توی آینه که نگاه میکنم ,گاهی لجم میگیره از پوستم که صاف نیست ,خسته میشم به لیزر و راه های درمانی مکانیکی فکر میکنم و در آخر سر خورده سعی میکنم تو آینه نگاه نکنم ...اما دیروز که به مگان مارکل فکر میکردم دیدم مشکلم پوستم نیست ,اعتماد بنفسمه ... شاید اگر اعتماد بنفسم از اول عالی بود حالا زندگی شادتر و راحتتری داشتم ,و تا حالا به اهدافم رسیده بودم ,و حتی پوستم هم راحتتر درمان میشد .
به خودم نگاه کردم و گفتم اعتماد بنفس داشته باش عزیزم!,بله قدم اول عزیز
وقتی مشکلاتم خیلی زیاد میشه یه چی یادم میفته...
خیلی ازت دور شدم...
یاد هفت سال پیش افتادم... شبی که مشکلات خیلی بهم فشار اورد و اون کار احمقانه رو انجام دادم تگر لطف تو نبود الان تو برزخ بودم و پوستم کنده شده بود
نذار اون تصمیم احمقانه به مغزم خطور کنه
من و بغل کن...
کتاب قشنگت و تو دستم میگیرم و حرفات و میشنوم...
تو هم حرفای من و میشنوی؟ اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا
تحبس الدعا شدم...
خودت میدونی پوستم کنده شد تا پیدات کنم تا عاشقت بشم تا
سلام دوستان
میخوام تجربه م رو در مورد اصلاح صورت بگم. اولا بگم من پوستم معمولیه، یعنی نه چربه نه خشک، در حالت نرمال مشکلی نداره ولی خیلی زیاد به اصلاح حساسه! به طوری که برای اصلاح از روش های سنتی مث بند زدن گرفته تا روش های جدید وکس و دستگاه و چسب و موم و تیغ و ژیلت ... و هر چیزی که بگی خارجی، ایرانی با مارکهای مختلف ، میزدم بعد از اصلاح جوش های زیادی میزد و متورم میشد.
بعد از اون مجبور بودم از پماد گرفته تا ماسک های گیاهی و خانگی میزدم تا سوزش و
سلام
لطفا خانم های شاغل و بقیه خانم های باتجربه پاسخ بدن.
من قبلا از شاغل شدنم هر وقت بیرون میرفتم فقط ضد آفتاب، یا گاهی ضد آفتاب پنکیک میزدم، بعد از یک چند ساعت خونه بودم یا اگر مدت طولانی بیرون بودیم جای رسمی نبود و میشد ضد آفتاب رو تجدید کرد. نمیخوام به هیچ عنوان از کرم پودرهای سنگین استفاده کنم چون سلامت پوستم برام مهمه و مثل قبل کرم پودر و وفونداسیون بذارم واسه مهمونی و عروسی .
اما سوالی که دارم اینه که من از صبح که میرم ضد آفتاب میزنم و
فکر کنم پوست انداختم!
نه پوستم کنده شده!
سخته دل کندن خیلی سخت! اونم از چیزی که چندین سال آرزوشو داشتی!
اما الان دیگه برام مرده!!!
یه تشر از یک پاک نهاد کافی بود که هوس دیرنیه از سرم بیفته.
و دائم درگیر اینم که: چه قدرتی ایجاد میکنه سیر و سلوک و معرفت!!
آیا خداگونه شدن غیر از اینه؟
فکر میکنید با 118 هزار تومنی که طی هفته ی پیش در آوردم چی کار کردم؟
رفتم دادم پوستمو لایه روبی کردم!
چرا؟
چون به قدری زشت و سیاه و بی ریخت شده بودم که دیگه دلم به حال آقای محترم و اعضای خانواده م می سوخت :|
مدت زیادی نشستن تو اتاق درس و امتحان و حرص و استرس و .... واقعا پوستمو خراب کرده.
بنابراین جیب عنکبوت زده مو تکوندم رفتم لایه برداری.
حالا سفید شدم؟ خیر.
خوشگل شدم؟ خیر.
حس خوبی دارم؟ بله.
حس میکنم سبک و تمیز شده پوستم؟ بله.
مراحلش به این شکل بود که ا
سلام
من با پاهام مشکل دارم. تو خونه یه چیز عادیه اما وقتی بیرون میرم اگه به یه چیز کثیف برخورد کنه فکر میکنم دیگه پاک نمیشه، به خاطر همین دیگه بهش دست نمیزنم. مثلا یه بار این اتفاق افتاد تا یه ماه نتونستم برم حموم؛ همون مشکله دیگه م حمومه، شما چند بار تو هفته حموم می کنید؟، اگه خیلی یه توضیح بدین چرا؟
من پوستم خشکه، اگزما میشه. البته بعضی وقت ها، ولی همون موقع بخوام هم نمیتونم برم حموم چون با اون زخم ها آدم روانی میشه. به همین خاطر ماهی دو بار م
فکر کنم امروز دستگاه قلبم اندازه کل این 9 سالی که دارمشون( 7 سال اولی و دو سال دومی) پالس داده... امروز خودشو کشت از بس ویبره رفت و پالس داد و قلب منو متشنج کرد! :|
+ گاهی دوسش دارم گاهی ندارم. امروز دوسش نداشتم. دوست داشتم با کارور تو دستم بندازم زیر پوستم درش بیارم..
یه مدت بود ...
سر اینکه پوستم کاملا تحت درمان بود ...جوش روی صورتم زیاد بود ...و پوسته پوسته شدید شده بود ...
خلاصه از اونجایی که استفاده از لوازم آرایشی کاملا ممنوع بود ...و مهمانی های زیادی در پیش ...
من همونطور تو مهمونیا شرکت میکردم ...
هر کسی که منو میدید میگفت وای چقد پوستت افتضاحه ...گلاب مصرف نمیکنی؟یا وای چرا این شکلی شدی؟خیار رنده نمیکنی رو صورتت؟یا یا خدا تو عسل بزن ببین چه چقد از این نکبت میای بیرون...
منم اصلا نمیگفتم تحت درمانم...اونام میگفت
بی شک هرکسی خصلت هایی دارد که تعدادی از آن ها ویژه هستن.
فور مثال پرحرفی ، خساست یا بددهنی!
ازاین رو خدای مهربانم را شکر میکنم که عمده اطرافیانم مرا با خصلت حواس پرتی میشناسند نه با موارد بالایی!!
صبح که بار وبندیلم را بر دوشم نهادم و رفتم تمام طول مسیر را به این فکر میکردم که یک چیزی جا گذاشتم!
و زمانی که وسایلم را مرتب کردم متوجه شدم خیلی بیشتر از یک چیزی را جاگذاشتم!!
شارژر لب تاب، ظرف غذا که داغ این یکی از همه بدتر به دلم ماند ، غذام قرمه سبزی
راستش را بخواهید من هرگونه تغییر در آسمان را به خودم میگیرم و خیال میکنم که آسمان میخواهد با این کارها با من صحبت کند! مثلا تابش نور آفتاب که در حال طلوع است و پوستم را نوازش میکند یا سرخی چشمنواز غروبش؛ انگار میخواهد از من دلبری کند و دنبال نگاه عاشقانهی من است. برایم میرقصد و من هم لبخند میزنم و تماشایش میکنم...
تاریخ عکس: دی نود و هفت.
دیدن عکس
فارغ از حمام که میشوم، پوستم را آغشته به آبرسان جدیدی که گرفتهام کرده،
دنم معطر به بادی اسپلش شده،
لباس پوشیده و موهایم راخشک میکنم. راضی از رسیدگی به فاطمه بدون اینکه منتظر کسی باشد.
میگویم وقتش رسیده است.
سه پایه را گرد گیری میکنم و میروم سراغ رنگهایی که ده سال است گوشه کمد جا خوش کردهاند.
درهای تیوپها را به سختی باز میکنم و خدا را شاکرم که مارک خوب آنها جواب داده و هیچ کدام خشک نشد
راستش را بخواهید من هرگونه تغییر در آسمان را به خودم میگیرم و خیال میکنم که آسمان میخواهد با این کارها با من صحبت کند! مثلا تابش نور آفتاب که در حال طلوع است و پوستم را نوازش میکند یا سرخی چشمنواز غروبش؛ انگار میخواهد از من دلبری کند و دنبال نگاه عاشقانهی من است. برایم میرقصد و من هم لبخند میزنم و تماشایش میکنم...
تاریخ عکس: دی نود و هفت.
فارغ از حمام که میشوم، پوستم را آغشته به آبرسان جدیدی که گرفتهام کرده،
بدنم معطر به بادی اسپلش شده،
لباس پوشیده و موهایم راخشک میکنم. راضی از رسیدگی به فاطمه بدون اینکه منتظر
کسی باشد.
میگویم وقتش رسیده است.
سه پایه را گرد گیری میکنم و میروم سراغ رنگهایی که ده سال است گوشه کمد
جا خوش کردهاند.
درهای تیوپها را به سختی باز میکنم و خدا را شاکرم که مارک خوب آنها جواب داده
و هیچ کدام خشک نشد
سلام
دختری 20 ساله ام با شاخص توده ای 24، میخوام به 21 برسم، واسه همین باید 10 کیلو وزن کم کنم، قصد دارم با ورزش و تغذیه مناسب وزنم رو کم کنم، فقط میترسم این کار باعث افتادگی یا شل شدن پوستم بشه، شما راه حلی دارید؟
در ضمن چه برنامه ی ورزشی را پیشنهاد میدید؟، تمرینات هوازی خوبه؟، هر ماه باید انتظار کاهش چه قدر وزن باشم؟، چند ساعت در روز برای ورزش وقت بذارم تا صدمه ای هم بهم وارد نشه؟
ممنون
مرتبط:
رژیم لاغری کانادایی بر روی ضعف اعصاب تاثیر داره؟
ساعت هاست که جغد سیاه شومی روی تیربرق جلو خانه مان نشسته است و از ته گلو جیغ میکشد. نوری خوفناک به داخل حیاط میتابد.
من با تحکم و بی صبری میان حیاط پریدم و عوعو کردم. این جانور با آن چشمان دریده و خیره اش به بدبختی ما میخندد، او نمیداند که من پیش از آنکه به دنیا بیایم، در آیینه سرنوشتم، این پیشامدهای شوم و نامفهوم را دیده بودم، من از نخستین روز زندگی ام تلخی این روزها را زیر پوستم داشته ام. من سالهاست به گور پدر این شومی خندیده ام. چه دردناک! چق
بابای دختره مجوز رو صادر کرده که جمعه شب ان شالله برا جناب برادر خان بریم خواستگاری دخترشون!!!من قرار نیست برم ولی خب میتونم اعتراف کنم که یه هیجان شیرینی رو زیر پوستم حس میکنم. خدا کنه اگر به صلاحش هست بشه و از همدیگه خوششون بیاد. نمی دونم اگه این اتفاق بیفته عواقبش برا من چی هست؟ هنوزم میتونم توی این خونه فسقلبم بمونم یا ازم می گیرنش. برخوردا چطوری خواهد بود؟ میتونم با نفر جدید اضافه شده به خانواده کنار بیام یا نه؟! ولی در کل فکر میکنم جواب هم
به نظرم
اگه تو توی زندگیت زحمت نکشی، سختی نکشی، و درد نکشی، نمیتونی حرفت رو طوری بزنی که ادمها باورت کنن در رابطه با اون مسئله زندگیت.
پس برای اینکه هم حرفات واقعی باشن و قابل باور، هم بتونی به دل ادمها نفوذ کنی و زندگیشون رو تغییر بدی،
باید درد کشیده باشی. نمیتونی حرفی رو به زبون بیاری، بنویسی، و انتظار داشته باشی به دل بقیه بشینه (یا حتی خودت) در حالی که تجربه ش نکردی و ایمان و اعتقادی بهش نداری.
این رو با همه گوشت و خون و پوستم تجربه کرد
+ میگفت باید خماریشو بکشی، یه معتاد وقتی که میخواد ترک کنه، اگه مدام بره و یه پُک بزنه هیچوقت نمیتونه ترک کنه، باید خماریشو بکشه تا بتونه رهاش کنه. درد داره خوبم داره، اما بهای هر چیزی رو باید پرداخت. هرچند سنگین.
+ خماریشو میکشم. غمم زیاده! اما میکشم. پوستم باید کلفت بشه.
+ چرا مینویسم؟ که یادم بیارم چی شد که بزرگ شدم.
+ روزای تعطیل رو دوست ندارم. کلافه ام، چیزی گم کرده ام انگار!
(برای میم)
۱. فهمیدم اون متقاضی که برام نانی میاورد و ازین سکه پارسیانا بم عیدی داد قصد ازدواج داشته .. بنده خدا شکست عشقی خورد:دی [still young]
۲. یه بالم موی L'dora گرفتم [فهمیدم ماسک موشم میتونم با آب رقیق کنم راحت اسپری کنم تو زلف کمندم .. در نتیجه استفادم بیشتر شده ازش و راضی ام] [یاد گرفتم از شیر پاک کنش چون ویتامینس میتونم مث کرم تقویت پوستم استفاده کنم .. دو سه روز که ماساژ دادم جای جوش مهمونی طورم زود کمرنگ شد] + کرم دست health notion ـم گرفتم که جدا از بوی خوبش حسابی
امشب پائیز از پنجره ب درون اتاقم خزیده است؛انگشتانم به سرمای مبارک پائیزی منجمد اند.چقدر دلتنگ پائیزم؛دلتنگِ لباس های کاموایی رنگارنگُ سرمای لطیفی کِ بِ پوستم نفوذ می کنددلتنگِ عطر نارنگیِ ناشتاییدلتنگِ آسمانِ آماده شده برای باراندلتنگِ آرشیو موسیقی های پائیزی امپائیز پارسال را وصیت کرده بودم بپیچانندم در پتویی نازک و بگذارندم در کوچه پس کوچه های بارانی تجریش جان دهم نم نم!اما این پائیز را می خواهم پر از زندگی باشم!می خواهم زیر تمامِ
الف توییت کرده سوبر، آخرینچیزیه که موقع پایان دنیا میخوام باشم. ولی من جداً دلم میخواد سوبر باشم بچهها. وحشت رو بغل کنم و با چشمای خودم ببینم چطوری همهی ترسا و آرزوها و عشقا و نفرتا از بین میره. تکتک مرگها رو با چشمام ببینم. تمامِ صحنههای دردناک توی فیلمها رو با گوشت و خونم حس کنم. تمامِ نوزادهایی که تنها و بیمادر دارن گریه میکنن رو تماشا کنم. درد رو زیر پوستم حس کنم. چون.. این چیزیه که انسانیت همواره بوده. و این درد چیزی بود ک
همه فک میکنن خودزنی کردم
همه میگن دیوونست
بعضیا میگن این زخمای رو دستش واسه جلب توجهه
هیچکس لمسش نمیکنه
اینا خلاصی از درده
دردی که زیر پوست من آتیشم میزنه
وقتی رگامو پاره میکنم انگار دارم یه درد عمیقو از زیر وجود سیاهم میکشمش بیرون.. میکشمش رو پوستم
یه درد غیر قابل تحمل رو به یه درد قابل دیدن تبدیل میکنم
بزار حداقل لمسش کنم
اینجوری سبک میشم.. وقتی دردشو حس میکنم حداقل این قابل لمسه
وقتی قابل لمس میشه قابل تحمل میشه..
سابقه نداشته اینجوری بشه یه ویروس خیلی باحال از یه حشره مرموز که تازه هشدارش تو سیما شروع شده و من هم جزو اولین نفرات گیرنده هستم . صورتم به گا رفته پوستم به تف بنده انقدر خارش صورت گرفتم که فقط دارم از صورتم به جای پوست های زخمی آبه مایل به زرد دارم جدا میکنم .
پ نوشت : 50 ت برای سه دقیقه پول ویزت دکتر پوست :(
پ نوشت : حشره ، پروانه و... هر موجود دیگه که شب و روز تو خیاباون ولن دست نزنید و حتی نزارید روتون بشینن در صورت نشستن به زودی به چیز خواهید ر
ساعت ۰۲:۰۲ دقیقس
خونه بابام خیلی همه چیز فرق داره.نمیتونم توی اتاقم سیگار بکشم.باید برای هر نخی که میخوام بکشم برم روی تراس که این خودش خیلی کار سختیه.
الان تصمیم گرفتم دیگه نکشم.حداقل فعلا
با دوتا قهوه ای که امروز خوردم فکر نکنم بخوابم.
بهترین وقته برای خوندن.میخوام ادامه گرسنه رو بخونم،کنوت هامسون
کتاب خیلی جذابیه
از وقتی ریشامو زدم انگار عادتام فرق کرده.وقتی به صورتم دست میزنم به پوستم برخورد میکنم.پوست چندشی که انگار میخواد توی دستام آب
توی مسیر تهران-فیروزکوه هوا کم کم رو به آبی رفت و خنک شد. شیشه های پنجره ها رو دادیم پایین. وقتی از زیر پل رد شدیم تا همراه با جاده ای که مثل مار روی کوه ها خزیده بود به سمت روستا بریم، هوا درجه به درجه سرد تر شد و آبی بعد غروب آسمون سمت سرمه ای و سیاه شب رفت. دست و سرم رو از پنجره بیرون میآوردم، باد خنک و بوی مرطوب سبزه ها رو روی پوستم لمس میکردم. سرم رو به حاشیه پنجره تکیه میدادم و به ماه نیمه و ستاره هایی خیره میشدم که دونه دونه توی طیف آبی-سیاه
اگه بدونین چه کونی ازم پاره شد تا به اتوبوس رسیدم
می دونم بی ادبیه اما واقعا برای بیانش لازم بود همین کلمه رو به کار ببرم
یارو راننده و تعاونی تلفن بر نمی داشتن
دیر رسیدیم
با بابام دعوام شد ریدیم به هم
تو ترمینال مثه خر بدو بدو می کردیم
قلبم اومده بود تو دهنم چون اگه جا می موندم بابام جرم می داد
القصه الان تو اتوبوس در خدمت تونم
با یه کفش مجلسی کثیف و خاکی که زیرش جوراب اسپورت پوشیدم :/
تازه شلوار پامم شسته بودم خشک نشده خیس خیس پامه
تا اونجا سرد
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تواَم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیَم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیَم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهٔ مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در ِ بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ِ ظلمتِ تردید ها
با تواَم دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست
این دل تنگ من و این بار نور ؟
هایهوی زندگی در قعر گور ؟
ای دو چشمانت چمن
دانلود آهنگ مسعود صادقلو آروم آروم + متن و کیفیت عالی
همینک ترانه جدید مسعود صادقلو با نام آروم آروم ار از رسانه بزرگ جاز موزیک دانلود کنید
Download New Song By : Masoud Sadeghloo – Arom Arom With Text And Direct links In jazzMusics
متن آهنگ آروم آروم مسعود صادقلو»───♫♫●|●|●♫♫───«
یه نگاه ، اینجوری قلب منو کند … !
»──|♫●|──«
یه نگاه ، با یکم چاشنی لبخند … !میخرم با دلم ناز چشات چند ؟ … !یه نگات راه چشم منو سد کرد … !
─|♫●|─
یه نگات با دلم بدجوری بد کرد … !منو از رو پل عاشقی
همیشه برای غرغر کردن میومدم اینجا خودمو سبک کنم و برم اما امروز میخوام از برنامه ریزی کوتاه مدت برای زندگیم بگم... خب حالا که کلاسا و آزمونای مسخره دانشگاه فرهنگیان تموم شده و جز خوندن برای اصلح دغدغه خاصی ندارم تصمیم گرفتم به رفیق شفیقم یعنی ورزش ملحق شم دلم میخواست ایروبیک برم هم آهنگه هم ورزش خیلی سال پیشا رفته بودم و خوشم اومده بود و الانم میخواستم ادامه بدم اما باشگاه های اطرافمون ندارن این رشته رو... پس تصمیم گرفتن پیلاتس شرکت کنم از او
نوشتن سخته، چون نمیدونم چی بنویسم. از کجا بنویسم و چی بگم. دشواره. شاید شروع کنم ساعتها بنویسم اما شروعش سخت شده. مثل خجالتهایی که تو دیدارهای اولیه دارم بعضا.
حس کردم الان باید بنویسم
یهو حس نوشتن اومد
حول یه مفهوم خیلی عجیب
بغل کردن، من تجربه بغلکردن دخترا رو نداشتم. کلا کسایی که قبلا بغل کردم به جز مردا یا دختر کوچولو بوده که خوب نمیشه کامل بغلشون کرد یا زنای فامیل و مامانم بودن.
تنها دختر یا زن جوانی که بغل کردم mate هستش. کامل میدونم آغو
زندگی مثلِ آفتابِ لطیفِ دمِ صبح، خودش را میپاشد روی پوستِ دستانم و میخزد در لایه های عمیق وجودم.حالا میفهمم که قبل تر ها درکِ من از حیات چقدر محدود بود، چقدر سطحی، چقدر عطر گل ها کم در جانم نفوذ میکرد، چقدر لطافتِ باران فقط پوستم را قلقلک میداد، از غم فقط اشک بر چشم هایم مینشست و آشفتگی مهمانِ دلم میشد، و از شادی فقط لب هایم فرم لبخند یا خنده ی بلند میگرفت و توی دلم یک چیزی قلقلک میشد.
حالا انگار رسیده ام به طبقات تازه تر، نفوذ پذی
در آینه نگاه می کنم و از خودم می پرسم آیا این قوس برآمده که شمال تا جنوب بدن را مانند تپه ماهور در نوردیده است زیبا نیست؟ حال می خواهد صاف و صیقلی باشد یا از ترک های ریز و درشتی که مانند رودخانه های سرازیر شده به جلگه های سرسبز پوشانده شده باشد. دست می گذارم رویش و زیر پوستم موجودی انگار مثل آتشفشانی باشد که هر آن می خواهد پوست زمین را بشکافد و از دل آن خودش را آزاد کند می لرزد . قسمتی از اندامش بالا می آید و سپس به سمت پایین سر می خورد . این ق
من اگر بمیرم هم، دور از انتظار نیست که زود زنده شوم. بینِ دیوارهای گذار، نامرئی عبور میکنم و صدای خندهی شاد دخترهای کوچکم، شادم میکند. آنها به من شبیهاند، روی زمین بند نمیشوند، بازیشان شبیه دعوای گنجشکهاست، پُر از پرپر و جیکجیک و هوا، مثلِ آب بازیست، زمانِ دلت را همان شکلی میدزدد و به جایَش از یک دنیا لبخندِ بیهوا جا میمانی و به جایَش میرسی، و دلت هنوز هم خنک میشود.
من اگر بمیرم، به تمامِ خانههایی که زیستهام سر
چشم امیدم به این شبهاست...
میلاد امام حسنِ امشب
این اقا خیلی کریمِ فکر میکنم تحبس الدعا شدم
شبهای احیا فراموشم نکنید
دیگه نمیگم دارم چی میکشم از دست این بیماری
امید و ارزوهام...
مفصل هام...
پوستم...
چشمام...
کلیه هام...
اعصابم...
معدم
کبدم
کلیه هام
همه رو دارم دونه دونه از دست میدم
خدایا رحمی کن
نمیگم رحم نداری من لیاقت رحمت و ندارم...
بحق کریم اهل بیت امب یه نگاه ویژه بهم کن
سیستم ایده پردازی های من و لئو با هم دیگه جور در میان، نه همیشه ولی اغلب. می تونیم تا یه مدت طولانی در مورد یه ایده ی سخت و نامعمول صحبت کنیم و سعی کنیم به اجرا درش بیاریم حتی اگر تقریبا غیرممکن نباشه. درحالی که بالای صندلی ایستاده بودم و کتاب های کتابخونه رو دونه دونه نگاه می کردم، پیامک لئو رو خوندم. "همه ی انتخابای دراماتیکم از لیست خط خوردن. I hate life. " یه لحظه از تصور چهره اش خنده ام گرفت و فراموش کردم بالای صندلی وایسادم. حس هیجان خاصی زیر پوس
به جایی از زندگی رسیدهام شاید که اولین بار خاصی نمانده،
تجربهی اولین بارهای زندگی را با طعمهای شیرین و گس و تلخ و حتا شورشان چشیدهام و تجربههای دیگر ملغمهای از اولین بارهای پیشین محسوب میشوند.
اما گاهی عاشقانههای خلاقانهات و
گاه خبرهای فردایت که پیش از انتشار فقط چشمان نگارنده آن ها را خوانده،
چنان طعم شیرین و ترش یکبارهای به جان این مدتها از اولین گذشته، می پاشد
که گویی چهارده سالگی زیر پوستم سالسا میرقصد!
اتاق من همیشه سرد بوده. آخر وقتی احساس سرما میکنم، هیچوقت لباس گرمتری نمیپوشم یا بخاری را بیشتر نمیکنم. فقط صبر میکنم. صبر میکنم تا به سرما عادت کنم.وقتی ندانسته، جسم داغی را بلند میکنم و دستم شروع به سوختن میکند، آن را رها نمیکنم. صبر میکنم، درد را تحمل میکنم و منتظر میمانم تا تحمل پوستم بالاتر برود.در تمام عمرم، تمامی مسیرهایی که میتوانستم (در فرصت محدود رخدادهای زندگی) پیاده طی کنم، قدمزنان پیمودهام. گاهی یک مس
پرده از رخ پنجره برداشته شده و این یعنی افتاب.
ان همه سیم مزخرف از سر و تنم باز شده و مانیتور و دوربین خاموش است. این یعنی حالا لباس های خودم تنم است، عطر زده ام و منتظر ترخیصم.
تمام موهایم پر از چسب نحسی است که به این سادگی ها پاک نمیشود و صورت و سینه ام زخم شده اند. جا به جا روی صورتم قرمزی ماژیک هست و زیرش پوستم حساس و فرو رفته شده. حوصله ندارم بیش از این با استون سر و کله بزنم تا چسب ها و ماژیک ها پاک شوند. گرسنه هستم. نگران نه. دلم میخواهد دوش ا
بعد از اهنگای نازنینم نوبت حرکت بعدی بود:)) بعله ! خرید*_*
ی سری چیزا همیشه دوس داشتم بخرمشون رو یافتم
دوتا جوراب خوشگل خریدم:))) کی فکرشو میکرد یروز من عاشق جوراب بشم (از قسمت شستنشون بدم میاد)
یه کیف زرد خوشگل دیدم اما نمیدونم چرا مغازه بسته بود:((( همون مونده با کفش و مانتو:/
چرا واقعا خرید اینقدر حالو جا میاره!!!!!
+ی سر هم رفتم لیزر:دی پوستم حساسه دیگه گفتم بزار راه بهترو امتحان کنم
• روز ب روز از دیدن دوستام هیجان زده تر میشم از باهم بودنمون(دی
درمانهای خانگی پاشنه پای ترک خورده
«سالهاست کف پایم بهخصوص در نواحی پاشنه دچار خشکی و ترک پوست است. مدام کف پایم را مرطوب کردهام اما نتیجه نگرفتهام. ظاهر پوستم خیلی بدشکل و دلخراش
است و تازگیها بدتر هم شده و همیشه باید پاشنه پایم را پنهان کنم. بدتر اینکه اخیرا شکافهای عمیقی در پاشنه پاهایم ایجاد شده که گاهی خودبخود خون الود و دردناک
میشود. لطفا مشکلم را با متخصصان پوست مطرح کنید تا راه چارهای پیدا شود.» در این مقاله علل و راه
روزهایی رو میگذرونم که دوست دارم بعد از تموم شدن اون روز وقتی پام از محیط دانشگاه میزارم بیرون برم یه جای خنک اب و هواش مرطوب و خنک باشه. سبز باشه دیوار کاهگلی داشته باشه. نور خورشید نخوره بهم. یه لیوان شربت بیدمشک و خنک بریزم برای خودم.بوی باهار نازنج بیاد. یکی باشه که بشه باهاش از دغدغه های روزی که گذشت حرف زد. و اون به اندازه ی کافی بفهمه. و به مقدار مورد نیاز صحبت کنه. هی بوی باهار نارنج بیاد. هی هوا خنک و مرطوب باشه. هی من واسه ی خودم شربت بید
به نام خدایی که این روزها اورا میبینیم و صدایش را میشنوم
دست نوازشش را روی پوستم حس میکنم و عاشقانه اورا میخوانم...
.
.
ازونجایی که #مهاجرت امر مقدسی هستش!بدلیل خدمات بهتر و رابط کاربری آسان تر به اینجا آمدم، چند پست کوتاه از وبلاگ قبلی رو اینجا انتقال میدم، بنابر این اگر تاریخ ها متناقض بود تعجب نکنید!
ارادتمند
#میم_ر
در زیر لیست بسته های اینترنت بدون محدودیت زمانی آورده شده است:
1 گیگ بدون محدودیت زمانی = 6,000
2 گیگ بدون محدودیت زمانی = 11,000
3 گیگ بدون محدودیت زمانی = 15,500
4 گیگ بدون محدودیت زمانی = 20,000
5 گیگ بدون محدودیت زمانی + 500 مگ(یکماهه 6 تا 12 صبح) = 23,000
7 گیگ بدون محدودیت زمانی + 700 مگ(یکماهه 6 تا 12 صبح) = 27,500
10 گیگ بدون محدودیت زمانی + 1 گیگ(یکماهه 6 تا 12 صبح) = 33,000
توجه: منظور از بدون محدودیت زمانی چیست؟
منظور این است که تا زمانی که حجم بسته ی شما به پایان نرسیده است
شم
از در که بیرون آمدم دیگه حتی توان ایستادن نداشتم، دستم را به
دیوار تکیه دادم و صورتم به روبهرو خیره مانده بود. سردم بود، احساس
میکردم نمیتونم نفس بکشم بعد بیاختیار پیشانیم رو روی دیوار گذاشتم و
شروع کردم به گریه کردن. نمیدونم چه قدر گذشت؟ اما وقتی به خودم آمدم،
دیدم آن قدر با صدای بلند گریه میکنم که توجه تمام عابرهای پیاده به من
جلب شده، خانمی جلو آمد؛ دستم را گرفت و گفت: «دخترم میتونم کمکت کنم.»
بهش نگاه کردم و بدون اینکه پا
امروز هم نوبت سی تی دارم و هم هسته ای. من چکار کنم که زورم به این جماعیت نمیرسه؟! تو این گرونی!!
+ یک دوستی آلمان زندگی میکنه. پارسال بعد از مدت ها باهاش حرف میزدم ت تلگرام. اون تازه رفته بود اونجا. حالمو پرسید و بدون وقفه ادامه داد که اگه دارویی خواستی بگو من اینجا برات تهیه میکنم میفرستم! و من با نیش تا بناگوش باز شده گفتم که من خوبه خوب شدم .
ولی حالا... فک کنم دیر یا زود باید مزاحمش بشم. و فک کنم با این اوضاع از اونجا داروهامو تهیه کنم حتی از لح
زمان میدهم. اما این غم مثل دملی چرکین و دردناک افتاده به جان پوستم. دندانپزشکی که عقلم را کشید گفت باید به بافت زمان بدهی تا بهبود پیدا کند. اما این غصه هر شب من را از درد به گریه میاندازد. پانزده سالم بود که آبله مرغان گرفتم. تمام بدنم تاولهای گنده آبدار زده بود. زمستان بود. همین طرفهای سال و خیلی سردم بود. صبح تا شب دم بخاری بودم. همه میگفتند گرما باعث میشود جای تاولهات بماند. برایم مهم نبود خالخالی شوم یا نه. فقط میخواستم زودتر خ
یاهو
توی کتابخونه دنبال روان درمانی اگزیستانسیال میگشتم اما هرسه جلدش امانت بود. کتاب دیگه یالوم، مخلوقات فانی رو با بی میلی برداشتم. شگفت زدم کرد! در خلال کیس هایی که معرفی کرده بود مسائل خودم و دیدم. هر جمله ای که به خودم مربوط بود رو نوشتم تا بتونم تصویر منسجمی در نهایت، یک روز پیدا کنم.
" اکثرا با مرگ کسانی که رابطمون رو باهاشون به نهایت رسوندیم، راحت کنار می آییم."
بخشیش مربوط به همین به نهایت نرسیدنه. چیزی که همیشه آرزوش رو داشتم صمیمیت
دل گمراه من چه خواهد کرد با بهاری که میرسد از راه ؟ یا نیازی که رنگ میگیرد درتن شاخه های خشک و سیاه ؟ دل گمراه من چه خواهد کرد ؟ با نسیمی که میترواد از آن بوی عشق کبوتر وحشی نفس عطرهای سرگردان؟ لب من از ترانه میسوزد سینه ام عاشقانه میسوزد پوستم میشکافد از هیجان پیکرم از جوانه میسوزد هر زمان موج میزنم در خویش می روم میروم به جایی دور بوته گر گرفته خورشید سر راهم نشسته در تب نور من ز شرم شکوفه لبریزم یار من کیست ای بهار سپید ؟ گر نبوسد در این بهار
اگه یک وقتی هوای یه بوسه از لعل یار کردی بدون خراب کردی ! اگه هوس کردی یار رو تو بغل بگیری بدون خراب کردی . اگه هوس کردی زیر بارون با یار قدم بزنی بدون خراب کردی . اگه هوس کردی بری پیش یار بدون خراب کردی . اگه هوس کردی با یار ، یار شی بدون خراب کردی . اگه هوس کردی یار رو تصور کنی بدون خراب کردی . همه ی این کارارو اون موقعی درست کردی که از یار فرار کردی ! یا یار از تو ... :((
بیا بدون اینکه خراب کنی تو حسرت یار بمون ، سکوت کن ، بیخیال ...
فعلن بشین !
معلم بودن عجیب است و حساس و شیرین و سخت؛ خیلی سخت. سخت نه از آن جهت که جسمت را خسته و فرسوده کند، که میکند. بلکه از آن سختهایی که تمام قلب و روحت را میگیرد. امسال سی و چهار نفرند. پارسال سی و دوتا بودند. همگی پسر و همگی ده ساله. ده سالههایی که اغلبشان دوستم دارند؛ عمیقا دوستم دارند و این را میفهمم و حس میکنم و کیف میکنم. پسرهای پارسالم را میبینم که هر زنگ تفریح، بدون استثنا، به پشت در کلاسم میآیند، سلام میکنند، دست میدهند، کتاب
شدهام شبیه پیرمردها و پیرزنهایی که توان راه رفتن ندارند. یک هفتهای میشود که از پشت پنجره بیرون را تماشا میکنم؛ خانههای ویلایی و در کنارشان چند آپارتمان لعنتی که طی دو سال اخیر مثل علف هرز رشد کردهاند. بیشترِ روز را روی تختم دراز میکشم و کاری نمیکنم. به غیر از غذا خوردن و دستشویی رفتن و دوش گرفتن، که همهی اینها را به اجبار انجام میدهم، فیلم و سریال تماشا میکنم که در آن بین خسته میشوم و دوباره روی تخت دراز میکشم. چند بار
سلاام من اومدممم
از دیشب تاحالا بیدارم و رسما ساعت خوابم گند خورده و دیگه تقریبا تسلیم شدم ! بگذریم. بازی جی تی ای اندروید رو دانلود کردم و فوق العاده نوستالژیکه برام چون بچگیم پسرعمم سی دیشو بهم داده بود و من کلی بازی میکردم توجه هم نمیکردم که ماجراش جیه برا خودم میرفتم تو خیابون مردمو میکشتم ( از کدای تقلب مختلف استفاده میکردم که پلیس نگیرتم ، اسلحه های مختلف داشته باشم و...) و الحق که خیلی حال میداد یادش بخیر . نسخه ی اندرویدشم خوبه انا خ
اینکه منِ پراکندهجوی نامتمرکز، مجبور باشم تمام روز در خانه بخوانم و شاید چیزی بنویسم و تمرین جبر و ماتریس حل کنم، جهنم است. رفتم کانتکتها را نگاهی انداختم که با کسی گفتگویی شروع کنم، چه ناگهانی همگی به چشمم خیل غریبههای بینامونشان آمدند، همانها که در دلگیرترین بعدازظهرهای ممکن، در کافههای کوچک گرم محبوبم کنارشان چای عطری بدمزه از گلوی بغضآلود فرو داده بودم.
هیچ گذشتهای ندارم. هر صبح که بیدار میشوم آدمی جدیدم. لذتی یاداور
امروز یه روز بارونیه زیبا و دلچسبه.
از اون روزای ناب و خواستنی.
خنکی هوارو حس میکنم. وزش باد ملایمش روی پوستم که قلبمو نوازش میکنه.
بوی زندگی میده، بوی امید و تداوم و پیوستگی. بویی که از مرزهای بینی فراتر میره و میشه با مغز و قلب و روح استشمامش کرد.
امروز عاشقه. شک ندارم که عاشقه؛ چون آدمو در آغوش میگیره. یه آغوشِ بی نهایت عاشقانه!
صدای قطره های بارون رو در و دیوار و سقف خونه ها و آسفالت کوچه که روحمو به پرواز در میاره؛ شبیه لالایی عاشقونه ایه که
امتحانا دو روز پیش تموم شدن.من گفته بودم هفته آخر امتحانام آسونن؟من غلط کردم♀️ولی دیگه از فاجعشون نمیگم همینکه تموم شدن برام کافیه.
زود برنگشتم.سر حوصله وسایلمو جمع کردم و یه روزم موندم خونه خالم و امروز صبح رسیدم خونه.یه جور حس خستگیِ بزرگی دارم که فقط دلم میخواد بخوابم.واقعا خستم و نمیخوام فعلا زود شروع کنم برای خوندن علوم پایه.پوستم نابود شده و موهام ریزش شدید گرفته بود این مدت و باید برم دکتر یه فکری به حالش کنم.باید برم سراغ تحقیق ب
پرهیز: بادمجان گوجه عدس سیب زمینی گوشت گوساله تندی شوری ترشی تلخی قارچ فلفل دلمه ای
قبل حجامت: دوازده ساعت قبلش لبنیات و کرفس خورده نشه(تا دوازده ساعت بعد) تخم مرغ هم اکیدا از ۲۴ ساعت قبل خورده نشه تا دوازده ساعت بعد
شام بادمجون گوجه است
ماست موسیر خریدم دارم می خورم
مامان یه سیب کوچیک آورد گذاشت برام (دستش درد نکنه میگه طب اسلامی گفته برای وسواس خوبه)
فردا صبحم
گفتم غروب برم حجامت
آخه یکشنبه شب که دکتر بودم گفت الان برو حجامت از او
پنجشنبه ۲۹ اسفند خیلی کار کردم.. همش خرده کار بود و پوستم کنده شد و واقعا برای خودمم کار تراشیدم!! ولی از خودم راضی بودم تا حدی
واسه اولین بار شیرینی نخودچی پختم و حس و حالش را دوست داشتم... طعم مواد خامش اونقدر به دهنم مزه داد که قابل وصف نیس
باید عکس شیرینی ها و چند تا دیگه عکس که واسه پست های قبل هست را ثبت کنم و وبلاگم رنگ و لعاب بگیره
از اصل مطلب دور نشم. خلاصه بامداد یک فروردین شد و من همچنان مشغول بودم و از ۲ نیمه شب گذشته بود که رفتم حمام
اخیرا داشتم رمان گندم مودب پور و میخوندم (نخندین من هنوز teenagerام)،با وجود این که تا الان از بین چند تا رمانی که ازش خوندم یاسمین هم چنان صدر نشینه ولی رمان گندم قشنگیه اهنگ بوی گندم و برام هزار برابر کردهزار برابر
بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو♫♫♫♫♫♫اهل طاعونی این قبیله مشرقیام تویی این مسافر شیشهای شهر فرنگ♫♫♫پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ، رختم از تاوله تنپوش تو از پوست پلنگ♫♫♫بوی
دو خطبه از امام علی(ع) که یکی بدون نقطه و دیگری بدون الف می باشد و همچنین نامه ای از طرف میرزا محمد الویری به احمد خان امیر حسینی سیف الممالک که بدون نقطه نوشته شده است را می توانید در این پاورپوینت مشاهده کنید.
خطبه های بدون الف و بدون نقطهحجم: 574 کیلوبایت
اخیرا داشتم رمان گندم مودب پور و میخوندم ،با وجود این که تا الان از بین چند تا رمانی که ازش خوندم یاسمین هم چنان صدر نشینه ولی رمان گندم قشنگیه اهنگ بوی گندم و برام هزار برابر کردهزار برابربوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو♫♫♫♫♫♫اهل طاعونی این قبیله مشرقیام تویی این مسافر شیشهای شهر فرنگ♫♫♫پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ رختم از تاوله تنپوش تو از پوست پلنگ♫♫♫بوی گندم مال من هرچی که دارم
نظر گاندی در مورد هفت چیزی که بدون هفت چیز دیگر خطرناک هستند:
ثروت بدون زحمت
دانش بدون شخصیت
علم بدون انسانیت
سیاست بدون شرافت
لذت بدون وجدان
تجارت بدون اخلاق
و عبادت بدون ایثار
این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه اش داد. اعتقاد بر این است که وی این موارد را در جست و جوی خود برای یافتن ریشه های خشونت شناسایی کرد. در نظر گرفتن این موارد، بهترین راه جلوگیری از بروز خشونت در یک فرد و یا جامعه است.
بیدار شدم. خیال میکردم رسیدهایم مشهد. یک چشمی و با موهایی پریشان از پسری که روی صندلی ردیف کناری من نشسته بود پرسیدم «الان باید پیاده شیم یعنی؟» متوجه نشد که با او صحبت میکنم. مرد جوانی که کنارش نشسته بود از من پرسید «ترمینال مشهد منظورته؟» گفتم آره. گفت «نه، هنوز نرسیدیم.» یکی از کسانی که توی اتوبوس کار میکرد آمد و با لبخند گفت «نماز و سرویس بهداشتی. نیم ساعت دیگه نگید چرا نگه نداشتید.» سریع پوشیدم و رفتم پایین. طلوع خوشرنگی بود. ولی ا
یک: که انگار روحمو لمس میکنه. دست میبره به پیچیدهترین قسمتای شخصیت و مغزم و اونا رو میفهمه. بغل میکنه. لمس میکنه. ادامه میده به دیدن اونا. که کی میتونه اینقدر قسمتای مختلف مغز یه نفرو ببینه و بفهمه؟ کی میتونه اینقدر به آدم نزدیک شه که مرزای شخصیتاتون برداشته شه و از یه جایی به بعد ندونی این واقعا تویی یا اون؟
دو: میدونی؟ تو قلبِ منی که چارصد، پونصد کیلومتر دورتر از سینهم داره راه میره. نفس میکشه. ادامه میده. که جفتمون لا
داشتیم با صابر و لیلی از مرکز شهر بر میگشتیم خانه، یک هو نگاه صابر جلب شد به خانمی که با قلادهی سگ در دست به سمت خیابان میرفت، پرسید: این شهردار نبود؟من: اوه، چرا :) خودش بود!
خودش بود! بدون محافظ، بدون خدمه، بدون زرق و برق، بدون راننده!
باید یک سری پست بنویسم با هشتگ_یاد_بگیریم :دی
میدونی من هر بلایی سرم بیاد به قول معروف پوستم کلفته! هر چند بار که بخورم زمین و زانوهام زخمی شن باز هم پامیشم
تا اینجای زندگیم اومدم ... قوی ، محکم ، موفق ، سربلند
نمیذارم چهارتا آدم که هیچ جایی توی زندگیم ندارن اینا رو ازم بگیرن
یه درخت تنومند رو هر چقدر هم سنگ به سمتش پرتاب کنن چیزیش نمیشه.شاید خراش برداره ولی همچنان ریشه هاش توی زمین جا دارن و رشد میکنه و رشد میکنه و میره به سمت آسمون
خیلی اتفاق ها ممکنه توی زندگی برامون بیفته که پیش بینی نم
سجده کرد روی خوارم برای ذات عزیز بزرگت، سجده کرد روی فرسوده فانیام و برای ذات همیشگی ماندگارت، سجده کرد روی پیوسته به تهیدستیام برای ذات بینیاز بزرگت، سجده کرد رویم و گوشم و چشمم و گوشتم و خونم و پوستم و استخوانم و همه آنچه زمین از بار وجود من برداشته در برابر پروردگار جهانیان.
خدایا بر نادانی من به بردباریات و بر تهیدستی من به توانگریات و بر خواری من به عزّتت و سلطنتت و بر ناتوانی من به تواناییات و بر ترس من به ایمنیات و بر گناهان
پنل آمار و وبلاگهایی رو که دنبال میکنم از صفحهی مدیریت وبلاگم حذف کردم. به خودم میآم و نور از ترکهای روی پوستم گذشته و قلبم رو روشن کرده؛ به خودم میآم و قلبم شبیه حیاط کوچک پاییز در زندانیه که اخوان حرفش رو میزد. خسته شدم از این بازی امید و ناامیدی. اون روز دفتر فیروزهای رو که آرزوهام رو مینوشتم، برداشتم و نشستم روی تاب. دفتر رو باز کردم، دونه دونه آرزوهام رو خوندم تا بلکه جون بگیرم. ولی دلم هیچ کدوم رو نمیخواست دیگه. نمیدونم؛
این هفته، بخاطر کرونا شیفتی شدیم و امروز تعطیلی منه.. ولی یه کاری پیش اومده و باید همراه ب برم شهر مجاور. شهری که شیوع کروناش فوق العاده بالاست و از طرفی چاره ای نداریم و بیش تر از یکماه این رفت و آمد را عقب انداختیم.. خدایا بخیر بگذرون
متخصص چشمی که قرار بود برم، یکشنبه ها مطبه ولی نمیرم دکتر تا قرنطینه تمام بشه و هر چند این سفر چند ساعته یهویی شد و نوبت ندارم!!
حیفه بریم این شهر زیبا و بهارش را نبینیم و زود برگردیم
و اما حال روحیم خوب نیس. تا دیر
وام با ضامن یا با چک یا سفته با ۲۰ سال سابقه بانکی تمام مراحل کاری در بانک طی خواهد شد 》زیرمجموعه بانک های دولتی《 وام بانکی بدون نوبت+ بدون پیش پرداخت+ بدون رابطه و ضابطه (مدت زمان تحویل ۷ روزه) (بدون سپرده در بانک) و( بدون بلوکه شدن) وام با چک* وام های بدون مسدودی* وام های خرید ملک( وام اوراق) ضامن با ما وام سند ملکی در رهن بانک ¤وام تنفس دار تمام وام ها دولتی با تنفس بالا..یعنی تا ۳ ماه اول قسط نمیدید $$*بدون رابطه و ضابطه...مستقیمم از خود بانک با مد
سلام
خیلی سردرگم هستم و بحث سلامتی در میون هست. میخواستم از دوستان بپرسم بین ضد آفتاب کرم پودری گارنیر و ضد آفتاب رنگی جیبلی ۳۰ درصد کدومش بهتره و راضی هستین ازش؟
من پوستم معمولیه و میخوام فاقد چربی و سبک باشه، رنگش هم خیلی روشن نباشه و بشینه روی پوست.
مرسی کمکم کنین
مرتبط:
مشورت در مورد خرید کرم ضد آفتاب
راهنمای خرید کرم ضد آفتاب رنگی
معرفی ضد آفتاب کرم پودری
وام با ضامن یا با چک یا سفته با ۲۰ سال سابقه بانکی تمام مراحل کاری در بانک طی خواهد شد 》زیرمجموعه بانک های دولتی《 وام بانکی بدون نوبت+ بدون پیش پرداخت+ بدون رابطه و ضابطه (مدت زمان تحویل ۷ روزه) (بدون سپرده در بانک) و( بدون بلوکه شدن) وام با چک* وام های بدون مسدودی* وام های خرید ملک( وام اوراق) ضامن با ما وام سند ملکی در رهن بانک ¤وام تنفس دار تمام وام ها دولتی با تنفس بالا..یعنی تا ۳ ماه اول قسط نمیدید $$*بدون رابطه و ضابطه...مستقیمم از خود بانک با مد
باد ملایمی لابهلای موهایم میپیچید. خورشید در زمینهٔ نارنجی رنگی آرام آرام پایین میرفت. خیابان شلوغی بود و صدای بوق ماشین ها سرسام آور. اما من آرام بودم، آنقدر آرام که میتوانستم صدای پچ پچ درختهای حاشیهٔ خیابان را بشنوم. با دیدن عکسم توی ویترین مغازه ای به یاد آوردم که چقدر شالگردن و جوراب های بلند راهراهم را دوست دارم. باد کمی شدیدتر در آغوشم کشید. چشم هایم را بستم تا بوسه هایش را بهتر روی پوستم احساس کنم. آنگاه دست هایم را مثل یک
وقت نکرده بودم راجع به سال جدید و برنامه و هدفام فکر کنم. یعنی یه مقدار بی میل بودم..اما اگه بخوام بگم؛ اول از همه توی کارم ثابت بشم، جا بیوفتم و پیشرفت کنم. میدونم باید خواسته هام رو با جزئیات بگم اما در این یه مورد نمیشه. مسائل کاریه :Dاگه بخوام واقع بین باشم، با پول خودم به تنهایی نمیتونم جایی رو بگیرم. اما حداقل میتونم تلاش کنم و پس انداز خودم رو بیشتر کنم و یه راه درست و مطمئن هم برای سرمایه گذاری پیدا کنم.امسال بیشتر سفر میرم، در حد یکی دو رو
چندی پیش توی یوتوبگردیهایم رسیدم به ویدیویی که آموزش اصلاح موهای بدن به وسیلهی تیغ بود! شاید چنین عنوانی در نگاه اول مسخره به نظر برسد، اما از کجا معلوم که شما اشتباه نمیزنید؟! از آن ویدیو رفتم به ویدیویی دیگر و حتی آموزش اصلاح صورت زنان با تیغ. مدتی بود که از درد و کثافتکاری اپیلاسیون خسته شده بودم؛ خریدن پد مخصوص، گرم کردن موم، بویی که در خانه میپیچید، دردی که باید برای هیچ تحمل میکردم، دقتی که باید به خرج میدادم تا موم روی ف
جریان هایی که از دخترهای خیابان انقلاب دفاع می کنند بیشتر از آنکه به دنبال دادنِ اختیار به زنان برای انتخاب پوشش باشند می خواهند این مسئله ابزاری برای مخالفت با حکومت باشد و به نوعی، بی حجابیِ اجباری را راه بیاندازند!
آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آنکه برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آئینه و میز وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعیش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانا
سلام
من ۱۸ سالمه، چشم هام سبزه، پوستم کاملا سفید، موهای قهوه ای روشن، قدم هم ۱۷۲، به شدت هم اجتماعی و خیلی فعالم، کتاب زیاد میخونم، برنامه های زیادی دارم. از اکثر هم سن هام تو اکثر چیزها جلوترم، حالا میخواد کامپیوتر باشه یا رانندگی یا حتی استقلال مالی، و البته به شدت هم خوش اخلاقم.
هر دختری که میشناسم دوست داره جای من باشه، اما من با مسئله خیلی مهم درگیرم، اونم اینکه اون تیپ پسری که من دوست دارم اصلا سمت من نمیاد،و اگر هم میاد همون چیزهایی ک
اولین باری که گفتم چقدر احمق بودم چقدر احمق هستن و چقدر احمق خواهم بود که دلم برای این بسوزد (ننه ام!)
و دیروز و امروز بود که عذاب وجدان داشتم که با درد دل پیش خاله ننه ی سگمو پیش خواهرش خراب کرده باشم
خدایا اون قدر عمر بده که نابودیشو با چشمام ببینم
اون قدر عمر بده که بدون اون بدون صداش بدون اسمش و بدون سایه اش زندگی کنم
اما خدا طولانیش نکن می دونی که اصلا علاقه ای به این نعمت گرانبهای عممممرت ندارم!
هیچوقت تا این حد تو را عصبی ندیده بودم. دیشب کلمههایت، درست شبیه زمانی که در پیادهرو از وسط کبوترها عبور میکنی و یک دفعه همهشان پرواز میکنند، پرت میشدند سمت من. انگار جایی روی قلبت فشار آورده بودم که اینطور پا میگذاشتی روی برگهای ریختهی زندگیمان و خش خش شان گوشم را درد میآورد. سکوت کردم که حرفهایت را بزنی. توی دلم میگفتم بگو، بدترین حرفی که میتوانی بزنی، طوری تحقیرم کن که بتوانم فراموشت کنم... شاید حق با تو باشد. من خیلی
با تجمع در مغز باعث ایجاد تومور مغزی می شود .
با مصرف روجینسین تومور مغز پخت می شود و مانند تخم کفتر می ترکد و درون پس کله جرقه می زند و اتصالات عصبی بر قرار می شود و از دماغ دارو های گچی خارج می شود و آدم شفا ی عاجل می گیرد .
اگه همه عالم و آدم و همه دکتر ها و پرفسول ها جمع بشوند و بگویند کارشان درست است من یکی مخالفم چون با تمام گوشت و پوستم دیدم
و لمس کردم تا همین چند وقت پیش تو سرم گچ لیتیوم بود .
اصلا" قاضی شما چطور حرف آدم دیوانه را قبول می کند
ی پسره خیلی خوشگل و خوش تیپ تو شبکه پویا دیدهمیگه مامانم من دلم میخاد با این ازدواج کنم
تلوزیون داشت ی کارتون نشون میداد من فقط صداشو میشنیدمیهو ی صدای بامزه اومد برگشتم نگاه کردم ی مار خیلی بزرگ بود با تهجب گفتم عه این مارهگفت اره ینی تو نمیفهمی تو ک بزرگی تو ک درس میخ نی ینی نمیفهمی این ماره منم میفهمم تو ک بزرگتری از منخودتو بیارتوی من تو جونم پوستم نامدمدندتدکدکلیپ های رقص میذاشتیم با هم میرقصیدیم ب ی کلیپی رسیدیم زن و شوهر باهم میر
دیشب برق خونمون رفت ، شمع روشن کردیم یکم با داداشم ادای سایه درست کردن در اوردیم و خندیدیم!
دوساعت گذشت ، شمع ها تموم شدن حوصلمون سر رفت ، دریچه های غم داشتن باز میشدن!
خوابم گرفت به این فکرمیکردم قدیمیا بدون برق چجوری زندگی میکردن؟
بدون اینترنت! بدون تلویزیون! بدون یخچال؟
رفتم مسواکمو برداشتم و طبق عادت کلید برق و هواکش دستشویی روزدم اول.
ادامه مطلب
طعم تلخ انگور
باد گرم تابستان
لمس قبر سنگی
یک مشت حرف نگفته
فاتحه ای بی حس
بغضی خفه
فکری حبس
چشمانی بیدار
ذهنی خسته از بیدار بودن
قلبی پر غصه
سردردی بدون پایان
دردی بدون راه حل
غروبی با اذان
نوشته ای در هم
حس سرد جنازه
تیتر یک روزنامه
پسری که بی دلیل مرد !
-آقای ربات
سلام دوستان، وقت تون بخیر
من پسرم، ۲۵ سالمه، با مشکل چاقی بیش از حد مواجه هستم. با ۱۷۰ سانت قد، ۱۰۶ کیلو وزن دارم. خیلی سعی کردم خودم رو لاغر کنم با انواع روش ها از جمله ورزش و رژیم و قرص و هزار راه دیگه، ولی دریغ از یک گرم کاهش وزن.
تازه بعد چند وقت تلاش فهمیدم تیروئیدم کم کاره، کبد چرب و چربی خون هم دارم. دارم دیوونه میشم. هر جا میرم شکمم جلوتر از خودمه... از دوستانی که مشکل منو داشتن و با وجود تیروئید لاغر شدن تقاضا دارم راه حل شون رو بگن بهم
یه
چه زود آدم ها یادشون میره بدون همدیگه خیلی تنها میشن ...
چه زود قلب ها میشکنن...
قلب ها رو میشکنن ...
با هم قهر میکنن ...
و از هم دور میشن .
تو دلشون فقط برای خودشون موسیقی دوره می کنن...
اما نمی فهمن ...
که بدون هم هیچ هستن ...
بدون خانواده هاشون ...
بدون بعضی دوستانشون ...
و یا حتی بدون فرشته های نجاتشون .
دفتر خاطره نمینویسن هاااا !
اما همیشه تو دلهاشون اثر خاطره هایی هست که برای دوباره تکرار شدنشون جان شون رو تقدیم آنها میکنن...
آخه "بعضی آ
کیک شکلاتی بدون آرد بله دقیقا این کیک بدون آرد درست میشود و اصلا هم پف خود را از دست نخواهد داد. این کیک بسیار مغذی، خوشمزه و پر شکلات است، بافتی شبیه به براونی دارد و به سرعت در دهان ذوب میشود.
بهترین کیک شکلاتی بدون آرد و بسیار آسان
کسی را میشناسید که شکلات دوست نداشته باشد؟ شکلات راهی به درون قلب دارد و هنگامی که ذوب شده و داخل کیک میرود به طرز اعجاب انگیزی خوشمزهتر میشود. خوردن این کیک به تنهایی لذت بخش است اما میتوان آن را انوا
رفع موهای بدون درد (لیزر دایود)
دستگاه لیزر دایود موثرترین روش برای از بین بردن موهای زائد بدون درد
فن آوری های جدید در زمینه پزشکی زیبایی شناسی از اهمیت بالایی برخوردار هستند زیرا نوآوری ها در یک دوره زمانی کوتاهتر نتایج با کیفیت بهتری را در اختیار بیماران قرار می دهد. ما افتخار می کنیم که یکی از بهترین دستگاه های لیزر دایود در ایران را که در لیزر موهای زائد بدون درد عمل میکند را در اختیار مراکز معتبر و پزشکان قرار دهیم. این فن آوری پیشرفته
فایل صوتی ازدواج بدون شکست
دانلود فایل
دانلود رایگان کتاب صوتی ازدواج بدون شکست (حل ... - پیپر داکpaperdoc.4kia.ir › info2 › دانلود-رایگان-کتاب-صوتی-...۲۴ تیر ۱۳۹۸ - دانلود رایگان کتاب صوتی ازدواج بدون شکست (حل معمای ازدواج با تئوری انتخاب) اثر دکتر ویلیام گلسر و کارولین گلسر ...
ازدواج بدون شکست (حل معمای ازدواج با تئوری انتخاب)www.sayehsokhan.com › title=ازدواج بدون شکست (حل م...این کتاب به همراه CD کتاب صوتی با صدای دکتر صاحبی ارائه شده است ... دکتر
کامنت گذاشته بود برایم که در نوشتههای من غمی قابل لمس است که فکر میکنم برای خودم نگهش داشتهام و هیچکس خبردار نشده. دیشب پیدایش کردم. نگهش داشته بودم جای حرفهایی که باید به یاد بسپارم. و بعدش به این فکر میکردم که چهقدر دوست دارم این جور وقتها قایم شوم پشت آثار و کلمات دیگران. بیشتر شعر میخوانم، بیشتر موسیقی گوش میکنم و از نوشتن فرار میکنم. از نوشتههایی که دربارهی دنیای بیرون باشند. دومین نقاش موردعلاقهی من، مونه است و هی
دارم این پست رو باکامپیوتر میزارم احساس آزادی دارم !!
امروز رفتم لیزر صورت جلسه ی اولم بود کلی میترسیدم که درد داشته باشه اما بیشتر میسوخت
یعنی این تبلیغای تو نت که میگن اصلااااا درد نداره همشون چرتن خدایی در بهترین بهترین حالت بازم یکم
سوزش داره. هر وقت که این دستگاهو میزد به پوستم داغیشو که حس میکردم متوجه میشدم دستگاه
خنک کننده چقدر اهمیت داره -_- همش میگفتم خدایا نکنه بسوزم (ترسوام خودتونید )
فردا هم امتحان اصول حسابداری دارم و تصمیم اینه
سلام
گاهی اوقات می خونم یا می شنوم که فلان کس می گه من رو به خاطر رنگ پوستم مسخره یا تحسین کردند یا شخصی به من کمتر یا بیشتر از جنس مخالف توجه کرد و...
سوال من اینه آیا رنگ پوست شما (تیره یا روشن بودنش) تاثیری توی زندگی تون داشته؟، یا دیدید که توی زندگی افراد تاثیری گذاشته؟، اگه تاثیر گذاشته می تونید تعریف کنید؟
چون بارها این رو دیدم افراد مختلف نقل قول کردند و برام خیلی جالبه که رنگ پوست چقدر می تونه گاهی اوقات مهم باشه
پیشنهاد:
کاشکی منم سفید ب
وقتی یه مدت ننویسی دیگه واقعا نمیدونی چی بنویسی همه چیز درهم میشه حالا تا جایی که یادم بیاد مینویسم
+یه شب با شوهر دخملی رو بردیم پارک روی سرسره بچه ها برعکس میرفتن پای یکیشون خورد به صورت دخملی بعد شوهر به مسئولش گفت بهشون تذکر بده گفت من نمیگم به من ربطی نداره
شوهرم که عصبانی بشه فقط دهانش باز میشه هی حرف زد و من خجالت کشیدم البته فحش نمیداد ولی انتظار نداشتم
اومدیم با دخملی بره ماشین بازی هی گفت تو برو گفتم نمیرم باهاش سرسنگین بودم یه گوش
سلام
دوستان راهکاری برای آب کردن چربی های شکم یا لااقل کم کردنش ندارین؟، حالم داره از خودم بهم میخوره، چند جا خوندم اگه چربی شکم از یه مقداری بیشتر بشه دیگه سوزوندنش کار خیلی خیلی سختیه، دوستان کارشناس و غیر کارشناس لطفا راهکار بدن، محدوده سنی بین 18 تا 22
اینم بگم که کنکور دارم و یه چیز دیگه هم اینکه به گرما شدیدا حساسم. شاید توجیه مناسبی باشه ، شایدم ...، هر توصیه مفیدی دارین بگین.
با تشکر
مرتبط با روش های لاغر شدن:
چه جوری وزنم رو سریع کم کن
دست هایم را رو به آسمان گرفتم و گفتم: روزی تو را در آغوش خواهم گرفت!
اما با تو عهد کرده بودم که دلم را به نبودنت خوش کنم. عشق کجا، بودن کجا؟ این یک اضطرار عاشقانه است. تو بدون من، و من بدون تو. هیچکدام مثل روز اول نخواهیم شد.
ما که به خاطر پول از هم جدا شدیم، هرگز با پول کنار یکدیگر بازنخواهیم گشت. ما که از بی احساسی هم گریختیم، هرگز با دریا دریا کلمات خروشان و آتشین به سمت هم روانه نخواهیم شد. ما دیگر آن آدمهای گذشته نخواهیم بود. انگار که نفسمان، د
بعضی جداییها را نه جایی ثبت میکنند نه شاهدی دارند و نه کسی متوجهشان میشود. تنها میشوی، تنهاتر میشوی، میشکنی، خرد میشوی، از بین میروی بدون اینکه کسی بداند، کسی بفهمد، بدون اینکه جایی ثبت شود یا امضایی از کسی گرفته شود. تو خسته میشوی، سرخورده میشوی، ترک میکنی بدون اینکه حلقهای از دستت جدا شود بدون اینکه عکسی پاره شود، خاطراتی سوزانده شود، فریادی زده شود. تو آب میشوی، دگرگون میشوی بدون آنکه چیزی در دنیای بیرونت سانتی
قدر کسی رو بدون که تو بی حوصلگیات تنهات نمیزاره
قدر کسی رو بدون که تلاش میکنه لبخند بیاره رو لبات وقتی ناراحتی
قدر کسی رو بدون که حتی وقتیم میگی تنهام بزار پا به پات میاد تا تنهایی رو حس نکنی
قدر کسی رو بدون که تو هر شرایطی بهت ثابت کرده حواسش بهت هست
قدر کسی رو بدون که از دیدنت ذوق میکنه
قدر کسی رو بدون که تورو همین جوری که هستی دوست داره
قدر کسی رو بدون که قدرتو میدونه :)
به نظرتون دیگه قدر کیا رو باید دونست تا دیر نشده؟
تصاویر پروفایل عاشقانه بدون متن آرشیو عکس پروفایل لاکچری و خاص, زیباترین و خاص ترین عکس پروفایل دونفره گالری عکس پروفایل فانتری بدون متن, تصاویر پروفایل عاشقانه بدون متن عکس عاشقانه خفن غمگین متن های عاشقانه بسیار زیبا, تصاویر پروفایل عاشقانه بدون متن عکس لاکچری غمگین متفاوت تر و به روز تر از همه جا تصاویر پروفایل عاشقانه بدون متن
ادامه مطلب
تلاش کردم باز هم کتاب چاپ کنم، مطالبی شبیه همین که مینویسم. بعد از یک سال و نیم مرحمت کرده گفتند ما فقط روی کتابهای با موفقیت نود درصد سرمایهگذاری میکنیم. من بخواهم کتاب چاپ کنم در سه سوت میتوانم اما انتشارات خوب صدها سوت طول میکشد. فعلا من از کاسبی و منبر رفتن برای شماها میآم پایین احتمالا سه ماه. بروم کارگری بنمایم کمی. پوستم احتمالا کنده بشه اما درآمدش خوبه. تمرین کنم مقاومتم رو ببرم بالا آماده شم برای ظهور. اگر بینش وقت بود می
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایندیپندنت، رنه تیلور بازیگری که داخل دانشکده تماشاخانه همکلاسی مونرو بوده گفته که او برای تر سازی پوستش عادت خاصی داشت و مقدار زیادی وازلین به پوستش می زد. تیلور طی صحبت درون مراسم جشن ۵۰ سالگی موسسه تئاتر و فیلم لی استراسبرگ از این وعظ همکلاسی اش در مبنا ترتیب یاد کرد. بوسیله گزارش تارنمای پیج سیکس، تیلور گفت: مرلین مونرو با هوش ترین پوستی را داشت که به عمرم دیده بودم. یک روز همراه با لی استراسبرگ متوجه ک
رفع موهای بدون درد (لیزر دایود)
دستگاه لیزر دایود موثرترین روش برای از بین بردن موهای زائد بدون درد
فن آوری های جدید در زمینه پزشکی زیبایی شناسی از اهمیت بالایی برخوردار هستند زیرا نوآوری ها در یک دوره زمانی کوتاهتر نتایج با کیفیت بهتری را در اختیار بیماران قرار می دهد. ما افتخار می کنیم که یکی از بهترین دستگاه های لیزر دایود در ایران را که در لیزر موهای زائد بدون درد عمل میکند را در اختیار مراکز معتبر و پزشکان قرار دهیم. این فن آوری پیشرفته
رفع موهای زائد بدون درد (لیزر دایود)
دستگاه لیزر دایود موثرترین روش برای از بین بردن موهای زائد بدون درد
فن آوری های جدید در زمینه پزشکی زیبایی شناسی از اهمیت بالایی برخوردار هستند زیرا نوآوری ها در یک دوره زمانی کوتاهتر نتایج با کیفیت بهتری را در اختیار بیماران قرار می دهد. ما افتخار می کنیم که یکی از بهترین دستگاه های لیزر دایود در ایران را که در لیزر موهای زائد بدون درد عمل میکند را در اختیار مراکز معتبر و پزشکان قرار دهیم. این فن آوری پیش
پکیج کتاب صوتی ازدواج بدون شکست
دانلود فایل
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی ازدواج بدون شکست ویلیام گلاسر :: دانلود ...ketab9.blog.ir › post › دانلود-کتاب-صوتی-ازدواج-بدون...دانلود کتاب صوتی ازدواج بدون شکست (حل معمای ازدواج با تئوری انتخاب) اثر ... با تئوری ... https://plusplus360.com › دانلود-رایگان-کتاب-صوتی-تئوری-انتخاب ۳ ...
فایل صوتی ازدواج بدون شکست - پروژه ها - تک بوکwww.takbook.com › best › فایل-صوتی-ازدواج-بدون-ش...کتاب از
رفع موهای زائد بدون درد (لیزر دایود)
دستگاه لیزر دایود موثرترین روش برای از بین بردن موهای زائد بدون درد
فن آوری های جدید در زمینه پزشکی زیبایی شناسی از اهمیت بالایی برخوردار هستند زیرا نوآوری ها در یک دوره زمانی کوتاهتر نتایج با کیفیت بهتری را در اختیار بیماران قرار می دهد. ما افتخار می کنیم که یکی از بهترین دستگاه های لیزر دایود در ایران را که در لیزر موهای زائد بدون درد عمل میکند را در اختیار مراکز معتبر و پزشکان قرار دهیم. این فن آوری پیش
پکیج کتاب صوتی ازدواج بدون شکست
دانلود فایل
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی ازدواج بدون شکست ویلیام گلاسر :: دانلود ...ketab9.blog.ir › post › دانلود-کتاب-صوتی-ازدواج-بدون...دانلود کتاب صوتی ازدواج بدون شکست (حل معمای ازدواج با تئوری انتخاب) اثر ... با تئوری ... https://plusplus360.com › دانلود-رایگان-کتاب-صوتی-تئوری-انتخاب ۳ ...
فایل صوتی ازدواج بدون شکست - پروژه ها - تک بوکwww.takbook.com › best › فایل-صوتی-ازدواج-بدون-ش...کتاب از
رفع موهای زائد بدون درد (لیزر دایود)
دستگاه لیزر دایود موثرترین روش برای از بین بردن موهای زائد بدون درد
فن آوری های جدید در زمینه پزشکی زیبایی شناسی از اهمیت بالایی برخوردار هستند زیرا نوآوری ها در یک دوره زمانی کوتاهتر نتایج با کیفیت بهتری را در اختیار بیماران قرار می دهد. ما افتخار می کنیم که یکی از بهترین دستگاه های لیزر دایود در ایران را که در لیزر موهای زائد بدون درد عمل میکند را در اختیار مراکز معتبر و پزشکان قرار دهیم. این فن آوری پیش
درباره این سایت