نتایج جستجو برای عبارت :

ممنون که نظرم رو در مورد تعداد سکه های مهریه تغییر دادید

اگر در مورد رمان هایی که از این وبلاگ دانلود کرده و می خونیدشون،نظر بذارید و همچنین لایک و دیسلایک کنید،خیلی ممنون میشیم.این کار باعث میشه تا افراد بیشتر دیگه ای ، این رمان ها رو بخونن.پس اگر می تونید این کار رو بکنید،لطفا این کمک رو به ما بکنید.
ممنون.
خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردیواسه احساسی که داشتم دلمو خون کردیتو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چیمنو به محبت دو روزه مهمون کردیهمه عالم می دونستن که بری میمیرماما رفتی و همه عالمو حیرون کردیخیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرمخیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرممن حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوابا همین سر به هواییت منو ویرون کردیمن که با نگاه شیرین تو فرهاد شدممگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟همه عالم می دونستن که بری میمی
واسه همه زنگ زدنات مرسی از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
دانلود اهنگ واسه همه زنگ زدنات مرسی بیا قرش بده سکسی واسه همه کادوهات
Gentleman Lyrics هی وقتشه بدی لب روی baby اول اول بگیر کمر و هی قر بیا بیا قرش بده سکسی واسه همه زنگوله زدنات ممنون واسه همه. بیا بیا قرش بده واسه همه زنگوله زدنات ممنون واسه همه پیگیریات ممنون واسه همه ی کادوهات ممنون آه بدن و ببین جوون اب خودتو بلرزون اب همه میگن ساسی پاشو همه.
ادامه مطلب
از وقتی مادر شدم، فکر میکنم تولد هر کسی رو باید به مادرش تبریک گفت و سال‌روز مادر شدنش رو جشن گرفت.
مامان گلم ممنون که ۲۵ سال پیش، منو به دنیا آوردی، ممنون بابت همه‌ی زحمات بی منتت و ممنون بابت عشق بی حد و اندازه ات... امروز بیشتر از قبل میفهممت، بیشتر از قبل، دوستت دارم :)
 
+ امیدوارم ۲۶ سالگی به اندازه ۲۵ سالگی، شیرین و هیجان انگیز باشه :)
دارم از اون پاستیل‌هایی می‌خورم که اون روز جلو زیرج‌ نخوردم:) نیوشا و دوستش از دم دکه پشتی اومدن پیشم و نیوشا بهم سلام کرد. دوستش پاستیل رو بهم تعارف کرد و گفتم ممنون نمی‌خورم. یهو نیوشا پاستیل‌ها رو از دست دوستش گرفت و گفت  «از دست پسرا قبول نمی‌کنی نه؟ بیا بردار.» منم این‌جوری بودم که :  «گفتم که نه ممنون:|»
ولی واقعا الان که فکر می‌کنم اگه خود نیوشا می‌داد بر می‌داشتم چون سه ساعت بعدش که رفتم خونه تو راه برا خودم پاستیل خریدم:دی
سلام.
میخوام قالب رو با توجه به مشکلات خاصی که داره عوض کنم و یک قالب جدید مد نظرم هست اما عکس بالای  قالب (اسمش فکر کنم هدر هست) برای من همچین خوشایند نیست و میخوام عوض کنم عکسه رو . 
اما نمیدونم چجوری میشه عوض کرد . داخل کد ها هست ؟ نمیدونم. اگه کسی میدونه لطفا کمکم کنه.
ممنون میشم :)
یک دیوار مهربانی کاش راه اندازی میشد که هرکسی احوالش  بهتره بزاره روی دیوار ...
اونوقت اگه دل گرفته ای از کنار دیوار مهربانی رد میشد میتونست یکم از اون حال خوب رو برداره .
اینجوری اسراف هم نمیشد .
حال دل همه به یک اندازه خوب بود.
- من حالم خوبه 
اضافه ی خوبی حالمو گذاشتم رو دیوار مهربانی 
هرکی پیداش کرد برداره :))
- این مدت نبودم ولی به یادتون بودم ممنون از پیام هایی که برام گذاشته بودین 
ممنون اشنا خانوم ممنون گلشید خانوم.
ممنون که اگرچه همیشه مایه عذابم هستی ولی باعث میشوی بزرگ شوم ؛ روحم ، فکرم ، منطقم ، عقلم...انسان در رنج رشد میکند! اینطور نیست؟
 
Lights will guide you home
And ignite your bones
And I will try to fix you
 
+آیلار!ممنون که این لعنتی رو معرفی کردی...بهش احتیاج داشتم...خیلی!
امشب خیلی برنامه تلویزیون بهم چسبید و همه ی این الطاف رو مدیون پدر بزرگوارمم
اگر درست گفته باشم مسافران کهکشان (اگر اشتباه بود چک میکنم )
حرف هایی نجومی و اکثر سوالات در مورد مریخ و زندگی درمریخ بود 
نکته ی حائز اهمیت برای من اینجاش بود که:
من نمیدونستم زندگی تو مریخ باعث پوکی استخوان ها میشه ، کمی هم بطوری که اصلا محسوس نیست تغییر قد و اندازه داری :))
 
ممنون از خانم دکتر انسیه عرفانی :)
ممنون از شبکه چهارم سیما :)
 
 
ما هی عملیة تجمیل الأنف؟
هی عملیة تعدیل شكل الأنف والتی أحیانًا ما یشار إلیها بعملیة إعادة تشكیل الأنف. على الرغم من كون هذه العملیة تتم بغرض تجمیلی بالدرجة الأولى ألا وهو زیادة التناغم والتناسب بین الأنف وباقی ملامح الوجه، إلا أنها تُجرى فی أحیان كثیرة بغرض علاج مشاكل واضطرابات التنفس الناتجة عن تشوهات أو عیوب فی بنیة الأنف، و بسبب التعرض لبعض الحوادث. یمكن أن تتم عملیات تجمیل الأنف بعدة صور نذكر منها:
تغییر حجم الأنف (سواء لتصغیره أو ت
إن علامة السفهاء السطحیّین على مرّ التاریخ، هو الجمود وعدم قابلیّتهم فی تشخیص الأهم عن المهم وعصیانهم على تغییر التكلیف. فإنهم یحترمون ظاهر القرآن مطلقا، ولو دعا إلى الحكمیة فی صفّین. ویحترمون دم المسلم مطلقا، ولو خرج على أمیر المؤمنین(ع). ومناسك الحج عندهم خط أحمر مطلقا، ولو كان الحسین(ع) مغادرا مكّة. والصلح مع العدوّ عندهم ذنب لا یُغفَر مطلقا، ولو كان الإمام الحسن(ع) قد اتخذ هذا القرار. لا یعقلون أن تارة یجب الصراخ وتارة یجب السكوت، وتار
ما هی عملیة تجمیل الأنف؟
هی عملیة تعدیل شكل الأنف والتی أحیانًا ما یشار إلیها بعملیة إعادة تشكیل
الأنف. على الرغم من كون هذه العملیة تتم بغرض تجمیلی بالدرجة الأولى ألا
وهو زیادة التناغم والتناسب بین الأنف وباقی ملامح الوجه، إلا أنها تُجرى
فی أحیان كثیرة بغرض علاج مشاكل واضطرابات التنفس الناتجة عن تشوهات أو
عیوب فی بنیة الأنف، و بسبب التعرض لبعض الحوادث.   یمكن أن تتم عملیات تجمیل الأنف بعدة صور نذكر منها:
تغییر حجم الأنف (سواء لتصغیره
به نام خدا
در این روز خاص. تمام مطالب قبل را در بخش پیش نویس ذخیره کردم. حدود دو سال از عضو شدن در خانواده بیان می گذرد. ممنون برای افرادی که مرا خواندند، برایم کامنت گذاشتند و مرا لایک کردند. باید از نویسنده برتر بیان تشکر کنم. ممنون بخاطر بودنت. ممنون برای خواندنت. امیدوارم ارزشِ ارزش دادنت داشته باشم.
من یه نویسنده اتفاقی بودم.
ممنون بخاطر اینکه من را در جمع خودتون جای دادید.
برای مدتی متن هایم منتشر نخواهند شد.
تا دیداری دیگر بدرود... . 
*آدرس
از وقتی مادر شدم، فکر می‌کنم تولد هر کسی رو باید به مادرش تبریک گفت و سال‌روز مادر شدنش رو جشن گرفت: مامان گلم ممنون که ۲۵ سال پیش، منو به دنیا آوردی، ممنون بابت همه‌ی زحمات بی منتت و ممنون بابت عشق بی حد و اندازه ات... امروز بیشتر از قبل میفهممت، بیشتر از قبل، دوستت دارم :) بازنشر از roozayerangi
پ.ن: با توجه به اینکه آقایون همیشه درمورد انتخاب هدیه ذهنشون قفل میکنه، هدیه روز زن پیشنهاد بدهید(از 100 تومن تا 3 م تومن به قدر وسع دوستان)
پ.ن: روز مادر مبارک
بهم میگه بیا واسه نشریه جامعه اسلامی درباره سبک زندگی زنان و دختران بنویس ‌...
آخه من اگه سبک زندگی حالیم بود که در به در این روانشناس و اون مشاور نبودم!
من سبک زندگی حالیم نیس اما دهنم بی موقع وا میشه میگم باشه !!!
مسخره اس !
.....
اون ستونی که قراره من بنویسم..!میشه مث این وبلاگ !نه نظری نه پیشنهادی نه انتقادی ...هیچی!
ممنون از همه!
ممنون!
 
من اهورا پردل هستم مخلص تک تکتون هستم من اومدم برای کسانی که میخان کنسولی جدید داشته باشن از جمله خودم  که بنظرم کنسولی بهتر از ایکس باکس نیست خدمتتون هستم تا ببینید چرا و چگونه ایکس باکس از نظرم بهترین
کنسوله ممنون از وقتی که برای خوندن این بخش گذاشتین 
 
 
ارادتمند شما اهورا پردل 
 
سلام دوست عزیز
لازم میدونم در مورد این نظرتون چند نکته بگم
اول این که ممنون از اینکه نظر دادید و خیلی برام خوشایند بود
دوم اینکه بنده در این مدت به واسطه شغلم اینترنت داشتم ولی اجازه استفاده شخصی نداشتم و البته نمیخواستم استفاده کنم
سوم اینکه بله ، بعضی وقتا ادم به خود میاد و میفهمه که کم کاری رخ داده ولی طرف صحبت من کسی یا کسایی هست که اونام باید یه قدم بردارند تا من و امثال من احساس راحتی کنیم
چهارم اینکه الکی یهوویی زیاد هست غیر الکی و همیش
بسم الله الرحمن الرحیمخدایا ببخشید اگر هعی پشت هم گند میزنم و مثل آدم های دست و پا چلفتی خراب کاری می کنم. خداییش یک جاهایی می مانم که دعا کنم خراب کاری ام، خراب کاری حساب نشود. :| می دانی که از چه چیز حرف می زنم. از آن وقت هایی که کار خیط شده و من مرددم بین دعا کردن و از تو خجالت کشیدن و دعا نکردن و از استرس تا مرز جان دادن رفتن.خدایا ممنون که بدون این که به رویم بیاوری به حرف هایم گوش می دهی. ممنون که حتی وقتی خیلی اوضاع خراب است و رویم نمی شود مستق
پیش نوشت:ممنون از خانم جعفری (روزنوشت های یک کوالا)بابت دعوت به چالش بیست سال آینده خود را چگونه می بینید.
بیست سال بعد 39 سال خواهم داشت؛به دلیل آنکه میخواهم مسیر جدیدی برای خودم بسازم دو سال بعد هم برایم قابل بیش بینی نیست چه برسد به بیست سال بعد...
   به نظرم لازم بود قبل از این چالش،چالش دیگری وجود داشت به اسم
ادامه مطلب
+ امروز مادرم گفته ناهار درست نکنید، ظهر با بابام میاره برامون :)
- ایول دمت گرم امین
x حوالی ساعت 12، صدای زنگ به گوش می رسه. می رم دم در و با پدر و مادر امین مواجه می شم که غذا رو داخل سبدی تحویلم می دن و می رن، بعد از تشکر و تعارف میرم داخل انبار و سبد رو در اختیار امین می ذارم
+ بچه ها بفرمایید
- [اواسط غذا خوردن] : امین دستتون درد نکنه، از مادر هم خیلی تشکر کن
- [بعد از خوردن غذا] : امین آدی خیلی ممنون، حسابی از مادر تشکر کن
- [موقع شستن ظرفا] : امین آدی خ
سلام
 یه مسئله در مورد دختر خانوم ها می خوام بگم، خدایی نکرده قصد توهین ندارم . ممنون میشم بهش فکر کنید.
چرا بعضی از دخترهای این دور زمونه تو ایران بیشتر سن های ۳۰ به پایین ، تمایل پیدا میکنند به شخصی که با حرف هاش و رفتار هاش خورد و کوچیک شون میکنه، غرور شون رو میشکنه ؟ 
جدی میگم، این ها چیزهایی هست که اکثرا الان دارم می بینم و از اون طرف معمولا یکی هست که غرورش رو براشون ممکنه بارها بشکنه و براشون احترام قائل باشه، شما رو تو اولویت اول زندگیش
پست موقت:
دوستان سلام.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
من چند وقتی هست که دارم روی خودشناسیم کار می کنم. چند روز پیش داشتم دورۀ "اعتماد به نفس" سهیل رضایی (بنیاد فرهنگ زندگی) رو گوش می کردم. خیلی چیزای جدید یاد گرفتم. خیلی به دردم خورد و به خیلی چیزایی که فکرشو هم نمی کردم، مبتلا شدم.
دوست دارم اگر کسی هم این دوره رو گذرونده اینجا کامنت بذاره تا باهم صحبت کنیم.
اگر کسی هم دورۀ انواع مردان رو تهیه کرده و گوش داده و به نظرم مؤثر بوده، خیلی ممنون میشم اگر ب
خیلی از مسائلی که سابق بر این به نظرم ارزش بودالان کاملا برعکس شده و در نظرم پشیزی اهمیت ندارن...
و وقتی با آدم هایی رو به رو میشم که اون مسائل براشون مهمه،سکوت میکنم و ازشون دور میشم و تو دلم میگم اونهام یه روزی میرسن به اینی که من بهش رسیدم...
دیدین گاهی بعضیا یه مدلی هستن که انگار همیشه بیدارن؟ هر چی میگی هم میشنون هم متوجه میشن؟ در مقابل یه عده هستن که انگار هر چی میگی حواسشون نیست فقط به فکر خودشونن یا تو هپروت سیر میکنن میشنون جواب میدن ولی انگار نیستن
 منظورم اونایی نیست که مثلا خیلی خیلی ناراحتن و تو یه برهه ای حواسپرت میشن منظورم یه ویژگیه که همیشه همراهمون داریم
من اونایی که به نظرم میرسه مینویسم شما هم هر چی به نظرتون میرسه به منم بگین ممنون میشم
ادامه مطلب
به نظرم بهتره بجای تعطیلی مدارس مسئولین تردد خودرو ها را در روزهایی که جو پایدار هست ممنوع کنند . یکم ما به خودمون میاییم پیاده روی بیشتری میکنیم . هم تصمیم میگیریم منزلمون به محل کارمون نزدیکتر بشه هم اینکه مدرسه و کلاسهای فوق برنامه بچه هامون رو نزدیک خونه هامون انتخاب میکنیم. فقط روزهای بارانی و برفی خودروها آزاد باشن و روزهای آخر هفته . روزهایی که باد و بارون نیست از هشت تا شش غروب تردد خودرو شخصی ممنون بشه . البته هر چه سریعتر هم ایستگاه
گاهی پیش می آید که یک پست را رمز دار میکنم،نه برای اینکه حرف خصوصی ای گفته باشم،نه، اصلا!
راستش... 
میدانید، من غم ها و ناراحتی هایم را رمز دار میکنم، تا شمارا فقط توی حالِ خوبم و روزهای قشنگم شریک کنم، نه برای اینکه، شما آدمِ روزهای سختِ من نباشید و نتوانید مرا در کنارِ نباتِ غمگین بپذیرید، اتفاقا شما آنقدر مهربان و لطیف هستید، که آدم بتواند خیلی راحت رویتان حساب باز کند...
من فقط دلم میخواهد یک نباتِ شاد و باانگیزه گوشه ی ذهنتان داشته باشید،
             
سلاااااااام تااااابستووووون
کنکور۹۷ هم گذشت،دیگه مهم نیست نتیجه چی میشه، من بهش فکر نمیکنم، هر چی که بود گذشت، مهم اینه از تعطیلاتم استفاده کنم.
به قول بابام یا اینوری میشم یا اونوری، تهش مرگ که نیست:))
از مهر باید درس بخونم چه درس دانشگاه چه کنکور، پس باید از تعطیلاتم بهترین استفاده رو کنم:)
+ممنون از دعاهای همتون و ممنون واسه اینکه این چند ماه غرغرای منو تحمل کردید؛)
سلام...من اونیم که معلم گفت آن صندلی که با اجر ساخته شده و سفید شده که معلم گفت روی آن یک نقاشی بکش و گفت یک چیز بکش و به من نشان بده که روی صندلی بکشیم من اول گفتم مار بکشم اما بعد نظرم عوض شد و روز بعد به معلم گفتم که قطار بکشم و با کمک معلم آقای بهشتی .....بنازاده....عارف....رنگانی....بامری... دهقانزاده....جنتی...بودند که به من کمک کردند تا آن را بنویسم......ممنون.          
 نویسنده:علیرضا دهقانزاده.                
                                             
مادر یکی از بچه‌های دانشکده‌مون بخاطر خطای پزشکی کماست و الان بنده خدا توی قلب و ریه و مغزش تعداد زیادی لخته خون جمع شده ممنون میشم دعا کنید خوب شه بنده خدا هنوز خیلی جوونه واقعا وقتش نیست که الان بخواد بمیره یا توی زندگی نباتی بمونه... 
سلام سال تو مبارک ببخشید که دیر گفتم و بذارید پای درس خوندن واینا
* سال ۹۸ خیلی سال خوبی نبود شاید تعداد لبخند ها به ۸ نرسه ولی سعی خودمو میکنم که بکم
۱-هوا بوی بهشت میداد بزرگ ترین لذت دنیا از نظرم اون لحظه قدم زدن توی آون کوچه پس کوچه ها بود که بوی بهار نارنج میداد و با کسی که وقتی باهم میتوانم خودم باشم و حسابی درونم لبخند میزد
۲-پیدا کردن همین آدمی به عنوان دوست به موهوبت الهی بود و من یکی مثل خودمو پیدا کردم و آون لحظه خیلی خوب بود
۳-تو پانسی
سلام به همه
ببخشید که یه مدت طولانی نبودم ...
یه سری مشکلات ... مسائل و ... دست به دست هم دادن که یه مدت نتونم خدمتتون برسم ...
بابت سر زدن به وبسایت هاتون هم شرمنده ام ... قول میدم بهتون سر میزنم ...
غرض از مزاحمت این بود که میخواستم یه وبسایت آموزشی رایگان خیلی خوب رو بهتون معرفی کنم.
یه سری آموزش های رایگان ... ویدیویی و هم چنین کیفیت آموزشی خوب
 
حتما یه سری به وبسایت آموزش 365 بزنید ...
 
پ.ن: راستی بابت لطفتون ممنون تقریبا از مهندس شدنم ( فارغ التحصیلی) ح
مردم چقدر احساسی برخورد می کنند! چقدر احساسی انتخاب می کنند! احساسی رای میدن! آدم حرص می خوره فقط! همیشه همینجوریما حتی موقع انتخابات :/
فکر کن دیشب شروین و گروه پایتخت حذف شدن! به جاشون خانوم عروسک گردان و پرهام و سما رفتن بالا :( 
با این اوضاع هر چی عصر جدید جلوتر می ره خوبا حذف می شن و جذابیتش به شدت میاد پایین.
+ حالا تعصبی روی نظرم ندارم ولی در هر صورت نظرم اینه :/
سلام
برای من چند تا سوال در مورد ازدواج موقت (صیغه) پیش اومده که ممنون میشم جواب بدین.میگین پسرای مجرد چون به خاطر تحصیل و شغل و مسکن نمیتونن ازدواج کنن و برای اینکه گناه نکنن خودارضایی نکنن!و زنا نکنن! پس باید راهی باشه برای جواب دادن به نیازشون!
 
خب این سوال برای من پیش میاد که دخترا که زودتر از پسرا به بلوغ میرسن و زودتر از پسران این نیاز رو احساس میکنن خودتون هم در وبلاگ تون شاهدین که متاسفانه تعداد دخترانی که بر اثر فشار این نیاز مبتلا به
دیگه نمی دونم تسلیت بگم، ناراحت بشم، ... کلا به نظرم به مرز دیوانگی داریم نزدیک می شویم. هر روز خبرهای بدتر از دیروز. هر روز کشته شدن تعداد بیشتری از هموطنان. من متخصص روان شناسی نیستم ولی مطمئنم که این ماجراها برای دیوانه کردن یک ملت کاملا کافیه
پائو پائو پائو
 
قُد قُد قُد ... بَد بَد بَد ... قُد قُد قُد ... بَد بَد بَد
 
لِک لِک لِک ... دو دو دو ... دا دا دا ... لِک لِک لِک ... دو دو دو ... دا دا دا ...
 
45 دقیقه همین ها که بالاتر نوشتم، توی گوشم تکرار میشد، به اضافه یه سری اصوات دیگه که قابلیت تبدیل شدن به حروف و کلمه رو نداشتن.
 
45 دقیقه زل زده بودم به اعماق چشمهام توی آینه بالای سرم و خدا رو شکر میکردم، فکر دیگه ای تو سرم نبود.
 
البته دروغ چرا بعضی وقتها هم توی دلم، مسئول محترم دستگاه رو مورد عنای
یکی که خیلی برام عزیزه گفته بود:هیچ وقت نفهمیدم چقدر دوستم داره...خواستم بهت بگم..رفیق این تویی که دوست دارم هامو نمیبینی...که ندیدی تمام این مدت دست و پا زدنام به خاطر وجود همچون تو هایی بود... من آدم ضعیفی ام...اونقدر ضعیف که حتی نیومدم توی وبلاگت تا اینو بهت بگم...از ترس حرفت بعد این...اومدم اینجا نشستم و بدون هیچ دلهره ای زل زدم به ساعت های باقی مونده تا حذف شدن چیزی که ی روزی عزیز دردونم بوده...
(ایمیلت رو دارم رفیق...گه گاهی منتظرم باش...)
رفتنم شده
من به نوبه خودم باید از مسئولین عزیز کشورم تشکر و قدردانی ویژه ای کنم. قبلا در روزهای تعطیل مستاصل می شدم که چه کار کنم و کجا بروم! هر مغازه و فروشگاهی که می خواستی بروی کلا تعطیل بودند. وقتی می رفتی انقلاب تا دو تا کتاب بخری، هیچ مغازه ای باز نبود.
به لطف شرایط اقتصادی کشور، هر وقت و هر زمانی که برای خرید بروید ، همه باز هستند . 
توی این تعطیلات هر وقت رفتم انقلاب که کتاب بخرم، چندین مغازه باز بودند و کارم راه افتاد.
اینجاست که باید از هوش و کیاس
نمیدونم چرا به نظرم قلیون کشیدن یجوریه؟ یه خورده چیپ نیست؟ من راستش یک بار کشیدم برای امتحان واقعا هیچ چیز خاصی توش نمیبینم. چرا فکر میکنم کار احمقانه ایه ادم انجام بده. چرا در مورد سیگار این حسو ندارم. خب سیگارم کشیدم راستش شاید سالی چند بار خیلی محدود حالا یه دوستی باشه بکشم همچین حسی بهش ندارم. البته دوست ندارم جای شلوغ باشه. چرا یجور حس خجالت انگار ادم داره؟ انگار یجوری میشه. این حس در مورد قلیون نیست. قلیون به نظرم خیلی ضایست. ولی سیگار خب
چند ماه پیش با رفیقم رفته بودیم یه جایی برای استراحت، یکی از دوست‌هام یه سایت فروشگاهی راه انداخته بود اما هنوز خیلی چیزا رو نمیدونست.
اون روز بهم زنگ زد و درباره تولید محتوا چندتا سوال پرسید. منم سعی کردم با یه زبون ساده جواب سوالشو بدم که هم موضوعو درک کنه و هم بتونه کمکش کنه.
تلفنو که قطع کردم رفیقم گفت : برای مشاوره ای که بهش دادی چقدر پول میگیری؟
منم گفتم هیچی همین طور مرامی بهش گفتم.
گفت : آدم باید خل باشه تا چیزی رو که میدونه رایگان به بق
بدترین شروع واسه یه روز می تونه نزدیک صبح بیدار شدن با خوابای بد و دیگه خواب نرفتن باشه، البته اون تیکه ش که پتو رو بغل می کنی و هی تو تختت وول می خوری تا خوابت ببره خیلی حال میده. ولی خب بقیه روز رو خسته گذروندم، خونه خواهری رفتم و چند تا مهمون هم تو خونه خودمون داشتیم. 
توجه کردین کسی که از هر حالتی و هر وضعی ناراحت میشه یهو یه عالمه آدم که برعکس اون خیلی راضی و خوشحالن و اوضاعشون خوبه دوروبرش پیدا می شن؟ این واسه سوزوندن اون بدبخته؟ یا تصادف م
سلام
من در مؤسسه اى دانش آموزم، این مؤسسه از من خواستن تا با مدرسه م در مورد نحوه ى کارشون و ... صحبت کنم و به نوعى اون ها رو به مدرسه معرفى کنم تا با هم همکارى کنن، ولى من به شخصه نظرم اینه که این نوع معرفى یه مقدار غیرحرفه اى هست و اگر معرفى از طرف خود مؤسسه انجام بشه بهتره. 
دلیل اینکه مؤسسه مستقیما اقدام نمیکنه رو نپرسیدم ولى حدس خودم اینه که چون مؤسسه میخواد پرستیژ کاریش حفظ بشه، دوست داره پیشنهاد کار از طرف مدرسه باشه و نه خودشون و دلیل دیگه
شاید خودمان مقصر این وضع شدیم
اگر شاکر بودیم« لأزیدَنّکُم» آیه قران هست، یعنی خدا هم نعمتها را فراوان میکرد
ناشکری کردیم و قدر ندانستیم
زیارت ممنون، صله رحم ممنوع، رو بوسی و حتی دست دادن با کسیکه بهشت زیر پای اوست هم ممنون....
خدایا  ما را به خودمان وا مگذار.....
۱.سفرهای زیادی که امسال باعث خنده های من شد
۲. امسال بر خلاف سالهای پیش سعی کردم به علاقه های خودم رسیدگی کنم. یکی از این علاقه ها کشاورزی بود. با تمام وجودم گل کاشتم، شکوفه ها را نوازش کردم و لبخند زدم.
۳.خندیدن های زیاد با دوستانم در کتابفروشی، با کتابخوان ها
۴.چندین عروسی که امیدوارم خداوند به زندگی جوان ها برکت بدهد
۵. یاد گرفتن زبان جدید همراه با خنده زیاد و دوست های جدید
۶. ورود به دانشگاه و رشته و دانشگاهی که عمیقا دوستش داشتم و نفس راحتی
این که می‌گویم اشعار حافظ و غزل‌های سعدی را لایق عشق به آدم‌ها نمی‌دانم به این دلیل است که عاشق‌ترین فرد در وقت خودش، حسابی توی کاسه‌ی شما خواهد‌گذاشت؛ فقط کافی است موقعیت یا شخص بهتری پیدا کند. به نظرم این غزل‌های حافظ و سعدی اگر برای عشق زمینی هم باشند، که به نظرم هم هست، خیلی جدی نیستند! وحی منزل نیست. حالی آمده و غزلی گفته‌اند. دیگر این که این عزیزان یک عشق و دو عشق نداشته‌اند. برای افراد مختلف غزل سروده‌اند و همین هم باز حکا
به نمایشگاه کتاب رفتم اما کتابی نخریدم. کتاب «غلبه بر افسردگی» و دو کتاب جامع متفاوت در مورد زبان برنامه ‌نویسی «جاوا» نظرمو جلب کرد که به این دلایل که فکر میکردم خوندنشون کمک زیادی به من نخواهد کرد و اینکه حوصله خوندنشون رو نخواهم داشت تونستم خودمو برای نخریدنشون قانع کنم. از طرفی دیگه به خاطر وجود آموزش‌های ویدیویی اینترنتی کمتر رغبت میکنم مهارت‌های برنامه‌نویسی‌مو با خوندن کتاب تفویت کنم. در ضمن کتاب «اکنون» آقای «فاضل نظری» هم به ن
دو روز است که بی حالم. شاید از اهل خانه وا گرفته باشم. سست شده ام و بی حالم. سازندگی ویژه نامه ای در مورد دکتر صدیقی ترتیب داده و مطالب عمدتا چکیده و مختصری از دوران زندگی سیاسی اجتماعی اش را آورده است. به نظرم در این مورد بخارا بهتر عمل کرده است که چند شماره پیشش مختص دکتر صدیقی بود. 
به نظرم تنها دلیل وصل شدن نت خطبه های امروز نمازجمعه تهران بود که اقای خاتمی گفت قطع شدن اینترنت تصمیم درست دولت بوده :)) 
دولتم برای اینکه دشمنیشو ثابت کنه دقیقا عکسشو عمل میکنه !
به نظرم درخواست هامون رو به دولت برعکس بگیم زودتر به نتیجه میرسیم ! 
مثلا بنزینو گرون کن ! 
مثلا حقوق ها رو دیر بریز ! 
عدالتو رعایت نکن ! 
همه چیو فیلتر کن !
روحانی تا آخر عمرت واسمون بمون ♡ 
کم پیش میاد از دست آدم‌ها ناراحت بشم. اصولاً تلاش می‌کنم در عین حال که خیلی غر می‌زنم، از دست آدم‌ها ناراحت نشم. اگر هم ناراحت شدم به روی خودم نیارم. به همین دلیل، فقط برای ثبت در تاریخ می‌نویسم که از چند نفر، امشب خیلی ناراحت شدم؛ اما به رسمِ همیشه، به روی خودم نمیارم!
خیلی زحمت کشیده بود. واقعا هماهنگی چهل نفر آدم که هر کدوم هزار تا مشغله دارن و هزار تا گرفتاری و هزار تا کار و جلسه و مهمونی؛ سخت بود. ولی چون آغازِ دهه چهارم زندگیِ من، تولدِ
سلام به شما دوست خانواده برتری عزیزم
متشکرم، می خوام گزارش یک تغییر واقعی و مثبت به واسطه وبلاگ خانواده برتر در زندگیم رو به شما بدم؛
شاید بعضی از شما فکر می کنید که برخی کل کل های این جا فایده ای نداره و احساس کنید که جو این وبلاگ خوب نیست اما به نظر من این طور نیست و همه چیز خوبه، یکی از کاربران خانواده برتر هستم که اخیراً با یک نام کاربری ثابت پیام نمیدم و نظری ثبت نمیکنم.
چون در گذشته شاید یک مقدار تند بودم و الان با نام کاربری اون بخوام نظ
با پسرش وارد نانوایی می شود :
نونوا : ... [ مشغول در آوردن نون سنگگ از تنور ]او : ... [ مشغول در آوردن کارت های بانکی ]
نونوا : ... [ دو عدد نان بر روی این (نمی دونم چیه اسمش) می اندازد ]
او : ... [ مشغول بر انداز کردن کارت ها ]
نونوا : چند تا می خوای ؟!
او : ... بذار ببینم چقدر پول دارم تو کارتم ؟
نونوا : ...
او : [ به اندازه سه عدد نان کارت می کشد ، کارت اول موجودی ندارد ]
نونوا : ...
او : [ کارت دوم هم ندارد و کارت سوم به اندازه یک عدد نان موجودی دارد ] می گوید یکی برداشتم !
ن
سلام
با تشکر از خانوم فاطمه از وبلاگ "بلاگی از آنِ خود" که منو دعوت کردند!اینجا قراره چند تا چیز از "بیان"بخوام تا به خودشون سر و سامون بدند.
اولین چیز به نظرم راه اندازی اپ اندروید و آی او اسِ که واسه ما انسان های سر به زیرِ گوشی به دست واجب به نظر میرسه.
دومین چیز به نظرم یکم تبلیغات کار خودشون تو فضاهای دیگه اس!من خودم تاحالا تبلیغی از بیان ندیدم هر چند شاید واقعا بنده خداها اینقدر درآمد ندارند که تبلیغ کنند!
چیز دیگه ای ندارم الان!لطفا هر کسی
با سلام
بنده پسری سی و چند ساله هستم. جویای کار هستم و شهری که هستم کار مناسبی نداره و خانواده م در امنیت نیستن بخاطر یک سری مشکلات خانوادگی تا بتونم برم بیرون و کار کنم، تصمیم گرفتم از این شهر  برم.
اما مشکلی که دارم اینه نمیتونم خانواده م رو تنها بذارم و به شهر دیگه ای برم تا کاری پیدا کنم و ازتون میخوام در این مورد بنده رو راهنمایی کنید که چه جوری کار پیدا کنم؟
و اگه از شما کسی هست که کاری سراغ داشته باشه؟ من ممنون میشم که آدرس و مشخصات اون مح
سلام  دوستان این اهنگ جدید سینا پارسیان هستش کهبه نظرم عالی میخونه
ممنون میشم نظرتونو رو در مورد این اهنگ اعلام کنید
باید نجات پیدا کنی از من باید بری دنبال آزادی
اما به من ای کاش مسیر دریارو نشون نمیدادی
گرفتی رد ماهو تا ساحل من موندم و دریای بی ماهی
دیروز پیدات شد امشب گمت کردم چه عشق کوتاهی ...
طوفان شد و رفتی ترسیدی از مردن موجا منو سمت ساحل نیاوردن
طوفان شد و دیدم غیبت زد و رفتی خشکم زد و موندم سیل اومد و رفتی ...
دانلود آهنگ جدید سینا پارسی
اینجا دختری است که حتی توی کوچه پس کوچه های ذهنش به تو که می رسد دلش گرم می شود...انگار به یک تکیه گاه امن رسیده باشد...یک پناه گاه امن و محکم....ممنون....ممنون...برای تمام روزهایی که آغوشت شد حائل بین من و درد....من و سختی....من و تلخی....نگذاشتی اب توی دل م تکان بخورد....وقت هایی که تلخ بودم و از زمین و زمان طلبکار تو بودی که با سنگ صبور بودن ت،با آرامش ت آرامم کردی....برای وقت هایی که دنیای م به آخر رسید...تو بودی که من را برداشتی و گذاشتی وسط گود و گفتی ادام
سلام 
بعضی مواقع جاهای مختلفی که میرم با آدم هایی که برخورد دارم چند تا مساله پیش میاد؛
ممکنه صورت شون به نظرم آشنا بیاد، ممکنه با اینکه از قبل نمی شناختم شون و حتی ندیدیم شون حس صمیمت خاصی بهم دست بده، یا اینکه ازشون خوشم بیاد (زن و مرد نداره)، واقعا نمیدونم دلیل این احساسات چیه، تناسخه؟، به مبحث انرژی ها برمیگرده؟، دلیلش چیه؟
نظر شما چیه؟
ممنون از پاسخ تون
ا.ص
ادامه مطلب
اگه زیاد تقدیمی نمیزارم میانه،ى مشکلاتى ھس ک نمیشه خیلی سارانگھھھھھ

اینم تقدیم ب پیشول و سحرو آرمیا
سحر
 میانه وبت کم میام
پیشول
بابت قالب ممنون
لیندا
خیلی ممنون ک ھستى
خشمزھ
ممنون ک منو دوستت میدونى
جیسوک
فایتینگ نامید نشو
شادى
خعلى مھربونى  بوج
و 
بقیتون
سسسسارانگھھھھھھ
بوس بوس

تھ تھ*
یاسى خعلى دوستتون داره ھا^*منم دوستون دارم آرمیاى گل س**ى
البته ن ب اندازه یاسى

ھانیو نگفتم
خعلى بھم کمک کردى^^بوج
مامی
عاشقتم
مانى ،نورا،ملى و،،،،ساراند
با سلام خدمت دوستان
میخواستم بپرسم که زوجی هست یا میشناسید که بالای 8-9 سال از زندگی مشترک شون گذشته باشه خودشون انتخاب کرده باشن کلا بچه دار نشن؟ اگه بتونید دلیلش رو هم بگید ممنون میشم.
الان چه حسی دارن؟، هنوزم اگه بتونن بچه دار بشن، دل شون بچه نمیخواد؟، اگر جنسیت نظر دهنده هم ذکر بشه ممنون میشم و اگه امکانش باشه استان محل زندگی شون
ممنون

مرتبط با عدم تمایل به بچه دار شدن بعد از ازدواج :
می خوام ازدواج کنم ولی هیچ وقت نمی خوام بچه دار بشم
عل
سلام
میخواستم بدونم پسرها وقتی با دختری شوخی میکنن عموما این شوخی کردن شون برای چیه؟، معمولا هدف خاصی از شوخی کردن شون دارن؟، اصلا چه جور پسرهایی شوخی میکنن با دختر و حرف مثلا خنده دار میزنن؟
راستش یکی دو بار کنار پسر مورد علاقه م که نشسته بودم شوخی میکرد و شوخیش به نظرم اصلا خوب نبود و حتی خوشم نیومد و دلخور هم شدم. ولی چیزی نگفتم دیگه. به نظرتون عمدی شوخی کرده که منو برنجونه یا نه منظوری نداشته؟، البته شوخی بد نه ها. منظورم این نیستش. مثلا یه
سلام
وقت تون بخیر، سوالی که دارم اینه که موفق شدن در رشته های زیرشاخه روانشناسی  (حالا اینکه کدوم رشته بماند...)، چطور ممکنه؟، و اینکه ادامه تحصیل تو این رشته ها چقدر لازمه و البته سختیش چقدر هستش؟
مورد بعدی، حتما باید بعد گرفتن مدرک، مثلا مراجع که میاد مثل همون کتاب ها باید مشورتش داد؟، مثلا خودم بیشتر دوست دارم به جای حرف های خشک و نظری جور دیگه ای با مراجع صحبت کنم. اینم توضیح بدین ممنون میشم.
مورد آخر این که طرف هر رشته ای بخونه بهش میگن ر
دیروز خانمی رو دیدم که برای نهیِ دو دخترِ غرق در آرایش، از منکر،
آروم بهشون گفت: اگر واقعاً این حرفهایی که در مورد آخرت میگن درست باشه، شما اون دنیا چه کار میکنین؟!
بعدم رفت.
دو تا دختر بهت‌زده به هم نگاه کردن. 
به نظرم تا به حال بهش فکر نکرده بودن! :/
میگه:ماجده تو هم میای عروسی؟
میگم:نه...
میگه:چه غلطا...پدر مادر هر جا میرن بچه هم باس بیاد...
بلند میشم میرم تو اتاقم و درو قفل میکنم و تو دلم داد میزنم(د آخه وقتی نظرم براتون مهم نیست چرا میپرسیدددد)‍♀️‍♀️‍♀️

پی نوشت:چند روز پیش از قصد برای اینکه راضی شن منو نبرن،قیچی برداشتم رفتم دستشویی و افتادم به جون موهام... ولی بازم... تازه مامان برداشته میگه ماجده تو موهاتو لخت کن:| میگم مامان این موهای کج و کوله رو چجوری لخت کنم..خیلی داغونه که...میگه اش
مطالبی که آدم‌ها در صفحه‌های اجتماعی خود به اشتراک می‌گذارند بخشی از شخصیت و افکار و دغدغه‌هایشان را به نمایش می‌گذارد. ولی به نظرم هیچ یک از شبکه‌ها به اندازه‌ی گزینه‌ی «استوری» در اینستگرم قوی و موفق نبوده‌اند! آنقدر توانمند است که گاهی حتی نیازی نیست به عکس‌های صفحه‌ی مورد نظر نگاه بیندازیم و نوشته‌های زیر آن را بخوانیم. کافی‌ست که سری به استوری‌ها و هایلایت‌ها بزنیم تا بفهمیم شخص مورد نظر در چه جهانی سیر می‌کند. استوری تعداد
سلام  . 
خب ، همونطور که خیلیاتون میدونین و در اخبارها هم میگن ، چند روز دیگه رتبه ها میاد و سوای از استرس بدی که داره ، خیلی ها درگیر انتخاب رشته میشن و من هم از این قاعده مستثنا نیستم . اما خب هیچ نظری در رابطه با رتبه کنکور ندارم ، چون کنکور عجیب و غریبی بود و اصلن نمیدونم چند میشم . من رشته ام تجربی بوده و الان به شدت به کمک کسانی که در این رشته بودن و در رشته های دیگه بودن نیاز دارم و میخوام بدونم انتخاب رشته چجوری هست ؟
کارنامه سبز چیه و کاربر
سلام
دختر ۲۰ ساله ای هستم که بعد ۳ بار کنکور تجربی دادن امسال مدیریت صنعتی سراسری قبول شدم منتها نسبت به رشته ام تردید دارم، من هدفم از درس خوندن اینه که هر چه سریعتر وارد بازار کار بشم و آزمون استخدامی بدم و کارمند دولت بشم، اطرافیانم میگن حسابداری بهتر از مدیریت هست و من فکر میکردم از پس حسابداری بر نمیام، اما الان که دانشگاه اومدم ریاضیات مون اونقدرها هم که من فکر میکردم سخت نیست و به نظرم میتونم حسابداری بخونم.
حالا از شما مشورت میخوام،
سلام یه همه خوانندگان عزیز
باعث افتخاره که در وبلاگ من هستید.
راستش این اولین تجربه من در وبلاگ نویسی و امیدوارم مورد توجه شما واقع بشه.
خب بریم سر اصل مطلب...
اول اینکه اینجانب دانشجو رشته ادبیات انگلیسی هستم و علاقه زیادی به ترجمه دارم
پس جرئت به خرج دادم ، و تصمیم گرفنم آثاری که ترجمه می کنم رو در این بلاگ قرار بدم.
تا هم قدرت مترجمیم رو تقویت کنم و هم کسی باشه که منو نقد کنه .
ممنون از وقتی که گذاشتید.
فیلم American beauty
درام و سرگرم کننده. اما شاهکار نبود و پایان باز هم داشت تقریبا! 
فیلم the help
راجع به خدمتکارهای سیاه پوستی که تصمیم میگیرن علیه نژادپرستی بجنگن
قشنگ بود. اما باز هم به نظرم میتونست پایان بهتری داشته باشه
انیمیشن up
خیلییی وقت بود میخواستم ببینمش و از دیدنش هم لذت بردم.زیبا بود
فیلم A star is born
این که انقدر معروفه که فکر کنم خودتون دیده باشید.
در کنار داستان فیلم ، به نظرم توجه زیادی به موسیقی های متنش داشته باشید که فوق العاده بود.
لذت
کناب وفور کاترین‌ها تموم شد. تمش مثل فیلمهای دبیرستانی و نوجوونی خارجی بود و خیلی ماجراجویی و اینا داشت. البته که چیز باحالیه اما بیشتر به نظر میرسید نویسنده دنبال اینه که از روی کتاب فیلم بسازن یا حداقل برداشت من این بود. کلا به نظرم نحسی ستاره های بخت ما خیلی بهتر از این بود. اما خب این کتاب هم حرفایی واسه گفتن داشت. و البته مثل هر کتاب دیگه‌ای چیزهایی یاد میداد به ادم.
 
آنا کارنینا جلد یکش چند روز پیش تموم شد که البته من ترجمه خوبی رو انتخا
"پدرم به من نصیحتی کرد، که هنوز در ذهنم میچرخد، گفت: هر وقت میخواهی از کسی ایراد بگیری، یادت باشد همه ی مردم دنیا شانسی را که تو داشتی، نداشتند..." *
خیلی جمله ی سنگینیه به نظرم... این روزا خیلی بهش فکر میکنم و تا میام به کسی ایراد بگیرم، یادش میفتم...
برای همین به نظرم هیچ کس مستحق حرف و ایراد نیست.. حتی اونی که به نظر ما ظالمه! همون فرد اگر تو یه خانواده و شرایط دیگه ای بود میتونست اینجوری نباشه!!
برای همین بعضی وقتا فکر میکنم جهنم خیلی خلوته! شایدم
سلام...من اونیم که معلم گفت آن صندلی که با اجر ساخته شده و سفید شده که معلم گفت روی آن یک نقاشی بکش و گفت یک چیز بکش و به من نشان بده که روی صندلی بکشیم من اول گفتم مار بکشم اما بعد نظرم عوض شد و روز بعد به معلم گفتم که قطار بکشم و با کمک معلم آقای بهشتی .....بنازاده....عارف....رنگانی....بامری... دهقانزاده....جنتی...بودند که به من کمک کردند تا آن را بنویسم......ممنون.          
 نویسنده:علیرضا دهقانزاده.       
  

  
                                             
پسرک با گذر موفقیت‌آمیز از سه مرحله آزمون ورودی اون مدرسه کذایی بالاخره تو مدرسه پذیرش شد! :/ (بعله به همین سه نقطگی برای دبستان سه مرحله آزمون داشتن!:/)
این مدرسه کاااملا تربیتیه. اصل و اساسش بر بیس تربیت گذاشته شده و این منو امیدوار میکنه. منم همینو میخواستم. اینکه یکی دیگه هم حواسش به تربیت پسرکم باشه برام خوشاینده.
راستش هیچ‌وقت نتونستم اون مادری باشم که دلم میخواسته. چون شخصیت خودم اونی نیست که باید باشه!
و الآن خودم خلاء‌های رفتاری پسرک
یه روزهایی هست 
وقتی اسمون ابی رو نگاه میکنی همراه با ابرهای سفید و پنبه ای 
دلت میخواد میون این اسمون پرواز کنی و نفس عمیق بکشی 
با یه لبخند بزرگ وجود سرشار از نشاط خودتو نشون بدی
خلاصه دلت میخواد جیغ بزنی، بپری و این شادی رو با عالم و ادم قسمت کنی:)
یه روزهایی هم هست آسمون همون آسمونه
با همون ابرهای پنبه ای کوچولو کوچولو
ولی نه پای پریدن داری
نه پر پرواز
دیگه حتی یدونه تاپ تاپ قلبتم برات میشه یه کار سخت
ولی رفیق 
قسم به همون آسمون
قسم به  قلب
سلام. 
با اینکه شاید دیر شده باشه ولی به نظرم دیر بودن بهتر از هرگز نبودنه و لذا از همین تریبون عید و البته هفته بزرگ ولایت رو خدمتتون تبریک عرض میکنم ^_^
ان‌شالله تو این هفته برکات و عنایات فراوان قسمتمون بشه و توشه‌های بسیار برداریم.
ما دیروز جای شما خالی برای بچه‌ها تولد گرفتیم با چهل نفر مهمون! :/
انصافاً تعداد مهمونها زیاااد بود ولی خوش گذشت. :)
بدیش این بود که بر خلاف سنت هرساله‌مون نشد عکس دسته‌جمعی بگیریم!!
امروز هم به علت خستگی و اینک
الان دلم میخواد سرمو از پنجره ببرم بیرون و فقط فوش بدم ...
.
.
.
خب الان نظرتون برای رهایی از این خاموشی وسط اتوبان چیه ؟
چقد من احمقم :)
یه جایی که سال تا ماه کسی بهس سر نمیزنه دارم سوالِ فوری فوتی میپرسم ! به این میگن عدم تشخیص وسیله ارتباط جمعی ! همون بحث احمقانه ای که کلی با دهقان کردم و اخرم منو انداخت :)
کلا به نظرم ادم باید یه طوری رفتار کنه که کمتر تو چشم باشه چه تو فک و فامیل و خانواده چه بین دوست و آشنا چه بین غریبه ها ... کلا یه حالت کم پیدایی :)
امروز این خبر رو دیدم. گویا ناسا برنامه داره که تا سال ۲۰۲۴ دوباره انسان رو به ماه بفرسته.
من قبلا جایی خوند بودم که این برنامه وجود داره که اول یه پایگاهی روی ماه ساخته بشه و از اونجا آدم ها رو سمت مریخ بفرستن.
به نظرم زمین دیگه زیادی کهنه شده، چند هزار سال هست که ما آدم ها روی زمینیم باید کم کم ترکش کنیم.
میگن سفر به مریخ یک طرفه خواهد بود یعنی افرادی که میرن دیگه امکان بازگشت ندارن، ولی به نظرم به هیجانش میارزه. من که کاملا راضیم برم، فقط مشکل
سلام دوستان عزیز
دختری هستم که تازگی ها ۲۰ ساله شدم، بجز ماکارونی و برنج هیچ غذایی بلد نیستم درست کنم یعنی تمرین نکردم در حالی که ۲ تا از دوستام با اینکه یکی شون هم از من کوچیکتره بهترین غذا ها رو درست میکنن، ولی من راستش اصلا سعی نکردم و وقت نذاشتم.
از غذایی که مامانم آماده کرده خوردم و درس خوندم!!! ولی خب ماکارونی هم خداییش حرف نداره یعنی استعدادم خوبه، حالا سوالم از خانم ها اینه که شما قبل ازدواج تون آشپزی بلد بودین یا وقتی ازدواج کردید به م
چند روزه دارم بش فکر میکنم. به نظرم یکی از اساسی ترین فاکتورای هر رابطه تعلق و تملکه. اینکه دو طرف چقدر از رابطه شون انتظار حس تعلق دارن چقدر تملک؟ مثلا به نظرم اگه دو نفر از رابطه جویای حس تملک باشند اون رابطه از ی جایی به بعد کار نمیکنه چون حس تملک یک طرف، در پی حس تعلق طرف مقابل میاد. 
حوصله بسط دادم مطلب رو ندارم. 
و اینکه خودم دلم حس تعلق میخواد یا تملک؟ واقعا نمیدونم.
فکر نمیکنم کسی باشه بتونه بین این دو تا یکیشون رو انتخاب کنه، بهرحال مکمل
 6ماه پیش طلاق توافقی گرفتم 515 مهریه بوده که 52میلیون چک تضمینی دادم در وجه خانم که بابت تمام مهریه ثبت شده همچنین بین خودمون و وکلا توافق نامه ای امضا شد که طرفین هیچ گونه ادعا مالی از یکدیگر ندارند که ایشان 30میلیون پول که دست خواهرش بوده و یک ماشین 100 میلیونیم برده که به نامش بوده طلاق از نوع خلع بوده و زوجه یک هفته مانده به پایان عده رجوع کرده و 200 عدد سکه رو از طریق ثبت گذاشته اجرا که بنده ممنوع الخروج شدم من رجوع نکردم ممنون میشم راهنماییم ک
امروز آخرین جلسه زبان تخصصی بود خیلی دلم گرفت دلم میخواست حداقل ۲-۳ جلسه دیگه می‌رفتیم واقعا دکتر ش با سواد بود و متواضع . علی رغم این که n تا زبان به قول مادرم زنده و مرده دنیا رو بلد بودن وقتی یکی از بچه ها پرسید : استاد شما چند تا زبان بلدین؟ با فروتنی کامل گفتن والا دخترم ما توی همین زبان مادریمون هم موندیم و ما اینطوری بودیم که یا ابالفضل ما رو باش که چقدر احساس علامه بودن میکردیم دکتر ش به نظرم یه الگوی تمام عیاره و البته استاد یه قسمت های
من با کشته شدن آدما مخلفم . میخواد دوست باشه یا دشمن یا هرکسی که مرده و زنده اش برام فرقی نمیکنه. کشتن عمل احمقانه ای و هیچ فکر عقلانی پشتش نیست. به نظرم یجور پاک کردن صورت مسئله است و کار بزدلانه ای هست. اونم وقتی که غافلگیرانه باشه. و جدای از اون به نظرم سردار سلیمانی آدم شجاعی بوده. و راستش نسبت به مرگش نتونستم بی تفاوت باشم. اصلا کار ندارم عقیده ام باهاش میخونه یا نه اما این آدم برای این وطن بوده. اون احمقایی که از مردنش خوشحالن رو درک نمیکنم.
راستشو بخواید، اگه یه موقعی بچه‌دار بشم، از همون اول اول منتظر اون روزی‌ام که جلوم وایسته و بگه «مامان، در مورد این موضوع باهات موافق نیستم.‌ راه درست‌تر اینه که فلان کار رو انجام بدیم.»این اتفاق، تو هر سنی که بیفته، نقطهٔ عطف مادر/پدر بودنه به نظرم...
دیروز ناگهان نگاهم به تلفن که در گوشه میز قرار دارد گره خورد. پیش خودم گفتم آیا فکر میکنی این وسیله را دهه آینده نیز می توان دید؟ آیا می شود آن را در یک وسیله الکتریکی دیگری که در هر منزل و دفتری یافت می شود تجمیع کرد. در حد یک ایده خام این چنین به نظرم رسید.
همه خانه ها در این روزها مودم دارند. به نظرم آمد می توان با ایجاد تغییراتی در مودم متصل به خط تلفن ثابت، امکان جواب دادن با گوشی همراه را فراهم آورد. یا اینکه می توان چنین ارتباطی را دربستر لپ
یادمه یه کانالی تو تلگرام نظرسنجی گذاشته بود تو چه چیزی شبهه داریددرصد خیلی بالایی گفته بودن در مورد عدالت خدا شبهه دارنفکر می‌کنم برای خیلی از ماها در مورد عدالت خدا سوالاتی وجود داشته باشه که معمولا هم جواب درستی بهش داده نمیشهجدی ترین جوابی که من تا حالا شنیدم اینه که درد و رنج آدم ها  به اندازه ظرفیتشونه که به نظرم خیلی قانع کننده نیست
سلام
ممنون میشم دوستان بخونن و راهنمایی کنن مخصوصا دخترا
پسریم 23 ساله. ترم چهار دانشگاه توی یکی از کلاس ها یه دختر رو دیدم که ازش خوشم اومد (خیلی خوشگل و مغرور بود)، یه مدت بهش نشون ندادم که ازش خوشم میاد اما بعد یه ماه و اینا با نگاه و رفتارم نشون دادم که ازش خوشم میاد و اونم فهمید. 
از اون به بعد اونم با نگاه و رفتارش یه جورایی نشون میداد که اونم ازم بدش نمیاد، من میخواستم از علاقه ی اون نسبت به خودم مطمئن شم بعد برم جلو که بعد یه مدت مطمئن شدم ا
احساس بی سواد بودن میکنم ... به شدتاگه قرار باشه دانشگاه و درسهاش و استادهاش توی دو سال و نیم باقی مونده با همین فرمون بره جلو باز هم در انتها احساس بی سواد بودن میکنم.
چرا دو سال و نیم ؟ چون به نظرم مهمترین مقطعش دقیقا همین لیسانسه.
اگه تهش این احساس واسم باقی مونده باشه میدونم که دوباره از اول شروع میکنم...
واقعا این کتاب ها و مشغله های علمی و اینکه علاقه داشته باشی توی یک فیلد مشخص علمی تمام اطلاعات رو داشته باشی به نظرم قشنگ ترین دغدغه ی هر ان
سلام ، سلام
با این وبلاگ جدید اومدم خدمتتون تا باهم طراحی سایتو به صورت کامل و رایگان یاد بگیریم.
از صفر شروع میکنم به 100 میرسونمتون.
باور کنید راست میگم. من خودم خییییییییییییلی علاقه مند به طراحی سایت هستم و میخواهم تجربیات خودمو به زبون ساده در اینجا به اشتراک بزارم.
فقط باید یه کار کنید تا انرژی بگیریم و اولین پست آموزشیمونو بزاریم.
ممنون میشم این پست مارو لایک و کامنت کنید.
هروقت به 15 تا لایک و کامنت رسیدیم کارمون رو باقدرت شروع میکنیم. پ
چون به مستی سوی می‌بانگ عدم ره سپرمبنگرم زین شب دیوانه چه سان ره ببرم ره نه هموار و نه من جز دو قدم راست توانساقیا نیست مرا جز به میانت نظرم ترسم از روز پسین تا که رسد نوبت منطلب باده کنم از قِبل درد سرم چون بپرسند مرا بیش و کم از بیش و کمممست گویم که چه پرسید مرا، بی‌خبرم من به دنیا شدم از حشمت میخانه‌ی دوستبکشم باده و از جلوه‌ی او جلوه خرم چرخش و زاویه‌ی حرف و قلم کار تو بودچاکر عشقم و از بندگی‌ات مفتخرم حلمیا نام نکو کردی و فرجام نکوز ب
سلام
من چون سر کار می رم هفته اول تغییر عادت غذایی را با خوردن هر روز یک کف دست مرغ پخته شده به همراه سبزیجات پخته و ماست یا سالاد برای ناهار شروع کردم
صبحانه هم سعی کردم اصلا کیک یا کلوچه نخورم و یک کف دست نون با پنیر اندازه یک قوطی کبریت بهمراه یک خیار یا گوجه خوردم گاهی هم تخم مرغ آب پز.
شام هم باز به سمت سبزیجات پخته البته نه لزوما بخارپز رفتم.
نتیجه :
به نظرم چربی های شکمی را کمی کاهش داد در حدی که خودم حس کردم. البته توصیه می کنم شما با مرغ تن
سلام 
من دختری هستم با ۲۱ سال سن، کمی مذهبی ام در حال حاضر دانشجو هستم، مدتی هست که احساس تنهایی میکنم، حتی سر کار رفتم تا سرگرم کار بشم ولی تاثیر چندانی نداشت و صادقانه بیان کنم احساس میکنم نیاز به یه شریک در زندگیم دارم، از لحاظ خانواده و موقعیت،حتی شخصیت و ظاهر در جایگاه نسبتا بالایی هستم و آدم مستقلی ام، اکثر مواقع بخاطر ظاهرم مورد توجه بودم و هستم، ولی علت اینکه خواستگار مناسبی ندارم رو نمی دونم.
اکثر گزینه هایی که سمتم میان مورد دلخواه
  
همه دوستان و آشناها منو به عنوان یه آدم شوخ میشناسن. 
مثلا وقتی دوستام منو میبینن اولین واکنششون یه لبخنده که میاد روو لبشون :دی
توو وبلاگای قبلی هم طرز نوشتنم طوری بوده که عموما طنز توش بوده و طنازی! بودم واسه خودم به قول دوستان :)) 
اما از وقتی اومدم بیان اون چاشنی طنز از نوشته هام رفته تقریبا. حالا یکی از دلایلش جو سنگینه بیانه به نظرم :دی
 
با این حال چند وقت پیش یکی از دوستان قدیمی که توی شبکه های اجتماعی هم با هم در ارتباطیم به طور ناخودآ
چهل و چند روز از پاییز قشنگ و دلبر گذشت و من ننوشتم ، ننوشتم از آفتاب گرم دم دمای ظهر که خودشُ مهمون خونه میکنه و میشینه رو برگ های شمعدونی ؛ 
ننوشتم از صبحای پاییزی که با ورزش و حال خوب شروع میکنم؛ ننوشتم از سرماخوردگی بد موقعی که  ده روزی منو اذیت کرد و دوبار منو مجبور کرد برم دکتر؛ ننوشتم از مهربونی  آدمای دنیا که حتی باوجود دور بودنشون مهربونیش میتونم حس کنم ، ننوشتم از برگ ریزونای  این‌روزا ،ننوشتم از شب های بلند و سرد ...آره ،چقدر ننوشت
سلام :)خوب هستید ؟
بالاخره موفق شدم تمام کامنت ها و پیام هارو جواب بدم ..
مرسی از همه دوستانی که جویای احوالاتم شدند :) 
خوشحالم که دوباره اینجام و می تونم باهاتون حرف بزنم :)

اما تعدادی از پیام ها ایمیل نداشتند پس همینطوری تو بلاگ جواب میدم :
دریا : سلام من دریا هستم یه چند وقتی انیمه می بینم تا حالا هم که خیلی دوست داشتم 
اما یکم دست رسی به مانگا ها برام سخت خیلی 
اگه میشه یه گروه توی وات یا تلگرام هم داشت باشی خوب میشه
سلام دریا :)
برای دانلود مان
در ادامه آموزش گوگل ادوردز می‌خوایم وارد یک تعداد صفحه‌ی هدف نمونه بشیم و اونها رو مورد بررسی قرار بدیم؛ اینها تعدادی کمپانی هستن که من براشون وقت گذاشتم و در موردشون تحقیق کردم به نظرم کار اونها در ارائه‌ی اطلاعات صحیح به مردم خیلی خوبه و این کار رو در زمان صحیح و با فرمت مناسب انجام می‌دن. اولین موردی که می‌خوام به شما نشون بدم سایت ماز هست؛ ماز اساساً یک پلتفرم بازاریابی آنلاین، جستجو و شبکه‌های اجتماعی هست و این یک کلیکه که یک تبلیغ
امروز برای بار سوم توی زندگی‌م دل‌م می‌خواست تا روز آخر دنیا توی یه لحظه‌ی خاص بمونم. ولی نیمکتی که روش نشسته‌بودم، پشتی نداشت و کمرم درد گرفت و پشیمون شدم.
با این حال خواستم از این تریبون تا روز آخر دنیا به خاطر امروز ازت ممنون باشم.
 
سوال ناب و جالبیه ...
ممنون از سیدجواد و چالش اش !
ممنون از اینکه یادمون آورد یه چالش اساسی تو این دنیا هست
ممنون از در حوالی اریحا و صدای سرمه ایش که دعوت نامه ما شد برای این چالش
خب کار برای انجام دادن تو لیست ذهنی مون زیاده ولی ...
ولی این باید از کجا میاد و چه بایدی و چه شایدی
راستی اصلا مگه معلومه کی میمیریم ؟ شاید فردا ؟ شاید ...
اصلا بزار برگردیم به زبون صاحب مجلس که برامون گفتن
کارایی که قبل از مرگ باید انجام بدیم :
حساب و کتاب کنم چند چندم تو ز
 
چند روز پیش یه خواب دیدم که تعبیر به دشمن پنهان و گیر افتادن در مخمصه شد !
دقیقا همزمان با خواب من یک دیگه همون خواب رو به من و محیط پیرامون من دیده بود:|:(
بازم تعبیر همان شد .
 
امروز دم ظهر خواب هر دوی مان تعبیر شد و من به مخمصه ی افتادم که فقط باید تدبیری نیکو / راهی بیاندیشم که از این مخمصه نجات پیدا کنم ! 
موندم چه تدبیری و چه فکری کنم که از این مخمصه به خوبی عبور کنم ؟! :(
هی دارم به مامانم میگم من هیچ فکر و تدبیری به نظرم نمیرسه مغزم تو این موض
خدایا درونیات متفاوتم رو حس می کنم 
استرس دارم 
اضطراب دارم 
عصبانیت هام رو دارم 
هیچکدوم کم نشدن 
اما یه چیزی فرق کرده 
چیزی که دلیل خاصی واسش وجود نداره جز اینکه خود خود خودت اینجا رو نگاه کردی 
و اون اینه که ته قلبم ناامیدی و غم نیست بیهودگی نیست
درسته که اون سه تای بالا همچنان پدردرآر هستن اما نبود این سه تای دوم اوننننننقدر بزرگ و دوست داشتنی هست که من الان همینجوری که اینجا نشستم یعنی لمیدم و هوا هم ابریه و قاعدتا باید دلگیر باشه اما م
پیش‌نویس: این یک نامه‌ی سرگشاده است
بسم الله الرحمن الرحیم
مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى؟قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى
خدا فقط پرسید: " آن چیست در دست تو ؟ "موسی گفت: " این عصای من است بر آن تکیه می‌دهم و با آن براى گوسفندان‌م برگ مى‌تکانم و کارهاى دیگرى هم از آن برمی‌آید... "...همیشه به این آیه که می‌رسم، از خودم می‌پرسم چرا جناب موسی در جواب خدای مهربان یک کلمه ن
سلام دوستان
عطر و یا ادکلن زنانه که بوی ملایم و خوبی داشته باشه برای بیرون و محل کار هم مناسب باشه (خیلی تند نباشه) و رنج قیمت مناسبی داشته باشه و بشه در این تورم خریداری کرد معرفی کنید ممنون میشم، از نظر قیمتی ماکزیمم چهارصد باشه نه بیشتر، بویی که مد نظرم هست طوریه که تندیش حس نشه که انگار عطر زدم، ولی حس خوش بویی هم به طرف مقابل در صورت نزدیکی با فاصله کم رو بده.
بوش اگر شیرین و یا میوه ای باشه هم خوبه، بیشتر برام قیمت مهمه و شدت بو.
مرتبط:
مشو
با سلام 
من سبحان هستم و قسد دارم شما را با دنیای گیم اشنا کنم
همانطور که مشخص هست من گیمر هستم و به گیم و بازی بسیار علاقه دارم 
ما هر هفته یک پست دارایه بیشتر خبر های مهم دنیا گیم و استریمینگ میزاریم 
ممنون از اینکه ما را همراهی میکنید 
 
به نظرم یکی از بزرگترین رمز و راز های زندگی شاد و موفق ،تسلیم شدن در برابر چیزهایی هستش که قابل تغییر نیست!
شاید ادم از بیرون ترسو به نظر برسه اما فقط خودش میدونه که چقدر مصممه.
انرژی نذاشتن روی این مسائل باعث میشه ادم انرژی و وقت و امید کافی برای مسائل قابل تغییر داشته باشه.
از نظرم یکی از بزرگترین اهداف زندگی هر فرد اینه که بفهمه قدرت تغییر چه چیزهایی رو داره و در جهت تغییر مثبت بره.
+یه جمله ی خیلی کاربردی یاد گرفتم! : به درک! 
مدتیه همون اول ک
حالا من که حسم به کارکردن نمیره زمان به لاک پشت گفته زکی...
حالا چی کار کنم؟؟ چقذر بده ادم هیچکاری نکنه یعنی کسایی که همینجوری مدام وقت میگذرونن چه فکری میکنن؟ اصلا فکر میکنن؟ نه نمیکنن منم یه زمانی اینجوری بودم :/ چه زندگی مزخرفی بود و هست. چرا اکثر مردم هیچ هدفی ندارن؟ فقط وقت میگذرونن؟ به نظرم هدف داشته باشی براش زحمت بکشو نرسی بهش شرف داره به این که هیچ هدفی نداشته باشی و همینجوری ول بچرخی و خودتو فقط با چیزهای موقتی سرگرم کنی تا پیر بشی. اص
 
سلام دوستان
امروز برای ناهار لازانیا درست کردم. خودم معمولا با رب و سس گوجه، سس آن را تهیه می کنم. خیلی راحت تره.
ولی همانطور که می دانید در دستور اصلی آن با سس بشامل درست می شود. قبلا با این سس درستش کردم البته با فیله گوساله باریک خرد شده، قارچ و فلفل دلمه و به نظرم عالیه.
اینبار توی سرچهایی که داشتم دستوری با سس آلفردو دیدم. در دستور سس آلفردوی کلاسیک شما از خامه و پنیر پارمیزان استفاده می کنید. من لازانیا را با گوشت مرغ درست کردم ولی به نظرم
     اخیرا متوجه میشم با پسرم چند مورد بد رفتاری داشتم! کجاها؟ جاهایی که سرسخت رو نظر مخالفش با خودم پافشاری کرده؛ بخصوص که اگر جایی مثل استخر جلوی دید دیگران بودیم و تایممون رو به اتمام بود!
     یادمه تو خونه پدری آنقدر حرفم و نظرم نادیده گرفته میشد تا جائیکه حق انتخاب پوشش و مدل لباس خودم رو نداشتم، که همیشه برای ساده ترین مسائلی شخصیت میبایست زور زیادی میزدم تا با عصبانیت تا بتونم کمی از حریم دفاع کنم و بخصوص که خودم و نظرم رو اثبات کنم!
 
به نام خدا
با اینکه حس و حال نوشتن ندارم اما به نظرم باید بنویسم. چون فقط نوشتن است که میتواند کمی مشکلات را کمتر کند. دیروز هم روز خوبی بود هم نبود. خوب بود چون سمانه السادات استاد خوبی است. دلش با هنرجوهایش است. می خواهد جذبشان کند. کارش را دوست دارد. به نظرم عاشق تدریس است. برای کلاس وقت گذاشته بود. با فکر برنامه چیده بود. آدم خون گرم و خوش مشربی است. اهل شوخی کردن. فکر بازی هم دارد. خودش را دربند قیود ذهنی دیگران نکرده. خودش هست. بازی در نمی آورد.
من توی کوران بلایای طبیعی مثل همین سیل که عیدمون رو عزا کرده، قبل از سازمان مدیریت بحران و هلال احمر و دولت و سپاه و استاندار و فرماندار و وزرا و وکلا، سرمو می‌گیرم بالا و از خدا گله می‌کنم. که ای پروردگار عالم؛ این «فتاده را پای زدن» چه لذتی داره؟ این مردم مظلوم چه گناهی مرتکب شدن که سزاش خونه‌خرابیه؟ کجای این کارت با عدالت سازگاری داره؟بین بچه‌ها بحث بود که زلزله بدتره یا سیل؟ من گفتم زلزله بهتره... چون می‌دونی این چند ثانیه لعنتی تموم می

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها