نتایج جستجو برای عبارت :

خواندنش توصیه می شود

از مزایای خوب یا بد قرنطینه این است که دفتر خاطرات سال آخر دانشگاهم را از انباری بیرون کشیدم و دو سه شب درگیر خواندنش شدم. دقیقا همان لحظات نفس گیر پاییزانی. چقدر با جزئیات نوشته بودم و چقدر با خواندنش در گذشته رها شدم. الان که فکر میکنم اگر پاییزان را دوباره بنویسم اتفاقات، خنده ها و شادیهای بسیاری به آن افزوده خواهد شد. 
یکی از آنها را در پست بعدی منتشر میکنم. دوستان عزیزی که همچنان ماهور را میخوانند خصوصی زیر همین پست کامنت بگذارند که من رم
صمیمیت و صداقت کتاب جذابیت زیادی به کتاب داده بود. معمولا کتابهایی که مربوط به زندگی شهدا است جذابیت خاصی برایم دارد، ولی این یکی ویژه بود و همچنین فضای امروزیتری داشت و به زندگی های ما نزدیکتر بود. و اینکه این کتاب را هدیه گرفته بودم در خواندنش لذت دو چندان احساس می کردم.پیشنهادم این است که علاوه بر خواندن این کتاب، بعنوان هدیه همسرهایتان را به خواندنش ترغیب کنید، خیلی تاثیر گذار است؛ تاثیرش بیش از 100 تا کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی است! و
اولین بار که کتاب را دست گرفتم، خواندنش حدود چهار ماه طول کشید و فقط توانستم 50 صفحه را بخوانم. بیشترین دلیلم هم برای خواندن این بود که زیاد اسمش را می¬شنیدم. اکثر اوقات توی برنامه¬های تلوزیونی جز بهترین کتابِ خوانده شده¬ای بود که مهمان¬های برنامه نامش را می¬بردند.جز کتاب¬های بورسی  بود که نماد با کلاسی حساب می¬شد. برایم جذاب بود که توی لیست کتاب های خوانده شده¬ام باشد. تا بتوانم در موردش صحبت کنم. از قسمت¬های وحشتناک خواندنش اسامی مشابهی ب
اولین بار که کتاب را دست گرفتم، خواندنش حدود چهار ماه طول کشید و فقط توانستم 50 صفحه را بخوانم. بیشترین دلیلم هم برای خواندن این بود که زیاد اسمش را می¬شنیدم. اکثر اوقات توی برنامه¬های تلوزیونی جز بهترین کتابِ خوانده شده¬ای بود که مهمان¬های برنامه نامش را می¬بردند.جز کتاب¬های بورسی  بود که نماد با کلاسی حساب می¬شد. برایم جذاب بود که توی لیست کتاب های خوانده شده¬ام باشد. تا بتوانم در موردش صحبت کنم. از قسمت¬های وحشتناک خواندنش اسامی مشابهی ب
بسم رب
 
 دیدیم که پشت کامیون‌ها نوشته:‏منمشتعلعشقعلیمچهکنممسابقه می‌گذاشتیم برای خواندنش و فسفر می‌سوزاندیم.ذوق می‌کردیم که کشف کردیم و توانستیم بخوانیم،ولی نه می‌فهمیدیم "من"یعنی کی...نه "مشتعل"یعنی چی..نه"چه کنم"یعنی چی..فقط "علی"اش برای‌مان آشنا بود.حالا چه زود بلدیم بخوانیمش...
چه خوب می‌فهمیم"من" را .."مشتعل"بودن را،"چه ‌کنم"را ..فقط "علی"را نمی دانیم یعنی کی...
 
در وجودم جریان پیدا میکردمثل دل کندن از آخرین تابلوی نقاشی که هنوز هم دوست داری تا مدتی طولانی تماشایش کنیمثل کتابی که خواندنش را تمام نکردی و با وجود غمگین بودن داستان میخواهی دو فصل باقی مانده را به پایان برسانی..مثل خاک کردن پیانوی دوران نوجوانی ات..این بار وجودم رنگ خاکستری را میداد
ادامه مطلب
صفحه ۲۶۵ کتاب «ضدخاطرات» بودم که کتاب را بستم و تصمیم گرفتم رهایش کنم.
من از نصفه خواندن متنفرم.
ولی الان زمان مناسب خواندنش نبود. 
در عوض کتاب جدیدی را شروع کردم به نام «خاله تولا» 
آنی به صفحه ۴۴ رسیدم و تصمیم گرفتم این پست را ارسال کنم.
به خودم‌ قول داده ام تمامش کنم
همین امشب
به وقت ۰۴:۱۶
 
بسم الله
کتاب آرزوهای دست ساز را انتشارات راه یار روانه ی بازار کرده است. تحولات جالب و خواندنی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان.
خواندنش حتما مفید خواهد بود. امیدوارم فرصتی پیدا کنم و چند خطی برایتان درباره ی این کتاب بنویسم.
این روزها هذیان زیاد می‌گویم... وقت برای خواندنش نگذارید...
.
خاطره‌ها بو، رنگ، صدا و حتی آب و هوا دارند...
صبح که بلند شدم... نفس که میکشدم... هوا، هوای اسفند سال نود و چند بود...
همه چی به طرز عجیبی در حال تکرار است بجز چشم‌های تو...
هوا که همان است.. اتفاقات هم که به طرز غریبی همان اتفاقات است...
تکمیل این جنون، فقط موسیفی آن روزها را کم دارد... پس فایل را پیدا کردیم و بی امان پشت هم به خواننده اش گفتیم بخواند.. انقدر که از نفس بیفتد..
 و خب جنون باید کا
 
سلام
عیدِ نوروزت مبارک
جشنِ باستانیِ بهار بر تو میمون و خجسته باد
چطوری گلِ همیشه بهار
باری اگر از احوالِ ما بپرسی حالمان خوب است جز دوری تو
دیروز مطلبی برایت نوشتم و عید را شادباش گفتم، ولی نفرستادم
بهتر که نفرستادم
کلماتم گویای حالِ خرابم بودند و خواندنش مُصَفّای جانِ نازنینت نبود
بهتر که نفرستادم
حال، بعد از طلوع و غروب خورشید در سال جدید تبریک مرا پذیرا باش
کتاب "کوچولوی اضافی" یه داستان واقعی و البته جالب...
وقتی این کتاب را می خوندم یادم اومد که برای خاله گرامی ما هم، چنین اتفاقی افتاده بود و البته خدا را شکر به خیر گذشت...امان از این دکترهای صرفاً آمپول زن!(لبخند)
کتاب خوبیه...پیشنهاد می کنم بخونید...
نصف روزه تموه...
خصوصا برای کسانی که اهل خاطره نویسی هستند، خواندنش خالی از لطف نیست...

از اینجا می تونید دانلود کنید
همینطور که نشسته‌‌ام، قطره اشکی روی گونه‌ام می‌غلتد و وقتی به خودم می‌آیم که می‌چکد روی کتابی که به ظاهر در حال خواندنش هستم. دیگر از هر محرک غده اشکی‌ی بی‌نیاز شده‌ام. نه لازم است آهنگی توی گوشم بخواند که غم صدایش یا خاطره‌ی پشتش به گریه بیاندازدم، نه به سبک همیشه نیاز دارم دراز بکشم، به سقف خیره شوم و هزار جور فکر توی سرم وول بخورند و با یک گریه‌ی حسابی همه چیز ختم به خیر شود.
چیزی خِرم را چسبیده که نمیدانم چیست؛ ولی هر چه که هست، حالا
الی نوشته دلش می خواهد وقتی می میرد تبدیل به خاکستری شود که به دریا می رسد و به گونه ای در چرخه ی طبیعت بماند. من با خواندنش یادم افتاد که دلم می خواست و هنوز هم می خواهد مستقیم تبدیل به درخت لیمو ترش شوم. که سبز و خوشبو بمانم و پناهی برای گنجشک ها باشم.
دیوان شمس را گذاشته بود توی دست هایم، زل زده بود به چشم هایم، با لبخند برایم از مولوی خوانده بود.سرم را انداخته بودم پایین، خواندش که تمام شده بود، لبخند هول هولکی تحویلش داده بودم، چند تا ده تومنی گذاشته بودم روی میز؛ دیوان را بغل زده بودم و پا تند کرده بودم.
تا خانه یک ریز غر زده بودم به جانم که مثلا چه می شد ؟ سرم را بلند میکردم؛ زل میزدم توی چشم هایش.لبخند میزدم.قشنگ به خواندنش گوش میدادم.من هم برایش میخواندم.حرف میزدم.تعریف و تمجید میکردم.
دیکاپریو در فیلم گرگ وال استریت دیالوگ جالبی داشت که می‌گفت: «هیچ شرافتی تو فقیر بودن نیست. من هم پولدار بودم و هم فقیر اما همیشه پولدار بودن رو انتخاب می‌کنم.» به نظرم این دیالوگ، یکی از بهترین دیالوگ‌های فیلم بود اما برای شروع متنم انتخابش کردم چون با موضوع مقاله‌ای که در حال خواندنش هستید بی‌ارتباط نیست. بله می‌خواهم برایتان از وسیله بی‌چون و چرای خوشبختی در غرب وحشی Red Dead Redemption 2 بگویم: پول!
ادامه مطلب
هفته ها گذشته است و دیگر ضربان قلبم روی هزار نیست. شاید انرژی را برای سر و سامان دادن به زندگیم ذخیره می کنم، نمی دانم. اینکه می دانم این کلمات و این خطوط قرار است منتشر شود، نا امنی ای را به قلبم تزریق می کند که تازه نیست اما مقابلش می ایستم و تایپ کردن را ادامه می دهم. *دستانش روی صفحه کیبورد بی حرکت می ماند* از اول شروع می کنم. هفته ها گذشته است و دیگر قلبم تند نمی زند. * بک اسپیس را فشار داده ام. چیزی از آن کلمات باقی نمانده. دلم نمی آید این پست را
کتاب رمان ملت عشق؛ عمدهٔ داستان دربارهٔ احوالات و ارتباط شمس و مولوی است و کم‌ترین بخش‌های کتاب از زبان این دو شخصیت، روایت شده‌است و سعی شده تا از نگاه و زاویه‌های گوناگون که همان شخصیت‌های دیگر داستان هستند به این دو نفر، پرداخته شود. نویسنده در این کتاب، سعی کرده به موازات هم دو داستان و در حقیقت زندگی شخصیت‌های دو دورهٔ زمانی را پیش ببرد.
دورهٔ اول در حدود ۶۳۹ تا ۶۴۵ قمری و دورهٔ دوم عصر حاضر می‌باشد. از ویژگی‌های جالب کتاب این است ک
چندی پیش، وحید جلیلی، نامه‌ای در انتقاد از حسین محمدی، که رابطِ نهادهای فرهنگی با آیت‌الله خامنه‌ای‌، و یکی از معاونان بیتِ اوست، نوشت، تا مسائلی را به‌زعمِ خود موشکافی کند. می‌دانید که چنین کاری در این مملکت جرم بزرگی‌ست، چراکه اگرچه مطمئنا تمامی رئیس جمهورهای همه کشورهای همه دنیا، -به جز بشارجانِ اسد!- یک مشت حرامزاده آلوده به حیله و کثافت‌اند، رأس اداره این مملکت یک شبه‌معصوم است که نوچه‌هایش معتقدند چشم بصیرت دارد و بنابراین هی
همیشه باید کسی باشد تا یک آهنگ را فقط به یاد تو گوش کند ؛ و چراغ قرمزها و ترافیک های شلوغترین خیابان شهر را به خاطر تو که سرت را به پشتی صندلی تکیه داده ای و یا از پسر بچه های هشت ساله آدامس های رنگی می خری و می خندی دوست داشته باشد ...
همیشه باید کسی باشد کسی که بداند هنوز هم مثل بچگی با کشیدن انگشت هایت روی آینه ی بخار گرفته ی حمام و دیدن تصویر خودت ذوق می کنی. کسی که اسم آخرین کتابی که خواندنش را تمام کرده ای را بلد باشد و توی جیب هایش برای دست های
بسم الله الرحمن الرحیممیوه اگر زودتر از موعد به دستت برسد کال و نارس است و بابت طعم ناپخته ای که دارد دلت را می زند و تو با وجود همه خوشمزگی هایش قدر و ارزش آن را نخواهی دانست. هر چیزی زمانی دارد، وقتش که برسد، می رسد و شیرینی اش خوب به جسمت می نشیند. باید وقتش رسیده باشد ...کتاب ها برای من همیشه همین طورند. با همه کتاب هایم این را بارها چشیده ام، تا زمانشان نرسد مزه شان زیر زبانم کال است و روی دور کند یک جایی مزه کردن شان متوقف می شود.نفس عمییییق ..
سلام یه خورده به کتاب های متفاوت سر بزنیم
الان کمیک دکتر استرنج فیت که ترجمه شده را میذاریم
فرمت فایل .cbr هست که برای خواندنش مبتونید از نرم افزار cdisplay استفاده کنید
در سری کمیک های پرفروش marvell vs DC دنیایی به نام آمالگام درست شد که ترکیب شخصیت های مارول و دی سی بود دکتر استرنج فیت هم یکی از این شخصیت هاست
برای گرفتن cdisplay اینجا را کلیک کنید
برای گرفتن دکتر استرنج فیت اینجا را کلیک کنید
ادامه مطلب
آن روز تنها بودم؛ و من و تو ساعت‌ها با هم حرف زدیم. باران برای تو که آن سر شهر بودی زودتر شروع شد و برای من که این سر شهر بودم دیرتر آمد. تمام چیزهایی که غلط بودند حس درست بودن داشتند. یا آن عید را یادت هست؟ و آن کتاب را؟ باآنکه سرت شلوغ بود برای خواندنش وقت گذاشتی؛ و در آخر حتی دوستش نداشتی؛ و من فهمیدم چقدر من و تو فرق داریم؛ و فهمیدم چقدر می‌توانیم حس‌های جدید از هم یاد بگیریم. یا آن روز را یادت هست که گفتی شب حالت بد شده بود؟ و من چقدر از اینکه
 
الان کمیک دکتر استرنج فیت که ترجمه شده را میذاریم
فرمت فایل .cbr هست که برای خواندنش مبتونید از نرم افزار cdisplay استفاده کنید
در سری کمیک های پرفروش marvell vs DC دنیایی به نام آمالگام درست شد که ترکیب شخصیت های مارول و دی سی بود دکتر استرنج فیت هم یکی از این شخصیت هاست
کمیک آمازون نیز از ترکیب دو شخصیت استورم و واندر وومن هست
برای گرفتن آمازون اینجا را کلیک کنید
 
برای گرفتن دکتر استرنج فیت یا cdisplay اینجا را کلیک کنید
 
 
 
به نام خدا
 
 پیش‌نوشت: به احتمال فراوان کتاب را خوانده‌اید! چون در کل امروزه روز خواندن کتاب‌هایی که ناگهان بولد می‌شوند، در میان خوانندگان ما رواج عجیبی پیدا کرده است که البته چیز بدی هم نیست! به هر حال، هم از روی علاقه و هم برای خالی نبودن عریضه، خودم را متعهد به نوشتن این چند خط راجع به کتابی کردم که همین ده دقیقه پیش حدودا خواندنش تمام شد.
 
ادامه مطلب
نزدیک تولد دوستمه و یکی از دردهای من پیدا کردن کتابیه که مطمئن باشم نخونده! یک چیزی که در مورد دوستم هست اینه که راستش تو تولدای من تقریبا طبق سلیقه‌ی خودش برام کتاب آورده. تفاوت سلیقه ما به حدیه که کتاباش تو کتابخونه‌ی کوچیک من حتی یک بار هم خونده نمیشن. شاید هم از توجه گاه به گاه من به سلیقه‌اش فکر می کنه با او هم سلیقه‌ام. نمیدونم. از این بگذریم.رفتم و دو تا کتاب گرفتم. یکی رو هر دو احتمالا دوست داریم و یکی رو چون طبق سلیقه‌ی خودش بود گرفتم.
انسان تشکیل شده از دو قسمت روح وجسم است و وظیفه دارد که به آنها رسیدگی کند 
انسان با ورزش کردن به تقویت جسم خود کمک می کند هر فرد با توجه به شرایط جنسی و وزنی ورزش مناسب خود را انتخاب می کند اگر در ورزش کردن به شرایط آن دقت نکنیم شاید منجر به مرگ و یا صدمه ی جسمی شود
برای رشد و تربیت روح ( که یکی دیگر از قسمت های بدن می باشد ) مطالعه کتاب پیشنهاد می شود 
هرفرد باید با توجه به وضعیت روحی ، جنسی وسنی خود کتاب ها را خریداری کنند گاهی اگر در انتخاب کتا
انسان تشکیل شده از دو قسمت روح وجسم است و وظیفه دارد که به آنها رسیدگی کند 
انسان با ورزش کردن به تقویت جسم خود کمک می کند هر فرد با توجه به شرایط جنسی و وزنی ورزش مناسب خود را انتخاب می کند اگر در ورزش کردن به شرایط آن دقت نکنیم شاید منجر به مرگ و یا صدمه ی جسمی شود
برای رشد و تربیت روح ( که یکی دیگر از قسمت های بدن می باشد ) مطالعه کتاب پیشنهاد می شود 
هرفرد باید با توجه به وضعیت روحی ، جنسی وسنی خود کتاب ها را خریداری کنند گاهی اگر در انتخاب کتا
میان کلافگی ها، کتاب های نخوانده و نیمه خوانده ی طاقچه را نگاه می کنم. بی میلم اما .. یکی را بر میدارم. که بخوانم و از یاد ببرم. که بخوانم و گم شوم لای سطور ... بار دیگر، شهری که دوست می داشتم ... به قول آن مستند ساز، بار دیگر، مردی که دوست می داشتم ... گاه به انتهای ِ صفحه ای می رسم بدون اینکه هیچ از آن صفحه فهمیده باشم. فقط خوانده ام. پیش رفته ام. تند، تیز، بد احوال. رسیده ام به نقطه ای که همه چیز زیر ِ اشک مدفون است. واژه ها می آیند و می روند. اشک که به گ
نگاهی به صفحه می اندازی و سعی می کنی کلمات را کنار هم بچینی. یک خط می نویسی به سختی خط دوم و به خط سوم که می رسی قلم خشک می شود. بی ذوق و بی هنر، این گونه نوشتن را خوب می شناسم بر گرفته از اجبار است نه لذت. بی تردید محکوم به شکست.
اما نوع دیگری هم وجود دارد. برای مثال بعد از ظهر تصادف کردی و یک طرف ماشینت رفته است به کلانتری می روی و بعد از شکایت و کلی داد و بیداد و یک روز سخت را پشت سر می گذاری و پای پیاده به خانه می رسی حالا یک چیز مهم فارق از این که آن
میان کلافگی ها، کتاب های نخوانده و نیمه خوانده ی طاقچه را نگاه می کنم. بی میلم اما .. یکی را بر میدارم. که بخوانم و از یاد ببرم. که بخوانم و گم شوم لای سطور ... بار دیگر، شهری که دوست می داشتم ... به قول آن مستند ساز، بار دیگر، مردی که دوست می داشتم ... گاه به انتهای ِ صفحه ای می رسم بدون اینکه هیچ از آن صفحه فهمیده باشم. فقط خوانده ام. پیش رفته ام. تند، تیز، بد احوال. رسیده ام به نقطه ای که همه چیز زیر ِ اشک مدفون است. واژه ها می آیند و می روند. اشک که به گ
این روزها اتفاقات جدیدی برایم رقم میخورد. گم میکنم، همه چیز را گم میکنم، قبلا فقط خودم را گم می‌کردم اما حالا حتی کلید برق اتاقم را گم می‌کنم.
دستم را روی دیوار سرد اتاقم می‌کشم و دنبال برجستگی کلید برق می‌گردم، اما بعد از چند ثانیه میبینم کلید همانجاست روی دیوار روبه‌رویی کنار در ورودی. فراموش میکنم که حالا دقیقا کجای خانه ایستادم و چند ثانیه برای پروسس کردن و بازیابی خودم وقت میخواهم. 
احساس میکنم سوت استارت بیماری آلزایمر را درون مغزم
از وقتی با صبا ظهیرالدوله رفتم و بر مزار فروغ حاضر شدم علاقه ی خاصی به دانستن زندگی این شاعر پیدا کردم. از فروغ هیچ نمیدانم‌. مهسا این کتاب را در مورد زندگی فروغ در پیجش معرفی کرده بود. از دوستانم مهسا و صبا این کتاب را خوانده اند و من به تازگی شروع به خواندنش کرده ام و هر فصل که تمام میشود مدام از خودم می پرسم یعنی واقعیت دارد؟ آن خانه ی ته شهر و آن اتفاق ! آن رفتار سرهنگ با فروغ و آن عروسی هول هولکی. هنوز در اهواز هستیم و فروغ به پرویز پیشنهاد دا
پیش‌نوشت: نوشتن برایم دوباره سخت شده. نثر بیچاره‌ی پست را ببخشید. 
+داشتم برای اولین‌بار تلاش می‌کردم حین خواندن، خودکار بنفش به دست، زیر جمله‌هایی که یک لحظه یکی از خط‌های ذهنم را گره انداخته‌اند خط بکشم. با مداد یک برداشت از یک پاراگراف پرپیچش را گوشه‌ی متن بنویسم. و مطمئن بودم که جواب نمی‌دهد و من مال این کارها نیستم. ولی جواب داد و ناگهان فهمیدم که چقدر میزان دریافتم از متن بالا رفت. رفتم سراغ کتاب جُستاری که قبلاً خوانده بودمش و خب
به نام خدا
 
 پیش‌نوشت: به احتمال فراوان کتاب را خوانده‌اید! چون در کل امروزه روز خواندن کتاب‌هایی که ناگهان بولد می‌شوند، در میان خوانندگان ما رواج عجیبی پیدا کرده است که البته چیز بدی هم نیست! به هر حال، هم از روی علاقه و هم برای خالی نبودن عریضه، خودم را متعهد به نوشتن این چند خط راجع به کتابی کردم که همین ده دقیقه پیش حدودا خواندنش تمام شد.
 
ادامه مطلب
فکر کنم روی هم رفته یک ماه خواندنش طول کشید ،از بس فصل اولش سنگین بود با هیچ هولی جلو نمی رفت اما از فصل
دوم افتاد روی غلطک و راه افتاد.یک کتاب با یک دید نو به جنگ از نگاه زن ها.زن های روسی که تمام رویاهای دخترانه شان را 
کنج صندوق ها گذاشتند تا به وقت برگشتند. 
جنگ چهره زنانه ندارد شاید بگویید مردانه هم ندارد اما سخت است و قوی.قد موهایت را باید کوتاه کنی تا زیر کلاه های آهنی جا
شود و سالها بعد از برگشتند باید صبر کنی تا دوباره قد بکشند و با لباس ه
بسم الله الرحمن الرحیم ./
 از خواندن کتاب طوبای محبت می آیم ! و می نویسم که بماند ... کتابی که خواندن ِ جلد اولش سه مّاه طول کشید! میتوانستم خیلی زودتر تمامش کنم... نشد!

با این همه حالا کتاب را که ورق میزنم، هر صفحه پر است از خط های قرمز زیر جملات زیبا ... و کروشه های باز شده کنار عنوان هر بخش که دو یا سه جمله برداشت خودم و نکته هایش را نوشته ام ! آنجا که از زیبایی ِ تنهایی و غریب بودن میگوید نوشته ام : من الغریب الی الحبیب و دلم سوخته است !!! آنجا که از #ح
"شما یک مردک را نگاه می‌کنید و من یک مرد بزرگ را؛ هر یک از ما می‌تواند استفاده کند"
جمله‌ای که خواندید باعث شد یک روحانی معمولی و پایین رده، با گفتنش به درجه یک اسقف برسد!
در اوایل کتاب بینوانیان حکیم هوگو در قسمتی که مربوط به مسیو میری‌یل در کتاب اول آمده بود جریان را به صورت کامل شرح می‌دهد، آنان که بینوایان خوانده‌اند می‌فهمند کجا را می‌گویم.
در ابتدای وقتی این جریان را خواندم، با خودم گفتم چقدر مملکت‌شون بی‌حساب و بی‌کتاب که همین‌ط
به نام خدا



 پیش‌نوشت: به احتمال فراوان کتاب را خوانده‌اید! چون در کل امروزه روز خواندن کتاب‌هایی که ناگهان بولد می‌شوند، در میان خوانندگان ما رواج عجیبی پیدا کرده است که البته چیز بدی هم نیست! به هر حال، هم از روی علاقه، هم به خاطر قولم به تو و هم برای خالی نبودن عریضه، خودم را متعهد به نوشتن این چند خط راجع به کتابی کردم که همین ده دقیقه پیش حدودا خواندنش تمام شد.

ادامه مطلب
بد است تا مرز جان کندن رفته باشی و برگشتنت دلی را خوش نکند، خوب نیست در جبهه ای بجنگی که هیچ پشتیبانی ندارد، جز خودت، جز خودم. راستش را بخواهی دلم پلانکتون شده برای حرف زدن، برای گفتن و خندیدن از ته دل، اما این سکوت بی همه چیز، که انگار لای تمام درزهای صوتی را پنبه گرفته است دست از گریبانم نمی کشد. دو ماه سکوت کردم و کاری جز کتاب خواندن دنیا را برایم زیباتر نمی کرد. البته که شنیدنت، با طرز که هر روز از پشت سیم های مخابرات فرا می خواندمت، لذتش در
پک #کامل  #کتاب ۳۰روز تا اعتماد به نفس
شامل:
کتاب
فایل صوتی
فایل pdf
#نویسنده :#دکتر_رضا_بیگی 
#بها : 32000تومان(با #تخفیف_ویژه  19000تومان)
. ✔#کتاب ۳۰ روز تا اعتماد به نفس در یک نگاه:
خودباوری یا اعتماد به نفس یکی از شرایط روانی است که شخص در آن بخاطر تجربه‌های قبلی، به توانایی‌ها و استعدادهای خود در موفقیت انجام کارها بطور موفقیت‌آمیز اعتماد و باور دارد. خصوصیت دارا بودن اعتمادِ به خویشتن، نقش حیاتی در توسعه و پیشرفت و موفقیت‌های یک فرد ایفا می‌ک
دقیقا تا همین پنج دقیقه ی پیش ، پر از جمله و کلمه بودم . نمیدانستم حتی کدامشان را بنویسم . وقتی پرتقالم را پوست میگرفتم با خودم گفتم این پست آنقدر طولانی میشود که کسی حوصله ی خواندنش را ندارد ! اما حالا تقریبا بدون هیچ فکر و زمینه ای دارم تایپ میکنم . 
دیشب ، با عموها و عمه جان پایین خانه ی مادرجان بودیم ... سال را باهم تحویل کردیم :) لبخند روی لب همه مان بود . فکر میکردم انگیزه ای برای سال جدید ندارم اما دیشب خوشحال تر از هر وقتی بودم . 
حتی وقتی عمو
به نام خدا 
 
۲۱شهریور عصر روز پنج شنبه در تلگرام و کانالی ،عنوان مسابقه ای توجه مرا به خود جلب کرد.قرار بود تک مصرعی به مصرع زیر اظافه کنیم.《به تو دلبستم و غیر تو کسی نیست مرا》
راستش با خواندنش یادِ کسی که به او دلبسته ام، افتادم. چون قبل ها هم شعرایی گفته بودم 《البته اگه بهشون شعر گفت》تصمیم گرفتم منم در مسابقه شرکت کنم . دلبسته خود را مقابل خود فرض کرده و مصرع بالا را چندین بار برایش خواندم. تا اینکه موضوع بعدی حرفم مشخص شد و با کمی ویرایش
هشت ماه با این کتاب ۱۶۰۰ صفحه‌‌ای زندگی کردم، و حال که تمام شده است احساس می‌کنم که چقدر حیف شد که باید وداع کرد! البته دوباره و سه‌باره و چهارباره و حتی پنج‌باره هم می‌خوانمش و شاید با ترجمه‌های مختلف*، امّا برای بار اول خواندن، چیزی دیگر است! 
این اثر آنقدر بزرگ است که چون منی هرگز نمی‌تواند به خود اجازه دهد که با یکبار خواندنش در موردش ابراز نظر کند.
بعد از خواندن بینوایان و حتی در حین ورق زدنش علاقه‌ام به ادبیات شدیدا زیاد شد، منی که
هشت ماه با این کتاب ۱۶۰۰ صفحه‌‌ای زندگی کردم، و حال که تمام شده است احساس می‌کنم که چقدر حیف شد که باید وداع کرد! البته دوباره و سه‌باره و چهارباره و حتی پنج‌باره هم می‌خوانمش و شاید با ترجمه‌های مختلف*، امّا برای بار اول خواندن، چیزی دیگر است! 
این اثر آنقدر بزرگ است که چون منی هرگز می‌تواند به خود اجازه دهد که با یکبار خواندنش در مورد بهتر اثر یک حکیم ابراز نظر کند.
بعد از خواندن بینوایان و حتی در حین خوانش آن علاقه‌ام به ادبیات شدیدا ز
امروز،سال گشت درگذشت علی شریعتی است.
شخصی که نسبت به او گرایشات شدید مثبت و منفی وجود دارد.
برای عده ای به دلایلی شدیداً جاذبه دارد و برعکس، برای عده ای نیز به دلایلی شدیداً دافعه!!
طرفدارانش از او یک قدیس ساخته اند و بدخواهانش نیز او را یک خود شیفته ی منحرف معرفی می کنند.
برخی از شخصیت ها نیز راجع به او به اظهار نظرهای کلی پرداخته اند.
مرحوم شهیدی کتابی را که مجموع آراء و نظریات برخی از بزرگان و شخصیت ها را نسبت به شریعتی منعکس می کرد،جمع آوری
دانلود کتاب شناخت صنایع دستی ایران
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
shahreketabonline.com › محصولات › هنر › شناخت صنایع دستی ایرانخرید کتاب شناخت صنایع دستی ایران نوشته حسین یاوری از ...خرید کتاب شناخت صنایع دستی ایران نوشته حسین یاوری از انتشارات مهکامه، ، در شهر کتاب آنلاین.هنر، هنر ایرانی.www.ajansbook.com › shopproduct › detail › شناخت-صنایع-دستی-ا...شناخت صنایع دستی ایران - آژانس کتابخرید کتاب,خرید اینترنتی کتاب,کتاب شناخت صنایع دستی ایران نوشته حسین یاوری ،
اگر همین اول کار به شما بگویم معرفی کتاب که قرار است امروز با ان اشنا شویم 290 سال پیش نوشته شده چه واکنشی نشان می دهید؟شاید بگویید کی حال دارد همچنین کتابی بخواند؟ما حرف مادربزرگ و پدربزرگمان را هم گاهی متوجه نمی شویم چه برسد به ادم های 300 سال قبل! اما مطمئنم وقتی بگویم این کتاب به مسافرت ان هم از نوع عجیب و غریبش مربوط است حتما شما هم هوس خواندنش را می کنید.هنوز هم نتوانستید حدس بزنید این بار چه کتابی را در نظر دارم؟خب زیاد به خودتان فشار نیاو
مقاله علمی-معرفتی درباره "نظر و صاحب نظر": اخیر مقاله ای با این مضون بدستم رسید که خواندنش برایم هم ارزشمند بود و هم تامل برانگیز. این مقاله هم به بررسی جنبه های علمی،روانشناسی،عصب شناسی و فیزیولوژیکی انسان و تاثیر این جنبه ها بر اظهار نظرها و رفتارهای می پردازد و هم کالبدشکافی نظر و صاحب نظر و نیز نقد و آسیب شناسی بر اظهار نظرهای متعدد ما ایرانی هاست خواندش عاری از لطف نخواهد بود.
لینک مقالهhttps://philpapers.org/archive/SAR-8.pdfقسمت برگزیده صفحات 5تا 44 
مقاله علمی-معرفتی درباره "نظر و صاحب نظر": اخیر مقاله ای با این مضون بدستم رسید که خواندنش برایم هم ارزشمند بود و هم تامل برانگیز. این مقاله هم به بررسی جنبه های علمی،روانشناسی،عصب شناسی و فیزیولوژیکی انسان و تاثیر این جنبه ها بر اظهار نظرها و رفتارهای می پردازد و هم کالبدشکافی نظر و صاحب نظر و نیز نقد و آسیب شناسی بر اظهار نظرهای متعدد ما ایرانی هاست خواندش عاری از لطف نخواهد 
لینک مقالهhttps://philpapers.org/archive/SAR-8.pdfقسمت برگزیده صفحات 5تا 44 
به این فکر میکنم که‌ آیا نوشتن از دغدغه‌ها و مشکلات شخصی‌ام مرا درگیر بازی با واژه‌ها میکند؟ اگر نیازمند آن هستم این یک نیازِ سالم است یا مخدرگونه؟ فقط دارم خودم را مشغول میکنم یا اثری هم در عمل و رفتارم دارد؟ انگار خودم نمیدانم! 
فقط میدانم آن‌چیزی که اتفاق باید بیفتد ضمنِ نوشتن است. دوباره و چندباره خواندنش، حداقل برای من، هیچوقت متوجهِ معنا نیست، بلکه حظِ ذهنی و تفریحی است. البته، اگر قادر باشم به حس و ذهنیت زمان نوشتن برگردم باید هما
✍️ مجیددادرس خالدی -حقوقدان 
امروز در میان هیاهوی نوشته های سال گذشته خودم به این متن برخوردم که نامش سمفونی آرامش بودو چون که فردا نمیتوانیم طبق سنت گذشته به دل طبیعت برویم ، نصمیم گرفتم دل و جانتان را به عمیق ترین و دل انگیزترین نقطه خلقت یعنی کویر ببرم امیدوارم از خواندنش لذت ببرید 
♦️در کوچه پس کوچه های کویر در میان بوته های خشک و تشنه بیابان پرسه زنان به مانند قطره ای هبوط کرده در کویر ، در نقطه ای دور دست که کویر با آسمان قرابتی دیرین
قسمتی از ذهنم مشغول گوش دادن
صدایی از کافه شبانه 
از نادر ابراهیمی میخواند 
از بار دیگر شهری که دوست داشتم 
میان‌خواندنش 
آهنگ فرانسوی پخش میشود 
قسمتی از ذهنم کنده میشود میرود به چند سال قبل 
چند سال قبلی که عاشق کتاب #یک_عاشقانه_آرام نادر ابراهیمی بودم
هر صبح کتاب را برمیداشتم و یک صفحه از ان را میخواندم
و چه لذتی بود اخ که چه لذتی 
هر بار با خودم میگفتم چقدر آدم حسابی است این گیله مرد داستانش
نویسنده همین قدر احساس خرج زنش در دنیای واقعی
نام کتاب: #همسایه_ها | نویسنده: #احمد_محمود | #انتشارات: #موسسه_انتشارات_امیر_کبیر | تعداد صفحات: ۵۰۲.احمد محمود، کسی که #جمال_میر_صادقی درباره اش می گه "اگه از من بپرسین بهترین #رمان ایرانی چیه؟ بدون شک می گم همسایه های احمد محمود" ، کسی که توی یه مصاحبه گفت "اگه از اول زندگی کنم، می رم سمت یه شغل درست و حسابی نه #نویسندگی! " ، کسی که رفت دانشکده افسری ارتش و بعد #کودتای_۲۸_مرداد دستگیر شد و پنج سال توی تبعید و زندان بود و از نزدیک شاهد محاکمه ی #حسین_فا
یه حسی بهم میگه ماه رمضان امسال با ماه رمضان سالهای قبلی فرق میکنه / نه بخاطر شرایط بوجود اومده / شاید بخاطر کارهایی که کردم. نامۀ اعمالی دارم بسی سیاه / نیازمند آمرزش گناهان / خدایا اگه فکر کنم که منو بخشیدی یا نه گناه کردم (گناه ناامیدی) پس فکر میکنم که منو بخشیدی تا دیگه این گناه رو مرتکب نشم /ماه رمضان های پارسال اگر منصفانه باشم چیزی جز انجام یه تکلیف و گرسنگی نبود / امسال علاوه بر انجام تکلیف میخوام کمی هم به خدا و عالم غیب نزدیک تر بشم / تو م
از آن روزها که به همت نویسنده توانا جناب «کورش علیانی»، مجموعه‌های «یادگاران»، «به مجنون گفتم زنده بمان» و... توسط موسسه وزین و پربرکت «روایت فتح» انتشار می‌یافت، سال‌های زیادی نگذشته است. بعد از کارهای ماندگار و متبرک شهید سید «مرتضی آوینی»، عموما این موسسه را با همین مجموعه‌های چاپ شده می‌شناختیم.
اما انصافا در این سال‌ها «روایت فتح» با چاپ خاطرات مربوط به شهدای مدافع حرم، اوجی دوباره گرفته است. شاید تا به آن‌جا که من دیده‌ام نزدیک
می‌خواستم لباس بپوشم که برویم فیضیه، مجلس حاج‌آقا میرباقری. فاطمه را زودتر آماده کرده بودم. دیشب تصمیم گرفتم امروز صبح جلسه‌ی خانگی‌اش را بروم اما خواب ماندم. به خودم دلداری دادم که شب هم در حرم منبر دارد و هم در فیضیه. جدای از سخنرانی، روضه خواندنش را دوست دارم. حاشیه نمی‌رود. ساده می‌خواند. روضه را کش نمی‌دهد. برای این‌که از ما اشک بگیرد اهل بیت را نیم ساعت به خاک و خون نمی‌کشد. خواستم قبل از پوشیدن مانتو وضو بگیرم که امدم توی هال و دیدم
مگه آدم چقدر تحمل دارد ،زندگی و آرزوهایی که به راحتی توسط یک فرد ذره ذره از بین می رود. یعنی زندانی بودن و هرکار میکنی تا خودت را نجات بدی اما یه عده وضعیت را روز به روز خراب تر می کنند و بخاطرشان زندگی به مرداب لجن، آرزوهای که بدست آوردنش سخت سختتر می شود، ما همیشه نباید تحمل کنیم که هرچیزی میگویند ما بگوییم چشم .. چرا ما باید همه چیز را تحمل کنیم ، چرا اون سه گروه فقط باید تایید کنند .. یعنی اون سه گروه میدانند ما مردم‌نمی دانیم؟ یعنی تمام‌
طبقه‌ی دوم کتاب‌خانه‌ام چیدم‌شان؛ تا هروقت کسی می‌آید توی اتاق اولین چیزی که می‌بیند همشهری‌داستان‌هایم باشد؛ که مرا با آن‌ها تعریف کند. بداند اگر ذره‌ای خواندن، نوشتن و حرف‌زدن بلدم، از صدقه‌سری شماره‌به‌شماره‌ی آن است. من شاید شاگرد خوبی نبوده‌ام؛ ولی او در همه‌ی این‌سال‌ها معلم بی‌نظیری بود. معلمی که دنیا را در ذهنش جا داده بود و جهان ذهن مرا، به‌قدر دنیا وسعت داد. حالا او هم اسیر رانت و مدیر بی‌کفایت و آقازادگی و از این‌د
برای اینکه در زندگی بیشتر داشته باشیم،باید بیشتر بشویم،و برای اینکه بیشتر بشویم،باید بیشتر آموزش ببینیم،ویاد بگیریم..تخفیف ویژه پاییزیپک #کامل  #کتاب ۳۰روز تا اعتماد به نفسشامل:کتابفایل صوتیفایل pdfتعدادصفحه:۵۲صهمراه با کارت تخفیف30%برای تهیه دیگر محصولات موسسه#نویسنده :#دکتر_رضا_بیگی #بها : 32000تومان(با #تخفیف_ویژه در زمان محدود 19000تومان). ✔#کتاب ۳۰ روز تا اعتماد به نفس در یک نگاه:خودباوری یا اعتماد به نفس یکی از شرایط روانی است که شخص در آن
دارم برای خواب می‌میرم. همه ذرات تنم از من متنفرند، به جز دست‌ها که مرتب می‌شویم و کرم می‌زنم. دانشکده‌ی معماری چیزهای زیادی به من یاد داد که یکی مراقبت از دست‌ها بود. دست‌ها آن خالقانی بودند که به فکرها تجسم می‌بخشیدند. ما را متوجه وجودشان کردند. به تماشایشان نشستیم و یاد گرفتیم چه‌طور از آن‌ها استفاده کنیم. دست‌هایمان را تربیت کردیم برای آفریدن. دانشکده‌ی ادبیات چیزی یاد من نداد. مرا هل داد در انبار کتاب‌ها و گفت بچر، بریز توی سرت. م
عشق یعنی اشک توبه در قنوتخواندنش با نام غفار الذنوبعشق یعنی چشمها هم در رکوعشرمگین از نام ستار العیوبعشق یعنی سرسجود و دل سجودذکر یارب یارب از عمق وجود
.حلول ماه ضیافت ا… ماه عروج اولیا ا… مبارکباد.
پایگاه و مسجد امام حسین(ع) / کانون رهروان حضرت زینب (س)
.
وبلاگ www.tkanoon.blog.ir
چرا از نسرین تشکر نکردم بابت آشنا کردنم با "تاریک ماه"؟! شاید اگر وبلاگ نداشتم و با نسرین دوست نمیشدم، هیچ وقت با میرجان و خاطراتش همراه نمیشدم و حس خوب لذت بردن از یک کتابِ خوب را ناخواسته از خودم دریغ میکردم. ممنون نسرین جان.
از بلوچها هیچ نمیدانستم و نمیشناختم جز لباسهاشان که در نوجوانی دیده بودم، حالا با لیکو قشنگ، سیاه چادر، کپرها و حتی درخت کهورشان هم آشنا هستم. حالا حس بومی هایشان را درک میکنم وقتی از عزت بلوچ و ذلت نابلوچی میگویند.
کتاب شناخت صنایع دستی ایران  pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
arasbaran.org › newsکتاب شناخت صنایع دستی ایران | کتب و نشریات | آموزش ...۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - کتاب شناخت صنایع دستی ایران از کتاب های انتشارات مهکامه که در ردیف منابع آزمون جامع راهنمای تور ایرانگردی و جهانگردی نیز قرار دارد به شناخت این ...arvin-bookstore.com › دانشگاهی › گردشگریکتاب شناخت صنایع دستی ایران - فروشگاه کتاب آروینشناخت صنایع دستی ایران حسین یاوری مهکامه فروشگاه اینترنتی کتاب آ
کتاب شناخت صنایع دستی ایران 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
arasbaran.org › newsکتاب شناخت صنایع دستی ایران | کتب و نشریات | آموزش ...۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - کتاب شناخت صنایع دستی ایران از کتاب های انتشارات مهکامه که در ردیف منابع آزمون جامع راهنمای تور ایرانگردی و جهانگردی نیز قرار دارد به شناخت این ...arvin-bookstore.com › دانشگاهی › گردشگریکتاب شناخت صنایع دستی ایران - فروشگاه کتاب آروینشناخت صنایع دستی ایران حسین یاوری مهکامه فروشگاه اینترنتی کتاب آروین.rayabook.net › boo
دانلود کتاب شناخت صنایع دستی ایران    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
arasbaran.org › newsکتاب شناخت صنایع دستی ایران | کتب و نشریات | آموزش ...۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - کتاب شناخت صنایع دستی ایران از کتاب های انتشارات مهکامه که در ردیف منابع آزمون جامع راهنمای تور ایرانگردی و جهانگردی نیز قرار دارد به شناخت این ...arvin-bookstore.com › دانشگاهی › گردشگریکتاب شناخت صنایع دستی ایران - فروشگاه کتاب آروینشناخت صنایع دستی ایران حسین یاوری مهکامه فروشگاه اینترنت
 به گزارش «ایبنا» به نقل از تایم، بیل گیتس، میلیاردر معروف آمریکایی پنج عنوان کتاب را به‌عنوان آثار موردعلاقه خود در سال ۲۰۱۹ معرفی کرد. این عناوین موضوعات مختلفی چون خوابیدن تا موضوع درسی مدارس و حتی تاریخ کشور آمریکا را پوشش می‌دهد.
1- «ازدواج آمریکایی» نوشته تایری جونز: این کتاب که سال گذشته در میان نامزدهای نهایی جایزه کتاب ملی آمریکا هم قرار گرفت و برنده جایزه ادبیات داستانی زنان بریتانیا هم شد، تنها رمان حاضر در فهرست برگزیده بیل گی
دانلود کتاب شناخت صنایع دستی ایران
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
arasbaran.org › newsکتاب شناخت صنایع دستی ایران | کتب و نشریات | آموزش ...۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - کتاب شناخت صنایع دستی ایران از کتاب های انتشارات مهکامه که در ردیف منابع آزمون جامع راهنمای تور ایرانگردی و جهانگردی نیز قرار دارد به شناخت این ...arvin-bookstore.com › دانشگاهی › گردشگریکتاب شناخت صنایع دستی ایران - فروشگاه کتاب آروینشناخت صنایع دستی ایران حسین یاوری مهکامه فروشگاه اینترنتی کتاب آر
زندگی در سایه سار فلسفه
من نیچه را می خوانم و از خواندنش لذت می برم. اما زیاد روی آن حساب نمی کنم. بخواهیم یا نخواهیم، بیماری نیچه از اعتبار فلسفه ی او می کاهد. 
او یگانه فیلسوف هستی نیست. پیش از او فیلسوفانی بوده و پس از او نیز فیلسوفانی بوده و خواهند بود.
به باور من، فلسفه باید گشایشی بسوی امکان های زیستن باشد. 
چیزی خارج از زیستن و مستقل از آن ارزشمند نیست. زیستن عالی ترین امکان معنامندی در هستی است. 
ما برای ارزش گذاری و حتا پذیرش مرگ هم ابتد
قرآن عزیز که معتقدم برای این که توی خواندنش توفیق پیدا کنیم باید دور دنیا رو بگردیم و دست خط همه دست به قلمهای جهان را بچشیم تا چشمهای صائبی پیدا کنیم  وتا با رازها و کلمات آشنایی مختصری پیدا کنیم و تا بوی هنر های کم مایه تر مشاممان را برای شنیدن عطر مطلق مهیا کند و تا قدر بدانیم و تابا ادبیات مدرن قرآن آشنا بشویم..... وتا 
استادی می گفت قرآن را می شود (اگر بشود در دسته ای قرار داد )بالاترین جای ادبیات مدرن گذاشت  و یا پست مدرن البته از آن پست مدر
بچه که بودم، موسیقی سنتی و کلاسیک دوست نداشتم. حس می‌کنم بعضی وقت‌ها لازم است سنی از آدم بگذرد تا بعضی چیزها را درک کند و لذت ببرد. شاید هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم یک روز هوس صدای افتخاری کنم و یک روز کامل موقع کار کردن افتخاری گوش کنم. یا چند روز بی وقفه بتهوون و شویرت گوش دهم و خسته نشوم. در عوض نتوانم بیشتر از چند ساعت پاپ گوش کنم. 
کتاب‌ها هم از این قاعده مستثنی نیستند. هفته‌ی پیش هملت را برای بار دوم خواندم. بار اول، راهنمایی بودم که هملت را
بسم اللّٰه الرحمن الرحیم 
دیشب به جلسه دیر رسیدم ، و متاسفانه قسمتی از مباحث که مطرح شده بود رو از دست دادم . ولی میتونم بگم جلسه با برکتی بود !
جناب سید عبدالکریم حسینی ، از این میگفتن که چطور از مسیری که ما رو به سمت ولی عصر (عج) هدایت میکنه به بیراهه کشیده نشیم . و از کلید واژه ی #نماد_مهدوی استفاده کردن ؛ تابلو هایی که باعث بشن از یاد امام عصر (عج) غافل نشیم ‌و همواره به مسیری که باید و شاید هدایت شیم . 
برای نماد مهدوی ساختن باید از محیط پیرامو
من به تماشای طلوع آفتاب نشسته ام...
میدانید، در زندگی لحظاتی پیش می آید که شاید قدرش را ندانیم. اتفاقاتی بیفتد که شاید برایمان بی اهمیت باشد. اما کسی چه میداند که همین پیشامدهای کم اهمیت روزی دشنه ای زهرآلود بر قلبمان میشود؟ شاید زیاد غلوآمیز باشد اما گفتنش برایم لازم است و خواندنش برای شما خالی از لطف نیست.
من چند روز است که به خانه پدرم برگشتم. در خانه پدر پرنده هایی داشتم که با عشق به آنها آب و دانه میدادم، از زاینده رود تا حمام فین را با آنه
روز هر روز این اذکار را هزار بار بخواند حاجت روا گردد.»
این اذکار را توصیه شده است که هر روز به تعداد صد مرتبه تکرار و خوانده شود.
ذکر روز شنبه :یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
این ذکر که مربوط به روز شنبه است به نام رسول خدا (ص) می باشد روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند بی نیاز میشود و در این روز زیارت حضرت رسول الله (ص) خوانده شود.
ذکر روز یکشنبه : یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام "ای صاحب جلال و بزرگواری"
ذکر روز یکشنبه که به اسم امیر
مدتی بود که نوشته هایم را نخوانده بود و یادم رفته بود که به دنبال چه بودم.
امشب دلم هوای وبلاگم را کرد و گفتم بذار چند دقیقه ای بخوانم‌شان. این مرور باعث شد که یادم بیاید یکی از آرزو ها و هدف های بزرگ زندگی ام شروع دوباره ی زبان بعد از سه سال بود! که البته شروعش برایم شده بود فوبیا..
نه فقط استارت زبان را زدن، هر شروع دیگری برایم سخت بود و رسما به کمک نیاز داشتم. البته داشتم سعی می‌کردم تا قوی شوم که تا حدی هم توانستم اما یکی را میخواستم که دستم ر
مقدمه: این یادداشت کوتاه را قبل از نوشتن شعری که دوست عزیزی در اختیارم گذاشت تا اینجا منتشرش کنم، می نویسم.
«غزل» قسم و قالبی از شعر فارسی ست که از گذشته تا حالا، حال و احوالات زیادی را از سر گزرانده ، اما همیشه غزل یک نقطه ی قابل اتکا و مداوم در شعر ما بوده و هست. از آن طرف ،غزل کار هر سراینده ایی نیست. غزلی که بتواند در کنار کار بسیاری شعرها و شاعران قرار گیرد که غزلشان اوج هنر و درخشندگی این زبان و لحظه های ناب شاعرانه باشد به چیزی بیشتر از هنر
بعد از خستگی، خستگی در حدی که  استخوان‌هایت را محکم بگیری و راه بروی و با هر حواس‌پرتی انگار  آجری از بین دیوار تنت بیرون می‌آید و پخش زمین  می‌شوی.  خوبیش به این است که یک ساختمان در همسایگیت باشد. در واقع یک همسایه‌ی خوب.
این بی‌مزه بازی‌ها چیست دیگر؟ خسته بودم. حال ناهار و شام‌خوردن هم نداشتم. ساعت ده توی رخت و رخت خواب بودم که مامان ظرف میوه‌ی‌پوست‌کنده‌شده برایم آورد و مجبور شدم دوباره به دندان‌هایم سلامی عرض کنم.
مانیا می‌
می خواهد چشمانش باز باشند: داستان هایی که خواندنش مستحب که نه بنظرم واجب است…
 
می خواهد چشمانش باز باشندنویسنده: گروهی از نویسندگانویراستار: محمدجواد آسمانانتشارات: شهرستان ادب
معرفی:
گاهی نباید با گذر فاصله ها به فراموشی بسپاریم، سختی راهی را که امروز به آسانی نشانش می دهیم ….
بریده کتاب:
از خشم صورتش گر می گیرد، گوش هایش به جیغ می افتند، دندان هایش روی هم فشرده می شوند و لعاب چشم هایش به نم می نشیند. افسر از پشت سرش فریاد می زند: «آتش » مسل
تو گروه کتاب‌خوانی با رفقای بلاگر سر این بحث می‌کردیم که چطوری میشه یه کتاب فوق‌العاده رو کشید بالا و معروفش کرد تا به حقش برسه! حقی که داره توسط کتاب‌های سطح‌پایین و آبکی مثلاً روان‌شناسی و بازاریابی و موفقیت و رمان‌های درِپیت ضایع میشه! قرار بر این شد که بهترین کار معرفی شاهکارهاییه که مطالعه می‌کنیم و در سکوت و تنهایی، ازشون لذت می‌بریم که این بدترین ظلم در حق یک کتابِ فوق‌العاده‌س! 
حدود چهار ماه پیش بود که شهر دزدها رو خواندم و ت
 
25 ماه قبل وقتی یادداشت «اقوم و اقعد» را می نوشتم، هدفم نقد امام جماعت مساجد نبود و قصد گله مندی هم از آن ها نداشتم. فقط قصدم این بود که تلفظ اشتباه یک ذکر مستحب در نماز را به شکل عمومی تذکر دهم. اما چون از بی دقتی بعضی از عزیزان روحانی دلخور بودم، یادداشتم کمی عجولانه شد و ناخواسته رنگ و بوی انتقادی گرفت که این انتقاد در پاسخ به یکی دو تا از کامنت های اون پست محسوس تر هم شد...
واقعیت این است که خودم شخصاً بابت چالشی که در آن پست به وجود آمد تا مدت
دعاى جوشن کبیر
این دعا در کتاب هاى بلد الامین و مصباح کفعمى آمده، از حضرت سیّد الساجدین علیه السّلام، از پدر ایشان از جدّ بزرگوارش حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله روایت شده: این دعا را جبرئیل براى آن حضرت در یکى از جنگها فرود آورد، درحالى که زره سنگینى بر تن آن جناب بود به گونه اى که سنگینی آن بدن مبارک آن حضرت را به درد آورده بود. جبرئیل عرضه داشت: یا محمّد پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: این جوشن (زره) را از تن خود بیرون کن و این دعا را
قبل از رفتن برای بار نمیدانم چندم میگوید: بلند شو دیرت میشه، و من که بیدارم و از خود دیشب یک حسی بهم میگوید: امروز نمیشه
پیام میدهم که مطمئن شوم امروز نمیشود و جواب نمیدهد و میفهمم که خواب است...
گوشه‌ی صبح را میگیرم و مینشینم تو همان کنج، به کتاب ها نگاه میکنم...دلم هیچ کدامشان را نمیخواهد...
و بعد باز صدایی میپرسد تو چرا مینویسی؟ و من حکما دلم میخواهد بگویم به تو مربوط نیست اما به جاش خودم هم شک‌ میکنم که چرا حالا دارم مینویسم؟ بعد میخواهم همین
خاطره فدای سرت
خاطره فدای سرت
 
خاطره فدای سرتدر لابلای صدای انفجارهای پیاپی، صدای شکستنِ ظرفی مرا به خود آورد…عمار و کریمه را می‌دیدم که حسابی به تکاپو افتاده بودند‌…معلوم نیست که پشتِ مبل چه خبر شده که بچه‌ها اینطور فاصله مبل‌ها تا ظرفشویی آشپزخانه را حروله می‌کنند…!ینی این حمله، چندنفر کشته و زخمی داشته؟! سرنوشت “امل” چه می‌شود؟!
صدای شُرشُرِ آب، دوباره مرا به خانه‌مان آورد…نمیفهمم چرا بچه‌ها اینطور رفتار می‌کنند…انگار می‌
داستان‌هایی با تاریخ مصرف
 

عنوان داستان : چهار داستان مینیمالنویسنده داستان : سعید فلاحی
---------------------کت و شلوار---------------------مجری تلویزیون با ژست همیشگی‌اش، شروع به سخن راندن کرد: «و توجه شما را گزارشی از اعتصاب کارگران نساجی بروجرد در پی عدم پرداخت هفت ماه حقوقشان جلب میکنم».و تلویزیون گزارش را پخش کرد.پشت صحنه، یکی از عوامل از مجری پرسید: «مبارک باشه! کت و شلوار نو خریدی؟!»- «آره دوخت ایتالیاس! پارچه اش پشمِ نیوزیلنده و آسترش ابریشم ترکی
 کتاب شناخت صنایع دستی ایران
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
arvin-bookstore.com › دانشگاهی › گردشگریکتاب شناخت صنایع دستی ایران - فروشگاه کتاب آروینشناخت صنایع دستی ایران حسین یاوری مهکامه فروشگاه اینترنتی کتاب آروین.rayabook.net › bookidشناخت صنایع دستی ایران - کتاب رایاکتاب شناخت صنایع دستی ایران به نویسندگی حسین یاوری منتشر شده توسط انتشارات مهکامه وکلیه کتب درسی،کمک درسی، دانشگاهی و غیره را از بانک کتاب رایا ...www.goodreads.com › book › showشناخت صنایع
دانلود کتاب شناخت صنایع دستی ایران
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
arvin-bookstore.com › دانشگاهی › گردشگریکتاب شناخت صنایع دستی ایران - فروشگاه کتاب آروینشناخت صنایع دستی ایران حسین یاوری مهکامه فروشگاه اینترنتی کتاب آروین.rayabook.net › bookidشناخت صنایع دستی ایران - کتاب رایاکتاب شناخت صنایع دستی ایران به نویسندگی حسین یاوری منتشر شده توسط انتشارات مهکامه وکلیه کتب درسی،کمک درسی، دانشگاهی و غیره را از بانک کتاب رایا ...www.goodreads.com › book › showشناخت صن
دانلود کتاب شناخت صنایع دستی ایران
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
arvin-bookstore.com › دانشگاهی › گردشگریکتاب شناخت صنایع دستی ایران - فروشگاه کتاب آروینشناخت صنایع دستی ایران حسین یاوری مهکامه فروشگاه اینترنتی کتاب آروین.rayabook.net › bookidشناخت صنایع دستی ایران - کتاب رایاکتاب شناخت صنایع دستی ایران به نویسندگی حسین یاوری منتشر شده توسط انتشارات مهکامه وکلیه کتب درسی،کمک درسی، دانشگاهی و غیره را از بانک کتاب رایا ...www.goodreads.com › book › showشناخت
 
 
دختر ایستاده بود کنج خیابانی با یک بلوز ساده و از این شلوارهای دم پا گشادی که من خیلی دوست دارم شان و می پوشم، پایش بود، دختر ایستاده بود وسط دو نوازنده ی مرد جوان و به زبان محبوبم فرانسوی غلیظ آوازی می خواند که با حرکات دوست داشتنی بادی پِرکاشِن که اتفاقا خیلی هم ساده و جذاب انجامش می داد به ریتمیک تر شدن آهنگ کمک می کرد.دختر توی این ویدئوی کوتاه به بندی از شعر می رسید که خیلی سوزناک وسط آن همه ضرباهنگ ادایش می کرد و ناخوداگاه به اینجا که
 
امشب بعد از کلی تقلا رفتم که کتاب جدیدی بخرم
سیم ورودی تلفن چیده شده_بدون دلیل و احتمالا غیرعمد_ پس اینترنت ندارم
فلت لپ تاپم خراب شده و صفحه اش مدام و هر لحظه تیره میشود پس نمیتوانم فیلم ببینم یا داستان کوچکی که عصر به ذهنم رسید را بنویسم 
پس تصمیم گرفتم سری به شهر کتاب بزنم و کتابی که "پدرام عزیز"  معرفی کرد را بخرم 
شهر کتابی که نزدیک خانه ام است تا قبل از این اصلا شبیه کتابفروشی نبود 
که اگر حتی یک بار سری به شهر کتابی زده باشی متوجه منظور
من، به کمک نیاز دارم.
و می‌دانم که در این دنیا هرگز برای کمک کسی را نداریم. خودمانیم و خدای خودمان. اگرچه بسیاری اوقات انسان‌های نیکی پیدا می‌شوند که هرگز نمی‌توان لطف‌هایشان را فراموش کرد، ولی نمی‌توانم به امید یکی از آنها بمانم. باید خودم خودم را از این ورطه بیرون بکشم.
چند ماه پیش بود که پدرم به من گفت تو مانند بنجامین باتن می‌مانی، در حرف زدن.
دو سال پیش بود که زندایی چند ماه قبل از مرگش کودکی من را اینگونه توصیف کرد:«شیطون بودی.نه که ا
در ذهنم به نرجس می گویم: "تا به حال به فلسفه خواندن فکر کردی؟" مدتی طول کشید که این را یاد گرفتم. حتی برای تمسخر چیزی هم لازم است آن را خواند و یاد گرفت. چه رسد به نقد و بررسی عقلی و منطقی. مدتی ست که از جهاتی ذهنی منظم تر دارم. از وقتی که به خودم اجازه دادم بدون تلقین به فلسفه فکر کنم. از وقتی که به خودم اجازه دادم بدون سوگیری بروم دیدار رهبری. با تمسخر و بدون دلیل و به طور تلویحی از فلسفه خواندن منع می شدم. از آدم های وابسته. از آدم هایی مثل غلامی. از
رمان فاز تنهایی
دانلود رمان فاز تنهایی اثر ریحانه صدری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان راجب دختر فرانسوی به اسم ماریا است که به سبب حرفه پدرش که پلیس هست مورد تهدید گروهی از مافیا قرار می گیرد ، او ناچار می شود با امیرعلی که یک پلیس متعصب ایرانی است ازدواج کند و با امیرعلی به ایران بیاید ، اختلاف فرهنگی و عقیدتی این دو شخص پیشامدی به وجود می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست …
خلاصه رمان فاز ت
می نویسم و پاک می کنم. گاهی چند نقطه، گاهی چند کلمه، کاش می شد آن قدر صادق و جرئتمند بود و می گفت: «اصلاً احساسی در کار نیست، ذوق کردم. تن رنج دیده م با بشکنی می شکند، با هم بشکن هم می شکفد.» 
چقدر دوست دارم اُلیور تویست را بخوانم. کتابش را گرفته بود. کتابی پتُ پهن بود، امّا هیچ وقت باز نکردم و نخواندم. کتاب ها، بسته زیباست. کشف که شدن، دیگر در عروق مغز، در نورون های به شکل هایی مسخ شده، تجزیه و هضم می شوند. حالا اگرچه چیزی از آن بیاد نداری، ولی رغبی
رمان فاز تنهایی
دانلود رمان فاز تنهایی اثر ریحانه صدری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان راجب دختر فرانسوی به اسم ماریا است که به سبب حرفه پدرش که پلیس هست مورد تهدید گروهی از مافیا قرار می گیرد ، او ناچار می شود با امیرعلی که یک پلیس متعصب ایرانی است ازدواج کند و با امیرعلی به ایران بیاید ، اختلاف فرهنگی و عقیدتی این دو شخص پیشامدی به وجود می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست …
خلاصه رمان فاز ت
هوا خیلی خوب است، نه زمستان است و نه تابستان، بوی بهار میدهد انگار، صدای جیک جیک گنجشک‌های نشسته روی شاخه‌ی شاه‌توت هم آتش لذتش را شعله‌ورتر می‌کند، خلاصه برای یک حالِ خوب، لااقل هوا مناسب است.
وارد آشپزخانه شدم، مادرم پشت ظرف‌شویی ایستاده است و برای خودش شعر‌ می‌خواند، صورتش غمگین و ته چشمانش نم اشکی نشسته است، گفتم:
 _چیه؟
_ هیچی! 
_نه بخدا بگو، باز چی شده؟
_ هیچی بخدا!
نگاه‌ش کردم، نگاه‌م کرد، خندید! 
گفتم: پس چرا داری لالایی می‌خونی
مدتی است که کتاب های یک نویسنده خوب را مطالعه می کنم. عاشق قلم و فکرش شده ام. یکی از کتاب هایش سوگولی عشقم به اثار اوست. بارها آن را خوانده ام اما حسی سیری ناپذیر وادارم می کند در فراغت، بار دیگر صفحات این کتاب را ورق بزنم و هر بار احساس می کنم اولین بار است می خوانمش. شیفته نگاه زیبا و لطیف نویسنده کتاب به دنیای مادی و غیر مادی ام. اگر منتظرید نام کتاب و نویسنده را بگویم یا همانطور که مد شده، اینجا با کتابش سلفی بگیرم، سخت در اشتباهید. برای خودم
 
این روزها و شب ها علاوه بر کارهای خانه، فرصتی اگر دست بدهد، سرگرم کتاب خواندن می شویم. بعضی کتاب ها اشتراکی هستند مثل " امید علیه امید " و " زنی با موهای سرخ " که خواندن شان به عهده ی همسر است و گوش دادنش با من! پیش از خواب اما هر کدام کتابی جداگانه را می خوانیم. همسر مشغول " ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی " ست و من سرگرم " باغ سنگی".
اوایل تمام فرصت هایمان را به تماشای فیلم می گذراندیم. بعدش مثل کسی که چشم و دلش سیر شده باشد، یک مدتی فیلم ها را کنار گذ
«همه می‌خواستند صاحب پایان جهان باشند.» 
جملهٔ‌ بالا اولین جملهٔ کتاب صفر ک (کلوین) است. مثل دیگر اثر مهم دان دلیلو (نویز سفید)، در آخرین کتاب نویسندهٔ هشتاد و دو ساله که در سال ۲۰۱۶ منتشر کرده است، فضای غریبه‌ای در داستان وجود دارد که در همین امروز اتفاق می‌افتد. نوع توصیفات ظاهراً خشک و بی‌احساس است اما اتفاقاتی که در زبان می‌افتد شخصیت‌سازی و فضاسازی می‌کند. شرکتی به اسم همگرایی (کانورجنس) که فناوری مبتنی بر باور ساخته است به یک معنا م
کتاب ازدواج بدون شکست حل معمای ازدواج با تئوری انتخاب از ویلیام گلسر و کارلین گلسر ترجمه علی صحابی توسط انتشارات سایه سخن به چاپ رسیده برای خرید کتاب ازدواج بدون شکست از طریق سایت بانک کتاب خرید آنلاین کتاب داشته باشید.
کتاب ازدواج بدون شکست اثر ویلیام گلاسر در ۱۴ فصل به شمار می آموزد که چه طور یک زندگی مشترک پایدار و موفق داشته باشید. این کتاب با عنوان حل معمای ازدواج با تئوری انتخاب به شما یاد میده که ازدواج بدون شکست داشته باشید.کتابی که
خانم «ش» شیک پوش است. هیکل ورزشکاری دارد و کمابیش رفتارش مانند مردهاست. خانم «ش» مربی ژیمناستیک است. بیشتر مربی بچه هاست اما به بعضی از بزرگ ترها هم -مثل من- که بست نشستند و چندین ماه از او خواهش کردند و آخر هم ناامید نشدند درس می دهد. دوستش دارم و از صمیم قلب امیدوارم که این احساس دو طرفه باشد. خانم «ش» ازدواج کرده و وقتی خسته می شوم و بچه های کوچک تر را تماشا می کنم که بالانس یا نیم پشتک می زنند، می نشیند کنارم و از شوهرش برایم می گوید. از این که
نقد رمان طوفان دیگری در راه است
نقد رمان طوفان دیگری در راه است : همیشه یک روزنه­ ایی هست که باز است، باید ببینی!
 
طوفان دیگری در راه است نوشته ی سید مهدی شجاعی
داستان تحول انسان­هاست، جوانی با استعداد که در اجتماعی فاسد تمام استعدادها و دارایی­ های درونیش بر باد می­ رود، این جوان ­مرد و زنش فرقی ندارد اما تنها خواستن است که هر دوی آن­ها را به خوش­بختی می­ رساند. پسری خوش استعداد که به خاطر خانواده و جامعه توسری­ خور است، تشنگی محبت، او را به
نقد رمان طوفان دیگری در راه است

نقد رمان طوفان دیگری در راه است : همیشه یک روزنه­ ایی هست که باز است، باید ببینی!

طوفان دیگری در راه است نوشته ی سید مهدی شجاعی

داستان تحول انسان­هاست، جوانی با استعداد که در اجتماعی فاسد تمام
استعدادها و دارایی­ های درونیش بر باد می­ رود، این جوان ­مرد و زنش فرقی
ندارد اما تنها خواستن است که هر دوی آن­ها را به خوش­بختی می­ رساند. پسری
خوش استعداد که به خاطر خانواده و جامعه توسری­
این روزها بیشتر از همیشه وقت دارم که به گذشته‌ام و  همه اتفاقاتی که مسیر زندگی من رو به اینجا رساند فکر کنم. چند روز پیش خواهرم توییتی رو برایم فرستاد و نوشت که با خواندنش چقدر یاد من افتاده است. نویسنده انگار خود من بود که می‌گفت: در کودکی بچه رنجوری بودم. یعنی اینطور که بقیه بازی می‌کردند و من در گوشه‌ای مشغول رنج کشیدن بودم.
اولین تصویر من از کودکی‌ام دختربچه رنجوری بود که گوشه‌ای می‌ایستاد و تماشاچی بازی دیگران بود و خاطرم نیست که آیا
فکر کنم قبلا هم گفتم  که وبلاگ هیچ وقت برای من حکم دفتر خاطرات شخصی را نداشته. من دوست دارم خونده بشم. با این حال، بعد چند سال نوشتن تعداد دنبال کننده‌هام این جا به 160 نفر هم نمی‌رسند و تو اینستاگرام هم هنوز 50 نفر هم دنبالم نمی‌کنند. شاید چون زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم، با این که وبلاگ‌هایی هستند که مرتب می‌خونمشون. یا چون پست‌های بلند جدی می‌گذارم که خیلی‌ها حوصله خواندنش را ندارند. در واقع چون وبلاگ دفتر خاطراتم نیست و جنبه سرگرمی و خو
از شروع ترم ۹۸-۲  نزدیک به یک هفته میگذرد ، امید من در این ترم بیشتر خواندن ریاضی نسبت به سایر زمان هاست ، هر چه میگذرد بیشتر متوجه گستردگی مباحث میشوم و جایی خوانده بودم که قبل از دانشگاه دیدگاه آدم به دانشگاه خیلی آرمانی است و طوری برنامه ریزی میکند که فلان مبحث را تا فلان موقع تمام میکنم اما در عمل به دلیل مشغله های دوران دانشجویی امکان تحقق آن بسیار کم است در آن زمان خودم را تافته ی جدا بافته میدیدم و میگفتم اینها کشک است ، اما الان کاملا ب
لقاء ارباب در عمود آخر
صنع خداست اربعین امام حسین ع. چشمه ی فیاض و همیشه جاری لطف و عنایت اوست به ما در زمانه ی آخر. حرکت پرشور و تپنده ی امت اسلام است در مقابل جریان منحوس کفر ونفاق و تکفیر... اربعین حسینی همه ی دارایی و شرافت و دستاویز شیعه است در غوغای فتنه ها و ابتلایات... 
اربعین در سالهای اخیر تبدیل به یکی از رویدادهای مهم فرهنگی کشور شده است. ثمرات فردی و اجتماعی این پیاده روی عظیم و حضور میلیونی زایران برای زیارت امام حسین علیه السلام، فر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها