چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالیچه آغوشی؟!چه امیدی به این احساس تو خالی؟!
کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار!
در این دنیای تو در تو ، تو دیگر از چه می نالی؟!
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی؟!
کلاغ آخر قصه هنوزم مانده در راهست!
برای آخری زیبا،دگر پیدا چه تمثالی؟!
بمان تنها که تنهایی به این تن ها شرف دارد...
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی ...!
یک جرعهی می مملکتِ چین ارزد
جز بادهی لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جانِ شیرین ارزد
خیام
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
از نوشیدنی های بسیار مفید در ماه مبارک رمضان نوعی شربت عسل است که ترکیبات ویژه ای دارد...گلاب و زعفران و لیمو داشته باشد و نداشته باشد مساله ای نیست
مهم این است که آن را داشته باشد
شربت گوارای دیگر شراب است که جزئیات آن را افشا نمی کنند
شربت دیگر شیر است...شیر را برای مجروحان و مسمومان در این ماه برده اند ...برای دیگران هم چه بسا گوارا باشد
خون دل هم بعضا بین روزه داران توزیع شده که از اثرش قغانهای شبهای احیا آسمان را برداشته است
اما شرابی هست که
مجمل بگویمت؛باید تکانده شوم.و این توفیر دارد با "باید بتکانم".
کار از تکاندن گذشته.باید التماس کنم تا تکانده شوم،تا تمیز شوم.و التماس میکنم،چندان عاجزانه،چندان طولانی که تا یک چهارم طول بکشد.[و من میدانم که یک چهارم ابدیت با ابدیت فرقی ندارد!]
و تکانده شدن یعنی یبدلّ السیئاتهم الحسناتَش.می ارزد.به تا ابد التماس عاجزانه کردن می ارزد.و بیشتر،خیلی بیشتر
مجمل بگویمت؛باید تکانده شوم.و این توفیر دارد با "باید بتکانم".
کار از تکاندن گذشته.باید التماس کنم تا تکانده شوم،تا تمیز شوم.و التماس میکنم،چندان عاجزانه،چندان طولانی که تا یک چهارم ابدیت طول بکشد.[و من میدانم که یک چهارم ابدیت با ابدیت فرقی ندارد!]
و تکانده شدن یعنی یبدلّ السیئاتهم الحسناتَش.می ارزد.به تا ابد التماس عاجزانه کردن می ارزد.و بیشتر،خیلی بیشتر
مومن بودن جسارت میخواهد
اینکه وسط یه عده بی نماز،نماز بخونی !!اینکه وسط یه عده بی حجاب در گرمای تابستون حجاب داشته باشی !!اینکه حد و حدود محرم و نامحرم و رعایت کنی !!اینکه تو فاطمیه مشکى بپوشى و مردم عروسى بگیرن !!اینکه به جاى آهنگ و ترانه ،قرآن گوش کنى !!ناراحت نباش خواهر و برادرم ، دوره آخر الزمان است،به خودت افتخار کن ...تو خاصی ...تو شیعه على هستى ...تو منتظر فرجى ...تو گریه کن حسینى ...نه اُمُّل ...بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!به خودت ...به محاس
آبروی حسین به کهکشان میارزد، یک موی حسین بر دو جهان میارزد، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست، گفتا که حسین بیش از آن میارزد.
السلام علیک یا اباعبدالله : دیباچه عشق و عاشقی باز شود ، دلها همه آماده پرواز شود ، با بوی محرم الحرام تو حسین ، ایام عزا و غصه آغاز شود . آغاز محرم حسینی را تسلیت عرض مینمایم.
دانلود نوحه لکی 1
دانلود نوحه لکی 2
دانلود نوحه لکی 3
دانلود نوحه لکی 4
برای دانلود نوحه های بیشتر به همراه متن به کانال @nohelaki مراجعه فرمائید.
در قرآن میگوید کسی که یک نفر را بکشد گویا
تمام مردم را کشته است، حالا در کشور ما قرار است تمام مردم کشته شوند تا آن یک
نفر کشته نشود. چه کورکورانه از صلح حسنی با اوباما به عاشورای حسینی با ترامپ
رسیدهایم. نه جانم شترسواری دولا دولا نمیشود، آن که شب عاشورا گفت هر کس میخواهد
برود، در سرزمین خویش نمیجنگید، زمین غصبی نماز ظهرِِ عاشورا خواندن ندارد. ما نمیرویم،
ما داغ تابستانهای داغ فروان دیدهایم. ما چوبهای دو سر نجس، گله از داخل ب
امروز خیلی حس بدی داشتم سر کار. روح و روانمون قاطی شده دیگه، هر چی هم بخوایم به رو خودمون نیاریم نمیشه باز... خلاصه که تو اوج بی حس و حالی یه دفعه همکاران کوچولوی ما رخ نمودن! :/
دو تا بودن!!! وسط جیغ جیغ کردنام توجهم به دمشون جلب شد!!!! :))) بدو بدو از زیر در رفتن بیرون. وقتی رفتن بیرون من تازه پریدم رو صندلی!!! با کلی ترس هی میگفتم سنجاب بودن! سنجاب بودن!
ولی خب همسر اعتقاد داره موش خرما بودن! به هر حال من همیشه خدا زیستم ضعیف بوده! :/
میخواستم عکسشو
|اول نوشت: این روزها که اینجا نیستم جایی هست که مخفیانه(!) در آن می نویسم، از روزمرگی ها گرفته تا هر چه که دوست دارم از شعر، فیلم و موسیقی. در سکوت و خلوت یک جمعیت ده دوازده نفره که سکوت کاملند! اگر دوست داشتید شما هم به جمع مان اضافه شوید حتما برایم کامنت بگذارید |
نوشته بود، به سادگی نوشته بود :"تو زندگیم همیشه دوست داشتم کلمه ی توی پرانتز باشم، از نزدیک شدن بیش از حد آدمها بدم میاد. از اینکه هیچ حسی بهشون ندارم هم." و صدای هندزفری رفت روی :"هیچ ک
سینما رفتن یک قابلیت کم اهمیت و کوچکی هم دارد و آن این است که وقتی پوستر فیلمی که در سینما دیدی را پشت شیشه کلوپ میبینی یا تلویزیون آن را پخش میکند یا تبلیغاتش توی سایت ها به چشمت می خورد یک عالمه چیز برایت تداعی می شود. مثل آنکه آن روز وقتی داشتی می رفتی سینما پیاده بودی یا اسنپ گرفته بودی. تنها بودی یا نه. قبلش خوشحال بودی یا ناراحت. بعدش راضی بودی یا خنثی. توی سالن تا چه حد کیف کرده بودی. یک جور تداعی لذت بخشی ست.
مثلا حالا که دارد تلویزیون به و
شعر ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها-35
***************
حسین قربانچه
گاهی یک حرف به دریایِ سخن می ارزد
آنچنان که لبِ بلبل به چمن می ارزد
گاهی اوقات میانِ ستم ِ فاصله ها
بردنِ نام ِ محمد به قرن می ارزد
پشتِ هر وصل ِ نِکو، دربه دری خوابیده
پس به امّید لقا، ترکِ وطن می ارزد
سرسائیده به خاک کفِ پایِ زهراست…
…آن سری را که مَثَل گفته به تن می ارزد
در بهشتی که فقط میوه یِ فصلش سیب است
کیسه برداشتن و پرسه زدن می ارزد
ادامه مطلب
بعد از چند ماه، بالاخره اومدم و یه چرخی توی وبلاگا زدمخیلیا رفته بودن خیلیا بودن خیلیا هم در حال تصمیم گیری برای رفتن بودنخیلیا هم زیر اب بودن و به ظاهر خبری ازشون نبود دوست داشتم یه پست بنویسم و منتشر کنم، رفتم دیدم یه پست نیمه تموم توی پیش نویسام دارم اومدم کاملش کنم که دیدیم حالشو ندارم احتماا فردا منتشرش کنم تاریخ نوشتنش 27 فروردینه :|
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم ، بگذار بگویند غیر منطقی هستیم یا ضد اجتماعی ، اما به این میارزد که خودمان باشیم. تا زمانی که رفتار ما و تصمیمهای ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگیها ، که با این توضیح خواستنها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفتهاند
#اریک_فروم
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم ، بگذار بگویند غیر منطقی هستیم یا ضد اجتماعی ، اما به این میارزد که خودمان باشیم. تا زمانی که رفتار ما و تصمیمهای ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگیها ، که با این توضیح خواستنها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفتهاند
#اریک_فروم
از ابوالفضل بیهقی نقل است که هیچ کتابی نیست که به یکبار خواندن نیارزد یا هر کتابی به یکبار خواندن میارزد. اما همه ما به تجربه دریافتهایم که بسیاری از کتابها به یکبار خواندن نمیارزد حتی برخی کتابها ارزش ورق زدن هم ندارند. در شرایط بالعکس برخی کتابها هم هستند که همیشه و همه وقت میتوان و باید آنها را خواند. ارزش این کتابها اگر با تکرار خواندن افزوده نشود، کاسته هم نمیشود.
امروز ما با پدیدهای به نام انفجار مطبوعات و اطلاعات روب
شما از چهار راه ولیعصر تا میدان انقلاب را برای یافتن یک ابزار کالیگرافی پیاده گز نکرده اید و همان راه را برای ادامه ی جستجو پیاده برنگشته اید و وقتی پیدا نکرده اید در اینترنت به جستجو نپرداخته اید و بعدش متوجه نشده اید که همان بسته هایی که نشانت می داده اند زیر برچسب توضیحات، دقیقا زیر برچسب چیزی بوده که دنبالش بوده اید. شما قیمت های مختلف آن ابزار را ندیده اید و نمیدانید که ندانستن این که کدام مغازه قیمتش پایین تر بود تا مستقیم بروید همان م
.
۴۳۲ کلمه، سه دقیقه
بیا برویم خیابان جمهوری. از بهارستان شروع کنیم و کارت عروسی با هم ببینیم. تو بگویی یک کارت ساده میخواهم و من هی حساب جیبم را بکنم ولی بعد پیش خودم فکر کنم گور پدر پول. خندهات بیش از این حرفها میارزد عزیز دلم.
ادامه مطلب
"رفتن"
چه فعل دردناکی !!!اما من میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی، نگاهی، از آدمی
از آدمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی رفتن قشنگ میشه، اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از آدما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد. اون وقته که به بودنت احترام گذاش
همه افراد خواب رفتگی دست و پا را تجربه کرده اند.خواب رفتن دست ها و پاها ممکن است یک یا دو دقیقه طول بکشد.این احساس ناخوشایند اگر زیاد تکرار شود ممکن است نشان دهنده ی یک بیماری باشد و باید پیگیری نمایید.از علت خواب رفتن دست ها می تواند گردش خون ضعیف، دیابت و …باشد.در این مطلب در نیک صالحی مهمترین علل خواب رفتن دست و پاها و پیشگیری از آن را برایتان گرداوری کرده ایم.
علت خواب رفتن دست ها
ادامه مطلب
موضوع این نیست که اگه تو دیگه نباشی، من نمیتونم زندگی کنم. موضوع اینه که ... دقیقا برعکس... تو هم با رفتنت ثابت میکنی «میشه بری و من هنوز زنده بمونم» و من خستهام از این رفتنها... رفتنهایی که هر کدومشون یک بار این واقعیت تلخ رو محکم میکوبن تو صورتم.
عمرمان توی صف گذشت تا عمر بخریم، گفتند تمام شد، دنیای بعد. اینجا کسی از نام مرگ نمیترسد، تمام پسانداز زندگی مردم برای ثبتنام ماشین مرگ میارزد. این جا حاکم شرع گوش مردم را میخورد که حاکمان گوشت نمیخورند این شما هستید که با غیبت کردن پشت سرشان گوشتشان را میخورید. راست میگوید اینجا گوشت، بوی بد میدهد، ایشان کباب میخورند. اینجا چون پیاده تا انقلاب رفتن سخت است، با اصل حمار موج سواری میکنند. اینجا سکوت هم قیمت و تورم دار
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟ در ادامه نشانه هایی که باید به آن ها توجه کنید آمده است. در ادامه پیرامون این موضوعات مطالعه خواهید کرد: علائم راه رفتن کودک در ۶ الی ۹ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۹ الی ۱۲ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۱۲ الی ۱۸ ماهگی.
ادامه مطلب
از متنهایی که باید الگو باشد:
من همیشه در هجرت بودهام. هجرت نه یعنی از این مکان جغرافیایی به مکان دیگر جغرافیایی رفتن. هجرت یعنی از حالی به حالی دیگر، از یک فضای فکری به فضای فکری تحول یافتهای رفتن. هجرت همان تغییر انسانی است. گذر از درکی به درک دیگر، بالاتر، کاملتر، یا کامل شوندهتر. هجرت در درک معنیها و آماده شدن، سفر آماده شدن و تحول آماده بودنها برای روشنتر پی بردن، روشنتر فهمیدن، بهتر معنی ها را پیدا کردن، برای به کاربردن
رفتن تو:
رفتن تو
اتفاق بزرگی است
فاجعه ای بی پایان
مثل خشکسالی های ایران
مثل سوء تغذیه کودکان آفریقا
وقتی تو رفتی خانه ی ما چهار دیواری ای شد
بی در و پنجره،
تو که رفتی
همه چیز دنیا عجیب شد
مثل آوار زده ایی
که جنازه اش را از زیر خاک بیرون میکشند
که به خاک بسپارند
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
به یادت قانعم حتی! خیالت را نگیر از من ...دلیل بودنم! حسِ محالت را نگیر از من!
تو بودی که دل من را خودت پرواز میدادی!پناهِ آخری ای عشق، بالت را نگیر از من!
شبیه قهوهء تلخی که میارزد به نوشیدن،که باب میل این جانی! تو فالت را نگیر از من!
مگر از عشق جز دوری به ما چیزی شده قسمت؟!ولی با این همه عشقِ وَبالت را نگیر از من!
" تنفس از هوایی که تو کردی باز دم از خود،به یادت قانعم حتی! خیالت را نگیر از من!"
بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساسبه روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیمبیا با خود بیندیشیماگر یک روز تمام جاده های عشق را بستنداگر یک سال چندین فصل برف بی کسی باریداگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زداگر یک شب شقایق مردتکلیف دل ما چیست؟و من احساس سرخی می کنم چندیستو من از چند شبنم پیشتر خواب نزول عشق را دیدمچرا بعضی برای عشق دلهاشان نمی لرزدچرا بعضی نمیدانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد!
ادامه مطلب
مرا صدا زد. مرد جوان، بیا جلوتر نترس. به چهره اش نگاه کردم، چهره ترسناکی نداشت. حتی لبخندی مهربانی داشت اما ناشناس بود. نمی دانم ناشناس بودن دلیلی می شود که سلام نکنم یا نه ولی من سلام کردم. لبخند خود را بیشتر کشید و گفت سلام. متوجه تردیدم از نزدیک نشدن شد و دوباره تکرارش نکرد. گفت: کسی را می شناسی شیشک برای فروش داشته باشد. گفتم: پدرم. گفت: چه خوب، کجا می توانم او را ببینم؟ نگاهم را از ناشناس بودن به خریدار ناشناس بودن تغییر دادم و گفتم: لطفا دنبا
داشتم از استوری یکی از اعضای خانواده به مامان میگفتم؛ اینکه پرسیده بود: «هدفتون از زندگی چیه؟ چی خوشحالتون میکنه؟ هدف زندگیتون خوشحال بودنه؟» پشت سرش ایستاده بودم و داشتم درِ کنسرو تن ماهی را باز میکردم. مامان ساکت بود و گوش میداد، بدون اینکه سعی کند به اینها جواب دهد، بیمقدمه پرسید: «چی تو رو خوشحال میکنه؟» شنیدم که دهانم دارد میگوید: «رفتن، رفتن از این کشور» اما راستش را بخواهی فکر کردن به «رفتن» فقط تا حد مرگ دلگیرم میک
نمی دانم چند درصد از جامعه احساس می کنند که "فاقد" شخصیت هستند اما تمام کسانی را که در زندگی ام دیده ام، برای خودشان هدف و شخصیت و راه منحصر به فرد خودشان را داشته اند.
شاید درصد کوچکی از جامعه باشند که سرشان به تنشان نمی ارزد و هدفی برای خودشان ندارند(از انتخاب هدف می ترسند و دچار تناقض و آشفتگی هستند). اگر هدف ات را ندانی، تمام کارهایت مفت نمی ارزد، عملا هم کسی به حرف و عملت ارزشی نمی گذارد و تنها چیزی که در انتظارت است زباله دان زندگیست.
نمی تو
یه جمله بود
میون شوخی و خنده سر صبحونه
یه جمله بود
مختصر و احتمالا پر از حرف
" روی تو خیلی حساب می کردم اما الان از بقیه بدتر شدی "
منم با خنده سر تکون دادم اما دلم وسط خوشی گرفت
به رو خودم نیاوردم اما دلم گرفت
می دونی آخه یه موقعی پوچ شدن رو
قالب تهی کردن رو
با تمام وجودت حس می کنی
تمام تلاشات برای دختر خوب بودن پرپر شد
تمام تلاشت برای خوب بودن رفت هوا
تنها چیزی که به خاطرش از خیلی چیزا گذشتی
تمام حس خوبش سوخت
تمام من سوخت
منِ غیر قابل اعتماد
منِ
زیر این خورشید تاریک می سوزم
فاصله ام با ماه ، با تو ، یک ارزن نمی ارزد
سزای خویش را نزدیک تر از قلب به خود می بینم
سزای انحراف من از آن رود بلند و سبز
سزای این صدای من که از فقر درون می نالد
از فقر تو می نالد
از فقر خدا می نالد
و از ترحم های عشق
از نسیم لحظه ای غمگین ، می نالد
لحظه های خوب در پی ویرانی
لحظه های درد در کنج سکوت ، می شوند معماری
اگر بوسه ای در خواب یک لحظه درون تو شود جاری
بدان این را که آن لحظه
بی گناهی بی گناهی بی گناهی
1. دعوا دلیل جدایی نیست.
2. به تعهدات رابطه پایبند باشید.
3. چیزهای مورد علاقه او را بخرید.
4. هنگام ورود و خروج از خانه، همسرتان را ببوسید.
5. گاهی کنسل کردن یک قرار، به بودن در کنار همسرتان می ارزد.
6. با خانواده او مانند خانواده خود رفتار کنید.
7. گفتن «دوستت دارم» هر چه بیشتر، بهتر.
8. هنگام بیماری با او مهربان باشید.
9. در نبود یکدیگر، کارهای خانه را انجام دهید.
10. از گفتن جوک های توهین آمیز خودداری کنید.
11. وقت شناس باشید.
12. با افرادی که پشت همسر شما
بسم الله الرحمن الرحیم
دلم عاشق شدن میخواهد...
تجربه یه عشق خوب...
تجربه یه عشق ماندگار و ابدی...
چقدر زیباست عشق،اما فقط برای آنهایی که میدانن یعنی چه!
عشق را جدی گرفتند،برای رسیدن به هم شده ۱۰یا۴یا۷سال هم صبرکردند...می ارزد،این عشق به سختی هایش!
می ارزد دوست داشتن آدم عاشق...
آدمی که جدی هست و واقعا عاشق...
و عشق چه واژه مبهمی برای آنهایی که تجربه ای نداشتن هست(مثلا خودم)
البته از نظر عالم مادی گفتم!
کِی در خانه را خواهی زد ای عشق؟!
تازگیا همش فکرمی
تا حالا تو زندگیم هیچ کس انقدر برام مهم نبوذه که راجع به بودن یا نبودنش تصمیم بگیرم.همیشه یا بودن، یا اگر نبودن هیچ وقت نفهمیدم چجوری رفتن
ولی الان فرق میکنه
راستش رو بخوای حس میکنم تقاص اون رفتناییه که نفهمیدمشون
میخوام از زندگیش برم
میدونم نمیفهمه، میدونم مهم نیس براش، میدونم تلاشی نمیکنه، ولی اونموقع حداقل میدونم که آقا ندارمش
پس واسه هفته ای یه بار بیرون رفتن و یه پی ام خودزنی نمیکنم
حداقل میدونم باید غصه ی چی رو بخورم
دو هفته ی غم انگی
کسی را اگر میخواهید برایش همه باشید، همه بودن برای یکنفر سختی دارد، خستگی دارد اما آخرش توی همان لبخندی که پشت جمله ی " تو جای خالی همه را برایم پر میکنی" روی لب هایش می نشیند آدم را سبک می کند.
بودن نصفه نیمه به هیچ دردی نمی خورد اینکه یک نفر را درست وقتی باید رفیقش باشی تنها می گذاری یا به وقت بیماری کنارش نمی مانی و ناله هایش را به جان نمی خری یعنی نصفه نیمه ای، اینکه وقتی می خواهد از روی جوب بپرد دستش را نمی گیری یا پا به پای دیوانگی هایش لبه ی
اول. زدن رد نقدینگی و شناسایی سهم هایی که نقدینگی به اونا وارد میشن.
دوم. تعیین شرایط فعلی سهم ها
سوم. تعیین اهداف قیمتی سهم ها
تکنیکال بدون قدرت نقدینگی مفت نمی ارزد. نقدینگی هست که تکنیکال رو معتبر میکنه یا از اعتبار ساقط میکنه.
اول نقدینگی
دوم تکنیکال (شرایط فعلی و شرایط آینده که همون هدف های قیمتی و مقاومت های سر راه هست)
عشق مایه ی درد سر است ، این درد سر می ارزد به زیبایی که در عشق پنهان است. عشق شیرین است .مانند نبات که در دهانت آب می شود .باید آن را بدون آن که گاز بزنی و یک جا تمامش کنی ، آرام آرام بمکی تا طعمش را بهتر حس کنی. زندگی شاید آن جشنی نباشد که آرزو یش راداشتی. حال که به آن کلبه کوچک ولی باصفا با دیوارهای بی روح که خودت باید آن را با عشق رنگین کنی دعوت شده ای تا می توانی درآن زیبا برقص. شاخه و بال هایت را باز کن وبا تمام وجودت ذره ذره عشق را حس کن. اگر قرار
جرات راه رفتن توی تاریکی رو داشته باش ...
× به آسمون نگاه کردم چه قدر رنگش مبهم بود
انگار رنگی نبود
چراغ ها بودن
خیابون ها بودن
همه چیز بود و منم بودم
فقط بودم
بدون هیچ فکری
خالی
بودم
بودم و نباید از بودنم می ترسیدم
اون من بودم!
× هر آااادمی هررر آدمیی یه نقطه ضعف عجیب و مهلک داره که می تونه کله پاش کنه.
منم همینطور!
دیروز غروب پارک بودم. دو تا گربه مقابل هم ایستاده بودن و برای هم غر غر می کردن. بعد کم کم حالت درگیری شد. پیشونی هاشون رو چسبونده بودن به هم و حالت دعوا گرفته بودن . چند دقیقه همین مدلی بودن و هی غرش ریز می رفتن. بعد یکیشون نشست. اون یکی هم نشست کنارش. یکیشون روبرو رو نگاه می کرد و اون یکی یه سمت دیگه رو. انگاری قهر بودن.
خیلی ناز و دوست داشتنی هستن گربه ها.
داشتم به همراهم می گفتم من گربه خیلی دوس دارم و از این حرفا و کلی برای همین اتفاق ساده ای که اف
سلام
خدا میگه
خلقنا من انفسکم ازواجا
از خودتون برای شما زوج هایی آفریدیم
و در انجیل هم گفتم که نوشته شده حوا از دنده ادم افریده شد
بعدش میشگه تا آروم باشید در کنار او
آرامش یه اصل کلیدی هست در زوج واقعی
داف و پلنگ و پاف و فلان همه باد هواست
دنبال یار باید بود
میدونید یه آیه داریم میگه
الم اعهد الیکم یا بنی ادم...
میگه مگه من با شما عهد نبسته بودم که شیطان رو نپرسید و ...
عهد؟
کدوم عهد خدا؟
من چیزی یادم نمیاد!
بله
در این ایه به عالم ذر اشاره شده
بر
لبخند ڪه میزنی دلم می لرزد
ویرانی دل به خنده ات می ارزد
تو همون انگیزه ❣ برای نفس کشیدنمی ...
دیوانه نمی گوید دوستت دارم..دیوانه می رود تمام دوست داشتن رابه هر جان کندنی ...جمع می کند از هر دریمی زند زیر بغلمی ریزد پای کسی که...قرار نیست بفهمد دوستش دارد !
❤️❤️❤️
گیرم کهدوست داشتندیوانگی باشدمن میبالم به این حس دیوانگی
❤️❤️
واقعا من تو عشق حدوسط ندارم ❣یا میمیرم براش❣یا میمیرم براش❣
❤️
آغوش تو ...آرام کند موج دلم را...
❤️❤️
نمیدانم چند وقت است و از کی روزهایم اینگونه شد. چگونه؟ پر از استرس و بدو بدو و رساندن کار و تحویل دادنش به کارفرما و عملی کردنِ برنامهریزیهای کارِ جدید خودِ خودمان که کارفرمایش هم خودمان باشیم و شببیداریها و صبح زود پاشدنها و قهوهها و کار جسمم به قرص و دکتر کشیدن... چند کار مختلف را همزمان دارم جلو میبرم؛ کارهایی که از هم متفاوت هستند. یکیشان از یمین سر بیرون دارد و دیگری از یسار اما همهشان در من جمع هستند و معنادار.
اما این هم
میگوید: «زیر همین چادر فتنهها میکنید!»میگوید: «گرمتان نمیشود؟!»میگوید و میگوید و نیش میزندو انگار نمیداند آتش طعنههایش بیشتر از هر گرمایی، جان را، روح را و دل را آتش میزند.نمی داند همهی این «نیش» ها «نوش» میشوند مادام که «یاس یعنی مهربانی بر همـه».نمی داند که میارزد برای لبخند «او» از دنیــا گذشت.اللهم ارزقنا نگـاه فاطمه (س)
▫️
لذت عشق به رسوا شدنش می ارزد
#محرم_زمانی
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
برای خوشبخت بودن ...
نیازی به اتفاق خاصی نیست!
موسیقی باران ...
برای دلخوشی کافیست،
سلامی به پدر ...
نگاهی به خواهر کافیست،
برای خوشبخت بودن ...
آغوش یک مادر کافیست،
سواری روی موج خیال ...
نشستن کنار یادگاری ها ...
رفتن میان خاطره ها کافیست،
برای خوشبخت بودن ...
یک احساس کوچک خوشبختی کافیست.
زندگیتون پر از این احساس های قشنگ
در کار رفتن نبودم. رفتن کار من نبود.. با نوایی که زمزمه گوشم شده بود و دلی که در کار فرمان من نبود. راهی شدم، نه بدان سان که باد میشود و در شورش رفتناش شاخهها به رقص در می آیند.. نه چنان که آب بر سنگها روان میشود و شتاب میکند بر زمین.. راهی شدم به مقصد نا معلوم با دلی در کار خود.. ترس ماندن و شتاب پاها در هم شدند. در رفتن من پروانه بال بر صورت شمع نکوبید.رفتن من نوید رنج خورشید مقابل نبود. زمان همان همیشگی همیشگی بود و زمین تنها به چرخ بی قرار
شب ها راه رفتن رو خیلی دوست دارم.
باید حتما غروب بشه و تاریک بشه البته.
غروبها از ساعت شش تا هفت میرم استارباکس، و از ساعت هفت تا نه راه میرم توی تاریکی.
بهم خیلی قدرت میده.
کمک میکنه متمرکز بشم و تصمیمات درست بگیرم.
با اینکه شبه و هیچ کس نیست معمولا،
چون کاناداییا از همه چی رونده ن،
نه تفریح میرن،
نه خانواده دارن،
نه احتماعی هستن،
ولی شاید بگم بهترین حسش همون شب بودن و هیچ کس نبودن هست.
به جرات میتونم بگم هر کشور و شهری که رفتم توی زندگیم، د
{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 36}
بنابراین...
بنابراین حکومت، زمانی اسلامی است که امام و رهبر آن، طبق آنچه خداوند نازل کرده عمل نماید، عدالت را به پا دارد، حق را گسترش دهد و نابود کننده باطل باشد.
عبدالله بن عباس میگوید: در محل «ربذه» به حضور امام علی رسیدم؛ امام کفشش را پینه میزد. فرمود: این پای افزار چند میارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد، گفت: با همین وضع چه مقدار می ارزد؟ گفتم: از یک درهم کمتر، گفت به خدا سوگند، این دو لنگه کفش کهنه را از حک
حسین پناهی)روزی به دخترم خواهم گفت:اگر خواستی ازدواج کنی با مردی ازدواج کن که به جایﻣﻬﻤﺎﻧ ﻫﺎ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍ ﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊمی ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺎﺳﺖ ﻭ ﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویندﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻃﺮﻑ ﺩﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻢ ﻏﺬﺍ ﻭ ﺳﺎﺸﻦ ﻭ ﺮﻭﺗﺰ ﻟﺐ ﻭ ﺟُ ﻫﺎ و... صحبت می کنند؛تو را ﺑﻪ دوچرخه ﺳﻮﺍﺭ، ﺗﺌﺎﺗﺮ، ﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ، ﻓﻠﻢ ﺩﺪﻥ، ﺷﻌﺮ ﻭ ﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ، کافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺷﺐ ﺮﺩ ﻫﺎ ﺑ ﻫﻮا، سفرهای ﺑ ﻫﻮﺍﺑﺎ
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
یه سری کارها هستند که نیاز به بیرون رفتن ضروری از منزل دارند.
اگه تو این روزا خواستید برید بیرون یه سری نکات هستند که باید رعایت کنید.
یه ویدئو واستون آماده کردیم که میتونه بهتون کمک کنه که کمتر به ویروس آلوده شین.
نکات ضروری بیرون رفتن از منزل
از بهترین نعمت های خداوند باید به موهایی شاداب و بلند اشاره کرد. موهای بلند را نمی توان با هیچ جواهری مقایسه کرد. در حقیقت موهای بلند زیبایی ماندگاری است که همواره همراه افراد مو بلند است. در کنار این همه زیبایی و مزایا، موهای بلند مراقبت های خاص خودش را می طلبد. موهایی که شکننده است هیچ گونه زیبایی ندارد. راهکارهای مراقبت از موهاهرگز موهای خود را هر روز نشویید. چرا که شستشوی روزانه مو موجب از بین رفتن چربی مو می شود. چربی مو، سبب نرمی و درخشا
چند ساحت بودن پدیده ها، وسعت دنیا، این همه جنبه مختلف آزار دهنده نیست؟ زمان محدود که انتخاب را محدود می کند. این وسواس برای اینکه چه انتخابی ارزشمند تر است. یا بیشتر می ارزد. یا مفید تر است. این سوال مداوم که چه فرقی می کند چه انتخابی کنی وقتی در نهایت میمیری؟ یا چرا اصلا باید انتخابی کنی وقتی در نهایت میمیری؟ این سوال بعد ترش که خب فاک. اینکه میمیری دلیل خوبی برای استفاده نکردن از امکان انتخاب کردن هست؟
+ دارم کتابی مربوط به نظریه های سینمایی
رییس دادگستری یکی از شهرها که به حاشیه سازی و هرینه تراشی عادت داشته و در واپسین ماه های خدمتش دنبال انتقام گیری از منتقدین حزب اللهی ست در جلسه ای گفته من نه از فضای مجازی میترسم نه از مشتاقی نیا!
بینی و بین الله من که عددی نیستم و خودم را کسی نمیدانم. فضای مجازی هم ترس ندارد.ظ
اما
به ایشان توصیه میکنم که از خدا بترسد.
دنیا و این میز لامصب آن قدری نمی ارزد که همه چیزت را برایش قربانی کنی جز نفست.
این روزها در سفر هستم و به همین دلیل نتو
ذات رفتن دلهره آوره است؛ مضاف برآن مقصدت هم معلوم نباشد. صبح برمیخیزی بی هیچ برنامه ای، شب خودت را درحال میابی که مشغول کوله بستن هستی، برای رفتن، برای جاری شدن. سر به سنگ زدن هایم بیشتر شده است، مقصدهایم نامعلوم تر. فردا را نمیدانم چشم هایم چه منظره ای میبیند شاید یک دشت شاید یک مه شاید هم یک دره. هر روز در رفتن زندگی کردن اما کار من نیست من نمیتوانم هر روز جاری شوم. برای جاری شدن باید بین مبدا و مقصد اختلاف پتانسیل برقرار باشد پس سکون هم جزئی
یه بار داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم، دقیقا تو همون دورهای بود که کارشناسی داشت تموم میشد و بچهها یکی یکی داشتن اپلای میکردن و میرفتن. گفتم:«هر وقت از رفتن بچهها بغضم میگیره یا به این که خودم جا موندم فکر میکنم، یاد نسل باباهامون میفتم که اونا هم تو جبهه دوستاشون رو از دست میدادن و احساس جا موندن میکردن. البته میدونم تو این دو تا موضوع خیلی تفاوت هست ولی حس از دست دادن و جا موندن تو جفتشون مشترکه. یه جورایی انگار داریم
در حال دیکته کردن زندگی بر مغز ها، اهداف و ارزش ها. دیکته می کند جامعه بر ما، زیبایی را. می دانی، این ضمیر جمعیِ لعنتی مشترکِ ناشی از جبر انسانی. می دانی، این هورمون های لعنتی را؟ قلبم، خاطراتم یا ک زخم هایم ک هنوز نگه داشته اند مرا اینجا. می دانی، فکر به خدا و علت وجود مسئله ی بزرگی ـست و می ارزد ک به پایش بگذاری تمام عمرت را، اما ساده می توان گفت ک بر شکم گشنه فلسفه بافیدن جالب نیست. و این تمثیلی ـست بر من، ک چقدر راحت بر خلاف تو گذر می کنم از این
چاقی سریع صورت و بدن از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
چاق شدن فقط در یک هفته
به دنبال سریع ترین راه فربه رفتن می گردید؟ فربه رفتن عضله از پروتئین آماده شده و بدون مرتبط بیشتر کالری های اضافی ممکن است به روغن بدن تغییر به. سر بودن متابولیسیم پایه سر بدن باعث چاق نشدن میشود بیش سر بوده و نفت و راه سر آنها با صورت دایم و سر تعداد بسیار پایان میشود یعنی هر چاه می خورند بسیار زود درمان دلیل های هورمونی و تومور تیرو
رفتن
چه فعل دردناکی !!!اما من میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی . نگاهی . از ادمی
از ادمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی . رفتن قشنگ میشه . اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از ادما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد . اون وقته که به بودنت احترام گذ
همیشه فکر میکردم امکانات باعث بهتر شدن زندگی میشه ، اما بنظر میرسه که این نگاه همیشه درست نیست. مثل تنوع که باعث ایجاد از بین رفتن تمرکز میشه وجود امکانات هم گاهی باعث افسردگی ، از دست دادن نظم و احساس پوچی میشه چرا که خیلی وقت ها ظرفیت داشتن اون امکانات رو نداریم.
حدود یکسال از رفتن به کویر میگذره ، اگر هنوز حس خوبی نسبت به کویر دارم و حس میکنم اونجا آدم بهتری بودم یک دلیلش دور بودن از آشوب شهری و دیسیپلین اونجاست اما ی دلیل دیگش حتما همینه که
ایا سربازی رفتن خوب است یا بد؟؟ایا سربازی رفتن سخت است یانه؟
دوست عزیز بهترین مثال برای این سوال این است که بگوییم ایا امپول زدن خوب است یا نه و یا ایا حامله شدن خوب است یا نه؟؟؟
واقعیت. سربازی رفتن از جهت ایجاد امنیت و صلح برای کشور بسیار امری مهم است .
و در ان شما باید 2 سال به جسم و روح خود سختی دهید و ممکن است در این دو سال کار نکنید و این دو سال را کاملا از دست دهید .
خدمت سربازی سخت و طاقت فرسا است و حتی ممکن است تا تمام شدنش صد بار جونتان به لب
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
آنچه تحقیقات درباره بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی می گوید:
مواد معدنی موجود در بدن، مواد خام ضروری برای ایجاد اتصالات مغزی هستند. یکی از دلایل اینکه بعضی از کودکان زودتر از دیگران سینه خیز و راه رفتن را می آموزند، این است که مواد معدنی مورد نیاز دوران رشد خود را زودتر می سازند....برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید...
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
✅کلاغی که مامور خدا بود.
آقای شیخ حسین انصاریان میفرمود:
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوهدوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن، سفره ناهار چیده شد.ماست، سبزی، نوشابه، نون دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که...یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضلهای انداخت تو دیگ آبگوشتی!دل همه رو برد حالا هر که دلش میشه بخوره
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مارخیلی بهمون سخت گذشتتو کوه، گشنههمه ماست و سبزی خوردیمکسی هم نوشابه نخورد
خی
بازی رفتن به پارک با کودک
آنچه تحقیقات درباره بازی رفتن به پارک با کودک می گوید:
برای کمک به رشد مغزی یک کودک، باید او را در محیط های محرک و غنی از نظر عاطفی و فکری غرق کنید.
این بازی مهارت های زبانی کودک را تکامل می دهد...برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید..
بازی رفتن به پارک با کودک
عادتهای غلط در مطالعه چیست؟برای کسب یک رتبهی خوب، فقط زیاد بودن ساعت مطالعه کافی نیست بلکه باید خوب درس بخونید.✋قدم اول برای خوب درس خوندن، تمرکز داشتن موقع مطالعه است و بهترین راه برای افزایش تمرکز، پرهیز از کارهاییه که باعث از بین رفتن تمرکز میشن. مثل: .درازکشیدن موقع درس خوندن:چون دراز کشیدن باعث کسل شدن و سنگین شدن چشمها و در نهایت خوابیدن میشه.راه رفتن موقع درس خوندن:موقع راه رفتن همه کاری میشه کرد به جز تمرکز کردن برای درس خ
کتاب آخرین نامه در بطریشاعر: بنیامین دیلم کتولی
✍
گرفتم عمر را در شیشه ی ساعت نگه دارمتو را در عکس کاش می شد از حرکت نگه دارم!تو میراث هزاران باغ سرسبزی و من بایدگلی همچون تو را در خانه با دقّت نگه دارمزلیخا را بگو فهمیده ام دیگر نمی ارزدکه من این عشق را یک عمر با تهمت نگه دارمتو نیشابور نه، شیراز نه، آن کشوری هستیکه می کوشم تنش را دور از غارت نگه دارمکه می کوشم پس از هر بو*سه ای عطر دهانش راشبیه نامه ای سر بسته در پاکت نگه دارم
برای تهیه ی این
برکت رسدفراوان کوی نمازجمعه/مردم همه روانندسوی نمازجمعه/برافتخارایران این نعمتش فراگیر/جاری ز معنویت جوی نمازجمعه/اخلاص مثل باران ترمیکندمصلی/عطروصال دارد بوی نمازجمعه/در گلشن ولایت اومیدهدبصیرت/بنگر شکوه دین راتوی نمازجمعه/آدینه یادمان پیغمبر است وقرآن/تبلیغ آل احمد خوی نمازجمعه/عشق شهید داردراه امام راحل/پیمان باولایت روی نمازجمعه/آرامش بهاری این انقلاب دارد/ارزد به صدفضیلت موی نمازجمعه/درانتظارمولا باشد رخ مصلی/چرخدبسوی مهدی گو
هر سری میخوام راجع به کتر م. حرف بزنم و از لفظ «دکتر» خالی استفاده میکنم و مثلا میگم «دکتر گفت فلان» حس منشی بودن بهم دست میده. البته همچین بیربط هم نیست. از اونجایی که میزم دقیقا کنار دره و هر کی وارد میشه اول از همه منو میبینه، هر روز به طور متوسط به ۱۵ نفر اعلام میکنم که «دکتر نیست» یا «دکتر نیم ساعت دیگه میاد» یا «دکتر اومدن یه سر زدن و رفتن» یا «نمیدونم دکتر کی میان» و ... میخوام برم بگم حداقل یه حقوق منشیگری و دربانی به من بده:|
همیشه فکر میکردم امکانات باعث بهتر شدن زندگی میشه ، اما بنظر میرسه که این نگاه همیشه درست نیست. مثل تنوع که باعث ایجاد از بین رفتن تمرکز میشه وجود امکانات هم گاهی باعث افسردگی ، از دست دادن نظم و احساس پوچی میشه چرا که خیلی وقت ها ظرفیت داشتن اون امکانات رو نداریم.
حدود یکسال از رفتن به کویر میگذره ، اگر هنوز حس خوبی نسبت به کویر دارم و حس میکنم اونجا آدم بهتری بودم یک دلیلش دور بودن از آشوب شهری و دیسیپلین اونجاست اما ی دلیل دیگش حتما همینه که
"...خلاصه آنکه شب قدر شب اهلالله است و اگر این گروه در طول سال انتظار ماه مبارک را میکشیدند و در مناجات شعبانیه دائماً «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الْإِنْقِطَاعِ إِلَیْک» میگفتند، برای درک شب قدر و وصال محبوب بوده است؛ که درک لحظه شیرین انس با محبوب، به همه ارزشهای دنیا و مافیها میارزد و به تعبیر استاد، یکی از ظرافتهای آنکه خداوند درباره شب قدر میفرماید: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» آن است که اگر در همه عمر
میگوید: تو کنجکاو نیستی. فکر میکنی به یک بار تجربه کردن نمیارزد.
بگو: من درباره خیلی چیزها کنجکاو هستم؛ اما معنایش این نیست که بخواهم
خودم قربانی بشوم، یا موش آزمایشگاهی باشم. هرچه باشد، امکان صدمه دیدن من
هست؛ پس نمیارزد.
میگوید: همه این کار را میکنند.
بگو: اولا خیلیها خویشتندار هستند، ثانیا بیشتر کسانی که تو میگویی،
سرانجام سرشکسته و متأسف میشوند و ثالثا من همه نیستم و میدانم که چه
کاری برای من صحیح است.
میگوید: برا
بله ممکن است دیگران رفتار ما را نفهمند، اما چه باید کرد؟
اگر دیگران انتظار داشته باشند که فقط کارهایی انجام دهیم که آنها بفهمند و تصمیم هایی بگیریم که آنها دلیلش را درک کنند، یعنی عملاً انتظار دارند آنگونه که آنها زندگی کرده اند زندگی کنیم!
بگذار بگویند غیرمنطقی هستیم یا ضداجتماعی هستیم اما به این می ارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگی ها که با این توضیح خو
شنیده بودم آرزوهای کودکی ای را که سال ها بعد نخواسته شده اند . باقی آرزوهای کودکی ام را نمی دانم اما از آرزوی بزرگ شدنم پشیمان نشده ام و دلم هیچ گاه بازگشت به کودکی را نخواسته ! خوب گذشت و خاطرات قشنگی را ثبت کرده ام اما مگر می شود یک فیلم را دو بار دید ؟ همان هیجان و شوق بار اول دیدنش را میشود تجربه کرد ؟ نه .
زندگی قشنگ بودنش به همین لحظات پیش رو و قدم هایی نیست که برمیداریم؟ ترس از چی ؟ تغییر و یا شکست ! داشتن همچین ترسی می ارزد آیا به بازگشت به ک
این پست ارزش خوندن نداره گفته باشم :/
چیزایی که نجسه یا باید بره تو لباسشویی از نظر من یا تو حموم شسته بشه
تو حموم اما فقط تیکه های کوچیک رو می تونم بشورم
چیزایی مثل مانتو و شلوار اگه عین نجاست نداشته باشن رو میتونم به شرط پاک بودن بدنم تو سینک ظرفشویی بشورم
و البته شرط بعدی دور بودن چشم مامانه
همه ی اینها باعث میشه که من لباسهای نجسی داشته باشم که شسته نشدن
و بعد یادم میره کدوم پاک و کدوم نجسه :|
تنبلی و خسته بودن خودمم عامل دیگه ایه که ب
یک هفته است که گوشه لبهایش تبخال زده است. دقیقاً همانجایی که لبها باز و بسته میشوند. و چون زخمشان به هم چسبیده و خشک شده است، موقع خوردن، خندیدن و حرف زدن مکافات گناهانش است که از او ستانده میشود. حالا دیگر بعد از یک هفته شرطی شده است. قبل از دهان بازکردن با خودش چرتکه میاندازد که این خوراکی یا این حرف ارزش دهان باز کردن و درد کشیدن را دارد یا نه. روزهای اول امانش بریده شده بود از این درد. اما حالا با خود میاندیشد که چه درد مفیدی است. ا
میگفت:ببین من آدم دروغ و دغل بافتن نیستم...نمیگم تو اولیمی، بودن!قبلِ تو خیلیا بودن، همه شونم وقتی اومدن گمون میکردم عشقن، کنارشونم بدک نبود حالم، می گفتم، میشنیدم، روزگار میگذروندم خلاصه...نبودناشونم یه چند صباحی حالمو بد میکرد اما هرچی بود میگذشت!اما تو نبودنات نمیگذره...تو نبودنات حالمو بد نمیکنه، میکُشه فقط!من با خیلیا خندیدم، اما فقط برا توئه که چشمام تر میشه، فقط رفتن توئه که به گریه م میندازه حتی فکر و خیالش!ببین من در
مادامیکه قدم برمیدارید حتی قدمهایی به فاصله ده سانتیمتر، یعنی در حال حرکت و پیشروی هستید. و مادامیکه در حال پیشروی و حرکت هستید یعنی رو به رشد هستید. تنها کاری که باید بکنید این است که روی قدرت قدمها و روی سرعت خود کار کنید. هر روز را با انرژی بیشتری شروع کنید. هر روز کمی زودتر کارتان را شروع کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید.
چگونه میتوان نشست وقتی آبها جاریاند، روخانهها روانند، موجها و دریاها پرخروشند؟ نشستن سنگ بودن است و
مادامیکه قدم برمیدارید حتی قدمهایی به فاصله ده سانتیمتر، یعنی در حال حرکت و پیشروی هستید. و مادامیکه در حال پیشروی و حرکت هستید یعنی رو به رشد هستید. تنها کاری که باید بکنید این است که روی قدرت قدمها و روی سرعت خود کار کنید. هر روز را با انرژی بیشتری شروع کنید. هر روز کمی زودتر کارتان را شروع کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید.
چگونه میتوان نشست وقتی آبها جاریاند، روخانهها روانند، موجها و دریاها پرخروشند؟ نشستن سنگ بودن است و
زمین هایی که در نتیجه پایین رفتن سطح آب یا هر نوع جریان آب در کرانه های دریاها و دریاچه ها و جزایر ای در نتیجه پایین رفتن آب یا خشک شدن تالاب ها ظاهر و یاایجاد می شوند، به موجب بند الف ماده یک قانون اراضی مستحدثه ساحلی، اراضی مستحدثه نام گرفته است. این تعریف، زمین هایی را در بر می گیرد که در اثر فعل وانفعالات طبیعی ناشی از پایین رفتن تدریجی سطح آب و اثرامواج و غیره به مرور از دریا جدا می شوند
خب برای من غیرقابل تصور بود قبل قرنطینه که همین مترو به دانشگاه رفتن و یا یک غذا بیرون یا یک پاساژگردی و خرید و یا خونه فامیل رفتن چقد میتونه حالمو خوب کنه و الان با اینکه به صورت مجازی تقریبا همشو دارم ولی واقعا مث قبل نیست
نمیدونم توی وبلاگ قبلیم گفته بودم یا نه...احتمالا کسایی که اونجا بودن در جریان کشمکش های من و استاد موسیقیم بودن...سرانجام این کشمکش ها این شد که من از گروه کنار گذاشته شدم..همیشه فکر میکردم اینکه از گروه خط بخورم و توی کنسرت ها نباشم خیلی برام سخت باشه و به نوعی ضعف و افت محسوب شه برام ولی به خاطر رفتار سنگین استادم اون اواخر، وقتی پیشنهاد حذف شدن از گروه رو بهم داد کاملا قبول کردم و یه نفس راحت کشیدم تقریبا میشه گفت شیش ماه یا بیشتره که از گروه
کاش میدانستی این روزها خستهترم، ولی بیشتر کار میکنم...
با دوستانم قطع ارتباط کرده ام. میتوانم همه چیز را فراموش کنم. دلم که تنگ میشود میخوابم. چیزی نمیبینم. چیزی نمیشنوم. چیزی نمیخواهم. اشتها ندارم. زیاد حرف نمیزنم.
از اتاقم بیرون آمدهام. همهی دنیا گوشهی اتاق من است. با دری که روی خودم قفل کرده ام. با پنجرهای که گاهی از آن برای عابران دست تکان میدهم...
حوصلهی کتاب خواندن ندارم. شعرهای عاشقانه احمقانه به نظر میرسند. میخندم
آدم ها موجودات مسخره و عجیبین!
+ آیا می دانستید تحت هر شرایطی من اینجا می مونم؟
اینجا جزیره منه و هیچ چیزی اون قدر مهم نیست که بخوام خونه مو ترک کنم
+ اینجا برای خودم می نویسم
+ فکرای خوب دارم
+ ضعف و اشک و آه هم دارم اما هیچ وقت مثل این روزهام قوی نبودم
تموم این یک سال گذشته، خیلی زیرزمینی تلاش کردم قوی بشم
و حالا؟
بزرگ شدم چون خشمی ندارم و دنبال خون و خون ریزی هم نیستم. کسی رو هم نمیخوام تحقیر یا بی ارزش کنم. من اشتباهات خودم را می پذیرم
+ وق
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد دل من میخواست تلافی بکنه پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد وقتی رفتم نه که بارون نگرفت هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود اگه شب میرفتم و خورشید نبود آسمون خوب میدونم مهتابی بود دم رفتن کسی گفت سفر بخیر که واسم غریب و نا شناخته بود اما اون وقتی رسید که قلب من همه آرزوهاشو باخته بود چهره هیچ کسی پژمرده نبود گلا اما همه پژمرده بودن کسائیکه واسشون مهم بودم همه شاید یه جوری مرده بودن
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت:
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی.
+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه!
- از دوستای زهرا؟
+ آره، ورودی 92 مهندسی پزشکی بودن دیگه.
-ف******ک
+هم ورودی بودن
- هعییی، دارم فکر میکنم اگه از بچههای ما بود چقدر حالمون بد میشد.
+ حتی الان هم که نیست حالم بده
- آره. چقد اتفاق تو چند روز!
+ خسته شدم دیگه
- واای! شت! اصلا نمیتونم تمرکز کنم
+منم
-اتفاق پشت اتفاق
+حتی وقتی به این فکر میکنم که ببین شرایطو، بخون تو باید بری هم حالم بد میشه
+ چرا نمیشه همینجا مثل آدم زندگی کرد؟
- رفاه حنی 0 هم نیست. زیر 0عه. جبر جغرافیایی وجود داره، میبین
زندگی بالا و پایین زیاد داره.یه روز بالای قله یه روز هم روی زمین خاکی.یه روز ناراحت یه روز خوشحال.یه روز تنها یه روز هم اطرافت پر از آدم.به پایین بودنت توجه نکن ،اخرش توهم به سمت بالا حرکت میکنی .باید از لحظه هایی که پایین هستی و با سختی ها میجنگی لذت ببری .باید تلاش کنی از پایین به بالای کوه برسی .هر بار بالا رفتن از کوه پایین آمدنی هم داره.پس از تمام لحظه های باهم بودن و تنها بودن خود لذت ببرید.ما بیش از یک بار زندگی نمیکینم همیشه نگاهت به با
چهارشنبه مسولان ادارات مختلف و هم چنین بازرسان مدارس تعالی ، اومدن مدرسمون
برای خوشامد گویی بچه های پیشتازمون یه رژه رفتن عالی ، جوری که فرمانده سپاه شهرمون از بچه های پیشتازمون دعوت کرد تا شنبه جلوی سپاهیان و نظامیان رژه رو اجرا کنن؛تازه فرمانده پیشتازمون هم از سه نفر ازمسولین هدیه گرفت
خلاصه که همه بچه های مدرسه عالی بودن هم نظمشون و هم ادبشون
بچه بسیج هم که مسولش منو دوستم بودیم عالی بودن سربند یا حسین برای همشون داده بودیم .چفیه دا
راه رفتن خوب است، همیشه خوب بوده است !همیشه به درد میخورد ...وقتی که فقیری و کرایۀ تاکسی گران تمام میشود.
وقتی که ثروتمندی و چربیهای بدنت با راه رفتن آب میشود.
اگر بخواهی فکر کنی میتوانی راه بروی،
اگر بخواهی از فکر خالی بشوی باز هم باید راه بروی ...!برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابانها باید راه بروی
و برای از یاد بردن آزار و بی مهری مردم باز هم باید راه بروی ...!وقتی جوانی. وقتی پیری. وقتی هنوز بچهای هر توقف یعنی یک چیز خوشمزه و و برای
چهار دست و پا رفتن نوزادان
چهار دست و پا رفتن نوزاد، یکی از مراحل رشدی نوزادان است که در برخی از نوزادان اتفاق نمیافتد و کودک یکباره راه میرود. رعایت مسائل ایمنی در زمان چهار دست و پا رفتن
نوزاد، مانند محافظت از او در زمان سینه خیز رفتن و نشستن بسیار مهم است. در این مقاله نکات مهمی که والدین باید در این مورد بدانند، بیان شده است.
با اینکه نوزاد در چند هفته اول حرکاتی شبیه به خزیدن را از خود نشان میدهد با خروج بدن از وضعیت جنینی این حرکات مت
قبلا وقتی کسی می گفت که اعتماد به نفسم را از دست دادم هیچی نمی فهمیدم. اینکه فردی را در جایی که باید استفاده نکنند و از وی توقع بیجا داشته باشند باعث از بین رفتن اعتماد به نفسش می شود.
اینکه فردی را با قصد و نیت تحقیر کنند باعث از دست رفتن اعتماد به نفسش می شود. اینکه فردی ببیند نمی تواند با وجود تلاش و کوشش به جایی برسد باعث تخریب اعتماد به نفسش می شود.
اینکه در ایران باشی ولی ایرانی به حساب نیاورندت باعث از بین رفتن اعتماد به نفست می شود
وای چقد از عروسی رفتن بدممیاد ، وقتی فامیل دور باشه:/
اونم یه تالار مسخره....:/
کاش تهران کلی نزدیک ولایتمونبود:/
دلمتنگ میشه :(
با اینکه قراره دو هفته دیگه برگردیم...ولی کلن اومدن های هر رفتن سخت جیگر رو میسوزونه:(((
۱۵ فروردین ۹۸ ، ۲۳:۱۷
نباید یه طوری زندگی کنیم که نشه ازش یه قصه دراورد. آدمای زیادی اومدن و بدون اینکه یه قصه ی پر ملات بسازن، رفتن... آدمای بی قصه بعد رفتن شون می میرن. باید قصه بشیم. قصه ی شبای بلندِ بچه ها. قصه ی شبای نگذشتنی ِ آدم بزرگای ِ درمونده. باید اون قصه ای بشیم که مامان بزرگ، بابابزرگا از تعریف کردنش واسه نوه هاشون لذت ببرن. لذت ببرن و همزمان آروم بغض کنن. بچه ها ولی بخندن و تو عالم بچگی شون هیچ وقت نفهمن که چرا بابا بزرگ، مامان بزرگ شون توی اون داستان
با رفتن برف، این برفتن مرت!...
مرد بهمن، که اگر بفهمند!...
چشم به دختر بارفتن دارد و...
...برف بر تن من، مانده هنوز!...
چشمش چکه میکند و فرومیافتد چشم به کف...
به برف، به گل...
به خاک...
تا به کف کفش رفتن!...
میروفم برف شانهام را، و سوزنهای کاج را...
میلغزند و...
میچرخند...
نه برفتار برگ و برف!...
که به ثانیه شمار عجول!...
و میافتند...
و حبهای که فرو میسرد به سردی!...
از گردن به میانگه دو کتف!... آب حبهی برف...
و زیر پا... پررق پررق و قورروپ و قررپ!...
به لطف سیاست های آقایان، چند وقتی بود احساس غرور نکرده بودم. غرور ملی را می گویم. از همان غرور هایی که وقتی تیم ملی والبال پشتِ هم پیروز می شود، کمی مزه مزه اش می کنی، وقتی دانشمندان کشورت قدمی بر می دارند، در رگهایت حسش می کنی و وقتی اسطوره ها و تاریخ کشورت را می خوانی، از آنها سرشار می شوی.
چند وقتی بود احساس غرور نکرده بودم تا دیشب که خبر توقیف نفت کش روباه پیر رفت روی خروجی خبرگزاری ها. همان وقتی که وزاری خارجهی کشوری لات جهان، مثل سگ های
به لطف سیاست های آقایان، چند وقتی بود احساس غرور نکرده بودم. غرور ملی را می گویم. از همان غرور هایی که وقتی تیم ملی والیبال پشتِ هم پیروز می شود، کمی مزه مزه اش می کنی، وقتی دانشمندان کشورت قدمی بر می دارند، در رگهایت حسش می کنی و وقتی اسطوره ها و تاریخ کشورت را می خوانی، از آنها سرشار می شوی.
چند وقتی بود احساس غرور نکرده بودم تا دیشب که خبر توقیف نفت کش روباه پیر رفت روی خروجی خبرگزاری ها. همان وقتی که وزاری خارجهی کشوری لات جهان، مثل سگ های
از بین رفتن عشق یک تجربه مشترک است، شما یک فرد جدید را ملاقات میکنید و همه چیز خوب پیش میرود اما بعد از مدتی کوتاه شما را ترک می کند و متعجب خواهید شد که چه اشتباهی رخ داده است. شما تنها فردی نیستید که مدت طولانی با کسی آشنا شده اید و بعد او علاقهاش را از دست داده است.
عباراتی مثل “بی محلی” برای توضیح این تجربه ابداع شدهاند. در زیر دلایل از بین رفتن ناگهانی علاقه افراد و پیشنهاداتی برای جلوگیری از وقوع دوباره آن ارائه شده است.
پیشنهاد م
گرچه قرنطینه مشکلات خاص خود را دارد ولی به بهای عدم انتقال کرونا ویروس به دیگر نقاط کشورمان ، می ارزد!
برخی کارها تخصص نمی خواهد ، خروجی شهرهای بزرگ و ورودی شهرهای مازندارن و گیلان حکایت تاسف باری را بیان میکند! اگر هوا مساعدت می کرد این تاسف نیز عمیقتر می شد!
زیبنده مردم و مسئولین نیست که بعد از انتشار ویروس و هنگامی که کار از کار گذشت ، دستور قرنطینه بدهیم!
آقای یه گوشی نوکیای ساده داشتن که سالها پیش خریده بودن. مدتی بود که صداش خیلی کم شده بود. گوش آقای هم که سنگینه و درصدد بودن یه گوشی جدید بخرن. دایی که اومده بودن بجز گوشی اصلیشون یه نوکیای ساده هم داشتن. چون اون صداش خیلی بلند بود، گوشیشونو با آقای عوض کردن. ما هم اصلا حواسمون به این طرح رجیستری نبود. حالا از دیروز از کار افتاده. امشب برادران رفتن یه گوشی لمسی واسهشون خریدن. اولین چیزی که آقای گفتن اینه که میخوان پیامک نوشتن رو یاد بگیرن :)
بچه های گل توی خونه! سلامی به گرمای دست هایتان!
شاید باورتان نشود ولی در اثر همان دو ماه وبلاگ نویسی مدام، حملات پنیکم برگشته! حالا من با همه وجود دوستدارم بلاگر باشم. حرف دارم برای زدن و دروغ چرا، هرچند هم پست هایم دری وری و پوچ، من دوستشان داشتم! من با همه وجود دوستدارم بلاگر باشم و نمیتوانم! چون از اضطراب خفه میشوم. خوش به حالتان که میتوانید بلاگر باشید. ببخشید که با صفحات حذف شده وبلاگ های من مواجه میشوید.
باور بفرمایید اینکه نصفه شب در ا
ته دلم خالی شده . چرا ؟ چون دلم قرص بوده به آدم ها . اولش با رفتن حاج قاسم دلم خالی شد . بعد با اومدن مردم به میدون و جواب سپاه پر شد از امید . و بعد با اشتباه سپاه باز خالی شد ... این ها همه اسباب بودن و همه کاره خداست . اگه خدا حاکم دلم می بود هیچ وقت خالی نمی شد ... این خانه ، خانه ی توست ... برگرد ...
دوره ی پانسیون رفتن تموم شد.
خیلی از بچه ها دیروز خداحافظی کردن و وسایلاشونو جمع کردن و رفتن.
بچه های رشته ریاضی که پسفردا کنکور دارن هم دیگه حس درس خوندن نداشتن و بیشتریاشون رفته بودن،منم امروز وسایلام رو جمع کردم برگشتم خونه:( در غمگین ترین حالت ممکن به سر میبرم الان.
خداحافظی با تک تک کسایی که این دو سه ماه رو باهاشون گذروندم،آرزوی موفقیت کردن براشون،جدا کردن تک تک نوت هایی که روی میزم چسبونده بودم،جدا کردن برچسب اسمم،و یه نگاه آخر به او
لینک خرید
با این واکر کودک میتواند تجربه مستقل راه رفتن را لمس کند و زمان کمتری برای یادگیری صرف کند.
معمولا بچه ها در زمان 12 تا 17 ماهگی شروع به راه رفتن میکنند زیاد و کم شدن این موضوع جایی برای نگرانی ندارد چرا که ریسک پذیری بچه ها با هم متفاوت است. بچه زمانی که شروع به راه رفتن میکند گام های بلند بر میدارد و سبب بهم خوردن تعادل می شود و بارها به زمین میخورد. برای جلوگیری از آسیب فرزند و کودک دلبندتان می توانید از واکر استفاده کنید تا ایمنی ر
درباره این سایت