نتایج جستجو برای عبارت :

کمد عروسکا

با خودم می گم چه قدر لوس شدی دختر. شاید هم لوس بودی، هوم؟
دارم مریض حالی چاوشی رو گوش می دم و این رو می نویسم.
مامان گفت اون کمد عروسکا خاک گرفته، درشون بیار تمیزش کن. 
گفتم باشه.
طبقه بالا، عروسکا. درشون آوردم و کفش رو تمیز کردم. دوباره چیدمشون سرجاشون.
طبقه وسط، عروسکای پولیشی و نرمالو.
یکی دو تاشون رو درآوردم.
یهویی خاطره ها هوپ هوپ تو سرم ظاهر شدن و تند و تند، هوپ هوپ ترکیدن. مثل حباب.
_عه، این فیله! کلاس دوم، خانوم الف... مسابقه بنیه علمی.
_عههه،
کیا موافقن که اسباب کشی خر است؟واقعا اسباب کشی خیلی خسته خیلی من که دیگه از پا در اومدم واقعا اسباب کشی خیلی سخته
ولی یه خوبی اینکه همسابه همیشگی دوستم/همکلاسیم شیدا شدم ابن خیلی خوبه❤❤❤
الانم همین الان که ساعت20:45دقیقه هست چند دقیقه دیگه یه نفر میاد اندازه بگیره واسه موکت
خونمون سرامیکه ولی مامانم خوشش نمیاد با کفش و دمپایی راه بری منم خوشم نمیاد همون موکت و قالی باشه خیلی بهتره واقعا
من که اتاقم و دیشب مرتب کردم و تو پنجرم عروسکام و گذاشت
بسم الله الرحمن الرحیم ./
داشت برام حرفاشو مینوشت که آرومم کنه ، نوشته بود میترسم از حرفام ناراحت شی و فک کنی دارم شعار میدم ، اما من آروم بودم و مدت ها بود داشتم حرفاشو زندگی میکردم :))) براش نوشتم :
نه عزیزم اصلا ناراحت نشدم دقیقا حرفاتو میفهمم برای همینم هست که وقتی دلگیرم نمیام چیزی بگم تو گروه چون نمیخوام حتی ذره ای ناشکری کنم ، اینایی که گفتم خیلی مسائل سطحی هستن ...
دیشب با گریه خوابیدم اما قبلش برای خدا نوشتم ، برای تک تک نعمتاش شکرش کردم
یه روز پرکاری داشتم 
هرکاریم تموم میشد میرفتم سر بعدی 
میتونم بگم ۸ _۹ساعت اصلا فرصت نکردم بشینم
تااون لحظه ی دوست داشتنی رسید
نعمت نشستن.....
یادم اومد چندتاکاره دیگه هم دارم
لب تاپ را روشن کردم ونشستم سربقیش
دخترکوچولوم چادر گل گلیشا سرش کرده بودومامان بازی میکرد
طفلکی ازصبح پا به پای ما راه اومده بود وغرغرم نکرده بود 
فقط اگه آبی میخواست 
غذایی میخواست یا.....
میومدکارشا انجام میدادم میرفت 
اونم خودش کلی کار داشت فکرکنم با عروسکاش جلسه دا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها