نتایج جستجو برای عبارت :

ریشه دوانده در وجود.

تا چه اندازه کمر به شکستن بسته ای؟ همان ابتدا که آمدی خورده شکسته های گم و گور شده در اتاق را به دستان مصمم تو سپردم. حال چرا مصمم تر از همیشه مشت می زنی؟ نه دیواریست که تاب بیاورد نه پنجره ای که طعم خون را بچشد. تنها زمینی مانده خشک و بی باران. هرچه می خواهی فریاد بزن ,تکرار کن گذشته ی زشت و کثیف را. اینجا پژواکی هم به سویت روانه نیست , دل خوش به پاسخی هم نباش.نه جانی به جسمی نه آبی به کامی نه نوری به چشمی. پلی هم نمانده , تنها راهیست به تاریکی لهجه د
. .:❌کدام مبارزه با فساد؟رانت،تبعیض و فساد ،با سیاست های نئو لیبرالی تربیت شدگان شرق و غرب  به صورت افسار گسیخته در نظام ریشه دواندهزندگی اشرافی برخی مسئولین جوری شده که طاقت خوردن یک وعده غذای ساده رو هم ندارن و علنی کنایه میزنند!اما!
ادامه مطلب
اما من طعم تلخ خال گونه ات را نچشیدم. آن لجاجت زنانه ای که سلول به سلول تنت را در آغوش گرفته است باید با دست های من زدوده شود...
اصلا من بلاگردانت بشوم، قربانت بشوم، خال روی تنت بشوم...
خوب است؟
با من حرف بزن، با من ترشی مکن. اصلا این یک دستور است. با من خوب باش، لطفا...
+نمیدونم کی میخوام از این خزعبلات دست بردارم. جالبیش اینه هیچ شخص شخیصی در زندگی من نیست ولی وقتی خرفت میشم این جور متن ها میاد به ذهنم. بر من ببخشید...
+خدایا این خرفتی ریشه دوانده تو ج
شاید باید دوباره شروع به نوشتن کنم. مغزم پیچ در پیچ راهی شده که من را در خود می کشد. حتی قکر کرده ام به روانشناس و روان پزشک ولی در اخر... مگر از حقیقت کم میشود؟
امروز صبح ذوق شعریم برگشته بود. در نطفه خفه اش‌ کردم. من ادم منطقی هستم اما سیاهی های در ان بلعیده شده ام باعث تفکرات عجیب و وسواس های غیر معمولم می شوند. تمام قبلی ها ذوق شعر بود و او نبود. این بار‌میخواهم برعکس باشد.
نمیتوانم خودم را پیدا کنم. یک من عجیبی در وجودم ریشه دوانده که به شدت با
دوستی داشتم، سرد بود، با من شاید کمتر، اما با زندگی سرد بود، نفرت در کلامش ریشه دوانده بود. زندگی برایش عذاب بود(در کلامش چنین می‌نمود) پس از چند سال، مقابل تمام عقایدش قرار گرفته بود.
پس از چندسال دوستی، فهمیدم از او پیروی کرده‌ام. راه رفتنش را نفهمیدم، راه رفتن خودم هم یادم رفت. شدم موجودی بی‌شکل! در اوج بی‌شکلیم فهمیدم سال‌هاست دچار تقلیدم؛ جدا شدم از هرکه برایم کبریا داشت. بت‌شکنی کردم.
همان دوست، بیان را مبتذل و روزنوشته‌هایش را ابتذ
حتما دیده اید که زمانی که باد شدیدی وزیدن می گیرد، آن دسته از گیاهان که ریشه ای محکم در زمین دارند و خوب در زمین نفوذ کرده اند، برایشان اتفاقی نمی افتد؛ از این مسئله فهمیدم که خوب است که انسان هم در برابر سختی ها مانند گیاهانی باشد که خوب ریشه دوانده اند تا در برابر ناملایمات زندگی، پابرجا بمانیم.
ادامه مطلب
مسئولین اجرایی کشور چقدر باید سرمایه ملی را هدر دهند و اعتماد عمومی به نظام را به تاراج برند تا نهادهای نظارتی فوق، با آنها برخورد کنند!
از اینکه پدیده "نفوذ" در تار و پود مدیریت کشور رسوخ کرده است بحثی وجود ندارد ولی باید به این فکر کرد که "نفوذ" تا کجا و تا چه سطحی ریشه دوانده است؟!!
بعید به نظر می رسد ضربات مهلک این دفعه بر پیکر نظام کار "نفوذی ها" نباشد!
 
برف چه خواهد کرد با این کهنه‌زخم‌ِ عیمقِ در هر به‌ چاقورسیده‌استخوان، ریشه دوانده؟ مسیحایِ سپیدِ سرمایش، نفسی تازه بر مرده‌قلبم خواهد داد یا بهمنِ خوشِ خاطراتش خواهد زدود از تمام دل و جانم، یادِ تمامِ آن سرد‌‌زمستان‌هایِ تاریکِ بی‌درمان را... چیزی نیستم جز فروپاشی میان این و آن؛ رفت‌وآمدِ مکررِ میانِ پژمردگی روح و فرسایشِ تن. چیزی نیستم جز ضرورتِ کلمه‌وار از حلقومی خارج شدن و عدم تمایلِ روایت‌ها به بیان. برف چه خواهد کرد با این کهن
اورانیوم غنی شده فقط از خودِ خودش انرژی خارج میکند البته پس از قرار گرفتن در چرخه های پر سرعت سانتریفیوژی
امروز انرژی های زیبایی از عمق فرهنگ پر از ذخایر ناب ایران در حال آزاد شدن استآن هم پس از قرار گرفتن در سانتریفیوژهای حوادث که آخری اش بحران کرونا است
انرژی های خیره کننده از جنس نوعدوستی و محبت و همیاری و ایثار و فداکاری و جان نثاری و ازخودگذشتگی توسط مردم عزیز ایران در حال آزاد شدن به فراسوی مرزهاست و چشمها را به این نور زیبا خیره دواند
هرچقد یک چیزی قدمتش بیشتر باشد عمق بیشتری دارد و هرچقد چیزی عمیق تر باشد عوض کردنش هم سخت تر است مثل همین سبک زندگی مردسالارانه که اینبار نه در ایران بلکه در همه جای جهان ریشه دوانده است. 
متنفرم از آن پیام تبریک که به دنیا آمد تا دختر کسی باشد،  ازدواج کرد تا همسر کسی باشد.. 
چطور میتوان اینگونه روح و جسم یک بشر را نادیده گرفت و بعد دم از مهربانی و عشق  و صلح زد؟ 
زن مکمل مرد نیست.. زن خود مستقل است، زن فقط یک آدم است، نه یک کلمه پیش نه یک کلمه پس
می تواند تا ابد عاشقم باشد
و این اتفاق غمگینانه ای است.
عشقی در درونش ریشه دوانده که هیچگاه او را ترک نمی کند. او همان کسی است که من می دانم حتی سالیان بعد، لحظه ای که در کنار زنی دیگر و فرزندانش در حال ترک کردن دنیاست فقط به من فکر خواهد کرد و اینکه چرا هنگام خداحافظی آنجا نیستم که دستانش را بفشارم و گرمای دستم او را به زندگی بازگرداند.
او کسی است که من هر گاه در زندگی کم بیاورم یادم می آید فلانی در یک جایی از دنیا دارد به من فکر می کند، که من در م
تمام عصر بارون می‌بارید. پرده رو جمع کردم و پنجره رو باز گذاشتم. هوای اتاق خنک شده بود. ترکیب بوی چمن و برگ بارون خورده، اپیزود how emotions are made و آفتاب که کم کم غروب می‌کرد توی اون لحظه احتمالا تمام چیزی بود که از زندگی می‌خواستم.
هوا تاریک شده بود که با صدای در خونه و برگشتن بابا بیدار شدم. ۱۸:۱۸. باید متنی که میم فرستاده بود رو تصحیح می‌کردم. ذهنم دنبال زندگی میگشت. زندگی واقعی. صبح زود. دویدن. درخت‌های پاییز. طبیعت. کاری که براش حس زنده بودن داش
:: ای باران...از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه برای خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش... بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم...تقویم نمی گوید... شکوفه ها نمی گویند...امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
:: ای باران...از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه برای خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش... بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم...تقویم نمی گوید... شکوفه ها نمی گویند...امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
با اینکه در قرن ۲۱ هستیم اما هنوز هم تعداد کسانی که به نظریه تکامل اعتقاد ندارند و ترجیح می دهند همان داستان های کهن که روایت می کنند انسان از بهشت آمده، را باور کنند.
در این نوشته به ۱۳ شباهت انسان و اورانگوتان اشاره شده که نشان می دهد این شباهت ها اتفاقی نیست و ریشه انسان ها و اورانگوتان ها به یک جا برمی گردد و تنها تکامل چند میلیون ساله باعث شده تا انسان آدم شود!
اگرچه داروین نظریه تکاملش را با ظرافت بسیار تدوین کرده، اما برای کسانی که نمی خ
233-  و من کلام له (علیه السلام)> بعد أن أقدم أحدهم عل الکلام فحصر، و هو فی فضل أهل البیت، و وصف فساد الزمان <أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ فَلَا یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ وَ لَا یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلَامِ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.>فساد الزمان<وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَنَّکُمْ فِی زَمَانٍ الْقَائِلُ فِ
روزهایی هست که نمی‌دانم با تلخی درونم چه کنم. از گلستان آموخته‌ام که آن‌چه درون وجودم ریشه دوانده نفرت نیست فقط تلخی است. تلخی است به علاوه‌‌ی مقادیری سیاهی و میل به عزلت و عدم توانایی معاشرت با آدم‌ها و عدم توانایی شنیدن صدای آن‌ها. و اصلا هر صدایی. هر صدایی جز صدای تیک تاک ساعت کنار تختم آزارم می‌دهد. هر حضوری جز حضور تنهای خودم تحلیلم می‌برد. یادم نیست کجا بود که خواندم ما آدم‌ها جز یکدیگر چیزی نداریم. این جمله درست هم اگر باشد من حالا
#یاد_یاران
اوایل جنگ بود که بر اثر انفجار تله‌های انفجاری نیروهای کومله و ضدانقلاب پایش را از دست داد... اما عقب ننشست، با پای مصنوعی در عملیات‌ها شرکت می‌کرد. برادرش شهید و برادر دیگرش جانباز شد و خانواده هر کاری می‌کردند تا مانع اعزام دوباره او شوند، اما حریفش نمی‌شدند.
بار دوم مجروحیتش با قطع نخاع از ناحیه کمر در عملیات بیت‌المقدس ۷ همراه بود. اما باز هم نمی‌گذاشت رنج جانبازی میان او و ارزش‌های انقلابی‌اش فاصله‌ای بیندازد. سال‌ها ط
‏درباره‌ی وابستگی، جدایی و مرگ...
همان لحظه‌ای که سوزن را از توی رگ بیرون می‌کشند، همان آنِ جدایی سوزن از پوست، درست همان لحظه، همان یک آن که کوتاه‌تر است از آنکه اعصاب بدنت به مغزت بفهمانند؛
هر آدمی آن یک دم را مُرده است.
مرگ نه به مفهوم آغاز تجزیه تن، که به معنایی فراتر از آن؛ جدایی از آن‌چه که بودنِ انسان به آن وابسته است، وابسته شده است.
جدایی مفهوم ”مُردن” است و بیرون کشیدن سوزن از رگ تجسمی عینی از این مفهوم.
‏فرقی هم نمی‌کند که این س
به من باشد میروم بام و زیر نم باران تکان خوردن نورهای دوردست را نگاه میکنم و به این فکر میکنم ته این همه جان کندن چه دستاوردی ممکن است باشد که آدم ها از این فاصله حتی شبیه مورچه ها هم هدفمند نیستند حتی شبیه موریانه های توی یک تکه چوب هم نمیتوانند باشند 
این موضوع عقب افتادن داشت اذیتم میکردم نشستم از بیرون قضیه را نگاه کردم دیدم عقب ماندن از چه اصلا ؟ رسیدن به چه ؟ 
هرچقدر فکر میکنم میبینم این همه اعصاب خوردی به یک طرف دنیا هم نیست تهش چه ؟ هیچ
متاسفانه برخلاف هرآنچه بر درختِ تخیلت رویانده بودی، زندگی ـت در هیچ ریشه دوانده است و بعدِ مرگ تنها شاید سوار بر بادی. چرخ زنان و بی هیچ صورتی در گردش و گذر توی ایامِ زمان، متفاوت احوال و در حال نظاره ای، لیک در یک شباهتِ بی ثمر شاید تنها تصویرِ محو و نامعلومی از یک خاطره ای. قربانیِ ادراک در جهنم شخصیِ خویش خواهی ماند و همه چیز را تب دار و غلیظ بخاطر می آوری. تاسف می خوری، می خندی و گریه می کنی. و هیچ راهی نیست برای برگرداندنِ قلب هایی ک بدان تع
بابای بچه ی تازه مرده، در حملات اهواز، سپاهی است.
پسر بچه ی تازه پا روی زمین دوانده، در آغوش پدرش به رژه با نظم و ترتیب نگاه میکرده و حتی نمیدانسته تفنگ یعنی چه.
همانطور که نمیدانسته جنگ چیست؛
مرگ چیست؛
ایدئولوژی چیست.
انگار بیست سال قبل باشد،
تو بغل بابات رفته باشی اهواز،
بابات سپاهی ست و نمیدانی فشنگ چیست.
ربط فشنگ به تفنگ چیست.
جنگ چی بوده که تمام شده.
جنگ چی میتواند باشد که نباید شروع شود.
اما بیست سال بعد است.
برای روزمره بودن، درصدی ضروری
به ددلاین تحویل کارهای پژوهشیم نزدیک میشم و خیلی از کارها مونده. امروز برای یکی از کارها با شین صحبت می‌کردم. پذیرشش را برای دکترا گرفته و چند ماه دیگر می‌رود نیوزلند. چند روز پیش که با سین صحبت می‌کردیم، می‌گفت او هم دیگر دلش نمی‌خواهد برود. از جمع‌گرایی شرقی و ریشه دوانده شدنش در هویت و وجودمان می‌گفت و فردگرایی غربی. از تجربه‌های سخت مهاجرت و رفتن دوستانم می‌گفتم و او از پاره پاره شدن‌ها بعد از رفتن. امروز که صحبتم با شین تمام شد، ف
فطرس ملک
محمد بن حسن صفار رضوان الله علیه روایت کرده است:
حدثنا احمد بن موسى عن محمد بن المعروف بغزال مولى حرب بن زیاد البجلى عن محمد ابى جعفر الحمامى الكوفى عن الازهر البطیخى عن ابى عبد الله علیه السلام قال ان الله عرض ولایة امیر المؤمنین فقبلها الملئكة واباها ملك یقال لها فطرس فكسر الله جناحه فما ولد الحسین بن على علیه السلام بعث الله جبرئیل فی سبعین الف ملك إلى محمد صلى الله علیه وآله یهنئهم بولادته فمر بفطرس فقال له فطرس یا جبرئیل إلى ا
به ددلاین تحویل کارهای پژوهشیم نزدیک میشم و خیلی از کارها مونده. امروز برای یکی از کارها با شین صحبت می‌کردم. پذیرشش را برای دکترا گرفته و چند ماه دیگر می‌رود نیوزلند. چند روز پیش که با سین صحبت می‌کردیم، می‌گفت او هم دیگر دلش نمی‌خواهد برود. از جمع‌گرایی شرقی و ریشه دوانده شدنش در هویت و وجودمان می‌گفت و فردگرایی غربی. از تجربه‌های سخت مهاجرت و رفتن دوستانم می‌گفتم و او از پاره پاره شدن‌ها بعد از رفتن. امروز که صحبتم با شین تمام شد، ف
وقتی پا به این خوابگاه گذاشتم همینقدر دلم گرفته بود که حالا گرفته...حالا که آخرین شب بودنم در اینجاست...من چهارسال در این شهر فقط زندگی نکردم...من بزرگ شدم،تجربه کردم...آدم دیگری شدم...این روزهای آخر هرکجای شهر که پاگذاشتم یاد خاطرات بیشمارم می افتادم و تازه میفهمیدم که چقدرها در این شهر ریشه دوانده م...که سخت است اینکه این آدمها و این فضاها را بگذارم و بروم...و تازه بروم در شهر خودم که حس میکنم غریبه تر از این حرفها شده م با کافه ها و کتابفروشی ها
دخترش سال قبل کنکور داده. قبل از کنکور می‌گفتند پزشکی که قبول نشود، معلمی قبول می شود. ما به همین راضی ایم. ( عجب که معلمی پایمال شده اینجا) نتایح آمد. رتبه‌ی پنج رقمی با ارقام غیرتکراری. امسال به هول و ولا افتاده که باید هرطور شده قبول شوی. پارسال کم خرج نکرده بود، ولی امسال هم میخواهد کمال و تمام هزینه کند. پول‌هایش را ریخته توی حلق "کنکور آسان است" بلکه کنکور آسان شود.
خواهر بزرگترش پسری دارد که امسال کنکوری است. بااستعداد هم هست. ولی مدرسه‌
داستان ما مسلمان های این کره خاکی، داستان یک خانواده پر جمعیت است که بچه هایش در کودکی از نعمت دیدار والدینشان محروم شدند و یک دلال بی رحم هر کدام را به یتیم خانه ای سپرد یا به خانواده ای بخشید. هر کدام را به گوشه ای از دنیا.
به مرور زمان، بچه ها که حالا هر کدام سالها و ماه ها از هم فاصله داشتند والدین را فراموش کردند و این باور را پذیرفتند که گویا محکومند به گذشته ای که به یادش نیاورند.
روزهای سخت دور از خانه. روزهایی که هر کجا رسیدند به آن ها گف
 
 یوکای عزیز؛
 
چندین هزار سال است که انسان‌ها روی زمین زندگی می‌کنند و همه یک هدف مشترک داشتند: زنده بمانند!
ولی من نمی‌خواهم زنده بمانم. دلم می‌خواهد روحم از این قفس تیره و تار رها شود و دنیاهایی را ببینم که حتا نمی‌توانم تصورشان کنم. نمی‌توانم باور کنم که پس از مرگ دنیای دیگری نیست. اما با اکثر نظریات در مورد دنیاهای پس از مرگ هم موافق نیستم. دوست دارم خودم تجربه کنم و مثل همیشه عجله دارم.
هر روزی که تمام می‌شود، یکی از برگ‌های درختی که
   این که امروز تولدش است را از مدت‌ها پیش می‌دانستم. از همان زمان‌هایی که هنوز دزدکی مرا نبوسیده‌بود و من بغلش نکرده‌بودم که کار زشتی کرده. از کمی قبل‌تر از این که به خاطر بوسه یهوییش از او خجالت بکشم. کنار یکی از درهای بزرگ پردیس ایستاده بودیم که شقایق به همان شیوه تکراری و کلاسیکش داشت سر صحبت را باز می‌کرد. از تاریخ تولدش می‌پرسید. خنده کنان جواب شقایق را می‌داد. آرام سرش را تکان می‌داد. مهربان به نظر می‌رسید. یادم نمی‌آید به من توجه
   دو شب پیش بود. نشستم به شمردن تمام آدم‌هایی که برایم مهمند و بیشتر از بقیه با آن‌ها در ارتباطم. پنج‌تا بودند. خنده‌دار بود. به زحمت به تعداد انگشتان یک دستم بودند.  کودکانه نام‌هایشان را تکرار می‌کردم. تکرار می‌کردم که ببینم چه خاطرات و روزهایی را با این آدم‌ها گذرانده‌م. روزهای شیرین زیادی نبودند. غم‌زده بودم. به این فکر می‌کردم که اتاقمان در خوابگاه طبقه چهارم است. اگر شانس بیاورم فردایی درکار نخواهد بود. به جمعه‌ای فکرکردم که تما
رفتار سرخوشانه این بازیگرِ نابازیگر با آن پاکبانِ بینوا مبتذل‌تر و‌حقیرانه‌تر از آن است که گناه شمرده شود و این عمق بیچارگی وضعیت اکنون ما را نشان می‌دهد؛ رشد و گستردگی ابتذال فرهنگی. در این وضعیت امر خطا از آن‌رو که هم خودش و هم عامل آن مبتذل‌اند، گناه شمرده نمی‌شود و در نتیجه خطایی تلقی می‌شود که پاسخ و واکنش به آن از طریق حواشیِ مبتذل‌تر از خود این خطا صورت می‌گیرد. یعنی در وضعیتی مبتذل خطایی مبتذل از فردی مبتذل به تقویت ابتذال می‌
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،غریب است دوست داشتن.دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!باید آدمش پیدا شود!باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی
   ذهن اسکیزوفرنیک دارم. از آن‌هایی که چیزهایی می‌سازد و بعدتر با همان ساخته‌ها زندگی می‌کند. چهره‌های معلقی می‌بینم. روزهای اول تکان نمی‌خوردند، ۳۰-۴۰ ثانیه‌ای تماشایشان می‌کردم. گذر زمان را حس نمی‌کردم. جزئیات چهره را با دقت نگاه می‌کردم. از این که ذهنم می‌توانست با این ظرافت چنین موجودی را بسازد تعجب می‌کردم. چهره‌ها گاه ترسناکند، گاه زیبا. فرقی نمی‌کند چه می‌بینم، همیشه دو تا چشم هستند که مستقیم در چشمانم نگاه می‌کنند. آخرین
سیاهی لزج شب سرد و افتاده در ته چاهی تاریک که نور ماهش نیست. هی دست بر دیوار بردن و بالا رفتن و افتادن و خسته و ناامید قانع به این سرنوشت پست. نه انگشتی مانده و نه ناخنی و نه نایی برای بالا رفتن. عاجز. ناتوان. بازنده. نه از آن بازنده های خوب که کل سالن برایش کف و هورا می کشند. نه. از آن بازنده هایی که آرام، زمانی که همه غرق در برنده‌اند از گوشه میدان بیرون می رود. سیاهی. سیاهی. سیاهی. شب. نمی دانی چندمین سیگار است که دودش را به درون فرو می دهی و این رق
من از نقض گفته هایم متنفرم! اما این روزها در تنفر می‌خوابم، روی بالشتی از تنفر، زیر پتویی از تنفر، با فکر هایی که تنفر ازشان می‌چکد... در من یک دوست داشتن تو پر رنگ بود که آنهم با الکل هایی که از ترس کرونا به خود می‌پاشم، کمرنگ شده است! چهل و یک، خیلی بیشتر از هشتاد و پنج میلیون است که می‌خواهید آن را کم کنید! که این حرفها صدای پدرم است که زیر خاک خفته، و پدرش هم، که گه خوردم اگر روزی آری‌ای گفته‌ام، که بشکند دستم اگر روزی گره شده باشد، که امرو
بسم الله الرحمن الرحیم
دل نوشته(7)
 خدا شاهد است کسی که اینجا می آید این حال و هوا را می بیند دیگر برگشتنی نیست ما به تهران به این طرف و آن طرف که میرویم می بینیم اصلاً نمی شود ماند شهید حسن باقری
زمانی که در اطاعت خدا قرار بگیری در حقیقت به شیطان نه گفته ای و این اطاعت تو را وارد پناهگاه خدا می کند این پناهگاه شادابی و آرامشی وصف ناپذیر است جذابیت پر برکتی دارد این برکت و جذابیت مهر و محبت خاصی را در دل بنده خدا جاری میکند جذبه محبت کردن به دوست
انگار همگی به زندگی سابق خود برگشته‌اند و انگار همگی مردگانی متحرک‌اند. انگار ما در خلائی زیسته‌ایم که نه نوری به آن می‌تابد و نه آوایی سکوت گوش‌آزارش را می‌شکند. این روز است که شب شده و هزار سال است شب مانده، چه که اژدهایی گیتی‌خوار خورشید را درسته بلعیده است. ولیکن اکنون خورشید اندک‌اندک از ژرفای شکم هیولا جوانه می‌زند و پرتو می‌افکند؛ تاریکی، لیکن، دوران‌ها تا به عمق جان سایه‌ها دوانده و هزاره‌ای رگبار خون بایست ببارد تا سرخی کف
متوهم‌های توییتر فکر می‌کنند تمام ایران مثل آن‌ها فکر می‌کند و حکومت مقصر تمام این ناهنجاری‌ست؛ بدون سرمایه اجتماعی مردم احمقی که ایدئولوژی آنقدر بر زندگی‌شان مستولی شده که توانایی زیستن‌شان را هم ازدست‌داده‌اند، هرگز نمی‌توان تا این اندازه بر زندگی شخصی آدم‌ها اعمال نفوذ کرد. آدم‌هایی که بروزِ کوچک‌ترین نسیمی از زندگی عادی عصبانی‌شان می‌کند، آدم‌هایی که در کمترین نمودِ زنانگی، رنگی از شیطان می‌بینند، احمق‌های غیرقابل تحم
⁦✍️⁩خدا چگونه به وجود آمده؟ کی به وجود آمده؟
یک سوال میپرسم؛ خدا کی نبوده؟ خدا همیشه وجود داشته است.
به موجودی که از هیچ به وجود آمده ممکن الوجود میگویند مثل انسان و... .
هر ممکن الوجودی(مثل انسان) نیاز به یک مرجح(به وجود آورنده) برای به وجود آمدن دارد؛ حال اگر مرجح یک ممکن الوجود مثل انسان یک ممکن الوجود دیگر باشد دوباره خود آن هم احتیاج به مرجح دیگری دارد و همین طور تا بی نهایت ادامه دارد. 
و چون تسلسل(ادامه تا بی نهایت) باطل است، باید به مرجّ
 ویکتور پلوین رمان نویس روس در رمان ۲۰۰۸  خود، مدرن بودن را چنین تعریف می کند
– قطارهای روسی سر موقع برسند و حرکت کنند
– کارکنان رشوه نگیرند
– قُضات به تلفن‌های سفارشی پاسخ ندهند و حق مردم ضعیف را نخورند
– تاجران درآمد خود را به لندن نبرند
– پلیس راهنمایی و رانندگی با حقوق خود راحت زندگی کنند؛ و..
ریشه فلسفی مدرن بودن در مدنیّت است. شخصِ مدرن به کسی که به او می‌گوید: من شما را دوست ندارم، می‌گوید حقِ شماست که مرا دوست نداشته باشید؛ مگر قرا
برای فهمیدن دلیل بارزشمند بودن ارز دیجیتال باید به این موضوع بپردازیم که عامل با ارزش شدن پول چه چیزی است. ایده پدید آمدن پول را می‌توان در ریشه لاتین کلمه اعتبار دانست.باور،عملکرد پنهانی است که باعث عملکرد پول می‌شود. باوری که هزاران سال است در ذهن افراد ریشه دوانده است.
عمر این باور به دوران ماقبل تاریخ برمی‌گردد که انسان های اولیه صدف های خود را با گوشت گاو معاوضه می‌کردند. با سپری چند قرن،جواهرات و فلزات نایاب جایگزین صدف ها شدن. ممکن
نیویورکر درموردش نوشت:
«خاطراتی هولناک و ویرانگر از دوران اسارت به دست داعش … او تجربیاتش را با زبانی صریح و روحی مصمم بازگو می‌کند و هم‌دستی شاهدانی را که در جرم و رنج دیگران شریک شدند، به پرسش می‌کشد.»
واشنگتن پست می‌نویسد:
«نویسنده از جنایاتی که خانواده‌اش را ویران و جامعه‌ی آسیب پذیرش را به نابودی کشاند، پرده برمی‌دارد. خاطراتش بسیار شجاعانه و گامی مهم در محاکمه‌ی آنانی است که آن جنایات هولناک را مرتکب شدند.»
«آخرین دختر»، نوشته
در پست های قبلی بارها در مورد اهمیت باور داشتن به خودمان و مسیری که میخواهیم ادامه دهیم حرف زده ام. اینکه چقدر مهم است احساس "درست" بودن داشته باشیم تا نظرات و احیانا توهین های دیگران باعث رنجش ما نشود و ما ثابت قدم در راه هدفمان باقی بمانیم. اما بیایید ببینیم چطور باید با تردید هایی که در جانمان ریشه دوانده اند و نمیگذارند هیچ انتخابی بکنیم مبارزه کنیم.
 
بیایید از عقده هایمان کمک بگیریم
شما عقده ی چه چیزی را در زندگی دارید؟ کاملا رک و صریح حر
از لحاظ سیاسی ضعفِ‌ این استدلال همواره این بوده: کسانی که بد را مقابلِ بدتر انتخاب می‌کنند به سرعتِ تمام فراموش می‌کنند که بد را انتخاب کرده‌اند. چون بدی رایش سوم سرانجام چنان ابعادی هیولایی یافت که هر قدر هم که تخیلِ قوی می‌داشتیم نمی‌شد آن را «کم‌تر بد» نامید،‌ قاعدتا (با تجربه‌ی‌ جنگ جهانی دوم) می‌بایست پایه‌های‌ این استدلال برای همیشه فرومی‌ریخت،‌ اما شگفتا که چنین نشد. افزون بر این،‌ اگر به تکنیک‌های حکومت توتالیتر نگاه کنی
سیمپل توسط من به وجود آمد و بهاین انگیزه به وجود آمد که داداشام داخل مسابقه کارآفرینی شرکت کردن و سرمایه گذارها روی کار اونا
یعنی پریز و سرپیچ هوشمند سرمایه گذاری کردن و من میخوام به راه اونا بپیوندم و به این دلیل من simple v رو به وجود آوردم
 
ولی هنوز محصول سیمپل به وجود نیامده ووقتی که به وجود بیاد بهتون اطلاع میدهم
یک‌بار یکی از دوستان، در نقدِ رفتار ما در باب مسائل مملکت نوشته بود که واکنش ما به محدودیت‌ها غالبا یافتن یک راه‌حل جایگزین بوده تا تلاش برای از بین بردن آن محدودیت. شبیه به اینکه اگر فرضا یک روز یک چاله‌ی بزرگ در وسط خیابانی که همیشه از آن عبور میکرده‌ایم ببینیم، به جای تماس با شهرداری منطقه و پیگیری موضوع، از آن روز به بعد از خیابان کناری تردد کنیم. داشتم فکر میکردم من در زندگی شخصی‌ام، در بسیاری از موارد، به طرز عجیبی، حتی به دنبال راه
✅سوالات درسهایی از قرآن 98 تاریخ 2 آبان
 
1- کدام راه برای خداشناسی، آسان‌تر و اطمینان‌آورتر است؟
1) از وجود خود به وجود خدا✅
2) از وجود جهان به وجود خدا
3) از وجود خدا به وجود خود
2- در کدام مورد، راهی برای مشاهده نداریم و از طریق آثار به وجود آن پی می‌بریم؟
1) جاذبه زمین
2) درد و بیماری
3) هر دو مورد✅
3- کدام مسئولیت تربیتی است که تا پایان عمر ادامه دارد و بازنشستگی ندارد؟
1) معلّمی
2) مادری✅
3) مربی تربیتی
4- آیه 17 سوره غاشیه، به کدام یک از نشانه‌های خ
اگر گلی وجود داشت که صلح هدیه می کرد....اگر دختری وجود داشت که آتش به پا می کرد....اگر پسری وجود داشت که خاطره اش از جنس جنگ بود....اگر سرزمینی همه اینها را با هم داشت، و اگر جنگ و صلح به آرامش برسند...اگر سرنوشتی وجود داشت که خالق، و در عین حال مخلوق همه چیز بود...اگر شش نفر به پا خیزند...و یک فائقه برگزیده شود...آنگاه:به پایان آید این دفتر، حکایت همچنان باقیست.زندگی هرگز نمی میرد، اگر چه امروزش فانیست.
--*-*-*-*-*-*-*-*-*
این چند خط مقدمه ای بود بر بچه عزیزم، ا
گاهی بزرگ شدن در کوچک شدن است، اگر می خواهی بزرگ شوی در صدر مجلس ننشین، صدر مجلس بزرگ را تعیین نمی کند هر جا بزرگ بنشیند آنجا صدر مجلس است. مثل آب باش به دور از تکبر، آب با اینکه می داند عنصر حیات است ولی هیچگاه بر طبیعت سخت نگرفت و به قله نرفت، همیشه سر به زیر انداخت و در پستی منزل کرد رود شد و به دریا رسید. انسان بزرگ این را می داند که اگر دنیا جاودانه بود مردان خدا به آن شایسته تر بودند. باور کن راه رسیدن به بزرگی سخت نیست، سخت آن ست که برای رسید
ارور 404 not found
معروف ترین ارور در رده ارورهای 4XX می باشد. به زبان ساده در سمت مرورگر یک صفحه و یا آدرسی درخواست می شود و این آدرس و یا صفحه وجود ندارد. حال ممکن است به خاطر اشتباه تایپی آدرس وجود نداشته باشد و یا قبا وجود داشته و دیگر وجود ندارد. این نوع خطا برای سئو سایت ضرر دارد و پیشنهاد می شود به شکل اصولی رفع کنید و برای مانیتورینگ این نوع خطاها ابزار سرچ کنسول نیز وجود دارد.
ادامه این پست را در سایت ما دنبال کنید.  www.testerking.ir
علل متفاوتی برای کشیدن دندان وجود دارد:– پوسیدگیهای شدید یا عفونتی که منجر به آبسه های حاد یا مزمن شود.– دندانهای اضافه که جلوی رویش بقیه دندانها را بگیرد.– بیماریهای لثه که باعث لقی شدید دندان شود.– اگر در طرح درمان ارتو ضرورت کشیدن دندانی خاص وجود داشته باشد.– اگر دندان در خط شکستگی وجود داشته باشد.– اگر امکان عصب کشی دندان وجود نداشته باشد.

ادامه مطلب
حضانت در واقع به معنای مشخص نمودن تکلیف فرزند برای نگهداری از او است . تا زمانی که پدر و مادر در کنار هم زندگی می کنند مشکلی در این خصوص وجود ندارد اما هنگامی که مشکلی در بین آن ها به وجود می آید حضانت فرزند مطرح می شود .در مورد حضانت یک قاعده کلی وجود دارد که طبق این قانون تا سن هفت سالگی حق نگهداری فرزند بر عهده مادر است . اما در برخی موارد استثنا نیز وجود دارد که حق حضانت طبق قوانین خاصی از زن گرفته می شود .
پرونده حق حضانت فرزند را به وکیل دعاو
 این سؤال که «چرا شر و درد و رنج وجود دارد ؟» یعنی علت غایی شر چیست و برای چه آن را ایجاد کرده اند؟به عبارت دیگر، چه سودی در درد و رنج برای مبتلای به درد و رنج وجود دارد؟ در واقع سؤال کننده می گوید: مصلحت درد و رنج را تعیین کنید.عقل به این سؤال جوابی ندارد، اما  نقل نکاتی را گفته است.
ادامه مطلب
دوربین برهنه کن اندروید, دانلوددوربین برهنه کننده, کد دوربین لخ کن, دانلود دوربین لخ کن رایگان, دانلود نرم افزار دوربین برهنه کننده بدن انسان
آیا نرم افزار نوماو واقعا وجود دارد ؟ , خبر آیا نرم افزار نوماو واقعا
وجود دارد ؟ , ماجرای آیا نرم افزار نوماو واقعا وجود دارد ؟ , جزئیات آیا
نرم افزار نوماو واقعا وجود دارد ؟ , علت آیا نرم افزار نوماو واقعا وجود
دارد ؟ , دلیل آیا نرم افزار نوماو واقعا وجود دارد ؟
ادامه مطلب
چشم بسته. قدم‌ها رو به جلو. «کدوم آینه واقعیتو می‌گه؟» دخترِ تویِ آینه گفت. «کجایِ این حرفا واقعیته؟» به دخترِ تویِ آینه گفتم. ما وجود داریم؟ از کجا معلوم کسایی نیستیم که فقط تویِ خوابِ یه نفر دیگه وجود دارن؟ کی می‌دونه چه بلایی سرِ آدمایِ تو خوابامون میاد؟ چندتا دنیایِ دیگه می‌تونه وجود داشته باشه، اگه هرکدوم از دنیاهایِ تو خوابامون واقعی باشن؟ «تاریکی عدم وجود روشنایی نیست. عدم اعتقاد به روشناییه». کجا خونده بودمش؟ کدوم روشنایی؟ اگه ر
 
یوکای عزیز؛
 
امروز مادر زنگ زد و گفت غذا را بار بگذارم تا برسد. داشتم پیازها را خرد می‌کردم که صدای مارکو از بالا در آمد. نمی‌دانم در ذهنم چه گذشت که اصلا حواسم به چاقو نبود و دستم را بریدم.
خون همه جارا گرفت. امروز خون همه جا را گرفته بود. البته این قضیه از دیروز شروع شد. دوست مارکو را یادت هست؟ همان گربه‌ی سفیدی که سپیده صدایش می‌زنم. دیروز آمده بود پشت در و میو میو می‌کرد. من هم از قبل پنجره‌ی طبقه‌ی دوم را باز گذاشته بودم تا هوا کمی جریا
کاش کسی وجود داشت و بدون هیچ انتظاری هرصبح در گوشم تکرار می‌کرد :(دوستت دارم. برای هرچیزی که الان هستی دوستت دارم.)
کاش دستی برای گرفتن و قدم زدن. لبخندی برای دل گرمی دادن. سینه ای برای به آغوش کشیدن وحتی گریه کردن. فقط برای این لحظه وجود داشت.. 
5 نفر از 11 نفری که به حرم حضرت معصومه(س) حمله کردند متعلق به جریان #بیت_شیرازی بودند و یکی از آن‌ها ادمین #کانال_مرجعیت بود/منبع: فارس. 
یک زمانی پیروان فرقۀ #شیخیه که شیعیان افراطی بودند در شهرهای عراق با پیروان فرقۀ #وهابیت که سنیان افراطی بودند می‌زدند و خون و خون ریزی راه می‌انداختند. اما خانۀ سر دستۀ آن‌ها همیشه سالم می‌ماند و کسی به آن‌ها تعرضی نمی‌کرد. یک نفر آن بالا بود و با تور داشت از آب گل آلود ماهی خودش را می‌گرفت.
حالا هم در قضایا
الکل نجس نیست
1. الکل (به خودی خود) نجس نیست؛ زیرا دلیلی بر نجاست آن وجود ندارد و اگر هم حکم به نجاست مشروبات الکلی می‌شود دلیلش، وجود الکل در آنها نیست؛ بلکه دلیلش مست‌کننده بودن این مایعات است.
2. اگر مایعی، مست‌کننده بود (چه کم و چه زیادش)؛ نجس است و نوشیدن آن حرام؛ خواه در آن الکل وجود داشته باشد (به هر میزان و درصدی)، خواه وجود نداشته باشد.
3. اگر مایعی، مست کننده نبود (چه کم و چه زیادش)؛ چنین مایعی پاک است و حکم به نجاست آن نمی‌شود، خواه در آن
رئیس جمهور گفته: اقدامات دولت علیه کرونا با وجود تحریم‌ها نسبت به دیگر کشورها افتخار آفرین بوده است. ما ایرانی‌ها به چه کسی پناه ببریم به چه نهادی شکایت کنیم که فعلا نمی‌خواهیم به چیزی افتخار کنیم. خریدار افتخارآفرینی‌های حکومت کنندگان هم نیستیم.
همین که جنابعالی به دولت خود بابت اقدام علیه کرونا افتخار می‌کنید، جناح‌های مقابل خود را تحریک می‌کنید این افتخار نصیب جنابعالی نشود، بلکه آنها مدال این افتخار را بر گردن خود بیاویزند. بعد د
-لوس نشو. چیزی به اسم عشق وجود نداره.
+وجود نداره؟
-نه نداره.
+پس این که ما این جاییم یعنی چی؟
-رابطه، اسمش رابطه ست. ببین همه آدما یه روز رابطه شون تموم می شه. مثلا امروز ازدواج می کنن و یه سال بعد طلاق می گیرن. خب پس عشق کجا میره؟ تموم می شه؟ مگه می شه عشق تموم شه؟
-عشق تموم نمیشه؟
+نه، معلومه که نه!
-پس وجود داره! فقط تموم نشده... یه چیزی درست وسط قلبت، چیزی که تموم نشده!
+اوهوم، خب تو بردی. آره تموم نمیشه. تمومت می کنه مثل خنجری که آروم آروم تا خود اس
ین سبک از کابینت آشپزخانه که در اواخر قرن بیستم با به وجود آمدن مصنوعات چوبی به وجود آمد یکی از پرطرفدارترین سبک­های کابینت می­باشد که با تنوعی که در متریال­ها و رنگ­بندی کابینت آن وجود دارد خیلی عظیمی از افراد را به سمت خود کشیده است در این سبک طراح کابینت اشپزخانهنیز بسیار زیاد جای مانور داده و طراحی­های بسیار زیادی وجود دارد. قیمت این محصول راببینید این مطلب را بخوانید
در وجود تک تک ما انسانها نیروها ، استعدادها و توانایی های شگفت انگیزی وجود دارد که اکثر ان ها پنهانی بوده و بسیاری از ما از وجود ان بی خبریم . این مهارت ها و قابلیت های خارق العاده زمانی خود را اشکار می کنند که ما تحت فشار قرار بگیریم . به عبارتی تنها در تنش و فشارهای سخت و دشوار است که زغال وجود ما الماس بیرون می دهد و از دل مشکلات و دشواری ها ریا، خلاقیت و ابتکار و نواوری رخ می نماید .بسیاری از پزشکانی که در میدان های جنگ حضور داشتند و در دشوار ت
در مباحث عرفان نظری، وحدت وجود که یکی از اصلیترین مباحث عرفان است، در کلمات حافظ فراوان دیده میشود. البته باز هم نمیتوانم خودداری کنم از اظهار تأسّف، از این‌که بعضی از نویسندگان و ادبای محقّقی که با وجود مقام والای تحقیق در ادبیات، از عرفان - عرفان نظری - اطلاعی ندارند و در آن کاری نکردند، وحدت وجود را که به حافظ نسبت داده شده، به معنای همه‌خدائی که ناشی از عدم درک درست مسأله است، تعبیر کردند و آن را جزو شَطَحیاتی دانستند که بر زبان حافظ - مث
قشم به جزیره ای ست که به عجایب
هفتگانه معروف است و جایگاه زیباترین و خاص ترین پدیده های طبیعت است. جنگل حرا
یکی از این عجایب هفتگانه بوده که در لیست عجایب هفتگانه قشم قرار
دارد و به طلای سبز قشم نیز معروف است و زیستگاه درختانی است که ریشه در آب دوانده
اند.

جنگل دریایی حرا که با
نام منطقه حفاظت شده حرا نیز شناخته می‌شود، با ۲۰۰ کیلومتر مربع وسعت، در تنگه خوران، بین جزیره قشم
و بخشی از استان هرمزگان (فاصله بین شمال جزیره قشم و بندر خمیر) قرار
دانشمندان اخیراً دریافته‌اند، یک چاله‌ عظیم در سیاره سرخ وجود دارد که این امر می‌تواند علت از دست رفتن آب در آنجا باشد.
به گزارش خبرگزاری ایسنا و به نقل از تک تایمز، یک چاله در جو مریخ وجود دارد که هر دو سال یک بار باز می‌شود و آب را به فضای بیرون خالی می‌کند.
مشاهدات پیشین نشان داده بود بخار آب زیادی در جو مریخ وجود دارد اما اینکه این بخار آب چگونه به وجود آمده، تاکنون برای دانشمندان یک معما بود. همانند زمین، سیاره سرخ نیز یک لایه میانی در
تلوزیون داشت با بچه های شش هفت ساله مصاحبه می‌کرد، می‌گفت فلان چیز تخیلی(قالی پرنده و اینا) رو داشتی چیکار میکردی ،بعد اینا جواب میدادن خیلی‌هاشون که فلان چیز که وجود نداره، از یکیشون پرسید وجود نداره یعنی چی؟ میگه، یعنی چیزی که میخوایمش ولی تو دنیای واقعی نیست. فکر کردم چقدر بچه ها فهمیده شدن، چی باعث شده به مفهوم وجود نداشتن اینجور مسلط باشن و به کار ببرنش.علی ای حال، کاش یکی فردا باهام میومد کوه.
دانلود فیلم شیطان وجود ندارد از نماشا محصول 1399 اثری از محمد رسول اف, دانلود فیلم شیطان وجود ندارد از نماشا با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4k, دانلود فیلم سینمایی ایرانی شیطان وجود ندارد از نماشا جدید بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه از نماشا

ادامه مطلب
 
شاعری ناشناس که سال ها پیش در دامنه ی بیستون کوه می زیست، همواره با خود این گونه زمزمه می کرد:
با خود گفته بودم کوه تا کوه باید ایستاد
چه می دانستم دشت تا دشت باید گریخت.
 
 
  مساله ی کردستان، نه مساله ی کردستانِ تنها، که مساله ی ایران است. و حل نمی شود مگر در مواجهه ی مستقیمِ همه ی مردم ایران با یکدیگر و درکِ درست از این مواجهه. مساله ی کردها، نه مساله ای صرفا قومی، نژادی یا مذهبی که مساله ای ملی است. صدالبته مسائل قومی در این سرزمین، در تقابل
 
 
 
جهان مملو از حیوانات وحشی عجیب و غریب است. گونه‌های جانوری زیادی در سراسر جهان وجود دارند که برای عموم مردم کمتر شناخته شده اند که اطلاعات جالبی درباره آن‌ها وجود دارد. امروز، ما یک لیست جالب برایتان گردآوری کرده ایم: ۱۰ حیوان عجیب و غریب که نمی‌دانید وجود دارند و نام آن‌ها را تا کنون نشنیده اید.
 
ادامه مطلب
در هر رابطه‌ای (حتی رابطهٔ انسان با زندگی)، قاتل رابطه است.آنجا که ترس است،زندگی نیست،وقتی ترس تمام می‌شود،زندگی آغاز می‌شود تا وقتی ترس وجود دارد، انسان نمی‌تواند خودش باشد و وقتی انسان خودش نباشد، عشق در او نیست، زندگی بمعنای واقعی وجود ندارد،ترس و عشق نمی‌توانند با هم یکجا باشند، هرچند هر دو از یک منشا هستند پس "از هر چه می‌ترسی، در آن شو" به سراغش برو.
خوبی، شرافت، پَستی، زشتی، بدی، پلیدی، عشق و نفرت همگی از ویژگی‌ها و خُلقیات انسان هستند و از لحظه‌ی تولد تا آخرین دقایق مرگ همراه او و از او جدایی ناپذیرند.
مسئله‌ی مهم وجود این تضادها و جدال پایان‌ناپذیر بین آن‌ها در وجود آدمی نیست، مسئله‌ی مهم درک و پذیرش صادقانه‌ی آن‌ها و دادن فرمان مدیریت زندگی به دست "خوبی، عشق و شرافت" است، در حالی که از وجود شّر و پلیدی نیز در وجود خود آگاهیم.
 
زیگموند فروید (روان‌کاو)
شک در وجود خدا
 
  
آیا خدا وجود دارد ؟
 
«وَ سَمِعَ(ع) رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَ یَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکٍّ : امیرالمومنین(ع) شنید که مردى از حروریّه (خوارج) شب زنده داری کرده و در حال نماز و قرآن خواندن است، فرمود: با یقین خفتن بهتر از نماز گزاردن با شکّ است.» (نهج البلاغة/حکمت۹۷)
شک در وجود خدا
ادامه مطلب
پاکترین کلمه ای که در هرجای دنیا وجود دارد مادر است
کلمه ای سرشار از عشق،مهربانی و فداکاری 
چگونه میشود که همه ی خوبی ها از آنِ موجودی میشود و خداوند برایش سوره نازل میکند...کیستی تو
تو که با تپش قلب فرزندت نفس میکشی و با ناآرامی اش دنیا برایت مثال قفسی میشود و گلویت را میفشارد
شدنی ست که خدا همه ی عشق زمین را در وجود تو بگذارد تو از آن به دیگران ببخشی چرا که اگر غیر از این بود باید تعجب میکردیم...
کیستی تو مگر میشود این همه ایثار در وجود کسی
را
حوادث روزهای اخیر برای تمام ما ایرانیان با هر نقش و هویتی که در جامعه داریم یک پیامد مشترک داشته است و آن "حال بد" ما یا حتی "نفرت" از خود، کشور، حاکمان و یا حتی مردم و اطرافیانمان بوده است. منکر این نیستم که من هم از این پیامدها تاثیر پذیرفته‌ام اما ذکر نکاتی که رسانه ها معمولاً به آنها نمی‌پردازند در این موقعیت زمانی و برای تسلی دادن به خاطر افسرده ما ایرانیان خالی از لطف نیست:
 
۱— ما تقریباً در بهترین وضعیت خود در طول تاریخ قرار داریم. حد
نه اینکه ازت بخواهم به خودت سخت بگیری، نه اتفاقا دلم میخواهد تا آنجا که میشود کاری کنی که به تو خوش بگذرد! ولی خواسته ی قلبی و واقعی من از تو این است که با تموم وجود زندگی کنی! سعی کن از تک تک لحظه هایت لذت ببری، گذشته را فراموش کنی و امروزت را خیلی زیبا نقاشی کنی، دلم میخواهد به ندای قلبت گوش کنی و دست کودکی را بگیری و به خانوم میانسالی لبخند بزنی، دلم میخواهد همراه با افتادن برگ های پاییزی، غرور و خودخواهی را از خودت دور کنی و نفس بکشی در آسمان
دانشجویان گرامی متن زیر را در یک فایل word کپی پیست کرده و جاهای خالی ان را نیز با توجه به مشخصات خود کامل کرده سپس ان را پیرینت گرفته و در جلسات اول به اینجانب در کلاس مربوطه ارائه دهید و یا میتوانید بصورت دستنویس نیز ان را تهیه کنید در صورت عدم ارائه ان، درس حذف خواهد شد.
 
اینجانب .................... دانشجوی رشته ..................... در نیمسال اول 99-98 درس ..............را انتخاب کرده که 
الف) به فشردگی امتحانات و وجود چند درس سخت در نزدیکی روز امتحان ............. اشراف دا
دانشجویان گرامی متن زیر را در یک فایل word کپی پیست کرده و جاهای خالی ان را نیز با توجه به مشخصات خود کامل کرده سپس ان را پیرینت گرفته و در جلسات اول به اینجانب در کلاس مربوطه ارائه دهید و یا میتوانید بصورت دستنویس نیز ان را تهیه کنید در صورت عدم ارائه ان، درس حذف خواهد شد.
اینجانب .................... دانشجوی رشته ..................... در نیمسال دوم 97-98 درس ..............را انتخاب کرده که 
الف) به فشردگی امتحانات و وجود چند درس سخت در نزدیکی روز امتحان ............. اشراف دارم
«فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی، آنهم دزدی‌ست. هرگناه دیگری صورت دیگر دزدی‌ست.وقتی مردی را بکشی زندگی را از او دزدیده ای. حق زنش را برای داشتن شوهرش دزدیده ای، همینطور حق بچه هایش را به داشتن پدر. وقتی دروغ میگویی حق طرف را برای دانستن راست دزدیده ای، وقتی کسی را فریب دهی، حق انصاف و عدالت را دزدیده ای. میفهمی؟».بادبادک باز _خالدحسینی  فقط یک گناه وجود دارد
✅سوالات درسهایی از قرآن 98 تاریخ 2 آبان
 
1- کدام راه برای خداشناسی، آسان‌تر و اطمینان‌آورتر است؟
 
1) از وجود خود به وجود خدا
 
2) از وجود جهان به وجود خدا
 
3) از وجود خدا به وجود خود
2- در کدام مورد، راهی برای مشاهده نداریم و از طریق آثار به وجود آن پی می‌بریم؟
1) جاذبه زمین
 
2) درد و بیماری
 
3) هر دو مورد
3- کدام مسئولی تربیتی است که تا پایان عمر ادامه دارد و بازنشستگی ندارد؟
 
1) معلّمی
 
2) مادری
 
3) مربی تربیتی
 
4- آیه 17 سوره غاشیه، به کدام یک از نشا
✅سوالات درسهایی از قرآن 98 تاریخ 2 آبان
 
1- کدام راه برای خداشناسی، آسان‌تر و اطمینان‌آورتر است؟
 
1) از وجود خود به وجود خدا
 
2) از وجود جهان به وجود خدا
 
3) از وجود خدا به وجود خود
2- در کدام مورد، راهی برای مشاهده نداریم و از طریق آثار به وجود آن پی می‌بریم؟
1) جاذبه زمین
 
2) درد و بیماری
 
3) هر دو مورد
3- کدام مسئولی تربیتی است که تا پایان عمر ادامه دارد و بازنشستگی ندارد؟
 
1) معلّمی
 
2) مادری
 
3) مربی تربیتی
 
4- آیه 17 سوره غاشیه، به کدام یک از نشا
شاید خیلی­‌ها فکر کنند که قهوه یک نوشیدنی اروپایی است اما واقعیت این است که اتفاقا یکی از خاستگاه­‌های اولیه‌­ی نوشیدنی ای به نام قهوه، قبایل عرب آسیایی‌ست. تا سال­‌ها اعراب روش دم کردن قهوه­‌ی عربی را مثل یک فرمول سری بین خودشان حفظ کردند. قهوه عربی به آن‌ها انرژی می‌داد و کمک می‌کرد تا شرایط سخت صحراها را تحمل کنند. در این مقاله می‌خواهم روش دم کردن اصیل قهوه‌ی پرطرفدار عربی را توضیح دهم.
البته قهوه­‌ی عربی را به روش­های مختلف دم م
 
 
 
مردی به آرایشگاه رفت تا آرایشگر موهایش را کوتاه کند. آرایشگر که مشغول کار شد طبق عادت همیشگی با مشتری شروع به صحبت کرد. درباره موضوعات گوناگونی صحبت کردند تا موضوع گفتگو به خدا رسید. آرایشگر گفت: من هرگز به خدا اعتقاد ندارم. مشتری پرسید: چرا اینگونه فکر می کنی؟ آرایشگر گفت : کافی است پایت را از اینجا بیرون بگذاری و به خیابان بروی و دریابی که خدا وجود ندارد. چرا این همه آدم بیمار و فقیر در جهان هست؟ اگر خدا هست وجود این همه آواره به چه معنی ا
در محوطه دانشگاه یک حوض وجود دارد که محیط نسبتا زیبایی را به وجود آورده است و در هر دقیقه، 10 سلفی با فواره آن ثبت می‌شود و در ساعات میانی روز بسیار شلوغ می‌شود. من امروز تصمیم گرفتم به آن جا بروم و کمی کتاب بخوانم ، اما با وجود هدفون، سر و صدای محیط آنقدر زیاد بود که 5 دقیقه هم نتوانستم تحمل کنم. حالا رفته ام یک جای دیگر دانشگاه و دارم می‌نویسم، بلکه ذهنم کمی آرام شود و بعد از کلاس‌ها برای درس خواندن تمرکز داشته باشم. این‌جا هم پر سر و صدا است
روسو جمله ی خوبی خطاب به روحانیان مسیحی داشت
میگفت: دست از اثبات حقانیت مسیحیت بردارید
چون مسیحیت واقعاً برحق است
بیایید اثبات کنید که خودتان مسیحی هستید...!
 
این چیزی ست که نیاز به اثبات دارد
به همین سیاق، باید خطاب به تمام مذهبیان گفت
دست از اثبات وجود خدا بردارید، وجود خدا نیازی به اثبات ندارد!!
شما با رفتار نیکتان، اثبات کنید که به وجود خدا اعتقاد دارید!
ما چه‌ایم اندر جهان پیچ پیچ
چون الف از خود چه داریم؟ هیچ هیچ
همین دیگه آقا!
دنبال مطلع و مقدمه و میان و مؤخره نباش!
درسته که این‌ها نظم‌اند و طبع انسان ملائم با نظم ولی نه این‌که انسان خودش رو محدود قالب‌ها کنه و از محتوا جا بمونه!
لهذا گفته‌اند مجعول وجود است و ماهیت نفاد و حد وجود.
خط بالا رو هم جدی نگیرید!
همه چیز در کنار هم وجود دارند. مثل تصویر های بزرگی که دائما در حال تغییرند. به این ترتیب باید حقایق بیشماری وجود داشته باشند. نه فقط یک حقیقت که ما با حواس گنگ خود درک کنیم. بلکه انبوهی از حقیقت که در پیرامون ما، درون ما و بیرون ما وجود دارند. اعتقاد به هرگونه محدودیت صرفا ناشی از ترس و تعصب است. حدی وجود ندارد؛ نه برای افکار و نه برای احساسات.  اضطراب است که حدود را می سازد ...
 استاد از سایتوکاین و سیستم کمپلمان حرف می‌زد و او ردیف آخر می‌خوانْد: 
"این رشته های به شدت رقیق و نازک اعصاب کودک را فقط سرانگشت ظریف و لطیف مادر است که می‌تواند از هم جدا کند که عقده به وجود نیاید، گره به وجود نیاید، هیچ کس دیگر نمی‌تواند..." 
کنار صفحه، بزرگ نوشت: آه. 
 استاد از سایتوکاین و سیستم کمپلمان حرف می‌زد و او ردیف آخر می‌خوانْد: 
"این رشته های به شدت رقیق و نازک اعصاب کودک را فقط سرانگشت ظریف و لطیف مادر است که می‌تواند از هم جدا کند که عقده به وجود نیاید، گره به وجود نیاید، هیچ کس دیگر نمی‌تواند..."
کنار صفحه، بزرگ نوشت: آه. 
از ابتدا که بدنبال فهم ضمیرناخودآگاه بودم، فرض رو بر این گرفتم که حالا یه چیزایی بقیه نوشتن و میخونیم و تموم ولی انگار نه خیلی چیزا هست که بقیه ننوشتن و اتفاقا شگفت آوره که در یک نوشته میارم.یکی از بحث های فرعی در ضمیرناخودآگاه به عنوان جایگاه بسیاری از فرایندهای ذهنی و روانی، بحث عقده های روانی هست که با پیشنهاد محمد علی شروع به بررسی تعریف و وضعیت این مفهوم نسبت به سایر مفاهیم کردیم. وقتی بخواهیم از منظر یونگ مبحث عقده های روانی را بررسی ک
 از آبی که بیشتر سطح زمین را پوشانده تا قمری که به دور زمین می‌چرخد، چیز‌های عجیبی درباره سیاره‌مان وجود دارد که علم هنوز نتوانسته آن‌ها را حل کند.
این همه آب از کجا آمده؟
بزرگترین معما‌هایی از زمین که علم نتوانسته حل کند!
حدود ۷۰درصد از سطح زمین را آب پوشانده و به آن لقب «سیاره آبی» داده است. اما این همه آب از کجا آمده است؟ چطور آب روی سیاره‌ی ما اینقدر فراوان است در حالی که در سایر سیاره‌های منظومه شمسی تقریبا وجود ندارد؟ بیشتر دانشمندا
چرا افراد در محیط های کاری دچار بی حوصلگی و یا بهتر بگوییم بی انگیزگی می شوند
 
به نظر من دلایل زیر را می توان بر شمرد:
1- عدم تطابق کار با علاقه ها
2- عدم وجود سیستم ها و ساختارها
3- عدم وجود شایسته سالاری
4- بی ثباتی
5- توجه نکردن به تخصص
6- نبود آموزش ها
7- در آمد غیر متناسب
...
 
لطفا موارد دیگر را نیز شما اضافه کنید
باید گفت و باور داشت زندگی چیز اسانی نیس و سرشار از بالا پایین است . و اینکه تو در این شرایط برنامه ات برای اینده چیست اصل سخت و قابل برسی است .
در این دنیا علاوه بر قانون اینرسی انرژی قانون اینرسی سختی نیز وجود دارد و این موضوع هیج ربطی به شرایطی که در ان قرار داری ندارد و به گونه گزیز ناپزیری سختی وجود دارد و هر ان و لحظه وجود خودش رو به تو یاد اور میشود ..
برویم به سراغ این حرف که سختی ها را باید کنار زد و هیچ لذتی برابری نمیکند با این پیروزی عطی
ضمیرناخودآگاه چیزی است که همیشه به فکر تو است. چیزی است که تو رو از خودت بیشتر دوست دارد.
اتفاقاتی که دارند می‌افتند خیلی ترسناک اند. اما می‌شد خیلی بدتر از این بشود. این بهترین حالتش بود.من خیلی خوش‌شانسم.
به خدا گفته بودم که خودش هدیه ی تولدم را بدهد. حین این که با خودم دلایل کاملا منطقی را متذکر می‌شدم که وجود خدا را نقض می‌کرد. اما خب این بار هم هدیه ام را گرفتم. این را مطمئن هستم که چیزی وجود دارد که دارد به من کمک می‌کند. که خیلی باید قوی
ضمیرناخودآگاه چیزی است که همیشه به فکر تو است. چیزی است که تو رو از خودت بیشتر دوست دارد.
اتفاقاتی که دارند می‌افتند خیلی ترسناک اند. اما می‌شد خیلی بدتر از این بشود. این بهترین حالتش بود.من خیلی خوش‌شانسم.
به خدا گفته بودم که خودش هدیه ی تولدم را بدهد. حین این که با خودم دلایل کاملا منطقی را متذکر می‌شدم که وجود خدا را نقض می‌کرد. اما خب این بار هم هدیه ام را گرفتم. این را مطمئن هستم که چیزی وجود دارد که دارد به من کمک می‌کند. که خیلی باید قوی
سرزمینی وجود دارد که مردم آن را فقط از روی ترانه ها می شناسند.
مردان و زنانی در آنجا زندگی می کنند که راه آنجا را یافته اند و دیگر هیچگاه دوباره دیده نشده اند.
در آن سرزمین نیستی و زوال وجود ندارد. در آنجا درد و افسردگی شناخته شده نیست، نفرت و گرسنگی معنایی ندارد، همه با آرامش باهم زندگی می کنند و با فراغ بال و بدون زحمت خیلی چیزها به دست می آورند...
ولی در آنجا بخاطر نبودن غم، خوشی هم وجود ندارد! 
  #بر_باد_رفته
✍ #مارگارت_میچل
#نمایشگاه_کتاب 
 
شاید فکر کنید اوقات فراغت از زمان خاصی به وجود آمده است اما اوقات فراغت در تمام مراحل تاریخی زندگی بشر وجود داشته است. چیزی که از دوران اولیه تا امروز تغییر کرده است آگاهی ما نسبت به موضوع اوقات فراغت است. در گذشته کار، بازی، تفریح زیاد از یکدیگر جدا نبودند. حتی یکسری از آنها با هم جزء آئین مذهبی بودند. به عبارت دیگر معنای آنها در زندگی با وجود تفاوتشان یکی بود. در چنین شرایطی مشخص است اوقات فراغت به معنای امروزی وجود نداشته است. می‌توان برای
مأخذ وحدت وجود در کلام دکتر سعید نفیسی
آیا مأخذ وحدت وجود از اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام هست یا بدعتی بوده که از غیرمسلمانان وارد مکتب تصوف و فلاسفه شده؟
سعید نفیسی، تصوف‌پژوه و استاد تاریخ و ادبیات در مورد مأخذ و سرچشمه وحدت وجود می‌نویسد:
فلسفه وحدت وجود در ایران و هند مأخوذ از فلسفه هندی «پتنجالی» است که تعبیر آن این است که «رنگ آب رنگ ظرف آنست».
سرچشمه تصوف در ایران، تألیف سعید نفیسی، صفحه ۲۲۲، چاپ کتابفروشی فروغی
قضاوت با شما !!!
چشم هایم درد میکنند،
پلک هایم را روی هم فشار میدهم 
با وجود ان صدای مزاحم نمیتوانم بخوابم 
نمیدانم چرا ؛ خوابم نمیبَرَد
روز های خوبی را نمیگذرانَم
حتی تاریخ ان اتفاق ها را هم به یاد ندارم 
فقط امشب هم همان طور است 
اما اینبار صدای مزاحمی وجود ندارد البته اگر صدایی که سال هاست توی سرم سفر میکند را فاکتور بگیرم‌
 
سلام.
در مطلب اول قصد داشتم دلایل علمی برای وجود داشتن خداوند بیان کنم.
اما هر چی فکر کردم دیدم خیلی امر بدیهی هست که بخوایم ثابت کنیم این دنیا به این عظمت و نظم و بزرگی ، دارای خالق بزرگ و متفکر و قدرتمندی هست.
..........
از کوچیک ترین ذره کیهان تا بزرگترین جرم آسمانی ، دارن از یک سری قوانین و مقررات پیروی می کنن که مهال ممکنه همینطوری شکل گرفته باشه و قطعا یه موجود (خداوند) با قدرتی باور نکردنی و علمی تمام و کمال اون رو ایجاد کرده.
...........
من فکر می ک
اغلب تخمک‌های موجود در تخمدان بی‌حرکت می‌میرند تا در دوره یائسگی به پایان می‌رسند. در زمان تولد، تقریباً یک میلیون تخمک وجود دارد؛ و در زمان بلوغ، تقریباً 300 هزار تخمک باقی مانده است. از این تعداد، 300 تا 400 عدد در طول دوره باروری یک زن تکامل می‌یابند. تخمک‌ها در دوره بارداری، در صورت استفاده از قرص‌های پیشگیری از بارداری، و در صورت وجود یا عدم وجود چرخه منظم عادت ماهانه نیز از بین می‌روند.
 
بیش از 200 نوع کاهو وجود دارد. با این حال ، بعضی از آنها رایج تر و آسان تر رشد می کنند مانند کاهو شکمبه و کوه یخ. امروز ، ما توصیه هایی را برای شما ارائه می دهیم که کدام یک را انتخاب کنید.
 
انواع کاهو وجود دارد که می توانید در باغچه خود پرورش دهید و در اندازه ها ، شکل ها و طعم های مختلفی وجود دارند. آیا نمی دانید کدام یک را می توانید رشد کنید؟ امروز ، ما در مورد گزینه های موجود برای رشد خود می گوییم.
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها