نتایج جستجو برای عبارت :

عکس و داستان سریال کلاغ

بازی شروع شد، همه با هم " کلاغ پر"از روی بام خانه‌ی ما هم کلاغ پرچندی‌ست روی ماه خدا را ندیده‌ایماز روی عرش پاک خدا هم کلاغ پرغم هست و هر سکوت نه معنای دلخوشی‌ستاز عمق لرز پشت صدا هم کلاغ پرآلودگان به خواب! امیدی هنوز هستاز ذهن‌های توی کما هم کلاغ پرابهام‌ها پُرند و هوا مه گرفته استاز روی فکر‌های رها هم کلاغ پرهر کس مقام و جاه ندارد، نه کوچک استاز بین قشر بی سر و پا هم کلاغ پرما لایق هوای پر از شک نبوده‌ایم
از بین لایه‌های هوا هم کلاغ پر
 
آ
متوسط عمر عقاب 30 سال است و متوسط عمر کلاغ 300 سال.
عقابی در بلندای قله ی رفیعی لانه داشت.عقاب به پایان عمرش نزدیک شده بود، اما نمی خواست بمیرد.
به یاد آورد که پدرش از پدرش که او هم از پدرش شنیده بود که:در پایین قله کلاغی لانه دارد.
چهار نسل از خانواده ی عقاب ها این کلاغ را دیده بودند اما کلاغ هنوز به نیمه ی عمر خود نیز نرسیده بود!
عقاب در دلش به کلاغ حسادت کرد؛ تصمیم گرفت به
ادامه مطلب
کلاغ ها خیلی دوست دارند عقاب ها را اذیت کنند. کلاغ با اینکه از عقاب کوچک تر است، اما چون چابک تر است، می تواند سریع بچرخد و مانور دهد. گاهی اوقات هنگام پرواز، بالای سرعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه می رود، ولی عقاب می داند که می تواند اوج بگیرد.
عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج می گیرد و سرانجام کلاغ عقب می افتد. وقتی کسی از روی حسادت و غرض ورزی اذیت تان می کند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها ک
 کلاغ ها خوشبخت ترین پرندگان اند چرا که زشت اند و بد صدا، و به برکت این خصلت کسی هرگز اسیر شان نکرده است، هیچ صیادی برای کلاغ ها دانه نمی ریزد،در قفس هیچ پرنده فروشی کلاغی یافت نمی شود، اما همچنان کلاغ ها جزو با هوش ترین حیوانات اند ، آزاد ترین مردمان کسانی هستند که در پی جلوه دادن جاذبه های ظاهری به دیگران نیستند، به دام شکار چیان این جلوه پرستان هم نمی افتند، بگذار اگر می خواهی کسی دوستت بدارد برای آن چیزی باشد که برایش تلاش کرده ای و جزو وج
در این قسمت داستان سریال کلاغ و عکس های بازیگران سریال ترکی کلاغ را آماده کرده ایم.
عکس و بازیگران سریال کلاغ
در خلاصه داستان سریال ترکی کلاغ سیاه آمده است:
یوسف و ریفات دو دوست و همکار پلیس هستند که با همدیگر مثل برادر می مانند و در تلاش هستند که یک عملیات بزرگ برای دستگیری فروشنده مواد به نام شرف داستانی ترتیب بدهند
و شرف که خودش را در خطر دستگیری می بیند سعی می کند با رشوه دادن به این دو پلیس خودش را نجات بدهد
و ابتدا به یوسف پیشنهاد می دهد
روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و ھیچ کاری نمیکرد
خرگوشی از آنجا عبور میکرد
خرگوش از کلاغ پرسید:آیا من ھم میتونم مثل تو تمام روز را ب بیکاری بگذرانم؟!
کلاغ:البته ک میتوانى......!
خرگوش کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد
ناگھان روباھى جست و خرگوش را شکار کرد
کلاغ گفت..برای اىنکھ مفت بخورى و بخابى باید این بالا بالاھا باشی
کلاغ سپید پایه پنجم دبستان هفت کتاب دریک کتاب
کتاب کلاغ سپید پایه پنجم دبستان ...
,7 کتاب پنجم دبستان کلاغ سپید گاج ,مشخصات، قیمت و خرید کتاب 7 کتاب پنجم دبستان کلاغ سپید اثر ,کلاغ سپید پنجم جدید ,کتاب گام به گام دروس پنجم کلاغ سپید (شاه کلید5) ,کتاب کلاغ سپید شاه کلید (5)(گام به گام دروس پنجم کلاغ) اثر جمعی از ,شاه کلید گام به گام دروس پنجم ابتدایی کلاغ سپید ,گاج کلاغ سپید دروس ۵ پنجم ابتدایی ,کلاغ سپید : گام به گام دروس پنجم ابتدایی شاه کلید کلاغ سپید
کلاغ سپید پایه سوم دبستان هفت کتاب دریک کتاب
کلاغ سپید پایه سوم دبستان هفت کتاب دریک کتاب ...
,ریاضی سوم ابتدایی کلاغ سپید گاج ,7 کتاب سوم دبستان کلاغ سپید گاج ,کتاب کلاغ سپید شاه کلید (3)(گام به گام دروس سوم کلاغ) اثر جمعی از ,کتاب گام به گام دروس سوم کلاغ سپید (شاه کلید3) ,ریاضی سوم ابتدایی کلاغ سپید ,آینت ,شاهکار ریاضی سوم ابتدایی کلاغ سپید • بانک کتاب پایتخت,شاهکار ریاضی سوم دبستان کلاغ سپید ,7کتاب سوم ابتدایی کلاغ‌ سپید 93 فروشندگان و قیمت کتاب ,
کلاغ سپید پایه ششم دبستان هفت کتاب دریک کتاب
کلاغ سپیدپایه ششم دبستان هفت کتاب دریک کتاب ...
,کتاب گام به گام دروس ششم کلاغ سپید (شاه کلید6) ,کتاب‌های سری کلاغ سپید ,گام به گام دروس ششم دبستان کلاغ سپید شاه کلید ,کتاب کلاغ سپید شاه کلید (6)(گام به گام دروس ششم کلاغ) اثر جمعی از ,گام به گام ششم (پاندای دانا) ,مدرسه کلوب ,گام به گام پایه ششم ابتدایی دبستان 97,گام به گام دروس ششم دبستان کلاغ سپید ,دانلود کتاب کلاغ سپید ششم ابتدایی ,آینت ,گام به گام دروس شش
سر ظهر که یارا از کلاس نقاشی برگشت، نفس نفس زنان خودش را به درگاهی اتاقم رساند، هراسیده گفت:"مانا یه خبر بد!". نگاهش کردم و گفتم "چی شده؟". نشست لب تختم و با غصه زیرلبی گفت:
-یه کلاغ افتاده پشت در پارکینگ. نمی تونه پرواز کنه. هرچی خاله خواست کمکش کنه، نتونست بپره.
-ینی بالش شکسته؟
لب ورچید:
-نمیدونم ... نکنه؟
شانه بالا انداختم و گفتم "مریضه بیچاره. خوب میشه.". یک مرتبه با دلواپسی از جا پرید و سمت تلفن دوید:
-نکنه بابا با ماشین بیاد لهش کنه؟ باید بهش زنگ
مقدمه:
پرندگان جزء حیوانات با ارزشی هستند که همواره نمود آن را می توان در زندگی مشاهده کرد. یکی از پرندگان با ارزش کلاغ است.
تنه انشا:
کلاغ پرنده ای است که همواره در فصل های سرد و گرم می توان پرواز زیبای او و قارقار او را در آسمان مشاهده کرد و شنید. کلاغ در اساطیر ایران و یونانی همواره پرنده ای مقدس بوده و به عنوان پیک خورشید شناخته می شده است و نمود مثبتی در جامعه باستانی ایران زمین داشته است.اما در زمان اکنون ما این معنای مثبت تغییر کرده است و
The Day of the Crows 2012,دانلود The Day of the Crows 2012 720p,دانلود انیمیشن Le jour des corneilles 2012,دانلود انیمیشن The Day of the Crows 2012,دانلود انیمیشن روز کلاغ ها,دانلود انیمیشن روز کلاغ ها The Day of the Crows 2012,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود فیلم با حجم کم,دانلود کارتون با دوبله فارسی,دانلود مستقیم انیمیشن The Day of the Crows 2012 1080p,
ادامه مطلب
صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 
درخت انبوه آلوچه لانه کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود
 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید
صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 
از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک وگل تهویه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 
اومدم پایین از یه طرف شاخه ی
بلند شو و همراه کلاغ قصه ها به خانه ام بیا
اینجا یکی از بودهای قصه سال هاست
چشم انتظار آن یکی نبود نشسته است !
 
 
 
تنم لرزید وقتی لبخند غریبه
سردی نگاهش را آب کرد …
 
 
 
 
او رفت همین …قصه ام کوتاه بود به سر رسید !کلاغ جان تو هم برو شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد 
 
 
 
او بدون تو آرام است !آرام بگیر دلم
 
بعدتو بغض و لبخندم را به هم آمیختماز تو شعری گفتم و اشک خدا را ریختمبعد تو طعنه ی ثانیه آزارم میداد،ساعتم را در وسط شهر به دار آویختم
صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 
درخت آلوچه ، لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود
 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید
صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 
از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک و گل تعبیه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 
اومدم پایین از یه طرف شاخه ی شک
صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 
درخت انبوه آلوچه لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود
 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید
صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 
از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک وگل تهویه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 
اومدم پایین از یه طرف شاخه
صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 
درخت انبوه آلوچه لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود
 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید
صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 
از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک و گل تعبیه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 
اومدم پایین از یه طرف شاخه
آیا میدانستید کلاغ از تمامی پرندگان باهوش تر است؟ طوری که وقتی انسانی را با اسلحه میبیند بلافاصله فرار میکند و هنگامی که همنوع خود را میبیند که کشته شده تحقیق میکند که علت مرگ هم نوعش چه بوده تا برای خودش چنین اتفاقی نیافتد!
 
دانلود گام به گام هفتم
گام به گام کلاغ سپید PDF

دانلود گام به گام هفتم کلاغ سپید PDF
با سلام خدمت شما دوستان عزیز در این مطلب قرار است که برای شما عزیزان دانلود گام به گام پایه و کلاس هفتم کلاغ سفید به صورت pdf را در اختیار شما عزیزان قرار بدهیم ما این مطلب را برای شما دوستان ایجاد کردیم و شما عزیزان اگر pdf و فایل این کتاب را دارید در نظرات پایین سایت برای ما بفرستید تا ما در سایت قرار بدهیم ولی متاسفانه این کتاب پولی می باشد و شما باید این کتاب را خ
دیگه دوران اینکه به بچه ها مسقیم بگیم که چی خوبه و چی بده تموم شده ، باید یکم سلیقه به خرج داد و از طریق بازی و سرگرمی مطالب رو بچه ها آموزش داد.مثلا مبحث سنگینی مثل سواد رسانه ای رو نمیشه با حرف زدن خشک و خالی به بچه ها آموزش داد. اما با یه بازی ساده میشه این مفهوم سنگین و موثر رو برای بچه ها قابل فهم کرد.
 
بازی یک کلاغ چهل کلاغ به دو شکل قابل انجام هست:
بقیه در ادامه مطلب ...
ادامه مطلب
پایه ی هفتم-کلاغ  -درس سوم – صفحه ی ۴۲
انشا با موضوع کلاغ
مقدمه:ما در دنیا حیواناتی داریم که هرکدام نشانه  و نمایانگر یک موضوع است که از گذشتگان دور با آن شناخته و معروف شده است.
تنه ی انشا:از زمانی که به یاد داریم همیشه گفته اند شیر سلطان جنگل است،پرنده ی هما نشانه ی خوشبختی است و مار نشانه ی دشمنی و کلاغ نشانه ی بد شگومی است.کلاغ در اسطوره  های قدیمی و گذشته ی ما پرنده ایی مقدس به شمار می رفته اما با مرور زمان این عقیده تعقیر پیدا کرد و کلاغ را
سلام
الان ساعت ۰۰:۱۸ بامداد هست!
نمیدونم چقدر به تایم ابراز وجود هر پرنده دقت کردید ( منظورم تایمی هست که سر و صدا میکنن)
مثلا من دقت کردم خروس ها صبح خیییلی خییلی زود و بعد از اون حدودای ۱۰ صبح قوقولی میکنن
یاکریم ها حدودای۶_ ۷ صبح که آفتاب میزنه تو تخم چشم آدم و حرص آدمو در میاره بق بقو میکنن
و کلاغ ها وقتی صداشون در نیاد که نماز صبح قضا شده یا داره دیگه قضا میشه کم کم 
و....
الان تو این موقع شب یه دسته کلاغ اطراف خونمون خیییلی قارقار میکردن
خیلی
سلام
الان ساعت ۰۰:۱۸ بامداد هست!
نمیدونم چقدر به تایم ابراز وجود هر پرنده دقت کردید ( منظورم تایمی هست که سر و صدا میکنن)
مثلا من دقت کردم خروس ها صبح خیییلی خییلی زود و بعد از اون حدودای ۱۰ صبح قوقولی میکنن
یاکریم ها حدودای۶_ ۷ صبح که آفتاب میزنه تو تخم چشم آدم و حرص آدمو در میاره بق بقو میکنن
و کلاغ ها وقتی صداشون در میاد که نماز صبح قضا شده یا داره دیگه قضا میشه کم کم 
و....
الان تو این موقع شب یه دسته کلاغ اطراف خونمون خیییلی قارقار میکردن
خیلی
یک روز کلاغ کوچولو روی شاخه‌ی درختی نشسته بود که یک‌دفعه دید کلاغ خال‌خالی ناراحت روی شاخه‌ی یک درخت دیگر نشسته است. کلاغ کوچولو پر زد و رفت پهلویش و پرسید: «چی شده خال‌خالی جون؟ چرا این‌قدر ناراحتی؟» خال‌خالی با ناراحتی سرش را تکان داد و گفت:« آخه دوست خوبم، من یادم رفته به مامانم بگم منو ببره سلمونی کلاغ‌ها و پرهامو مرتب و کوتاه کنه. مامانم چندبار گفت: خال‌خالی، بیا پنجه‌هاتو تمیز کنم، اما من‌که داشتم پروانه‌ها را تماشا می‌کردم، گ
برندون : "شما کلاغ سه چشم هستید؟"
 - "یک کلاغ ؟ زمانی بودم پر سیاه و خون سیاه! من خیلی چیز ها بودم برن. حالا اینی هستم که میبینی و درک میکنی جرا نمی تونستم به دیدار تو بیام... البته به جز رویاهات. من مدت ها تو رو زیرنظر داشتم. تو رو با هزار چشم و یک چشم تماشا کردم.تولدت رو دیدم و تولد پدرانت رو که پیش از تو زندگی میکردن. دیدم و چطور اولین قدمت رو برداشتی. نخستین کلمه ای رو که به زبان آوردی شنیدم. بخشی از اولین رویایی بودم که دیدی . وقتی سقوط کردی داشتم ن
دانلود فیلم کلاغ پر
دانلود فیلم ایرانی کلاغ پر با لینک مستقیم و کیفیت عالی (اچ دی)
شما عزیزان میتوانید فیلم کلاغ پر را از رسانه مجاز تب مووی با سرعت بالا دریافت نمایید.
کارگردان : شهرام شاه حسینی
نویسنده : حسن انصاریان
تهیه کننده : عبدالله علیخانی , محمدحسین فرح بخش
ژانر : اجتماعی
مدت زمان فیلم : ۸۳ دقیقه
نمونه کیفیت : کلیک کنید
بازیگران : محمدرضا گلزار , مهناز افشار , اکبر عبدی , بهنوش طباطبایی , حسام نواب صفوی , مریم سعادت , شیوا خنیاگر , رحمان مق
خیلی کار ناشایستی است که ما، انسان های اطرافمان را از ظاهرشان مورد قضاوت قرار بدیم.
گاهی اوقات کلاغ خیلی رو سفید تر از کبوتر ظاهر میشود ولی بخاطر رنگ و ظاهر نه چندان زیبایش! محکوم به تنفر است...
به هر حال ظلم، ظلم است چه در حق یک سفید پوست و چه درحق یک سیاه پوست. چه سیاهانی همچون جَون بن حُوی که در رکاب حسین(علیه السلام)به اعلی علیین پیوستند و رستگار شدند و چه سفیدانی همچون شمر ها و یزید های دیروز و امروز که به درک اسفل السافلین واصل شدند.
پس فریب
یکی بود یکی نبود ،  قصه کلاغ مهربان از این قراره که یه روز خانوم کلاغه از لونه اش اومد بیرون تا برای بچه هاش غذا پیدا کنه.همینجوری که داشت پرواز میکرد یه کرمو دید که روی علفا راه میرفت.خیلی خوشحال شد که یه غذای خوب برای جوجه کلاغاش پیدا کرده. رفتو کرم رو با نوکش از روی زمین بلند کرد.کرم کوچولو با ناراحتی به خانوم کلاغه گفت: “خانوم کلاغه، مادر من مریضه. اومدم براش غذا پیدا کنم. اگه براش غذا نبرم اون از گرسنگی از بین میره ”سنجابه هم که داشت از اون
امیر، از اون دسته پسرهای کم سنِ به شدت جذابه - حداقل برای من -. از اون دسته پسرهایی که چخوف و هدایت می خونند با صدای دورگه و خسته، و امان از صداش، امان. تا نیمه شب، می شه باهاش درباره ی شعر و کتاب و س.کس حرف زد، بدون ذره ایی حس بد. می تونی درباره ی هر اتفاقی باهاش صحبت کنی، بدون این که قضاوتت کنه، شماتت کنه و کلاغِ یک کلاغ و چهل کلاغ بشه. دوستش دارم، موهای پریشون و حلقه حلقه ی خرماییش رو دوست دارم، از این که سایزها و سانتی مترها از من بزرگ تره و حس غر
سریال کلاغ بدون سانسور
دوبله فارسی قسمت  83 اضافه شد
 داخل(کانال)
محصول:ترکیه
زبان:ترکی+دوبله فارسی
زمان:2 ساعت
سال انتشار:2019
امتیاز:7.8 (1,499 رای)
کیفیت:1080 /720
سبک:اکشن درام عاشقانه
بازیگر:Baris ArducBurcu BiricikSettar TanriogenHatice Aslan
داستان :کوزگون و دیلا بچه های دو تا دوست پلیس هستن که پدر دیلا به پدر کوزگون خیانت میکند و پدر کوزگون بخاطر اون به زندان میافته و کشته میشه و کوزگون و دیلا هم که دوست بودن از هم دور میافتن. کوزگون بعد از سال ها با یک هویت دیگه برای گرف
سریال کلاغ بدون سانسور
دوبله فارسی قسمت  آخر اضافه شد
 داخل(کانال)
محصول:ترکیه
زبان:ترکی+دوبله فارسی
زمان:2 ساعت
سال انتشار:2019
امتیاز:7.8 (1,499 رای)
کیفیت:1080 /720
سبک:اکشن درام عاشقانه
بازیگر:Baris ArducBurcu BiricikSettar TanriogenHatice Aslan
داستان :کوزگون و دیلا بچه های دو تا دوست پلیس هستن که پدر دیلا به پدر کوزگون خیانت میکند و پدر کوزگون بخاطر اون به زندان میافته و کشته میشه و کوزگون و دیلا هم که دوست بودن از هم دور میافتن. کوزگون بعد از سال ها با یک هویت دیگه برای گ
این دانشجوها کی میخوان دست از این اسباب بازی درست کردناشون بردارن؟؟!!
بابا یه ایده جدیدی!..یه حرکتی!...
مثلا چی میشه بجای اینکه جاروبرقی مامانشون رو که خراب شده به یه ربات معمولی تبدیل کنن، رو هوش مصنوعی کلاغ و جلبک کار کنن؟!
یا رو نورونهای کلاغ نر کار کنن اونا رو یکم باهوش تر کنن که نوک نزنن به سر دانشجوهای بدبخت!
یا مثلا رو مغز گربه های کوچه و خیابون کار کنن وقتی از کنار آدم رد میشن لبخند بزنن و سلام و خسته نباشید بگن!
و کلی کارهای دیگه..
تمام ما مترسک ها
لباس کهنه میپوشیم
و از فضل جهان گاهی
دو پیکی باده مینوشیم
 
تمام ما مترسک ها
شبیه جانور هستیم
درون مزرعهٔ هامان
فقط دل را به خود بستیم
 
از آن سو باد می آید
شبیه راز می آید
منم میلرزم و گاهی
صدای ساز می آید
 
دمی شاد و دمی نالان
دمی رازی قرنطینه
ولی نه ، مال آدم هاست
اینگونه غم و کینه
 
تمام ما مترسک ها
به شادی دل نمی بندیم
دو چشم مبتلا داریم
و هرگز ما نمی خندیم
 
پر و بال سیه دارد
همان که بیگدار اینجا
نترسد آخر قصه
کلاغ داستان ما
 
یادم می‌آید بچه که بودم یک بار تلویزیون یک فیلم سینمایی پخش کرد برای بچه‌ها...
ماجرای عروسکی بود با چشم‌های دکمه‌ای که دست و پایش با چند نخ نامرئی وصل بود به دو تا چوب کهنه.
یک پیرمرد چهل سال هر روز کنار خیابان اصلی شهر می‌ایستاد و عروسک را با همان دو تا چوب می‌رقصاند و پول می‌گرفت.
اسم عروسک یادم نیست. یک چیزی بود شبیه به ریکو مثلا.
این وسط ریکو با یک کلاغ پکیده هم رفیق بود و شب‌ها که پیرمرد خواب بود، با هم اختلاط می‌کردند.
ریکو یک بار از کل
یکی بود یکی نبود . در یک روز آفتابی آقا کلاغه یک قالب پنیر دید ، زود اومد و اونو با نوکش برداشت ،پرواز کرد و روی درختی نشست تا آسوده ، پنیرشو بخوره .
 
 
روباه که مواظب کلاغ بود ، پیش خودش فکر کرد کاری کند تا قالب پنیررا بدست بیاورد . روباه نزدیک درختی که آقاکلاغه نشسته بود ، رفت و شروع به تعریف از آقا کلاغه کرد : "
 
به به چه بال و پر زیبا و خوش رنگی داری ، پر و بال سیاه رنگ تو در دنیا بی نظیر است .
عجب سر و دم قشنگی داری و چه پاهای زیبائی داری ،‌ حیف ک
 کلاغ کودن
روزی روزگاری کلاغی بر سر بامی نشسته بود و قارقار می کرد. در بین قارقار،
صدای قار و قور شکمش را شنید. از بالای بام برای رفع گرسنگی نگاهی به حیاط خانه
همسایه انداخت. در حیاط، زنی مشغول شستن رخت چرک بود. کلاغ جستی زد. او پروازکنان
منتظر بود تا حواس زن همسایه پرت شود به امید اینکه بتواند صابون او را بدزدد. در
همین هنگام، تلفن خانه به صدا در آمد. کلاغ گفت: این بهترین فرصت است تا او به
خانه برود و تلفن را جواب بدهد، من صابون به منقار خواهم گر
مفهوم خفته را خفته کی کند بیدار
باز آفرینی مثل خفته را خفته کی کند بیدار
داستان کوتاه درباره ضرب المثل خفته را خفته کی کند بیدار
مثل نویسی هرکه در پی کلاغ رود در خرابه منزل کند

دل که پاک است زبان بی باک است
جواب مثل نویسی نگارش دهم صفحه 83
مثل نویسی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
انشا درخت هرچه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید
اینجایی که من الان هستم ، پرررررر از چمن و سبزه ستپر از یاسه ... صبح ، ظهر و عصر و هر لحظه عطر یاس توی مشامم میپیچه
صدای گنجشکها و حتی بلبلها رو دائم میشنوی
صدای کلاغ ها دم صبح
یک عالمه سگ و گربه های خوشگل و باحالی که ازت نمیترسن و میذارن نازشون کنی
درخت های میوه ای که میتونی بری سراغشون و لذت ببری
سکوت و آرامش طبیعت اینجا موج میزنه
مثل جنگل های توی داستان های بچگیمون یا عکس های اینستاگرامی که هرروز لایک میکنیم و فقط چون ایران نیست ، آرزو میکنیم
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم... 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
 کلاغ‌ها از نوک بلندترین کاج درون پارک محتشم رو در روی دَکَ‍‌ل ها و ستون‌های مخابراتی عَربَده‌کشان فحاشی میکنند . . درمرکز شهر عقربه های کوتاه و بلند ساعت گرد دیواری همچنان در دایره ی زمان سرگردانند و لنگ لنگان بر خط تقارن زندانی بی امان بوسه میزنند . شبانگاه بر صبحگاه قرینه میگردد تا صدای آونگ ناقوس برج شهرداری سکوت را جر دهد .....
ادامه مطلب
۱. کتاب قصه های امیرعلی ۱و۲ رو خوندم و کلی خندیدم باهاشون .. یکم بضی صفت دادناش بعد از یه مدت تکراری ممکنه بشه اگه مث من پشت هم بخونی .. ولی در کل خنده دار و حال خوب کنه 
۲. شاهد کشتی دو تا کلاغ احتمالا نر بودم سر اینکه کی رئیس بشه و بقیه ام مث فیلم گلادیاتورا اون دور واساده بودن با قار قار تشویق میکردن
۳. فلافل مامان پز + زرشک پلو با مرغ غرق تو آب مرغ
پرده‌رو بزن کنار، بیرون رو نگاه کن، ببین هیچ کبوتری رو در حال دویدن میبینی؟ به اون کلاغ نشسته روی آنتن ساختمون روبرو نگاه کن، به نظرت عجله داره؟ یا اون گربه‌ی توی کوچه، در حرکتش بین زیر این پراید تا اون پژو شتابی میبینی؟ اصلا شده هیچ‌وقت موقع سریع ردشدن بهت تنه‌ بزنه؟ توی تمامی مستندهای حیات‌وحش فیل قدم میزنه، زرافه راه میره و جغد آروم نگاه میکنه، حتی سریع‌ترین حیوانات هم فقط به وقتش میدوئن، چون دیوانه نیستن، تنها دیوانه‌ی زنده‌ی دنی
پرده‌رو بزن کنار، بیرون رو نگاه کن، ببین هیچ کبوتری رو در حال دویدن میبینی؟ به اون کلاغ نشسته روی آنتن ساختمون روبرو نگاه کن، به نظرت عجله داره؟ یا اون گربه‌ی توی کوچه، در حرکتش بین زیر این پراید تا اون پژو شتابی میبینی؟ اصلا شده هیچ‌وقت موقع سریع ردشدن بهت تنه‌ بزنه؟ توی تمامی مستندهای حیات‌وحش فیل قدم میزنه، زرافه راه میره و جغد آروم نگاه میکنه، حتی سریع‌ترین حیوانات هم فقط به وقتش میدوئن، چون دیوانه نیستن، تنها دیوانه‌ی زنده‌ی دنی
بدونید که این داستان در دو بخش منتشر میشه چون مطالب زیاد هست و خب هم حوصله ی کاربر سر میره هم حجم داستان زیاد میشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشید.ما تو این داستان سعی کردیم همه جوانب رو در نظر بگیریم.البته این داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان میشه به این پی برد...
دلم دویدن می خواست. می خواستم آن قدر بدوم تا دیر نرسم به قطاری که می خواست راه بیفتد. آن قدر که پاهایم کم بیاورند. کفش پشت پایم را بزند. به نفس نفس بیفتم. باد بر صورتم بکوبد. دلم می خواست آن قدر بدوم که از شهر، آدم هایش، گذشته ام، تمام سایه ها و حتا کلاغ ها دور شوم...
تقریبا یکی دو ماه پیش بود که تو آزمایشگاه داشتم مقاله میخوندم که صداهای عجیبی توجه منو بخودش جلب کرد!
اول اهمیتی نمیدادم
بعد که بیشتر دقت کردم متوجه شدم صدا شبیه جیغ خانمهاست!
بازم اهمیت ندادم..گفتم حتما دخترای دانشگاهمون دارن با دوستاشون شوخی میکنن و میخندن!
یکم که گذشت جیغها بنفش تر شد و دسی بل صدا بیشتر! صدای جیغ و داد پسرا هم شنیده میشد!
پنجره آزمایشگاه رو کنار زدم و متوجه شدم دقیقا خیابون پشت آزمایشگاه ما شده قلمرو کلاغ ها!
هر بنی بشری که
دیگه دوران اینکه به بچه ها مسقیم بگیم که چی خوبه و چی بده تموم شده ، باید یکم سلیقه به خرج داد و از طریق بازی و سرگرمی مطالب رو بچه ها آموزش داد.مثلا مبحث سنگینی مثل سواد رسانه ای رو نمیشه با حرف زدن خشک و خالی به بچه ها آموزش داد. اما با یه بازی ساده میشه این مفهوم سنگین و موثر رو برای بچه ها قابل فهم کرد.
 
بازی یک کلاغ چهل کلاغ به دو شکل قابل انجام هست:
روش اول: بچه ها دوتا صف تشکیل میدن و مرتب و منظم پشت سر هم قرار میگیرن.
قانون بازی اینه که همه ب
وارد مدرسه شدم.
و حالا وارد سالن... .
بچه ها داشتن کلاغ پر بازی می کردند!!!
گفتم سلام ...
خلاصه بعد سلام، پتو آوردند!
ما رو انداختند رو پتو. انداختن بالا چند بار!
یادمه قشنگ که گفتند برو تا بخوری به سقف!
منم زرنگی کردم و هر وقت نزدیک سقف می شدم پاهامو بلند می کردم تا با کله نرم تو سقف!
در استان همدان مابین تویسرکان و همدان کوه الوند با ارتفاع 3450 متر و کوه کلاغ لان با ارتفاع 3350 متر قرار دارند، الوند از طریق گردنه شمال غربی به قله کلاغ لان، از جنوب غربی به دره کیوارستان و چهار قله منتهی می‌شود.
برای صعود به قلل از همدان، از میان باغ‌های عباس‌آباد به‌طرف آبشار گنجنامه رفته، مسیر مشخص‌شده را از گنجنامه با دور زدن تپه‌ای بلند به سمت شمال ادامه دهید. در زیر پناهگاهِ میدانِ میشان، آبشار دوم قرارگرفته، مسیر پس از مدت‌زمانی
هوا تاریک میشود و پشت پنجره ی خیال مینشینم 
نگاهم به انتهای خیابان دوخته میشود...
خالی!
پوچ!
همانند وجودم!
سکوت عمیقی بر همه جا حاکم است...
اما صدای کلاغ های پارک رو به رو... 
چقدر همه چیز بی معنا...
چقدر همه چیز غم‌انگیز...
سردرد امانم را برید...
در عمق این تاریکی گم شدم... 
صدایی در من گفت: «...»
تحمل آدم ها رو ندارم. اصلا دوست ندارم توی منظره ی جلوی چشمم آدمی باشه. میخوام تا جایی که چشم کار میکنه فقط درخت و خاک و آسمون ببینم. حتی قارقار کلاغ رو هم به همصحبتی با بشر دوپا ترجیح میدم. کاش فردا چشم باز می کردم و می دیدم توی یک جزیره ی دورافتاده ی نامکشوف هستم.
گلدان ها میگویند: قارقار
و کلاغ ها بوی خوش میدهند. 
چیزی در این دنیا اشتباه است. تو دیگر با نوازش های من آرام نمیشوی، دیگر بهانه خنده هایم را نمیگیری. برای تو، برای چشمهایت، برای ما که اینهمه تنها شده ایم، چیزی اشتباه بوده است...
 
 
 
✅کلاغی که مامور خدا بود.
آقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود: 
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوهدوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن، سفره ناهار چیده شد.ماست، سبزی، نوشابه، نون دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که...یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله‌ای انداخت تو دیگ آبگوشتی!دل همه رو برد حالا هر که دلش میشه بخوره
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مارخیلی بهمون سخت گذشتتو کوه، گشنههمه ماست و سبزی خوردیمکسی هم نوشابه نخورد
خی
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهانی سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بینی هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چینی را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم...
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما...
با خودم گفتم اگر همسر و
شنیده‌ین می‌گن کلاغا همیشه دارن پی اشیای براق می‌گردن ببرن تو لونه‌شون؟ هر چیز براقی! قاشق، شیشه‌، انگشتر، زیپ. بعضی از آدما هم توی زندگی مَجازیشون کلاغن! یه عالمه کانال و گروهو و آدمو دنبال می‌کنن و همیشه چندصدهزارتا پیام نخونده دارن. بعضی از کانالا رو حتی نمی‌رسن ماهی یک‌بارم نگاه کنن. اما شما بگو اگه یک بار به مخیله‌شون خطور کرده باشه که بخوان از این گروها و کانالای بلااستفاده بیان بیرون. صندوق ورودی ایمیلشون به‌خاطر این‌که آدرسش
باید امروز یک قرارِ ملاقات می‌گذاشتم با کلاغ‌ها. روی تپه‌ای بینِ یک مسیرِ خوش‌منظره. مذاکراتی انجام می‌دادیم دربارۀ حمل‌ونقلِ هوایی. آخر شنیده‌ام این روزها دسته‌دسته مهاجرت می‌کنند به کلی جاهای این گردالیِ آبی. همین گردالیِ آبی‌یی که مدام رویش در حالِ چرخیدن هستیم. بله... دربارۀ جو و حرکتِ ابرها که قبلاً برایت گفتم عزیزِ دلم! همان گردالی. فقط نمی‌دانم لباس‌های مخصوصِ پرواز را بدهیم چه کسی بدوزد. آخر مهارتِ خیلی زیادی می‌طلبد... خیاط
ماهی های رنگارنگ
تو حوض خونه ی ماماهیای رنگارنگبالا و پایین میرنبا پولکای قشنگدنبال هم میگردنهمو صدا میکننبا چشمون نازشونهمو نگاه می کنندنبال هم می گردنهمو صدا می کننکلاغه تا میبینهکنار حوض میشینهمیخواد ماهی بگیرهماهیا قایم میشن به زیر آب ها میرنکلاغ شیطون میشه زار و پریشون
امروز میتونست یه روز قشنگ دیگه باشه. با افتاب بیجونی که از پنجره ها روی فرش میفته و صدای کلاغ ها روی چنارهای بی برگ، یه روز ساکن ساده ی دوست داشتنی.
ولی امروز پر از تنشه. لرزش مولکول های هوا حس میشه و قلب ها تند میزنن. چون ممکنه خیلی زود این روز ساکن به اتیش کشیده بشه و ما به خاطر تصمیم هایی که بقیه تو جاهای دیگه ی دنیا میگیرن بی گناه بسوزیم.
#من_از_جنگ_وحشت_دارم
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
سلام به تمامی خوانندگان.
اخیرا بهم پیام داده شده که اگه میشه شخصیت های داستانتو بیشتر معرفی کن. میخواستم در جواب اون پیام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل یازدهمه  و بیست فصل داره)،میرم سراغ یه داستان دیگه که به همین داستان مربوطه و به معرفی شخصیت های داستان میپردازه.
مرسی که این مطلب رو خوندین
از بس که دور مانده‌ام از یاس و صبح و باغ 
تن داده‌ام به قار و به قورِ کبودِ زاغ 
شاهینْ به شانه‌های دلم تُک نمی‌زند
تعظیم می‌کنم به مترسک به هر کلاغ
سبزینه‌های مزرعه سهمِ ملخ شدند 
خاموش شد اُجاق و چه سردست این اتاق!
این درّه‌ها ندا به کسی پس نمی‌دهند 
شیون بس است و ناله در این غارِ بی چراغ 
عمری، اسیرِ سفسطه و زور و زر شدم
آخر چقدر جُغد شنیدن از این نفاق؟!
از اغتشاشِ ذاتیِ این شهرِ کور و کر 
باید پناه بُرد به شعر و به چای داغ  
محمد حسین اف
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
دانلود قسمت نهم سریال کوزگون

آنچه در قسمت نهم سریال Kuzgun خواهید دید...
DOWNLOAD E1
دانلود قسمت 9 کلاغ سیاه زبان اصلی HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 9 کلاغ سیاه زبان اصلی HD720P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 9 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 9 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HD720P
DOWNLOAD 
با توجه به مسائل و ظرفیت‌هایی که در ایدۂ شما موجود است، حال باید برای نحوۂ روایت داستان خود به استراتژی‌ای کلی برسید. این استراتژی کلی داستانی که در یک خط بیان می‌شود قاعدۂ طراحی داستان شما است. این قاعده به شما کمک می‌کند فرضیه۱ٔ خود را در ساختاری بسیار قوی بگسترانید.
نکتهٔ کلیدی: قاعدۂ طراحی همان چیزی است که داستان را یکپارچه می‌سازد. این قاعده منطق درونی داستان و چیزی است که بخش‌های داستان را به طرز سازمان‌یافته‌ای در کنار هم حفظ می
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
قدیم ­ها...
یک کلاغ سیاهِ بیکار و خبرچین
روی دیوار حیاط ما می ­نشست
و اخبارِ کارها و حرف ­های مرا ریزبه ریز به مربیِ مهدکودکم گزارش می­ داد
اما حالا...
زمانه دگرگون شده،
تکنولوژی پیشرفت کرده،
 ساختارهای زیادی درهم شکسته
 و حریم ­های زیادی جابجا شده
 گویا کلاغ­ ها هم مثل گذشته بیکار نیستند که زاغ سیاه این و آن را چوب بزنند.
دیشب دخترم می­گفت: معلم پیش ­دبستانی ما یک «دوربین» داره
پرسیدم: با اون عکس می­ گیره؟
گفت: نه!!! با اون می­تونه من­ رو تماش
همه این شباهت ها ...
همه این تله پاتی ها ..
به قول مامان همه این هاپو شدن های یهویی 
همه این غصه تراشیدنای مشترک ...
همه این اشکای دم مشک ...
همه این بی حوصله بودن حتی برا حرف زدن و حتی تر برا نفس کشیدن هامون ....اتفاقیه!
آره ...
اینکه من این سر دنیا و تو اون سر دنیا ...تو یه حالیم ..._و نپرس از کجا میدونم حالتو که به قول یکی کلاغ ها همه جای دنیا پرواز میکنند ..._
همش تصادفیه ...
نشونه هیچی نیس ...
مگه نه؟
دلم به هیچی خوش نمیشه ...
قول میدم !
....
بی مخاطب ترین متن مخاط
خاطرات اردو جهادی شهریور نود و هشت: (شماره سه)
وارد مدرسه شدم.
و حالا وارد سالن... .
بچه ها داشتن کلاغ پر بازی می کردند!!!
گفتم سلام ...
خلاصه بعد سلام، پتو آوردند!
ما رو انداختند رو پتو. انداختن بالا چند بار!
یادمه قشنگ که گفتند برو تا بخوری به سقف!
منم زرنگی کردم و هر وقت نزدیک سقف می شدم پاهامو بلند می کردم تا با کله نرم تو سقف!
خاطرات اردو جهادی شهریور نود و هشت: (شماره دو)
وارد مدرسه شدم.
و حالا وارد سالن... .
بچه ها داشتن کلاغ پر بازی می کردند!!!
گفتم سلام ...
خلاصه بعد سلام، پتو آوردند!
ما رو انداختند رو پتو. انداختن بالا چند بار!
یادمه قشنگ که گفتند برو تا بخوری به سقف!
منم زرنگی کردم و هر وقت نزدیک سقف می شدم پاهامو بلند می کردم تا با کله نرم تو سقف!
قدیم ­ها...
یک کلاغ سیاهِ بیکار و خبرچین
روی دیوار حیاط ما می­ نشست
و اخبارِ کارها و حرف­ های مرا ریزبه ریز به مربیِ مهدکودکم گزارش می­ داد
اما حالا...
زمانه دگرگون شده،
تکنولوژی پیشرفت کرده،
 ساختارهای زیادی درهم شکسته
 و حریم ­های زیادی جابجا شده
 گویا کلاغ ­ها هم مثل گذشته بیکار نیستند که زاغ سیاه این و آن را چوب بزنند.
دیشب دخترم می­ گفت: معلم پیش ­دبستانی ما یک «دوربین» داره
پرسیدم: با اون عکس می­ گیره؟
گفت: نه!!! با اون می­تونه من ­رو تماش
ما اینجا مجموعه داستان های توپخانه رو منتشر می کنیم و این اولین داستان من هست که داستان هارو به صورت پاورپوینت در اختیارتون میزارم.این داستان که اسمش هست انتقام رو تا چند روز آینده براتون میزارم...
اما بریم یه پیش داستان ازش داشته باشیم:
شما نخواهید مرد...
از روی تخت بلند می شوید.فضا مرموزه...تا جایی که چشم کار می کند هی چنشانه ای از حیات دیده نمی شود.فقط سرباز مرده...
شما حتی نمی دانید کجا هستید.اما سعی می کنید با بی سیم با مرکز ارتباط برقرار کنید
بازم هفت سالم بود ! نه دقیقا ولی نزدیک به هفت سالگیم، آره بچه بودم ! یادم نیست من از سید (پسرخالم که اون موقع تقریبا بیست و پنج، سی سالش بود) درخواست کردم تا برام داستان بگه یا سید خودش برام داستان گفت، ولی هرچی بود واقعا حوصلم سر رفته بود و به این داستان نیاز داشتم !
ادامه مطلب
۱. رفتم پارک .. آقای منبع غذای پیشولا اومد .. یه عالمه گربه و کلاغ دهن باز اومدن .. پیشول پشمالو بود پیشول بداخلاق بود یه پیشول نر ـم بود ولی انق سفید و با ناز و ملوس بود که نگو:دی + با آراد دوس شدم .. همیجو با مامان و داداشش سر گربه ها صبت کردیم برا اولین بار بود این بچه رو میدیدم .. بم گف مگه نگفتم از خونه خوراکی بیاری برام؟ :دی من؟شیب؟تو؟:دی
۲. لازانیای پر پنیــــــــر خوشمزه تپل همه چی تموم:دی
۳. سریال hyde jekyll me ـو تموم کردم .. جزو سریالای خیلی خوبی بو
دانلود قسمت ششم سریال کوزگون

آنچه در قسمت ششم سریال Kuzgun خواهید دید...
DOWNLOAD E1
دانلود قسمت 6 کلاغ سیاه زبان اصلی HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 6 کلاغ سیاه زبان اصلی HD720P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 6 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 6 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HD720P
DOWNLOAD
**********
دانلود قسمت هشتم سریال کوزگون

آنچه در قسمت هشتم سریال Kuzgun خواهید دید...
DOWNLOAD E1
دانلود قسمت 8 کلاغ سیاه زبان اصلی HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 8 کلاغ سیاه زبان اصلی HD720P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 8 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 8 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HD720P
DOWNLOAD
بدنم توان بلند شدن ندارد
در هیاهوی باد که
بی رحمانه مانند شلاق 
بر بدنم فرود می آید
و با موهای مثل شبم
در هوا می رقصد
قلبم نمی تپد و
دستانم سرد است
چشمان بی روحم
ماتِ درختی است
که با تکبر چشمانم
را آینه کرده است
ابر های سیه
آسمان شب را
تاریک تر کرده است
و در این سیاهی شب
کوها بر پیکر سردم
سایه انداخته اند
چشمان پر التماسم
به ماه خیره است 
که مرا در آغوش گیرد
و صدای کلاغ ها
کابوس را برایم
جهنم کرده است
نفرات برتر کنکور اعلام شدند؟ الان وقت این است که این نفرات برتر، از قلم چی پول بگیرند و بگویند آزمون هایش را شرکت می کرده اند. از گزینه دو هم. و بعد بگویند فقط کتاب های گاج را می خوانده اند. و فقط خیلی سبز و کلاغ سفید و پرتقال خونی هم! البته همه ی اینها بعد از این است که به سفارش صدا و سیما گفته اند هیچ آزمونی شرکت نکرده اند و هیچ کتاب کمک درسی نخوانده اند، الا نص اتم و اکمل کتب درسی رسمی!
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
از اذان مغرب چادر نماز رو برداشتم 
اول تو هال جلو پنکه گرم و سرد میشدم 
اومدم رو بهارخواب و یهو عرق داشتم سردم شد 
خلاصه که یک ساعت سی یا چهل از اذان گذشته و نخوندم 
حالشو ندارم 
حال کلاغ پر کردن جلوی خدایی که اصلا براش مهم نیستم و هیچ صدایی هم از طرفش نمیاد 
حداقل اینجا که چیزی می نویسم چهارتا حرف می بینم در جوابش 
اما از دیوار صدا درمیاد از خدا...
هی باید تازه بترسم که از خدا صدا در نیاد! چون هیچوقت صدای مهربون نیست :| 
 کلاغ‌ها از نوک بلندترین کاج درون پارک محتشم رو در روی دَکَ‍‌ل ها و ستون‌های مخابراتی عَربَده‌کشان فحاشی میکنند . . درمرکز شهر عقربه های کوتاه و بلند ساعت گرد دیواری همچنان در دایره ی زمان سرگردانند و لنگ لنگان بر خط تقارن زندانی بی امان بوسه میزنند . 
 شبانگاه بر صبحگاه قرینه میگردد تا صدای آونگ ناقوس برج شهرداری سکوت را جر دهد . نبش پاساژ طلاکوبی پاسبان پیر نشسته بر نیمکتی چوبی تکیه به دیواری نمور و فرسوده زده و با دهانی نیمه باز و چشما
این داستان یک قهرمان نیست
داستان یک انسان عادی هم نیست
داستان کسی است که در بیشتر کارهای زندگی شکست میخورد، فرصت و توان بلند شدن پیدا نمیکند و مانند همه ی ما غرق میشود
ولی او ضد قهرمان هم نیست
یک انسان خوب با تصمیمات و اقبالی بد
درست مثل بعضی از کسانی که هر روزه در کنارمان زندگی میکنند.
ادامه مطلب
بدنم توان بلند شدن ندارد
در هیاهوی باد که
بی رحمانه مانند شلاق 
بر بدنم فرود می آید
و با موهای مثل شبم
در هوا می رقصد
قلبم نمی تپد و
دستانم سرد است
چشمان بی روحم
ماتِ درختی است
که با تکبر چشمانم
را آینه کرده است
ابر های سیه
آسمان شب را
تاریک تر کرده است
و در این سیاهی شب
کوها بر پیکر سردم
سایه انداخته اند
چشمان پر التماسم
به ماه خیره است 
که مرا در آغوش گیرد
و صدای کلاغ ها
کابوس را برایم
جهنم کرده است
 
یکتا فاطمی
دانلود قسمت سوم سریال کوزگون

آنچه در قسمت سوم سریال Kuzgun خواهید دید...
DOWNLOAD E1
DOWNLOAD E2
دانلود قسمت 3 کلاغ سیاه زبان اصلی HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 3 کلاغ سیاه زبان اصلی HD720P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 3 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 3 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HD720P
DOWNLOAD
**********
ده روزی هست در یک دوره رایگان رشد فردی شرکت کرده ام! استاد دوره با تمام تواضعی که داره و خودشو نه استاد و نه هیچ‌چیز دیگه ای معرفی نکرده ولی لا به لای حرفاش از منبع اصلی گفت! و بعد برای دوره پیشرفته ‌گفت ثبت نام کنید! خب دوره رایگان خیلی کاربردی نبود. چون شدیدا خلاصه وار بود و برای رشد فردی خلاصه اصلا کمکی نمیکنه.
از آن روز جمله چند آدم حسابی در ذهنم بالا،پایین میشود.
یکی حرف ادریس میرویسی در پادکست بهترین خودت شو از اصلگرایی میگفتحدودا ای
 ❆ #باغ:سکوت قناری در این باغاز قیر و قار کلاغ نیستدیر زمانی است دیگردرخت ها را ایستادهسر می‌زنند در باغ ❆ #خیال:خیال توسالهاستبی خیال من شده است ❆ #درد:نبودنت دردی استبی امانتا نیایی تسکین نیابداین درد #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
معرفی کتاب به مناسبت کودتای آمریکایی و ننگین 28 مرداد
کتاب : شاهنشاه در کوچه دلگشا
نویسنده : محمدعلی علومی
کتاب شاهنشاه در کوچه دلگشا درباره وقایع تاریخ معاصر ایران مانند کودتای 28 مرداد و عملیات آژاکس است. به شاه خبر می‌دهند که انگلستان قصد کودتا دارد و می‌خواهد سلسله جدیدی را حاکم کند. شاه به سبک شاه عباس با لباس مبدل به کرمان می‌رود، چون آن‌جا یکی از مراکز قدیمی نفوذ استعمار بریتانیا و مقر پلیس جنوب بوده است و به این ترتیب یک دیکتاتور با
در باغ یک دیوانه خانه، جوانی رنگ پریده, جذاب و شگفت انگیز را دیدم.
بر نیمکتی کنار او نشستم و گفتم : «چرا این جایی؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :«چه سوال عجیبی، اما جوابت را می دهم. پدرم می خواست مثل او باشم؛ عمویم هم می خواست من مثل خودش باشم. مادرم می خواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم. برادرم فکر می کند باید مثل او ورزشکاری ماهر باشم.» «استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطق هم می خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که
دانلود قسمت پنجم سریال کوزگون

آنچه در قسمت پنجم سریال Kuzgun خواهید دید...
DOWNLOAD E1
DOWNLOAD E2
دانلود قسمت 5 کلاغ سیاه زبان اصلی HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 5 کلاغ سیاه زبان اصلی HD720P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 5 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 5 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HD720P
DOWNLOAD
**********
هیئت دل روضه ی گلهای باغختم خزان مجلس آقای باغخشّ و خشِ برگ و صدای زمینزمزمه از شِکوه ی فردای باغگردنه ها در شب و ابر سیاهتابلوی نقّاشی یلدای باغکشف حجاب همه ی شاخه هالُختی اندام دلارای باغآمدن قاصد پیغام برفقارِ کلاغ و ننه سرمای باغکشت همه حاصل بی حاصلیپوچی مطلق شده رویای باغبلبل شوریده امیدش ، رسدبوی بهاران و تماشای باغ می رسد از ره خبر خوش ، تمامدوره ی برف و یخ و سرمای باغ.               احمد یزدانی.
دانلود داستان عاشق کم رو
    این داستان, داستانی عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.این رمان ,ماجرای عاشق شدن پسری نوجوان به نام حسین است. او کم رو و خجالتی است و می خواهد به عشقش برسد و...
برای دانلود داستان به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
بی تو...
گیرم که آفتاب بر آید
و از لقاح با افق
در سایه روشن سحر، صبح را بزاید
مرا چه سود!؟
بی تو همه روزهایم 
تاریک است.

باران چشمانم:
چتر چکارم می آید!؟
وقتی که باران
از چشمانم می بارد!!!

سیل:
باران که از نگاهت بارید
تمامِ خاطراتم را
سیل برد

تنهایی مترسک:
کلاغ از مزرعه رفت
و گونه های مترسک
از اشک تنهایی خیس شد

تنهایی اتاق:
چشمهایم در قاب پنجره
هر روز خیره می ماند
به انتهای کوچه
- دلم آمدنت را گواهی میدهد!
اتاق این را می گوید!!!
سعید فلاحی (زانا کور
خرید برنامه شب بخیر کوچولو
داستان و داستان سرایی  از گذشته های دور در فرهنگ ما ایرانیان نقش به سزایی داشته است. به طوری که بسیاری از مسائل و پندهای اجتماعی در قالب داستان نقل می‌شده است. در دنیای امروز نیز تاثیر داستان بر آموزش و پرورش کودکان به اثبات رسیده است. برنامه شب بخیر کوچولو برنامه ای شامل قصه های کوتاه، آموزنده، جذاب و شنیدنی است. این داستان ها مناسب گروه سنی ب و ج است. با تلاش فراوان عوامل برنامه شب بخیر کوچولو این برنامه هر شب روی
دانلود قسمت دوم سریال کوزگون

آنچه در قسمت دوم سریال Kuzgun خواهید دید...
DOWNLOAD E1
DOWNLOAD E2
DOWNLOAD E3
دانلود قسمت 2 کلاغ سیاه زبان اصلی HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 2 کلاغ سیاه زبان اصلی HD720P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 2 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 2 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HD720P
DOWNLOAD
**********
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان های عجیبی از میزان مهربانی و رأفت شما شنیده ام
از داستان تهمت هایی که به شما زدند و خیانت هاوجسارت هایی که کردند ولی شما مظلومانه تر از پدرمان علی ع  مواد غذایی به صورت شبانه و مخفیانه برایشان آن هم کسانی که بنی هاشم بودند( ودرد اینجاست)میفرستادید ... حالا بماند چرا!
از داستان نهایت غریبی تان ولی غریب نوازی بدون وصفتان
از داستان آن حرزی که مانع ورود گناهکار به حرمتان شود و رأفت شما نگذاشت
از داستان آن شاعری که فق
تابستان بود و در پارک تعداد کلاغ‌ها از آدم‌ها بیشتر... 
باد گرمی می‌آمد و روسری آبی کمرنگم را بازی میداد. همه چیز   آنقدر در نظر نزدیک می‌آمد که گویی دراز کردن دستمان کافیست برای قاپیدن رویاها... 
عکس آن روز را در آلبوم دارم، چیری که فرق کرده نه منم، نه تو نه شوق رویاهای بزرگی که قلبمان را از خواستن مچاله میکند، چیزی که عوض شده سنِ چشمانمان است...  از گذراندن واحدهایی سخت که خلاصه‌اش شده "عنوان"
شبم از بی ستارگی ،شب گور
در دلم پرتو ستاره دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت 
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت همچو پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم می خواند 
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت 
آه از آن رفتگان بی برگشت...
شبم از بی ستارگی ،شب گور
در دلم پرتو ستاره دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت 
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت همچو پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم می خواند 
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت 
#آه از آن رفتگان بی برگشت...
سلام خدمت همه مخاطبین
داستان برای بار چهارم رفت روی بازنویسی ، این بار بار آخره و دیگه باز نویسی نمیشه تا یک نسخه اش در اختیار دوستان به صورت مجازی و رایگان قرار بگیره تا بازخورد های شما رو دریافت کنه
داستان توی اولین نوشتن خیلی غیرواقعی بود ولی الآن بهتر شده و واقعی تر و عینی تر شده
آذرماه نود و یک بوده و من سرشار بوده ام از کلمه، از قصه، از روایت . این یعنی احساساتم زنده بوده اند، نفس می کشیده اند، چشم و گوش دلشان باز بوده. 
واقعیت سوسک زده را، آن ورژن هفت هشت ساله را که پاک کردم فقط 4 پست را نگه داشتم که یکی اش مربوط بود به آذر نود و یک ، شب یلدا. نگهش داشتم چون هنوز بعد از گذشت هفت سال می توانستم حس خوبی را که موقع نوشتنش داشتم  بیاد بیاورم، چون صدای ضربان های قلبش را می شنیدم ، موج احساسات زنده اش را درک می کردم .
الان ؟!
هرگ
داستانی که در این وبلاگ با شما به اشتراک خواهم گذاشت. داستان سرگذشت یک معلم سپاه دانشی در اواخر حکومت پهلوی هست.
داستان به پایان نرسیده و به مرور کامل می شود.
پس شاید به بعد از انقلاب هم کشیده شود.
داستان به زبان فارسی روایت شده ولی گفتگوی میان اشخاص، گیلکی است. 
در شیوه نوشتار گفتگوها به گیلکی به اصول نگارش بر مبنای حروف عربی که در فارسی نیز رعایت می شود پایبند مانده ام.
اگر پرسشی درباره شیوه نگارش در این داستان دارید با کمال میل پاسخگو هستم.
در این مسابقه، در حقیقت میزان دقت و قدرت تمرکز شرکت کنندگان بر مطالب گفته شده را به چالش می‌کشیم. 
شیوه‌ی اجرا: به این صورت است که مجری، متن آماده شده را می‌خواند و از هریک از شرکت کنندگان می‌خواهد پس از شنیدن کلمه‌ی خاصی، صدای مشخصی را تولید کنند. برای مثال، از یکی از شرکت کنندگان می‌خواهد پس از شنیدن کلمه‌ی قطار، خمیازه بکشد یا قار قار کند!!!
در این‌جا یک نمونه از همین مسابقه را برای استفاده قرار داده‌ام. در این نمونه ما 4 شرکت کننده دار
دانلود قسمت اول سریال کوزگون

تیزر و پیش نمایش اول سریال کوزگون
DOWNLOAD
تیزر و پیش نمایش دوم سریال کوزگون
DOWNLOAD
تیزر و پیش نمایش سوم سریال کوزگون
DOWNLOAD
**********
دانلود قسمت 1 کلاغ سیاه زبان اصلی HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 1 کلاغ سیاه زبان اصلی HD720P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 1 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HQ480P
DOWNLOAD
دانلود قسمت 1 کلاغ سیاه زیرنویس چسبیده HD720P
DOWNLOAD
سنجاب پیش خودش فکر می‌کرد که کارهای زیادی دارد که باید انجام بدهد. مثلا قایم‌کردن فندق‌ها در زیرزمین‌ها و چال کردن آن‌ها برای روز مبادا. حوصله‌اش را نداشت. می‌خواست زیر آفتاب بنشنید و به آواز پرندگان گوش بدهد و از صدای رود لذت ببرد. از طرفی فکر می‌کرد که دلش می‌خواهد ساختمان بهتری برای خانه‌اش بسازد و فکری بکند که چطور نور آفتاب را بیشتر به خانه‌اش هدایت کند اما حوصله‌‌ی این کارهای فکری را هم نداشت.
سنجاب گاهی‌اوقات فکر می‌کرد که وق
یکی از سنتهای خانه ما ، بیان یک داستان طولانی دارای عواملی شبیه زندگی واقعی است
این داستان گویی راهکاری است  برای آموزش و فرهنگسازی غیر مستقیم به فرزندان. لذا در خانواده ما داستان آقای علوی سابقه طولانی دارد
همسر آقای علوی بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام های زهره و زهرا و علی
مثلا اگر فرزند خانه از تاریکی می‌ترسد شب در داستان آقای علوی زهره به یک کمکان تاریک میرود و میترسد بعد چراغ  روشن میشود و معلوم میشود هیچ چیز ترسناکی وجود نداشت .

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها