نتایج جستجو برای عبارت :

فازش همینه

۱. ترشک برگه زردآلو + کوکو سبزی قالبی و تر تمیز + آب مرغ پرپیاز
۲. کتاب Harry potter & the order of the phoenix 2 رو شروع کردم [دوس دارم کلشو که تموم کردم ورژن انگلیسی اصلی و بی سانسورشم بخونم .. کتابش اصن فازش با فیلمش فرق میکنه برام سواله که اصل کتابش با ترجمش چق فرق داره]
۳. ماسک موی هلث نوشن ـمو اسپری کردم
یکی بود یکی نبود. یک شب غصه بودم. بهم یک آهنگ عادی داد. خیلی وقت بود آهنگه رو داشتم اما حتی گوشش هم نمی‌دادم. فازش رو نمی‌گرفتم. آهنگه رو اون شب بهم داد. گوشش دادم. آروم شدم. اون شب آهنگه رفت رو ریپیت. آهنگه شد نازترین آهنگ جهان.
آدمه هم رفت. 
موندم تنها با نازترین آهنگ جهان. که گوشش می‌دم بی‌قرارترین می‌شم. غصه‌ترین یکتای دنیا.. :(
شب‌هایی مثل امشب که خسته‌م و به طرز عجیبی سردمه و پاهام درد می‌کنن. سعی می‌کنم مقاله بخونم ولی خسته‌م. روز هم کاری نکردم و الان نمی‌دونم صلاحم در اینه که برم بخوابم یا بیدار بمونم و بیش‌تر تلاش کنم... شب‌هایی مثل امشب می‌رم مقاله‌های مردم رو توو گوگل اسکالرز نگاه می‌کنم؛ آدم‌هایی که در سطح جهانی شاید هیچ چی نباشند، ولی بازم همینی که اونا هستن برای من خیلی دور و سخت و غیرممکن به نظر می‌رسه. از خودم می‌پرسم یعنی من این حداقل رو می‌تونم ب
یه دختر ... عزیز و دوس داشتنی دارم، خیلی دوسش دارم و چند سالی ازم کوچیک تره... بهش پیام دادم که باهاش حرف بزنم... انگار فازش خیلی خراب بودو حال روحیش بهم ریخته... گرچه زیاد باهام حرف نزدم... اما میدونم غمگینه... خیلی دلم می خواد کمکش کنم.. ناراحتیش منو هم ناراحت می کنه... ای کاش هیچ دختری هیچ وقت ناراحت و غمگین نباشه... 
ادامه مطلب
کلارای عزیز
داره نم نم بارون میاد، last time I checked..!
سرم یکم بهتره خداروشکر.. و دارم توی همون ماگِ کیتی، دمنوشِ بهلیمو و بهارنارنج میخورم... با کمی خرما...
با یه موسیقی که فازش خوبه... 
یکی از مهتابیهای اتاق، همین چند دقیقه پیش سوخت! الآن یذره شاعرانه شده اینجا! و البته با تشکر از چراغ مطالعه.
ادامه مطلب
راسته میگن اگر به فکر کسی نباشی اما خوابشو ببینی یعنی اون تو فکرته؟؟؟
از لحاظ درس دارم خوب پیش میرم تقریبا ولی اینکه روز ب روز ناامید تر میشم نسبت ب اینکه قبول بشم رو درک نمیکنم :(
خیلی میترسم ... خیلی  زیاد ... خیلی خیلی خیلی زیاد ...
تهران برف میاد .... زنگ زده بهم میگه فاطمههه اگه بدونی اینجا چه خبره بفهمی  بدون اینکه اینبار من بیام دنبالت خودت میای:/ بیشعوره :(
برام هی فیلم میگیره میفرسته میگه جام کنارش خالیه:/
اصا چرا نباید سرکار باشه الان !! و ب جا
+ امروز مادرم گفته ناهار درست نکنید، ظهر با بابام میاره برامون :)
- ایول دمت گرم امین
x حوالی ساعت 12، صدای زنگ به گوش می رسه. می رم دم در و با پدر و مادر امین مواجه می شم که غذا رو داخل سبدی تحویلم می دن و می رن، بعد از تشکر و تعارف میرم داخل انبار و سبد رو در اختیار امین می ذارم
+ بچه ها بفرمایید
- [اواسط غذا خوردن] : امین دستتون درد نکنه، از مادر هم خیلی تشکر کن
- [بعد از خوردن غذا] : امین آدی خیلی ممنون، حسابی از مادر تشکر کن
- [موقع شستن ظرفا] : امین آدی خ
یه دختره اومده پیج اینستاگرام ترامپ، نوشته من خیلی دلم میخواد شوهر کنم ولی هیچکی پیدا نمیشه
این وسط خواسته از آب گل آلود ماهی بگیره، بعد بقیه گفته بودن حالا چرا اومدی اینجا به ترامپ میگی، اونم گفته بود آخه اینجا انتقام سخت میگیرن،، من نمیدونم فازش چی بود ولی منم از فرصت استفاده کردم کامنت زدم " من فوق لیسانسم و کار پیدا نمیکنم"
ولی از دیروز تا حالا خبری نشده
گفتم شاید این دختره چیزی میدونه اومده پیج ترامپ مشکلاتشو میگه،،
خلاصه خواستم بگم به
من لیاقت ندارم کسی منو دوست داشته باشه.ادم حیوونی ام.جفتک میندازم.بدیخت زنم.چ قدر بدبخته واقعا اونی ک زن من شه.چی فکر میکنه واقعا پیش خودشش؟؟فازش چیه.؟؟من حتی لیاقت مدارم خدا هم دوستم داشته باشه.ی موجودِ گوه و کاملا بی لیاقت.بی لیاقت ب نظرم خیلی خوب منو توصیف میکنه.بی لیاقت،بی مرام،احمق،فرصت نسنج،و باز هم احمق.
حافظ ی سری شعر داره خلاصه میگه تو ب تقصیر خود افتادی از این در محروم.
بدیش اینه از این ب بعد هر چی گیرم بیاد میگم از این بهتر هم میشد.ت
عصری با مها رفتیم بیرون هم نون بگیریم هم مها پیرینت بگیره از نوشته ها. خلاصه تو این بارون بدو بدو رفتیم پیرینت که بسته بود نونوایم فقط سنگکو لواش پخت میکرد. نوناشون یجوریه هنوز عادت نکردیم بهش. بربریاش خوشمزه تره. خلاصه بعدشم مها یه مغازه دید برای خودش شلوار خریدو همین که اومدیم تو کوچه برق رفت. حالا هی برق میره هی برق میاد معلوم نیست فازش چیه. تصمیم گرفتم تنها که شدم بزنم برم بیرون ببینم چجوریه حسش. نباید بترسم از توی یه محیط غریبه بودن. باید
دیدین بعضی مواقع یه دونه برنج ،حبوبات ..داخل گلو می مونه و تا یکی دو ساعت سرفه می کنی(امواتت میاد جلو چشات)امشب موقع شام خوردن مامانم همین  جوری شد و تا نیم ساعت سرفه کرد 
عید سال قبل خانواده دایی، ظهر خونه ما دعوت بودن. یه دونه لپه داخل  دلمه، موند گلو عروس دایی .....خلاصه نتونست غذا بخوره و کلی سرفه می کرد 
 
اون یکی عروس داییم تعریف کرد :دیشب خونه مامانم اینا کلی مهمون بود. وقتی شام میخوردیم،دختر عمه ام بدون حرفی با حالت فرار دو طبقه رو اومد پا
فقط دو روزه که مامان بابام برا صبونه میرن بیرون. دیروز رفته بودن کلپچ بخورن امروزم رفتن توت بخورن و روشم صبونه! من چی؟ طبق معمول تخم مرغ. (بنده از پارسال به این گرامی عادت کردم و اگ بخوام چیزیو ترجیح بدم حتا، تخم مرغه. عصن اینطوری نیست ک دوسش نداشته باشم!) ولی این دو روزه، انگاری اصن به خوشمزگی قبلش نباشه ها! امروز دیدم دلم میخواد بازم با بابام سر اینکه زیاد تر خورده سر و کله بزنم، هی به مامانم بگم کودومو من بخورم، اون رژیم باشه و زرده رو نخوره و
کلیشه‌های جنسیتی چه هستند؟
چه چیز ضدزن است؟
اول از همه باید بدانید که در اینستاگرام، به جز تعداد معدودی پیج، بقیه جز مزخرف چیزی ارائه نمی‌دهند.
از کلیشه‌های جنسیتی خسته شده‌اید؟
از محدودیت‌ها فراری هستید؟
حس می‌کنید شما یکی از میلیون‌ها زن سرکوب شده در ایران هستید؟ به دنبال برابری و تساوی حقوق زن و مرد هستید؟
اکیدا توصیه می‌کنم ادامه‌ی این متن را نخوانید.
ولله که من نه دختر چشم و گوش بسته‌ای هستم و نه جامعه ندیده اما می‌گویم که گور ب
توو اتاق روبرویی‌مون یه پسره ست که دیروز از صبح تا ساعت ۵ سیزده بار بهش سلام کردم! فرض کن ۱۱ ماهه داریم همدیگه رو می‌بینیم و من ۱۱ ماهه منتظرم یه راه ارتباطی باهام بگیره و بگه اسمت چیه؟ چی می‌خونی؟ بچه کجایی؟ و یا اینکه اصلا یه بار به جای "سلام" بگه "سلام. چطوری؟"تنها کسی که باهاش هم‌صحبت نشدم. راستش منتظر بودم ببینم بالاخره کِی پیش‌قدم می‌شه. ولی خب انگار فازش سنگین‌تر از ایناست. حس می‌کنم مثل ربات‌ها کد نوشتن براش. حتی چندبار امتحانش کرد
(خدایا!
از اینکه مامان اینجور با پیرزن همسایه همذات پنداری میکنه خیلی ناراحتم
به اون مرحله رسیده که درداش رو با اونا شیر کنه 
خیلی بده این)
دیشب ع اومد اینجا
اصلا فازم به فازش نمیخوره
هیــــــــــــــــچ!
یعنی فازشو نمیفهمم بعد از اینهمه سن هنوز فاز شوخی دستی داره و من اصلا از اینجور رفتارا خوشم نمیاد
چون با این کاراش فقط میخواد سایزتو اندازه بگیره 
و بعد ایراد بذاره
وگرنه با خیلی از دوستای دیگه م هیچ مشکلی راجع به شوخی دستی نداریم و خیلیم ا
۱. برنامه ریزی برای سال جدید
۲. یه دعوت به چالش داشتم:دی
۳. سوپ رشته خوشمزه 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*هشت تا لبخند ۹۸ ایه من*
- مامان شدن دوس جونم خیلی خوشحالم کرد و دل تو دلم نیس که نی نی شو ببینم ♥ + مامان شدن جاری کوچیکه با اون نی نی مماخ گندش + مامان شدن دختر خاله جان .. با اینکه هنو نی نی شو ندیدم از نزدیک ولی عاشق لپای تپلشم + مامان شدن ارکیده مهربون با اون نی نی شو خط ریشش:دی ♥
- پسر شیرازی نیروانای مهربون و عز
این مشکلات جسمی ای که برام پیش اومده که دلیل موجهی برای خوب شدنشون ندارم 
این سرفه های اگزوداتیو بالای سه هفته که حتی اگه هق هق گریه کنم یا هه هه بخوام بخندم هم رسوبات خودشونو نشون میدن 
این کمری که شب گذشته (پریشب) با کلی سرکج کردن و ادای دیگرانو تحمل کردن به صبح رسوندم و یهو مسئول شبمون که یه پسره ی مجرد دهه شصتی خودشیرین بود جلو رئیس گفت اینا که اداشونه (و منم برگشتم و گفتم ایشالا از همین اداها سرشون بیاد) 
این سردرد قوز بالا قوز که تا کولر ر
بذارین حالا که از وقت خوابم گذشته، یه چیزیو بهتون بگم. من یه آدم وحشتناکیم. خب؟ اصلا قابل قانع شدن نیستم. یا خیلی به سختی. مثلا اینطوری نیست که با یه سری توضیح قانعم کنین یا باور کنم. یا حتی با خیلی توضیح. به منطقم خوش نیاد باختین. تازه بدجور! چون کلی بهونه هم پشتش آوردین. بعد اینکه من تصمیم یه کاریو بگیرم، به راحتی انجامش میدم. اگه دلم بخواد یه کاریو بکنم، و قصد کنم، میتونم انجامش بدم. به راحتی. من اینطوری نیستم که بشینم غصه بخورم. اگرم میشینم غص
دیروز پاییز شُد :) خیابونا حال و هوایِ مدرسه داشت و احساس کردم چقدر پیر شُدم !! کلاس خیلی خلوت بود شاید 5-6 نفر بودیم. همه رفتن دانشگاه و مدرسه .. دایره رنگ 12 رنگه و ستاره یِ رنگ هستن اینا ..
دیشب شبِ بدی بود .. یه عکس استوری گذاشته بود که بهونه یِ زندگیمی خودش میدونه با کی ام .. ریختم بهم. تصمیم گرفتم بگم منو بلاک کُنه ..گفتم لطفا منو بلاک کُن .. میخوام برم .. گفت واقعا ؟ گفت جونِ منو قسم خوردی به کسی پیام ندی . نگرانِ خودش بود .. گفت ما دوستیم بذار کارامو ب
عکسی که می‌خواست لینک بیاید :/
آه... همیشه اینقدر نامهربان بوده‌ام که از افراد بنویسم، و بهشان نگویم، ندهم بخوانند و شاید فقط فخر فروشی کرده‌ام به بقیه، ولی مهم نیست. این منم دیگر.
خلاصه که، از این یکی بگویم؟ موجودی شیرین و دوست داشتنی، اولش نچسب‌طور بود راستش را بخواهی، گفتم میشناسمت؟ گفت فلانی‌ام. بعد فردا رفتم مدرسه، گفتم آمده گفته فلانی‌ام! خب هستی که باش! بله، درک نکردم فازش را. همیشه همینقدر بدم. بعد ادامه داد. اصلا هم نفهمیدم از کی شر
تو هر مقطعی خودمو متعلق به جو و آدما نمیدونستم و تو فکر و تلاش برای جدایی بودم، جدا شدن از نوع اوج گرفتن شاید... و بعد از گذر تمام چیزی گه تو مقطع جدید باهام بود، خاطرات مقطع قبلی بود که به زور! تو ذهنم نگه میداشتم و مرورشون میکردم
دوران راهنمایی خب خیلی به اصطلاح شاخ! بودم، شهرمون خیلی کوچیک بود و هست، اما صرفا نه از نظر ابعاد... بیشتر از نظر بعد روحی و شخصیتی و فرهنگی آدماش که خب منم همینجا بزرگ شدم البته... ۳ سال راهنمایی دوران درسی خوبی واسم بود
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا تشخیص حق برای شما مثل روز روشن است یا مثل مورچه ای که درتاریکی روی سنگی سیاه راه میرود سخت است؟
تا یک جایی میتوانی دفاع کنی حرف بزنی اما از یک جایی به بعد کم می آوری...
سوال هایی برایت ایجاد میشود فقط در حد سوال میروری و از به اصلاح روشنفکر حزب اللهی که طلبه هم هست میپرسی قبلا هم سوال هایی ازین دست پرسیده بودی که به طور غیر منطقی میپیچاندت...
واقعا جوابی نمیتواند بدهد او که صدای حق طلبی اش در وبلاگش گوش مرا کر کرده بود...
 











متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.




















+ سریال من معلم ات هستم . یک سریال ۱۶ قسمتی از سری سریال های مدرسی که در آن با
هممم،
این دو سه تا تجربه تو امروز، تجربه های بدی بود، اینجوریه که تو باید بدون مقابل چه کسی، داری چه حرفی رو میزنی! اگه قبل هر حرفیت فک نکنی و خودتو فیلتر نکنی، شاید ملت راجبت فکرایی بکنن که دوست نداریشون. 
آدما تو فازای مختلفی زندگی میکنن، واقعا این اتفاق باعث شد ارزش دوستی رو بهتر بفهمم امروز. کسی که بهش هر چی تو ذهنته رو میگی و یک درصدم نگران این نیستی که بعدش راجبت چی فک میکنه. اگه یه همچین آدمی وجود داشته باشه خیلی خوبه!!!! بشدت. ولی خب خودمو
خعلی ها صدف رو میشناسن و خعلی ها ب خاطر بیوتی بلاگر بودن و لوازم ارایش و مدل ارایش و اینا فالوش نمیکنن و ب خاطر خودش دوسش دارن :) ☝ کلن ظاهرش و وایب و ایمپرشنی ک به ما میده خعلی خوبه.حالا صدف رفته مراسم pride ک برای LGBTQ+ هاست و یه پست ازش گزاشته( @sadaf_beauty_diery)... برید کامنت های زیر اون پست رو ببینین.
مردم چند دسته شدن. گروه اول ب تفکرات و عقایدشون برخورده و فحش و ناسزا و تهش یه بلاک و انفالو هم بهش میگن و میرن. ی سریا خعلی محترمانه و یا غیر محترمانه شروع می
سلاااااااام
همین حدود یک ساعت پیش اینطورا انیمه ی lovely complex رو تموم کردم  خیلیییییی دوستش داشتم هم خوب تموم شد هم کلی خندیدم باهاش.
 
 
 
خلاصه ی انیمه :
راجع یه دختریه به نام ریسا که قدش از دخترای عادی بلند تره حدود 170
سانتی متر و پسری به نام اوتانی که قدش از پسرای عادی کوتاه تره حدود 156 سانتی متر. این دوتا با هم علایق مشترک دارن و کلا تو خیلی چیزا
اشتراک دارن و باهم دوستن ولی آبشون تو یه جوب نمیره (همینش کلی کمدیش میکنه ) یه مدتی میگذره تا اینکه ر
خعلی ها صدف رو میشناسن و خعلی ها ب خاطر بیوتی بلاگر بودن و لوازم ارایش و مدل ارایش و اینا فالوش نمیکنن و ب خاطر خودش دوسش دارن :) ☝ کلن ظاهرش و وایب و ایمپرشنی ک به ما میده خعلی خوبه.حالا صدف رفته مراسم pride ک برای LGBTQ+ هاست و یه پست ازش گزاشته( @sadaf_beauty_diery)... برید کامنت های زیر اون پست رو ببینین.
مردم چند دسته شدن. گروه اول ب تفکرات و عقایدشون برخورده و فحش و ناسزا و تهش یه بلاک و انفالو هم بهش میگن و میرن. ی سریا خعلی محترمانه و یا غیر محترمانه شروع می
سلاااااام
چطورین
خوبین
چه خبر
خانواده چطورن
خوبن
آقا دلم میخواد برم پارک
ینی کرونا تا ده سال دیگه ام نمیره؟!
میخوام برم بستنی بخورم
دلم موز میخواد!
دیدین شص تومن شده؟!!!
اصن ی وعضی
پراید نود میلیون؟!!!
:/
یا مامان
یا خود خدا
چیکار داریم میکنیم با خودمون
من باخودم دارم چیکار میکنم؟ امساللللل هرچیییی شد میرم دیگه کار ندارم به اینکه بابام بگه نرو مامانم بگه برو و اینا.. جدا هرچی شد میرم
ولی اخه تا ته مردادددد؟! چ خبرههههههههه
رسما تابستون ندارم
مه
سلام...
نمی‌دونم چرا اینطوریه. چرا تا میایم یه ذره از یه غم بگذریم، غم بعدی سر می‌رسه. تازه صبح داشتم حس غرور ناشی از ضربه‌ی متقابل رو مزمزه می‌کردم و تحلیلا و نظرا رو می‌خوندم، که خبر سقوط هواپیما رو شنیدم. دوستم اومد پیشم دیدم خیلی ناراحته، هم بابت این اتفاق هم اتفاق دیروز کرمان. گفت فلانی میگه پدافند سپاه اشتباهی هواپیمای خودمونو زده :/ بهش گفتم بابا موشکا رو نصفه شب زدن، این صبح سقوط کرده اونم تو تهران، اصن خیلی دور نشده بوده. بعدم این ۷۳
خب، با یاد و نام خدا ، پست های جشنواره فجر رو شروع میکنم :-)امسال برای خالی کردن وقت جشنواره خیلی زحمت کشیدم و البته پارسال هم یه قسمت از کارامو بین فیلمها میکردم. هر روز از ساعت ۴ عصر تا ۱۲:۳۰ شب، سینما هستیم. از امروز دیگه فلاسک چایی و وسایل زندگی هم میبرم با خودم :-) بازم تکرار کنم که این چیزایی که مینویسم نظرات کاملا شخصی خودمه و به کسی ربطی نداره و به معنای خوب یا بد بودن فیلم نیست. من در جایگاه منتقد حرفه ای نیستم. صرفا از نظر سلیقه خودم درمور
1.عمه ی پانم استوری بلند بالایی گذاشته که مفهوم کلیش تهدید کردن معلماییه که بخشنامه های"نژادپرستامه" و ضدترک دولت ایران پیروی میکننه:))
فازش چیه واقعا:|
واقعا یکی با رسم شکل باید به مردم یاد بده ترک گرایی هم اندازه ضد ترک بودن نژاد پرستانه است:| 
و خب کلا این عمه ام مصداق خیلی خوبیه واسه تایید مسخره بودن مرزا:| واقعا الان مثلا این خراب شده ای که سه ماه و نیم دیگه توش زندونیم چه فرقث میکنه اسم کشورش ایران باشه یا آزربایجان:|
بیشتر از هر وقت دیگه ای
1- 24 اسفند 85 از شمالی‌ترین نقاط تهران کنده و پرت شدم به جنوبی‌ترین نقطه‌ی شهر در بهشت زهرا. همه کس و کارم مثل خیلی‌های دیگر در آن احتمالن پنجشبنه‌ی آخر سال در بهشت زهرا جمع بودند و من رفیقم در توچال لابلای برف‌ها سرگرم هم بودیم. این تصویر خلاصه‌ای از آن روزهای من بود. محمد یک سمت می‌ایستاد و بقیه سمتی دیگر.
2- نتایج انتخاب رشته کنکور آمد. بدیهی بود که زود هم را ببینیم. روی چمن‌های کنار مزار شهدا که نزدیک خانه بود نشسته بودیم و زمین و زمان را
سلام سلام
 
صبح روز شنبه بخیر باشه.مثل اینکه جونَم داره گرم میشه تند تند مینویسم هاااااا.
خوب از ادامه ی پست قبل اگه بخوام این سریال زندگیمو ادامه بدم باید بگم سه شنبه رو تو تقویمم بعنوان روز بد علامت زدم. راستش خیلی شنگول و سرحال بودم تا زنگ زدم به خانم نقیایی.با کیف کوک حرف میزدم تا درباره ی یه خشمی ازم سوال کرد که قشنگ منو برد به یه مسایلی با مامانم.و انقدر یاداوری جزییاتش وحشتناک بود که دلم میخواست یه چاقو بردارم تو دل و روده ی یکی هی بزنم ه
نمی دونم عنوان دقیقا همونی هست که من میخوام یا نه ، اما یه مقدار از اتفاقات عجیب و غریب تو اسنپ بگم که چه داستانهایی با مسافر و این مدت اخیر داشتم.
 
پارت 1 : لوکیشنهای غیر دقیق
------------------------------
یکی از داستانهایی که معمولا ما اسنپی ها داریم اینه که گاهی ، بعضی لوکیشن ها دقیق نیست و مثلا میری دقیقا تو همون کوچه ، وایمیستی میزنی به مبدا رسیدم! بعد طرف زنگ میزنه کجایی ؟ رسیدی ؟ میگم آره دیگه همین کوچه ... هست دیگه ، الان بغل فلان ساختمونم! میگه نه ما ک
خب. این پست باید جمعه میمومد ولی خب...نیومد دیگه. ببخشید :)
این قسمت رو بحث میکنیم سر ژانرای انیمه. یه سری از اوتاکو های ژاپنی، ژانر خیلی براشون مهم هست. یعنی اینطوری که تو my anime list(فیلتره لینکش نکردم) الکی سرچ میکنن مثلا انیمه عاشقانه یا مثلا شونن آی و نتایج جست و جو رو بررسی میکنن تا یه انیمه خوب شکار کنن. 
ژانرای انیمه پر از انشعابه. حدود 10.000 انیمه سال 2016 گزارش شده، که تا حالا باید یه 15.000 تایی شده باشه. برای همین هر انیمه ای در هر موردی که فکرشو ب
 
سروش لشکری (هیچکس / hich kas )
سروش لشکری ملقب به هیچکس متولد ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۴ از اولین خوانندگان رپ فارسی است.سروش لشکری در آهنگهایی که می‌خواند مدام تاکید شدیدی بر وجود خون آریائی در رگ‌هایش می‌کند و همچنین برای خودش از القابی نظیر : طیب و پدر خوانده و «پدر رپ فارسی» استفاده می‌کند. همچنین وی فرهنگ خیابانی را به خوبی در موسیقی‌اش تجسّم می‌بخشد، بدون اینکه به دام کپی برداری و تقلید از هنرمندان افریقایی_آمریکایی بیفتد. او یکی از پیشگامان «
 
سروش لشکری (هیچکس / hich kas )
سروش لشکری ملقب به هیچکس متولد ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۴ از اولین خوانندگان رپ فارسی است.سروش لشکری در آهنگهایی که می‌خواند مدام تاکید شدیدی بر وجود خون آریائی در رگ‌هایش می‌کند و همچنین برای خودش از القابی نظیر : طیب و پدر خوانده و «پدر رپ فارسی» استفاده می‌کند. همچنین وی فرهنگ خیابانی را به خوبی در موسیقی‌اش تجسّم می‌بخشد، بدون اینکه به دام کپی برداری و تقلید از هنرمندان افریقایی_آمریکایی بیفتد. او یکی از پیشگامان «

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها