متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. #کلیپ مستند مادرانه شهید مهدی …
نوشته مستند مادرانه شهید محمد مهدی لطفی نیاسر اولین بار در شهید محمد مهدی لطفی نیاسر. پدیدار شد.
به نام خدای مادرِ همه
فرمود دعای مادر از موانع استجابت عبور میکند.
یا زهرا... چه میشود مادرانه دعا کنی؟!
مگر خود شما یادمان نداده بودید "الجار ثم الدار"؟!
همهی اهل عالم را دعا میکنم، اول از همه آخرین پسر شما را...
همهی عالم را دعا کنید، اما قسم به خاک چادرتان، آخر سر هم ما را...
مادرانه دعایمان کنید... آنچنان که "الهی و ربی" دعا تمام نشده، اجابت شود.
پینوشت:
۱-" انی کنتُ من الظالمین". افسوس.
۲- "انی ظلمتُ نفسی"
٣- "دود این شهر مرا از نفس
به نام خدای مادرِ همه
فرمود دعای مادر از موانع استجابت عبور میکند.
یا زهرا... چه میشود مادرانه دعا کنی؟!
مگر خود شما یادمان نداده بودید "الجار ثم الدار"؟!
همهی اهل عالم را میکنم، اول از همه آخرین پسر شما را...
همهی عالم را کنید، اما قسم به خاک چادرتان، آخر سر هم ما را...
مادرانه دعایمان کنید... آنچنان که "الهی و ربی" دعا تمام نشده، اجابت میشود.
پینوشت:
۱-" انی کنتُ من الظالمین". افسوس.
۲- "انی ظلمتُ نفسی"
٣- "دود این شهر مرا از نفس اندا
هو العاشق
فکر می کنم این روزها شاید مهم ترین ارزش آدم ها به "ماندن" باشد. البته نه ماندن به معنای روزمره اش ... بلکه ماندن به معنای ماندگاری ... این روزهایی که آدم ها صبح که از خواب بیدار می شوند تا شب که دوباره می خوابند، قلبشان برای چندین نفر تندتر می زند، ماندن خیلی قشنگ است ... و خیلی با ارزش!
این روزها، در دنیایی که ما گم شده ایم در انبوه دوستت دارم ها روزمرگی زده، دوستت دارم های دروغین، دوستت دارم های سودجویانه، یک دوستت دارم واقعی خیلی می چ
بعد از یک پیادهروی کوتاه بارانی، آمدهام به کتابخانه. کنار پنجره نشستهام و دفتر و قلم و یک عاشقانه آرام را پهن کردهام روی میز مقابلم. هیچ وقت در هیچ کتابخانهای رمان نخوانده بودم! دارم فکر میکنم چه زیباست که مادرم. چه زیباست که دو جفت چشم کوچک در خانه انتظارم را میکشند. این زندگی تازه که دیگر تنها متعلق به خودم نیست را دوست دارم و بیشتر از همه عمرم احساس مفید بودن میکنم. دارم بندههای کوچک خدا را با صبوری بزرگ میکنم و مثل همیشه شا
از ازل، خواب عشق با آمدن تو تعبیر می شود.
محبت با اجازه تو از کلبه عشق خارج می شود.
صداقت با یاد تو محکم تر گام بر می دارد
و
احساس با نسخه تو برای آدمیان تجویز می شود.
مادرم ...
ای زیباترین زیبایی عالم ...
ای الفبای وجود من ...
ب خاطر ساعاتی که مرا با خود حمل میکردی
ب خاطر ساعاتی که مراقب من بودی
از تو سپاس گزارم
و
ب خاطر مهر مادرانه و نابت
ب خاطر بهشتی که فقط خداوند قیمتش را می داند
برایم دعا کن ...
دعا کن که در بحبوحه پلیدی ها و ناملایمات روزگار دست
احساس عجیبی دارماحساس عجیبی داره چشمای تواحساس عجیبیتویه احساس عجیبی که برامیه احساس عجیبی دارم انگارتو یه احساس عجیبی امیدچه احساس عجیبی بابک جهانبخشچه احساس عجیبیه میبندی موهاتوتویه احساس عجیبییه احساس عجیبی دارم امشب
حس میکنم امسال مادرانهتر در آغوشتم :)
و خب این یه دنیاست . . .
الحمدلله که مادرمی.
بزودی به شکرانه این حس، یه نماهنگ میسازم برای شما، حضرت مادر جان
به مدد امیرالمومنین . . .
این حس اینقدر زیباست
که اگر خیلی چیزها رو ازم بگیری و همین یه دونه رو بدی، احتمالا بیارزه :)
بسان رویایی شگرف در آغوش میگیرمت میچرخم و از این توهم محض دیوانه وارمیخندم ...
کلمات دچار دلهره میشوند و من دستپاچه میشوم که چطور این بزم را توصیف کنم ...
مادرانه ای دستچین خیال....
من و رویای کودکی که در قلبم جوانه زده و نمیدانم به آغوش میرسد یا نه!
آدنا
مادرها گاهی موجودات بی رحمی هستند!
وقتی بین جنسیت فرزاندانشان تبعیض قائل میشوند
تویی که دختری سرما میخوری و هیچ کدام ککش نمیگزد
اما او که پسر است در اثر یک عطسه شک سرماخوردگی به او کرده و انواع دمنوش گیاهی برایش دم میدهند و سوپ به خوردش میدهند و میگویند استراحت کن...
#مادرانه
بچهای که یک جعبه شکلات را به مادرش ترجیح میدهد، تقصیری ندارد، بد نیست، بیاحساس نیست. تنها بچه است. بچهای که هوس شکلات کرده. شکلاتها را که خورد و یا به تهش رسید، یا دلش را زد، برمیگردد به آغوش مادر. هذیانهای شبِ پرخوریاش را میآورد. دلدردهای بعد از شکلات را...
مادر اما مقصر است به خاطر مادریاش! میتوانست آن قدر امن نباشد. میتوانست با حسرت نگاهش را به لبهای خندان و شکلاتی کودکش ندوزد. میتوانست کمی غرور بگذارد توی گنجه برای م
بسیاری از مادران بعد از به دنیا آوردن فرزندشان دچار اختلال افسردگی پس از زایمان (PDD) میشوند. این اختلال کنار آمدن با شرایط جدید و انجام وظایف مادرانه را بسیار سخت میکند و فرد را دائما به سمت پرورش افکار و احساسات منفی آزاردهندهای میکشاند؛ به صورت طبیعی این احساسات بر رابطهی مادر و نوزادش تأثیر میگذارد و باعث میشود از بودن فرزندش لذت کافی را نبرد، در تربیت و رشد او در سالهای حساس اولیه موفق نباشد و احساس گناه کند که این احساس افس
نام کتاب : تیدانویسنده : شهلا پناهی لادانیانتشارات : شهید کاظمیتوضیحات : تیدا حکایت مادرانه ای است از زندگی نور چشمش شهید حیدر جلیلوند ، که به زبانه مادرانه نوشته شده است این شهید علاقه ی زیادی به مادرش داشته و در خانه به نام حمید صدا زده می شده . حیدر جلیلوند دو دختر کوچک به نام های ثنا و حنانه داشته است و در شهر تهران زندگی می کرده این کتاب دارای ۱۶۲ صفحه به همراه تعدادی عکس است و مناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان کلاس هفتم تا دوازدهم می باشدقطعه
تو حال و هوای اینروزای خودم بودم یهو چشمم خورد به تاریخ گوشه صفحه راست موبایل ، امروز یازدهمِ ...
امروز تولدشه ،تولد فرشته آسمونی من ،امروز میدونم قلب مادرانه اش دلتنگ اون چشمهای آبی میشه. نمیدونم چکاری کنم که دلتنگی امروز اذیتش نکنه؟!
+یادداشت شماره ۴۵
امیرعباس از معلم پارسالش اصلا رضایت نداشت و بابت این مساله با توجه به اتفاقات رخ داده شده ی پارسال بهش حق میدم. وقتی خانم دکتر میر سیدی گزارش های کرونایی اش شروع میشه امیرعباس پشت به تلویزیون میشینه و میگه یاد معلم پارسالم میفتم. راست میگه خیلی شبیهشه
مامان بزرگترین آرزوت چیه؟؟
_تو آدم بشی و دست از کوه رفتن برداری!( همیشه اینجوری محبتشو نشونم میده ، شماجدی نگیرید)
_جدی چی؟:)
_ داداشت سرو سامون بگیره!
_آرزوی بعدیت چیه؟؟
_ قلقلی( داداش کوچیکه) رشته خوب قبول بشه واسه دانشگاه
_ اون وقت بعدیت چیه؟؟
_ پول جمع کنم برم پلکمو و پیشونیمو بوتاکس کنم!!
مفهوم محبت و عشق مادرانه عوض شده یا من ازتوجوب پیداکرده؟؟
ادامه مطلب
امروز ولادت حضرت علی اکبر بود و روز جوان و ظهر بعد از رفتن مادرم مامانم با هدیه اش غافل گیرم کرد و برام یک دست لباس و شلوار ست خرید :)
+روز جوان رو به همه اونهایی که جوونن و دلشونم جوونه/جوونن دلشون پیره یا پیرن دلشون جوونه تبریک میگم ^_^
احساس چت
احساس چت یکی از چت روم های جدید فارسی است .
این چت روم از دهه نود شروع به فعالیت کرد و اکنون جز چت روم های خوب ایرانی است .
برای ورود به چت روم عاشقانه احساس روی تصویر زیر کلیک کنید
چتروم احساس , چت احساسی , چت روم احساس , چت احساس عاشقانه , چتر احساس , آهنگ چتر احساس
درسته جز چت روم های شلوغ نیست ولی امکانات عالی این چت روم کاربران را به این چت روم جذب میکند و امکاناتی نظیر درجه و امتیاز رایگان برای کاربران عضو جز خصوصیات خوب این چتروم اس
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
#کلیپ
مستند مادرانه شهید مهدی لطفی نیاسر ...
این مستند توسط گروه تلوزیونی شاهد تولید شده و در تاسوعای پارسال از شبکه ۵
در سخنرانی زنده تلوزیونی به مناسبت عید نیمه شعبان: شاید در تاریخ بشر کمتر دوره ای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری در همه جای عالم جامعه ی بشری به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند؛ احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی.
گیسو از دوستان مهد بهار است. از دسته ی دخترهای لوس و نازنازی. بهار را که از مهد تحویل گرفتم شاکی بود که گیسو با او قهر کرده. می گفت یه روز باهام دوسته و یه روز باهام دوست نیست. از بهار پرسیدم به نظرت چرا گیسو اینجوری میکنه؟ گفت: حالش خوب نیست
+ اعتراف میکنم تو سن بهار بودم حتی نمیتونستم گیسو رو تلفظ کنم
ظرف آجیل را جلوی بچه ها گذاشتم که مشغول تماشای تلویزیون بودند. بهار و امیر هر دو بادام هندی دوست دارند و سر بادام هندی ها دعوایشان شد. آجیلها را در دو ظرف تقسیم کردم و به هر کدامشان ظرفی دادم. بهار صدایم کرد و یک دانه بادام هندی به من داد و گفت: بخور مامان! عاشقت میشه
+ منظورش عاشقش میشی بوده قطعا
خاطرات یک درخت
یادش بخیر بهاری داشتم، سرو قد بودم و کمان ابرو، بادهای تند و سخت تکانم نمی داد چون ریشه ای سرسخت داشتم، قلب زمین را شکافته بود و در دلش مهربانانه مأوا گزیده بود.
پرندگان در زیر سایه ام لانه ساخته و در میدان آغوش بازی می کردند. می پریدند، می نشستند و در دل شب به آنها سرائی می دادم و من نیز چون مرغکی آنان را زیر پرو بالم جای داده و مانند گهواره به خواب خوش هدایتشان میکردم.
با نفسهای آنان بود که در درون خویش حس مادرانه و جریان زندگی
«یا لطیف»
در پست قبلی به این اشاره کردم که گاهی احساس میکنم مادر تنهاترین موجود روی زمین است. بعد از نوشتن این جمله بیشتر به آن فکر کردم و دیدم جا دارد یک یادداشت کامل راجع به آن بنویسم.
چند وقت پیش در یک مهمانی خانوادگی بودیم. یکی از اقوام از خارج از کشور برگشته بود و همه برای دیدنش دور هم جمع شده بودند. لیلی را سر شب خواباندم و خودم تا حدود ساعت ۱۲ بیدار بودم. میدانستم که نهایتا ساعت ۶ صبح از خواب بیدار میشود (بچه سحرخیز!) و برای همین و با ت
دزیره داستان یک زندگیست، زندگیای پر از فراز و نشیب با غمها و شادیهای زنانه ، عاشقانه ، مادرانه و ... وطنپرستانه !
دزیره یک قصه یا افسانه نیست یک ملکه است ، ملکهی سوئد و نروژ که داستان زندگیش را هنرمندانه، لذتبخش و گیرا روایت میکند.
من در وسط تابستان همراه اوژنی قدم به روزهای پاییزی نهادم، زیر درختهای شاه بلوط نشستم، در بهار روی نیمکت چوبی سپید باغ یا از پشت پنجرهی اتاق به باغچهی پر از گلهای سرخ خیره شدم، همراه اوژنی از فرا
به نام خدای غریب نواز
امروز قلبم را دل پراز زخمم را با یادتان با زیارتتان آرام کردید
ای شاهزاده رم که شاهزادگی سرزمین پهناور رم برایتان بی ارزش تراز ذره بود و شدید شاهزاده قلب پسر رسول خدا شدید عروس بی بی دوعالم...
چقدر زیباست بانو که بی بی عروسی برای پسرش برگزیند که اصلا مسلمان نیست
اما در مسلمانی گوی سبقت را از زنان عالم ربوده است
شما با عروس بی بی شدن از غریبی درآمدید
بانو دختر بی بی دارد از غریبی میمیرد نگاه مادرانه تان کافیست برای تمام در
سلام.
امروز من اول صبح زدم بیرون واسه کاری. مامان هم بیدار شد اومد باهام. دیشب سردرد بود امروزم همینطور....
نمیدونم چی شد جنون بهش دست داد از صبح ساعتای10 دیوانه شد... قاطی کرده. هرچی ساکت شدم بهتر نشد الانم بدتر شده...
خیلی دلم گرفته هست. کیو دارم الان باهتش حرف بزنم؟
این از خانواده ی نصفه نیمه .
از شانس خوبم همسر و بچه و خواهر هم ندارم که بخوام این غم ها رو با اونها قسمت کنم. یا شادی اون ها را قسمت کنم تا غم های خودم یادم بره....
خدا رو شکر. باز ا
بهار جدیدا وارد بازی جالبی شده و نقشهای خانه امان را تغییر داده است. خودش مادر است. پدر خانواده پسرش است. من را به چشم خواهر نداشته اش میبیند و اما .. و اما برادرش گربه ی خانگی امان است. بسیار ملوس و دوست داشتنی.
دقت کردین چه خانواده ی باکلاسی هستیم
+ جدای از شوخی این نوع رفتار یه بحث کاملا کارشناسانه است. اگر از دوستان کسی تحلیل مناسبی دارد خوشحال میشوم بشنوم.
خدایا....
پس پسر ۸ ساله ام کو که از مدرسه برگرده و کوله رو هنوز زمین نذاشته ور ور ور برای من خاطرات مدرسه و دعوای بچه ها و جر زنی هم کلاسیاش و حرفای خانوم معلم رو بگه...
که دفتر مشقش رو ببینم و دلم ضعف بره ازون همه تمیز نوشتن...
که ببینم پای تلویزیون نشسته و کارتون میبینه و غش غش میخنده و من بی صدا یه ظرف میوه ی پوست کنده بذارم کنارش و موهاشو ببوسم....
که سر شب تا غذا جا میفته من تو اشپزخونه بچرخم و اونم تو دست و بالم باشه و هی با هم حرف بزنیم و من هی نصیح
آخرین بار که احساس خلا همیشگی را نداشتم چیزی حدود 5 سال پیش بود. لباس آبی تنم بود و منتظر بودم تا دکتر بیاید و مرا به اتاق عمل ببرند. مادرم، پدرم و عمهی کوچکم توی اتاق همراهم بودند. کلینیک تخصصی جراحی بود و اتاقم یک تخت داشت. از داروی بیهوشی میترسیدم اما احساس کامل بودن داشتم. نه اینکه خودم کامل باشم، نه. انگار قطعههای پازل دوباره به صورت کامل کنار هم قرار گرفته بودند. هرچند که خیلی با هم صحبت نمیکردند و سعی میکردند به هم نگاه نکنند اما
دوست پدر سالهای پیش یک جفت کتانی آدیداس اصل از سوئد برای امیرعباس پست کرده بود. به پای امیرعباس کوچک شد و این کتانی سفید خوشگل ماند برای بهاری که آن زمان دنیا نیامده بود. دیروز بهار برای اولین بار این کتانی را پوشید. بسیار خوشگل شده بود. از قضا دیروز اردوی سرزمین عجایب هم داشتند. ظهر که رفتم بهار را از مهد بگیرم مربی اش میگفت بهار موقع برگشت از اردو بندهای کتانی اش رو به هم گره زده بود، آن هم گره ی کور و تا مدتها مشغول بازکردن گره ها بودیم
تنها،تنهایی را احساس میکنم، میان احساس های خموش دریایی که در جزر و مدّ احساس ها،احساس خویش را گُم کرده اندتو تنها بمان!تا وقتی که به خودت ملحق شوی،تنهایی ام راشریک نمیخواهم..تو از خودت میگریزی ومن از تو به توفکر نکن مزاحمت هستمتنهایی استدر گرداب احساس تو از مناز خودت رفته ایو من تنهایی هایم (احساساتی که در اطرافم به من القا میشوند را)قایم میکنمتا تو از بزرگی این گرداب بیش تر مترسیتا تو تنها،تنهاییم بمانینه تنها،یک تنها....
مادرانه
نیکیار در زمینه ارائه خدمات آموزشی و روانشناسی مهارت محور با رویکرد کارآفرینی به کودکان و نوجوانان
فعالیت می کند.
این مجموعه به واسطه ی حمایت و حضور در مرکز رشد دانشگاه خوارزمی توانسته است تا علیرغم مدت زمان کوتاهی که از تاسیس آن می گذرد موفقیت های چشم گیری را به دست آورده و به عنوان یک واحد فعال در این زمینه مشغول به فعالیت می باشد.
نیکیار منابع آموزشی موسسات مختلف بین المللی را به کمک تیم روانشناسی و اساتید دانشگاه بومی س
مادرانه
نیکیار در زمینه ارائه خدمات آموزشی و روانشناسی مهارت محور با رویکرد کارآفرینی به کودکان و نوجوانان
فعالیت می کند.
این مجموعه به واسطه ی حمایت و حضور در مرکز رشد دانشگاه خوارزمی توانسته است تا علیرغم مدت زمان کوتاهی که از تاسیس آن می گذرد موفقیت های چشم گیری را به دست آورده و به عنوان یک واحد فعال در این زمینه مشغول به فعالیت می باشد.
نیکیار منابع آموزشی موسسات مختلف بین المللی را به کمک تیم روانشناسی و اساتید دانشگاه بومی س
طی یک عملیات انتحاری، موبایل امیرعباس از وی گرفته شد و به درون کمد قفل دار منتقل شد. از بس که شورش را درآورده بود. از ساعاتی پیش ایشان مهربانتر شده اند. ظرفهای شام را جمع کرده اند. مدام قربان صدقه ی من میروند و مرا میبوسند. چای برایمان ریخته اند و در حرکتی بسیار نادر برای خواهرش کتاب داستان می خوانند. خانه بسیار امن و آرام است و از جیغهای متوالی و صداهای عجیب غریب که حین بازی موبایلی از امیرعباس شنیده می شود خبری نیست. چقدر زندگی شیرین است
+ نا
همهچیز تند و تند و تند میچرخد.. میگذرد.. تمام میشود.. تو نیستی دیگر که دوشادوشمان باشی.. تو آرام و مهربان و در سکوت مطلق بهخواب رفتهای.. هیچچیز نمیتواند آرامشت را بگیرد.. میروی.. میروی و ما را با هزارهزار خاطره تنها میگذاری.. خاطرهی روزهای خالهبودنت، مادری کردنت، خاطرهگفتنت، از تهِ دل خندیدنت.. چهطور فراموشت کنم که خانهات، خانهی خاطرات کودکیمان بود. دستانت، گرم و مادرانه.. نگاهت، آرام.. مهربانیات، دریای بینهایت
قرار بود دیگه منفی نویسی نکنم اما نمیتونم...خیلی احساس بدبختی میکنم خیلی...
احساس میکنم سربار خانواده م و این احساس هم درسته....هیچ چیز برای افتخار کردن ندارم جز بغضی که بعد مدت ها شکسته و یکم اروم ترم میکنه.
اونقدری احساس بدبختی میکنم که الان اگر فرشته مرگ بیاد سراغم با سر میپرم بغلش و میگم تمومش کن لعنتی... تمومش کن...
احساس خواری میکنم .احساس ذلت... نمیتونم توضیح بدم چون واژه ای ندارم...
خدایا لطفا اگر واقعا همه چی درست میشه فردا بیدارم کن...اگر ال
هفته گذشته به اتفاق همسرم رفتیم زیارت امام رضا (ع) در شهر مشهد .در کنار حرم امامان ،مخصوصا حرم امام حسین در کربلا یک احساس آرامش ولطافت خاصی وجود دارد که در هیچ مکان دیگری احساس نمیشه من این احساس را به خاطر حضور فرشتگان خدا میدانم که در آن مکان دارای تجمع بسیار میباشندوپس از زیارت و درددلکردن ودرخواست بهترینها برای خودم تا تمام انسانهای روی این کره خاکی،احساس آرامش روانی وآسودگی خاطری در انسان ایجاد میگردد
نمی دانم دیگر کسی به اینجا سر می زند یا نه راستش خودم هم خیلی وقت بود این ضفحه را باز نکرده بودم امروز خیلی اتفاقی صقحه را باز کردم و به یاد خاطرات گذشته افتادم
گرچه وبلاگ نویسی این روزها دیگر رونقی ندارد ولی چون حدس می زنم بعد ها کسی از روی سرچ اینجا را پیدا کند و دنبال درمان دردش و یا روزنه امیدی باشد گقتم بیایم و از پایان قشنگ انتظارم برایتان بگویم بلهیزی نمانده که پسرهای دوقلوی من دو ساله شوند ،دوقلو هایی که عاقبت سهم من از روزهای مادران
نمی دانم دیگر کسی به اینجا سر می زند یا نه راستش خودم هم خیلی وقت بود این ضفحه را باز نکرده بودم امروز خیلی اتفاقی صقحه را باز کردم و به یاد خاطرات گذشته افتادم
گرچه وبلاگ نویسی این روزها دیگر رونقی ندارد ولی چون حدس می زنم بعد ها کسی از روی سرچ اینجا را پیدا کند و دنبال درمان دردش و یا روزنه امیدی باشد گقتم بیایم و از پایان قشنگ انتظارم برایتان بگویم بلهیزی نمانده که پسرهای دوقلوی من دو ساله شوند ،دوقلو هایی که عاقبت سهم من از روزهای مادران
این چند روز احساس می کنم که دارم توی شهر مردگان زندگی می کنم. امروز وقتی داشتم مسیر بین خوابگاه و دانشگاه رو می رفتم، احساس میکردم که دارم توی خرابه ها قدم می زنم. نه فقط من که توی خوابگاه توی دانشگاه هر کی رو می بینم احساس می کنم روی همه مون گرد افسردگی و ناامیدی نشسته.
بعله؛ گربه ای که روی نقشه ی جغرافیا، آشناست رو سگ سیاه افسردگی بلعید.
مقطعی بود کههم مطالعه زیادی داشتم
هم یادگیری پیوسته
اما
احساس سنگینی می کردم
احساس بدی همراه من بود
بعد از مدتی تامل و تفکر متوجه شدم که
دلیل این حال بد با وجود مطالعه فراوان
اینه که به معلومات خودم عمل نمی کنم
به نظرم می رسه
بجای مطالعه زیاد، عمل اندک
باید رفت به سمت
مطالعه مناسب و کم، عمل زیاد و پیوسته
حال روحیم داغونه. یه کوه از نفرت و بغضم
حالم از همه کس بهم میخوره
و سریع به گریه میفتم
و جایی رو ندارم که برم
و احساس تنهایی باهامه
و احساس پوچی
و احساس بی لیاقتی
نمیتونم پول آنچنانی دربیارم
(کمی دارم درمیارم البته)
و چی؟
و حس میکنم پروداکتیو نیستم
و همه اینا باعث میشه با کوچکترین جرقه ای به گریه بیفتم....
واقعا راهی هست من از این خونه برم؟؟؟
رمان :آسونویسنده:monaa2020ژانر:پلیسی/معمایی/عاشقانهخلاصه:رمان درمورد دختریه که مادری نداره تا مادرانه و محبت خالص مادری رو در اختیارش بذاره و پدری که محبتش رو دریغ میکنه.دختر داستان عشق رو تجربه میکنه ولی آیا عشقی که جوانه میزنه تو قلبش میتونه به ثمر بشینه؟پسری از دیارغم وغرور. آیا قلب پسر داستانمون جایی برای عشق داره و میتونه پذیرای عشق به جای غم باشه؟منم که شهره شهرم به عشق ورزیدنمنم که دیده نیالودهام به بد دیدنوفا کنیم وملامت کشی
وقتهای حواسپرتی و فکر مشغولیهایم این روزها زیاد شده است. تقریبا لحظهای نیست که با فکر سفید و بدون دغدغه نشسته باشم و به افق خیره شده باشم. بنابر اتفاقات و حال وهوای روز، برای خودم یک دغدغه و فکر جدید دست و پا میکنم که مبادا بیکار بشینم و زمان بگذرد. اکثر فکرهایی که از ذهنم گذر میکند مربوط به تغییراتی است که به زودی در خانهمان با ورود مهمان جدید ایجاد میشود.
خودم و محمد را در جایگاه یک پدر و مادر تازهکار تصور میکنم و از این تصویر، گاه
در یک روز گرم بهاری هوای دلم ابری است ....
ابرهایی که با احساس بارور شده اند ....
دلم برای ماندن در مسیر احساس، از هر لحظه آماده تر است ...
همچون صیدی که بی تاب شکار شدن باشد میخوام بگریزم از شکارچیان خوش رنگ ....
راهم آسان نیست ولی تو هستی ....
پس آسان است ....
درد زیاد است ولی دوا هست ....
پس آسان است ...
دیو هست ولی فرشته بسیار است ....
پس آسان است ....
احساس از همان ابتدا کودکی بازیگوش بود ...
نیاز به تربیت داشت ....
کم کم بزرگ شد ...
بزرگ و بزرگ تر ...
دیگر شب ها بی تابی خود را نگه می داشت و اشک میریخت ولی بقیه را خواب زده نمی کرد ...
یاد گرفت که باید برای ابراز وجود و خواستگاری از دختری که نامش عاطفه بود اول از پدر و مادر خود اجازه بگیرد ...
پدر و مادر احساس ؟
آری ....
پدر و مادری که احساس را در دامان چشمان فروافتاده ی خود پروراندند ...
حال باید برای فرزند خود به خواستگاری عاطفه بروند ....
عاطفه را از مدت
بنظرم تمام آدم هایی که یه حجم زیادی از احساس درون شون هست؛ به شدت میتونن احمق باشن.
آدم های عاشق ، به اندازه احساس شون میتونن گول بخورن.
هیچ وقت رو کسی سرمایه گذاری نکنین. چون همه ش به باد میره. و همچنین شما اونو برده خودتون میخواین به هر میزانی که براش محبت خرج میکنین.
ارتقا یافته انسان؛ موجودیه که احساس نداره.
عاشق شدن رو نداره و فقط میتونه خوش بختی رو حس کنه.
سلام
این روزها خیلی احساس خستگی میکنم با اینکه شب ها زود میخوابم.
قرص آهن، ویتامین ب، کلسیم و .. فایده نداره.
مدام احساس خستگی میکنم.
امروز تا این لحظه فقط یه مقاله خوندم. البته مقاله مهمی بود.
دمنوش های مختلف میخورم.
تا الان که فایده نداشته از صبح که اومدم سرکار خوابم میاد.
تا شب که بخوابم وضع همینه
از وقتی دی وی دی پلیرمان را این دو تا وروجک خراب کرده اند سی دی هایشان نفسی راحت کشیده اند. خوشحال بودم بسی و فکر میکردم تلویزیونمان هم اندکی روی خوش میبیند و استراحتی میکند ولی این دو وروجک را نباید دست کم گرفت. امیرعباس با گوشی اش انیمیشن های روز دنیا با دوبله ی فارسی را دانلود میکند و توی فلش میریزد و فلش را میزنند به درگاه پشت تلویزیون و دوتایی مینشینند به تماشای چندین باره انیمیشن ها و این وسط ما میمانیم در حسرت تماشای یک اخبار شبانگا
به دنیا آمد !
و من حال عجیبی داشتم! نمی دانستم! حسادت بود یا چه!
آخر آنقدر به مادرش نزدیک بودم که می ترسیدم دیگر مرا دوست نداشته باشد!
احساس می کردم از آن روز زندگی اش رنگ و بویی تازه به خود می گیرد و شاید فکر کردن گه گاهش به من لا به لای بوی قرمه سبزی که برای ناهار خانواده ی جدید سه نفره اش بار گذاشته گم شود!
و من زنده ام به این فکر کردن های گه گاه!
قبل تر ها که گاهی از سر شلوغی تمرین نمی کردم می گفت دیشب هنگام خواب با خود حرص می خوردم که فردا باید دعو
شما هم تاکنون باید فهمیده باشید که دختران را باید فهمید و به آنها احترام گذاشت.
این دختری که می گویم، اعم از همسر و دختر و مادر و... است.
اول باید فهمید که زنان با مردان متفاوت اند.
شاید بپرسید این که اولین و بارزترین نشانه است،
اما بسیاری از این مشکلات و معضلات ما با زنان و مادران و دخترانمان بر سر همین قضیه است.
اگر واقعا بدانیم زنان با مردان متفاوتاند، دیگر دلسوزیهای مادرانه را غرغر نمی دانیم
دیگر به درد و دل های همسرانمان گلایه نمی گویی
محمد فاضلی– عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ خدا کند شما با احساس تلخ «بیشرفی» (شاید شما واژه بهتری داشته باشید) دست به یقه نشده باشید، اما خودم با این ناخرسندی درگیر شدهام (گاه به گاه) و هم کسانی را دیدهام که مستقیم به این احساس اشاره میکنند یا عباراتی برای توصیف احوالات روحیشان بهکار میبرند که بیانی دیگر از همین احساس و رنج اخلاقی ناشی از آن است. چرا چنین میشود؟
✅ انسان موجود اجتماعی است و حس اخلاقی بودن ما تا اندازه
شاید برایتان جالب باشد بدانید که در آناتومی بدن انسان عضوی یافت میشود که قادر نیست درد را حس کند و از قضا یکی از مهمترین اعضای بدن انسان نیز به شمار میرود.
بدن انسان از هزاران رشته تار عصبی تشکیل شده است که در هر لحظه میتوانند به ما احساس درد را منتقل کنند. با این حال یک عضو وجود دارد که با این حس بیگانه است و نام آن مغز است!
برای اینکه دریافت چرا مغز نمیتواند چنین حسی را دریافت کند باید به مکانیزم احساس درد در بدن مراجعه کرد. گیرندهها
-نمی دانم با کلمات بیان کنم، یا اصلاً می شود که با کلمات بیانشان کرد؟ این دو آیا مگر از یک دنیا اند که حال یکی شان بخواهد دیگری را توصیف کند؟
احساس
به همین سادگی بیان شد...؛ دریغ از اینکه لطف کند ذرّه ای از آن حس را بهتان منتقل کند، در پنج حرف و یک کلمه می گوید و کلک اش را می کند.امّا آیا خود احساس به همین راحتی ها ول می کندت؟مگر یک موسیقی که با روح و روان ات بازی می کند [البتّه اگر اعتقادی به روح وجود داشته باشد :) ] ، فقط با همان یک بار شیفته شدنش
هم وزن غزل های منی ای غزل من
حوای منی ، لیلی و شیرین، عسل من
در خاطر من مانده هنوز آهوی چشمت
جای تو همین جاست فقط در بغل من
احساس من احساس قشنگی است یقینا
مدیون من پس تو فقط در قِبَلِ من
من مانده ام اما تو چرا رفته ای از دل
حیرت زده ام من خود من از عمل من
بی تو دگر از حال دلم هم خبری نیست
من منتظرم تا برسد پس اجل من
28/4/1398
رو به روی آینه ایستاده بود و موهای بلندش را شانه میزد...خورشید از گوشه ی پنجره ی اتاق دستش را لای موهایش می کشید و نوازشش می کرد ...
دخترک معصومانه می خندید ...
انگار که عشقِ مادرانه ی خورشید در قلبش نفوذ کرده بود...
دخترک در آینه به چشمانش لبخند زد ...
هوا ابری شد ...
طوفان شد ...
بادِ وحشی زوزه کشان خودش را به شیشه ی پنجره ی اتاق می کوبید ...
دخترک ترسید ...
از جلوی آینه کنار رفت ...
هنوز دستش به دستان ِ پنجره نرسیده بود که پرده های سفید اتاق به رقص د
دو سه روز مونده به امتحان و بخاطر تست زدن یکی از مسرا میرن خونه مامانم که خونه خلوت باشه وقتی هر دو با همند صدای بازیشون بلنده و نمیشه تمرکز کرد. امروز فسقلی جانم داوطلب شد بره مامانم خونه برادرم مهمون بودن و فسقلی هم خوش خوشانش شد و رفت اونجا. دوبار بهش زنگ زدم حرف زدم و الان که نه شب هست واقعا دیگه دلتنگیم اذیت میکنه انقدر دلتنگشم که ابدا نمیتونم تمرکز کنم. زنگ زدم که بچموو بیارین با دایی جونش رفته ددر. شازده هم بدتر از من هی میگه نمیخوام تنها
گاهی اوقات احساس خستگی حتی پس از یک خواب خوب شبانه میتواند روز کسالتباری را برای فرد در پی داشته باشد.
به گزارش : کمبود خواب در تمامی مواقع علت اصلی احساس خستگی نیست و از وجود بیماریهای نهفته و فاکتورهای دیگر ناشی پماد مدیکال هانی میشود.
ادامه مطلب
بیشتر از همیشه بی دلیل به پدر و مادر بودن فکر میکنم.
اهل نصیحت کردن و این حرفا نیستم اما بیایین «بچه های بهتری» براشون باشیم...
چند وقته دارم به سخت گیری های پدرانه و دلسوزی های بعضی اوقات اذیت کننده مادرانه فکر میکنم!
شاید رویای خیلی هامون بوده باشه که در مورد بچه هایی که خواهیم داشت قراره چجور پدر و مادری باشیم.اینجانب که همیشه تو رویام خواستم پدری باشم که با بچههام راحت باشم و اونا بتونن مثل یک کوه بهم تکیه کنن و رفیقایی برام باشن که هی
دو روز است دلم دارد ضعف میرود برای اینکه ماه رجب عزیز از راه برسد و خودم را در حصن امن آغوشت گم کنم و خودم را برایت لوس کنم و زمزمه کنم یا مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر...
حالا سر از پا نمیشناسم برای اینکه تو هم در آغوشم بکشی یا ذوالجلال و الاکرام...
ماه رجب،ماه امید است برایم.انگار چراغی در دلم روشن شده است.چراغی گرم و پر نور، که نگرانیهایم را تویش میریزم، عزیزانم را به آن میسپارم، کنارش مینشینم و برای عزیزکم قرآن میخوانم...
پی.نوشت: این د
امروز هفتادو سه روزه که خانوادمون سه نفری شده ...تو این هفتادو سه روز وقتی بابا احسان نگاهت میکنه و شوق و ذوق تو چشماش حلقه میزنه قند تو دلم آب میشه و خدا را شکر میکنم که فرشته ای بهم داده
عزیزدل دارم تمام تلاشم را میکنم که شاد ترین مادر باشم و خستگیام نتونه روی روحیه ام تاثیرگذار باشه اخه دخترم بیشتر از هر چیز به ی مادر شاد احتیاج داره
راه سختی را در پیش دارم....مادری کردن.....ولی قراره لحظه به لحظه اش شیرین ترین خاطرات را به یادگار بذارم...
به وقت
اندیشه های شما فرکانس شما را مشخص می سازد. و احساسات شما بلافاصله به شما می گوید که در چه فرکانسی قرار دارید. وقتی احساس بدی دارید، در فرکانسی قرار دارید که چیزهای بد را به خود را به سوی خود می کشانید. وقتی احساس خوشایندی دارید، به شکلی قدرتمندانه چیزهای بهتری را به سوی خود جذب می کنید.#مایکل لوسیر
مرا تهدید نمودند به جرم زن بودن که ناتوان و ضعیف و کم طاقت بودن
مرا به طبخ در آشپزخانه به جارو شستن کهنه کودک تمجید نمودن
که تو زن هستی و همچون ریگی کوچک درون رود می چرخی بی هویت بودن
که زن را ناتوان است در امر مدیری که ریگ را در رودخانه سرگردان بودن
که دنیا بهر زن چشم طمع داشت به سرکوب کردن زن در خانه نمودن
خی
همهی ما می دانیم که ماساژ برای کاهش درد و تنش عضلانی ایجاد و ابداع شده
است. اما شاید بنا به دلایل مختلفی نظیر تغییر مرکز ارائه ماساژ یا نوع
ماساژ، درخواست ماساژ شدید، درخواست ماساژ فیزیکی و ورزشی و یا بنابه هر
دلیل دیگری، احساس میکنید درد شما را آزار میدهد. در این مقاله قصد داریم
دلیل احساس درد بعد از ماساژ را مورد بررسی قرار دهیم. با میسرست بمانید…
ادامه مطلب
دانلود آهنگ ندیم ملکه احساس
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ملکه احساس * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ندیم باشید.
دانلود آهنگ ندیم به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Nadim called Malakeye Ehsas With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه ندیم به نام ملکه احساس
کم کم قلبم ببین میزنه چه تند تندپیشم باشو حالو هوامو عوض کنعادت دادی من دیوونه رو بهچشای نازو مهربونت خیلی میخوامتبا دل من راه بیا
نامههای یک دختر دانشجو به مادرش.
کوثر که برای ادامهی تحصیل به تهران آمده، و ناگهان وارد فضایی با تفاوت فرهنگی و اعتقادی زیادی شده است(چیزی که اکثر ما با ورود به شهری دیگر با آن مواجه میشویم!)، با شبهات و سوالات زیادی در زمینه حجاب روبهرو میشود؛ در این زمان برای حل این شبهاتش، سراغ بهترین پاسخدهندهی زندگیاش میرود، و به پدر و مادرش نامه مینویسد و سوالات اعتقادی خود را درمورد حجاب و عفاف از آنها میپرسد، مادر کوثر هم از شیرا
وقتی بچه بودیم، مادرم یک عادت قشنگ داشت: وقتی توی آشپزخانه غذا می پخت برای خودش یواشکی یک پرتقال چهارقاچ می کرد و می خورد. من و خواهرم هم بعضی وقت ها مچش را می گرفتیم و می گفتیم: ها! ببین! باز داره تنهایی پرتقال می خوره. و می خندیدیم. مادرم هم می خندید. خنده هایش واقعی بود اما یک حس گناه همراهش بود. مثل بچه هایی که درست وسط شلوغی هایشان گیر می افتند، چاره ای جز خندیدن نداشت.مادرم زن خانه بود (و هست). زن خانواده بود. زن شوهرش بود. تقریبا همیشه توی آشپ
سید مهرداد ضیایی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است که در زمینهی نویسندگی و پژوهشگری نیز فعالیت دارد. از آثار شاخص سید مهرداد ضیایی میتوان به سریالهای راه بی پایان، آشپزباشی، مادرانه و کیمیا اشاره داشت. در ادامه بیوگرافی سید مهرداد ضیایی را به همراه عکسهای او دنبال کنید.
سید مهرداد ضیایی
ادامه مطلب
تنهایی عصرهای مختلف چه قدر متفاوتند با هم؟ انسان معاصر واقعا تنها ترین انسان تاریخ بشریته؟ انسان های پیش از ما کمتر تنهایی چشیدن؟ صرف داشتن صفا و صمیمیت از بین برندهی تنهاییه؟ من کنار صمیمی ترین دوستانم هم، کنار اون ها که با هم ندار شده ایم هم، تنهایی رو احساس میکنم. من در حال حرف زدن با کسی که درکم میکنه هم تنهایی رو احساس میکنم. من در بودن انسان ها هم تنهایی رو حس میکنم. چه بودنی، چه حضوری توانایی داره این احساس رو در هم بشکنه...؟ هیچ
موفقیت احساس خوبی داره. اینکه به قولایی که به خودت می دی عمل کنی احساس خوبی داره... و می دونید چی بیشتر از همه باعث می شه احساس خوبی داشته باشم؟ اینکه من دیشب مطمئن بودم که دیگه قرار نیست خورشیدو ببینم ولی تونستم. همین دلیل خیلی خوبی نیست برای خوشحال بودن؟
دانلود اهنگ صوتی احساس جدید نانسی
دانلود اهنگ احساس جدید نانسی mp3
دانلود اهنگ احساس جدید نانسی با لینک مستقیم
متن آهنگ احساس جدید نانسی عجرم
دانلود اهنگ نانسی انا مابدی الی کلام
دانلود آهنگ ehsas jdid از نانسی
اغنیة نانسی احساس جدید
دانلود اهنگ انا مودی الی کلام نانسی
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟
صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟
مادر گفت : دارد نردبان می سازد. ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو ب
تصمیم دارم قید همه رو بزنم خسته شدم از بس نقش بازی کردم، من آدم بیش از اندازه بیاحساسیم و حال ندارم دیگه ادای آدمای با احساس رو دربیارم. هی تو خودم احساس بر بیانگیزم و هی ..
فعلا فقط با ح مدارا میکنم نمیدونم چرا ولی خب فعلا و قید همهی احساسها رو می.زنم و برای خودم دیوار امنی میچینم و خودم رو توش حبس میکنم.
انزوا و تنهایی.
تنها مدلی که ترجیح میدم. خستهام از زخمهایی که برای داشتن عشق به جونم نشسته. دیگه توانش رو ندارم.
متخصصین کانون مشاوران ایران بر این اعتقاد هستند که ازدواج میتواند شما را خوشبخت تر کند.
اما این خوشبختی در نگاه اول و به صورت اتفاقی رخ نمی دهد.
لحظه به لحظه رابطه نیاز به رسیدی و آموزش دارد.
به طور کلی زوجین در بسیاری از موارد راه حل مناسب برای مقابله با چالش ها و مشکلات ندارند.
کی باید به مشاور ازدواج مراجعه کنید؟وقتی صادقانه یکی از طرفین صحبت نمی کندهنگامی که صحبت می کنید، اما همیشه منفی بوده و منجر به بحث می شود.هنگامی که نامزد یا دوست دخت
این شعر رو خیلی قبل تر ها خونده بودم خیلی خیلی قبل تر ولی نمیفهمیدمش، این چند روز که رفتم و گشتم و پا گذاشتم به تمام خیابونای باهم بودنمون، فهمیدم مولانا چی میگفت، حبس حبس حبس... چه کلمه به جایی چه کلمه عمیقی چه کلمه درستی... دقیقا تو کافه ملانژ بود که شروع شد و کشیده شد به خیابونا به عفیف اباد و بعد... به جاهایی که نرفتیم به بازار وکیل به قصرالدشت به ارگ حتی به این خونه جدید... انگار نمیتونم از حسش بنویسم، حبس، احساس سنگینی یه شی روی قفسه سینه ت، ا
*نردبانموضوع داستان: فلسفی
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ مادر گفت: دارد نردبان می سازد! ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، ا
متخصصین کانون مشاوران ایران بر این اعتقاد هستند که ازدواج میتواند شما را خوشبخت تر کند.
اما این خوشبختی در نگاه اول و به صورت اتفاقی رخ نمی دهد.
لحظه به لحظه رابطه نیاز به رسیدی و آموزش دارد.
به طور کلی زوجین در بسیاری از موارد راه حل مناسب برای مقابله با چالش ها و مشکلات ندارند.
کی باید به مشاور ازدواج مراجعه کنید؟وقتی صادقانه یکی از طرفین صحبت نمی کندهنگامی که صحبت می کنید، اما همیشه منفی بوده و منجر به بحث می شود.هنگامی که نامزد یا دوست دخت
باز باران ...
باز باران با ترانه دارد از مادر نشانه..
بوی باران.. بوی اشک مادرانه پر ز ناله کودکی با مادری پهلو شکستهسمت خانه.. کوچه ها و تازیانه گریه های کودکانه
حمله ی نامرد پَستی وحشیانه تازیانه تازیانه. .
ادامه مطلب
در زبان ارتباط بدون خشونت (زبان زرافه، زبان زندگی، nvc، با کلیدواژه مارشال روزنبرگ میتوانید جستجو کنید) شناخت احساسات و نیاز پشت هر احساس شاه کلید ارتباطات است، اول احساس خودت، بعد دیگران.
حالا این که این زبان به جان بنشیند و به کار گرفته شود که بگذریم ولی در همان مرحله تشخیص احساس هم صدی نود همه میلنگیم :-| یعنی در کل سی تا احساس نام میبریم که فرقشان هم شفاف نیست حتی برای خودمان. برایم جالب است که کتابهای کودکان راهنمای خوبی هستند برا
بسم الله الرحمن الرحیم
احساس در بند بودن احساس خفقان احساس اسارت و بردگی دارم.
همه فکر میکنند چقدر خوشبختم بس که نقش بازی کردم بس که صورتمو با سیلی سرخ نگه داشتم
وقتی کفرم درمیاد که خیرسرش آدم معتقد و مومنی هست این چه ایمانی هست که همش خودخواهی همش فقط خود همش لجبازی همش زورگویی؟
خسته شدم ازین همه تنهایی
شونه ای میخوام برای باریدن
همدمی میخوام برای دلم
خدایا از کجا بدونم نظرت چیه؟
از کجا بدونم سازش و تحمل رو میپسندی یا جدایی و تمام....
تو را ار
اندام خیالی: مغز ممکن است احساس ها را اشتباه درک کند. اندام خیالی حالتی است که فرد در اندام از دست رفتهی بدنش، درد احساس میکند. پژوهشگران بر این باورند که بخشی از قشر مخ که اطلاعات اندام از دست رفته را پردازش میکرده، اکنون از بخشهای دیگر بدن اطلاعاتی دریافت و این پیامها را به عنوان پیام اندام از دست رفته تلقی میکند.با این حساب فکر کنم بتونیم درد از دست دادن آدمای عزیزمون رو توجیه کنیم. اونا میرن و یه بخشی از وجود ما رو با خودشون می
یکی از احساس هایی که در همه ی انسان های سالم وجود دارد احساس تعلق و وابستگی است.انسان موجودی اجتماعی است.معنای اجتماعی بودن این است که زندگی او به بودن با دیگران وابسته است.انسان نمی تواند تنها زندگی کند.ممکن است انسان هایی در اطراف شما باشند که تنها زندگی می کنند اما در واقع تنها نیستند.چون دست کم غذایی که می خورند به دست دیگران تولید می شود و یا لباسی را که می پوشند دیگران تهیه می کنند.جدایی از انسان های دیگر و تنها ماندن بیش از حد روان ادمی
هوالرئوف الرحیم
چند روز پیش برای تعویض کارت ملی با ریحانه رفتیم دفتر خدمات این کارها.
یه خانم حدود چهل ساله ای بود که غمگین بود. به ریحانه گفتم:
"چرا اینقدر غمگینه. باید کلی شاد باشه چند دقیقه ای بدون اینکه خدماتی بخواد ارائه بده و هی اسمش و عنوانش صدا بشه، نشسته اینجا ملت براش خدمت رسانی می کنن."
آدم هرچقدر هم که عاشق بچه هاش باشه، یه زمانی باید خودش با خودش باشه حال کنه.
بعد وقت برگشت با اتوبوس رفتیم. اتوبوس هم دم شهروند نگه داشت و من یکبند می
بصیرت:شاید تاکنون کودکان یتیم و بی سرپرست و یا بدسرپرستی را دیده باشید که به دور از آغوش پر مهر مادر و نوازشهای ارزشمند پدر محتاج محبت از هر انسان نجیب و شرافتمندی هستند. کودکانی که بعضا در حسرت یک اخم و دعوای پدر و مادر نیز مانده اند اما دریغ از دعوای مادرانه و اخمی پدرانه که برای این کودکان بسیار شیرین و دوست داشتنی جلوه می کند!البته این کودکان و نوجوانان نمی خواهند مردم به آنها از روی ترحم محبت کنند همین که به آنها همانند یک انسان عادی نگاه
از کل خاطرات بچگیم ، یک لالایی عجیب تو ذهنم مونده ، لالایی که در اینده هم یقییا خط اول مادرانه های من خواهد بود:مدینه بود و غوغا بود اسیرِ دیوِ سرما بودمحمد سر زد از مکه که او خورشیدِ دلها بودخدیجه همسرِ او بود زنی خندان و خوش خو بودبرای شادی و غم ها خدیجه یارِ نیکو بودخدا یک دخترِ زیبا به آنها داد لا لا لابه اسمِ فاطمه زهرا امیدِ مادر و باباعلی دامادِ پیغ
در عرش پیچید این خبر شانه به شانهامشب به دنیا آمده یک نازدانهیک غنچه از باغ نبی روییده امشبارباب ، شد بابا بزرگ از این جوانهاز نسل پاک مجتبی آمد محمداز دامن پاک و کریم مادرانهحاتم فقیر کوی فرزند حسن ، نهعالم فقیر کوی او شد عاجزانهکل ملائک پشت در ، در انتظارندتنها برای یک سلام جابرانهفرزند سجاد است ، خورشید عبادت!خاک آبرو می گیرد از او ساجدانهدنیای ما تاریک بود از ظلمت جهلامشب تجلی کرد نور عالمانهآیینه دار حضرت حق است بی شکپس در کمالاتش نظر
در عرش پیچید این خبر شانه به شانهامشب به دنیا آمده یک نازدانهیک غنچه از باغ نبی روییده امشبارباب ، شد بابا بزرگ از این جوانهاز نسل پاک مجتبی آمد محمداز دامن پاک و کریم مادرانهحاتم فقیر کوی فرزند حسن ، نهعالم فقیر کوی او شد عاجزانهکل ملائک پشت در ، در انتظارندتنها برای یک سلام جابرانهفرزند سجاد است ، خورشید عبادت!خاک آبرو می گیرد از او ساجدانهدنیای ما تاریک بود از ظلمت جهلامشب تجلی کرد نور عالمانهآیینه دار حضرت حق است بی شکپس در کمالاتش نظر
منزجر میشوم، از همه چیز.چندروزیست که احساس انزجار از پیرامونم دوباره برگشته...منزجر میشوم از کلاس درس و خیابان و مردم و افراد ناآشنایی که در بیرون میبینم.منزجر از جهل و جرم و جهان و جریان زمان.منزجر از...همه چیز.احساس تنفری عمیق و میل به تخلیه خشونت های درونی.احساس حزن انگیز از هذیان های حزینم.احساس مجبوری به جبری بی جبران.احساس انزجار در آمیخته با زجر.منزجر از همه چیز...
پ.ن: مثلا قراره بلاگ انیمه باشه :/
امروز صبح فردی رو ملاقات کردم که سمت اجرایی داشت
قانون رو به درستیِ کامل اجرا کرده بود با یک خلافکار
دقیقا طبق مقررات با متخلف برخورد کرده بود
(ضمنا آسون ترین و سهل ترین مجازات رو هم در نظر گرفته بود، با متخلف نهایتا قرار بود برخوردی کتبی بشه اون هم شاید!)
اما
احساس گناه می کرد!
چرا باید کسی که قانون رو شکسته راست راست بگرده و با افتخار تعریف کنه
و
اونی که حکم رو اجرا می کنه احساس گناه کنه؟
اجازه بدیم هر کسی هر غلطی می خواد بکنه!
اوه خدا، همین چند ساعت پیش بود که از زنگ زدنش شوق و دلتنگی و شادی دلمو پر کرده بود و واقعا از این همه توجه به دختری که دچار اندوه تابستانی شده بود خوشحال بودم...
من نباید زود رنج باشم..این خیلی موضوع احمقانه ایه..نه من خیلی دختر احمقیم که به خاطر همچنین چیزی ناراحت شدم..واقعا همینطوره
ولی خب..میدونی میتونست بهم بگه، می گفتم نه، ولی میتونست بگه
و حالا اونا توی یه عکس سه نفره میدرخشن..در حالی که من نیستم..ما دیگه ما نیستیم..شدیم آن ها و من
خیلی وقته ا
درمان سوزش معده و رفلاکس
آیا از سوزش معده رنج میبرید؟ آیادر معده احساسی مانند آتش می کنید؟! خوب شما تنها نیستید.بسیاری از مردم هستند که این احساس ناخوشایند را تجربه می کنند ، به غیر از احساس سوزش، ممکن است از احساس ناراحتی در بالای شکم یا زیر قفسه سینه ،نفخ و احساس سیری در هنگام غذا خوردن و تهوع نیز رنج ببرید. درمان سوزش معده و رفلاکس که حالاتی به واقع ناخوشایند هستند به دسته های مختلفی تقسیم می شود که علاوه بر آنها راهی بسیار ساده برای رفع ای
۷روز اول بعد از جراحی بینی
بودن یک قالب بر روی بینی شما به مدت ۷ روزاحساس سنگینی برای مدت ۳ تا ۷ روزداشتن یک قطعه گاز نگه دارنده زیر بینی شما (برای گرفتن هرگونه خونابه و مایعات) برای مدت ۳ روزاحساس ناراحتی جزئی هنگامی که تورم بینی شما به بیشترین حد ممکن در ۳ روز اول خواهد رسیداحساس خستگی و کسالت اگر از داروهای مسکن استفاده کنیددیدن مقداری کبودی و تورم اطراف بینی و چشمایتان
ادامه مطلب
دنیا جای قشنگی نیستمهربونی نیست
زیبایی نیست
دارم یه حصار میکشم دور خودم
بچمو بغل کردمو دارم اروم اروم حصارمو میکشم
خسته ام از آدما
امشب همهی پیام رسان هامو حذف کردم
به جز یکی، اونم بخاطر پیگیری علاقه و ایده هام
فکر میکنم هرچقدر کمتر با آدمها درارتباط باشم کمتر حال بد رو تجربه میکنم
دنیا جای قشنگی نیست
یه چیزی اما هست که فکر کردن بهش حس خوبی داره
اینکه درو باز میکنیم و میبینیم مستاجر مهربونمون برامون غذا گذاشته پشت در
مهربونیش ح
بیادت هستم واین شعر گفتن ها بهانه ستغزل گفتن فقط یک گوشه از این حرفهای عاشقانه ستدلم بدجور می گیرد چواز تو دور ومهجورمبخوان حال دلم بنگر که اینها ناله هایی شاعرانه استزدرد دوریت از چشم خونبارم شب وروزموازهجران وغربت شام تارم چون فسانه ستغزلهایم همه مملو زدرد وغربت وعزلتواشعارم همه مرثیه هایی غمگنانه ستسپاهانی ام وعشق وطن دارم چه فرقی می کند من راکه شهرم اردبیل وفارس ، قم یاهگمتانه ستدرآشوبم و بد جوراین دلم گیر است می دانیواین دلتنگی من
درمان سوزش معده و رفلاکس
آیا از سوزش معده رنج میبرید؟ آیادر معده احساسی مانند آتش می کنید؟! خوب شما تنها نیستید.بسیاری از مردم هستند که این احساس ناخوشایند را تجربه می کنند ، به غیر از احساس سوزش، ممکن است از احساس ناراحتی در بالای شکم یا زیر قفسه سینه ،نفخ و احساس سیری در هنگام غذا خوردن و تهوع نیز رنج ببرید. درمان سوزش معده و رفلاکس که حالاتی به واقع ناخوشایند هستند به دسته های مختلفی تقسیم می شود که علاوه بر آنها راهی بسیار ساده برای رفع
انگیزههای اقتصادیم خیلی بالا رفته و با اینکه قبلاً هم میدونستم ولی الآن واقعاً خودم دارم درک میکنم که وقتی میگن پول یک انگیزه قوی برای اجرای دلسوزانهترِ یک کاره، یعنی چی!
البته در هر حال خوشحال و شاکرم که تو این پروژه هستم ولی خب دیگه حوصله ندارم برای خوب پیش رفتنش با آقای دکتر چک و چونه بزنم! تا میبینم یه ذره مقاومت میکنه میگم باشه هرچی شما بگین! :/ اصلاً بیشتر میخوام تموم بشه بره راحت بشم.
و از اینکه همون اوایل، برای ادامه راه پیشنهاد و
حس مادرانه و حمایت و دوست داشتن فرزند از دیدگاه من یک حس ذاتی نیست. مادر بودن اکتسابی است همراه با دانش. یک مادر با با دانش به این که باید به فرزندش عشق بورزه، حمایتش کنه و فرزندش رو آماده ورود به اجتماع باید زندگی کنه.
مسئولیت مادر پر از خستگی است اما فرزند آوری و فرزند پروری و تکیه و ارزشمند بودن خانوادن برای فرزند به دوش مادر است.
وکیل دادگستری زن خانم
وکیل دادگستری زن
در مواردی که موکل صلاح بداند و به دلایل مختلف نیاز دارد که وکیل دادگستری زن یا مرد را برای دفاع از حقش انتخاب کند. دلیلی که برای اینکار دارد معمولا قابل قبول می باشد که در مواردی که موضوع وکالت با نحوه پیگیری وکیل و یا جنسیت وکیل رابطه ای مستقیم دارد یا اینکه موکل احساس راحتی با وکیل خود نماید و توضیحاتی را که نیاز است در خصوص پرونده بداند وکیل دادگستری زن بهتر بتواند تحلیلش کند.
در خصوص موضوع وکالتی که
انسان موجودی با عادت ها و رفتارهای پیچیده است که حتی خودش هم نمیداند این عادات چرا و چگونه پدید آمده اند. شاید تا به حال به اینکه بوسیدن چطور به وجود آمده و به یک عادت همگانی بدل شده فکر نکرده اید. در مواقع مختلفی از بوسه و بوسیدن استفاده می کنیم، زمان شادی، دلتنگی، غم و اندوه یا ...
آنچه که مسلم است بوسیدن از لحاظ روانی ما را تحت تاثیر قرار میدهد به همین خاطر است که بوسه به در حالات مختلف روحی روانی جای خود را باز کرده است. روزیاتو مقاله ای نوشته
هو المحبوب
امروز وقتی پاکتنامههایم را باز کردم و شروع به خواندن کردم، احساس کردم یک منِ تهی شده، دارد نوشتههای یک منِ پر از احساس را میخواند. آنقدر کلمات غریبانه و عاشقانه ادا شده بودند که حتی منِ تهی را هم به زانو درآوردند...
ادامه مطلب
به نام خدای راههای بیپایان...
باز از اول... از مبدا ... از صفر ... از هیچ ...
به سوی رضای خدا :)
برای آخرین منجی :)
به سمت آغوش مادرانهی حضرت زهرا سلام الله:)))
بازگشت، برای هزارمین بار!
کاش بعد از این، حرفم ادامه دادن و رسیدن باشد، نه برگشتن...
امانتداری:
عنوان از شاملو:
"من ندارم سرِ یأس
با امیدی که مرا حوصله داد" ^_^
یاعلی
از خصوصیات امیرعباس نوشتن نامه برای من و پدرش است که بر پشت در ورودی خانه نصب میکند. محلی که حتما چشممان به آن خواهد افتاد. مدتهاست که سیم کارت ایرانسلش دچار مشکل شده و فرصت نیافته ایم برای تصحیحش به دفتر مشترکین ایرانسل مراجعه کنیم. برگه ای که میبینید را جمعه نصب کرده است و با آن دستخط افتضاحش نوشته است:
"سلام به مادر. امروز که داری این را میخوانی شنبه است و من هم سیم کارتم را اینجا قرار دادم( محل سیم کارت را خودش طراحی کرده) لطفا درستش کن. ممن
شماره سوم ماهنامه «ناداستان» با موضوع سفر.از بین سه شمارهای که تا به حال از این ماهنامه خوندم، این شماره بهترینش بوده. بهترین روایتهای این شماره به سلیقه من:«قاره نورد»: مارال یازارلو اولین زن ایرانیه که با موتور به هفت قاره سفر کرده. حتی در حین سفر ازدواج کرده و همسرش برای دیدنش به پونزده کشور سفر کرده.«آب، بابا، جاده»: روایت خانوادهای که مدام در سفرن و تصمیم گرفتن فرزندانشون رو به مدرسه نفرستن و خودشون بهشون آموزش بدن!«آب رفتن»: روایت
درمان سوزش معده و رفلاکس
آیا از سوزش معده رنج میبرید؟ آیادر معده احساسی مانند آتش می کنید؟! خوب شما تنها نیستید.بسیاری از مردم هستند که این احساس ناخوشایند را تجربه می کنند ، به غیر از احساس سوزش، ممکن است از احساس ناراحتی در بالای شکم یا زیر قفسه سینه ،نفخ و احساس سیری در هنگام غذا خوردن و تهوع نیز رنج ببرید. درمان سوزش معده و رفلاکس که حالاتی به واقع ناخوشایند هستند به دسته های مختلفی تقسیم می شود که علاوه بر آنها راهی بسیار ساده برای رفع
درباره این سایت