نتایج جستجو برای عبارت :

همسرت رو پیدا کن !!!

اگر دنیای همسرت آنقدرکوچک است کهاز گفتن دوستت دارم خجالت میکشد...تو دنیایت را آنقدر بزرگ کن کهدنیای اوپراز«دوستت دارم»های تو شود..اگردنیای همسرت آنقدر کوچک است کهوقتی خشمگین میشود،زبان به ناسزا ودرشت گویی میگشاید...تو دنیایت راآنقدر بزرگ کن که،صبرو سکوتت رفیق لحظه های او باشد...اگر دنیای همسرت آنقدر کوچک است که،شبها وقتی به خانه برمیگرد،کوله باری از گله مندی و خستگیش سهم تو میشود...تودنیایت راآنقدر بزرگ کن کهآرامش ولبخند سهم اوباشد...اگر د
خیلی وقت ها دیگران می توانند خوب و صمیمی زندگی کنند اگر ما حرف اضافه نزنیم!
سه سال از زندگی زوج جوان میگذرد عمه میگوید: چطور قابلمه هایت اینقدر زود خش برداشته؟!
شوهر بعدا زنش را توبیخ می کند که چرا مادرت برایت جهیزیه جنس خوب نخریده؟!
یکی به شوهر می گوید: چطور اینهمه مدت با اخلاق تند همسرت ساخته ای؟!
شوهر پس از شنیدن این سوال زنش را تحمل نمی کند و کارش با او به دعوا و مرافعه می کشد.
به زن می گویند چقدر شوهرت شب ها دیر به خانه می آید؟!
زن پاپیچ شوهر
دو چیز تو این مملکت معلوم نیست 
پول نفت کجا میره
موزیکای جدید مرتضی پاشایی از کجا میاد :)))))
................. 
به یارو میگن چرا همسرت باهات قهر کرده ؟
 میگه خیلى وسواسیه
زیادی حساسه 
بی اندازه بی منطقه
 
 
 
 
 
 
 
 
گیر داده که چرا با مسواک من زیر بغلتو خاروندى؟!!! ‎‌‌‌‌‌‌
 
 
 
♥️کمی هم از اتاق خواب بگم و از این موضوع مهم زیاد غافل نشیم
دوستان خوبم، خانوم های عزیز
اگه میخواهید در اتاق خوابتون بهترین لذت رو ببرید، اول باید روی نگاه و احساستونم کار کنین 
در طول روز سعی کنین بهترین نگاه رو تقدیم همسرتون داشته باشید ... نگاهی از جنس محبت وعشق منظورمه ... هم در ذهن تون باید عاشق ش باشین و هم در عمل و هم در رفتار و هم در اعمال تون
اولین نگاه برای مردی که از سرکار میاد و خسته هست خییلی مهمه
❇️ میتونین امتحان کنین وقتی نگاه مح
متهم سه سال بعد از جدایی از همسرش متوجه رابطه او با مردی شد و دست به جنایت زد.پرونده این قتل مهر سال ۹۳ تشکیل شد و مأموران در جریان جنایتی قرار گرفتند که در جریان آن مقتول با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. با انتقال جسد به پزشکی‌قانونی متهم که در محل حاضر بود بازداشت شد.متهم که مردی ۴۰ ساله بود، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: سال‌ها قبل با همسرم ازدواج کردم و صاحب دو فرزند شدیم. من و همسرم اختلافات زیادی با هم داشتیم. این درگیری‌ها به حدی بود
 
40 توصیه"عاشقانه حاج آقا قرائتی" به آقایان
  1) به همسرت بگو : دوستت دارم! ۲) واژه « دوست داشتن »را فقط برای او هزینه کن! ۳) همسر تو کریستاله ! مواظب باش او را نشکنی ! ۴) کاری کن که به تو ایمان بیاره ! ۵) تو باید تکیه گاه خوبی براش باشی! ۶) از عشقت برای او هزینه کن ، نه فقط از ثروتت! ۷) زیبایی همسرت را ستایش کن! ۸) کارهایی که از توانش بیرونه , به او واگذار نکن ! ۹) او گل خوشبوی بهاری است ، پژمرده اش نکن! ۱۰) انتظار نداشته باش همسرت مثل تو باشه ! 11)با بحث و جدل
اخرین دیدارمون تو پارک بود مهمونی و جمع خونوادگی دور هم جمع بودیممن برای اولین بار با همسرم بودم که نجمه و میدیدم
بعد همیشه من تو پارک بی چادر بودم اونروز چادر سرم بود
نجمه بهم گفت خیلی خوبه همسرت ازت مراقبت میکنه
این جملش همش تو ذهنمه
خانم وآقایی که چند ساله ازدواج کردی و از رابطه با همسرت راضی نیستی
خانمی که میگی یه چیزی بگو شوهرم #عاشقم بشه 
آقایی که میخوای مرد خوبی باشی
زندگیتو متحول کنبا شیاف ماریانا رابطه ای لذت بخش تر خواهید داشت
 
قیمت: 99 تومن ♦️ ارسال رایگان و کاملا محرمانه
 
مشاوره و سفارش ۰۹۹۲۱۸۰۳۷۹۷ ۰۹۳۶۶۵۹۷۲۰۴
سفارش و مشاوره تلفنی از 9 صبح تا 9 شب یکسره
فرزندم:
 
راست میگویند که اگر همسری انتخاب کنی که زیبایی اش به دلت ننشیند ممکن است دچار مقایسه شوی بین زیبایی همسرت با زنان و دختران دیگر... و این شیطان است...از شیطان بر حذر باش...
راست میگویند که اگر همسری انتخاب کنی که آداب معاشرت و اجتماعی اش به دلت ننشیند ممکن است دچار مقایسه همسرت با دیگران شوی...
از شیطان بر حذر باش... 
راست میگویند که اگر همسری انتخاب کنی که اخلاقش به دلت ننشیند ممکن است دچار مقایسه شوی...
از شیطان بر حذر باش...
راست میگویند ک
با ثبت نام در مرکز ما ، میتونی جفتت رو پیدا کنی و از تنهایی خلاص شی !!!!!!!!!
 
 
----------------------------
رایگان ، مجانی ، صیغه ، صیغه ای ، مرد ، زن ، مطلقه ، بیوه ، دوست ، همراه ، جنسی ، روحی ، پول ، صیغه یابی ، عشق ، تهران ، آبادان ، شیراز ، اصفهان ، سامان ، تبریز ، مشهد ، ارومیه ، کرج ، کاشان ، اهواز ، خرمشهر ، زاهدان ، ازدواج ، ازدواج موقت
 
همسرت رو سه جا میتونی بشناسی:
۱. ﺗﻮی ﺟﻤﻌ ﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎلفش ﺑﺎﺷﻪ۲. ﺗﻮی ﺟﺎ ﻪ خونواده اش باشند۳. توی جمعی که بهترین دوستاش هستند
ﺍﻪ ﺗﻮی ﺍﻦ 3 ﺟﺎ تنها نموندیبهترین دوستت هست!
اما یه حالت چهارم ھم تبصره میزنیم:توی شادی هاش یه قدم برو عقب و چیزی نگو...اگه خودش جاتو خالی دید و صدات کرد مطمئن باش بهترین همراه هست برات...
کسی میگفت:وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر رو
وقتی که هیچ شانسی برای تغییر همسرت نداری و دلایل خوبی داری که او را ترک نکنی ( یعنی می خواهی با او ادامه بدهی ) ، تنها راه باقی مانده این است که او را به همان صورتی که هست بپذیری .
اجازه بدهید همسرتان همان گونه ای که هست باشد و به جای این که سعی کنید او را تغییر دهید ، برخودتان تمرکز کنید.
 منظور از این حالت این نیست که با بی تفاوتی او را به حال خود رها کنید یا تسلیم او شوید ، بلکه او را به همان شکل که هست بپذیرید. 
پذیرش ، فرایند فعالی است که می توان
سلام 
ساعت ۱:۵۱ دقیقه بامداد شنبه ۱۸ خرداد ۹۸ در مسیر برگشت از سفر ۴ روزه مشهد هستم
بلیط اینترنتی گرفتم یا ماشین مرتضی دارم میام ،
ماشین خیلی شلوغه بخاطر اینکه چند تا مسافر دختر تو ماشین هستن من و محدثه الان جدا از هم نشستیم !
واقعیتش اینکه به آدم بر میخوره اینکه بخاطر مسافرای دیگه مجبور بشی از همسرت دور بشینی اونم توی ماشین پسرخالت !
نمیدونم رفتار درست چی بوده و باید چیکار میکردم اما اصلا حرکت خوشایندی نبود ، اصلا ...
حس خوب زندگی یعنی اینکه بدون دغدغه کنار خونوادت زندگی کنی .حس خوب زندگی یعنی صبح که از خواب پا میشی ببینی همسرت هنوز خوابه
آروم بلند بشی که باعث بیدار شدنش نشی ویه دل سیر نگاش کنی تو دلت قربون صدقش بری و انگشت اشارتو آروم بکشی رو دماغش و بعدم پتو رو که از روش رفته کنار بکشی روشو بعد بری صبونه رو آماده کنی .حس خوب زندگی یعنی صبح بلند بشی ببینی گلایی که کاشتی گل کرده و جونه زده
حس خوب زندگی یعنی یکی که اصلا انتظارشو نداشتی بهت پیام داده . همه همه ا
 
