نتایج جستجو برای عبارت :

دوباره آغاز کن.

منی که بار سفر بسته بودم از آغازنگاه خویش به در بسته بودم از آغازبرای سرخی صورت به روی هر انگشتحنای خون جگر بسته بودم از آغازمنم شبیه ولیعهد شاه مغلوبی که دل به مال پدر بسته بودم از آغازهنوز در عجبم که امیدوار چرابه هندوانه ی دربسته بودم از آغازبه دوستان خود آنقدر مطمئن بودمکه روی سینه سپر بسته بودم از آغازبه خاطر نپریدن ملامتم نکنیدکه من کبوتر پربسته بودم از آغازعجیب نیست که با مرگ زندگی کردمبه قتل عمر کمر بسته بودم از آغازاگر چه آخر این ق
با خودت بگو؛
"گذشته عزیز
بخاطر همه درس ‌هایی که به من دادی متشکرم
و آینده عزیز من آماده‌ ام.
چون...
یک شروع عالی همیشه در نقطه ‌ای اتفاق می ‌افتد که فکر می ‌کردی پایان همه چیز است...
وقتی در تاریکی هستی، دیگران را به داخل راه بده،
شاید نتوانند تو را از دل تاریکی بیرون بیاورند، اما نوری که موقع ورودشان با خود به داخل می ‌آورند، می ‌تواند نشانت دهد که در کجا قرار داری...
قطعا" انسان با دست گرفتن پیش می رود و زندگی با آرامش حاصل از عشق بی نهایت را ت
بسم الله
 
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
خدا اراده کرد و آغاز کرد، خدا قلم را اختیار کرد و آغاز کرد، قلم این شگفت آفریده خداوند که اسرار نهان را به جهان می آورد. گاهی می بایست دوباره آغاز کرد و به خیال تقلید قلم اختیار کرد تا آنگونه رقم زد که او می خواهد.
قلم زدن را دوست دارم، هر چند چون نوجوانی مبتدی با نگاشته های ناموزون و عجیب و پر غلط، اصلا اینکار را خدا به ما آموخته تا گاهی که از خودی خود بیگانه می شویم آینه خودش را از آن اعماق وجو
و عاقبت، همه‌چیز فروکش خواهد کرد. صبح دیگری آغاز می‌شود، پیرمرد نان‌خشکی چرخ‌دستی‌اش را روی خیابان‌های آسفالت‌شدهٔ شهر می‌کشد، پسرک خردسالی با لبا‌س‌های چرک‌گرفته تا کمر خم می‌شود درون سطل زباله برای یافتن بطری‌های پلاستیکی، دستفروش‌های مترو دوباره صدایشان را می‌اندازند پس کله‌شان و از ریمل و لباس و شارژر و هندزفری می‌گویند و در گوشه‌ای از شهر پدری از شرمندگی زن و بچه، به خانه نمی‌رود. صبح دیگری آغاز می‌شود، و انگار نه انگار
سلام.
خسته نباشید دوباره!!!
منم برگشتم دوباره!!!
هنوزم منتظرم دوباره!!!
دوباره،دوباره،دوباره!!!
خب امتحانا هم تمام شد و تابستون تقریبا آزاده و فعالیت دارم.(اما بازم به همون شرط همیشگی:بازدید از وب،ارسال نظر و...)
اخرین مطلبم برای بهمن بود که یه نظر سنجی گذاشتته بودم و تا الان فقط نه تا نظر داده شد.
برای همین اعصابم خیلی خورد بود و دوباره بلاگ رو ول کردم.
اما الان دوباره برگشتم و تا چند روز آینده هم یه نظر سنجی می ذارم و ایشالا یه هدیه ای هم در نظر می
قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟صیدت دوباره به دریا برگشت..؟غمت نباشد چون خدا با ماست !هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !بگو خدا با ماست.اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی.امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد می دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ...هیچ...بیهوده.‌‌‌..بیهوده..‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم می زند. 
دوباره آن حس..‌.
دوباره
چه خوش و آب و رنگ عشقی که ز چشم تو شد آغارچه بلند و در چه اوجی استبه خیالت ای گل آوازبه هوای کویت این بارصنما کجا روم بازنه ، بدان ، دوا نگردم به طبابت طبیبانکه سرم شده هوایی و تویی علاج این رازچو به دام عشق گشتم نشود رها عنانم و هر آن عنان ببازم و به دام بسته ام باز چه شود شوی دوباره تو به کوی ما خرامانکه دمی نیاز دارم به نگاه های پر ناز
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی کامل زندگی خود را دوباره بیافرینید - فایل ساfilesa.ir › کتاب-صوتی-کامل-زندگی-خود-را-دوباره-بیاف۲ آذر ۱۳۹۸ - کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید به قلم جفری. ... همچنین دکتر یانگ در نوشتن کتاب «مقایسه اثر بخشی شناخت درمانی در مقایسه با داروهای ضد ...
دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید » کتابخانه ...pdf.tarikhema.org › ... › دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید۲۵
پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، ثبت نام طرح ملی مسکن از امروز 18 آبان در چهار استان قم، سیستان و بلوچستان، خراسان های شمالی و جنوبی آغاز شد و به مرور در سایر استان ها نیز نام‌نویسی انجام می شود.
 

متن کامل خبر: ثبت نام طرح ملی مسکن آغاز شد
اس ام اس تبریک آغاز فصل تابستان
اس ام اس عاشقانه شروع فصل تابستان
تابستان یعنی همه چیز به بلوغ رسیده است
تابستان یعنی فراغت به حد اعلی خواهد رسید
تابستان یعنی برای پاییز و زمستان آماده شدن
تابستان یعنی با تو بودن بی حد و حصر
 متن شروع تابستان
تابستون تابستون
هوا گرمه بی بارون
پنجره رو باز کنید
هوای خوب رو مهمون کنید
محبت و تقسیم کنید
جشن آغاز تابستان
تابستان
یعنی گرمایی که بین خانواده‌هاست و شادی و نشاط در بین آن‌ها، تابستان
یعنی از سردی
به نام خالق طبیعت روح‌پرور
سینه‌اش را گشوده بود تا هوای مردگی روحش را ترک کند.
رکود و سکون را تا به انتها رفته و چیزی جز تاریکی در آن نیافته.
خسته از سکونی پر از سردی، راه به اشتباه را برگشت زد تا راهی جدید را در
آغاز، به آغاز بنشیند.
آینه به دست گرفته و سفری را به تماشا نشست که خود نقش اول آن را به 
همراهی نشسته بود. سفری که تنها مسافرش خودش بود. فرصتی پیش 
آمده، تا با مرور سفر از سرگذشته دوباره فرصتی را به دست آورد تا راه‌های
به اشتباه قدم زده
میدونید چیه؟ حس بد من نسبت به شروع  مدرسه از این بابته که حس میکنم باز برگشتم سر خونه اول:/ خوب یعنی چی آخه؟؟؟ بعد از اینهمه دویدن برای اینکه امتحانا تموم بشه ، تاریخ تموم شه ، جغرافی تموم شع، خرداد تموم شه، دوباره همون آش و همون کاسه:/ با این تفاوت که هرسال معلم ها سخت گیری بیشتری میکنن:| آخه این انصافه؟؟
الانم که فقط 55 دقیقه از تابستون مونده:/ چی بگم آخه من؟؟! افسوس که افسوس من کاری رو از پیش نمیبره...
 
+پاییز عزیزم
می دانم که می خواهی مهرت را آغا
سال جدید 99 آغاز شد و اهداف جدیدی برای تیک زدن با خود به همراه آورد. من برای تغییر سبک زندگی خود منتظر شروع سال جدید نبودم بلکه از چند وقت پیش تلاشم را اآغاز کرده ام. تغییر زمان و مکان نمی شناسد. از شنبه ها دیگر منقرض شدند. هیچ اول هفته ای وجود ندارد. انسان ها هستند که برای خود ترتیب روز را چیده اند. این اول هفته ی ما، آخر هفته ی خیلی افراد دیگر است. این اول سال ما، وسط سال خیلی های دیگر است. خود را بند زمان نکنیم و برای انجام کارهایمان زمان را بهانه
او نمی داند ولی من عاشق بهار هستم ، برای بار بیست یکم گفته ام "من عاشقت هستم" آری میدانم هر دم و هر ساعت مرا میخوانی با تو هستم بهار ...
بهار من عشق را از تو میخواهم ، بهار  همه ی هست و نیستم تو هستی . بهار مرا بخوان  من هوای زمزمه تو را دارم
بهار جان تمام حرفم این است "من عشق را به نام تو آغاز کردم"
در هر کجای عشق که هستی آغاز کن !
هر روز از هزار و یک نفر می شنویم که باید از محیط امن خود خارج شویم. اما حالت دیگری هم وجود دارد که ما از محیط امن خارج نمی شویم بلکه دیگران وارد محیط امن ما می شوند و آنجا را به محیط ناامن تبدیل می کنند. از سال 95 که برای هزار و چندمین بار به وبلاگ نویسی روی آوردم تا همین دیروز همه چیز را ریز و درشت آنجا می نوشتم. همه چیز که میگویم واقعا منظورم همه چیز است. دیروز که پنل مدیریت را باز کردم یک کامنت از طرف پدرم برایم ارسال شده بود و این برای من ابدا خوش
هر روز از هزار و یک نفر می شنویم که باید از محیط امن خود خارج شویم. اما حالت دیگری هم وجود دارد که ما از محیط امن خارج نمی شویم بلکه دیگران وارد محیط امن ما می شوند و آنجا را به محیط ناامن تبدیل می کنند. از سال 95 که برای هزار و چندمین بار به وبلاگ نویسی روی آوردم تا همین دیروز همه چیز را ریز و درشت آنجا می نوشتم. همه چیز که میگویم واقعا منظورم همه چیز است. دیروز که پنل مدیریت را باز کردم یک کامنت از طرف پدرم برایم ارسال شده بود و این برای من ابدا خوش
دوباره و دوباره دعوا
دوباره بحث
چرا تمومی نداره؟؟؟؟
واقعا مشکل از کدوممونه؟؟؟
من که راستشو گفتم نباید اونطوری میکرد
خیلی راحت میتونستم ازش پنهون کنمو نگم و هیچ اتفاقی نیوفه!!
ولی منه احمق
منه بیشعور بی سیاست
دوباره بهش گفتم
حقم بود واقعا
ولی دیگه نمیرم منت کشی
به درک خسته شدم دیگه
یدونه روحیه میدی
ولی بعدش با 5تا کارت قرمز اخراجم میکنی
دوباره سیر میشم از دنیا
ولی نه
دیگه بسه
بسمه واقعا
امروز سیزده بدر بود
تا تونستم خوش گذروندم
تا تونستم رقص
 
سال نو می شود، زمین نفسی دوباره می کشد، برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره... من... تو... ما... کجا ایستاده ایم
سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟
امیدوارم اگر سال پیش به آرزوهاتون نرسیدید 
امسال هر چی خواستید رو به دست بیارید
سال جدید مبارک...
همتونو از ته قلبم دوست دارم
از ته ته قلبم❤
نابینای توامبه خط بریل میخوانمتشهرزاد قصه گوی هزار و یکشب شبهای تنهایی مندوباره میسرایمتبه خط عبری نانوشتهتا دوباره دوستت بدارمو فاتح لبهای تابستانیت بشومتا مست در آغوشت ایستاده جان بدهمو به نام نامی توهزاران غزلبدون قافیه ناسروده بماندتا شهرآغوشتدوباره تا سحر برای من باز بماند
بعضی وقتا که همه تلاشت برای بهبود شرایط به هیچ تبدیل میشه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که زمین و زمان کفرتو بالا میاره و دیگه خون به مغزت نمیرسه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که فکر میکنی برای هر کاری خیلی دیر شده :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
هر از چند گاهی باید دورتر وایستیم ، یه نفس عمیق بکشیم ، یه نگاه به کارمون بندازیم و ببینیم کجاش درسته و کجاش غلط .
ما چیزی جز انتخابامون نیستیم ، اگه از امروزمون د
دوباره باتفعل حافظ دوباره فال خودم
دلم گرفته دوباره به سوز حال خودم
تو نقطه اوج غزل های سابقم بودی
چه کرده ای که شکستم خیال وبال خودم
چرا نمیشود حتی بدون تو خندید
چرا،چگونه،چه شد این سوال خودم
چرا نمی رسد این بهار بعد از تو
چرا نمیرود این خزان سال خودم
اگر ندهی پاسخی به جان خودت
که میروم به نیستی و بی خیال خودم
از ۲۵ یا ۲۶ بهمن که از خونه زدم بیرون و عازم خدمت اجباری سربازی شدم دیروز بعد از دو ماه دوباره پام به خونه باز شد و با اجازتون ایام عید رو تو زندان جزیره به سر بردم و این پست هم برای اینکه فروردین ماه بدون یادداشت نمونه نوشتم تا ببینم کی دوباره وقت بشه و از تجربیات خدمت اجباری بنویسم...
فعلا، شاد باشید
باید دوباره به خلق‌کردن برخیزم. باید دوباره راهی که در پیش رویم نیست را بسازم. ذرّه ذرّه با خون جان خویش و خشت خشت با استخوان خویش آنچه در پیش رویم نیست را بسازم، و آن قلعه‌ها برآورم و آن عمارتها بنا کنم.
باید دوباره خدایی کنم. باید دوباره ضعف، سستی، کبر، منم‌منم، قیاس، ستیز، کوچکی، کودکی و حماقت، همه را به پای عشق قربانی کنم. باید دوباره این اژدهای هزار سر را امشب، سرهاش تک به تک فرو اندازم و یک به یک در هر رگ و ریشه‌ی خدا تا سحر برخیزم.
امشب
 
"نبردی که اسلام آغاز کرد، نه نخستین نبرد است  نه آخرین نبرد؛  هرکس در هرجا و هرگاه که برای عدالت رودرروی ستم برخیزد، در این جهاد بزرگی که از آغاز تاریخ انسان آغاز شده است و همواره در همه نسلها و همه عصرها شعله ور بوده و خواهد بود شرکت کرده و به گفته امام صادق : با حسین در عاشورا و در کربلا شمشیر زده است! "
علی شریعتی م آ  ۱۹ - حسین وارث آدم 
انسان از آنجایی آغاز شد و خط و ربط خود را با دیگر موجودات کرده زمین جدا کرد که مفهوم مرگ را درک کرد.
انسان همیشه به مرگ اندیشیده است و از این رو «فرهنگ مرگ» در تمام تمدن‌ها وجود دارد. مومیایی کردن، به خاک سپردن، یا جنازه را به فراز کوهی بردن تا توسط پرندگان به نوعی به طبیعت بردن، انداختن آن به رود سِند و یا به آتش کشیدن مرده، هر یک انعکاسی از فرهنگ مرگ در یک جامعه است و اینکه آن جامعه چگونه می‌زید که اینگونه به مرگ فکر می‌کند.
به قول آن کتاب که
در راه جهنم بودم، در آغاز نا امیدی ها،گرفتار در تاریکی تکرارها و خسته از آزار دهنده ترین دروغ هابی هوا آمدی،بر قلب نا بینایم کوفتی، رخ محبوبت را نمایاندی و دوباره دلم را عاشق کردی.عاشق حال و هوای بهشتیانت، در مسیری که راهش را مدت ها پیش به روی خود بسته بودم.میدانم نرفته ای و همین گوشه کنار،منتظر برگشتن تمام وجودم هستی.  وجود بی مقداری که با آنهمه عظمت و اعتبار و بزرگی ات، مهربان تر و عاشق تر از همه ی عشق ها صدایش کرده ای و بی جوابت گذاشته.آمدی
فروش فوری محصولات سایپا آغاز شد/ پراید 37 میلیون تومان قیمت خورد
فروش فوری 7 محصول سایپا از امروز آغاز شد. در این طرح، قیمت پراید 37 میلیون و 381 هزار تومان تعیین شده است.
به گزارش ندای زرند، گروه خودروسازی سایپا از صبح امروز فروش فوری 7 محصول خود را آغاز کرد. در این طرح خودروهای تیبا دوگانه‌سوز SX یورو 4 با قیمت 45 میلیون و 543 هزار تومان و تیبا SX موتور M15 یورو 4 با قیمت 42 میلیون و 43 هزار تومان عرضه می‌شود.
همچنین سایپا 131 با قیمت 37 میلیون و 381 هزار تومان
در گذرگاهِ نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ باران سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ سایه سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من.
در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
شاملو
من [ فرهادم ]!دوباره آمده از دشت های دور،از کوه های سخت،از شهید شیرین،از نسل شور بخت... [ دستهایم ] میراث خور تاولهای آفتاب خورده،وامدار تیشه،پرچمدار عشق... من [ فرهادم ]!از انحنای پیچ جاده های زمان آمدم،آنجا که عشق کمر جاده را هم خم کرد... اما [ شیرین ]!دوباره طاقت شنیدن ضجه های مرا نداشت،نخواست دوباره بیاید!و من [ فرهاد بی شیرینم ]!شاید بمانم شاید بمیرم شاید...
موضوع انشا : 
زیبایی های فصل بهار
 
مقدمه : 
به نام آفریننده زیبایی های بهار ، فصلی که چون فرا میرسد ایمان میاوریم به وجود بهشت برین ….
بهار فصل رویش سبزه‌ها و شکوفه‌هاست.بهار یادآور انتظار پائیز است.بهار نتیجه رنج زمستان است.بهار مقدمه محصول تابستان است.بهار را همه دوست دارند، چون کوه و دشت را ردای سبزی بر تن می‌کند.بهار شاخه‌های عریان درخت را می‌پوشاند.بهار نوعی معاد است، حیات دوباره، پایان مرگ، حشر بعد از مرگ و…بهار آغاز تحول است در طب
مواردی که باید در هنگام غذا خوردن رعایت شوند عبارتند از :
الف : تدبر در خوراکی های مورد نیاز انسان که چگونه در نظام آفرینش پدید آمده اند.
ب : آغاز خوردن با نام و یاد خدا.
ج : آغاز غذا با نمک
د: آغاز کردن از سبک ترین غذا.
ادامه مطلب
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ ...hasrace22.4kia.ir › info › کتاب-صوتی-زندگی-خود-را-دوباره-بیافری...۳۰ شهریور ۱۳۹۸ - زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ و ژانت کلوسکو / دانلود رایگان کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ و ژانت ...
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ ...download-book-ketab2.blog.ir › کتاب-صوتی-زندگی-خود-را-دوبا
شراب. خاطره. یادآوری. اندوهی منتشر در فضای لایتناهی. سیگار. مرزِ باریکِ حالِ خوب و حالِ بد. صدای مرضیه. من به این انباشتگی و فشار حافظه و خاطره عادت دارم. کلماتِ سلین. مرگ قسطی؛ "دوباره تنها شدیم، چه‌قدر همه چیز کند و سنگین و غمناک است". عرق. که زمستان جز زخم، برف هم دارد. راه رفتن بر روی آن مرزِ باریک. آسمانِ سیاه و زمینِ سفید. معلق بودن در آن فضای لایتناهی...
در جنبش مشروطیت، سه نیروی اجتماعی به هم پیوستند و سپس در مقابل هم ایستادند و دوباره در آستانۀ انقلاب اسلامی دست دوستی به یک‌دیگر دادند: بازار، روحانیان، روشنفکران.همه چیز با اعتراض بازار به تعرفه‌های گمرک آغاز شد. عین‌الدوله، صدراعظم مظفرالدین شاه، نوز بلژیکی را مأمور سامان‌دهی به گمرک ایران کرده بود. سیاست‌های گمرکی نوز، بازار را خوش نیامد. روحانیان نیز با دو انگیزه به بازاریان پیوستند: نخست اینکه پس از دوران ناصری، دولت در ایران، ضع
تموم شد جلو چشمای خودم تموم شد
دلم به اندازه دنیا  براش درد میکنه  قلبم براش جاکنه قلب درده برگشته  دوباره
ولی بازم نمیفهمه  بازم نمیفهمه
بازم اشتبیاه  های قبل
 
یه زمانی 8 سالم بود اقاجونم گفت بابا یه وقتی بشه آدمی زادم بخرن و بفروشن  اره اقاجون الان ادمم میفروشن خیلی ساده میفروشن
 
خدایا خودت به داد همه گرفتارا برس
خب الهنا و ربنا من لنا غیرک
وبلاگ معرفی کتاب آغاز به کار کرد
همزمان با شهادت حاج قاسم سلیمانی و با معرفی کتاب حاج قاسم" جستاری از خاطرات حاج قاسم سلیمانی" وبلاگ 
sbbook.blog.ir
آغاز بکار گرد.
کتابداران و همکاران گرامی می توانند از پوسترهای این وبلاگ که زین پس بصورت هفتگی آماده می گردد، جهت اطلاع رسانی در وبلاگها، شبکه های مجازی و تابلوهای اعلانات کتابخانه ها استفاده نمایند.
 
طلاق و پایان زندگی مشترک از جمله مسائلی است که خیلی ها با آن دست و پنجه نرم می کنند و درگیرش هستند. اما با طلاق گرفتن فصل جدیدی از زندگی با شرایط جدید آغاز می شود که باید خود را با آن وفق دهید تا دچار افسردگی و مشکلات روحی پس از طلاق نشوید. و بتوانید دوباره به زندگی برگردید. در ادامه راههایی را بیانش می کنیم که به شما کمک خواهند کرد.
ادامه مطلب
 
در‌صورتی‌که برای اولین بار یک دوربین عکاسی خریده‌اید یا قصد دارید عکاسی با تلفن همراه را جدیدا آغاز کنید , ممکن است با این سوال روبرو می‌باشید که بایستی از کجا آغاز کرد . بعضی اوقات دشوار‌ترین بخش شروع کردن یک کار نو ورود به آن می باشد . اما نگران نباشید ; ما در این نوشته‌علمی آموزش عکاسی قصد داریم به شما بگوییم عکاسی را از کجا بایستی آغاز کنید .

ادامه مطلب
صبح 26 نوامبر با Lene Marlin.
امروز همه چیز بوی نروژ رو میده. دریا شبیه دریای شمال (Northern Sea) شده و انگار یه چیزی ته قلبم میگه که دوباره به اروپا برمیگردم.
کریسمس نزدیکه و من آرزو میکنم کاش میتونستم دوباره اونجا بودم و از تک تک لحظاتی که برام مقدس بودن، لذت میبردم.
روزی دوباره به آلمان و نروژ و اسکاتلند برمیگردم و به تمام اون آرامش و رویاهای کودکانه ام که دنبالش هستم میرسم. 
دوباره انتظار
مردنم
تولدی دوباره نیست
این سرآغاز اما
مرا خواهد کُشت.
عدالت را بیاور.
و قاضی شو.
با هزار بار مُردن 
من دوباره زنده ام!
****
اگر قرمز نبودم
صورتی می شدم. 
تا نگویند که از عشق و جنون
نیلی شد!
****
تکه های وجودم 
در زیر پای توست.
امروز ظرفی آورده ام
تا تکه های وجودم را جمع کنم. 
گام که برداری
در پسِ گام هایت
غباری بر می خیزد
آن غبار
غرور سوخته ی من است!
****
اگر بیایی
چشم هایت را برایت آذین خواهم بست. 
با اشک هایم 
شهر دلت را خواهم شُست. 
پلک ه
رییس پلیس راهنمایی و رانندگی: پیش ‌بینی ما این است که امسال در آغاز مهر ماه ترافیک بین 25 تا 30 درصد افزایش پیدا کند و در همین راستا از استانداران و روسای ادارات درخواست می‌کنیم که به منظور حل مشکل ترافیک در 10 روز نخست آغاز سال تحصیلی جدید، ساعات آغاز کار ادارات را به مدت دو ساعت شناور کنند
@IrNews_24
مشاهده مطلب در کانال
به نام آنکه به ما گفتن آموخت
نیامده بود که برای همیشه بماند
آمده بود تا فرصتی دوباره بدهد
آنقدر زود گذشت که ندانستیم تمام شدنش را
کاش دوباره بیاید و باز به یادمان بیاورد حال بینوایان را، روزگار فقرا را و حال گرسنگان را.
کاش باز هم بیاید....
دوباره شبو مینویسم به یاد تو تویی که دور گشته ای ز من دوباره چهار صبحخواب نمی رود به چشم خسته م قلم به دستنشسته ام کنج خاطرهطنین آن صدای عاشقانه ات نوازشی به گوش من می کند، عبور میکنم فرو می روم به عمق یک خیال خیال دیدن دوباره ی دویدنت خیال بارانفرار میکنمدور میشوم ازین جهان پر سراب پناه میبرم به قرص خواب یا که جرعه ای شراب فرار میکنم به آسمان آبی قلم مینویسم از دلم ولی نمانده طاقتم، نمیکشمباز افتادم از نفس می نویسد این قلم خودش نشسته
با نام و یاد خدا
آغاز می‌کنیم.
یه زمانی قبل از همه‌گیر شدن دنیای شبکه‌های مجازی مثل اینستاگرام، دنیای سایت‌ها و وبلاگ‌ها و نوشته‌ها و نوشتن‌ها رونق داشت. آدمای زیادی وقت زیادی رو اینجور‌ جاها میگذروندن.
اما الان خیلی کمتر شده...
همون زمانا تو بلاگفا یه وبلاگ داشتم.
اینجا رو هم تازه شروع کردم.
به امید اینکه رهاش نکنم و بیام بعضی وقتا یه بار اضافی روی مغزم رو خالی کنم اینجا تا جا باز بشه واسه بارگیری دوباره ؛)
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را از تخمه های سبز می انباشت سلامی دوباره خواهم داد می آیم می آیم می آیم با گیسویم : ادامه بوهای زیر خاک با چشمهایم : تجربه های غلیظ ت
«کبریت زدم، تو برای این روشنی محدود گریستی»
همینه، تهش همینه، زورمون را می‌زنیم شاید بشه اصطکاک بین گوگرد سر چوب کبریت و جعبه کبریت به حد کافی برسه و بشه که یه روشنی کوچک تو دل تاریکی درست کنی، که بشه امیدت برای روشن و درخشان شدن همه جا اما نمیشه چوب کبریت تموم میشه و دوباره و دوباره و دوباره...
یه روزی یا نور همه جا را میگیره یا کبریت‌هات تموم میشه.
هم‌زمان با آغاز ماه عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)، بسته پیامک‌های مناسبتی ویژه این ایام برای شما کاربران گرامی تهیه و تنظیم شده است.
به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، در تقویم رسمی امسال محرّم الحرام، ماه عزای خاندان رسالت و شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایشان، از روز یکشنبه ۱۰ شهریورماه آغاز می‌شود. ایام حزن و اندوه سید و سالار شهیدان در بین مسلمانان و شیعیان در سراسر دنیا جایگاه مهم
میشد که بهمن زیبا تر از این باشد!
میشد فصل شکست زمستان باشد نه فصل انحطاط بهار !
میشد که یخمان آب بشود...
غصه ها مان آب برود...
و قصه ها مان میشد که زیبا تر از این باشند...
میشد که فصل کوچ دیو زمستان و فرشته ی بهار از این و به این دیار باشد!
میشد که داستان جور دیگری باشد؛ اما نشد! و به بهمن که میرسیم زمستان ما دوباره آغاز میشود
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی دوباره پلک دلم می پرد نشانه چیست شنیده ام که می آید کسی به مهمانی کسی که سبزترست از هزار بار بهار کسی شگفت کسی آن چنان که می دانی کسی که نقطه آغاز هر چه پروازست تویی که در سفر عشق، خطّ پایانی … ٪۱۵ تخفیف به مناسبت نیمه شعبان
منبع : وبلاگ ایران سرور
خوب..من برگشتم ..امدم که شاید صداهای درون مغزم را خفه کنم تکه تکه به قلم بیاورم و حلقه حلقه زنجیر های اسارتم از خودم را بشکافم..اگر بتوانم البته...که بعید میدانم ...قبل تر ها که در دفتر می نوشتم همه ی نوشته هایم را میسوزاندم...آن هم با کبریت..میخواستم بوی گوگردش ریه هایم را بخراشد و چوب کبریت گر گرفته با تنها چشم اتشینش حرص و هراسش را با سوزاندن ناخن هایم بیرون بریزد....
آمده ام بگویم باز هم آن کار را تکرار کردم:/دوباره دوباره و دوباره...به خودم آمدم
نمیدونم از کجا شروع کنم.. دوباره نزدیک سال نو شده.. دوباره بهار تو راهه.. و حس های بد هست که بهم دست داده..نمیدونم این طلسمیه افتاده تو زندگیم دوساله ..که نزدیک بهار ... درست وقتی همه چیز در حال شکوفا شدنو نو شدنه .. این حال و روز منه .. الان نمیتونم به نوشتن ادامه بدم.. اما میام مینویسم باز حالم ک بهتر شد...
+یادم نمیاد اون موقع ها شب امتحان چه جوری تند تند وویس مینوشتم و میخوندمو درس پاس میکردم!!! الان اصلا موندم توش!!! والا به قرعان! چه وضیع آخههه ؟+از ظه
شروع مهار دیوار های غیر سازه ای ساخته شده با بلوک سیمانی لیکا در شهر هچیرود استان مازندران در پروژه برج مسکونی مانیا آغاز و در حال اجرا می باشد. اجرای وال پست به روش مش الیاف در هر واحد پس از اجرای دیوار کشی ساده تنها در 2 روز تحویل می گردد.
در زندگی بعدی، کاش می شد مسیر را وارونه طی کنم. در آغاز، پیکری بیجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود.
در خانه ای از انسانهای سالمند، زندگی را آغاز کنم و هرروز همه چیز، بهتر و بهتر شود. به خاطرِ بیش از حد سالم بودن، از خانه بیرونم کنند. بروم و حقوق بازنشستگی ام را جمع کنم.و سپس، کار کردن را آغاز کنم.
ادامه مطلب
به نام خدایی که اثر پای مورچه را بر سنگ سیاه می بیند.. 
 
آغاز می کنیم برای استمرار داشتن...
برای رهایی از کسالت ها و تنبلی ها... 
برای رویش... 
برای دیدن اعجاز ها...
برای در صف بودن و پشت سر امام ایستادن...
برای یاری خواستن و ثابت قدم ماندن به مدد خودشان
 
                                                                        میلاد امام حسن علیه السلام
آغاز سال نوی تحصیلی بهانه‌ای شد تا به جایگاه دانش و خرد با نگاهی به ادبیات و تاریخ کهنسال میهنمان بپردازم.
برای آنکه گفتار طولانی نشود به چند بیت از استاد سخن، حکیم بزرگ و پدید آورنده‌ حماسه‌ ملی ایرانیان، فردوسی بزرگ و گذری گذرا به سطرهایی از تاریخ باستان سرزمین‌مان بسنده می‌کنم. زنیرو بود مرد را راستیز سستی دروغ‌ آید و کاستیدر نگاه نخست نیرو و زور بازو فاکتور مهم قدرت پهلوان و جوانمرد به‌نظر می‌رسد اما بیتی دیگر در شاهنامه به میان م
در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود
و کلام خدا بود
همان در آغاز با خدا بود
همه چیز به واسطه ی او پدید آمد
و از هر آنچه پدید آمد
هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت .
در او حیات بود و آن حیات ،
نور آدمیان بود .
این نور در تاریکی می درخشید و تاریکی آن را در نیافت .
 
 
                                                      انجیل یوحنا - 1:1  -  5:1
این دو شبه دارم همش خوابه گریه و زاری و مرگ‌ و میر می‌بینم:((
یعنی چی عاخه؟ دیشب خواب دیدم بابابزرگم دوباره فوت کرده و همه دارند گریه میکنن.
حسابی گیج بودم..دوباره قیافه‌ی عمه رو با اون حاله زار دیدم...
اما ایندفعه ما خونه‌ی باباحاجی اینا بودیم..
حس بدیع . دلم نمیخواد برای کسی اتفاقی بیوفته
شب قبل‌ترشم خوابه خوبی ندیدم.. انگار دوباره حاج قاسم شهید شده بود..
همه داشتند گریه میکردند.
دو-سه روز مونده به سال تحویل..
این خوابا منو می‌ترسونه.
به نام خدایی که ااثر گای مورچه را بر سنگ سیاه می بیند.. 
 
آغاز می کنیم برای استمرار داشتن...
برای رهایی از کسالت ها و تنبلی ها... 
برای رویش... 
برای دیدن اعجاز ها...
برای در صف بودن و پشت سر امام ایستادن...
برای یاری خواستن و ثابت قدم ماندن به مدد خودشان
 
                                                                        میلاد امام حسن علیه السلام
به استناد سایت موضوعات حقوقی دینا دفتر رسمی برندینگ (خدمات مشاوره‌ای تجاری‌سازی مالکیت معنوی در ایران) همزمان با گرامیداشت روز جهانی مالکیت معنوی طی مراسمی به صورت ویدئو کنفرانس با حضور ذبیح الله خداییان معاون رئیس قوه قضائیه و رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک آغاز به کار کرد . برای مشاهده جزئیات آغاز به کار دفتر رسمی برندینگ در ایران می توانید بر روی لینک زیر کلیک کنید :
 
www.heyvalaw.com/web/news/view/89/آغاز-به-کار-دفتر-رسمی-برندینگ-در-ایران.html
میخندید.کنار جسم غرق در خون او دراز کشیده بود و میخندیدبه دست های لرزونش نگاه کردباید نگاه میکرد.ذهنش متلاشی شده بود و جوابی نداشتاین همان دیوانگی بود!؟هنوز نفس میکشیدقفسه سینه اش تکان میخوردناله میکردخندید!چاقو را برداشت و دوباره درسینه اش فرو کرددوباره و دوباره و دوباره.گریه کرد.گریه کرد و ضجه زدنگاه کرد اما نباید میکردچشماش بازه اما باید ببندتشونچاقو رو داخل چشماش فرو کرد.کور شد.دیگه چشم های سبزش پیدا نبودندهمش خون بوداز رنگ قرمز متنف
من از صبری شکایت کرده بودم که از ابتدا شروع شده بوداما تومیگفتی صبر کنمن نه از صبرکه از شروعی دوباره هراسانمکه هر بار میخواهد مرا به آخر برساندبه اسمِ صبر،و صبور بودن را چگونه آغاز میکردم دوبارهکه با آن متولِّد شدمصبر چیز بدی نیستسخت اش هم خیلی دشوار نیست!،اماگاهی که هر بار از من میخواهی دوباره شروع کنمبه صبوری،چگونه صبر کنم بر این که تو آن همه صبر راصبوری نمیدانستی،باشدحرفی نیستباز هم شروع میکنم به صبوریاماچه کسی میتواند غم انگیز تر از ح
مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت می‌کنم. هی صحبت می‌کنم، هی صحبت می‌کنم و صحبت‌هایم تمامی ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف می‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته می‌شد. یک مکالمه‌ی ذهنی را می‌نوشتم، حس می‌کردم، یک مکالمه را زندگی می‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف می‌زدم. حرف‌هایی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هایی که حالا فقط در یک روز خاص می‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
من از صبری شکایت کرده بودم که از ابتدا شروع شده بوداما تومیگفتی صبر کنمن نه از صبرکه از شروعی دوباره هراسانمکه هر بار میخواهد مرا به آخر برساندبه اسمِ صبر،و صبور بودن را چگونه آغاز میکردم دوبارهکه با آن متولِّد شدمصبر چیز بدی نیستسختی اش هم خیلی دشوار نیست!،اماگاهی که هر بار از من میخواهی دوباره شروع کنمبه صبوری،چگونه صبر کنم بر این که تو آن همه صبر راصبوری نمیدانستی،باشدحرفی نیستباز هم شروع میکنم به صبوریاماچه کسی میتواند غم انگیز تر از
سال تحصیلی امسال با حضور یک میلیون و 300 هزار دانش‌آموز کلاس اولی‌ و حدود 500 هزار نوآموز پیش دبستانی آغاز شد.
زنگ آغاز تحصیل امسال با حضور سرپرست آموزش و پرورش در دبستان دخترانه اسلامشهر نواخته شد و برای اولین بار هم با تغییر نظام آموزشی کلاس هفتمی ها هم به مدرسه رفتند.فانی امروز قول دارد که امید و شادی را در میان دانش اموزان گسترش دهد تا روحیه درس خواندن بالا برود.
دوستانم خویم شما  می توانید نظرات خود را در مورد آغاز سال تحصیلی به صورت کامنت
همیشه بی تو در این قلب خسته غوغا بودهمیشه سهم دلم حسرت و تمنا بودهزار سال به دنبال عشق میگشتمتو عشق بودی و جان بی تو در تقلا بودتو را ندیدم از آغاز و راه گم کردمتو را ندیدم و این تلخ، زهر دنیا بودتو را ندیدم از آغاز و قلب می پنداشتکه بی تو در خطرِ مرگ و عشق، تنها بودنه! جانِ بی تو از عالم، امید خیر نداشتو ناامید از اعجاز صبحِ فردا بودخنک نسیم بهشتی که بازگشتی بازو بازگشتنت آغاز حسرت ما بودنشسته ام به تماشای تو ولی هیهاتکه سهم این منِ تنها فقط تم
بعد دو سال دوری از دانشگاه و محیطش دوباره برگشتم
دوباره همون کلاسا
همون صندلی ها
همون درسا
فقط ادما ستن که نیستن
انگار تو این دنیا فقط ادما هستن که عوض میشن
بعد دو سال دوره بهورزی دوباره برگشتم ادامه مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور میانه
ورودی 92 رشته مهندسی صنایع
یکی از بهترین دوره های زندگیم دوران دانشگاه بود با دوستان و عزیزان
متزلزل قدم برمی دارمو هر حرکتش رو بو میکشمچطور تبدیل شدم به زنی که میترسه،که نکنه ردی از مهربانی خشونت بار معشوق مرده ش، تو این نوظهور باشهرد پاها رو که میبینم دوباره از خودم میپرسم چرا؟چرا من؟انگار که دوباره سی آبان ۹۷ شده باشه
نمیدونم چرا امروز این شکلی شدم ! 
از مسیر تخت به مسیر هال ، دوباره از مسیر هال به مسیر تختمم ! 
یه موجود بی حال و بی حوصله که حتی همت نمیکنه یه چای برای خودش دم کنه :/ 
باید منظم استخر رفتن هام رو دوباره شروع کنم...
اینجوری نمیشه...
چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل
دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه
موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
تو
سلام خدمت بازدید کنندگان وبلاگ ازدواج 245
از حضور گرمتان سپاس گذاریم.
فعالیت وبلاگ زمانی که بازدید ها به روزانه بالای ده نفر رسید فعالیتهای جالبی را آغاز میکنیم که قطعا دوست خواهید داشت.
پس به دوستان خود اطلاع دهید تا فعالیتهای اصلی خود را سریعتر آغاز کنیم .
باتشکر.
داشتم برای خودم چای دم میکردم ، یه دونه ی هل انداختم‌ داخلش...
عطرش زندگیم رو پر کرد...
نشستم پشت میز و به این فکر کردم که آدمی که سالهاست مینویسه ، نمیتونه هرگز ننویسه...
هوم ؟؟؟ 
من نویسنده نیستم...
یک روزمره نویسِ ساده ام...
گاهی هم یک دغدغه نویس...
من دوباره مینویسم :) 
داشتم برای خودم چای دم میکردم ، یه دونه ی هل انداختم‌ داخلش...
عطرش زندگیم رو پر کرد...
نشستم پشت میز و به این فکر کردم که آدمی که سالهاست مینویسه ، نمیتونه هرگز ننویسه...
هوم ؟؟؟ 
من نویسنده نیستم...
یک روزمره نویسِ ساده ام...
گاهی هم یک دغدغه نویس...
من دوباره مینویسم :) 
حدود یک سال پیش در چنین روزی شخصی به نام "سه نقطه" پای به عرصه ی مجاز گذاشت . دقیقا پنج روز مانده به ماه مبارک رمضان با سری که به سنگ خورده بود حیران و سرگردان با خود گفت : "شاید حسابرسی در دنیای مجازی شروعی متفاوت و موثر باشد." با توبه ای دوباره و امیدی دوباره آغاز کرد . وبلاگ را راه اندازی نمود و در طول ماه مبارک رمضان هر روز می نوشت . و هر روز حس می کرد که چشمانش بینا تر شده اند . انگار اتفاق های پر از درس و پر از احساس او را احاطه کرده بودند و تا دیر
دیشب میان تمام حس و حال های مختلف ؛ وقتی که داشتم به تو فکر میکردم دیدم باید دوباره تو را رها کنم ، درست مثل کاری که چند سال قبل انجام دادم . نخ لباس کاموایی را از یک جایی بریدم و گره زدم که دیگر وسوسه ی کشیدن زیر و بم آن رج ها به سرم نزند . حتی آن لباس کاموایی را انداختم ته یکی از کمدهای تاریک اتاق که سراغش نروم . سه سال پیش که دوباره حرف از تو شد خودم را زدم به کوچه ی علی چپ . میدانی دیگر کجاست؟ مگرنه؟! داشتم میگفتم؛ خودم را از یاد بردم تو که دیگر هی
بعد از مدتها امروز مثل روزای خوبم کار کردم تا الان دوباره کلی از کتابمو خوندم و فقط حدود صد صفحه مونده حتی اگه امرپزم تموم نشه فردا حتما تمومش میکنم. کلی چیز دوباره یاد گرفتم اسپینوزا داره تموم میشه و میرم سراغ لایب نیتس. بقیه کارامم هست که هنوز سراغشون نرفتم از صبح همه تمرکزم روی کتاب بود. خلاصه که دوباره دارم عشق میکنم. 
بابابزرگم حالش بد شده هیچی نمیتونه بخوره مامان بیچاره دست تنها بردتش بیمارستان :( از بی وفایی بقیه نگم برات به هر حال درست
دوستانی که در تاریخ 9 خرداد تا بکنون  دچار ریزش اعضای کانال تلگرام شدن 
باید این نکته رو بدونید که فاز دوباره حذف اعضای فیک کانال ها توسط تلگرام آغاز شده است. 
به همین دلیل به روال عادی کانال تون ادامه بدید و از افزایش پست یا کاهش پست یا کار های دیگه پرهیز کنید به این دلیل که با این کار موجب آزار راعضای واقعی کانال میشید و اونا رو از دست میدید.
و سعی کنید دیگر تا اطلاع ثانوی از ممبر فیک استفاده نکنید 
با تشکر رسانه درهم برهم 
از سمت گیلان نه، ولی از شرق یا جنوب وقتی برمی‌گردیم مازندران، از اون نقطه‌ای که دوباره هوا مرطوب می‌شه، از اون قسمتایی که دوباره زمین، بدون دلیل سبزه و فرق و فاصلهٔ بین شهرها رو نمی‌شه تشخیص داد، دوباره انگار زنده می‌شم. عین ماهی‌ای که تو خشکی افتاده باشه و  برش گردونی به آب...
+ به نظرم فقط متولدای اردیبهشت حق دارن بگن: آدما دو دسته‌ان، یا اردیبهشتی‌ان، یا دوست داشتن اردیبهشتی باشن:)
+ الان مشخصه اردیبهشت شمال روم تاثیر گذاشته یا بیش‌تر
امروز دوباره نگاهی انداختم به حواشی دیدار دانشجویان با رهبر در ماه مبارک رمضان امسالو آرزو کردم کاش نصف دانشجوی منتقد، سحر مهرابی جرات و شجاعت داشتم. میان آن همه دانشجوی مخالف حرف زدن جگر شیر می خواهد و سعه صدر
و می دانم که شجاعت به تنهایی کافی نیست بلکه باید همیشه حق را پیش روی خود ببینی تا شجاعت چون اسلحه ای به کار آید.
خدایا یاری ام کن تا چنان زندگی کنم که بعد از مرگ در مقابل تو و جان هایی که از آغاز پیدایش انسان تاکنون برای رضای تو و برپایی
من یک دهن خسته که آواز ندارد 
یک پنجرهء بسته که پرواز ندارد 
من بی تو یکی مثل خودت، آینهء دق! 
یک آخر بیهوده که آغاز ندارد 
 اینقدر نگو از من و از هر چه تو بنویس
هر حس پدرمرده که ابراز ندارد! 
 دستی که قلم را به تعفن نکشاند 
مانند رسولی است که اعجاز ندارد
یا ما خبر از خانهء همسایه نداریم 
یا اینکه کسی در دِه ما غاز ندارد! 
 بگذار همانند تو دیوار بمانیم
این خانه نیازی به درِ باز ندارد 
علی اکبر یاغی تبار
همیشه این مسیر رو با پنج یا پنج و پونصد میرفتم امروز دیدم برام قیمت  زد شش تومن من که قبول نکردم گفتم دوباره درخواست میدم ایندفعه شد هفت تومن بازم زورم اومد گفتم نه بذار دوباره بزنم حداقل شش تومن خودش بشه شد نه تومن خیلی حالم گرفته شد گفتم اینقد میزنم تا همون شش تومن قبلی بشه اومد رو هشت و پونصد نیم ساعت توی گرما آب شدم هشت و پونصد یه ریالم پایین نیومد چندتا صلوات فرستادم دوباره زدم شد  هفت و پونصد با سر گرفتم. 
طبق چیزی که من دیدمطبق اون برداشتی که من تا اینجای زندگی داشتمجا انداختن یک چیز بد، یک راه خیلی جالب داره«تکرار»نمی‌دونم در مورد خوبی هم صدق می‌کنه یا نهیعنی اون چیز بد رو انجام میدی (تابو رو می شکنی) بعد وایمیستی مردم عکس العمل نشون بدن و خالی بشنترجیحا سعی میکنی براش یه توجیهی پیدا کنی و جواب سوالات و ابهام ها و عکس العمل ها رو بدیبعد دوباره تکرارش می‌کنیدوباره مثل دفعه اول عکس العمل میبینیدوباره مثل دفعه اول یک سری هاشو پاسخ میدیو دوبا
خیلی
وقته که تایپ نکردم.بشدت سرعتم اومده پایین.خیلی چیزا احتمالا یادم رفته
باشه.دارم سعی میکنم همه چیو برگردونم عقب.حال غریبی دارم.خیلی چیزا داره
برام تکرار میشه.خدا دست به تحولات عجیبی زده.انگار همه چی فرپو ریخته و
دوباره داره ساخته میشه.نمیدونم چرا همش فک میکنم دوباره بهم میرسیم و
ایندفه یه جور دیگه باهم شروع میکنیم.خودم میدونستم خیلی بهت وابسته
شدم.ولی مجبور شدم که .........
دلم میخواد دوباره برات پرحرفی
کنم.ولی وقتی یادم میفته شکلات تل
بعد از یه گشت و گذارِ مختصر توی وبلاگ های بیان به این نتیجه رسیدم که ماشالا اینجا همه فرهیخته و نویسنده ن. شاید هیچوقت جایی برای یه بلاگفا نویسِ لااوبالی مثل من نباشه و هیچوقت دیده نشه. ولی خب انصافا دیگه دنبال دیده شدن نیستم :) نیاز به شروعِ دوباره ای داشتم و این اثاث کشی هم یه تغییر بود برای شروعِ دوباره م. خلاصه که از پنج سال بلاگفا نویسی خدافظی و به یک شروعِ دوباره سلام :)
تصمیم گرفتم بعد از ۵ سال دوباره شروع کنم به نوشتن با این تفاوت که قبلا در بلاگفا و الان در بیان...اما انگار نوشتن از یادم رفته،دیگه نمیتونم مثل قدیما خوب بنویسم،فقط میتونم بنویسم که حداقل آروم بشم،مغزم بایگانی بشه،باید بنویسم تا حالم یکم بهتر بشه،آخه من  آدم نوشتن بودم با وبلاگ نویسی خو گرفته بودم،حتی خودمم باورم نمیشه چطور۵سال تونستم فاصله بگیرم...دوباره من و وبلاگ نویسی و سه نقطه هایی که معنیشون کلی حرف نگفته است...
شمع چگونه کار می کند؟ در واقع، این اتفاقی ست که می افتد: شمع خودرو بالای سرسیلندر قرار دارد. در ابتدا، پیستون به پایین سیلندر می رود و با ترکیب سوخت و هوا درگیر می شود. دوباره پیستون به سمت شمع، به طرف بالا بر می گردد و این ترکیب را فشرده می سازد. در آخرین لحظه، وقتی پیستون به بالاترین نقطه می رسد، شمع جرقه می زند و ترکیب را مشتعل می سازد. پیستون به پایین رانده می شود تا نیروی لازم برای خودرو را ایجاد کند. سپس دوباره به سمت بالا بر میگردد تا اگزوز
طلاق و پایان زندگی مشترک از جمله مسائلی است که خیلی ها با آن دست و پنجه نرم می کنند و درگیرش هستند. اما با طلاق گرفتن فصل جدیدی از زندگی با شرایط جدید آغاز می شود که باید خود را با آن وفق دهید تا دچار افسردگی و مشکلات روحی پس از طلاق نشوید. و بتوانید دوباره به زندگی برگردید. در ادامه راههایی را بیانش می کنیم که به شما کمک خواهند کرد.

ادامه مطلب
_ برخی عشق را چنگکی می‌دانند که نیازهای تنشان را به آن بیاویزند. لحظه‌ای را که نیاز غلیان می‌کند حادثه‌ی عشق می‌نامند و آن را با تمنا می‌جویند و‌آن گاه که نیاز فروکش کرد، عشق را از یاد می‌برند. عشق محصول انس است و بعد از نیاز تن و در غیاب آن آغاز می‌شود. غیر از این تعریف را برای حضرت عشق، توهین‌آمیز می‌دانم.
_ جایگاه تن کجاست؟ آن را نادیده می‌گیری و به حساب نمی‌آوری؟
_ تن و لامسه واقعیتی انکارناپذیر است. ولی عشق نه با آن آغاز می‌شود و نه ب
15 توصیه برای آغاز بدنسازی
پروتئین برای پرورش عضلات لازم است. پروتئین در مرغ، ماهی، تخم مرغ، شیر، لبنیات، سبزیجات و آجیل وجود دارد. بیشتر متخصصان ورزشی توصیه می‌کنند که هر روز به ازای هر کیلو از وزن بدن 2 گرم پروتئین مصرف کنید.
افرادی که پرورش اندام را آغاز کرده‌اند باید به نحوه ورزش کردن و تغذیه خود توجه کنند تا نتیجه مطلوب را بگیرند.
 
اگر به تازگی پرورش اندام را آغاز کرده‌اید و می‌خواهید تناسب اندام بهتری داشته باشید باید نکات خاصی را در
در طول این یه هفته به طور کلی فراموش کرده بودم که این‌جا هم می‌شه نوشت!
چقدر عجیب و آزار دهنده. ترجیح می‌دادم الانم می‌تونستم تو کانال بنویسم ولی شاید این قطعی موقت اینترنت،( امیدوارم موقت باشه) بهانه ای شد که وبلاگ دوباره فعال بشه. 
متن ترانه مهدی محمد زاده به نام سیم آخر

 
ده لعنتی , یه چندتا خط حرف دارم باتوبگو چی کم گذاشتم واسه توک رفتیچشاتو رو همه چی بستیب چی میگن مگه پستید راستیبااونی ک الان تو هستیبگو چ عهدو پیمونی تو بستیطفلی نمیدونه چقدر تو پستیکاری کردی میترسمدیگه از عاشق شدندیگه از رسوا شدندیگه از دلواپسیدحقم نبوددوباره تنها شدندوباره بی کس شدندوباره این خستگیبیاببین دلم دوباره زد ب سیم آخرپیت میگرده توی این شهرشبای پاییزباچشم خیس ب زیر بارونمیرم توی همون
  "آغاز عصر ظلمت، واقعه ی کربلاست؛ آن جا که برای اولین بار و آخرین بار معصومی، نه به اراده و دستور یک حاکم ظالم و یا ضرب شمشیر انسانی شقاوت پیشه، که با اراده ی جمعی مردم به شهادت می رسد؛ تا از این راه به خداوند اعلام کنند که نمی خواهند سر به سوی آسمان بلند کنند، نمی خواهند واسطه ای از آسمان برایشان بگوید، نمی خواهند نور را ببینند. هر سال شیعیان در این روز بر سر می زنند و اشک می ریزند تا خداوند توبه ی انسان را بپذیرد و آن واسطه را بفرستد تا نور باز
بسم الله الرحمن الرحیم
 اسلام ستیز از روایت زیر نتیجه گرفته است که اسلام در حجاز فقط با شمشیر گسترش یافته بود !متن روایت: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند، پیامبر (ص) را ده سال مأمور تبلیغ اسلام به مردم کرد، اما آنها از پذیرفتن اسلام امتناع ورزیدند، تا آن که فرمان جنگ به او داد؛ بنابراین، خیر در شمشیر و در زیر شمشیر است و همچنان که در آغاز چنین بود دوباره نیز چنین خواهد شد.
ادامه مطلب
دوباره درست همینجا ک حس میکردم کاملا تموم شدی برام،
دستم دوباره لغزید روی پروفایلت!
و دلم دوباره لرزید....
چرا هربار یه نکته جدید کشف میکنم؟
الان ک کاملا نا امیدم از داشتنت
این چ کار مسخره ایه ک با زندگیم دارم میکنم؟؟
چرا با دستای خودم دارم نابود میکنم آیندمو؟
تو خوب.تو دوست داشتنی.تو برای من معیار تموم!
وقتی نمیشه ینی نمیشه!!!
چرا انقدر دیوونه بازی میکنم؟!
ا اخه شمارتم اینهمه وقته پاک کردم!
چرا تو سرچ تلگرامم میاد اسمت
چرا اراده ندارم
چرا بازم
روزی که فکر کردی یکی رو از ته دل دوست داری ولش نکن... ممکنه دوباره تکرار نشه... آدم وقتی تو سن‌ و سال توئه فکر می‌کنه همیشه براش پیش می‌یاد... باید ده پونزده‌ سال بگذره که بفهمی همون یه بار بوده... که حالِت با چیز دیگه‌ای خوب نمی‌شه... عشــــق یعنی حالِت خــــوب باشه...
سَخت دلگیرم ازین دوباره مُردَن!پس از آنکه چشمهایم تو را دید خواستم زنده بمانمزنده شدماما حال دوباره مرگی برایم قلمداد میشوددر درونِ رگهایمدر سینه ام که از هوا خالی میشوددر نفس تنگی ای درمان شده که دوباره برگشته است..دلگیر تر از من مگر میشود؟چه کسی این مُردَن را دوام خواهد آورد؟که پس از بازکردن چشمهایمپس از دیدنت..چشمانم را دوباره ببندم و بگویم....این یک کابوسِ شیرین بود!
در این دلتنگیِ عجیب که به مُردن سرایت میکند!،
حال پرسیدنت کارِ دشواریس
+چرا دیگه این بلاگ لنتی آمارو وا نمیکنه؟
+بچه ها تبریک بگین دارم ازش میکشم بیرونبرا همون رفتم دوباره آدرس نوشتم
+و اینکه یکی خیلی وقته اومده مشهد بنظرم هنوزم هس ولی اصن نمیخاد با من ارتباط برقرار کنه! آخه چرا؟
من واقعا هیچوخ نمیفهمم و نفهمیدم چرا!
خاک توسرت خر خب دلم برات تنگ شده‍♀️
وبلاگ خبری آذربایجان پرس آغاز به فعالیت کرد. 
 
این وبلاگ اخبار مربوط به آذربایجان، ایران و جهان را بصورت روزانه منتشر می کند و درصدد است که کمبودهای موجود در عرصه خبررسانی منطقه آذربایجان را جبران کند.
 
این بلاگ خبری تحت قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران و سرویس وبلاگدهی بیان است.
بر دامنه‌ی کوهباد که می‌پیچدانگار هزار برگ، از هزار تاریخبی هیچ تحریف به زبان می‌آیندآه، اگر روزی کوه‌ها سخن آغاز کنندصفحه‌های بی‌شماری از تاریخ را باید پاره نمودصفحه‌های بی‌شماری را باید به تاریخ افزودآه، اگر روزی کوه‌ها سخن آغاز کنندتمام پرچم‌هاسرافکنده خواهند شد+ جلال همدانی
با نام و یاد خدا
آغاز می‌کنیم.
یه زمانی قبل از همه‌گیر شدن دنیای شبکه‌های مجازی مثل اینستاگرام، دنیای سایت‌ها و وبلاگ‌ها و نوشته‌ها و نوشتن‌ها رونق داشت. آدمای زیادی وقت زیادی رو اینجور‌ جاها میگذروندن.
اما الان خیلی کمتر شده...
همون زمانا تو بلاگفا یه وبلاگ داشتم.
اینجا رو هم تازه شروع کردم.
به امید اینکه رهاش نکنم و بیام بعضی وقتا یه بار اضافی روی مغزم رو خالی کنم اینجا تا جا باز بشه واسه بارگیری دوباره ؛)
☃☃☃☃☃☃☃   
 
 
                                          
     
❄❄❄❄❄❄❄❄
 تولدم مبارک
باز یک سال گذشت و دوباره به نقطه ی آغاز رسیدم..
خدایا دلم هوای دیروز رو کرده،هوای روزهای کودکیم،دلم میخواد مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهام رو به دستش بسپارم...
دلم میخواد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی رو..
میخوام خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلمو شکستن..
365روز گذشت...روزهایی که قهقه زدم از ته دل و لبخند زدم و شب هایی که اشک
♨توجه♨توجه♨
پیج جدید شهید لطفی نیاسر .
ما خسته نمیشیم
پیج دوم هم مانند پیج اول به خاطر مواضع #ضد_صهیونیستی توسط اینستاگرام بسته شد .
آدرس جدید رو دنبال کنید و به دیگران هم معرفی کنید تا جمع ضد اسرائیلیمون زودتر جمع بشه !
sh_mahdilotfi3
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در کتاب نهج الفصاحه حدیثی به این مضمون نقل شده است که پاسخی است به پرسش بالا 
صدقه را از خویشتن آغاز کن اگر چیزى فزون آمد بکسان خود ده اگر از کسان تو چیزى فزون آمد بخویشان ده و اگر از خویشان نیز چیزى فزون آمد به دیگران ده و همچنین صدقه را از عیال خویش آغاز کن.
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
عروس‌مون پیام داده برای آشنایی بیشتر و برقراری مناسبات سیاسی، ته‌ش گفته من در پیام‌رسان‌های سروش، بله، ایتا و آی‌گپ فعال هستم. 
شخصاً که به‌ش نگفتم، ولی کم‌کم به گوش‌ش می‌رسه که بنده هم از این‌های که گفتی فراری‌م. 
 
 
× حالا الان فکر می‌کنین من چه آدم پلنگی هستم.
×× بهانه‌ی این پست، این‌ئه که دوباره نت همراه این‌جا ملقی شده.
یه روزی تکنولوژی طوری شه که لحظه‌ی دلتنگی بتونی بری توی عکس‌ها. لابلای خاطراتت؛ حس کنی وزش آرامِ باد رو، اون لبخند و اون داغیِ خورشید رو. بشنوی تپش‌های تندِ قلبت رو و بنشینی به تماشا؛ دوباره و چندباره. بچرخی بین اون لحظه‌ها و فشارِ به آغوش گرفته شدن دوباره زنده‌ات کنه.. 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها