نتایج جستجو برای عبارت :

خوشم از آنکه موج جان بخیزد

خوشم از آنکه موج جان بخیزدخوشم کشتی دلِ توفان بخیزد
خوشم از مردن و از تازه جستنخوشم با درد تا درمان بخیزد
مرو ناخوش ز پیشم ای دل خونبتپ تلخیده تا قندان بخیزد
غریبی پیش گوشم دوش می‌گفتهر آیینه که شب رقصان بخیزد
سحر روح دگر از تخت جستمچنان اینی که فردا آن بخیزد
بگفتی راه و گفتم راه این استتو ویران گشتی و ویران بخیزد
بهُش حلمی که این ره خواب‌گیر استهر آنی لشکر عصیان بخیزد
Loga Ramin Torkian and Azam Ali - Feathers of Fire
غمزه و ناز و ادای تو خوشم می آید،
عفّت و شرم و حیای تو خوشم می آید.
گر دوصد بار مرا طعنه و توهین بکنی،
هم دوصد بار صدای تو خوشم می آید.
پیرو قافیة بیت لب میگونت،
من ردیفم ز قفای تو، خوشم می آید.
چه جفا است بلای غم دیرینة تو،
چه بلا است جفای تو، خوشم می آید.
نرود یاد رخت هیچ گهی از یادم،
دم مرگم ز ادای تو خوشم می آید.
من خوشامد بکنم، لیک نیاید به تو خوش،
خوشی دهر برای تو خوشم می آید
از این هم خوشم نمیاد که به هیچ جا بند نباشه طرف و به هیچ چیز اعتقادی نداشته باشه و هی این ور اون ور شه.
حالا خودم این جوریم ولی خب خوشم نمیاد.
ازون دسته قبلی‌ها هم که خوشم نمیاد.
نمی‌دونم از چی خوشم میاد.
حالا خیلی که مهم نیست.
آهان ازین که هی بگم مهم نیست هم خوشم نمیاد. پس چی مهمه. :‌)) 
معمولا اینجوری فکر میکنم که از خودم خوشم نمیاد. نه! بدتر. از خودم بدم میاد.
اما وقتی دقیق‌تر فکر میکنم و میبنیم تا حالا چند ده بار برگشتم و نوشته‌ها قبلیم رو میخونم میفهمم که در واقع از خودم خیلی خوشم میاد و تظاهر میکنم، خوشم نمیاد! بلکه اینجور متواضع به نظر برسم. با این فکر بیشتر از خودم خوشم نمیاد. نه! بدم میاد.
از جشن ها خوشم می آید
از تولدها خوشم می آید
از جشن تولدها نه
که فراموشیشان فراموشی صاحبانشان تلقی میگردد!
از گره زدنهای بیجا نه
از دمندگان در گره ها که پناه
+ قل اعوذ برب الفلق
من شر النفاثات فی العقد
-تفسیر جدید و بکری شد بر آیه-
برای چه باید یکی وبلاگ اضافه می زدم؟
راستش...نمی دانم. شاید چون از فضایش خوشم می آید. از صقحه انتشار و دکمه سبز و خوشرنگ ذخیره خوشم می آید. از نظراتی که برایم می آیند خوشم می آید. از آدم هایش خوش می آید.
شاید چون از پنل کاربریم کمتر از فولدر پیشنویس دوم اورسینه می ترسم. 
شاید چون...میخواهم بهتر و مرتب تر و سامان یافته تر بنویسم. 
شاید میخواهم احساس مفید بودن...نه تحصحیح میکنم. کمتر مضر بودن داشته باشم.
پس من...از امروز... از روز بیستم اردیبهشت سال 1399،
متن آهنگ حمید هیراد بنام خوشم میاد
 
نظر بازی نکن با دلم بازی نکن راضی نمیشم تو طنازی نکن هی با دلم بازی نکن راضی نمیشمنازتو کم کن که شدم شیفته آمده در دامنم آویخته نگاه مارا به هم آمیخته جام شرابی به دلم ریختهخوشم میاد این دلمو بزنی به نامت تا ته این قصه میدونی همش میخوامتخوشم میاد هوایی میشم با سلامت تموم دنیا یه طرف خودم میخوامتیار نمیدونی کوچه باغای دلم چه حالی داره دل تو هر شب مست و غزل خونه سر به سرم میذارهنمک نمک داره چقدر اداتون کشته م
عزیزم دارم راست می‌گم
من اگه می‌دونستم انقدر از شلدون و مدلش خوشم میاد هیچ‌وقت بیگ‌بنگ تئوری رو نگاه نمی‌کردم:))
به هرحال پنی هم زیادی بامزه‌ست.
فکر می‌کردم این حرفا نهایتا مال دوران راهنماییه! :دی
 
پ.ن: من خیلی خوشم میاد که کسی بتونه بخندونتم. البته کم هم پیش میاد با یه فیلم واقعا بخندم! خدایا شکرت که این سریال ساخته شده:]
عزیزم دارم راست می‌گم
من اگه می‌دونستم انقدر از شلدون و مدلش خوشم میاد هیچ‌وقت بیگ‌بنگ تئوری رو نگاه نمی‌کردم:))
به هرحال پنی هم زیادی بامزه‌ست.
فکر می‌کردم این حرفا نهایتا مال دوران راهنماییه! :دی
 
پ.ن: من خیلی خوشم میاد که کسی بتونه بخندونتم. البته کم هم پیش میاد با یه فیلم واقعا بخندم! خدایا شکرت که این سریال ساخته شده:]
از اون سریال های محشری که اگه نبینینش از دستتون رفته، من که خیلی خیلی خوشم اومد و باید امیدوار باشم که فصل پنجمی هم داشته باشه، سرچ که کردم ریلیز دیتی برای فصل پنجش نیافتم. کلا خیلی از سریال های کارآگاهی خوشم میاد، مخصوصا از نوع کلاسیکش مثل پوآرو  و  خانم مارپل ولی سبک این سریال متفاوت بود و البته جذاب. خیلی لذت بردم.
کتاب جدید رضا امیرخانی هم چاپ شد. مدت‌ها منتظرش بودم. حتماً می‌خونمش...پ.ن: امیرخانی واسه من نویسنده‌ایه که شاید زیاد از قلمش خوشم نیاد ولی حس معتادگونه‌ای دارم به کتاباش. چون خاصه. چون صاحب سبکه. چون اگه یه صفحه کتابشو بذارن جلوت، بدون ذکر نام نویسنده، در لحظه می‌فهمی امیرخانی نوشته... و من از آدمای اورجینال با ایده‌های اورجینال خوشم میاد...
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است 
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است 
 
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان 
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است 
 
آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار 
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است 
 
آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ ایمن بر امام 
من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است 
 
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب 
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است 
 
دامن شیر خدا بین، شیر زن میپرورد 
در شهامت برتر
از برای عقل ناقص و عدم تفکر، دیدن چیز ها و عینا تکرار کردنشان بی آنکه فکر کنیم به هیچ عواقبی. به آنکه ترس از تاریکی غریضی ـست و مثلِ زنبور ها کلنی می سازیم. به آنکه تمام پستانداران در بد تولد بلد بوده اند از پستان های مادرشان بنوشند و تمام پرنده های ایزوله شده ای ک توانستند بی یاد گیری لانه بسازند. از آنکه اکثر حیوانات دو پا از روی تکرار، تنها زنجیره احمقانه تولید نسل بوده اند و نسبت به آنچه باعث شده اند هیچ مسئولیتی قائل نیستند. از آنکه نمی فمه
از بزرگ شدن خوشم میاد 
کلی حس و حالای ادم تغییر میکنه 
هرچی بیشتر به جلو میری بیشتر یاد میگیری،بیشتر کنار میای و خودتو وفق میدی بیشتر لذت میبری،صبور تر میشی
بزرگ شدن چیز باحالیه؛ازش خوشم میاد
مثل دیدن یه نوازنده که لباسای مشکی براق پوشیده لاک مشکی زده گوشاش پر از گوشوارست و کلی انگشتر داره و گیتار الکتریک میزنه و بالا پایین میپره 
مثل گوش دادن به راک میمونه^^
دانلود آهنگ جدید حمید هیراد به نام خوشم میاد با لینک مستقیم و کیفیت 320
موزیک زیبا و شنیدنی و جدید حمید هیراد خوشم میاد را گوش کنید
Hamid Hiraad - Khosham Miad
ترانه و موزیک : حمید هیراد ؛ تنظیم : امیر میلاد نیکزاد
+ متن ترانه خوشم میاد از حمید هیراد
نظر بازی نکن با دلم بازی نکن / راضی نمیشم تو طنازی نکن
هی با دلم بازی نکن / راضی نمیشم

ادامه مطلب
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ایوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اینجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اینجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از این فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن این جنگل مال ماست، یاد این خاطره افتادم. :)
من سال ها افسرده بودم و افسردگی فصلی هم آن را تشدید می کرد، بی آنکه خودم زیاد به آن واقف باشم.
بعدها متوجه شدم کوتاه تر شدن روزها در پاییز و زمستان و تاریکی چه اثر بدی روی روانم داشته. طوری که بعد از وقوف به این مسئله از پاییز و زمستان متنفر شدم.
تا قبل از آنکه بدانم و خوداگاهی داشته باشم، همان حس رمانتیک را نسبت به پاییز داشتم که دیگران دارند. از رفتن زیر باران و قدم زدن خوشم می آمد، یا شاید فکر می کردم باعث التیام زخم های درونم هست، که نبود.
ام
اگر روزی کسی را دیدید که می خندد، پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید از خود بپرسید او خندیدن را از کجا آموخته است؟هر آدمی که به دنیا می آید گریستن را بلد است، زیرا گریه جواز ورود به این جهان است اما، خندیدن را باید آموخت و آنکه می خندد حتماً برای آموختنش رنج بسیار برده است.آنکه لبخند می زند، نوح است زیرا توانسته در طوفان زندگی قایقی بسازد. هر لبخند قایقی ست و آنکه لبخند می زند یعنی توانسته روی رودِ روانِ اشک هایش قایقی بیندازد و دور شَود 
 ما آدم ها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم فقط در حال جمع کردن و " داشتن " هستیم . ما به پدیده ها به چشم مایملک نگاه می کنیم و به آنها چنگ می زنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان . ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم ، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم. به جای آنکه از پول لذت ببریم ، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم، به جای آنکه به بچه هایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم ، سعی می کنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم،


ادامه مطلب
دیدین بعضی فیلما رو تماشا میکنین با خودتون میگین چقد ایده داستان فیلمش عالی بود؟! و شاید فیلمای زیادی نباشن که این حسو به آدم منتقل کنن و اینکه هر کسی با کدوم فیلم همچین احساسی رو بکنه متفاوته. من خودم یکی از فیلمایی که خیلی از ایدش خوشم اومد فیلم In Time بود که واقعا جالب بود موضوعش حالا امکان داره فیلم ضعیفی بوده باشه از لحاظ ساخت و بازیگراش که من به شخصه از بازیگراشم خوشم میاد. اینکه هر آدمی از ۲۵ سالگی به بعد ظاهرش تغییر نکنه و آدما بجای پول ب
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟
در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.
به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما نا
ببخشید من پسرم، تازه نامزد کردم، بیست و شش سالمه و مذهبی هستم، نامزدم بهم میگه از لباس پوشیدنت خوشم نمیاد. میگه مثل آدم های چهل ساله لباس میپوشی و من خوشم نمیاد.
دوست دارم نامزدم شیک پوش باشه، اما من شلوار پارچه ای و پیراهن گشاد میپوشم اما اون دوست داره شلوار لی و پیراهن جذب بپوشم و به اصطلاح مدرن باشم و میگه خوشم میاد لباس اندامی بپوشی، همیشه بهم انتقاد میکنه، به نظر شما چکار کنم؟
البته من از نظر صورت و ظاهر خوبی دارم و تغییر دادن پوشش و لباس
تصمیم گرفتم دیگه به نظرشون ذره ای اهمیت ندم
خوشم اومد میگم آره و مجبورشون میکنم که کاری که میخوام انجام بدن ... خوشم نیومد هم میگم که نه و هیچ اهمیتی به نظرشون نمیدم.
واقعا از دستش خسته شدم. همیشه سر بهانه ها و مسائل جزئی باید ده بار بحث کنیم آخرش باز بر میگرده خونه اول میگه خب میگی چیکار کنم؟
میگم هیچی.... بزار تا ده سال دیگه ما فقط هی حرفامون رو تکرار میکنیم و فرداش از اول.
انگار نه انگار که من دو ساعت حرف زدم و مقدمه و بدنه و نتیجه گیری کردم و جو
پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبرآنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایش‌انگیزندتا در یابمشگفتی کنمباز شناسمکه‌امکه می‌توانم باشمکه می‌خواهم باشم؟تا روزها بی‌ثمر نماندساعت‌ها جان یابدلحظه‌ها گران‌بار شودهنگامی که می‌خندمهنگامی که می‌گریمهن
خوابم نمی برد، نشسته ام درون خودم و به این فکر میکنم که چرا هیچ آهنگی در من نمی نوازد؟! چرا هیچ کاری مرا به حرکت وا نمی دارد؟! 
شاید مرده باشم!  دم به دم ساعت را نگاه میکنم و می بینم که زمان می گذرد. ثانیه ها از پی هم می روند و می آیند ولی درون من همه چیز ساکت و ساکن می ماند. 
خوابم نمی برد بی آنکه بدانم چه چیز مرا بی خواب کرده.  بی آنکه چیزی بخواهم بی آنکه اندیشه یا احساسی مرا درگیر کرده باشد، گویی پر از هیچم و بی تفاوت، حیرانم که چرا قدرت این حجم ان
دیشب به کوب نشستم کل سیزن دو سریال13 reasons why رو دیدم ... با اینکه فصل یک این سریالو دیده بودم و خوشم نیومده بود ازش ولی دیگه سریال نداشتم ببینم ... :| 
اسپویل
سیزن دو اومده بود به موضوعی پرداخته بود ک نبود اون باعث شد از سیزن یک خوشم نیاد ... اونم ساید دوم داستان بود. ما داستانو از ساید هانا شنیده بودیم ولی همیشه یه قضیه یا ی داستان یک ساید دیگه هم داره و حتی گاهی چند ساید داره ... اما در کل هنوزم خوشم نیومده ازش .  نمیدونم چرا ... اما در کل بنظرم ازش دیدن د
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
به نظر شما آنکسی که دستور قتل فردی را صادر میکند جرمش بیشتر است یا آنکه شلیک می‌کند؟
آنکه شر خری را استخدام میکند جرمش بیشتر است یا شرخری که روزگار بدهکار را سیاه میکند؟؟؟
زنی که درخواست طلاق میکند جرمش بیشتر است یا آن مرد بی ناموسی که او را به این کار تشویق کرده تا بتوانند راحت تر باهم در تماس باشند؟؟؟
آنکه رشوه میگیرد حرام خور تر است یا همسرش که در خانه به او سرکوفت بی لیاقتی و ترس و
یه چیزی که در مورد ورزش فهمیدم اینه که با وجوده این که وقت میگیره باعث میشه یه جوری کار های بیشتری هم بکنی مث اینه که زمان کند بشه الان یه ۲ هفته ای بود که هیچ گونه تحرکی نکرده بودم تو همین مدت زبان رو ول کردم و با "هیچ کاری کردن" کلش گذشت (یا هیچ کاری نکردن؟!) خلاصه که حس میکنم ورزش ادم رو سریع تر میکنه 
یه چند تام کتاب پیدا کردم که خیلی خوشم اومد (نخوندمشون البته) از اسمش و اینکه فک نمیکردم وجود داشته باشه خوشم اومد  http://bayanbox.ir/info/6847822293273488737/epdf.tips-
داشتم توی سایت اپارات اهنگ محسن نامجو گوش می کردم اتفاقی به یک اهنگ جانم باش آرون افشار خوردم از شعرش خوشم اومد اما زیاد با یک تیکه های از اهنگش خوشم نیومد
شنیدنش خالی از لطف نیست
اهنگش فکر کنم تلفیقی هستش نه سازهای سنتی و صنعتی قاتی داره
لینک  اپارات : https://www.aparat.com/v/EhXfk
 
   ریمیکس حمید هیراد خوشم میاد
   Download New Music Hamid Hiraad_ Khosham Miad
 دانلود ریمیکس آهنگ خوشم میاد به همراه متن آهنگ از رسانه ویک موزیک  با بالاترین سرعت و قابلیت پخش آنلاین
       با کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ بهمراه پخش آنلاین و متن آهنگ
   برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …

برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
ادامه مطلب
ما انسانها سالهایی را سپری میکنیم بدون آنکه از آن بهره ای برده باشیم با اینکه میدانیم به راهی قدم گذاشته ایم که هرگز بازگشتی در آن نیست
ما انسانها دیگران را میشکانیم ،میگریانیم و می آزاریم بدون آنکه به نتیجه اش اهمیتی دهیم
ما انسانها دروغ میگوییم خیانت میکنیم تهمت میزنیم با آنکه به زشتی آنها کاملاً آگاهیم
ما انسانها جواب خوبی را با بدی جواب اعتماد را با خیانت و جواب دوستی را با دشمنی میدهیم

ادامه مطلب
شیخ عباس قوچانی می‌گفت: هیچ‌گاه به قرائت فصلی یا دفتری از مثنوی آغاز نکردم مگر آنکه آقای قاضی قبل از آنکه من لب باز کنم، ابیاتی را از حفظ می‌خواند، و آهنگ صدایش در وجود من، نشاط و خرسندی و حالت حماسی پدید می‌آورد.✍ آیت الحق، ج ۱، ص ۳۶۷
فردی که رسالتی بزرگ و عمیق دارد مدام به تجدید قوای روحی نیازی ندارد . قرار نیست شغل و حرفه اش هر ماه یا هر سال به او منفعت برساند چنین فردی مسئولیتی را می پذیرد نه به واسطه ی آنکه که ثمره اش چیست بلکه به دلیل آنکه آن مسئولیت در ذات خود شایسته و سودمند است . 
میخوام در این دنیا فقط درخت ها را دوست داشته باشم. به نه دلیل عمده.
یک آنکه برگ دارند.
دو آنکه برگ های آنها سبز است.
سه آنکه شاخه دارند.
چهار آنکه شاخه هایشان مرا محو خودشان میکند.
پنج آنکه وقتی نور خورشید از میان برگ هایشان میگذرد خیلی زیبا است.
شش آنکه فتوسنتز میکنند.
هفت آنکه فتوسنتز هوا را تمیز میکند.
هشت آنکه اسمشان درخت است. حتی tree، arbre، albero، 树، дерево هم بسیار زیبا هستند.
نه آنکه خودم هم میخواهم مثل یک درختان، تنومند، پرقدرت، مغرور، و باش
نه برای آنکه در دامن هر فریفته و هیز بچرخانی 
نه برای آنکه راهت را نشناسی 
نه برای آنکه  دستهای کودکان کار را نادیده بگیری 
نه برای آنکه بپیماید حق الناس را 
نه برای آنکه کمک به  فقرا ایتام و تهی دستان را بپوشاند 
نه برای آنکه برای هر حق و عدالت شور باشد 
چشم هایت را دوست بدار که می توانستی با آنها ببینی 
راستی ! 
اگر چشمهایت را نداشتی چه می کردی 
خالقی 
سلام
ممنون میشم دوستان بخونن و راهنمایی کنن مخصوصا دخترا
پسریم 23 ساله. ترم چهار دانشگاه توی یکی از کلاس ها یه دختر رو دیدم که ازش خوشم اومد (خیلی خوشگل و مغرور بود)، یه مدت بهش نشون ندادم که ازش خوشم میاد اما بعد یه ماه و اینا با نگاه و رفتارم نشون دادم که ازش خوشم میاد و اونم فهمید. 
از اون به بعد اونم با نگاه و رفتارش یه جورایی نشون میداد که اونم ازم بدش نمیاد، من میخواستم از علاقه ی اون نسبت به خودم مطمئن شم بعد برم جلو که بعد یه مدت مطمئن شدم ا
نه برای آنکه در دامن هر فریفته و هیز بچرخانی 
نه برای آنکه راهت را نشناسی 
نه برای آنکه نادیده بگیری  دستهای کودکان کار و بی سرپرست را
نه برای آنکه حق الناس را بپوشاند 
نه برای آنکه کمک به  فقرا ایتام و تهی دستان را بپوشاند 
نه برای آنکه برای هر حق و عدالت شور باشد 
چشم هایت را دوست بدار که می توانستی با آنها ببینی 
راستی ! 
اگر چشمهایت را نداشتی چه می کردی 
خالقی 
سلام
دختری ۲۰ ساله هستم، چادری و با حجاب، زیبایی در حد متوسط، از یک خانواده ی خوب. نه اهل دوست پسری بودم نه هستم، از یک پسری خوشم میاد ولی هیچ وقت بهش نگفتم، چون فعلا از قیافه ش خوشم میاد چیزی راجع به اخلاقیاتش نمیدونم. 
خواستگار خوب هم زیاد دارم وقتی کسی به خواستگاری بنده میاد خانواده م اصلا توجه نمیکنن، یعنی خیلی براشون مهم نیست به جز برادران بزرگم، پدرم هم نظر نمیدن میگن هر چی خودش میگه و این برای من عذاب دهنده ست، اگه ناراضین خوب بگن، ولی
1.هیچوقت فکرشو نمیکردم روحیم چقدر میتونه روی اعضای خانواده تاثیر بذاره:| همیشه فک میکردم آخرین نفری که تو این خانواده سهمی داره ،منم!تا این حد ناامید:/
2.چقدر پشیمونم که اینهمه سال لای باور های غلطم نفس کشیدم...چقدر پشیمونم که ی حرف باعث شد کور و کر بشم و اینهمه محبت مامان و بابا رو نبینم...چقدر پشیمونم که لذت شاد کردنشونو از خودم گرفتم...و چقدر خوبه که هنوزم نفس میکشم((:
3.تفاوت من و میم در حدیه که مثلا من چتر های شیشه ای رو میپسندم...اون این رنگی رن
سلام به همه ...
امروز در تاریخ ۱ مرداد ۹۸ شروع به ساخت این وبلاگ کردم
و میخوام از ساده ترین نوع نوشتن استفاده کنم ...
خوشم نمیاد از جملات نامفهوم استفاده کنم ولی میخوام از ته دلم براتون بگم که مطمئنم زدن این حرفا برای شما سودی نداره اما شاید کمی دل من سبک بشه 
یه نکته بگم : من به هیچ وجه از کپی کردن خوشم نمیاد و تمام تلاشمو میکنم که متنا از خودم باشه ، اگر هم کپی کردم ، حتما منبع رو ذکر میکنم ...
ممنون میشم با دنبال کردن و شنیدن حرفای من ، بهم آرامش بد
سلام به همه ...
امروز در تاریخ ۱ مرداد ۹۸ شروع به ساخت این وبلاگ کردم
و میخوام از ساده ترین نوع نوشتن استفاده کنم ...
خوشم نمیاد از جملات نامفهوم استفاده کنم ولی میخوام از ته دلم براتون بگم که مطمئنم زدن این حرفا برای شما سودی نداره اما شاید کمی دل من سبک بشه 
یه نکته بگم : من به هیچ وجه از کپی کردن خوشم نمیاد و تمام تلاشمو میکنم که متنا از خودم باشه ، اگر هم کپی کردم ، حتما منبع رو ذکر میکنم ...
ممنون میشم با دنبال کردن و شنیدن حرفای من ، بهم آرامش بد
 
بیا با من زندگی کنتا بنشینیمروی صخره‌هاکنار رودخانه‌های کم‌عمق
بیا با من زندگی کنتا میوه‌ی بلوط بکاریمدر دهان یکدیگرو این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمینپیش از آنکه پرت‌مان کنددوباره به میان برف‌هاو حفره‌های درون‌مانلبریز شود ازناگواری‌ها
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه زمستان دست بکشداز تنها بالشتیکه آسمان تا به امروز بر آن سر گذاردهو حفره‌های درون‌مانلبریز شود از برف
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه بهاراین هوا را ببلعدو پرندگ
 
هیچی یعنی واقعا هیچی !
مثلا قدامون :)
تو بلندی و چهارشونه
ولی من قدم کوتاست :( به قول "م" که وقتی میخواست بهت معرفیم کنه و گفت قد متوسط شایدم با ارفاق بشه گفت قد متوسط.
سیگار تو دستت کلی تفاوته :)
روابطتت با ادما کلی تفاوته ! کلی درده :)
هرچند من از همین خونگرمیت خوشم اومد.
از همین بامرامیت.
از همین رفیق بازی های تا ته خطت.
بهت گفتم ؟!
نه نگفتم.
وقتی اون شب گفتی این 6 تا همونایین که پایتن تا ته خط چقدر ذوق کردم که منم جزو همون شیش تام.
:)
خیلی خیلی خیلی خ
فکر کنم اول راهنمایی بودم تو یه جمعی که یه استادی که خیلی قبولش داشتم هم اونجا بود گفتن خواننده مورد علاقتون کیه؟  من گفتم نوید و امید!  اون موقع یه نوید و امیدی بودن همراه ابی یه آهنگ خودن که منم خیلی خوشم اومده بود.. بعد استادمون برگشت گفت وقتی تلوزیون ما اجازه پخش ساز نمیده و موقع پخش موسیقی سنتی گل و بلبل نشون میدن این میشه سلیقه جوون های ما.. 
اون لحظه خیلی حس بدی بهم دست داد، دوس داشتم هرچی که استامون گوش میده رو گوش بدم واسه همین شروع کرد
دیروز یه بازی دانلود کردم خیلی باحاله ینی از اینجور بازیا خیلی خوشم میاد بازیش عین زندگی واقعیه اول بازی رفتم گواهینامه موتور گرفتم و بعدش در یک پیتزا فروشی به عنوان پیک مشغول  کار شدم بعد پول دراوردم رفتم گواهینامه پایه ۳ رو گرفتم و امتحان دادم قبول شدم و لباس کار خریدم شغل دومم رفتگر شدم :) حالا شغل بعدیم که باید براش لباس بخرم و چیزایی که میخواد جور ونم ساختمان ساز میشم و برای تک تک این چیزایی که گفتم پول میخواد و برای پولش باید کار کنم حا
"ای کاش قلبم بی آنکه بشکند مقاومت نماید "
این عنوان کتابیه که تازه باهاش آشنا شدم و هنوز نخوندم .
ولی خوندن عنوانش هم قلبم رو به درد آورد .
چقدر مناسب حال و هوای این روزهای من و شاید بسیاری از انسانهای اطرافمه .
خدایا کمکمون کن و رهامون نکن .
ای کاش این روزها زودتر بگذرند ...
دوست دارم تنها باشم و نباشم. دوست دارم دوستانی داشته باشم و دوست ندارم. دوست ندارم تنها باشم یا در واقع ازش میترسم اما دوستش هم دارم، ازش لذت هم میبرم. آدم های جدید رو دوست دارم، ازشون بدم هم میاد و گارد میگیرم. عاشقی رو دوست دارم و دوست هم ندارم. با نقص هام کنار میام و نمیام. دلم میسوزه برا آدم ها و نمیسوزه، حقشونه. دلم میگیره از غروب و تاریکی و صدای باد و نبودن یار و ضعف ها و اتوبوس های زشت و شلوغ و بوهای بد تو مترو و پیری و گذر عمر و غم و عدمِ شاد
سلام
یه آقایی هستش واسه من یه گزینه ازدواجه و منم واسه اون یه گزینه هستم. تا حدی با هم مرتبطیم. گاهی صحبتی حرفی بینمون میشه. یه روز روبروی خودم از زبون مبارکش گفت من وقتی ازدواج کنم خوشم میاد زنم لباس های شیک بپوشه و به اصطلاح شیک پوش و مد روز و این ها باشه و اصلا با مانتو جلو باز و اینا مشکلی ندارم و خیلی هم خوبه مد روز و فشن مشن.
یه دفعه تو همون روزها رفتم تو اینستا به اسم یه دختر دیگه که مثلا خود من نیستم و اون نمیدونست باهاش چت کردم. دیدم بین صح
پنج روزه گوشیم خراب شده و دارم به دور از تکنولوژی و دوستهام زندگی میکنم. خوبه بعضی وقتها چند روز نباشید ببینید اون دوستهایی که هر روز توی مجازی باهاشون در ارتباطید دنبالتون میگردن یا نه! کی واقعیه و کی جاش توی همون فضاست فقطراستش اصلا برام سخت نیست ببوسم بذارمش کنار اما وقتی تصمیم خودم باشه نه جبر
گهگاهی با گوشی بابام یا مامانم میم رو میبینم فقط
خیلی چیزها تو سرمه که دوست داشتم بنویسمشون اما راستش با لپتاپ احساس امنیت توی وبلاگم ندارم
و حتی
یه بار دیگه هم بهش گفتم حرفات اصلن شوخی نیستن بلکه یه نوع مسخره کردن به حساب میان!
بهش گفتم باهرکی میخوای شوخی کنی شوخی کن من خوشم نمیاد
خیلی هم جدی بهش گفتم اما باز امروز جو گیرشد توی جمع یه حرفی زد بشدت بهم برخورد و پاشدم رفتم... حالا شاید که اومد دنبالم و حرف هم زدیم خیلی عادی و بازم بهش گفتم شوخی چرت و پرت نکن اما تصمیمم قطعی شد رابطه صمیمی ای نداشته باشم باهاش..
هرکسی ممکنه از یه چیزی بدش بیاد منم از مسخره کردن و شوخی کردن بشدت بدم میاد و هرکس
زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما خواهند گفت!
زندگی انشایی استکه تنها باید خودمان بنگاریم؛
زندگی می چرخد...چه برای آنکه میخندد،چه برای آنکه میگرید...
زندگی دوختن شادی هاست...
زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست...
زندگانی هنر هم سفری با رنج است...
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است...
یه چیزیو یادم رفت بنویسم: موقع خوندن آنا کارنینا وقتی که کم کم داشتم از این کتاب لذت میبردم؛ دچار حس دوگانه‌ای شدم. هم میخواستم این کناب تموم شه برم سراغ بقیه کتابها و هم اینکه خیلی خوشم اومده بود ازش و میخواستم ادامه دار باشه و حالاحالاها بخونمش . عجیب بود. در نهایت پی بردم که شاید این کتاب لذت بخشه و خوشم میاد و فلان اما بالاخره باید تموم شه تا برم سراغ کتابای دیگه که اونا هم لذت بخشن و شاید لذت بخش تر هستن و جذاب و جدید و خلاصه تجربه بعدی.
و ا
و آنکه دیرتر آمد: یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب
 
و آنکه دیرتر آمد: الهه بهشتی
معرفی:
هر وقت کسی از ما بپرسه که یک کتاب زیبا و خوندنی معرفی کنیا، بگه من حوصله ی کتاب خوندن ندارم کتاب خوبی بده…ما این کتابو معرفی می کنیم تا حالاهزاران نفر کتاب «و آنکه دیرتر آمد» رو از ما گرفتن و آخرش گفتن:خییییلی جذاب بود!
بریده کتاب(۱):
احمد گفت تکان نخور. عقرب روی پایت است. گیج خواب اما فهمیدم پایم از شیار بیرون آمده و عقرب بزرگی روی آن راه می رو
روزى بهلول از مجلس درس ابوحنیفه گذر مى کرد او را مشغول تدریس دید و شنید که ابوحنیفه مى گفت حضرت صادق علیه السلام مطالبى میگوید که من آنها را نمى پسندم اول آنکه شیطان در آتش جهنم معذب خواهد شد در صورتیکه شیطان از آتش خلق شده و چگونه ممکن است بواسطه آتش * عذاب شود دوم آنکه خدا را نمى توان دید و حال اینکه خداوند موجود است و چیزیکه هستى و وجود داشت


ادامه مطلب
از داستانایی که شخصیت اصلیشون خیلی تخس و تا حد زیادی انزوا طلبه و از اکثر ادما یه ایرادایی میگیره و بدش میاد شدیدا خوشم میاد :)
مردی به نام اوه ، ناطور دشت :)
هردوشون شخصیت اصلیشون دقیقا همینطوریه :))
جذاب جذاب جذاب :)
هرچند به نظرم وجود بعضی فصلاش بیخود بود :| یعنی کش داده بود خیلی الکی :|
بعد یهو رفت یک نیویورک تایمز شد :) نمیدونم :) کتابای جذاب تر از مردی به نام اوه هم خوندم ولی نمیشه بگم بد بود که :)
اوه بامزه بود :) یه پیرمرد تنهای منزوی متنفر و منتق
الامام امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاقِ وَ انْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیَاقِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَی نَفْسِهِ حَتَّی یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظٌ.
بندگان خدا، خود را بسنجید قبل از آنکه مورد سنجش قرا
 
هیچ زیربناى اجتماعى از آن زیربناى شوم خطرناکتر نیست که انسانى، یا انسانهایى، بتوانند هر چه می‌‏خواهند بکنند بی‌‏آنکه بشود بر آنها خرده گرفت و بی‌‏آنکه بشود از آنها بازخواست کرد. مسئولیت در جامعه اسلامى مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئول‌اند.  
 محمد حسینی بهشتی
 
این داستان واقعی است
تا زمانی که بر اثر یک بیماری ناشناخته ریغ  رحمت را سر کشید با او  قهر بودم . از مردنش خوشحال نشدم ولی راحت  شدم چون آشتی کردن با او خط قرمز من شده بود علت قهر کردن هم چیز پیچیده ای نبود . در یک ملاقات کمک به فامیل محروم که مادرم و دخترم هم همراهش بودند به دختر ۷ ساله من هم یک چک پول داده بود . درست زمانی که از لحاظ مالی بسیار ضعیف بودم شبانه رفتیم درب منزلش و چک پولش را پس دادیم و یک فحش آبدار هم به او دادم و همان شب با او قهر کر
ما گنهکاریم،آری، جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست وعاشق نیست، کیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،همان جان کندن استدم به دم جان کندن ای دلکار دشواری است، نیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،لبی بی‌خنده استبر لب بی خنده بایدجای خندیدن گریستزندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم استآنکه عاشق نیستهم اینجا دوزخی استعشق عین آب ماهی یا هوای آدم استمیتوان ای دوست بی‌ آب و هوا یک عمر زیست؟
 
قیصر امین پور
تو رو خدا ببینید به چی می گفتند لیست کامل در آن زمان: لیست کامل سایت های فارسی زبان برای آموزش زیان های برنامه نویسی
آیا تهیه چنین لیستی در این روزها خنده دار نیست؟
وقتی خیلی راحت می توان جستجو کرد و دقیقا پاسخ هر سوال را یافت. هر بار هم به سایتی مختلف رفت. یا آنکه برخی کاربران توئیتر دایم در حال معرفی منابع جدیدند یا در سایتهای مثل دیگو با بقیه به اشتراک می گذارد. حتی دوره سوشال بوکمارکینگ هم گذشته و دیگو یک سطح بالاتر از خدمات آنهاست. یا پاکت
آنکه خم شود به دستگیری کمتر از خود، آنکه سر به زیر کند، تن به زیر کند، نه به سجده‌ی ترس و اوهام و عذاب،‌ نه چون بزدلان، که همچو دلیران تن فرو کشد به دستگیری آنکه نمی‌تواند، بهر او بهشت‌ها سر خم می‌کنند و آسمان‌ها دامن می‌شکنند و به رقص در می‌آیند و آغوش می‌گشایند.
آنکه عربده‌کشی کند، و دامن و پرچم این و آن آتش زند و عوعو و عرعر کند و از دیوارها بالا رود، ادّعا و تظاهر و زاهدی و بوزینگی کند،‌ چنین پست و حقیر و «گریزان» - چنان که دیدید و خواه
ما گنهکاریم،آری، جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست وعاشق نیست، کیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،همان جان کندن استدم به دم جان کندن ای دلکار دشواری است، نیست؟زندگی بی عشق، اگر باشد،لبی بی‌خنده استبر لب بی خنده بایدجای خندیدن گریستزندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم استآنکه عاشق نیستهم اینجا هم آنجا دوزخی استعشق عین آب ماهی یا هوای آدم استمیتوان ای دوست بی‌ آب و هوا یک عمر زیست؟
 
قیصر امین پور
دیروز یک سریال ترکی پیدا کردم به نام Bir Ask Hikayesi  یا A love Story یا حکایت یک عشقداستان در مورد یک پسری هست که تو پرورشگاه بزرگ شده با خواهر دو قلوش.
خواهرش بر اثر یک سانحه تصادف ماشین خل وضع میشه و خود پسره هم توسط یه زوج آلمانی به فرزند خوندگی گرفته میشه و میره آلمان. اونجا پدر و مادرش میمیرن و این پسر آواره میشه... یک شب یک دختری رو میبینه که توسط چند تا پسر گیر افتاده و اونا میخوان بهش تجاوز کنن. جون دختره رو نجات میده.
چند وقت بعد میره ترکیه و تو یک بر
این مهمانِ شدیدن نا خوانده و بد محلِ این روز ها خیلی زوایای جالبی دارد!ازش خوشم نمی آید اصلن و سپاس گزارِ بودنش نمی توانم باشم؛ دل تنگی هایی حاصل کرده، جدایی هایی انداخته، حوصله سر بردگی، خمودگی، زوالِ جسم و سایِش اندیشه آورده است برایم و ناگفته نماند کِ اندکی سرفه ی خشک هم پیشکش گلویم کرده است :)نگرانی هایی کِ برای سلامتِ عزیزانِ در حال تردد در شهرمان هم کِ شدیدن فشرده می کند اعصابُ روانِ خراشیده مان را.اما تنها دردِ مشترکمان است؛پیکره ی من
منزوی و در خود فروریخته، بی‌خدا، با چند گوشه و چند آوای مرده خوش. خفته، سخت خفته، از خود بی‌خبر، از جهان بی‌خبر، در چنین انزوای سخت، مدّعی، بی‌هنر، مرده، بی‌ریشه. نه چنین بیش از این نمی‌‎توان مرده بود. بیش از این چنین نفس‌کشیدنی حرام است. 
چنین مردگی حرام است. چنین بی‌موسیقی زیستن، چنین پست، چنین زرپرست، چنین به دلّالی و حراج و تاراج زیستن. چنین حقارت حرام است، ای خر! حرام را تو خود می‌گویی، من از تو به تو می‌گویم. این چنین بی شرافت زیست
با اسمی که رفته ز یاد طُ بگو چه میکنی !؟












متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

































متا
عزیزم از تهران تا اینجا بیش از نود درصد حرف‌ها حول کرونا می‌گرده. از آدم‌هایی که ماسک می‌زنن خیلی خوشم نمیاد. به نظر می‌رسه آدم‌های سطحی باشن که فکر می‌کنن ماسک به کمکشون میاد!
جانم تو از مرگ فرار نکن. این‌جوری وحشی و هار دنبالت میدوئه. آروم باش و حتی اگه نیاز بود بغلش کن:)
بسم الله الرحمن الرحیم
 
برای اغلب گیاه ها اینطور است؛ هزار تا برگ روی زمین بیوفتد یک دانه سبز نمیشود اما از یک دانه هزار برگ و هزار دانه ی دیگر بارور میشود.خاصیت بعضی خون های ریخته شده هم همین است، هر یک قطره که بر زمین میریزد هزار لاله ی سرخ از پسش می روید.
 
___
۱.من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
۲.  نپندار که مرده اند..
۳.هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
۴.هنر آن است که بمیری قبل از
رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ستبعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
 
تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخنآنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
 
عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولیشیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست
 
تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشوریسمانِ دست شیطان قطعاً پوسیدنی ست
 
ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبیعاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
 
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاستخرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست
حصرت صادق ع فرمود همانا شما در عمرهای گرفته شده وروزهای شمرده شده هستید که ناگهان مرگ در رسد آنکه خوبی کشت کند آنجا غبطه و آرزوی یاد تر داشتن را درو کند و هرکه بدی می‌کارد پشیمانی بچیند برای هر شخص ک شتکاری همانست که کشت کرده  هرکس از شما که در تحصیل روزی کند است ر وزیش بر او پیشی نگیرد یعنی ک ندیش سبب از دست دادن از دست رفتن روزی او نشود و آنکه حریص است هر قدر حرص زند بان چه مقدرش نشده دست نیابد اگر بکسی خیری رسد خداست که آنرا باو داده و اگر از
28تا کشور اروپایی کمک چندرغازشونو توی بوق و کرنا کردند که بعله!! ما هم به سیل زده هاتون کمک کردیم!
بدتر آنکه بعضیا در داخل و شبکه های ماهواره این صدقه گداهای ایران رو با آب و تاب تعریف میکنند.. 
و جالبتر آنکه هدیه دیروز یک لبنانی ساکن بعلبک تقریبا معادل کمک همه این کشورا بوده.
اونایی که عاشق چشم آبیهای اروپا ن و میگفتن نه غزه نه لبنان توی افق محو شدن.
امام حسین علیه السلام در مناجات با خداوند :
آنکه تو را ندارد چه دارد؟!
و آنکه تو را دارد چه ندارد ؟! 
این کلام سید الشهدا فوق العاده است
میشه مدت ها بهش فکر کرد و نکته به دست آورد
میشه باهاش آرامش گرفت...
----------
 آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
مولانا 
اگر شعر یا مطلبی در این مورد دارید کامنت کنید
نگاه هر چه باشد و رویکرد در هر مسیر که باشد، خلوص می خواهد و استقامت.
حضور به آن منظر و جهت گیری می خواهد.
که باشی.
آن بودنی که در آن دیدگاه مورد نظر است را باشی.
نه آنکه ادای کسی را در آوری که در آن مکتب فرض می کنی.
نه آنکه ادای آن طور دیدن در آوری.
در نهایت عمق نگاه است که روی رفتار سوار می شود. هر چه بخواهیم ظاهر رفتار را اتوکشی کنیم، بدون آنکه باورمان باشد، نهایتا یک جایی خودمان را لو می دهیم. صدای درونمان در می آید.
حالا می خواهی به راه اسلام با
 
ای خدای بزرگ،
ای آنکه نمونه های بزرگی چون حسین علیه السلام را به جهان عرضه کرده ای،
ای آنکه برای اتمام حجت به کافران وجودت ... سیاهی ها و تباهی ها را به آتش وجود حسین ها روشن نموده ای،
ای آنکه راه پر افتخار شهادت را برای آخرین راه حل انسان ها باز کرده ای ....
 
 بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 121
 
عجیب آنکه مأموران یگان ویژه هیچ اقدامی انجام ندادند.
 
پس از پایان بازی جمعیت فراوانی پشت در رختکن تیم استقلال حضور داشتند و اعضای تیم مهمان در بین حملات لفظی و فیزیکی برخی تماشاگران وارد اتوبوس شدند. عجیب آنکه مأموران یگان ویژه هیچ اقدامی انجام ندادند.
سلام
صرفا جهت آزمایش
داره کم کم از اینجا خوشم میاد
نسظتبسـبینسابیمهشسیمسهشبمسشبتعسشبتمسشنبتشینبتشیسبتیوتبیوتبشینتبسینمتلمیسنلتسیمنتلسنمیتلمی
بکمیکنبمکیشنتبکمینتبمنشیتبنیتلنسیتلنسبیتلنتسینلتسینلتسینلتمسی
یبنسیالنسیالنتس
نبسایتبیللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
 
امام حسین علیه السلام در مناجات با خداوند :
آنکه تو را ندارد چه دارد؟!
و آنکه تو را دارد چه ندارد ؟! 
این کلام سید الشهدا فوق العاده است
میشه مدت ها بهش فکر کرد و نکته به دست آورد
میشه باهاش آرامش گرفت...
----------
 آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
مولانا 
اگر شعر یا مطلبی در این مورد دارید کامنت کنید
متن ترانه حسین توکلی به نام عشق خوش آرایش

ماه ترین ماه جهانمنفس باش به جانمدر تب و تاب و هیجانمگرفته زبانمعاشق و دیوانه ی آنم که با تو بمانم ...جان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب منتویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب منجان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب منتویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب منگشتم نبود مثل تو نگرد اصلا نیست تو از آسمان افتادی مث تو دلبر نیستگوهر تویی و الماسم کنارت
سلام به همه خانواده برتری های گل و عزیز
یک هفته ای هست که برای پرسیدن سوالم دو دلم . چون اینقد به نظر خودم غیر عادی و مسخره هست که حتی بهم بخندید .
ولی خوبیش اینه که شما منو در واقعیت نمیشناسید و حتی اگرم مسخرم کنید !
من یک دختر جوان هستم که کلا اهل دوست و رفیق و بیرون رفتن از خونه و دور همی های دوستانه و... نبودم از اول. همین جوری تو خونه بزرگ شدم  سرم تو درس بود و کتاب و اصلا رغبتی به رفتن در اجتماع،حتی عروسی و عید دیدنی و... نداشتم .
درونگرا و خجالت
دانلود آهنگ جدید غمگین و احساسی چشمانت مرا سپرده دست رویا (هوروش بند) با کیفیت بالا Mp3
Ahang chashmanat mara seporde dase roya az Hoorosh Band
دانلود آهنگ چشمانت مرا سپرده دست رویا (هوروش بند) با کیفیت بالا Mp3
نیست بجز هوای تو در سرم...♪
با تو خوشم ای همه ی باورم
آرام جان من تویی بمان کنار من همیشه.....♪.♪
مرا از این شبای نیلوفری...♪
از خواب خوش تا به کجا میبری...♪
نفس تویی و بس فقط بمان کنار من همیشه
چشمانت مرا سپرده دست رویا...♪
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
نیست بجز هوای تو در سرم...♪
ب
آنکه راه بسیاری رفته می‌پندارد که هیچ نرفته، آنکه راه اندکی رفته می‌پندارد بسیار رفته و به آخر خطّ نزدیک است. آخری نیست، هم این و هم آن هیچ است. هیچ کمالی نیست، که هماره پلّه‌ای بالای پلّه‌هاست. لیکن آنکه می‌پندارد هیچ نرفته فروتن است و به بلوغ رسیده، و آنکه می‌پندارد بسیار رفته متکبّر و کودک است. 

این که دیگران را به راه خود بیاورم کودکی‌ست. این که دیگران را به راه خود وانهم و زندگی و مردمان را و طریقه‌ی جنبش جان‌ها را به راه خویش نظاره
دوس دارم یه فیلمی ببینم از این ژانرهای سفر در زمان.یه ساینتیست (منظورم کسیه که پژوهش میکنه،نمیدونم کلمه ی دانشمند براش مناسبه یا نه ولی من خوشم نمیاد.) بره تو اون زمانی که یه کشفی داشته انجام میشده و طنز موقعیت درست شه:)حالا اگه فیلم این مدلی میشناسین معرفی کنین.
20 قسمت ده دقیقه ای: داستان راجع به مردیه که یه شرکت تولید سرگرمی! داره و با دیدن یه دختر می خواد که باهاش قراردادی ببنده تا بتونه معروفش بکنه؛ دختره بالای کوه زندگی می کنه! دیگه زیادی خنگ بازی در میاورد! نمادِ از پشت کوه آمدن! عاشقانه فیلم که در نیومده بود. کمدیش هم همینطور و خیلی کم بود اونم بیشتر خنده های بامزه و از سرِ کیف و تمسخرآمیز روانشناسه بود! در کل فیلم بسیار خسته کننده ای بود و ارزش دیدن نداره. تا من باشم الکی با خوندن چند تا کامنت سریا
Post your favorite movies that you never get tired of watching 
مستند زیاد میبینم درستش میشنوم.
قشنگ ترین مستندی که دیدم مهندسی خلقت(ژنتیک) بود در مورد تولد انسان و اینجاست که آدم به قدرت خدا پی میبره.
از بین فیلم های دیگه سریال دکتر هاوس رو بارها میتونم ببینم و همچنان برام همراه با هیجان باشه .
سریال خانم جی یونگ منزوی رو تو دو روز دو بار دیدم به طرز معرکه ای عالی بود .
فیلم hitchو how lose a guy in ten daysرو هم چندین بار دیدم یه جور طنز بانمک دارن و در عین حال حرفای جدی میزنن. مخصوصا ا
سلام به تمام دوستان
بچه ها یه چیز واسم سوال شده ...، چیزی که واقعا به هیچ وجه نمیتونم جواب سوالم رو پیدا کنم!، من فکر میکنم یکی از پسراهای فامیل دورمون که اختلاف سنیمون ۳ ساله و نیمه، یه جورایی دوستم داره. از ایشون اطلاعات زیادی ندارم و فقط میدونم که پسر خوبیه (بنا به تعریفات بعضی از افراد فامیل).
یه چند دقیقه نشستم با خودم عاقلانه فکر کردم، که آیا نگاه هاش از روی علاقه س یا نگاه معمولیه، آیا سلام نکردن هاش دلیل خاصی داره؟ یا به خاطر اینه که بهش
❆ #دیوار:دیوارهای کوچه می دانندآنکه ایستادهسرِ قرار، منمآنکه جا زدهاز سایه ی دیوار تویی ❆ #نان:طعم نان بیات گرفته است زندگیِ مناز بس که سفره‌ٔ خالی‌ِ مانان گرم به خود ندیده است ❆ #عبور:عبور ات به حوالی ام خوردخواهی دیدپهن کرده امبساط تنهایی ام رااما کوچه در قُرق خیالتبی عبور است #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=namet
دیروز بعد از اینکه از حرم اومدم بیرون، از نمایشگاه نزدیک حرم کتاب سلام بر ابراهیم جلد یک و دو رو خریدم.انقدر که تعریفشو شنیدم باعث شد تا کتابشو بخرم.چند صفحه ای رو ازش خوندم فعلا.به احتمال زیاد قسمت هاییشو که خوشم اومد می نویسم براتون.
دانشگاه که فعلا تعطیله
از فرط بیکاری تو کانالای دانشگاه میگشتم تا رسیدم به لینک کانال کراش دانشگاه !
همینجوری پیامارو میخوندم ؛تا رسیدم به این پیام:
سلام من رو خانمی که تو دانشگاه 15 خرداد هستن شنبه ساعت 2:30 تو کلاس 204 بودن مانتو مشکی بلند پوشیده بودن شلوار لی آبی و کتونیشون طوسی بود و کیفشون قرمز  گل گلی بود کراش دارم خیلی خوبی تو دختر#مهندس پزشکیشون
 
 
اینا مشخصات منه
من عاشق اون دقتشم.درکل تا قبل از دیدن پیامای این کانال اصلا فکرشم نمیکردم
خون از گوشه‌ی لبش آرام به پایین چکه می‌کند؛ کسی‌دگر با احساسش، قلبش را نشانه رفته است؛ دیگری با احساسش، گوشه‌ی تاریکی از اُتاق، دست و پا می‌زند، همانند مرغی که جلادوارانه، سرش را از تنش جدا کرده باشند! تاریکی سرد است؛ دیگر هیچ‌چیز نمی‌تواند درونِ این تاریکی قلبش را به بازی بگیرد؛ حتی همین تاریکی، حتی همین سرمای اَبدی؛ باید چیزی درونِ مَغزش شکل بگیرد، چیزی شبیه به ترس، چیزی شبیه به هیولایی ترسناک درونِ ذهنش، اما عکس‌العملی در کار نیس
خون از گوشه‌ی لبش آرام به پایین چکه می‌کند؛ کسی‌دگر با احساسش قلبش را نشانه رفته است؛ دیگری با احساسش گوشه‌ی تاریکی از اُتاق، دست و پا می‌زند، همانند مرغی که جلادوارانه، سرش را از تنش جدا کرده باشند! تاریکی سرد است؛ دیگر هیچ‌چیز نمی‌تواند درونِ این تاریکی قلبش را به بازی بگیرد؛ حتی همین تاریکی، حتی همین سرمای اَبدی؛ باید چیزی درونِ مَغزش شکل بگیرد، چیزی شبیه به ترس، چیزی شبیه به هیولایی ترسناک درونِ ذهنش، اما عکس‌العملی در کار نیست،
دانلود آهنگ جدید غمگین از هوروش بند به نام نیست بجز هوای تو در سرم ارام جان من تویی بمان کنار من همیشه با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang nist be joz havaye to dar saram aram jan man toei n\beman kenare man az Hoorosh Band
دانلود آهنگ نیست بجز هوای تو در سرم ارام جان من تویی بمان کنار من همیشه (هوروش بند)
نیست بجز هوای تو در سرم
با تو خوشم ای همه ی باورم
آرام جان من تویی بمان کنار من همیشه
مرا از این شبای نیلوفری
از خواب خوش تا به کجا میبری
نفس تویی و بس فق
سلام
من از دوران ابتدایی همیشه درسخون بودم و معدل بالا داشتم، 19 سالمه و امسال دومین باریه که کنکور میدم، سال اول رتبم 15000 شد و هم خودم هم خانوادم خیلی جا خوردیم، رفتار مامان بابام به خاطر متلک های فامیل و اینکه از رتبه م ناراضی بودن عوض شد باهام که کاملا بهشون حق میدم... من تلاش نکردم و نتیجه ش هم این شد...
امسال با اینکه خیلی هم بیشتر از پارسال نخوندم رتبم 9800 شد، اولش مامانم اینا گفتن خوبه و تعین رشته کن، حتی تحقیق که کردم از رشته ی تغذیه خیلی خو
علی بن الحسین ع می فرمود من خوشم میاید از مردی که هنگا،م غضب بردباری اورا در یابد      اما باقر ع فرمود خدای عزوجل شخص با حیای خویشتن دار را دوست وارد  رسولخدا ص فرمود خدا هیچگاه کسی را بسبب جهل عزیز نساخته وب سبب بردباری دلیل نداشته است
#هم_رنگ_جماعت
نگاهی از روی خشم به من انداخت و گفت:_"تو...واسه چی به همه چیز اعتراض می کنی؟""من؟"_"آره دیگه، خودت!""مگه به چی اعتراض کردم؟"_به همه چیز، از این مارمولکای روی دیوار گرفته تا همین دری که از تو دلش رد شدیم...آخه تو چیکار داری که در، رو یه پاشنه می چرخه یا دو تا...تازگیا هم به همین جلسه کتاب خونی کتابخونه...ببینم تو سر پیازی یا ته پیاز؟"با دلخوری گفتم:"من نه سر پیازم نه تهش...اصلا من از پیاز خوشم نمیاد که بخوام سرش باشم یا تهش."_"اگه از من می شنوی،
یادت نره دختر خونه
مهلت موندنت، مهلتمونه
اگه یه شب بی محلی کنی
شاید خدا داداشت و به صبح نرسونه
-شایع
پ ن: از یه بلاگر یه کتاب هدیه گرفتم . (به مناسبت تولدم) و برام جالب بود که مطمئن نبود از کتاب خوشم میاد کلا یا نه . 
پ ن: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
پ ن: آی ام آیرون من (اون لحظه آخر البته)
پ ن: 
پ ن:
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
ای آنکه نیکوکاری را آغازگری و فضل و احسانت جهان و جهانیان را دربر گرفته است! ای آنکه آشکارکننده زیبایی و پنهان‌کننده زشتی‌هایی! و ای آنکه صاحب صبر عظیمی! یاریم کن تا متخلق به اخلاق تو باشم. مرا عامل به نیکی و سبب نشر آن کن و از هرگونه بدی که منجر به نافرمانیت شود، در امان دار.الهی! به امید اجابتت، در این ضیافت ملکوتی به زبان روزه‌داران تو را می‌خوانم: «اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُس
دانلود آهنگ جدید مهرداد عبدالهی حس پروانگی
رسانه آهنگ تاپ جدیدترین آهنگ مهرداد عبدالهی را برای شما عزیزان با کیفیت های 128 و 320 آماده دانلود کرده است
آهنگ مهرداد عبدالهی به نام حس پروانگی با لینک مستقیم
 
حس میکنم تورو رویای دلخوشمهر لحظه با تو و رویای تو خوشمحس میکنم تورو تکرار مهربونم
حس قشنگ این احساس من بمونپر میشه از تو دست نوازشموقتی کنارمی با عطر تو خوشم
حس میکنم تورو ای همیشه خوندنیتو حال خوب این پروانه بودنیحس میکنم تورو رویای صاد
می توانم بگویم حقیقت این است که از این رداهای بلند، از کیکی که میخاهید رویش یک نماد از صلح بگذارید احتمالن و عکسهایی که قرار است در آنها کلاهمان را بیندازیم بالا خوشم نمی آید، پس دلم نمی خواهد در جشن فارغ التحصیلی شرکت کنم!؟ و حتی اگر اینها هم نبود بی هیچ دلیلی همیشه از این جشن مسخره و قسمتی از آن بودن خوشم نمی آمد پس در آن شرکت نمیکنم!؟ نه! همانطور که بعد از کارشناسی نتوانستم به بچه ها چیزی بگویم، آنها تمام این نمادها را دوست دارند، دوست دارند
آن لحظه را هزار بار خریدارم؛
در را گشودی، 
لبخندت را گستردی، 
پنهان کردی که خسته‌ای از کار، پوشیدی که بی‌حالی از روزه. 
زنِ ناخوشِ رها شده روی کاناپه‌ات را،
به اشاره گفتی بلند نشو.
و شمرده شمرده و ناز خواندی:
سلام برگِ سبزِ چای...
من همه شکُفتم مرد
با سبزیِ صدایت خوشم
من آدم لیوان بازی هستم. هرجا که لیوانی ببینم که ازش خوشم بیاید، حتماً می‌گیرم‌اش. فکرم هم در آن لحظات کار نمی‌کند و ممکن است هر مقدار پولی را بابت لیوان پرداخت کنم.

یک بار لیوانی را به قیمت 35000 تومان از متروی تهران خریدم که چون خیلی خیلی ازش خوشم آمد، برای دوستم هم که پیش‌اش می‌رفتم، یکی دیگر به هدیه بردم. ولی کمتر از یک ماه بعد همان لیوان را بنده‌ی خدایی کنار خیابان ولی عصر تهران بساط کرده بود و 15000 تومان می‌داد. از همین طریق یک کلکسیون از
من آدم لیوان بازی هستم. هرجا که لیوانی ببینم که ازش خوشم بیاید، حتماً می‌گیرم‌اش. فکرم هم در آن لحظات کار نمی‌کند و ممکن است هر مقدار پولی را بابت لیوان پرداخت کنم.

یک بار لیوانی را به قیمت 35000 تومان از متروی تهران خریدم که چون خیلی خیلی ازش خوشم آمد، برای دوستم هم که پیش‌اش می‌رفتم، یکی دیگر به هدیه بردم. ولی کمتر از یک ماه بعد همان لیوان را بنده‌ی خدایی کنار خیابان ولی عصر تهران بساط کرده بود و 15000 تومان می‌داد. از همین طریق یک کلکسیون از
چند روزی میشه که با مح آشنا شدم یه بچه‌ی ۲۱ ساله و البته از این تریپای غمگین و پیرطور. اولش با موسیقی شروع شد. اون برام موسیقی میفرستاد شبا و گوش میدادیم. یه روز بهش گفتم موسیقی برام خسته کننده‌ست، کمی ناراحت شد، شبش خوابیدم و نصف شب که بیدار شدم دیدم نوشته موسیقی که تعطیل ولی خب همینجوری شب‌بخیر خالی، دلم خوش شد به حرفش و ازش خوشم اومد تا اون روزا فکر می‌کردم دوروبره ۲۵ سالش باشه، یه شب پی‌ام‌اس فشار اورد و گفتم می‌خوام باهام حرف بزنی بعد
گاهی بعد از اتمام ساعات اداری قدم زنان به فلان قسمت فلان پارک می‌روم. آنجا گردِ حوض بزرگی پیرزن و پیر مرد ها ورزش گروهی انجام می‌دهند و من این اتفاق را از کمی عقب تر، روی یک نیمکت سبز رنگ دنبال می‌کنم... یکی از پیر زن ها ، دوست ندارم اینطور صدای‌ش بزنم! چرا که خیلی پویا و پر انرژی‌ست! ست ورزشی سفیدی به تن دارد که روی آنها نخل های سیاه است! هر روز رنگ شال‌ش را عوض می‌کند و چهار شنبه ها هم شال سفید... همیشه لبخند دلنشینی به لب دارد و تمام حرکات ر
همیشه و از وقتی که چیزی به اسم فانوس دریایی رو شناختم ، از فانوس دریایی خوشم میومد و هنوز هم خوشم میاد.نمی دونم ولی حس خوبی داره.فانوس دریایی همیشه و همیشه کنار دریا قد برافراشته و برای ماهیگیرهای گرفتار طوفان (توفان؟؟؟؟) نورافکنی می کنه و برای اون ها حس گرما رو توی سرما تداعی می کنه.یعنی برخلاف سردی و خیس بودن اطراف ، درون فانوس دریایی گرم و خشکه.خلاصه این که فانوس دریایی و دریا با وجود تضادی که دارن به طور خاصی در کنار هم قرار گرفتن که انگار

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها