نتایج جستجو برای عبارت :

همه فقط بلدن حرف بزنن

این کابل شبکه بلدن در
انواع بدون شیلد UTP و شیلد دار SFTP و با استانداردهای Cat5e و Cat6
تولید می‌شوند و همگی از عملکرد و کیفیتی مثال زدنی در کنار قیمت مناسب
بهره می‌برند. برخی از این کابل ها در کشور چین و تحت لیسانس بلدن تولید
شده‌اند. بلدن اولین و جزو بزرگترین شرکت تولید کننده کابل در جهان می
باشد. این برند تولید کننده انواع کابل های صنعتی indoor و outdoor می
باشد.
راهنمای خرید آنلاین کابل شبکه بلدن 
با کلیک بر روی هر محصول می‌توانید مشخصات کامل، نقد
ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﺎﻡ ﺍﻨﻪ ﻪ ﺑﺮﻡ ﺳﺮِﻼ‌ﺱ ﻫﻨﺪﺳﻪ ﺑﻢ  ﺍﻦ ﺩﺭﺳﺎ ﺑﺴﻪﺎﺷ ﺍﻦ ﺯﻧ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺑﺮﺳﻪ....ﻻ‌ﻣﺮﺗﻦ ﻣﻪ:ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺫﺍﺗﺎ ﺑﻠﺪﻥ ﻣﺦ ﺴﺮﺍﺭﻭ ﺑﺰﻧﻦ ﺍﻭﻧﻢ ﻃﻮﺭ ﻪ...ﺴﺮﻩ ﻓﺮ ﻣ ﻨﻪ..ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺯﺩﻩ.....ﺍﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻪ ﺭ ﻟﺐُ ﺗﺎ ﺯﺮ ﺩﻣﺎﻏﺸﻮﻥ ﻣﺸﻦﻧﻮﻩ ﻫﻤﻮﻥ ﺮﻣﺮﺩﺍﻦ ﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭﺷﻮﻥُ ﺗﺎ ﺯﺮ ﺑﻐﻞﺸﻮﻥ ﻣﺸﻦ ﺑﺎﻼ....ﺍﻼﻥ ﺗﻮ ﻣﻬﺪﻮﺩﺎ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﺒﻠﺖ ﺩﺍﺭﻥﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﻦِ ﺍﻨﺎ ﺳﻦ
ﺑﺎﺭﻩ ﺴﺮﻫﺎ ﺍﻪ ﺗ ﺑﺰﻧﻦ ﺑﺮﻥ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭ؟....
 ﺍﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻣﻌﻤﻮﻟ ﺑﻮﺷﻦ ﻣﻦ ﺍﺻﻼ‌ ﺳﻠﻘﻪ ﻧﺪﺍﺭ
 ﺍﻪ ﺯﺎﺩ ﺑﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ . ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻪ ﻧﻘﺸﻪ ﺍ
 ﺗﻮ ﺳﺮﺗﻪ ﺍﻪ ﻧﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ ﺎ ﺲ
 ﺩﻪ ﺍ ﻭﺳﻄﻪ ﺍﻪ ﺯﺎﺩ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺯﻧ ﺑﺰﻧﻦ
 ﻣﻦ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﺪﺍﺭ ﺍﻪ ﻪ ﻣﺪﺕ ﺯﻧ ﻧﺰﻧﻦ
 ﻣﻦ ﺳﺮﺕ ﺧﻠ ﺷﻠﻮﻏﻪ ﺍﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ
 ﺯﺎﺩ ﺑﺨﻨﺪﻥ ﻣﻦ ﻟﻮﺱ ﺷﺪ ﺍﻪ ﻧﺨﻨﺪﻥ
 ﻣﻦ ﻪ ﻣﺮﺘﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ ﺍﻪ 
ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻣﻦ ﻫﻤﺶ ﺑ
«...“در چنل خویش غریب” وقتی خلق شد که ادمین‌هایی که چنل زدن تا راحت حرف بزنن، بعد از مدتی دوستانی داشته باشن که نتونن جلوی اونا راحت حرف بزنن. به این حالت میگن “در چنل خویش غریب”...»
حالا منم به وضعیت در وبلاگ خویش غریب مبتلا شدم.
توی این دو سال و نیم همیشه از خودم پرسیدم (توی المانم گاهی میپرسیدم ولی اون موقع بچه بودم)
که با اینکه اینها این قدر بی دقت و خسته و گیجن و بی توجه، این مملکت چطوری میچرخه؟
دقت کنین، اینها ادمهای خوب و ساده ای هستن و من معاشرت باهاشون رو به اغلب ایرانیا ترجیح میدم. 
ولی ماها، توی همچین شرکت بزرگی کار میگیریم، سر پی ار نداشتن ریجکت میشیم
اولویت با سیتیزن هاست همیشه
زبان رو بلدن
همه چی رو بلدن
کوچکترین تلاشی در یادگیری نمیکنن
بعد من پدرم درمیاد
مهم نیست اگر دوست دارن درباره‌ی هر هنوز مبهمی حرف بزنن، عیبی نداره اگر اصرار دارن روی هر سبک‌سری و قصوری اسمای قشنگ و پیچیده بذارن، حلالشون اگه خوششون میاد با کلمه‌ها لاس بزنن و اغراق کنن و مهمل ببافن ولی کاش اونقدر بفهمن که هرکس زخمیِ جنگ خودشه و انصاف نیست از جنگی که هیچ وقت تووش نبودی حرف بزنی....
این روزا سرم کم و بیش شلوغه اگه خلوتم بشه سریال میبینم تو که بهتر میدونی فرار و این داستانا! 
همش فک میکنم باید تلاشمو بکنم باید درس بخونم بعدش سریع احساس پشیمونی میگیرتم که زمانی که باید درس میخوندم توی دانشگاه ول چرخیدم و استرس کشیدم و اعتماد به نفسمو از دست دادم. شازده دلم میخواد گاهی جای یکی از اونایی باشم که هیچیشون نمیشه اگه ساعتای طولانی بشینن کد بزنن یا یاد بگیرن دلم میخواد جای اونایی باشم که همه چیو بلدن. اما همیشه سمبل میکنم همیشه ا
آدمای که فقط بلدن گلایه کنن..نه از دنیا ها..از تو...
خودشون ی قدم هم برنمیدارن و منتظرن تو صد قدم براشون برداری...
همونایی که اگه جای 100 قدم،99 تا برداشته باشی،آه و ناله میکنن و ادای بدبخت ترینا رو درمیارن..
شما ها خسته نشدید از آدمایی که حالتونو بهم بزنن از خودتون..
سادگی و مهربونیتون..
از اینکه اینهمه دوسشون دارید..
نمیدونم چرا انقدر از این آدما اطرافم هست...
فقط میدونم دیگه اونقدر بریدم که برام مهم نباشه چه بلایی سر ذهنیتشون نسبت به من میاد...
چون ر
همیشه دوس داشتم مثل اون دسته ادمایی باشم که خیلی خفن ب نظر میان
جای اونایی برای اروم شدنشون ساز میزنن میخونن و یا نقاشی میکشن!
جای اونایی که عکاسیو حرفه ای کار کردن (یا ی هنریو حرفه ای دنبال کردن) 
جای اونایی که کتابخورن 
جای اونایی که بلدن قلمبه سلمبه حرف بزنن 
جای اونایی که قلمشون وحشتناک عالیه
جای اونایی که سلیقه اشپزیشون حرف نداره
جای اونایی که ب همه کاراشون با برنامه ریزی میرسن
جای اونایی که اون سر دنیا زندگی میکنن
جای اونایی که کل دنی
روزی یک پیرمرد با یک پسری آماده یک سفر میشن (خواهشا نپرسین چرا و کجا !! ) . اما برای این سفر نیاز به یک خر داشتن ( فکر کنم خر مودبانه تر هست نه ؟ ) . رفتن با همدیگه یک خر خریدن و خوشحال و سرحال آماده شدن که برن برای یک سفر خیلی خفن و باحال . خلاصه ، این پیرمرده و پسره و البته این آقا ( یا خانوم ) خره قصه ما باید از کنار چهار تا آبادی رد میشدن . پیرمرد و پسر ، پیاده همراه با خر راه افتادن . به اولین آبادی که رسیدن ، جای یک چشمه آب ایستادن که آب بخورن و وقتی می
خیلی ذوق نکنین رفقا و فرزندانم،
کسانی که خیلی پیر درون فعالی دارن،
معمولا فقط همین یه مورد خوب بلدن، یعنی خوب تصمیم بگیرن، خوب برنامه ریزی کنن، و ...
بلد نیستن که دل کسی رو به دست بیارن، بلد نیستن صبور باشن (قبلنم توضیح دادم)، بلد نیستن خوب و دلنشین و صبورانه رفتار کنن.
شماها همتون، اعم از دختر و پسر، بابا لنگ درازو دیدین.
دیدین اون جرویس خیلی صبور و قابل اعتماده؟ خیلی صبوره و باهوش.
این قسمت صبر و حوصله رو کسانی که پیر درون دارن، فاقدش هستن.
فکر
واقعیت اینه که من فکر میکردم، عاشق شدن ساده است ولی نه انگار باید اول روان سالمی داشته باشی تا بتونی خوب عاشقی کنی... واگرنه بد عاشقی کردن رو همه بلدن چون میتونن روی یک صفحه ی سفید خط خطی کنند بدون اینکه معنادار باشه کارشون...
رمان زیر باران
دانلود رمان زیر باران اثر زهرا ارجمند نیا با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان در مورد یه دختر با عواطف شکننده و پر از درک زندگی ، مغرور و خوش قلب ، یه پسر با قلب سنگی و غرور بیش از حد ، همراه با جذبه ی منحصر به فرد ، تقابل دو آدم متفاوت ، شروع عشق و دلدادگی ، آدمایی که بلدن حرف دلشون و بزنند ، بلدن عاشقی کنند ، بلدن تکبر و روبرو احساسشون به زانو دربیارند ...
خلاصه رمان زیر باران
جلوی کمد
رمان زیر باران
دانلود رمان زیر باران اثر زهرا ارجمند نیا با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان در مورد یه دختر با عواطف شکننده و پر از درک زندگی ، مغرور و خوش قلب ، یه پسر با قلب سنگی و غرور بیش از حد ، همراه با جذبه ی منحصر به فرد ، تقابل دو آدم متفاوت ، شروع عشق و دلدادگی ، آدمایی که بلدن حرف دلشون و بزنند ، بلدن عاشقی کنند ، بلدن تکبر و روبرو احساسشون به زانو دربیارند ...
خلاصه رمان زیر باران
جلوی کمد
روز دختر مبارک. مبارک دخترهایی که خیلی روزها متهم شدن به نازک نارنجی بودن، ضعف داشتن و ضعیف بودن، اما تو سختی‌ها بزرگ‌ترین و قوی‌ترین همدم خانواده‌شون بودن. مبارک دخترهایی که تو روستا یا خانواده‌ای محروم به دنیا اومدن و حسرت خیلی از آرزوهاشون ممکنه تو دلشون بمونه. مبارک همه‌ی دخترهایی که وقتی به آینه نگاه میکنن، لبخند میزنن. مبارک دخترهایی که رانندگی میکنن تو شهری که مردها فکر میکنن اگه جلوی ماشین خانم‌ها بپیچن قوی‌ترن و درس میخونن ت
دانلود آلبوم رضا صادقی – زندگی کن
Download New Album Reza Sadeghi – Zendegi Kon
 
 
دانلود آلبوم رضا صادقی زندگی کن
 
(هم اکنون میتوانید با دانلود قانونی و حلال این آلبوم از طریق لینک زیر, رضا صادقی را جهت ادامه فعالیت هنری حمایت نمایید)
 
دانلود آلبوم رضا صادقی زندگی کن
متن آهنگ زندگی کن
 
چه بخوای چه نخوای زندگی میره چه بگی چه نگی لحظه میمیره
نشه روزی بگی واسه ما دیره زندگی کن گلم
برقص بخند بخون ذکرتم بگو نذار خفت کنن فکرتم بگو
پشت سر رو نبین فقط به جلو زندگی ک
دانلود آلبوم رضا صادقی – زندگی کن
Download New Album Reza Sadeghi – Zendegi Kon
 
 
دانلود آلبوم رضا صادقی زندگی کن
 
(هم اکنون میتوانید با دانلود قانونی و حلال این آلبوم از طریق لینک زیر, رضا صادقی را جهت ادامه فعالیت هنری حمایت نمایید)
 
دانلود آلبوم رضا صادقی زندگی کن
متن آهنگ زندگی کن
 
چه بخوای چه نخوای زندگی میره چه بگی چه نگی لحظه میمیره
نشه روزی بگی واسه ما دیره زندگی کن گلم
برقص بخند بخون ذکرتم بگو نذار خفت کنن فکرتم بگو
پشت سر رو نبین فقط به جلو زندگی ک
گاهی شنیدن توانایی های شخصی، آدمو نسبت به خودش مطمئن تر میکنه و انگیزه میده برای بهتر شدن و چقدر خوب بلدن بعضی افراد این کارو بکنن.مدیر صدام زد تا برم دفتر، شروع کرد به معرفی من به یکی از دوستانش.خانم پورابراهیم، مهندس کامپیوتر، نقاش ، صوت فوق العاده زیبایی هم دارن و و و ... واقعا ما با وجودش به چیزی نیاز نداریم .من لبخند میزدم از شنیدن این چیزها از زبون کسی که داره منو خارج از گود رصد میکنه...هرازچندگاهی منو صدا میزنه تا معرفیم کنه:)
توی کانادا، رستوران افغانستانی میرم هر هفته.
اولا که رستوران هاشون ده ها برابر رستوران های ایرانی تمیزن.
یعنی تمیزترین رستوران هایین که دیدم.
ثانیا رنگارنگ و زیبان، خیلی باکلاس شیک و رنگارنگ،
ثالیا کارکنای مودب و ناز و دوست داشتنی دارن.
اول ازشون میپرسم و اجازه میگیرم که اگه اشکالی نداره پارسی صحبت کنیم.
و همیشه استقبال میکنن و تازه ادم رو یادشون میمونه و دفعه بعد تا میبیننت فوری شروع میکنن به فارسی حرف زدن.
غذاهاشون فوق العاده خوشمزه هست،
⭕️حسن روحانی: از ارتش و سپاه می خواهم در مهندسی و تخلیه آب در گلستان سریعتر عمل کنند!
پ.ن: آشیخ سپاه و ارتش و بسیج از ۲۸ اسفند تو مناطق سیل زده حضور دارند از شما هم دستور نمیگیرن، البته اگر دستگاههای تحت امر شما در وزارت کشور و استانداریها و ..‌ اجازه بدن اونا کار خودشون رو خوب بلدن!
همیشه دولت در سایه و دولت با تفنگ اَخ بود حالا خوبه شده؟
کاش یه الزام قانونی هم بود که اونایی که دعوا میکنن، اگه وسط دعوا چیز میز پرت کردن و شکست و خرد و خاکشیر شد خودشون جمع و جور کن، جارو بکشن و تمیز کاری کنن. نه که قرت بزنن بیرون و اون بدبختی که حتی شاهد صحنه لذتبخش گیس و گیس کشی هم نبوده مجبور بشه جور این‌ها رو بکشه.
من از طرف جامعه ی لاغرای ایران میگم : آقا ما لاغرا خیلی مظلومیمنامردا معلوم نیست فازشون چیه یه بار بهمون میگن کراکی یه بار میگن باربی:/بابا لامصبا این چه وضعشه آخه از کجا اومدین شما؟از اون طرفم که بستن تپلا خیلی مهربوننبابا یه جور میگید اونا مهربونن انگار ما قاتلیم:/باز اونا بخوان یه حرکت خشن بزنن جونشو دارن ، ما تهش میتونیم فحش بدیم فرار کنیمدر واقع بزن در رومون قویه ولی تپلا بزنن دیگه یا باید بزنن یا کتکه رو بخورنیه باگی که ما لاغرا یا شاید
قلبم هزار تیکه شده . هر چی دست و پا بزنم فایده ای نداره.تو سهم من ازین دنیا نیستی
وچه ظالمانه س ...و انگار من با حسرت زاده شدم ...اینکه ازین به بعد تو نیستیو من نمیتونم باهات حرف بزنمو ده تا کوفت و زهر مار دیگه رو ....اه اه اه گندش بزنن که هیچی من مثل آدمیزاد نیست
من از طرف جامعه ی لاغرای ایران میگم : آقا ما لاغرا خیلی مظلومیمنامردا معلوم نیست فازشون چیه یه بار بهمون میگن کراکی یه بار میگن باربی:/بابا لامصبا این چه وضعشه آخه از کجا اومدین شما؟از اون طرفم که بستن تپلا خیلی مهربوننبابا یه جور میگید اونا مهربونن انگار ما قاتلیم:/باز اونا بخوان یه حرکت خشن بزنن جونشو دارن ، ما تهش میتونیم فحش بدیم فرار کنیمدر واقع بزن در رومون قویه ولی تپلا بزنن دیگه یا باید بزنن یا کتکه رو بخورنیه باگی که ما لاغرا یا شاید
اه اه اقد بدم میاد از اینا چه بخوان روانشناس باشن چه جاسوس که مارو از دور کنترل و به خیال خودشون درمون میکنن این آدم های حقیر که نمیدونن نماز عشاء چند رکعته اومدن بالای سر ما تا به اصطلاح درمانمون کنن و دارن حقارت خودشون رو اثبات میکنن که اسلام پیروز است و مومن حالا اینا هرچقد بخوان زور بزنن مثل حیوان سرجای خودشون پیشرفت نمیکنن انگار تقصیر منه که نمیتونن نقشه های شومشون و ریاست ها و مسولیت های پست دنیوی رو تصاحب کنن اصلا هم دلشون واسه ما نمیس
داوطلب شدم برم بیمارستان کروناییا:) فعالیت کنم یعنی تو سایت معاونت پرستاری ثبت نام کردم همش احساس میکنم بهم نمیگن بیام دربه در دنبال اینم یه جا پیدا کنم که بشه....
ولی خب یه خورده دلهره درسمم دارم و تنها چیزی که نمیذاره برم همینه
بخاطر همین منتظرم اونا بهم زنگ بزنن
ایکاش بگن
وقتی دلت می‌گیره چیکار می‌کنی؟ غذاهای جدید درست می‌کنم و یا کیک می‌پزم. 
وقتی دلت شادِ و خوشحالی چیکار می‌کنی؟ غذاهای جدید درست می‌کنم و یا کیک می‌پزم. 
موندم یارم چجوری تشخیص بده من کی حال‌ِ دلم خوبه و کی بد. کارش سخت شد :))
+از اتاق فرمان اشاره کردن جناب یار که بلف نزنم و خیلی هم خوب بلدن حال منو تشخیص بدن :دی
به نظرم آدم هایی که با چیز های کوچیکی شاد می‌شن، آدم های خیلی خوش اقبالی هستن. آدم هایی که انگار چند سر و گردنی از بقیه بالا ترن. مثلا اونایی که بلدن با بازی با انگشت‌های یه نوزاد سر شوق بیان. با خوردن آبنبات ِ دسته دار ِ رنگارنگ ذوق کنن و با راه رفتن روی جوب آب، کودک درونشون رو زنده کنن. اون‌هایی که با گرفتن سلفی های بی نمکِ دوستانه از ته دل بخندن و با چند تا جوک بی مزه، خنده هاشون کش بیاد. اما در عوض آدم های بد اقبالی وجود دارن که حتی چیزهای بزر
چونکه مستر شین فهمید من دقیقا 1 سال ازش بزرگترم
 
من میدونستم اون از من کوچیکتره ولی خودش نمیدونست ؛ که خب امشب فهمید
 
حالا هی بیان زر بزنن که سن فقط ی عدد عه... :(
 
چرا چیزی نمینویسم؟
چون حالم بده
حدود 1 ماهه دکتر نرفتم و دارو نخوردم
غمگینم
حالم خوب نیست ...
اعصابم خورده هرچی کار انجام میدم خوب در نمیاد و تموم نمیشه داره اون روی من بالا میاد ...
هی منتظرم یه پیامی بده که دلم گرم بشه به یادش روزی صد بار پیاماشو چک میکنم البته نه وسط درسام ، 
اخه  خودش گفته بود که بهم پیام میده منم چشم به راه این روزنه کوچیک نشستم که یه پیام بیاد و تو دلم پروانه ها پر پر بزنن ولی ...
حسِ غریبِ روز تولدت
همونی که ته دلته
چیه اسمش؟
همونی که نه اسم داره
نه میشه با حرف بیانش کرد
نه با کلمات نوشتش!
همونی که نه میشه به مادر گفت
نه به بهترین دوست
نه حتی به خودت
فقط میشینی با خودت و 
میذاری که افکارش بیان و بگذرن
که حلاجی بشن خودشون
و اولین روز از عمر جدیدت رو رقم بزنن 
خرید خاک گربه مناسب و مرغوب یکی از اولین و مهم‌ترین دغدغه‌های ما صاحبان گربه است.
خوشبختانه گربه‌ها خودشون به طور غریزی دستشویی کردن رو بلدن و تنها وظیفه ما اینه که با تهیه یه خاک خوب و مناسب هم سلامت گربه‌ رو تضمین کنیم و هم خونه رو تمیز نگه داریم.
اگه تا به حال به پت شاپ‌ها مراجعه کرده باشین با تنوع زیادی از خاک گربه مواجه می‌شین که ممکنه شما رو دچار سردرگمی و تردید کنه.
بنابراین، در این مقاله تصمیم گرفتیم ابتدا در مورد انواع خاک گربه و و
 هیچ وقت فکر نمیکردم آشنایی جز اونی که خودم میخوام وبم رو بخونه! 
همه 121 نظر رو پاک کردم 
دوستانی که دنبال کننده هستن، میتونن قطع دنبال رو بزنن 
از این به بعد اینجا نخواهم بود
ولی قول بدین دعا کنین برای حال دلم :)
در پناه حق باشین.
شما برو به شکل تصادفی یکی از مناظره‌های پرگار بی‌بی‌سی رو نگاه کن
به احتمال بالای 70 درصد حداقل یکی از طرفین به شدت زبون نفهمه و بدون توجه به حرفای رد و بدل شده، مصره که خودش داره درست میگه
حس میکنم این همونیه که ازش به غرور اهل علم یاد کردن. آدما که فک میکنن چیزی بارشونه دیگه تو خودشون نمیگنجن! ممکنه به نظر بیاد که عالم واقعی متواضعه و بیشتر که یاد میگیره میفهمه کمتر بلده، اما واقعیت اینه که حتی با وجود اینکه میدونن کمتر بلدن هم اصرار دارن به
یه چیزو متوجه شدم اینجا
اون هم اینکه 
ادم ها خیلی وقتها میتونن به هم کمک کنن یا محبت کنن یا حتی حرف بزنن با هم
از سر غرور (احتمالا غرور بریتیشی)
از سر خودخواهی و خودبرتربینی هست که توی روزای سخت دست هم رو نمیگیرن
برای همینم هست که خیلی تنهان.
وضعیت ادمای این کشور دقیقا عین وضعیت بچه پولدارای ایرانه،
پولدار
بی نیاز
بی کس و تنها.
 
نمونه ش ساشا سبحانی.
کی فکرش و میکرد شهری که برف تاریخی ۸۳ و بعدشم ۸۶ و پشت سر گذاشته حالا با نشستن کمتر از ۱ متر برف این چنین به عصر دایناسورها برگرده؟
من که فکرش و نمیکردم و عمرا انتظار نداشتم ملت همیشه در صحنه باز هم میون این بلبشو شروع به راهپیمایی کنن و گلوله برفی بر دهان امریکا بزنن .
منتظر حضور پرشور ملت غیور پای صندق های رای هم خواهم بود . رای من که صد در صد راننده لودر هستش . 
امروز اولین جلسه ایمونولوژی بود. استادش رو دوست داشتم. گفتن من دکتر ن هستم استاد تمام بخش ایمونولوژی و میکروبیولوژی. گفتن که کلاسمون اینطوریه که من ۵۰ دقیقه درس میدم ده دقیقه استراحت میکنیم و بعدش ۱ ساعت به قول خودشون توتریال! گفتن یه مبحثی رو از قبل معلوم میکنم که بخونین و بعد راجع بهش بحث میکنیم.   شروع کردن از بن حیات گفتن تا رسیدیم به این که بیماری حاصل اینتراکشن هاست و پاتوژن‌هاست. یهو گفتن یه خاطره ای براتون تعریف کنم گفتن تو یه روستای
بیخواب و سرمازده م. آرزو میکردم که دنیا در سکوت فرو بره. آرزو میکردم فقط چشم ها حرف بزنن. شاید اونوقت سایه سیاه ابهام گورش رو گم میکرد. من سخت و تلخم عزیزم. از من فرار کن.
 
میگفت: <<اگه تصمیم گرفتی حساسیتت رو نگه داری و چیزایی رو ببینی که بقیه نمی بینن، این اشک‌ها و فالش‌زدن‌ها و گاهی الکی‌خوش‌بودن‌ها و زیادی عاشق‌بودن‌ها هم جزئی ازشه.>>
از این به بعد دیگه ساکت نمیمونم هر دفه اسممو اورد دعوا درست میکنم, امروز هم با دعوایی که میشه اعلام حجت میکنم که هر دفه اسممو بیاره اون شب به تعداد دفعاتی که اسممو اورد میترسونمش و اذیتش میکنم. چیه؟ اگه با بیشعوریش سوار مامان بابا شده من از اون بیشعور تر میشم. نمیزارم سوار من  بشه. دیگه یک ذره هم رحم ندارم بهش. رقیه هم خیییییییبلیی راحت میترسه خییلی چیه میخوان هر دفه که بخوام بترسونمش یا اذیتش کنم منو دعوا کنن؟ مهم نی الان رقیه داره اذیتم میکن
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
کلیپ تصویری وقتی مدافعان حرم خواستن اسیر داعشی را بزنن 
*شهید محمودرضا بیضایی* جلو اسیر داعشی ایستاد ونگذاشت مدافعان حرم اورا بزنن وگفت: او الان اسیر است وتنها کتک زدن اسیر هم شیوه ی ما نیست
 
 
•سحر تو ویدیومسیجی که برام فرستاد از همیشه خوشگل‌تر و کیوت‌تر بود، و داشتم براش توضیح می‌دادم که دلیل این‌همه زیباییش چیه، ماجرا اینه که آدما وقتی کسی رو دوست دارن و کسی دوستشون داره بسیار زیبا و دوست داشتنی می‌شن انگار یه هاله‌ای از نور میاد دور صورتشون و چهره‌شون رو زیبا می‌کنه.
•امروز داشتیم درباره‌ی آدما و روابط پیچیده‌ی انسانی و احساساتمون حرف می‌زدیم و آخر حرف زدن که شد دیدم گلس گوشیم به ریزترین حالت ممکن دراومده و این‌ط
دوسِت دارم اما از خودم میپرسم چقدر دلم میخواد پسرم شبیه تو باشه؟ تصورش میکنم و خودِ کمالگرام رو میبینم که دلم میخواد یه جنتلمنِ واقعی بار بیارم. از اونا که لباسای شیک میپوشن. همیشه شق و رق راه میرن، کفشاشونو واکس میزنن، براشون مهمه که همیشه بوی ادکلن بدن، آداب معاشرت با خانوما رو بلدن...
بعد یادم می افته انقدر شیک بودن رو نه از من میتونه یاد بگیره نه از تو... تا میام خودمو پشیمون کنم از دوست داشتنت، چشمات که یادم می افته، به خودم میگم: ای بابا...
بوش پدر اعتقاد داشت ایران محور شرارت در دنیاست و این بابا جدیده، می گه ایران کشوری یاغی هست...!!
می دونی، مشکل اونا نیستن، مشکل این بیشعورهای مسئول تو کشور خودمون هستن که دوست دارن با اینا عکس یادگاری بندازند، گپ بزنن، دست بدن و ... !
#بی ـ شعوری
سلام چطورید دوست جونا؟ احساس میکنم دیگه توی وبلاگ نوشتن حال نمیده، موافقید که توی اینستا بنویسم؟
حدود 5 روز بوشهر بودم این 5امین سفرم به بوشهر هست از وقتی توی زندگیم یادمه، بااینکه متولد این استانم ولی گذرم خیلی کم به این شهر افتاده، برا کارا شرکت دوستم رفته بودم این سری، ورفته بودم خونه یکی از دوستام که اقوام دور هم میشن، علت انتخابم واسه موندن این بود که بین بقیه اقوام دور و نزدیک خونه اینا راحتترم یه ساختمون چندواحدی دارن که کل خانوادشون
بسم الله
وقتی عاشقی یعنی اینکه اگه دنیا رم بهت بدن ، اگه همه دنیا برات کف بزنن اگه همه مواظبت باشن اگه همه بهت افتخار کنن، اگه همه دوستت داشته باشن ، اگه همه بگن تو بهترینی....
ولی اگه اونکه باید، بهت نگاه نکنه ، هیچکدوم از اینها برات ارزش نداره... اخرش اشک تو چشمات جمع میشه و قلبت میشکنه..... اخرش.... تف توی این دنیا.... :"(
دلم برات تنگه.. و کم کم بوی فاصله داره به مشامم میرسه...
و مثل همیشه من کاری از دستم برنمیاد...
با عرض سلام 
چرا یک عده افراد بد ذات رو سفید می بینن؟، هر چقدر برای این شخص دلیل میارم و میگم که این ها خیرخواه من و تو نیستن، دارن ازت سوء استفاده می کنن، چنان خشمگین میشه و میگه تو خیلی آدم خوبی هستی؟، و طوری باهام رفتار میکنه که انگار من مقصرم و همین رفتار غیرمنطقی باعث بشه احساس بدی نسبت به خودم پیدا کنم و برای اینکه بیشتر از این آسیب نبینم از این شخص فاصله بگیرم و ارتباطم رو باهاش کم کنم، خصوصا که ایشون یکی از اعضای خانواده ام هست. 
اشخاص
یادم نیست سال پیش این موقع رو!
دلم برای یه چیزایی تنگ شده این حرفا از طرف من معمولیه نه؟فکر نمیکردم اینطوری بشه ولی باز کنار میام...
معلوم نیست با خودم چند چندم،من چی میخوام؟به محض اینکه بفهمم مطمئنا همه چی عوض میشه.سال پیش این موقع هنوز خیلی چیزا داشتم که الان ندارم.
شاید یکیتون بیاد و کامنتی بذاره با این مضمون:《جنبه ی مثبتش رو نگاه کن امسالم یه چیزایی داری که سال پیش نداشتی》اما این حرفا تکراریه!من چیزایی که سال قبل داشتم و الان ندارم رو نیا
دنبال کوچیک ترین چیزم برای گلاویز شدن بهش!
دنبال کوچیک ترین بهونه برای فرار و تنها بودن!
من هیچ وقت یاد نگرفتم حال خودم رو،خودم خوب کنم.
منتظرم انگار یه جایی سوت بزنن و بگن که شروع شده ولی نمیدونم چی!
چی قراره شروع بشه؟کجا قراره بریم؟چی رو دارم هدر میدم؟
بهترین روز های ۲۲ سالگی رو!
محدودیم!مجبوریم!
کاش میشد تنهایی رفت به سفر!
خب... وقتی چشما شروع به حرف زدن میکنن... راستش واقعا نمیدونم باید این سکوتت رو چی تعبیر کنم؟! رفتی و خودت رو گم کردی تو عمق تنهاییات که چی؟ باشه قبول... چراغ آنلاین بودنت رو روشن بذار و دیگه مثل قبل خبری نباشه از اون دیوونه بازیات! اما آخه تا کِی میخوای خودت نباشی؟
اگه راست میگی جلوی چشماتو بگیر که نتونن حرف بزنن! 
نمیدونم همه این جوری هستن یا فقط من؟
وقتی در مورد کاری که میخوام انجام بدم با کسی حرف میزنم انگار یه سنگ خیلی بزرگ از ناکجا میفته جلو پام و حرکتم رو سست میکنه!
به محض اینکه تصمیم میگیرم کاری بکنم تمام کارای عقب مونده و اجباری ای که باید انجام بدم میاد توی نظرم و مثل کوه جلوم قد میکشن!
احساس یه زندانی بهم دست میده که به جرم فکر کردن یا حرف زدن دست و پاش رو زنجیر میکنن!
هنوز شروع نکرده چنان ناتوانی و خستگی ای در خودم احساس میکنم که خودم تعجب میکنم!
آدماییم که مثلا خیلی دوسمون دارن واقعا جالب و عجیبن!! کلا فکر نمیکنم خدا مخلوقی عجیبتر از انسان افریده باشه...
وقتی میبینن و میفهمن که حالت خوب نیست، اعصابت بهم ریخته اس یا بی حوصله ای... با تمام قوا به میدون میان و بدترت میکنن.. تا میتونن به پرو پات میپیچن و اینقدر نیش و کنایه و بداخلاقی... اخرشم یه دعوایی راه میافته و قهر میکنن!!
خب اگر من میتونستم به شما خانواده!!!! گرامی بگم چه مرگمه و میدونستم کمی ازتون ساخته اس قطعا اینکارو میکردم وقتی نگفتم و
مامان اینا همه اش اصرار دارن ک چرا وقتی خونه ساکته نمیشینی تو خونه درس بخونی و اینهمه راه میری تا کتابخونه،من تو کتابخونه ارامش بیشتری دارم حای اگه یک ساعت فقط تو کتابخونه درس بخونم ترجیحش میدم به ۵ساعت تو خونه درس خوندن فقط همین،کیفیت مهمترهپ.نون:چرا فک میکنن من درسم بده؟وقتی متونم با هوشم توی درسام موفق بشم چرا باید اینهمه براش تلاش کنم؟ارزش داره تلاش ولی نمیدونم بعدا پشیمون میشم یا ادمیزاد در هر صورا پشیمون میشه یکی چون همه اش کله اش تو
عاقا چطوری این همه آرامش، تمرکز و وقت اضافه پشت «کم شدن زمان استفاده از اینترنت» قایم می‌شن؟ چه‌طوری همه با هم اون پشت جا می‌شن خب؟
اوصیکم فی‌الواقع*. دنیای جالب و عجیبیه:)
*اگر امکانش رو دارید.
بی‌ربط۱: خوبی وبلاگ اینه که ربات‌ها نمی‌تونن وبلاگ بزنن.
بی‌ربط۲: وبلاگ‌نویس، نوشتن را کنار بگذارد، ابلهان باور کنند.
آدما چجوری میتونن انقدر راحت حالتو از خودت بهم بزنن فقط به خاطر اینکه خسته شدی از این حجم تنهایی و دلت میخواد از اینجا به بعد زندگیت ی سری رفیق داشته باشی...
هیچی نمیتونم بگم جز اینکه رفیق میسپرمت به خدا...امیدوارم قلب کس دیگه ای رو نشکنی...(:
وقتی دلم تنگ می‌شه، دیگه همه‌چی لوس میشه. قربونت برما و دورت بگردما، اون استیکره که بغل میکنه، اون که انگشتش تو دهنشه، اون گیف روباه‌ها. من دلم تنگ شده و سخت و غیرقابل نفوذ شدم، و‌همه باید همینجور باشن. همه باید صبحا مث من جدی وارد دانشگاه شن و با هم‌تیمیاشون حرف بزنن، سر کلاسا سوال بپرسن و تو آسانسورا تا کمر خم شن بگن سلام دکتر. همه باید تو راه برگشتشون به مرطوب‌کننده‌ی تموم شده و اینکه پول جدیدشو ندارن فکر کنن و با راننده تاکسیای بداخلا
 
 
 
هر آدمی با پاگذاشتن به دنیات ، ردِّ پای مخصوص خودش رو به جا میذاره
ردّ پاهایی که درد همراه خودشون میارن ویک عمر تلاش میکنی پاکشون کنی، هرچه محوتر، آرامش‌بخش تر
اما بعضی ردِّ پاها خواستنی‌اَن، دلت میخواد که به تمام وجودت پا بذارن
جای جایِ ساحلِ اقیانوسِ قلبت قدم بزنن 
و هیچ وقت پاک نشن، وهروقت بهشون نگاه میندازی، تو دشت قلبت، گلهای لبخند جوونه بزنن وگوشه‌ی لبهات بشکفند
مثلِ ردِّ پای خدا که روحت رو جلا می‌ده
ردِّ پاهایی که ردّ درد و
هیئتی که با حضور بچه ها برگزار میشه یه صفای خاصی داره ، ما آدم بزرگا هیئت رفتن هامون بوی اخلاص نمیده و هزار جور ریا داخلش پیدا میشه اما این بچه ها وقتی میان هیئت با اخلاص تمام میان و اصلا نمیدونن ریا یعنی چی.
شاید نتونن مثل هیئت های معروف مرتب سبنه بزنن ، شاید نتونن هماهنگ با هم واحد بزنن ، شاید نتونن وسط روضه نقش بازی کنن و تو سر کله خودشون بزنن و هوار بکشن.
اما همین یه قطره اشکی که از گوشه چشمشون سرازیر میشه بیشتر از هزار لیتر از اشکای ما ارزش
اینکه رفیق باشم برام سخت نیستمیدونی کجاش سخته؟
اونجا که از آدم خوبه ی داستان بودن خسته ای ولی حتی یه شونه واسه گریه کردن نداری
اونجا که همه به روابطتت و دوستات حسودیشون میشه ولی تو حتی نمیتونی به یکیشون بگی چه مرگته
اونجا که گریه هاشون رو بغل کردی ولی تا میای از خودت بگی، میخوری به یه دیوار محکم.
آدما دوست دارن از خودشون حرف بزنن از خودشون بگن، حتی از تو بگن از روابطشون بگن، ولی نشنون..
.
.
دیشب دلم گرفت
دیشب تنها نبودم، ولی تنهایی گریه کردم..
برای رسیدن به خواسته هات یک سری ترس هایی داری مثلا اگه رفتم چندتا از دوستان و اقوام رو دعوت کردم و نیومدن چی؟ اگه شرکت جمع کنه و بره چی؟اگه نتونم چی؟اگه...
اونایی که ثبت نزدن و تو شک هستند و ...دلو بزنن و به دریا و تماس بگیرند اگه جواب سوالشون رو نگرفتن که بیخیال تلفیق اما اگه واقعا دیدی صحبت ها منطقی بود و درآمدهارو دیدی بیا چون شما قطعا یکی از لیدر هایی شرکت خواهی بود پلن باینری هست باید حمایت بشید تا بالاسریتون رنگ پول رو ببینه.
تماس یادت نره
برای رسیدن به خواسته هات یک سری ترس هایی داری مثلا اگه رفتم چندتا از دوستان و اقوام رو دعوت کردم و نیومدن چی؟ اگه شرکت جمع کنه و بره چی؟اگه نتونم چی؟اگه...
اونایی که ثبت نزدن و تو شک هستند و ...دلو بزنن و به دریا و تماس بگیرند اگه جواب سوالشون رو نگرفتن که بیخیال تلفیق اما اگه واقعا دیدی صحبت ها منطقی بود و درآمدهارو دیدی بیا چون شما قطعا یکی از لیدر هایی شرکت خواهی بود پلن باینری هست باید حمایت بشید تا بالاسریتون رنگ پول رو ببینه.
تماس یادت نره
رفیقام یجوری میگن رفتی سرکار بذا ملت روت کراش بزنن ببینیم میتونیم شوهرت بدیم یان؟
ک انگار من دختری در حسرت شوهر هستم که برا اینکه شوهر تور کنم رفتم سرکار-_-
+گاهی خندم میگیره که تنها دغدغه ی بعضیا هم شوهرکردنه
+ برا خوشبخت بودن/ شدن منتظر نمونید یکی بیاد بگیرتتون و ازدواج کنین
+ازهمه خنده دارتر اون دخترایین که تا شوهرمیکنن یجوری رفتارمیکنن انگار آُسمون سوراخ
شده و خدا این تاپاله رو مخصوص اون انداخته پایین ،بابا شوهرکردی اورست که فتح نکردی
دم
اون موقع ها که مجرد بودم یه وقتا با آبجیم یه بازیگوشی هایی میکردیم البته بگما هیچوقت کسیو اذیت نمیکردیم یه چیزایی بین خودمون بود
این خاطره ی که تعریف میکنم یکی از همون روزاس
 یه روز صبح خواهرم گفت مریم پشو بریم دفترچه بیمه هامونو تمدید اعتبار بزنیم منم از خدا خواسته سریع حاضر شدم و دوتایی رفتیم فاصله  ی اون جا تا خونمون خیلی زیاد بود باید  حتما ماشین سوار میشدیم تو مسیر کلی گفتیمو  خندیدیم بالاخره رسیدیم   اونجا یه عالمه دفترچه هاشونو تحو
♦️اظهار نظر عجیب رییس سازمان مدیریت بحران کشور
مسئولان از سفر به مناطق سیل زده به شدت خودداری کنند!
✍️ خدا وکیلی یه نظر درست داده باشه همینه .میرن تو دست وبال بچه بسیجی ها و پاسدارها و ارتشی ها و مردم نمیذارن کارشون رو بکنند. تازه یه بخشی از خدمات هم باید در خدمت این ها باشه تازه پل دختر هتل ۵ ستاره هم نداره برن جوج و میگو بزنن. راست گفته نرید جان مادرتون
هک چیست و هکر کیست؟
هک چیست و هکر کیست ؟
هک یعنی چه ؟
وقتی کلمه هک به گوشمون میخوره ناخداگاه فکرمون به سمت فیلم هایی میره که توی اون فیلم یک شخص (که معمولا عینکی هم هست ) پشت یک میز نشسته و چندین مانیتور هم جلوش هست و با تایپ کردن روی کیبورد FBI رو هک میکنه , این ذهنیتی که فیلم ها و داستان ها برای ما میسازن نسبت به هکر ها چقدر درسته؟
اول ببینیم اصلا هک چیه؟
به هر عملی که برای ورود غیر قانونی انجام میشود هک میگن , این یه تعریف کلی از هک هست هک صرفا مح
در حال حاضر، نیاز مبرم به مانتو شلوار برای سرکار دارم و واقعا لباسام بد شدن و خسته شدم از بس همیشه این لباس ها را پوشیدم!!! مردم نمیگن این چقدر بی عرضه و خسیسه که حتی دو تا مانتو نداره.. مخصوصا این دوره زمونه که مردم از شکمشون که بزنن، از لباس و پزشون نمیزنن
این کر.ونا کاسه کوزه همه را شکونده و‌ بازار رفتن را ترسناک کرده

ساعت ۱۸:۲۹ نوشت:
کارای دوخت و دوز و اتوکشی لباس های فردام تموم شد و از شدت بیحالی پفک و شیرینی جات خوردم:)
چند ساله موقع بیحالی و
میگه پدر و مادر هرکاری میکنن وظیفه شونه. بچه اوردن "باید" وظایفشونو نسبت بهش انجام بدن هیچ حقی هم به گردن ما ندارن. بچه های این دوره انقد گرفتارن که خیلی هنر کنن از پس زندگی خودشون بربیان...
 
 
به این فکر میکنم بچه های این دوره انقد گرفتارن که به پدر و مادرشون رسیدگی نمیکنن یا بالعکس ... 
با خودم فکر میکنم بچه هایی که انقد رویاشونو میبافم ممکنه وقتی بزرگ شن این حرفو بزنن؟
بالاخره اون قالبی رو که می خواستم درست کردم. :) دو روز وقتم رو برای ساختن قالب مخصوص خودم گذاشتم تا این که بالاخره امروز قالبی رو درست کردم که باب دلم هست. :)
به نظرتون چطوره؟متن ها رو خوب و واضح نشون می ده؟؟؟؟؟؟؟
ستاره های صفحه ی زمینه قالب باید چشمک بزنن.چشمک می زنن؟؟؟؟؟؟؟
یار همیشه میگه : میدونی چیه dude ؟ هیچ وقت هیچ کس نمیگه مشکل از خودشه یا عقلش ناقصه ... تو هر چی حرص بزنن که کمه تو این نه! تو تا حالا کسی رو دیدی که بگه عقلم کمه؟ لذا خودت رو اذیت نکن بابت حرفها babe
یادش بخیر دبیر ریاضی کنکور عزیزم ... همیشه وقتی غرور برمون میداشت یه جمله از دکتر حسابی میگفت ذوب مون میکرد... میگفت : حاصل توان ضرب در ادعا ،همیشه یه مقدار ثابته ... ادعا زیاد باشه ،توان کمه و بالعکس !
حالا اپیدمی که این روزها جامعه درگیرشه چیه ؟ آفرین ... همه ه
مردم ایران سالهاست دارن تاوان بی کفایتی مسئولان اقتصادی رو میدن
جنابان نمی توانند ارزش پول ملی رو حفظ کنن و سال به سال که هیچ جدیدا روز به روز پول ملی بی ارزش تر میشه در نتیجه مجبورا کالا و خدمات رو گرانتر کنن تا در اصل متعادل بشه (سیاست تعادل بخشی در اقتصاد)
بابا کاری که شما می کنید همه بلدن دیگه این همه دبدبه و کبکبه و عنوان نمی خواد که
وایسا ارزش پول ملی بیاد پایین تر و تو هم قیمت ها رو بکش بالا
 
در مورد بنزین هم داستان همینه
چند سال دیگه باز
تولید پروردگار نتفلیکس، با نقش آفرینی آدام سندلر و جنیفر آنیستون .
قهقهه نمیزنید ولی حوصله‌تونم سر نمیره . خلاصه مطلب اینکه سعی کردن از کنار این دو اسم پولی به جیب بزنن و فحش هم نخورن 
...
فیلم pet cemetery که اقتباسی از رمانی به همین نام و نوشته حضرت استیون کینگ هست .
ندیدمش هنوز ولی قول میدم فیلم های اقتباسی از داستان های کینگ ارزش یک بار دیدن و دارن .
...
اگه خاطرتون باشه درباره ونوم یه صحبتی کرده بودم . رو همین حساب عازم یک سفر زیارتی و سیاحتی به ایا
بچه ها سلام.
میخوام آدرسمو عوض کنم و کلا همه جا مامان مینایی شه^_^
هنوز دقیقا درباره ی جزییات آدرس فکر نکرده ام.
بنابر این دوستایی که وبلاگ ندارن یا بیانی نیستن،اگه خواستن سر بزنن و دیدن ارور میده آدرسم معتبر نیست،کافیه *وبلاگ مامان مینا گزارش میکند* رو گوگل بفرمایند.
 
یه جورایی، سوالی که من از خودم میپرسم، وقتی تو این شهر نفس میکشم (و توی این کشور، توی انتاریو این وضعیت بدتر بود)، وقتی بین مردم راه میرم، وقتی با اینها زندگی میکنم، همیشه به این فکر میکنم، که اولا اینها چرا اینقدر تنها هستن؟! حتی سوپروایزر من و هم ازمایشگاهیای من، خیلی تنها بودن. خیلی. اصلا کانکشن نمیتونن بزنن. اگه میخواین خوب بفهمینشون، فیلم on body and soul رو ببینین.
در ثانی، چرا اینها خوشحالی هم رو نمیخوان؟! توی ایران، مردم ممکنه یه جور خوشحالی
کلمات güle güle(گولِ گولِ) و hoşçakal(هُش چاکال) هر دو در زبان ترکی استانبولی برای خداحافظی به کار میره اما hoşçakalرو کسی میگه که داره میره و معنیش اینه که 'خوش بمون' و güle güle رو کسی میگه که داره ترک میشه به معنی 'خندان خندان برو'
زیبا نیست؟
پ.ن:این همسایمون پاشده با اهل و عیال زیر پنجره اتاق من چادر زده  دلم میخواد رو سرشو آب جوش بریزم و یه کاغذ پرت کنم پایین که روش نوشته' برید دم پنجره عمه کنکوریتون تجمع کنید'
پ.ن۲:یا قمر بنی هاشم تازه الان میخوان گیم بز
تو برای من یه اسطوره ایهر وقت خواستم کسی رو بپیچونم از ترفندهای پیچوندن تو استفاده کردمتو برای من خدای اعتماد به نفسیتو کسی هستی که درست زمانی که هیچکس فکرشو نمیکنه برگ برنده ات رو،رو میکنیبرای تو ناامیدی معنا ندارههمیشه برام سواله چه جوری این همه سختی رو تحمل میکنی مرد بزرگتو به تنهایی از صد تا کلیپ انگیزشی هم بهتریاساتید موفقیت در برابر تو باید برن بوق بزننتو خودت به تنهایی یه لشگریالان روزهای خوبی رو نمیگذرونی ولی اینو بدون که من باید
چرا ازم فاصله میگیری پس بگو اون همه خاطره چیمنی که به پای تو موندم داری میری تو به خاطر کیمنی که هی پشت تو واستادم تنها نذاشتم اون ...یه روزی فکر نمیکردم که از همون دستا یه چک بخورمد نامرد حداقل با من نه جلو این همه آدم نه با همه آره و با من نه مگه من آهنمدمت گرم کی تورو اینطور بد عادتت کرد کی توئه دیوونه رو درکت کرداز تموم غصه ها ردت کرد ...دمت گرم کی تورو اینطور بد عادتت کرد کی توئه دیوونه رو درکت کرداز تموم غصه ها ردت کرد ...یه کاری کردی یهو جا خور
پنجم دی خورشید گرفتگی بود و خیلی دلم میخواست امکانات داشتم و میتونستم ببینم، اما علاوه بر اینکه اون لحظه خواب بودم، آسمان تبریز شدیدا ابری بود و خلاصه قسمت نشد... همون روز توی اینستا پستی دیدم با این مضمون:

کاری ندارم که خیلیا مسخره کردن و باور نکردن اما خب خیلی هم بی ربط به این اتفاقات اخیر نیست! 
و اما...
+ از اونایی که کمیت رو به کیفیت ترجیح میدن متنفرم! 
+ از اونایی که احساسی قضاوت میکنن متنفرم! 
+ از اونایی که فک میکنن خیلی حالیشونه و تحلیل ه
برا مناسبت های تقویمی فقط روز مادر و روز پدر رو قبول دارم. بقیش سوسول بازیه....
روز دختر... روز جوان... روز پزشک... روز مهندس ... روز کوفت... روز زهر مار... 
+ حتی یک نفر هم بهم تبریک نگفت. به جز یه پیام فوروارد از یه آدم آشغال که نمیدونم چرا از زندگیم و همین پیام های قرنی یکبار حذفش نمیکم! شاید از فرط تنهاییه!!
+ معده دردا شروع شده :(  دیشبم از درد مردم و زنده شدن. 
گندت بزنن دنیا ....
+ یادمه یه وبلاگی یه زمانی پیدا کرده بودم نویسنده اش یک عالمه راه های خودکشی
این پرسش رو خیلی ها امروز از همدیگر می پرسند.
واقعیت اینه که من با بیش از ده نفر متخصص این امر صحبت کردم و همین رو پرسیدم.
دقیقا مثل قیمتش، نظرات هم در موردش دامنه نوسان خیلی بزرگی داره. هر متخصص و با تجربه ای نظری متفاوت از دیگران داره. یکی میگه قطعا آینده در درستان بیت کوینه. دیگری میگه قطعا به زودی امریکا زمینش میزنه. برای اینکه کشورهایی مثل ایران نتونن باهاش تحریم دور بزنن. خلاصه اقوال بزرگان متفاوته.
دوست دارم شما هم نظرتون رو همین پایین ب
فکر میکنم
یکی از بهترین اخلاقهایی که یه آدم میتونه داشته باشه،
اینه که بقیه بهش بتونن اعتماد کنن و حرفاشونو بزنن و راهنمایی و مشورت بخوان.
و از ترس اینکه نکنه اونها رو مسخره کنه، یا توهین کنه بهشون، یا بخواد تحقیرشون کنه، یا غر بزنه، یا بگه حقته، اینجوری نشه که دردهاشون رو بهش نگن.
من همچین دوست بدی توی زندگیم داشتم. دوستی داشتم که اول زور میزد و تمام تلاشش رو میکرد که ریز اطلاعاتت رو بکشه بیرون،
و توی موقع مناسب یه جوری بهت سرکوفت میزد که از
آیین خیلی زودتر از هم سن و سال‌هاش توی فامیل زودتر به حرف اومد و شروع به جمله سازی کرد، کلماتی را به کار می‌بره که ما بهش یاد ندادیم و خودش از محیط دریافت کرده.
امروز به مریم می‌گفتم فکر می‌کنم آیین نسبت به هم سن‌هاش خیلی خوشبخته، چون می‌تونه خواسته‌هاش و احساساتش را بیان کنه، ولی اون‌ها نه، اگر چیزی بخوان باید با گریه و ایما و اشاره بفهمونن که خب خیلی سخت‌تره. اما آیین چیزی توی دلش نمی‌مونه، موقع بازی با اسباب‌بازی‌هاش حرف می‌زنه یا
شاید باور اشتباهی داشت در ذهنم جان می گرفت ...
همه آدما کارهاشونو واکسنی انجام میدن 
اول میان وسط 
کم کم اثر واکسنه از بین میره 
 
وقتی کار جدید میاد ثبات کار قبلیه از بین میره 
 
 
به این مفتخرم ک جوگیرانه کار جدیدی رو قبول نمیکنم تا وقتی مطمئن نباشم از پس کار قبلی بر اومدم یا نه ....
راستش اجازه نمیدم حرفای آدما مثل واکسن روم اثر بذاره 
 
فقط وقتی از حرفشون اثر میگیرم ک بشه تا تهش برم ....
معمولا وقتی استاد تکلیف جدید میده همه تکلیف قبلیه یادشون م
از وقتی هری پاتر خوندم تصورم از زندگی اینه ممکنه یه زمان برگردون باشه که بشه یسری آدمـا رو برگردون به زمان حال و جلوی مرگ خیلیارو میشه گرفت :)) میدونم خیلی مسخره است مگه نه ؟! تازه جالب ترش اینکه من حس میکنم ممکنه الان کتابام از توی کمد بیوفتن و حرف بزنن از زماهای مختلف از آدمـا از اینکه چجوری برشــون گردونم ! وقتی این چیزارو به دوستم میگم میگه زیادی روت تاثیر گذاشته !ولی اینم بگم تنها کتابیه که داره توی ذهنم تا روزهای زیادی نقشه میبنده و تصویر
چقدر بدبخت و ضعیفیم.دوست دارم یه پله بالاتر برم و به رویا فکر کنم و به اینکه همه چی درست می‌شه.ولی نمی تونم. مثل کسی که باباش رفته از یکی پولِ دو تا نون قرض بگیره ولی دستشو پس فرستادن؛ حالام می‌خوان با دو تا شکلات بچه رو خر کنن تا حال و قیافه باباش رو فراموش کنه و به اون موضوع فکر نکنه.آره الان یه کم رویایی و فانتزی فکر کردن مثل خوردن همون شکلاتس...شکلات تلخ ۹۹%وقتی پول ندارم..آسایش روانی ندارم بانک می‌خوام چه کار؟عابربانک می‌خوام چی کار؟بزنید
گاهی از اینکه بقیه بفهمن میخوام چیکار کنم میترسم!
میترسم از اینکه رو دستم بزنن و جای منو بگیرن!
و من عقب بیفتم!
گرچه الان هم جای خاصی نیستم. ولی خب ترسی هست که ممکنه سراغ خیلی ها بیاد.
امروز دو نفر فکر من و تصمیمی که داشتم رو به زبون آوردن. اما من بجای اینکه بترسم امیدوار شدم.
امیدوار از اینکه تصمیمم درست بنظر میاد. 
..
واسه امروز کلی برنامه داشتم. ولی امروزم با مهمان هایی که اومدن خونمون گذشت. 
خوش گذشت ولی کلا هر وقت واسه چند دقیقه یا چند ساعت یا
از خوبیای چند اکانت داشتن اینه که میتونی اکانت‌های شخصی و پنهون اطرافیانت رو چک کنی و البته از حرفایی که مستقیماً نمیتونن بهت بزنن باخبر بشی و در بهترین موقعیت انتقامت رو بگیری.  البته لازمه بگم طوری باید در نقش خودتون فرو برید تا در رویارویی با طرف مقابل، سوتی ندین و خودتون رو بی‌خبر از همه‌جا بدونید.
+ آدمایی که بلدن چیزای بیخودی رو فراموش کنن، زندگیه خیلی خوبی دارن. خوش به حالشون (: .
+ مِن جمله چیزایی که حالمو خوب می کنه (: دیدنه فیلما و کیلیپای خنده داره. حالا نمی خوام چیزی رو معرفی کنم ولی جا داره از "نوحا" خانه خوش خندۀ جذآب یاد کنم که از اون دسته آدمای جیگره که توی بیشتر لحظه ها دیدنه خنده هاش روحمو شاد کرده.

[ نوحا سنتینو، عسله منه!! :| :/ نگاه نکنید اینقدر بی ریخته! یه ژیگریه که نگوو!!!. ]
+ نوحا و دار و دستۀ سلبریتی های خارجی  در برنامۀ اِلن!
ببین یعنی میخوام بگم ترسناکه. میدونی ترسناکه یکی انقدر با همه ی زوایای شخصیتت آشنا باشه. و وقتی وحشتناک تر میشه که با این آدمم زیادی راحت باشی؛ درحدی که فکر کنی داری تو مغزت حرف میزنی. درحدی که "با خودت که تعارف نداری." و  بعد فکر میکنی؛ اگه هی ببینیش قراره چقدر ترسناک بشه؟ اون موقع حتی میمیک صورتتم یاد میگیره. اون موقع دیگه هیچیو نمیتونی قایم کنی و دستت تا ابد تو هرزمینه ای براش روئه. خدایا، میخوای چیکار کنی؟
نمیدونم میخوام چیکار کنم. چون هیچ
از چهار و نیم صبح چیزی نخورده بودم. هشت شب که شد، با خودم قرار گذاشتم که تا غروب فردا هم چیزی نخورم. اگه لازم شد تمدیدش هم بکنم. می‌خواستم ببینم بالاخره غش می‌کنم یا نه. به نظرم زیباست که یهو وسط خونه پخش زمین بشی یا صبح بیان صدات بزنن برای نماز، ولی بلند نشی.
خب، نشد. ماراکانی عوضی‌ای که پخته بودم، به قدری چشمک می‌زد که یکی زدم پس کله‌ی غش‌خواه وجودم و گفتم این چه مسخره‌بازی‌ایه که در میاری؟ زود واسه منم ماکارانی بکش.
تازه شانس هم که ندارم.
هیئتی که با حضور بچه ها برگزار میشه یه صفای خاصی داره ، ما آدم بزرگا هیئت رفتن هامون بوی اخلاص نمیده و هزار جور ریا داخلش پیدا میشه اما این بچه ها وقتی میان هیئت با اخلاص تمام میان و اصلا نمیدونن ریا یعنی چی.
شاید نتونن مثل هیئت های معروف مرتب سبنه بزنن ، شاید نتونن هماهنگ با هم واحد بزنن ، شاید نتونن وسط روضه نقش بازی کنن و تو سر کله خودشون بزنن و هوار بکشن.
اما همین یه قطره اشکی که از گوشه چشمشون سرازیر میشه بیشتر از هزار لیتر از اشکای ما ارزش
در بلاد از ما بهترون
یه چیزهایی مثل نقل و نبات زیاده... 
مثلا بعضی ورزشکارها بخاطر یک مشت دلار و... به تیم ملی کشور دیگه ای میرن
یا بازیگرها، مجریها، پزشکها و یا حتی افراد سیاسی مثل شهردار و...
این قضیه خیلی عادیه
ولی تو ایران اگه یه نفر رده شونصدم صداوسیما یا فلون ورزشکار تو هر رشته و هر سطحی بره یه کشور دیگه
سریع قضیه را سیاسی و امپریالیستی و فاشیستی و بوتولیستی و روماتیستی جلوه میدن که ای بابا چرا بخاطر تنگ نظری مغزهای ما را فراری دادین!!
 
فقط
ی روز تو مدرسه بودیم...بخاطر ی مراسمی رفتیم نمازخونه با دوستام...
بعدش سقف نماز خونمون ی قسمتیش اومده بود پایین ...دوستامم(قد بلندا...من که قدم کوتاهه کلا*-*)...میپریدن دستشونو بزنن به سقف و خلاصه میخورد...بعد منم اومدم برا اینکه متفاوت عمل کنم پامو اوردم بالا که یک نریو چاکی(اسم حرکت پا تو تکواندو)بزنم خلاصه فرش سر بود منم جوراب پام بود یهو دیدم زیر پام خالی شد...پخش زمین شدم*-*
الان ی سال و نیم از اون موضوع گذشته هنوزم دوستام یادشون میاد ی ساعت بهم می
این دانشجوها کی میخوان دست از این اسباب بازی درست کردناشون بردارن؟؟!!
بابا یه ایده جدیدی!..یه حرکتی!...
مثلا چی میشه بجای اینکه جاروبرقی مامانشون رو که خراب شده به یه ربات معمولی تبدیل کنن، رو هوش مصنوعی کلاغ و جلبک کار کنن؟!
یا رو نورونهای کلاغ نر کار کنن اونا رو یکم باهوش تر کنن که نوک نزنن به سر دانشجوهای بدبخت!
یا مثلا رو مغز گربه های کوچه و خیابون کار کنن وقتی از کنار آدم رد میشن لبخند بزنن و سلام و خسته نباشید بگن!
و کلی کارهای دیگه..
دیروز و امروز درگیر کارهای اداره بودم خانومش تا ده و نیم دفتر بوده ،رییس رفته کربلا و خانومش صبح به صبح دفتر رو باز می‌کنه و ظهر میاد و من می‌رم .فکر می‌کنه کلیدها رو ندارم و منم چیزی بهش نگفتم .
خانومش کلا با من مشکل داره نمی‌دونم چرا !! بعد رییس بهش گفته من کارورزم و بابت واحدهای دانشگاهم باید بیام اونجا یه سالی ...اونروز بهم می‌گفت نمی‌تونی پارتی پیدا کنی فقط برات ساعت بزنن؟!!!حالا فعلا هم بهم نیاز دارن واقعا هااااا!!!
حالا امروز که از اداره
بالاخره اون قالبی رو که می خواستم درست کردم. :) دو روز وقتم رو برای ساختن قالب مخصوص خودم گذاشتم تا این که بالاخره امروز قالبی رو درست کردم که باب دلم هست. :)
به نظرتون چطوره؟متن ها رو خوب و واضح نشون می ده؟؟؟؟؟؟؟
ستاره های صفحه ی زمینه قالب باید چشمک بزنن.چشمک می زنن؟؟؟؟؟؟؟
قالب کل صفحه ی وبلاگ رو گرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منظورم اینه که کل تصویر زمینه ی قالب ستاره هست؟؟؟؟؟؟؟؟
 ️Don't dare do that again!️دیگه نبینم از این غلط ها بکنی!Ok, now give!خوب بنال ببینم!I'll teach you! حالا بهت نشون میدم!Quite a party!عجب مهمانیی !It was heaven! محشر بود!There is a dear!قربونت برم!My foot!چه مزخرفاتی! ، چه جفنگیاتی!⛵️It's a matter of sink or swim!⛵️مسئله ی مرگ و زندگی است!⛱️Be quick about it! ⛱️لفتش نده⚡️Sugar!⚡️گندش بزننHang him!گور پدرش!Don't pick on me!گیر نده!☄️Like fun! ☄️تو گفتی و من هم باور کردم️After a fashion.️همچین بگی نگیGo for it! بگیرش! ، ولش نکن! ، بزنشYou can't milk a bullهی میگم نره میگه بدوشThat's the end!
هفته پیش یکی ازم پرسید ای دُرسه که شیرازیا تنبلن؟ والو چی بگم؟! فقط یه اشاره کوچیک دارم به آقامون حافظ که سر یه قضیه ای حسابی شاکی هستن و میخوان از شیراز بزنن بیرون:
سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز / بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم

خُب؟ چی شد؟ چرا استاد در شیراز باقی موندن؟ ظاهرا از خود حضرت حافظ هم پرسیدن که چرو نمیرید پس! و ایشون میفرمایند:
نمی‌دهند اجازت مرا به سیر سفر / نسیم باد مصلا و آب رکن آباد
علت آب و هوان! اختیارش دست
معنیِ "مُغلَق" رو می دونی؟!. یعنی "سربسته و نامفهوم". مثل حالِ من مثلِ تو. اصلاً الانه یجوری شده که حال اکثریت شبیه هم شده. دارم دیوونه می شم. می دونم. مغزم پوکیده می دونم. امروز و دیروز و روزای پیشم خیلی شبیه همن. خیلی. اینکه راکد شدیم و با راکد و مزخرف بودنمون داریم روی  زندگی اطرافیانمون هم تأثیر می زاریم. خودم یه موجود مزخرف شدم. فارغ التحصیل شدم و مزخرف. اصلاً دلم می خواد روی دیوار اتاق و خونه و ساختمون بنویسم "مزخرف" گندت بزنن دخترۀ مزخرف که هی
بابا میگه : گُر اینترنتین باغلیب لَه گور نه طز یاتلار 
من اصلا به هیچ ورم نیس که نت بستن چون خودم واسه همچین روز های آماده کردم . حتی واسه خیلی بدتر از این مثلا اون دی ماه لعنتی که قرار  سر برسه . هر چی که فک میکنم عقلم جای بند نمیده یه سری آدم بدون هویت دارن واسمون تصمیم میگرین . دیدی یه وقتی یه سری آدم ها هستن یه دفعی تصمیم میگیرن یه حرکت فوق انقلابی بزنن بدون هیچ بررسی . بعدش فقط گند میزنن . من نه  چپی هستم و نه راستی . من فقط چند سالی هستش که حوصل
اینار با کوله باری از سکوت آمده ام... 
دیگر نوشته هایم به دردت نمیخورند... 
بهتر است کمی سکوت بنویسم.. . 
پس به احترامت فقط.... نگاه خواهم کرد... 
دیگر نوشتن کافیست... 


کاش به جای زلزله و سیل یه گردباد عظیم بیاد جمعمون کنه ببرتمون
سویسی سوئدی... راحت شیم ب ابلفض
فردا صب میرم پیرانشهر تسویه حساب کنم انگار بدهی دارم کارتم نیومده
یه سری هم ب دوستام بزنم... 
بعدش میرم مهاباد.... شایدم احمد رو هم دیدم یکم اونجا گشتیم البته اگه وقتشو داشتم... لامعصب همیشه
امروز، رفتیم توی خونه ای در پودنک که مُشتی وسایل رو بیاریم انبار مثل قفسه، کولر، لوله، پله و در یک کلام خرت و پرت! اول صبح دوستم بهم زنگ زده می گه محمّد دستکش من هم بیار. گفتم باشه و دستکش رو گذاشتم توی ماشین و با مهدی به سمت پودنک حرکت کردیم. توی راه فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که برای هممون یه دستکش نیاز هست چون هم وسایلا سرد بودن و هم تیز و ممکن بود به دستامون آسیب بزنن. رفتم ابزارفروشی و 3جفت دستکش صنعتیِ دیگه گرفتم. رسیدیم پودنک و یکی از دست
امسال پنج سال شده ...داداش بزرگه الان پنج ساله  شهر نجف ،حرم آقا امام علی(ع) خادمه....
از این پنج سال ، چهار سال بعنوان مدیر کاروان بچه هایی بوده که با خلوص نیت تو این روزا ،روزی هشت ساعت سرپا می مونن تا امانت دار خوبی برای زائرایی باشن که از حرم حضرت علی (ع)رهسپار حرم پسرای ایشون میشن ....
امسال سه ساله که ریش قرمز هم داداش بزرگه رو همراهی میکنه ، هرسال بعد اینکه از کربلا حرکت میکردن و در محل اقامتشون مستقر میشدن تماس تصویری برقرار میشد برای خاطر ج
فکر کن بری از روی دلسوزی یه لاکپشت رو وسط اتوبان نجات بدی ، بزنن له و لوردت کنن...
یا زنده نمیمونی ، یا اگر بمونی دیگه نمیتونی زندگی کنی بدون مغز و پا ... 
                                                  ****
تو اورژانس خودم تحویلش گرفتم و لحظه به لحظه باهاش بودم ، هنوز به هوش بود باهاش مدام حرف میزدم شوخی میکردم و اونم به زور بعد ناله هاش یه خنده ای میزد...
امروز رفتم بالا سرش icu ...
کاملا بیهوش بود...
۷۰ درصد مغزش ایسکمی شده بود به خاطر شرایط وحشتناک پاهاش و
این روزا یه دنیا حرف دارم برای گفتن اما انقد همه چی تو ذهنم رسوب کرده که باید با کلنگ به جونشون بیفتم و تیکه تیکه جداشون کنم 
اول از چیزی می نویسم که خیلی آزرده خاطرم کرد، می نویسم شاید کمک کنه حتی برای یک نفر ، برای یک لحظه، اثرگذار باشه ...
رفته بودم مسجد، مسجد روبروی خونه مادرِ همسرم، یه خانومی که سعی میکرد با مثلا زبون خوش همه رو به خودش جلب کنه و انگار پای ثابت مسجد بود، همینطور که داشت شکلات پخش میکرد، اومد سمت من، حواسم به گوشی بود، سریع ی
خنده دارترین مطالب طنز و با حال
مطالب طنز و خنده دار همیشه در بین سایر مطالب سرگرمی طرفداران بیشتری دارد به همین دلیل در این سری از مطالب طنز و خنده دار جدیدترین جوکهای باحال و طنز نوشته های خنده دار را برایتان گردآوری کرده ایم تا لحظات خوشی را کنار ما تجربه کنید.
سه تا برادر می خواستن مرغداری بزننیکی شون لجباز بودهبهش می گن:تو شریک نیستی!میگه:به ارواح عمه اگه شریکم نکنین پرورش روباه میزنم بغلش
******************************  
زن و شوهر دعواشون میشه زن
خب بالاخره منم دعوت شدم، چه مصیبتی برای کسی که با وبلاگ اصلن آشنا نیست، حتی واسه یه آپلود عکس ساده یا لینک کردن هم انقدر به مشکل می خوره که رهاش می کنه :/
به هر حال ممنونم از آقای حمید آبان که منو دعوت کردند. با توجه به بقیه پست ها یه تعداد پیشنهاد برای توسعه وبلاگ رو اینجا میارم:
1. فعال کردن امکان تهیه ی نسخه پشتیبان
2. امکان منشن کردن بقیه وبلاگ ها در پست ها و کامنت ها
3.طراحی اپلیکیشن موبایل با تمام قابلیت های وبلاگ
4. تنوع بیشتر قالب ها و طراحی ق

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها