نتایج جستجو برای عبارت :

آیا خدا صدامو می شنوه؟

آیا خدا صدامو می شنوه؟ : ساده سازی مفاهیم اعتقادی و پاسخگویی به سوالات دینی
 
آیا خدا صدامو می شنوه؟ از (مجموعه بچه ها می فهمند) : زهرا احمدی، اندیشه و فرهنگ جاویدان
معرفی:
مجموعه بچه ها می فهمند با هدف ساده سازی مفاهیم اعتقادی و پاسخگویی به سوالات دینی کودکان تالیف شده است. این مجموعه در قالب داستانی و با نگاه روانشناسانه، دغدغه شما گرامیان در خصوص سوالات و کنجکاوی های فرزندان تان را برطرف می سازد، سوالاتی که گه گاه در چند نسل متوالی بی پاسخ
امروز رفتیم خونه خواهری ! خواهرم تقریبا۱۷سال از من بزرگتره معلومه که
دنیای منو و اون کاملا متفاوت باشه !الان از خونه شون برگشتم در واقع باید
بگم زیاد بهم خوش نگذشت بیشتر دیدنش منو یاد این میندازه که آدم میتونه تو
روزمرگی گیر کنه بزرگ کردن سه تا بچه ی قدم و نیم قد خیلی حوصله و اعصاب
میخواد .راستش تا الان فک میکردم خیلی آدم با حوصله و تقریبا خوش اخلاقیم
ولی دیدم نه منم یه روزایی پکر میشم و اونم جا هایی رقم میخوره! این دومین
بار بود که سر یه نفر
فکر می‌کنم خیلی از دعواها و بگو مگو های زناشویی، در اثر درست حرف نزدن و عدم مهارت در بیان کردن افکار و عدم مهارت در درست شنیدن حرف‌هاست. یه وقتایی هر چیزی که یکی از زوجین میگه رو طرف مقابل اصلا نمی‌شنوه. چون مهارت درست شنیدن نداره. چون وقتی حرفی رو می‌شنوه با چهارچوب ها و جبهه‌گیری های ذهنی خودش می‌شنوه، با تاثیر پذیری از مشکلاتی که ممکنه در کودکی و یا حتی سال‌های قبل تر در زندگی‌ش رخ داده ... تفکراتی که مثل یک حصار افکار فعلی فرد رو در بر گ
انگار هواپیمامون سقوط کرده وسط جزیره‌ای در اقیانوس آرام. زخمی شدیم اما جانِ سالم به در بردیم. نه کسی صدامونو می‌شنوه نه برای کسی اهمیتی داره که کم کم محو و ناپدید می‌شیم. ما هم نشستیم به انتظار یک قایق نجات وسط اقیانوس. خوش‌خیال، منتظر، آرام. 
زیارت کربلا رو وقتی چایی هیئت رو میخوردم گرفتم.
همون شبی که تو راه برگشت بودیم، حاشیه جدول مجاور پارک نشسته بودم و داشتم به بیژامه آبی رنگم نگاه میکردم که ازم پرسید آویشن میخوری یا به لیمو؟ و من گفتم هر کدوم خوشمزه تره.
همون موقعی که چایی داغ ذهنم رو سوزوند و یه لحظه هوا رو با فشار زیاد بلعیدم، همون موقع بود که قسم ات دادم به چایی داغ روضت که اگر صلاحه منم ببر.
از اون موقع مطمئن شدم که یه وقتایی صدامو میشنوی و اجابتم میکنی.
دوباره کی قراره صدامو
همت همت مجنون صدامو داری ؟

 
همت همت مجنون صدامو داری ؟
همت همت مجنون صدامو میشنوی ؟ همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم ؟
حاج همت اوضاع خیلی وخیمه
محاصره تنگ شده اسیرامون خیلی زیاد شدن خوبها دیگه نمیتونن تحمل کنن
خواهرا و برادرا رو اینجا دارین قیچی می کنن
اینجا شیطان مدام شیمیایی میزنه
خیلی به بچه ها تذکر میدیم ولی دیگه اثری نداره
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده بوی گناه میده !
همـــــــــــــــــــــتـــــ جـــان
برادرا هم دیگه به
قربونت برم که امروز نتونستم درست حسابی بات حرف بزنم و صدامو خوب نمیشنیدی... فقط بهت گفتم دارم اماده میشم شب دعوتیم خونه داییم. گفتی پس شب دعوتین. گفتم اره. شما اونجا مراسم جزخوانی قرآن دارین اونجا. همین تایم شیش، شیش و نیم که میشه....
متن ترانه علی شهریور به نام پرواز بلند

 
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————————واسه تو میدم همه هستیموجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————————عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاش
دلم میخواد یه شب بشینم برات حسابی غر بزنم
ولی انقد خسته ام که هنوز شروع نکرده خوابم میبره
صدالبته دیگه شک دارم به اینکه صدامو بشنوی
یه جوری شده که انگار منی وجود نداره
یه جوری که دیگه دلم نمیخواد حتی حرف بزنم باهات...حرف معمولی
این همه تفاوت...چرا؟
میدونی چیه؟
خر ما از کره گی دم نداشت... شما که بی خیال مایی
منم بی خیال غر زدن میشم
...
خدای من شبیه خدای جینگول شماها نیست که هر وقت صداش می‌کنید سریع می‌پره میاد کمک‌تون می‌کنه. خدای من یه پیرمرد خسته‌اس که نشسته روی صندلی و شایدم نیاز به سمعک داشته‌باشه. نمی‌دونم. گاهی‌اوقات کوچک‌ترین صداها رو هم می‌شنوه و می‌گه "کی اون‌جاست؟". گاهی‌اوقاتم هر چقدر صداش بزنی، باز غرق آب دادن به گل‌هاشه و برای خودش داره زیر لب آواز می‌خونه، صداتو نمی‌شنوه.
خدای شما همیشه حواسش به بنده‌هاش هست. همیشه آب و دون بنده‌هاش به راهه. همیشه م
خدای من شبیه خدای جینگول شماها نیست که هر وقت صداش می‌کنید سریع می‌پره میاد کمک‌تون می‌کنه. خدای من یه پیرمرد خسته‌اس که نشسته روی صندلی و شایدم نیاز به سمعک داشته‌باشه. نمی‌دونم. گاهی‌اوقات کوچک‌ترین صداها رو هم می‌شنوه و می‌گه "کی اون‌جاست؟". گاهی‌اوقاتم هر چقدر صداش بزنی، باز غرق آب دادن به گل‌هاشه و برای خودش داره زیر لب آواز می‌خونه، صداتو نمی‌شنوه.
خدای شما همیشه حواسش به بنده‌هاش هست. همیشه آب و دون بنده‌هاش به راهه. همیشه م
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————----------------------واسه تو میدم همه هستیموجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————----------------------عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شم
دیشب تو خواب داشتم بهت فکر میکردم / یکدفعه یادم افتاد که تو ملاقات هایی که باهم داشتیم من چقدر بی حیا بودم / خیلی بهت نزدیک میشدم...
الان راه درست رو یاد گرفتم؛ میام از دور نگاهت میکنم / توام صدامو میشنوی مطمئنم، مطمئن مطمئن.
مثل قدیما، مثل اون شب بیام بشینم از دور نگاهت کنم، فقط گریه کنم، فقط...
فقط یبار دیگه میخوام ببینمت...
تکست آهنگ حال دلم ادوین
حالِ قلبم بی تو تعریفی نداره میشه برگردی
نمیدونم بهم کاش بگی چرا با دلِ من سردی
نم زده چشامو تو که میگفتی داری هوامو
بیا برس به دادم
اگه میشنوی صدامو
وای از این زمونه
حالِ دلمو هیچکی نمیدونه
غم دوریت داره منو به آتیش میکشونه
جایِ خالیت داره
قلبمو از جا میکنه
خیسِ اشکم دو تا چشمام این حالِ منه
کی به جای من داره
سر روی شونت میزاره میخونه
بی تو اینجا یه گوشه
این دلم میپوسه
این فاصله برام
یه چی مثل کابوسه
سرد و بی روحه
این خ
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————----------------------واسه تو میدم همه هستی موجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————----------------------عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شم
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————----------------------واسه تو میدم همه هستیموجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————----------------------عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شم
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————----------------------واسه تو میدم همه هستی موجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————----------------------عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شم
امشب رفته بودم دانشگاه
دلم میخواست ببینمش
ولی ندیدمش
چون نیومده بود!!!!!! :))
چرا شو نمیدونم لابد داره با سگش وقت میگذرونه. یا مثلا با دوس دخترش.
دلم تنگ شده بود خو
حق ندارم؟؟؟؟؟؟
دوست داشتن شجاعت میخواد نه؟
شاید من شجاعتشو نداشتم
اینایی که عاشق میشن ... قلبشون میشکنه ولی بازم عاشق میمونن ... اینا خیلی شجاعن بنظرم
نمیخوام بگم من نمیتونم ... ولی تا حالا نتونستم که اینجوری ناگهانی عاشق کسی بشم که واقعیه و صدامو میشنوه و منو میبینه. چرا؟ چون یه بزدلم ص
دیشب ، شب سیاهی بود . شاید تا حالا انقدر کدر و دلچرکین نبودم . با هیئت مدیره قبل به شدت به مشکل خوردیم . دعوا و داد و بیداد . صدامو بردم بالا . برای کسی که سن پدر منو داشت و مدام منو جوجه صدا می کرد . قرار تا یک ربع دیگه بیاد اینجا (نگهبانی) و باز داد و بیداد راه بندازه . میگن چون ده سال نگهبان بوده حالا دل کندن از اینجا براش سخته . ما هم میگیم بمون ولی زیر بار قواعد ما نمی ره . می خواد به همون شیوه ی مدیریتی خودش بمونه ولی دیگه دستش به جایی بند نیست ...
 یه درگیری ذهنی وحشتناکی دارم که شبیه رنده ریز افتاده به جانم. می دانم این رنده رو خیلی ها دارند که از کنترلشون خارجه. اتوماتیک به کار می افته و تا جایی که در توانش باشه پیش میره. 
من ایمانم را گم کردم. شاید اسمش ایمان نباشه، شاید اعتقاد باشه، شاید اسمش مذهب باشه. دقیقا نمی دونم چه کلمه ای حق مطلب را ادا می کنه. ولی یه چیزیه که برمی گرده به معنویات. 
یه جور تشکیک خرد کننده! یه جور دوراهی که هر راه را بروی فکر می کنی اشتباه انتخاب کرده ای و به ترک
هوای بارونی و قدم زیر بارون..امروز صبح خروج زیاد چرک دندون عفونی حالمو بد کرده بود...به بیرون نگاه کردم بارون میومد..تو دلم غر زدم که آیا رواست هوا بارونی باشه و ما اینجا تو چرک و خون غلت بزنیم؟؟
هیچی دیگه خدا صدامو شنید و بارونشو قطع نکرد.....الان آف شدم و اومدم زیر بارون...
میگن دعا زیر بارون مستجابه....یعنی میشه کار پروتز منم درست بشه؟
هر چقدر می‌خوام فکر نکنم میاد تو ذهنم و مغزمو میخوره از درون.یشتر از اون درگیر فهمیدن علتشم...این دو روزه بخش خطا
اینجا ایران است ، یا حتی بهتره بگم اینجا اسلام است جایی که پدر و مادر ، فرزندان خودشون رو به نیش می کشن تا اونها رو بزرگ کنن .. با این وجود که شنیده ها این رو می گه کشورهای دیگه که ادعای بافرهنگ و جهان اول بودن رو دارن هرگز بهش اعتقادی ندارن ! اصلا در مبحث تشکیل خانواده و موندنشون به پای هم و فرزنداشون کلی بحث هست چه برسه به این که بخوان اینجور مخلصانه پای بچه هاشون بمونن .
قبلا یه کلیپ انگیزشی می دیدم که می گفت شما خیلی تنبل شدید ، از بس پدر و مادر
دانلود آهنگ جدید نشونی از علیرضا پویا به همراه متن از رسانه رز موزیک با بالاترین سرعت و قابلیت پخش آنلاین در قالب mp3.
از بخش آهنگ های علیرضا پویا بازدید کنید.
Download Music Alireza Pouya–Neshooni + Lyrics
بزودی همراه با دمو..
گرفتی خستگیامو با نوازشت بستی دل شکستگیامو
سرد شدم سخت گذشت حوصله کردی شنیدی صدامو
گرفتی خستگیامو با نوازشت بستی دل شکستگیامو سرد شدم سخت گذشت حوصله کردی شنیدی صدامو عشق تو شانسه مث معجزست واسه من خنده خاصت قول بده تا ابد لحظه به لحظه بهم
پریشان و عرق کرده از خواب پرید.نفس نفس می‌زد.دستانش را بالا می‌آورد و سراسیمه به آنها نگاه می‌کرد.با دستانش صورتش را لمس می‌کرد.هنوز زنده است؟
رو به بچه هایش کرد.آنها هم نگران به او نگاه می‌کردند.با صدایی لرزان گفت:«چرا هر چی داد می‌زدم نجاتم نمی‌دادید؟چرا نمی‌شنیدید صدامو؟»
ادامه مطلب
9 شهریور 1397 - روز سوم - رنگارنگ(رنگی)
کما. توی کما بودم. نمی دونستم که از کجا می دونم. چیزی حس نمی کردم. چیزی نمی دیدم. شتیده بودم وقتی کسی توی کما میره، به همراهانش میگن باهاش صحبتت کنن، اون می شنوه ولی نمیتونه جواب بده. اما من هیچی نمی شنیدم. تمام شبانه روز خواب بودم و توی خواب راه می رفتم. اون ها تلاش کردن تا من رو از توی کما بیرون بیارن، اما دست هاشون جای اینکه من رو بالا بکشن، بیشتر و بیشتر به سمت پایین هل میدادن. می گن اگر توی مرداب بیفتی، دست و
دانلود اهنگ من دارم بهار بهار از دی جی مریم dj maryam


2
من دارم بهار بهار میبازم به روزگار ♩♫/

دلمو ورق ورق صدامو هوار هوار ♩♫/
من دارم بهار بهار میبازم به روزگار ♩♫/
دلمو ورق ورق صدامو هوار هوار ♩♫/
میمونم صبور صبور میشکنم غرور غرور ♩♫/

اخ که زندگیمو من میبازم کرور کرور ♩♫/
♩♪...♩♪
من دارم داغون میشم زیر این سقف خراب ♩♫/
چی میخوایی تو از جونم شونه هامو واسه خواب ♩♫/
به تو که فکر میکنم توی قلبم اتیشه ♩♫/
دردم اروم نمیشه پهلوهام تیر میک
اون اوایل، صدای قرآن خوندنم رو که ضبط میکردم، صدای لولای شکسته ی در میداد! 
واقعا از خودم ناامید می شدم، سعی میکردم خیلی گوش نکنم صدای خودم رو
کم کم به این نتیجه رسیده بودم که صدا و لحن و طنین و تحریر، یه چیز ذاتیه! که موتواسفانه در من نیست!
الان ولی بعد از چهار سال تمرین و ممارست (!) وقتی صدامو ضبط کردم تا بفرستم برای استاد، دیدم چقدر شکرخدا توی پیاده کردن لحن و ریب نزدن، پیشرفت کردم. الان دیگه صوتام واقعا صدای قرآن میده! یه چیزی تو مایه های عبدا
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
<صدای بیسیم>حاجی اینجا روسری ها عقب نشینی کردن... دشمن محاصرمون کرده؛ رو پشت بومھا بمبهای بشقابی گذاشته؛قلب و فکرمون رو هدف گرفته؛ خیلی تلفات دادیم...حاجی اینجا مانتو ها دیگه دکمه نداره... اونم با آستین های کوتاه !!!سلاح جدیدشون ساپورته... چشم اکثر جونارو آلوده کردنحاجی صدامو میشنوی؟
ادامه مطلب
از همین تریبون یه سلامی میکنم به اون آقایونی که تا وقتی میبینن یه خانومی در حال تعلیم رانندگیه از عمد یکاری میکنن اونو بترسونن بعد میان تو صورتش نگا میکنن
هی اقا صدامو داری؟؟ چند وقت بعد منتظرم باش چنان راهتو سد کنم که پشت فرمون اونقد بوق بزنی جونت دراد،اها شبم منتظرم باش نور بالا رو بزنم صاف بیوفته تو چشات کور شی به حول و قوه ی الهی که برا یه نابلد زورتو به رخ میکشی مریض بازی درمیاری... با یک انسان فوق کینه ای طرفی!
منتظرم باش داداچ ☺
امروز م
هرشهیدی را که دوستش داریکوچه دلت را به نامش کنیقین بداندر کوچه پس کوچه هایپر پیچ و خم دنیاتنهایت نمےگذارد...
بگذاردر این وانفسای دنیا"فرمانده ی دلت" دوست شهیدت باشد.دست در دست #شهدا بگذار و ببین چطور #زندگیت تغییر میکند و به #خدا نزدیک می شوی،رفیق شهید پیدا کن
همه ی #راه_هاکه با پا پیموده نمیشنوند#دستت را به #رفیق_شهیدت بده و معجزه ببین...شهــدا صدایت زده انددست دوستے دراز ڪرده‌اندبـہ سویتـــــ ...
همراهے با شهـدا سخت نیستـــــیا_علے ڪہ بگویـے 
که من نمیدونم براش چیکار کنم
به افکار مثبت رو بهش نشون میدم
باهاش حرف میزنم
اما ایشون فقط دارن به حسرتاشون نگاه میکنن
و صدایی هم جز صدای گریه ی خودشون نمیشنون
انگار که دیوونه شده باشه دور از جونش
انگار داره تقلا میکنه و داد و بیدادی راه انداخته که بیا و ببین
چطور بهش توجه کنم که آروم بگیره؟ چطوری نوازشش کنم که احساسم کنه؟ چطوری آرومش کنم؟چطور باهاش حرف بزنم که صدامو بشنوه؟ اگه یه لحظه بهم فرصت بده با صدای فوق ملایم و آرومی بهش میگم دوستش دارم
میگن آدم‌ها رو از روی آهنگ‌هایی که مدام و توی خلوت خودشون می‌شنون هم میشه شناخت، با این حساب من این روزها باید یه دائم الخمر باشم! که همش داره آهنگ "سلام من به تو یار قدیمی ؛ منم همون هوادار قدیمی..." از هایده رو می‌شنوه و باز دوباره و دوباره و دوباره ...
میگن مستی گناهه به انگشت ملامت
باید مست‌ها رو حد زد به شلاق ندامت
سبوی ما شکسته درِ میکده بسته
امید همه‌ی ما به همت تو بسته ...
+ شما چی ‌می‌شنوید این‌ روزها ؟
ببینید کی خودشو بسته به قهوه که با 4 ساعت خواب تا شب درس بخونه _-_پ.ن نامبر وان:کسی راهکاری برا خواب اشفته داره؟:|هر یه ساعت یه صدایی بهم یچیزی میگفت(که یادم نمیاد چی بود ولی میدونم یچیز امری بود مثل بیدار شو! یا مثلا نگاه کن.)و من چشام تا اخرین حد ممکن باز میشد و از صدا میترسیدم و کز میکردم گوشه ی تخت و میخوابیدم بازفک کنم مغزم داره علیه من انقلاب میکنه و یه چیز مستقل از من میشه:)بابامم چند وقت پیش میگفت که توی خواب چقدر حرف میزنی:|گویا 7 صبح که میخو
..کمیل...کمیل ..حمید...
 
حمیدجان به گوشم
اینجا هوا صافه ، اونجا چی؟☀️
 
هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟
 
هوا صاف صافه☹️
 
به صافی تمامی موهای بیرون ریخته
به صافی نگاه های دوخته
 
به صافی مانتوهای چسبیده
 
به صافی مارک های ازپشت دیده
حاجی نمیشه جاتو عوض کنی؟
 
سید مرتضی را دیدی بگو دوربینش را بیاورد یک مستند بسازد از ما بنام روایت غفلت!
 
حاجی اینجا روسری ها عقب نشینی کردن... دشمن محاصرمون کرده! 
رو پشت بومھا بمبهای بشقابی گذاشتن!  قلب و ف
امروز آخرین جلسه‌ی قبل مرخصی‌ام رو با استادام داشتم تا به جمع‌بندی برسم که قراره بعد از برگشتن از مرخصی چه کنم. وسط بحث‌های تکنیکالی که با هم داشتیم بدون هیج مقدمه‌ای النی ازم پرسید که قصد دارم بعد از دکترا چی ‌کار کنم. بارها به این سوال فکر کردم اما نمیدونم چرا وقتی ازم پرسید ذهنم سفید سفید بود. نمی‌دونستم جواب درست به این سوال چیه. مثل کسی برخورد کردم که اولین باره داره این سوال رو می‌شنوه و بهش فکر میکنه. گفتم سوال سختیه و بعد شروع کرد
امروز آخرین جلسه‌ی قبل مرخصی‌ام رو با استادام داشتم تا به جمع‌بندی برسم که قراره بعد از برگشتن از مرخصی چه کنم. وسط بحث‌های تکنیکالی که با هم داشتیم بدون هیج مقدمه‌ای النی ازم پرسید که قصد دارم بعد از دکترا چی ‌کار کنم. بارها به این سوال فکر کردم اما نمیدونم چرا وقتی ازم پرسید ذهنم سفید سفید بود. نمی‌دونستم جواب درست به این سوال چیه. مثل کسی برخورد کردم که اولین باره داره این سوال رو می‌شنوه و بهش فکر میکنه. گفتم سوال سختیه و بعد شروع کرد
روز اولی که علی مشهدی رو دیدم خواستم بهش بگم سلام صادق :)
بس که شبیه صادق بود. توی این یک ماه هرروز دلم رو براش تنگ کرد! برای هر حرف فلسفیش و برای هر بازی که تا چند سال پیش باهم می‌کردیم. 
حالا که اومدم پیشش بهش میگم که علی مشهدی شبیهشه و چرا. به گمونم ناراحت میشه از این‌که انقدر به پسرای کلاسمون توجه کردم ولی به روی خودش نمیاره! می‌شینم از در و دیوار باهاش حرف می‌زنم. که کلاسشون چه جوریه و چه جوری باهم مباحثه می‌کنند. دوست دارم پنیر پیتزا بریزم
پدرم و مامانم و داداشم رفتند کربلا ! داره گریه ام می گیره.. احتمالا از عنوان باید فهمیده باشین کدبانوی توی خونه چی درست کرده! نیمه گمشده اگه صدامو داری نیا لطفا الان نیا.پیرو پست قبل رفتم پیش دکتر گرجی قانعم کرد بیام تجربی امتحان بدم ! 1500 تا تست داده من یه دونشم نزدم تا الان! آشپزی کلافه ام کرده.من مامانمو می خوام 
 
از این ماگ و دستبند می خواااام...
دانلود آهنگ جدید پیروز ای داد
دانلود آهنگ پیروز به نام ای داد کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده ای داد با صدای پیروز از جوان ریمیکس
Download New Music Pyruz – Ey Daad

متن آهنگ ای داد از پیروز
نگفتم همه حرفها رو رفت ندید زردی برگها رو رفتتا خواستـم که صداش کنم چشم به هم زدم نصف راهو رفتهرچی بلد بودم گفتم وقتـی تصمیمشو گرفته بود♪♪ به هر اسمی صداش میکردم صداااش کردم ولی رفته بود ♪♪
Be Har Esmi Sedash Mikardam Sedash Kard
                       
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
اوایل جنگه؛ عراقیا حمله می کنند و یکی از شهرک های ایرانی مرزنشین رو اشغال می کنن. بسیاری می تونن از شهر خارج بشن و بسیاری هم کشته می شن. حالا علاوه بر تعداد اندکی که دارن دفاع می کنن یه دختر 8،9 ساله هم تو شهر باقی مونده و همینطور که در شهر سرگردونه، یه بچه شیرخواره رو پیدا می کنه و ...
یک روایت متفاوت از شروع جنگ تحمیلی. بسیار بسیار فیلم جذابیه و روایت جذابی هم داره. نکته دیگه اینکه بازیگرای کوچولوش خی
خانومم دوست دارم .  شدی خانوم خونم. شدی خانوم من. 
خانومم الهی فدای خندیدنت بشم که دنیارو با خنده هات کنار خودم عوض نمیکنم. خانومم به امید صبح بخیر تو چشامو باز میکنم به امید داشتنت نفس دارم. خانومم خانومم الان خونه بابات رفتی و من اینجا دارم مینویسم  .  الهی دورت بگردم. خانومم هیچکس معنی چشماتو جز من نمیدونه...مال خودمه.. فقط با من حرف میزنن چشمات. دارمشون ..
 خیلی دلم واسش تنگه...بخدا هیچکس نمیدونه دلتنگی هرروز من ینی چی....
اگه بیتاب میشم درمونم
یک آیه از سوره فرقان با صدای استاد عبدالباسط که مربوط به ختم مجود اول (الارباع) هست. وقتی برگردم، به خدا خواهم گفت که ولی آرامشی در شب و خوابِ من نبود و کسی نفهمید و سخت گذشت در حالی که اصلا آمادگیشو نداشتم... هر چند که همین الان هم صدامو شنیده و میدونم جوابش اینه که "خودت کارهای سخت خواسته بودی"...
وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا (47)و او خدایی است که شب را برای شما لباس گردانید (
متن آهنگ دل خون شهاب مظفری
متن آهنگ شهاب مظفری به نام دل خون
Shahab Mozafari - Del Khon

هوا هر دفعه که بارون بشهجای خالیتو هی به رخ میکشهدلم میشکنه میگم حقشهیکم بوی عطر برام کافیهکه دیوونه شم باز بپرسم کیهخرابت شدن واسم عادیهچه دل خونیه حالم خراب تر از اونکه بدونیهچه دله خونیه اونی که داره میگذره جوونیهکجا تو گم شدی کجا نشونیه تو حالی که باید عشق برسونیهچه دل خونیه داره بارون میاد چه آسمونیه چیزایی که میگی به چه زبونیهصدای یه در صدامو برید دلم واسه ت
یک آیه از سوره فرقان با صدای استاد عبدالباسط که مربوط به ختم مجود اول (الارباع) هست. وقتی برگردم، به خدا خواهم گفت که ولی از اون سال به بعد، آرامشی در شب و خوابِ من نبود و کسی نفهمید و سخت گذشت در حالی که نه فکرشو می کردم و نه اصلا آمادگیشو داشتم اما قبول کردم... هر چند که همین الان هم صدامو شنیده و میدونم جوابش اینه که "خودت کارهای سخت خواسته بودی"...
وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُ
 
خانم مرضیه نوری از معاونین آموزشی مدارس در حرکتی جالب و ابتکاری، آموزش تشدید را در قالب داستان برایمان فرستادند که از ایشان تشکر می نماییم.
 
داستانِ تشدید
دوتا برادر دو قلو بودند که خیلی شبیه هم و همیشه هم کنار هم بودند.
یک روز که تو شهرک الفبا داشتند راه می رفتند، ناگهان غول بی سوادی به شهرک حمله کرد و پای غول روی یکی از دوبرادر دو قلو رفت و خیلی زخمی شد، طوری که چهره اش دیگر دیده نشد.
 از اون روز به بعد، برادر اولی دیگه خجالت می کشید که تو
یَا مُونِسَ اَلْمُسْتَوْحِشِینَ
او را روی پایم گذاشته ام تا بخوابد. دارم برایش قرآن می خوانم. آیت الکرسی (یا به قول خودش وقتی کوچک بود : آیت الپرسی! ما هم توی دهانمان افتاده بود. بعد ها خودش غلطمان رامی گرفت. می گفت بابا چرا غلط می گی؟ آیت الپرسی نه که، آیت الکرسی! می گفتم خودت بچه بودی می گفتی آیت الپرسی! اما زیر بار نمی رود و تا درستش را نمی گفتیم رها نمی کندمان). ناگهان و بدون هیچ مقدمه ای شروع کرد به گریه کردن.
با گریه می گوید : "بابا! یه چیزی می
دیدین وقتی آدم یه چیزی رو می‌شنوه یا می‌خونه غرق‌ِش می‌شه؛ سعدی با من این کار و کرد و منم نشستم داستانی براش نوشتم.
مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد
فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد

داستان کوتاه وطن رو شما عزیزان میتونین از اینجا دریافت کنید.
10دقیقه 10مگابایت
یه وقتا خودت خلوت میکنیهر کدومشم یه سختی داره...ولی اونموقع که خودم میکنم، یه خودمی هستاما وقتی تو میکنی تو کردی؛ تو...دیگه مَن نیست توش..شاید ناراحت بشم چرا خلوت کردی ... ولی قطعا یه روز میرسم بهش که "خلوت میکنی که فقط من باشم وُ خودت"...گم شدمامروز عصبی شدم.. نمیدونم اینهمه خشم یهو چجوری زد بیرون.. حتما شاهد بودی.. حتما ناراحت شدی.. حتما شنیدی...ولی هم ت میدونی هم خود که من آدم این نبودم که صدامو بالا ببرم برای مامانم.. یا اینکه بخوام اشکامو نشونش بدم
آهنگ sms گوشی شرلوک رو یادتونه؟؟دیدید توی فیلم وقتی همه صدای sms شرلوک رو می شنون یه قیافه ی جدی به خودشون می گیرن و می پرسن:
-این دیگه صدای چی بود؟؟!!
بعدش هم با یه قیافه ی جدی تر مسئله رو پیگیری می کنن.
ولی این جا هرکسی که صدای آهنگ sms گوشی موبایل من رو می شنوه می خنده و شاد می شه. :)
+آهنگ sms گوشی موبایل من هم همون آهنگ sms توی فیلمه. :)
(یه قسمتی رو بدون حرفی می‌ذارم کنار... ولی خودت میدونی)
همینه. باید بدویی. خسته نشی. حواست پرت نشه. "دلم می‌خوادها" رو بندازی دور. رشته‌ی غم و بی‌حالی و تنبلی رو از سر باز کنی. نفس بکشی حتی اگه سخت باشه. حتی با دنده‌ی شکسته. حتی با هوای‌ کثیف اطراف.
درجا نزنی. نگاهت به همون افق هرچند دور ولی قشنگ باشه حتی وقتی درمونده‌ای. باید یاد بگیری بگذری. بگذری از بقیه برای خودت. بگذری از خودت برای بقیه. بگذری از بقیه برای خودشون. حتی از خودِ خودت برای خودت.
ح
 امروز به لطف خداوند، روزه گرفتم و اسم خودمو به عنوان روزه گیر اولین روزِ ماه رمضان  ۹۸ ثبت کردم.
ترم دو کارشناسیم، هفته بعد، تموم می شه و امتحانات پایان ترم شروع می شود.
دیشب ساعت ۲۳:۰۰ با دوستام به خواب ناز رفتیم، ولی قبل ساعت یازده شب:
ساعت گوشی هامونو تنظیم کردم که ساعت چهار صبح برای سحره خوردن بیدار بشیم، من گفتم
ساعت سه و پنجاه و پنج دقیقه و دوستام ساعت ۴ گوشی هامون زنگ بخوره
و آخرش ساعت ۴ صبح، تمام هم خوابگاهی هام بیدار شدند و سحری خوردن
یه وقتایی از همه چیز خسته میشم!
دلم میسوزه و هی میگم خدایا چرا
میگم خدایا چرا من؟چرا بابای من؟
چرا اصن اینجوریه؟
خدایا خستم،میبینی منو؟
میشنوی صدامو؟!
و هرچقد کفرو ناسزا وجود داره روی زبونم میاد!
 
امروزم وقتی داشتم این حرفارو به مامانم میزدم و ناراحت بودم
بابام اومد خونه و یه خبری رو داد!
اینجا بود که فهمیدم،اره خدا تو حواست هست!
گذاشتی همه چیزو به موقعش
و تموم اتفاقا براساس حکمته توعه!
 
ببخش منو اگه بعضی وقتا ناسپاسی میکنم
 
[دمت گرم خدا]
هوالمحبوب
 
این یک ماه، خیلی سخت گذشت، اولین سالی بود که ماه رمضون
وسط سال تحصیلی افتاده بود و روزه‌داری و کار سخت بود. توی مدرسه خیلی از همکارا
روزه نمی‌گرفتن و فضای مدرسه هم شبیه فضای ماه رمضون نبود. توی این ماه دو تا
افطاری خیلی خاص و ویژه داشتیم تو شاه‌گولی، یکیش که روز تولد خودم بود و یکیش هم
روز تولد یکی دیگه از خانم‌های گل گروه. اینکه کنار آدم‌هایی باشی که حالت باهاشون
خوبه، خیلی شانس بزرگیه، توی این گروه آدم‌ها اعتقادات مختلفی دار
کسی ازم مطلبی راجع به ازدواج پرسید، برای منم سوال شد گفتم اینجا بگم بلکه با هم همفکری کنیم، از زبان خودش میگم؛
یه پسری بهم گفت در گذشته مذهبی و مقید منزوی بودم، اما طی بلوغ متوجه شدم باید فکر ازدواج هم باشم و بگردم دنبال مورد مناسب. منزوی بودنم باعث شد به انحراف کشیده نشم اما بالای ۲۵ سالم شده هنوز موردی پیدا نکردم، کلی دعا کردم به خدا اما فایده نداشت، چندین بار اقدام کردم با خانواده اما باز هم فایده نداشت.
نا امید شدم از ازدواج کردن، سراغ دو
گفته‌بودم خبر ندارم از خودم. گفته‌بودم "خودم" نشسته ته یه چاه و من از بالای چاه اصلا نمی‌فهمم چه حالی داره. گفته‌بودم فقط بعضی وقتا خیلی گریه می‌کنه و آب چاه میاد بالاتر، تازه می‌فهمم یه خبرایی هست و نمی‌فهمم چه خبر.
"خودم" خسته‌س... خسته از وعده‌هایی که بهش می‌دم. خسته از این که دائم دعوتش می‌کنم به صبر... صبر... صبر... الان بیشتر از دو ساله... هی بهش قول میدم که اگه تا فلان تاریخ صبر  کنه، همه چیز درست میشه. فلان تاریخ میاد و می‌گذره و هیچی درس
هوالمحبوب

 

این یک ماه، خیلی سخت گذشت، اولین سالی بود که ماه رمضون
وسط سال تحصیلی افتاده بود و روزه‌داری و کار سخت بود. توی مدرسه خیلی از همکارا
روزه نمی‌گرفتن و فضای مدرسه هم شبیه فضای ماه رمضون نبود. توی این ماه دو تا افطاری
خیلی خاص و ویژه داشتیم تو شاه‌گولی، یکیش که روز تولد خودم بود و یکیش هم روز
تولد یکی دیگه از خانم‌های گل گروه. اینکه کنار آدم‌هایی باشی که حالت باهاشون
خوبه، خیلی شانس بزرگیه، توی این گروه آدم‌ها اعتقادات مختلفی دا
اشکای یخی
 سیاوش قمیشی 6/8G                   Am Em  C          Bm                G               Am          C                     Bm اشکای یخی مو پاک کن      درای قلبت و وا کن       صدای قلبمو بشنو       من چه کردم با دل تو
                       [ G (X4) – F#dim7 (X6) – G (X2) – Dsus – D ]
D           G               Am     C         Bm                      G                        Am Em C      Bm            G
کاشکی تو لحظه آخر      عشقو تو نگام می خوندی        قلب تو صدامو نشنید      رفتی با غریبه موندی    
سلاااامممم:)))
آبجی اولی و خواهرزاده گرامی و جان بالاخره اومدن^...^
 
خیلییی خوشحالم...الحمدلله:)
 
پ.ن1:فردا هم تعطیله...و امتحان میان ترم علومی که عقب افتاد...:)
 
پ.ن2:پنجشنبه رفتم بیرون، تا نصفه شب همش احساس می کردم ته گلوم غبار داره...اونقدر صدامو صاف کرده بودم که گلوم میسوخت...
خدا رو شکر که فردا رو تعطیل کردن...^...^
همین که خبر تعطیلی رو شنیدم زنگ زدم "ز.ع"و مبینا که تعطیله...مبینا میگه:بهترین خبری بود که میتونستی بهم بدیییی...:))))))
 
خلاصه که شبتون به خ
اگه ازدواج زودخوب نیست شاید ازدواج دیر از زودش هم بدتره، به نظر من هر کسی هر زمانی احساس نیاز به ازدواج کرد باید ازدواج کنه حالا چه پانزده سالش باشه چه بیست و پنج و ...، یادمه انگار همین دیروز بود که بچه دبیرستانی بودیم و وقتی یکی حرف ازدواج و با ما میزد می‌گفتیم اوووه کو تا ازدواج!
بعد رفتیم دانشگاه و چند تا مقطع خوندیم الان راحت شدم بیست و هشت سال!، و کلی حس بد از ازدواج نکردن، کلی فشار و ...
به نظر من این اشتباهه که وقتی یکی می‌شنوه فلانی توی
متن آهنگ حامد همایون نارفیق
متن آهنگ حامد همایون به نام نارفیق
Hamed Homayoun Naa Refigh

من که درداتو بغل کردم براتدستمو تا ته عسل کردم براتمن که بارونی شدم دور و برتاما خورشیدو گرفتم رو سرتای دلیل گریه ی رو گونه هام رفتی بالا اما از رو شونه هامفکر میکردم مثل جون بودم برات اما نه من نردبون بودم براتمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه ی یک جوری نشون دادن بدن اونا که دورم بودن دورم زدنمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه
شک ندارم تو داری هوامو
                               مطمئنم میشنوی صدامو
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


دریافت
 
دومین شب قدر‌ امسال هم اینگونه گذشت که تا ساعت ۱۲:۳۰ شب شرکت مشغول تحویل پروژه با مشتری بودیم. چشمام خشک شده بود و دیگه درست نمیدید.
وقتی میام خونه ساعت شده ۱:۱۵ دقیقه نیمه شب.
میگم خدایا نکنه شب اول نیومدم میخوای امشبم صدامو نشنوی ؟
ماشین رو برمیدارم و میرم گلزار شهدا، نیم ساعتی میشینم و بر میگردم. دعایی نمیخونم، اونقدری خستم که فقط یکم دلم بگیره و یکم اشک بریزم، همین.
_ مدیرمون البته افطاری رو مهمون کرد به صرف پیتزا و استیک برگر. که تا حدودی
سلام.
امروز
سه مرداده من سرکارم و از اینجا دارم برات می نویسم.هم برای خدای مهربونم
می نویسم هم برای اونی که امروز سیزدهمین سالگرد اولین آشناییمونه.سیزده
سال گذشت از اولین روز دیدارمون. از رویش جوانه عشقمون.عشقمون شده یه درخت
سیزده ساله. با اینکه ندارمت اما امروز حس خوبی دارم. انگار جشنه.
خوشحالم.میدونی خدارو شکر میکنم که تو سر راه من قرار گرفتی چون خیلی چیزا
بهم یاد دادی. و بودنت و حتی نیودنت باعث شد من سمت خیلیا نرم و خیلی
کارارو نکنم که ب
یاد روزی افتادم که بی‌اختیار اشک ریختم. شنیدن تحلیل اوضاع موجود روی صندلی های "آب و آتش" که تهش ختم می‌شد به جنگ. دستام رو گذاشتم روی صورتم و به پهنای صورت گریه کردم. حالا هر بار که این آهنگ رو گوش می‌دم اون حسِ واقعی برام تداعی‌ می‌شه. خیال می‌کنم گاه و بی‌گاه بمبی می‌خوره وسط شهر. هر روز که بیدار می‌شم دونه دونه از "آدم" های زندگیم خبر می‌گیرم. گاهی یکیشون جواب نمی‌ده و اون آدم رو از لیست آدم‌های زندگیم پاک می‌کنم. به عشقی فکر میکنم که لی
دانلود آهنگ جدید امیرحسین شهرایینی آدما
دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ به همراه لینک مستقیم
آدما امیر شهرایینی
 
دانلود آهنگ امیرشهرایینی به نام آدما
Download new music Amirhossein Shahrainy – Adama
متن ترانه امیر شهرایینی به نام آدمااز هرکی که تو فکر کنی پشت پا خوردم رفیق
بند دلم به دست غم زنجیر و غصه زخم وتیغ
پر پر زدم هیچکی ندید هیچکس صدامو نشنید
لعنت به دست روزگار هیچ جا به دادم نرسید
گوشواره
آدما سردن دروغن اونکه میگفتن نبودن
آدما پیشت یه چیزن پشت تو کل
دانلود آهنگ علیرضا پویا – نشونی
Download New Music Alireza Pouya – Neshooni
 
 
دانلود آهنگ علیرضا پویا نشونی

 
دانلود آهنگ علیرضا پویا نشونی
متن آهنگ علیرضا پویا با نام نشونی
 
گرفتی خستگیامو با نوازشت بستی دل شکستگیامو
سرد شدم سخت گذشت حوصله کردی شنیدی صدامو
عشق تو شانسه مث معجزست واسه من
خنده خاصت قول بده تا ابد
لحظه به لحظه بهم باشه حواست
مث خورشیدی مرسی از اینکه رسیدی
هستی و انگیزه میدی روشنه با تو شبام
مث بارونی با تو قشنگه جوونی
میشه همیشه بمونی عالی
دانلود آهنگ علیرضا پویا – نشونی
Download New Music Alireza Pouya – Neshooni
 
 
دانلود آهنگ علیرضا پویا نشونی

 
دانلود آهنگ علیرضا پویا نشونی
متن آهنگ علیرضا پویا با نام نشونی
 
گرفتی خستگیامو با نوازشت بستی دل شکستگیامو
سرد شدم سخت گذشت حوصله کردی شنیدی صدامو
عشق تو شانسه مث معجزست واسه من
خنده خاصت قول بده تا ابد
لحظه به لحظه بهم باشه حواست
مث خورشیدی مرسی از اینکه رسیدی
هستی و انگیزه میدی روشنه با تو شبام
مث بارونی با تو قشنگه جوونی
میشه همیشه بمونی عالی
دانلود آهنگ علیرضا پویا – نشونی
Download New Music Alireza Pouya – Neshooni
 
 
دانلود آهنگ علیرضا پویا نشونی

 
دانلود آهنگ علیرضا پویا نشونی
متن آهنگ علیرضا پویا با نام نشونی
 
گرفتی خستگیامو با نوازشت بستی دل شکستگیامو
سرد شدم سخت گذشت حوصله کردی شنیدی صدامو
عشق تو شانسه مث معجزست واسه من
خنده خاصت قول بده تا ابد
لحظه به لحظه بهم باشه حواست
مث خورشیدی مرسی از اینکه رسیدی
هستی و انگیزه میدی روشنه با تو شبام
مث بارونی با تو قشنگه جوونی
میشه همیشه بمونی عالی
یه روز گاو پاش می شکنه دیگه نمی تونه بلند شه، کشاورز دامپزشک میاره. دامپزشک می گه اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش بایسته گاو رو بکشید.
 
گوسفند اینو می شنوه و میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو گاو هیچ حرکتی نمی کنه... روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو رو پات بایست باز گاو هر کاری می کنه نمی تونه بایسته رو پاش.... روز سوم دوباره گوسفند می ره میگه سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته
دانلود آهنگ یاسر محمودی الو الو
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * الو الو * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , یاسر محمودی باشید.
دانلود آهنگ یاسر محمودی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Yaser Mahmoudi called Alo Alo With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ یاسر محمودی به نام الو الو
الو سلام عزیزم الو صدامو داری هزار دفعه زنگ زدم تا یه دفعه برداریخستم از این فاصله از این که دوری ازم دلم برات تنگ شد
تو می‌شنوی صدامو
خودت گفتی تو دلای نگرانی..تو دل آدمای ناامیدی که جز تو کسی رو ندارن.
منم الآن جز تو کسی رو ندارم.
امروز که قرآن خوندم همون چیزایی که تا الآن حفظ کرده بودم ازشون خواستم از کلمه‌ها خواستم دعام کنن، ازشون خواستم بگن که یه روزی من بهشون متوسل شدم و الآن کمکم کنن به خاطر همون روزای هرچند کم و بی‌توجه.
نیمه‌ی شعبانه..می‌گن اماما جشن و شادی رو بیشتر دوست دارن، و بیشتر حاجت می‌دن.الآن که عیده و دلتون شاده دل مارم شاد کنید..خواسته‌ی
سلام، تا به حال حدیث شریف کساء را خوندید؟
آیا تا به حال به این فکر کردید که چه کسی داره این حدیث را روایت میکنه؟
آیا به این موضوع توجه کردید، اون کسی که این حدیث را داره بیان میکنه، صحبت بین خداوند و جبرئیل را میشنوه؟
بله، اون کسی که این حدیث شریف را روایت میکنه کسی نیست جز وجود نازنین صدیقه طاهره، حضرت فاطمه زهرا (س).
فاطمه زهرایی(س) که مقامش از تمام انبیاء پیش از پیامبر اسلام (ص) بالاتر است، چرا که بدون واسطه سخنان خداوند متعال را می شنوه.
آیا
سلام خداهه
خیلی اذیتم....خیلی زیاد.یادته تو خوابگاه اذیتم می کردن؟یادته بلد نبودم چه
جوری از حقم دفاع کنم؟یادته بلد نبودم خودم باشم؟داد زدم صدامو بردم بالا خیلی
زیاد ....بغض داشتم....یادته فرداش که اروم شدم به با ساحل حرف زدم.گفت تو که انقد
خوب بلدی حرف بزنی چرا حرفاتو نمی زنی؟چرا خاسته هاتو نمی گی؟من هنوز بلد
نبودم...اون شب یادته تو سرما سجاده سبز نتونست ارومم کنه هنذفری گذاشتم رفتم تو
بالکن زار زدم....فقط اشک ریختم.من بلد نبودم و نیستم هنوز با ت
شرح ما وقع:
تلفن سیمی خونمون زنگ خورد.
مادر به تلفن نزدیک تر بود، بلند شد تلفن رو برداشت.
با من کار داشتند.
خواهرزاده 8 ساله ام بود. دختره.
اومدم باهاش شوخی کنم، صدامو عوض کردم :))
گفت: دایی جون خواهشاً جدی باش، می خوام باهات صحبت کنم!
من، پشت تلفن پوکر فیس :| شدم، در حالی که سیمِ تلفن داشت از خنده پاره میشد :)))
دختره: دایی جون، می خوایم نمایش اجرا کنیم مدرسه. برای تولد حضرت زهرا (س). لطفا برامون بنویس!
من: دایی جون ولی من...آخه...
دختره: نه! نمی گم الان! شا
ما تو مرکز رضاییان، بچه‌های خیلی خوبی بودیم :) همیشه سر وقت می‌رفتیم، از زیر کار در نمی‌رفتیم، با پرسنل خیلی خوب بودیم، کلاً در نظر اونا بچه‌های استثنایی و عالی‌ای بودیم.خانم عرب، یکی از افرادی که بود اونجا کار می‌کرد. یه جورایی سرپرست ما بود. مثلاً اگه توی پر کردن سامانه، به مشکلی بر می‌خوردیم، بهترین کار این بود که از خانم عرب کمک بگیریم.خانم عرب زن بسیار خوبی بود. این که حالا ماها هم بچه‌های خوبی بودیم و از دربون تا رییس به همه سلام می
امشب بالاخره بعد از چند روز پر کار وقت شد بیام و بنویسم، خداروشکر اولین شب روضه به خوبی تموم شد هر چند سخنران بدقولی کرد و نیومد، البته  اومد ولی سر یه موضوعی قهر کرد و رفت مثل بچه ها!!! ولی همه چی خوب بود.
چند روزه همش درگیر کارای روضه ایم و اصلا وقت نمیشد به کارای خودم برسم ولی امشب دیگه حتما باید ادامه ی کتاب زوربای یونانیو بخونم.
امشب خیلی حس خوبی دارم برعکس دیشب که اصلا حوصله ی هیچ کاریو نداشتم" دیشب به این فکر کردم دلیل ناآرومیم چیه هرچند م
هوالمحبوب
زمانی که کلی اتفاق در اطرافت رخ می‌ده، قاعدتا حرف زیادی باید برای گفتن  داشته باشی، من اما این روزها بیشتر سکوتم تا حرف. سرم بازار مسگرهاست، به چشم خودم شرحه‌شرحه شدنم را می‌بینم. از این همه تلاش بی‌وقفه برای سر و سامان دادن به اوضاع خسته و کلافه‌ام. هم زمان پیش بردن کار و درس و نوشتن سخت است، از عهدۀ من خارج است. بی‌صبرانه انتظار سی آبان را می‌کشم تا خلاص شوم از این همه استرس و فشار مضاعف.امروز توی مسیر خانۀ داستان، دقیقا داشتم
منم کل دنیا یه انعکاس از فکرمه
کاش آیینه بشکنه کاش این بازی شه یکسره فقط یکنفر صدامو بشنوه
این لعنتی که عقب برو نیست لااقل بگذره
اینجوری بهتره ها؟!
اره بهتره...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


دانلود
آخرین منبر دهه رو اینجور شروع کردم:《شب آخری میخوام یادی کنم از یه بنده خدایی که چند وقتیه مرحوم شده.یه عمر پای روضه حسین(ع) گریه کرد و اشک ریخت و بر سر وسینه زد که بماند...خدا رحمتش کنه تو طول زندگی هفتاد هشتاد ساله ش کسی به یاد نمیاره آزارش به مورچه ای رسیده باشه!من آن مورم که در پایم بمالندنه زنبورم که از دستم بنالندبی اثر نیست... دوست دارم همه تون شهادت بدین به خوبیش》یه چندنفر با تردید، اما اکثر جمعیت از ته دل و با صدای بلند گفتند خدا رحمتش کن
اون روز طبق معمول با افسون داشتم صحبت میکردم که خواهر کوچیکشم دور و برش بود و صحبتای مارو میشنید و افسون چندجا از کارای اون گفت و منم یه چندتا چیز میز گفتم که بهش بگه ، درواقع صدامو نشنیده بود ، عکسمو هم نمیدونم دیده بوده تا اون موقع یا نه !!! 
الان وضع اینجوریه که با کل خانوادش اشنام عکسا و خاطراتشون میدونم و همه خانوادش باهام اشنا هستن و خیلی راحت جلو همشون با من صحبت میکنه ، من شماره مامان باباشو دارم و اونام شماره منو !!!! 
 خب از بحث دور نشیم
نمیدونم کجای دنیایی ؛ صدامو میشنوی یا نه ؛ میبینیمون یا نه 
خواستم برات بگم که ما له شدیم ...بغض هامون ترکید ... اشک هامون سرازیر شد و غرورمون شکست ...
خواستم بگم معنی حسرت رو خوب میفهمم حالا با پوست و استخون 
خواستم بگم زندگی اصلا ارزش اینهمه شکستن و خورد شدن و دوباره ساختنو نداره برام ...
خواستم ازت بپرسم چرا هیچی برام مثل یه زندگی نرمال نبود 
خواستم برات بگم از بریدن و بریدن و بریدن 
کجای دنیایی؟
منو با اینهمه فکر و خیال و حسرت و دست خالی و قلب ش
5 ،6 سالم که بود یه بار اتفاقی ساعت مچی بابا رو شکستم.خیلی ترسیده بودم چون می دونستم حق ندارم بی اجازه به وسایل بزرگترا دست بزنم ولی زده بودم و بعدشم اون افتضاح رو به بار آورده بودم:(
می دونید چیکار کردم؟ ساعت رو بردم اتاقم و گذاشتمش زیر بالش و بعدم شروع کردم به دعا کردن، که خدایا ساعت بابامو درست کن، ساعتشو مثل روز اول کن...
وقتی حسابی دعا کردمو بالش و کنار زدم داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم وقتی دیدم ساعت مثل روز اولش نشده!!!! اصلا باورم نمیشد، باور
یکی دیگه از اون آهنگ های پاییزی که واقعا به حال و هوای این فصل می خوره آهنگ نه نرو از سیروان خسروی هست که به شدت رومنس و یه جورایی ناراحت کننده ست ولی از اون غم های دوست داشتنی. از اون آهنگ هایی که می دونی وقتی گوشش می دی روح و دلت پر می کشه به جایی که نباید... از اون آهنگ هایی که حتی اگه از لحاظ احساسی توی شرایط خوبی باشی باز هم ذهنت رو درگیر می کنه و واقعا دیوونه ی این آهنگم. از اون آهنگ هایی که می دونی وقتی گوشش بدی دلتنگی دیوونت می کنه ولی باز هم
دیشب نه پریشب که به بُنگِ اَمِلاک رفتم و گفتم که مغـــــــــازم، به تمدید نیاز است، بخندید و بگفتا که زهی زکی و زکّی که مغازه‌ت، به بادِ اصِناف دست به دست گشت و دو هفته‌س به نام دِگری خورد و پَسین‌روز به نامِ «شخصِ‌مذکور» به بنگاهِ خرید و فروش و ملک و زمین و اوُتُولو چرخ و فلک.....
حرفشو قطع کردم و گفتم : واسا واسا ببینم. پس تکلیف من چی میشه؟ من الان دارم تو اون مغازه کاسبی میکنم.
بخندید بگفتا: فروخته‌ست
سیبیلامو یه تاب دادم و سینه رو دادم جلو
دیشب شیفت بودم. چون روز تعطیل بود سرویس نداشتیم. مرکز هم چند کیلومتر خارج شهره. فلذا از اون مواقع نادری بود که باید تاکسی می‌گرفتم. گرفتم و رفتم سر کوچه‌ش پیاده شدم. همون ورودی کوچه دیدم یه سگ پرسه می‌زنه. با تمام بیخیالی گفتم سگ به من چکار داره؟ در حالی‌که من اپسیلونی با سگ در ارتباط نبودم و اصلا اخلاقیاتش! رو نمی‌دونم. فقط شنیدم که اگه بترسی و فرار کنی حتما دنبالت می‌کنه. خلاصه تو اون برهوت که فقط کارخونه می بینی دور و برت و هیچ آدمی نه تنه
دیشب نه پریشب که به بُنگِ اَمِلاک رفتمو گفتم که مغـــــــــازم، به تمدید نیاز است، بخندیدو بگفتا که زهی زکی و زکّی که مغازه‌ت، به بادِ اصِناف دست به دست گشت و دو هفته‌س به نام دِگری خورد و پَسین‌روز به نامِ «شخصِ‌مذکور» به بنگاهِ خریدو فروشو ملکو زمینو اوُتُولو چرخ و فلک.....
حرفشو قطع کردم و گفتم : واسا واسا ببینم. پس تکلیف من چی میشه؟ من الان دارم تو اون مغازه کاسبی میکنم.
بخندید بگفتا: فروخته‌ست
سیبیلامو یه تاب دادم و سینه رو دادم جلو و صد
کم کم دارم با اصفهان رابطه دوستانه برقرار میکنم. اولاش سخت بود که از تهران دل بکنم و بیام اصفهان زندگی کنم. تهران رو دوست داشتم چون تقریبا تمام کسایی که میشناختم تهران زندگی میکنن. قبلا زیاد اصفهان اومده بودم اما نه برای موندن و زندگی کردن. شب اولی که اومدیم اصفهان رو یادم نمیره؛ مثل شب اولی که رسیدم برلین. سرد بود. با وجود این که بهار بود، من حس میکردم برف اومده! خسته و عصبی بودم. هنوز جهیزیه م از تهران نیومده بود و ما بودیم و یه خونه ی خالی. س
+
وقتی یه مدت طولانی نمینویسم دست و دلم دیگ به نوشتن نمیره...
بعدنا فقد غصه اشو میخورم که ثبت نکردم حال خوب لحظه هامو...
از حس های مختلفم بنویسم؟
از تو شک و یقیین غوطه ور بودنم؟
از دلتنگیام؟


به عقب اگه نگاه کنم
بلند بلند خندیدم.

به عقب اگه نگاه کنم
به دخترِ زرد توی اینه لبخند زذم

و این خوب بودن روزا رو مدیون ادمای خوب اطرافم هستم.
دلبر
ملیکا

جانم

فاطمه
ادمای دور و نزدیک
پیامای کوتاه و بلند
خاطره های کوچیک و بزرگ.

++
داشتم فکر میکردم چقدر شبیه اد
حامد همایون نارفیق
دانلود آهنگ جدید حامد همایون به نام نارفیق
Download New Music Hamed Homayoun - Narefigh
​​​​​​​
من که درداتو بغل کردم برات دستمو تا ته عسل کردم براتمن که بارونی شدم دور و برت اما خورشیدو گرفتم رو سرتای دلیل گریه ی رو گونه هام رفتی بالا اما از رو شونه هامفکر میکردم مثل جون بودم برات اما نه من نردبون بودم براتمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه ی یک جوری نشون دادن بدن اونا که دورم بودن دورم زدنمن کنار هیشکی دردم کم نشد م
حامد همایون نارفیق
دانلود آهنگ جدید حامد همایون به نام نارفیق
Download New Music Hamed Homayoun - Narefigh
​​​​​​​
من که درداتو بغل کردم برات دستمو تا ته عسل کردم براتمن که بارونی شدم دور و برت اما خورشیدو گرفتم رو سرتای دلیل گریه ی رو گونه هام رفتی بالا اما از رو شونه هامفکر میکردم مثل جون بودم برات اما نه من نردبون بودم براتمن کنار هیشکی دردم کم نشد من رفیقامم عوض کردم نشدهمه ی یک جوری نشون دادن بدن اونا که دورم بودن دورم زدنمن کنار هیشکی دردم کم نشد م
زندگی ایده آل من اینه که یک یاغی باشم که هرررر کاری دلم خواست انجام بدم!
اساس زندگی در کره خاکی و در سیستمی که خداوند داره و من در اون سیستم یک مخلوق هستم این اجازه رو به من نمیده 
من بدون اینکه بفهمم، با روانشناسی، با کسب معلومات مذهبی، با دانشگاه رفتن، با کتاب خوندن و پای بحث ها نشستن و موارد اینجورکی، تمام تلاشم رو کردم که به دنیا ثابت کنم که من خدا هستم! اما واقعا جز یک مخلوق ناتوان هیچی نیستم. 
ذات یک کودک در هنگام به دنیا اومدن اینه که حتی
 نام رمان : معشوقه شیطان
 نویسنده رمان : anita
 ژانر رمان : ترسناک , عاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه : 612
خلاصه: اطرافیان پرنیا فکر می کنند که پرنیا به خاطر تجربه ی وحشتناک و دردآوری که داشته دچار اختلال های روانی شده و چیزهایی که می بینه و می شنوه صرفا توهم و از علایم بیماریشه.برای عوض کردن حالش اونو با دوستای خانوادگیشون به سفر می فرستن.غافل از این که دوستاشون به شدت به احضار جن و روح علاقه پیدا کرده اند.همین علاقه زمینه ساز آشنایی پرنیا با کسی می شه
 یکی از روزهای اسفند پارسال که تازه وارد کلاس شدم،همزمان که رفتم پالتوم رو آویزان کنم "س" اومد کنارم..یواش حرف می زد گفت میخوام یه چیز بگم به کسی نگو!گفتم چی؟ گفت راستش نمی دونستم این رو به کی بگم؟
گفتم الان استاد میاد بیا بریم بشینیم. "س" روی صندلی رو به دیوار نشست و مثلا من را صدا زد که نگاه نقاشی اش کنم و جوری که تلاش می کرد لب هایش تکان نخورد حرف میزد و من با بدبختی می شنیدم گفت جلسه قبل که کلاس آمدم تنها بودم و استاد قصد داشته لپم را بکشد و اذی
 
 
سال ۱۹۵۷ فریدریش یورگنسن (خواننده ی سوئدی اپرا) یه ضبط صوت برای ضبط صدای خودش خرید. وقتی به صدای ضبط شده ی خودش گوش میداد، صداهای عجیب و غریبی میشنید… نجواهایی مثل یه پیغام ماوراء الطبیعی!! مدتی بعد، مشغول به ضبط صدای پرنده های مختلف شد و در کمال تعجب این بار صدای مادر مرحومش رو پس زمینه ی صدای پرندگان میشنید که بهش میگفت: «فرید، فرید کوچولوی من! صدامو میشنوی؟ من مادرتم»! همین صداها کار خودش رو کرد و یورگنسن زندگی خودش رو تغییر داد و تمام و
هیچ بهتون گفته بودم من امسال کنکور دکترا دادم؟
نه نگفته بودم.
راستش به زور و ضرب داداشم بود. حتی خودشم رشته رو انتخاب کرده بود که این جالبه تو این ثبت نام کن. حتی گفته بود اگه بخوای من پول ثبت نامو میدم :/
خلاصه حسابی دیگه تو معذوریت اخلاقی مونده بودم. با خودم گفتم ایراد نداره، یه امتحانه دیگه. تازه رشته ی اصلی خودمم که نیست کسی انتظار داشته باشه.
اما بازم امیدوار بودم روز آزمون داداش از خیرش بگذره و من بتونم بخوابم!
ولی رفتیم و همشم استرس داشتم
عقیق:
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
فیروزه:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
***
 
 گره را با دندان باز می کنند یا با دست؟
هیچکدام، با چشم.
***
 
- از تولید به مصرف، از تولید به مصرف...
مصرف صدامو میشنوی؟
: خطّو اشغال نکن ببینم! دارم با واردات صحبت میکنم.
***
 
چند روزی در خودم بودم
امروز تازه به خودم آمدم.
***
 
تا آمدیم ژست روشنفکری بگیریم که دختر و پسر در جلسه خواستگاری حرفهای خصوصیشان را در اتاق پشتی باهم بگویند،
دیدیم آنها خودشان قبلاً حرفهایشان را باهم ز
تو دورهمی جمعه، ساره نتونست بیاد و ساره یکی از دوستان قدیمی گروه بود که من به‌تازگی باهاشون آشنا شدم. از قضا من و ساره که اصلا همدیگرو ندیده بودیم و نمی‌شناختیم، اما تو گروه مجازی‌مون نسبت به بچه‌های دیگه رابطه‌ی بهتری داشتیم و گاهی اوقات مطلب می‌فرستادیم. اون شب با اینکه همه می‌دونستیم خیلی بحث جالبی نبود و به نظر من یه ارزن هم نمی‌ارزید، اما سربه‌سر هم می‌ذاشتیم و می‌گفتیم چه راهکارهای خوبی ارائه شد و چقدر همدیگرو بیشتر شناختیم. سا
بعد مدت ها نوشتن برام سخت شده و حس می کنم چیزی برای نوشتن ندارم... تا دستم راه بیفته یکم طول می کشه.
اول اینکه پاییز امسال حسابی حس خوب بهم داد. روزهای خاکستری بارونی و پر از برگای نارنجی که اصلن دلم نمی خواد توش قدم بزنم، چون گوشی ندارم و نه می تونم عکس بگیرم و نه موزیک گوش بدم.
ورزش رو رها کردم و شدم موجودی که می خوابه، می خوره و کتاب می خونه... البته اندکی هم بازگشت به تلویزیون داشتم و حسابی طرفدار برنامه کتاب باز سروش صحت و چراغ مطالعه ی کورش عل
با سلام . 
این روزا ادم اسمای  عجیب و غریبی رو می شنوه  . مثلا گیاه جون من یک برگ بده یا گیاه بنزینی یا مثلا برگ هندوانه یا مرغ بهشتی یا قلب خونین . 
امروز هم گیاهی رو معرفی می کنم که جدیدا مد شده در آپارتمان نگه می دارند ‌ .  
شاید دقت کرده باشید یا نه ، من در عنوان متن  به جای استفاده از دیوونه از دیونه استفاده کردم . اتفاقا اشتباه نکردم ‌ . منظور من یک گیاه احمق و دیوونه نبود بلکه گونه ای از گیاهان حشره خوار به اسم دیونه ( dionea ) بود .


مگس برای اس
.مخصوصا اگه یکی پیشت باشه و چیزایی که نباید رو بشنوه :| حالا فکر کن
تو خواب هم داری یه جاهای خیلی خوب سیر می کنی و یه کارای خیلی خوبم می کنی :D دیشب یکی
از بچه ها سر همین تو خواب حرف زدن سوتی داده که سرش به باد داده :| اصلا قبل خواب آدم باید به
هیچی فکر نکنه :| همه رو هم خواب کنه و بعد بخوابه :D واسه اطمینان خاطر هم درو قفل کنه بخوابه :|
که هر کی هم اومد تو خوابش راه فرار نداشته باشه ...می گن تو عالم مستی و خواب هر چی از طرف
بپرسی راستش رو می گه ...نمی دونم تا
من یه دانشجو هستم. بیست سالمه و از صبح (وقتی هوا هنوز تاریکه) تا شب (وقتی هوا تاریک میشه) توی دانشگاه کلاس دارم. وقتی دانشگاه آزمایشگاه خالی نداره بهمون بده، میگن خودتون برین سر یه کلاس دیگه و وقتی میریم سر یه کلاس دیگه، بهمون میگن جا نداریم برید بیرون. و وقتی بیرون نمیریم (چون برامون غیبت میزنن) بهمون می گن شما پزشک های خوبی نمیشین، چون وقتی دلتون برا خودتون نمیسوزه چطوری قراره برای مریض هاتون دل بسوزونین؟
من صبح ها که میخوام از جلوی حراست رد
 
نادونی چیز عجیب و غریبی نیست اما تاثیرات خیلی عجیب و غریبی داره! یکی - دو ماهی بود که از صدای راه رفتن مستاجر طبقه ی بالایی عاجز شده بودیم. صدای قدم هاش بدجوری روی مخ بود. انگاری با زانوهاش راه می رفت! پیش خودمون انواع احتمالات رو تصور کرده بودیم و دست آخر برای اینکه قضیه رو یک جوری با خنده و شوخی بین خودمون فیصله بدیم و از بار ِاعصاب خوردیش کم کنیم، به این نتیجه رسیده بودیم که ما یک همسایه ی غول داریم! خانوم یا آقا غوله ای که طبقه ی بالای ما رو
حالا نه اینکه من آدم خیلی خوشحالیم،اتفاقا یه مدتیه رو دور غرغر و بداخلاقی افتادم
امیدوارم چند سال دیگه که اینجا رو خوندم(که اگه عمری باقی بمونه و بیانی باشه)فقط خاطرات خوبش یادم بیاد.مثلا یادم نیاد چه اتفاقای بدی بین دوستام افتاد،
یاد شکستن دلم،
یاد توصیه‌هایی که دیگران بهم میکردن و من توشون شکست خوردم،
یاد روزای سخت و مریضی،
یاد روزایی که «تاوان»اشتباهات دیگران رو دادم،
یاد تاوان‌های سختی که بابت انتخاب آدمای اشتباه پرداختم،
یاد دو سال

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها