بمناسبت هفته دفاع مقدسهنرآفرینان مدرسۀ عشق و شهادتمن در میان شما باشم و یا نباشم به همۀ شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند.
نوید شاهد: در بزرگداشت روزهایی بسر می بریم که دومین جنگ طولانی قرن، پس از جنگ ویتنام، در ۳۱ شهریور در طول نوارمرزی از آبادان تا قصرشیرین به سرکردگی غرب بر انقلاب اسلامی نوپا تحمیل شد. حاکمیت بر ار
یجوری تو ذهن من مدرسۀ عادی رو بد کرده بودند که گفتم دیگه کارم تمومه و هیچی یاد نمیگیرم ولی تو این سه روزه از نه ماه پارسال هم راحت تر و هم بیشتر درس رو یاد گرفتم و فهمیدم :|همۀ معلما بر خلاف تصورم خوب بودند و معلم ادبیات همون معلم پارسالی است که تو نمونه دولتی بود همینطور معلم حسابان و گسسته هم همون معلم آمار پارسالی نمونه دولتی بود.نیمۀ پر لیوان اینایی بود که گفتم و حالا در کشف نیمۀ خالی ام که چیجوریاس!؟برام دعا کنید...
پردۀ اول
دوران دبستان بودیم که اواسط سال تحصیلی بهمون اعلام کردن بند و بساطتون رو جمع کنین که قراره از این ساختمون قدیمی ببریمتون مدرسۀ جدید. ما هم طبیعتاً جمع کردیم و رفتیم یکی دو کوچه اونورتر تو ساختمون جدید. انصافاً ساختمون قشنگی بود (البته اون زمان. چون الان دیگه کلنگی شده)
ورود ما به مدرسۀ جدید مصادف شد با افتخار شاگردی در محضر یک ناظم عجیب و غریب. این بنده خدا در هر مورد با ربط و بیربطی سر حرف رو میکشوند به یک جمله تکراری و میگفت:
« م
صبح دیرم شده بود، همسرم با مهربونی بهم گفت : اگه می تونی ۱۰۰٫۰۰۰ تومن بده برای کمک به مدرسۀ دخترمون .
من هم تحت تاثیر قرار گرفتم و دادم.
بعدازظهرش دخترم پرید بغلم و گفت بابت ۵۰٫۰۰۰ تومنی که به مدرسه کمک کردی ممنونم.
بعد از نیم ساعت پیامک از طرف مدرسه اومد که «بابت مبلغ ۲۰٫۰۰۰ تومن کمک به مدرسه تشکر می شود».
خانواده نیستن که ؛ راهزنن !!!
شاخصهی سبکمغزان سطحینگر در طول تاریخ، انعطافناپذیری و بیاستعدادی در تشخیص اهم از مهم و برنتابیدن تغییر تکلیف است. در نگاه آنها ظاهر قرآن مطلقا محترم است، حتی اگر روزی به حکمیت صفین بیانجامد؛ خون مسلمان مطلقا حرام است، حتی اگر بر امیرالمؤمنین(ع) خروج کرده باشد؛ مناسک حج مطلقا خط قرمز است و باید به اتمام رساند، حتی اگر حسین بن علی(ع) قصد ترک مکه را کرده باشد؛ صلح با دشمن مطلقا گناهی نبخشودنی است، حتی اگر این صلح تصمیم حسن بن علی(ع) با
حقن الدهون انتشرت فی الآونة الأخیرة الكثیر من عملیات التجمیل، لزیادة جمال الوجه، حیثُ یستحوذ جمال الوجه والبشرة على اهتمام وتفكیر المرأة، لذلك نجد الكثیر من النساء یلجأن إلى تطبیق العدید من الوصفات الطبیعیة للبشرة قبل التفكیر فی اللجوء إلى عملیات تجمیل الوجه، أمّا فی حال كانت مشاكل الوجه كبیرة ولا یمكن علاجها بالخلطات الطبیعیة یكون الحل بإجراء هذه العملیات التجمیلیة المختلفة للوجه بناءً على طبیعة المشكلة، إنّ عملیات تجمیل الوجه هی ع
حقن الدهون
انتشرت فی الآونة الأخیرة الكثیر من عملیات التجمیل، لزیادة جمال الوجه،
حیثُ یستحوذ جمال الوجه والبشرة على اهتمام وتفكیر المرأة، لذلك نجد الكثیر
من النساء یلجأن إلى تطبیق العدید من الوصفات الطبیعیة للبشرة قبل التفكیر
فی اللجوء إلى عملیات تجمیل الوجه، أمّا فی حال كانت مشاكل الوجه كبیرة
ولا یمكن علاجها بالخلطات الطبیعیة یكون الحل بإجراء هذه العملیات
التجمیلیة المختلفة للوجه بناءً على طبیعة المشكلة، إنّ عملیات تجمیل الوج
إن علامة السفهاء السطحیّین على مرّ التاریخ، هو الجمود وعدم قابلیّتهم فی تشخیص الأهم عن المهم وعصیانهم على تغییر التكلیف. فإنهم یحترمون ظاهر القرآن مطلقا، ولو دعا إلى الحكمیة فی صفّین. ویحترمون دم المسلم مطلقا، ولو خرج على أمیر المؤمنین(ع). ومناسك الحج عندهم خط أحمر مطلقا، ولو كان الحسین(ع) مغادرا مكّة. والصلح مع العدوّ عندهم ذنب لا یُغفَر مطلقا، ولو كان الإمام الحسن(ع) قد اتخذ هذا القرار. لا یعقلون أن تارة یجب الصراخ وتارة یجب السكوت، وتار
انتفاضه(معنای انتفاضه)
از آیت الله حائری شیرازی
در منازل جنوب شهر، گاهی که باران زیاد میآید، آب وارد خانه ها میشود و به ناچار آب را سطل سطل در کوچه میریزند. حال اگر سطح آب زیرزمینی بالا بیاید، این آب را سطل سطل که سهل است، بشکه بشکه هم بیرون بریزند تمام نمیشود چون دوباره مثل چاه جایش آب بالا میآید. عرب به اینگونه جوشیدن آب، «انتفاضه» میگوید؛ یعنی خودجوش.
الآن به جریان فلسطین شورش نمیگویند، انتفاضه میگویند. بچه مدرسۀ فلسطینی
زنده نگه داشتن یاد آدمها، شیوه ای برای به دوش کشیدن بار نبودشون و لالایی برای دل بی قرارمونه.
مدتها بود که میخواستم بخشی رو ایجاد کنم که توشه هایی که بر گرفتم و نگه دارم. با یادداشتهای استاد نازنینمون، آقای بابایی شروع میکنم.
عنوان مطلبشون: خواب های خوش
مولوی، مدرسۀ معنوی است که جز برای درس و مشق معنا، کسی آنجا نمیرود.سعدی، مانند سینما است که جز برای تماشا، کسی قدم به آن نمیگذارد.حافظ، پارک بزرگ و عمومی شهر است که برای همه است؛ از بازنشستگ
فلکه فکرت
7171
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. فلکه فکرت (قسمت بیستم) بازداشت حفاظتی. من در این فلکه فکرت در مدرسۀ فکرت، «تاریخ داخائو» را بُرش میزنم، با نوشتن سه نکته، یک پیوست و یک تبصره:
نکتهی یکم: زندانیان را فلک میکردند و تاب میدادند و در دفاع از این کارشان میگفتند میخواستیم آزمایش کنیم که آیا ماهیچههای زندانی نیرو دارد یا نه؟
نکتهی دوم: از میان زندانیان برای ورماخت (=ارتش آلمان نازی) عضوگیری میکردند و تبهکاران میتوانس
مسائل حوزه و انقلاب
7213
به قلم دامنه. به نام خدا. کتاب «خاطرات حاج شیخ رضا استادی» در 352 صفحه، در سال 1387 توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد. دو دوست گرانقدرم، جناب جواد امامی مصاحبۀ آن را انجام داده، و حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری آن را تدوین و تهیه کرده است. در این کتاب، -که تاریخ شفاهی حوزه و انقلاب محسوب می شود- مطالب خوبی برای خواندن وجود دارد؛ که من، طبق روال همیشگی دامنه، چند نکتۀ برجسته تر را در این پست می نویسم، باشد تا مفید افتد.
حسام حسینزاده
یکی از دغدغههای هر معلمی، دانشآموزانی هستند که در یادگیری همراه با کلاس پیش نمیروند و بهشکل معناداری از بقیۀ بچهها فاصله دارند. هرچند هیچوقت تن به ایدههای معمول ارزشیابی بچهها نمیدهم و تلاش میکنم واقعاً به الگوی «مقایسۀ هر دانشآموز با خودش» پایبند باشم اما کلاس ششم بهدلیل امتحانهای هماهنگی که در پایان سال از سوی آموزشوپرورش در برخی دروس اصلی (از جمله مطالعات اجتماعی) از بچهها گرفته میشود تا آما
دامنۀ ایران
7186
به قلم دامنه. به نام خدا. میدانید که اخیراً فضای ایران مورد هجوم ملخهای آفریقایی قرار گرفت. این ملخها را باید کُشت؟ یا نه، راه دیگری باید جُست؟ من این پرسش را در «مدرسۀ فکرت» به عنوان بحث 127 سنجاق کردم که پاسخم من این است:
۱. در ادبیات دینی و در بیان شاعران بزرگ ایران، نیازُردنِ مور و جانداران، یک سفارش بازدارندهی اکید است. و اذیت و آزار، جُرم است. و جُرم در لغت یعنی کَندهشدن انسان از فطرتِ خدادادِ خویش. جُرم را اگر مثا
حسام حسینزاده
یکی از دغدغههای هر معلمی، دانشآموزانی هستند که در یادگیری همراه با کلاس پیش نمیروند و بهشکل معناداری از بقیۀ بچهها فاصله دارند. هرچند هیچوقت تن به ایدههای معمول ارزشیابی بچهها نمیدهم و تلاش میکنم واقعاً به الگوی «مقایسۀ هر دانشآموز با خودش» پایبند باشم اما کلاس ششم بهدلیل امتحانهای هماهنگی که در پایان سال از سوی آموزشوپرورش در برخی دروس اصلی (از جمله مطالعات اجتماعی) از بچهها گرفته میشود تا آما
حسام حسینزاده
یکی از دغدغههای هر معلمی، دانشآموزانی هستند که در یادگیری همراه با کلاس پیش نمیروند و بهشکل معناداری از بقیۀ بچهها فاصله دارند. هرچند هیچوقت تن به ایدههای معمول ارزشیابی بچهها نمیدهم و تلاش میکنم واقعاً به الگوی «مقایسۀ هر دانشآموز با خودش» پایبند باشم اما کلاس ششم بهدلیل امتحانهای هماهنگی که در پایان سال از سوی آموزشوپرورش در برخی دروس اصلی (از جمله مطالعات اجتماعی) از بچهها گرفته میشود تا آما
خاطرات دامنه
7307
از نوشته هایم در مدرسۀ فکرت
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. زنگ انشاء مدیر (قسمت ۸). حالا را نبین که زربال میخرند، بلدرچین میخورند، کِتفوبالِ آماده میخرند، چکسنپکسن به سیخ میکشند، یا تهچین میکنند و یا آلوخارش. نه. آن زمان -دستکم- اَم مَلِهسر اینطیری بود:
کدبانوی خانه، حالا یا ننه، یا دِدا، یا گتداداش، یا خاله، یا عمه، یا بَوا، یا همسایه، یا دِرازقِبا (=موجود هیولایی ترسناک) و یا گَنّا و آق بَوا، از پیش
دامنۀ کتاب
7189
به قلم دامنه. به نام خدا. گزارشی از کتاب «ریشههای رومانتیسم»، نوشتهی آیزایا برلین، ترجمهی عبدالله کوثری. نشر ماهی. هیچ نوشته و گزارشنویسی یی، نمیتواند شیرینیِ لحظاتِ با کتاب بودن را پُر کند. با اینهمه، چون این فرصت و رخصت ممکن است بر همه یکسان دست ندهد، اینگونه نوشتههایم را با شوقی بیحد مینویسم، شاید بیشوکم، کسانی آن را بخواند. و همین مقدار هم خود خیلیست.
عکس از دامنه
۱. از نظر نویسنده _آیزایا برلین_ که
من استادم را پیدا کردم. پارسال هم داشتمش ولی در قسمت بیرون باغ مانده بودم، شاگردِ مرحوم آیت الله مجتهدی است. وقتی میخواستم وارد شوم آرزو داشتم به مدرسۀ ایشان در تهران بروم، ولی طیّ یک حال گیری عجیب فهمیدم آقای مجتهدی در سال 86 فوت کردهاند، البته بعدها فهمیدم که آقای مجتهدی به شدّت اخلاقی سنّتی دارند در حدی که حتی با وجودِ کیف سامسونت هم مخالفت میکنند چه برسَد من که مظهر شرکم!
شما هنوز عرفا را نمیشناسید و از نزدیک ندیدهاید، راستش من هم
دامنۀ مدرسه
7315
پرسش بحث ۱۳۲ مدرسۀ فکرت
آیا با خودت حرف میزنی؟ این پدیدهی رفتار درونی را چگونه تحلیل میکنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ میزنی قابل نقل و علنیشدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربهی فردی؟ این موضوع برای گفتوگو در مدرسۀ فکرت سنجاق میشود.
پاسخ سید علیاصغر به بحث ۱۳۲:
آیا با خودت حرف می زنی ؟ بله. علم روانشناسی این امر را از توانایی هوشمندی انسان می داند. همواره موضوع مباحث را جدی می دانم نگاه بدبینانه ا
به قلم دامنه: به نام خدا. پاسخم به بحث ۱۳۷ مدرسۀ فکرت: پرسش این بوده که «تفاوتها و تشابههای سه حوزهی علمیهی نجف، قم و مشهد را در چه مسائلی میدانید؟» اینک مَجالی دست داد تا نظرم را فشرده بنویسم. ورود تاریخی نمیکنم، فقط به اوضاع معاصر و اکنون میپردازم. آنچه مینویسم فهم شخصی من است و البته بخشی از تفاوتها و تشابهها؛ اگر نادرست بود، مسئولیت آن بر عهدهی خودم میباشد:
۱. حوزهی مشهد دارای سه سبک بود. اول: تلاش بزرگان آن بر تسلط
دامنۀ مدرسه
7315
پرسش بحث ۱۳۲ مدرسۀ فکرت
آیا با خودت حرف میزنی؟ این پدیدهی رفتار درونی را چگونه تحلیل میکنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ میزنی قابل نقل و علنیشدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربهی فردی؟ این موضوع برای گفتوگو در مدرسۀ فکرت سنجاق میشود.
پاسخ سید علیاصغر به بحث ۱۳۲:
آیا با خودت حرف می زنی ؟ بله. علم روانشناسی این امر را از توانایی هوشمندی انسان می داند. همواره موضوع مباحث را جدی می دانم نگاه بدبینا
بحث 129 مدرسۀ فکرت
7195
به قلم دامنه. به نام خدا. پاسخم به بحث ۱۲۹. قسمت اول. با سلام و سپاس از پرسشگر محترم این بحث، که این موضوع قشنگ و دلکش و خاطرهانگیز را پیش کشیدند. من ممکن است برای این بحث، چند پاسخ بنویسم؛ زیرا طی سی سال اشتغال، در چند شهر و چند استان کار کردم. اینک توصیف اولین محیط و مسیر محلِ کارم:
سال: ۱۳۶۴
محل: دودانگه
موضوع: توصیف محیط کار
صبح زود شنبهها باید دورِ میدان امام ساری ضلع جامجم، سوار مینیبوس مسافرکش میشدم. تا پ
بعد از یک ماه نیامده ام اینجا که از روزمرگی هایم بنالم و به کنکور فحش بدهم و یادآوری کنم که من هرروز صبح قبل از اینکه آفتاب بزند بیدار می شوم و عصر ها بعد از غروب بر میگردم خانه...نه نه.یک فرد جدید در خانواده از دنیا رفته است(بله.خدا رفتگان شما را هم بیامرزد).من هیچ خاطره واضح و روشنی از فرد متوفی ندارم.هر چه که زور میزنم و به حافظه ام فشار می آورم فقط همین را به یاد می آورم که هر وقت فرد متوفی می آمد خانۀ مادر من ورودش را با جملۀ:خانوم جان اومد. اعل
دامنه بحث
7316
به قلم دامنه : به نام خدا.
پرسش بحث ۱۳۲ مدرسۀ فکرت: آیا با خودت حرف میزنی؟ این پدیدهی رفتار درونی را چگونه تحلیل میکنی؟ آیا آنچه با خودت، در خلوت گپ میزنی قابل نقل و علنیشدن است که پند باشد و هشدار و اشتراک تجربهی فردی؟ این موضوع برای گفتوگو در مدرسۀ فکرت سنجاق میشود.
پاسخم به بحث ۱۳۲:
۱. تمام پاسخ جناب سید علیاصغر به مبحث ۱۳۲ (اینجا) مورد قبول من هم هست. ازینرو، آن جواب، جواب مرا تکمیل میکند.
۲. اساساً
بیش از یکسال است که با بعضی از آنها زندگی کردهام. روزهای نخستینی که دیدمشان، تمام شور و شوق آن همه نوجوان، من را به روزهایی میبرد که سومین سال راهنمایی را میگذراندم و با اشتیاقی بیمانند بهسوی مدرسه میدویدم تا معلم ریاضیام را ببینم. روزهایی که شنبهها را دوست نداشتم، چون روز کاری او نبود، و ساعات تمام کلاسهایش را از بر بودم، برای اینکه دوستش میداشتم. او اما نه یک مرد بلند قامت و خوش بر و رو، که بانویی در آستانۀ چهل سالگی بود
خوابهای من همه عجیبند، گاهی عرفانیاند، گاهی فلسفی، گاهی هم فانتزی، خلاصه که دوستانِ نزدیکم بهتر میدانند که جنونم در چه درجهای به سر میبرد.
خوابی که چند شب پیش دیدم، ایدۀ این چالش شُد. در خواب تصمیم گرفتم که با ماشین زمان به گذشته بروم و برایِ خودم نامهای جا بگذارم و خودم را نصیحت کنم که چه کارهایی را انجام بدهم و چه کارهایی را هم ترک کنم.
من برای خودم نوشتم:
سلام، شاید شاخ در بیاری این رو بفهمی ولی واقعیت داره و من دارم از آینده برات
دامنۀ چهره ها
7168
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. «تهوّع» رُمانی است از ژان پل سارتر. قهرمان داستان او آنتوان روکانتین است. او از رجّالهها (=فرومایه و پست) است با اندیشهها و احساسات دروغین. به سبب دغدغههای «وجود»ی دچار حالت تهوّع میشود. ادراک از پیرامونش و حتی آگاهی به «خود» موجب تهوّع روکانتین میشود.
روکانتین سرانجام به قسمتی باریک میرسد و میفهمد که وجود او با این افکار و فرومایگی که دارد، در جهان بی اثر و زیانبخش است. ته
هوالمستعان
نیکوکار و مدرسه ساز محترم زرقانی ، مرحوم حاج حبیب حیدری
اگرچه مردان خدا با مال و جانشان با خدای خویش
معامله کرده اند و نیازی به تعریف و تمجید و تبلیغ دیگران ندارند ولی هر کس به قدر
وسع خود وظیفه دارد کار خیر آنها را به عنوان امر به معروف تبلیغ کند تا کار خیر و
باقیات صالحات آنها سر لوحۀ نیکوکاران دیگر قرار گیرد و رسم جوانمردی و نیکوکاری
در جامعه گسترش یابد.
شهر باستانی ما زرقان فارس بحمدالله یکی از مناطق
خَیِّرپرور و شهیدپرور
در طول این چندسال بار ها شده که به این فکر کرده ام که چه می شود که در فاصلۀ ده سال،اینقدر ابعاد و طرز گذراندن دوران نوجوانی آدم ها انقدر فرق دارد.از همان اوایل نوجوانی خودم منتظر بودم که بالاخره یک تغییر خاصی در من رخ بدهد.آخر ما که بچه بودیم نوجوان های اطرافمان یک قشر حسابی خاص بودند.انتظار داشتم که از هاگوارتز* نامه دریافت کنم یا توی سرم اتفاقات خاصی رخ بدهد که بتوانم در 13 سالگی دکتری اخترفیزیکم را اخذ کنم.وقتی بعد از چند ماه هیچ کدام از انظا
بهار نیایش
نیاش یا مناجات، دینیترین رفتار انسانها است. هیچ گفتار و رفتار دیگری به اندازۀ مناجات با خدا، انسان را دینیتر و معنویتر نمیکند. نیایش با خدا، سنت پیامبران و دوستان خدا بوده است؛ اما متأسفانه این بخش مهم از دین و دینداری، در میان مسلمانان معاصر، رنگ باخته است. توجه بیقاعده به جنبههای غیر معنوی دین، بسیاری از دینداران را از مهمترین رسالت ادیان که نزدیکتر کردن انسان به خدا است، غافل کرده است؛ حال آنکه گام نخست در دیند
هوالمستعان
نیکوکار و مدرسه ساز محترم زرقانی ، مرحوم حاج حبیب حیدری
بسم الله الرحمن الرحیم
ما عندکم ینفد و ما عند الله باق و لنجزین الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون
آنچه نزد شماست فنا می شود و آنچه نزد خداست ماندنی است و هر آینه کسانی را که صبوری نمودند بهتر از آنچه عمل می کردند پاداش می دهیم - آیه 96 سوره نحل
اگرچه مردان خدا با مال و جانشان با خدای خویش معامله کرده اند و نیازی به تعریف و تمجید و تبلیغ دیگران ندارند ولی هر کس به قدر
حسام حسینزاده
دو سالی میشود که درگیر کارنامۀ سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستم. بخشی از این درگیری ذهنی را هم اردیبهشتماه گذشته در همایش سالانۀ انجمن جامعهشناسی ایران در قالب نوشتاری با عنوان «گرهگاهها در خاستگاه سینمای کودک ایران» ارائه کردم. اما همیشه بهدنبال فرصتی بودم تا بتوانم این فیلمها (مخصوصاً فیلمهای دهههای ۵۰ و ۶۰) را با بچههای خردسال ببینم و پیگیر واکنشها و نظراتشان باشم. پیش از این فقط با دا
امام را بیشتر بشناسیم
7187
به قلم دامنه. به نام خدا. بخش اول. قسمت اول. این بحث را عصر امروز در مدرسۀ فکرت نوشتم: علامه محمدرضا حکیمی در صفحهی ۱۵۱ «راه خورشیدی» جملهای دارد عمیق، که من آن را در وصف امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ وام میگیرم. او اسلام را اینگونه میخواهد:
«اسلامِ درگیر و قائم، نه اسلامِ تسلیم و ساکت.»
از نظر من نیز امام خمینی فقیهِ قائم و «درگیر» بود، نه فقیهی خائف و ساکت.
امشب، سی سال از آن شبِ پُردلهُره _که اُمت دس
کویریات
7234
به قلم دامنه. به نام خدا. هفت کولِ (۱۰۷) از بحث های روزانه ام در مدرسۀ فکرت. بیآنکه دربارهی مرحوم نکوگویان _مشهور به رجبعلی خیّاط که در سال ۱۳۴۰ درگذشت و در ری به خاک سپرده شد_ قائل به غلوّ، تقدّس و کراماتِ آنچنانی باشم، اما وی را به عنوان یک انسان خوب، عرفانپیشه و دارای پندهای اخلاقی عامیانه، مورد ستودن و پاییدن میدانم. دستکم بسیاری از ماها، سفارشها و نداهای قابل قبولی ازو خوانده و یا از زبان ناقلان شنیدهایم. پنج ا
تدوین:
محسن محرابی (کارشناس ارشد تاریخ)
عالِم
فاضل، محقّق جلیل، و جامع علوم معقول و منقول، «شیخ میرزا محمّدحسن
داورپناه خوانساری» معروف به «قاضى عسکر»، در سال 1297 ه.ق/ 1257
ه.ش (یا به قولی دیگر، حدود سال 1300 ه.ق) در خوانسار و در خاندانى اهل علم و ادب دیده
به جهان گشود. پدرش «حاج شیخ میرزا حسین» فرزند «آخوند ملاّ حسن بن آخوند ملاّ
حسین» از علما و فضلا و ادباى زمان خود در خوانسار بود. «میرزاحسین» در «مدرسۀ
مریم بیگم» خوانسار تدریس میکرد و عدّۀ زیادى
امام را بیشتر بشناسیم
7188
به قلم دامنه. به نام خدا. بخش دوم. فقیهِ قائم. قسمت یازدهم. این بحث را صبح امروز در مدرسۀ فکرت نوشتم: امام با ورود به ایران، مدتی در مدرسهی علوی و رفاه تهران مستقر شد و انقلاب را رهبری کرد و در ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ با شکوه و استقبال عظیم، به قم بازگشت. زیرا امام میگفت: «من هر جا باشم، قمى هستم و به قم افتخار مى کنم. دل من پیش قم است و قمى.»
امام ۱۱ ماه در قم، در منزل آیتالله شیخ محمد یزدی مستقر شد و سپس در ۲ بهمن ۱۳۵۸ به علت ع
دامنۀ واژگان محلی
7229
به قلم دامنه. به نام خدا. پیندِواج. در مدرسۀ فکرت نیز بررسی واژگان محلی دارابکلا را راه انداختیم. که این لغت در آنجا شکافته شد: این لغت شامل دو کلمه است: پین یعنی پینه. دواج یعنی لحاف. علاوه بر کاربردی که جنابان دکتر اسماعیل عارف زاده و مهندس محمد عبدی سنه کوهی در زیر گفته اند، دستکم دو کاربرد دیگر هم داشته:
کُرسی و لحاف قدیمی
یکی زمانی که خانه ها وقتی خمیر میکردند تا تَندیرنون بپزند، پیندِواج را روی تشت خمیر می
حسام حسینزاده
امسال یکی از برنامههایی که در طول تابستان برای روزهای ابتدایی سال تحصیلی طراحی کردیم این بود که به هریک از دانشآموزان در همان یکی دو روز نخست سال فرصتی داده شود تا پشت میز معلم بنشینند و دربارۀ خودشان صحبت کنند تا امکانی برای آشنایی بچهها باهم و البته آشنایی ما با بچهها باشد. قرار بود در طول صحبت هر دانشآموز، معلم نیز پشت میز او بنشیند. دربارۀ جزئیات مطالب صحبت چندانی نکردیم و به نتیجۀ واحدی نرسیدیم، برایمان مهم ب
حسام حسینزاده
امسال یکی از برنامههایی که در طول تابستان برای روزهای ابتدایی سال تحصیلی طراحی کردیم این بود که به هریک از دانشآموزان در همان یکی دو روز نخست سال فرصتی داده شود تا پشت میز معلم بنشینند و دربارۀ خودشان صحبت کنند تا امکانی برای آشنایی بچهها باهم و البته آشنایی ما با بچهها باشد. قرار بود در طول صحبت هر دانشآموز، معلم نیز پشت میز او بنشیند. دربارۀ جزئیات مطالب صحبت چندانی نکردیم و به نتیجۀ واحدی نرسیدیم، برایمان مهم ب
هوالمحبوب
باد به شدت میوزید و شاخه های انبوه قره آغاج را به پنجره میکوبید. آسمان قلمبه که میزد، همۀ ما از زیر لحاف سرمان را بیرون میآوردیم؛ یک چشممان به پنجرۀ اتاق بود و چشم دیگرمان به آقاجان که در قسمت بالای کرسی خواب بود.
انگار بودن آقا، دلمان را قرص میکرد که هنوز میتوان صدای تپیدن آسمان را تاب آورد. باران که شر شر شروع میشد، نفس عمیقی میکشیدیم و خودمان را به دست خواب میسپردیم. صدای باران، پایان خودنمایی باد ولگرد بود. با
دامنه چهره ها
7323
به قلم دامنه: به نام خدا. تپّه چاله (قسمت ۵) سلسله نوشتارم در مدرسۀ فکرت. خیلیخیلی، شرم داشت. در سخن، نارسا و در پیکر نحیف و بدقواره بود؛ یتیم و کمرو. همین، موجب شد ارث پدریاش را غاصبین، به حیله و دغل و نیرنگ به چنگ آورند. وکلای سخنور -که قدرت کلام داشتند و سِحر بیان- با سفسطه و نفوذ در تاروپود جامعه دخل و تصرّف میکردند و حق ضعیف را به نفع غنی در دادگاهها قربانی میساختند؛ او را نیز از حقوقش محروم نمودند.
اما او در صدد
دامنۀ عترت
7162
به قلم دامنه: به نام خدا. فلکه فکرت (۷) نفوذ فراخ یک نام میان ایرانیان. به نام خدا. سلام. وِردِ زبان ایرانیان شد. سُفرهی نذری خانوادههای مذهبی شد. شعار پشت شیشهی ماشینها شد. در ضربالمثل نماد شد. در قسم خط قرمز سوگندها شد. در وفا نمونه شد و در التجا (=پناهبُردن)، باب حاجتها. یعنی حضرت ابوالفضل سلام الله علیه.
حرم ابوالفضل (س) بازنشر دامنه
یکییکی میگویم:
۱. دوستی دارم به اسم حسین شمس از جیرفت کرمان. سالها پیش می
به قلم دامنه: به نام خدا. پرسش این است «ویژگیهای هر یک از سه حوزهی علمیهی نجف، قم و مشهد چیست؟» اینک مَجالی دست داد تا نظرم را فشرده بنویسم. ورود تاریخی نمیکنم، فقط به اوضاع معاصر و اکنون میپردازم. آنچه مینویسم فهم شخصی من است و البته بخشی از تفاوتها و تشابهها؛ اگر نادرست بود، مسئولیت آن بر عهدهی خودم میباشد:
۱. حوزهی مشهد دارای سه سبک بود. اول: تلاش بزرگان آن بر تسلط طلبه بر ادبیات فارسی و گرایش به شعر و نثر ایرانی و آمیختگ
دامنۀ عترت
7162
به قلم دامنه: به نام خدا. فلکه فکرت (۷) نفوذ فراخ یک نام میان ایرانیان. به نام خدا. سلام. وِردِ زبان ایرانیان شد. سُفرهی نذری خانوادههای مذهبی شد. شعار پشت شیشهی ماشینها شد. در ضربالمثل نماد شد. در قسم خط قرمز سوگندها شد. در وفا نمونه شد و در التجا (=پناهبُردن)، باب حاجتها. یعنی حضرت ابوالفضل سلام الله علیه.
حرم ابوالفضل (س) بازنشر دامنه
یکییکی میگویم:
۱. دوستی دارم به اسم حسین شمس از جیرفت کرمان. سالها پیش می
حمام، کَلوش، تکیه
7193
به قلم دامنه
پردۀ اول
به نام خدا. سلام. در کودکی پولی نداشتم تا اسباببازی بخرم. بالاترین بازی من، بازی با خاک بود و نیز لاستیک کهنهی ماشین، ساختِ بارکشِ حلَبی، لِینگهبازی، تیلبازی و الماسدَلماس.
زیباترین بازی من حُباببازی بود که وقتی به حمّام بُرده میشدیم، تا نوبت من برسد که پدرم بر تنم، تَنمال بکشد با کفِ زردْصابون (=صاوینکَف) حُباب میساختم و در فضای بخارگرفتهی حمام به هوا فوت میکردم. و این،
دامنۀ کتاب
7174
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. فلکه فکرت (۲۶). قلندریّه. از کتاب «قلندریّه در تاریخ: دگردیسیهای یک ایدئولوژی» نوشتۀ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی. (چاپ سوم 1387. در 656 صفحه از انتشارات سخن) میتوانم اینگونه گزارش بگذارم تا اگر نتوانستید کتاب را بخوانید دستکم اساس آن را باخبر باشید:
همه و همه، قلندر را شخص فرض کردهاند حال آنکه قلندر تا قرن هفتم اسمِ مکان بوده است و افرادِ منسوب به آن مکان را «قلندری» میگفتهاند و قلندر خود
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. زیارت رضوی توحیدی. قسمت دوم. پست ۴۶۹ مدرسۀ فکرت. ورودمان به هتل گلشن رضوی را پیشازظهرِ ۲۸ آبان ۱۳۹۸ به ثبت رساندیم و در محل اقامتمان قرار و آرام گرفتیم؛ با حالات گونهگون: خوشحالی از سالمرسیدن به مقصد. سکوت و فرورفت به اعماقِ انگیزهها و آرزوهای فردی. ازدیاد خندهها و شوق وصالها از طریق خواندنیها و شنیدنیهای طرفینی، چه جوک، چه مزاح، چه فکاهی، چه جدّی و چه نکته و پندرسانی. همباشی ذهنی و کلامی و فکری ب
کتاب چگونه همه را عاشق خود کنیم
دانلود کتاب
https://virgool.io/virgool.io › معرفی-کتاب-چگونه-هر-شخصی-را-عاشق-خود-کنیم-iwjcrp...معرفی کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم - ویرگولدوستان و یا اطرافیان شما به راحتی دل دیگران را بدست می آورند راحت همه عاشقشان می ... کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم به شما کمک می کند ذهن دیگران را شست و ...https://gnsis.ir/gnsis.ir › اسرار ممنوعهچطور کسی را عاشق خود کنیم ❤️ راه جذاب شدن❤️ چگونه ... - ... رتبه: ۴٫۴ - ۶۴ مروراسرا
به قلم دامنه. به نام خدا. زیارت توحیدی. پست ۴۶۸ مدرسۀ فکرت. ۲ بامداد ۲۸ آبان ۱۳۹۸، دارابکلا را به سمت مشهد مقدس پیمودیم؛ ۷۰۰ کیلومتر مسافت، با بیشینهی ۱۱۰ کیلومتر سرعت، و با کمینهی ۶۰ کیلومتر حَزم و احتِیاط. راندیدمُ و راندیم، تا رسیدیم به حرم و پناهی که به آن، از ازل تا ابد دل سپُردهایم؛ هشت چیز در طی مسیر، جان ما را به جمع، جوش میداد:
۱. شِلاب؛ این باران شدید که از آسمان همانند سنگتِریک میبارید.
۲. برف سپید پُفکی که کنارههای جا
به قلم دامنه. به نام خدا. زیارت توحیدی. پست ۴۶۸ مدرسۀ فکرت. ۲ بامداد ۲۸ آبان ۱۳۹۸، دارابکلا را به سمت مشهد مقدس پیمودیم؛ ۷۰۰ کیلومتر مسافت، با بیشینهی ۱۱۰ کیلومتر سرعت، و با کمینهی ۶۰ کیلومتر حَزم و احتِیاط. راندیدمُ و راندیم، تا رسیدیم به حرم و پناهی که به آن، از ازل تا ابد دل سپُردهایم؛ هشت چیز در طی مسیر، جان ما را به جمع، جوش میداد:
۱. شِلاب؛ این باران شدید که از آسمان همانند سنگتِریک میبارید.
۲. برف سپید پُفکی که کنارههای جا
دامنۀ امامت
7222
(7)
به قلم دامنه. به نام خدا. با امام هشتم (۷) امام رضا _علیهالسلام_ سخنان فراوانی دارد که در تاریخ اسلام به ثبت رسیده است. خصوصاً توسط عالم پرهیزگار شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا» که دربارهی زندگانی، دوران و سخنان امام رضاست. خوشبختانه من توفیق داشتم، هفتهشت سال پیش، تمام این کتاب گرانسنگ را بخوانم. متنی گیرا و جاذب دارد و شیخ صدوق با فراست آن را تدوین و در ۶۹ باب، تبویب (=باببندی) کرده است. اینک از شرح عیون میگذر
به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. زیارت رضوی توحیدی. قسمت ۳. پست ۴۷۰ مدرسۀ فکرت. از حرم، سبکبالتر از تمام روزهای یک سال قبل، به هتل بازگشتیم. عصرها و شبها در سوئیت (=سراچه، خلوتگاه، اتاق هتل) به بحث مینشستیم و به سؤالات همدیگر پاسخ میدادیم؛ جای مزاح و شادزیبودن را نیز تنگ نمیکردیم؛ بهطوریکه گاه از مزاحی که شکل میگرفت، تخت و مبل زیر پای ما به جَرکّهجِریکّه میافتاد و نفس از تنفس دَم و بازدم، بازمیافتاد. ازین بگذرم.
جدا از چند ب
ترس از مدرسه یا مدرسه هراسی موضوع عجیب یا پیشپا افتادهای نیست. بسیاری از کودکان از رفتن به مهدکودک، پیشدبستانی یا مدرسه میترسند. کودکان از سن ۱ تا ۲ سالگی «اضطراب جدایی» را تجربه میکنند. اگر کودکی در این سنین از والدینش جدا شود، به اضطراب و وابستگی دچار میشود. برخی کودکان حتی در محیطهای خارج از خانه احساس راحتی و امنیت خود را از دست میدهند. این وضعیت طبیعی است و جای نگرانی ندارد. این مشکلات بهمرورِزمان و با اقدامات آرامشبخش
از راست: مرحوم کبل احمد چلویی. محمد لاری. قنبر آهنگر داودحسن. حاج علی کارگر
آرم «انجمن قوهای مهاجر سرخ رود». ارسالی جلیل قربانی
سطل تفکیک زباله تر و خشک در قم. عکاس: دامنه
عکاس: دامنه. قم. آذر ۹۷. خیابان صدوقی، غرفهی ۰۴۱ بازیافت
پادَنگ (آسیاب گندم). ارسالی محمدحسین آهنگر
سید مهدی شفیعی دارابی فرزند آقا حسین دارابی
دامنه. جواد امامی. دکتر علیرضا زهیری. دکتر علی شیرخانی. حجةالاسلام محمدرضا احمدی. قم. سال 1377.
طنز گرانی پست
دخترکی راه راه قسمت اول .
ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
درباره این سایت