نتایج جستجو برای عبارت :

آرزوها و نکبت‌ها؛ برآورده باد!

سنگینی چیست؟ بشکند و فرو ریزد! سیاهی چیست و سردی، که به زیبایی هجوم می‌آرد و طلب نکبت می‌کند؟ باشد بر طلب تو، پلشتی و نکبت از آن تو باد! این آرزو برآورده شود، بلکه آتش‌ات زند تا در آتش خویش از نکبت خویش خلاص شوی! باری همه‌ی آرزوها و نکبت‌ها برآورده باد!

باشد این جهان از آن تو! آن جهان هم از آن تو! بهشت می‌خواهی، پس دوزخ‌اش نیز خواستی. این بهشت و این دوزخ از آن تو باد! نور خواستی، ظلمتش نیز طلبیدی، این نور و این ظلمت ارزانی تو باد! 

صافی چیست؟
جوانی می گذشت.چیزی با کُلی پاف و پوف و دود، جلو روش ترکید. تا دود بنشیند و جوان به خودش بیاید بابای آرزوها جلو روش ظاهر شد.ردای بلندی به تن داشت و عصاش را تو هوا تکان داد و پرسید: «چه آرزویی داری؟ بگو تا به طرفه العین برآورده ش کنم.»جوان یک ابروش را بالا برد و بابای آرزوها را براندازی کرد و گفت: «آرزو می کنم من، تو باشم!» نویسنده: علی کرمی / از کتاب «جن زیبایی که از پترا آمد»منبع:عصر ایران
این کاخ آرزوها چیست ...که از بچگی زحمت ساختنش را میکشی ...دیوار هایش را محکم میکنی مبادا فرو بریزد ...هر شب به بلند تر شدنش فکر میکنی ...روزی نیست که در پی جلال و شکوهش ندوی ....لحظه ای نیست که آیینه کاری هایش حواست را پرت خودشان نکنند ...ثانیه ای نیست که از پله هایش پایین و بالا نکنی ...اتاق هایش را یک به یک باز نکنی و داخلشان سرک نکشی ...لحظه ای نیست که راه نروی و تمامش را با عشق،قرین نکنی ....این کاخ آرزوها چیست که انقدر به پایش "عمر" میگذاری،اما نیمه های
زیر پنجره‌ی اتاقم یک کافه است. با صندلی‌های چوبی که داخل پیاده‌رو چیده شده و همیشه خدا جمعی دور میزش نشسته‌اند. 
هر چند شب یکبار از اتاقم شمارش معکوس جمعی را میشنوم که با هیجان از ده تا یک میخوانند و بعد با صداهای شادشان فریاد میزنند "تولدت مبارک" من شمعی را تصور میکنم که فوت و آرزوهای مگویی که در دل خوانده میشود.
کافه و آدمهایش روز و شب به یادم می‌اورند که زندگی در جریان است، مردم می‌آیند و میروند و روی فنجان‌ها رد ماتیک قرمز مینشیند و پاک
زیر پنجره‌ی اتاقم یک کافه است. با صندلی‌های چوبی که داخل پیاده‌رو چیده شده و همیشه خدا جمعی دور میزش نشسته‌اند. 
هر چند شب یکبار از اتاقم شمارش معکوس جمعی را میشنوم که با هیجان از ده تا یک میخوانند و بعد با صداهای شادشان فریاد میزنند "تولدت مبارک" من شمعی را تصور میکنم که فوت و آرزوهای مگویی که در دل خوانده میشود.
کافه و آدمهایش روز و شب به یادم می‌اورند که زندگی در جریان است، مردم می‌آیند و میروند و روی فنجان‌ها رد ماتیک قرمز مینشیند و پاک
برادر و عروس خیلی متفاوتن از همه لحاظ؛ اعتقادی، فرهنگی، مالی، سبک زندگی و ..‌. برادر گرامم پاشو کرده تو ی کفش ک ایشونو میخوام! خانواده مخالفت کردن منم همینطور. خدا ب خیر بگذرونه ته داستانو...
در همین گیر و دار، خودمم به کسی معرفی شدم ولی تو گوشم ی جمله زنگ میزنه نکبت پا برهنه س!!! حالا همش می‌گم این همه گیر میدی ب عروس، الان گیر میدن ب خودت!!! 
باشد ک رستگار شویم... ولی نکبت پا برهنه س و من معتقدم!
سلام دوستان
میخوام شما رو به خوندن یک پست قاطی پاتی دعوت کنم.
قدیم ها من یک دفتری داشتم که اسمش رو گذاشته بودم دفتر آرزوها، اون موقع ها خیلی تو جو قانون جذب و مثبت اندیشی و مدیتیشن و یوگا و خود هیپنوتیزم و تلقینات مثبت بودم. خواسته هام رو تو اون دفتر مینوشتم، رنگی شون میکردم، جملات مثبت مینوشتم، چیزهایی که بهشون نیاز داشتم تا خریداری شون کنم ولی بابت شون پولی نداشتم و خلاصه تمام حس های مثبت و درد دل های دو نفره با خدا رو. 
امروز بعد چند سال داش
اینکه میگن "شما عزمتون رو جزم کنید و تلاش کنید، اونوقت تمام کائنات بسیج میشن تا تو مسیر درست رسیدن به خواسته‌هات قرار بگیری و برسی بهشون" ؛ خواستم بگم دقیقاً زمانی‌که  اطمینان داشتم همه‌چی داره درست پیش میره و مشکلی نیست‌ و دارم به خواسته‌م میرسم همین کائنات زدن کار رو خراب کردن.
 
 
 
 
 
+به درجه‌ای از معرفت رسیدم که اگه همه‌چی خوب پیش بره نگران میشم.
اگر مداد رنگی های محدودی داشته باشید برای خودتون تاج میکشید
یا برای پدر و مادرتون آسمون آبی و درخشان سرسبز...
یا مثلا یه رنگین کمان آرزوها میکشید که آرزوهای همه رو برآورده کنه یا...
یا یه شمع یه عالمه فانوس برای روشن شدن دنیا روی نقاشی کره زمین میکشیدین؟
 
مداد رنگی های محدود ما زمان و عمر ما هستن
 
چه بهتر و قشنگتر که صرف خوشحال کردن خودمون و عزیزانمون بشه
حالا عزیز برای یکی مادره یکی خانواده یکی وطن و هموطن...
به هرحال دیر یا زود به ما می‌رسند. امیدها، آرزوها، امیال، معجزه‌ها، جادوها، تمام آنچه می‌خواهیم و گهگاهی امید به دست آوردن‌شان یا یأس از دست دادن‌شان  باعث خارش روح‌مان می‌شود.همه‌شان مثل راننده اتوبوس‌های وراج در همان ایستگاه اول ایستاده‌اند و حواسشان به مسافران منتظر در ایستگاه‌ها نیست.اما آخرش که چه؟به هرحال باید حرکت کنند و مسافران‌شان را سوار کنند!  
تابلوی کائنات ییا تابلوی آرزوھا تکنیکی بسیار قدرتمند و البته ساده و راحت است که به راحتی می‌توانید آن را متناسب با آرزوها و اهداف خود بسازید. این تکنیک می‌تواند زندگی را جادویی و غیر قابل باور کند!
تخته آرزوها ابزاری است برای شفاف سازی، آگاهی و متمرکز ماندن بر هدف هایی که در زندگی دارید.
ادامه مطلب
نام کتاب: مواد مخدر آرزوها را می‌کُشدنویسنده: ژان-پل اوپورنمترجم: دکتر امان اله ترجمان
Les reves meurent Sous La droque
Aupourrain, Jean Paul
 
نوبت و تاریخ چاپ: چاپ دوم ، مهر ۱۳۷۸ناشر : انتشارات پَر شکوهتعداد صفحات: ۳۰۸ صفحه.اندازه صفحات: ۲۴×۱۶عکس : نداردشابک:  ۹۶۴۹۲۰۷۱۳ | ISBN : 964-9-207-1-3
* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: سه‌شنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
* تاریخ مطالعه‌ : مطالعه‌ی اول از تیر ماه تا ۱۷ مرداد ۹۸ (۰۰:۴۳)
* معرفی و بررسی:بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب، دا
نام کتاب: مواد مخدر آرزوها را می‌کُشدنویسنده: ژان-پل اوپورنمترجم: دکتر امان اله ترجمان
Les reves meurent Sous La droque
Aupourrain, Jean Paul
 
نوبت و تاریخ چاپ: چاپ دوم ، مهر ۱۳۷۸ناشر : انتشارات پَر شکوهتعداد صفحات: ۳۰۸ صفحه.اندازه صفحات: ۲۴×۱۶عکس : نداردشابک:  ۹۶۴۹۲۰۷۱۳ | ISBN : 964-9-207-1-3
* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: سه‌شنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
* تاریخ مطالعه‌ : مطالعه‌ی اول از تیر ماه تا ۱۷ مرداد ۹۸ (۰۰:۴۳)
* معرفی و بررسی:بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب، دا
 
[۴:۵۱, ۱۳۹۸/۱۲/۴] maham9ham: خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زارکنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد……
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم. 
خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورد
به نام خداوندی که خداییش نقصان نپذیرد
سال‌ها بود که تو آسمون شب دنبال هیچ ستاره ای نبودم. آدم‌ها معمولا وقتی سرشار از امید و پاکترین آرزوها می شن، تو آسمون دنبال پرامید ترین ستاره می گردن.
و امشب بعد از سالها سرشارم از عمیق ترین آرزوها برای نور هر دو دیده که میره تا فردا روز خوبی بسازه واسه خودش.
‍ لیلة الرغائب ‍
پنجشنبه ۹۷/۱۲/۱۶
ماه رجب ماه پر برکتیه. اولین شب جمعه ماه رجب شب لیلة الرغائب (شب آرزوها) است! تو هم مثل من این شب را به دوستات یادآوری کن؛ به این امید که از باغ دعاشون، یه گل استجابت هدیه بگیرى!!!
دعای مخصوص شب آرزوها:
سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ  وَ یا کاشِفَ الغَمّ  فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین.
حضرت محمد(ص) فرمودند: هر کسی مردم را از این دعا
آرزو دارم که آرزوی همه برآورده بشه
به مناسبت شب آرزوها کد تخفیف 5 درصدی برای تمامی محصولات سایت موجود می باشد.
بدین ترتیب اینترنت ایرانسل و شارژ ایرانسل از همیشه ارزانتر می شود.
کد تخفیف ویژه: wishes
ما را از نظرات و پیشنهادات خود مطلع سازید
با تشکر سجاد خداپرست
امشب، بر خلاف بقیه شب ها، غیر رسمی است! مثلا برعکس شب قدر ... شب قدر کلی اعمال دارد، کلی تشریفات و از این چیزها ... اما امشب ... فقط برای دو نفره های عاشقانه بنده-خدایی است ... امشب فقط برای این است که تا صبح بنشینیم جلوی خدا شعر بخوانیم ... فال بگیریم ... گریه کنیم، بخندیم، دوباره گریه کنیم ... امشب وقت خوبی ست که دلمان محکم برای آرزوهایمان بکوبد و این تپش ها را یواشکی توی گوش خدا بگوییم ... و خدا هم که بخیل نیست! هنوز گفتنمان تمام نشده می خندد ... و همین خند
به لیست دعاهای شب قدر پارسالم نگاه می‌کنم، به آرزوهایی که زیر سقف بلند مسجد با چشم گریان نوشتم. آرزوهایی که فکر می‌کردم اگر برآورده نشوند، می میرم! نشسته‌ام و لبخند می‌زنم. فکر می‌کنم یکی از لحظات قشنگ زندگی‌مان وقتی است که از ته دل و با آرامش خاطر می‌گوییم :" وای خدا ! چه خوب شد این آرزومو برآورده نکردیا". 
آرزو دارم که آرزوی همه برآورده بشه
به مناسبت شب آرزوها کد تخفیف 5 درصدی برای تمامی محصولات سایت موجود می باشد.
بدین ترتیب اینترنت ایرانسل و شارژ ایرانسل از همیشه ارزانتر می شود.
کد تخفیف ویژه: wishes
ما را از نظرات و پیشنهادات خود مطلع سازید
با تشکر سجاد خداپرست
المنه لله که در میکده باز است                 
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است   
امشب مستی آسمان رو به فزون گذاشته است و پیاله پیاله شراب مرا سیراب نمی کند ... 
خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز اسست ...
آری ... من شراب تو را می خواهم ... این مستی های زودگذر مرا سیراب نمی کند ... من شراب تو را می خواهم ... می خوام تو را در جام برییم و آنگاه بنوشمت ... تا آنجا که عطشم فرو نشیند ... تا آنجا که از تو مست مست شوم ... تا آنجا که تک تک ذ
[ این یادداشت را می‌توانید گوش کنید. ]
آرزوداشتن و در کهکشان آرزوها مرغ خیال را پرواز دادن، فکر می‌کنم که راهی ساده، سریع و نسبتاً تضمینی برای بدبخت‌شدن باشد! البته نه بدبخت‌شدن، که احساس کاذب -اما عمیق- بدبختی. آرزوها جادوگران کهن‌سالی هستند که بی‌هیچ‌زحمتی صاحب بی‌چاره‌شان را به بزم ناکامی و شکست و حسرت و غم و اندوهی طویل دعوت می‌کنند.
خیالِ آشفته‌ای سرک می‌کشد به هزارنقطۀ نامربوط به زندگی، و آن‌ها را بزک می‌کند تا برای زندگی‌اش م
هوالمحبوب
محبوب ازلی و ابدی سلام.
امروز مرا ببخش، بیشتر از دیروز و هر روز دیگری، برای تند‌زبانی‌هایم، برای دل شکستن‌هایم، برای بی‌پروایی‌هایم، برای دروغ‌هایی که گفته‌ام، برای تمام منم‌منم کردن‌هایم، برای تمام لحظاتی که ناخواسته دلی را رنجاندم، برای تمام نه‌های ریز و درشتی که گفته‌ام. مرا ببخش و بیامرز.امروز بیشتر از هر روزی به بخششت محتاجم. حتی تمام کسانی را که مرا رنجانده‌اند را نیز ببخش، حتی تمام کسانی را که آزارم داده‌اند را،
نظر من درباره ی این کتاب
دیدگاه این کتاب نسبت به خشم با چیزهایی تا الان شنیدیم ،کاملأ متفاوت است.حرفی از سرکوب خشم نیست بلکه به عنوان الارم یا هشدار دهنده تعبیر شده که باید توجه و اگاه باشیم که یک نیاز ما داره برآورده نمی شود.هر نوع تنبیه از دید نویسنده ابراز سطحی خشم است و هیچ کمکی به ما نمی  کند، ابراز کامل خشم یعنی آگاه باشیم کدام نیاز ما دارد برآورده نمی شود و نیاز به برآورده شدنش داریم. این کتاب رو برای کسانی که زود جوش می آورند و کنترل خو
واقعا کلی حرف دارم ولی ازون جایی که بر اثر فعالیتای جوگیرانه پسا آخرین امتحان له له شدم فقط یه کوچکشو میگمآقا امروز ،پرکار ترین،پر استرس ترین،نکبت بار ترین،اعصاب خورد کن ترین و مزخرفترین سال تحصیلی این جانب تماااااام رفت^__________^
یه فیلم داریم به اسم غول چراغ جادو. اولین بار وقتی راهنمایی بودم دیدمش. نمی‌دونم مال کجاست، چه سالی ساخته شده و چقدر معروفه. داستانش مربوط به پسریه که به شدت درس‌خون و منطقیه و دوستای زیادی هم نداره. یه روز یه شعبده‌باز یه شیئ قوری مانند تو خونه‌ی این پسر جا میذاره و اون هم اتفاقی شروع می‌کنه به تمیز کردنش و یه غول ظاهر میشه. طبق معمول، غول به پسر میگه حاضره آرزوهاش رو برآورده کنه به شرط این که بعدا پسر آرزو کنه که غول برگرده به سرزمینش.
پسر
[۴:۴۷, ۱۳۹۸/۱۲/۴] maham9ham: یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ..
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
مرده گفت : حدداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو ر
کوچیک بودم ،شاید دوم سوم ابتدایی اینا، میرفتم کلاس تکواندو. ی دختر کوچولو با موهای مصری ک با ذوق و شوق میرفت باشگاه ک بشه یه رزمی کار!
وقتی تو امتحان قبول میشدیم و کمربند رنگ جدید میگرفتیم، جلوی همه،استاد کمربندو برامون میبست، به هم احترام میذاشتیم و همه دست میزدن..چه کیفی داشت...خودمونو تصور میکردیم وقتی کمربند مشکی رو قراره ببندیم
چند سال رفتم، تا جایی ک چند ماهی مونده بود ب اینکه برم برا امتحان کمربند قرمز( ترتیب کمربندا این بود: سفید، زرد
اوایل سال نو خیلی از مشاوران تاکید می کنند فهرست از آرزو تهیه کنید؟تا حالا فهرست آرزوهاتو نوشتی ؟روانشناسان معتقدهستند که اگه آرزو نداشته باشی با مرده تفاوتی نداری انسان زنده با آرزوهاش زندس آرزو به زندگی جهت می دهد آرزوها محرک برای تلاش اند خیلی ها می گویند ایرانی ها پیشرفت نمی کنن چون آرزو ندارند مطمعنا برای خیلی ها پیش آمده که وقتی آرزوشو مطرح می کنند توسط دوستان اطرافیان مسخره می شوند .آیا آرزو باید مطرح کرد یانه ؟به اعتقاد بسیاری از پ
خیلی خب یکسال پیش رو یعنی از اول مهر فردا تا سی و یک شهریور سال دیگه قراره خیلی اتفاقای بزرگی بیوفته قاعدتا از اینکه فردا اول مهره خوشحال نیستم ولی روند شروع تغیرات از فردا وارد مرحله مهمی میشه و من خوشحالم
تازه فردا آخرین اول مهر نکبت بارمه:)
داشتم از باشگاه برمی گشتم خونه، شاید چهار قطره بارون بارید. نمی دونم شاید همون چهار قطره هم نباریده و صرفا توهم زدم. :/ اگه واقعا هم بارون بوده باشه، اسمش که بارون نیست، هست؟
البته از خنک شدن واضح هوا مشخصه که بارون بوده. *_* بالاخره بعد از سال ها بدون هیچ آرزویی زیر بارون راه رفتم. :)) 
ولی یه تریلی آرزوی برآورده نشده که هرگز برآورده نخواهند شد، روی دلم موند آقای قاضی. :(
از بچگی همیشه دلم می خواست یه روز یه چراغ قدیمی و عتیقه پیدا کنم،نازش کنم و یهو یه غول چراغ جادو ازش بزنه  بیرون و سه تا از آرزو هامو برآورده کنه
واسه همین همیشه همه قوری ها و کتری ها و ظرف های قدیمی خونمون رو ناز میکردم⁦‍♀️⁩
اما الان که به اون زمان فکر میکنم،با خودم میگم که اگه اون غول چراغ جادو جلوم ظاهر میشد،چه آرزویی باید می کردم؟!
ازتون میخوام برای چند دقیقه بهش فکر کنین...اگه یه روز یه غول چراغ جادو سه تا ارزوتونو بخواد برآورده کنه،چه آ
بچه دبستانیای دماغو فردا به علت آلودگی هوا تعطیلن:/نمیخوام به این بحث تکراری و کلیشه ای 'دبیرستانی ها ام نفس میکشند و فلان بپردازم
می خوام از این زاویه بهش نگاه کنم که جاش من سال بعد دیگه تو این نظام سر تا سر شت تحصیل نمیکنم، ولی اون بدبختا هنوز سال های نکبت بار زیادی رو پیشرو دارن:)
یعنی واقعا از هیچ چیزی تو دنیا اندازه مدرسه متنفر نیستم از اینکه دوازده سال تو یه نظام غلط با مسئولای مذهبی و تندرو و بی منطق درس خوندم که بار ها و بار ها خوردمون ک
هو
 
طبق معمول تمام کارها مانده برای لحظات آخر. ساعات بامدادی جمعه‌ها مترادف است با نوشتن مطلب جام‌جم و جمع کردن کارهای طول هفته و تمیزی خانه و ... . کارهایی که انگار آیه آمده همه را بگذارم برای همین ساعت 11 شب تا 2 صبح. انگار نه انگار که سه روز پشت سر هم تعطیل بوده‌ام. دو هفته فراموشی کامل گرفته‌ام و اکنون آزمایش مورد نیاز برای مدرسه را انجام نداده‌ام. آزمایش!! تو بگو هیچ‌کار مربوط به مدرسه را. نه طرح درس‌های مهر و آبان را تحویل داده‌ام نه می‌
نمیدونم چمه...
واسه شما هم پیش میاد یه لحظه ای حس کنین ...که نه خودتون و نه بقیه هیچ کاری واسه بهبود خودتون نکردین؟
امشب این شکلیم!
حس میکنم تو نکبت دست و پا میزنم...نکبتی که دست و پا زدن بدتر فرو میبرتت و از همه بدتر هیچ کس هم نیس که از اون نکبت بیرونت بیاره ..
هیچ وقت این شرایطو دوست نداشتم...
این شرایط تنهایی رو ...که نه تنها بقیه برات کاری نمیکنن بلکه خودتم هیچ کاری برای بهتر شدن شرایط نمیکنی ...
حس میکنی داری خودتو فرو میکنی تو قیر داغ و هیچ کس کمکت
در جوانی بخواندن فلسفه و آموختن موسیقی ولعی داشتم و هر کس مرا صریحاً یا تلویحاً منع میکرد بسیار میرنجیدم و آنان را بنادانی و بی‌ذوقی متهم میکردم. ولی بعداً دانستم که خواندن فلسفه در ایران شخص را از اجتماع طرد میکند. زیرا فلسفه خوانده‌ها خود را مافوق اجتماع تصور میکنند. بالنتیجه از مزایای اجتماع بی‌بهره میمانند لذا همواره دچار ضیق معیشت میشوند. 
و موسیقی‌دانان نیز چون اغلب با مردمان ولخرج و بی‌بند و بار آمیزش میکنند آن‌ها نیز خوی بی‌بن
خواستم در چالش بیست سال دیگر شرکت کنم. خواستم بیایم و برایتان بنویسم :
بیست سال دیگر در 46 سالگی ام ایستاده ام و چنین شده ام و چنان.
اما تصمیم گرفتم ننویسم.اگرچه نوشتن از آرزوها همیشه لذت بخش است اما دیگر قصد کرده ام تا زمانی که برای رسیدن به یک آرزو در مسیر نیفتاده ام و به آن تحقق نبخشیده ام به شکل عمومی درموردش حرف نزنم.چون در صورت نرسیدن،بیشتر عذاب می کشم.
من یک قوطی آرزوها دارم که خودم ساختمش و داخل آن،در کاغذهای رنگی لوله شده ای،از آرزوهایم
نوروزتان پیروز
پارسال گذشت
اکنون در سال جدید همینطور که موقع مشکلات سختیها خدا بیادتون میاد و خدا باید به دادتون برسه در هنگام شادیها و خوشیها هم یاد خدا و سپاسگذاری از پروردگار یکتا باشید.
با بهترین آرزوها برای همگی در سال نو 
راه‌های بسیاری رو طی نمودم در نهایت به این مهم رسیدم که باید نفس را زیر پا خرد کرد.
نباید چیزی به اسم "من" وجود داشته باشد. این می‌شود اولین قدم روبه جلو. 
شمعی برای فوت کردن نبود که هیچ؛ از پس بالن آرزوها هم بر نیامدم.
امّا با تمام‌ اینها مسیر سخت مشخص است. 
تامّام 
تابلوی آرزوها چیه؟
تابلوی آرزوها یا تابلوی اهداف یه تابلو با کلی عکس و نوشته و .. از اهداف و آرزوهای شماست. دلیل اصلی درست کردن این تابلو ایجاد انگیزه برای شماست، این تابلو رو یه جایی که در دیدتون باشه نصب کنید تا بارها و بارها در روز ببینید و هر دفعه با دیدنش برای حرکت به سمت آرزوها و اهداف تون انرژی بگیرید. یادتون نره رویا بافی و آرزو کردن اصلا وقت تلف کردن نیست، اگر براشون تلاش کنی یه جور برنامه ریزی برای آینده محسوب میشن.
اینجا ایده های مخت
یکی از اقواممون اددم کرد،
 
ریموو و بلاک کردمش.
چرا؟
 
چون اولا میشناسم و آدم پرادعای بچه پولدار بیشعوره.
در ثانی هیچ دین و ایمونی نداره و خوشم نمیاد.
 
ثالثا ابله من فقط سه بار تو مراسم عروسی دیدمت واسه چی منو ادد میکنی؟ من چه مشترکاتی با تو دارم؟!
 
رابعا شبیه این نفهم نکبت خالی بند دروغ گوی کنسرت سوار کن (کنسرت مردم رو میذاره روی صدای خودش بدبخت) همین یارو نکبت نکبت پژوهه.
 
قیافه ش کپیییییی اینه حتی اون نحوه موهاش (همون که خیلی از پشونیش فاصل
راه‌های بسیاری رو طی نمودم در نهایت به این مهم رسیدم که باید نفس را زیر پا خورد کرد.
نباید چیزی به اسم "من" وجود داشته باشد. این می‌شود اولین قدم روبه جلو. 
شمعی برای فوت کردن نبود که هیچ؛ از پس بالن آرزوها هم بر نیامدم.
امّا با تمام‌ اینها مسیر سخت مشخص است. 
تامّام 
اصرار بر گناه چیزی جز پشیمانی و نکبت در دنیا و آخرت ندارد، هر چند که انسان متوجه نشود، ولی به زودی آثار نکبت بار گناه گریبانگیرش خواهد شد و او را به نابودی می کشد.
با امروز و فردا کردن برای توبه نمودن و اصرار بر گناه فقط فرصت محدود عمر که برای رسیدن به خدا در اختیار داریم را از دست خواهیم داد و چیزی جز حسرت طولانی مدت و همیشگی نصیبمان نخواهد شد.
ای علمدار کربلا به فریادمان برس و از گناه نجاتمان بده!یا ابالغوث ادرکنی
ادامه مطلب
از ۲۵ آبان به این ور ما شده‌ایم ملت نفرین شده. روزها با نگرانی از اتفاق تازه نخست خبرها را چک می‌کنیم و بعد چشم‌ها را می مالیم که زنده‌ایم؟ درد جزء جداناشدنی ملت ما شده. توی خیابان گلوله بر سر و پا و سینه، توی هواپیما سقوط، توی اتوبوس پرتاب به قعر دره... این چه نفرینی‌ست؟
این بدبختی و نکبت مگر جز زندگی است؟ آری زندگی همین است، همین هیولای زشت که گاهی سرت دست می‌کشد و من لجوجانه خود را به آن چسسبانده‌ام
باید در یک زمینه لااقل متخصص شوم، اکنون
همانطور که می دانید برای موفقیت در هر کار شما باید تلاش کنید تلاش لازمه موفقیت است اما شما سعی کنید همیشهدعا را پشتوانه ای محکم برای تلاش هایتان قرار دهید.
دعای برکت مغازه به همراه دعاهای دیگه در کتاب های معتبری مثل مفاتیح الجنان آمده و قطعا کسی که با خلوص نیت این دعا رو بخونه ، میتونه برکت زیادی در مغازه خودش از خدا بگیره.
یه نمونه از این دعا رو در تصویر زیر میبینیم :
اما باید به یک نکته مهم توجه کنیم تا دعای ما مستجاب بشه.
ما این دعا رو در محضر
کتاب های طرح کتاب‌خوان آذر ماه ۱۳۹۷ معرفی شد










کتاب‌های
«ادب نبوی»، «سرزمین آرزوها»، «ماهک و غول سرزمین پارچه‌ها» و «قصه های شب
چله» به عنوان آثار ارائه شده در طرح کتاب‌خوان آذر ماه، معرفی شدند.

به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، طرح کتاب‌خوان آذر ماه
با ارائه کتا
یکی بود یکی نبود قصه تدی و ستاره آرزو از این قراره که خرس کوچولویی بود به نام تدی ، تدی توی آخرین روز پاییز زیر درخت نشسته بود تا آخرین ستاره ی پاییز بیفته پایین.تدی توی یه کتاب خونده بود که اگه موقع پایین افتادن آخرین ستاره ی پاییز، آرزو کنی، آرزوت هرچی که باشه برآورده میشه.همینطور که تدی به آسمون خیره شده بود، جوجه تیغی کوچولو بهش نزدیک شد و پرسید: “تو آسمون دنبال چی میگردی تدی؟”تدی گفت :  “دنبال آخرین ستاره ی پاییز.”” برای چی؟”” برای ای
بیشتر بیمارستان‌های روانی پر از بیمارانی است که  سال‌ها زیر فشار مالی
بوده‌اند و این تنش، ذهن و جسم آن‌ها را از کار انداخته است...چنین برآورد کرده‌اند که نُه دهم بیماری‌هایِ انسان، ناشی از فشار و محنت و نکبت، زاییده از فقر است...فقر سبب می‌شود زندان‌ها از دزدان و جنایتکاران پر شود...فقر
انسان‌ها را به‌سوی اعتیاد و فساد و فحشا و خودکشی سوق می‌دهد،از کودکان
پاک و با استعداد و باهوش، مجرم و بزهکار می‌سازد، باعث می‌شود مردم به
کارهایی د
میگفت اگه قراره وقتی حالم بده شعر بگم، حاضرم همه ی عمرم رو تو این وضعیت روحی نکبت بگذرونم.
من شاعر نیستم ولی واسه نوشتن دو خط متن هم یه حالی لازمه که تهش به اشک برسه.
اتفاقا یکی دو شب پیش داشتم به آخر قصه امون فکر میکردم، انقد تلخ واسه خودم تمومش کردم که گریه تنها چاره اش بود.
ولی فرق داره. حال نوشتن فرق داره. حال تلخ نوشتن فرق داره.
تلخ نیستم این روزا.
همین.
.
.
بماند که گاهی امیدی به این زندگی نیست..
♥️با سلام خدمت همراهان گرامی وبلاگ persian scs mod♥️
 
امشب ساعت ۸/۲۰ دقیقه و ۲۰ ثانیه زمان میشه :
 
            *20:20:20 2020*
 
که دیگه تکرار نمیشه
 
لحظه خوشی باشه برای همگان ، و همچنین برای شما همراهان همیشگی perisan scs mod بهترین آرزوها رو داریم.
 
شخصی به نام حسین بن عُلوان می‌گوید : در مجلسی که برای کسب دانش شرکت کرده بودیم نشسته بودم و هزینه ی سفر من تمام شده بود . یکی از کسانی که در آن جلسه بود گفت : برای این گرفتاری به چه کسی امیدواری ؟ گفتم به فلانی . گفت : به خدا سوگند ، حاجتت برآورده نمی‌شود و به آروزی خود نخواهی رسید و مقصودت حاصل نخواهد شد . گفتم : از کجا می‌دانی خدا تو را بیامرزد ؟ گفت من از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود در یکی از کتاب‌ها خوانده‌ام که خدای متعال فرموده است به عزّت و
موجود شنی عزیز، سلام!
امیدوارم این نامه را قبل از هشت هزار و چهارصد و پانزدهمین سالگرد تولدتان دریافت کنید. یک کارت تبریک تولد هم ضمیمه‌ی نامه کرده‌ام. می‌دانم شما عاشق کارت‌های تبریک هستید و از آخرین باری که یکی از آن‌ها را گرفتید یک قرن می‌گذرد! چون به غیر آن پنج بچه که تابستان سال ۱۹۱۷ به دیدنتان آمدند، آدم‌های انگشت‌شماری از راز درب پنهان گلخانه خبر دارند، و حتی بعد از شنیدن ماجرا توی کَت‌شان نمی‌رود که یک موجود شنی عجیب در ساحلی ک
این روزهای کثافت هم روزی بالاخره تمام خواهد شد. حال یا در زمان ما یا در زمان کسانی که بعد از ما خواهند آمد. روزی که دیگر مستبدان در راس امور نخواهند بود.
و البته کسی باور نخواهد کرد ما چه زجری کشیدیم در این مملکت گل و بلبل. چه آرزوها و رویاهایی که از ما تباه نکردند، چه باورهایی که در ما نسوزاندند.
حالا بگن شب آرزوها ولی شب رغبت‌ها قشنگ‌تره واقعا... فک کن تو امشب میری دم خونه خدا... بعد خدا بغلت میکنه میگه بگو فدات شم بعد تو میگی من امشب اومدم فقط یه چی بخوام اونم اینکه دلم فقط شما رو بخواد... دلم همش سمت شما باشه... شوقش برای شما...بعد خب حق داره خدا ذوق کنه از این خواستمون دیگه بعد مستجابش کنه اون وقت چقدر حال دلمون خوب میشه... یا منتهی رغبه الراغبین
موجود شنی عزیز، سلام!
امیدوارم این نامه را قبل از هشت هزار و چهارصد و پانزدهمین سالگرد تولدتان دریافت کنید. یک کارت تبریک تولد هم ضمیمه‌ی نامه کرده‌ام. می‌دانم شما عاشق کارت‌های تبریک هستید و از آخرین باری که یکی از آن‌ها را گرفتید یک قرن می‌گذرد! چون به غیر آن پنج بچه که تابستان سال ۱۹۱۷ به دیدنتان آمدند، آدم‌های انگشت‌شماری از راز درب پنهان گلخانه خبر دارند، و حتی بعد از شنیدن ماجرا توی کَت‌شان نمی‌رود که یک موجود شنی عجیب در ساحلی ک
من که میدانم، تو به ندای قلبم گوش میدهی، تو اعماق خواسته هایم را می بینی، تو به آنچه قلبم میخواهد آگاهی :)
دوستت دارم خدای مهربانم :)
  سلااااااام :) موافقین سه تا از آرزوهاتون رو زیر این پست بنویسید؟ :) اول از خودم
اول:سلامتیمو بدست بیارم
دوم:به وزن دلخواهم برسم
سوم:سال دیگه بتونم رشته دلخواهمو ادامه بدم :)
حالا نوبت شماست :)) 
 
 خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین، پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشم هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رونوشت روزها
بی اغراق
قطعا دیشب یکی از بهترین شب های زندگیم بود.
صبح که پاشدم فکر میکردم کلش فقط یه خواب بود. یه خوابی که خودم ساخته بودم.
ولی نبود
همش واقعی بود.
.
.
انگار دیگه قدرتِ توصیف لحظه هارو از دست دادم
شایدم دلم میخواد همه اش مالِ خودم باشه؟ اره، اره دلم نمیخواد هیچ کس رو شریک کنم توش.
شاید بعدها نوشتم. 
باید نگهشون دارم واسه روزای دلتنگی..
{هزار و یک نکته پیرامون امام زمان(عج) - شماره 36}
 
نهج البلاغه و امام مهدی
 
مسأله مهدویت در نهج البلاغه از دو نظر قابل بررسی است. یکی از دیدگاه ملاحم و پیش گویی های امام و دیگر مربوط به آینده جهان است.
از جمله مطالبی که در نهج البلاغه درباره حضرت مهدی آمده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
خالی نبودن زمین از حجت های الهی(خطبه۱)
امام زمان،جانشین پیامبران الهی(خطبه۱۸۲)
غیبت طولانی حضرت (خطبه۱۸۲)
ظهور امام زمان بعد از انتظاری طولانی(خطبه۱۵۰)
کامل
The Last Boy 2019
دانلود فیلم آخرین پسر با دوبله فارسی و لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم The Last Boy با کیفیت BluRay 1080p در رسانه تی وی سریال
ژانر: درام , فانتزی , علمی تخیلی , خانوادگی
امتیاز: ۶ از ۱۰  |  IMDB
سال انتشار: ۲۰۱۹
زمان: ۸۷ دقیقه
زبان: انگلیسی
کارگردان و نویسنده: Perry Bhandal
ستارگان: Luke Goss, Anna Wilson-Jones, Peter Guinness
خلاصه داستان : آخرین پسر ، فیلمی علمی تخیلی به کارگردانی Perry Bhandal می‎باشد. در خلاصه داستان این فیلم میبینیم یک مادر در حال مرگ پسر نوجوان خود را به ما
دعاهای موثر مخصوص گشایش رزق و روزی
مطلبی که امروز در سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعا سایت doasite.com برای شما عزیزان آماده کردیم دعاهای موثر مخصوص گشایش رزق و روزی
و برآورده شدن حاجت و پرداخت قرض ها هست . مجموعه ای از ذکر و دعاهای
بسیار قوی و مجرب برای حاجت روا شدن و پرداخت فوری و سریع قرض و بدهی و
گشوده شدن رزق و روزی تضمینی . امیدوارم که کارگشای مشکلات شما عزیزان واقع
شود .
دعاهای موثر مخصوص گشایش رزق و روزی و برآورده شدن حاجت و پرداخت قرض ها
دعاهای
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
بعضی وقت‌های یا حتی به عبارت دقیق‌تر و بی‌تعارف‌تر 
در نود درصد اوقات زندگیم حس می‌کنم تبدیل شدم به یک لیست بلند بالا از کارهای عقب افتاده که قرار نیست هیچ کدامشان تیک بخورد...
کارهای عقب افتاده که از سر وظیفه‌است به کنار.‌..
آرزوها و دوست داشتنی‌هایم را هم یکی پس از دیگری از سر وا میکنم و پی‌اش را نمی‌گیرم 
رخوت است یا بختک هر چه هست دست از سرم برنمی‌دارد...
من یه روز از فصار روانی این همه کار جان خواهم داد
التماس دعای هدایت
احساس میکنم نیاز دارم از همین نقطه تا وسط یخ و برف های قطب بدووم و بعد برای همیشه در یک غار برفی قایم شوم! دکتر قبلی گفته ۳۰% احتمال صرع و دکتر امروز گفته ۸۰% احتمال صرع. فعلا دعوت شده ام به یک روز بستری شدن و به فاک رفتن در بیمارستان. سطح حوصله و اعصابم به صفر مطلق رسیده. هیچ ایده ای ندارم که باید با زندگی ام چه کنم! 
چه قدر روزهای دیگر زندگی ام را با غم شکست عشقی و مشکلات کوفت و زهرماری زندگی ام گذراندم. خوابش را هم میدیدم ارزو کنم برگردم به دبیرس
 
 
 در دین مبین اسلام میان شب‌ها و روزهای سال، ایام و اوقاتی وجود دارند که نسبت به آن‌ها توجّه و تأکید خاصی شده است و حتی برای آن ها اعمالی نیز آمده است و ارزشمندی بعضی از ایام و لیالی مورد اتفاق همه مسلمین است مانند شب و روز مبعث ولی بعضی از این زمان‌ها به عقیده گروه یا مذهبی خاصّ از مسلمانان دارای بار ارزشی هستند و لیلة الرغائب از جمله شب هایی است که از نظر شیعه یکی از شب های ارزشمند و پر فضیلتی است که برای آن اعمالی نیز برشمرده اند. علّت ا
 
 
1-رویاهایتان را وسعت دهید و با شور و اشتیاق به آنها بپردازید.
رویاهای بزرگ در انسان انگیزه و تحرک ایجاد می‌کنند. زمانی‌که به رویاهایتان می‌اندیشید به سمت مسیری که به آن علاقه‌مند هستید راهی باز می‌کنید. آرزوهایتان را مرتبا در ذهن آورید زیرا در همین رویاهاست که می‌توانید به انرژی و شور و شوقی که شما را به حرکت وامی دارد، دست یابید. به خاطر داشته باشید تمام چیزهایی که هم‌اکنون در اطرافتان وجود دارند با یک فکر و یک نیت آغاز شده‌اند.

2- بر
تو در فتنه از حد به در کردی
تو با من ز بد هم بدتر کردی
ز سوی نگاه تب آلودت
من تشنه را تشنه تر کردی
-------
پس از آرزوها پس از جستجوها
ندانی که ای مه چه ها کردم
تو را بین خوبان جدا کردم
صدا را به دل مبتلا کردم
ته کوچه نامت صدا کردم
خطا کردم ای مه خطا کردم
تو را با شبم آشنا کردم
-------
تو درد مرا از درون میکشی
تو من را به موج جنون میکشی
به حرف تب و تاب و تن تنها
مرا تا رگ ارغنون میکشی
-------
پس از آرزوها پس از جستجوها
ندانی که ای مه چه ها کردم
تو را بین خوبان جدا
"غدیر کربلای عوام بود و کربلا غدیر خواص"،
22 بهمن 9 دی عوام بود و 9 دی 22 بهمن خواص،
روز قدس نیز "روز نکبت" عوام است و روز نکبت روز قدس خواص.
***
اوایل انقلاب مسلّماً اشتباهاتی داشتیم،
ولی
اوّلاً اشتباهات قبل از انقلاب که بیشتر بوده
ثانیاً اصل انقلاب که اشتباه نبوده؛
پس در تعریف "ارتجاع" بازنگری بفرمایید.
***
معضل این نیست که بانک‌ها ربا می‌خورند،
این است که -فراتر از آن- مردم را به رباخواری ترغیب می‌کنند.
***
مقدونیان با اینکه رفتند امّا فرهنگشان تا
در این روزهای اخر سال هرچند که مریضی و خانه نشینی هست و هیچ چیز مثل سالهای پیش نیست ولی دلگرمم... دلگرمم به سبزه هایی که سبز شده اند ... دلگرمم به صداها و خنده ها ... دلگرمم به حضورت...
عشق نجات بخش است، عشق درمان گر است، عشق زنده نگه می دارد...
دلم شعر می خواهد... دلم زیبایی می خواهد ... دلم نور می خواهد...
مطمئنم شعر و عشق و نور هم خواهند تابید بر این روزها ...بیش از پیش...
دلت گرم و سرت سلامت ...به امید دیدار روزهای روشن... به امید در آغوش گرفتن شادی ها و آرزو
هرچقدر دیدگاهم به زندگی و خوشبختی و رویا و اینده و اینا عوض شده باشه 
ادمها نمیذارن که من دیدگاهم بهشون رو عوض کنم میتونم بگم هشتاد و هشت درصد ادما غیرقابل اعتمادن این روزها و شما نمیتونی صادقانه خودت باشی در مقابلشون 
چون از کوچکترین اشتباهی که میکنی ممکنه یه اتیش بزرگ درست کنن 
امضا یک عدد ستوده ی ترسیده :(
پی نوشت : دعاها انرژی مثبت ها آرزوها و ویش یو د بست های شمارا خواستاریم 
یاهو
دو شب پیش به نازنینی میگفتم احساس میکنم مرگ و زندگی توامان درونم جریان داره. زندگی با غلظت کمتر. مرگ با قدرت بیشتر. 
مرگ یا دقیق تر، تصور نیستی، ارزشها و آرزوها رو درونش می بلعه. زندگی باز میخواد توی این عرصه تاریک رخ بنمایانه. در برابر بی نهایت نیستی، البته که سوسویی بیشتر نیست. البته که زندگی فریباست. اما آری گفتن به زندگی دشواره.
همیشه یکی از آرزوها و دغدغه‌های اساسی ادبی من تشکیل یک حلقه ادبی بوده است. البته معیارهایی برای خودم معین کرده‌ام ولی ترجیح میدادم خود به خود اتفاق بیفتد و با چند رفیق پای کار و باحال و اهل شعر و ادب آغاز کنم. اسمش را هم معین کرده‌ام گوشه ذهنم که آب بخورد. احتمالا این فرض برای خودم بماند اما به نظرم آمد که اگر نگفته‌ام تا بحال، بگویم...
 
راستش این وبلاگ حرفهای منه برای خواهرم
و خواهرِ من خیلی هم سیاسی نیست
ولی تصمیم گرفتم برای خواهرم و بقیه ی اونایی که منو می خونند
چند کلمه ای از اوضاعِ سردرگمِ این روزا بگم:
 
الف) همه چی خیلی مشکوک به نظر میاد:
    1) ترامپ میگه 52 نقطه رو می زنه    2) به سپاه خبر می دن موشک های کروزِ آمریکا وارد ایران شده
    3) توی تهران یه هواپیمای مسافری به جای موشک کروز ردیابی و منهدم میشه
    4) ترامپ چند ساعت بعد واکنش نشون میده: همه چی خوبه و تحت کنترله
    5) ا
دیشب وقتی به مامان گفتم بابا چی گفته و قراره هفته دیگه برگردم شکه شد...بعدم پرسید بلیط که نگرفته گرفته؟
لعنت به من لعنت به من لعنت به من که دروغ نگفتم...لعنت بهم که یه تاریخ الکی رو نگفتم و فقط گفتم هنوز نه..منه احمق...
خیالش راحت شد بعدم گفت اصلا حرفشم نزن... بهش بگو فعلا هستی! اصلا خودم بهش زنگ میزنم...
گفتم آخه همون اولم قرار بود یه ماه بمونم.
گفت فکر قرار نباش گفتم که خودم صحبت می کنم باهاش..
دیدم داره فک می کنه که فقط بابا می خواد برگردمو میخواد او
بسم الله الرحمن الرحیم
داشتم اسامی اش را میخواندم و از زیبایی هرکدام قلبم به وجد می آمد
تا رسیدم به الواجد...
معنی اش یابنده است
تکرار کردم الواجد الواجد الواجد
وباز غش و ضعفی که براش رفتم
ما از خدای گم شده ایم او به جستجوست
 
+دربساط آرزوها لیله الزلف تو جویم...
+عکس کاملا بی ربط:)
                                          
 
متلک انداختن به ناموس دیگران بسته به محتوای آن، تحت عنوان گناهان مختلفی می‌تواند قرار بگیرد ازجمله شوخی با نامحرم، آزار و اذیت دیگران، فحش دادن، سرزنش کردن، مسخره کردن دیگران و... که هرکدام از آن‌ها به‌تنهایی موجبات نکبت در دنیا و عذاب برزخ و قیامت را فراهم خواهد کرد.
نوشته گناه شناسی متلک انداختن به ناموس دیگران اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
عزیزکم! تو را من خودم معتاد موزیک کردم. خود من، خودم را از تو گرفتم. خودم موزیک را از تو دزدیدم. سالها بعد تو پیرمردی هستی با کلاه کج، نشسته در پارک، قوز کرده بر عصا.
در سمفونی نکبت بار کلاغ های زمستان زده دنبال موسیقی میگردی. سالها بعد من پیرزنی هستم که هنوز میتواند ورزش کند. با هدفون سبزش از کنارت رد میشود، می ایستند و پاهایش را میکشد.
+ البته با توجه به لرزش دستانم، همین الان هم میتوانم پیرزن باشم. مساله اینجاست که تو هنوز یک جوان احمقی:) خاصه
 
 در دین مبین اسلام میان شب‌ها و روزهای سال، ایام و اوقاتی وجود دارند که نسبت به آن‌ها توجّه و تأکید خاصی شده است و حتی برای آن ها اعمالی نیز آمده است و ارزشمندی بعضی از ایام و لیالی مورد اتفاق همه مسلمین است مانند شب و روز مبعث ولی بعضی از این زمان‌ها به عقیده گروه یا مذهبی خاصّ از مسلمانان دارای بار ارزشی هستند و لیلة الرغائب از جمله شب هایی است که از نظر شیعه یکی از شب های ارزشمند و پر فضیلتی است که برای آن اعمالی نیز برشمرده اند. علّت این
در ادبیات دینی ، فطرت انسانی بر حسب مقتضیاتش
نیازهایی دارد که چنانچه آنها محقق یا رفع نگردند استعدادهای خدادادی انسان هیچگاه
شکوفا نخواهند شد. بر این اساس، نیازهای بشری محدود اند و امکانات و نعمتهای مادی
موجود در این کره خاکی جهت رفع نیازهای بعد مادی وجود انسان کفایت می کنند. با این
همه اما، در الگوی فکری مدرنیسم، نیازها دایره وسیعی دارند به عبارت دیگر هر نوع
خواسته و آرزوهای بشری در حوزه «نیاز» تعبیر و تفسیر می گردند. با این حساب نیازهای
غ
بی دلیل خوشحالم 
حالم خوبه 
مینویسم تا حاله خوبم رو به شما هم انتقال بدم 
الان فکرم آزاده و فکر کنم همین باعث شده 
احساس خوشحالی کنم 
البته این به این معنی نیست که اصلا ناراحت نباشم 
چرا امروز یه لحظه ناراحت و دلخور شدم(مرور خاطرات و اینا دیگه**)
ولی خب دوباره به روال سابق برگشتم ^^
خب همین دیگه امیدوارم مثل من ناراحتیاتون رو از فکر و ذهن و قلبتون بیرون بریزین و خوشحال باشین هر چند کوتاه 
با بهترین آرزوها برای همه "دنیز"
 
 
« ما می خواهیم ، می خواهیم ، می خواهیم و می خواهیم . هر کس که به آگاهی می رسد ، در گوشه ی صحنه ی ناخودآگاه ، ده نیاز را در انتظار خود می بیند . اراده ما را بی امان به جلو می راند زیرا وقتی یک نیاز برآورده شد ، نیاز دیگری جایش را می گیرد و بعدی و بعدی و این وضع سراسر زندگی مان ادامه دارد . 
شوپنهاور گاهی دست به دامان اسطوره ی چرخ ایکسیون یا افسانه ی تانتالوس می شود تا معضل هستی انسان را بازگوید . ایکسیون پادشاهی بود که به زئوس خیانت کرد و به عنوان تنبی
اولین خسران، اولین ناامیدی‌ات، اولین باری که مطمئن می‌شوی امیدت اشتباه بوده، که بیهوده دویده‌ای، که برای مسابقه‌ای تلاش کرده‌ای که نتیجه‌اش از قبل معلوم بوده. اولین باری که قدرت جبر را اینقدر ملموس از درون خودت احساس می‌کنی، آن لحظه‌ی عظیم فرو ریختن تمام باورها و شکستن تمام آرزوها و رویاها و در آغوش کشیدن حسرت... اولین کلماتی که پس از آن زمزمه می‌کنی "آخ که چقدر ساده بودم!" کی خواهد بود... آخ. کاش خبردار نشوم...
أَ لَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا.
 آیا آزاده ‏اى نیست که این خرده طعام مانده در کام دنیا را بیفکند و به اهلش واگذارد؟ جانهاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان، پس مفروشیدش جز بدان. (حکمت 456 نهج البلاغه)
 
علی علیه السلام همه عاشورا را در این حکمت خلاصه کرد و ارائه داد. حرّیت و آزادگی در گذشتن از دنیا و ذلّت و نکبت در دلداگی به آن است. ر
« ما می خواهیم ، می خواهیم ، می خواهیم و می خواهیم . هر کس که به آگاهی می رسد ، در گوشه ی صحنه ی ناخودآگاه ، ده نیاز را در انتظار خود می بیند . اراده ما را بی امان به جلو می راند زیرا وقتی یک نیاز برآورده شد ، نیاز دیگری جایش را می گیرد و بعدی و بعدی و این وضع سراسر زندگی مان ادامه دارد . 
شوپنهاور گاهی دست به دامان اسطوره ی چرخ ایکسیون یا افسانه ی تانتالوس می شود تا معضل هستی انسان را بازگوید . ایکسیون پادشاهی بود که به زئوس خیانت کرد و به عنوان تنبی
هوالعزیز

شما آرزوهایتان را
دوست دارید !

این آرزوها هستند
که به انسان امید  به زندگی ونشاط می دهند.

عشق یکی از
آرزوهای آدمیان است.

آرزوهای انسان
تمناهای قلبی وذهنی او برای رسیدن به رضایت و رفاه وآرامش و لذت است.

برای رسیدن به
آرزوهایتان باید ترس از دست دادن عادات  و همچنین
جمود و خود برتر بینی را رها کنید.

مردم هنگامی که
درباورهای اشتباه خود زندانی می شوند .مفلوک وبیچاره  هستند

مفاهیم نیک زیستن
به تعداد باورهای آدمیان متغیر است.

 و برای ر
 
خدایا تو را شکر می کنم که باغ شهادت را به روی بندگان خاصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است بتوان دست به این باغ شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به خدا رسید.
 
بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 125 و 126
چیزی که از من باقی مانده ته‌مانده‌ای‌ست از گذشته‌ام. شبحی از آرزوها، علایق، انگیزه‌ها، نفرت‌ها و عشق‌هایم. به من می‌گویند با این ته‌مانده کاری بیش‌ از آن که پیش‌تر می‌کردی بکن. من خودم را پیدا نمی‌کنم. 
انگار یک نفر کشتی‌گیر را تا سرحدّ مرگ زده باشی و بعد به بدن رنجور و لت‌وپارشده‌اش نگاه کنی و بگویی بلند شو. فینال قهرمانی‌ت مانده. بعد بگویی چرا ضربه‌هایت کاری نیست. لابد چون ضربه‌های پیشین کاری بودند.
من خسته‌ام. خسته‌ام و خستگی
Dead poets society
1989
 
می‌شنوی؟ صدای لحظه‌ها را می‌شنوی؟ بازدم نفس‌های مرگ بر گردنت سنگینی نمی‌کند؟ مو به تن من که سیخ می‌شود. هر کسی پیمانه‌ای دارد که مرگ در حال نوشیدن آن است. بله ما در حال تمام شدن هستیم و خود باید تصمیم بگیریم که چه از این دنیا می‌خواهیم. طریقه‌ی راه رفتن در مسیر زندگی آنقدرا هم مهم نیست. مهم اینه که از مسیر لذت ببری. ممکن است زمین بخوری یا پرچم موفقیت را به اهتزاز در بیاوری. میزان نحوه تلاش شما برای آرزوها و قدری شانس است. به
سلام
خوب نیستم، تو خونه حالم خوش نیست
جو خونه را دوست ندارم، گویی که زندان است
پر از انرژی های منفی که حال را بد میکند
من خیلی سختی کشیدم تا همینجا آمدم
و الان هم...
نه میزی، نه روشنایی درستی،عین کاروانسرا،نه آرامش،نه یه قالی نرم که بشود روی آن دراز کشید، نه یه گوشی درست و حسابی،نه کانون گرم خانواده، نه جایی برای مطالعه
پولی فراهم میکنم و از این مملکت لعنتی که نکبت از در و دیوارش میبارد میروم، اگر هم نشد به جهنم میروم که بهتر از این وضع هست
عم
دوروزه که دلم با خودم صاف نمیشه...از خودم راضی نیستم...یه اشتباه ، یه گناه و یه کم کاری در حق خودم انجام دادم و نمی تونم از خودم ندید بگیرم چون قبلا به خودم قول دادم که دیگه این کار ازم سر نزنه...
دوروزه که برای زندگیم نگرانم...ازاینکه بین درگیری شیطان و فرشته ی درونم ، شیطان برنده شد و بدتر از اون ، از لحظه ی راحت پا گذاشتنم روی عذاب وجدانم میترسم...فهمیدم که هنوز خیلی زوده برای برآورده شدن و رسیدن به بعضی از آرزوها...
دوروزه که به روی خودم نمیتونم ل
آخرین نفسامه و بی تو 
دارم حس می کنم که میمیرم 
 
چقدر حال داد شنیدن این آهنگ بعد از یه خستگی مفرط 
 
واقعا چه تایمهای زیادی رو در طول این زندگانی نکبت بار در آهنگ ها غرق میشدم... خدا من رو نجات داد از غرق شدن! ولی من عادت کردم به اون خودکشی و تباهی
خوبه که مدتهاست با آهنگها فاز نمی گیرم. دچار ناگیرایی شدم. بیماری ناگیرایی!
 
الان با مازیار زدیم و رقصیدیم ... دیوانه وار
 
به هفده هیجده تا خواننده پر و پاقرص نیازمندیم! این یک
دو اینکه کاش اسلحه رو از
چون بعد از سکانس اخر باید می ایستادم و یک سر تشویق میکردم. نه برای بهرام توکلی و نه برای یک بار دیگر تماشای مفهوم نکبت بار جنگ، بلکه برای تجلی واژه مقاومت. باید می ایستادم و با چشم های اشکی ، دست میزدم برای همه آن هایی که در تنگه ترسیده بودند ولی ایستاده بودند و درست همان لحظه که بعد از سکانس اخر روی پرده مینویسد که " 5رروز بعد قطعنامه امضا شد و اخبار این ایستادگی در میان اخبار پذیرش قطعنامه گم شد." همان لحظه باید سرم را پایین می انداختم و این درس
به کارگاه آمدم و در کنار بخاری ساکت بنشستم.اشکی بیامد در پی فکرهای بی شمار. اندوه فراوان گشت ازین اهریمن سرد و سیاه که کشور را فرا گرفته. دانشجویان نخبه ما که برای آینده ای بهتر ازین سرزمین می رفتند، گرفتار اهریمن سیاه شدند و به مقصد نرسیدند.هموطنان ما که رفته بودند برای مراسم تشییع سردار سلیمانی، اسیر اهریمن سیاه شدند و نشد آن چه می خواستند. اتوبوسی دیگر در مسیر تهران به سوادکوه به دره افتاد و اهریمن سیاه آن ها را هم گرفتار کرد.ورزشکاران ایر
نتونستم که دوباره ننویسم...تموم وجودم پر از غمه، به معنی واقعی کلمه دارم میترکم.
هی اسکرول کردن و خوندن خبرا، هی دیدن فیلما، هی اشک و آه کشیدن، هی لعنت فرستادن بهشون... و این چرخه باز تکرار میشه.
یه مامان ۳۴ ساله که سه تا بچه کوچیکم داره، که فقط رهگذر بود و داشت به یکی‌ که تیر خورده بود کمک میکرد، کشتنش! خیلی راحت...یه تیر روونه گردنش کردن. انگار نه انگار که جونش انداره سر سوزن ارزشی داشته باشه.
جوونی که تو دو قدمیش بهش شلیک میشه، سلاحیم نداره، می
خدایا به قلبمون نگاه کن و آرزوهامون را برآورده کن.. خدایا آدم های درست و خدایی و با وجدان و اهل اعمال حلال سر راه من و خانواده ام بذار
خدایا فرصت های خوب پیش رومون قرار بده
خدایا از صدام خسته نشدی که اینهمه صدات میزنم و جوابی نمیدی
سال پیش این موقع‌ها چه آرزوها که در سر می‌پروراندم و دریغ و حسرت که از تکاپو در مرزهای علم رسیده‌ام به دوره‌گردی و فروشندگی! از کار در پروژه‌های بزرگ نفتی رسیده‌ام به ویزیتوری آبکی!افق‌های روشن و آینده‌ی درخشان و از تو حرکت از من برکت و مزد تلاش و این حرفها هم یک مشت شایعه است.
این سال‌ها هرچه کردم خودم را اینطور توجیه کردم که این هم بالاخره یک‌جور تجربه است! یا اینکه مثلاً بالاخره باید از یک‌جایی شروع کرد! کاش می‌دانستم آخر تا کی...
استرس زنان هم مانند استرس در مردان دلایل زیادی دارد. اینکه بدانیم تعریف استرس چیست و چه تاثیراتی بر سبک زندگی ما دارد کمک شایانی به مطالعه بهتر استرس زنان خواهد کرد.
استرس زنان چیست و چه علائمی دارد؟
برای بروز استرس دلایل زیادی وجود دارد. معمولاَ مسائل مربوط به پول، امنیت شغلی، سلامتی و مشکلات مربوط به روابط از علت‌های مشترک استرس، بین زنان و مردان است. شاید برای زنان، مسئولیت‌هایی که بر عهده می گیرند، دلیلی خاص‌ برای استرس باشد. در جامعه
افراد زیادی تصور می کنند بیمه ی زندگی هم هزینه دارد و هم ابزاری پیچیده است! این در حالی است که "مان" ابزاری است قوی و انعطاف پذیر برای محافظت از زندگی کسانی که دوست شان دارید."مان" به کمک شما می آید و مشکلات امروز و فردای شما را در نظر گرفته و به حل آنها کمک می کند،در این صورت خرید بیمه زندگی "مان" ارزشمند خواهد بود.بیمه زندگی "مان" این امکان را فراهم می نماید،بدون تغییر در شرایط فعلی،امنیت،آرامش و امید را به عزیزان تان هدیه کنید.
گاهی یک بیمه نام
 
عمیقا امیدوارم پنج شنبه  تو کل ورزشگاه ازادی بپیچه : 
صلی علی محمد قاتل لنگی امد :)  + نوای دلنشین گیتار مطهری :))))
شجاع دربی رو از دست داد +_+ [ چقدر من از این نکبت بدم میاد ] اصن مامانم گفت بهم روحم شاد گشت :)
امیدوارم دیاباته بازی رو از دست نده البته احتمالش تقریبا صفره که به بازی برسه اما میخوام امیدوار باشم *_*
دیشب خواب تو را دیدم.میان مزرعه کوچک و سبزت نشسته بودی و تند تند حرف می‌زدی، با همان لهجه بامزه و شیرینت. از رویاها و آرزوها و آینده و تلاش.توی خواب مدام می‌پرسیدی و جواب نمی‌دادم ،فقط لبخند احمقانه‌ای می‌زدم.دهانم را باز می‌کردم تا جواب بدهم اما صدایی خارج نمی‌شد و نمی‌توانستم بگویم چقدر دلم می‌خواهد حرف بزنم.
میم نازنین
تمام دیشب توی خواب دلم می‌خواست حرف بزنم، از روزمرگی‌ها و دلتنگی‌ها و ترس‌ها.از اینکه شبیه همان آدم‌های احمقی ش
درست وقتی که باید ازمون اندیشه رو بدم بنا به پیامی که گفتن فقط تا پونزدهم وقته:/ گیر یه پرخوابی عجیب شدم که زیرِ سر قرص و شربت سر ظهری ای بود که خوردم. الانم کلی کار ریخته رو سرم که عملا وقتی برا هیچکدومشون ندارم! مگه اینکه از همین الان بشینم پاش. افراط و تفریط که میگن، همینه:))
صد و بیست نظر منتظر تایید...
و من همچنان قصد جواب دادن و تایید کردنشان را ندارم...
قصد دارم ها...
ولی باسن مبارک کمی تنبلی میکند!
چند روزیست به خانه ی پدری برگشته ام ، آن هم از سر بی میلی و اجبار...
اجبارِ کارهای اداری خودم و اجبار به تخلیه ی اتاق خوابم چون چند وقت دیگر اسباب کشی است...
بله...
مامان و بابا بالاخره بعد از N سال خانه را تغییر دادند...
من بعد از هفت سال فارغ التحصیل شدم...
اصلا شک دارم بخواهم به نوشتن اینجا ادامه دهم...
چند وقتیست در ذهنم آرزوه
یکبار موقع سال تحویل از ته دلم آرزویی کردم ، به دو ماه هم نکشید که برآورده شد ، به یک هفته هم نکشید که فهمیدم چه آرزوی اشتباهی . از آن روز چند سال میگذرد و من دیگر نتوانستم چیزی را از ته دلم بخواهم .  انگار ته دلم با من قهر کرده ، شاید هم من با ته دلم قهر کردم . ولی مطمئنم خدا هنوز هست ، هنوز دست هایش پر است !
 
تازه وارد کلاس دوم شده بودم هنوز تصور و باورم از دنیا کودکانه  بود. مادر هرسال در حیاط خانه نیلوفر می‌کاشت. نیلوفر ما آن‌قدر قد می‌کشید که برادرم یک نخ به بوته نیلوفر وسر دیگر آن را به پایه ی  آنتن پشت بام می‌بست. البته که هرگز نیلوفر ما تا پشت بام نمی‌رسید و فصل عمرش سر می‌آمد. اما حیات خانه ما را خیلی زیبا می‌کرد. من همیشه فکر می‌کردم خدا در آسمان‌هاست و چون قد نیلوفر ما خیلی از من بلندتر بود از هرکس و هرچیز که ناراحت می‌شوم و یا هر وقت
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، طرح کتاب‌خوان
آذر ماه با ارائه کتاب‌های «ادب نبوی» از آیت الله حاج آقا مجتبی
تهرانی، «سزمین آرزوها» از مرتضی عبدالوهابی، «ماهک و غول سرزمین پارچه‌ها»
از اعظم سبحانیان و «قصه های شب چله» از الهام ابراهیمی معرفی شد.
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کسب درآمد از طریق اینترنت و دنیای ارز های دیجیتال