شکر ، آب لیمو و پکتین بپزید. شما حتی می توانید مربای انبه خود را سفارشی کنید تا با ترکیبات کاملاً بی نظیر طعم و مزه همراه شوید. وقتی مربا به اندازه دلخواه غلیظ شد ، آن را به گلدان های استریل منتقل کنید و از مربا روی نان تست ، وافل یا پنکیک لذت ببرید.
 
مواد لازم :
پایه جامد انبه
6 تا 7 انبه بزرگ
1 فنجان (200
نفس راحت رسول، حسنرازدارِ دل بتول حسنمات از رحمتت عقول، حسنپایه ی اصلیِ اصول، حسنگُل خوشبوی خانه ی زهرابرکت آشیانه ی زهراای که دریایی از کرم داریحُسن ها را همه رقم داریدر دل نوکران، حرم داریسینه چاکانی از عجم داریأحسنُ الخُلق، نور لَم یَزَلیدوست دارم تو را شبیه علیاز خودی های خود بلا دیدیلطف کردی ولی جفا دیدیهرچه دیدی از آشنا دیدینیش زهر، از نوک عصا دیدیمن بمیرم، سرت چه آورده؟!ران پایت چرا ورم کرده؟!گریه در زیر آفتاب نکنبعد از این، یاری ا
به زنی که عاشق درخت ِ پیر ِ گوشه ی گورستان بود...
انگشترش را از روی سنگ برداشت و انگشت کرد. تامل کرد و دست برد و انگشتر را بیرون کشید. پوست سبزه و چروکیده ی دست در برابر بیرون آمدن و رها شدن انگشتر مقاومتی نکرد. انگشتر در انگشت ها هم رها بود. حالا رهاتر شده بود. گذاشتش در کیف . شیشه ی گلاب را برداشت و از جایش بلند شد و چند قدم آنطرف تر نشست. زیر لب چیزی گفت و چین های پای چشم به سمت چشم ها جمع شدند و چشم ها گردابی بود که صورت را به خودش می کشید. شکل ها ر
بستنی سنتی یک کیلویی را داخل فریزر گذاشتم و منتظر آمدنت شدم که آن اتفاق افتاد! برای اولین بار در همه عمرم، دیگر دلم بستنی نخواست. رفتم که ظرف دست نخورده بستنی را داخل کیسه زباله بیندازم. تا مدتها بعد، از خوردن بستنی لذت نبردم.

قرار گذاشته بودیم دفعه بعد، با هم برویم چارباغ عباسی و جعبه ویژه بخوریم که آن اتفاق افتاد و قرارمان به هم خورد. بعد از آن، هر چه جعبه خوردم، مزه زهر می داد.
نشسته بودم نکات کتاب آسیب شناسی روانی 2 را درمی آوردم تا برای تدر
بستنی سنتی یک کیلویی را داخل فریزر گذاشتم و منتظر آمدنت شدم که آن اتفاق افتاد! برای اولین بار در همه عمرم، دیگر دلم بستنی نخواست. رفتم که ظرف دست نخورده بستنی را داخل کیسه زباله بیندازم. تا مدتها بعد، از خوردن بستنی لذت نبردم.
قرار گذاشته بودیم دفعه بعد، با هم برویم چارباغ عباسی و جعبه ویژه بخوریم که آن اتفاق افتاد و قرارمان به هم خورد. بعد از آن، هر چه جعبه خوردم، مزه زهر می داد.
نشسته بودم نکات کتاب آسیب شناسی روانی 2 را درمی آوردم تا برای تدر
از قلم افتاد هر کاری که با دل می کنی
همچنین آب گوارایی که تو گِل می کنی
از قلم افتاد یا من در وجودم کینه نیست
ساده می گیرم به تو آن را که مشکل می کنی
در خودت آیینه بندانی به راه انداختی
با کدورت روشنی هارا تو باطل می کنی
چند لحظه مکث کن شاید تو هم پیدا شدی
سخت فرجام بدی شد اینکه با دل می کنی
من برایت راه هارا نور باران کرده ام
راه را گم می کنی تکذیب ساحل می کنی
من برایت شهد شیرین رفاقت می شوم
وای بر تو چون مرا زهر هلاهل می کنی
 
محمد رحیمی
 
دخترک اومد از جوب بپره، خورد زمین
زدم بغل ببینم کمک نمی‌خواد که بلند شد و راه افتاد
یه وانت هم که این صحنه رو دید، زد بغل و پیاده شد
اما راننده‌ی سرویسش که خانوم هم بود از جاش تکون نخورد
بعد اینکه راه افتاد متوجه شدم ماشینه سرنشین داره
وگرنه یه چیزی بهش می‌گفتم که هم نونش بشه، هم آبش
بی‌انصاف سنگ‌دل!
خلاصه صبح اول صبحی یه ضد حال خوردم
حاج منصور راست می‌گفت:
«تمام بچه‌ها حاضر بودن شهید بشن، اما یه دختربچه زمین نخوره»
صلی‌الله علیک یا اباعب
البته امروزه در سرتاسر جهان از این سس غلیظ ، خوش طعم و خامه دار برای تهیه لازانیا، گراتن سبزیجات و انواع غذاهای دیگر استفاده می شود.
مشکلی که در خصوص تهیه این سس به وجود می آید این است که از هر دو باری که اقدام به تهیه آن می کنید یکبار موفق می شوید سس خوبی داشته باشید. یعنی باوجود اینکه در ظاهر تهیه این سس ساده به نظر می رسد اما گاهی در حین ترکیب کردن، کره آب شده با آرد و شیر مشکلاتی به وجود می آید که کار را خراب می کند. مانند هر کار دیگری تهیه این
شب بود و ماه در آسمان ناپیدا. چراغ از دستم افتاد و در ره لیلی، مانع افتاد. دلم هزار پاره شد... ناگریز و بی‌اختیار فاش شد آنچه بین من و او بود. ناگهان برقی از منزل عشاق درخشید و هزار عاشقانه نو شد. 
غم خود بردم از یاد. روز شد؛ ماه عشاق در زمین و آسمان پیدا...
فصل 5
احساس خفگی می کردم. نفسم در نمی آمد. دهنم را باز کردم که جاش را صدا کنم، ولی صدایی بیرون نیامد. جاش؟ کجا بود؟ به ردیف های قبر نگاه کردم، ولی نور چراغش را ندیدم. ری خودش را از زمین بالا کشید و تو هوا شناور شد. بالای سر من معلق ماند و یک جوری راه نفسم را بست، جلو چشمم را گرفت، خفه ام کرد. با خودم فکر کردم، من مرده ام. مرده. حالا من هم مرده ام. یکدفعه وسط تاریکی، نوری درخشید. نور به صورت ری افتاد، نور سفید و قوی هالوژن. جاش با صدای عصبی و زیری پرسید:

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بلاگی برای فایل ها