نتایج جستجو برای عبارت :

(207) دعا ساکت نمودن درد

مرا تهدید نمودند به جرم زن بودن                                  که ناتوان و ضعیف و کم طاقت بودن
مرا به طبخ در آشپزخانه به جارو                                    شستن کهنه کودک تمجید نمودن
که تو زن هستی و همچون ریگی کوچک                          درون رود می چرخی بی هویت بودن
که زن را ناتوان است در امر مدیری                                  که ریگ را در رودخانه سرگردان بودن  
که دنیا بهر زن چشم طمع داشت                                   به سرکوب کردن زن در خانه نمودن
خی
                                 لا اله الا الله سبحان رب الارض و السموات
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر سوره غاشیه را بر عضوی که درد می کند بخوانید تسکین یابد هم چنین خواندن سوره ذاریات موثر
است  و سوره مجادله هم موثر است سوره تحریم را هم بخوانند بیمار آرام می شود
شاید باورتون نشه، ولی من مطمئنم که آه جانسوز من بوده که دامان فردوسی پور رو گرفته!
همون دوشنبه شبایی که از خستگی چشمام میسوخت، پتو رو میکشیدم روی سرم ولی از صدای فردوسی پور که تو خونه میپیچید خوابم نمیبرد و در حالی که دندان به دندان کین میخاییدم، باغضب  میگفتم ساکت شی الهی عادل!
وی سرانجام برای همیشه ساکت شد!
از تیتری که انتخاب کردم ناراضی ام. من توی خونواده ای بزرگ شدم که توی زمان به دنیا اومدن من رفت و آمدی نداشتن، چون بستگانی توی اون شهر نداشتن، و خیلی چون های دیگه. توی خونه مون همه ساکت بودیم. ساکت بودن یه مزیت محسوب میشد. به دلایل مختلف.  سفر نمیرفتیم. به دلایل مختلف. حالا من، همون دختری که از ۱۰ سالگی توی اون خونه ساکت تر از ساکت که همه بچه هاش رفته بودن و فقط من مونده بودم و یه برادر آروم تر از خودم، همون دختری که سال ها توی خوابگاه به غربت و تنه
کیوان ساکت در سال 1340 در شهر مشهد چشم به جهان گشود. والدین او نه تنها تحصیلات عالی داشتند، بلکه به هنر نیز بسیار علاقه‌مند بودند. مادر او که مدیر یکی از دبیرستان‌های مشهد بود، در جوانی آکاردئون می‌نواخت و به نقاشی نیز علاقه مند بود و همین علاقه باعث شد تا کیوان خردسال را برای آموزش طراحی و نقاشی رنگ روغن، نزد اساتید مطرح آن زمان، همچون استاد صادق پور و استاد پیراسته بفرستد. پدر او نیز به ادبیات ایران بسیار مسلط و جد پدری او نیز شاعر بود. نام خ
معلق بین زمین و هوا مانده بود.نمی دانست الان کجا نشسته؛حتی نشسته یا نه.
دست و پا زدن هیچ‌فایده ای نداشت.مدت ها پیش این را فهمیده بود که راحت ترین راه برای تحمل تیغ های این سیم‌ این است که ساکت و بدون هیچ حرکتی سرجای خود بنشیند.ولی خب ساکت نشستن برایش کار راحتی نبود.همینطور که شما می توانید جای زخم ها را ببینید.
ولی او یک رویا دید. رویا به او گفت یک نفر باید بمیرد تا دیگری زندگی کند و حالا او بیشتر از همیشه رویا را به خود نزدیک نگاه می دارد.
 
پ.ن :
اوّل زبانست که باید ساکت شود. کلمات خودشان را در سکوت طوری دیگری به انسان می نمایند. و مفاهیم از کالبد کلمه خارج می شوند. سپس ذهن است که ساکت می شود. تا تصاویر در جای خودشان بایستند و جریان سیّال و جوشان ذهن خاموش شود. به قول زنون،‌ ذهن ما از سکونات متعاقب مفهوم حرکت را انتزاع می کند. باید سال ها در این سکون ذهن ماند، تا قلب انسان ساکت شود. که احساس، مسیر خودش را پیدا کند. و برسد به آن وحدتی که ابن عربی می گوید. اینجاست که عشق می جوشد. که رنگی است ا
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده به نام همین عکس ساکت تو با خاطراتت واسه من عزیزه با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang hamin akse saket to ba khateratet vase man azize az Hojat Ashrafzadeh
دانلود آهنگ همین عکس ساکت تو با خاطراتت واسه من عزیزه حجت اشرف زاده
نه با تو رسیدم نه بی تو بریدم منی که آس و فاصله دارم ...♪
تو دنیای سردم گلایه نکردم منی که خودم از خودم گله دارم ...♪
تو این حالو روزم ببین که هنوزم یه فنجون خالی واست روی میزه ...♪
همین عکس ساکت تو با
 
دلم برای حال و هوای محرم و ماه رمضان تنگ شده.
 
شاید بگین وات ده فاک،
من ادم مذهبی ای نیستم، ولی دلم برای ماه محرم و رمضان و مسجد رفتن و یا حتی کنار خیابون راه رفتن و حرف زدن با دوست و اشناها تنگ شده.
 
:( حال و هوای ایران رو هم میخوام مسجد اینجا برم چیکار؟ برای دوپس دوپس و حس و حالش میرم.
 
بچه که بودیم بعد مدرسه با خانواده یا همسایه ها یا گاهی اگه فامیلی نزدیک خانه ما زندگی میکرد میرفتیم مسجد و کلی حرف میزدیم.
 
و اون اخونده که سخنرانی میکرد همه ش
سلام
ساکت نگه داشتن دانش آموزان برای تدریس یک بحث ، از مشکل ترین کارهایی هستش که معلمان هر روز باید انجام بدن !
تصورش رو بکنید که بعد از اجرایی کردن هزار ترفند ! بچه ها ساکت و آرام در حال گوش دادن به صحبت های شما هستند ، ناگهان یکی از بچه ها میگه آقا اجازه ... فلانی داره اذیت می کنه یا ... !!! هیچی دیگه ، معلم بهتره که دوباره از اول شروع به تدریس بکنه  !
ادامه مطلب
۱- مشخص نمودن رابطه ویژگیهای فردی نوجوانان و جوانان با اعتیاد آنان در شهر کلاله                 ۲- مشخص نمودن اثر ویژگیهای فردی نوجوانان و جوانان با اعتیاد آنان در شهر کلاله
۳- مشخص نمودن نقش عوامل خانوادگی در اعتیاد نوجوانان و جوانان در شهر کلاله
۴- مشخص نمودن نقش گروه همسالان (همالان) در اعتیاد نوجوانان و جوانان در شهر کلاله
۵- مشخص نمودن نقش میزان دسترسی به مواد مخدر در اعتیاد نوجوانان و جوانان در شهر کلاله
۶- مشخص نمودن نقش اشتغال در اعت
روغن خراطین و میکس روغن خراطین و زالو با تاثیرگذاری قوی          حجم دهنده طبیعی و واقعی سینه ،باسنرفع چین و چروک از پوستنرم کننده موثر پوستبهترین مسکن دردهای مفاصلسفید نمودن و شفاف نمودن پوستبهترین حجم دهنده عضو تناسلی مردانهبهترین گونه گذار صورترفع خط اخم و خندهجوان سازی پوستحجم دهنده لبها 
ارسال به تمام نقاط کشور 
XBRL تشویق و ترغیب شرکت‌ها برای استفاده از گزارشگری XBRL حمایت از پروژه تدوین واژه نامه، نگهداری و به روز نمودن آن فراهم‌نمودن زمینه افزایش آگاهی عمومی نسبت به مزایای این سیستم برای تمامی گروه‌های ذینفع در گزارشگری مالی و همچنین آموزش منظم و پیوسته XBRL 4-4-2طبقه‌بندی حوزه‌ها در سازمان بین‌المللی XBRL در سازمان بین‌المللی…
ادامه مطلب
عصر امروزتوی ماشینسر یه بحث الکی یه دعوای حسابی داشتیم
گریم گرفته بود و روی اشکام کنترلی نداشتم دلم میخواست گوشامو بگیرم و هیچی نشنوم هیچ کدوم از حرفاشو 
به جفتشون میگفتم ساکت شید حرف نزنید 
نمیخواستم صدای دعوا و بحث بشنوم
توی ماشین توی اون شلوغی توی اتوبان میترسیدم 
وقتی ساکت شدن محکم روی چشمام میکشیدم تا گریم بند بیاد  برام مهم نبود بیرون کسی ممکنه منو ببینه اشکامو ببینه چشمای سرخمو بیینه دیگه هیچ صدایی غیر از خرخر رادیو نمیومدو ماشین
آسمونم دلش غصه داره...
حق داره هر چی امشب بباره...!
....
امشب با داداش کوچیکه که ۶ سال ازم بزرگتره!!!...بحثم شد!
بحث سیاسی ...و باورم نمیشه که داشتم بلند بلند داد میزدم که مغلطه نکن برادر من...!!!!!
و کی باورش میشه فاطمه ساکت و صبور که سرش یا تو رمانه یا تو گوشی ...اینطوری صداشو بندازه رو سرش و بعد خودش با پررویی بگه :کسی که تو بحث و استدلالاش ،منطق کم میاره ،تن صداش رو بیشتر میکنه...!!!
و بابا همینطوری نگام میکرد
شاید به نظر بحث خوبی میومد...ولی من بار اول و آخر
آب ژاول که با نام تجاری وایتکس در ایران شناخته می شود شوینده ای حاوی کلر می باشد که می تواند به راحتی سبب ضد عفونی نمودن سطوح شود. این ماده که با نام شیمیایی سدیم هیپوکلریت نیز شناخته می شود می تواند به واسطه ی کلر موجود در ساختارش در تصفیه و کشتن میکروارگانیسم های موجود مورد استفاده قرار بگیرد.
از ترکیب نمودن این ماده با سایر شوینده های حاوی کلر به خصوص جوهر نمک باید به طور جد خودداری نمود.
برای تهیه ی مواد شیمیایی با ما در ارتباط باشید
از 8:40 تا 9:17 یه نفس حرف زد پشت تلفن. تمام این مدت مثل آقای همساده، با خنده و کرکر از چالشهای سال اولش میگفت... می گفت از اکیپ 6 نفره شون، از خرید رفتناشون، از آشپزیهاشون، از شاخ شدن واسه پسرهاشون.
اندر دل من با گفتن هر فالت سال اولی بودنش، موجی از خاطرات غم و خامی  توام با شیرینی رسوب میکرد و مثل مادربزرگها لبخند میزدم.
من تمام این مدت فقط شنونده بودم و گوینده ای که به زور هیجان میداد به کلمه ی "خب؟ "
هاریسون عفونی جلوی چشمم و نثر دشوارش، ریاضی عموم
نکات مهم درباره نگهداری بهتره فرش منزلتان
 
- فرش را در محیطهای مرطوب قرار ندهید. رطوبت دشمن فرش است . در تار و پود فرش معمولاً پنبه یا جوت به کار می رود که در محیط مرطوب دچار پوسیدگی میشوند.
- در صورت ریختن هر مایعی بر روی فرش سریعاً نسبت به تمیز نمودن فرش و رفع لکه اقدام کنید.
- فرش را در نزدیکی بخاری و منابع حرارتی قرار ندهید.
اگر فرش شما روی سرامیک حرکت میکند، از ترمز فرش کمک بگیرید.
- رول نمودن فرش، هنگام جابجایی و نگهداری بهتر از تا نمودن فرش
گاهی اوقات زایمان دام های باردار به دلایل مختلفی مانند تغذیه نادرست دچار اختلالاتی می گردد که در این صورت به جای زایمان طبیعی از عمل سزارین استفاده می کنند .
نحوه انجام سزارین در دام ها :
- مقید کردن دام
- ضد عفونی کردن و بی حس نمودن
- برش سمت چپ شکم
- خروج گوساله یا بره
- بخیه نمودن محل برش
- کنترل کردن عفونت در محل برش
عمل سزارین در کل یک کار بسیار تخصصی است که باید حتما توسط دامپزشک انجام شود .
 
                                              
روایت شده که روزى حضرت امیر علیه السّلام بر فراز منبر مسجد کوفه پس از
حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم! گناهان سه قسمند، سپس ساکت شد، شخصى
پرسید: یا على علیه السّلام فرمودى گناهان سه قسمند و ساکت شدى؟
فرمود:آرى
مى‏خواستم آن را توضیح دهم ولى چیزى به ذهنم رسید، که فاصله بین کلام شد،
آرى گناه سه قسم است: گناهى که آمرزیده مى‏گردد و گناهى که آمرزیده
نمى‏گردد، و گناهى که هم صاحبش بیم دارد و هم امید، عرض شد برایمان آن را
روشن کن؟
فرمود: آرى گناهى که
سلام دوستان وقت تون بخیر
من یه دختر 24 ساله هستم، به تازگی به طور موقت در یک دبستان پسرانه سه روز در هفته روزی یک ساعت تدریس رباتیک دارم. دو تا کلاس چهارم و یه کلاس دوم. مشکل من اینه من اصلا نمیتونم این پسر بچه ها را ساکت و یا کنترل کنم.
همه ش دارن حرف میزنن و یا بدتر دارن همدیگه رو کتک میزنن و فحش میدن. من این کار رو به سختی بدست آوردم و نمیخوام از دستش بدم. از طرفی هم اصلا نمیتونم کلاس هام رو کنترل کنم. فقط وقتی براشون فیلم میذارم ساکت میشن، بعدش د
درای ساکت چیست؟
بعد از کشیدن دندان، در صورت عدم مراقبت، گاهی حفره دردناک و خشکی ایجاد میشود. به این حفره خشک درای ساکت میگویند. در حالت عادی در بخش حفره، لخته خونی تشکیل میشود که علاوه بر محافظت از استخوان موجب التیام زخم هم میشود. ولی در عارضه درای ساکت لخته خونی جابه جا شده و استخوان و اعصاب در معرض محیط دهان قرار میگیرند.
 
عوامل ایجاد درای ساکت (حفره خشک)
سیگار کشیدن در همان روزی که دندان کشیده شده
قرقره کردن آب نمک در همان روزی که دندان کش
سلام
در انتهای متن درس اول فارسی پنجم ، نوشته ای از خانم نانسی سویتلند با ترجمه آقای حسین سیدی نقل شده که در اون نویسنده اومده آفریده های ساکت خدا رو معرفی کرده .
به نظر بنده این متن با اون چیزی که در قرآن اومده در تضاد هستش . در سوره مبارکه اسرا آیه 44 می خونیم :
تُسَبِّحُ
لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الأَرْضُ وَ مَن فِیهِنَّ وَ إِن مِّن
شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ
تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غ
اصل اصل زندگی دقیقا چیه و کجاست? هنوز هیچی از ۲۱ سالگیم نفهمیدم که به زودی وارد ۲۲ میشم...  جوونی کردن یعنی چی? چرا احساس خوشبختی نمیکنم? 
خودم از گوشه امنم می کشم بیرون اما باز هم نمیشه,امروز رفتم که کمی قدم بزنم ,اما آروم نبودم ,میترسیدم ,تپش قلبم بالا رفته بود و احساس امنیت نمیکردم ,هر مردی که از کنارم رد میشد نگران میشدم نکنه دزد باشه ,نکنه متجاوز باشه... .تنهایی پیاده روی توی تاریکی عذاب آوره.
اما ادامه میدم ,این هفته میانترم دارم و قراره من به
فصل 4
هیچ کس به پیشنهادی ری محل نگذاشت. همه ساکت شدند. حتی پتی هم پارس نمی کرد. یعنی کارن واقعا گفته بود که تو خونه ما زندگی می کرده؟ دلم می خواست این را ازش بپرسم، ولی او دوباره برگشته بود تو حلقه بچه ها. حلقه. وقتی متوجه شدم آنها دور من و جاش حلقه زده اند، دهنم باز ماند. ترس برم داشت. خیال می کردم؟ یا واقعا داشت اتفاقی می افتاد؟ یکمرتبه قیافه هایشان به نظرم تغییر کرد. لبخند می زدند، ولی صورت هایشان خشک و کشیده و گوش به زنگ بود؛ انگار انتظار دردسر
برای اینکه بتوانید در کشور دانمارک ثبت شرکت انجام دهید لازم است که مدارکی را از قبل تهیه کنید. مدارک لازم به صورت زیر هستند:
1- پر نمودن فرم ثبت شرکت در کشور دانمارک2- تهیه اساسنامه شرکت3- کپی پاسپورت سهامداران شرکت با اسکن از کپی پاسپورت مدیرعامل شرکت متقاضی4- ایجاد حساب بانکی برای شرکت ثبت شده در کشور دانمارک5- ارائه طرح توجیهی برای فعالیت اقتصادی در کشور دانمارک
6- ارائه نام شرکت توسط فرد متقاضی که اقدام به ثبت نمودن شرکت در دانمارک نموده است
هرقدر هم ساکت نشستن مشکلت باشدحرف دلت تا می‌توانی در دلت باشد،اینقدر در گفتن دویدی، کوله‌بارت کو؟این سهمِ خیلی کم نباید حاصلت باشدحالا که اینقدر از تلاطم خسته‌ای، برگرداما اگر خاکی بخواهد ساحلت باشدتا وقت مردن روی خوشبختی نمی‌بینیتا درد و رنج آغشته با آب و گِلت باشداحساس غربت می‌کنی وقتی که شوقی نیستحتی اگر یک‌عمر جایی منزلت باشداصلاً بگو کی در ازای شعر نان دادهیا خنده‌ای، حرفی که شاید قابلت باشد؟از گفتنی‌ها با تو گفتم، بعد از این
خوابم گرفته بود رفتم حموم. دیروز بهم گفته بود سر دوش حمومو درارم بهش بدم درستش کنه. بعد داد وصل کنم. بعد حموم ازم پرسید درست شده بود سر دوش من نمیفهمیدم چی میگه گفتم چی؟؟ گفت سر دوش درست شده بود رفتم حموم من باز نشنیدم گفتم نمیفهمم. دیگه نگفت به مها گفتم چی گفت گفت میگه دوش درست شده بود. گفتم اره بد نبود. ولی دیگه هیچی نگفت. کلا همینجوری وقتی نمیفهمم چی میگه دیگه نمیگه :((( این موضوع ناراحتم میکنه. تقصیر من چیه؟ از حموم اومده بودم اتیو اوتیو نذاشته
آشپزخانه تاثیر بسیار زیادی در زیبایی منزل دارد . علاوه بر آن که خانم ها وقت بسیار زیادی را صرف پخت و پز در آشپزخانه می کنند باید به ابعاد آن و دکوراسیون آن توجه بسیار زیادی نمود .
اکثر کابینت های موجود در بازار دارای سطوح برجسته یا فرورفته هستند که تمیز نمودن آن ها کار بسیار سختی است . کابینت های های گلاس به این مسئله توجه بسیاری نموده اند و به راحتی می توان سطوح آن ها را تمیز نمود . سطح کابینت های های گلاس نور را منعکس می کنند و فضا را روشن جلوه
https://www.instagram.com/cnhamid.ir
www.CnHamid.ir
چرا وقتی ماشین ات  جوش می آورد ، حرکت نمی کنی ؟
کنار زده و می ایستی ؟
چون ممکن است آتش بگیرد و به خودت و دیگران صدمه بزند!
خودت هم همینطوری...وقتی جوش می آوری ، عصبی و عصبانی می شوی. در این حال تخته گاز نرو !بزن کنار ، ساکت باش ، و هیچ نگو...!
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان...
https://www.instagram.com/cnhamid.ir
www.CnHamid.ir
 
 
 
 
 
خواب بیا لطفا.. 
شهر این موقع شب تو سکوت قشنگی بود
چقدر همیشه گشت زدن نصف شب رو دوس داشتم
با همه ی نامیزون بودنم سعی کردم کنار بچه ها بهمون خوش بگذره.. 
سعی می کنم فرار کنم از همه چیز..من آدم جنگ نیستم مخصوصا حالا وبا این توان واین جسم ناتوان.. 
ساکت کردن گریه بچه و رفع بی خوابی ( بسیار مجرب )
 
اگر طفل شما دچار گریه شدید و مستمر شد و یا از بی خوابی رنج می برید با انجام این دستور بسیار مجرب ٬ براحتی می توانید این مشکلات را حل کنید 
بر روی یک کاغذ سفید بی خط اینها را نوشته و زیر سر طفل یا شخص بگذارید که بسرعت ساکت شده و به خواب می رود 
 
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم  شش مرتبه 
بسم الله الرحمن الرحیم  سه مرتبه
آیة الکرسی یک مرتبه 
سوره حمد چهار مرتبه 
سوره اخلاص یک مرتبه 
لا اله الا الله مح
سی و دوتا پسر ده یازده ساله در یک کلاس جمع شدند. اوایل جمع و جور کردنشان را بلد نبودم. حالا قلقشان دستم آمده. حالا یاد گرفتم چطور موقع درس توجهشان را جلب کنم. چطور آرامشان کنم. چطور سرگرمشان کنم. چطور خوشحالشان کنم. ولی خب... گاهی هم به هیچ صراطی مستقیم نیستند. امروز از آن روزها بود. انگار انرژی مضاعفی از ناکجا به جانشان تزریق شده بود. حرف می‌زدند، دعوا می‌کردند و با مشت و لگد به جان هم می‌افتادند و شکایت‌ها و زخم‌ها و کبودی‌هایش را پیش من می‌
باران می‌بارد. همه چیز زرد و سیاه است. آرزو می‌کنم یک قطره باران باشم. ببارم. بوزم. بیایم پایین. رو تن خشک خیس یک برگ. با او حرف بزنم. حرف بزنم و بشنوم که قطره‌ی زیبایی هستم. تو راهرو دختری می‌بینم که موهاش آبی‌ست. دوست دارم با تو حرف بزنم. به او می‌گویم موهاش زیباست. می‌گردم دنبال اسم آن فیلم که دختر موهاش را آبی کرده که به برگ بگویم آن را ببیند. سُر می‌خورم. برگ رفته است. دنبال او می‌گردم. گم شده است. رفته‌ام. پله‌ها را. سراشیب را. رو به پایین.
تنها به دنبال توام؛ در انتهاهای ناکجا. کاج، فریاد ساکت زمین، آسمان را نشانه گرفته؛ آسمان بیدادگر را. و مدتهاست که دیگر دلبستهٔ آبی آسمان نیست. آب هنوز ساکت است اما باد هیاهویی بی سر و ته به‌پا کرده است: هیاهویی به رنگِ بی‌رنگیِ خود. اینجا ناکجاست و آب هنوز آبی است. اینجا سپیداری احساس سستی می‌کند. و شقایقی را آشنایم که در هر غروب، زیر باریکه‌های گرم شفق، همواره داغ خود را می‌فراموشد و تا فلقِ فردا- چه‌قدر بچگانه - خود را می‌فریبد.
ای نشان د
آیین نامه تنخواه گردانی :
حسابداری مسئول کنترل و بررسی صحت و سلامت سند هزینه ها می باشد و موظف است هزینه هایی را که تشخیص می دهد مغایر با معیارهای منطقی است استعلام نماید . لذا از پرسنل تقاضا می گردد کمال همکاری را با ایشان داشته باشند که خلاف آن بی انضباطی محسوب گردیده و با آن برخورد خواهد شد.
 
                                                                باتشکر – مدیریت شرکت
هدف از تحریر این قوانین یک دست نمودن روش ها و آشنا نمودن پ
داستان کار خوبه خدا درست کنه
داستان کار خوبه خدا درست کنه , دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت .
گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود .
اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه.
گدای ساکت گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟
برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود،
در حالی که دارم به خودم لعنت میفرستم که به عقاید دیگران احترام بذار، یواشکی حرص میخورم که چطور یه عده افسانه های دینالیزه!  [ دین +alized] رو باور میکنن؟! اسم دین که میاد انگار مهر ساکت شو روی مغز و منطق شون میخوره، حتی اگه به محدود شدن و محدودتر شدنشون ختم بشه... 
اما نگفته بود که میلی به زندگی...»هر چند گفته بود که  «خیلی به زندگی...»دنباله گیر یک خبر نارسیده بود.در روزنامه ها که چو سیلی به زندگی،باریده‌اند، مثل قطاری ز تیربار.یا مثل نیش های رتیلی به زندگی.دستی به خاطرات خودش برد و هیچ چیز.جوری نمانده بود که میلی به زندگی.گفتم نرو، هنوز امیدی به ماندن است.شاید دعای عهد و  کمیلی به زندگی.معنا دهد، چنانکه برایم بعید نیست.نور ستاره های سهیلی به زندگی،افتد، چنانکه این شب یلدای ناتمام...خندید و گفت مثل طفیل
اینکه تا الان بیدارم یه‌کم غیرطبیعیه. ولی دارم تمرین می‌کنم واسه هر کاری عذاب وجدان نگیرم. اگه من دارم کار اشتباهی انجام میدم و می‌دونمم که اشتباهه، پس باید ترکش کنم. اگه ترکش نمی‌کنم پس حتما لذتی داره و بهتره لذتشو کوفت نکنم واسه خودم :)))
فعلا مرز داره، یعنی نمی‌تونم به خودم اجازه بدم که واسه گناه هم عذاب وجدان نگیرم. امیدوارم این مرز شل یا برداشته نشه.
انگار یکی همه‌ش بهم گفته باشه هیس، ساکت، آروم، امشب تو نماز مغرب یهو یادم اومد می‌تون
بسته شد بازهم کمر از ما
تا بگیریم یقه از آمریکا
دامب دامب ترامپ شر شده است
ضرب شصتی نخورده تا حالا
نیستیم اهل جنگ و خونریزی
دور باشد خدا کند از ما
وقت تحمیل آن دگر ساکت
ننشینیم مثل پشمک ها
دودمان خراب آل سعود
میرود جمعشان به روی هوا
جنگ جنگ است و عزت و شرف است
یک کتاب است بحث این معنا.
احمد_یزدانی
    چون درختان ایستاده در برابر تقدیر خویش 
       اجازه می دهم که شبی سرد و سیاه که ساکت می نماید 
    اجازه می دهم دستی که چرک و کبود و زمستانی است 
مرگ را ایستاده بر تنم کند 
    تا شاید جایی دیگر 
فصلی دیگر... 
در صبح و رویایی دیگر 
    با بهاری ترین شکل آمدنت بیدار شوم. 
‏اعصابم از این خورده چرا بهت دادم وقتی لذتی نداشت برام مگر لذت سرکشی؟شاید برای همینش می‌ارزید!استاد گفت تو بازی دست نبر.
دیگر میلی به ح ندارم. دلش می.خواست به خانه‌اش بروم که رفتم و او رفت و گرم زندگی شد و من این روزها گوش شیطان کر ...
هیچ میلی و عشقی نیست، منم در جزیره‌ای ساکت و متروک فقط باید جدی‌تر بشوم.
بهتره از اولش بنویسم چون نمیتونم تمرکز کنم, بهش  زنگ زدم و گفتم میخوام اخر این هفته با بچه های دانشگاه برم اردوی سه روزه ,نمیتونم بیام خونه ,اما در عوض تمام مدت فرجه رو میام خونه و کنارتم,که دیدم ساکت شد ,صداش دورگه شد و گفت آهان! پس برنامه ریزی هاتو کردی مرسی که خبر دادی! بعد هم ساکت شد ,هر چی که گفتم و خواستم توضیح بدم حرف خاصی نمیزد و اخرش هم سرد خداحافظی کرد و قطع کرد! 
میدونستم چی میخواد و حرفش یعنی چی ! یعنی حق نداری بری ,باید بیای خونه, نباید
من ساکت نیستم که سر حرف رو باهات باز نمی‌کنم.من جدی نیستم که بهت لبخند نمی‌زنم. من بیکار نیستم که همیشه من رو نزدیک خودت می‌بینی. من نگاهم به همه نیست که همیشه باهات چشم تو چشم میشم. من خجالتی نیستم که جواب سلامت رو دیر میدم. من ازت بدم نمیاد که نادیده‌ت می‌گیرم.من .. دوستت دارم.
داشتم به بچه‌ها می‌گفتم من توی محیط جدید که قرار می‌گیرم اصولاً حرف نمی‌زنم، ارتباط نمی‌گیرم و سخت وارد اینتراکشن میشم. تصورم از خودم همیشه این بوده که از اون بچه‌هایی هستم که سخت دوست پیدا می‌کنن. باید با یکی شش ماه توی یک میز بشینن تا رفیق بشن. ولی گویا تجربه، چیز دیگه‌ای رو نشون میده.دارم بیشتر حرف می‌زنم. بیشتر با آدم‌ها وارد تعامل میشم. بیشتر ارتباط می‌گیرم و به شکل ویژه‌ای بیشتر دوست پیدا می‌کنم. نمی‌دونم این روند کی شروع شده و
به نظرم
حرف دل رو زدن
و مخصوصا با نوشته به زبون اوردن
خیلی خیلی جرات میخواد.
چون تو وقتی حضوری حرف میزنی یه بار حرفو میزنی و تموم میشه.
گاهی حتی اماده سازی نداری
ولی وقتی مینویسی
ممکنه بارها چکش کنی
گاهی حتی پاکش کنی.
 
خودم رو ازین جهت دوست دارم.
 
یه چیزم هست
 
که دوست داشتم به شما هم بگم
 
وقتی توی کشوری زندگی میکنین که بهترین کشور دنیا انتخاب شده امسال
ولی در وضعیت افتضاحی به سر میبره
 
اتوماتیک توقع و انتظاراتتون رو از همه جهان پایین تر خواه
سلااام
چوطورین؟ حال و احوال؟ چقدر ساکت شدین باباااا
خاب خاب (بجای خُب خُب) امروز میخوام درباره جمله بسیااار معروفِ "بهت انداختن" صحبت کنم، که گوینده ش هم پدرها هستن غالباً و احتمالا فقطاً (خودم میدونم فقطا نداریم!!!) 
ادامه مطلب
صبح زود با آفتاب درخشانشجادو‌ی کویری و خاکستری و خلوتاتوبوس ساکت که همه مسافرانش خواب بودندصدای لئونارد کوهنهمه چیز می توانست وب باشد اماموجود کریهه با نگاهی شیطانی که تا عمق وجود را به اتش می کشاند و هرم جهنمی اش حال آدم را بد می‌کرد.برخورد وحشتناکی که در برابرش مرگ را باید طلب کنی
فریاد و بغضی که خفه شد 
و پانیک اتک وحشناک و تنهایی
لعنت...
 حالا مدت‌هاست دست از خیال و رویا و تلاش برای آینده کشیده‌ام و روزها در سکوت کارهایی را می‌کنم که آن‌لحظه دلم می‌خواهد
مدت‌هاست ساکت و از دور به آدم‌ها نگاه می‌کنم و کلماتم را زیر لب می‌گویم تلاشی برای بیان احساسم به آدم‌ها نمی‌کنم و برای خودم حفظ می‌کنم. انگار این‌طور بیشتر و بهتر ارزش‌شان حفظ می‌شود
در خیال با دوستانم حرف می‌زنم، برایشان نامه می‌نویسم و هم‌چنان با هم حرف نمی‌زنیم و دیگر منتظر کلمات‌شان نیستم
غمگین می‌شوم، اش
چند حکایت از امام محمد باقر (ع)


 
کثیرالذکر1-
ابن قداح از امام صادق (ع) نقل مى‏ کند که فرمود: پدرم (امام باقر)
کثیرالذکر بود، خدا را بسیار یاد مى‏ کرد، من در خدمت او راه مى‏ رفتم مى
‏دیدم که خدا را ذکر مى ‏کند. با او به طعام خوردن مى ‏نشستم، مى‏ دیدم که
زبانش به ذکر خدا گویاست. با مردم سخن مى‏ گفت و این کار او را از ذکر خدا
مشغول نمى‏ کرد.من مرتب مى ‏دیدم که زبانش به سقف دهانش چسبیده و مى‏
گوید: «لااله ‏الاالله» او در خانه، ما را
کجاست انقطاع از امید به نماز های با حال در اتاق های نیمه تاریکِ خلوت و ساکت و اشک های سر قنوت روز های بیکار و بی دل مشغولی و بی دغدغه که تازه نوبت خدا شود... این امید افیونی کی قرار است خاموش شود و وسط روزهای شلوغ و با لباس های کار و ساعت های پر کار و پر دغدغه خدا پرستیم و خودخواهانه دنبال حال خوب و اشک سر قنوت نباشیم...
ابتدا دوشاخه برق دستگاه را به پریزی که در مجاورت آن قرار دارد وصل نموده بطوریکه فاز دستگاه به فاز پریز متصل گردد.شیر گاز را باز نمایید و توسط کلید روشن/خاموش صفحه کنترل، دستگاه را روشن نمایید. سپس بر حسب نیاز، با فشردن کلید(تابستانی/زمستانی)دستگاه را در حالت تابستانی یا زمستانی قرار دهید و به کمک کلیدهای افزایش یا کاهش دما          
می توانید دمای مدار آبگرم بهداشتی و همچنین مدار شوفاژ را تنظیم نمایید.
ج) نحوه خاموش نمودن دستگاه :
بوسیله کلید
تب برفکی
تب برفکی یا «بیماری دهان و پا» (به انگلیسی: Foot-and-Mouth Disease)
یک بیماری عفونی و گاهی کشنده ویروسی است که موجب بیمار شدن حیوانات زوج سم
از جمله گاو اهلی و اعضای خانوادهٔ گاوسانان می‌شود. این ویروس عامل
بیماری در ابتدا به مدت دو تا سه روز تب شدید ایجاد نموده و متعاقباً
تاولهایی در داخل دهان و روی پا ظاهر می‌شود که ممکن است پاره شده و موجب
لنگش حیوان شود. این بیماری بسیار واگیردار است و قطرات آیروسل دفع شده از
حیوان آلوده، تماس با تجهیزا
همیشه با خودم می گفتم ساکت بودن توی فضای فتنه چه دلیلی می تونه داسته باشه ؟! آدمایی که می دونم انقلابین می بینی توی شرایط خاص که باید فریاد بزنن ساکت می مونن ... تو این چند روزه ی پر التهاب که برخلاف همیشه مدام پست های سیاسی می ذاشتم یه جورایی جوابشو گرفتم . وقتی یک موضوع گل سرسبد همه ی گفت و گو های رسانه ای میشه ، اظهار نظر ها در مورد اون میره زیر ذره بین . مخصوصا اگر آدم تو صفحه ی مجازیش چهار تا مخاطب هم داشته باشه . به همین خاطر ترس می افته به جونش
۱. Bonding time + خوش تیپ کردیم [قربون قد و هیکل دلبرت بشم خوشگل من:*] + [+بیا پایین عزیزم -:*] + گشت و گذار و دور دور زیر شر شر بارون صدا رو تا ته دادیم بالا فق اهنگایی ام گوش دادیم که من انتخاب کردم:-" + جوج و کوبیده و جیگر و بال اسپایسی خوردیم با دوتا نارنج کله گنده 
۲. حس موش آب کشیده تو هوای صبح .. دونه های ریز ریز رو صورتم هوای خوب تو ریه هام .. حس خوشگلی .. زلف کمندم .. حس سبکی .. شهر خلوت و ساکت 
۳. یه عالمه خواب گرم
به اطلاع خادمیاران محترم میرساند :
با تو جه به ابلاغیه نمایندگی آستان قدس رضوی در استان  وبا عنایت به ضرورت ساماندهی و پالایش نهایی خادمیاران استان مقتضی است جهت تعین و تکلیف وضعیت ثبت نام و فعال نمودن سامانه خادمیاری و همچنین مشخص نمودن عرصه و مصداق خدمتی خوددر بازده زمانی یک ماهه از تاریخ1398/8/20الی تاریخ 1398/9/20 اقدام لازم ر ا انجام دهید ودر صورت هر گونه مشکل و سوال و یا راهنمایی اموزش و همچنین در هنگام هر گونه ابلاغی از طرف خادمیاران ستادی 
راهبند بازویی الکترومکانیک اوژن جهت کنترل تردد وسیله های نقلیه موتوری به صورت تشریفاتی در ادارات ،سازمان ها،مجتمع های مسکونی تجاری،پارکینگ های عمومی و خصوصی ،پادگان ها و مکان های نظامی،کاربرد داشته و از قابلیت های آن مسدود نمودن مسیر از 2 تا 6 متر را میتوان نام برد.
راهبند الکترو هیدرولیک اوژن با قابلیت تردد به صورت نامحدود و قابلیت مسدود نمودن مسیر از 2 تا 8 متر.
دارای دو سال گارانتی تعویض و 10 سال خدمات پس از فروش.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با و
اموزش درست نمودن بستنی موز ( کاملا رژیمی )
 
موز رسیده، یک عدد
بستنی موزی
طرز تهیه بستنی موزی خانگی در یک ساعت
 موز را پوست بکنید و حلقه حلقه نمایید و بی آنکه روی هم تلنبار شود، کف یک سینی یا صفحه پلاستیکی بچینید.
و حدود یکی دو ساعت در فریزر بگذارید. حلقه های یخ زده را در مخلوط کن بریزید و تا به دست آمدن یک ماده خامه طور بستنی شکل، موز یخ زده را مخلوط کنید. نکات تکمیلی درباره بستنی موزیبستنی موزی جزو دسر - انواع بستنی میباشدزمان آماده سازی مواد ا
نگاه به خنده های بلند و کشدارم توی جمع نکن من آدم ساکتی ام...
حرف میزنم و میخندم چون حوصله ندارم برای بقیه توضیح بدم چرا ساکتم
چون آدما ساکت بودن رو میذارن به پای اینکه ناراحت و عصبی یا افسرده ای...
احساس میکنم ساکت بودن یه جور مرض که وقتی حرف میزنی
بقیه میشنون و فکر میکنن تو خوبی و مشکلی نداری...
منم نمیدونم بعدها من شبیه تو میشم یا تو شبیه من،
اما اینو خوب میدونم که نمیخوام جلوی خنده های تو رو بگیرم
چون فهمیدم باید سعی کرد آدم هارو رو همونجوری که
هوروزی هجده بار خلع بدن نمودن سندالعرفان قدوة العرفاء الراشدین السید النجیب میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازیذکر و فکرم داد و در خلوت نشانداز حضیضِ تن به اوج دل رساندسِیر ها حاصل شدم از کشف و دیدهرچه کردم عرض او کم می شنیدآخرم گفت ، ای پسر ، اینجا بایستدر طریقت دل به این ها بسته نیستسعی کن تا خلع تن حاصل شودگرددت دل زنده ، جان کامل شودچون شود خلع بدن حاصل تو رانفس میرد ، دل شود کامل تو رادر ریاضت روز و شب من تن زدمتا دمی خلع بدن حاصل شدمع
ماشین که توی جاده میرفت، باد توی صورتم میزد و هوا خنک و پاییزی بود. آفتاب روی منظره های سبز و طلایی میتابید و از شیشه ی پشتی سر و شانه های مرا هم گرم میکرد. گرمایی دلپذیر و ملایم. بدنم راحت و بی انقباض بود و ساکت بودم. فکر کردم همین بی انقباضی و سکوت هدایتم کند خوب است. برای بقیه ی زندگی ام این طور باشم خوب است. فکر کردم چه ویژگی مثبتی است این توانایی رها کردن. قبل تر ها مدرسه را رها کردم، دوستانم را رها کردم، چند وقت پیش یوگای این جا و فرشته بانوی
نه ما را ساکت نکنید، نفس خودتان را ساکت کنید به سمت دنیا پرستی و مصلحت های زوار دررفته تان شلیک کنید، انقلاب را به نام خودتان زدید در حالی که هیچ رنگی از آن نداشتید، هویتهای ما را غصب کردید در حالی که کسی این حق را به شما واگذار نکرده بود،بر جایگاه خداوند تکیه زدید در حالی که انسان بودید و شباهتی به او نداشتید. هر آنچه که می توانستیم با آن شرافتمان را شرح دهیم به نام خودتان زدید:دین، اخلاق و ملیت... ما را بی همه آن ها نشان دادید در حالی که زبان ما
دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای بسته که دور تا دور زندگی را گرفته اند. نمی شود از دیوارهای دنیا بالا رفت. نمی شود سرک کشید و آن طرفش را دید. اما همیشه نسیمی از آن طرف دیوار کنجکاوی آدم را قلقلک می دهد. کاش این دیوارها پنجره داشت و کاش می شد گاهی به آن طرف نگاه کرد. شاید هم پنجره اش زیاد بالاست و قد من نمی رسد...
با این دیوارها چه می شود کرد؟ می شود از دیوارها فاصله گرفت و قاطی زندگی شد و می شود اصلا فراموش کرد که دیوار هست و شاید می شود تیشه ای برداشت
خیلی وقتا خیلی از آدمها منتظرن 
منتظر توجه های کوچیک و یا بزرگی که ممکنه دلیل درستی هم پشتش نباشه اما هست 
چیزی که مهمه اینه این انتظار ابدی نیست 
یه روزی یه جایی میفهمن ارزشی مابین زندگی اون آدم پیدا نمیکنن که به انتظار ادامه بدن 
اونجاست که خودشونو جموجور میکنن و بار میکنن و میرن ...
من انتظار زیادی نداشتم فقط از یه طرفه بودن خسته بودم 
ازین که یه طرف قضیه رو هی بکشم و هیچ نیرویی ازونور پی من نباشه 
توجیه،کار راحتیه هزار تا دلیل میشه برا ان
مطمئنا بعد از یک روز کاری پر تنش و پر از استرس هیچ چیز مانند یک مکان
ساکت و آرام برای استراحت نمی‌چسبد. حال اگر این استراحت همراه با یک ماساژ
ملایم باشد دلچسبی آن نیز دو چندان خواهد شد. یک ماساژ خوب و اصولی
می‌تواند تمامی استرس‌ها و خستگی‌های بدن ما را به کل از بدن دور کرده و
احساس آرامش و راحتی را به ما هدیه دهد.
ادامه مطلب
برای این روزهای #مسلمانان_مظلوم_هند و ماویروس نامردی که شایع شدباید که دل رو از تباهی شستباید که زخم قلب‌ها رو بستباید که رد شد از رسوم سستماری به جون عشق افتادهماری که زهرش سخته و کاریوقتی که نون توو خواب آدم‌هاستجرم مسلموناست بیداریاین دفعه قصه بوی خون میدهاین خال هندو دیگه زیبا نیستبیداد ظلمه، جور آتیشههرکی که ساکت موند از ما نیست#زهرا_آراسته‌نیا#کشتار_مسلمانان_هند#هل_من_ناصر@arastehnia
 
روزی در مهتاب آبی سپتامبر
در سکوت زیرنهال آلو
او را، آن عشق ساکت رنگ پریده را 
مانند یک رویای دلپذیر در آغوش گرفتم
بر فرازمان در آسمان تابستان
تکه ابری نگاهم را به خود جلب کرده بود
سپید و شگفت انگیز بود
و هنگامی که بازنگریستم، دیگر اثری از آن نمانده بود.
 
 
از فیلم The Lives of Others
دکتر لگز به صندلی اش تکیه می دهد، دست هایش را روی پاهایش قفل می کند  و سکوت من را با سکوتش پاسخ می دهد. پدر و مادر آن طرف در، منتظر می ماندند و ما هر هفته در سکوت کامل، روبروی هم می نشستیم. 
این باعث شد به موسیقی دانی که آرون یک بار برایم تعریف کرده بود فکر کنم؛ کسی که یک قطعه ی موسیقی بدون نُت نوشته بود. وقتی قطعه اجرا می شود، یک موسیقی دان به صحنه می آید، پیانو را باز می کند، زمان را تنظیم می کند و چیزی نمی نوازد. آرون گفت اولین باری که قطعه اجرا ش
اگر نمی توانی مثل حافظ شعر بگویی، خطی ننویس. اگر هنوز شبیه تارکوفسکی فیلم ساختن را بلد نشده ای سمت دوربین نرو. اگر نمی توانی شبیه هایدگر تفلسف کنی، نیاندیش؛ و اگر هنوز نتوانسته ای شبیه آدریان بر صدایت مسلط بشوی، خفه شو. زمانه، آدم های متوسطی را که با علم به معمولی بودن ساکت می مانند، بیش تر از آدم هایی دوست دارد که علی‌رغم کوچک بودن می خواهند بیش از حد خود دیده شوند...
در همسایگی حتی صدای گریه تو را هم تاب نمی‌آوردند، می‌گفتند فاطمه یا شب گریه کند یا روز...به علی گفتی: ای اباالحسن! چقدر کوتاه بین آنان خواهم ماند، و چقدر پنهان شدنم از میان ایشان نزدیک است. به خدا قسم شب و روز از گریه ساکت نمی‌شوم تا این‌که به پدرم رسول خدا ملحق شوم...علی برای راحتی‌ات در کنار #بقیع #خانه‌ای_جدید بنا کرد؛ #بیت_الاحزان شد این خانه...(بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۷؛ بیت‌الاحزان، ص۱۳۸)
اینجا یکی از چیزایی که یهو به خودت میای و حس میکنی دلبستگیه 
دلتتگی به مدیرگروهمون به غروبا حتی به یهو خوشحال شدن تو سلف از نفس کشیدن
تو چند ماه گذشته خیلی تغییر کردم خیلی از درون تا بیرون 
این روزا حواسم بیشتر به خودم هست بچه ها با حرفاشون اذیت میکنن حرفا رفتارا دخالتا نگاها ممکنه اذیتم کنه اما من خودمم ساکت یه گوشه کار خودمو میکنم
گذشته هرطوری که گذشت دیگه اجازه نمیدم هیچ چیز جلومو بگیره ...
 
یه تمایل وسوسه‌کننده و مریضی تو وجودم هست، که دوست دارم قهر کنم و تقصیرا رم بندازم گردن طرف... نمی‌دونم چرا هست... نمی‌دونم چجوری درستش کنم... هیچ حالت دیگه‌ای هم منو راضی نمی‌کنه... اگه قهر نکنم، حس می‌کنم یه ظلمی بهم شده و ساکت موندم... اگه نندازم گردن طرف، و حسِ عذاب‌وجدان رو بهش منتقل نکنم، انگار کارم ناقص بوده... گاهی این‌کار لازمه... ولی گاهی هم باید در برابرش مقاومت کنم که در برابر هر حرف و رفتاری که ناراحتم می‌کنه این کارو نکنم...
اخلاص بی مانند امام على (علیه السلام)
 
 
1ـ ابن شهرآشوب گوید: وقتى امیر مؤمنان(ع) بر عمرو بن عبدود دست یافت او را ضربت نزد و نکشت، او به على(ع) دشنام داد و حذیفه پاسخش داد، پیامبر(ص) فرمود: اى حذیفه ساکت باش، خود على سبب درنگش را خواهد گفت. آنگاه على(ع) عمرو را از پاى در آورد. چون به حضور رسول خدا(ص) رسید پیامبر سبب را پرسید، على(ع) عرضه داشت: او به مادرم دشنام داد و آب دهان به صورتم افکند، من ترسیدم که براى تشفى خاطرم گردن او را بزنم، از این رو او را ر
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد 
دیشب که قبل از رفتن خواست بغلش کنم گفت خانوم چیزی شده؟ غمگین به نظر میرسید.
نگفتم غمم تویی که دوستت دارم.
به همین بیت فکر میکردم...به شاخه گلی که هفته پیش به دستم رسید و روی کارتش نوشته بود: ممنون که فکر نکردین از دست رفته هستم و باز هم دوستم داشتید.
دوست داشتن یه قلندر میخواد که پشیمون نشه خسته نشه و ادامه بده. 
 فیلم یک مکان ساکت A Quiet Place 2018 با لینک مستقیم
همرا با زیرنویس فارسی
عنوان:یک مکان ساکت A Quiet Place
ژانر : غم انگیز , ترسناک , مهیج , علمی تخیلی
 ۷٫۹/۱۰ از ۱۳۳,۷۰۴ رای
مدت زمان : ۹۰ دقیقهکیفیت : BluRay480p-720pحجم : 800-460مگابایتمحصول آمریکا
ادامه مطلب
معلمشون نیومده بود و من به جاش سر کلاسِ بچه‌ها رفتم. کلاسِ پایه شیشمِ الف. بچه‌هایی که تازه یادگرفته بودند که شیطون باشن. چند زنگ رو با بچه‌ها قرآن کار کردیم و فارسی. اما زنگ آخر بچه‌ها حوصلۀ کتاب و درس نداشتن ، مخصوصاً که روزِ اولِ مهر هم بود! بچه‌ها بازی می‌خواستند و هیجان. قبول کردم! یکی از بچه‌ها ماژیکش رو از جامدادی‌ش در آورد و داد دستم. از یک تا بیست و یک رو رویِ تخته نوشتم و هر عدد را دادم به یکی از بچه‌ها.
شروع کردم... :
- مرغ ما امروز شی
 اظهار کننده کالا پس از دریافت فرمهای پیش نویس اظهار نامه (فرم های 111و121) از قسمت اطلاعات نسبت به وارد نمودن اطلاعات خواسته شده در خانه های این فرمها به صورت کاملا صحیح و بدون قلم خوردگی اقدام و تحویل قسمت ورود اطلاعات می دهد. اطلاعات فرم 111 شامل دو بخش اطلاعات عمومی و اطلاعات مربوط به اقلام کالا میباشد که بخش عمومی دربرگیرنده مشخصات کلی و صاحب کالا و اظهار کننده بوده و درخانه های 1 تا 30 این فرم نوشته می شود و بخش قلم کالا شامل مشخصات جزئی و بیش
دم ساکت مینشستم یه گوشه فقط دو بار اقدام به سوزوندن
خونه کردم،یه بار دندون بچه همسایه رو شکستم؛همین و بس
من بچه بودم بچه هاى این دوره هم بچه ان همش باید یکى مراقبشون باشه.
یه دعوا درست حسابى تو عمرشون تجربه نمیکنن یا در حال بازى با آیپد ان
یا در حال حرف مفت زدن در مورد شخصیت هاى بازیشون
کاش میشد همشونو جمع کرد ریخت تو یه محفظه شیشه اى انداختش وسط اقیانوس
بعدش لم بدى رو کاناپه با خیال راحت پسته بخورى
معلمشون نیومده بود و من به جاش سر کلاسِ بچه‌ها رفتم. کلاسِ پایه شیشمِ الف. بچه‌هایی که تازه یادگرفته بودند که شیطون باشن. چند زنگ رو با بچه‌ها قرآن کار کردیم و فارسی. اما زنگ آخر بچه‌ها حوصلۀ کتاب و درس نداشتن ، مخصوصاً که روزِ اولِ مهر هم بود! بچه‌ها بازی می‌خواستند و هیجان. قبول کردم! یکی از بچه‌ها ماژیکش رو از جامدادی‌ش در آورد و داد دستم. از یک تا بیست و یک رو رویِ تخته نوشتم و هر عدد را دادم به یکی از بچه‌ها.
شروع کردم... :
- مرغ ما امروز شی
میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است.  اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه!
واقعیت اینه که درونگراها حرف نمی زنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌
اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌
درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و می بینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمی شن!
لَکان میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است.  اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
اخلاص بی مانند امام على (علیه السلام)



1ـ ابن شهرآشوب گوید: وقتى امیر مؤمنان(ع) بر عمرو بن عبدود دست یافت او را ضربت
نزد و نکشت، او به على(ع) دشنام داد و حذیفه پاسخش داد، پیامبر(ص) فرمود: اى
حذیفه ساکت باش، خود على سبب درنگش را خواهد گفت. آنگاه على(ع) عمرو را از پاى
در آورد. چون به حضور رسول خدا(ص) رسید پیامبر سبب را پرسید، على(ع) عرضه داشت:
او به مادرم دشنام داد و آب دهان به صورتم افکند، من ترسیدم که براى تشفى خاطرم
گردن او را بزنم،
شب که جدی شد ...سرد به اندازه ای که جا داشت! ساکت و خواب گرفته تا حدی که ممکن بود و تاریک طوری که همه بارهای اضافه روز را خالی می کردی یک گوشه ای...تو ماندی لخت و رها و دردی که تازه توی عمق شب کاملتر احساسش می کردی!درد گردی که هاله اش همه چیز را گرفته بود....اگر هزارها میلیاردی که آتش گرفت،اگر جانهایی که از دست رفت اگر ترس سیاهی که سایه انداخت فراموش بشود بالاخره ....اما از دست رفتن ایمان مردم دردش آنقدر زیاد هست که چشمهای پابماه....چشمهایی که افق را می
مدت هاست گوشه ای ساکت ایستاده ام و تنها نظاره می کنم. گوشه ای که از آن حرف می زنم صندلی رنگ و رفته ای نیست که آنجا بنشینم و خودم را بالاتر از چند انسان سطح چندمی بدانم و از ابتذال ایشان، از رفتار های سلبی شان، از دیدن بخشی از خودم و حسرت هایم در آینه بدقواره شان صحبت کنم. نه نمی خواهم بزنم زیرش. مدت ها روی همان صندلی نشسته بودم. مدت ها حفره به حفره روحم را بیل می زدم. اما بفهمید چه بلایی سرم آمد. فهمیدم انسان ها تا آگاه به آن سطح بالاتر از خودشان بش
در واقع کد اقتصادی یک شناسه 12 رقمی است که توسط سازمان امور مالیاتی و اقتصادی کشور به اشخاص حقیقی و حقوقی تعلق می گیرد . به عبارت ساده تر کد اقتصادی در واقع همان شناسه اختصاصی شما در اداره دارایی می باشد .
دریافت نمودن کد اقتصادی اختیاری نیست و همه شرکت ها باید پس از 2 ماه از ثبت شرکت، اقدام به دریافت این کد اقتصادی نمایند .
مزایای داشتن کد اقتصادی :
- صدور فاکتور رسمی
- دریافت نمودن کارت بازرگانی
- رسیدگی به دفاتر پلمپ
- رسیدگی به فاکتورها
- دریا
سلام.
امروز من اول صبح زدم بیرون واسه کاری. مامان هم بیدار شد اومد باهام. دیشب سردرد بود امروزم همینطور.... 
نمیدونم چی شد جنون بهش دست داد از صبح ساعتای10 دیوانه شد... قاطی کرده. هرچی ساکت شدم بهتر نشد الانم بدتر شده... 
خیلی دلم گرفته هست. کیو  دارم الان باهتش حرف بزنم؟
این از خانواده ی نصفه نیمه .   
از شانس خوبم همسر و بچه و خواهر هم ندارم که بخوام این غم ها رو با اونها قسمت کنم. یا شادی اون ها را قسمت کنم تا غم های خودم یادم بره.... 
خدا رو شکر. باز ا
■ درونگراها حرف زدن رو دوست ندارن!
□ اشتباه محضه! واقعیت اینه که درونگراها حرف نمیزنن تا وقتی که چیزی وجود داشته باشه که ارزش مطرح کردن داشته باشه‌‌.‌‌اونا از مکالمه های روزمره بی معنی و سلام و احوال پرسی های الکی بیزارن‌‌.‌‌ درباره چیزایی که بهش علاقه دارن یا موضوعاتی که درباره اش اطلاعات خوبی دارن بپرسین و ببینین که اونا تا چند ساعت یا حتی چند روز آینده ساکت نمیشن!
این دو تا خیلی بهم میان 
دیدن دو تا از ساکت ترین و سردترین بچه های کلاس وقتی از ته دل باهم میخندن قشنگه 
دوست داشتن اتفاق عجیبیه انگار یه بعد جدید و ناشناخته از وجودتو حس کنی 
من تغییرو تو کمترین مدت ممکن تو این دوتا دیدم 
اونا خوشحال ترن و این کافیه تا به وجود عشق ته دل آدما ایمان بیارم 
عشق میتونه قشنگی خودشو اندازه یه چسب زدن پسر رو دست دختر بعد از آنژیوام  نشون بده 
دوست داشتن این دو تا خیلی قشنگه تو کلاسمون :) 
امیدوارم همه این حس و حال خوب
خونه ساکت‌تر از همیشه‌اس،
در حدی که صدای ناله و هوهوی جغدِ همیشگی از بیرون واضح و شفاف می‌رسه، شاید ذهن
اون هم چیزی درگیر چیزی‌ه. شب رو دوست دارم؛ ساکت‌ه، آدم‌ها توش استراحت می‌کنن و
خبری از مزاحمت‌شون نیست، افکار مهمی شب‌ها می‌آن سراغم، اتفاقات قشنگی می‌افته.
فکر میکنم سن‌مون که به
مرور بالاتر می‌ره به عمق چیزهایی که حس می‌کنیم اضافه می‌کنه، دیگه مثل قبل سطحی
و ساده نیستن. حتّی از یه جایی به بعد، اندوه یا شادی(و بقیه‌ی احساسات) فر
همه چیز اومده جلوی چشمم. تمام زجر هایی که کشیدم.انتظار هایی که تموم نمیشدن.خود خوری ها، فریاد های ساکت درونی.
منم وایمیسادم جلوی پنجره.مثل امشب. با این تفاوت که سه تا درخت های کاج جلوی اتاقم و سر نبریده بودن اون موقع.
سرم جیغ میزد. انگار یک مار زرد خوشگل دور حلقم پیچیده بود. و من داشتم خفه میشدم. و از طرفی عاشق این خفگی.
سخت بود. سخت بود...
من چجوری دووم آوردم؟
کاش تمام اون شکنجه ها یک آدم میشد تا محکم ترین سیلی دنیا رو توی گوشش بزنم.
خوابم نمی برد، نشسته ام درون خودم و به این فکر میکنم که چرا هیچ آهنگی در من نمی نوازد؟! چرا هیچ کاری مرا به حرکت وا نمی دارد؟! 
شاید مرده باشم!  دم به دم ساعت را نگاه میکنم و می بینم که زمان می گذرد. ثانیه ها از پی هم می روند و می آیند ولی درون من همه چیز ساکت و ساکن می ماند. 
خوابم نمی برد بی آنکه بدانم چه چیز مرا بی خواب کرده.  بی آنکه چیزی بخواهم بی آنکه اندیشه یا احساسی مرا درگیر کرده باشد، گویی پر از هیچم و بی تفاوت، حیرانم که چرا قدرت این حجم ان
نمایش بی سرو صدا، در فضایی ساکت، تاریک، خالی، تنها با دو سکو، و دو
بازیگر، گفتارهای بسیار شاعرانه و غزل گونه ای که پیمان زبرجد نوشته است، و
با بازی مریم راستی و سپهر ترابی، گاه از نمایش بیرون می آید و در گذر
شاعرانگی قرار می گیرد.
انتشار: شهرسبز -
ادامه مطلب
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «عزیزان من! بدانید این راه احتیاج دارد به تقوا. بدانید بهترین تبلیغ، تبلیغی است که شخصیّت عملی شما نسبت به آن اهداف و آرمانهای شما انجام خواهد داد و اثری که خواهد گذاشت: مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَلیَبدَأ بِتَعلِیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِه؛ اوّل روی خودمان باید کار کنیم ... اخلاق و معنویّت، البتّه با دستور و فرمان به دست نمی‌آید،  پس حکومتها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند، امّا خود باید م
داشتم میخوابیدم گوشی توی دستم توی تختخواب مدیر عامل آقای مهدی حق پیام داد گفت فلان سایت رو آپدیت کن بهش گفت این سایت رو باید خود برنامه نویس سایت ش سیستم مارو تغییر بده طبق قرارداداش و بعد اپدیت بشه سایت ش هیچ دیگه جواب نداد لعنتی اینقدر بدم میاد از این جور ادم ها که یه کاری از ادم میخواهند و تو داری براشون انجام میدی و یه جایی وسط کار باید یه چیزی رو باهاشون هماهنگ کنی و اون وسط کار ساکت میشه در صورتیکه آنلاین هست ... نباید پیام رو سین میکردم و
صبح امروز در دیدار کارگران: این حرکت اخیر آمریکا برای تحریم فروش نفت ایران؛ بجایی نمیرسد. ما آنقدری که نیاز داریم و خودمان اراده میکنیم، میتوانیم نفت خود را صادر کنیم. آنها به خیال خودشان راه را مسدود کرده اند اما ملت فعال و مسئولین بیدار اگر دامن همت به کمر بزنند بن بستها را باز خواهند کرد/ ملت ایران ملتی نیست که در مقابل دشمنی آنها ساکت بنشیند/ هرچه ما کمتر وابسته به این شکل از فروش نفت باشیم، قدر میدانیم و این برای ما بهتر است.
 همین حالا، نوشتن اولین نقد زندگی‌ام را تمام کردم. با دانسته‌هایی که ریزریز در طی این ترم جمع کرده بودم و بر یکی از نوشته‌های خودم. با شوق سر بلند کردم و این طرف و آن طرف را نگاه کردم که به کسی نشانش بدهم ولی کسی را پیدا نکردم. کاغذهایم را جمع کردم و ساکت و دست به سینه نشستم روی صندلی. حس طفلی را دارم که بعد از هزار مرتبه کلنجار رفتن با خودش، دستش را از میز جدا می‌کند و خودش آهسته آهسته اولین قدم‌ها را برمی‌دارد، ولی مامان و باباش نیستند که تم
تیم مجازی مهما تقدیم میکند:
خدمات دهی کلامی و قدرتمند در برابر کسانی که شمارا دست می اندازند.
 ایا شما هم هنگامی که دیگران شما را به تمسخر میگیرند،جوابی ندارید و ساکت میمانید؟
ایا دوست دارید دیگران جرئت به تمسخر گرفتن شما را نداشته باشند؟
ایا زمان کافی برای فکر کردن به جوابی مناسب برای این افراد ندارید؟!
ایا دارای عدم اعتماد به نفس لازم هستید؟
پس این تیم و بلاگ میتواند کمک فراوانی به شما بکند.
به زودی....
ایدی اینستاگرام:                         
اون شب هم نباید با داداشم گرم می‌گرفتم - نباید بیش‌تر از اون چیزی که تو دلم بود بهش می‌گفتم، بیش‌تر از میزانی که برام وقت می‌ذاره براش وقت می‌ذاشتم. 
وقتی مامان بهم گفت که داداش قبل از پرواز به سوئد، پنج دقیقه توی فرودگاه باهاش اسکایپ کرده مدت زیادی ساکت موندم، واقعا برای من مهم نیست که دیگه داداش توی کدوم فرودگاهه، توی کدوم شهر اروپاست. داداش رفته؛ و وقتی هم که بود داداش من نبود - اون برادر کارشه، نه برادر من.
نگاهی پر از خستگی
به تمام خستگی های آخر هفته روی میز
کلی کار عقب مانده
کلی برگه و خط خطی و مداد و خلاصه ..
یه اتاق بهم ریخته !
همچنان افسرده ولی ساکت تر !
همچنان بهم ریخته ولی پر احتیاط تر !
رک بگویم
برگشتنم را دوست ندارم
دوباره شروع کردن به نوشتن را دوست ندارم
حس میکنم اینجا محدود شده..
کاش میشد یک سری چیز ها را حل کرد
یک سری حرف ها را پس گرفت
یک سری حرف ها را پس داد !
تمام مطالب قدیمی را میخوانم و اگر خوب بود میگذارم باشد..
کمی طول میکشد ولی تمام م
داروهای گیاهی برای دندان درد
 
برای ساکت شدن درد دندان ، ده گرم برگ یا تخم گشنیز تازه را با ده گرم میوه تاجریزی (عنب الثعلب) مخلوط کرده ، همراه با یک لیوان آب کمی بجوشانید . سپس آب آنرا صاف کرده و در دهان مضمضه کنید و بعد آنرا دور بریزید . در صورت نبود برگ یا تخم گشنیز تازه از گیاه بارهنگ استفاده کنید
 
در زمان حکومت عمر بن خطّاب ، دو نفر زن بر سر کودک شیرخواره اى نزاع واختلاف
کردند؛ و هر یک مدّعى بود که کودک فرزند او است ، بدون آن که دلیلى بر ادّعاى خود
داشته باشند. عمر در قضاوت این مساءله و بیان حکم فرو ماند، که آیا کودک را به
کدام یک از آن دو زن بدهد.به همین جهت از امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در
خواست کرد تا چاره اى بیندیشد و براى رفع مشکل اقدامى نماید. حضرت امیرالمؤ
منین علىّ علیه السلام هر دو زن را دعوت به صبر و سکوت نمود؛ و با موعظه از
زندگیم شبیه بازی GTA شده. بخش‌های جدیدی از نقشه کشف می‌شوند و جاهای جدیدی را پیدا می‌کنم. امروز با کتابخانه ادبیات آشنا شدم که کتاب‌های سینمایی هم دارد. رایگان است و مثل کتابخانه مدرسه اسلامی هنر ۱۵۰ هزار تومان هزینه ثبت نام نمی‌گیرد. آن قدر تمیز و ساکت و آرام است که آدم مطالعه کردنش می‌آید. دوست دارم بروم و پای پیج اینستایم بنویسم: این رلم با یک کتابخونه پولدار!
مـریـض روی تـخت بیمارستـان مشـغـول خواندن قرآن کریم بود. دکتر که مسلمان نبود آمد و به او گفت: اینها که عربیست تـو هـم #عربی نمی دانی ، پـس برای تو فایده ای ندارد
مـریـض رو به دکتـر گـفت : همانطـور که شمـا نسخه به زبان انگلیسی مینویسی و ما نمی فهمیـم ؛ ولی چـون ما به آن عمل میکنیم برای ما فایـده دارد #قرآن_کریم هم همینطـور است . آن دکتـر هم جواب خود را گرفت و ساکت شد!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها