نتایج جستجو برای عبارت :

انسانِ دو وجهی

{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 40}
 
انسانِ کامل (٢)
 
این انسانِ کامل برای انسان «امام» است. هر کسی، شخصی را انسانِ کامل می‌داند و از او پیروی می‌کند. لذا «امامت» مسئله‌ای همگانی است و اختصاص به مسلمانان یا شیعیان ندارد. بلکه همه امام دارند.
مباحثی مانند: الگو قرار دادن، پیروی کردن، تبعیت نمودن، مُد و... نیز از همین گرایش فطری سرچشمه می‌گیرد. پس هر کسی برای خود امامی بر می‌گزیند و هیچ کس در دنیا بی‌امام نیست و همین خود بهترین دلیل بر وجود ا
{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 39}
 
انسانِ کامل (١)
 
در فلسفه (کار عقل) قانون تثبیت شده‌ای وجود دارد تحت عنوان (به قول حضرت امام خمینی ره): «عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است». این یک اصل لایتغیر و اثبات شده است.
بدین معنا که اگر عاشق واقعی «یک انسان واقعی که عشقی دارد، نه یک انسان یا موجود خیالی»، عشقی واقعی «نه یک هوس یا خیال، بلکه عشق» داشته باشد، معلوم است که معشوق واقعی نیز حتماً وجود دارد. به عنوان مثال اگر انسان هست و
تنهاماندن فقط در فقدانِ فردی ضروری رخ می‌دهد. تو تنهایی وقتی خانواده‌ای نداری. حال‌آنکه اگر بنا باشد انسانِ تنهایی باشی که در تناسب با برج و چراغانی‌ شهرهای مدرنِ بزرگ لایه‌به‌لایه تشکیل می‌شود، از ابتدا خانواده مفهوم زائدی بوده که باید پشت سر گذاشته شود، برای سفر به ماجرا. تنهایی سنتی، در فقدانِ خانواده، یا در آرزوی یک خانواده هم‌دل، یا تنهایی شهری، ناشی از تجربه‌ناپذیری وحشتناکِ شهری که هیچ معنایی ندارد، یا رابطه‌ای عصیان‌گرانه
هر آنچه بوده برام با ارزشه... اما هر چه نگاه کردم امیدی نبود‌... تقاطع مشترکی نبود... آخرین خرده تکه ها رو هم ریختم دور... از وجودم... اگر تونسته باشم... و این قطعا پایان خطه.
 
+واقعا چبه این بشر؟ آدمی از شناخت خودش هم عاجزه ...
++ خدایا... نکنه یه روز حس کنم انسانِ درستی نیستم؟
آهای دقیقه نودی ها یا اونایی که با شنیدن این #فایل #تلنگری بهتون بخوره و همچنین اونایی که کارشون درسته فرقی نمیکنه و به درد همه میخوره
ماه #شعبان آخرین ماهِ سال #معنویِ یک انسانِ و#رمضان #شروع بهار سال معنوی و اولین ماه سال معنویِ انسانِ
خدا میخاد که تو از ماه شعبان کاملا #پاک بیرون بری
اینکه بخای پاک بیرون بری یعنی فراهم کنی مقدمات ِ
از این به بعد با #خدا بودن رو
مقدمات کم گناه نکردن رو
اگر خدا نمی خواست خودش به ما یاد نمی‌داد این جمله رو
ال
میدونی بعضی صفت ها هست که انسان دلش میخواهد داشته باشد و برایشان تلاش میکند. آرزویش است که روزی بهش بگویند که انسانِ [آن صفت] ای است. حالا گاهی اگر آن را به انسان بگویند به اندازه لازم ارضا نمیشود. میدانی دلیلش چیست؟ چون آن صفت نسبی است. انسان دلش میخواهد کسی که دلش میخواهد او را به عنوان کسی که [آن صفت] است بشناسد. بله. روزی که [او] بهم بگوید [آن صفت] عیدِ من است.
امشب در پاکت می نویسم:
قرارِ من این نبود، که آکنده شوم در خود ...
رویای من، در بی کمالی این روزهای خودم دفن شده، لبریز از افکاری شده ام که نمی توان به آنها نقش داد ...
مانند یک سناریوی بی هویت ...
تمامیت من یک "فرد" است و انگار ذهنم هزاران هزار انسانِ گرفتار ...
دقایقی پیر و ثانیه ای جوان، ناگهان معمار و بی هوا یک به بن بست رسیده ی بی خواب ...
به نظر شروع یک بحران جدید را تجربه خواهم کرد، "بحران معنا"
که به مثابه ی تجربه ی "فلسفه ی هیچ" است ...
 
"امیرمحمدحسی
سرنوشتِ
انسانِ اندیشمندِ عصر ماست.
#نادر_ابراهیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
◄ یک روز قبل از عید این‌جا را باز کردم که چیزی بنویسم، به‌هرحال عید بود و تبریک و آرزوی سلامتی‌ش از طرف ما برای شما، واجب. آن‌طور که دل‌م می‌خواست نشد. پس حالا می‌گویم که عید شما مبارک باشد و در ادامه هم برای‌تان آرزوی سلامتی می‌کنم، و از تأخیر دو هفته‌ای‌م هم چندان بد به دل‌م راه نمی‌دهم که 2 هفته در کنار 52 هفتۀ سال، خطایی‌ست کم‌تر از 4 درصد! در این دو هفته‌ای که از آن روز گذشته هم به فراخور اتفاقات یکی‌دو مطلب دیگر را هم شروع کردم،
چشمانم از بی‌خوابی قرمز شده؛
فردا امتحان دارم
اما هنوز شروع نکرده ام به خواندن
امشب سه تا فیلم دیده ام تقریبا و الان شوروایی شده ام بورژوا
تقریبا در این چند مدت به این نتیجه رسیده ام که؛
زمان وبلاگ‌نویسی دوباره شروع شده!
 
شروع میکنم به نوشتن؛
آفت انسانِ امروز، تنهایی‌ست
وقتی در جمع نباشی
جمع بسته نمیشوی
دیگر در جایگاه خود در پازلِ واقع جا نمیشوی
کاریکاتوری رشد میکنی!
[در جایم از این‌دنده به آندنده میشوم...]
وقتی کمی بنشینی و به این فکر کنی
باز، روزی نو در راه استو تو باید که مُسلّح باشی— با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …چاره‌ای نیست عزیز من!سهم ما از میلیارد‌ها سالْ حیات و حرکتذرّه‌ی بسیار ناچیزی‌ست.این سهم را، چه کسی به تو حق دادکه با خستگی و پیریِ روحبا بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلیبه تباهی بکشی؟باورکُن!زندگی را، پُر باید کردامّا، نه با باطل و بیهودهنه با دلقکی و مسخرگینه با هر چیزِ کِدِرو کثیف
و نه با هر چیزی که انسانِ شریفاز آن، شرمش می‌آید.زندگی را، پُرِ پُر بیاد کرد: لبری
- وقتی به تو برخوردم از چه چیزی رنج می‌بردی ؟ از داشتن آگاهی ! برای اینکه دیگر رنج نبری به تو پیشنهاد می‌کنم که به یک شیء تبدیل شوی ، کاملاً یک شیء و در همه‌ی موارد از من اطاعت کنی . خودت را منسوخ کن ، فکر و اندیشه‌ی من باید جانشین فکر و اندیشه‌ی تو باشد .
- این یعنی می‌خواهید من برده‌ی شما باشم ؟!
- نه بیچاره ! برده خیلی بالاتر از شیء است . برده آگاهی دارد ، برده می‌خواهد که آزاد باشد ؛ نه ! من می‌خواهم تو چیزی کمتر از یک برده باشی ، جامعه‌ی ما طو
احساس می‌کنم رو لبه‌ی مرز معصومیت وایسادم. گیر کردم بینِ چشمای بی‌نهایت معصوم پ( که واقعا بی‌نهایت معصومن. ۲ روزه فراموشم نمی‌شن چون فقط یه بار بهشون دقیق نگاه کردم و اینقدر مظلوم و ساده و بی‌گناه بودن که می خواستم گریه کنم) و خودش که وقتی می‌بینتم خشکش می‌زنه؛
و بچه‌های 《 ارکستری مآب》 که گل می‌زنن و پشت سرت می‌گن 《 دختره خوب چیزیه》.
اینه که انگار، این‌جا آخرین قلمرو بی‌گناهی جهانه. امروز داشتم به سارا می‌گفتم که اینا آخرین موج معص
• وقتی جامعه‌ی اسلامی متعهّد شده است که حیات و نظام زندگی را براساس هدایت دین اداره کند و بنابراین گذاشته است که حکمت، معرفت و هدایت الهی را بر حکمت و هدایت ناقص بشری و دیدآلوده و غیرپاکیزه‌ی بشری ترجیح دهد، هنگامی می‌تواند درست حرکت کند که هدایت و حکمت الهی و گره‌گشایی دین خدا در امور زندگی مردم به وسیله‌ی یک عدّه انسانِ وارد و عالم و بی‌غرض و بی‌طمع، روشن و آشکار شود. این، فلسفه‌ی حوزه‌های علمیه است. حوزه‌ی علمیه، اساساً برای این اس
 
راه درازی در پیش دارم ،
سه سال ناسازگاری و آزار و اذیت رو نمیشه یک روزه جبران کرد .
یا شاید اصلا نشه جبران کرد 
 
خودم کردم که لعنت بر خودم باد .
اون روزی که فرقِ بین مرد و نامرد رو نفهمیدم
و نمک خوردم و نمکدون شکستم ،
اون روزی که خامِ حرفهای یه انسانِ پست و آشغال شدم ،
فکرِ این روز رو نکرده بودم .
اشتباه کردم حالا هم باید تاوانش رو بدم . . . 
 
 
تنهاماندن فقط در فقدانِ فردی ضروری رخ می‌دهد. تو تنهایی وقتی خانواده‌ای نداری. حال‌آنکه اگر بنا باشد انسانِ تنهایی باشی که در تناسب با برج و چراغانی‌ شهرهای مدرنِ بزرگ لایه‌به‌لایه تشکیل می‌شود، از ابتدا خانواده مفهوم زائدی بوده که باید پشت سر گذاشته شود، برای سفر به ماجرا. تنهایی سنتی، در فقدانِ خانواده، یا در آرزوی یک خانواده هم‌دل، یا تنهایی شهری، ناشی از تجربه‌ناپذیری وحشتناکِ شهری که هیچ معنایی ندارد، یا رابطه‌ای عصیان‌گرانه
 (فراسوی نیک و بد، نوشتۀ نیچه، ترجمۀ داریوشِ آشوری)
۲۶
هر انسانِ برگزیده، بنا به غریزۀ خویش، در پیِ دژ و نهان‌گاهِ خویش است، یعنی جایی که در آن از شرِ توده و بسیاران و بیشینگان (اکثریت) نجات یافته باشد، جایی که در مقامِ استثنا، «انسانِ» به‌قاعده را فراموش تواند کرد ـ مگر در یک مورد، یعنی هنگامی که در مقامِ دانش‌پژوه، به‌ معنای بزرگ و عالیِ کلمه، غریزه‌ای نیرومندتر یکراست او را به‌سوی این «قاعده» براند. هرآن‌کس که در نشست‌وبرخاست با مرد
❣روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از 
تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد
 
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی: توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها. 
- خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست 
اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد. 
- خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز، خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن
داداشم اینا امروز برگشتن و شاید دوباره یک سال (یا بیشتر) نبینمشون. ای بابا. 
این روزا مشغولِ خواندنِ کتابم. کتاب بارون درخت نشین رو خوندم که بنظرم بزرگنمایی شده بود و اصلا اونقدرا خوب نبود و شاید برای رنج سنی نوجوانان خوب باشه. و کتاب کوری-ترجمه ی مینو مشیری که خیلی با انتظاراتم فاصله داشت. خودِ کتاب خوب بود، ولی ترجمه ی مشیری اصلاً چنگی به دل نمیزد و نمیدونم چرا توی نت اینقدر ازش تعریف کرده بودن. البته من ترجمه ی اسدالله امرایی هم گیر آوردم و
جالبه که به مرحله‌ای رسیدم که قبل از آزمون‌های آزمایشی استرس می‌گیرم! همیشه در زندگیم یک انسانِ سرخوش بودم و سعی می‌کردم استرس کمی رو بابت درس به خودم وارد کنم. اما کنکور داره منو وارد مرحله‌ی جدیدی می‌کنه و این ناراحت‌کننده‌ست. باید ورزش رو حتماً به برنامه‌م اضافه کنم و روز قبل از آزمون رو خالی بذارم و برنامه نریزم.
به هرحال باید مراقب خودم باشم. شما هم باشید.
برو می درکش و پرسش بسوزانکه آدم می‌کند این جام یزدان
تو حیوانی کنی، حیوان به از توسگان جمله سر از انسانِ حیوان
عرق گیرد ز کشمش مرد عاشقچنان آبی که رقصاند خُم جان
تو زاهد بنده‌ی خشم و غروریزهی لاف گزاف صبر و ایمان
هزاری صدهزاری صورت از وهمیکی آن و یکی آن و یکی آن
میان چشم‌ها آن یک نجستیکه پیدا می‌کند دل را ز پنهان 
تو خون جستی و خون کردی و آتشو آتش شد جواب چوب قلیان
نه پند از حق شنیدی نی ز باطلتو را گویم: بیفتادی و پایان
سخن دوش از دهان مه چنین
امروز اکرانِ "چی‌چکا - قصه‌ی شب" تو شیراز بود و همین بعد از مدتها پامو به سینما کشوند. مستندی درباره شخصیت و زندگیِ بزرگمرد، ابراهیمِ منصفی. رامی. از دیدنش لذت بردم. حیف. حیف.حیف.
برای نمایشی که بلیطشِ 10 تومن بود 70 تومن هزینه کردم. یه بخشی از این هزینه ی نامتناسب رو بدشانسی هام تشکیل داد و بخشِ بزرگترشو حماقت هام. به هر حال؛ ارزششو داشت. 
یکی از وبلاگای خوبی که همیشه دنبال میکنم (حتی وقتی خیلی کم تو بلاگ فعالم) وبلاگِ سپهرداده. قلمش دوست داشتنیه
▪️امروز شما می‌توانید مفاهیم والا را با هنر نمایش بیان کنید. البته با همه‌ی هنرها می‌شود به بیان مفاهیم پرداخت.در میان هنرهای گوناگونی که داریم - هنر نقّاشی، هنر خوشنویسی، هنر موسیقی، هنر قصّه و داستان نویسی، هنر شعر و... - در مجموع، هنرهای نمایشی، آن هم در شرایط کنونی جامعه‌ی ما از توانایی، گسترش و بلاغ بیشتری برخوردارند و مسؤولیت سنگین‌تری هم دارند.
▫️شما باید حقایق اسلامی و اخلاقی و همچنین ارزش‌های اسلامی را که برترین ارزش‌هاست و ه
در گوشه ای از عرش خداوند نوشته اند: «حسین (ع) کشتی نجات و چراغ هدایت است.» حسین (ع) همان راز بزرگ آفرینش انسان است که بشریت بدون رمز گشایی آن ، راهی به سوی سعادت نخواهد یافت. همان راز بزرگی که اکنون در قرن بیست و یکم، زمانی که نیمی از جهان بوی خون گرفته و نیمی دیگر از تعفن بی اخلاقی رنج می برد ، میلیون ها انسانِ عاشق را حول ارزشمندترین صفات انسانی در شهری به ظاهر کوچک به نام کربلا جمع کرده است. آری حسین راز بزرگ آفرینش است که بشر را از غرق شدن در در
اینکه منِ پراکنده‌جوی نامتمرکز، مجبور باشم تمام روز در خانه بخوانم و شاید چیزی بنویسم و تمرین جبر و ماتریس حل کنم، جهنم است. رفتم کانتکت‌ها را نگاهی انداختم که با کسی گفتگویی شروع کنم، چه ناگهانی همگی به چشمم خیل غریبه‌های بی‌نام‌ونشان آمدند، همان‌ها که در دلگیرترین بعدازظهرهای ممکن، در کافه‌های کوچک گرم محبوبم کنارشان چای عطری بدمزه از گلوی بغض‌آلود فرو داده بودم. 
هیچ گذشته‌ای ندارم. هر صبح که بیدار می‌شوم آدمی جدیدم. لذتی یاداور
این هم عکس‌های امروز
امروز بعد از اذان نشستم و ادامه‌ی کتاب "در جستجوی صبح" رو خوندم. آه که چقدر این کتاب خوبه، و چقدر ناراحتم که چرا توی دو هفته‌ی اول اردیبهشت هیچ کتابی نخوندم. 
هنوز نتونستم آبی‌ای که میبینم رو با تنظیمات گوشی به دست بیارم تو قاب. حالا فردا با تبلت امتحان میکنم، اون دوربینش با کیفیت‌تره شاید تونستم. 
تو عکس اول می‌بینید که سمت راست روشن‌تره، خورشید داره بیرون میاد کم کم، و رنگ شرق و غرب تفاوت محسوسی داره که تو قاب این عک
• هر جا هستید، هر که هستید، در هر لباسی هستید، در هر سنّی هستید؛ ای جوان! ای پسر و دختر جوان! ای مرد و زن میانسال! ای پیرمردان و پیرزنان! ای فقرا! ای اغنیا! ای علما! ای متوسّط السوادها! هر که هستید، اگر احساس نیاز به خدا می‌کنید - که هر انسانِ سالمی این احساس را می‌کند - بدانیدکه خدا نزدیک است! یک لحظه دلتان را به خدا متوجّه کنید؛ جواب را خواهید شنید. ممکن نیست کسی با خدا از روی دل حرف بزند، ولی جواب الهی را نشنود! خدا به ما جواب می‌دهد.• وقتی دیدی
این روزها دوباره ذهنم مشغوله به دغدغه های دوران18سالگیم
هدف خلقت!!!
دنبال هدف خلقتمم ،خدا من و برای چی خلق کرده؟؟؟؟
هرکسی برای رسالتی به این دنیا اومده
رسالت من چیه؟؟؟
قطعا رسالتم خوردن و خوابیدن و گشتن نیست که این کارو حیوانات بهتر از من انجام میدن!!!
این روزها که مشکل خانوادگی حسابی من و بهم ریخته بود و یک آن به خودم اومدم
به خودم آوردنم انگار که ببین چقدر ضعیفی!!!
چقدر زندگی و جدی گرفتی!!!!
همسرت همه هستی نیست!!!اون فقط یه انسانِ یکی از جنس مخالف
انسان دو وجه دارد.
وجهی علیه او و وجهی همراه او
تمام بیچارگی و بدبختی ما انسان‌ها سر رفت و آمد میان این سر و آن سرِ وجودمان است.
ما شبیه ژله‌ای هستیم که یک لحظه آرام و قرار نداریم.
گاهی علیه خودمان می‌شویم و گاهی له.
سر در گمی وقتی پایان می‌پذیرد که انتخاب کنیم در کدام جبهه ثابت بمانیم.
میانه ماندن دردی دوا نمی‌کند.
می‌شویم مثل مجنون و شترش که مجنون به هوای منزل لیلی سوارِ شتر بود و حرکت می‌کرد اما ماده شتر در فکر بچه‌اش بود. مجنون از خود بیخ
قبل از هر کاری، علم باید انسان را می شناخت و زندگی انسان را معنی می کرد، و بعد متناسب با نیاز انسان و متناسب با رسالتی که انسان در زندگی اینجائیش دارد، دست به تمدن و دست به کشفیات و اختراعات و صنعت می زد. اما انسان را هیچ نشناخته و هیچ معنایی برای زندگی انسانِ روی زمین نداده، همواره دارد ساختمان می سازد بدون اینکه بشناسد این کسی که آنجا -در این ساختمان- زندگی می کند چه احتیاجات واقعی و اصیلی دارد. دیدیم که همیشه از این ساختمان صحبت می کند که مد
دستان خلقت باز شد آن غنچه را این ناز شدآن جهدهای تلخ را آخر چنین آواز شد
آن دشت را این روح راآن کوه را این نوح راآن خوابها مضرابهااین جامه‎ی مجروح را
آوازه‌اش پرگار شدچرخید و جان را کار شدآن خفته‌ها را جار شدخود عاقبت بیدار شد
خاموش و بی‌مقدار هینبی‌حرف و بی‌افکار هینمجرای جانش باز هانپیمانه بی‌اطوار هین
دور فلک! پربارتر!ای یار بدخو! هارتر!ای آسمان! آوارتر!ای روح! کاری کارتر!
صوفی سویش از نا فتادزاهد سوی من‌ها فتادخودخوانده رأیش فاش شد
باید عشق به جا آورده شود. اگر جان بخواهد، بخواهد. تن چه می‌خواهد؟ عشق را تن چه کار؟ تن را نگاه دار چنان، تا عشق به جا آری. 
جهان از کف دست چون دود بر می‌خیزد. ناآشنایی را خوش است. ناشناسی را شناختن خوش است. ندانسته را دانستن خوب است. خوب است؟ نه؛ درست است، مهرآمیز است و حقیقی. تنها ناآشنا حقیقت است. 
من شناس نمی‌شناسم. خاص نمی‌شناسم و عام نمی‌دانم. تنها آن به‌خود‌تپیده می‌دانم که از خویش فرو ریخته است. 
در خرابات می‌گذرم، از میان این دنیای خ
انسانِ گرفتار استسقاء  
عطشِ پایان ناپذیرِ خواستن و  دلبستن!
به امید وفورْ ... لذت بردن.
 و سپس،
اندک اندک گُسستن محتومْ - و رنج بردن
لذّت داشتنِ فرزند و شهود بر مرگش
لذتِ دل در گرو محبوبی نهادن ، وبی وفایی و ترکش
ادامه مطلب
میدانی، من زندگی ام را این طور آغاز کرده بودم. این طور که نه پشت به پشتِ هم، که شانه به شانه راه برویم. دویدن نه، دقیقاً خودِ راه رفتن مد نظرم بود، آرام آرام، پیوسته، گاهی خسته، گاهی شکسته. اینکه شانه به شانه از هر راهی دقیقاً هر راهی عبور کنیم. سخت شد؛ نه؟ کلمات بار معناییِ خاصی به خواسته ها می دهند.
من زندگی را این طور آغاز کرده بودم که هر راهی را با تو شانه به شانه طی کنم. نه تنها، نه فقط راهِ انتخابیِ من و نه فقط راه انتخابیِ تو و نه حتی راهی را
این خونه، نسبت به خونه قبلی، شکرخدا هفت هشت تا سروگردن بالاتره. 
از جمله این ویژگی ها، باغچه ی کوچیک و گلخونه ایِ حیاط پشتیه. دوسه تا درختچه ی کوچولو هم داخلش کاشتن. تو این یکی دوهفته ای که اومدیم، انقدر کار داشتم که فرصت نکردم درست و حسابی سر بزنم بهش. یکی دو روزه که کشفش کردم، سروته مونو بزنی حیاط پشتی پیدامون میکنی:)
 خیلی دنج و دوست داشتنی و باصفاست، گرچه خیلی کوچیک و جمع و جوره :) 
قصد کردم اگه خدا بخاد بذرِ سبزی بگیرم و خودمون رو در مصرفِ س
همیشه آن بیتی که می‌گفت " مرغ از قفس پرید، ندا داد جبرئیل،،،اینک شما و وحشت دنیای بی علی " تنم را می‌لرزاند. خیلی برایم بیت دردناکی بود. خیلی سنگین بود. نمی‌فهمیدم. واقعا نمی‌فهمیدم آدم ها چه طور ممکن است بعد علی زنده مانده باشند. نمی‌فهمیدم چه طور شیعیان آن داغ را تاب آوردند و بعد علی به زندگی برگشتند. نمی فهمیدم چه طور می‌شود بعد از آن حادثه باز مثل هر روز بیدار شد، کار کرد، شب‌ها به بستر رفت و خوابید. قضیه وقتی پیچیده‌تر می‌شد، که می‌د
میخوام بگم هرچقدر هم که معتقد باشی ادم باید با دست های خالی ام که شده پای خودش و آرمان هاش وایسه و بجنگه ( مشخصه جدیدا زیاد فیلم های ابرقهرمانی میبینم ) و رویاها مهمترین داشته های ما تواین دنیا هستند که باید برای رسیدن بهشون تلاش کنیم و من میتوانم و اگر اصل بر ناتوانی انسان بود خدا اصلا انسانی خلق نمیکرد  محمد و مگه من چیم از همه کمتره 
دمنتور ها سخاوتمندانه حاضرن همه امید و ارزوتو سر بکشن و کاری کنن بترسی ناامید شی و بهت هی یاداور شن که انسانِ
قبل از شروعِ خواندنِ نوشته، هفت دقیقه و سی ثانیه وقت بگذارید و این استندآپ کمدی با مزه را ببینید (دستِ کم لبخندی روی چهره‌تان می‌نشیند) من چند بار قبلا این استندآپ را دیده بودم اما حالا که با سارا کلی راجع به معنی خوشبختی حرف زده‌ایم، این استندآپ به گونه‌ای دیگر برایم نمایان شده.
به نظرِ من این روایت را می‌توان چیزی بیش از یک روایت ساده برای خنداندن دید، چیزی عمیق‌تر (حتی اگر خودِ روایتگر چنین منظوری نداشته باشد*) خانم زیگلری انسانِ مدرنِ
قبل از شروعِ خواندنِ نوشته، هفت دقیقه و سی ثانیه وقت بگذارید و این استندآپ کمدی با مزه را ببینید (دستِ کم لبخندی روی چهره‌تان می‌نشیند) من چند بار قبلا این استندآپ را دیده بودم اما حالا که با سارا کلی راجع به معنی خوشبختی حرف زده‌ایم، این استندآپ به گونه‌ای دیگر برایم نمایان شده.
به نظرِ من این روایت را می‌توان چیزی بیش از یک روایت ساده برای خنداندن دید، چیزی عمیق‌تر (حتی اگر خودِ روایتگر چنین منظوری نداشته باشد*) خانم زیگلری انسانِ مدرنِ
سلام
روزها میگذرن و من در میون ثانیه های عجول به این فکر میکنم که چه میشه کرد؟!
صبر کنم مثل ایوب! منتظر بمونم مثل یعقوب! بشکونم مثل ابراهیم! بسازم مثل نوح! بمیرم مثل عیسی!
من باید چیکار کنم؟ به کتاب دو جلدی بازیگری چخوف نگاه میکنم و میگم اینم یه قدمه؟ میگم اینم جوابی به فراخوانده شدنه!
من یک دانشجوی پزشکیِ متوسطِ عاشقِ تئاتر و موسیقی و سینما [در حالیکه هیچی ازشون نمیدونم] انسانِ افسرده و یه بار خودکشی ناموفق کرده و گمنام و تنها و منزوی و خل با
«راستی ای خدا! وقتی تو را دوست دارم، آنچه دوست دارم چیست؟ نه جسم است و نه تن، نه زیبایی گذران است و نه درخشش روشنایی، نه آوازی دلکش و نه گل‌ها و گیاهان خوشبو...! دوست‌داشتن خدا، دوست‌داشتن آن چیزها نیست، با این‌همه وقتی خدا را دوست دارم، روشنایی‌ای خاص، آوازی خاص و بویی خاص را دوست دارم، یعنی روشنایی و بوی درونی‌ام را، که روحم را روشن می‌کند! آنچه در مکان نمی‌گنجد، به صدا درمی‌آید، آنچه در زمان نیست ولی خودش هست!... این است آنچه دوست دارم ه
به نظرم ارزشمندیِ هر چه به غم‌انگیز بودنش است. یعنی گمان می‌کنم هر چیزی که غم‌انگیز‌تر باشد، ارزشمندتر است. البته تعریف هر کس از «ارزش» ممکن است متفاوت باشد [که ناگزیر است]، ولی هر کس یا هر چیزی که باعث بشود انسان به چیزی فراتر از سطح معمول زندگی بیاندیشد ارزشمند است. غم چنین کاری می‌کند. البته غمی که نتیجه‌اش چیزی شبیهِ مادیاتِ جهانی‌مان نباشد. غمِ روحانی شاید. غمِ فرادنیایی. انسان‌های غمگین از حرص و جوش دورترند. تقلا نمی‌کنند برای به د
 
خوشبختی فقط آسایش و راحتی نیست. فقط برخوردار بودن از رفاه و ثروت و آسودگی نیست.
خوشبختی یعنی وظیفه شناسی. یعنی پیشبرد زندگی بر اساس ادب و اخلاق. یعنی تاب آوردن در پیچ و خم زندگی و شاکر بودن در سرد و گرم روزگار. خوشبختی یعنی انسان در رابطه اش با خود، با خدا و با انسان ها، صبوری کند و از مرز اخلاق و معرفت خارج نشود. خوشبختی یعنی این که گفتار و رفتار و اندیشۀ ما سازنده باشد و سوزنده نباشد. خوشبختی یعنی استمرار شادی و عطوفت و مهر بین همسران، فرزندا
فساد مدام خودش را بسط می‌دهد. ولی پاکی باید مدام از خودش مراقبت کند و معمولاً چیزها نمی‌توانند پاک بمانند. 
این حرف را حدود سه یا چهار سال پیش، متوجه شدم. تابستان بود، تهران، خانه‌ی امین، یادداشت‌های آندره‌ی تارکوفسکی را ورق می‌زدم و این حرف را خواندم و از آن وقت به بعد، در این سال‌هایی که زندگی کرده‌ام مدام جلوه‌های مختلف این عقیده را در زندگی‌ام مشاهده کرده‌ام. هرشکلی از مرض بسط می‌یابد. ناامیدی ناگهان ضرب در هزار می‌شود. فساد همی
چوب ماده ای سخت است که ریشه و ساقه و شاخه ی درختان را تشکیل می دهد و از آن برای ساخت اشیا بهره می برند.
چوب برای انسانِ اولیه ماده ای حیاطی به منظور ساخت سرپناه و سلاح و قایق به شمار می رفت که دیگر امروزه با گسترش نیازهای ما، کاراییِ چوب هم در زندگی ما گسترده تر شده است. از   اتاق کار و خانه گرفته تا محیطی عمومی مثل فروشگاه همه جا از چوب استفاده میشود هم بخاطر زیبایی هم آرامشی که به محیط و انسانها میدهد.
 
سینی هم یکی از وسایل چوبی مورد نیاز ماست
** بسم الله الرحمن الرحیم **
تفسیر سوره توحید (1)
علامه حسن زاده آملی 
این قرآنی که در دست ماست و ما تلاوت می کنیم ، صورت کتبیه حضرت خاتم صلی الله علیه و آله وسلم است .
صورت خاتم صورت اکمل انسانهاست ، حقیقت بهترین افراد عالم و واقعیت انسانِ به تمام معنا ، انسانی که فوق آن متصور نیست .
همه انسانها نقطه غایت سیرِ تکاملیشان آن جناب است .
این حقیقت را که می گوییم " حقیقت محمدیه " صلی الله علیه و آله و سلم ، صورتهای عینی دارد ، عینی یعنی خارجی ، واقعی ، عوا
دامنۀ کتاب 
7189
به قلم دامنه. به نام خدا. گزارشی از کتاب «ریشه‌های رومانتیسم»، نوشته‌ی آیزایا برلین، ترجمه‌ی عبدالله کوثری. نشر ماهی. هیچ نوشته و گزارش‌نویسی یی، نمی‌تواند شیرینیِ لحظاتِ با کتاب بودن را پُر کند. با این‌همه، چون این فرصت و رخصت ممکن است بر همه یکسان دست ندهد، این‌گونه نوشته‌‌هایم را با شوقی بی‌حد می‌نویسم، شاید بیش‌وکم، کسانی آن را بخواند. و همین مقدار هم خود خیلی‌ست.
 
عکس از دامنه
 
۱. از نظر نویسنده _آیزایا برلین_ که
من خودم در جهان محدودم، یک‌پا فرعون هستم‌! بهانه می‌آورم، توجیه می‌کنم، محکوم می‌کنم و اگر دستم برسد از محاکمه و تنبیه و شکنجه دادن نیز ابایی ندارم. رسما خود را خدا می‌دانم و از تمام خلق دنیا انتظار دارم روی حرفم چیزی نگویند.
ما یک چیزی راجع‌به ضحاک ماردوش شنیده‌ایم؛ اگر او طبق یک افسانه اجازه داد شیطان شانه‌هایش را ببوسد تا بعد دو مار از جای آن بوسه‌ها بیرون بیاید و هرروز مغز دو انسانِ زنده را به‌عنوان غذا بخورد، من که رخصت داده‌ام ش
بارون میومد. صداش مثل موسیقی بود. منم که میمیرم برای موسیقی بیکلام، چه برسه به اینکه نوازنده‌اش طبیعت باشه! پس درِ بالکن اتاقم رو باز کردم و به ادامه‌ی درس خوندن پرداختم. مدتی به همین منوال گذشت. با سرد شدن هوای داخل اتاق، ناچار شدم که ببندمش. 
باز سرم توی کتاب بود که دیدم یه حشره‌ی کوچیک و سیاه، توی حد فاصل بین پرده‌ی حریری سفید و درِ شیشه‌ای بالکن، پرواز میکنه. هی می‌نشست روی شیشه. بال بال میزد. تقلا می‌کرد تا بره بیرون. حتماً توی دل با خو
«به نام تنها تدبیر کننده عالم»
شانس...!
یکی از خرافات، شانس است که مردم می‌گویند ما شانس نداشتیم یا بد شانس بودیم!
شانس مثل همان حرف دهریون است که می‌گفتند: 
" وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ۚ وَمَا لَهُمْ بِذَٰلِکَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ" 
"و گفتند: جز همین زندگى دنیایى، زندگى دیگرى نیست، مى‌میریم و زنده مى‌شویم، ما را چیزى جز طبیعت و روزگار نابود
هنوز دارم می‌گردم یه سرویس خارجی خوب پیدا کنم و نتونستم. توی همه‌شون (تبعا) برای استفاده کامل از قابلیت‌هاشون باید پریمیوم خرید، و به دلار، و مثلا سالی پنجاه‌تا، که برای من که هدف خاصی از بلاگینگ ندارم خیلی به‌صرفه نیست. جان الیور توی یکی از برنامه‌هاش درباره خودکامه‌های جهان صحبت می‌کنه، و بعدش می‌خواد نتیجه بگیره که ترامپ نمونه یک خودکامه‌ست. البته اشاره می‌کنه، که قوانین آمریکا اونقدری محافظ دموکراسی هست که یک نفر نتونه دموکراسی
آفت سلامت 

سلامت برای
انسان نعمت بزرگی است که لازم است از آن مراقبت نموده و از هر آفتی که آن را تهدید
می کند ، محافظت نمود ، و این خود نوعی قدر شناسی از سلامت ، به حساب می آید
سلامت در
انسان از ارزش بسیاری بر خوردار است زیرا در سایه ی آن می توان به فعالیت پرداخته
و در زندگی ، انسانِ مفید و تأثیر گذاری باشیم
آموختن شیوه ی
درست زیستن به ما می آموزد که چگونه انسانی سالم ، با نشاط و تلاشگر بوده ، و در این
جهت روش صحیح ِ خوردن ، آشامیدن ، پوشیدن و راه ر
انسانِ سالم، انسانی است که هر کدام از اعضایش به طور متناسب و هماهنگ رشد کند و الا اگر انسانی به طور مثال دماغش نسبت به دست و پاهایش بیشتر رشد کند شبیه کاریکاتوری بی سر و پا می‌شود.
علاوه بر رشد جسمانی، رشد معنوی انسان هم باید هماهنگ و متناسب باشد. در اسلام گروه‌هایی بودند که در زمینه‌های خاصی افراط می‌کردند.
در زمانِ خود پیامبر، افرادی شب و روز مشغول عبادت می‌شدند، شب‌ها تا صبح عبادت و روز‌ها مشغول روزه‌، وقتی خبرش را به پیامبر رساندند پ
میلاد امام علی
 
7153
 
به قلم دامنه. فرخنده‌میلاد بزرگ‌انسانِ عالَم بشریت، امام علی بن‌ ابی‌طالب _علیهماالسلام_ خجسته باد. دو سخن بسیارآموزنده و اخطاردهنده‌ی آن امام اُسوه و نمونه را تقدیم می‌کنم:
 
سخن اول: خداوند سبحان حقوق مردم را بر حقوق خود، مقدّم داشته است؛ پس، هر کس حقوق مردم را اَدا نماید، به ادای حقوق الهی می‌انجامد. (شرح غرر الحکم ٣/٣٧٠)
سخن دوم: ظلم قدم را می‌لغزاند و نعمت‌ها را سلب می‌کند و امت‌ها را به هلاکت می‌کشاند. (شرح غر
این روزها دلم می‌خواهد به سرزمین برهوتی سفر‌کنمجایی که نه آباد باشد و نه نشان از آبادیدور تا دور خاک باشد و گرد و غبار
جانم از این همه شلوغی به لب رسیده استبیزارم از هر چه در اطرافم می‌بینماین جا "انتخاب" به من پوزخند می‌زند؛انتخاب جبر دائمی و مسلمی است که میان هستی جولان می‌دهداما به ادعای خودش؛ مظهر آزادی است!
از دست گوشه‌نشینی و خودخوری کاری ساخته نیست ایکاش گفتنُ گله‌مندی از بزرگ‌ شدن هم راهی به جا نمی‌برددر مقابلگویا تنها می‌تو
سلام
_ مانده ام بین مدرنیته و سنت! انسان ِ مدرنِ ساخته ی غرب باشم یا انسانِ تربیت شده ی انبیاء...
دل و عقلم این طرفه، اما ذهنم پره از آثار مدرنیته!  هر طرف می چرخم انقدر آثار افکار مسموم تو جان و روحمون رسوخ کرده که پالایش اش عمری زمان میبره...
به قول استاد، شیزوفرنی شده ایم بین جامعه ی مثلا اسلامی خودمان!
_باید شروع کنم به جمع کردن اسباب و وسایل خونه. تا دو هفته دیگه ان شاء الله قراره خونه رو بازسازی کنیم. از طرفی چون واحد خودمون قرار نیست تغییر خ
هنرمندان زیادی در ایران به صنایع دستی مشغول هستند . برای بهتر شدن صنعت صنایع دستی باید سرمایه گذاری بیشتری دراین زمینه انجام شود. صنایع دستی می تواند در صورت سرمایه گذاری بخش زیادی از مشکلات اقتصادی کشور را حل کند. قالی بافی , مینا کاری, قلم زنی , خاتم کاری, آینه کاری, گلیم بافی, کاشی کاری, خراطی, زیورآلات زیبا و …جزو هنرهای دستی میباشد.
 
صنایع دستی، روایتگر صنعت و هنر نیاکان و بیانگر هنر و ذوق مردم هر کشور است و در روزگاران کهن، بعنوان صنعت تم
پاسخ:
اگر مجسمه‌ انسانِ عریان به گونه‌ای باشد که معمولاً محرّک شهوت است، نگاه عمدی به آن‌ - بنابر احتیاط - جایز نیست.
پاسخ دفاتر مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):
اگر مستلزم مفسده و ریبه باشد، جایز نیست.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
با شهوت جایز نیست، بلکه بدون شهوت بنابر احتیاط واجب جایز نمی‌باشد.
حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):
اگر نوعاً محرّک باش
در کتابخانه نشسته بودم که به سمتم آمد و گفت: (( دانشجوی الٰهیات هستی؟ چه شد که به «دنیای سوفی» روی آوردی؟ از صوفی‌گری چه میدانی؟! ))
اول، ترسیدم؛ چه میخواست؟ چرا می‌پرسید؟ بعد ناگهان قفل زبانم باز شد...گفتم و گفتم، از آنچه حس کرده بودم، از آنچه می‌ترسیدم به «آن‌ها» بگویم...
گفت: (( انسان‌های بی دین هم به بهشت می‌روند؟! ))
سؤال، واضح بود و جواب از آن‌نیز روشن تر! : (( آری، می‌روند، قرآن گفته که می‌روند؛
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُو
دل مرده خموش و افسرده است ، به کسی کاری ندارد و دوست نداردکسی کاری به کار او داشته باشد .
دل مرده با کسی ارتباط برقرار نمی کند، نمیخواهد تغییر کند ، نه خودش و نه اطرافش.
از شادی کسی شاد نمیشود.
رشد هم نمیکند .
دل مرده اهل یادگیری و اهل یاد دادن نیست .
خلاصه به قول روانشناسان امروزی ها آدم دل مرده نه تنها هوش هیجانی ندارد بلکه هوش اجتماعی و هوش ریاضی و همه ی هوشهایش تعطیل است .
سوال مهم :
چه چیز میتواند آدم دل مرده را دل زنده کند ؟
جواب :
امیدواری و آ
واقعا تو خوابم موندم. تا حالا هیچوقت اینقدر نمیخوابیدم و اینقد ظهرا خوابم نمیگرفت. درسته باید تا قبل از سربازی قشنگ استراحت کنم، ولی با این وضعیت تو خدمت میمیرم به خاطرِ خواب.
این مدت همش زمانِ خوابم بد بوده. روزایی هم که صب به موقع و نسبتاً زود بیدار شدم، ظهرش قدّ یه ثریا قاسمی خوابم گرفته و گرفتم خوابیدم و باز شبش دیر خوابم برده و دوباره تایمِ خوابم واسه چند روز به هم ریخته. 
موندم چیکار کنم با این خوابِ اسطوره ای. واقعاً تو طول زندگی هیچوقت
مقدمه:
بچه‌تر که بودم چشم زخم یا شور چشمی را خرافاتی حاصلِ فکرِ یک سری انسانِ بدبین و اهل فرافکنی می دانستم که برای اتفاقاتی که از سرِ اشتباه خودشان رخ داده، دنبال مقصر یا دلیلی غیر از دلیل واقعی می گردند تا حس بهتری پیدا کنند.
اصل ماجرا:
یک بار داشتم پوست پرتقالی را با چاقو می‌کندم که چاقو به شکل مسخره‌ای از دستم در رفت و به صورت اسلوموشن! تا حوالی چشمم آمد یک دوری زد! و برگشت به ظرف... چند ثانیه‌ای بین جمع حاضر سکوت حاکم شد...بعد همه ی حضار به
مقدمه:
بچه تر که بودم چشم زخم یا شور چشمی را خرافاتی حاصلِ فکرِ یک سری انسانِ بدبین و اهل فرافکنی می دانستم که برای اتفاقاتی که از سرِ اشتباه خودشان رخ داده، دنبال مقصر یا دلیلی غیر از دلیل واقعی می گردند تا حس بهتری پیدا کنند.
اصل ماجرا:
یک بار داشتم پوست پرتقالی را با چاقو می کندم که چاقو به شکل مسخره ای از دستم در رفت و به صورت اسلوموشن! تا حوالی چشمم آمد یک دوری زد! و برگشت به ظرف... چند ثانیه ای بین جمع حاضر سکوت حاکم شد...بعد همه ی حضار به اتفا
مقدمه:
بچه تر که بودم چشم زخم یا شور چشمی را خرافاتی حاصلِ فکرِ یک سری انسانِ بدبین و اهل فرافکنی می دانستم که برای اتفاقاتی که از سرِ اشتباه خودشان رخ داده، دنبال مقصر یا دلیلی غیر از دلیل واقعی می گردند تا حس بهتری پیدا کنند.
اصل ماجرا:
یک بار داشتم پوست پرتقالی را با چاقو می کندم که چاقو به شکل مسخره ای از دستم در رفت و به صورت اسلوموشن! تا حوالی چشمم آمد یک دوری زد! و برگشت به ظرف... چند ثانیه ای بین جمع حاضر سکوت حاکم شد...بعد همه ی حضار به اتفا
دیدار در هاید پارک، درباره آخرالزمان
 پدیدآور: علی‌اکبر کاظمی‌گرجی
 ناشر: مؤسسه بوستان کتاب
 تعداد صفحات: ۳۴۴
انسان‌ها در مواجهه با فراز و نشیب زندگی به رشد و بالندگی می‌رسند و سرنوشتی متفاوت از یکدیگر پیدا می‌کنند. آشنایی با زمینه‌ها و جریان‌های فکری مختلف، در انتخاب مسیر زندگی، زمینه سعادت یا شقاوت را برای آدمی فراهم می‌سازد. از آن‌جا که انسانِ رها و بدون برنامه، نمی‌تواند درست بیاندیشد و راه را از بی‌راهه تشخیص دهد، خالق یکتا، ک
تذکر یک: این پست دنباله‌نوشتی برای مطلب قبل می‌باشد.
تذکر دو: خواندن این دو مطلب به هیچ وجه توصیه نمی‌شود.
اجازه بدهید این را همین ابتدا بگویم که من چند ماهی در اینجا ننوشتم. چرا؟ چون نمی‌توانستم. به همین سادگی. برای منی که هنرمند نیستم و نیاز اندکی به نوشتن دارم، دست کشیدن از این طرز بیانِ خود، و پی کار و بار خود رفتن بسیار ساده است. اما نه. شاید هم نه. ممکن است به یک جایگزین رسیده بودم که حتی از این سبکِ بیان به آن محتاج تر بودم. می‌دانید؟ شا
بنظرم یکی از آفت های خیلی مهم زندگی (زندگی شخصی و زندگی کاری) ، اینه که آدم ها دچار روزمرگی و فرمالیته بشن...تو این حالت آدم اهدافش یادش میره ، نسبت به اطرافیان و وقایع دور و برش بی تفاوت میشه و دیگه خبری از احساس نیست...اگه دقت کنیم این دچار شدن رو تو خیلی از آدمها میبینیم که مشکلات زیادی هم برای خودشون و جامعه ایجاد کرده ...مسئولی که دچار روزمرگی میشه و دیگه "مسئولیتش" یادش میره و مثل یه ماشین صرفاً میره سرکار و یسری کار همیشگی رو انجام میده و برم
سال ها گذشته از روز که نخستین سوال های حقیقت جویانه را در 11 سالگی و شاید قبل از آن از خودم و از اطرافیانم می پرسیدم. در دفترچه ای که همان روز ها سوال هایی که از دیگران پرسیدم و پاسخ قانع کننده ای از کسی نگرفته ام. "آیا حیوانات هم روح دارند؟ آیا آن ها هم به بهشت و جهنم می روند؟ تفاوت انسان و حیوان چیست و آیا میمون های باهوش انسانِ کودن حساب می شوند یا خیر؟ و ..."همان روز هایی که در تفاوت میان مسیر های حقیقت شروع به خواندن رساله عملیه مراجع تقلید کردم
معرفی کتاب «دنیای سوفی»






دنیای سوفی (به نروژی: Sofies verden) یک رمان فلسفی اثر یاستین گوردر
نویسنده نروژی است که چاپ اول آن در سال ۱۹۹۱ میلادی در نروژ منتشر شد. این
اثر، داستانی است که تاریخ فلسفه را به زبانی ساده تشریح می‌کند. این کتاب
تاکنون به ۵۴ زبان برگردانده شده و توجه همگان را به خود جلب کرده است.
 کتاب با روایت سوم شخص به ماجراهای «سوفی آموندسن»، دختر چهارده سالهٔ نروژی می‌پردازد که با مادرش زندگی می‌کند.
 در
ابتدای داستان،
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی یعنی انتخاب درست از بین گزینه هایی که پیش رو داریم
بخشی از وجود ما همیشه یکی از این گزینه‌ها را می‌خواهد.
انگار در ما چندین نفر نشسته‌اند و هر کدام برای خود نظری دارند و رأی می‌دهند که تصمیمی را بگیریم یا که نگیریم.
دوست داشتن امام حسین(ع) گزینه‌ای است که مخالفی در وجودمان برایش نمی‌یابیم مگر قوۀ وهمیه اگر قوت گرفته باشد.
گناه کردن گزینه‌ای است که عقل مخالف آن، اما شهوت و غضب موافقش هستند.

گزینه‌هایی که به خا
بنظرم یکی از آفت های خیلی مهم زندگی (زندگی شخصی و زندگی کاری) ، اینه که آدم ها دچار روزمرگی و فرمالیته بشن...تو این حالت آدم اهدافش یادش میره ، نسبت به اطرافیان و وقایع دور و برش بی تفاوت میشه و دیگه خبری از احساس نیست...اگه دقت کنیم این دچار شدن رو تو خیلی از آدمها میبینیم که مشکلات زیادی هم برای خودشون و جامعه ایجاد کرده ...مسئولی که دچار روزمرگی میشه و دیگه "مسئولیتش" یادش میره و مثل یه ماشین صرفاً میره سرکار و یسری کار همیشگی رو انجام میده و برم
به قلم دامنه. به نام خدا. اگر خواستید، با این متنم تا آخر بیایید تا از مُخطِّئه بیشتر بدانیم. البته با اجازه و معذرت از اساتید فن.
گرچه فقیه، اجتهادِ مبتنی بر دریافتِ عقل را روشی می‌داند ڪه حُجّیت (=دلیل، برهان) آن به علت استناد به قول و فعل معصوم (ع) است؛ اما فقیهان و مجتهدان شیعه را، مُخطِّئه می‌خوانند؛ زیرا در عین این‌ڪه در استنباط به معصوم (ع) استناد می‌ڪنند، با این وجود، آنان ممڪن است درین استنباط، خطا ڪنند، بنابراین به آنان مُخطِّئه می
انسان سالم،
کینه نمی ورزد،
دوست می دارد
خجالت نمی کشد،
خود را باور دارد،
خشمگین نمی شود
و مهربان است.
 
انسان سالم،
حرص نمی خورد،
همه چیز را کافی می داند،
حسد نمی ورزد
و خود را لایق می داند
 
انسان سالم،
نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد،
زیرا شادکامی را در درون خویش می جوید و می یابد.
 
انسان سالم،
برای بزرگداشت خود احتیاجی به تحقیر دیگران ندارد،
زیرا خوب می داند که هر انسان تحفه الهی ست.
 
انسان سالم،
دوست خواهد داشت و مهر خواهد ورز
تخت‌گاز ده‌هزار ساله
چطور تمدن به تغییرات ژنتیک انسان شتاب داد
 
مجموعه‌ی 3 جلدی
اثر: گرگوری کوچران . هنری هارپندینگ
ترجمه‌ی آرش حسینیان
جلد اول:  150 صفحه - رقعی، نیمه‌مصور، 25 هزار تومان
جلد دوم: 109 صفحه، رقعی، نیمه‌مصور، 25 هزار تومان
موضوع: تاریخ، ژنتیک رفتاری، تکامل‌ زیستی، انسان‌شناسی، روان‌شناسی، دام‌پروری، باستان‌شناسی
 
 
معرفی اثر:
در بخشِ اعظمِ قرنِ گذشته، باورِ مرسوم در علومِ اجتماعی این بوده که تکاملِ زیستیِ انسان مدت‌ها
می خواستم در مورد قربانی و عید قربان مطلبی بنویسم نوشته آقای علی زمانیان را خواندم منصرف شدم و حیف آمد آن را با دوستان به اشتراک نگذارم
خواب ابراهیم هر کس هزینه ی رستگاری‌اش را خودش باید بپردازد و نه دیگران
روزگاری به خواب ابراهیم آمدی و به او دستور دادی تا فرزندش را پیش پای تو و برای قرب به تو، قربانی کند. بر خود لرزیدیم که از ما (مایی که اسماعیلِ همه‌ی تاریخیم و مایی که همواره قربانیان خواب دیگرانیم)، جز قربانی شدن چه می‌خواهند؟ این همان
چهار بدفهمی در باب سرشت انسان
 
اثر کریستوفر رایان. کاسیلدا جتا
ترجمه‌ی آرش حسینیان، مینا خبوشانی، مهدی حسینی
123 صفحه – رقعی، نیمه‌مصور، 30 هزار تومان
نشر تلنگر، 1395
موضوع: انسان‌شناسی، روان‌شناسی، تاریخ، تکامل‌زیستی، باستان‌شناسی، تغذیه، پزشکی، جامعه‌شناسی
 
 
معرفی اثر:
به راستی اگر معلوم شود انسانِ ماقبلِ تاریخ (در نتیجه‌ی ترکیبی از عوامل اتفاقاً در صلح و کامیابیِ نسبی می‌زیسته است، چه؟ اگر نگوییم "دورانِ طلایی" حداقل "دورانِ نُق
مبلمان شهری تحقق کامل رشته معماری فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: docxتعداد صفحات: 24حجم فایل: 530قیمت: 10000 تومانبخشی از متن:
تحقیق رشته معماری با موضوع مبلمان شهری‎فرمت : wordتعداد صفحات : 24مرتب و فاقد غلط املاییآماده چاپمقدمه :در دوره ی معاصر مشکلات کلان شهرها فقط در ازدیاد جمعیت، ترافیک، گرانی، اقتصاد و نابه سامانی های زیست محیطی و … خلاصه نمی شود؛ بلکه انواع ناهنجاری های رفتاری، مشکلات اجتماعی و فشارهای روحی و روانی ناشی از سیمای ناخو
این روزها دلم می‌خواهد به سرزمین برهوتی سفر‌کنمجایی که نه آباد باشد و نه نشان از آبادیدور تا دور خاک باشد و گرد و غبار
جانم از این همه شلوغی به لب رسیده استبیزارم از هر چه در اطرافم می‌بینماین جا "انتخاب" به من پوزخند می‌زند؛انتخاب جبر دائمی و مسلمی است که میان هستی جولان می‌دهداما به ادعای خودش؛ مظهر آزادی است!

از دست گوشه‌نشینی و خودخوری کاری ساخته نیست ای کاش گفتنُ گله‌مندی از بزرگ‌ شدن هم راهی به جا نمی‌برددر مقابلگویا تنها می‌ت
یادی از علی شریعتی
 
7197
 
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هفت کولِ (۷۹). مرحوم علی شریعتی، معلم انقلاب _که امروز روزی، در ۲۹ خرداد ۵۶ درگذشت_ در صفحه‌ی ۱۹ کتاب انسانِ بی «خود»، انسان‌های خودباخته و غرب‌زده را «اِلینه» می‌نامد. از نظر او، آدمِ اِلینه‌شده حالتی پیدا می‌کند که در آن شخصیت واقعی‌اش زائل می‌شود و شخصیت بیگانه‌ای در آن حلول می‌کند.
 
دکتر علی شریعتی در بازداشتگاه ساواک
«کمیته‌ی ضد خراب‌کاری». که امروزه «موزه‌ی عبرت» شد. در ضل
چوب برای انسانِ های اولیه ماده ای حیاطی به منظور ساخت سرپناه و سلاح و قایق به شمار می رفت که دیگر امروزه با گسترش نیازهای ما، کاراییِ چوب هم در زندگی ما گسترده تر شده است. ازاتاق کار و خانه گرفته تا محیطی عمومی مثل فروشگاه همه جا از چوب استفاده میشود هم بخاطر زیبایی هم آرامشی که به محیط و انسانها میدهد.
سینی هم یکی از وسایل چوبی مورد نیاز ماست که از کارایی بالایی برخوردار است و هم در طرح ها و رنگ های مختلف در دسترس است. هیدنارت سازنده سینی ها
شنیدن
 
«ظهور علائم ارگانیک و محرک، اموری فرعی نیستند بلکه بررسی آن‌ها جزء لاینفک مطالعه‌ی هیجانات و عواطف است. هنگامی که عاطفه‌ای مانند ترس را تحلیل می‌کنیم چه می‌یابیم؟ نخست و پیش از هرچیز تغییراتی در گردش خون، انقباض رگ‌های خونی، شدیدتر شدن ضربان قلب و سطحی و تند شدن تنفس مشهودند. احساس ترس، آگاهی به همین حالاتِ فیزیولوژیک است، چه در حالِ رخ‌دادنشان و چه پس از آن که رخ داده‌اند. اگر بکوشیم با نوعی آزمایش ذهنی همه علائم جسمانی را از
«به نام خدایی که در همین نزدیکیست»
 
و اما قربِ نوعِ دوم که قربِ بنده به خداست.انسان به صورتِ ابتدایی از خدا دور است و در دورترین فاصله ها قرار دارد. رابطه‌ی قرب رابطه‌ی طرفین است، اما در موردِ خدا و انسان مستثناست.لذا در موردِ انسان قرب به کار برده نمی‌شود بلکه تقرّب به کار می‌رود. تقرّب یعنی نزدیک نیستیم ولی باید کاری کنیم که قرب پیدا کنیم.
 
رفتن به سوی خدا هم ۴ مرحله دارد که در قرآن ذکر شده است:
۱. «وَافعَلوا الخَیرَ لَعَلَّکُم تُفلِحون»
«««ایرانیها راهی جزشلیک نداشتند»»»
واقعیات عجیب پرواز752 به نقل از موسس سازمان اطلاعات و امنیت قطر(سرلشکر محمود منصور):
ایرانیها ضربه ی مهلکی بر پیکر ارتش آمریکا وارد کردند و همه ی ما و منطقه و قطعا نیروهای نظامی و مسولان ایرانی میدانستند که ترامپ فورا دستور حمله میدهد،والبته برخلاف تصور رسانه ها ترامپ بسرعت دستور واکنش داد،... اما مشکل آنجا بود که ایرانیها کلیه سیستمهای راهبری و راداری را درمنطقه زیرکنترل داشتند و عملا مختل کرده بودند((و د
دامنۀ عترت
 
7162
 
به قلم دامنه: به‌ نام خدا. فلکه فکرت (۷) نفوذ فراخ یک نام میان ایرانیان. به‌ نام خدا. سلام. وِردِ زبان ایرانیان شد. سُفره‌ی نذری خانواده‌های مذهبی شد. شعار پشت شیشه‌ی ماشین‌ها شد. در ضرب‌المثل نماد شد. در قسم خط قرمز سوگندها شد. در وفا نمونه شد و در التجا (=پناه‌بُردن)، باب‌ حاجت‌ها. یعنی حضرت ابوالفضل سلام الله علیه.
 
حرم ابوالفضل (س) بازنشر دامنه
یکی‌یکی می‌گویم:
۱. دوستی دارم به اسم حسین شمس از جیرفت کرمان. سال‌ها پیش می
دامنۀ عترت
 
7162
 
به قلم دامنه: به‌ نام خدا. فلکه فکرت (۷) نفوذ فراخ یک نام میان ایرانیان. به‌ نام خدا. سلام. وِردِ زبان ایرانیان شد. سُفره‌ی نذری خانواده‌های مذهبی شد. شعار پشت شیشه‌ی ماشین‌ها شد. در ضرب‌المثل نماد شد. در قسم خط قرمز سوگندها شد. در وفا نمونه شد و در التجا (=پناه‌بُردن)، باب‌ حاجت‌ها. یعنی حضرت ابوالفضل سلام الله علیه.
 
حرم ابوالفضل (س) بازنشر دامنه
یکی‌یکی می‌گویم:
۱. دوستی دارم به اسم حسین شمس از جیرفت کرمان. سال‌ها پیش می
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ لَمْ یَقْصِمْ جَبّارِى دَهْر قَطُّ اِلاّ بَعْدَ تَمْهیل وَ رَخاء، وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ اَحَد مِنَ الاُْمَمِ اِلاّ بَعْدَ اَزْل وَ بَلاء، وَ فى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْب، وَما اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْب مُعْتَبَرٌ. وَ ما کُلُّ ذى قَلْب بِلَبیب، وَلا کُلُّ ذى سَمْع بِسَمیع، وَلا کُلُّ ذى ناظِر بِبَصیــر. فَیاعَجَباً ـ وَ مالِىَ لا اَعْجَبُ ـ مِنْ خَطَاِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلافِ حُجَج
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ لَمْ یَقْصِمْ جَبّارِى دَهْر قَطُّ اِلاّ بَعْدَ تَمْهیل وَ رَخاء، وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ اَحَد مِنَ الاُْمَمِ اِلاّ بَعْدَ اَزْل وَ بَلاء، وَ فى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْب، وَما اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْب مُعْتَبَرٌ. وَ ما کُلُّ ذى قَلْب بِلَبیب، وَلا کُلُّ ذى سَمْع بِسَمیع، وَلا کُلُّ ذى ناظِر بِبَصیــر. فَیاعَجَباً ـ وَ مالِىَ لا اَعْجَبُ ـ مِنْ خَطَاِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلافِ حُجَج
وقایع سقیفه و هجوم به خانه وحی به روایت مسعودی
مسعودی مورخ نامی شافعی مذهب می‌نویسد:
فروی ان العبّاس رضی اللّه عنه صار الى أمیر المؤمنین (علیه السّلام) و قد قبض رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) فقال له: امدد یدك ابایعك. فقال: و من یطلب هذا الأمر و من یصلح له غیرنا. و صار إلیه ناس من المسلمین فیهم الزبیر و أبو سفیان صخر بن حرب، فأبى. و اختلف المهاجرون و الأنصار فقالت الأنصار: منّا أمیر و منكم أمیر. فقال قوم من المهاجرین: سمعنا رسول اللّه
بسم الله

«مردم یک جامعه
به طرق گوناگونی با هم تعامل میکنند و از یکدیگر درک متقابـل دارنـد. مانند معانی لغوی زبان که باعث ارتباط بین ذهنیات انسانها
ازطریق گفتار میشود یا مفاهیم حقوقی و اجتماعی که درک جمعی و ارتباط متقابل
اجتماعی را ایجاد میکند. اما عـلاوهبـر معانی زبانی یا مفاهیم اجتماعی، بعـد
دیگـری نیـز در تعـاملات متقابـل یـا درک فـردی و اجتماعی افراد یک جامعه وجود دارد
که منشأ بسـیاری از بیـنشهـا، ادراکـات، انگیـزههـا، عملکردهـا، یـ
دامنه بحث
 
7316
 
به قلم دامنه : به نام خدا.
 
 
پرسش بحث ۱۳۲ مدرسۀ فکرت: آیا با خودت حرف می‌زنی؟ این پدیده‌ی رفتار درونی را چگونه تحلیل می‌کنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ می‌زنی قابل نقل و علنی‌شدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربه‌ی فردی؟ این موضوع برای گفت‌وگو در مدرسۀ فکرت سنجاق می‌شود.
 
 
پاسخم به بحث ۱۳۲:
 
۱. تمام پاسخ جناب سید علی‌اصغر به مبحث ۱۳۲ (اینجا) مورد قبول من هم هست. ازین‌رو، آن جواب، جواب مرا تکمیل می‌کند.
 
۲. اساساً
نام کتاب: عالم عجیب ارواح
نویسنده: سید حسن ابطحی
نوبت و تاریخ چاپ: اول ، ۱۳۷۱
ناشر : نشر حاذق - قم 
تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه وزیری.
عکس : ندارد
شابک: ندارد
** تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: یکشنبه ۹۷/۱۰/۲۳ با تشکر از آقای صحرایی
* تاریخ مطالعه‌ : مطالعه‌ی اول از یکشنبه ۹۷/۱۲/۱۲ (۲۱:۵۴) تا شنبه ۹۸/۰۲/۲۸ (۲۰:۱۱) 

* معرفی و بررسی:
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب در مورد روح و شناختن روح می‌باشد و نویسنده برای اینکار به مطالبی از کتاب‌های ر
 سوسیالیسم نه در تئوری و نه در عمل، کارآ نیست. سوسیالیسم شکست می‌خورد؛ چراکه انسانِ جایزالخطا، باید از حد و مرز دانش و توانایی خود آگاه باشد. اقتصاد‌ها به قدری پیچیده‌اند که هیچ کنترل مرکزی قادر به مهار و در بر گرفتن آن‌ها نیست، بلکه تنها در سایه‌‌یِ هماهنگیِ نامتمرکزِ ایجاد شده توسط بازار‌هاست که اقتصاد می‌تواند به‌خوبی عمل کند.
سوسیالیسم به‌معنای مالکیت عمومی ابزارهای تولید است یعنی «مردم» مالک سرمایه شده و «بازارها و تولید برای
به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌گونه که گفته‌اند؛ در کتاب «تحفة الزائر» آمده که شیخ مفید ذکر کرده: پس از نماز زیارت حضرت امام رضا -علیه السّلام- مستحب است این دعا را بخوانند: دعا با این عبارت توحیدی آغاز می‌شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکِهِ الْقَائِمُ » (منبع)
 
و این فراز دعا که در زیر می‌آورم، انسان را به اوج توحید راهنمایی می‌کند و به درگاه خدا پیش می‌راند و دل انسان را به نجوا و زمزمه با خدا مشغول می
به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌گونه که گفته‌اند؛ در کتاب «تحفة الزائر» آمده که شیخ مفید ذکر کرده: پس از نماز زیارت حضرت امام رضا -علیه السّلام- مستحب است این دعا را بخوانند: دعا با این عبارت توحیدی آغاز می‌شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکِهِ الْقَائِمُ » (منبع)
 
و این فراز دعا که در زیر می‌آورم، انسان را به اوج توحید راهنمایی می‌کند و به درگاه خدا پیش می‌راند و دل انسان را به نجوا و زمزمه با خدا مشغول می
زلفت
زپیچ و تاب فزونش طناب شد

یک حلقه
ده که قلب گلوی من آب شد


 

یک قطره
اشک بهر تو بحر طویل گشت

یک ذره
از فضیلت تو صد کتاب شد


 

از آتش
تو شکوه به افلاک ریختم

یک قطره
از شکایت من آفتاب شد


 

شمعم به
پیچ کوچه شبیخون ز باد خورد

یا رب
حسین را برسان، شب خراب شد


 

یحیی شدن
چه داشت که عیسی شدن نداشت؟

طشت آمد
و فلک دلش از غصّه آب شد


 

«دستم
نمی‌رسد که دل از سینه بر کنم»

زیرا
بلندی دل ما زآن جناب شد


 

جولان
چشم مست تو تیغ از سپر گرفت

جمعی
هلاک گشته
آنچه در ادامه می آید ، بخشی از کلیدی ترین نکات کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد که توسط صاحب وبلاگ مشهود، تلخیص گردیده است:

* به حقیقتِ اسلام، جز به
مدد رهبری حضرت ختمی مرتبت نمی توان راه یافت که او راهبر به آزادی و آزادگی است.

* در
دیانت، انسان با همه عظمتش باید در برابر ذات احدیت، خشوع و خضوع داشته باشد اما
در نظم تکنیکیِ غرب، همه چیز باید در برابر قدرت انسان، خاضع و خاشع باشد.

* اگر
دانشگاه خوب می خواهیم باید به
هفتصد و سی و هفت دردسر ساز (قسمت دوم)
در ادامه قسمت اول متن در نشریه ی شماره 11 ...
3- نظریه بسیار جالب دیگری هم که وجود دارد این اظهارات عجیب سرلشکر محمود منصور موسس سازمان اطلاعات و امنیت قطر در خصوص هواپیمای اکراینی است : «ایرانیها راهی جزشلیک نداشتند»
ایرانیها ضربه ی مهلکی بر پیکر ارتش آمریکا وارد کردند و همه ما و منطقه و قطعا نیروهای نظامی و مسولان ایرانی می دانستند که ترامپ فورا دستور حمله میدهد، والبته برخلاف تصور رسانه ها ترامپ بسرعت دست
✅ در نگاه
طیف گسترده‌ای از یهودیان به‌ویژه یهودیان صهیونیست انسان‌ها به ۳ دسته تقسیم می‌شوند:
یهودیان که نژاد برتر و قوم برگزیده
خداوند هستند؛
غیریهودی‌هایی که با یهودی‌ها دوست هستند
و باید به خدمت یهودی‌ها درآیند؛
غیریهودی‌هایی که با یهودی‌ها دشمن هستند
و باید کشته شوند؛
✅به تعبیر قرآن:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ
لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا
لَیْسَ عَلَیْنا
سیل‌زده‌ها و تقی‌زاده‌ها «امروز
منتهاالیه حاشیه‌ اروند مرکز تاریخ است. از اینجاست که عاقبت زمین معین
می‌گردد. اگرنه، به من بگو که در کدامین نقطه‌ کره‌ زمین حادثه‌ای از این
عظیم‌تر در جریان است. آیا قرن پانزدهم هجری قمری قرنی است که در آن کشتی
طوفان‌زده‌ تاریخ به ساحل آرام عدالت می‌رسد؟ آنها با ‌اشتیاق از میان
گل و لایی که حاصل جزر و مد آب خور است خود را به قایق‌ها می‌رسانند و ساحل
را به سوی جبهه‌های فتح ترک می‌کنند...رزمنده‌
به قلم دامنه : به نام خدا. مبانی فکری سلیمانی (۴). داشتم بر اساس الگوی چهارمرحله‌ای «توماس اسپریگنز»، مبانی فکری شهید حاج قاسم سلیمانی را تبیین می‌کردم. اینک دنباله‌ی نوشتار:
 
۳. در حوزه‌ی انسان‌شناسی، شهید سلیمانی به انسان از دریچه‌ی کمال، حُبّ، حُسنِ خُلق و غیوری می‌نگریست. مجموعه‌ی سخنرانی‌ها و رفتارهای ایشان، نشان از این دارد که وی دست‌کم چهار خصوصیت برای انسانِ سالم قائل بود. او یک ویژگی خاص را نیز از انسان انتظار داشت.
 
یعنی ب
.
اخیرا به نقد قابل تأملی از دکتر گلشنی برخورد کردم و همچنین تعریف ایشان از منش شهید صدر... احساس کردم حرف نگفته‌ی بخشی از دانشجویان (از جمله خودم!!) و شاید بعضی از طلاب و البته با درجات مختلف باشد:
«...نکته‌ی مهم دیگر جاذبه‌ی شهید صدر بود. الان نه در حوزه ها و نه در دانشگاه های ما جاذبه نیست. در سوئد با یک شخص لیبیایی ملاقات داشتم که می‌گفت در عراق با آیت الله صدر ملاقات و مباحثه داشتم. این شخص آن قدر تحت تأثیر شهید صدر در آن ملاقات قرار می گیرد و
.
اخیرا به نقد قابل تأملی از دکتر گلشنی برخورد کردم و همچنین تعریف ایشان از منش شهید صدر... احساس کردم حرف نگفته‌ی بخشی از دانشجویان (از جمله حقیر) و شاید بعضی از طلاب و البته با درجات مختلف باشد:
«...نکته‌ی مهم دیگر جاذبه‌ی شهید صدر بود. الان نه در حوزه ها و نه در دانشگاه های ما جاذبه نیست. در سوئد با یک شخص لیبیایی ملاقات داشتم که می‌گفت در عراق با آیت الله صدر ملاقات و مباحثه داشتم. این شخص آن قدر تحت تأثیر شهید صدر در آن ملاقات قرار می گیرد و ف
.
اخیرا به نقد قابل تأملی از دکتر گلشنی برخورد کردم و همچنین تعریف ایشان از منش شهید صدر... احساس کردم حرف نگفته‌ی بخشی از دانشجویان (از جمله حقیر) و شاید بعضی از طلاب و البته با درجات مختلف باشد:
«...نکته‌ی مهم دیگر جاذبه‌ی شهید صدر بود. الان نه در حوزه ها و نه در دانشگاه های ما جاذبه نیست. در سوئد با یک شخص لیبیایی ملاقات داشتم که می‌گفت در عراق با آیت الله صدر ملاقات و مباحثه داشتم. این شخص آن قدر تحت تأثیر شهید صدر در آن ملاقات قرار می گیرد و ف
.
اخیرا به نقد قابل تأملی از دکتر گلشنی برخورد کردم و همچنین تعریف ایشان از منش شهید صدر... احساس کردم حرف نگفته‌ی بخشی از دانشجویان (از جمله حقیر) و شاید بعضی از طلاب و البته با درجات مختلف باشد:
«...نکته‌ی مهم دیگر جاذبه‌ی شهید صدر بود. الان نه در حوزه ها و نه در دانشگاه های ما جاذبه نیست. در سوئد با یک شخص لیبیایی ملاقات داشتم که می‌گفت در عراق با آیت الله صدر ملاقات و مباحثه داشتم. این شخص آن قدر تحت تأثیر شهید صدر در آن ملاقات قرار می گیرد و ف
.
اخیرا به نقد قابل تأملی از دکتر گلشنی برخورد کردم و همچنین تعریف ایشان از منش شهید صدر... احساس کردم حرف نگفته‌ی بخشی از دانشجویان (از جمله حقیر) و شاید بعضی از طلاب و البته با درجات مختلف باشد:
«...نکته‌ی مهم دیگر جاذبه‌ی شهید صدر بود. الان نه در حوزه ها و نه در دانشگاه های ما جاذبه نیست. در سوئد با یک شخص لیبیایی ملاقات داشتم که می‌گفت در عراق با آیت الله صدر ملاقات و مباحثه داشتم. این شخص آن قدر تحت تأثیر شهید صدر در آن ملاقات قرار می گیرد و ف

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها