نتایج جستجو برای عبارت :

جهان ما چقدر بزرگ است؟

جهان ما چقدر بزرگ است؟
 
ابعاد کیهان تا کجا امتداد دارد؟ طول و عرض جهان ما چقدر است؟ اخترشناسان و دانشمندان امروزه با روش‌ها و تکنیک‌های مختلفی می‌توانند ابعاد جهان و گستره‌ی کیهان را اندازه‌گیری کنند.
 
 

دانشمندان با بررسی‌های زیاد فقط توانسته‌اند حدس بزنند که اندازه‌ی جهان هستی چقدر است، زیرا برای فهمیدن بزرگی آن، مشکلاتی وجود دارد که به برخی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد. جهان هستی جای بسیار بزرگی است و اندازه‌گیری آن تقریبا غیرمم
بزرگ ترین قاره کره زمین =اسیا(44میلیون کیلومتر مربع )
بزرگ ترین اقیانوس =کبیر یا آرام (166میلیون کیلومتر مربع )
بزرگ ترین شبه جزیره جهان =عربستان(3183100کیلومتر مربع)
بزرگ ترین جزیره جهان =استرالیا (7682300کیلومتر مربع)
بزرگ ترین دریای جهان =مدیترانه (2966000کیلومتر مربع)
بزرگ ترین دریاچه جهان =خزر یا مازندران (371795کیلومتر مربع)
بزرگ ترین خلیج جهان =مکزیکو
طولانی ترین رود جهان =نیل (6600کیلومتر)
پر آب ترین رودجهان=آمازون
بلند ترین آبشار جهان =انجل در ونزوئلا (
قبل از نوشته ی قبلی اینجا را هشت ماه پیش به روز کرده بودم...
رفتم نوشته ها را خواندم.
هیچ هشت ماهی در زندگی ام این قدر تغییر نکرده ام، بزرگ نشده ام، چیزهای جدیدی که قبلا نمی فهمیده ام را نفهمیده ام.
چقدر چقدر چقدر شبیه آن روزها نیستم.
چقدر کلماتم نپخته و خام اند و مال کس دیگری.
خیلی حرفها هست که میخواهم بنویسم ولی توانش را در خودم نمی یابم.
شاید روزی دیگر.
چقدر چقدر به خودم سخت میگیرم سر موضوعات الکی
چقدر نظرات آدما و رفتارشون برام مهمه
چقدر از اونایی که دوستشون دارم توقع دارم
چقدر منتظر آدمام
چقدر به خودم سخت میگیرم
چقدر گریه میکنم
چقدر دل بابا و مامان مهربون و نگرانم رو خون میکنم الکی
چقدر تو این زندگی اذیتم
چقدر یادم رفته لذت بردن رو
 
چقدر خوب بلدم خودم رو ناراحت کنم،الکی،الکی!
صبح بعد بحث کوتاهم با بابا با توپ پر رفتم پیش مشاورم و داستان رو تعریف کردم و هر آن منتظر بودم حق رو بهم بده و بگه: "آخی...چقدر تو طفلکی هستی. چقدر مورد ظلم واقع می‌شی". ولی زهی خیال باطل! بعد از یک کم صحبت آخرش حرفای منو با لحن من تکرار کرد و چقدر خجالت کشیدم.مثل یه بچه 5 ساله که عروسکشو ازش گرفتن و داره گریه می‌کنه.
بارها اینو شنیدیم و یا گفتیم که : خدا بزرگه
خب خدا چقدر بزرگه؟؟؟
حتما میخای بگی بزرگتر از هر چیزی
چرا؟؟؟  چون میگیم " الله اکبر"
خب خدا خیلی مهربونه
اون خیلی یعنی چقدر؟؟؟
به همین دلیل که ما عقل محدودی داریم و درک نمیکنیم
اون خیلی بزرگ یعنی چقدر
اون خیلی مهربون یعنی چقدر
اینکه خدا فرمود قسم به عزت و جلالم
اون جلال و عظمت یعنی چقدر....
برای همینه که تو نماز و اذکار میگیم :  " سبحان الله"
یعنی خداوند چیزی فارغ و به دور از تصورات ما است
چقدر برای خود وقت میگذارید؟چقدر از حضور عزیزانت لذت میبرید؟چقدر در روز به آسمان نگاه می‌کنید و از حضور طبیعت مسرور می‌شویدچقدر نعمتهای تان را مرور میکنید؟چقدر اخلاق شکر گزارانه خود را تقویت میکنید؟چقدر  موسیقی و فیلم ها و کتابهای عالی گوش کرده اید و دیده اید و خوانده اید؟چقدر توکل کرده اید و رها بودید؟چقدر علایق و ایده هایتان را دنبال کرده اید؟در چه کاری مهارت داری و چه کاری را عالی انجام میدهی؟در لحظه همان را انجام بده که خوشحالت میکند
امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشیاز محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش…امروز هر چقدر دلها را شاد کنی، کسی به تو خرده نمی‌گیره پس شادی بخش باش…امروز هر چقدر نفس بکشی، جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه.پس از اعماق وجودت نفس بکش…امروز هر چقدر آرزو کنی، چشمه‌ی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن…امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمیشهپس صدایش کن…او منتظر توستمنتظر آرزوهایت،خنده‌هایت،گریه‌هایتستاره شمردن‌هایت…و…عاشق بودن
چقدر خوبه که خوشحالم و حالم خوبه :)
چقدر خوبه که کنارت فوق العاده میگذره :)
چقدر خوبه که اینقدر دوستم داری :)
چقدر خوبه که مواظبمی :)
خدا، خدا، خدا، دلم میخواد با تموم کلمه های دنیا صدات بزنم، من با تو زندگی میکنم، تو جز جز وجودم نقش بستی،من احساست میکنم، من میبینمت، خدای مهربونم، ممنونم، ممنونم، ممنونم بخاطر همه چیز :) مرسی که هر دقیقه نبات رو امتحان میکنی، مرسی که به نبات یاد دادی برای همه آدما آرزوی سلامتی و خوشبختی کنه، مرسی که قلبمو بزرگ و م
این حجم از بی حوصلگی و غمگین بودن فقط بخاطر اینه که امروز نه صداش رو شنیدم، نه تماس تصویری، نه عکس و نه حتا چت....
وقتی زیادی دلتنگ میشم معمولا اینجوری میشم که کلا به اون فرد فکر نمیکنم دیگه
الان ک تو همه ی افکارم پس زمینه هستی چطور میتونم؟
چقدر احساساتم عمیق شده...
+ ۹۵ تا از اون سوالایی ک ازش پرسیده بودم از دفترچه پاکنویس کردم برای استفاده عمومی اطرافیان.... تازه کلی چیزا یادم میومد ک پرسیدم و تو دفترچه نبوده!
چقدر حرف زدیم....چقدر کنار هم بودیم....
حالا که بعد از سه ساعت بین رگ و پی و دل و روده ی مرغ ها، دست چرخاندم، و در این بین با پسرم حرف زدم و صدبار رفتم و آمدم پیشش و به همسر غر زدم که هنوز بلد نیست به اندازه ی دونفر و نصفی خرید کند، و بچه را خواباندم و ظرف ها را شستم و زمین را تی کشیدم، دوش گرفتم و برق ها را خاموش کردم و بالاخره بعد از یک صبح تا ظهرِ کاری شلوغ و یک ظهر تا شب، خانه داری شلوغ تر، دراز کشیدم به این فکر میکنم چقدر آن دختر تی تیش مامانی که تا لنگ ظهر خواب بود و بعد وبلاگ و یاهو م
پسر عمه بزرگ مامانم فوت کرده . من که ندیدمش
ولی خب شرایطی پیش اومد که باید مامانم و من میرسوندمش . بی غلو یک ساعت
تو ستارخان چرخیدیم . آدرس و غلط داده بودن . غلط نه نصفه . هیچ کدوم از
خواهراش نبودن . قهر بودن و اختلاف داشتن . ینی خواهر ختم برادر نرفته .
چقدر عجیب . چقدر بد . عجب دنیاییه ! کاش میومدن ... به قول مامانم بی
عاطفه ان !
مهران مدیری رو آورده بودن خندوانه ‌‌‌ . حرف قشنگی زد .
گفت این دنیا دیگه جای خوبی نیست .راست گفت دنیا جای خوبی نیست ‌. همه
بچه سال بودم. بیست ساله بیست و دو ساله شاید. 
انقدری بچه بودم که فکر میکردم عشق و دوست داشتن مهم ترین سرتیتر جهان هست. 
و بزرگ شدم.
امیرحافظم تو هم بزرگ میشی و متوجه میشی خبری نیست.
پسرم عاشقی زیر برف شدید قدم زدن هست؛ چقدر میخوای طاقت بیاری و یخ نزنی چون از درون پر از حرارتی. جان و دل مادر عقل تنها تکیه گاه تو هست وقتی عاشق بشی و اگر از عقل دور بشی در شهری که برف یکپارچه سفیدش کرده و سرماش استخوان سوزه، نادر احتمال داره بتونی سالم به خونه برگردی
سلام
چه تاریخ خاص و تلخی شد....شب و روز شهادت سردار ؛ شب و روز وداع
اما 
سردار
یه نفر چقدر میتونه توی دل میلیون ها آدم نفوذ کنه... جبهه و اون حال و هوای شهدا چقدر عجیب و غریب بوده که مثل سردار همه عشق و همه ی آرزوش رسیدن به اوناست..
چه بوی خدا رو استشمام کردیم از اربا اربا شدنت...
رهبر برای نداشتنت بغض کرد و اشک ریخت...
چقدر رویایی هستی تو سردار...چقدر همه کارهایت را بیست و کامل انجام داده ای...چقدر رنگ و لعاب حضرت عباس داری و چقدر نبودنت سخت است..
حتی الا
این امتحانم هم برخلاف انتظار خیییلی خوب بود.به خیر گذشت :))) چقدر نگرانش بودم و چقدر اعصابم رو خورد کرد واقعا
اما تموم شد.دیگه تا چهارشنبه امتحان سختی ندارم
الان هم دارم میرم برای اخرین بار توی بهار میم بزرگ رو ببینم :) کاش اون یکی میم هم بود.دلم براش تنگ شده ... واسه شیطنتهاش و خنده هاش! 
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنیای آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنیایی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
دوست دارم با کسی از این ترس و نگرانی صحبت کنم 
اما
همه شما آدم بزرگ‌ها احمقانه می‌پندارید و زاییده خیالات
بی‌خبر از این که این آدم‌ها چقدر موجودات وحشت‌ناکی شده‌اند
 
 
رهایم نکن خدا! بدون تو دنیا عجیب جای ترسناکی‌ست،چقدر می‌ترسم بدون تو از شب، از تاریکی، از سکوت...چقدر نگرانم، چقدر نفس کم می‌آورم...چقدر دلم برای لمس حضور تو تنگ شده این‌روزهاریشه‌هایم از دل خاک بیرون زده و معلق مانده‌ام میان زمین و هوای تو،منی که خودم را، منی که عزیزانم را، منی که همه چیز جهانم را؛ به تو سپرده‌بودم! حواست کجای جهان پرت شده این روزها؟!دارم می‌ترسم از دنیا، از زمین، از آدم‌هاریشه‌های بیرون زده‌ام درد می‌کند...حواست ک
بزرگ‌ترین دارنده ذخایر معادن الماس جهان کیست؟
فارس به نقل از اسپوتنیک نوشت؛: ونزوئلا و فلسطین یک قرارداد استراتژیک برای تولید الماس امضا کردند.
یک توافق‌نامه استراتژیک بین یک شرکت فلسطینی و ۱۵۴ شرکت کوچک تولید الماس در ونزوئلا امضا شد.
نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، که در تلاش است تا اقتصاد آشفته این کشور را بهبود بخشد، طی سخنرانی در جمع شرکت‌های ونزوئلایی در منطقه گوآیانا، گفت: بگذارید درباره طرح تولید الماس در ونزوئلا صحبت کنم.
چقدر خوبه که با تو رفیقم:) 
چقدر خوبه صاحب کللل دنیاااا عاشق منه :)
چقدر خوبه که همه چیز این دنیا برای رسیدن من به بهترین ها خلق شده:)
چقدر خوبه همه اتفاقات دنیا طوری رقم میخورند که قوی بشم برای اهداف و آرژوهام:))
چقدر  خوبه ادمای اطرافم مهربونن و دوستم دارن:)
چقدر خوبه که قدرت بخشیدن و گذشت کردن رو دارم:)
چقدر خوبه که تورو دارم ،تویی که همیشه بهترین ها رو برای من میخوای:) 
 
خدایا شکرت برای همههه چیززززاییییی که درکشون میکنم و درکشون نمیکنم:))
حکایت این روزامون خیلی جالبه...
یه ویروس کوچیک شد معلم مون، خیلی چیزا رو بهمون یادآوری کرد،یادمون اومد که ...نظافت چقدر مهمهتدبیر چقدر لازمهسلامتی چقدر با ارزشهاطرافیانمون چقدر برامون عزیزندر کنار عزیزانمون بودن، چقدر لذت بخشهتک تک ثانیه های عمرمون چقدر ارزش دارنانسان چقدر ناتوانهمرگ چقدر میتونه نزدیک باشهاین ویروس یادمون انداخت که سلامتی، امنیت و آرامش چه نعمت های بزرگی بودن و حواسمون بهشون نبودو مهمترین چیزی که یادمون انداخت، آره مهم
چقدر بزرگن ...
چقدر کوچیک ، من !
چقدر لطیفن ...
چقدر سنگی ، من !
چقدر از من دور ...
چقدر نزدیکن !
چقدر بی پروا ...
چقدر ترسو ، من !
جلو پاتو نگاه کن تو ماه رمضون ... حداقل به خودت که راست بگو . به اون چیزی که باور داری که عمل کن د لامصب !
چه خوبه ماه رمضون . یه حس دیگه دارم توش . خاطره زنده میکنه . اینکه یه عده ی زیادی هم توش یه کار یکسان مثل روزه گرفتن میکنن هم تو این حس خوب بی تاثیر نیس . مثل رنگ کردن یه خونه ی قدیمی ، اونم دست جمعی . فارغ از هر حس و حال و اعتقادی ن
بدترین اتفاق جهان اینه...که "ما" از آیندمون بی خبریم!!! 
شاید اگه حداقل یکم از آینده رو میدونستم، اونوقت درست تصمیم میگرفتم...
مرسی بابت حال الان...
چقدر عالی بود اگه باهاش قرار میزاشتم و توی این روز های جهنمی باهم حرف میزدیم و کتاب میخوندیم:)  تا حداقل یکم فکرم آزادد بشه^_^
چرا چیزایی که نمیخوام ببینم و بشنوم دقیقا می‌بینم و می‌شنوم؟
چرا وقتی که نمیخوام جایی حضور داشته باشم دقیقا اونجام؟!
دیگه چیکار باید بکنم؟؟
چقدر دیگه باید فرار کنم تا دست از سرم بردارید؟!!
چقدر دیگه باید دور بشم..
چقدر دیگه باید خودمو به نشنیدن بزنم ، چقدر خفه بشم و به روی خودم نیارم.
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنیای آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنیایی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
کاش می‌دانستند چقدر وحشتناک ‌‌‌‌اند
هیچوقت به درستی نمی توانی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده
پشت بیخیال گفتنش چقدر حرف نگفته،
و پشت بی تفاوتی هایش چقدر دلتنگی...
تو هرگز متوجه نخواهی شد که پشت آرایش غلیظ یک زن چقدر عشق، دلشوره، تنهایی و اشک خوابیده؛
پشت سکوت سنگین یک مرد چقدر غرور و ترس و بی کسی...!
همه چیز دقیقا اونطوری شد که مامانم می‌گفت‌. می‌گفت فلان کارو نکنیا آخرش فلان طور میشه. می‌گفت اعتماد نکن. می‌گفت تو اصلا چقدر می‌شناسی. چقدر اعتماد داری. چقدر مطمینی که فلان طوره و فلان فکر رو داره. چقدر بهش دروغ گفتم. چقدر فهمید که دروغ میگم و چیزی نگفت. همیشه با اطمینان جلوش وایمیستادم. که من مطمینم. چه اطمینان بیهوده‌ای. زهی خیال باطل.
تمام والدین دوست دارند فرزند آن‌ها به عنوان یک کودک باهوش و موفق شناخته شود. یک کودک باهوش در مدرسه دانش‌آموزی موفق و در جامعه فردی بدون مشکل خواهد بود. تربیت یک کودک باهوش و موفق، دوران بزرگ‌سالی او را هم به عنوان فردی پیشرو تضمین خواهد کرد. اما چگونه کودک باهوش داشته باشیم؟ تربیت یک کودک باهوش چقدر ساده است؟ پدر و مادر در مسیر تربیت فرزند خود چه موانعی را پیش رو دارند و با چه مشکلاتی مواجه خواهند بود؟ یکی از بزرگ‌ترین سوالات والدین میزا
گاهی شبیه مستند ها خودم رو تصور میکنم. از جایی که هستم هی میرم بالاتر و بالاتر. زمین چقدر کوچیکه شبیه توپ شیطونک های رنگی و ما چقدر کوچیک تر. چقدر کوچیک بدون ریزترین تاثیری توی این دنیا. اما زندگیمون و کارامون چقدر برامون بزرگن. چقدر خودمونو جدی میگیریم. چقدر زندگیمون رو محکم میچسبیم. چقدر تنها داراییمون( زندگی منظورمه) توی این دنیا کوچیکه. 
چقد دوست داریم تنها داراییمون رو خوب و مهم نشون بدیم. همه مون همینیم همگی ...
 
پ.ن: باز عنوان برگرفته ا
پدر بی تو هوای حوصله ام ابری است
بی تو انگار آفتاب زندگی ما نمی تابد
بی تو هر صبح مثل یک غروب آدینه است
بی تو آرزوهایمان قد خمیده اند
و تو نیستی تا بدانی چطور تنهایی سخت است
تو نیستی تا بدانی اندوه و نبودن و نداشتن تو
برای ما بزرگ و سخت است
پدر براستی چقدر صبوری سخت است...و ...
چقدر جایت خالی است ....
عکس پسر شهید مهدی لطفی
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
بورس های بزرگ جهان
در
ابتدای آموزش بورس بهتر است چند بورس بزرگ دنیا را بشناسیم. بورس های دنیا
با توجه به شرکتهای پذیرفته شده خود دارای خصوصیات منحصر بفردی هستند که
یکی از معیارهای اعتبار هر یک میزان سرمایه داخل آنها می باشد.
هر چقدر این بورسها بزرگتر و کاراتر باشند سرمایه گذاری در آنها رونق بالاتری خواهد داشت. تعدادی از بورسهای معتبر دنیا عبارتند از:
ادامه مطلب
امروز روز معلم و من این روز رو فقط به یکی از استادام تبریک میگم. همون کسی که منو از سردگمی درآورد و راهو بهم نشون داد. بهم یاد داد روش درست زندگی کردن چیه. من هرچی دارم از ایشون دارم. چقدر دنیام قبل از استادم متفاوت و پوچ بود. الان که فکر میکنم میبینم چقدر گمراه بودم. بلد نیستم قشنگ بنویسم اما دلم میخواد با تمام وجودم بگم چقدر خوشبختم که شاگردش شدم. یکی از شانسای بزرگ زندگیم بود. هیچوقت فراموش نمیکنم چی بودم قبلش چقدر گمراه بودم. اون واقعا یه است
در گوشه ای از عرش خداوند نوشته اند: «حسین (ع) کشتی نجات و چراغ هدایت است.» حسین (ع) همان راز بزرگ آفرینش انسان است که بشریت بدون رمز گشایی آن ، راهی به سوی سعادت نخواهد یافت. همان راز بزرگی که اکنون در قرن بیست و یکم، زمانی که نیمی از جهان بوی خون گرفته و نیمی دیگر از تعفن بی اخلاقی رنج می برد ، میلیون ها انسانِ عاشق را حول ارزشمندترین صفات انسانی در شهری به ظاهر کوچک به نام کربلا جمع کرده است. آری حسین راز بزرگ آفرینش است که بشر را از غرق شدن در در
اسپیسی هر چقدر بد هر چقدر پست یک چیز بزرگ رو تو میراث بازیگریش بجا گذاشت. بازی کردن اونجوری که بقیه نمیخوان. شاید سال ها بعد کسی از من بپرسه کدوم اثر بهترین بازیشه هفت، خانه پوشالی، مظنونین همیشگی، زیبایی آمریکایی و... ؟ قاطعانه میگم هیچ کدوم. اون ویدئویی سه دقیقه ای با کلی فحشی که تویوتیوب خورد بهترینشه با فاصله زیاد پشت لبخندهایی که ترسیده جای اینکه ترسناک باشه.
پ.ن : موج هوای سرد در حال نزدیک شدنه میگن رشت قراره برف بیاد.
 
چی میشه اگه زندگی یه فیلم باشه کارگردانش یه کات بده بگه بد بود از اول میگیریم ؟ 
چقدر خوب میشد 
چقدر دلم اینو میخواد 
چقدر دوست دارم برم از اول ...برم ببینم چی درست نبوده ،
قول میدم دیگه تکرار نکنم بلکه این سکانس خوب از آب دربیاد ...
 
این روزا دیدن نبات در حال راه رفتن با دمپایی های من قند تو دلم آب می‌کنه.
وقتی میبینی نی نی دیروز ، چه عجله ای داره پا تو کفش بزرگترها کنه، ذوق میکنی.
ذوق بزرگ شدنشو ، قد کشیدنشو و...
ولی همین قدر که قند تو دلم آب میشه ، دلم برای نی نی و کوچولو بودنش تنگ شده.، برا روزایی که چهار دست و پا راه می‌رفت و کف آشپزخونه کنار پام می‌نشست تا ظرف شستنم تموم بشه برا روزایی که تازه بلد شده بود بگه بابا
 و چقدر ریسه می‌رفتیم و غش و ضعف میکردیم واسه بودنت و بزرگ
سلام
سی و دوی مهربان و غمگین من
دیروز جایت را به سی و سه دادی وسی و سه کاش مثل تو باشد...یادت هست وقتی به آغوشم کشیدی شبش با بادکنک با چراغ های رنگی رنگی دلم خوش بود و خنده ی وسط آسمان....سی و دو دلم به بودنت گرم بود فکر می کردم می آیی که آرامم کنی درست شبیه به روزی که آمدی ....وسط یک عالم گل و آب و درخت بدنیا آمدی....دست هایت توی دست های مهربانی بود و باور داشتم مهربانی هست ....چقدر کیف کردم از آمدنت خوردن ماهی وزیتون و سرد شدن دست و داشتن یک بغل گرم.....سی
این پسره کاوه مدنی چزو آدمهایی هست،
که تو وقتی نگاش میکنی
و حرفاشو گوش میکنی
باور میکنی که کچلی، قیافه، نژاد، ابروهای به هم چسبیده، نمیدونم هرچی هرچی، این ها نمایان گر شخصیت نیست.
چقدر این بچه دوست داشتنیه. چقدر خاکیه. چقدر باسواده. چقدر من راه دارم تا به این پسر برسم!!! خدایا! من اندازه نوک انگشتشم نیستم.
چقدر منتظر بودم تا چهارراه استانبول بیاد کلوپ تا ببینمش. با چه هیجانی رفتم و نسخه اصل رو خریدم چون فکر می کردم فیلم خوبی باشه اما مزخرف در مزخرف بود! آقای کیایی داری چیکار می کنی داداش؟ چقدر این بازیگرها رو تو نقش تکراری خودشون تکرار می کنی چقدر؟ آخه چقدر؟! وا بده بابا!!! 
در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!!
به شیخ بهایی که اسبش از جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر کند و تنبل است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند، این بار به میر داماد گفت: 
این شیخ بهائی چقدر بی ملاحظه است، دائم جلو می زند!
میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد!
نمی توانی درک کنی که بزرگ شده ای. از دیگران می شنوی اما واقعا متوجه نمی شوی که چقدر تغییر کردی و دیگر آن دخترک گذشته نیستی. نمی فهمی تا وقتی به همان جایی می روی که از دوران بچگی ات به بعد دیگر نرفته بودی... آن موقع، قسم می خورم، با تمام وجود بزرگ شدنت را می فهمی. وقتی دیگر غر نمی زنی که برویم خانه، وقتی دیگر با دیدن بچه ای هم سن و سال خودت ذوق نمی کنی، وقتی دیگر با صدای بلند گریه نمی کنی، در جمع مادرت را نمی بوسی، خودت را برای دیگران لوس نمی کنی... وق
مهم نیست لب هایتان چقدر براق یا چشم شما چقدر بزرگ است، اگر رنگ پوستتان مناسب نباشد و یا چرب یا بی رنگ باشد نمی توانید زیبا دیده شوید. اولین اولویت شما باید این باشد که مطمئن شوید پوستتان عالی دیده می شود، سپس به سراغ لب، چشم و گونه ها بروید.
فراد ثروتمند جهان هیچوقت به طور شانسی ثروتمند نشدند زیرا مغز خود را به کار گرفته اند و از جایشان بلند و زحمت کشیده اند در ادامه با معرفی 30 نفر از پولدارترین افراد جهان در سال 2020 سایت تالاب را دنبال کنید.
 
بیشتر افراد ثرومتمند جهان را مردان و زنان در حوزه تکنولوژی و فناوری تشکیل می دهند که این اهمیت بالای فناوری در زندگی انسان ها را نشان می دهد. براساس شاخص میلیاردرهای بلومبرگ (Bloomberg Billionaires Index) که اخیرا لیستی از 500 میلیاردر بزرگ در آن به صورت
چقدر دلم می‌خواد یکی بود می‌تونستم باهاش درد و دل می‌کردم
چقدر دلم می‌خواد میشد برم بغل مامانم و چند دقیقه‌ای آروم میشدم
چقدر دلم می‌خواد راحت تصمیم‌م رو بگیرم بدون عذاب وجدان بدون حس تنها گذاشتن تو اوضاع نسبتا نامناسب
چقدر دلم می‌خواد می‌تونستم واسه چند ماه هم که شده واسه خودم زندگی کنم بدون دغدغه‌ی بقیه رو داشتن...
احتمالا تا حالا به پایان جهان و اینکه چه عاملی باعث نابودی آن می شود فکر کرده اید. شاید الان خیلی زود باشد که در مورد پایان جهان صحبت کنیم، اما این یک اصل در جهان است که همه چیز باید در یک نقطه به پایان برسد. با این حال حداقل خبر خوب برای ما این است که دنیا احتمالا قبل از پایان عمر ما به پایان نمی رسد.
محققان پیش بینی می کنند که جهان در حدود پنج میلیارد سال دیگر به پایان خواهد رسید؛ تقریبا در زمانی که خورشید ما به پایان عمر خود می رسد.
"توماس کیتچی
باختن چقدر دلچسب است. گویی از وزن تن من چیزی کم می شود. ما به این جهان آمده ایم تا ببازیم. تا چیزی  را از دست بدهیم. حتی چیزی را که هرگز نداشته ایم. من از درخت آزادترم و از آزادی کمی آزادتر. من از خودم کمی من ترم و همین باعث میشود با خودم کمی بیگانه باشم. گویی از آغاز نبودم.
 وقتی که زاده شدم شکلی از عدم پا به این جهان گذاشت که اندکی بیگانه بود و می گریست. زیرا نبودن من تمام عرصه های زندگی ام را در خود داشت و چهره اش شبیه خودم بود. 
من همیشه از بزرگ‌شدن وحشت داشتم و دوست نداشتم بزرگ شوم. فکر می‌کردم دنیای آدم‌بزرگ‌ها جای قشنگی نیست، الان مطمئن شدم، اما این روزها حس می‌کنم خیلی شبیه آن‌ها شدم و این ترسناک است. از پست دیروز فهمیدم
آدم‌بزرگ‌ها خیلی عجول‌اند و دوست دارند زود همه چیز خوب شود، هر اتفاقی بیفتد فوری احساسات زیادی نشان می‌دهند و نتیجه‌گیری می‌کنند. دیروز از دست آدم عزیزی ناراحت شده بودم و بعد خطر از دست دادن کار را تجربه کردم و توی خیابان دعوایم شد. فکر ک
الان در حال گوش دادن اهنگ سیتی استارز لالالند هستم.
نمیتونم بگم چقدر عاشق این اهنگم و بار ها این رو گوش دادم شاید بیشتر از ۵۰ بار.
صدای رایانو خیلی دوست دارم.
شاید برگاتون از اسکیرین شات پست قبل ریخته باشه نمیدونم‍♀️
اقا از اونجایی که من واقعا علاقه به نوشتن دارم ممکن هست اینجا مطالبی نوشته بشه که بدردتون نخوره. و اولویت نوشتن و راحت شدن خیال خودم هست.
شما نمیدونین چقدر نوشتن روی ادم تاثبر داره.
چقدر ادم رو سبک میکنه و از مزخرفات خالی میکنه.
موزه لوور از معروف‌ترین موزه‌های جهان و از محبوب‌ترین جاذبه‌های گردشگری شهر پاریس به حساب می‌آید. گنجینه‌ای از اشیای باستانی، اجناس تاریخی و آثار هنری باارزش دنیا که علاقه‌مندان بسیار و حتی کسانی که سر رشته‌ای از هنر و تاریخ ندارند را مجذوب خود کرده است.

ادامه مطلب
میدونی چیه؟
بعضیا فقط بقیه رو میبینن ینی رفتارای خودشونو نمیبینن که چقدر زشت و حال بهم زنه:/
میدونی اینکه آدم یه هدف بزرگ داشته باشه و به خاطر اون هدفش از خانوادش دور باشه و سختی بکشه و حتی یه  کشور دیگه هم بره بازم ارزش داره اما میگم باید بسنجی هدفت واقعا ارزش این همه سختی رو دارههه؟
الان تو رفتی خب؟ ولی من میدونم به خاطر دوست پسرت رفتی حالا برا من شاخ شدی و حرف از هدف بزرگ میزنی:/
من نمیگم آدم بزرگی ام ولی دارم تلاش میکنم که باشم
پس دلم یه آدمی
چقدر کتاب قشنگی بود. چقدر آرامش داشت. چقدر مرتب بود همه چی. و چه پایان خیره کننده‌ای! چقدر رئال! آرامش کتاب منو یاد کتابای هسه مینداخت. حتماً دلم میخواد بازم از فرد اولمن کتاب بخونم. ترجمه هم عالی بود.
داستان در مورد پسر نوجوان آلمانی ایه که زندگی ساده‌ی خودش رو در مواجهه با جنگ بیان میکنه. بر خلاف کتابها و فیلمهای جنگ جهانی دوم که به اردوگاه های نازی تکیه دارند، و در آخر هم به سرزمین موعود اسراییل میرسن، در این کتاب با یهودی‌ای مواجهیم که فقط
چقدر سخته زندگی با کسی که یه زمانی عاشقش بودی و حالا از چشمت افتاده
چقدر سخته نتونی ببخشیش
چقدر سخته دیگه نتونی بهش اعتماد کنی...
چقدر سخته دیگه دروغاش و باور نکنی
وقتی بهت میگه دوست دارم دیگه دلت نلرزه....
چقدر سخته زندگی کردن با تمام این سختی ها...
چقدر زود می گذرد! حالا دیگر من در جایی قدم می گذارم که ماه ها پیش در رویاهایم آن را تمنا می کردم و چه قدر این زندگی جذاب و زیباست...حقیقت هایی که به واقعیت های من تبدیل شده اند و این قانون دنیا مرا به وجد می آورد حالا یک سال پیرتر شده ام و تجربه های جدیدم نه تنها ذهنم را صیقل داده اند بلکه ردپای آنها را در چهره ام به وضوح می بینم. رویاهایم هنوز مرا برای موجود شدن می طلبند و من مشتاقانه در پی آنها خواهم رفت. چقدر زود میگذرد و من چقدر این گذر زمان را د
فکرشو نمیکردم یازده سال شده باشه.خیلیه. چقدر ساده و معصوم بودم. چقدر عذاب آور بود اوایلش. چقدر زود بزرگ شدم. یازده سال. و تازه بعد از این مدت احساس راحتی بیشتری دارم حالا. ولی هنوز تلخِ. هنوز بهش فکر که میکنم نفرت همه وجودمو میگیره. شاید ظاهرش خوب بشه اما جای زخم همیشه موندگاره. هیچوقت نمیبخشم حتی به خاطر آرامش خودم. باید باشه تا دیگه اتفاق نیفته. هرچند که من هیچ تقصیری نداشتم. جز همون سادگی... هنوزم وقتی فکر میکنم همه چی تازه میشه. ترس. گریه... هرچ
چند وقت پیش یک شرکت اتریشی از بزرگ ترین تلویزیون جهان با صفحه نمایش ۲۶۲ اینچی رونمایی کرد. این تلویزیون، گران ترین تلویزیون دنیا هم هست و تنها ثروتمندان از پس خرید آن برمی‌آیند. این تلویزیون با صفحه نمایشی به قطر حدود شش متر، لقب بزرگ ترین تلویزیون جهان را از آن خود کرده است. این تلویزیون حدود ۸۰۰ کیلوگرم وزن دارد بنابراین برای نصب آن بر روی دیوار به نگه‌دارنده یا براکت بسیار قوی لازم خواهد بود. جالب است که تنها هزینه نصب تلویزیون معادل ۳۵،
باورم نمیشه به پایان این پاییز رسیدیم... پاییز 98... چقدر فرق دارد با پاییز 88 و شب یلدای خابگاه و اون همه فال حافظ...
چقدر این دهه اخیر زود گذشت... چقدر هنوز کار دارم... هنوز حتا به قدر کافی بزرگ نشدم... به خوبی میدونم منطق چی میگه و درست چیه... اما تسلیم مهربونی ذاتی م میشم... البته انکار نمیکنم اون شیطنت و تجربه خاهی ته وجودم هم بهرحال اثرگذاره...
از پاییز 78 که یادم نمیاد... حالا یا نمیخام یادم بیاد. . 
صبح ها که سوفیا رو میبرم مهد از یه راه های خیلی دوری بر
با پیشرفت تکنولوژی، هر ساله شاهد افزایش اندازه نقشه‌های بازی‌ها هستیم. مخصوصاً با شروع نسل هشتم و افزایش تعداد بازی‌های جهان باز، بیش از پیش شاهد عناوینی با نقشه‌های بسیار بزرگ بوده‌ایم و شاهد این هستیم که بخش زیادی از بهترین بازی‌هایی که هر سال عرضه می‌شوند، از نقشه‌های بسیار بزرگ بهره می‌برند. به همین منظور در این مقاله، به بررسی ۵۰ نقشه بزرگ در بازی‌ها می‌پردازیم.پیش از شروع مقاله ذکر چند نکته لازم است؛ اول این کهملاک اصلی این مق
 
رفته بودم سراغ یادداشت های قدیمی...
یادم بود که توی همه این سال ها که نوشته های عمران صلاحی و رویا صدر و زرویی و کیومرث صابری و کلی کتاب و مجله را خوانده بودم، فقط دو تا از نوشته ها چشمم را گرفت، انقدر که همه چیزشان درست و تر و تمیز و به اندازه بود.
یکی شان نوشته یک دانشجوی دانشگاه تهران بود که قبل از انقلاب شهید شده بود.
یکی دیگر را چند سال پیش توی وبلاگی که خاطره هایی از نویسنده های مختلف جمع میکرد خوانده بودم. اسم نویسنده را نگذاشته بود، از اد
در واقع رابطه دو نفر ربطی نداره که چقدر اون دو نفر شاخ باشن.
به این ربط داره که چقدر برای همدیگه مناسبن و با این حسی که از هم میگیرن هر کدوم چقدر میتونن پیشرفت شخصی داشته باشن.
مثلا دوستم مسگفت فلان خواننده رو دوست دخترش ول کرده رفته. مگه کسی فلانی رو هم میتونه ول کن کنه؟
گفتم اره :/ خیلی هم راحت
 
 
همونطور که اکس من دکتر بود و پولدار و جنتلمن فکر میکردم هست و همه براش سر و دست میشکستن. ولی دید بدردم نمیخوره.
 
میگه 
شاید بعد ها همدیگرو ملاقات کرد
خب تو مصاحبه کاری که رفته بودم این سوال ازم پرسیده شد: هدف و برنامت برای آینده چیه؟
و من چی گفتم؟ گفتم چون روانشناسی می‌خونم هدفم این بود که روانشناس می‌شم ولی الانم دارم می‌گردم و کارای مختلفو امتحان می‌کنم تا ببینم چی می‌شه. 
همینقدر معمولی و ساده. من کیم؟ من بایو اکانت ویرگولمم که نوشته: "یک انسان معمولی که سعی می‌کنه خودشو و دنیا رو بشناسه"
راستش از معمولی بودن متنفرم و اینطوری رفتار کردن احتمالا مکانیسم دفاعی منه. مکانیسم واکنش وار
تو برام بهترین رفیق بودی و هستی 
ازت خیلی چیزا یاد گرفتم
دلم میخواد بدونی که چقدر بدهکارتم 
که چقدر حتی وقتایی که هستی دلم برات تنگ میشه!
چقدر ...
مرسی رفیق! از اینکه هستی ممنون! هرچند ی روز ترکت میکنم! ببخش که با ترک کردنم تو خاک میشی...
 
رفته بودم سراغ یادداشت های قدیمی...
یادم بود که توی همه این سال ها که نوشته های عمران صلاحی و رویا صدر و زرویی و کیومرث صابری و کلی کتاب و مجله را خوانده بودم، فقط دو تا از نوشته ها چشمم را گرفت، انقدر که همه چیزشان درست و تر و تمیز و به اندازه بود.
یکی شان نوشته یک دانشجوی دانشگاه تهران بود که قبل از انقلاب شهید شده بود.
یکی دیگر را چند سال پیش توی وبلاگی که خاطره هایی از نویسنده های مختلف جمع میکرد خوانده بودم. اسم نویسنده را نگذاشته بود، از اد
مجمع‌الجزایر ژاپن (نیپون یا نیهون) ملقب به سرزمین آفتاب (یا خاستگاه خورشید) کشوری در اقیانوس آرام در آسیای شرقی است، که یکی از قدرت‌های اصلی اقتصادیِ جهان و سومین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است؛ ژاپن با جمعیتی در حدود ۱۲۸ میلیون نفر دهمین کشور پرجمعیت جهان است. توکیو پایتخت ژاپن با بالغ بر ۳۵ میلیون نفر جمعیت از بزرگترین و گرانترین پایتخت‌های جهان است
بسم رب العشق
به وقت یکشنبه 26 آذر 96 
به وقت ساعات انتظار و ذوق و سرگشتگی
به وقت عروسیِ جان دلم ،رفیق شفیق روزهای سخت...سخت... 
از صبح یک شور شیرینی افتاده بود به دلم.نه حتی قبل تر
از بعد آخرین روزهای تابستان که با هم به دلدارمان رسیدیم یا از قبل ترَش که پای درددل هم، دل گرفته مان باز میشد و با خنده به روزهای سختمان دهن کجی میکردیم. چقدر خدا را شکر میکردم که میفهمی ام، که با هم افتادیم به مسیر، که مشکلاتمان چقدر شبیه هم است. چقدر سرت را درد آوردم چقد
چقدر غمگینم
چقدر دلم انسانى را مى خواهد که وجود ندارد
تمام آرزوهایم نابود شده اند
تا ساعتى پیش سرمست روى دریا میتازیدم و حال 
همچون کشتى تکه پاره شده اى به روى امواج شناورم
قلبم سینه ام را مى درد ، پرواز مى کند براى انسانى که وجود ندارد
چقدر تنهاییم
و چقدر حفره ى عمیق خالى ، درون قلبمان می سوزد
تمام چیزى که از جهان میخواستم را دیگر نتوانم داشت
من درد میکشم و تنهایم
تنها میتوانم نگاه کنم و درد بکشم و بیشتر دیوانه شوم و بگریم و از درون بسوزم 
ام
خدای من... 
امروز آسمانت عجیب دلبری میکرد، وقتی که دستانم را به سوی مهر و محبتت دراز کردم و تو با آغوش باز نوازشم کردی، چقدر زیبا میشوی وقتی که اینگونه عاشقانه هوایم را داری، چقدر من دوستت دارم و چقدر این روزها، حالِ من خوب است و چقدر عجیب در لحظه هایم حضور داری!
به راستی که تو زیبایی :)
دوستت دارم خدای آسمان پشت نرده های سبز رنگ، خدای من. 
یه وقتا مطالب قبلیه وبلاگمو میخونم.
بعد با تعجبی وصف ناپذیر با خودم میگم این من بودم اینارو نوشتم؟
من این همه سختی کشیدم؟
پس کو اون همه فشار؟ پس کو اون همه من دیگه تحمل ندارم‌ها؟
چقدر داغون بودم یه وقتا. همش حس می‌کردم تموم نمیشه.
بماند یه وقتا هم آدم خودش جو میده.
و داشتم به این فکر می‌کردم خدایااااا بزرگ شدن چققققدر خوبه.
چقدر خوبه که دیگه برا هرچیزی ناراحت نمیشی. برا هر چیزی زانوی غم بغل نمی‌گیری. جو نمیدی، عصبانی نمیشی.
دیروز استوری گذاشته بودن دعاشون کنید ریه‌اش رو ویروس درگیر کرده و امروز رو همون استوری زدند بخوانید فاتحه‌ای....زمان دیگر برای ما نمی‌ایستد... هر روز بی‌رحم‌تر از قبل عقربه‌هایش می‌دود...کاری ندارم برای آدم‌های اطرافتان چه کردید و این جمله همه گیر را که شهر بوی مرگ میدهد دوستت دارم هایتان را بگویید را چقدر زمزمه کردید و چفدر عمل.حرف این است که ما برای کاری به جهان امده ایم و حالا ساعت شنی انگار دار به اخرهایش میرسد.. وقت کم است برای ادای د
هندرسون که حالا کاپیتان تیم قهرمان چمپیونزلیگ است با اشاره به این عکس و بازگویی بعضی خاطرات دوران نوجوانی‌اش به خبرنگاران گفت:" بچه که بودم رویایم فتح جامهای قهرمانی بود. امروز صبح دوستم یک عکس برایم فرستاد. این عکس که وقتی حدودا 10ساله بودم گرفته شده من را در حال بوسیدن یک جام نشان می‌دهد. وقتی این عکس را دیدم انگیزه‌ام برای بازی فینال دو چندان شد. داشتم یک جام خیلی بزرگ طلایی‌رنگ را می‌بوسیدم. بله، نمی‌دانید آن عکس چقدر به ما انگیزه داد".
تولد ماه مانمون خوب بود !دایره بود مهمون همیشگـی خونه ما ! من فک میکنم کم کم داره میشه پاره ای از تنَ م ! دلم میخواد هر لحظه کنارش باشم و شاهد تمام خنده هاش باشَ م برای همیشه...
چقدر غریبَ م !چقدر شرمندم از خودم ! چقدر شرمنده ماه مانَ م ...
باورم نمیشه هنوز بیدارم با این که از خستگی دارم میمیرم و رو به بیهوشیم خواب قصد نداره سراغم بیادو دچار بی خوابی شدم. 
تصمیم گرفتم تو امروز زندگی کنم. همون حرف که فکر کنی امروز اخرین روزه زندگیت اگه باشه چیکار میکنی. یه خورده شبیه شعاره این جمله. اما امروز هوس کردم بشینم روزای اول وبمو که ساخته بودمو بخونم. جدا از این که چقدر عوض شدم و چقدر اون موقع دلم میخواست تو همچین وضعیتی باشم دیدم چقدر تو زمان روزا مهمه. این که تو هر روزتو بهترین خودت باش
شاید شما هم مثل من تعجب کنید اگر بدانید ده حقیقت علمی مهمی که در قرن اخیر کشف شده است, قرآن 1400سال پیش از آن پرده برداشته است ....
 
ویژگی منحصر به فرد دوران ما این است که به عصر فضا نامگذاری شده است زیرا انسان توانسته است بسیاری از حقایق خیره کننده جهان خلقت را کشف کند و نوع نگاه ما را به جهان پیرامون خود تغییر دهد. عجیب آنکه که می بینیم این حقایق به طور واضح در کتابی که قبل از 1400سال پیش نازل شده است, بیان شده است. آن هم در دورانی که علم نجوم چیزی جز
اینکه میبینم چقدر چقدر چقدر زیاد دنیاهامون ازهم دوره
چقدر زیاد متفاوته
چقدر زیاد دورم
چقدر زیاد جلوعه..
اعصابم رو بهم میریزه
انگار همش دارم سرجام میدوعم، انگار دارم از یه صخره خودمو پرت میکنم پایین ولی به زمین نمیرسم
نمیمیرم
نمیمیرم
نمیمیرم
این زندگیِ نصفه نیمه ی احمقانه ی به درد نخورِ حال بهم زن دیگه داره پدرمو درمیاره
از آدما متنفرم
از هرکی که داره ایده آل منو زندگی میکنه متنفرم
از کوه متنفرم 
از دریا متنفرم
از کتاب متنفرم
از پیشرفت متنف
خدا می دونه چقدر بی تابم... چقدر منتظر... منتظر یه فصل از یه کتاب... فصلی که خیلی برام مهمه و قراره یه نفر برام بفرسته... مطمئنم اون یه نفر درک نمی کنه چقدر برام مهمه و چقدر منتظرم.... و نمی دونم چطوری تحمل کنم ... چطوری صبر کنم... خدا کنه زود بفرسته... خدایا... خدایا...
اوضاع مملکت که خیلی قمر در عقربه‌.. ولی من سعی می کنم بی خیال باشم... مسئله ی دیگه ای منو بی تاب کرده....
دیشب شعرها رو فرستادم برای سین... امیدوارم بتونه کاری بکنه....
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
در باز شد... 
برپا !... بر جا !
درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.
بابا نان داد ، ما سیر شدیم...
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان...
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم
و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت...!
و در زمانه ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته...
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
و
چند وقتیه به آسمون بالاسرم نگاه میکنم
به اینکه ین دنیا چقدر بزرگه و بهاینکه من چقدر کوچیک
به این فکر میکنم که بزرگترین کاری که یه انسان میتونه بکنه چقدر در برابر عظمت این دنیا کوچیکه
واقعا آخرش به کجا میخوایم برسیم
اگه برای این دنیا وقت بزاریم فقط وقتمونو هدر میدیم
نمیدونم نمیدونم نمیدونم !
+ کاش یکی باهام حرف بزنه و براش درد دل کنم و بهم راهی نشون بده و تهش نگه چقدر عوض شدی ! حالم از این جمله بهم میخوره !
چرا چپ و راست به ادم میگید چقدر عوض شدی !؟ خب ادم عوض میشه بدیهیه ! عوض نشه و تو همون حالت بمونه جای تعجب داره ! پ انقدر با یه لبخند احمقانه خشک شده رو لبتون نیاید به ادم بگید چقدر عوض شدی ! باشه ؟
+ من عصبانی نیستم :)
مجمع‌الجزایر ژاپن کشوری در اقیانوس آرام در آسیای شرقی است، که یکی از قدرت‌های اصلی اقتصادیِ جهان و سومین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است. ژاپن یک کشور پادشاهی‌است که برمبنای قانون اساسی ژاپن اداره می‌شود. ژاپن با جمعیتی در حدود ۱۲۶ میلیون نفر یازدهمین کشور پرجمعیت جهان است. توکیو پایتخت ژاپن با بالغ بر ۱۳ میلیون نفر جمعیت از بزرگترین و گرانترین پایتخت‌های جهان است و و تعداد مسلمانان در آن به ۱۰۰ هزار نفر می‌رسد. مسلمانان
امروز ۱ آذر ماه ۱۳۹۸. ساعت ۱۳:۰۸ دقیقه ی ظهر. اینجا وبلاگ روزنوشت در خدمت شماست. چقدر من بامزه ام اخه. گفتم مثلا تنوع بدم شروع کردنمو تکراری نباشه که افتضاح شدم. صبح خوابیدم زیاد کار نکردم اما الان داشتم فکر میکردم چقدر من به آدمایی که دوسشون دارم مدیونم و یجوری باید براشون جبران کنم این که گفتم مائده خاک برسرت که اینقدر بیخیالو خجسته ای بشین کار کن بچه جون. جدا از اون فهمیدم امروز ۱ آذره. فقط ۲۷ روز دیگه مونده تا من ۲۶ سالم تموم بشه و وارد ۲۷ س
نمک نشناسی مثل یک بیماریِ مزمن شیوع پیدا کرده است بینِ مردم!مهم نیست تو چقدر خودت را خرجِ حالِ خوبشان کردی!حالِشان که با تو خوب شد،دلیلِ حالِ بدت می شوند!مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی!می روند و شیفته ی آدم های جدیدِ زندگیِ شان می شوند.مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی!درد می زنند به جانَت.مهم نیست چقدر بارِ تنهایی شان را به دوش کشیدی!در نهایت تنهایَت می گذراند.لطفاً به فرزندانتان،قدر شناس بودن را یاد دهید؛اینجا زخمِ خیلی ها تازه ی
محبتای ما آدما اینجوریه که حجم عظیم محبتی که تو قلبمونه یدفه با دیدن یه کاری، یا فهمیدن یه موضوعی ممکنه همه ی همه‌ش تبدیل بشه به تنفر،
حتی ممکنه حجم تنفره بیشتر از محبت قبلیه باشه .. یعنی "حسنات" می‌شن "سیئات"
چقدر خدا عجیب غریبه که "سیئات" رو به "حسنات" تبدیل می‌کنه.. 
آدمای کمال گرا همیشه دنبال تغییرات بزرگن که بتونن از نو شروع کنن یا دنبال تغییرات بزرگ ایجاد کردن که فکر کنن مفیدن. ولی مساله اینه همین تغییرات بزرگ نهایتا با کارای کوچیک انجام میشه... این همونجاییه که کمال گراها دچار اشتباه میشن... اونا معنای کار کوچیک رو نمیفهمن و نمیدونن تاثیرش چقدر زیاده... تهش میشن اهمال کار... راهش اینه که خودمون رو با تغییرات کوچیک راضی نگه داریم و اسنمرار داشته باشیم روشون تا کم کم تغییرات بزرگ سر و کله شون پیدا بشه.
این روزا انگار محبت جرمه 
یجا میگفت دو دسته تنهان مهربونا با گرگا خخخ
دیگه چقدر بذل و بخشش هه هه خخ
چقدر لطف و مهربانی
چقدر دیگه باید به طرف حال بدم تا باهام اوکی بشه
اونجا فهمیدم
باید خودم نباشم خخخ
ولی بیخی خودم میباشم هه ها هی هی هو هو
یروز دلتنگت میشن الان داغه دوروییه دوستاشونن
سلام به دوستای گلممم 
تا حالا «انفجار بزرگ» به گوشتون خورده؟؟؟
یا بهتره بگم تا حالا سوالی به فکرتون خورده که این جهانی که الان ما توش هستیم چجوری به وجود اومده؟؟؟
15 میلیارد سال پیش، جهانی که ما میشناسیـــم وجود نداشت. دانشمندان فکر میکنند که جهان بر اثر یک انفجار بزرگ به وجود آمده است. این انفجار باعث پیدایش ستارگان و سیارات شد. دانشمندان به این ماجرا «انفجار بزرگ» میگویند
برداشت از کتاب پاسخ به چرا های من نوشته ی لور کاربوناک و فرانسوا د
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
خودتان قضاوت کنید
اگر مردم ایران که اکثریت خود را از محبان حضرت اباعبدالله الحسین معرفی میکنند یک جمله را از آقا می‌پذیرفتند و با تمام وجود به آن عمل میکردند بنظر شما چند روز نیاز بود تا مردم ایران تمام رگه های فرهنگی و اخلاقی جهان را در دست بگیرند و مانند گذشته با اخلاق ترین مردم جهان شناخته شوند
از تمام مخاطبان عزیز تمنا دارم به این حقیقت فکر کنند...
مولایمان اباعبدالله الحسین علیه
با وجود اینکه فاصله سنیمون خیلی زیاده ولی یه عالمه کار جذاب هست که میتونیم باهم انجام بدیم و کلی بهمون خوش بگذره :)مثل وقتایی که جشن می گیریم...مثل وقتایی که پارک رو متر می کنیم و کلی عکس می گیریم!مثل اون روزایی که کلی مغازه میگردیم دنبال یه مدل بستنیه خاص :)میدونی چیه!اونقدری دوستت دارم که وقتی کنارمی باز دلم برات تنگ میشه :)
من فقط منتطر اون روزیم که تو به هدف قشنگت برسی...من فقط منتظر اون روزم که بگی نبات دیدی موفق شدم!بعدش من محکم بغلت کنم بگم م
به نام او...
شب ها تا بعضی اتفاقات راننویسم‌خوابم نمیبرد.
باید بیخیال تر باشم و خیلی خودم را درگیر نکنم در هر زمینه ای!
باید دلم را برای خیلی چیز ها بزرگ کنم و بی تفاوت تر باشم!
باید کمی بیشتر برای خودم وقت بگذارم و از خیلی چیز ها سطحی بگذرم و حواسم به همه چیز هم نباشد همیشه!
البته قراره یه روز با هانیه بریم خرید!حس میکنم بزرگ شدیم جفتمون و چقدر دلم براش تنگ شده:)
خاورمیانه با تلاش کشورهای نفتی برای جذب گردشگر ۵ درصد رشد داشته است
 
سازمان جهانی گردشگری با معرفی ۱۰ کشور پردرآمد از محل ورود توریست، ۱۰ مقصد اول توریست‌های جهان را نیز اعلام کرد، این ۱۰ کشور مقصد، ۴۰ درصد از کل گردشگران خارجی دنیا را در سال ۲۰۱۸ به خود اختصاص دادند. به گزارش «دنیای‌اقتصاد» در میان ۱۰ مقصد برتر جهان در ورودی گردشگران و درآمد گردشگری، فرانسه همچنان در ورودی گردشگری خارجی در رتبه اول قرار دارد درحالی‌که آمریکا بزرگ‌تری
چقدر خوب بهانه جور میکنی تا ردم کنی
خوب تر از آن که فکرش رابکنم!!!
ما چه میخواستیم و شما چه؟!
چقدر تفاوت!!!
چقدر دل های الکی خوش!!!!
خیلی وقت است که فقط انتظار میکشم
تا من هم به هر بهانه ای 
فایل های روضه ی حاج مهدی راتکرار کنم
همان ها که هربار جدیدتر میشوند
دل مرده ها را عیسا مسیح ها واجب!
چقدر دلم شبیهِ روزهایی شده
که تنها آرزویش کربلای شما بود
حتی در خواب!
هرچه می خواهی بامن کن
تنها همین اشک را نگاه دار برایم
من بی گریه بر شما دق می کنم حسین جان...
               همین که نامِ بلندت به هر زبان افتاد 
                                            چه شور و وِلوِله ای در دل جهان افتاد
 
                برایِ ذکرِ مصیبت دلم گرفت آتش
                                            و سیلِ گریه و ماتم به عمقِ جان افتاد 
 
               به وقتِ غارت و حمله چه بر سرت آمد؟ 
                                           که شمر خسته شد و خولی از توان افتاد! 
 
               به روی نیزه و در جمع این حرامی ها
                                       
معصومه رو که وسط راه دیدم و گل از گلم شکفت و از ته دلم خوشحال شدم، تازه فهمیدم که بعد از بچه دارشدنم چقدر تنها شدم!چقدر دوستای خوبمو یکی یکی به بهانه ی وقت نداشتن و شلوغی سر کنار گذاشتم!چقدر گوشه گیر و منزوی شدم... و به تبعش افسرده...ارتباط با صمیمی ترین رفقام شده در حد ماهی یه پیام یا کمترو این یعنی حلقه ی محاصره ی دنیا روز بروز داره تنگ تر میشه و من وسط این دایره دارم له میشم...
به نام خودتان 
 
وقتی به وسعت جهان نگاه میکنم و میبینم چقدر بزرگه سراغ سهم خودم از این دنیای بزرگ و میگیریم بار ها با خودم کلنجار میرم از ابعاد مختلف خودم به جهان و جایگاه خودم نگاه میکنم به خیلی از جنبه ها میرسم که توی این دنیا اگه بخوای سهم داشته باشی باید یا وارث باشی یا مالک بشی منظورم از مالک ملک و املاک نیست منظور نوعی دیگر از مالکیت میشه که گویا باید برای اون خیلی خیلی بزرگ بود تا بشه مالک بمونی
و اما فعلا سهم من از این دنیا از نوع وارثه
بسم رب الرفیقمضی الزمان و قلبی یقول انک آتی..{زمان گذشت ولی قلبم می‌گوید که تو می‌آیی}سعدیپ.ن شب دوم از حس رنجورِ «بی چارگی».کاش بودی تا کمی حرف می زدیم. خلاء نبودت هر روز بزرگ تر و بزرگتر میشه و نفس کشیدن رو برام سخت کرده. درد دل کردنم رو از عوارض "بی تو بودن" حساب کن. بنظرم "بی تو بودن" خیلی مسخره است. اما دستم از واژه ها خالیه، درست مثل امروز؛ امروز هم وقتی میخواستم تووی پیاده رو جلوی اشک هام رو بگیرم هم دستم خالی بود!دیشب داشتم به این فکر میکرد
میدونی چیه؟ ارزش آدم ها به شغل و لقب و پولی که درمیارن! دیگه مهم نیست طرف چقدر بدذاته چقدر دورو و خودخواهه مهم اینه با پول شما رو ببره زیر منتش بعدش میبینید چقدر آدم هارو راحت مطیع و طرفدار خودش میکنه. این روزا هرکی که فکر میکردم منو به خاطر خودم دوست داره نشون داد که اشتباه میکردم و من با حجم عظیمی از دورویی روبرو شدم.
میدونی چیه؟ ارزش آدم ها به شغل و لقب و پولی که درمیارن! دیگه مهم نیست طرف چقدر بدذاته چقدر دورو و خودخواهه مهم اینه با پول شما رو ببره زیر منتش بعدش میبینید چقدر آدم هارو راحت مطیع و طرفدار خودش میکنه. این روزا هرکی که فکر میکردم منو به خاطر خودم دوست داره نشون داد که اشتباه میکردم و من با حجم عظیمی از دورویی روبرو شدم.
در باز شد؛ برپا ! برجا !
درس اول: بابا آب داد، ما سیر آب شدیم
بابا نان داد، ما سیر شدیم
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودیم
 
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم؛
و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت!
و در زمانه ای که زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
 
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم؛
زرد شدی
عرضم به حضورت که میدونی چقدر دنبالت بودم که پیدات کنم؟ چقدر بهت پیام دادم چقدر تو بیان دنبالت گشتم امروز بی حوصله و پکر تو مترو بودم یهو دیدم یه پیام از شماره تو اومده خیلی خوشحال شدم خیلی. چقدر خوابتو دیدم میدونستم داری روزای سختی رو میگذرونی چقدر به یادت بودم از ته دل و چقدر گشتم تا پیدات کنم. 
چی شد اصلا دعوامون شد؟ چی شد واقعا؟ هنوز خاطرات خوشمون زنده ست و خاطرات بدمون رو هرکاری میکنم یادم نمیاد.
گفتی دیشب اومدی وبلاگمو پیدا کردی و خوندی
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 حتی به اندازه‌ی توضیح یک خطیِ «من از مجاورت یک درخت می‌آیم».
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
جهان بزرگ است!
همه کشورها حقایق جالبی در مورد آنها دارند و شما باید آنها را بدانید! چه کسی می داند؟ شاید شما در یک بازی Trivia Pursuit شرکت کنید و وقتی که به سوالات مربوط به جغرافیا برمی گردد، ذهن همه را می شکند!
بنابراین این ها برخی از حقایق جالب در مورد کشورهای سراسر جهان است!
آفریقا 54 کشور دارد!
یک سوم زبان های جهان در آفریقا صحبت می شود!
قهوه به طور تجاری در هاوایی رشد می کند!
پس از مسیحیت، یهودیت دومین بزرگترین دین در ایالات متحده است!
90٪ از آب شیری
+دیشب نتایج انتخاب رشته دانشگاه‌ها اومد و فقط میتونم بگم خدا بهم رحم کرده.
هرچند که نمیدونم این رحم مهربانانه، تا کجا ادامه خواهد داشت ولی به طرز عجیبی ترازهای اعلام شده از طرف دانشگاه‌ها سطح بالایی دارن و من جزو آخرین نفراتی‌ام که تو مصاحبه دانشگاهمون شرکت میکنه! :/
شانس قبولیم داره پایین و پایین‌تر میاد و خب از الآن باید تمرین کنم که برام مهم نباشه... :/
+مصممانه میخوام یک برنامه نظم در سال ۹۸ تنظیم کنم. مُ، صَم، مَ، ما، نههههه!
+ماجرای مدرس
بزرگ شد...
حُرمت گذاشت هر که به زهرا(س) بزرگ شداندازه‌ی تمام دو دنیا بزرگ شد
در وادی حسین هرآن که قدم گذاشتقطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد
مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماندمجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد
اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاستسَر خَم نمود حضرتِ  حُر  تا بزرگ شد
او سجده کرد و قبله‌ خود را عوض نمودتیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد
آغوش وا نمود و پذیرفت توبه رادر پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شدحُرّ پیر وادی همه‌ اهل توبه استبر اهل توبه مُرشد و با
نگاهی به حضور ستاره های سینمای جهان در سریال های تلویزیونی
رسانه های تصویری در جهان این روزها شرایط متفاوتی را تجربه می کنند و نسبت سینما و تلویزیون دیگر مثل قبل نیست. سریال های تلویزیونی طی سال های اخیر پیشرفت چشمگیری کرده است و در حالی که سینما شرایط خوبی ندارد، تلویزیون با وجود غول هایی مانند نتفلیکس و آمازون روزبه روز قدرتمندتر می شود. طبیعی است که ستاره های بزرگ هم همیشه مایل اند در مدیومی کار کنند که بیشتر دیده شوند و حالا با افول سینم
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
✅ ناگهان چقدر زود دیر می شود!در باز شدبرپا! بر جا !درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.بابا نان داد ، ما سیر شدیم...اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی‌شانو کوکب خانم چقدر مهمان نواز بودو چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودندکوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیمو در زندگی گم شدیم.همه زیبایی ها رنگ باخت...!و در زمانه‌ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب‌هایمان یخ زد!نگاهمان سرد شد و دستانمان خستهدیگر باران با ترانه نمی‌بارد!و ما کودکان د
 
تو را دارم ای گل، جهان با من است.تو تا با منی، جانِ جان با من است.کنار تو هر لحظه گویم به خویشکه خوشبختیِ بیکران با من است.
 
"فریدون مشیری"
 
پ.ن1:
جان و جهان خواند مرا آن صنم 
تا بزیم جان و جهان من است 
 
"سنایی"
 
پ.ن2:
بیا نگارا
بیا در آغوش من 
 
"هوشنگ ابتهاج"

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرتضی پورظهیر