نتایج جستجو برای عبارت :

میشه عنوان نذارم؟!

رار نیست چیزی درست بشه ، قرار نیست حبیب کاف و یا دکتر رفسنجن کاری کنه و یا خودم کاری کنم فقط قراره از این ویزای که خدا بهم داده با هدف های که دارم پول بیارم و بجنگ درد برم و توی این جنگ شکست ش بدم و لذت ببرم همین و کم کنم حبیب کاف هم به هدف هاش برسه چون شاید اون هم دردهای رو همراه ش داشته باشه که من نمیدونم . بهرحال همه چیز با درد همراه دردی که قصد داره هر شادی و لذتی رو بر من زهر مار کنه و منی که تصمیمم گرفتم از این به بعد نذارم این اتفاق بیفته .
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
هایلایت‌ Hope این پیج رو ببینید، اگه دارید برای چیزی تلاش می‌کنید و سختتونه، یا اصلا حتی اگه هیچی براتون مهم نیست. شاید بعدا طولانی‌تر هم بگم از همه چی، اما فعلا همین.
+ دوست دارم یه کانال بزنم توی تلگرام و فقط از درس خوندنم صحبت کنم، یا ساعت مطالعه بنویسم و عکس‌ میزهای مطالعه بقیه رو بذارم و این‌جور چیزهای تباه.

+ خب ۵ نفر شدیم برای درس خوندن و خوبه به نظرم. از الان هم بگم که من خیلی از عدد ناتیف خوشم نمیاد بنابراین سعی می‌کنم زیاد پست نذارم
شب چهارم
همیشه تو زندگیم سعی کردم که تودار باشم نذارم بقیه بدونن که تو درونم چی میگذره تمام تلاشمو کردم که حتی تو بدترین بدترین شرایط ها لبخند بزنم و نذارم کسی بفهمه که ناراحتم چون فکر میکردم این نشونه ی ضعیف بودنه!!!!
همیشه هر وقت از کسی ناراحت بودم ریختم تو خودم و گفتم اشکال نداره اینم به اضافه بقیه بشه اما یه دفعه ای به خودم اومدم و دیدم که پر شدم از نفرت کسایی که یه زمانی از ته دل دستشون داشتم
نگفتن دلخوری هامون به کسایی که دوستشون داریم فقط
همش فکر میکنم کاش لاأقل این دم آخر طبق ادعاهایی که دارن، باهام رفتار میکردن، به پاس اون 6 ماهی که باهاشون بودم و سعی کردم هیچ قانونی رو زیر پا نذارم. اما کلاً ترجیح میدم حرف نزنم و گله نکنم هیچوقت، خوشحال میشم آدما هم به سکوت آخرم احترام بذارن و در واقع "رهام" کنن و فقط برن! چون حرف زدن بعد از اینکه پر از اشتباهیم و خطا، چیزی نیست جز توجیه!
اگه به سکوتم احترام میذاشتن و توضیح نمیخواستن، لاأقل با این حس و حال بد تموم نمیشد همه چی!
آقا خر در گل مانده یا خر در چمن دیدین؟ ندیدین؟ الان من یکی رو ببینید خر در چمن رو دیدید! برای درس کارآفرینی باید پاورپوینت بسازم موندم که برای صفحه اول چه عکسی بذارم؟
موضوع سمینارم برشی از کتاب خلاقیت، نوآوری، کارآفرینیه. اصلاً عکس بذارم صفحه اول؟ عکس نذارم؟ عکس خود کتاب رو بذارم؟
مثلا میخواستم این چند روز پست نذارم!
آقاااا
بعضیا میگن که همه‌ی تخم‌مرغ‌ها رو نباید توی یه سبد گذاشت که اگر یه جا به بن بست خوردی راه دیگه‌ای هم واست باشه
از طرف دیگه
بعضیای دیگه میگن آدم نباید Plan B یا به قول ما نقشه‌ی پشتیبان داشته باشه - چون وقتی آدم یه راه جایگزین داشته باشه واسه رسیدن به هدف اولی و اصلی تمام تلاشش رو نمیکنه و کمی هم بی انگیزه میشه.
واقعا آدم چقدر باید روی هدفش پافشاری کنه؟
از کجا معلوم که داره زور بی خودی نمیزنه؟
دانلود آهنگ رضا صادقی به تو مدیونم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * به تو مدیونم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , رضا صادقی باشید.
 
دانلود آهنگ رضا صادقی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Reza Sadeghi called Be To Madyounam With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه رضا صادقی به نام به تو مدیونم
میبینی چجوری شده فکر و خیال مناون چشمات دل با منطقمیهو پای توعقلشو از دست دادتا به خودم بیام دیدممهر ت
تقریبا یک ماهه که دارم باهاش بحث میکنم به طور جدی دارم آمادش میکنم و قانعش میکنم به اینکه دل بکنه و بعد از هفت سال دست برداره 
اما براش سخته به قول خودش حرف یک روز و دو روز نیست هفت ساله که هم دیگه رو میخواند توی این هفت سال هیچ کدوم حاضر نشدند به کسی دیگه فکر کنند 
دیروز بعد از کلی بحث شاید نزدیک شش ساعت باهم حرف زدیم حرف من این بود که بگذر دل بکن برید دنبال زندگیتون وقتی قراره هفت سال مادرش راضی نشه اما میگه چه جوری بگذرم وقتی بیست و چندساله بو
سلام بچه ها 
دقیقا ۱۲ روز دیگه اولین ماهگرده منو عشقه زندگیم دیانه
دارم کارای خیلی زیادی میکنم که میدونم خوشش میاد
انقد ذوق دارم که نمیدونم چیکار باید کنم ... دعا کنین منو ک از پس 
عشقی که دیان داره بهم بربیام و براش کم نذارم
مرده زندگیم عاااااااشقتم دوستت دااااااارم❤❤❤❤❤❤❤
ولی منتها برامون دعا کنین خیلی یه مشکلی پیدا شده که انشاءالله زودی با
خواست جفتمون حل میشه
دوستتون داریم منو دیان
❤hosna-diyan❤
"آزادی" به نظرم مهم‌ترین داشته‌ی بشره که نباید ازش محروم بشه، با هر توجیهی که بخوان مانعش بشن.
تو اولین دلیل مبارزه من بودی، برای تو با همه می‌جنگم، با همه‌ی شرایط می‌جنگم که مانعی در راه رسیدنم به تو وجود نداشته باشه.
من در مقابل تمام چیزایی که مانع رسیدن من به تو بشن خواهم ایستاد.
قول میدم نذارم دیگر افکار بد به سراغم بیان
قول میدم دیگه صورت مسأله رو پاک نکنم
قول میدم مبارزه کنم
به خاطر تو
و به خاطر خودم
داشتم از شرکت چار میزدم بیرون برنامه نویس آقای محمد حسین خ بهم گفت دوباره سرور رو ریختی بهم داری میری؟ به خنده بعد مدیر پروژه آقای ی گفت آره ریخته بهم نذارم بره؟ گفت نه شوخی میکنم بعدش برنامه نویس خانم شکیلا میم گفت کار همیشگی ش وقتی بهم میرزه دَرِ میره؟!!!! بعد خداحافظی کردم و الکی خندیدم با شوخی شون! اومدم جلوتر که برنامه نویس آقای ایمان سین بهم گفت باز نری عکس بگیری بذاری اینستاگرام؟ بعدش بقیه شون شروع کردن به مسخره کردن و خندیدن!!!!!
آثار هنری! نگهداری ازشون سخته. برای کسی که اون اثر حاصل رنج و زحمتش نیست فرقی با سایر اشیا نداره ولی برای کسی که از جون و روحش واسش خرج کرده و خلقش کرده مثل بچه اش میمونه و طاقت نداره یه خراش روش بیفته چه برسه چیزی ازش کم بشه.
برای همینه استرس گرفتم و مضطرب شدم، چون خودم صاحب آثار هنری انگشت شمار ولی پز زحمتی هستم خودمو جای صاحب اثر گذاشتم و نگرانیشو درک کردم و سعی کردم نذارم آسیبی به آثارش برسه. امیدوارم تصمیم درستی بوده باشه.
ح عاشق منشی شرکتشون شده، من ناراحتم که چرا عاشق من نیست.. ولی راستش اینجوره که منم عاشقش نیستم و صرفا دوست داشتنش رو می‌خوام الانم دارم خودم رو ناراحت نشون میدم تا کم نیارم یا کم نذارم در عشق اما خب خودم می‌دونم که با این رفاقتی که بین ماست خیلی حال می‌کنم و فقط کمی حسودی.
بعد از دفاعم که ۱۱ شهریور بود پاشدیم رفتیم شمال و مفصل با بابا دعوام شد و اون هم تلافیش رو سر میم خالی کرد و حالا جمع کردن این رابطه خیلی سخت شده.
دیگه اینکه کمی افسرده‌ حالم
سطح انرژی به شدت افت کرده و نمیدونم علتش چیه شاید دلیلش اینه که دوباره خیلی وقته خوب نخوابیدم.
یه خستگی مسخره توی تنم هست و نمیدونم چجوری میشه رفعش کنم. 
امروز از وقتی بیدار شدم روی تختم دراز کشیدم و کتاب های رنگارنگی که توی قفسه هست رو نگاه میکنم و فکرم هزار جای دیگه ست.
شاید نباید امروز رو سخت بگیرم و بذارم به ولو شدن روی تخت بگذره!
شایدم باید سخت بگیرم و پاشم برم زیر آب سرد تا هوشیار بشم و نذارم روزم تلف شه!
کاش تصویر قوی تر و منظم تری از خودم
تازگیا پی بردم وضعیت روحی من عمیقاً وابسته به اینه که کارام و وظایف و مسئولیتام رو درست انجام بدم یا نه. امروز با ۱۶۰ تا تست و ۷/۱۰ دقیقه خوندن تموم شد که میدونم من بیشترم میتونم. راضیم از اینکه شروع کردم بالاخره و ذوقمندم که از عکس زیر مشخصه۸___۸
فقط دارم سعیمو میکنم که نذارم اون کنکوری خستهٔ افسردهٔ پس ذهنم بلند بشه و بگه نه! تو نمی‌تونی! نه! تو هیچی نیستی!...دارم سعی میکنم دهنشو با تونستنم ببندم.
سلام
از اونجایی که به نظرات مخاطبین وبم اهمیت میدم ، میخواستم ازتون یه سوالی بپرسم ...
یه سری اتفاقات ، داستان ها ، وقایع و اینایی هست توی زندگی که برای آدم اتفاق میافته ... در کل میشه گفت یه سری مطالب یهویی 
از این مطالب یهویی بذارم یا نه ؟؟
 
 
خب بسم الله الرحمن الرحیم
کلا هر چند وقت یکبار از اول شروع میکنم ....
مدتیه که فکرم درگیر اینه که از طریق فضای مجازی حرفه خودم رو گسترش بدم و مدام در این کار احساس ناتوانی میکنم ... باید بگم که من یک مشاورم و از شغلم می ترسم و احساس میکنم یکی از سخت ترین کارهای دنیاست ، دیشب در حالیکه دلیل این ترس رو جست و جو میکردم  خیلی اتفاقی فکری به سرم زد ... اینکه درسته من یه روانشناس تمام عیار نیستم  اما من یک مشاور مدرسه هستم و یک معلم تفکر یا بهتره بگم مربی ت
♫♫
داره میسوزه دلم واسه خودم اخ منه بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره ی… پر نورمی آخ همه جونمی تو 
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  NITROMUSIC.IR  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
همه ی درارو بستم کسیو جاتو نذارمبیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهرکی میپرسه میگم مرده برام این طرافا نیستمیدونی تو دل وا مونده ام … این خبرا نیست همه ی درارو بستم
♫♫
دانلود آهنگ دیونه مغرور ازعلی یاسینی
برای یکشنبه آینده وقت مشاوره گرفتم.
هم اون هم خودم خیلی عجله داشتیم که زودتر جور بشه ولی اون سه شنبه نمیتونست بیاد و افتاد هفته بعد. از این که عجله رو توش میبینم خوشم میاد. معمولا با آدمای خون سرد مثل خودم برخورد میکردم همیشه.
+هنوز برام عجیبه. چرا آدم باید تو خواستگاری انقدر درباره مقالات چاپ شده و مفاخرش حرف بزنه:/ و بدتر اینکه چرا باید بپرسه شما چند تا مقاله دارید؟ 
ذهن رشته های مهندسی انگار خط کشی شده س!! واقعا اکثرا ی مدل خاصی ان!
ول بده بابا
* دیدم همیشه هر پستی که میذارم یک غم و اندوه و گلایه‌ای توش هس، شرمم اومد که الان که حالم خوبه پست نذارم؛)
* همین دیگه.. حالم خوبه:))
* به یکی از چیزای کوچیکی که خیلی وقت بود میخواستم رسیدم. حالم خیلی خوب شد چون با تمام کوچیکیش،
انقد حسو حال خوب داشت که تونست همه‌ی حال بدی رو که طی 8 ساعت گذشته گریبان‌گیرم شده بود و هیچجوره دست از سرم برنمیداشت رو بشوره ببره:))
* البته که قسمتیش رو مدیون داداشمم که استارتشو برام زد و بعد ازون همونی که این کار کوچیک ا
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
می دونی بعضی اوقات خوبه که آدم به خودش بگه:من فقط یه بار زندگی می کنم خب همونجوری باشم یا زندگی کنم که دوس دارم.اگه واقعا چیزی رو از صمیم قلب دوس دارم براش بجنگم.
چند روز پیش که با خانواده مشهد بودم به خاله م گفتم:خاله، مامان با اینکه من دوباره چادر سر کنم موافق نیست می گه باید همه جا چادر سر کنی نه فقط تو خیابون چون نامحرم های تو خیابون فقط نامحرم نیستن وقتی خونه هم که می یان یا هر جای دیگه همون نامحرم ها هستن پس اگه می خوای چادر سر کنی همه جا بای
♫♫
داره میسوزه دلم واسه خودم اخ منه بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره ی… پر نورمی آخ همه جونمی تو 
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  NITROMUSIC.IR  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
همه ی درارو بستم کسیو جاتو نذارمبیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهرکی میپرسه میگم مرده برام این طرافا نیستمیدونی تو دل وا مونده ام … این خبرا نیست همه ی درارو بستم
♫♫
دانلود آهنگ دیونه مغرور ازعلی یاسینی
دانلود آهنگ علی یاسینی اسم تو چی داره
 دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
ترانه, موزیک و تنظیم: علی یاسینی
سوپرایز از علی یاسینی برای شما کاربران موزیک جاز ترانه اسم تو چی داره با متن و بهترین کیفیت
Download New Song By : Ali Yasini – Esme To Chi Dare With Text And Direct Links In JazzMusic
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینی
داره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم
 توی عکس یه آخر هفته ی دو نفره دیده میشد، دوتا خرمالو، دوتا موز، دوتا خوشه انگور ، دوتا کروسان، شش تا شکلات، چهار تا بیسکوییت، دوتا لیوان چای، یه کاسه تخمه و چندشاخه گل رز که زینت داده بود به این آخرهفته.
دلم خواست، این حال خوش دو نفره بودن رو دلم خواست. 
یارم کجایی؟ کجا قراره ببینمت؟ با یه اتفاقِ جالب باهات روبرو میشم و منو یه دختر عاقل میبینی که عاشقش میشی یا قراره با کله شقی هام منو ببینی و عاشق همینی که هستم بشی؟ کسی قراره بهت معرفیم کنه؟ ب
با آرام بخش های دیشب راحت خوابیدم
صبح هم که بیدار شدم گفتم میخوام تنها باشم و اومدم تو اتاق و در و بستم
آهنگ دریامسیح و پلی کردم زدم رو پخش خودکار سه ساعت تکرار شد...
بیا و این پخش و پلارو تو جمعش کن
برای اولین بار تو تاریخ فعالیت مجازیم عکسم و گذاشتم پروفایل اینستام☺
هنوزم از کاری که کردم مطمئن نیستم و توجیحی براش ندارم
فقط میخواستم یکی از مرزهام و بشکنم
و اون مرز این بود که عکسم و هیچ جا نذارم!
تا الان هم نه قرص خوردم نه چیزی
البته صبح که بیدار
نمیدونم من چرا توروی هرکس یکم میخندم اینقدر پرو میشه.
یعنی یه تجدید نظر حسابی تو اخلاق و رفتارم  بایدبکنم که این رویه اصلا درست نیست.
موقعیت اجتماعی آدما رو در نظر نمیگیرم از کارگر تادکتر یه جور رفتار میکنم آخرشم هر آدمی به خودش اجازه میده هر حرفیو بزنه.
من احساس میکنم گناهکارم بابت تمام روزایی که خوب بودم.
تا به یه کسی هم میگی میگه بابا تو خوب باش بقیه بذار هرطور دوس دارن باشن.این چه حرف مسخریه آخه؟؟
یارو تو تهران یه خونه اجاره کرده نشسته خان
یه فیلم از دیوید بکهام هست
داره نون می کشه ته بشقابش
 
فرستادمش واسه دوستام
تا کم به من گیر بدن که ته بشقابو در آوردی
بهم میگن جلو پسرا غذا نخور آبرومونو می بری :/
 
یکی از چیزایی که به شدت ازش متنفرم اینه که غذا حروم کنم
تا حد ترکیدن سعی میکنم چیزی ته بشقابم نمونه
حتی یه دونه برنج
بعد بابت همینم تو سلف همیشه سوژه بقیه م
ولی به شخمم وار همچنان به در اوردن ته بشقابم ادامه میدم
از وقتی که چند سال پیش یه همچین چیزی خوندم تصمیم گرفتم تا جایی که میتون
نصفِ شبی درست وقتی که بهمن داره با همه خدافظی میکنه که درِ خونه ـشُ ببنده و بره، پامُ گذاشتم لایِ در و خودمُ چپوندم تـــو که عقب نمونم و جای اسمِشُ تویِ لیستم خالی نذارم!!
خیلی سرم شلوغ شده این مدت
خیلی دور و بی معرفت شدم، میدونم!
مطمئن َم نیستم اسفند بتونه اوقاتِ فراغتِ زیادی با خودش برام بیاره
با اینکه فقط یکی دو هفته دیگه باید برم سرِ کار!! ولی اسفنده و درگیریا و بدو بدوهایِ دوس داشتنی ـش
کارم توی شرکت هر روزِ هقته شده و دیگه فرصتِ سر خاروندن
اگرچه دل به کسی داد،جان ماست هنوز           به جان او که دلم بر سرِ وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد                  نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل،ز خاطرش بگذار                            جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد                به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست                  وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر             
بهش قول داده بودم که تنهاش نذارم. پای قولمم هستم و خواهم بود. هر چقدرم بگه دیگه اون آدم سابق نیست و داره سعی می‌کنه منو از زندگیش حذف کنه و برام آرزوی موفقیت تو آینده‌ای بدون خودش رو بکنه. می‌دونم یه مرگش هست. همهٔ این حرفایی که می‌زنه اداس. سه هفته‌س کمتر از انگشتای دست باهام حرف زده. می‌گه دوستی ما حداکثر یه ساله. کسی که قرار بود باهم پول جمع کنیم از این جهنم فرار کنیم واسم آرزوی موفقیت می‌کنه. کسی که کیک تولد شونزده سالگیمو خرید. همونی که
تو آشپزخونه دم گاز واستاده بودم...چنگال به دست...هر چی مامانو صدا میکردم نمیومد...
برداشتم زیر لب گفتم:همه مامان دارن..ما هم مامان داریم...
مبینا شنید...برگشته میگه:خدا خیلی دوسمون داشته که مامان بابا ها رو آفریده...حالا چه مامان بد...(صداش اونقدر آرووم شد که دیگه نشنیدم ولی خب قابل فهم بود که چی میخواست بگه(: )
دلم میخواست همون موقع بیخیال گاز و سوختن یا نسوختن غذا بشم و برم سفت این نیم وجبی رو بغل کنم که لحن صداش هم آدمو دیوونه خودش میکنه(:
پی نوشت:دا
امروز برای بار چندم حروف اسمشو سرچ کردم اما نبود این آیدی دیگه وجود نداشت.نبودنش و این‌که می‌دونم می‌تونم پیداش کنم و باهاش حرف بزنم اما جرئتش رو ندارم اذیتم می‌کنه و بهم احساس ضعف می‌ده.
دلم می‌خواد برم باهاش حرف بزنم، بهش بگم متاسفم که با احساسات نپخته‌م و هیجاناتی که همیشه ادعای کنترلشون رو دارم اما حقیقت این نیست بهت فرصت حرف زدن ندادم و فقط گفتم نمی‌دونم چرا این‌جام.
فقط فرار کردم بدون این‌که صبر کنم بدون این‌که به تو هم فرصت حرف
امروز دومین پروژه رو گرفتم. این یکی بهتره از لحاظ مالی چون می تونم سریع تر تمومش کنم و پولشو یه جا بگیرم.
تو یه سایت ترجمه ی دیگه هم امتحان داده بودم بخش نفت و گاز و پتروشیمیش رو که امروز نتیجه ی تصحیح اومد با نمره ی طلایی قبول شدم، منتها سفارشی تو این زمینه فعلا نیست. حالا بخشای دیگه شم امتحان می دم.
خدایا ممنون که برام سرگرمی میفرستی که از فکر و خیال دیوونه نشم و سر به صحرا و بیابون نذارم.
لطفا برام دعا کنین که یه پروژه ی گنده تر بهم بخوره که پول
راستش نه همیشه... امروز از دسته روزهای عمیقا دلگیرم بود و هجوم سایه سیاه تاریکی... باورم نمیشه تو این دنیا حتا یه دوست اختصاصی ندارم :) از ظهر تا الان سالمط بودن و هیچ کار مفیدی نکردم صرفا نمیخواستم وقتی میان، تو اتاق تنها باشم! میدونی گاهی از دیدن اطرافیانت که یکی یا یه گروهی دارن که بهشون خوش میگذره باعث میشه بیشتر فکر کنی.. فکر کنی به عمق تنهاییت! بچه ها یا کوهن یا در حال خوشگذرانی با فرندهاشون که صد البته هیچوقت دنبال رابطه بی تعهد نبودم و نیس
متن درادامه مطلب
این روزا پای علم---غم میزنه به دلم
شبا تا صبح میبینم---خواب حرم تاحرم
چی میشه خط نزنی---دوباره اسم منو
پاهام طلب میکنه---پیاده اومدنو
گناه این دله من---چیه که جوری شده
همه میان حرم و کارمن---فقط صبوری شده
منم باید برم به مدد امام رضا-پیاده از نجف تا به دیار عاشقا
به مرکز جنون تا برسم به کربلا
 
حسین آقام آقام- حسین آقام آقام آقام
 
آهای مسافری که---عازم این سفری
قول میدی کرببلا---اسم منم ببری
گریه ها وقتی گرفت---فضای چشم تورو
یه بارحرم ب
همیشه مسائل دور و اطرافم واسم مهم بوده،همیشه سبک و سنگین کردم،همیشه بهش توجه کردم تا در سمت درست وایسم.یه مدت کم آوردم گفتم کون لق همه چی.تو زندگیتو بکن،به آرزوهات برس.یه مدت به ابتذال کشیده شدم.اما یه فریاد همیشه در گلو هست،یه عقده همیشه در وجودت وجود داره.میرسی به جایی که میگی تو این وضعیت هم باید بگم کون لق همه چی؟از گل و بلبل واسه خودم بگم؟نمیدونی باید بیای از خوشی بنویسی یا از درونت که داره فرو میریزه،یهو میبینی داره شرمت میاد.
اینجا وب
از مزایای دانشجو بودن اینه که اینترنت داری❤
دغدغه ی انقلاب آزاد کردن تمامی مظلومین و مستضعفین جهان از ظلم و ستم بود ولی حالا سطح توقع مون از آزادی، در حد وصل شدن اینترنت ، اومده پایین!
پ.ن1:
از اونجایی که متوجه شدم استاد عزیزم دکتر نقشینه، این وبلاگ رو میخونه
قصد دارم دیگه شعرهای خاکبرسری و احیانا آهنگ های مشکل دار رو دیگه نذارم یا حداقل رمزی منتشر کنم(داستان خجالت و شرم و این حرف ها)
نظر شما چیه؟
تقوا رو پیشه کنم
یا
تقوا رو پیشته کنم؟
هر کار کردم دلم راضی نشد امروز پست نذارم. 












متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">













دریافتشعر
به قول اون فیلم کوتاه معروف که دوربین صد ثانیه سقف رو نشون می‌داد و آخرش معلوم می‌شد که فیلم فقط چند لحظه از زندگی یه جانباز قطع نخاعی‌ه، این عکس رو گذاشتم که بگم این فقط یک فریم از زندگی من‌ه. ( مظلوم نمایی)امروز برای اولین بار رفتم چشم پزشکی. هم معاینه مجدد چشمِ بابا بعد از عمل آب مروارید بود، هم بررسی وضعیت چشم مادر بعد از عمل پارگی شبکیه. (نمی‌دونم چرا یهو از ناحیه چشمدچار مشکل شدیم!)نمره چشمم «دو» بود. دکتر گفت جاداره همین‌جا گواهینامه
سلام
یه سوالی مدت ها ذهنم رو درگیر کرده بود و خواستم نظرات شما رو هم بدونم، ببینید شروط ضمن عقد رو که همه مون میدونیم هست و حتی به علت نقض اون ها میشه طلاق گرفت. مثلا شرط تحصیل خانوم و.... . حالا من میگم این شروط برای من یعنی بی اعتمادی نسبت به فرد مقابلم.
میگم آخه مردی که از همون اول برنه زیر حرف هاش که دیگه تکلیفش معلومه. برای همین هم سعی میکنم طرفم رو خوب بشناسم ولی شرط ضمن عقد نذارم. حالا شما نظرات تون رو راجع به دیدگاه من بگین. درسته یا غلط؟ 
ا
نماز صبح رو دم طلوع خوندم و دیگه خوابم نبرد. ساعت ۷:۴۲ دقیه صبحه. 
دلم نیومد روزه ام رو بخورم. یه برنامه ریختم واسه خودم خدا کنه بتونم بهش عمل کنم. خسته شدم اینقد برنامه ریزی کردم و هیچی به هیچی. 
این روزا دارم به این فکر میکنم که یه ذره بیشتر عقلم رو به کار بندازم. ول کنم این تراژدی مسخره ای رو که سالها از زندگیم رو نابود کرد. باید یه بار در موردش بنویسم.
باید بیشتر به فکر خودم باشم. 
باید کمتر به نظرات و حرفای ادمای دیگه اهمیت بدم. 
به قول هلاکویی
انقدر اوضاع روحی روانیم متغیره خودم دیگه از تعجب شاخ درآوردم! یه لحظه اونقدر انرژی دارم که خسته و کوفته از 6 و نیم صبح بیدارم و بدون اینکه بخوابم پامیشم ورزشم میکنم و کلی انرژی دارم و امیدوار به آینده و هدف و  یه تف تو گور همه ی عالم و انرژی منفی هاشون میگم! یا یه لحظه بعد انقدر بدبختی هام بزرگ میشه و به چشمم میاد که غم و حرص و عصبانیت عالم میریزه تو دلم و بغضم میشکنه و بدبخت تر از من دیگه انگار وجود نداره! 
اینا قشنگ داد میزنه افسرده ام و منی که
انقدر اوضاع روحی روانیم متغیره خودم دیگه از تعجب شاخ درآوردم! یه لحظه اونقدر انرژی دارم که خسته و کوفته از 6 و نیم صبح بیدارم و بدون اینکه بخوابم پامیشم ورزشم میکنم و کلی انرژی دارم و امیدوار به آینده و هدف و  یه تف تو گور همه ی عالم و انرژی منفی هاشون میگم! یا یه لحظه بعد انقدر بدبختی هام بزرگ میشه و به چشمم میاد که غم و حرص و عصبانیت عالم میریزه تو دلم و بغضم میشکنه و بدبخت تر از من دیگه انگار وجود نداره! 
اینا قشنگ داد میزنه افسرده ام و منی که
الان ساعت 5 صبحه ... و من منتظر طلوع خورشید هستم، بعضی وقتا که دارم به این لحظه‌ی زیبا فکر می‌کنم، می‌بینم که چقدر لحظات زیبا رو ما از دست می‌دیم ... شاید همون یک لحظه‌ی زیبا مسیر جدیدی به زندگی ما بده، شاید تغییری ایجاد بشه . همه‌ی ما متولد یک لحظه هستیم. یک لحظه که پدر مادر تصمیم به ازدواج می‌گیرن، یک لحظه که بچه به دنیا میاد و یا یک لحظه که از دنیا میریم.
هر لحظه می‌تونه یک اتفاق جادویی داشته باشه که شاید بتونیم بهش برسیم. من که خیلی از طلوع
این تصویر در پایان یکی از جلسات تدریس خاطره‌انگیز ثبت شد.
یکی از جلسات کلاس حقوق مدنی 3. بحث در خصوص شروط ضمن عقدی بود که مخالف مقتضای ثانوی یا مقتضای آمره‌ی عقد هستن. به عنوان مثال از چنین شروطی ماده‌ی 1105 قانون مدنی بیان شد که میگه توی عقد نکاح، مرد، عنوان ریاست خونواده رو بر عهده داره و این هم حق و هم تکلیف مرد هست.
همین ماده، کافی بود تا ماشه‌ی بحث بسیار پر حرارت و پر دامنه‌ای رو بچکونه که از حقوق زن در اسلام شروع می‌شد و به کار کردن زن در ب
دست و دل تنگ و جهان تنگ خدایا چه کنم؟
من و یک حوصله تنگ ،به اینها چه کنم؟
سر و برگ جدلم نیست چو با خلق کلیم
نکنم گر به بد و نیک مدارا ،چه کنم؟
....
خلق،مرغان اسیرند که در یک قفسند
زآن میان از که توان داشت امید مددی؟
شکرها گویمت ای چرخ که از گردش تو...
نیست یک کس که توان برد به حالش حسدی
عادت داد و ستد،دادن جان مشکل کرد!
زآنکه این داد ،ز دنبال ندارد ستدی...
......
دلا چه شکوه بیهوده از قضا داری؟
طبیب را چه گنه؟درد بی دوا داری!
کلیم!غم ز پی روز بد ذخیره مکن!
ب
بالاخره بعد از اینهمه بالا پایین پریدن و به این در و اون در زدن تازه دارم به این نتیجه میرسم که 
شاید تقدیر این بود که فقط یک حرفه رو دنبال کنم..... 
کاش این نبود... یا بهتر بگم کاش این نباشه....
چه امیدها و ارزو ها داشتم، چقدر امیدوار به همه مسائل نگاه می کردم
و‌ الان باید به همه اونهایی که بهم خرده می گرفتن بابت این طرز نگاه بگم من تسلیم ام...
همه تلاشم تا به امروز در جهت این بوده که کاری رو نیمه کاره نذارم و نذاشتم جز این یکی...
جز کار و درس!
همیشه خو
دانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم (کیفیت خوب mp3)
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام دلشوره
شاید برای تو کمی سخت است بفهمی حال من راباید شبیه من کمی دیوانه باشی بفهمی حال من رامن حاضرم از عشق تو چتر از سر بارون بگیرممن بیخیال زنده موندن حاضرم با تو بمیرممن بیخیال زنده موندن حاضرم با تو بمیرمدانلود آهنگ بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم (کیفیت خوب mp3)بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم نیستی و من خواب ندارمآخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم نیس
متن ترانه مرتضی باب به نام غریب گیر آوردنت

نهمنم که جاموندماز این و اون روندمتو ‌پر کشیدی رفتی اونجایی که میخواستینهمنم که درموندمبا قلب واموندمتو پر کشیدی رفتی اونجایی که میخواستیآهمث علمداریبی دست و بی یاریهر کی علمداره باید بی دست و بی سر شهآهدل داره میمیرهانگاری تقدیرههر کی که اسمش قاسمه باید که پرپر شهغریب گیراوردنتتوی غریبی کشتنتمنم تو خواب نازماون خوابی که مدیون تویهغریب گیر آوردنتچه ها نکردن با تنتقلب یه ملته که این روزا دلخون
باران میبارد ، سکوت و تاریک ، مغموم است آسمان... !
من ماندم و غمِ آسمان و یه رفتارشناسی استیفن رابینز که تموم‌نمیشه... ! 
 
منم باید برم آره برم سرم برهنذارم هیچ حرومی طرف حرم بره…یه روزی هم بیاد نفس آخرم بره…
( ۱۰۰ بار فکر کنم امروز اینو گوش دادم...)
اونروزا که افتاده بودم تو یه لوپ وحشتناک و خودمو حسابی شاخ میدونستم، راستشو بخوای الان میفهمم که تموم اون کارها و تصمیمات با ماسک اراده !  نشانه چیزی جز ضعیف بودنم نبوده، ماندن در منطقه امن حتا به قیمت پوچ شدنِ یه دوره قابل توجه از زندگی. ترس، ترس از بودن و قیاس شدن و مبارزه کردن با ادعای اینکه حق من بیشتر از این چیزاست. میدونی قدرت حقیقی در جنگیدن یا حداقل در صحنه بودنه، نه اینکه پشت یه سری ادعاهای توخالی که حتا خودتم باورشون نداری سنگر بگیر
عیــد مبارک از صمیم قلبم،خوشحالم که مولایی همچون حضرت علی (ع) داریم.
 
​​​​​​
حیفم اومدشعرو نذارم 
 
نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد
نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد
 اراده چون کند مولا، قضا تغییر خواهد کرد
علی در سرنوشت عالم امکان اثر دارد
نبین باشد حصیر کهنه٬ دارایی این حاکم
ببین ثروت به صید او تلاشی بی ثمر دارد
به نخلستان چه با زحمت به جانِ چاه افت
یا کاشف الکروب

سلااام :))
بچه ها. من این کتاب و که میدیدم یهو مشهور شد و اینها، همش فکر میکردم ازون کتاب های کلیشه ای روانشناسی و انگیزشیه
از اون ها که دائم میگه رمز موفقیت شما چیست!؟ بلهههه. همین که فکر کنید به هدفتان موفقید
ولییی، اینطور نبود
اولین کتابی که از کتابخونه همگانی طاقچه دانلود کردم و خوندم، همین کتاب بود.
اول تصمیم داشتم فقط شروع کنم و اگه خوشم نیومد ادامه ندم.
اما واقعا عالی بود.
یه نکته ای که وجود داره اینه که نویسنده توی مقدمه 
توی این مدتی ک خیلی اتفاقا برام افتاد. ینی میشه گفت بخش بزرگی از زندگیم توی همه ی مدتی که افسرده بودم خیلی چیزا یاد گرفتم. یه زمانی فکر میکردم اگه کسی رو از ته دل دوست داشته باشم و اونم منو از ته دل دوست داشته باشه افسرده نیستم. اما اصل قضیه اصلن به این مربوط نمیشد. شاید ی کم تسکین دهنده بود و باعث میشد یادم بره افسردگیمو. اما هیچ وقت باعث نشد که برای همیشه از بین بره.  اینو تو این یه سال رابطه فهمیدم.  که مشکل افسردگی مشکل تمام ناراحتیام و خستگیا
نتونستم جلوی خودم رو بگیرم که پست نذارم! چون امروز تولد کسیه که توی این مدت کوتاهی که میشناسمش حسابی دلم رو برده! کسی که جزو اون دسته کسایی هستش که تا آنلاین میشم چک میکنم ببینم ستاره ش زرده یا نه ! یه دختر قدرتمند و عاشق خانواده و کار! یه دختر که برای هدفش میجنگه و پزشکی را به اندازه ی جان دوست دارد!!!! درست حدس زدین !!!! مریدا!!!!
مریدای قشنگم !
تولدت مبارکککککککککککک!!!!
اینم دو مدل کیک :


اینم نوشیدنی :

اینم بادکنک ها و کادو ها :

اینم از تیرامیسو!!!:

آنچه من واقعا می خواستم ، تمام انواع زندگی بود و زندگی یک نویسنده جامع ترین آنها به نظرم آمد. 
 
تجربه ی روزانه ی من ، زندگی در دنیای مردمی بود که کوچک ترین توجهی به چیزهایی که من خودم را وقفشان کرده بودم نداشتند. 
 
خب اینم از کتاب هنر داستان : سوزان سانتاگ و ادوارد هیرش ترجمهٔ سارا اسکندری با نشر گهرشید  
 
کتاب خیلی کوتاه و جیبی هست  اما خیلی چیزا هست که با خوندنش یاد میگیرین . به هرحال هرچی هست مصاحبه ی سونتاگ هست. یه نقل قولشو گذاشتم اینستا
مدتی که قهر بودیم مدام بهش اسمس میدادم و هر چی تو دلم بود رو میگفتم .... مثلا یکیش این بود که (هیراد تو مرد رابطه نبودی ,مرد وایستادن و درست کردنش نبودی ) یا براش نوشتم (تو حتی سر قولت هم نموندی ,سر قول مردونه ات!) وقتی این دو تا رو واسش نوشتم کاملا مطمئن بودم که حرفم درسته تا دیشب که  دوباره حرف زدیم و گفت صبا من تک تک اسمس هات رو میخوندم و بهت حق میدادم جز این دوتا ,خیلی واسم سنگین بودن ,حالا فرصت بده و مرد رابطه رو ببین من سر قول مردونه ام وایستادم!
مدتی که قهر بودیم مدام بهش اسمس میدادم و هر چی تو دلم بود رو میگفتم .... مثلا یکیش این بود که (هیراد تو مرد رابطه نبودی ,مرد وایستادن و درست کردنش نبودی ) یا براش نوشتم (تو حتی سر قولت هم نموندی ,سر قول مردونه ات!) وقتی این دو تا رو واسش نوشتم کاملا مطمئن بودم که حرفم درسته تا دیشب که  دوباره حرف زدیم و گفت صبا من تک تک اسمس هات رو میخوندم و بهت حق میدادم جز این دوتا ,خیلی واسم سنگین بودن ,حالا فرصت بده و مرد رابطه رو ببین من سر قول مردونه ام وایستادم!
خب، امروز 2 شنبه، 1 مهر ماهِ سالِ 98...
اولا که ورودِ پاییز رو تبریک میگم :)
امروز به شدددت روزِ پیچیده ای بود.
فکر کنین برنامه ای که به ما دادن، با برنامه ی کلاس کنکور هامون متفاوته!
یه سری از بچه ها کلاس کنکورِِ مدرسه رو میریم و یه سری نه...
همین باعثِ دردسر شده.
مثلا امروز زنگ آخر حسابانِ کنکوری داشتیم. ولی تو برنامه بود مدیریت خانواده :/
بعد منم نه جزوه برده بودم نه تکالیفشو...
خلاصه که خیلی ضایع بود.
به همین منوال، برای فردا 2 زنگ گسسته و هندسه داری
صفحه ی اول رمان:
مثه تموم ۵شنبه هایی که میومدم اینحا بازم اومدم .
با یه شیشه گلاب و یه دسته گل رز . مثل همیشه .
اما اینبار فرق داشت . اومده بودم قول بدم . نشستم کنار قبرش و
با گلاب شستمش . ۷ ماه گذشته ولی من هنوزم باورم نشده از دستش دادم . خیلی تنها شدم باز…
همون طور که گلا رو پر پر می کردم شروع کردم به درد و دل های همیشگی
– سلام . من بازم اومد . حالم خوبه. بابایی بالاخره پیداش کردم .
من اون احمقو پیدا کردم. همونی که تورو ازم گرفت . خیلی پولدارن .
درست مثه
من آدمِ منت گذاشتن نیستم. یعنی یادمم نمیمونه واقعیتش.
ولی این چند روز انقدر انقدر انقدر زیاد فکر کردم به روزایی که گذشت، که الان اگه جلوم بود همه ی همه ی همه ی اون روزایی که به خاطرش از این سر تهران پامیشدم میرفتم اون سرش واسه اینکه فقط کنارش باشم رو یه جوری میکوبوندم تو صورتش که دیگه واسه من گوه اضافه نخوره.
ولی جلوم نیست. ولی تا چند روز دیگه هم نمیبینمش. ولی من آدم منت گذاشت نیستم.
.
.
زنگ زد بهم که ببینمت 
گفتم کجا 
گف نمیدونم، تو بیا پایین من م
تولد گرفتم برای علی. با هشتاد و شیش تا شمع و ده تا کادو. با کیک و کاپ کیک و هزار جور خوراکی. با آهنگهای عاشقانه و رقص دو نفره. یه تولد دوتایی مفصل. تا همیشه خاطره ش میمونه..
نمیتونم زیاد ازش بنویسم. چون مدت هاست راحت نخوابیدم. مامان با یک درد شدید قلب اومد مشهد و من سه چار روز گذشته رو از این بیمارستان به اون درمانگاه و ازمایشگاه بودم. فقط خداروشکر که تو این سه روز استادم اونقدر پیگیر و همراه بود که بی نیاز بودم از سر روی شونه یه دوست گذاشتن. مامان خ
سلام
روزی که این وبلاگو ساختم (که میشه دیروز) تصمیم داشتم اصولا پست غمناکی نذارم توش!
اما الان میخوام یخورده عجز و لابه کنم :(((
اصولا با خودم خیلی حرف میزنم! خیییلی ها
یعنی کاملا طبیعیه ببینین من دارم مثلا لباسامو تا میکنم و خیلی جدی در حال بحث هستم با آدمی که وجود نداره رو به روم 
یا دارم مثلا ظرف های شسته شده رو جا میدم تو کابینت و یه خاطره خنده دار تعریف میکنم و هار هار میخندم بدون اینکه کسی کنارم باشه :)))
نمیدونم چرا اینجوریه! یا چند ساله اینج
عیــد مبارک از صمیم قلبم،خوشحالم که مولایی همچون حضرت علی (ع) داریم.
 
​​​​​​
حیفم اومدشعرو نذارم 
 
نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد
نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد
 اراده چون کند مولا، قضا تغییر خواهد کرد
علی در سرنوشت عالم امکان اثر دارد
نبین باشد حصیر کهنه٬ دارایی این حاکم
ببین ثروت به صید او تلاشی بی ثمر دارد
به نخلستان چه با زحمت به جانِ چاه افت
بذارین حالا که از وقت خوابم گذشته، یه چیزیو بهتون بگم. من یه آدم وحشتناکیم. خب؟ اصلا قابل قانع شدن نیستم. یا خیلی به سختی. مثلا اینطوری نیست که با یه سری توضیح قانعم کنین یا باور کنم. یا حتی با خیلی توضیح. به منطقم خوش نیاد باختین. تازه بدجور! چون کلی بهونه هم پشتش آوردین. بعد اینکه من تصمیم یه کاریو بگیرم، به راحتی انجامش میدم. اگه دلم بخواد یه کاریو بکنم، و قصد کنم، میتونم انجامش بدم. به راحتی. من اینطوری نیستم که بشینم غصه بخورم. اگرم میشینم غص
نام ترانه : تویی تک ستارم
با صدای دلنشین پوریا سازنده
شعر  : محمدطاها
ملودی : صادق فرجادی
⏬برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
~…~…~…~…~…~…~…~…~…~…~…~
از کنار من رفتی به آسونی
یادته گفتی همیشه میمونی
آسمون من بی تو شده تاریک
جاده عشقمون خیلی شده باریک
من که با عشق تو زندگی کردم
من که جز تو با غریبه ها سردم
دل به تو دادم شد این دلم ویرون
عشقمو کردی از قلب خود بیرون
ای یارو یارو یارم  ،،  منو تنها نذارم
من که بی تو جون میدم و طاقت نمیارم
ای یارو
دیروز خیلی طولانی بود
شب قبلش نخوابیده بودم تقریبا، سه تا کلاس داشتم 
روزه بودم
عصر هم رفتم مجلس ختم :(
دیدمش ولی کم. بچه ها عجله داشتن و برگشتیم.
یکم بعدش پیام داده بود: رفتین؟ من گفتم کاش مونده بودیم. بعدش فهمیدم پیش اسماعیله و خوشحال شدم. 
برای خودم جالب بود که دیروز هیچی حس نمیکردم. نه خستگی ، نه گرسنگی. اصلا انگار نه انگار که روزه م. انگار نه انگار که نخوابیدم. بعدش اومدم خوابگاه و دوش گرفتم و افطار کردم و نماز خوندم و گفتم هرطوری شده باید بخ
اون شب که بهم گفت نباید دوستش داشته باشم جا خوردم...دوست داشتن که دست خود آدم نیست ، اتفاقی نیست که براش تصمیم بگیری ، پیش میاد. اما اون می گفت گاهی تو باید برای دلت تصمیم بگیری وگرنه ممکنه دلت تصمیمای خطرناکی برات بگیره ، منم یکی از همون تصمیمام ، زندگیت رو پای من نسوزون !! نمی دونستم چرا دوست داشتنش کبریت پر خطره...نمی دونستم چرا یه تابلو ورود ممنوع سر در زندگیش نصب کرده اما می دونستم که حاضرم برای وارد شدن بهش هر جریمه ای رو بدم... می دونستم که ر
گفته بودم که باید بیشتر بیام اینجا و نذارم بیشتر از این، این بلاگ خاک بخوره. حالا اینجام ولی بدون حرف حساب.
پر از درگیر‌ی‌ها و کشمکش‌های ذهنی‌ام. نه از اونایی که میشه فکرشو کرد و حدس زد. نه. درگیری‌های ذهنی من بی‌خودترین و احمقانه‌ترین و کسل‌کننده‌ترین مشغله‌هایی که می‌تونه توی ذهن هر کسی وجود داشته باشه. اونقدر بی‌خود که حتی دوست‌ ندارم برای خودم بازخونی‌شون کنم. 
هر روزی که میاد، می‌گذره و تلف می‌شه، دارم تقلا می‌کنم و توی چارچو
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام دلشوره آهنگساز: آرون افشار ، تنظیم کننده: معین راهبر ، ترانه سرا: علیرضا مرتضی قلی ، نوازنده گیتار: فرشید ادهمی Download New Music Aron Afshar Called DelShoore آهنگ جدید و شنیدنی آرون افشار به نام دلشوره را با بهترین کیفیت و لینک مستقیم از سایت یک موزیک دانلود کنید.   متن آهنگ دلشوره آرون افشار »───♫♫●|●|●♫♫───« شاید برای تو کمی سخت است بفهمی حال من را … ! باید شبیه من کمی دیوانه باشی بفهمی ، حال من را … ! »──|♫●|──« من
بسم الله الرحمن الرحیم ./
داشت برام حرفاشو مینوشت که آرومم کنه ، نوشته بود میترسم از حرفام ناراحت شی و فک کنی دارم شعار میدم ، اما من آروم بودم و مدت ها بود داشتم حرفاشو زندگی میکردم :))) براش نوشتم :
نه عزیزم اصلا ناراحت نشدم دقیقا حرفاتو میفهمم برای همینم هست که وقتی دلگیرم نمیام چیزی بگم تو گروه چون نمیخوام حتی ذره ای ناشکری کنم ، اینایی که گفتم خیلی مسائل سطحی هستن ...
دیشب با گریه خوابیدم اما قبلش برای خدا نوشتم ، برای تک تک نعمتاش شکرش کردم
سلام امیدوارم حال تون خوب باشه و نماز روزه هاتونم قبول درگاه حق
از همه کسانی که میتونن کمکی بکنن مشورت و راهنمایی میخوام، من بزودی از دانشگاه مقطع لیسانس فارغ التحصیل میشم و برمیگردم خونه. یه پلن دو ساله دارم که میخوام روش تمرکز کنم و تموم تلاشم رو انجام بدم براش، چون فوق العاده حیاتی و مهمه برای ادامه زندگیم.
جو و فرهنگ حاکم بر خونه و شهرمون با شهر محل تحصیلم فرق داره و میترسم روم اثر بذاره و میخوام با استفاده از ترفند هایی انگیزه و اشتیاق خ
اون شب که بهم گفت نباید دوستش داشته باشم جا خوردم...دوست داشتن که دست خود آدم نیست ، اتفاقی نیست که براش تصمیم بگیری ، پیش میاد. اما اون می گفت گاهی تو باید برای دلت تصمیم بگیری وگرنه ممکنه دلت تصمیمای خطرناکی برات بگیره ، منم یکی از همون تصمیمام ، زندگیت رو پای من نسوزون !! نمی دونستم چرا دوست داشتنش کبریت پر خطره...نمی دونستم چرا یه تابلو ورود ممنوع سر در زندگیش نصب کرده اما می دونستم که حاضرم برای وارد شدن بهش هر جریمه ای رو بدم... می دونستم که ر
فکر میکنی دارم چیکار میکنم؟؟ بله بله زبان میخونم. اگه تا قبل از این تو عمری که گذروندم از بچگی اینجوری زبان خونده بودم دیگه الان مشکلی نداشتمو عقب نبودم. ولی خب برای هیچ کاری دیر نیست من خیلی وقت نیست که زندگی کردنو یاد گرفتم. هرچند که بعضی وقتا پیش خودم میگم کاش زودتر بهم میگفتن و زودتر یادمیگرفتم اما بعد میبینم اماده نبودم برای فهمیدن شاید. و کسی هم تا قبل استادم نبود که بهم بفهمونه. و چه کار سختی این فهموندن. ادم وقتی بیرون گود فکر میکنه اسو
قبل از رفتن برای بار نمیدانم چندم میگوید: بلند شو دیرت میشه، و من که بیدارم و از خود دیشب یک حسی بهم میگوید: امروز نمیشه
پیام میدهم که مطمئن شوم امروز نمیشود و جواب نمیدهد و میفهمم که خواب است...
گوشه‌ی صبح را میگیرم و مینشینم تو همان کنج، به کتاب ها نگاه میکنم...دلم هیچ کدامشان را نمیخواهد...
و بعد باز صدایی میپرسد تو چرا مینویسی؟ و من حکما دلم میخواهد بگویم به تو مربوط نیست اما به جاش خودم هم شک‌ میکنم که چرا حالا دارم مینویسم؟ بعد میخواهم همین
 
از صبح تا  دم غروب چه من چه بقیه رو داشت انگار صدا میزد که امشب شب جمعه است ! 
فاتحه یادتون نره ! و هی مرتب پشت گوش من میگفت ببین حلوا،  حلوا یادت نره واران (اسم واقعیم) 
و من داشتم فکر میکردم مواد حلوا دارم یا نه ؟! فقط متوجه شدم مواد حلوا سنتی رو دارم ولی حلوای آرد رو نه !
اومدم دست به کار بشم که یکبار علی جان برادر زاده ام زنگ در خونمون زد و یکساعت تموم با اون مشغول بازی شدم :|
باز دوباره اومدم دست به کار بشم دیدم داداش کوچکه (وسطی)  زنگ زد و یه چی
بعد از ثبت نام ارشد احساس کردم قبولی یا عدم قبولی من دیگه موضوعیت نداره. فقط تلاش من موضوعیت داره. الان فقط دلم می‌خواد تلاش کنم. دلم می‌خواد یه قدم برای انقلابم بردارم. حرکت... تلاش... امید...
و اگر قبول نشم هم دیگه ناراحت نیستم. فقط هر روز صبح از خواب بیدار می‌شم. صبحانه می‌خورم. ورزش می‌کنم. شرح نهایه رو می‌خونم. به بچه‌ها رسیدگی می‌کنم. روزهایی که مامان میاد، کیف مضاعف می‌کنم وقتی می‌بینمش‌. عشقم به مامان رو دوبرابر می‌کنم. ناهار درست می
توو این سالا دیگه هر اشتباهی از دستم برمیومدو کردم
کم نه چند سال هر شب از دستم در رفت
رفتم چند سال اَ صبح با گردنِ کج برگشتم
خودم دلِ خودمو میزدم خودمو میزدم ریشامو نمیزدم
اگه بدونی چقد رو خودم چاقو کشیدم من
هنوزم خیلی شبا خوابم نمیبرن
تو فکر میکنی کی موند؟
اون روزایی که فقط خودم پیشِ خودم میموند
خودم برا خودم شعراشو بلند میخوند
خودم برا خودم نیرو کمکی بود
کی موند وقتی اونقد جفنگ بودم
حتی توو چشمایِ خودم هم نگاهم نمیفتاد
بهم حق بده نذارم بفهم
با دونفر میخوام صحبت کنم:اولیش اناتومی،دومیش خودم.....
 
رو به اناتومی:اناتومیِ عزیزم،بذار باهم رفیق بشیم و رفیق بمونیم،تااا اخرِ اخرِ اخر....
ببین من خیلی دوست دارم،من خیلی علاقه دارم که ریز به ریز تو رو درکت کنم و میدونی که اینکارو انجام میدم...
پس بیا و به من یه قولی بده عزیزجان
خودت میدونی میونم باشیرینی جات خیلی بهتره از ترشیجاته،پس بیا و شیرین باش،حتی در اووووووج ثقیل بودنت.....بذار وقتی میخوام قورتت بدم،فقط روی لبم لبخند باشه و بس....
منم ق
بسم الله الرحمن الرحیم
با صرف نظر از محتوای سریال این که بار مثبت مشارکت و همیاری با بار منفی گناه مخلوط شود و از آن عنوان ترکیبی همگناه تولید شود و با قرار دادن این عنوان بر روی یک سریال این ترکیب ضد فرهنگی ترویج شود هیچ توجیهی ندارد... این عنوان باید عوض شود....
وقت بخیر 

    یه مدت تصمیم داشتم که بجز مطالب خودم ، هیچ مطلبی از جای دیگه ای رو توی وبلاگ جدیدم 

نذارم ، مگر در مواردی بعنوان مثال جملات و کلام  کوتاه بزرگان جهان ، ولی بخاطر بروز بودن وبلاگ
 هم  که شده فعلا  ازین تصمیم صرف نظر میکنم ، البته  فقط برای مواردی که  از نظر خودم  ارزش
 ارائه دادن به مخاطب رو داشته باشه .  مانند داستانکی  که امروز  یکی از دوستان با محبتم برام
 فرستاده که امیدوارم اونرو بخونید و براتون مفید واقع بشه :
  داستانک )
خب؛ بالاخره رسیدیم به آخرای تابستون ۹۸. توی یه نگاه کلی این تابستون چه کردم؟
۱- کتاب خوندم: این تابستون نقش کتاب واسم خیلی پر رنگ تر از همیشه بود. حدود بیست تایی کتاب خوندم و از آخرین تابستون بی دغدغه ی قبل کنکورم حسابی استفاده کردم. میگن توی سال کنکور نباید کتاب خوند چون مغز اون موقع خیلی با کتاب خوندن حال میکنه و دیگه درس خوندن برای آدم سخت تر میشه. پس من سعی کردم جای حسرتی نذارم دیگه :)))
از بین کتابایی که خوندم اینا رو واقع خیلی دوست داشتم: در
قضیه از انجایی شروع شد که بنا کردم برم کافی نت و ادامه انتخاب رشته را انجا بزنم. درخونه ما استرس جزوی لاینفک شده و کوفتی ترینش همین وسواس اینو جا نذارم اونو جا نذارم هست. طوری که من یه مدت با خودم کلنجار میرفتم وقتی میدونم کلید را تو کیف گذاشته ام، هی چک نکنم که برداشتمش یا نه. داشتم حاضر میشدم که مامان هی شمرد:فلش، شناسنامه، کارت ورود به جلسه، کارت عابر ورداشتی همه رو؟! 
تهش گفت کلیدت یادت نره ها! منم دارم میرم، خونه نیستم. کلافه شدم و زدم رو
فهرست این چهار یادداشت
3. چرا یادداشت های 3 گانه!؟؟؟      (کلیک )3.پارت اول - ویروس کرونا کووید 19   ( کلیک )3.پارت دوم = احلام                       (کلیک )3.پارت سوم = قربانی های اجباری  ( کلیک )
 
سلام.اخیرا 2 تا موضوع توی ذهنم بود که درموردشون مطلب بنویسیم و تو وبلاگ 3 نفر ، بخاطر اون موضوعات ، دیدم جای خوبیه که مطالبی عنوان بشه و نقطه نظر دوستان رو هم بشنوم ولی خب ، هر کدوم از اون دوستان حالا به هر دلیل کامنت های من تایید نشده و نفر سوم هم رسما برام کامنت ز
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
دیروز خیلی طولانی بود
شب قبلش نخوابیده بودم تقریبا، سه تا کلاس داشتم 
روزه بودم
عصر هم رفتم مجلس ختم :(
دیدمش ولی کم. بچه ها عجله داشتن و برگشتیم.
یکم بعدش پیام داده بود: رفتین؟ من گفتم کاش مونده بودیم. بعدش فهمیدم پیش اسماعیله و خوشحال شدم. 
برای خودم جالب بود که دیروز هیچی حس نمیکردم. نه خستگی ، نه گرسنگی. اصلا انگار نه انگار که روزه م. انگار نه انگار که نخوابیدم. بعدش اومدم خوابگاه و دوش گرفتم و افطار کردم و نماز خوندم و گفتم هرطوری شده باید بخ
باز از سیارش خارج شده و معلق شده تو فضا!
نمیتونم چیزی بهش بگم.. یکم دست خودش نیست!
یه وقتایی اعصابمو میریزه بهم.. یه وقتایی دعواش میکنم ولی همزمان بهش میگم دوسش دارم. نمیخام وقتایی که دعواش میکنم ازم متنفرشه. آخه بخاطر خودشه.. چون دوسش دارم.. چون میخام دوسم داشته باشه. چون میخام بدونه اگه یه روزی هم هیچکس نبود، من هستم. میخام بدونه من همیشه هستم.
بعضی وقتا میریم با هم چراغارو نگاه میکنیم. این چراغای دور رو..
مامان میاد و فکر میکنه حواسش سمت گذشتس! ف
بسم الله الرحمن الرحیم
با صرف نظر از محتوای سریال این که بار مثبت مشارکت و همیاری با بار منفی گناه مخلوط شود و از جمع آنها، عنوان ترکیبی همگناه تولید شود و با قرار دادن این عنوان بر روی یک سریال این ترکیب ضد فرهنگی ترویج شود هیچ توجیهی ندارد... این عنوان باید عوض شود و در فضای مجازی چنان تقبیح شود که دیگر کسی جرئت چنین ترکیبسازی ضد دین و ضد فرهنگ  ضد ارزشی به خود راه ندهد....
سلام شازده! ببخشید که کلی دیر سر میزنم
باورت نمیشه اگه بگم دو هفته اس بالای ۱۰ تا ددلاین داشتم هی تحویل میدم یه دونه جدید ظاهر میشه:/ البته راستشو بخوای از دو روز پیش دیگه خسته شدم سه تا ددلاینو تا الان از دست دادم=) آز شبکه و موبایل و امشبم احتمالا سیگنال... دیگه سیگنال حقیقتا تنها درسی بود که همه چیشو تحویل داده بودم که اونم امشب نمیدم.البته خب می ارزه به اینکه با مامان باهم سریال ببینیم=) دلم میخواد یکمی با مامان خوش بگذرونیم...
در مورد اوضاع، خ
در ادامه پست قبل میخوام به مواردی اشاره کنم که کمتر تو وبلاگم در موردش نوشتم و راستش خیلی از پستهام یه جورایی غر زدن در مورد زندگی مشترک و همسرم بوده و اگه کسی ندونه فکر میکنه چه زندگی سخت و غیرقابل تحملی دارم.پس دلم میخواد این پست رو بنویسم تا به خودم یادآوری کنم که تلخی و شیرینی،سختی و آسونی با هم عجین هستن و اینکه گاهی واقعا احساس خوشبختی میکنم...
اگه بخوام منصف باشم باید بگم همسرم آدم خیلی سالمیه از خیلی جهات...
به هیچ عنوان اهل سیگار و قلیو
تگ عنوان در واقع یک عنصر اصلی HTML است که به صورت اختصاصی متن عنوان صفحه سایت شما را در خود جای داده است. تگ های عنوان در در صفحات نتایج جستجوی موتورهای جستجوگر به نمایش در می آیند.
با یک بررسی ساده متوجه خواهید شد که گوگل به طور معمول، 50 تا 60 کاراکتر متن عنوان را در صفحات نتایج جستجوی خود به کاربران نشان می دهد. اگر عنوان های خود را سعی کنید زیر 60 کاراکتر تولید کنید، بر اساس تجربه ای که به دست آمده، حدود 90 درصد مواقع، موتور جستجوی گوگل، عنوان شما
#اللهم_عجل_لولیک_الفرجمثل علی باش فاطمه ات میشوم. . .چای را میگردانم و به تو میرسم ، سر به زیری ، همانطور فنجان چای را برمیداری و زیر لب تشکر میکنی!آرام و باوقار شروع میکنی از خودت و تحصیلاتت میگویی ، از خانواده ی مهربان و بافرهنگت ! از دین و ایمانت ! مال و ثروتی نداری ، یک شغل معمولی و یک مدرک دانشگاهی ، اما مردانه میگویی: . . .. . .نان حلال درمی آوری و تلاش میکنی ، خانواده راضی نیست خب دلشان بهترین ها را برای دخترشان میخواهد.اما من دلم میان چشمانِ مع
این پست قرار نیست حس خوبی بهتون بده.واسه همین پیشنهاد میکنم نخونینش.چون چیزی که به آدم حس خوبی نده باید ازش دوری کرد.اما خودم مینویسم چون میخوام ثبتش کنم تا یکی دو سال دیگه بیام اینو بخونم و بگم شد.
 
پسر داییم میگفت "ما کسی رو نداریم که پشتمون باشه،پدر تو اونجوری،پدر من اینجوری که یه قرون هم کمکم نکرد.باید رو پای خودمون وایسیم."همیشه هوامو داشت.پسر داییم الان دم و دستگاهی به‌هم زده.ماشینی گرفته بود که ما تو نید فور اسپید بازیش میکردیم.خوش بحا
دانشکده‌ هر سال، اردیبهشت ماه، به مناسبت روز معلم، یه مراسم داره به اسم «یاد استاد». معمولا هم روالش اینه که استادها یکی‌یکی میرن رو سن و چند دقیقه‌ای حرف می‌زنن و چند تا سوال جواب میدن و یه خاطره تعریف می‌کنن و آخرش هم یه شاخه گل یا یه هدیه‌ی کوچیک می‌گیرن و برمی‌گردن سر جاشون.
چند سال پیش، مدتی قبل از این مراسم، دکتر میرعمادی که از استادهای دانشکده بود، فوت کرد. نمی‌دونم وقتی مراسم داشت برگزار می‌شد چهلم ایشون گذشته‌بود یا نه. ولی ما
امروز این فکر مدام تو سرم تکرار میشه که تو تنبلی مائده. خیلی تنبل!
در مقایسه با آدمهایی که دوسشون داری و دلت میخواد که شبیهشون باشی بیش از حد تنبل به نظر میرسی. مثلا سونتاگ کتاب میخوند مینوشت تئاتر میرفت موسیقی گوش میداد فیلم میدید و کلی کار دیگه شاید اما من خیلی کندم و خیلی کارارو نمیتونم تو یه روز انجام بدم البته مقصر خودمم و زمان بندی درستی ندارمو وقت زیاد هدر میدم. آخرین باری که تئاتر رفتم رو به خاطر ندارم. تک و توک موسیقی گوش میدم یا فیلم
سلام سلام دوستان
 
باز بعد نود و بوقی برگشتم با رشته ی گسسته ای از هر چی در جریان بود و قابل نوشتن.
 
کلی بخوام از احوالاتم بگم باید بنویسم آروم و نیمه خوب و در انتظار رفتن و درحال تلاش برای بهتر بودنم.
 
به مناسبت تموم شدن اون دو تا کار شماره دوزی که چند ماه بود دستم بودن و پیش مشتری بدقول شده بودم ؛ اگه به کل شهر ساندویچ سالاد الویه با فانتا بدم رواست!
در این حد شونه هام از بارشون خالی شده و از نتیجه ی کار هم بسیار راضی بودم و عکس یکیشونو تو اینست
سلام و عرض خدا قوت خدمت اهالی قرنطینه خانگی :دی 
امیدوارم حالتون خوب باشه . 
 
بچه ها حوصله شما هم سر رفته یا فقط حوصله من اینطوریه؟
 
عنوان : بیانه دیگه عنوان میخواد :دی آدمو مجبور میکنه یه چیزی بنویسه :دی دیگه شما هم ببخشید با دیدن عنوان زحمت رنجه فرمودید ویه تک پا اومدید وب من وسرکار رفتید :دی
احتمالن این آخرین پستیه که میذارم!
از این به بعد فقط دنبال کننده ام....
آخه داشتم با کامپیوتر کار میکردم....یهو خاموش شد....
منو میگی؟اینجوری بودم:   0_0
دیگه گفتم :من باشم که یکسره تو وب بگردم...
بعدم هرچی دکمشو زدم دیدم روشن نمیشه که نمیشه....
خلاصه که بعد از یه عالمه گرخیدن به بابام گفتم واوشون هم با خونسردی وافر اومد یه دستی به کامپیوتر کشید!...
کامپیوتر هم بی رودروایسی یه اهم و اوهومی کرد وراه افتاد....ازش توقع نداشتم انقد باهام غریبی کنه!
دیگه تصمی
این آخرین پستیه که میذارم!
از این به بعد فقط دنبال کننده ام....
آخه داشتم با کامپیوتر کار میکردم....یهو خاموش شد....
منو میگی؟اینجوری بودم:   0_0
دیگه گفتم :من باشم که یکسره تو وب بگردم...
بعدم هرچی دکمشو زدم دیدم روشن نمیشه که نمیشه....
خلاصه که بعد از یه عالمه گرخیدن به بابام گفتم واوشون هم با خونسردی وافر اومد یه دستی به کامپیوتر کشید!...
کامپیوتر هم بی رودروایسی یه اهم و اوهومی کرد وراه افتاد....ازش توقع نداشتم انقد باهام غریبی کنه!
دیگه تصمیم گرفتم پ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها