نتایج جستجو برای عبارت :

من اسفند را اینگونه دوست ندارم

اسفند هم آمد ولی روز تولدم همراهش نیست! مانده ام با تولدی که روزی ندارد! ای اسفند بگو کجا روز تولدم را جا گذاشته ای تا به سمتش رهسپار شوم. ای اسفند، نشانی از روز تولدم بده. نگو باید یک سال دیگر به انتظار آمدنش بنشینم. ابراز ناراحتیت این دل پر خون را آرام نمی کند، سه سال شده و هر سال قول سال بعدی را می دهی! اسفند، نگاه کن، سال دارد به اتمام می رسد و من دلیلی برای جشن گرفتن ندارم. محدثه از من می پرسد؛ تولدت کی هست؟! جوابش را چه بدهم؟! بگویم: اسفند آخری
اسفند را اینگونه دوست ندارم !اسفند برای من شور و‌ هیجان و قیل وقال دستفروشان، سرو صدای سه شنبه بازار و شنبه بازار است؛با رنگهای چشم نوازِ بساطِ زنانِ سبزی فروش و هارمونی رنگ سبزی هایِ تازه با تربچه های سرخ نقلی ترکیبِ بویِ ماهیِ تازه و بوی سنبل با جَرو بحثِ زوج ها بر سر خریدن و‌ نخریدن !
اسفند برای من یعنی قدم زدنِ بدون واهمه در بلوار منتهی به دریا؛ برای دیدن میموزاهای پیام آور سال نو !
اسفند، یعنی قرار با دوستان برای دورهمیِ شامِ شبِ چهارش
بعد از کلی سختی توی یگان خدمتی تونستم 17 اسفند تا 27 ام رو مرخصی عیدانه بگیرم
فردا باید برم پادگان
حال خیلی بدی دارم چون اصلا دوست ندارم اونجا بودن رو تجربه کنم
برام دعا کنید تا بتونم از اونجا سالم بیام
کلی فشار روحی رومه که هیچکی جز دوتا از رفیقام درکم نمیکنن
ادامه مطلب
آخرین‌باری که لیوان چای‌ام سرد نشده بود کی بود؟ طعم آخرین چای داغ را به یاد ندارم. هرچه فکر می‌کنم احساس می‌کنم از مدت‌های بسیار دور اسفند بوده است و چای‌ام سرد می‌شده.
اسفند فصل شور و زندگی است. فصل بیرون‌آمدن از کرختی پنج ماهه‌ی پاییز و زمستان است. این روزها دارم تند‌تند همه‌ی کارها را انجام می‌دهم. انگار پای قول و قراری نانوشته و ناگفته با خودم مانده‌ام، باید همه‌چیز را قبل از شروع بهار آماده کنم.
راستش من عاشقانه لیوان‌های چایی ر
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
آخرین‌باری که لیوان چای‌ام سرد نشده بود کی بود؟ طعم آخرین چای داغ را به یاد ندارم. هرچه فکر می‌کنم احساس می‌کنم از مدت‌های بسیار دور اسفند بوده است و چای‌ام سرد می‌شده.
اسفند فصل شور و زندگی است. فصل بیرون‌آمدن از کرختی پنج ماهه‌ی پاییز و زمستان است. این روزها دارم تند‌تند همه‌ی کارها را انجام می‌دهم. انگار پای قول و قراری نانوشته و ناگفته با خودم مانده‌ام، باید همه‌چیز را قبل از شروع بهار آماده کنم.
 
راستش من عاشقانه لیوان‌های چایی
و اسفند میرود که به خط پایان برسد،
دوان دوان و خسته، هول و بی قرار،
در انتظاری گیج و مبهم،
چه ماه غریبیست این اسفند،
چقدر شبیه زندگیست این اسفند،
گویی نیامده که باشد، آمده که برود،
اصلاً انگار برای تمام شدن شروع شده است .
و من عابر پیاده این روزهای پایانی سال،
پشت چراغ های قرمز تردید و تصمیم ها،
چشم انتظار حادثه چراغ سبزم،
شاید اجازه عبور پیدا کنم .
و چه ماه غریبیست این اسفند،
پاک و ساده و بی آلایش،
خسته از ۳۶۵ روز دویدن،
سال را تمام می کند.
شای
آذر با شهریور = نیروبخش 
آذر با مهر =لذت بخش 
آذر با ابان = کارد و پنیر 
آذر با آذر = لذت توام با آشوب 
آذر با دی = مغایرت زیاد 
 
دی با فروردین =با جدل 
دی با اردیبهشت = زندگی با آینده ای زیبا 
دی با خرداد  =  پیوندی سخت 
دی با تیر =پیوندی با شکوه 
دی با مرداد = اختلاف زیاد 
دی با شهریور = عجیب 
دی با مهر = برنده ای ندارد 
دی با ابان = خیلی عجیب 
دی با آذر = نامناسب 
دی با دی = طولانی و پا برجا 
دی با بهمن = کمی مخوف 
دی با اسفند =عشقی و شهوانی 
 
بهمن با ار
نه!
کاری به کار عشق ندارم! 
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم 
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
م
ن هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
رو حساب حرف اولیه که زده بودیم و بمن گفته بود قرار بود که 13 اسفند برگرده ینی فردا!
اما دو روز پیش گفت که 16 اسفند برمیگرده و این ینی پنجشنبه. خب من دلمو خوش کرده بودم که این هفته میبینمش و کلی خورد تو ذوقم!
حالا باید تا هفته بعد صبر کنم که خیلی کار سختیه!
خیلی دلم براش تنگ شده، خیلی جاش خالیه..
 
مریم خداپرست :
اسفند را اینگونه دوست ندارم !
اسفند برای من شور و‌ هیجان و قیل وقال دستفروشان، 
سرو صدای سه شنبه بازار و شنبه بازار است؛
با رنگهای چشم نوازِ بساطِ زنانِ سبزی فروش و هارمونی رنگ سبزی هایِ تازه با تربچه
های سرخ نقلی ترکیبِ بویِ ماهیِ تازه و بوی سنبل 
با جَرو بحثِ زوج ها بر سر خریدن و‌ نخریدن !
 
اسفند برای من یعنی قدم زدنِ بدون واهمه در بلوار منتهی به دریا؛ برای دیدن میموزاهای پیام آور سال نو !
 
اسفند، یعنی قرار با دوستان برای د
جشن فارغ‌التحصیلی می‌تواند یکی از قشنگ ترین مراسم‌های تحصیلی باشد به همراه احساسات خوشایند زیاد؛ من هم همین را تصور می‌کردم اما هر روزی که به تاریخ موعود نزدیک می‌شوم، حجم اعصاب خوردی و احساسات بدم شدیدتر می‌شود.
جشن فارغ‌التحصیلی را دوست ندارم چون هم کلاسی‌ها با رفتارهای رئیس‌مابانه احساس بدی به من منتقل می‌کنند و احساس ناراحتی می‌کنم.
جشن فارغ‌التحصیلی را دوست ندارم چون با رویاهایم خیلی متفاوت است، همراهی نیست تا کنارم باشد و م
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
 
 
 
یازده روز میشه که تو خونه ام و غیر از سوپر مارکت و سبزی فروشی محل،جایی نرفتم و رسما دارم قاطی میکنم.این کرونا چی بود دیگه تو این شرایط؟
دلمون به یه اسفند ماه خوش بود که اونم به فنا رفت.همیشه عاشق اسفند ماه بودم.حال و هواشو خیلی دوست داشتم.حس خوبی داشتم تو اسفند ماه...
بعدها دلیل دیگه ای هم برای دوست داشتن اسفند پیدا کردم.تولد محبوب دلم سوم اسفند بود.
باری به هر جهت،انگار این ه
سوالات دعوت به همکاری بانک پاسارگاد(اسفند 98)
سوالات دعوت به همکاری بانک پاسارگاد(اسفند 98) با پاسخ
سوالات بانک پاسارگاد در سال ۹۸ (جدید اسفند 98)
نمونه سوالات بانکها در سال 98 (عمومی و تخصصی)

نمونه سوالات بانکی


سوالات دعوت به همکاری بانک پاسارگاد(اسفند ۹۸ (جهت دانلود کلیک کنید)
از بی تفاوتی بدم میاد اما بدجور بی تفاوت شدم
دوست ندارم این اوضاع رو
راستش نمیدونم چی دوست دارم اما این اون چیزی نیست که من میخواستم 
دلم از اون مسافرتای تنهای تنها میخواد فقط یه مدت اصلا دلم میخواد مثل فیلم cast away یه جای دور افتاده باشم 
فقط یه مدت
اینا نشانه های کودک درون پودر شدست فک کنم
به یه روانشناس ماهر نیاز دارم
 اسفند
 هر چه سرد، هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست
 درست مثل زندگی که روزهای سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است..
. آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند، 
امید و رشته های نازک دلبستگی رشته ها که طنابی ضخیم شد
 از ترس به دام افتادن میروند از آنها کوله باری می ماند پر خاطره
 و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند...
 فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود
 اسفندِ رابطه ات در گذر است
 خاطره ها را دَرس کن و بهار را با حال دیگری آغاز کن
 #پریسا_زا
پیش بینی وضعیت جوی استان در چند روز آینده :
طی امشب همچنان سرما و یخبندان در مناطق کوهستانی 
طی جمعه 16 اسفند و شنبه افزایش دما
از عصر شنبه تا اواخر یکشنبه افزایش ابر، گاهی وزش باد شدید با احتمال گرد و خاک،  بارش پراکنده ( در ارتفاعات احتمال رگبار برف) پیش بینی می شود. 
 
بازم اسفند و گردوخاک.اَه:|
همسر میگه چرا تو همیشه انتظار داری آب و هوای اینجا تغییر کنه؟! می گم نمی دونم!! :)
شدیدا دوستش دارم ولی جرأت ندارم... فقط گریه ست آثارم ولی جرأت ندارم...
 
 سکوتی لعنتی بین من و او...دهد هر باره آزارم ولی جرأت ندارم...
 
 دلم فرمان دهد: تو صحبتی کن!بله! دل کرده اجبارم ولی جرأت ندارم...
 
 بگوای دل بگو که دوستش دا...همین دل کرده احضارم ولی جرأت ندارم...
 
 دگر کارم به سمتی رفته کـِ ـمْروزدگر سر، داده اخطارم ولی جرأت ندارم...
 
 خدایا سختتر از بی کسی چیست؟!سکوتم... قلب اِدبارم... ولی جرأت ندارم...
 
دو جمله از سخنهایم بداند،شود مجموع اشعار
خط کش دستمه
بیا بیا هوپ
Just 30 cm
لطفا 
keep distance
ممنون
دوست ندارم جلوتر برم
جلوتر بیای
به آدما که نزدیک میشی گندش درمیاد
بهت که نزدیک میشن گندش را در میارن
با لایه های اول ات اوکی هستم
  
Just 2 mins not more
بهتره ندونی زیر نقاب خوشگلش چیه 
آره دوست ندارم نزدیکم بشی
نزدیکت هم نمیشم 
Respect my privacy

روح وحشی
+حوصله ی ارتباط نزدیک با دیگران را ندارم .
هر چی دورتر بهتر و safer
++مثل لاکپشت توو خودم قایم شدم
دیگه هیچکس دلمو نمیبره
رویایی از که به موهایت بافته ام...به باد رفت...مثل مانتوی جلو باز اما باحیاء تو.
دوست داشتم اولین ها را با تو تجربه کنم.دوست داشتم ذوق اولین ها را در چشم های سیاه تو ببینم.تو قبول نداری چشم هایت سیاه است.اما برای من مثل شب مرموز و عمیق.دوست داشتم اولین جاها را با هم میرفتیم.دوست نداشتم تنهایی بروی.تنهایی یعنی بدون من.یعنی بی هم.دست در دست هم.یعنی پا به پا کنار هم.اینقدر راه را گز کنیم تا تو یک جا کم بیاوری و بگویی خسته شدم.بیا چند دقیقه استراحت کنیم
میشناسم
ساقی را 
عاشق است 
از این رو 
مرزی ندارم ...
 
عشق به این دنیا بده کارم 
با اینکه
از کسی
قرضی ندارم ...
 
به کفر من شک نکن 
خمره ایمان من محکم و مستحکم است
لرزی ندارم
 
 
دلبر من دائمن بر در دل حاضر است 
هر چه که گفتید 
بگویید
 
من
با شما
عرضی ندارم ... 
 
 
 
 
 
هر روز بلند می‌شم می‌رم جایی که دوست ندارم تا کاری که دوست ندارم رو انجام بدم. هر روز تلاش می‌کنم مهارت‌ها و دانسته‌هام رو در مورد کاری که دوست ندارم، تو جایی که دوست ندارم، بیش‌تر کنم.
نمی‌تونم نصفه ولش کنم چون هیچ وقت تو‌ زندگیم نتونستم کار مهمی رو نصفه ول کنم؛ یا خودم نتونستم یا بقیه نذاشتن و حالا هم نه خودم می‌تونم نه بقیه می‌ذارن.
شیش ماهه می‌رم سر کار و‌ هنوز سر سوزنی درک نکردم لذت «عوضش پول درمیاری و‌ دستت می‌ره تو جیب خودت» کجا
چرا دیگر همسرم را دوست ندارم ؟ دلزدگی زناشویی چیست ؟چرا دیگر همسرم را دوست ندارم ؟ علایم دلزدگی زناشویی چیست ؟ چرا دلزدگی زناشویی پیش می آید ؟ با دلزدگی زناشویی چکار کنیم ؟ راه درمان دلزدگی زناشویی چیست ؟ آیا می توان دوباره به همان شور و نشاط اول زندگی مشترک برگشت ؟ آیا طلاق راه چاره هست یا خیر ؟ 
ادامه مطلب
چرا دیگر همسرم را دوست ندارم ؟ دلزدگی زناشویی چیست ؟چرا دیگر همسرم را دوست ندارم ؟ علایم دلزدگی زناشویی چیست ؟ چرا دلزدگی زناشویی پیش می آید ؟ با دلزدگی زناشویی چکار کنیم ؟ راه درمان دلزدگی زناشویی چیست ؟ آیا می توان دوباره به همان شور و نشاط اول زندگی مشترک برگشت ؟ آیا طلاق راه چاره هست یا خیر ؟ 
ادامه مطلب
هر روز بلند می‌شم می‌رم جایی که دوست ندارم تا کاری که دوست ندارم رو انجام بدم. هر روز تلاش می‌کنم مهارت‌ها و دانسته‌هام رو در مورد کاری که دوست ندارم، تو جایی که دوست ندارم، بیش‌تر کنم.
نمی‌تونم نصفه ولش کنم چون هیچ وقت تو‌ زندگیم نتونستم کار مهمی رو نصفه ول کنم؛ یا خودم نتونستم یا بقیه نذاشتن و حالا هم نه خودم می‌تونم نه بقیه می‌ذارن.
شیش ماهه می‌رم سر کار و‌ هنوز سر سوزنی درک نکردم لذت «عوضش پول درمیاری و‌ دستت می‌ره تو جیب خودت» کجا
 رزرو اینترنتی اسکان نوروزی۹۸ فرهنگیان
#آغاز : ۳ اسفند 
#پایان : ۲۴ اسفند
متقاضیان به نشانی به سایت زیر مراجعه نمایند
eskan.medu.ir 
 فرهنگیان محترم در بازه زمانی ۲۸ اسفند لغایت ۱۲ فروردین می توانند با مراجعه حضوری در پایگاه های اسکان فرهنگیان در استان ها از ظرفیت پذیرش حضوری نیز استفاده نمایند.
 
#گزارش #خبر
 
«گزارش نهایی امور مالی مرکز نیکوکاری بشری در اسفند ماه 1398»
 
با توجه به نزدیک شدن پایان سال و همچنین تلاش مرکز برای جابه جایی هر چه سریعتر دفتر؛ گزارش نهایی امور مالی اسفند ماه آماده و تحویل کمیته امداد شد.
 
با توجه به شرح تفصیلی موجود در تصویر، مرکز در اسفند ماه 98 بالغ بر 633 میلیون ریال کمک غیر نقدی و 28 میلیون ریال کمک نقدی به مددجویان خود ارائه داده است.
هیچوقت تا این حد تو را عصبی ندیده بودم. دیشب کلمه‌هایت، درست شبیه زمانی که در پیاده‌رو از وسط کبوترها عبور می‌کنی و یک دفعه همه‌شان پرواز می‌کنند، پرت می‌شدند سمت من. انگار جایی روی قلبت فشار آورده بودم که اینطور پا می‌گذاشتی روی برگ‌های ریخته‌ی زندگی‌مان و خش خش شان گوشم را درد می‌آورد. سکوت کردم که حرف‌هایت را بزنی. توی دلم می‌گفتم بگو، بدترین حرفی که می‌توانی بزنی، طوری تحقیرم کن که بتوانم فراموشت کنم... شاید حق با تو باشد. من خیلی
روزای آخر ساله ... دیروز جمعه 24 اسفند با دوستان خانوادگی رفتیم هتل کوثر برای ناهار ...
با اینکه هنوز خیلی کار دارم ولی چند روزه سعی می کنم فیلم ببینم ...
چند شب پیش فیلم " با او حرف بزن " رو دیدم ... جالب بود ...
امروز شنبه بعدازظهر 25 اسفند ، فیلم روما رو دیدم ... توی یه قسمت از فیلم گریه ام گرفت ...برای مظلومیت کلئو و همه ی زنها ... ولی در کل زنهای قوی ای بودند ... زنهایی که می دونستند باید با قدرت و تمرکز چطوری روی پای خودشون بایستند ...
یه فیلمهای دیگه ای هم ه
قرار بود اسفند شلوغ ترین روزای من باشه. قرار بود کل هفته رو درس بخونم تا بتونم تو عید یکم وقت خالی! داشته باشم. قرار بود هفته اخر اسفند بیام تازه خیابون طالقانی رو متر کنم برا خرید. قرار بود امسال سفره هفت سینو من بچینم بالاخره. قرار بود خیلی چیزا. قرار بود دیگه مجبور نشم انقد خونه بمونم. قرار بود دیگه انقدر سرم خلوت نشه که بفهمم چقدر حالم خوب نیست. قرار بود این ویروس تا ١٥ فروردین بره. من روانی میشم اگه نرم بابل. من دیگه طاقت این روزا رو ندارم. من
بگو چرا بنویسم به دفتری که ندارمهنوز هم غزل از حال بهتری که، ندارم غم آنچنان نفسم را گرفته‌است که اینکامید بسته‌ام اما، به ساغری که ندارم دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندمهزار نامه به پای کبوتری که، ندارم؟ به رغم آن که نبودی، همیشه پایِ تو ماندمکه سخت مؤمنم اما، به باوری که ندارم اگرچه بافتنی نیست راه ِتا تو رسیدنبه جز خیال، ولی کار ِدیگری که ندارم شبیه ابر بهاری، دلم عجیب گرفتهکجاست شانه ی امن ِبرادری که ندارم؟ #سجاد_رشیدی_پور
وبلاگ نویسی رو دوست دارم! دلم میخواد لحظه به لحظه این روزها رو ثبت کنم، بگم چقدر حالم خوبه، چقدر ذوق دارم برای دیدن دوباره عزیزام!نمیگم وقتشو ندارم، اما فعلا این وبلاگو دوست ندارم! 
زمانش برسه همه چیزُ ثبت میکنم:) 

خدارو شکر برای تک تک این ثانیه های متفاوت زندگیم:)
این حال خوبو برای همه آرزو میکنم^_^
کتاب‌های «اعتکاف نیکان»، «با زباله چه‌کنیم؟»، «باغ‌های همیشه بهار: روایتی داستانی از زندگی امام‌محمدباقرعلیه‌السلام» و «خون دلی که لعل شد» در قالب طرح کتاب خوان اسفند ماه ۱۳۹۸ برای استفاده علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی معرفی شد.
ادامه مطلب
میدونید زشت ترین قسمت زندگی من کجاست؟
 
اینکه من "حق ندارم عاشق بشم" و "عشق رو تجربه کنم"
 
من اجازه ندارم کسی رو دوست داشته باشم
 
اجاره ندارم واسه لذت بردنم انتخاب کنم
 
و همواره محکومم به اینکه در برابر خواسته های خانواده م سر تسلیم فرود بیارم
 
من بی اختیار ترینم
 
این ظالمانه ترین و وقیح ترین قسمت زندگی منه
دوست داشتن تو دنیا رو جای امن تری میکرد. دوست داشتم چون مثل همیشه خودخواه بودم. دوست داشتن تو رو دنیا رو جای امن تری می‌کرد. باعث میشد نترسم. دوست داشتن تو گرمم می‌کرد. باعث میشد حس نکنم تنهام. حس نکنم پناهی ندارم. که نصفه شب یارو چرت و پرت می‌گفت و به تو پناه آورده بودم. پناهم دادی و بم گفتی نترسم، که هیچ تقصیری ندارم و طرف لاشیه. دوست داشتن تو دلمو گرم می‌کرد. خودخواه بودم، میخواستم دوسم داشته باشی که دووم بیارم. که آدمی رو داشته باشم که براش
چرا دیگر همسرم را دوست ندارم ؟ دلزدگی زناشویی چیست ؟چرا دیگر همسرم را دوست ندارم ؟ علایم دلزدگی زناشویی چیست ؟ چرا دلزدگی زناشویی پیش می آید ؟ با دلزدگی زناشویی چکار کنیم ؟ راه درمان دلزدگی زناشویی چیست ؟ آیا می توان دوباره به همان شور و نشاط اول زندگی مشترک برگشت ؟ آیا طلاق راه چاره هست یا خیر ؟ 
ادامه مطلب
اولین جایی که تو سال جدید رفتم محل کارم بود، نه شیفتم و نه آنکال، ولی نیاز بود که برم. همیشه اولویت اولم تو همه چی حال خوب خودم بوده و رضایت مندیم، حتی اگه هیچ کس اهمیت نده، حتی اگه فقط خاطره شه. بعضی وقتها حس میکنم خدا منو آفریده برا تجربه کردن اولین ها، هیچ وقت دوست ندارم خیلی چیزها رو توضیح بدم، چون خیلیا تصوری ازش ندارن و منم تصور ساختن تو ذهن بقیه رو دوست ندارم. حس خوبی به سال 98 دارم.
هوالرئوف الرحیم
از وسط خسته ترین حالتهای ممکنم دارم می نویسم.
رضا سرما خورده بود و وسواس شدیدش و شرایط موجود باعث شد کارم چندین برابر بشه. حتی با وجود کمک کردنهاش. 
مرخصی گرفته که این یه هفته که می گن هفته ی سخت و مهمیه، بگذره و تموم بشه.
چیز میزهای خوردنی و شستنیم تقریبا تمومه و باید خرید اساسی برم. هم وسایل خونه تکونی بخرم هم خوراکی های جذاب سالم برای اینهمهههه تو خونه موندنهای این طفلکی ها. هنوز که جرئت نکردم. 
همش احساس می کنم یکی این وسط د
من یه مشکلی دارم، دوست ندارم اصلاً کار کنم، هیچ انگیزه ای برای آینده ندارم، یعنی اصلاً اهمیتی نداره چه اتفاقی میخواد بیافته، فقط دوست دارم یه گوشه ای بگیرم بخوابم، همه به من میگن چرا اینقدر بی حالی، ولی من واقعاً نمیفهمم چرا اینو میگن؟
پیش روانشناس رفتم میگه هرمون های مردانه ضعیف کار میکنه، ولی به نظرم حرفش بی ربطه، راستش یه حسی هم همیشه دارم، میگم من که لیاقت بهترین ها رو ندارم هر چقدر هم تلاش کنم موقعیت خوب برای دیگرانه، اصلاً دوست ندارم
از وقتی که از خواب بیدار شدم یک بند در مغزم با خودم حرف زدم ، هر وقت این حالت را پیدا میکنم ، یک نفر درون من می‌گوید : اوف نه توروخدا دوباره شروع نکن ، حوصله نق زدناتُ ندارم:/ شاید من کودک درون ندارم ، به جایش یک بالغ درون دارم که خیلی کلافه و خسته شده.و کودکم بیرون است:// من نق هایم را به جان خودم میزنم .حرص هایم را سر خودم خالی میکنم. مثلاً همین الان اینقدر وراجی کسی درون مغزم زیاد است که صداهای اطراف شبیه صدای ناخن کشیدن روی شیشه است و من باید با
آفر ویژه تور تفلیس
✅3شب و 4 روز
ویژه 12 الی 17 اسفند  
هواپیمایی قشم ایر

3* DALIDA  1.590
3*  LIKE  1.620
3* DEJAVU  1.690
4* GNG TIBLISI   1.860
4* PRIMAVERA  1.890
4* TOSCANO  1.950
4* COLOMBI  1.990
4* GOLDEN PALACE  2.120
4* VILTON 2.190
4* RED LINE  2.290
4* DOLABAURI  2.290
4* CITY CENTER  2.550
4* AMERI  2.870
برای اطلاعات تکمیلی با آرنیکاسیر تماس بگیرید  
☎️02188762762
سلام
19 سالمه، امسال به احتمال زیاد دانشگاه قبول میشم، نمی شه گفت میخوام سوال بپرسم ولی میخوام در مورد یه موضوعی که چند روزه ذهنم رو درگیر کرده حرف بزنم ...
همیشه درس خوندم و درس خوندم، تا حالا دوست پسر نداشتم، اینکه بگم تا حالا به پسری فکر نکردم یه دروغ محضه، خب بوده که در مورد کسی با دوستامون با هم حرف زدیم، مسخره کردیم و خندیدیم ولی تا حالا با کسی دوست نبودم و تا حالا کسی رو دوست نداشتم، یعنی عاشق نشدم، اینکه بگم وای من فلانی رو خیلی دوست دارم
طول دوره : 16 ساعت
مدرس: استاد جمالی
برنامه زمانی: 
جلسه اول چهارشنبه 8 اسفند ساعت 9 الی 13
جلسه دوم چهارشنبه 15 اسفند ساعت 9 الی 13
جلسه سوم پنج شنبه 16 اسفند ساعت 9 الی 13
جلسه چهارم چهارشنبه 22 اسفند ساعت 9 الی 13
محل برگزاری: 
امیر آباد شمالی، بالاتر از بزرگراه جلال آل احمد، پردیس شماره دو دانشکده های فنی دانشگاه تهران، انستیتو مهندسی نفت
هزینه ثبت نام: 
دانشجویان: 80 هزار تومان
سایر: 120 هزار تومان
برای ثبت نام روی لینک زیر کلیک نمایید:
لینک ثبت نام در د
لیست قیمت لپ تاپ ایسوس (Asus)/ به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
لیست قیمت لپ تاپ اچ پی (hp)/ به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
لیست قیمت لپ تاپ لنوو (Lenovo)/ به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
لیست قیمت لپ تاپ اپل مک بوک (apple)/ به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
ادامه مطلب...
نگاهی پر از خستگی
به تمام خستگی های آخر هفته روی میز
کلی کار عقب مانده
کلی برگه و خط خطی و مداد و خلاصه ..
یه اتاق بهم ریخته !
همچنان افسرده ولی ساکت تر !
همچنان بهم ریخته ولی پر احتیاط تر !
رک بگویم
برگشتنم را دوست ندارم
دوباره شروع کردن به نوشتن را دوست ندارم
حس میکنم اینجا محدود شده..
کاش میشد یک سری چیز ها را حل کرد
یک سری حرف ها را پس گرفت
یک سری حرف ها را پس داد !
تمام مطالب قدیمی را میخوانم و اگر خوب بود میگذارم باشد..
کمی طول میکشد ولی تمام م
مثل روزهای کودکی که از خواب بعد از ظهر چشم هایم را باز می‌کردم و می‌دیدم همه قبل از من بیدار شده‌اند و دارند بساط چای بعد از ظهر را فراهم می‌کنند یا حتی چایشان را هم خورده‌اند.
و من یک جورهایی حس غافلگیر شدن نه چندان دوست‌داشتنی بهم دست می‌داد و نه دلم میخواست بلند بشم و با اون ماجرای نصفه نیمه مواجه بشم نه دوست داشتم بخوابم دوباره.یا مثل روزی که به کلاس دیر می‌رسیدم و تا آخر انگار حالم خوش نبود.
امروز همه‌اش همین حس و حال را دارم.نمیخواه
بسم الله
به گمانم حال بدم برای کتابهایی است که مدت هاست نخوانده ام. حدودا یک ماه
کتاب های الکترونیکی را دوست ندارم.
کتابخانه هایی که عضو هستم کتابهای مورد علاقه ام را ندارند.
و بعلت گرانی کتاب و مابقی وسایل بیشمار کارم، امکان خرید همه کتابهایم را ندارم.
و افسرده ام از کتاب هایی که نخوانده ام .
روزهای کشدار و گرم تابستان طعم گس ی دارد . و همینطور طعم تنهایی
پایان نامه نیمه کاره ای که اصلا حوصله تکمیل کردنش را ندارم.
همه چیز شکل بهار است. گنجشک ها آواز می خوانند‌‌. خانه به هم ریخته و خالی از فرش است. عطر گوجه پلوی مامان خانه را برداشته. هوای کرمان گرم است. آفتابی است. درخت خرمالو نزدیک به جوانه زدن است. چند روز دیگر خانه مرتب می شود. سین های سفره هفت سین را تهیه می کنیم و باغچه را هرس می کنیم. خودم را در آیینه نگاه می کنم و به امسال فکر می کنم. به امسال که جز دوست داشتنت، سخت و باشکوه دوست داشتنت هیچ نداشت‌‌. اگر دوست داشتنت نبود آبان و دی و بهمن و اسفند را چگو
الکالویید ها 
یک راهکار برای ثابت نگهداشتن مورفین تریاک؟Manaham یک کاربردوصل کردنی داشتن که چیزایی ک یادمه:سرپنتینآجمالینهیگراسفند
انزیم تئاز تو چی هست و چیکار میکنه؟خانواده نیتراریاسه (عین سوالو یادم نیس ولی به اسفند ربط داشت)
ادامه مطلب
بابا ماشینش رو فروخته .همون که عید کم مونده بود آتیشمون بزنه اگه من بودم عید میفروختمش...
حالا هر کی چپ میره راست میاد میگه بهار ماشین بخر.
من ماشین نمیخرم اصلا دوست ندارم ماشین بخرم از اون طرف اگر ماشین بخرم میشه یه چیزی تو مایه های بی آرتی و اتوبوس هر کی بگه ماشین بده باید بدم بره و اگر هم ندم میشم آدم بده .چرا باید پولی رو که ریال ریال جمع کردم و بدم یه جا چیزی رو بخرم که هیچ وقت رویای داشتنش رو نداشتم؟ دیگه دارن میرن روی اعصابم
افرادی که در ماه اسفند به دنیا آمده اند زیاد اهل تظاهر نیستند و به راحتی خواسته های خود را بیان می کنند. 
متولدین اسفند ماه بسیار حساس و رویایی هستند، اهل آرامش و ملایمت، بسیار متین و آرام، پول دوست، مرموز، غیرواقع بین، قابل انعطاف، بسیار متین و آرام، علاقمند به موسیقی، کم انرژی و به طور کلی افرادی که در اسفند به دنیا آمده اند یا منفی کامل هستند و یا مثبت کامل.
 اگر چه افراد اسفند ماهی دارای انرژی های مثبت بسیاری می باشند و بسیار آرام هستند ا
دانلود برنامه خندوانه 28 اسفند 97 با لینک مستقیم 
در حال آماده سازی این برنامه میباشیم 
   
برنامه خندوانه یکی از برنامه های پر طرفدار تلویزیون میباشد . در این برنامه برای شما قسمت اول سری جدید خندوانه را برای شما آماده میکنیم . سری جدید خندوانه در سال 98 پخش خواهد شد .
ادامه مطلب
با یه عالمه حس قشنگ اومدم، من امروز خوشحال ترینم، پر از انرژی ام، 25 اسفند 97 من یه تصمیم مهم و خاص گرفتم و امروز یه سالگیشو جشن گرفتم، یه جشن معنوی خیلی باشکوه :)نبات بهت قول میدم 25 اسفند های زیادی رو کنارت بمونم و دوتایی دست تو دست هم جشن بگیریم، دوستت دارم نبات :)تولدت مبارک من :)
10 دی
 
صبر کردم که ننویسم این روزهارو شاید تموم بشهامروز تا عصر 3 بار دعوا کردیمداد زدمهلش دادمگریه میکرد اشک میریخت رفت زیر میز نهارخوری قایم شدی کم بعد خودش اومد بیرون اومد بغلم کنه. گفتم از جلو چشمم دور شوگفت میخاد پیشت باشمگفتم فقط برورفت پشت اپن ک هم نزدیک باشه هم جلوی چشمم نباشه. نشست همونجاحس میکنم وظیفمه یه کارایی رو بکنم. از رو وظیفه نه اینکه با عشق باشه.گفت تو بهترین مامان دنیایی ولی داد هم میزنییه حس بدیه ادم حس کنه بچه خودشو دوست ن
شاعر میگه ...
بازم درد و دوتا چشمی که داره میگه برگرد و...
بازم درد و ...دلم کم کم داره یخ میزنه تو روزای سرد و...
بازم برف و ...
دلی که قد دنیا بات داره حرفو ...
بازم برف و...تو نیستی و یه مشت خاطره مونده زیر این برف و...
بازم برف...
؟؟؟
....
خدایی؟؟؟
سوز سردی میاد...انگار واقعا قراره دوباره برف بیاد...
 به وقت ۴۲ ام اسفند!
 
انا لله و انا الیه راجعون 
۲۳ اسفند ۹۸  بازگشت از مناطق زلزله زده قطور خوی
۲۵ اسفند ۹۸  بستری شدن پدر عزیرم در بیمارستات عارفیان و در نهایت طالقانی 
۲۸ اسفند ۹۸  ترخیص از طالقانی با عنوان بهبودی
۱ فروردین ۹۹ ساعت ۱۰:۳۰ صبح بستری در بیمارستان امام خمینی 
و در نهایت ۲ فروردین ۹۹ مقارن اذان مغرب و عشا عروج ایشان با افت شدید قند و کرونا مثبت 
غریبانه و غریبانه و غریبانه .....
 
الحمدلله رب العالمین ..... و از امروز در مورد کرونا و خودم و پدر خواهم نوش
فروش زمین در اسفند اباد ملارد همراه با امکانات آب برق گاز سر زمین از متراژ ۱۰۰ متر به بالا شروع میشود و شروع قیمت زمین ها در اسفند آباد ملارد از ۲۵۰ میلیون شروع میشود. جهت خرید زمین در اسفند آباد ملارد لطفا با ما تماس بگیرید .
 
تحمل آدم ها رو ندارم. اصلا دوست ندارم توی منظره ی جلوی چشمم آدمی باشه. میخوام تا جایی که چشم کار میکنه فقط درخت و خاک و آسمون ببینم. حتی قارقار کلاغ رو هم به همصحبتی با بشر دوپا ترجیح میدم. کاش فردا چشم باز می کردم و می دیدم توی یک جزیره ی دورافتاده ی نامکشوف هستم.
با گذشت ۲-۳ هفته از اون دعوا و فشار عصبی هنوز نمیتونم بخوابم و هرشب خواب دعوا و قتل و... میبینم . هنوزم دلم باهاش صاف نیست و دوست ندارم باهاش حرف بزنم حتی یک مقدار پول دارم میخوام با کمکش لپ تاپ بخرم ولی تو ذهنم کلا قیدش زدم چون نمیخوام باهاش حرفی بزنم . به جز سلام ذاتا هیچ حرف دیگه ای باهاش ندارم . دلم میخواد یا این زندگی تموم شه یا عمر من . چون واقعا درعذابم دیگه تحمل دعوا ندارم ... حالم خوش نیست :( 
دوره آموزش برنامه نویسی به زبان ++C به صورت کاملا هدفمند و با رویکرد مهندسی نفت
برنامه زمانی: 
هفته اول : 5 و 7 اسفند ساعت 11 الی 14
هفته دوم :12 و 14 اسفند ساعت 11 الی 14
هفته اسوم : 19 و 21 اسفند ساعت 11 الی 14
محل برگزاری: امیر آباد شمالی، پردیس دانشکده های فنی دانشگاه تهران، انستیتو مهندسی تهران 
برای ثبت نام به لینک زیر مراجعه نمایید:
ظرفیت تکمیل شد ...
دوره جدید به زودی ...
تور 4 روزه کیش
10 اسفند
تابان
2*پانیذ   800
3*ارم     890
3*تعطیلات   950
3*تماشا   1010
4*ارامش    1050
4*ارم   1085
4*ارامیس   1300
4*صدف   1450
5*ویدا    1600
5*شایگان    1680
5*کوروش    1680
برای اطلاعات تکمیلی با آرنیکاسیر تماس بگیرید  
☎️02188762762
☎️02188759777
یکیو داری که شب کنارش دراز بکشی و حرفای جدی باهم بزنین؟
از زندگی بگین؛از گذشته،آینده،احساساتت،برنامه هات و ....
نخودی و ریز در گوش هم بخندین و تمام تلاشتونو بکنین که صداش به گوش بقیه نرسه...
اگه داری خوشبحالت!
دو دستی بچسب بهش و خدا رو شکر کن
 
 
من که ندارم :(
 
اصلا هم منظورم نیست که حتما پسر باشه؛حتی شده یه دوست خوب و همیشگی و هم جنس!
ندارم...
تور  5 روزه کیش
17 اسفند
ایران ایرتور
2*خاتم     770
2*ققنوس    850
3*تعطیلات   860
3*ارم    880
3*سان رایز    930
3*گامبرون   1050
3*پارسیان   1230
4*اریان   1310
4*ارم 1310
4*فلامینگو   1400
4*ارامیس  1430
5*پارمیدا   1560
5*میراژ   1940
5*ویدا   1950
5*شایان   2050
5*داریوش   2550
5*مارینا پارک  2570
برای اطلاعات تکمیلی با آرنیکاسیر تماس بگیرید  
☎️02188762762
این روز ها به مرگ زیاد فکر میکنم گاهی وقت ها انقدر از زندگی و آدم ها ناراحتم که دوست دارم بمیرم .....
اخیر یه سریال دیدم به اسم آهنگ مرگ اگر دوست داشته باشید قبل از نقد سریالی پست بذاریم که شما ایده هاتون  درمورد اسم سریال به اشتراک بگذارید ^_^ 
من عمری طولانی نمی خوام داشته باشم .....چون واقعا خستگی عمر طولانی ندارم تا ۲۴ _۲۵  زنده باشم راضی ام ....
۱_خب اول از همه دوست  دارم یه بار دیگه کنکور بدم و دکتر بشم ( محاله ) 
۲_ همه  نذر و نیاز هامو برآورده کنم
زندگی الا کلنگ اع
حالم از کلمه «زندگی» بهم میخوره 
زندگی یهو میبرتت بالا توی اوج 
یهو میارتت پایین و جوری میکوبتت زمین ک تا فیها خالدون ات درد میگیره
یروزی اونقدر عشقه و خوب ک دوست داری عمر جاودانه داشته باشی
یروز اونقدر حال بهم زن ک دوس داری همین ثانیه نه ثانیه بعدی تموم شه 
خیلی کثیف و چرکو اع زندگی
زندگی یه هاله ی مشکی و تاریک و کثیف و چرکو اع 
دوسش ندارم 
خیلی بد اع
مزخرف اع
خودشو دوس ندارم
ادماشو دوس ندارم
پول رو دوس ندارم
پول باعث شده اد
ادم های زیادی هستند که بسیار دوستم دارند
ادم های زیادی هستند که دوستم دارند
ادم های زیادی هستند که از من بدشون که نه، فقط خوششون نمی آید
ادم های زیادی هستند که بسیار دوستشان دارم
ادم های زیادی هستند که دوستشان دارم
ادم های زیادی هستند که حسی بهشون ندارم
تا به حال نسبت به هیچ کس حس تنفر نداشته ام
 فقط نسبت به بعضی که لایق دوست داشتن نیستند حسی ندارم
مگرنه من آن پیرمرد عطار که همیشه کتاب حافظ دستش هست با آن عینک ته استکانی را از صمیم قلب دوست دا
سلامی دوباره!
من هیجده سالمه و حدود شصت و چند روز دیگه کنکور تجربی دارم. اوایلی که وارد راهنمایی شدم بخاطر یک سری اتفاق( بعدا مینویسمشون) میخواستم پزشک بشم. خواسته اون موقع من فقط بخاطر عشق و علاقه و اون اتفاقی که قراره بنویسم بود.
چند وقت بعد دوست داشتم یک فیزیک دان بشم. گذشت و فهمیدم فیزیک دوست ندارم و علاقه اصلی من شیمیه.
شیمی جان چهار ساله که عشقمون پایداره، سایه ات مستدام عزیزم!
ولی بازم طی یک اتفاقاتی(که اینم مینویسم) شیمی رو خیلی دوست ندا
خانومه در یکی از هزاران پیج اینستاگرام که فعالیت و سرگرمی در خانه معرفی می‌کنند برای ایام قرنطینه: حتی می‌تونید موشک بسازید!
لیلی: نه من موش دوست ندارم.
من: موشک، موش نیست‌ها، منظورش از این هواپیما کاغذی‌ها بود.
لیلی: گفت موشک، مثل موش موشک دیگه :-| گفتم که موشک دوست ندارم :دی
لیست قیمت گوشی موبایل هواوی ( huawei )/به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
لیست قیمت گوشی موبایل سامسونگ ( Samsung )/ به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
لیست قیمت گوشی موبایل اپل ( iphone )/ به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
لیست قیمت گوشی موبایل شیائومی ( xiaomi ) /به روز رسانی شده در 19 اسفند 1398
 
ادامه مطلب...
آمار خودکشی در این شهر احتمالا بالا خواهد رفت! آخه آقا گلزار اینجا کنسرت دارن چند روز دیگه:)مورد داشتیم پیام داده که توروخدا معصومه برو کنسرت من طاقتشو ندارم اون اونجا باشه ولی تو نری!!!!! :|الان من دوست ندارم برم اصلاااا ،ولی اون طاقتشو نداره من نرم خووووو :)
پ.ن:نخییر! چشمای رنگی خیلی برام عجیب نیست!بابام چشم رنگی بودن و جفت داداشام چشم رنگی هستن! یعنی فکر کن چنین موضوعی فقط جذابیت باشه:| ولی آقا احسان بیاد میرم:))علیخانی:))  ، اجججراشو دوست دارم
بهم میگی مجبور نیستم همه رو دوست داشته باشم

نمیدونم شاید ... 
اما میخام اینو بدونی که من همه رو دوست ندارم 
کلا دایره دوستای من خلاصه میشن ب ۴ نفر ... 
۴ نفری ک ازشون فاصله گرفتم ... اونم خیلیی زیاد 
بی معرفتم . بی مرامم احمقم همه اینارو میدونم و بخاطرش هم متاسفم
اما تنها چیزی ک میخام بدونی اینه که من هنوزم دوستون دارم و بهتون فکر میکنم
یاسمن . تارا . نرگس و گوهر شماها تنها ادمایی هستین ک دلم میخاد همیشه داشته باشم.... 
انتظار باور ندارم اما این حرفا
برای اولین بار  نقش حنا زدم . یک برگ ساده ...نگاهش می کنم و غرق میشم تو رویاهایی که داشتم و دیگه ندارم ...
 
مثل یک کلاف سردرگم بهم پیچیده ام ...
دلم می خواهد به جای نگرانی بابت زندگی و کار و زبان و مشکلات مالی و عاطفی ..نگران این بودم که بچه ام کدوم مدرسه ثبت نام کنم یا فردا ناهار چی بپزم ...
 
پ ن :چرا چاپخانه ها زیر 1000 برگ سفارش نمی گیرند....چقدر هزینه چاپ گرون شده ...
پ ن : دوست ندارم عکس بگیرم ..احساس می کنم ..پیر شدم ...
خسته‌ام از این شلوغی، از این میل به خواسته شدن، از این تمنا و نیاز و البته گریزی هم ندارم. دلم یک زندگی ساده می‌خواد که بچسبم به شوهرم و همه‌ی زندگیم بشه اون و کارم. من اما جوره دیگه‌ایم و از این بودنم خسته و پریشانم. من دوست ندارم هرزه باشم لااقل جامعه و میم من رو اینجور می‌بینند اگر بدونند. دوست ندارم آدم بده‌ی زندگی من باشم. چرا اینجور شد؟ چش خوردیم؟ اونهمه عشق، چی بیشتر می‌خوام آخه؟ کدوم مردی با زنش اونجوره که میم با من؟ چرا من اینقدر زی
وداع اسفند و لبخند گامهای سبزرا بهانه تبریک بخوانم یا مولود شاه دوعالم و روز مرد را بهانه زیبای تهنیت بدانم.
اما یقینا امسال سالی پر از خیر و برکت و تلاش و بردباری خواهد بود ؛چرا که با مولد امیرالمؤمنین و روز مردهای سخت کوش آغاز می گردد.
روز مرد را با ورود شکوفایی گلهای بهاری و عطر خوش تکیه گاه امن  با حضور دلبندانی که برای دختران آسایش و امنیت ؛برای خواهران دلبستگی و تکیه گاه ؛برای همسران آرامش و قدرت و برای مادران نوازش و با هم بودن است.
شای
سلام دوستان جان 
دوستان من یه دختر مجرد و درونگرا هستم و همیشه سرزنش میشنوم از این که من چرا غیر اجتماعی ام. دیگه خسته شدم از بس شنیدم بهم میگن منزوی... 
دوستان من زیاد اهل رفت و آمد با کسی نیستم، البته اگه شرایط اقتصادیم اجازه بده دوست دارم زن داداشم و خواهرم که دوست شون دارم برای شام و ناهار دعوت کنم، ولی خودم دوست ندارم برم خونه شون. 
از طرفی ام با فامیل مادر و پدرم اصلا ارتباط ندارم و دوست ندارم عروسی چیزی میشه برم. دور از جون مراسم ختم و این
 Artist: Weki Meki | Music Name: I dont like your Girlfriend | Genre: Pop | Released: 2017 | Album: Weme | Weki Meki – I dont like your   Girlfriend Music Video
هنرمند: ویکی میکی | نام موزیک: دوست دختر شما را دوست ندارم | سبک: پاپ | تاریخ انتشار: 2017 | ملیت: کره جنوبی
موزیک ویدیو کره ای گروه  (ویکی میکی) Weki Meki با نام (دوست دختر شما را دوست ندارم) I dont like your Girlfriend
ادامه مطلب
همین الان دلم برایت پرکشید.دوست دارم کلمات را رها کنم و بپرم توی آغوشت.بگویم ک چقدر مستاصل شده ام.بگویم که روبروی تو از خودم بیزارم.بگویم که تا دهانم را باز کردم که بگویم آن کلمات قبلی را و یک لحظه درنگ...تو محرم کلماتی.گنا من را هرگز فاش نساخته ای.من را رسوا نکرده ای..پس من هم چنین حقی را به خودم نمیدهم..
 
نه حالا نمیخواهم که پری آن قصه باشم.دوست ندارم مدام ورد ها را تکرار کنم .دوست ندارم که بنویسم تا دیگران بخوانندم دوست ندارم بنویسم برای نوشتن
سلام
نمیدونم چرا اینجوریه....اما حتی الانم که بیشتر تلاش میکنم هنوزم دوستای خوبی ندارم. این حالتو دوست ندارم. این که تا بهم نیاز نداشته باشن میرن. این که فقط من به این که میتونیم دوست های خوبی باشیم فکر میکنم. حال همدیگرو فقط وقتی موضوعی برای حرف زدن باشه میپرسیم. حس میکنم روابطمون پسته .یا حداقل ادمایی که من باهاشون دوستمو ارتباط دارم. شایدم دارم یکه به قاضی میرم. شاید منم بدم و دارم این مسئله رو درباره خودم نادید میگیرم. 
نمیدونم....فقط خسته کن
الهی و سیدی و مولای
من آدم خوبی نیستم
من اصلا کسی نیستم
اندوخته ای ندارم
الهی
تو خود شاهدی
که از بلای موجود هیچ شکایتی ندارم
جز آنکه از نعمت حضور در جمع بندگان خالصت
که نگاه در چهره هایشان محبوبم را به خاطرم می آورد محروم شده ام
و توفیق حضور در هیئت را از دست داده ام.
مولای من
در این شبها از هیچ چیز جز دلتنگی بر امام زمانم (عج) شکابت ندارم
گناهکارم
چشمانم آلوده به گناه و اعمالم پر از سیاهیست
اما چه کنم؟!
با محبت حسین(ع) 
با دلتنگی بر امامم؟!
ای محب
از 5 اسفند که رسما اعلام شد و ما تکه تکه تعطیل شدیم تا امروز من واقعا سعی کردم قرنطینه خونگی رو رعایت کنم و از خونه خارج نشم به این ترتیب که فقط واقعا مواقع ضروری رفتم بیرون
10 اسفند ی جلسه دفاع دکتری داشتیم که دو بار قبلا به دلایل مختلف کنسل شده بود و این بار سوم بود و دیگه بازی بود و نمیشد کنسلش کرد
ی بار هم فکر کنم دور و بر 20 اسفند بود که رفتم بیرون برای یک کار اداری چون حدود دو هفته بود که ی مدرکی دست ی جایی داشتم و دیگه میترسیدم گمش کنند
22 اسفند
یکیو داری که شب کنارش دراز بکشی و حرفای جدی باهم بزنین؟
از زندگی بگین؛از گذشته،آینده،احساساتت،برنامه هات و ....
نخودی و ریز در گوش هم بخندین و تمام تلاشتونو بکنین که صداش به گوش بقیه نرسه...
اگه داری خوشبحالت!
دو دستی بچسب بهش و خدا رو شکر کن
 
 
من که ندارم :(
 
اصلا هم منظورم نیست که حتما پسر باشه؛حتی شده یه دوست خوب و همیشگی و هم جنس!
ندارم...
 
 
 
بعدانوشت:دیشب این اتفاق افتاد،خدایاشکرت!
خانه را تکاندم
منتظر بهارم
زمستان با کرسی از خانه ی ما رفت
آسمان های های گریه کرد از صبح تا چند ساعت پیش که خوابش برد
دیگر نمیترسم
نه از زوزه های سگ ها،درشب
نه از رعد و برق و آسمان قلمبه ها
و این یعنی تو نیستی،تو تمام شدی،یک توهم قشنگ و دوست داشتنی و تلخ
 
پیرمردی هر روز توی محله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد.
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش.
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان.
پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم.
"دوست خدا بودن سخت نیست..."
جوری اعصابم از دستشون خورده که ... 
دیگه واقعا طاقت باهاشون زندگی کردن رو ندارم ....
من که سه ساله قرنطینم ، اما دلم به همون چندساعت از روز که اینا سرکار بودن خوش بود ...
الان با این وضع قرنطینه و همش تو خونه بودنشون دیگه تحمل ندارم ...
منفورترین حرفی که میتونن بهم بزنن اینه که تو پزشکی قبول شی گیر نمیدیم بهت ،این کارو میکنیم ،اون کارو میکنیم و... 
من یه منطقی دارم .... دوست ندارم کسی رو که تو غم هام شریک نبوده تو شادی هام شریک کنم....
الان که فکر میکنم به
دانه های رنگارنگ اسفند آرزو، در اسفند دود کن منتظرند تا نوبتشان شود. کمی که می گذرد، ابر دودی فضا را می درد و بوی آرزو های سوخته میپیچد.
واقعیت همین است، گاهی رویاها و آرزوهایمان میان خوشی ها و غم ها، بدبختی ها و خوشبختی ها گم می شوند، آرام آرام می سوزند و وقتی بالای سرشان می رسیم، جز پیکری بی جان چیزی برایمان باقی نمانده. من، ما، آن ها شاید در خاکسپاری عزیزی، دانه های اسفند آرزو را دود کردیم. وقتی که دیگر تکیه گاهی نداشتیم، دوستی نداشتیم، لبخ
ما تنها یک‌بار در این دنیا زندگی می‌کنیم، که آن هم در چشم به هم‌زدنی به پایان می‌رسد. همه‌ی ما به شکل‌های مختلف خودمان را مجبور می‌کنیم در شرایطی که دوستش نداریم بمانیم اما ریسک ِ تغییر را به جان نخریم.
کاش یادم بماند که؛ اگر غذایی را دوست ندارم، از خوردنش دست بکشم.
اگر اسمم را دوست ندارم، با انتخاب ِ اسم جدید از تمام اطرافیان بخواهم مرا آن‌گونه که خودم می‌خواهم صدا بزنند.
اگر شغلم را دوست ندارم، در اولین فرصت نامه‌ی استعفایم را روی می
مهر نوشت: همه مدارس استان تهران در تمامی مقاطع تحصیلی فردا شنبه سوم اسفند تعطیل اعلام شد.
 
 

مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرد: همه مدارس شهر  تهران به دلیل فرایند اجرایی انتخابات در همه مقاطع تحصیلی فردا شنبه سوم اسفند تعطیل است.
مدیر کل اموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران نیز از تعطیلی همه مدارس شهرستانهای استان تهران در روز شنبه سوم اسفند خبر داد.
این روزا همه شدن مثل من...
چند روز پشت سر هم تو خونه!
با این تفاوت که دوست دارن درآن بیرون اما نمیتونن و من همیشه دوست دارم بزنم بیرون ولی دوستایی رو ندارم که پایه ی همیشگیم باشن!
واسه همینه که فشار این چند روز رو خیلی خیلی خیلی کمتر از بقیه حس میکنم؛تازه از طرفی هم خوشحالم حالا که تو خونه م میتونم راحت insta رو باز کنم و حسرت خوش گذرونی و بیرون رفتنای بقیه رو نخورم.
من تحمل دوری و دلتنگی رو ندارم! و از خدا ممنونم که به واسطه ی دوستای نصفه نیمه من
امروز غم انگیزترین روز زندگیمه 
امروز من کاری کردم که می دونم از نظر عقلی به نفع جفتمونه اما دل هر دومون مخصوصا دل اون به درد اومد. 
نمی دونه من چه حالی ام، نمی دونه دیشب تا صبح با خودم کلنجار رفتم و صدبار زدم زیر گریه، نمی دونه که الان ده روزه تمام مدت سر درد دارم، نمی دونه، هیچ کدوم رو بهش نگفتم؛ چون دوست ندارم غم هام رو بدونه، دوست ندارم حال بدم رو بدونه، دوست ندارم بدونه چقدر از این که مجبورم دوسال رو ... :(( ولی مجبور بودم. چاره ای برام نمونده
یه اتفاق جالبی برام افتاده که بعضیا سختشون میشه اگر بخوان به تک پیام دوستشون جواب بدن. البته تو نت و بدون هزینه ی شارژ.یا دارن فرار میکنن تا مثلا کسی تو زندگیشون سرک نکشه یا که دوست ندارن به کسی که ازشون سوالی کرده یا سلامی گفته جواب بدهند. تا اینجاش درسته منم دوست ندارم کسی تو زندگیم سرک بکشه.ولی جالبه وقتی پیا محبت آمیز و سلام و احوال پرسی هم میفرستی بازم بدشون میاد که جواب بدهند یا که خودشون سوال میکنند و بعدش فرار میکنند.این هم از شانس من د
من دوست زیاد دارم.
هم از اون دسته از دوست‌ها که از کنارشون رد می‌شم و فقط سلام می‌کنیم بهم و تمام! (شاید اسم دوست زیاد باشه براشون!)
هم از اون دسته از دوست‌ها که کم دیدنشون هیچ تاثیری نمی‌ذاره و هردفعه که می‌بینیشون انگار از قبل، دوست ترن.
از اون‌هایی که فقط گاهی یادم می‌کنند که کارشون رو راه بندازم هم دارم! هممون داریم و اصلا شاید خودمون یه همچنین دوستی واسه بعضیا باشیم!
از اون‌هایی که توی ذهنم فقط باهاشون دوستم و تو واقعیت خجالت یا هرچیز
تازه بعد از این همه سال دارم متوجه می شم و در واقع می پذیرم که من چندان از سرما خوشم نمیاد و چندان پاییز و زمستون رو دوست ندارم و ارتباط خوبی باهاشون ندارم. حداقل پاییز و زمستون های اینجا رو و از این جهت مهم هم نیست که چه فصلی به دنیا اومدم‌. من عاشق بهار و تابستون و گرما و آفتابم. انرژی می گیرم ازشون
و این گونه تصمیم می گیرد دست از تلقین بردارد

طالع‌بینی اسفند ماه 1393
  
فروردین ماه:در این ماه احساس می‌کنید که باید از نظر احساسی تعدیل شوید و می‌خواهید انرژی اضافی خود را تخلیه کنید.اگر با همکارتان درگیر یک بحث جدی شوید این بحث به نفع شخص شروع کننده تمام می‌شود و در عین حال وظایفی که قبلا به خوبی تعریف شده‌اند ، ممکن است در نتیجه این بحث به سرعت روشنی خود را از دست بدهند.
ادامه مطلب
دقیقا از 3 اسفند شروع شد.منظورم ویروس کرونا است.نشستیم خونه تا ببینیم چی پیش میاد و هنوز هم ادامه داره.دوست ندارم بگم جنگ جهانی سوم..ولی انگار یه چیزی تو همین مایه هاست.روزهای سخت و آسون کنار هم گذشت.پویان تازه تازه به مهد عادت کرده بود که یک دفعه همه چیز عوض شد.انگار قراره با این ویروس زندگی کنیم.نمیدونم ولی دوست دارم امیدوار باشم که همه چیز خیلی زود درست میشه.و من دارم البته به برنامه جدیدم شکل میدم.یه زمانی نشستم اینجا نوشتم که قراره هر روز ت
من به عنوان یک پسر که با کسی تا حالا رابطه نداشتم و در دهه سوم زندگیم هستم نگاهی کالایی به هیچ دختری ندارم و کسی که دست خورده رو کم ارزش تر نمی دونم.
اما به دلیل رنجی که به خودم دادم و اعتقادی که برای خویشتن داری داشتم و این همه دختر رو دیدم و و چشمم رو به روشون بستم و از تنهایی زجر کشیدم، دوست ندارم سرم کلاه بره یا با کسی باشم که دوست پسر داشته.
اصلاً من ضامن دوزخ و بهشت اون ها نیستم به منم ربطی نداره بر فرض توبه کرده باشه ولی از نظر من توبه اش قبو
حقیقتاً دلم تنگ شده که وقتی بعد چند ماه غزل رو میبینم باهم دعوامون میشه که کی حرف بزنه :)))) رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟ 
+ فردا ناهار ندارم :| پس انگیزه ندارم و منتظر این باشید که بیام بگم نرفتم :))))))))
+ این هفته رو به معنای واقعی گند زدم! جنبه ندارم. همه یکصدا بگین خاک بر سرت :|
بسم الله مهربون :)
دوست پسر "م" برای تولدش سه شنبه عصر کافه رزرو کرده، به منم زنگ و دعوتم کرد. ازش تشکر کردم و گفتم که سعی میکنم برم ولی در واقع یقینن قصد رفتن ندارم. "م" صمیمی ترین دوست منه، دوست داشتم برای تولدش باشم ولی خب وقتی دوست پسرش داره این جشن رو میگیره یعنی دوستای اونم هستن و مختلطه که من دلم نمیخواد تنها برم. هنوز بهش نگفتم که نمیرم چون این تولد سورپرایز طوره و خودش اصلا خبر نداره که همچین جشنی هست، امیدوارم بعدا ازم دلخور نشه که البته
امروز چهارشنبه 28 اسفند 1398 یک روز مونده به آخر سال هست. 
این روزا اون طوری که سال ها پیش انتظارشو داشتم نیس. 
اما واقعیت زندگی همینه. 
من هیچ وقت به اندازه کافی عاقل نبودم الان هم نیستم. اما دوس دارم بدونم 5 سال دیگه مثل امروز یعنی 28 اسفند 1403 من کجام؟ مشغول چه کاری ام؟ در چه حالی ام؟
چه تغییری کردم؟
آیا هنوزم همین آدم افسرده ی خسته و داغونم یا اینکه نه اوضاع رو عوض کردم؟
این نوشته رو امروز مینویسم و 5 سال دیگه اگه یادم بمونه برمیگردم و خودم رو با ا
من از این‌که حرف‌های مأیوس کننده بزنم حس خوبی نمی‌گیرم ولی کم‌ترین کاری که می‌تونم درحق خودم انجام بدم اینه‌ که حرف‌های این مدلیم رو یه جایی بنویسم که مغزم از دست‌شون راحت شه،بله من احساس می‌کنم توانایی صحبت کردن راجع به‌شون رو ندارم و همین‌که با یکی دو جمله‌ی نامفهوم یه‌طوری این‌جا منظورم رو برسونم برام کافیه،مشکل امشبم اینه که فکر می‌کنم دلم می‌خواد تمام چیزایی که دوست دارم رو یادبگیرم/دنبال کنم ولی آن‌قدر که تجربه‌ی بدی داش
من یه دختر حدود 25 ساله هستم که در طول ترم تحصیلی (الان که خوشبختانه تعطیلاته) چون دانشگاه مون خارج از شهره، مجبورم توی مسیر برگشت به خوابگاه با یکی از همکلاسی هام و دوست پسرش باشم. یعنی هم مسیر هستیم یه جورایی و منم مجبورم با اون ها برگردم.
حالا سه تا موضوع این وسط هست:
یکی که خیلی مهمه خودم معذبم، ولی راه دیگه ای ندارم. خوب دیگه یه دختر تنها مجرد بی دوست و این ها (نمیخوام توجیه بیارم که بگین دنبال دوست پسر پیدا کردنه و اهلش هم نیستم اگه بودم که ت
این سومین سالیه که می تونم بهت بگم «تولدت مبارک». این سومین سالیه که بهت می گم تولدت مبارک و کادویی که از چند ماه قبل با کلی وسواس آماده کردم رو می ندازم تو بغلت و توعم با همون موهای چتری و مژه های بلند نکبتیت بهم می گی «عوضی من» و فقط من می فهمم و فقط من می دونم که این جمله یعنی چی. یادت می آد؟ من ازت متنفر بودم. اون اوایل. دوست هم بودیم ولی من دوستت نداشتم. من هیچی از خودم بهت نمی گفتم. من خجالت می کشیدم بهت بگم چرا گریه می کنم همیشه. من خجالت می کش
نصفِ شبی درست وقتی که بهمن داره با همه خدافظی میکنه که درِ خونه ـشُ ببنده و بره، پامُ گذاشتم لایِ در و خودمُ چپوندم تـــو که عقب نمونم و جای اسمِشُ تویِ لیستم خالی نذارم!!
خیلی سرم شلوغ شده این مدت
خیلی دور و بی معرفت شدم، میدونم!
مطمئن َم نیستم اسفند بتونه اوقاتِ فراغتِ زیادی با خودش برام بیاره
با اینکه فقط یکی دو هفته دیگه باید برم سرِ کار!! ولی اسفنده و درگیریا و بدو بدوهایِ دوس داشتنی ـش
کارم توی شرکت هر روزِ هقته شده و دیگه فرصتِ سر خاروندن
وقتی شهید شد، نامه ام توی جیبش بود. تاریخ نامه 60/11/3 است:
 
سلام ابراهیم؛
نامه که نمی فرستی دلگیرم، وقتی هم می فرستی تا چند روز اخلاقم سر جاش نیست. از وقتی که رفته ای حوصله هیچ کاری ندارم. نه حوصله غذا درست کردن دارم و نه حال بازار رفتن. حتی تحمل کتاب را هم ندارم. فقط دوست دارم بیایی و برویم کنار کارون و درباره خودمان حرف بزنیم. نه حال سیاست دارم و نه فلسفه و تاریخ و ادبیات. دوست دارم فقط درباره محسن و ستاره و خودمان حرف بزنیم. دوست دارم صبح بروم توی
 
با سلام و احترام. شنبه ١١ ام اسفند ساعت ١١/٣٠ براى دفاع پروپوزال در نظر گرفته شده. لطفا دانشجویان اعلام آمادگى بفرمایند و تا سه شنبه دو نسخه امضا شده توسط استاد راهنما تحویل گروه بدهید. موفق باشید
در زیر همین پست، نام، موضوع و استاد راهنما را اعلام بفرمایید. 
داورها : دکتر خیرآبادى و دکتر حاجى بگلو 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بعد از مدرسه