خواهرم! اتاق تنهایی شوهر خود را می‌شناسید؟ هنگامی که شریک زندگی‌تان از شما فاصله می‌گیرد به چه فکر می‌کنید؟ برادرم! آیا می‌دانید همسر شما چگونه به شما امتیاز می‌دهد؟ آیا می‌دانید که شریک زندگی شما نیاز به سخن گفتن دارد؟ وقتی همسر شما در حالت یأس قرار می گیرد چه می‌کنید؟
 
برادرم ، اگر می‌بینی که زندگی‌ات دیگر صفای روزهای اول را ندارد برای این است که خودت از گل زندگی‌ات غفلت کردی! آیا می‌خواهی جبران گذشته را بکنی و دوباره زندگی‌ات
ادب مدرک نیست!ادب لباس گران پوشیدن نیست،ادب بالای شهر زندگی کردن نیست!ادب ماشین خوب داشتن نیست،ثروت و مدرک ادب نمی آورد،ادب  باتربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند،
ادب یعنی به همسرت امنیت،به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمتو به دوستانت شادی را هدیه کنی،ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشیمعنای آدمیت را درک کردهو نام نیک از خود به جا گذاشتن است...!
اهای عروسی که بیست چهاری مادر شوهر و پدر شوهرت رو مامان گلم بابای گلم خطاب میکنی و برای فامیل های همسرت پسوند "جون " از زبونت نمیفته 
چندبار مامان ، بابای خودت رو مادرجان ، پدرجان صدا کردی ؟؟؟
+ از این همه تزویر حرصی میشم ...
+ کاش یکم خودمون باشیم !
+ کاش یکم خودمون رو درست کنیم و بعد سعی کنیم خودمون باشیم :)
.
.
.
بله یه جیزی هم میخواستم تعریف کنم ، دوخطشم تایپ کردم دیدم بیخیال... مجالش نی ! 
+ هی رفیق ! اینا رو مینویسم که هر چند وقت یه بار که وبمو میخون
بسم الله الرحمن الرحیم...
درواقع دنیا یکجوری هست که یکهو چشم باز میکنی و به خودت میایی و میبینی  یک برگه ی ازمایش در دست همسرت جاخوش میکند و باخوشحاالی فراوان لبخند میزند و می گوید؛چطوری مامان دوقلو ها((البته این دوقلوها ارزوی همسراست والا خبرخوشحالی برای یک قل است))
هنوز باورم نشده....
خیلی وقت ها اتفاق های جالب زندگی وقتی می افتد که انتظارش را نداری ..
هنوز خودم از خودم خجالت میکشم بگویم مامان شدم....
سلام
داشتم به مساله ازدواج فکر میکردم که اون مطلب رو خوندم..
اختلافات فرهنگی ؛اختلاف سلیقه های غذایی یا اینطور مسائل که خیلی توی چشم هستند بنظرمن خیلی مهم نیستند و بااینا میشه کنارامد
اما
اختلاف عقیدتی خیلی خطرناکه..
یکی از مشکلات اساسی ما اینه که میگه من بیرون لاک میزنم و من میگم زن من بیرون لاک نمیزنه و این شده جنگ جهانی..
فاطمیه است و من مشکی پوش؛اما وقتی نزدیک ترین کست مسخره کنه..
حاج قاسم دل میلیون ها آدم رو لرزاند چون خدا خواست اینجوری عز
 
 
مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوائیش کم شده است.
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولى نمیدانست این موضوع را چگونه با اودر میان بگذارد. بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزانناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش ساده اى وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو:«ابتدا در فاصله ٤ مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو.اگر نشنید همی
فى محاسن التزویج من المحاسن و الاضداد للجاحظ روى ان رجلا اتى رسول الله (ص) فقال یا رسول الله انى أرید ان أتزوج فادع الله ان یرزقنى زوجة صالحة فقال (ص) لو دعا جبریل و میکائیل و انا معهما ما تزوجت الا المراة التى کتب الله لک فانه ینادى فى السماء الا ان امرأة فلان بن فلان فلانة بنت فلانة.
در کتاب محاسن و الاضداد تالیف جاحظ روایت کرده است که مردی به رسول الله عرض کرد می خواهم ازدواج کنم دعا کن خداوند همسری صالح نصیبم فرماید. حضرت فرمود اگر جیرئیل و
جدا شمایی که متاهل هستی چجور بیس چاری وجود همسرت رو تحمل میکنی؟
عاخه فکر کن وقتایی که ازش دلخوری کمِ کم باس چهار پنج ساعت تنها باشی تا باخودت حلش کنی،اونوقت هی چشمت به چشمش می افته‍♀️
یا اصلا اون وقتایی که حوصله عالم و ادم که پیشکش حتی حوصله خودت رو هم نداری،چطور وجودش کنارت تحمل میکنی؟
اصلا اون وقتای تنهایی دلچسبت چی؟مفتی اونا رو هم از دست میدی :|
خلاصه که از این زاویه تاهل خیلی سخته،همین زاویه ایی که انگار یکی با چسب دوقلو میچسبونن بهت :|
پ
اگه این سوال رو ازم بپرسید میگم بستگی داره.
یه روزهایی که میری تو پیله ی تنهاییت و نمیخوای کسی کنارت باشه، غربت خوبه... روزهایی که با شهر و فرهنگش آشنا میشی خیلی خوبه، مثل یه دنیای جدیده که هی کشفش می کنی و تموم نمیشه.....
اما نگم از بقیه ی روزها....
روزهایی که مریض میشی و همسرت هم سرکاره و کسی نیست برات سوپ داغ بیاره و ازت پرستاری کنه.... روزهایی که دلت خونه ی بابا رو میخواد و نمیتونی بری، فقط زل میزنی به تقویم و روزهای ندیدنشون رو میشماری..... روزهایی
✍ استاد دانشگاه همسرش رادر شمال تهران سلاخی کرد 
⬅️ پدر یک خانواده وقتی از آسایشگاه روانی به خانه آمد در اقدامی هولناک زنش را به قتل رساند و جسدش را تکه تکه کرد. ◀️ ظهر چهارشنبه 11 دی امسال بود که پسر جوانی در تماس با ماموران کلانتری 154 قائم از ناپدید شدن مرموز مادرش و رفتارهای عجیب پدرش خبر داد و احتمال داد پدرش که به بانک رفته است دست به قتل مادرش زده باشد.
◀️ بدین ترتیب ماموران به بانکی که پدر جوان رفته بود، اعزام شدند و این مرد را که روز
_ مرد خودساخته نباید زن خودساخته کنارش باشه چون از قدیم گفتن دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند
*هیچ وقت هیچ زنی پادشاه نمیشه، اگر مرد بتونه جایگاهشو با عشق تثبیت کنه
_ خدا به داد همسرت برسه
*چرا!
_ با این تفکر فلسفیت بیچارش میکنی
*آزار دهندست؟!
_ همین حرفارو میزنی که دلبری میکنی!
*بالاخره بده یا خوب!
_ زندگی عجیبه آدما عجیبن دوست داشتن از همه عجیب تر ...
پ.ن:خیلی دیره برای بهترین اتفاق شدن.من به تمام حکمت هاش،عاشقانه احترام میذارم تمامش.
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
با تفاخر و وقاحتی تمام گفت که علی کرم الله وجهه دخترش را به عقد عمر درآورد
با دو دست بر سرم زدم و زانو هایم سست و بر زانو نشستم، یک دل سیر دوباره بر مظلومیتت گریه نه ناله زدم و فریاد کشیدم که آنچه تحمل کردی بسیار بسیار بسیار بیشتر و شدید تر و کمر شکن تر از خار در چشم و تیغ در گلو بود...
در پیش چشمانت
همسرت را کشتند و فرزندت را سقط کردند و طناب بر گردنت انداخته و...
حتی جواب سلامت را ندادند
و به این اکتفا ن
زمانایی که مستاصل میشم، هول می کنم، نگرانم، می ترسم، نمی دونم باید چی کارکنم، دارم درست میرم یا نه، نا امید و افسرده هستم یا هر خستگی و نگرانی، یه زخمی تو وجودم قرمز میشه.
پیش خودم فکر می کنم اگر مادری داشتم تا به من انرژی و آرامش می داد و می گفت عزیزم نگران نباش اینا موقتیه، تو خیلی خوب داری عمل می کنی، همینطور پیش برو بازم بهتر و بهتر میشه و من اعتماد داشتم به نظرش و حرفش چقدر انرژی می گرفتم چقدر آرامش می گرفتم.
اگر خودم روزی چنین مسئولیتی رو
.باسمه تعالی
امور اجتماعی
ازدواج
غزل۳

می کند احمد سفارش، جملگی در ازدواج
می شود احسن تکامل، بندگی در ازدواج
هست کفویت همان درک مقابل هرجهت
آن تداوم می دهد هر زندگی در ازدواج
می شود شیرین اگر هم کفو باشد همسرت
می دهد احمد بشارت رستگی در ازدواج
لازم است کفویت افراد در قبل از نکاح
آن تداوم می دهد هر زندگی در ازدواج
در مقابل نهی کرده ، مردمان را از طلاق
می شود جمعی دچار ماندگی در ازدواج
رزق می گردد دو چندان،گر شود جاری نکاح
نیست ممدوح و روا آزرد
کسانی که سینمای چندبعدی را مانند من تجربه کرده اند شاید سینمای معمولی دیگر برایشان جذابیت نداشته باشد ، یعنی آن چند دقیقه نشستن روی صندلی سینما چندبعدی و دیدن فیلم همراه با درک حرکتهای صندلی باد شدید و پاشیدن آب و دمیدن یک رایحه ی خاص در فضای سینما به همراه پخش صدا از پایین و بالا و اطراف ، آنها را با فضای سینمای معمولی بیگانه کرده است و آخر سر گفته اند اگر این سینما بود پس آنچه ما تا کنون به عنوان سینما استفاده میکردیم چه بود ؟
زندگی هم ابعاد
کلمات بار معنایی زیادی دارن...
چرا فکر میکنیم فقط باید با هفت پشت غریبه،بقال سر کوچه و راننده تاکسی،همکلاسی دانشگات و همسایه دو کوچه اونطرف تر خوب و مودب صحبت کرد؟؟؟مواظب کلمات بود؟؟
پای پست یه نفر نوشته بودم که از یکی خوردم و ناخوداگاه منتظر دومی ام امروز اتفاق افتاد...
پدر،مادر،برادر،اعضای فامیل پدری،مادری،دوست ده سالت،همکار صمیمی محل کارت،پارتنرت، عشقت،همسرت،فرزندت و.... کسانی ان که تو بیشتر از آدمای بالای متن باهاشون در ارتباطی !
 صمی
موضوع خاطره: بزرگی و سادگیمادرم(همسر شهید) نقل می کرد: پس از ازدواج متوجه شدم او جز یک قبا و دشداشه زیرین آن، لباس دیگری ندارد و لذا پرسیدم: پس لباس های دیگرتان کجاست؟ در این حال مادر ایشان خندید و خطاب به سید گفت: «به تو نگفتم همسرت از کمی لباس هایت تعجب خواهد کرد؟!» او در نهایت زهد زندگی می کرد و می گفت: «باید طرز زندگی و معیشت مرجع مانند یکی از طلاب حوزه باشد.» پس از مرجع شدن و تقلید بسیاری از مردم از او، هیچ چیز نخرید و چیزی اضافه نکرد و وضع داخ
همسر یکی از دوستام به سبک هایکو شعر میگه 
گفتم یکی از شعرای همسرت رو بفرست این رو فرستاد:
با انگشت بریده ات قهوه ام را شیرین میکنم و باز کنار فنجان میگذارمش(مهدی قنبری)
یاد یه خاطره ای افتادم یه هم اتاقی داشتیم مستقیم نمیگم کی
آخر هفته تنهاش گذاشته بودیم تو اتاق رفته بودیم خونه شنبه که اومدیم دیدیم نیست یه جوری رفته انگاری فرار کرده بعد بهش گفتم چی شد چرا رفتی گفت هیچی نصف شب به سرم زد مطالعه کنم کتاب ناصر ارمنی امیرخانی رو میخوندم داستان انگ
زندگی تنها دو بُعد دارد:
سیاست و دیانت.
و تو یا در این بُعد هستی و یا در آن بُعد.
اگر با دیانت نباشی، پس الزاماً سیاستگر خواهی بود. شاید رسماً در کار سیاست نباشی، ولی سیاستگر هستی. و سیاست خودش را به راه های گوناگون نشان می‌دهد. شاید تو با همسرت سیاستگر باشی: تو سلطه گر هستی و او سلطه پذیر. و شاید با فرزندانت سیاستگر باشی: تو مستبد هستی و آنان باید از تو پیروی کنند. و شاید در اداره سیاستگر باشی: تو رئیس هستی و سایرین بنده ی تو. و شاید در فکر انباشتن
مهمترین چیزی که من بعد ازدواج فهمیدم این بود:
اگر میخوای خوب زندگی کنی، اگر میخوای عاشق بمونی، اگر میخوای یه همراه خوب توی زندگی باشی، اگر میخوای شور و حرارت محبت اول ازدواجتون تا ابد بمونه بلکه بیشتر و بیشتر بشه، یه راه بیشتر نداره. یک راه.
«خدا رو در نظر بگیری»
این البته راهکار همه ی آرامش های عالمه. ولی این یه مورد رو من عمیقا حس کردم.
اینکه میان بعضی ها اول زندگی آدم میگن: هنوز اولشه که همدیگرو دوست دارید، یکم بگذره سرد میشید و خیلی هم مصرن
دومین کاری که از تو می خواهم انجام بدهی،
قبل از اینکه ایمیلت را چک کنی،
قبل از اینکه موبایلت را جواب بدهی،
لطفا لطفا لطفا 2 تا اولویت روزت را مشخص کن. چیزهایی که واقعاً برایت مهم هست.
✔ می تواند پس انداز کردن پول باشد یا
✔ اطمینان از اینکه تمرکزت روی آن باشد یا
✔ می تواند حاضر شدن در سرکار و شرکت در کارها باشد
✔ یا می تواند عوض کردن رفتارت با همسرت، بچه هایت و یا کسی که از او جدا شدی، باشد
✔ یا رفتن به باشگاه باشد چون گفتی که می روی.
اولویت ها
زن بعد از جراحی سزارین ترخیص شده بود و به سختی به سمت در خروجی سالن اصلی حرکت میکرد و مادرش بچه به بغل پشت سرش میرفت و با ذوق به نوه اش نگاه های خریدارانه ای مینداخت.پدر جوان دم در منتظر ایستاده بود.نزدیک که شدن مادرزن داشت میگفت بچه رو بدیم دست پدرش...در باز شد و مرد جوان با ذوق و خوشحالی اومد به پیشوازشون.دست های بچه به بغل مادرزن توی زمین و هوا مونده بودن و منتظر دست پدرجوان اما غافل از اینکه مرد از دیدن همسرش انقدر خوشحال بود که انگار تمام دن
در عرض 5 روز یک میکروب به این مملکت این همه خدمت کرده ، چه مشکلاتی رو حل کرده:
 
1 مشکل ترافیک بطور کلی حل شد الان شلوغترین خیابانها را می توان ظرف مدت سی ثانیه دور زد
 
2 رعایت نظافت و بهداشت عمومی شده و تمامی لوازم و وسایل جامعه کلا دقیقه ای یکبار ضد عفونی شده و مردم با فرهنگ و تمیز شده اند.
 
3 حمل و نقل هوایی و زمینی بسیار ارزان شده و اگر وضع به همین منوال پیش برود بعید نیست رایگان هم بشود.
 
4 زندانها و پرورشگاهها خالی شده است، حواشی و حوادث در اس
  
 ماهی که مهر را برد : آمدنش عواطفت، همسرت، فرزندانت، رشد و تعالی ات را می برد!
 
ماهی که مهر را بردنویسنده: اصغر آیتی، حسن محمودیانتشارات: همای غدیر
معرفی:
داشتن خانواده ای مستحکم آرزوی همه ی ماست. ( از جمله موانع آن ماهواره است) آیا می دانید چه چیزهایی آن را متزلزل می کند؟ این کتاب بخشی از این عوامل را به خوبی توضیح می دهد.
خلاصه:
کتاب شامل ۵ فصل است بدین شرح:فصل اول: خاطراتی از کسانی که ماهواره زندگی آن هارا خراب کرده است. فصل دوم: هزینه های را
پسرم همه ما مردها موجودات پرادعایی هستیم. حتی بداخلاقترین، زشت ترین، فقیرترین، ضعیف ترین و بی عرضه ترین مردها فکر می کنند موجودات خیلی مهمی هستند و اگر نباشند کمیت دنیا قطعا لنگ می زند. همین خودپنداره نامعقول در کنار پیشینه فرهنگی مردسالاری باعث شده است همه ما بدون توجه به اینکه خودمان چه قدر خوش اخلاق، زیبا، قوی و باعرضه هستیم به این فکر کنیم که همسر ما باید همیشه زیبا، مهربان، قوی و باکفایت باشد. تصویر ذهنی عموم ما از همسر مطلوب زنی است ز
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
از علمای اسلام عمری سؤال میکنم
اگر شخصی به شما بگوید(وقتی بمیری با همسرت ازدواج میکنم آیا به شما بی احترامی نکرده است؟)
چگونه است که طلحه به پیامبر رحمت چنین میگوید و شما میگویید باید به او احترام گذاشت و میتوان از او الگو گرفت
آیا میتوان از طلحه الگو بگیر و به هر که دوست داشتم بگویم بعد از مرگ شما با همسر شما ازدواج میکنم؟
(فدای مظلومیت پیامبر رحمت
قران می‌فرماید
پیامبرتنها از خدا میترسید
ولی در
پسرم
برای ازدواجت، دختری را انتخاب کن که بتوانی دوستش داشته باشی... یکی از عموهایت وقتی مجرد بودم همین حرف را به من گفت:
میگفت شاید ما مردها بتوانیم با همسری که دوستمان ندارد زندگی کنیم... اما خانمها از زندگی کردن با مردی که دوستشان ندارد لطمه بزرگی میخورند...
و بدان برای اینکه محبتت به همسرت پایدار باشد مسئله ای بالاتر از کفویت وجود دارد و آن ایمان توست... ایمان تو به توحید... ایمان تو به غیب...
و هشیار باش از همسری که دوستش نداری هرگز فرزندی با اع
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان گذارد. به این خاطر نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیق تر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو.ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید،
این روزها دوباره ذهنم مشغوله به دغدغه های دوران18سالگیم
هدف خلقت!!!
دنبال هدف خلقتمم ،خدا من و برای چی خلق کرده؟؟؟؟
هرکسی برای رسالتی به این دنیا اومده
رسالت من چیه؟؟؟
قطعا رسالتم خوردن و خوابیدن و گشتن نیست که این کارو حیوانات بهتر از من انجام میدن!!!
این روزها که مشکل خانوادگی حسابی من و بهم ریخته بود و یک آن به خودم اومدم
به خودم آوردنم انگار که ببین چقدر ضعیفی!!!
چقدر زندگی و جدی گرفتی!!!!
همسرت همه هستی نیست!!!اون فقط یه انسانِ یکی از جنس مخالف
پسرم:
اگر میدانستم در سن ازدواج عقلی قوی نداری و ممکن است دچار مقایسات شیطانی شوی و مثل خیلی از ماها گاهی اوهام بر تو غلبه کند به تو پیشنهاد میدادم در ظاهر همسرت هم توجهی جدی کنی تا همسری را انتخاب کنی که ظاهرش هم به دلت بنشیند و یک زیبایی متعارفی داشته باشد... تا مبادا دچار مقایسه ظاهر همسرت با زنان دیگر شوی که در این شرایط از "شر وسواس خناس" برای تو بسیار نگرانم...
اما اگر بدانم عقل قوی ای داری و دچار قیاسات شیطانی نمیشوی به تو توصیه میکنم فقط ب
از من به شما نصیحت و وصیت
در دوران عقد، عیب و حسن همسرتان را به احد الناسی نگویید؛ مگر مشاورِ خداترسِ کار بلد.
علی الخصوص خانواده‌ی درجه‌ی یک!
و بعدتر، دوستان.
چون از این دو برچسب نمی‌توانید فرار کنید:
۱. حالا اولاشه، همه‌ی مردها اولش جوگیرن.
۲. دیدی ما گفتیم عیب و ایراد دارن تو چشم و گوشت رو بستی و ول کن نبودی؟
 
تجربه نوشت: گاهی فکر می‌کنیم به اشتراک گذاشتن دیدهها و شنیده‌هامون از همسر با دیگران باعث میشه راه و چاه زندگی رو یاد بگیریم یا جل
روزی بود و روزگاری بود. در زمان های قدیم پادشاهی بود به نام عادل شاه. شاه افسوس می خورد که پیر شده ولی هنوز فرزندی ندارد.
پادشاه روزی پیش ساحری رفت و از او چاره ای خواست.مرد گفت:پادشاه این دو دانه گندم را با همسرت بخور. به زودی فرزندت به دنیا می آید. 
پادشاه رفت و دو دانه گندم را همراه همسرش خورد.بعد از مدتی دختری به زیبایی مهتاب متولد شد. عادل شاه نام دختررا گندم گذاشت. فردای آن روز شاه پیش مرد جادوگر رفت. ساحر گفت:دخترت هر جمعه به غار ببر تا نمیر
پسرم
برای ازدواجت، دختری را انتخاب کن که بتوانی دوستش داشته باشی... یکی از عموهایت وقتی مجرد بودم همین حرف را به من گفت:
میگفت شاید ما مردها بتوانیم با همسری که دوستمان ندارد زندگی کنیم... اما خانمها از زندگی کردن با مردی که دوستشان ندارد لطمه بزرگی میخورند...
و بدان برای اینکه محبتت به همسرت پایدار باشد مسئله ای بالاتر از کفویت وجود دارد و آن ایمان توست... ایمان تو به توحید... ایمان تو به غیب...
و هشیار باش از همسری که دوستش نداری هرگز فرزندی با اع
 
 
رفته بودم دکتر مطمئن  و مجرب پدر تا سر و ته این فراموشی و آن تشنج و شایعات لخته را در بیاورم. 
دکتر نگاهی به صفحه اول دفترچه بیمه ام  کرد و نتوانست محاسبه کند از خودم پرسید چند سالت است؟ گفتم 36 سال
گفت: خب دیگر باید ازدواج کنی، زن بذات حساس است این چه دردی است تا دوازده شب با این روحیه سگ دو بزنی؟ خب می شوی این .... و ملاکت زیبایی همسرت نباشد.
راستش دلم تنش نمی خواست بخصوص ویزیت پدر با تنش شروع شده بود . می خواستم بگویم برادر پزشک توئی با ایکس تو
--: تا کجا باید صبر کرد تا طرف مقابلت به حقیقت و راه درست پی ببره... آخه گاهی پند و نصیحت و حرف زدن نتیجه معکوس داره...
اصلا منِ مرد کجا باید اعمال ولایت بکنم؟ وقتی میبینم همسرم داره به خطا میره... اما گوش به حرف و نصیحتم نمیده... کجاها باید صبر کرد تا خودش بفهمه و کجاها باید محکم ایستاد و مانع شد ولو به قیمت مشاجره و درگیری؟
++: میبینم که سوالات سخت، سختت رو میاری از من میپرسی!!!
--: نه ... جدی میگم... بلاخره من دوست دارم بر اساس حق رفتار کنم... اما واقعا میزا
امام علی(علیه السلام) در مورد همسرشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) چنین می گفتند:
«... هرگاه به او نگاه می‌کردم غم و اندوه هایم برطرف می‌شد.» (بحارالانوار، ج 43، ص 134)
همچنین در روایتی دیگر هست که پیامبر اکرم(صلوات الله علیه) از علی(علیه السلام) سؤال کردند: «همسرت را چگونه یافتی؟ علی(علیه السلام) در پاسخ گفت: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلی طاعَةِ اللّهِ» بهترین یار و یاور برای اطاعت و بندگی خدا است.» (بحارالانوار، ج 43، ص 117)

پ.ن:
اول ذی الحجه سالروز پیوند آس
نماز ظهر رو که خوندم ، سر سجاده دعا کردم گریه کردم ، که خدا خودش به خوبی از این مراحل سخت ،من و سینا رو عبور بده. به من صبر و ظرفیت بده که بتونم با تحمل کردن بزرگ بشم. به سینا کمک کنه که از این راههای پر خطر برگرده.
بعدش زنگ زدم دفتر مشاوره ، موضوع رو مطرح کردم چون یه راهکار خوب میخواستم راهکار عاقلانه، نه جنگ و دعوا و...
راهنماییم کردن که به روی خودم نیارم، عادی رفتار کنم و فرمودن چرا اینقدر همسر و کارهاش برات مهمه که دچار شکست بشی ؟ تو یه آدمی ، هم
همسرشهید اولین باری که حرف از رفتن و مدافع حرم شدن به میان آمد زمانی بود که بعد از 9 ماه اسمش برای اعزام در آمده بود. علیرضا 9 ماه قبل برای رفتن به سوریه ثبت‌نام کرده بود و کاملاً داوطلبانه برای دفاع از حرم رفت. بعضی از مردم می‌پرسند همسرت را به اجبار بردند؟ می‌گویم نه. کاملاً داوطلبانه و با خواست عمیق قلبی رفت. وقتی به من گفت می‌خواهم بروم سوریه، واقعاً شوکه شدم چون اصلاً حرفی از اسم‌نویسی‌شان به من نزده بود. به من گفت: یعنی ناراضی هستی؟؟؟
به دنیا فکر میکنم . به آدم ها. به داشتن ها و نداشتن هایشان. دیروز روز عجیبی بود . از همان اول بامدادش. با م حرف میزنم . یک سال پشت کنکور ماند تا دکتر شود. دکتر شد. چند سالی بیخبر بودم و او هم ساکت. مطمئن بودم خداروشکر خوشبخت است چون توی عکس هایش ، هم لباس سفید دکتری تنش بود و هم لبخندهای کنار معشوقش به راه بود. بعد از چنددد سال، واقعا چند سال، چند سالی که برای نوع رابطه ما در دبیرستان عجیب بود، یک طوری سر صحبت را باز کرد، گفتم "به سلامتی عروسی کردین ی
از دکتر حسابی پرسیدند  بهترین راه تربیت چیست؟
گفت : فرزند خود را مانند فرزند همسایه بزرگ کن
سوال شد چگونه ؟
گفت :وقتی فرزند همسایه در خانه مهمان است یه او احترام می گذاری وحالش رو می پرسی.وقتی از مدرسه برگشت به سراغ کیف ونمراتش نمی روی .در رابطه ی نوع غذا نظرش رو می پرسی. در باره زمان خوابیدن با او مشورت می کنی ونزد همسرت با او دعوا نمی کنی ونظر اورا خیلی از مواقع جویامی شوی
بدان که فرزند تو وفرزند همسایه هردو در خانه ی تومهمان هستند یکی چند روز
کتاب هشت کادو : نگاهی متفاوت به شیوه های عشق ورزی…
کتاب هشت کادونویسنده: مسلم شوبکلائیانتشارات وحدت بخش
معرفی:
نیشی که زن می زند مانند نیشتری است که جراح می زند.سوز دارد اما شیرین است…این ترجمه ی روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) است.توصیه می کنیم مرد ها برای فهم این جمله ی امیرالمؤمنین هم که شده این کتاب را بخوانند.جملات مولا درّ گرانباری است…
بریده کتاب:
امروز بر سر همسرم داد زدم. خب او هم، چنین کرد.اینک از کرده ی خود پشیمانم. اورا نمی دانم.بای
به دعوت دوست عزیزم مدیریت وبلاگ جستارها و به ایده مدیریت وبلاگ سکوت شروع می کنم به نگارش نامه ای به خودم در سن 10 سالگی یعنی 15 سال پیش :
سلام محمد این نامه ای که می بینی از طرف خودت نوشته شده و از آینده برات اومده ، پس خوب با دقت بخون چون از جنس زندگی هست و با این وجود که کوتاهه اما خیلی به دردت می خوره .
خب در ابتدا بهت بگم که انقدر کم رو و خجالتی نباش چون 100 سالت هم که بشه ازش ضربه های زیادی می خوری ، انقدر از این شاخه به اون شاخه نپر و هر کاری رو امت
صبح روز بعدآقای گرجی پوراز خواب بلندشدوبه نانوایی رفت ونان تازه همراه باکره ومربا خرید ودسته گل قشنگی
 
هم برای همسرش خرید وبه خانه برگشت
 
سریع میز صبحانه را آماده کردوچای نیز دم کرد بعدبه اتاق مهمان رفت تا شادی خانم را بیدار کند.
 
گرجی پور:حاج خانم ظهرشدا شما نمیخواید به ماصبحانه بدید؟
 
شادی خانم غلطی زدو گفت اینقدر حالم بده که صداش مدام توگوشمه .
 
آقای گرجی پور گفت حالت خیلی هم خوبه منم همسرت پاشو.
 
شادی خانم بلندشد وبه آقای گرجی پورنگ
به قد و قواره اش نمی آمد که درباره ی ازدواج بگوید؛ اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد! گفتیم: «زود است؛ بگذار جنگ تمام شود، خودمان آستین بالا می زنیم». گفت: «نه، پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود؛ من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم، باید!» همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی زنش دادیم! گفتیم: «حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟» گفت: «عفیف باشد و با حجاب».
(شهید حسین زارع کاریزی)
قربانگاه عشق، ص108
به قد و قواره اش نمی آمد که درباره ی ازدواج بگوید؛ اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد! گفتیم: «زود است؛ بگذار جنگ تمام شود، خودمان آستین بالا می زنیم». گفت: «نه، پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود؛ من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم، باید!» همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی زنش دادیم! گفتیم: «حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟» گفت: «عفیف باشد و با حجاب».
(شهید حسین زارع کاریزی)
قربانگاه عشق، ص108
دختر که باشی;
درسته که همیشه
 دلت
 به وجودِ یه مرد قرصه!
که اگه نباشه;
تصمیم های زندگیت با شک و شبهه پیش میره!
پدرکه نباشه
نگهبون که نباشه
یابهتربگم دلت که قرص نباشه
ممکنه اشتباه بری راهو;درست!
پدرکه نباشه امنیتِ خونه نیست;درست!
ولی همیشه خدا یه روزی یه جایی
یه مرد جاش برات جایگزین میکنه
که باز دلت قرص بمونه!
که اون مرد میتونه برادرت باشه
یا حتی همسرت!
ولی مادر که نباشه
هیچکس نیست که براش ناز کنی
و برات فدا بشه...
مادر که نباشه 
هیچکس نیست که براش
هرمان هسه آلمانی را بسیار پسندیدم ...عجیب و غریب انگار شخص خود من است! انقدر انگار شخص خود من است که احساس می کنم دندانهای پیشین فک پائینش هم مثل مال من به جرمگیری  احتیاج دارد!
هیجان انگیز ترین چیزی که دمیان دارد می گوید این است که در تو کسی هست که از همه چیز تو خبر دارد و ریز و درشت خطاهایی که از تو سر می زند از اراده او نشات می گیرد و او سعیش را می کند که تو را به شکل منحصر به خود شخص خود تو به راهی ببرد که دلش می خواهد. به راهی که نهایتا کل زندگی ت
بسم الله الرحمن الرحیم
دلم عاشق شدن میخواهد...
تجربه یه عشق خوب...
تجربه یه عشق ماندگار و ابدی...
چقدر زیباست عشق،اما فقط برای آنهایی که میدانن یعنی چه!
عشق را جدی گرفتند،برای رسیدن به هم شده ۱۰یا۴یا۷سال هم صبرکردند...می ارزد،این عشق به سختی هایش!
می ارزد دوست داشتن آدم عاشق...
آدمی که جدی هست و واقعا عاشق...
و عشق چه واژه مبهمی برای آنهایی که تجربه ای نداشتن هست(مثلا خودم)
البته از نظر عالم مادی گفتم!
کِی در خانه را خواهی زد ای عشق؟!
تازگیا همش فکرمی
امه عاشقانه عباس دوران به همسرش
حسین جابری‌ انصاری به مناسبت سالگرد شهادت عباس دوران، نامه عاشقانه او به همسرش را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
باشگاه خبرنگاران جوان: حسین جابری‌ انصاری، معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه ایران به مناسبت سالگرد شهادت عباس دوران، نامه این سرلشکر خلبان به همسرش را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.عباس دوران، خلبان جنگنده های دوران دفاع مقدس بود که در صبح 30 تیرماه 1361 پس از بمباران پالایشگاه بغداد،
زمانش رسیده که با ترسهایم روبرو بشم 
وقتی ازدواج کردم ۲۳ ساله بودم از همون موقع میترسیدم نکنه کسی بیاد تو زندگیم زندگیم رو بهم بزنه. از همون موقع ها حس میکردم با همسرم خیلی تفاوت دارم من میخواستم یه خونواده برای خودمون تشکیل بدیم اون نمیتونست دست از دوستان قبل از ازدواجش برداره ولی من تو یه گردابی افتاده بودم به خاطر دوستان نابابم دخترانی که فکر میکردن تنها راه خوشبخت شدن ازدواجه بخاطر همین منم بعد از لیسانسم با خواستگارم که هم رشته خودم ب
✅ زنی آمد پیش پیامبر(ص) و شکایت کرد که شوهرم برای رابطه جنسی به پیش من نمی آید .
پیامبر (ص) فرمودند : 
خود را خوشبو کن
آن زن گفت:
من همه عطر ها را استفاده کرده ام ولی از من دوری می کند
حضرت(ص) فرمودند :
اگر میدانست که این کار چه ثوابی دارد از تو دوری نمی کرد (1)
برخی گمان می کنند که اگر یک گوشه ای بنشینند و فقط عبادت کنند و ترک دنیا و زن و زندگی بکنند به خدا نزدیک و نزدیک تر می شوند در حالیکه پیامبر(ص) به صراحت می فرمایند که این تفکر غلط است.
خداوند عبودی
یارحمان 
اگه هیئت میریم و سخنرانی و روضه گوش میدیم و با مداحی سینه میزنیم 
یادمون باشه اخلاقِ مون هم امام حسینی علیه السلام باشه 
یادمون باشه امام حسین علیه السلام فقط برای من تنها نیست 
یادمون باشه هیئت دانشگاه اخلاقه و ما هم دانشجوهای مکتب اهل بیت ع 
و... 
چهار تا بچه غیرهیئتی نگاه می کنن میگن اینم از هیئتی ها 
همسرت میگه هیئتی که بهترت نکنه رو نرو 
مادرت میگه ازت راضی نیستم 
پدرت میگه همون بهتر هیئت نری 
و حرفای این مدلی که ممکنه بهت زده ب
بسم الله الرحمن الرحیم
یک.
مامان میگفتن ایشالا سفارت کشور های اروپایی ببینمتون! خاله هم تا فهمید گفت اه، کشور قحط بود @-/
16 دسامبر مصادفه با سالروز استقلال بنگلادش. خیلی اصرار کرد و از اونجایی که همسفر و حانیه هم بودن، سه نفری توی جشن شون شرکت کردیم. مراسم توی سفارتشون بود. فیلم و سخنرانی و شعر و آهنگ و حماسه و خنده و رقص و بقیه چیزا. و البته حلال فود :) همسفر پرسید اینا مسلمونن؟
اولین بار سر کلاس روش های اطلاع رسانی دیدمش. تا کلاس میخواست شروع بش
آدمهای خوب دو دسته اند :
یک دسته خوب باقی می مانند و روزگار عوضشان نمیکند
دسته ی دیگر هر روز خوبتر میشوند ، خوب تر از دیروز
این دو نوع چه فرقی با هم دارند ؟
پیروی از کدام شیوه ارزشمندتر است :
 گروهی که بر روی مجسمه ی خود نگهبانی میدهند یا گروهی که دائم در مسابقه هستند ؟
اصلا در مسابقه بودن یعنی چه ؟
در مسابقه بودن یعنی هر روز استانداردهای بودنت را بالاتر ببری
نه اینکه فقط باشی ، بلکه ، بشوی و این شدن را هر روز تجربه کنی
و چرا باید هر روز بهتر از د
مربی خیاطی خطاب به خانم شماره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی یک گفت: «فلان مدل رو میتونی برای همسرت بدوزی» و جواب شنید: «براش نمیدوزم! مگه اون هزینه کلاس من رو میده که براش لباس بدوزم؟»خانم‌های شماره‌‌‌‌ی دو و سه پرسیدند: «عه مگه شما سرکار میرید؟» و جواب شنیدند: «نه الان دیگه نمیرم. ولی دارم. بعدش هم، انقدری ازش میگیرم که پس انداز کنم و برای این مواقع محتاج نباشم!»خانم‌ شماره چهار تع
زندگی پولداری چه طعمی می تونه باشه؟
اینکه پول خودت باشه ها. پول پدر و مادر خودت یا پدر و مادر همسرت نباشه.
که مثلا یک عمری کار کرده باشن و حالا بدن تو بخوری. اینطوری اصلا خوشایند نیست...
نه.
پولی که خودت تلاش کرده باشی، اما خلاصه بهش رسیده باشی.
مثلا حالتی که میری فروشگاه و اصلا برات مهم نباشه چند بسته پنیر هیجان انگیز جدید بیشتر ورداشتی. یا برای برداشتن 5 سبد خرید، هی پشت اجناس رو چک نکنی قیمتشون چقدره.
میری لباس بخری و میتونی بقیه ی تیکه های ستش
بیکاری ای که این روزها گریبانم را گرفته است، من را بیشتر به سمت این سوال هل می دهد که معنی زندگی چیست؟ چرا به زندگی ادامه می دهم؟ انگیزه من برای ادامه زندگی از کجا می آید؟
لازم به توضیح است که بیکار نیستم، بلکه وقت فراغت زیادی دارم. یعنی می روم سرکار ولی کاری برای انجام دادن ندارم. خب این بیکاری من را خیلی به فکر واداشته است. با خودم می گفتم حتما بیکاری افسرده ام کرده است. ولی در واقع کار و مشغله داشتن، درس و امتحان داشتن، زن و بچه داشتن، تفریح و
حمایت دختران مصطفی رحماندوست از پدر
بعد از جنجالهایی که برای مصطفی رحماندوست سر یک شعر درست شده است، دخترانش متنی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کردند:
پدر مهربانم، این روزها، با جمله های رکیک و تعبیرهای خشن، نسبتِ زن ستیزی و تبعیضِ جنسیتی را به تویی می دهند که سی و پنج سال پیش، روزها و ساعات کاری ات را طوری تقسیم کردی که در خانه، ما سه دختر کوچکت را نگهداری کنی که همسرت مجبور به ترک شغلی که دوستش داشت نشود .
 می گفتی که هربار خدا دختری به تو دا
زیبایی وشادی دردرون توست ،آن راآشکارکن
میزان زیبایی بستگی به میزان معرفت الله دارد،یعنی هرچه شناخت ومعرفتمان به خداوندمتعال بیشترباشد،زیباییهاراهم بهتردرک وبهترمی بینیم ،چون حضرت زینب (سلام الله علیها)هم بجززیبایی ،چیزدیگری ندیدند.
من دست تمنابه سوی شمادرازمی نمایم ،چون انسانهادرکناریکدیگرخیلی خیلی زیبایند.
—————————————————————————————————————————————————————
حکایت وداستان 
مردی به حضورحضرت رسول
سلام جانکم:)
دیروز تو وارد چهار ماه شدی و سه ماهگیت تموم شد :)
توی این سه ماه اتفاقات کوچیک و بزرگ زیادی افتاده که از نظر بقیه خیلی سخت بوده اینقدری که هرکس که می دید مارو یا حتی می شنید اوضاعمون و طلب صبر حضرت زینب و برامون میکرد...
اما به نظر من همش شیرین بود همه ی شب و روزایی که توی بیمارستان بودی و خواب و خوراک برامون حروم شده بود، همه ی استرس هایی که توی یک ماه اول کشیدیم، همه ی بی خوابی ها و جیغ زدن هات تا صبح،  همه شیر برگردوندنات، شرایط خاصت
 
سردرد ملکه شدید شده بود وهر چه از شب می گذشت بر شدتش افزون می گشت. ملکه آن شب را بادرد و نج سپری کرد و ناله زد واشک ریخت. بالاخره صبح سه شنبه،اشعه خورشید تاریکی شب را دریدو صفحه زمین را روشن ساخت امابانو هر دو چشمش را از دست داد وبر اثر یک بیماری مرموز بکلی نابیناشد. بانو سخت متاثر گردید، دیگرهیچ چیز را نمی دید. از غم کوری،سردرد را فراموش کرد . نمی دانست آیا دیدگانش قابل معالجه هست ودرمان می پذیرد یا خیر؟
سید محمد سعید افندی که خوداز استادان و
ما عصبانی می‌شویم و ما دلخور می‌شویم و طبیعتاً در ادامه هم شروع می‌کنیم به جواب پس دادن و پرخواشگری کردن و در ادامه هم تغییر تحول چندانی رخ نمی‌دهد و هر چند هفته یکبار همین وضعیت تکرار می‌شود.ما عصبانی نمی‌شویم و خودمان را کنترل و مدارا می‌کنیم و در ادامه و مرور زمان هم شاهد اتفاقات و تغییر تحوّلات خوبی در زندگی می‌شویم.دوراندیشی و آینده‌نگری مخصوصاً در زندگی مشترک نه تنها باعث می‌شود که ما بتوانیم از باتلاق بگومگو و جواب پس دادن‌های
به نام خالق بی‌همتا
# مجالس+
# دیوارنوشت
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریه‌ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد
دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست
در کربلا هر چند با دقت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست
کرب وبلا با آن همه داغ مصیبت
همپایه‌ی درد و بلای مجتبی نیست
طوری تمام هستی‌اش وقف حسین شد
انگار قاسم هم برای مجتبی نیست
او جای خود دارد در این دنیا مجال
رز
علوم اجتماعی غم است روی غم، غمی عمیق برای کسی که چشمش انگار تازه دارد باز می شود روی جریاناتی قوی که همه را دارد با خود می برد، انگار رودی خروشان و پرآب که همه جز عده ای در آن غرقند و نهایتش آیشاری است که همه را خواهد بلعید.
علوم اجتماعی دیدن این وضع است و ملامتی نیست بر کسی که وحشت می کند از روبرو شدن با آن. استاد می گفت این تازه اول ماجراست چون ممکن است بتوانی خودت را به هزار دردسر نجات بدهی ولی وحشت اصلی آن جاست که نزدیک ترین هایت را غرق در این
 
[۴:۵۱, ۱۳۹۸/۱۲/۴] maham9ham: خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زارکنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد……
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم. 
خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورد
بسمه تعالی
دختر عزیزم فاطمه خانم بزرگوار و برادر بسیار عزیز آقا روح‌الله عزیز دیدنتان به قدر یک زیارت معصوم بر من اثر معنوی دارد و این را دلیل حضور شهید حاج یونس بزرگ در این بیت نورانی می‌دانم و اطمینان دارم روح مطهر شهید عزیز من و شما، پیوسته در این بیت شریف آمد و شد دارد.
دخترم همیشه احساس کن او در کنار شماست و شما در محضر فقط پدرت نیستی بلکه در محضر مقام عظمای شهادت هستی.
از خداوند می‌خواهم تو و همسرت را و فرزندان گلت محمد یونس و صالحه عزی
دوستش از 10 روز پیش به ما خبر داده که قرار است بیاید ایران. حتی برای خریدِ سوغاتی نظر من را پرسید. گفتم که یک ادکلن به سلیقه‌ی خودش برایم از لندن بیاورد. ادکلن قبلی‌ام فوق‌العاده است. یک پاف کافی‌ست تا همه بگویند «جه بوی خوبی میاد؟! تو ادکلن زدی؟ اسمش چیه؟» حیف که با یک بی‌دقتی، مصرف 6 ماهم ریخت داخل کوله. داشتم می‌گفتم؛ حالا حمید چند روزی‌ست که رسیده رشت. پدرم امروز از اداره تماس گرفت و گفت که دوستش مشتاق است تا به منزلش بیاید. نظر من را پرس
بسم الله
 
برای رهایی از اضطراب کرونا چه باید کرد؟ باید میخ شد پای فیلم و سریال و مستند؟ باید سر را در گوشی فرو کرد و در میان صفحات بی پایان پیامرسان ها و... گم شد؟ باید موسیقی شنید؟ باید مست شد؟ باید رقصید؟ یا نه؛ باید سر را در کتاب دعا فرو کرد و آن قدر دعا خواند تا کرونا را «فراموش» کرد؟ یا...
وجه مشترک همه ی اینها و هزار راه دیگری که نیازی به نوشتن ندارند، ایجاد غفلت است: باید غافل شد تا راحت بود...
اما تا کجا می شود خود را به غفلت زد؟ وقتی خبر گرفت
حسن بن جهم می گوید : ابو الحسن(ع) (امام کاظم(ع) یا امام رضا(ع)) را دیدم که خَضاب کرده بود. گفتم: قربانت گردم! خضاب کرده اید؟!
فرمود: «آری. آراسته بودن، از عواملی است که بر پاک دامنی زن می افزاید. زنان، از آن رو ترک پاک دامنی می کنند که شوهرانشان آراسته بودن را ترک می نمایند».
سپس فرمود: «آیا تو دوست داری که همسرت را مانند خودت، ناآراسته ببینی؟».
گفتم: نه.
فرمود: «او نیز همین طور».
آن گاه افزود: «پاکیزگی، خوش بو بودن، اصلاح کردن مو و کثرت آمیزش ، از صفات
همسرتان را کنترل نکنید!
مساله ارتباط با همسر و داشتن یک زندگی آرام امروزه یکی از مباحث پر تنش و پر چالش برای علم روانشناسی است. زن و مرد همیشه تلاش میکنند از بهترین زندگی برخوردار شوند. و اما...
اگر نامزد و یا همسر خود را مکررا بصورت محسوس و نامحسوس کنترل می‌کنید و مدام سوالاتی چون: کجا بودی؟ کجارفتی؟ کی کارت تموم میشه؟ کی پیشته؟ چرا اینو پوشیدی؟ چرا خندیدی؟ و... از او می‌پرسید، یادتان باشد شما دارید با دستان خودتان به روابط احساسی و عاطفی زند
همسرتان را کنترل نکنید!
مساله ارتباط با همسر و داشتن یک زندگی آرام امروزه یکی از مباحث پر تنش و پر چالش برای علم روانشناسی است. زن و مرد همیشه تلاش میکنند از بهترین زندگی برخوردار شوند. و اما...
اگر نامزد و یا همسر خود را مکررا بصورت محسوس و نامحسوس کنترل می‌کنید و مدام سوالاتی چون: کجا بودی؟ کجارفتی؟ کی کارت تموم میشه؟ کی پیشته؟ چرا اینو پوشیدی؟ چرا خندیدی؟ و... از او می‌پرسید، یادتان باشد شما دارید با دستان خودتان به روابط احساسی و عاطفی زند
اولین سفری که بعد از ازدواج رفتیم مشهد بود. یک سفر دو روزه. به امام (ع) سلام کردیم و برگشتیم. قبل از رفتن مامان آمد توی اتاقم. گفت مبادا توی سفر حرف از ما بزنی. مثلا بگویی جای مامانم اینها خالی. کاش آنها هم اینجا بودند. مبادا سفر را به همسرت زهر کنی. بگذار احساس کند وقتی کنار او هستی از هر دو جهان بریده ای و اینجا بهترین جا و این لحظه بهترین لحظه است.
گفتم باشد و به این فکر کردم که مامان همیشه همانی بود که در هر سفری که می رفتیم هر هفت ساعت یک بار میگ
 
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پس از گذشت مدتی از ازدواج مبارک حضرت زهرا علیها السلام از علی علیه السلام پرسید: همسرت فاطمه را چگونه یافتی؟ عرض کرد: بهترین یار بر اطاعت و بندگی خداوند. همین را از فاطمه پرسید که در پاسخ عرض کرد: او بهترین شوهر است.
 
زمانی که حضرت فاطمه به عنوان همسر در خانه علی علیه السلام پای گذاشت، شرایط بسیار سختی بر جامعه اسلامی به ویژه بر زندگانی یگانه بانوی اسلام حاکم بود. از یک سو، سپاه اسلام همیشه در حال آماده
همسرتان را کنترل نکنید!
احمداداوی/روانشناس بالینی
مساله ارتباط با همسر و داشتن یک زندگی آرام امروزه یکی از مباحث پر تنش و پر چالش برای علم روانشناسی است. زن و مرد همیشه تلاش میکنند از بهترین زندگی برخوردار شوند. و اما...
اگر نامزد و یا همسر خود را مکررا بصورت محسوس و نامحسوس کنترل می‌کنید و مدام سوالاتی چون: کجا بودی؟ کجارفتی؟ کی کارت تموم میشه؟ کی پیشته؟ چرا اینو پوشیدی؟ چرا خندیدی؟ و... از او می‌پرسید، یادتان باشد شما دارید با دستان خودتان
دو سال است خانه تکانی مان زودتر شروع می شود، چون باید زودتر تمام شود. دیگر خانه تکانی مان برای عید نیست، برای شماست. برای مجلس عزای شما مادر جان. دو سال است قبل ایام فاطمیه، خانه را تمیز می کنم به نیت شما. کنیزی می کنم برایتان، هرچند معتقدم حتی خاک کف پای فضه ی شما هم نخواهم شد. دستمال می کشم، شیشه پاک می کنم، فرش می شورم، برای شما که مادری و این روزها خانه ات بی فروغ می شود از رفتنت... فرزندانت غمگین می شوند و کمر همسرت می شکند...
وقتی برای هماهنگی
مامان ها وقتی یکدفعه در اتاق بچه هایشان را باز میکنند و یک لیوان چایی،یا یک بشقاب کیک یا میوه دستشان است دو حالت بیشتر ندارد...یا بچه شان دارد کار مهمی انجام میدهد یا خودشان کار مهمی با آنها دارند...در اتاقم باز شد و من کار مهمی انجام نمیدادم که مامان وارد شد.با یک بشقاب میوه یا یک لیوان چایی یادم نیست.فقط مامان وارد شد و گفت میخواهد یک راز به من بگوید.رازی که همه ی مامان ها یک روز باید به دخترانشان بگویند.نشست روبرویم و آرام شروع کرد به حرف زدن:د
 
آبجی کوچیکه سلام
راستی وقتی می خونی جواب سلام منو بده
درسته نیستم و نمی دونم تو کِی و کجا داری منو می خونی
ولی شک نکن می رسه بهم
سلامی که تو برای من بفرستی رو توی پیچ و تاب ذهن و روحم حس می کنم
...
...
آبّاریکلا، سلام به روی ماهت همه چیزم، امیدم، مریمم، آرزوم
 
امشب داشتم به این فکر می کردم که...
به این فکر می کردم که 
عجب عشقی بود
عجب غَلَیانی داشت
چه آشوب هایی که به پا نمی کرد
و چه طوفان هایی که به راه نمی انداخت؛
مثلاً توی کورانِ غربت و بی کسی پیش
مامان ها وقتی یکدفعه در اتاق بچه هایشان را باز میکنند و یک لیوان چایی،یا یک بشقاب کیک یا میوه دستشان است دو حالت بیشتر ندارد...یا بچه شان دارد کار مهمی انجام میدهد یا خودشان کار مهمی با آنها دارند...در اتاقم باز شد و من کار مهمی انجام نمیدادم که مامان وارد شد.با یک بشقاب میوه یا یک لیوان چایی یادم نیست.فقط مامان وارد شد و گفت میخواهد یک راز به من بگوید.رازی که همه ی مامان ها یک روز باید به دخترانشان بگویند.نشست روبرویم و آرام شروع کرد به حرف زدن:د
بعد از یک سال و هفت ماه زندگی مشترک حالا می‌توانم با دید نسبتا بهتری درباره ازدواج حرف بزنم؛ درباره تمام بالا و پایین‌ها و صبوری‌ها و سازش‌ها و نگرانی‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و چالش‌ها و تنش‌ها و رسیدن‌ها و نرسیدن‌ها و اشک‌ها و لبخندها و آسانی‌ها و سختی‌هایش. اینکه چقدر آدم را بزرگ می‌کند. اینکه انگار هر روز زندگی مشترک، پنج روز حساب می‌شود. اینکه چطور از آن دختر و پسر رها و بیخیال قبل، زن و مردی می‌سازد پر از مسئولیت.
به خودم فکر می‌ک
سکانس اول : هوا به شدت گرم بود ، شُر شر عرق می رخیتیم . اولین بار بود که تابستونِ شمال رو تجربه می کردیم . خدا رو شکر کولر ماشین رو قبلش درست کرده بودیم . داخل ماشین قابل تحمل بود و بیرون غیر قابل تحمل ! داداش از همون لحظه ی اول رفت تو کارِ تُنبان و زیرپوش ! اما من سعی داشتم مقاومت کنم . پیرهن تنم بود و هی به این خان داداش نگاه می کردم که چقدر خوش به حالشِ با زیر پوش ! یک گام عقب نشینی کردم . دکمه هاش رو باز کردم . اما باز هم غیر قابل تحمل بود . یه خرده که
آدم خلق شد.فرمان سجده برای فرشتگان صادر شد.ابلیس نافرمانی کرد.خداوند او را از مقام مقربین اخراج کرد و لعنت ابدی و سرنوشت جهنم را برای او مقرر نمود.ابلیس سوگند یاد کرد که همه انسانها را گمراه خواهد کرد... این خلاصه مطالبی است که قبلاً گفتیم و اکنون قسمت پایانی:
آدم و حوا در بهشت قرار میگیرند:وقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ و گفتیم اى آدم خود و همسرت در این باغ سکونت گیر
این بهشت در جایی غیر زمین است( بعنوان یک موضوع مستق
کتاب خانه انس: فرمول هایی جهت یک زندگی درست و حساب شده
کتاب خانه انسنویسنده: حسین سلیمانیانتشارات: به‌ نشر، آستان قدس رضوی
معرفی:
به خانواده ات فکر می‌ کنی و به رابطه‌ ات با آن‌ها از خودت سوال می کنی رفتارت با همسرت چگونه باید باشد؟ در رفتار با فرزندانت چطور باید عمل کنی؟ در صله ی رحم و ارتباط با فامیل چطور باید رفتار کنی؟ خانه ی انس؛ فرمول‌هایی هستند در جهت پاسخ به سوالات بالا و شرح رفتار تو با خانواده و فامیلت بر اساس مبانی اسلام
بریده کت
همینچند وقت پیش بود داشتم فکر میکردم ما توی رابطه زناشوییمون چقدر رشد کردیم و بزرگ شدیم داشتم فکر میکردم چقدر تباه کردیم لحظه های رو ک به جای گفت و گو در مورد مشکلات مون با هم قهر کردیم چقدر ذوق کردم ک این اواخر اگه مشکلی داشتیم با صحبت حلش کردیم... من به شخصه وقتی با همسرم مشکلی دارم یا دلخورم با رفتارم یا صحبت کردن بهش میفهمونم اماا اون هیچی نمیگه و دلخوریاش رو جمع میکنه توی دلش و یدفعه منفجر میشه و حرفایی میزنه ک من به این راحتی یادم نمیره و
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد.
روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد.یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست.
خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته ب
نمیدونم چی شده !!! چرا به جای که نمیخواستم کشیده شدم  از همون اول خدا خدا میکردم شهر خودم برای ادامه خدمت سربازی نیوفتم ولی نمیدونم چی شد تا اینجا داشته باش . تو پادگان چند تا رفیق پیدا کرده بودم که همون چندتا بر عکس من بودن و میخواستن شهر خودشون خدمت کنن . برای یه سری ها هم شرایطی پدر ناجای ، پدر فوتی ، نامزدی بود که اگه کسی این شرایط رو داشت را داشت می افتاد شهر خودش ولی خوب بگذریم و تقسیم شدیم و همه به یگان های مربوطه خودمون معرفی شدیم . یکی راه
امشب با طلا خانوم بودم فامیلمون خیلی دیر ب دیر سر میزنن:/ 
دفعات قبلم باهاش صحبت کرده بودم حوصلمو سر برد و بیشتر با خواهرم هم صحبت شد 
بهش میگم ب سن بلوغ برگشتی هر چند اون موقعم اینطور نبود-__-
(١٨سالشه) رفته تو فاز شوهر ..از کنکورش فاصله گرفته و رید اولیو:( 
راستش براش نگرانم از طرفیم ب من ربطی نداره ممکنه بد برداشت کنه-__- 
معیارای بچگانه ای داره عین دخترای قدیمی هست !!!!!! هدف شوهر بچه :| کلیم ب خودش میرسه
بعد میشینه حرف خواستگارا و پیشنهادای رنگیشو
[۴:۴۷, ۱۳۹۸/۱۲/۴] maham9ham: یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ..
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
مرده گفت : حدداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو ر
گاهی وقت ها یک حالتی شبیه به سردرد توی سرم
عارض میشه که دلم می خواد دونه دونه تارهای موهام رو بگیرم و بکشم. این بار دوم طی
یک ماه گذشته است ولی این بار علتش برام ناشناخته بود. جیغ ها و لجبازی های فاطمه
زهرا هم کفرم رو در می اورد طوری که بدم نمی اومد یک فصل کتکش بزنم اما خدایا، تو
شاهد باش که ما گوش این بچه رو لمس هم می کنیم گریه می کنه. چه برسه به این که
بخواهیم کتکش بزنیم. و من تو این مدت فقط نتونستم صدام رو کنترل کنم که بالا نره.
و خدایا تو شاهد باش
 
به نام خدا
 
 ای یاری که عشق ، همان عسلی چشمان توست :
من از تو آسمان نمی خواهم ، همین که خانه ات یک پنجره داشته باشد برایم کافی است . دیدن طلوع خورشید ، آرمیدنش گوشه ی اتاق آسمان و پرنده هایی که نغمه ی امید را پرواز می کنند ، از قاب مستطیلی پنجره قشنگتر است ... 
من نمی خواهم برایم زمین را به ارمغان بیاوری ... دوست دارم گلدانی بخری ، نرگسی در آن بکاری و بگذاری با آن نرگس طراوت گوشه ی زندگی مان چای بنوشد .
 
هرگز من و خودت را بنده ی دنیا نکن... نگذار دلم
 
به نام خدا
 
 ای یاری که عشق ، همان عسلی چشمان توست :
من از تو آسمان نمی خواهم ، همین که خانه ات یک پنجره داشته باشد برایم کافی است . دیدن طلوع خورشید ، آرمیدنش گوشه ی اتاق آسمان و پرنده هایی که نغمه ی امید را پرواز می کنند ، از قاب مستطیلی پنجره قشنگتر است ... 
من نمی خواهم برایم زمین را به ارمغان بیاوری ... دوست دارم گلدانی بخری ، نرگسی در آن بکاری و بگذاری با آن نرگس طراوت گوشه ی زندگی مان چای بنوشد .
 
هرگز من و خودت را بنده ی دنیا نکن... نگذار دلم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

mehrmandegar