نتایج جستجو برای عبارت :

وسوسه‌های محال

سوال:
آیا امامان و پیامبران معصوم، قدرت بر گناه دارند یا ندارند؟ زیرا اگر قدرت بر گناه داشته باشند نمی­شود به آنها در راه رسیدن به کمال اعتماد کرد، از آنجا که احتمال دارد مرتکب گناه شوند و ما بی­خبر باشیم، و اگر قدرت بر گناه نداشته باشند که اصلاً عصمت و اعمال نیک آنها ارزشی ندارد.
در کتاب اصول تشیع آمده است:[1]
پاسخ:
صادر شدن معصیت از پیامبران و امامان محال است در عین حالیکه تحت قدرت و اراده آنها است، یعنی چون هیچگاه اراده گناه نمی­کنند لذا صدو
عرض کنم حضور با سعادت شما، هاشم خان دماوندی ِ چارشونه و لوطی که ذکر خیر شخصیتش در سریال زیبا و با اصالت "شهرزاد" را قبلا هم اینجاگفته  ام وقتی معشوق قدیمی اش "قرص قمر "را از دست داد و در سکوت و پنهانی عزادارش بود به شهرزاد گفت: "عروس! عشق مثل جنگ می مونه ، اولش آسونه ، آخرش سخت ِ و فراموش کردنش محال ".  خواستم بنویسم که مسئله ی  دست و پنجه نرم کردن با محالات کأنَّهه  همخوابگی با مرگ است . آدمیزاد آبستن رنج می شود از آن و تا فارغ نشود از این بار ، در م
عرض کنم حضور با سعادت شما، هاشم خان دماوندی ِ چارشونه و لوطی که ذکر خیر شخصیتش در سریال زیبا و با اصالت "شهرزاد" را قبلا هم اینجاگفته  ام وقتی معشوق قدیمی اش "قرص قمر "را از دست داد و در سکوت و پنهانی عزادارش بود به شهرزاد گفت: "عروس! عشق مثل جنگ می مونه ، اولش آسونه ، آخرش سخت ِ و فراموش کردنش محال ".  خواستم بنویسم که مسئله ی  دست و پنجه نرم کردن با محالات در واقع همخوابگی با مرگ است . آدمیزاد آبستن رنج می شود از آن و تا فارغ نشود از این بار ، در می
عرض کنم حضور با سعادت شما، هاشم خان دماوندی ِ چارشونه و لوطی که ذکر خیر شخصیتش در سریال زیبا و با اصالت "شهرزاد" را قبلا هم اینجاگفته  ام وقتی معشوق قدیمی اش "قرص قمر "را از دست داد و در سکوت و پنهانی عزادارش بود به شهرزاد گفت: "عروس! عشق مثل جنگ می مونه ، اولش آسونه ، آخرش سخت ِ و فراموش کردنش محال ".  خواستم بنویسم که مسئله ی  دست و پنجه نرم کردن با محالات کأنَّهه  همخوابگی با مرگ است . آدمیزاد آبستن رنج می شود از آن و تا فارغ نشود از این بار ، در م
رهبر انقلاب:
برادران! مراقب شیطان باشیم، در بهترین حالات، شیطان می‌آید سراغ انسان. در وقت نماز شب که مشغول عبادتید، مشغول تضرّعید، همان وقت شیطان می‌آید سراغ شما. بستگی دارد که من و شما چه‌جور آدمی باشیم؛
یک وقت ما را وسوسه می‌کند بوسیلۀ عُجب،یک وقت ما را وسوسه می‌کند بوسیلۀ ریا،یک وقت وسوسه می‌کند بوسیلۀ ایجاد شک و تردید در این کاری که داریم می‌کنیم.
بارها عرض کرده‌ایم این که شیطان در قرآن کریم این‌همه اسمش تکرار شده، چه اسم شیطان، چه
دچارم به ملال و چیزی‌رو می‌خوام که هیچ وقت نخواهد بود. یک انیس و مونس، یک عاشقِ تا همیشه عاشق، یک دوست... می دونم محقق نخواهد شد. می‌دونم ظرف دنیا گنجایش چنین چیزی رو نداره. می‌دونم همه‌ی این فکرها عبثه. می‌دونم اگر بخوام در این حال بمونم باید فقط درد بکشم. چرا واقعا من فقط همین رو از دنیا می‌خوام؟ کوچیک نیست؟ کم نیست؟ شاید چون دست نیافتنیه می‌خوام و الا چیزی چنان خواستنی‌ هم نیست که باید. چی بخوام جاش؟ مطالعه پیشرفت. این محقق شدنیه و این چ
 
از عشق تو لبریزممی بارم و می ریزمدوریست رقیب من با هجر گلاویزم
با یاد تو سرمستموز بودن تو هستمقدیسه ی زیباییای وسوسه انگیزم 
روزم به امیدت شبهر شب به امیدت روزبا فکر و خیالت مناز غیر تو بگریزم
بردی ز حقیرت دلکردی به دلم منزلاز شوق رضای تو سر رفته و سر ریزم
در خویش تورا بینمدر من نبود جز توقند است مزاج من ای ابر شکر ریزم 
من رخت سفید عشق بر تن زده ام ای جاناز اینهمه زرق و برق غیر از تو بپرهیزم
فروش انواع راهبند امنیتی در استان زیبای چهار محال و بختیاری 
نصب و تعمیرات انواع راهبند در استان چهار محال و بختیاری 
شرکت حافظان حریم سپاهان بزرگترین مجموعه در زمینه تولید سیستم های امنیتی و کنترل تردد در نظر دارد در راستای ایجاد نظم و امنیت عمومی ارائه خدمات راهبندی راه دراستان زیبای چهار محال و بختیاری  به حداکثر ارائه برساند . 
این شرکت با در نظر گرفتن نیاز مبرم مردم الخصوص همشهریان عزیز چهار محال و بختیاری  در نظر دارد تمامی محصولا
در گیر حاشیه ها نشو
این حاشیه ها همون دام ها و وسوسه های نَفسه ..
از نوع وَسواسِ خَناسه 
می بره تو رو به وادی ناایمن
احساس ناامنی که کردی
متوقف میشی
ایمانت سست میشه
باز این وسوسه بیشتر و بیشتر میان سراغت
تا جایی که سپر دفاعیت رو کلاً از بین می بره
و توی بی دفاع زیر این حملات بی امان له میشی
متوقف می شی
 
 
پناه می برم به رب الناس
اله الناس 
مَلک الناس
 
خدایا توی این برهه هایی که متوقف میکنه آدم رو و از مسیر دور میشه آدم تو کنارم باش ..
غلبه بر وسوسه بعد از ترک چالش اصلی بیماران پس از ترک اعتیاد است چرا که مصرف دوباره مواد مخدر اصلی‌ترین تهدید برای فرد بیمار محسوب می‌شود. «وسوسه» اصطلاحی است که اشاره به گرایش فرد ترک‌کرده به مصرف دوباره است. عمده‌ترین علت بازگشت افراد به اعتیاد، احساس نیاز به مواد مخدر است. احساس نیاز افراد عمدتا به دو دلیل است؛ اول برای رهایی از دردهای ناشی از ترک و دوم دستیابی به لذت کاذب حاصل از مصرف. میزان احتیاج فرد معتاد به مشاوره بعد از ترک به ای
گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد.   اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم".  بودن" وقتی میسّر است  که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و  صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد.  در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.  
اگر "بودن " منوط به "نبودن " است.  هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است.  اگر" بودن " منوط به " بودن " است.  حافظ می
روزهایی هستند مبهم و گنگ - طولانی و بی انتها - شاید خیره به یک نقطه ساعت ها بگذرد و ساعت روی دیوار تنها دقایق محدودی از این زمان طولانی را نشان می دهد- روزهایی پر از حرف های ناگفته حرف هایی که به قول شریعتی تن به ابتذال گفتن نمی دهند- در تمام این روزهای طولانی بی انصاف تنها و در سکوت فقط خداست که می ماند فقط اوست که می داند
همیشه کسی هست
با تو می ماند
میان غربت آن روزهای محال
که هر چه زینت دنیا است غرق دلتنگی است
همیشه کسی هست
پاک تر از یاس
و دلر
شاید محال نباشدپس از هزار سالدر صحرای سر سبزی...خاکی باشم، مرغوبباران، نمناکم کند
عطر گِل به مشام بذری برسد...شاید محال نباشدتو دانه‌ای باشیکه از سمت گندمزارپی بستری در نهری غلتیده‌ای...و از کنار خاک نمناک می‌گذری...شاید محال نباشد باران بزند!باران که بزندنهر آب بالا خواهد آمد...شاید محال نباشد بعد هزار سال و چند دقیقهجریان نهرتو را در بسترم بنشاند...قول می‌دهم چنان تو را آغوش بگیرمکه در چشم به هم زدنی سبز شوی...
قول می‌دهم من همان پایین بمان
دل ما اگه گلهای خوش بو داشته باشه به خودی خود فرشته های خدا (زنبور های عسل زیبا) رو به طرف ما میاره و نتیجه اش هم عسل های خوبی میشه که برای ما درست میشه.
اما اگه پلیدی و آلودگی کینه و بدی در دلمون باشه خود به خود  مگس های شیطانی میان دنبال بوی بد اون آلودگی و نتیجه اون میشه رفتن دنبال وسوسه های مکرر شیطانی که خودمون موجب اومدن اونها شره بودیم اما بعدا دیگه اختیار می افته دست شیطان که هر کجا بخواد ما رو میبره چون خودمون با ضعفمون دعوتشون کرده بودی
❇️❇️امام صادق علیه السلام
درباره کسی که دچار وسوسه و کثرت شک در نماز شده می فرمایند:این خبیث (شیطان) را به شکستن نماز عادت ندهید تا آنکه بر شما طمع بندد❌⛔️" زیرا با شیطان هر گونه رفتار کنی همان طور عادت می کند"⛔️❌سپس هر گاه در نماز زیاد شک کردید اعتناء نکنید و نماز خود را نشکنید،
چنانچه این کار را چندین بار انجام بدهید دیگر شک به سوی شما بر نمی گردد.
این خبیث دلش می خواهد که بر شما مطاع و فرمانروا باشد، وقتی دید از فرمانش سرپیچی می کنید می
از حرف های مهسا محب علی.کتاب های خانم محب علی را نخوانده ام. از این بابت هم ناراحتم. چون نویسنده ایی است که از حرف زدنش ، نوشتنش شروع می شود. جمله هایی از او شنیده ام که برایم فوق العاده عجیب و همینطور عادی و طبیعی و بی هیچ تصنع بر زبانش جاری میشد.او می گفت: 
«نویسنده که نه دنیا داره و نه آخرت، نه آینده داره و نه احترام، و نه درآمد و کتاب هاش هم راحت سانسور میشه، هیچ و هیچ از این کار نصیبش نمیشه و فقط با عشق و دیوونگی می نویسه، حیفه حالا بیاد و خود س
میگم فکرشو بکن امشب خدا عشقش بکشه عدالت رو روی زمین بر قرار کنه و هر کسی اون جایی باشه که باید باشه!
بعد یهو ببینیم آقای جوانی که با فوق لیسانسش سر چهار راه روزنامه می فروخته، شده سر دبیر همون روزنامه و حسابی روزنامه برای خودش طرفدار پیدا کرده...
پسرک فال فروش با استعداد، بورسیه گرفته و سر کلاس درس نشسته و فارغ از دنیا و مشکلاتش داره مثل بلبل جواب سوال معلمش رو میده...
فلان تاجر بی سواد مفت خور، داره شیشه ماشین ها رو پاک می کنه و به خاطر یه سکه چ
مسافت نزدیک«غریب» برایم نوشته است: امروز، میان نماز ظهر و عصر، دعای ابوحمزه - از امام سجاد علیه‌السلام - را خواندم. در برخی از دعاها و مناجات‌ها قید زمان و مکان را برمی‌دارم؛ یکی از آن‌ها همین دعای ابوحمزه است. مناجات شعبانیه، دعای کمیل، و مناجات خمس‌عشر نیز اینگونه‌اند. برای خواندن این‌ها نباید در انتظار فلان زمان یا رسیدن به فلان مکان بود. در دعای ابوحمزه، وقتی به جمله «ان َالراحل إلَیکَ قَریبُ المَسافَةِ؛ آن‌کس که به‌سوی تو آید، را
اخر که میبوسم تو را در انتهای این کتاب♥️اخر بغل می گیرمت در چهار راه انقلاب
اخر که می فهمند همه محو نگاه تو منمیک شب تورا میبوسمت حتی اگر باشد به خواب♥️
هر بار اسمت امده شعری شدی در دفترمشب ها بغضم گریه شد وقتی نبودی وقت خواب♥️
یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنیگفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب♥️
اغوش تو در خواب و چون دیوانه ها بوییدمت♥️ای کاش روزی هم نبود و خواب بودش افتاب
چون ماه دوری و دلم در ارزویت مانده استوقتی به فکرم نیستی
در میان مخدرها ، مخدری که وابستگی جسمانی زیادی در مصرف کننده ایجاد می کند، تریاک است. ترک اعتیاد به تریاک با آشفتگی، سردرگمی، و دردهای مختلف جسمانی همراه است که همین امر سبب در تنگنا قرار گرفتن فرد در زمان ترک اعتیاد می شود.3 چالش اصلی در ترک اعتیاد به تریاکفرد مصرف کننده در زمان ترک اعتیاد به تریاک با سه چالش بزرگ روبرو می‌شود که عبارت‌اند از :-چالش اول در ترک تریاک، خماری است. خماری  حالاتی مانند درد در بدن، تعریق شدید ، ضربان قلب بالا، نگر
اصل باطل بودن تسلسل و نیاز مندی هرچیز به علت ابتدا باید تعریف درستی از این دو اصل ارایه شودباطل بودن تسلسل بدین معنس است: در قهقرای معلول ها افتادن و پیدا نکردن stop place . و دلیل باطل بودنش این است که اصل علت العلل در اینجا کمک میکند و به سیر قهقرایی پایان میدهد. چکن هرچیزی علتی دارد و معلول بدون علت نداریم.به stop place همان علت العلل میگویند .در الهیات و اخصوصا اثبات خداوند بی نهایت و بدون حد و حدود و واجب من جمیع جهات از این اصلول استفاده می سود. در
اصل باطل بودن تسلسل و نیاز مندی هرچیز به علت ابتدا باید تعریف درستی از این دو اصل ارایه شودباطل بودن تسلسل بدین معنس است: در قهقرای معلول ها افتادن و پیدا نکردن stop place . و دلیل باطل بودنش این است که اصل علت العلل در اینجا کمک میکند و به سیر قهقرایی پایان میدهد. چکن هرچیزی علتی دارد و معلول بدون علت نداریم.به stop place همان علت العلل میگویند .در الهیات و اخصوصا اثبات خداوند بی نهایت و بدون حد و حدود و واجب من جمیع جهات از این اصلول استفاده می سود. در و
پدرم همیشه نقل میکنند ان جمله ی معروف را که برای یک انسان عاقل یک اشاره کافیست و چیزی که امروز مرا بعد از مدت ها به سمت کیبورد بی جان این لب تاپ اورده است بی شک همان اشاره ای است که اتفاق افتاد و می تواند برای یک عمر مهم ترین اشاره ی زندگی من باشد.
از جول اوستین بارها و بارها میشنیدم که باید ایمان داشت به چیزی که قابل رویت نیست و باید امید داشت به رویایی که از نظر ذهن محال است به واقعیت بدل شود اما راستش با اینکه کلمات و حرف های این ادم برای من در
ز بهشت‌ که‌ بیرون‌ آمد،  دارایی‌اش‌ فقط‌ یک‌ سیب‌ بود. سیبی‌ که‌ به‌ وسوسه‌ آن‌ را چیده‌ بود.و مکافات‌  این‌ وسوسه‌ هبوط‌ بود.فرشته‌ها گفتند: تو بی‌ بهشت‌ می‌میری. زمین‌ جای‌ تو نیست. زمین‌ همه‌ ظلم‌ است‌ و فساد. و انسان‌ گفت: اما من‌ به‌ خودم‌ ظلم‌  کرده‌ام...زمین‌ تاوان‌ ظلم‌ من‌ است. اگر خدا چنین‌ می‌خواهد، پس‌ زمین‌ از بهشت‌ بهتر است.خدا گفت: برو و بدان‌ جاده‌ای‌ که‌ تو را دوباره‌ به‌ بهشت‌ می‌رساند، از زمین‌ م
 
 
در سپیده دمی که بی ظهور تو، سیاهی می زاید،
دلم مجالِ خیالی محال می خواهد...
 
 
یادم نیست، آن روز در چه حال و هوایی بودم که این جمله را نوشتم...
اما می دانم هرجا از نسیم و سپیده و سحر، حرفی به میان می آید، بی اختیار ذوق نداشته ام گل می کند و شعر وسواسم را با گلواژه هایی از جنس هور و نور و رهایی و ظهور، رنگِ پاکی و طهارت می بخشم. 
و هرجا از سردی و سکوت و هجران، حرفی روایت شود، قلم احساسم را با غم واژه هایی از جنس حسرت و اندوه و آه، چالاکی و حرارت می
استان چهارمحال و بختیاری ، یکی از استان های مرتفع کشور است. این استان ، به لحاظ داشتن منابع طبیعی در منطقه زاگرس میانی یکی از استان های خاص در ایران محسوب می شود.به علت وجود منابع سرشار آب، کوه های مرتفع و برف گرفته ، طبیعت زیبا ، جنگل های طبیعی بلوط ، مراتع و خاک حاصلخیز، لقب هایی چوه همسایه آفتاب، سرزمین طلای جاری ، سرزمین گنج های پنهان ، سرزمین آب و آیینه و آفتاب ، هند کوچک و سوییس ایران را به خود اختصاص داده است.از جمله مزایای ثبت شرکت در چه
دست مزن! چشم، ببستم دو دست    
                                       راه مرو! چشم، دو پایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن    
                                     نطق مکن! چشم، ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن  
                                     خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کر شوم     
                                   لیک محال است که من خر شوم
چند روی همچو خران زیر بار؟          
                           
   نشر  شایستگان منتشر کرد:  دنیای وارونه.   تعبیر رویای محال.   دو اثر جدید بلند. بقلم شین براری. در آذر ماه خزان 1397 چاپ و منتشر گردیده بود ک ه با استقبال. خوبی از جانب مخاطب قشر خاص مواجه. گردید و اکنون. با توجه به وضعیت بحران کاغذ. زمینه ی چاپ مجدد آن. فراهم نمیباشد. و در این پست به جملاتی محدود از این دو اثر پرداخته ایم 
اثر داستانی بلند بنام #تعبیر رویای بلند. 
ادامه مطلب
خدایا پنج شنبه ها را از من نگیر.خانم کاف را از من نگیر.این کتابِ هر روز تازه تر از دیروز را از من نگیر.که اگر به محال بگیری،دنیا که سهل است،خود مرا از من گرفته ای.
+اگر هر کس یا خودش یک خانم کاف بود یا یک خانم کاف داشت او هزاران سال پیش بازگشته بود.شک ندارم!
اساس مشکل کسانی مثل ما که دچار فکر و خیالات و خواطر هستند بیشتر به کم توجّهی و کوتاهی خودمان در جدی گرفتن و توجّه نکردن به اهمیّت واجبات دینی و ترک محرمّات الهی بر می‌گردد که باعث امیدواری شیطان و مستعد شدن فکر و ذهنمان برای قبول وسوسه و خواطر می‌شود.بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِقُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1)مَلِکِ النَّاسِ (2)إِلهِ النَّاسِ (3)مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4)الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ (5)مِنَ ا
۶ راه پیدا کردن ایده‌ کسب‌وکار اینترنتی .
داشتن و نگهداری یک کسب‌وکار آنلاین،برای همه یک ایده وسوسه‌کننده و جذاب محسوب میشه. زیرا  فرد از دورترین نقاط دنیا یا کشوری که در آن زندگی می‌کند هم، می‌تواند درآمد داشته‌باشد. وسوسه‌کننده است. اما خیلی‌ها در همان نقطه شروع گیر می‌کنند و قادر به حرکت نیستند . چرا؟
ادامه مطلب
اما بعد...
استغفار از گناهان توی ذهن دم دستی ترین و معمول ترین استغفارمان هستند. اما واقعاً گناه یعنی چه؟ همیشه از جنس انجام دادن است یا انجام ندادن ها هم گناهند؟ هرچند بعضی از انجام دادن ها را با اینکه در تعریف معمول گناه هستند هم مصداق استغفار قرار نمی دهیم... دروغ های روزانه، غیبت، گناه مسئول شستن...!
ما، موظف به حرکتیم. حرکت پیش روی به بار می آورد. اگر حرکت میکردیم باید در خانه ی (مثلاً) دهم بودیم، ولی الان پنجیم. 5 خانه عقب بودن، توبه ندارد؟ تو
۶ راه پیدا کردن ایده‌ کسب‌وکار اینترنتی .
داشتن و نگهداری یک کسب‌وکار آنلاین،برای همه یک ایده وسوسه‌کننده و جذاب محسوب میشه. زیرا  فرد از دورترین نقاط دنیا یا کشوری که در آن زندگی می‌کند هم، می‌تواند درآمد داشته‌باشد. وسوسه‌کننده است. اما خیلی‌ها در همان نقطه شروع گیر می‌کنند و قادر به حرکت نیستند . چرا؟
ادامه مطلب
این که تو این روزهای بد زندگی یک پیشنهادی بشه مثل یکی از دانشگاه های تهران و وجدانت گریبانت رو گرفته باشه در حالی که از بیرون صدای فریاد حماقت نکن به گوش میرسه،ادم باید چیکار کنه؟؟تا کجا مقاومت کنه؟ چطور مقاومت کنه ؟چطو وسوسه نشه؟
بین دو گزینه مرگ پای همین لپ تاب و مرگ توی حموم موندم
توی حموم به جای اینکه اب بیاد همه فکراتو بشوره ببره بیشتر تازشون میکنه.فکرای من مثل ماهیای دور از اب میمونن بیچاره گم شده دور از حیات و وقتی میرم حموم یهو اب پیداشون میکنه و اونارو در اغوش میگیره و من بیچاره باید ورجه وورجه های شادیشونو به جون بخرم.
اینهمه فکر کردن راجب اینده افتضاحه. از این دوران خوشم نمیاد. مثل بقیه دوستام نیستم. نوشتن ارومم نمیکنه چون همه چیز برای نوشتن به یادم نمیاد. انگ
همچو یک برگ که خشکیده تنش از غم پاییز
دلتنگ بهاری شده‌ام، وسوسه‌انگیز
ذرات وجودم شده با عشق گلاویز
دیگر نتوانم کنم از روی تو پرهیز
چون شهر که ویران شده از حمله‌ی چنگیز
آزرده دلم را غم معشوقه‌ی خون‌ریز
من شعر نوام، حامل بی‌وزنی لبریز
تو ناب‌ترین بیت غزل‌های دل‌آویز
چه آرزوی محال و دوست داشتنی است تقویت حافظه تنها با مصرف چند قرص در روز!اما متأسفانه، تقویت حافظه به این سادگی ها امکان پذیر نیست.شاید شما نیز شاهد بازاریابی ها و تبلیغات گوناگون شرکا ها در این زمینه بوده باشید.ولی، هر چقدر هم وسوسه انگیز باشد، شواهد بسیار ناچیزی در این زمینه وجود دارد.بسیاری از افرادی که به مصرف داروها روی آورده اند، در دام کلاهبرداری های کلان افتاده و حتی از لحاظ مالی بسیار متضرر شده اند.ما در این نوشتار، به چندی از عناصر
 
قطعا تک‌مضراب برای بنده دارای برکات معنوی زیادی بوده است که آشناشدن با دوستانی دغدغه‌مند در عرصه‌های گوناگون خاصه ادبیات و مخصوصا شعر یکی و شاید مهم‌ترین آن‌ها باشد.
چندی پیش توفیق میزبانی بی نظیر آقای حسین صیامی را در کیمیا داشتیم و حالا توفیق ارائه‌ی اولین مجموعه‌ی شعر جناب آقای غلامرضا آقاسی نصیب کیمیا شده است.
احتمال محال که به صورت الکترونیکی و به صورت یک فایل پی‌دی‌اف و در قالب‌های گوناگون شعری آماده و ارائه شده است را می‌ت
کسی که تو رو دروغ گو خطاب کنه و الفاظ رکیک بکار ببره ظاهرا که نه حتما عاشق نیست و فقط دنبال سپری شدن روزگارشه. 
میگن تو محال ترین اتفاق ها یه هَست وجود داره ،دیشب فهمیدم که هست
قرار بود وبلاگ رو کامل کنم کلی متن نوشته بودم هرچند این وبلاگ حذف شه بهتره
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ روزى حضرت امیرالمؤمنین
علیه السلام براى انجام کارى ، یکى از غلامان خود را صدا زد. شیطان او را
وسوسه کرد که جواب آن حضرت را ندهد. چندین بار او را صدا کرد، جواب نیامد!
حضرت به جست و جو پرداخت . دید آن غلام پشت دیوارى دراز کشیده و مشغول خرما
خوردن است .آن حضرت فرمود: اى غلام ! مگر صداى مرا نمى شنیدى که جواب
نمى دادى ؟ غلام عرض کرد: چرا. فرمود: چرا جواب نمى دادى ؟ عرض ‍ کرد: یا
على ! مى خواستم تو را به غضب آورم ؟!ح
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 حتی به اندازه‌ی توضیح یک خطیِ «من از مجاورت یک درخت می‌آیم».
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
محال است، محال است ،محال است. یاد یک آهنگ افتادم که آنجا هم خواننده به عنوان ترجیع بند می خواند: محاله...محاله....محاله...آنجا او دختری را میخواست که اصلا و ابدا در سطح و اندازه ی هم نبودند و این محال بودن تقریبا عادی بود. نفهمیدم چرا چنین معادله ی منطقی را باید در هوا و زمین داد زد که محاله!
در مورد بحث اینجا هم تقریبا با چنین طول و تفصیلی باید گفت کنار هم قرار گرفتن یک کله ی کوچک و محدود، و انتظار نتیجه ی بزرگ محاله.
این در هر زمینه ایی هست: هر رشته
واقعا چه وضعشه.
میای درس بخونی هزار جور فکر میاد تو سرت.
از فلان استاد و فکرش راجع به تو میاد تا فلان آهنگ و اون عن آقا که حکم شیطون و دربون جهنم داره که یه سره کارش وسوسه کردنه.
کثافت حرومزاده.
خاک بر سرت.
دلم برا زنت میسوزه.
نچ نچ نچ..
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 انقدر که توضیح یک خطی تلگرامم «من از مجاورت یک درخت می‌آیم» باشه.
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
آنچنان به او نزدیک شد که خود را گم کرد و او را خود پنداشت و خود را او... گفت: یک لحظه صبر کن، من توام یا تو من... مگر نه اینست که جمع نقیضین محال است؟ گفت: در اینجا جمع همه ی محال ها ممکن است...
 
نی من منم و نی تو تویی و نی تو منی 
هم من منم و هم تو تویی و هم تو منی 
من با تو چنانم ای نگار ختنی 
کاندرغلطم که من تو ام یا تو منی
 
نحن اقرب الیه من حبل الورید
 
 
گذشته خیلی وسوسه انگیزه
شاید چون روزی بوده شاید چون آشناست احساس امنیت بیشتری نسبت به آینده ای که نمیدونیم با خودش چی داره داریم
اما مهم نیست چقدر وسوسه انگیزه
مهم نیست چقدردلت میخواد حتی شده یه کوچولو برگردیو توش سرک بکشی
مهم نیست چقدر حس آشنایی داره
مهم نیست...
اشتباهه...
برگشتن به گذشته فقط چون ترسیدی و نمی دونی چیکار کنی اشتباهه...
هم زدن حس ها و خاطرات گذشته حتی از روی کنجکاوی هم اشتباهه...
هیچوقت از جستجو تو گذشته چیز جالبی گیرمون نمیاد...
+
محبت که از طرف تو باشه
تمام و کمال و بی نهایت لطیف و ملایم محبتت رو، هدایتت رو می رسونی
نوبت من که می رسه
باورم
توکل ام
یقینم
ایمانم 
محبتم
به تو با هزاران وسوسه و غفلت، همراه میشه!!
برای اینکه به بندگی غیر تو بکشونه!!
انصاف نیست ..
اگه علم جام شرابی باشه ، برای من انگار کن تازه جام را برداشته و سمت دهان ببری! میبینی که وسوسه برانگیز است اما هنوز مزه مزه اش نکردی...
تو یک وبلاگی خونده بودم برای لذت بردن از هرچیز باید "مست" اون چیز شد...مست یار ، مست پول ، مست کار...و مست علم!
ای مسیر زیبام! به قول همون بلاگر : "بگذار مستت باشم"
با توجه به معناى «قدرت»، پاسخ به این پرسش روشن مى ‏شود. قدرت عبارت است از: مبدأ بودن فاعل مختار، براى کارى که ممکن است از او سربزند. 
هر قدر فاعل از نظر مرتبه وجودى، کامل‏تر باشد، داراى قدرت بیشترى خواهد بود و طبعآ موجودى که داراى کمال بى ‏نهایت باشد، قدرتش نامحدود خواهد بود. امّا باید توجه داشت که کارى که متعلّق قدرت قرار مى‏ گیرد، باید امکان تحقق داشته باشد. پس چیزى که ذاتآ محال یا مستلزم محال باشد، مورد تعلق قدرت واقع نمى ‏شود. چنان‏که ن
چند وقتی‌ست مجموعه‌ای از حس‌های عجیب فرایم گرفته‌اند. از حضور در جمع‌های خانوادگی و دوستانه گریزانم. اگر هم به زور این اتفاق رخ دهد بسیار ساکت‌تر می‌شوم. دایره دوستانم محدود شده‌اند. علاقه‌ای به برقراری ارتباط با افراد جدید روزمره‌ام ندارم. احساس می‌کنم زودرنج شده‌ام. در عوض تاریکی، تاریکی مامن آرامشم شده است. برای رسیدن شب بی‌قرارم. هرچه به تاریکی نزدیک‌تر می‌شوم دُز بیشتری از مُسَکن تزریقم می‌شود. عجیب‌تر از همه، از این شرایط
حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایده‌اى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته اس
چو یاد روزهای رفته خود
من از خود می روم روزی،
که روزی می رود از من
به صد درد و به صد سوزی.
من از خود می روم روزی،
ز خود رفتن اگرچندی محال است.
ز خود بگریختن کار خطا نیست،
که با خود ماندنم خواب و خیال است.
من از خود می روم روزی،
نبینم گر شرر در خود.
پنه جستم اگر عمری ز دشمن،
ندیدم من ولی دشمنتر از خود.
من از خود می روم روزی،
دگر بر خود نمی آیم،
به خود آیم، نبخشم خویشتن را،
به خود آیم، نبخشاید خدایم.
حس معتادی را دارم که تابستان بهش اجازه دادند راحت باشد، ولی حال بر بدن زدن نداشت و پاک شد. حالا که قرار است درس بخواند، توی دست یکی از همکلاسی هایش مواد میبیند و وسوسه میشود، فقط یه نمه.....
حالا دوباره گرفتار شده، سردرد و تپش قلب گرفته و سرجایش بند نیست و به دوست و آشنا و کلاس بغلی و معلم ادبیات رو انداخته که شده حتی یک ورق کتاب به دستش برسانند!!!!
دوباره یک نفر آمد مرا به هم زد و رفتو سرنوشت مرا با جنون رقم زد و رفتکسی که مثل همه گفت: دوستت دارم!درست مثل همه آمد و به هم زد و رفتدرست مثل همه بی‌مقدمه از راه-رسید و سنگ بر آیینه‌ی دلم زد و رفتمرا سپرد به کابوس‌ها، به هرچه محالبه لحظه‌های من این‌گونه رنگ غم زد و رفتکسی که برکه‌ی آرامش مرا آشفتبه هستی‌ام -که نبود- آتشِ عدم زد و رفتبه چشم‌های سیاهش دچار کرد مراکنار رویاهایم کمی قدم زد و رفتتمام حرف من این است: آخر این‌گونهچگونه می‌شود از ع
باسمه تعالىآیا مىدانید شیطان بزرگ کیست؟ابرقدرتهاى پستى که به غیر از وسوسه و فریب تمام همتشان را براى نابودى اسلام بکار مىبرند.آنها اسلام آمریکائى را رواج مىدهند.همان جدائى دین از سیاستهمان عنصر الحاد و انسان گرایىو ملیت منهاى دینو..
یک.
ششم آذر، زمان شروع ثبت نام کنکور دکتری.
هنوز در چند درس خاص آمده نیستم که باید میزان مطالعاتم برلی کنکور رو ببرم بالا.
دو.
پایان‌نامه و پر کردن پروپوزال برای دفاع که این از جمله اهداف میان مدته و باید سعی کنم تا قبل از خرداد ازش دفاع کنم.
سه.
آدم شدن به عنوان هدف لا بشرط که آن به آن باید درصدد رسیدن بهش باشم که الحق قسمت سخت ماجرا اینه.
عالم شدن چه سخت است
آدم شدن محال است
بنام خدا
شیخ فضل‌الله نوری در مقابل یکی از مواد قانون مشروطه آنجا که آمده بود «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود»، به طور مشخص به مخالفت پرداخت و گفت: «محال است با اسلام حکم مساوات».
برگرفته از:
رساله «حرمت مشروطه» 
امام یازدهم ع در این حدیث شریف بقسمتی از این شرایط اشاره کرده فرموده است اکر خدا ودیده شود باید در ان شرایط باشد زیرا رابطه بین و مشروط و سبب و مسبب حتم
ی است و اگر بر فرض محال این شرابط موجودلازم میاید که خدا هم مانند مخلوق خود باشد زیرا که هدف دید قرار گرفته است و هدف دید چنانکه گفتیم باید جسم کثیف باشد  وخدا بزر گتر  از اینستکه جسم باشد 
یه بار شب بیست و دو بهمن بودبرف اومده بود سنگینمن خونه شما بودممن بودم و تو..رفتیم از حیاط سینه پر برف اوردیم تو... نشستیم دم در حیاط.. تو یه صورت آدم برفی درست کردی... یادمه شکلش هنوز.. بعد ساعت ۹ که شد شروع کردیم دوتایی الله اکبر گفتن...اون روزا، این روزا دور بود و محال ولی خب ما که نمیدونیم چی قرار پیش بیاد....کاش بیشتر قبولت داشتیم
نمیدانم حضور دوباره ات را در زندگیم به فال نیک بگیرم یا 
هستی و من عجیب حس خوبی دارم 
نمیدانم آیا چیزی که در ذهن دارم یک نتیجه گیری قطعی است یا نه ولی وقتی سه فرصت خوب بریدن بود ولی چیزی بریده نشد اگر این معنایش بودن نیست پس چیست
خدایا ممنون
دلم میخواهد دفعه دیگری که بخواهم بنویسم در شهر محبوبم باشم و مشکلم حل شده باشد خدایا می شود این محال را ممکن کنی جان من
محال شوند... هانیه عابدینی،۱۶ ساله از شهرری قلب تنـگی درخت، تجهیزات هایش را همه جا ریخت تا به همه ثابت بطی ء بیرونی سبو باران است! نازنین حسن پور، ۱۷ ساله از تهران ملاقات به دیدنت با سایبان آمدم با کرجی برگشتم بهنام عبدالهی از تبریز افت تو سال هاست از چشمانم  محذوف ای؛ برقرار درون مرکز قلبم! نرگس دارینی ،۱۶ ساله از کرج تصویرگری: زینب علی سرلک،۱۶ساله از پاکدشت
ابن سنان گوید بجصرت صادق ع عرصکردم مردیست عاقل که گرفتار وسواس در وصو و نماز میباشد فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان میکند گفتم چگونه فرمان شیطان میکند میبرد فرمود از او بپرس وسوسه ایکه باو دست میدهد از چیست قطعا بتو خواهدگفت از عمل شیطانست  
 یک احمقِ  ‌بابرنامه، می‌تواند
یک نابغه بدون برنامه را شکست دهد.
وارن بافت




- جایی به اسم بهشت وجود نداره؟! 
+نه جاناتان، جایی به اسم بهشت وجود نداره.
بهشت، به تکامل رسیدنه.
جاناتان مرغ دریایی 
ریچارد باغ


تنها وسوسه‌ای که کسی هرگز نتوانسته بر آن غالب شود :
"وسوسه امید!"
پرندگان می‌روند و در پرو می‌میرند
رومن گاری


جرأت کنید راست و حقیقی باشید.
جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید.
خود را همان که هستید نشان بدهی
روزی دهنده خدا است!!
 
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- درکانال فارسی خروس خوان غربی مداوم از کول برها – بعلت فقر توجیه میکند- درحالیکه خداوند منان درقران میفرماید شماها فرزندان خود را بخاطر فقر نکشید- ودجائی میفرماید این شیطان است- درشما وسوسه فقر میکند- ودر جائی میفرماید زیاده نخواهید بهمین میزان شمارا کفایت میکند وچون به پیامبر اکرم مداوم اصرار کنید ما بهانداوزه دوبرابرنیاز به شما یدهیم ودرجائی خداوندمنان الرحمن است روزی
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- با ذلهام هز کتاب سترگ  -تفسیرقران کریم- سی جز  استادمعزز وکوشا ومتفکر ومبدع حضر ایت الله محسن قرائتی رحمت الله علیه- قرا ن انتخاب کلمات بسیار دقیق است  است-کلمه وساوس- در دل  فردی بدی وچیز بیفایده ای وبی خیر افکنده شود- وسواس الرجل  -ان مردی که کم خرد شد وپرت وپلا گفت- دراینجا شیطان خوداش فرد بیخرد است- -دچار  اندیشه بد وشیطانی شد- این جا شیطان  فردی  بیمارروانی است که که افکار  بد وازار دهنده القا میکند-
تو و من می دانیم
غمت از جنسِ خیال
نه امید است محال
دست در دست رهایی بسپار
تو و من می دانیم
که بهاران تهی از تاریکی است
نه بهار است اما
خطه ای سبز در این نزدیکی است
تو و من می دانیم
آنکه در ساحل جزری زد جا
بی خبر از مَدِ دریا برجاست
تو و من می دانیم
آنچه باید ز تماشا دانست
آنچه بایست که از دیدنِ دنیا دانست
تو و من می دانیم
زندگی واهمه ای بوده و هست
ترس ، توفیق ، شکست ، یا مساویِ عدم
تو و من اسلحه در دست و قلم
در جیب
با خلافی پنان
خوب می دانیم
زندگی پشت
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:حق بازنشست شد وخدا جانشینش شد...شیطان مزد عبادت میخواستوسوسه من مزدش شد.گندم را آدم وهوا خوردند!چوبش رامندیگری سجده نکرددرعوض حکم سجده شبانه روزی ام راصادر کرد.من چه کاره بودم میان این سیاه لشکربازیهایت جناب حق؟۱۲۸/Behnamzargar
هنوز هم برام قابل هضم نیس ولی از  96.11.1 تا الان چیزی حدود یه سال و نیم باید میگذشت تا بفهمم چقد تغییر کردم و مطمئنم اگه تایم کمتری میگذشت محال بود بتونم قبول کنم این واقعیتو.
نمیخام و نمیتونم راجع به خوب یا بد این تغییرات یکی دوساله حرف بزنم ولی کاملا مشهوده برام که از اون محمدحسین دوسال قبل فقط یه سایه خیلی کمرنگی مونده. واقعا آدم چطور میتونه سخت معتقد باشه به پایبندی به اصول ثابتش و تو یه سال نصفشونو زیرپا بزاره؟
چطور؟؟
فرموده اند: « اولیاء به گرسنگی وخاموشی و بی خوابی وتنهایی، اولیاء شده اند. » سِرّ همه نیکویی‌ها میان آسمان و زمین، گرسنگی است و سرّ همه بدی‌ها سیری است، هر که نفس خود را گرسنه دارد وسوسه‌ها از او منقطع می‌شود. فرموده اند: «اقبال و توجه خدا به بنده، از گرسنگی و بیماری و بلا می‌باشد. » حکیمی را پرسیدند، نفس را به چه طریق مهار کنیم؟ گفت: به گرسنگی و تشنگی.
هرچی به مح التماس کردم فایده نداشت. اون بر نمی‌گرده... خیلی زار زدم... بسمه ۱۵ سالگی من لااقل ۲۰ ساله اون دوران رو رد کردم
دیگه عاشق نمیشم... هیچ وقت... محاله .... محال ... یا از میم جدا میشم و یا به همین زندگی تن میدم و خب طبیعتا همین زندگیم خواهد بود... پس دیگه بسه... 
خیر همین بود که تموم شه و من برگردم به درس و زندگیم...
لعنت به من .... لعنت .... لعنت ....... لعنت به این زندگی و محدودیت و تمامیت خواهی و بچگی و عدم عقلانیت و و و ...... لعنت
فردا صبح، اولین تجربه ی من به عنوان داور پایان نامه است
با خودم فکر می کردم
من الان در جایگاهی هستم که می توانم طرف را اذیت کنم و سر بدوانم(آدم وسوسه میشه راستش)
اما
همش به یاد می آورم اگر خدایی که علی کل شی قدیر است، با منی که عمری نافرمانی کرده ام همین گونه رفتار کند
اگر با همه بندگان خود این گونه رفتار کند
آیا یک لحظه می توان زندگی کرد؟
ای کاش در شرایطی که قدرت داریم، انصاف داشته باشیم
 
وسوسه
نامت چه بود؟ آدم فرزندِ کی ؟ من را نیست نه مادری و نه پدری بنویس اول یتیم عالم خلقت محل تولد؟ بهشت پاک اینک محل سکونت؟ زمین خاک آن چیست بر گُرده نهادی؟امانت است. قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا ، اینک به قدر سایه بختم بروی خاک اعضای خانواده؟ حوای خوب و پاک، قابیل وحشتناک،هابیل زیر خاک روز تولدت؟در جمعه ای ،به گمانم روز عشق رنگت؟ اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه وزنت؟نه آنچنان سبک که پَرم در هوای دوست نه آنچنان سنگین که نشینم به این ز
دوست دارم اینجوری فکر کنم که حتما حکمتی بوده که گوشیم یدفعه هنگ کرد و از بیان اومد بیرون و نذاشت که آرزوم رو منتشر کنم
چون گوشی من هنگ نمیکنه و از طرفی هم خلاف دلم نوشته بودمش. 
 
اما بعد ها شاید درباره‌ش بنویسم. 
 
اما این شب ها وقت خواستنِ...شب های رجب.. 
شب های رجب آرامشش یجور دیگه ست، با همین حال خوشی که داره باید با امام علی حرف زد، درد دل کرد، معامله کرد... ازش خواست.. 
محال که امیر مومنان بذاره ناامید برگردیم از در خونش.. 
 
 
از اون همه نوشته
حالا که فکر می کنم انگار سال هاستکه چشم تو در آینه این خیال هاستآیینه ای که جز تو در آن منعکس نشدآیینه ای که فارغ از این قیل و قال هاستامکان نداشت هیچ کس... اما کنار توامکان اتفاق تمام محال هاستفرصت برای با تو نشستن، قدم زدنآماده باش فرصت پرواز بال هاستشاید خدا مرا به تو... شاید خدا تو راذهنم پر از تمامی این احتمال هاست
دانلود آهنگ حمید هیراد شب که شد
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * شب که شد * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , حمید هیراد باشید.
دانلود آهنگ حمید هیراد به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Hamid Hiraad called Shab Ke Shod With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه حمید هیراد به نام شب که شد
شب که شد همش میای به یاد ما شب که شد کجایی یار من بیاهر چی شد به خاطر خودت بیا شب که شدشب که شد نگاتون همش میاد در نظر
کسی به روی درختی نوشته بود به کارد
جمال چون تو درختی ربوده عقل و قرار
ندیده شکل تو دنیا به هیبت و عظمت
تو خود دلیل طراوت تو خود دلیل بهار
فقط برای جمالت کمی هرس بشوی
هزار مرتبه بهتر تو دل ربا بشوی
درخت سرو از آن سو شکسته آه کشید
بترس از آن که اسیر غم و جفا بشوی
کسی ندیده که سروی هرس شود چون که
محال بوده که از سرو هم ثمر برسد
کسی که کارد بگیرد چنین هنر دارد
بترس از آن که به دستان او تبر برسد
#حمید_رفائی
#کمی_متفاوت
@hamidrefaeipoem
لحظه‌ای از سخن گفتن باز ایستاد و بعد ادامه داد :
- انسان یک مرز است ، جایی که زمین به پایان می‌رسد و آسمان آغاز می‌گردد . اما این مرز هیچگاه از دگرگونی و پیشروی بسوی آسمان باز نمی‌ایستد . فرامین خدا هم همراه آن خود را دگرگون می‌سازند و به‌پیش می‌روند . من فرامین خدا را از الواح موسی برمی‌گیرم و آنها را بسط می‌دهم : به پیشروی وامی‌دارمشان .
آخرین وسوسه‌ی مسیح ( نیکوس کازانتراکیس )
رمان وسوسه از نیلانام رمان :رمان وسوسه
به قلم : نیلا
ناشر: رمانسرا
حجم رمان : 3.52 مگابایت پی دی اف , 1.63 مگابایت نسخه ی اندروید , 1.09 مگابایت نسخه ی جاوا , 240 کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه‌ای از داستان رمان:
گاهی دنیا با ادماش ..روزگاری رو برات رقم می زنن که هیچ وقت در تصوراتت نمی گنجیده ….هیچ وقت باورت نمی شد که انقدر راحت می تونی تسلیم خواسته هایی بشی که همیشه برات پوچ و بی معنی بوده ….بعد از مدتها تن دادن به خواسته ها و اتفاقای پیرامونت …. این جمله تو
عالم بر مثال کوه است. هرچه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی. و اگر گمان بری که: «من خوب گفتم کوه زشت جواب داد»، محال باشد؛ که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید یا بانگ آدمی یا بانگ خر؟ پس یقین دان که بانگ خر کرده باشی.
بانگ خوش دار چون به کوه آیی
کوه را بانگ خر چه فرمایی؟
یه تمایل وسوسه‌کننده و مریضی تو وجودم هست، که دوست دارم قهر کنم و تقصیرا رم بندازم گردن طرف... نمی‌دونم چرا هست... نمی‌دونم چجوری درستش کنم... هیچ حالت دیگه‌ای هم منو راضی نمی‌کنه... اگه قهر نکنم، حس می‌کنم یه ظلمی بهم شده و ساکت موندم... اگه نندازم گردن طرف، و حسِ عذاب‌وجدان رو بهش منتقل نکنم، انگار کارم ناقص بوده... گاهی این‌کار لازمه... ولی گاهی هم باید در برابرش مقاومت کنم که در برابر هر حرف و رفتاری که ناراحتم می‌کنه این کارو نکنم...
سافاری (به انگلیسی: Safari) به سفر گردشگری ماجراجویانه می‌گویند که با هدف تماشا و تهیه فیلم و عکس از جانوران بزرگ‌جثه حیات وحش در آفریقا انجام می‌شود. سافاری در کویرهای ایران لذتی بسیار خاص دارد. ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
خزعبلات صوفیه و اهانت به رسول خدا صلی الله علیه و آله برای فضیلت‌سازی برای عمر بن خطاب
وقتی که طبق چرندیات صوفیه، شیطان از عمر بن خطاب فراری است، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله را وسوسه می‌کند!!!
افلاکی از بزرگان صوفیه می‌نویسد:
همچنان عزیزی سوال کرد که ابلیس محمد را علیه السلام را وسوسه می‌کرد و از سایه عمر می‌گریخت و ان الشیطان لیفر من ضل عمر، حکمت چیست؟ فرمود که حضرت محمد دریا بود و عمر قدحی بود پر آب؛ دریا را ز پوز سگ نگاه ندارند که دری
بسم الله الرحمن الرحیم
طریق عرفان و سلوک الی الله بسی دشوار و سنگین است.
از اینرو اهل برهان و مدعیان حکمت، آنرا محال می دانند.
ولی در حقیقت طی این مسیر از بس که صعب و متعسّر است،
ثابت قدم می خواهد که معدودند و قلیل.
چرا که در مسیر عرفان و تهذیب،
ای بسا سالک حال و جذبه ای دریافت کند و آسانی عشق را در اول احساس کند،
ولی قرار و دوام بر آن حال، به مراتب مشکل تر از حدوث و پیدایش آن است.
زیرا قلب انسان دائم در تقلّب و دگرگونی دائمی است و 
در معرض وسوسه ها
کاش می‌تونستم بعضی لحظه‌ها رو ذخیره کنم، اونموقع می‌شد گوشه‌ای تویِ همهمه‌های این دنیا وقتی بیقرارم حسشون کنم، درست مثل این روزای گرمِ   نفس گیر  ، اگه میشد  بتونم  اون حسو بگیرم میون دستام، چشمامُ ببندم و به جونم تزریق بشه... حتی تصور و فکر بهش هم هرچند گذرا اما حالمُ خوب میکنه.شاید اگه اینطور بود سخت‌ترین تصمیمات هم تو شرایط بد با خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن گرفته می‌شد... 
+یادداشت شماره ۷
 
اسم تمام قاره‌ها با همان حرفی که آغاز شده است پایان می‌یابد.
مقاوم‌ترین ماهیچه در بدن، زبان است.
کلمه «ماشین‌تحریر» (TYPEWRITER) طولانی‌ترین کلمه‌ای است که می‌توان با استفاده از حروف تنها یک ردیف کیبورد ساخت.
محال است که آرنج‌تان را بلیسید.
جلیقه ضد گلوله، ضد آتش، برف‌پاک‌کن‌های شیشه جلوی اتومبیل و چاپگرهای لیزری توسط زنان اختراع شدند.
پروانه‌ها با پاهایشان می‌چشند.
نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است.
 
 
 
ادامه مطلب
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منیشروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
من آن سکوت شکسته در آسمان توامو تو درآمد دنیا و آفتاب منی
چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن هاتویی که نقطه ی پایان اضطراب منی
برای زندگی ی بی جواب و تکراریبه موقع آمدی و بهترین جواب منی
روان در اوج خیالم چو رود می مانیهمیشه جاری و مانا در عمق خواب منی
نفس پس از گذرت از حساب می افتدو تو دلیل نفس های بی حساب منی
رها مکن غزلم را همیشه با من باشکه ختم خاطره انگیزه شعر ناب منی
به هانی می‌گم دلم می‌خواد از همه‌جا برم و گم شم. با ناراحتی و ذوق توأمان می‌گه وای همه همین‌طوری شدن انگار. می‌گم دلم می‌خواد مثل اون تصور جین با دو خودم رو از بالای یه سخره پرت کنم پایین، وای که چه حالی می‌ده اون لحظه‌ی اولش، عدم تعلق و هیجانِ با هم. می‌گه خب این رو دوست داری چون تو اون فیلمه دیدی.
فکرم می‌ره سمت کلمه‌ی عدم تعلق. راستش فکر می‌کنم ممکنه این وسوسه‌ی رفتن از همه‌جا به‌خاطر رسیدن به همین عدم تعلق باشه. اما احتمال‌های دیگ
به هانی می‌گم دلم می‌خواد از همه‌جا برم و گم شم. با ناراحتی و ذوق توأمان می‌گه وای همه همین‌طوری شدن انگار. می‌گم دلم می‌خواد مثل اون تصور جین با دو خودم رو از بالای یه صخره پرت کنم پایین، وای که چه حالی می‌ده اون لحظه‌ی اولش، عدم تعلق و هیجانِ با هم. می‌گه خب این رو دوست داری چون تو اون فیلمه دیدی.
فکرم می‌ره سمت کلمه‌ی عدم تعلق. راستش فکر می‌کنم ممکنه این وسوسه‌ی رفتن از همه‌جا به‌خاطر رسیدن به همین عدم تعلق باشه. اما احتمال‌های دیگ
و مثل همیشه، دو نفر دوست بودند. دو دختر با مقنعه و کوله پشتی و تشکیلات. خستگیِ یک روز طاقت فرسا در دانشگاه را با دو ظرف سیب زمینی با سس مخصوص از تن به در می کردند.  پشت یکی از میزهای کوچک فودکورت نشسته بودند و به یک موضوع فوق العاده بی مزه از ته دل می خندیدند. یکی شان درحالی که خودش را با برگه ی منو باد می زد، پرسید:
-ینی هیچ وقت از همدیگه خسته نمی شین؟!
دومی که هنوز لبخند به لب داشت سرش را محکم بالا انداخت و گفت:
-نچ. محال ممکنه. همیشه برام هیجان انگی
میترسم… خیلی هم میترسم…
از این غبارآلودِ رو به روم میترسم… 
از نرسیدن و داغِ پشتِ داغ میترسم…
از حسرت میترسم…
از گذشته و حال و آینده میترسم…
از آخرین باری که از ته دل خندیدم و ماضی خیلی بعید بوده میترسم…
از این جنون و گرداب هایل میترسم…
از این حیرونی و ویرونی و خودِ ترس میترسم…
از این بغض بی سرانجام و دو پای ناتوان میترسم…
از سنگینی نگاه و پچ پچ عوام میترسم…
از این ابرهای تیره و تار… از سیل میترسم…
از تکرار پشت تکرار… تکرار… تکرار… و
شب خواست تا به هیأت ماهت در آورم آیینه از دو چشم سیاهت در آورم حوا شدی به وسوسه , تا آدمت شومیوسف شدی که از ته چاهت درآورمبنشین نترس , دست به مویت نمی زنم بگذار تا که شال و کلاهت در آورم بنشین و سر گذشت مرا مو به مو بخوان تا  از  دل  تو    آتش آهت    در آورم تا دل بخواهتان بشوم , زودتر بگو خود را چه شکل با چه شباهت در آورم مشکل پسندمن , چه کنم تا که خویش را مقبول طبع و طرز نگاهت درآورم؟سیدمحمدعلی رضازاده
ناخنکی بزنیم به کتاب "مستوری":
وقتی چیزی را از دست می دهی ، اگر بی تابی کنی ، روزگار کاری با تو می کند که دیگر هیچ چیز در دنیا برایت جلوه ای نداشته باشد . هر روز کمتر و کوچک تر می شوی. آب می روی . خاک می شوی و تو پا به این جهان گذاشته ای تا از خاک برویی و داشته هایت نه برای تنوع و سبک سری که برای رشد توست ، از دادنشان برای بزرگ تر شدن تو ....

من فکر می کنم انسان خیلی بزرگتر از آن است که برای آزادی جان خودش را بدهد ، آن هم آزادی ای که هنوز تعریف روشنی ندا
در ماه جاری آزمونی برگذار شد که به اسرار همسری شرکت کردم.
از اونجا که هیچی نخونده بودم فقط رفتم که روی همسری رو زمین نزده باشم.
با شرایطی که در حال حاضر برام پیش اومده
فقط لازم دارم که توی اون ازمون قبول بشم.
احتمال قبول شدنم محال نیست.
چون پنجاه درصد سوالهارو جواب دادم.
ولی الان به دعا احتیاج دارم.
برای دعا کنید که قبول شده باشم.
در همین لحظه خیلی خیلی به این قبولی احتیاج دارم. خیلی زیاد.
همه ما دوست داریم قدرت اراده داشته باشیم. اما آن را نداریم.

واقعاً چرا؟

در سایت‌های مختلف از دلایل آن بسیار می‌نویسند. اما مهمترین دلیل را نمی‌گویند.

حقیقت این است که اراده، چون فرمانده‌ای است که نیاز به سربازانی دارد. یک
فرمانده بی‌سرباز، محکوم به شکست است. اما سربازان این فرمانده چه کسانی هستند؟

خیلی ساده است:

غلبه بر هیجانات و وسوسه‌های کوچک و بزرگ.

یعنی چه؟

ببینید، آدمی در بعد روانی خودش، یک باتری روانی دارد؛ این باتری روانی شبی
نگاهی به اینجا. که بدانی سر جایش است. می خوانی. کتاب هایی. بی اشتیاق یا با اشتیاق. کتاب هایی که جان می گیرند. کتاب هایی که می مانند و واژه هایت را وسوسه می کنند . کتاب هایی  انگار از خودت. سمتی باید بروی اما جایی نیست. همان خانه ها.همان آدم ها.پناه واژه ها خوب است. می توانی  هرچه بخواهی بسازی. اینجا خالی است.
گفتم برم مودم ُ بعد یک هفته روشن کنم، بلکه به‌فرض‌محال فرجی شده‌باشه؛ ولی طبق معمول همیشه‌ی برآوردهای ذهنی‌م، این‌بار دسترسی‌م به همین سایت‌های بی‌خطر [ ~~ ] هم محدود شد و شیفت‌کردم به نت همراه. 
 
هر ساعت می‌رم توی سایت خبری‌ای که آدرس‌ش یادم مونده، خبرهایی که برچسب «اینترنت» دارن رو می‌خونم: 
وزیر ارتباطات : اینترنت به زودی برقرار می‌شود.
اعتراض نمایندگان مجلس به ادامه‌ی قطعی اینترنت.
توییت حسام‌الدین آشنا ... [ ولی برای کی توییت ک
این ریمل بوی ساحل می دهد.
آن را به لیست "چیزهایی که هرگز در 10 سال از نگارش در مورد ریمل نگفتم" اضافه کنید.
کسی در آنجا فکر کرد ، "آنچه دنیا در حال حاضر به آن احتیاج دارد ، ریمل است که بوی نارگیل می دهد!"
و بوی واقعا خوبی دارد ، BTW. من هم اینچنین فکر میکنم. ریمل ریمل Maybelline Total Tempation بوی دقیقاً مانند آب نبات نارگیل یا کرم ضد آفتاب نارگیل در یک گشت و گذار است.
همچنین ، در یک لوله زیبا و صورتی رنگ قرار می گیرد.
به علاوه و به علاوه.
maybelline ترکه وسوسه ریمل مژه
آموختم که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمیدهد...
تصمیم گیری در زمان شکست همواره نیمی از راه نجا و رهایی است...
تو یی که مرا درحال سقوط می بینی ؟آیا تابه حال اندیشیدی که شاید تو وارونه ایستاده ای شاید بدونی که حتما میدونی خودتو زدی به نداستن...
دست پازدنمو دوست داری میدانی شنا بلدنیستم ...اقیانوس باهمه بزرگی و ترفتندهایش فرزند پدری کوچک به نام قطره است...
من یاد گرفتم در زندگی هیچ چیزی محال نیست ولی زمان باعث شد بدانم در آب گل آلود میشه ماهی گرفت
از انجا که شن و ماسه عایق خوبی برای حفظ دما نیستند نمی توانند گرمای خورشید را در  روز جذب کنند تا هم روز ها خنک باشد و هم در شب دمای ذخیره شده را آزاد سازند و هوای شب را متعادل سازند. بنابراین دمای هوای در شب به شدت سرد می یابد.ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
یکی از نعمت های خداوند برای بشر و از جمله ایرانیان، وجود مناطق کویری ست که علاوه بر زیبایی ویژه خود و همچنین برکت بی همتای آفتاب و آسمان شگفت انگیزش، از تفریحات هیجان انگیز و لذتبخش برخوردار است. ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
وسواس اخلاقی از نظر آیت الله مظاهری

 
 
داشتن وسواس 
سؤال: برخی‌ افراد دارای‌ وسواس‌ هستند، آیا جایز است‌؟
جواب:  بسیار خطرناک‌ است‌ و حرام‌ هم‌ می‌باشد.
 وسواس و خیالبافی 
سؤال: جوانی‌ 32 ساله‌ هستم‌ که‌ خیلی‌ وقت‌ است‌ دچار شدیدترین‌ وسوسه‌ها و شک‌ها شده‌ام‌ به‌ طوری‌ که‌ نه‌ از جنبه عقل‌ می‌توانم‌ استفاده‌ نمایم‌ و نه‌ از اخلاق‌ و ملکات‌ فاضله‌، به‌ طوری‌ که‌ می‌شود گفت‌ که‌ اصلاً درست‌ در مقابل‌ فضائل‌ اخلاقی
 
 
 
 
 
مایکل سیت از دانشگاه پیتسبورگ (ایالات متحده آمریکا):
در مقاله‌ای در مجله روانشناسی غیرعادی نوشت: اگر کسانی که سابقا سیگاری بودند با خود چند نوار معطر یا حباب‌های خوش بو داشته باشند آنگاه اشتیاق و وسوسه آن‌ها برای کشیدن سیگار می‌تواند به طور قابل توجهی کاهش یابد.
به گفته وی، بسیاری از افراد که سابقا سیگاری بودند دوباره به سوی سیگار کشیده می‌شوند، حتی در مواردی که از آدامس نیکوتین برای سرکوب اشتیاق برای تنباکو استفاده می‌کنند. و
آموختم که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمیدهد.......تصمیم گیری در زمان شکست همواره نیمی از راه نجا و رهایی است ...تو یی که مرا درحال سقوط می بینی ؟آیا تابه حال اندیشیدی که شاید تو وارونه ایستاده ای شاید بدونی که حتما میدونی خودتو زدی به نداستن ......دست پازدنمو دوست داری میدانی شنا بلدنیستم .......اقیانوس باهمه بزرگی و ترفتندهایش فرزند پدری کوچک به نام قطره است ......من یاد گرفتم در زندگی هیچ چیزی محال نیست ولی زمان باعث شد بدانم در آب گل آلود میشه ما
کویر ورزنه در 105 کیلومتری اصفهان و ۱۵۰ کیلومتری غرب یزد واقع شده و جزئی از بیابان خارا به‌حساب می‌آید. فاصله ی تهران تا ورزنه حدود ۵ ساعت و نیم می باشد. باید قم، کاشان و نائین را پشت سر بگذارید تا به ورزنه اصفهان برسید. ادامه مطلب
 
تورهای شاد و هیجان انگیز رفتینگ در رودخانه های زاینده رود و ارمند در استان چهار محال و بختیاری
چند بار آن خودنویس نو و زیبا را توی کیفش دیدم. ولی او فکر می کرد که من ندیدم و از من پنهانش کرد. تا این که وسوسه شدم خودنویس را از توی کیفش بردارم.
بالاخره زنگ تفریح این کار را کردم. زنگ بعد وقتی که اضطراب و نگرانی اش را موقع گشتن کیفش دیدم در دلم به زرنگی خودم خندیدم. هرچه بیشتر می گشت کمتر به نتیجه می رسید. تا این که خودش به سمت من آمد وگفت:«مرا ببخش من آدم بی عرضه ای هستم برای تولدت یک خودنویس زیبا خریده بودم ولی مثل این که گمش کردم!»
 
برای دیدن ف

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها