ارباب…آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا میبیند...ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار میکنی، مگر کور هستی نمیبینی که چشم دختر من هم چپ است؟!دهقان گفت : چرا ارباب میبینم اما چیزی که هست، دختر شما همهی این خوشبختیها را "دو تا" میبیند، ولی دختر من ، این همه بدبختی را ... .
امثال و حکم علامه دهخدا
همه پیمانه شکستند،دلم ناله کند
درِمیخانه ببستند،دلم ناله کند
زخجالت نرسدباده به مستان،سرِشب
همچودیوانه بخندند،دلم ناله کند
نشتابندبه پروازکه مرغان هوا
همچومن لانه پسندند،دلم ناله کند
ماهیان ازدلِ دریا به سواحل زغمت
همه ازحال برفتند،دلم ناله کند
مه وخورشیدوفلک،غم بسرایندبه هم
رختِ چون سایه بپوشند،دلم ناله کند
شمع وپروانه به هم چشم بدوزندزشوق
به جدائی،چوتوسوزند،دلم ناله کند
گل وگلزارببازند،چنان غنچه ی خود
همه ازریشه بپوسند،دلم نال
وزیر_نادان_دهقان_دانا
پادشاهى با وزیر و عدهاى از همراهان به قصد شکار از شهر خارج شد. بعد از
طى مسافتى چشمش به دهقانى افتاد که مشغول کندن زمین بود شاه جلو رفت و از
دهقان پرسید: در هشت چکار کردى که حالا مىکنی؟ دهقان جواب داد: کردم و
نشد.بعد پرسید: با دو چه کردی؟ دهقان گفت: دو تبدیل به سه شد.گفت: دور چه شد؟ دهقان جواب داد: نزدیک شد.پرسید: با برادران چه مىکنی؟ گفت بین آنها تفرقه افتاده است.چند سؤال دیگر هم از او کرد و سرانجام به او گفت: ارزان نفر
ناله
ز داغ عشق تو خون شد دل چو لاله ی من
فغان که در دل تو ره نیافت ناله ی من
مرا چو ابر بهاری به گریه آر و بخند
که آبروی تو ای گل بود ز ژاله ی من
شراب خون دلم می خوری و نوشت باد
دگر به سنگ چرا می زنی پیاله ی من
چو بشنوی غزل سایه چنگ و نی بشکن
که نیست ساز تو را زهره سوز ناله ی من
بعد آسمان ملک سلیمانم آشناست آسودهام که خلعت یارانم آشناستبه حال عاشقانم کسی داند میخانه کجاست که جانانم آشناستاز نالهها ناله ستانم نماندهای دیوانهام که ناله مستانم آشناستناتوانیهای من در کوی دوست بیشتر از داغ هجرانم آشناستاین صد هزار ساعت عشق در آتش و پیمانم آشناست
بعد آسمان ملک سلیمانم آشناست آسودهام که خلعت یارانم آشناستبه حال عاشقانم کسی داند میخانه کجاست که جانانم آشناستاز نالهها ناله ستانم نماندهای دیوانهام که ناله مستانم آشناستناتوانیهای من در کوی دوست بیشتر از داغ هجرانم آشناستاین صد هزار ساعت عشق در آتش و پیمانم آشناست
ناله ی گربه ها روشنیدین چطوریه ؟ اینطوریه که اولش یه صدا در میارن بعد که نگاهشون میکنی هیچ گونه بازخوردی ندارن بعد بیشتر توجه میکنی دیگه شروع میکنن هی ناله ناله بعد یه جیغم میزنن از یک نواختی در بیان بعد باز ناله ناله در اخرم که میبینن هیچ بخاری ازت بلند نمیشه جوری به زمینو زمان میزنن خودشو وحشی بازی در میارن که میگی باششششه خیل خب اصلا هرچی تو بگی :// پشت رلم تو بشین :// فقط غنچه مبارکتو ببند ://
بعضی آدم هام همینطوری ان تا میتونید ازشون دوری
قالیشویی در دهقان ویلا : برای شستشوی فرش، غبار روبی فرش، لکه گیری فرش، ترمیم فرش و شستشوی آن و دیگر خدمات قالیشویی، با ما تماس بگیرید و بهترین خدمات را از ما دریافت نمایید.
شستشوی فرش و قالی ، برای تمامی خانه ها یکی از مسایل بهداشتی و نظافتی می باشد. هر چند این مساله هر روزه اتفاق نمی افتد؛ اما شستن قالی سالی یک بار هم دغدغه ایجاد می کند.
قالیشویی مدرن در دهقان ویلا
مراکز قالیشویی، به صورت نیمه اتوماتیک و اتوماتیک فعالیت می نمایند. در روش قالی
دانلود آهنگ جدید یوسف دهقان سخته به جون تو
Download New Music Yousef Dehghan Sakhteh Be Jon To
آهنگ جدید یوسف دهقان بنام سخته به جون تو
سختمه که بهت بگم چقدر دوستت دارم نمیدونم بگم یا نه بد حالم
جونمم ناقابله اگه بشی تو یارم من که تو دنیا کسی و جز تو ندارم
ادامه مطلب
میلادت مبارررک پاسدار ۲۰ ساله امام عشق..
زمین چقدر خوشبخت بود که تو در آن قدم نهادی..
✨رفیق رسول دلها چقدر خوب شبیه او شدی و دستگیری میکنی..
رفاقت شما باهم از جنس عشق الهی بود..
آنقدر عمیق که جا پای هم نهادین..
در ۲۰ سالگی راه عشق را پیمودی و دلها همه در حیرت رفاقت شما ماند..
هدیه به شهید ۵صلوات
@Rasoulkhalili
میلاد شهید محمدرضا دهقان مبارک
آیا به اندازه کافی مرغ دارید؟
دهقانی در مزرعهاش یک مرغدانی بزرگ داشت. چند روز بود که تعدادی از مرغهای او میمردند. نمیدانست چه باید بکند، برای همین از همسایهاش مشورت خواست.
همسایه پرسید: «چه غذایی به مرغها میدهی؟»
دهقان گفت: «جوی دوسر.»
همسایه گفت: «نه، جوی دوسر خوب نیست. باید به آنها گندم بدهی.»
دو روز بعد که این دو در بازار به هم برخورد کردند، دهقان گفت: «اوضاع که بهتر نشده هیچ، در این چند روز بیست مرغ دیگر هم از بین رفتهاند.»
مرد
دانلود آهنگ جدید یوسف دهقان جذاب لعنتی
Download New Music Yousef Dehghan Jazab Lanati
آهنگ جدید یوسف دهقان بنام جذاب لعنتی
توو همون لحظه که دیدمش دلم لرزید و توو چشام نگاه کرد و یه هو بهم خندیدو
ضربان قلب من رفت رو هزار و سیصد و استرس میگرفتم وقتی که حرف میزد
ادامه مطلب
این زندگی خودته
درسته زندگی سختی داری و تحملش سخته
ولی این بهرحال زندگی خودته
میتونی پاشی و تغییرش بدی
میتونی بشینی صب تا شب ناله کنی و غصه بخوری
دوروبرتم ک ببینی از این نوع دومیا زیادن که همش در حال ناله ان
انتخاب با خودته
پاشو تغییرش بده تا زندگیی داشته باشی ک خیلیا ندارن✌
شاید همه ناله های تارِ صدایم همان پودهای نبافتهِ کیسوی توست که بدست باد بی اعتبارِ صداقت گاه بالا وگاه پائین . . . گاه دور و گاه نزدیک می شود کاش میان این تن و آن تو خطی فاصله نبود به پهنایِ دیواری از چنس مـــــن ، از جنس تـــو
امشب از محدثه چیزی پرسیدم و او جوابم را داد. اگر از خود جواب که خوشحالم کرد بگذریم، از نحوه جواب محدثه بیشتر به وجه آمدم. شبیه مادری بود که می دانست ناله های کودک اش چه علتی دارد.این روزها با خودم درگیرم. که به محدثه کی زنگ بزنم؟ بزرگترین تردید زنگ زدنم این هست که با زدنم ناراحت شود و دوم، جذاب نباشم. در واقع تماس یعنی صدا، و صدا تنها ضعف من در زندگیم هست که نمی توانم درستش کنم.
همسر... همونی که کنارش انگشتتو تکون میدادی بیدار میشد... این روزا اونقدر خستهس که یه ساعت تمام کنارش ناله زدم و بیدار نشد!!!
+ ولی من اگه خدا بودم مریضی نمیآفریدم!! ... شایدم میآفریدم! ولی خب انصافا آدم وقتی سالمه خب خوشحاله که سالمه دیگه... وقتی هم مریضه به جون خودم قدر سلامتی رو نمیدونه!!! صرفا ناشکری میکنه و ناله میزنه!!
آخرای سوم راهنمایی که بودم با نسیم قرار گذاشتیم که یه وبلاگی بزنیم و یه سری بخشها داشته باشه و یه سری مطالب بنویسیم توش. یه روزی بعد نماز صبح نشستم یه مطلبی نوشتم و خیلی خوب دراومد. از اون به بعد هر وقت میخواستم چیزی بنویسم و هی خوب نمیشد میذاشتمش صبحها بعد نماز مینوشتمش و خوب میشد.امروز صبح اتفاقی نوشتنم اومد. این بود که پست قبلی خیلی حماسی و پر از ناله شد. :)) در حالت عادی شاید انقدر ناله نداشته باشم برای کردن. عذرخواهی میکنم خلاص
شرر به خرمن آل عبا زدی ای شمرچه آتشی به دل ماسوی زدی ای شمر
مگر که زینت دوش نبی نبود حسینچرا قدم روی عرش خدا زدی ای شمر؟
حسین فکر نجات تو بود اما حیفلگد به بال و پرش بی هوا زدی ای شمر
هنوز جان به تنش بود مرتضی آمدبه ناله گفت: عزیز مرا زدی ای شمر
نفس نفس زد و ناله کشید "یا أماه" میان پهلوی او نیزه جا زدی ای شمر
نسوخت قلب تو از ناله ی " بُنیَّ حسین"به پیش دیده ی خیر النسا زدی ای شمر
حسین آب طلب کرد در ته گودالتو در عوض شه لب تشنه را زدی ای شمر
هزار و نهصد
من بی خیال ناله ایران نمیشوم
بسم الله الرحمن الرحیم
من بی خیال ناله ایران نمیشوم
من بی خیال ناله مادر نمی شوم
من بی خیال مرگ وقفس درحصار قبر
من بی خیال حبس نفس ها نمی شوم
از من رسید هرچه رسید از فشار در
من بی خیال مدفن زهرا نمیشوم
افسانه نیست قصه سیلی به کوچه ها
منبی خیال پهلوی مادر نمیشوم
از من بخواه
سر بنهم زیر پای دوست
من بی خیال آنچه تو خواهی نمیشوم
در بندگی توست عشق و سروری
من بی خیال قنبر مولا نمیشوم
من باغبان غرورم درین دیار
من
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ، ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است ؟ این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد همه ی اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به س
داستان قشنگ مورچه و کک
روزی، روزگاری کک و مورچه ای با هم دوست بودند. یک روز کک به مورچه گفت «دلم از گشنگی ضعف می رود.» مورچه گفت «من هم مثل تو.» کک گفت «بریم چیزی بگیریم و شکم مان را وصله پینه کنیم.» و نشستند به صحبت که «چه بگیریم؟ چه نگیریم؟» «گردو بگیریم پوست دارد.» «کشمش بگیریم دم دارد.» «سنجد بگیریم هسته دارد.» «بهتر است گندم بگیریم ببریم آسیاب آرد کنیم؛ بیاریم خانه نان بپزیم و بخوریم.» کک رفت گندم گرفت آورد داد به مورچه. مورچه گندم را ب
#خاطرات_شهدا
خودم گلوله بارانش کردم
یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف میکرد که با محمد پینت بال میرفتیم. به شوخی به شهید دهقان گفتم: آقا همه تیرها عین این بازیهای کامپیوتری به سر و کله من خورد. او گفت: اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر شهید شوی. خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمیشود محمد! همه تیرهایی که نثارت کردم به سینه و پهلوهایت خورد. وقتی که پیکرش را آوردند و نحوه شهادتش را فهمیدم نابود شد
دریافت
متن:
ای ناله به جایی نرسیدن تا کی؟ وز باغ حضور، گل نچیدن تا کی؟
آه ای گل سرخِ مانده در خیمۀ سبز دیدن همه را، تو را ندیدن تا کی؟
بله قسمتی از اول طرح مشکل داره و طرح خیلی جالبی نشده.(شاید بشه گفت:حیفِ شعر)(ن1)
پینوشت: اگه میخواستم از خودم و حالم بگم واقعا نمیدونم از کجا و چطور باید شروع میکردم و ادامهش میدادم.(ن2)
پینوشت2: اره وقتایی هم هست که غم میاد، ولی دیگه اصلا برام جالب نیست که بیام اینجا بروز بدم. حس میکنم یه جور مظلو
اونقدر آدمها قبل من و تو غصه خوردن، لب پنجره سیگار کشیدن، عاشق شدن، فارغ شدن، فحش دادن..اونقدر آدمها قبل من و تو بردن، باختن، گذاشتن رفتن، گم و گور شدن..
اونقدر آدمها قبل من و تو به گذشتشون فکر کردن، حسرت خوردن، بغض کردن..حالا کجان؟
رها کن رفیق.. رها کن بره..
گله ها را بگذار !ناله ها را بس کن !
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی !
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را !
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود !
تا بجنبیم تمام است تمام !
روزها رو دیدی که
خلاصه کتاب شب های روشن
سروش حبیبی – مترجم کتاب – مینویسد: شبهای روشن دو فریاد اشتیاق است که طی چند شب در هم بافته شده است. پژواک نالهی دو جان مهرجوست که در کنار هم روی نیمکتی به ناله درآمدهاند و راهی بهسوی هم میجویند و درِ گشودهی بهشت خدا را به خود نزدیکتر مییابند.
داستان کتاب شب های روشن در مورد جوان رویاپردازی است که تنهایی را به خوبی درک میکند. کسی که سالهاست تنها زندگی میکند و مانند دیگر شخصیتهای اصلی داستایفسکی با م
از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شدغصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شدخواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهانبا صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شدناله می فرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسیناز همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شدچشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرشتا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شدآی نوکرها میان سجده، شکر حق کنیدباز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شدپیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاستعلتش این است در چشمانِ دشمن، خار شدنام شیرینت، رسولِ
ای خدااین ناله های زارکیست
ای خدااین ناله های زارکیست این فغان وگریهءغمبارکیستزینب امشب سوگوارمرتضی ست غرق درسوگ علی ارض وسماستای یتیمان باز بی باباشدید بازهم بیکس دراین دنیاشدیدتیغ زهرآگین جهل منجلی عاقبت شدقاتل مولاعلیکوفه امشب بوی زهرامیدهد بازمجنون سوی لیلامیرودپرگشوده روح عالم ازتنش
#خاطرات_شهدا
ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان
یک دوست دیگری هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد: با شهید دهقان امیری در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم.
بعد سر خاک بقیه شهدا رفتیم و هر شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن شهید رفیق بوده است.
گرمای ط
ماه در آن شب تار وهول انگیز، لب فرو بسته بود و مرتب به اطرافش نگاه می کرد.تا چشم کار می کرد ، سیاهی بود و ظلمت. ماه ، در حالی که ناگفته های حزن آلودی را در دلش تلمبار کرده بود، بی صدا، رازهایش را بر ریل شب، حرکت می داد.خورشید ، مغرورانه به دنیا چشمک زد و با ناز و ادای خاص زنانه اش، به تماشای جهان مشغول شد. خورشید مغرور، مرا یواشکی می پایید. ( این تنها جمله ایست که ماه ناخدآگاه، از جریان سیال ذهنش به بیرون پرتاب کرد) بخوبی پیدا بود که خورشید، پی به
داشتم بلاگ مجید گروسی رو میخوندم یه پست داشت که میگفت دوباره دارم زیاد پست میزارم یعنی که احتمالا از دوستام دور شدم اینو من به شدت تو خودم حس میکنم یعنی مثل اینکه مقداره ثابتی روابط اجتماعی توم وجود داره که باید خالی شه و اگه نتونم رو دوستام خالیش کنم میام روی بلاگ میریزمش که شامل چس ناله و اینا میشه
خلاصه این که پست نیزارم از نظر خودم خیلی خوبه و همش به خواطر دوست های جدیدیه که پیدا کردم
بلاگ مجید هم اینه magaroo.blog.ir بعد خیلی ادم خفنیه ولی خو
گیرم نشاط و شادی دنیا را
یک سر به دامن دل من ریزند
آیا در آن زمان که بخندم شاد
لرزان لبی ز ناله نخواهد سوخت؟
طفلی درون کلبه تنگی سرد
با مادری گرسنه نمی لرزد؟
آخر کنار حسرت و رنج ای دوست
فارغ کجا توان شد و خوش خندید؟
آن اشک را چگونه نباید دید؟
وان ناله را چگونه توان نشنید؟؟؟؟؟
میخواستم این روزها آه و ناله نکنم. متأسفانه چیز دیگری جز ناله ندارم. نه، حتما دارم. چند روز پیش با خودم گفتم حتما دیگران هم سهم دردشان را میکشند. مگر فقط من در این عالم درد دارم؟ بعد اجازه دادم جهان دورم بپیچد. کمی درد آرام شده بود. که چیزهایی جز ناله هم دارم؟ حتما. میدانید از کجا فهمیده بودم درد آرام شده؟ از شدت درد از خواب بیدار شدم. تا وقتی درد شدید است خواب نمیبردم. وقتی از خواب بیدار شدم، همه جا تاریک بود و فقط اتاق من روشن مانده بود. م
ای دلا دل بزومه شه دل ره نارمه لیلا خانم
ای عمارت دکشیمها منزل ره نارمه لیلادخانم
عمارت دکشیما چوی خلیلی لیلا خانم
همه در وطن و من در غریبی لیلا خانم
ای عزیزم ناله نکن ناله نکن لیلا خانم
منه بسوته دل ره پاره نکن لیلا خانم
منه بسوته دل گلاب شیشه لیلا خانم
گلاب شیشه ره ته ضایع نکن لیلا خانم
هی های برو های نشو بهار بلبل لیلا خانم
ته وسه خونما منزل به منزل لیلا خانم
دیوار آجری بود و سوراخهای بسیار داشت و سگ، آلت خود را حریصانه در سوراخهای سیمانیِ بین آجرها فرو میکرد و از درد، ناله میزد و از لذت، نفسنفس میزد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بیش از این نمیتواند دوام بیاورد، نفسهای پر از هوسش صدای خسخسِ دلهرهآوری به خود گرفته بود.ترسیدم،گفتم سگ...با پوزهای باز و پاهایی لرزان سوی من نگاه کرد آلتش آخته و خونین در سوراخ پنهان بودگفتم سگ... تو را چه شده است؟ دمی آرامگیر. سگ با چشم
دیوار آجری بود و سوراخهای بسیار داشت و سگ، آلت خود را حریصانه در سوراخهای سیمانیِ بین آجرها فرو میکرد و از درد، ناله میزد و از لذت، نفسنفس میزد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بیش از این نمیتواند دوام بیاورد، نفسهای پر از هوسش صدای خسخسِ دلهرهآوری به خود گرفته بود.ترسیدم،گفتم سگ...با پوزهای باز و پاهایی لرزان سوی من نگاه کرد آلتش آخته و خونین در سوراخ پنهان بودگفتم سگ... تو را چه شده است؟ دمی آرامگیر. سگ با چشم
ناله شیطان لعین در روز عید غدیر و مبعث
شیخ عبد الله بن جعفر حمیری رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
✍ ٣٠ ـ قال : وحدثنی مسعدة بن صدقة قال : حدثنی جعفر بن محمد ، عن أبیه : « إن إبلیس عدو الله رنّ أربع رنات : یوم لُعن ، ویوم اُهبط إلى الارض ، ویوم بعث النبی صلى الله علیه وآله ، ویوم الغدیر »
امام باقر سلام الله علیه فرمودند: دشمن خداوند شیطان، چهار مرتبه ناله ای با صدای بلند و محزون زد: روزی که لعن شد؛ روزی که به زمین آمد؛ روز بعثت پیا
چندته اصطلاح گیلان ٚ گیلکی دل که «بۊرمه» مفهۊم ٚ وأسه استفاده بۊنن:
اۊشماره | اۊرۊشواره (اِ.)(فارسی: شیون ؤ ناله کردن) جۊمله دل:➖ زنهٰکان قبر ٚ سر اۊشماره گۊدن.(=زنها بر رۊی قبر ناله میکردن.)
فنار فنار (ق.)(فارسی: گریه زاری کردن) جۊمله دل:➖ وچهٰکان فنار فنار بۊرمه گۊدن.(=بچهها زار زار گریه میکردن.)
ونگ (اِ.)(فارسی: با صدای بلند گریه کردن) جۊمله دل:➖ زأک ٚ مۊرسؤن ونگ زئن.(=مثل بچهها شیون میزدن.)
گله ها را بگذار!
ناله ها را بَس کن!
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم نداردکه ببیند
اخم دلتنگ تو را...
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام...!
مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت؟!
یا همین سال جدید ؟
بازکم مانده به عید...
این شتاب عُمر است...
من و تو باورمان نیست که نیست!
| فخرالدین موسوی سوادکوهی |
یه پسر خاله دارم،
عین هومن جعفری هست (همون که داداش کامرانه که خواننده ن)، یعنی این بشر کپی این ابلهه. و عین اون ابله هم ناله میکنه وقتی حرف میزنه، انگار داره رابطه جنسی برقرار میکنه همون لحظه. یعنی حالت به هم میخوره از صدای این نکبت.
هی این زنگ میزد هی صداش میرفت روی اعصابم. خیلی هم چرت و پرت میگفت (ما عین خواهر و برادر بزرگ شدیم، یعنی از بچگی با زدن به سر و کله هم بزرگ شدیم البته بعد از چهارم ابتدایی برای سالهای سال از هم جدا شدیم). یه مدته دیگه
تهیه بروشورهای متنوع جهت نصب در سالن مدرسه.
ملیکا کریمی تهیه بروشور قرآن.
ثنا فرهنگیان بروشور دهه فجرو بروشور فواید ورزش
فاطمه دهقان بروشور بهداشت دهان و دندان و غذاهای سالم. زهرا حیدری بروشور دوستی و دوست یابی .
"شعر کودکانه جوجه من"جوجه پر طلاییزرد و سرخ و حنایی
پرهات رنگا رنگهراه رفتنت قشنگه
ای جوجه قشنگمجوجه رنگارنگم
حناییه سر توچه خوشگله پر تو
بیشتر بخوانید: "شعر کوتاه برای کودک 2 ساله"
**********اشعار کودکانه**********
"جوجه نافرمان"
گفت با جوجه مرغکی هشیارکه ز پهلوی من مَرو به کنار
گربه را بین که دُم عَلم کردهگوش ها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردتتا کُله چرخ داده ای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوستبه خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خو
این روزها دارم فرندز رو می بینم. شاید این فقط سریال باشه با یه سری داستان های فانتزی اما من مطمینم همه اونهایی که یه بار این سریال رو دیدن دلشون می خواسته اون موقعیت (زندگی با پنج تا دوست خوب) رو تجربه کنند. یا شاید در لحظه ای خودشون رو به یکی از اونها نزدیک دیدند یا حتی در قلبشون یکی از اونها رو دوست داشتند. می بینید ما کمترین چیزها رو هم هیچوقت نداشتیم. همیشه در جایی زندگی کردیم که از ترس قضاوت شدن حتی تخیل هم نکردیم. از ترس آینده مبهم مستقل نشد
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوتش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال ن
سه ویژگی افراد ناموفق و ضعیفالنفس: به هم بافتن آرزوها، آه و ناله زیاد، در فکر چاره و اصلاح نبودن
معمولًا افرادی که از لحاظ روح و روان، سالم و با نشاطاند و انحرافی پیدا نکردهاند، کمتر به تخیل و بههم بافتن آرزوهای دور و دراز و نامعقول میپردازند؛ همیشه عملی فکر میکنند و عملی آرزو میکنند، یعنی آرزوهای آنها در جهت همان مداری است که در زندگی دارند، روی بال و پر خیال نمینشینند و آرزوی امور ناشدنی را نمیکنند.
ولی افراد ضعیف که مب
موضوع : چارچوب شناسی بخش های تخصصی (1)
بخش تحقیقات پیشرفته فرهنگی
سخنران : سید محمد
تاریخ : 12 مرداد 98
زمان : ساعت 21:30
محل : کرج - خیابان شهید بهشتی - بعد از سه راه گوهر دشت - دهقان ویلای اول - صحن اصلی مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
در قلبم آتش است. می فهمم کسانی را که بر سر مزار عزیزی محکم بر سر و سینه می کوبند و ناله سر می دهنددرون من هم کسانی هر روز بر سر و سینه می کوبندناله های جگر خراش سر می دهنددلم آشوبی دارد که فرو نمی نشیندبگذریم از دلتنگی که اسبش را لگام زدم تا کی طاقت بیاورم این غم را ؟تا کی صبر کنم این دوری را؟ای همه جان و جهانم تو
بسم الله الرحمن الرحیم
من بی خیال ناله ایران نمیشوم
من بی خیال ناله مادر نمی شوم
من بی خیال مرگ وقفس درحصار قبر
من بی خیال حبس نفس ها نمی شوم
از من رسید هرچه رسید از فشار در
من بی خیال مدفن زهرا نمیشوم
افسانه نیست قصه سیلی به کوچه ها
منبی خیال پهلوی مادر نمیشوم
از من بخواه
سر بنهم زیر پای دوست
من بی خیال آنچه تو خواهی نمیشوم
در بندگی توست عشق و سروری
من بی خیال قنبر مولا نمیشوم
من باغبان غرورم درین دیار
من بی خیال داغ شقایق نمیشوم
نا
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی* میآید
هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی میآید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی میآید
جرعهای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی میآید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هن
نماشون یکی از پرکاربردترین کلمه های شعر مازندرانی است، چون همه اتفاقات غمگین و تلخ احتمالاً در نماشون اتفاق میافتند.
نماشون در لغت به معنای غروب است وقتی که خورشید شیفتشو تموم میکنه و به ماه تحویل میده. به نظر خودم بازی زیبایی داره با کلمات، نماشون یعنی وقتی که نما میره.
نماشون آنقدر در شعر مازندرانی غمگین است که شاید ده ها شعر با آن شروع میشود، یکجا شاعر با آمدن غروب دلتنگ میشود و ناله میکند
نماشون صحرا مه ونگ ونگه
غروب شد و در صحرا صدای نا
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوت ش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست که جان می دهد زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال نور
۱.از هفت و نیم صبح که مانیا رو رسوند مدرسه راه افتاده..یه ربع پیش زنگ زدم گفت: ده دقیقه ی دیگه می رسم!
#خدای بزرگ هر جا که هست سلامت دارش :)
۲.من و بابام و یکی از خواهرم اگه در حد مرگ هم مریض باشیم یه ناله ام نمی کنیم .هر چی درد و مریضیمون بیشتر باشه ساکت تر میشیم دقیقا برعکس مامانم..مامانم از سیصد و شصت و پنج روز سال سرجمع سیصد روزشو مریضه و هر روز انقدر صدا میزنه و ناله می کنه و به ائمه پناه میبره که قشنگ چهارده معصومو میاره جلو چشمون..همشون خون
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوتش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال ن
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوت ش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال
اندیشه ام خشکید دراین ناکجا آباد
این ناله ها هرگز نمی گنجد دراین فریاد
تا در کف تو رشته تقدیرهای ماست
پروردگارا داد خواهم من از این بیداد
من بنده سرکش نبودم نیستم شاید
این بار از دستت عنان بنده ای افتاد
تو سوزها در سینه خواهی ناله ها در دل
من یک خدای شاد می خواهم خدای شاد
من شعرهای تازه می خواهم زبانی نو
من دشت خواهم سبزه خواهم سایه شمشاد
من دامن یک کوه سرکش در بغل خواهم
من بید می خواهم که رقصد با صفای باد
یک چشم پر می خواهم از احساس دیدن ها
یک گ
بسم الله
سردار «حسین دهقان» وزیر دفاع سابق ایران در مصاحبه با روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز در پاسخ به سوالی درباره تحریمهای آمریکا، مشکلات اقتصادی ایران و تاثیر آن بر بودجه نظامی ایران گفت که بودجه دفاعی کشور و سازمانهای نظامی ایران کاهش نیافته است.
وی گفت: «امروز به مراتب شرایطمان از نظر نظامی نسبت به سه سال پیش که "دونالد ترامپ" روی کار آمد در همه ابعاد بهتر است، از نظر تجهیزات، پرسنل و سازمانها و اگر دوباره ترامپ انتخاب شود در پنج سا
چرا امام حسین ع محبوب قلبهاست
هنگام خلقت انسان خداوند میخواست ازخاک انسان را خلق کند
لذا به ملائک مقربش دستور داد که از نقطه ای مشخص در زمین
(که محل کنونی کعبه میباشد)مقداری خاک بیاورند به جبرئیل
دستور داد جبرئیل آمد و مقداری خاک برداشت وخواست برود
که زمین به ناله درآمد و گفت چرا میخواهی ذراتم را ازمن جدا
کنی؟
جبرئیل دلش از ناله های زمین سوخت واز بردن خاک منصرف
شد ودست خالی برگشت وخداوند این بار اسرافیل را فرستاد
وهمین داستان برای اسرافی
شهید آوینی میگه یه زمانی واسه اینکه خودم رو روشن فکر جلوه بودم، کتاب های فلسفی غربی میزدم زیر بغل و می چرخیدم. اون روزا نشانه ی روشن فکر بودن دور دور کردن با کتاب فلسفی بود. امروز اما نشانه ی روشن فکر بودن یه مریضی خطرناک هست یعنی نق زدن، آه و ناله کردن، غر زدن، داد و بیداد کردن، آه و فغان و واویلا گفتن از دست تمام مخلوقات.
خواستم بگم این روشن فکری نیست، این یه مریضیه که اول از همه دودش تو چشم خودت میره و خودت از لحاظ روحی زندگی تلخ تری رو تجربه
بهیادِ رویِ گُلی در چمن چو ناله کنم،
هزار خون به دلِ داغدارِ لاله کنم
زِ بس که خون به دلام کرده دستِ ساقیِ دهر،
مُدام خون عوضِ باده در پیاله کنم
به جدّ-و-جهد اگر عقدههایِ چین شد باز،
من از چه رو به قضا کارِ خود حواله کنم؟
شدم وکیل از آنرو که نقد، فیالمجلس،
برایِ نفعِ خود این خانه را قباله کنم
من ام که طاعتِ هفتادسالهیِ خود را،
فدایِ غمزهیِ ماهِ دو هفتساله کنم
بهغیرِ تودهیِ ملّت چو هیچکس کس نیست،
چرا زِ هر کس و ناکس من اس
" بشر مادّی در بیابان ظلمانی مادّه زندگی می نماید و در دریای کثرات غوطه ور است. هر موجی از علائق مادی او را به جایی می افکند. هنوز از صدمات آن موج به خود نیامده، موجی سهمگین تر و هولناک تر از علاقه ی مال و ثروت و منصب و زن و فرزند و غیره، سیلی بر او زده در میان امواج خروشان دیگر پرتابش می کند، به طوری که ناله و فریاد او هم به گوش نمی رسد. به هر طرف می نگرد با حرمان و حسرت رو به رو می شود. در این میان گاه نسیم های روح بخش جذبات الهی او را نوازش می د
عشق و دوری را خدا تقدیر کرد حکمتش بوده ولی با جبر کرد جسم خاکی را فراقت پیر کرد چون کنم وقتی که نتوان صبر کرد ? چشمت آنطوری به قلبم تیر کرد نیشتر گویا ز چنگ ببر کرد چشم چون نقش تو را تصویر کرد این دلم در گریه کار ابر کرد دل بسی ناله ی بی تاثیر کرد دور شد غربت مرا در قبر کرد ...
بازگویم غم خودعاشقی ام عارکه نیست
دلِ بی کینه ی ماپرشده انبارکه نیست
شده ام عاشق وشیدای دوچشمان سیاه
عاشقی بستنِ لب هاوفقط زارکه نیست
شده پراشک،وجودم زتمنای دلم
رهِ اشکم که فقط ازرخ ورخسارکه نیست
مثل دریاشده دامان وجودم زغمت
هرچه فریادزنم،ساحلِ غمخوارکه نیست
رخ نمابازبیا بشنوی آوازه ی عشق
طی این مرحله هرگز،به تودشوارکه نیست
شده پر ازغم هجران توهرگوشه ی لب
دل بگویدغزلاتی لب گنه کار،که نیست
لبِ (میلاد) نکن فاش تو اسراردلت
پَسِ آن پرده تما
شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع
شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است:
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
گریه کن گریه که آمد اربعینباز هم رنگ عزا دارد زمین
رنج و درد و ناله و ظلم و ستمتاول و زخم زبان و آه و غم
یک بیابان ناله یک دنیا عزاکودکان و ناله ی واحسرتا
هر چه بادا باد با حالی غمینشرح کوتاهی دهم بر اربعین
اشک و آه و اضطراب کودکانناله ی جانسوز هر پیر و جوان
راه طولانی و درد و رنج وغمسیلی و شلاق و بیداد و ستم
بر سر نیزه سر خورشید و ماهپای نیزه ناله و افغان و آه
عرض حالی با برادر داشتنپرچم اسلام را افراشتن
یک حسین(ع) و یک جهان دل نزد اویک برادر بی نه
من تازه الان میخوام شروع کنم. یه کتاب نچندان جدید که یه بار نصفه خوندمش یادم نیست چرا ولش کردم فکر کنم وسط امتحانا بودو دیگه سراغش نرفتم. کتاب دربارهٔ رمان و داستان کوتاه نوشتهٔ سامرست موام ترجمهٔ کاوه دهقان نشر علمی فرهنگی. این کتاب در مورده یسری کتاب از نویسنده های مختلف هست که موام انتخاب کرده و در موردشون نوشته.
جزوه کانی شناسی نوری استاد مهندس کاظم میر دهقان
مراحل تهیهی مقطع نازک: .1 تهیهی پلاک 2×3.5cm .4 صیقل دادن یک طرف سطح پلاک با استفاده از پودرهای ساینده )ابتدا از پودر مش 111 استفاده شود ( .3 مات کردن یک طرف سطح لام )پودر 441 مش( .4 چسباندن لامل بر روی پلاک؛ هدف از این کار این است که پلاک از خراشیدگی و هوازدگی بعد از تهیهی مقطع حفظ شود. ...دریافت فایل
باری به عزّتت ای سید و مولای من، به راستی سوگند می خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری، در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم همچون بانگ آنان که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزی می باشند و صدایت می زنم: کجایی ای سرپرست مؤمنان، ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دلهای راستان و ای معبود جهانیان، آیا این چنین است، ای خ
بعضی از افراد نسبت به بقیه مورد توجه بیشتری قرار دارند و به همین دلیل در مواقع مختلف در صورت نیاز به کمک و یا نیاز به راهنمایی اشخاصی هستند که داوطلبانه این کار را برایشان انجام دهند و گاهی حتی اضافه بر نیاز!
ازین دسته آدمها که مورد توجه بقیه بودند و یا هستند دوری کرده ام. و فقط زمانی که با اشاره و یا مخاطب مستقیم قرار دادن من، اقدامی میکنم. در غیر اینصورت بقیه هستند و درد او و نیاز او را همان بقیه پاسخگو خواهند بود.
این موضوع برای غریبه ها
«بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّالعالمینبا تحیّت و سلام: ارباب معرفت دانند که احیای آثار و تراجم احوال بزرگان علم تا چه اندازه برای همه طبقات اجتماع از هر حیث مفید است ولی این کمترین دربارهٔ خود چه بنگارد که نه تألیفی شایان تعریف دارد، و نه تصنیفی سزاوار تحسین. نه عقدهای را به بنان خود گشودهاست، و نه مشکلی را به بیان خود حلّ کردهاست. نه اهل حلّ و عقد است، و نه مرد رتق و فتق. نه به مقامی واصل شدهاست، و نه بهرهای از او حاصل. گویی در
+ دیروز من نرفتم دیگه باهاشون. خودشون جواب بیوپس رو بردن. همون طور ک از اول هم معلوم بود متاستاز بودن اون توده ها. فعلا حرفی در مورد پرتو و اینا نزده. ولی یه سی تی ساده و یه عکس هسته ای برا هفته دیگه باید برم انجام بدم ببرم تا بعد معلوم کنه میخواد چکار کنه. منی که نه میخوام برا اینا دارو بخورم نه میخوم پرتو ببرم این عکس و سی تی رفتن هم بیهوده است دیگه! چه کاریه آخه!؟!
+ خدا جونم. به جون خودت لازم نیست همشو با هم سرازیر کنیا! من هستم تو هم هستی... کسی جای
خلاصه روز هفتمدر هنگام بروز اغتشاش در رابطه، فشار مالی، فقدان سلامت یا مشکلات کاری، وضعیت هایی منفی به وجود می آید که دلیل آن فقدان شکرگذاری در طی دوره ای طولانی است. اگر ما برای هر موردی در زندگیمان شاکر نباشیم، ناخودآگاه قدر آن را ندانسته ایم. بی اهمیت دانستن نعمات الهی عامل عمده منفی گرایی است.وقتی قدر نعمات الهی را ندانیم، در عوض شکرگزار نیستیم و رویداد معجزه را در زندگیمان متوقف میکنیم.وقتی قدر چیزی را ندانی، نتیجه ی آن گله و شکایت و اف
دیروز کتاب میشل اوباما رو میخوندم و به داستان قابل فکری رسیدم. باراک اوباما زندگی سخت و پر از بی توجهی والدینش داشته؛ ولی هیچوقت درگیر اونها نبوده و در عوض همش به فکر تغییرات مثبت در آینده بوده. بعلاوه انسان خوشحال و رو به رشدی هست.
با یه برآورد حال خودم، دیدم دوست دارم یه تغییرات اساسی تو حال روز خودم بوجود بیاورم.
احساس خوشبختی و نشاط، یک ویژگی درونی هست و برعکس اون هم احساس خراب بودن اوضاع و سخت بودن زندگی و مظلوم بودن و غمگین بودن و خسته
اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمیکنی؟ هوم. ولی میدونی تقدیرش چقدر منو یاد تو میندازه؟ اونجاش که میگه عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره. یا اونجا که میگه راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی. هوم.
آخرین پست نالهی عشقی. تامام.
بسم رب الحسین
از امروز تصمیم گرفتم برای همیشه ناله کردن و بس کنم
و چیزی از سختی های زندگیم هیچ جایی نه حرفی بزنم نه جایی بنویسم
توکل بر خدا
معتقدم هرچی بگم و گله کنم نه تنها مشکل حل نمیشه بلکه بیشتر هم میشه
همینجا از هکه حرف هایی که زدم توبه میکنم:-/
واقعا نیتم فقط خالی شدن ذهنم و ارامشم بود اما دریغ از اندکی خالی شدن ذهن
دریغ از آرامش
امشب از رسول مهر و مهربانی کمک میخوام کمی بهم تحمل و صبر بده
باید برای این منظور یکم روابطم و محدودتر کنم!!!
ف
صدای طبل و زنجیرمی آید از خیابان
غمی نشسته امشببه قلب پیر و جوان
صدای واحسیناپیچیده در هر کجا
زنده شده دوبارهخاطره ی کربلا
گردیده یک عالمیدر سوگ او سیه پوش
مردم همه عزاداربا اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ بازصدای اشک و ناله
روئیده در کربلاگل های سرخ لاله
هفته بعد سه تا میانترم دارم :/ دوتای اونا تو یه روز برگزار میشه. در وصف یکی از امتحانا، گفتن انقدر سخته که استاد حتی زحمت تصحیح کردن و محاسبه نمره ها رو به خودش نمیده. ضربه نهایی اونجا وارد میشه که آخر هفته باید برم مهمونی خانوادگی :(
بسم الله الرحمن الرحیممدتی ست که سرطان سینه پیچک شده و از تنش بالا رفته اما درد و دارو و ...می گوید: "حالم خوش نیست و نایی در بدنم نمونده ولی نمی خوام غر و ناله کنم. می خوام از این دروازه استفاده کنم برای پل زدن به خدا"و الی الله ترجع الامور ...*منزوی
خلاصه روز هفتمدر هنگام بروز اغتشاش در رابطه، فشار مالی، فقدان سلامت یا مشکلات کاری، وضعیت هایی منفی به وجود می آید که دلیل آن فقدان شکرگذاری در طی دوره ای طولانی است. اگر ما برای هر موردی در زندگیمان شاکر نباشیم، ناخودآگاه قدر آن را ندانسته ایم. بی اهمیت دانستن نعمات الهی عامل عمده منفی گرایی است.وقتی قدر نعمات الهی را ندانیم، در عوض شکرگزار نیستیم و رویداد معجزه را در زندگیمان متوقف میکنیم.وقتی قدر چیزی را ندانی، نتیجه ی آن گله و شکایت و اف
بسم الله الرحمن الرحیم
پناهگاه سوره ناس: بنظرم پناهگاه سوره ناس آن جایی است (آن موقعی است) که آدم وجه خدا را ( کار خدا رو ) ببینه و متحیر بشه ...
چرا ؟!؟ چون آن موقع که متحیر شده به عظمت خدا و بزرگی او پی میبره و اگه باهوش باشه خودش رو میسپاره به دست خدا (تا رشدش دهد) حالا اگر وسواس خناسی هم باشد (چون خودش رو سپرده به خدا و مطیع اوست و بهترین کار را در لحظه میکند) به و شری نمیرساند!
در رابطه با آموزش صبحانه سلامت و ترویج غذاهای سنتی در طی سال تحصیلی دو برنامه صبحانه سلامت در آموزشگاه داشتیم و دانش آموزان در برنامه های آغازین توجیه شدند نسبت به صبحانه سلامت و غذاهای سنتی و در نماز خانه آموزشگاه با همکاری فاطمه دهقان کمیته بهداشت آموزشگاه و مدیر و معاونین و همکاران طرح صبحانه سلامت برگزار گردید و سفیران سلامت و کمیته بهداشت مسئول نظارت بر تغذیه دانش آموزان در زنگهای استراحت بودند.
مرکز پخش روسری دهقان با سابقه 20 ساله اقدام به عرضه انواع روسری از کارخانه ها و تولیدی های مختلف حاضر در کشور میکندهمچنین انواع مقنعه مدارسی (دبستانی - دبیرستانی- معلمی -کارمندی)در سایزها و رنگها مختلف تولید و به مشتریان عزیز عرضه میگردد.برای دیدن انواع نمونه های روسری و مقنعه به شماره 09175675851 در واتس اپ یا تلگرام پیام دهید.
ملغمه. آش درهمجوش از هزار چیز منافی و متناقض در یک لحظه، در یک غزل. تماما در حال انکار خویش. ملغمهای از حسِ گناه و سرزنش خود. کنایه به معشوق. ناله از دل از کفرفته، نهیب بر ستمگری معشوق. ستایش خود، ستایش معشوق و جسم و کوویش و هرچه که به او مربوط است...
دریغا که بار دگر شام شدسراپای گیتی سیهفام شد
همه خلق را گاهِ آرام شد
بجز من که درد و غمم شد فزون
جهان را نباشد خوشی در مزاج
به جز مرگ نَبْوَد غمم را علاج
ولیکن در آن گوشه در پای کاج
چکیده ست بر خاک" سه قطره خون"
امروز دوباره دم غروب دو گربه زیر باران سیل آسا در پناه دیواری که پله های اضطراری روبه رو به آن چسبیده اند مشغول عشقبازی با ناله های بلند خراشیده بودند .بی اختیار یاد "سه قطره خون هدایت" یاد این تصنیفی که در آن داستان توسط" عباس "خ
الان دلم میخواد سرمو از پنجره ببرم بیرون و فقط فوش بدم ...
.
.
.
خب الان نظرتون برای رهایی از این خاموشی وسط اتوبان چیه ؟
چقد من احمقم :)
یه جایی که سال تا ماه کسی بهس سر نمیزنه دارم سوالِ فوری فوتی میپرسم ! به این میگن عدم تشخیص وسیله ارتباط جمعی ! همون بحث احمقانه ای که کلی با دهقان کردم و اخرم منو انداخت :)
کلا به نظرم ادم باید یه طوری رفتار کنه که کمتر تو چشم باشه چه تو فک و فامیل و خانواده چه بین دوست و آشنا چه بین غریبه ها ... کلا یه حالت کم پیدایی :)
از روزگاران قدیم در هر بُرهه ای از تاریخ، حاکمان و مسئولین بی لیاقتی وجود داشته اند که به جای حل مشکلات مردم و مرهم گذاشتن بر دردهای آنان، با سخنان و رفتارهای غیرمسئولانه شان، نهایت بی تدبیری و ضعف خود را برای همگان به نمایش می گذاشتند. مانند ضرب المثل « ننه ام بهتر از تو نفرین می کند» که در آن، حاکم به جای کمک به رفع مشکل به نفرین کردن کارگزار خود می پرداخت.
شرح این مثل را در ادامه زیر بخوانید:
«روزی دهقانی به حاکم از یکی از مأموران حکومتی شک
شب شهادت حضرت زهراس.
شب شهادت مادره.
قسمت شد بیام حرم امام رضا(س).
شب سختیه.
قلب تمام آل الله از جمله آقا امام زمان (عج) تحت فشار و حزن و اندوهه.
آقا جان!
امشب تنها کاری که می تونم بکنم همراهی با آه و سوز ناله شماست.
لیاقتی نیست که صداتون رو بشنوم ...
اما آقا جان!
قلب منم محزونه.
اشک هام جاریه ...
دریاب این حقیر رو ...
دیشب به تب و لرز و نفس تنگی و نخوابیدن گذشت. امروز هم به تب و لرز، گریه، بدن درد، سرگیجه و ناله و مرگ گذشت. از دستی که داره کنده میشه هم نگم، خدایا مشکلی ندارم این چیزا رو میدی به آدم، ولی ناموسا چندتا چندتا نه، یکی یکی بده آدم بتونه هندل کنه. سه تا کاپشن، سه تا پتو...
+ بخاطر کارنامم فلش بهم داد مدرسه و از الان ذوق اینو دارم که خدا جون ینی چی بریزم توش بعد کنکور ؟:))) اسکل :)))
اهنگ مریم چرا با ناز متن کیفیت بالا 320 و لینک مستقیم : مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی امشب چه با ناله غم از هر دیده می بارد دلم در سینه می نالد مرا دیوانه کردی مرا دیوانه ...
اهنگ مریم چرا با ناز متن کیفیت بالا 320 و لینک مستقیم
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم
اهنگ مریم چرا با ناز متن کیفیت بالا 320 و لینک مستقیم : مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی امشب چه با ناله غم از هر دیده می بارد دلم در سینه می نالد مرا دیوانه کردی مرا دیوانه ...
اهنگ مریم چرا با ناز متن کیفیت بالا 320 و لینک مستقیم
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم
کالبدم بدنم جسمم همون هست که سابق بود. ولی روحم ریزش کرده...
انگار یکی دست و پا داره اما لمس شده و فلج هست.
یه بخشی از من نیست. احساس پیچکی رو دارم که دیوارش ریخته.
حواسم هست باید به خودم مسلط باشم و از خودم مراقبت کنم اما فرصت دلسوزی و آه و ناله به خودم ندم.
به قول امیر وضعیت سفید : ( که چقدر شبیه بود احوالاتش به احوالات من) قوی باش مرد!
دریغا که بار دگر شام شدسراپای گیتی سیهفام شد
همه خلق را گاهِ آرام شد
بجز من که درد و غمم شد فزون
جهان را نباشد خوشی در مزاج
به جز مرگ نَبْوَد غمم را علاج
ولیکن در آن گوشه در پای کاج
چکیده ست بر خاک سه قطره خون
امروز دوباره دم غروب دو گربه زیر باران سیل آسا در پناه دیواری که پله های اضطراری روبه رو به آن چسبیده اند مشغول عشقبازی با ناله های بلند خراشیده بودند .بی اختیار یاد "سه قطره خون هدایت" یاد این تصنیفی که در آن داستان توسط" عباس "خوا
پنجمین محفل بزرگ «انس با قرآن کریم» شامگاه جمعه (۳ آبان۱۳۹۸) به همت دفتر امور قرآنی مدرسه دینی عین العلوم گُشت سراوان با حضور قاریان ممتاز داخلی و خارجی برگزار شد
به گزارش شریعت نیوز ، در این محفل قاری نصیر احمد نوتیزهی از روستای ناهوک، قاری عبدالغفور سیدزاده (مسئول امور قرآنی عین العلوم گُشت)، قاری محمد سپاهی (استاد تجوید دارالقرآن سراوان)، قاری جلیل الرحمن صحت (استاد قرائت و تجوید بدرالعلوم زاهدان)، قاری عبدالعزیز دهقان (امام جمعه مسج
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
حضور تو تنها نفس می دهد
به حال و هوای شب قدرها
پر از التماس است و آقا بیاست
در عمق صدای شب قدرها
الهی نگاهی کن از روی لطف
به آقا بیای شب قدرها
برای تمنای روز ظهور
می افتم به پای شب قدرها
کمی نقد عشق و عنایت بریز
به دست گدای شب قدرها
مریض فراقیم یابن الحسن
تو هستی دوای شب قدرها
به حق علی و به حق الحسین
به این ناله های شب قدرها
مرا یک سحر کاش مهمان کنی
نجف کربلای شب قدرها
یک صداهایی هستند که هم اصالت دارند و هم هویت...
می تونندشبیه صدای یک سه تار باشن یا ضرب های یک دف در موسیقی اصیل سنتی .
شایدهم صدای ناله ی ساز یک ویالونیست ماهر توی یک نیمه شب باشند.
میتونند گل مریم بخونند ومریم هارو عاشق کنند .
حالشون کوک باشه و حال بقیه هم کوک کنند...
ادامه مطلب
آلبوم گروهی جدید به نام کانون ؛ با حضور فرشاد ، نوید ، رِض ، اوج ، صفیر ، کابوس ، آئین ، اسلش ، دیگرد ، سُرب ، رُخ ، بیدار ، صاد , تهیه کننده: سعید دهقان
دانلود به صورت یکجا در فایل زیپ: Download دانلود به صورت تک تک از روی لیست:
Parent Directory
01. Rez - Saboor.mp3
02. Sorb - Laj.mp3
03. Farshad - Ghobar.mp3
04. Kaboos Ft Daygard - Moroor.mp3
05. Aein - Zarbdar.mp3
06. Owj - Sholooghi.mp3
07. Navid - Raghaas.mp3
08. Hamed Slash - Shekaf.mp3
09. Rokh - Khakestar.mp3
10. Safir Ft Bidar - Mirzabenevis.mp3
11. Daygard Ft Saad - Khabgard.mp3
رسانه بزرگ رپ برتر
موضوع : چارچوب شناسی بخش های تخصصی (4)
آینده شناسی ایران
سخنران : سید محمد
تاریخ : 98/05/26
ساعت : 21:00
محل : کرج - خیابان شهید بهشتی - سه راه گوهر دشت به سمت حصارک - دهقان ویلای اول - صحن اصلی مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارندچند تن جای همه دلهره و غم دارندداغ سنگین که شود، پیر شدن هم داردخانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم داردهر که یک گوشه از این خانه عزادار شده استجای جایِ حرم فاطمه گلدار شده استخانه از بوی گل یاس معطر ماندهروی دستاس رد پنجه ی مادر ماندهسرخ شد پلک علی بس که جراحت می دیدآسمان سوخت دلش وقت غروب خورشیدآب می ریخت ولی آب دگرگون می شدنه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شدداغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت استوای بر بازوی او رد غلافی سخت
به چشمان خشکم نگاه نکن!
اینها،
اشکشان را
به ابرها سپردهاند؛
بغض آسمان
قبل باران را دیدهای؟!
دیدهای چگونه جار میزند
عاشق است؟!
آن،
بغض من است!
یا که برگ خزان را،
هنگامی که میشکند،
در زیر پایت؟!
و گریهاش
که برایت گوش نواز است،
آن،
نالههای من است!
شب چه بیرحمانه
در بیهمدمی عاشقان،
همدمشان است!
ایکاش که شب را نمیشناختم!
مراسم اختتامیه کارگاه سخنوری،فن بیان و مقدمه ای بر اجرا،عصر پنج شنبه 17 مرداد ماه در سالن اجتماعات شهید روا آب پخش برگزار شد.
این کارگاه با همت مهندس بهزاد بویری مشاور امور جوانان شهردار آب پخش و با حضور و تدریس حسین دهقان مجری توانمند استان بوشهر برگزار شد.
در این کارگاه از شهرهای مختلف استان حضور داشتند،هنرجویانی از شهر کلمه گرفته تا روستای بهر و شهرهای شبانکاره و وحدتیه و آب پخش و غیره.
ادامه مطلب
دست به قلمم این اواخر اصلا راضی کننده نیست :-\
نوشته های بی سرو تهی که حتی خودمم یه سرسوزن راضی نمیکنن ،بنظرم نوشتن تو بلاگ بیشتر حالت یه رفع تکلیفه که هرچندوقت یبار انجامش میدم فقط .من همون آدمیم که از چس ناله کردن بیزاره و این روزام وبلاگ خودش خیلی داره به اون سمت و سو میره.فکر کنم خوب شه اگه همه پستاشو پاک کنم و از اول شروع کنم به نوشتن اگه نظر بدین خوشحال میشم:-)
آخ این مدل ادمایی که فقط بلند غر بزنن و شکوه و گلایه کنن کلافه ام میکنن
هر طور هم که مثبت باهاشون حرف بزنی یه نکته منفی پیدا میکنن و جوابتو به منفی ترین شکل ممکن میدن
دو تا دوست دارم :
اولی فاطمه در یک خانه قدیمی ۵۰ متری با دو دختر ۸ و ۵ .فاطمه همدانی هست و خودش از خونواده خیلی پولداریه(نصف فامیلشون چندین دهه هست اروپا و آمریکان)آقا این بشر یک آدم مثبت باحالی هست که نگو...من و فاطمه که بهم می رسیم حرف از اخرین کتابی که خوندیم و فلان مسئله سیاسی و ا
به قول صادق هدایت: «اصلا چه کار احمقانهای کرده. چرا وصیتنامه نوشته؟ آدمی که خودش را میترکاند [خودکشی میکند] دیگر به چسناله و وراجی احتیاج ندارد. به او چه که بعدش چه خواهد شد که مردم را پند و نصیحت بدهد؟ همین ترکیدی و رفتی، دیگر تمام شده است، بعدش دیگر به تو مربوط نمیشود.»
| آشنایی با صادق هدایت _ مصطفی فرزانه |
به قول صادق هدایت: «اصلا چه کار احمقانهای کرده. چرا وصیتنامه نوشته؟ آدمی که خودش را میترکاند [خودکشی میکند] دیگر به چسناله و وراجی احتیاج ندارد. به او چه که بعدش چه خواهد شد که مردم را پند و نصیحت بدهد؟ همین ترکیدی و رفتی، دیگر تمام شده است، بعدش دیگر به تو مربوط نمیشود.»
| آشنایی با صادق هدایت _ مصطفی فرزانه |
کتاب ویژگی عجیبی دارد
یعنی اخلاق خاصی دراد
شاید برای همین همه آدم های دنیا ناله می کنند که تمرکز سخت است
درس خواندن سخت است
هر گاه کتاب را بر می دارم فکرم هزار جا می رود
زیرا کتاب اخلاقش این گونه است:
یا مرا انتخاب کن، یا دیگران را. حالت سومی وچود ندارد.
داخل میدان مین
عصر بود که صدای عجیبی از بیرون کانال شنیدیم. تنها با فاصله های کم، صدای #یا_زهرا و #یا_حسین و #یا_مهدی به گوش می رسید. این صدا از #مجروحانی که در میدان مین جا مانده بودند شنیده می شد. آنها از درد ناله می کردند و چند لحظه بعد... صدای یک گلوله!
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه بیانیه گام دوم
برای برداشتن گام اینده باید گذشته را درست شناخت!
چهل سال گذشته:
جمهوری اسلامی:
به اصول خود بشدت پایبند
به مرزبندی های خود با رقیبان بشدت حساس
در هیچ معرکه ای گلوله اول را شلیک نکرده اما پس از حمله: دفاع و ضربه محکم
عزت و پیشرفت ایران در همه عرصه ها...علت:
مدیریت های جهادی الهام گرفته از ایمان
اعتقاد به اصل«ما می توانیم»
ادامه مطلب
درباره این سایت