نتایج جستجو برای عبارت :

کاین همه درد نهان است و مجال آه نیست

دلتنگ که می شوم می آیم اینجا سری می زنم . دلم می خواست از تمام آنچه که روحم را می آزارد بنویسم اما نه مجال نوشتن است و نه مجال گفتن .پس به آینده و آیندگان موکول می شود ‌ . 
 
پی نوشت: 
۱/تولد یک دوست عزیز مبارک . ( اردیبهشتی ترین مرد روی زمین تولدت مبارک ) 
۲/........
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
 
روزگار غریبی است نازنین
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارمدلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنندعشق را در پست
گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد.   اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم".  بودن" وقتی میسّر است  که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و  صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد.  در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.  
اگر "بودن " منوط به "نبودن " است.  هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است.  اگر" بودن " منوط به " بودن " است.  حافظ می
و مجال آه نیست...
#حضرت_حافظ
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- ─═┅✫✰✰✫┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
در چند دهه گذشته شاهد رشد سریع علاقه به پژوهش در حوزه نهان نگاری برگشت پذیر روی داده های چند رسانه ای بوده ایم. هدف اولیه از نهان نگاری برگشت پذیر، باز گرداندن محتویات اطلاعات پوششی اصلی ، با انحراف باقی مانده از صفر، پس از نهان نگاری است. چنین ویژگی در صنایع مرتبط با اطلاعات حساس مانند صنایع نظامی و پزشکی قانونی بسیار مفید است . در این مقاله یک الگوریتم برای نهان نگاری برگشت پذیر برای تصاویر سیاه و سفید مبتنی بر متد پیشگویی پیکسل بر اساس فاز
دانلود آهنگ جدید پویا حق شناس به نام حال نهان
Текст песни Hal Nahan Pouya Hagh Shenas
گویم امشب من از این حال نهان از زمستان دلم فصل خزانПозвольте мне сказать вам, сегодня вечером я прячусь от зимы
چون بهاری بودو گذشت ای خدا اینچنین محوت شده احوال ماПотому что это была весна, Бог простил нас
دلم از هرچی که هست خسته شده شبیه یه مرغ پر بسته شده

ادامه مطلب
قلبامون فشرده شده
بغض داریم
تسلیت میگم به مردمم که استرس رو حمل میکنن
تسلیت میگم به اونهایی که در کرمان به رحمت خدا رفتند
تسلیت میگم به خانواده های عزیزانی که تو هواپیمای ایران اوکراین پرپر شدند..دانشجوهای صنعتی شریف...اون زوجی که تازه ازدواج کرده بودند
دیگه هر روز صبح میام و پنل وبلاگم و باز میکنم و تسلیت میگم
دلیلش پیدا میشه
قلبم درد میکنه...هروقت تو تلوزیون دیدم همه یکصدا میگن مرگ بر آمریکا،پر از ناراحتی شدم،وقتی برای یک ملت جنگ بخوایم،ا
۱۷۹- تیر چشم دل از من برد و روی از من نهان کرد       خدا را باکه این بازی توان کرد ؟ شب تنهای ام درقصد جان بود     خیالش لطف های بیکران کرد چرا چون لاله خونین دل نباشم     که با ما نرگس او سرگران کرد که را گویم … تیر چشم – دل از من برد و روی از من نهان کرد – غزل ۱۳۷ – ۱۷۹
منبع : فالگیر
حمزه کُشی نکنیم، دوباره! گاهی سرنوشت یک نبرد بزرگ را "مراقبت از تنگه در برابر شبیخون" یا "جمع آوری غنیمت" تعیین می کند. ♦️غنیمت طلبی و غفلت از کمین خصم می تواند فتح محتمل را به مجال قتل عام مجاهدانی در تراز جناب حمزه سید الشهدا بدل کند. این راز پیروزی سپاه اسلام در جنگ بدر و ناکامی در نبرد اُحُد به فاصله نُه ماه است. انتخابات مجلس، مجال پیروزی خدمتگزاران است؛ اگر از تنگه و شبیخون غفلت نکنیم. ♦️طیف های سیاسی منسوب به جبهه انقلاب باید مراقب باش
از ح فاصله گرفتم، درواقع از همه فاصله گرفتم، این روزها تنهام و سرم به درس و کتاب. راستش لذت می‌برم و این من رویایی ام است که درس می‌خواند، سراغ شبکه‌های اجتماعی نمی‌رود، سرش گرم کسی نیست و و و. اما از طرفی دلم یک عشق می‌خواهد، نه تپیدن و هیجان، که عشق. می‌دانم چنین چیزی در عالم واقع موجود نیست، می‌دانم ساخته‌ی داستان پردازان است و لعنت به کسی که اول بار این معنا را شکل داد.
حالم خوب است و با ترس می‌نویسم چون هربار نوشتم تغییر کرد اما شرح حا
ماه، غمناک، در این گُلشنِ خَضرا می‌گشت
باد، بی‌خویشتن، افسرده و شیدا می‌گشت
گُلبُن، از دردِ نهان، زار به‌خود می‌پیچید
شب، فرومانده در اندیشه‌یِ فردا می‌گشت
بانگی از دور می‌آمد، همه رنج و همه درد
مانده بود از ره و، نالان پیِ مأموا می‌گشت
رازی اندر دلِ شب بود که ناگاه اگر،
برگی از شاخه جدا می‌شد، رسوا می‌گشت
سایه‌یِ بیدبُن، از بیم، می‌آویخت به شاخ
باد چون می‌شد از او دور هویدا می‌گشت
یادِ آن یارِ سفرکرده، پریشان و غمین
زیرِ هر
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا تو
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه‌ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا ت
به قول دوستی، همه قوانین و اصول فیزیک تو زندگی روزمره مون هم مصداق داره!

یکی از کمیت های فیزیکی، «گرمای نهان» هستش.
به طور خلاصه گرمای نهان، به مقدار انرژی لازم جهت تغییر فاز یک ماده اطلاق میشه.
به عبارتی، مثلا برای اینکه یه تکه یخ با دمای صفر درجه سلسیوس، به آب صفر درجه تبدیل بشه، مقداری گرما(انرژی) نیاز داره.. که به اون انرژی، گرمای نهان میگن.
وجه تسمیه‌ش هم به این دلیله که انرژی داده شده به ماده باعث تغییر دمای ملموس ماده نمیشه، اما این انر
نهی از اعتماد بیجا حتی به نزدیک‌ترین افراد
ثقة الاسلام کلینی و ابن شعبه حرانی رضوان الله علیهما روایت کرده‌اند:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن إسماعیل، عن عبد الله بن واصل، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا تثق بأخیك كل الثقة فإن صرعة الاسترسال لن تستقال.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حتی به برادرت اعتماد كامل و تمام (بدون ملاحضه) مكن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان كردن، قابل جبران نیست.
الکافی، تالیف ثقة
به قول دوستی، همه قوانین و اصول فیزیک تو زندگی روزمره مون هم مصداق داره!

یکی از کمیت های فیزیکی، «گرمای نهان» هستش.
به طور خلاصه گرمای نهان، به مقدار انرژی لازم جهت تغییر فاز یک ماده اطلاق میشه.
به عبارتی، مثلا برای اینکه یه تکه یخ با دمای صفر درجه سلسیوس، به آب صفر درجه تبدیل بشه، مقداری گرما(انرژی) نیاز داره.. که به اون انرژی، گرمای نهان میگن.
وجه تسمیه‌ش هم به این دلیله که انرژی داده شده به ماده باعث تغییر دمای ملموس ماده نمیشه، اما این انر
تشنه‌ی یک صحبت طولانی ام. 
دلم حرف می‌خواهد، یک هم‌صحبت، یک نگاه و یک لبخند، یک مهر که از چشمان کسی توی دلم سُر بخورد، می‌خواهم عاشقی کنم و مهر بورزم و بپیچم و حسی غلیظ را تجربه کنم.
اما اگر راستش را بخواهی اسماعیل، اینجا مجال غلظت نیست.
 
ماه فروماند از جمال محمدسرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیستدر نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامتلیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسیآمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیستروز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوسبو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتدتا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتبادنور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابن
رفته بودم یک گوشه داشتم بخودم میگفتم: اخه احمق جون.چالش برای این نیست که ادم هیچ خطایی توش انجام نده.الان تو ۲۵ روز که سر حرفت موندی.ساعتم از دوازده گذشته رفتیم تو ۲۶ روز.حالا مگه چی میشه یبارم شیطون گولت بزنه.برو یواشکی از پنجره نگاه کن
 
راست میگم.دیگه.اره حق با توئه.اصلا مگه میشه ادم یه قولی بخودش بده.و یذره هم نشکونتش؟
نمیدونم.بزار فکر کنم.فوقش همین امشب.
فقط یه لحظه.
و جالبِ یهو اینو دیدم:این نوشته رو قبل اینکه قولمو بخودم بشکنم
 
صبر تلخ اس
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم / سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم
شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشم / نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم
علمی به دست مستی دو هزار مست با وی / به میان شهر گردان که خمار شهریارم
به چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشاید / چه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارم
دهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجد / فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم
به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد / که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم
شتر است مرد عاشق سر
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم...
خرداد ماه جان چه عجب!!! بالاخره تموم شدی.. مرسی.. اه...

تیرماه جان!!! آمدی که داغ دل تازه کنی به هزار و یک داغ آشکار و نهان... مادر داشتی آرزو می کردم به سوگت بنشیند که سوگ نشین توایم...
تیر ماه بی سرانجامی توی سیگار بهمنت باشد.... (با اندکی تحریف)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
کتاب ینابیع المودة
القندورنی الحنفی،الحافظ سلیمان بن ابراهیم
پیامبر فرمودند
(یا علی...
تو از منی و من از تو،گوشت تو از گوشت من و خون تو از خون من و روح تو از روح من و نهان تو از نهان من و آشکار تو از آشکار من است،
آنکس که از تو اطاعت نماید سعادتمند و آنکه بر تو عصیان کند شقی خواهد بود
سود می برد کسی که از تو پیروی کندو زیان می بیند کسی که از تو بر گردد
کسی که در خدمت تو باشد نجات یابد و کسی ک
 
 
جز خیل اشک و آه سپاهی به ما نداد
با این وجود فرصت آهی به ما نداد
 
ما را مقرّبان حریمش حساب کرد
جز درد و داغ منصب و جاهی به ما نداد
 
ما را برای عبرت خلق آفریده بود
از سجده غیر نامه‌سیاهی به ما نداد
 
ما مثل کوه سرکش و دربند مهر او
او جز ستیغ تیغ پناهی به ما نداد
 
دلخوش به رحمتیم که در پنج روز عمر
 مستی مجال هیچ گناهی به ما نداد
 
 
نه، صحبتی از عشق نیست. صحبت از نور سپیده، افتاده به دالانِ نمورِ قلب است. آن اتفاقی که رخداد، در طولایِ سرنوشتش نیست، آن اتفاق که نمی‌افتد.
عرصه‌ی پهناورِ زیستن، وقتی مجال بودن ندارد می‌شود ما. باشد، هر چه بادا باد، بوسه‌ات آباد.. 
تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین
برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین
تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام
دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین
نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم
ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین
درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست
تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن
باده‌ی خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ایبوی شراب می‌زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد می‌ای ز خوان توخواجه‌ی لامکان تویی بندگی مکان مکن
مولانانقاشی: مارِک روزیک

مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
وای خدا من این قضیه پیر درون داشتن رو برای دو نفر که به شدت این اخلاق رو دارن، توضیح دادم،
یکیشون همون جا بغض کرد و گریه کرد و تایید کرد که درسته،
یکی دیگه شون هم کلا سیستمش به هم ریخت!
حرفای من اینقدر واقعی هست؟! ترسیدم! اون بنده خداهایی که این ها رو خوندن اینجا و در نهان دارن خودکشی میکنن رو معذرت میخوام ازشون.
 اے جان دل رخصت بده بر ساحل دریا روم 
مشتے پر از دریا کنم بر باغ دل دریا نهم
دل را بنامت پر کنم وانگہ نداے دل زنم
بر آن ندا سازے بنہ تا سوزشے بر جان دهم
چون یاد تو آغازش راز نهان من شود
بَہ قصّہ ها با غصّہ ها در آن نهان من پر کنم
قصّہ ایے گویم ز دل پرتو مزیّن نام آن
چون رخصتے دادے بہ جان آغاز دل اینڪ دمم
آن‌شکلی تشنه‌ی کلمات مستقیمِ تو ام که هرکس نداند، می‌گوید کلمه‌ای، سیل است بر عطش و آتشِ درونم که تویی ناجی من، پس بده عزیز و بر این ضعیف رحم بیار... اما نیستی. من می‌دانم که کلمه‌ای کافیست تا در این تمنا غرق بشوم. روح آدم که هرچه فروتر رود و بیش‌تر در عمق بماند، خفه نمی‌شود ؛ فقط بیش‌تر دردش می‌آید. حالا تو بیا و کلمه‌ای هم انفاق نکن؟ بدهی، ندهی، مرگم تویی که زنده نگاهم می‌داری.
ریاضی مهندسی اما نشسته میانِ من و تو، بیش از تو عذابم می‌ده
گفت خانوم فکر کنم شما خیلی مومن هستین؛ گفتم از کجا به چنین نتیجه ای رسیدین؟ گفت چادری هستین. گفتم خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست؛ پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم. گفت یعنی چی؟ گفتم ایمان یه جایگاه هست که با پنج متر و نیم پارچه نمیشه بهش رسید.
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
وزن شعر:
"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار
ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار
مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم
او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار
جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم
خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار
در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست
انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار
گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم
گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار
شب ها
 
 
 
حقیقتا مجال سخن نیست ... و دل گرفته ست 
.
 
او صبر خواهد از من ...بختی که من ندارم!من وصل خواهم از وی، ...قصدی که او ندارد!
.
مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بوددیدیم ،ولی دیدن دنیا به چه قیمت؟ 
.
گیرم که هزاران غزل از هجر نوشتیمجرات که نداریم به دلدار بگوییم ...! :(
 
 
باسمه تعالیچهل حدیثریاقصیده ۱ای که داری خود نمایی و ریا با دیگراننزد این و آن برای کسب جا ی مهتراناین و آن با اذن حق مقدور می گردند عملتو گدایی می کنی پیش گدایی آنچنانسخت باشد، ظاهر و باطن یکی یابی تو رابس نفاق است و دو رویی در میان مردمانهر که باشد با ریا زاهد، ندارد ارزشیچون ریا کاری کند با زهد نزد دیگرانبهر اندک قدرت و مال و مقام جان رباگاه تهمت می زنند و افترا بر این و آنبا ریا کاری به فکر کسب مالی و درودیا کنند مدح تو را، بهر لذاید های تا
راه های تقرب به خدا
۱- معرفت هر چه خدا بهتر و بیشتر بشناسیم، انبیاء و أئمه (ع) چنین بوده اند.
۲- انجام واجبات
۳- خدمت به مردم (صدقه نهان و آشکار و... .)
۴- دوری از گناه (نگاه، شکم، دامن، شهوت و... .)
۵- محبت به اهلبیت(ع) و برائت از دشمنانشان.
۶- کسب فضائل اخلاقی و ترک رذائل.
۷- انجام مستحبات
۸- 
واما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنةهی المأوی.          سوره مبارکه نازعات آیه ۴۰و ۴۱٪٪
 
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
یا امیر المومنین...
آه این دل دوباره غم دارد 
شوق یک گریه در حرم دارد 
مانده ام آن دلی که تنها ماند
با تو باشد چه چیز کم دارد ؟

***
دوست دارم شکسته بالی را
دست های همیشه خالی را
عشق تو در نهان من باقی است
کاشتی در دلم نهالی را 

***

از نگاهم ستاره میریزد 
اشک هایم دوباره میریزد
دل بیچاره چاره میخواهد
در حریم تو چاره می ریزد
حلقه عشاق را با رخت آشفته کنطعم می ناب را با قدحی تازه کنسیره فردوسیان طاعت و ذکر و ثناستسیره ما در فنا باده ی با ربناستگفت رو از من تهی گرد سپس بازگردگفتمش این سرخوشی فارغم از ساز کردنیست در این سینه جز یاد تو ام هایو هوای صنم فتنه جو جز تو چه جویم بگوگفت سحر آگهی میدهم از سر عشقگفتمش این تیره شب ناز تو باید نوشتگفتمش ای ساربان میکشی ام در نهانگفت چنان میکشم تا که تو گردی عیان
روزنه
پشت سایه ها پنهان می شوم.
در نهان گاهِ بودن...
این وصله ی ناجور چگونه به تنم چسبیده است؟ 
بالاخره آشتی می کنم
با چتر و گیاه و روزنه...
که زندگی شکافی است
به گل و مهر و کلمه...
راهی است تا برزخ
تا دایره ی جبروار زمین. 
****
ساعت ذهنم به عقب بر می گردد.
آدم های نخستین را می بینم که از شکاف
سرک می کشند به ناکجاآبادِ زمان
در تراکم ابرها غوطه می خورم.
و پشتِ روشنی
پنهان می شوم....
محبوبه باقری
 اے جان دل رخصت بده بر ساحل دریا روم 
مشتے پر از دریا کنم بر باغ دل دریا نهم
دل را بنامت پر کنم وانگہ نداے دل زنم
بر آن ندا سازے بنہ تا سوزشے بر جان دهم
چون یاد تو آغازش راز نهان من شود
بَہ قصّہ ها با غصّہ ها در آن نهان من پر کنم
قصّہ ایے گویم ز دل پرتو مزیّن نام آن
چون رخصتے دادے بہ جان آغاز دل اینڪ دمم
تو آن شیوه‌ی حیاتی که هرگز نخواهم زیست. این غمگینم می‌کند. چون نمی‌دانم چه تعداد از تو، آن بیرون توی دنیا وجود دارد. چه تعداد حیات‌های نزیسته‌ای که برای حیات گند گرفته‌ی مشغول به شدنم اکنون، قربانی کرده‌ام، گوشه‌های خیال نهان کردم و زخمیشان کرده‌ام، مبدل به قصاصم شده‌اند. در حسرت گرفتن دست‌هات نیستم. شاید هم هرگز نگذاشته‌ام بیاید تو...
#سعدی
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.پسر را گفت: باید که این سخن با هیچ کس در میان ننهی.
گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویمو لیکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانیکه مصلحت در نهان داشتن چیست؟ 
گفت: تا مصیبت دو نشود:یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی اندُه خویش با دشمنانکه «لاحَول» گویند شادی کنان
 گفتی : غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟
شیرین من ، براز غزل شور و حال کو ؟
پر می زند دلم به هوای غزل ، ولی 
گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را 
چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدن 
آن بگهای سبز ِ سرآغاز سال کو ؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند 
حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو ؟
شاعر: قیصر امین پور
****
با تشکر از دوست عزیز: 
мдjiD ××آریایــــــــیها××
هر لحظه امتحان است، پیش من و زمانم،
هر لحظه انقلاب است در قلب خو نچکانم.
هر روز من حساب است از عمر کم حسابم،
هر لحظه در شتاب است ایام گل فشانم.
گر پای من کنار است از راه بی کنارم،
فردای من درخشان از نور دیدگانم.
بر دوش من گران است بار گناه یاران،
بار گران دل را تا منزلی رسانم.
در چهره ام نشان است اندوه زندگانی،
در شعر من نهان است پیدا و هم نهانم.
جامعه ای را می توان سالم دانست که در آن هیچ انسانی وسیله ای برای مقاصد
دیگری نباشد بلکه نتیجه کوشش هر فرد عاید خودش شود ، هــــدف کار و کوشش
فقط متوجه نیروهای نهان خود شخص باشد انسان کانون بحساب آید و کلیه فعالیت
های اقتصادی و سیاسی در جهت رشد انسان باشد.
ادامه مطلب
ره به کوی دلبر خود در نهان باید گرفت 
نِی به ظّن و یا هیاهو و گمان باید گرفت 
سر به هر راهی سپردم ره به مقصودم نَبُرد
آخر ای آرام جان این ره چسان باید گرفت 
یک بگفتا بوی زلفت، وان دگر گفتا ز لعل
ناوکِ بی باکت* اما، از کمان* باید گرفت 
نرگس مستت اگر آشوبگر یا جان ستان 
شهد شیرین از لبانت را نهان باید گرفت 
باده ی نابی که من را همچو رسوا کرده است
رطل مرد افکن* آن کوی مغان باید گرفت 
بر سر آنم شبی جام اَنَالحق* را زنم 
زانکه چون منصور* تیغش را عیان بای
اگر مجال حضور بدی، توی وداع چیزهای حیرت انگیزی برای دیدن و شنیدن هست.
بعضی ها شبیه شمعی میمونن که شعله شون خاموش میشه. هرچقدر پرنورتر، اطرافشون تاریک تر میشه بعد از هجرانشون.
اما آدمهایی هم هستن که بعد از ترک بدنشون، هنوز میتونی نغمه دلنواز زندگی رو از جانشون بشنوی.
اگر گوش بدی میشنوی که هنوز زنده ان.
اگر دل بدی، گوشت حتما خواهد شنید.
ادامه مطلب
تفاوت حافظه های کش BBWC و FBWC در کنترلرهای RAID
تفاوت حافظه های کش BBWC و FBWC در کنترلرهای RAID
حافظه کش موجود در کنترلر های رید شرکت اچ پی به دو دسته تقسیم می شوند :
این نوع حافظه های نهان در دو نوع BBWC و FBWC هستند که نوع Battery-Backed Write Cache برای نگه داری و جلوگیری از از دست رفتن داده ها روی آن نیاز به باتری دارد. سرورهای HP طوری طراحی شده اند که زمانی که از کنترلرهای Raid دارای این نوع حافظه ی واسط استفاده می شود، در صورتی روشن شوند که باتری نصب شده سالم و شارژ
با تمام موشکافی‌ها و شرح و تفسیرها و با تمام تلاشهای موفقی که بشر برای درک ماهیتِ خود و رسیدن
به کنه واقعیت هستی می‌کند... حقیقت هستی و حیات چنان مبهم و چنان دسترس ناپذیر می
نماید که گویی هیچ چیز راجع به آن نمی‌دانیم. هیچ یک از این تحلیل‌ها و تلاشها ذره‌ای
از شگفتی و عظمت آن نمی‌کاهد...

 
برو ای زاهد
خودبین که ز چشم من و تو         راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
@بعد از دو شب دیر خوابیدن امشب هشت و نیم خاموشی رو زدیم و ۹ دیگه اهل منزل خواب بودند.نشستم به کارهای عقب مانده و چک کردن پیام ها و ...نمیدونم چه جوریه که آخرشب ها قبل خواب مشکلات خیلی معمولی هم تبدیل به یه هیولا میشن که میاد گلوی آدم رو میگیره و هی فشار میده و فشار میده! عجبا! @امروز غروب به میم زنگ زدم و گفتم گرسنمه و هوس قورمه سبزی کردم.شب با قورمه سبزی داغ اومد.مزه بهشت میداد.دوتایی با لذت خوردیمش.دخترها نبودن.@راستش در مورد یه موضوع مهم باید با
یک زمانی، در دوران خیلی نوجوانی، به واسطه شرکت در مسابقات وبلاگ نویسی و رتبه اول کسب کردن، متعلق شدم به این آستان و این مجال ، برای نوشتن حرف ها، درد ها، بی حوصلگی ها و... یا خوبی ها، خوشی ها، البته اگر اصل چراغ خاموش را رعایت نخواهم کردن!!!
آن موقع ها کسی بود به نام لیلای مجنون، اسم وبلاگش بود، که البته هرچه گشتم پیدایش نکردم تا از متن هایش برایتان بنویسم بدانید چه مجنونی بود برای خودش!!!
تا آنجایی که یادم می آید، معشوقش، دقت کنید، معشوقش رهایش
آینه  در این هفته شاهد شکفتنی بود و مواج و خروشان از این شکفتن
چون اینه دارد خود شوق وصل و  تماشا
چگونه برون اید تا در آغوش گیرد لیلی را
شکفتنی در راستای گل زندگی
که خود جای بسی مجال است
که خواهم گفت در ادامه
و ترس از ان دارم که بیان عین انچه دیده است موجبات افشای راز اینه باشد و فراهم اور شاید ملالتی برای دخترش
چه کند 
پس میگوید در هاله ای از تفکر که بداند میبیند اینه و این شوق انقدر زیاد هست که نادیده بگیر برخی ملاحضات انرا
بسم الله الرحمن الرحیم قربة
الی الله غمت در نهان‌خانه‌ی دل نشیند... . . .
. تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد خواب
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری... . .
رفیق عمار قدیر مهندس فرمانده
اینجا تیپ سیدالشهداء سربازان آخرالزمانی امام زمان عج
فداییان حضرت زینب سلام الله علیها
شهیدقدیرسرلک شهیدمحمدحسین محمدخانی
@bi_to_be_sar_nemishavadd
باید به یاد داشت که «دانش»، « #خرد» نیست و نمی تواند باشد. دانش علیه خرد است و مانع بیداری خرد می شود. دانش، سکه ای تقلبی است؛ ‌تظاهر می کند که می داند. در حالیکه هیچ چیز نمی داند؛‌ ولی می تواند انسان را فریب دهد.
این موضوع چنان ظریف و نهان است که اگر فرد واقعا هوشمند نباشد، ‌نمی تواند حقیقت آن را تشخیص دهد. در عین حال،‌ این فریب بسیار ریشه دار است و از دوران کودکی٬ ‌در ما شرطی شده است.
ادامه مطلب
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگوپیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگوور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفتآمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسمگفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفتسر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شددر ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کردکه نه اندازه توست این بگذر
به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است
برای گریه شدن، آبشار هم خوب است
تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا؟
کمی خجالت از این انتظار هم، خوب است
اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا
ولی کشیدن ناز نگار هم، خوب است
مرا ببند که من، جای دیگری نروم
برای عبد فراری، حصار هم خوب است
هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است
کمی هوا وسط این غبار هم، خوب است
اگر که پای رکابت نشد شهید شوم
برای کشتن ما، زلف یار هم خوب است
اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد
امید آمدنت بر مزار هم، خوب است
ازدواج با دراویش که خود را مسلمان و حتی برخی خود را شیعه و پیرو مکتب اهل بیت (ع) می‌دانند، همواره مورد سوال بسیاری بوده است لذا برای رسیدن به پاسخ مناسب، برخی از فتاوای مراجع تقلید را دراین مجال به اختصار بیان می کنیم. 
ادامه مطلب
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
روزی به‌ بانگِ نای و نی، غسل سفر سازم به می 
گر دل بنالد همچو نی، من چون سبو نازم به می 
 
 دل گر مرا رسوا کند، راز نهان افشا کند
چون خود مرا شیدا کند، رازم نهان سازم به می 
 
ساقی نوشین جامِ من، شمع و چراغِ شام من
بُگشا زبان و کامِ من، تا غم براندازم به می 
 
یا رب چه گویم چون منم، تا پیش تو تر دامنم *
کرده غبارم* الکنم*،خواهم جهان بازم به می 

این دل چو دیوانه شود، راهیِ میخانه شود
ساقی چو همخانه شود، من سر بر افرازم به می 
 
م
شب تولدم وقتی که پستم رو نوشتم در حین دوباره خوندنش خوابم برد. همونجور گوشی به دست! اومد و گوشی رو از دستم گرفت و خوند. اینو من خودم فهمیدم! وقتی ساعت 12 شب بیدارم کرد تا شمع تولدم رو فوت کنم دیدم که صفحه وبلاگم توی گوشیم روی آخرین صفحه‌ست! ازش پرسیدم تو وبلاگمو خوندی؟ گفت آره دیدم یه چیزی بود که از ما قایم کردی! همون‌موقع هم عصبانی شدم و هی تکرار می‌کردم چرا خوندیش؟ می‌گفت نه سرسری خوندم! اونقدر میفهمم که اگه چیزی رو بهم نگفتی و نخواستی بفهمم،
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا
میخوام برات بنویسم اما چون بلد نیستم دست به دامن جناب حافظ شدم ...
من که از آتش دل چون خم می در جوشممهر بر لب زده خون می خورم و خاموشمقصد جان است طمع در لب جانان کردنتو مرا بین که در این کار به جان می کوشممن کی آزاد شوم از غم دل چون هر دمهندوی زلف بتی حلقه کند در گوشمحاش لله که نیم معتقد طاعت خویشاین قدر هست که گه گه قدحی می نوشمهست امیدم که علیرغم عدو روز جزافیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشمپدرم روضه رضوان به دو گندم بفروختمن چرا ملک جهان را به جوی نف
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازدمجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیندبر آتش تو به جز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جویکه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
 "حافظ" @ashenayershgh 
این همه ناله های من ، نیست ز من ، همه از اوست 
کز مدد می لبش ، بی دل و بی زبان شدم 
گفت " چرا نهان کنی عشق مرا ، چو عاشقی ؟ " 
من ز برای این سخن ، شهره عاشقان شدم 
جان جهان ز عشق تو ، رفت ز دست کار من 
من به جهان چه می کنم ؟ چونکه از این جهان شدم 
 
 
- تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم 
دیو نیم ،پری نیم ، از همه چون نهان شدم ؟ 
برف بدم ، گداختم ،تا که مرا زمین بخورد 
تا همه دود دل شدم ، تا سوی آسمان شدم 
نیستم از روان ها ، بر حذرم ز جان ها 
جان نکند حذر ز ج
یک زمانی، در دوران خیلی نوجوانی، به واسطه شرکت در مسابقات وبلاگ نویسی و رتبه اول کسب کردن، متعلق شدم به این آستان و این مجال ، برای نوشتن حرف ها، درد ها، بی حوصلگی ها و... یا خوبی ها، خوشی ها، البته اگر اصل چراغ خاموش را رعایت نخواهم کردن!!!
آن موقع ها کسی بود به نام لیلای مجنون، اسم وبلاگش بود، که البته هرچه گشتم پیدایش نکردم تا از متن هایش برایتان بنویسم بدانید چه مجنونی بود برای خودش!!!
تا آنجایی که یادم می آید، معشوقش، دقت کنید، معشوقش رهایش
گرمای خاص یک ماده ، نسبت کمیت گرما است
مورد نیاز برای بالا بردن درجه حرارت آن درجه یک فارنهایت تامقدار مورد نیاز برای بالا بردن دمای همان وزن ازآب یک درجه فارنهایت (شکل 2-7). این ممکن است در بیان شودفرمول زیر:استاندارد مورد استفاده در آب در حدود 62 تا 63 F دریافت می کندامتیاز 1.00 در مقیاس گرمای خاص. به بیان ساده ، خاصگرما بیانگر Btu مورد نیاز برای بالا بردن دمای یک استپوند یک ماده یک درجه فارنهایت.گرمای حساس بخشی از گرما است که دما را تأمین می کندتغی
(به یاد حبی بالله فیض الله)
رساندی بار دلها را به منزل
به بال شهپر شعر بلندت.
اجل در نیمهره بشکسته بالت،
نگفته شعرهای دلپسندت.
نگفتی شعرهای دلپسندت ز اسرار نهان کوهسارت.
بهار آمد به ملک گل نثارت،
نیایی سیر گلهای دیارت.
بهار عمر تو بگذشت چون باد،
نچیدی گل ز گلهای بهارت.
ز باغ نظم تو گلها بچینم،
برم گل چنبری روی مزارت.
رسد بوی خوش گلهای نوروز
از آن شعر تر سرشار مهرت.
به روی قبر تو گلها شکفته،
از آن گلها بیاید بوی شعرت.
 
تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور، اعتقاد راسخ به ارزش فوق‌العاده‌ی خویش در زمینه‌ای خاص است، اما خودپسندی، خواستِ ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولاً با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم.
بنابراین، غرور از درون انسان نشأت می‌گیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویشتن است. اما خودپسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیرمستقیم به قدردانی است. از این رو خودپسند
برای کنکور درس میخوندم؛ می خواستم به هیچ کدوم از تستهای فیزیک جواب ندهم وقتی بهش گفتم گفت فیزیک جدید خیلی راحته حیفه جواب ندی یک تستم تو کنکور اهمییت داره؛ گفتم هیچی نخوندم و الانم دیگه وقت ندارم باید دور کنم و خلاصه هام و بخونم گفت برات یک کتاب میفرستم خلاصه های خودم هم میدهم بخون. شب کتاب و داده بود بابا برام بیاره کتاب و که باز کردم یک فیش کوچک لای کتاب بود و روش با خط خوشش نوشته بود (( عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد  ابلیس پیروز مست سور ع
اگر از من بپرسند در این سی سال حسرتی هست که در یادت مونده باشه؟
بله همین یکی دو سال پیش، شبی بایستی برای امتحان درس می خوندم و در نمازخانه خوابگاه نشسته بودم که دیدم جمعی بانوی مولانا شناسی رو احاطه کردند، حرف هاش اونقدر شنیدنی بود که دست و دلم به درس خوندن نرفت، اما من چه کار کردم؟ رفتم سالن مطالعه تا برای امتحانم درس بخونم. کاش این ترس از دست دادن نبود و می شد به آن لحظه برگشت.
جکمت اشراق یا جکمت مشاء؟ یا گزینه سومی در کار است؟
گزینه سوم را فعلا نمی گویم
وقتش که شد خودتان می فهمید 
موضوع کمی تربیتی است و مجال می خواهد درک این سخن
پس بگذار این نکته خیس بخورد 
اما نکته ای که مد نظرم آمد این است که شما کدام را می پسندید؟ 
راه عقلی را بیشتر می پسندی؟
راه قلبی را بیشتر می پسندی؟
کدام به مذاق تو خوش می آید؟
هر کدام راهی است یکی را صوفی می نامند 
آن دیگری را عارف می نامند  
و هر کدام به طریق طی مسیر می نمایند...
پس کدامین را بای
احتمالا برایتان جالب است تا با ۲۶ حقیقت جالب در مورد بشر آشنا شده و متوجه شوید که برخی از رفتارها و افکار ما از کجا منشا گرفته و چه رازهایی در خود نهان دارند.
برای این منظور در ادامه با ما همراه باشید.
۱- دوستی هایی که در خلال ۱۶ تا ۲۸ سالگی شکل می گیرند، دوام و پایداری بیشتری دارند.
۲- زنان بیشتر به سمت مردانی با صداهای بم و قوی کشش دارند زیرا به نظرشان این مردان اعتماد به نفس بیشتر و پرخاشگری کمتری خواهند داشت.


ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید روزبه نعمت الهی به نام نهان مکن با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Roozbeh Nematollahi Called Nahan Makon
 

برای دانلود این آهنگ ادامه مطلب رو کلیک کنید
  

دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید

ادامه مطلب
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
 
 
#حدیث_مهدوی 
کلام امام زمان(عج)
ان الأرض لا تخلو من حجة إمّا ظاهراً وأمّا مغموراً
ای شیعه ما زمین، خالى از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.
منابع:کمال الدین و تمام النعمة / ج 2 / 511 / 45 باب ذکر التوقیعات الواردة عن القائم ع ..... ص : 482بحار الأنوا
بدست باد گهگاهی سلامی می‌رسان یارا
که از لطف تو خود آخر سلامی می‌رسد ما را
خنک باد سحرگاهی که در کوی تو گه گاهش
مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا
شکایت نامه شوق تو را بر کوه اگر خوانم
ز رقت چشمه‌ها گردند گریان سنگ خارا را
ز رفتن راه عاجز کرد و ره را نیست پایانی
اگر کاری به سر می‌شد، ز سر می‌ساختم پا را
ز شرح حال من، زلف تو طوماری است سر بسته
اگر خواهی خبر، بگشا، سر طومار سودا را
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی‌بینم،
دراربعین زمان لبیک یاحسین است/برشیعیان نشان لبیک یاحسین است/یک کاروان پیاده همراه زینب آمد/شوقی که برزبان لبیک یاحسین است/شورحسین باشد آمادگی به عالم/برعاشقان امان لبیک یاحسین است/پای پیاده رفته زائر به عشق ارباب/ذکرش که بابیان لبیک یا حسین است/داردحمایتی او از سنگرولایت/حتی به دل نهان لبیک یاحسین است/گنج بصیرت اواز کربلارسیده/شوری که درجهان لبیک یاحسین است/اندررکاب رهبر بر کربلاست یاور/بوسه برآن دهان لبیک یاحسین است/بهرظهورمهدی این ارب
پولاد کیمیایی
 
 
 
 
پولاد , فرزند مسعود کیمیایی , کارگردان و گیتی پاشایی , خواننده اهل ایران , در ۲۳ تیر سال ۱۳۵۹ در تهران متولد شد . او فعالیت‌های سینمایی خویش را از ۷ سالگی و با بازی در فیلم سرب به کارگردانی پدرش آغاز کرد و بعد در فیلم‌های تجارت ۱۳۷۲ , مهمانی ۱۳۷۴ , فرمان روا 1385 , فریاد ( ۱۳۷۷ ) , اعتراض ( ۱۳۷۸ ) , سربازهای آدینه ( ۱۳۸۲ ) , حکم ( ۱۳۸۴ ) و مدیر ( ۱۳۷۵ ) اجرای نقش کرد . پولاد فیلم‌های دیگری زیرا صحنه جرم , و
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
از کودک تا بزرگسال، 
از صبح تا لحظه خواب در تراکم اطلاعات سطحی رسانه ها هستند
بدون اینکه فرصت تحلیل داشته باشند،
در حالی که انسان یک جمله که میشنود باید بداند:
جایگاهش کجاست؟ 
چه معنایی دارد؟ 
چه آثاری بر آن مترتب است؟ 
ولی از آنجایی که در معرض اطلاعات بی اساس (منظور غیرفکری؛ هر چند راست) است،
دیگر فرصت فکر کردن و تحلیل ندارد
تا جایی که خنثی میشود 
و قدرت تفکر نخواهد داشت، فکر کردن از یادش می رود،
و این رویه ملکه اش می‌شود.
پیش نوشت:با خودم قرار گذاشته بودم از ترم یک خاطرات جالبی را که اصلا هم کم نبودند به نگارش در بیاورم اما نشدآنقدر این دوران پر سر و صدا و پر شور و پر مشغله است که اصلا مجال خلوت کردن و نوشتن برایم فراهم نمی آمد
 
یک ترم گذشتمطمئنم این سه کلمه به هیچ وجه ممکن نیست روایتگر خوبی برای ترم اول باشدحتی قرار نیست ذره ای از این تجربه به غایت پر ماجرا را برایمان توضیح دهد 
ترم یک مثل تجربه اولین باری است که دریا را از نزدیک می بینیمالبته می توانیم این دری
پیش نوشت:با خودم قرار گذاشته بودم از ترم یک خاطرات جالبی را که اصلا هم کم نبودند به نگارش در بیاورم اما نشدآنقدر این دوران پر سر و صدا و پر شور و پر مشغله است که اصلا مجال خلوت کردن و نوشتن برایم فراهم نمی آمد
 
یک ترم گذشتمطمئنم این سه کلمه به هیچ وجه ممکن نیست روایتگر خوبی برای ترم اول باشدحتی قرار نیست ذره ای از این تجربه به غایت پر ماجرا را برایمان توضیح دهد 
ترم یک مثل تجربه اولین باری است که دریا را از نزدیک می بینیمالبته می توان این دریا
هر دو خوب میدانیم در سکانس آخر،عاقبتمان نگاه های سردیست از جنس زمستان سال گذشته ! باید دستت را بفشارم و بگویم " بدرود" !! و برویم به امان خدا ...  زنانه شیر میشوم !! میبوسمت ... بی آنکه مجال بیابی میبوسمت ... فیلمنامه را به روی من نیاور ! هزار بار خواندمش ... اما میبوسمت !! پیش از آنکه لب به اعتراض باز کنی کارگردان میگوید : کات ! انگار او هم میداند این پایان چقدر به تن ما می آید ! ... این " ناگهانی " من پایان قصه میشود ! و پس از سالها هنوز ما را با همین عاشقانه ی
▫️
از مژگان انسانی
تو را می‌نگرم تا کنارم بنشینی
و دست‌هایت را در گیسوان من نهان سازی
چون نسیم
چون راز جهان...!
#بیژن_الهی
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
کتاب ای عشق دست از سرم بردارشاعر: اشکان صمصام

با درد خود خوشیم، به مرهم نیاز نیستاینجا دری به سمت تو ای عشق باز نیستاز بس که "شور" در دل هم ساز ریختند"ماهور" را مجال فرود و فراز نیستگهگاه شک دلیل رسیدن به حاجت استنذر و نیاز کردن اگر چاره ساز نیستمن بارها مقابل ابلیس باختمانگار این حریف قدیمی بباز نیستحی علی... گرفتن دست فتادگانتنها سوال روز قیامت نماز نیستاین شعر رنجنامه ی یک عمر زندگی استهر چند پرچمی است که در اهتزاز نیست
برای تهیه ی این کتا
در این محتوا موارد زیر بحث شده است.
بررسی انواع حالت(فاز) های مواد و تغیر حالت های مختلف
بررسی کامل تغییر حالت جامد به مایع(ذوب)، تعریف نقطه ذوب، بررسی ذوب در جامدهای بلورین و بی شکل و همچنین خالص و ناخالص
پاسخ به فعالیت های مربوطه
تعریف گرمای نهان ویژه ذوب و محاسبه گرمای ذوب و انجماد
حل مسیل عددی
 
دانلود محتوا :    دانلود
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارمسر مست گفته باشد من از این خبر ندارم شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشمنه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرمعلمی به دست مستی دو هزار مست با ویبه میان شهر گردان که خمار شهریارمبه چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشایدچه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارمدهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجدفر و نور مه بگوید که من اندر این غبارمبه سر مناره اشتر رود و فغان برآردکه نهان شدم من این جا مکنید آشکارمشتر است مرد عاشق سر آن مناره عشق
حضرت ابوالحسن ع فرمود  اگر دراین دستت. چیزی باشد وبتوانی  بان دستت نفهمانی بکن یعنی رازت را از خواص اصحابت پوشبده دار راوی گوید مردی نزد انحضرت بود واز فاش ساختن رازبمیان امد حضرت فرمود زبانت رانگهدار تا عزیز شوی و مردم را بافسار گردنت مسلط مساز که ذلیل گردی  حدیث امام صادق ع ،فرمود همانا امر ما پوشیده ودر پرده  پیمانست همان پیمانی که خدا و پیغمبر و ایمه صلوات الله از مردم گرفته اندکه راز مارا از نا اهل نهان دارند پس هر که ان پرده را علیه ما
به‌همین ترتیب او در کنار تارو زندگی کرده بود و آن‌روز تارو مُرده بود بی‌آنکه دوستی‌شان واقعاً مجال زیستن بیابد . تارو همانطور که خودش می‌گفت بازی را باخته بود . اما آیا چه بُردی نصیب ریو شده بود ؟ بُرد او در این‌ میان فقط این بود که طاعون را بشناسد و به‌یاد بیاورد ؛ دوستی را بشناسد و به‌یاد بیاورد ؛ محبت را بشناسد و روزی مجبور باشد که به‌یاد بیاورد . تمام آنچه انسان می‌توانست در بازی طاعون و زندگی ببَرد ، عبارت بود از معرفت و یادبود . و شا
چه درد آلود و وحشتناک
نمی گردد زبانم که بگویم ماجرا چون بود
دریغا درد ،
هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود …
چه بود؟ این تیر بی رحم از کجا آمد؟
که غمگین باغِ بی آواز ما را باز
درین محرومی و عریانی پاییز ،
بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد
از آن تنها و تنها قمریِ محزون و خوشخوان نیز؟
چه وحشتناک !
نمی آید مرا باور
و من با این شبخون های بی شرمانه و شومی که دارد مرگ
بدم می آید از این زندگی دیگر
ندانستم ، نمی دان
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
بااشک دیده شوید این کربلا جهان را/پاکیزه میکند او حتی رخ نهان را/کارحسین وزینب درعرش دلربایی/بخشیده سوی شیعه گنجینه امان را/درگلشن محبت یاران او ولایی/این زمزم ولایت نوراست آسمان را/هرگریه ای برایش تیری است سوی دشمن/آماده کرده دائم هریاراو کمان را/سخت است بهرشیعه از نینوا شنیدن/وقت وداع یاران ازحجت عیان را/سرهابریده گشته برنیزه ها بلنداست/آنجا شهید عاشق تقدیم کرده جان را/زینب درآن بلندی با مرگ دست وپازد/دیده است شمر کافر بالشکربدان را/این
 چه کسی داند چیست راز این دنیا
      که نیست مجال ماندن اینجا
          هر کس که ماند میلش رفتن است
               هرکس که رود غمش ماندن است
                  تا رود نیک گویی ز او
                       تا بماند کفر گویی ز بیخ
                           چه کسی خیر ماندن را می بیند
                              تا نماند مسافری باقی
نوشته sanshy
 
 
کپی فقط با ذکر منبع
اعجاز اربعین را اینک جهان ببیند/آنجاشکوه دین راهردم عیان ببیند/شورحسین داده برکربلا فضلیت/دنیاشعورشیعه درهرمکان ببیند/پیغام نینوارا زینب به شام وکوفه/سجاداین حماسه رایک نشان ببیند/پای پیاده رفته عاشق به شوق دیدار/صدهافضیلتی رااودر نهان ببیند/یک لشکری زشیعه بهرولایت آید/لبیک یاحسینش برهرزبان ببیند/گنج بصیرتی را زینب دهد به عالم/درکربلای مولا زائر امان ببیند/اندررکاب رهبر یک لشکری فراهم/خواروشکست دائم بردشمنان ببیند/بهرظهورمهدی این ار
معلق مانده ام... جایی میان زمین و آسمان یا گذشته و آینده... همچون ماه در قلب سیاه ترین سیاهی ها اما بی امیدی به روشناییِ خورشید... بی جاذبه و بی اختیار، سرگردان در مداری که گویی از ازل تا ابد پابرجاست. بی مجال فکر به خاطره ای از گذشته و بدون تصویری از آینده
معلقم... همچو پرِ پرنده ای در دستان باد که روزگاری در آرزوی "رسیدن" بود و این پرواز ِ بی وقفه را آزادی میدید!
بسم الله
 
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
خدا اراده کرد و آغاز کرد، خدا قلم را اختیار کرد و آغاز کرد، قلم این شگفت آفریده خداوند که اسرار نهان را به جهان می آورد. گاهی می بایست دوباره آغاز کرد و به خیال تقلید قلم اختیار کرد تا آنگونه رقم زد که او می خواهد.
قلم زدن را دوست دارم، هر چند چون نوجوانی مبتدی با نگاشته های ناموزون و عجیب و پر غلط، اصلا اینکار را خدا به ما آموخته تا گاهی که از خودی خود بیگانه می شویم آینه خودش را از آن اعماق وجو
راز این خاطر پریشان را میکشم بر نگاه ناز آلود نرم و سنگین حجاب مژگان را دل گرفتار خواهشی جانسوز از خدا راه چاره می جویم پارسا وار در برابر تو سخن از زهد و توبه می گویم آه ... هرگز گمان مبر که دلم با زبانم رفیق و همراهست هر چه گفتم دروغ بود دروغ کی ترا گفتم آنچه دلخواهست تو برایم ترانه میخوانی سخنت جذبه ای نهان دارد گویا خوابم و ترانه تو از جهانی دگر نشان دارد شاید این را شنیده ای که زنان در دل ”آری و نه“ به لب دارند ضعف خود را عیان نمیسازند راز دا
خدا یک نقطه داردبهروز باغبان

شنیده ام به غزل حال تازه ای دادیبه شاعران غزل گو اجازه ای دادیرسیده ای تو به یارت اگر غلط نکنمتو رفته ای به دیارت اگر غلط نکنمتو رفته ای و به یادت همیشه می بارمبه روی دفتر شعرم که دوستت دارماصول فلسفه های تز اساطیریعزیز سر به هوای رجال کشمیریخدا مجال رسیدن نمی دهد ما رادوباره فرصت دیدن نمی دهد ما راهمیشه نام تو را با غرور می بوسمتو را همیشه من از راه دور می بوسماگر چه بی تو من از داغ عشق لبریزمدلم نیامد از این عا
دیریست قشون تا دندان مسلح کتاب های نخوانده، در کتابخانه ام اردو زده اند و مشتاقانه گوش به زنگ اشارتی هستند تا مجال یورش به سپاه جهل و نادانی را بیابند. اما عاقبت امروز یکی از سربازان شجاع و کاردان نظرم را به خود جلب کرد و به آوردگاه نبرد راه یافت. نام این جنگاور دلیر " هنر شفاف اندیشیدن" اثر رولف دوبلی است که توانست در سرزمین دستانم جای گیرد و با دیو جهل جمجمه ام بیاویزد و جراحات مهلکی بر اندام تنومند وی وارد آورد. به پایان این پیکار طاقتسوز صف
درسینه غمی ست لیک این درد نهانوان درد که بر چهره کس نیست عیانسرتابه قدم غصه و غم مالامالتابی نبود ازاین الم درتن وجانتاکی به تمنای وصال معشوقدررنج وغم فراق ازجور زمانای صاحب گردون وسپهر وهامونرسم تو نباشد که اسیری به فغانمن مدعی ام تو خستگان رامددیعشق است وفراق دلبر وفصل خزانلبریز کنی باده می خواران رایک جرعه بده زباده شوکریانرفتم زفراق دوست من ناله کنمضحاک صفت چومردم دون زمانای آنکه زدرد عاشقان آگاهینام تو کلام مجلس اهل بیانامید دل خست
 
لازم به ذکر است که برای تهیه چای ترخون باید در ابتدا یک قاشق غذاخوری از ترخون را به یک لیوان آب جوش اضافه کرد و پس از گذشت ۱۰ دقیقه آن را میل کرد هر چند در این مجال باید متذکر شد که استفاده مجاز از این دمنوش گیاهی تنها در طول روز یک فنجان می باشد.
 
گفتنی است که ترخون گیاهی معطر می باشد که در تهیه بسیاری از غذاها از این گیاه معطر استفاده می شود .ارتفاع این گیاه معطر، به 60 سانتی‌متر می‌رسد که دارای برگ‌های باریک و بلندی است همچنین گل‌های کوچک
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم
من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پرده‌ای بر سر صد
چرخ‌زنان رقص‌کنان مستِ مستآن مه مسرور به جانم نشست گفت که پیراهن خود باز کنبازگشودم به جهانی که هست نیست بُدم هست شدم هستِ هستهست همه تاب و میانم شکست سال نو آواز نو کردم به جانزان دم نو بال نهانم برست آن همه انسان که بُدم هیچ شدبال برون شد ز دو بن‌بست دست مرگ تو مرگ من و مرگ جهانزندگی نوست برِ مرگ پست عارض چشمان توام، عرصه نیستغمزه کند گر فلک غم‌پرست شب سوی ما گیر نهان حلمیاساعت می باز به بزم الست
سوی جانبازان سلام وبرسپاه قهرمان/بندگی کرده خدارا درزمین وآسمان/هست الگوی بصیرت عشق عباس وحسین/خدمتی کرده فراوان برتمام شیعیان/جانفشانی هانموده هرسپاهی دلیر/هست جانباز ولایی اسوه صبر نهان/مسلمین رایارباشد هرکجای درزمین/شدسپاه بابصیرت خارچشم دشمنان/کربلاو عشق رهبر شدمرام بندگی/میرودراه امام و آن شهیدان درجهان/پاسدار باولایت اسوه عصر ظهور/میشودیاور برای حضرت صاحب زمان/
 امام صادق ع میعرمود نفس کشیدن کسیکه برا ی ما اندوهگین است وبرای ستمیکه بماشده غمگین ست تسبیح میباشد و همت گماشتنش برای امر ما عبادتست وپنهان داشنش راز ما را جهاد در راه خدا است راوی گوید محمد بن سعید بمن گفت  این را با اب طلا بنوبسکه من چیزی بهتر از این ننوشته ام 7 از ص 317 امام باقر ع میفرمود بخدا که محبوترین اصحابم نزد من پرهیزگار تر و فقیه تر و حدیث را نهان دارتر انها است وبدتربن و مبغوضترین اصحابم نزد من کسی است که هر گاه حدیثی را شنود که بم
سکوت سرشار از ناگفته‌هاست.
در وجود هر کس رازی بزرگ نهان استداستانی ، راهی ، بی راهه ایطرح افکندن این رازراز من و راز تو ، راز زندگیپاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است.…..دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواندرویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیردو هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماندسکوت سرشار از سخنان ناگفته استاز حرکات ناکردهاعتراف به عشق های نهانو شگفتی های بر زبان نیامدهدر این سکوت حقیقت ما نهفته استبسیار وقت ها با یکدیگر از غم و شادی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها