نتایج جستجو برای عبارت :

بهارکم

بهارک من
در نسیم وزیدن گرفت دوباره نامشدر جویبارها،عکسی از او  دوباره نمایانبا آن آواز های مستیروی از عشقِ سرخدل از سبزهِ سبزای بهارکمعشق را از که گرفتی جان؟
 
 
مرگ سیاهی را پایان دادیزمستان را بی اعتبارجویبار ها را دو باره جاننام تو را باد هرکجا می بردتا دورهای دورعشق و مستی ام فزود از اوای بهارکمعشق را از که گرفتی جان؟
 
 
 
دلم گرفته بود از سیاهی های دلتنگیبر بالای صخره ها/در آن دورهای دورابر بود از پس خورشیدباران می زد بر گونه هایمحال خ
بهارنام دیگر توست!زنی که دامن بلندی دارد از هزاران بوسه ی بهاریو دستانش از جنس درختان سپید توت!چگونه به عشق من می خندی؟تو عاشق نبودی که ببینی چگونهمیان یاس های زردبه سخره می گیرد قلبم را آنکه تمام عمرشتا پایان عمرم،در خیالم می خرامد و می خرامد!
چه معشوقه بی پروایی!آنکه ورد سخنش بارانو نقاشی هایش هم‌آغوشی باغ است و جوی‌های پر از شراب انگوراو،بهارک معشوقه من است!زنی که یکشب بهاری قرار بودنرم نرمک برساند مرا به سحر سپید برکه ها!
به جستجویش،
ه
 
سیب چیدم زرد
 
از باغ درنگ  آدم
 
ترش بود وشیرین
 
زرد بود وبراق
 
به عطر وطعم خاتم
 
وقتی که گازم گرفت
 
به هوس دلش
 
حوّا شدم تا بیکران
 
وحوریان بر منبر جوانه های بهشت
 
تکیه داده اند و متبسم اند
 
ومملو ازنظاره ی فوران یک غریزه...
 
اغواگرانه وبسیم ترانه می سرایند
 
به وزن سیب.
 
ازحال بهارکم ندارد
 
خال حوا
 
اوسیب دارد وآدم را
 
وآدم
 
باداشتن یک باغ سیب
 
سرگشته ی نازی است قشنگ
 
می گشاید سرانگشتان  آدم بند دل حوارا
 
مهر می تراود ازلبهای گر
داغ دل-اگه یروزی نباشم چیکار میکنی؟-صد دفعه نگفتم از این حرفا نزن؟؟؟-بگو دیگه خانمی الکی شلوغش نکن.امین بس میکنی یا نه؟خانمی، اخه تو چرا انقدر سریع جوش میاری یه سوال ساده پرسیدما!!بهار چشماشو تو کاسه چرخوندو با حرص به امین نگاه کرد.-امین به نظرت این یه سوال سادس؟امین حالت بامزه و نمکینی برای جواب به حرص خوردن بهار به خودش گرفت.-خب اره یه سوال ساده پرسیدم جوابشم خیلی راحته.بهار دستشو گذاشت زیر چونشو ذل زد به چشمای پراز عشق امین.-خب اگه اینجوریه
داغ دل-اگه یروزی نباشم چیکار میکنی؟-صد دفعه نگفتم از این حرفا نزن؟؟؟-بگو دیگه خانمی الکی شلوغش نکن.امین بس میکنی یا نه؟خانمی، اخه تو چرا انقدر سریع جوش میاری یه سوال ساده پرسیدما!!بهار چشماشو تو کاسه چرخوندو با حرص به امین نگاه کرد.-امین به نظرت این یه سوال سادس؟امین حالت بامزه و نمکینی برای جواب به حرص خوردن بهار به خودش گرفت.-خب اره یه سوال ساده پرسیدم جوابشم خیلی راحته.بهار دستشو گذاشت زیر چونشو ذل زد به چشمای پراز عشق امین.-خب اگه اینجوریه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها